بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37673
متن پرسش

در مورد سوال ۳۷۶۳۹، به این لینک: https://eitaa.com/lobolmizan/16469 برای اینکه نامحرم نباید لاک را ببیند، و همچنین خود لاک غیربهداشتی است و ضرر دارد، و ایجاد مانع برای غسل و وضو است، می توانند بجای لاک از دستکش استفاده کنند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکری به پرسشگر سؤال شماره  37639 . موفق باشید

37370
متن پرسش

سلام استاد گرانقدرم: امروز سروده‌ای داشتم که می‌خواستم تقدیم شما و همه لب المیزانی‌های عزیز کنم: «تا هست می ناب، همین آب چه زشت است / مستِ غم تو آدم و شیطان و فرشتست» «هر قدر که مس با نفس عشق طلا شد / کافیست؛ به ویرانه بیا نوبت خشت است» «کافر بجز این است که پشتش به تو گرم است؟ / هرچند که زشت است ولی نیک سرشت است» «حلّاجِ دل از فلسفه‌ام کرد شکایت / محکوم زوال است هر آن پنبه که رشتست » «بر کِشته‌ی خود هیچ منازید که این باد / دمساز بهار است ولی دشمن کِشت است » «با خطّ خوشی بر دلم این جمله نوشتی: / وقتی که تو باشی چه نیازی به بهشت است» ۲۳ فروردین ۱۴۰۳

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر چیز خوبی وقتی با حضور ایمانی انس با حضرت محبوب مقایسه شود؛ آن را ارزشی نیست. و هرچیز ناملایمی آن‌گاه که پای حضور حضرت محبوب را به میان آورد، چه اندازه زیباست به همان معنایی که فرمود: «در بلا هم می‌چشم الطاف او / مات اویم مات اویم مات او». موفق باشید

36792
متن پرسش

سلام استاد: درباره سوال ۳۶۷۸۰ مطلبی خدمتتان می نویسم، نمی دانم نویسنده آن سوال کیست فقط گمان من آن است که شاید خودش هم نمی داند که گاهی هرچند از قله ای سقوط می کند ولی در دریای حکمت می افتد و در تسبیحی شناور می شود و دوباره راه می افتد. شاید خودش حواسش نبود که چه گفت و نوشت؛ «پس اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر ، صبح تا شب دارم سعی می‌کنم این قفس سالم تر باشه. مگه من همون پرستویی نیستم که قصدم پرواز بود پس چرا از ویرانی لانه ام می هراسم.» شاید همین جمله ی کوتاه، اندازه ی ساعت ها خطابه و سخنرانی بتواند دلی یا دلهایی را آواره و آرام کند. کاش این جمله اش را به خطاطان می سپردند تا در دل چشم ها می نشست. هر که هست نمی دانم کیست و چیست؛ فقط امیدوارم قلم زمین نگذارد و باز بنویسد و باز هم بنویسد و این نقاشی هایی که با قلم می نویسد را با ظرافتی ادبی رنگین کند. و من الله التوفیق

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! چه اندازه زیباست سقوطی که ناگهان خود را در دریایی بیابیم که حاضرشدن در تسبیحی است شناور. این‌جا است که می توان گفت: «من چه غم دارم که ویرانی بُوَد / زیر ویران، گنجِ سلطانی بُود». این یعنی انقلاب حضرت روح الله که خواست جهانی را ویران کند تا انسان‌ها را از توهّم دوران رهایی بخشد. این یعنی غزه، یعنی سخن حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که فرمود: «مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبه‌های‌دار می‌روند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته می‌شوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم. امروز بیشتر از هر زمانی کینه و دشمنی استکبار علیه اسلام ناب محمدی برملا شده است.» این یعنی مائیم و جهانی به وسعت حضور همه انسان‌ها در انسانیت خود، و این همه آشنایی با همدیگر به همان معنایی که امروز داریم ماورای حجاب استکباری خود را بیش از پیش احساس می‌کنیم. موفق باشید      

36725

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: وقت شما بخیر. ما یه گروه در تلگرام داریم قبلا هم بارها مزاحمتون شدم یک برنامه برای اعضا در نظر گرفتیم چله ترک گناه. چله دعای عهد. ختم قرآن چهل روز تا نیمه شعبان - برنامه دومش هم بعدا اعلان می کنیم چهل روز تا عید فطر دو سه جا دعوت دادیم پیام رو در گروه هم ارسال کردیم، شکر خدا الان نزدیک ۴۰ نفری عضو شدن برنامه بانی شخصی نداره این لینک: https://t.me/qh_channel/2343 استاد بزرگوار شما چرا از این کارها نمی کنید، حتی اگه علاقه ندارین به اسم خودتون انجام بدین بگین یک نفر از دوستانتون برنامه رو در سایت تون یا کانال هاتون بگذاره (مثلا همین کانال مطالب ویژه) افراد علاقمند عضو بشن، خیلی ها فقط منتظر یک تلنگر هستن، تا اصلاحی انجام بدن، در جماعت هم که برکت هست، فرصت هم هست اسباب جمع داری و کاری نمی‌کنی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درضمن  این‌که کار شما را در جای خود کار خوبی می‌دانم ولی به نظر می‌آید اگر افراد به خوبی با معارف الهی آشنا گردند، هر کدام جهانی خواهند در تاریخی که با انقلاب اسلامی گسترده شد به همان معنایی که حضرت امام در وصف رزمندگان فرمودند: «آنان ره صد ساله را یک شبه طی کردند». موفق باشید

36381

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض خدا قوت: دانشگاهم در شهری غیر مذهبی است که خب اعتقادات مذهبی یک در ده هزار نفر، تازه وجود کمرنگی پیدا می‌کند. بنده به عنوان کسی که از نوجوانی به دنبال دین و اعتقاداتم بودم برایم این شرایط بسیار پیچیده و سخت شده است. فقط کافی است که هم دانشگاهی هایم متوجه بشوند که بنده انسانی هستم که کمی به مذهب باور دارم، دیگر تمام است. این موضوع را دیده ام که می‌گویم. به شدت حساس هستند که حتی کسی انگشتر هم نداشته باشد! نمازم را در خفا می‌خوانم که بعد به شدت مورد تمسخر و کم محلی قرار نگیرم. شاید گمان می‌کنید دانشگاهم خارج از ایران است ولی نه؛ وضعِ بسیار بغرنجی برایم پیش آمده. بنده تا به حال کسی را توصیه به چیزی نکرده ام. هیچ کس را. تازه مذهبی بودن یک سمت ماجرا است، اگر متوجه بشوند که من اندکی متمایل به انقلاب و رهبری هستم دیگر اوضاع درست بشو نیست و احتمال برخورد فیزیکی هم هست. شاید گمان کنید که دارم پیاز داغش را زیاد می‌کنم ولی بنده فردی نیستم که خودم را گول بزنم. خلاصه که به رسم تقیه نمازم را در خفا می‌خوانم و خیلی سکولار رفتار می‌کنم. سؤال بنده این است که تکلیفم چیست؟ واقعا خیلی در تگنا هستم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال با توجه به شرایط تاریخی که داریم و رویهمرفته مردم و جوانان ما معنای دینداریِ اصیل را می‌شناسند. از این جهت نباید شخصیت مذهبی خود را در عین وقار و محبت، پنهان کنید حتی با گفتگوهای دوستانه می‌توانید جوانان را متذکر عالَم دینی بنمایید و تا مرز دفاع از انقلاب، کمک‌شان کنید. موفق باشید 

36324

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استادک عرض ادب و احترام، فکری به ذهنم اومده، آیا میشه گفت کشورهایی که شیعه هستن جنگهاشون خیلی زود تموم و جمع جور شده، مثل جنگ ایران و عراق، یمن با عربستان، یا ایران و سوریه و عراق با داعش، یا جنگ ۳۳ روزه لبنان، و این بخاطر دست یاری اهلبیت (ع) و توسل به آنها هست. ولی ۷۵ سال از اختلاف بین فلسطین و اسرائیل میگذره و تازه اسرائیل رو به زوال است. حالا سوالم این است اگر فلسطینی ها هم شیعه بودند آیا این جنگ همون سالهای اول یا دهه های اول به پایان نمی‌رسید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن در این مورد بسی مشکل است. شاید بتوان با نظر به آیه‌ای که می‌فرماید: «وَأُمْلِي لَهُمْ ۚ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ» به آنها یعنی رژیم صهیونیستی و اساساً جهان غرب با فرهنگ نژادپرستی آن، مهلتی داده شده تا چهره نهایی و خباثت اصلی خود را نشان دهند و کید و حیله خداوند، بسیار حساب شده و متین است. موفق باشید

36176

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: خسته نباشید. اگر کسی مکسَّر اسم الرحمن را بعد از هر نمازی دویست و نود و هشت بار بگوید تمام مخلوقات دوستدار او شوند و دشمنان بر وی مهربان شوند. معنی مکسَّر چیست؟ استاد شما فقط یک کتاب در مورد اسما الهی دارید و این کم است بنظرم. مطلبی به تازگی از استاد شجاعی منتشر شده است، که خواندم، انگار آبیست که به تشنه رساندند. مبحث انسان شناسی، ایشون فرموده اند. خداوند اسم‌‌های خودش را به حضرت آدم یاد داد؛ تا آدم بداند مسیر پیش روی زندگی او فقط یک چیز است: «او باید یکی یکی این اسم ها را تمرین نموده و در درون خودش تولید کند.» و سرمایه ما هنگام مرگ، تعداد اسم‌هایی از خداست که در ما فعال شده است. توصیه می‌کنم به دوستان و جویندگان حقیقت که با استاد شجاعی و دکترشهریار زرشناس آشناییت ندارند. این دو بزرگوار کم از استادطاهر زاده ندارند. کتب و مباحث ایشان را دنبال کنند. روز و روزگار همگی خوش. استاد در پناه حق.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مورد مکسَّر اسم الرحمن چیزی نمی‌دانم. ۲. اتفاقاً بنده برای هر دوی آن بزرگواران ارزش زیادی قائل هستم و امیدوارم رفقا از انس با آثار آن عزیزان بهره لازم را ببرند. موفق باشید

36044

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام خدمت شما استاد گرامی: در یک کلام از همین ابتدا خسته تان نکنم صفای حاج قاسم و لبخند دلنشین و جانگداز پیر جماران، یاد امام و شهدا و آن حضرت دوستی که محبوبیتش در قلب آنچنان بود که نفس هایم یک در یک پی در پی به یاد او می آمدند و می رفتند، مانند یک تمدن بر باد رفته گریبانم را می‌گیرد! مانند عشقی که شکست خورده و حالا خاطراتش شب و روزهایم را نمی کند! معنا از طلوع و غروب هایم تا دور دست های دیده نشده فاصله می‌گیرند و این من پریشان حالا با تنها چندین حرف کنار هم زنده است و به امید آنکه باز هم روزی در ملاقات شب های عملیات و روزهای منور به حضرت یار را ببیند زنده می ماند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این نوع احوالات را حکایتِ سیری بدانید که در این زمانه پیش می‌آید. غزل شماره ۱۲۷ متذکر همین امر است و یا در این رابطه سری به سؤال و جواب شماره  ۳۵۹۹۰  بزنید خوب است. موفق باشید

36042

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب: زیارت عاشورا کامل. استاد از سخنرانی شنیدم زیارت عاشورا کامل (زیارت ششم امیرالمومنین علیه السلام + زیارت عاشورا + دعای معروف به علقمه) برکات ویژه ای دارد.این موضوع مخصوص عام است؟ و آیا توصیه می‌کنید؟ منظور از این مضامین در زیارت ششم چیست ؟: ۱. قسیم الجنه و النار ۲. اصل القدیم ۳. فرع الکریم . تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که حتماً خودتان تجربه کرده‌اید؛ به هر حال هر کدام از زیارات با محتوایی که دارند، زیارت را که همان ملاقات با امام است با توجه خاصی که آن زیارت پیش می‌آورد، محقق می‌کند. می ماند که انسان خودش در خود بنگرد با کدام زیارت، آن ملاقات بهتر محقق می‌شود. آری! حقیقتاً امام؛ قسیم بهشت و جهنم‌اند به آن معنا که ارتباط با آن حضرت، موجب حضور در بهشت و پشت‌کردن به آن حضرت موجب حضور در جهنم می‌باشد. همان‌طور که امام در مقام خود «اصل القدیم» و حقیقت پایدار انسانیت‌اند و نیز جلوه‌ای از نور کریم حضرت حق می‌باشند. موفق باشید

35969

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: در یکی از فایل‌های صوتی که در مورد امام حسن مجتبی (ع) صحبت کرده بودید، چیزی با این مضمون فرمودید: «امام حسن (ع) با کاری که در مقابل معاویه کرد ثابت کرد که از یک فرد بد، نتیجه‌ی خوب حاصل نمی‌شود». این را ذیل نقد این اعتقاد گفتید که «اگر فلانی آدم بدی است، حداقل سیاستمدار توانمندی است». سوالی که برایم ایجاد شد این است که امام چگونه آنچه گفتید را ثابت کردند؟ با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خاص که می‌فرمایید حضور ذهن ندارم. ولی آنچه در سیره امام حسن «علیه‌السلام» نسبت به معاویه پیش آمد کار عجیبی بود که چگونه حضرت توانستند انجام دهند به طوری که معاویه با آن همه به ظاهر هوشیاری و ادعا، نتوانست جهت اسلام را با قرائتی که به ظاهر از اسلام از خود نشان می‌داد؛ تغییر دهد و از این جهت به عنوان یک جریان و یک تئوری در قرائت در اسلام مطرح شود. در حالی‌که در این فکر بود و تصور می‌کرد می‌تواند چنین کاری بکند که بحث آن مفصل است. مهم، سیره حضرت امام حسن «علیه‌السلام» بخصوص بعد از آن قرارداد بود که این فرصت را از معاویه گرفت. موفق باشید

35505
متن پرسش

سلام به استاد گرامی: شنیدم قسمتی از منزلی که جهت زوّار حاج قاسم در کرمان توسط جناب آقای سید محمد موسویان وقف شده است؛ هنوز برای تکمیل قسمتی از ساختمان نیاز به بودجه دارند. لطفاً شماره کارت واریز کمک‌‌های مردمی را اعلام بفرمایید تا إن شاء الله ما نیز سهیم باشیم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیز فکر خوبی است که رفقا در این صحنه جدید تاریخی که با حاج قاسم آغاز شده است، حضوری این‌چنینی نیز داشته باشند. به امید آن‌که اسراری در مقابل‌شان مطابق زمان‌شناسی حقیقی گشوده شود. شماره کارت سید محمد موسویان 6037997983319618 می‌باشد. موفق باشید

35447

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

می‌خواستم ببینم کلمه شیء در قرآن و روایات به چه معناست؟ و آیا شیء بودن بر خداوند هم اطلاق می شود یا فقط مختص مخلوقات است؟ با توجه به اینکه در مورد خداوند متعال معصوم علیه السلام فرمود «شیء بحقیقه الشیئیه» آیا می‌شود گفت خدا واقعا شیء است؟ البته با این قید که فرمودند به خلاف همه اشیاء است. و اینکه اگر ما قائل به این شویم که شیء بودن بر خداوند هم اطلاق می شود آیا نمی شود از این کلام معصوم علیه السلام که فرمودند خداوند از «لا من شی ء» جهان را خلق کرد نتیجه گیری کرد که از وجود خودش هم خلق نکرده (به دلیل اطلاق شی بودن بر خداوند متعال) و دلیلی باشد بر رد کسانی که قائل به اصالت وجود هستند؟! چون همان طور که خودت بهتر می دونی در صورت عدم اطلاق شیء بر خداوند بر اساس تقسیم ثنایی: جهان یا از «من شیء» خلق شده یا از «لا من شی» از من شیء که عقلا محال است. می ماند «لا من شیء» که باز بر اساس تقسیم ثنایی دو حالت برای «لا من شیء» متصوره که یا از «من لا شیء» خلق شده یا از وجود خودش، از «من لا شیء» که محال است زیرا عدم چیزی نیست که جهان از اون خلق بشه و تنها حالتی که می ماند از وجود خودشه

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید در روایت، به خداوند به عنوان شیئ نیز اطلاق شده که نظر به موجودیتِ حضرت حق دارد و این، منافیِ آن نیست که در نسبتی دیگر، او را لاشئ بدانیم به عنوان آن‌که چیزی نیست در عرض دیگر چیزها، وگرنه منجر به نقص حضور بیکرانه حضرت حق خواهد بود. موفق باشید

35383

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: از کجا بدانیم هنگامی که شیئی را نمی بینیم، لمس نمی کنیم و به طور کلی مورد احساس و ادراک ما نیست همچنان وجود دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بتوانیم از طریق عقل متوجه وجود آن شویم. موفق باشید

35363

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و درود: استاد عزیزم ظلمی که توسط مسولین فاسد ستمگر و نالایق بر دین و اعتقاد این‌ملت رفته گناه نا بخشودنیست و بددتر آن که امثال حضرتعالی کوچکترین انتقادی نمی‌کنید به نمونه زیر توجه بفرمایید. محمد زکایی استاد حوزه علمیه قم: آینده نشان می‌دهد ایران تبدیل به بی‌دین‌ترین و سکولارترین کشور مسلمان خواهد شد. ما باختیم، خیلی بد باختیم اخیراً مشاهده شده در فضای مجازی از مرگ روحانیت، مردم ابراز شادی می‌کنن. دلیل این شادمانی ملی از مرگ یک انسان چیست؟ کجای دنیا مردم یک کشور از مرگ یک انسان چنین به وجد میان؟ آیا مرگ یک انسان می‌تواند شادی بیاورد؟ اگر دقیق شویم در می یابیم شادی مردم از مرگ یک انسان نیست شادی آنها از مرگ یک عقیده و یک تفکر رادیکال است که خود را در قالب شادی از مرگ یک نماد آن تفکر به نمایش می‌گذارد. و این برای آینده آن عقیده بسیار خطرناک است. 👈در آینده‌ای نه چندان دور با خارج شدن نسل‌های گذشته دهه ۴۰ به پایین از زندگی دیگر چیزی به نام مذهب ‌و اعتقاد در بین نسل‌های جوان کمتر خواهیم دید و شادی امروز مردم در مرگ یک روحانی اولین نشانه‌های مخالفت عمیق و قلبی مردم با ایدئولوژی سیاسی می‌باشد. مردم عامل فقر و بیچارگی و گرفتاری خود را در این ایدئولوژی می‌بینند و با مرگ هر نفر خصوصاً از مسولان شادی خود را بروز می‌دهند. به نظر می‌رسد سیاست آسیب فراوانی به دین و مذهب در کشورمان وارد ساخته ‌هر کدام از ما متوجه فاصله گرفتن از اعتقادات مذهبی در بین آحاد مردم شده‌ایم. تنها راه نجات دین و مذهب از آسیب بیشتر، خروج روحانیت از پست‌های حکومتی ‌سیاسی و پرداختن به مسایل اعتقادی جامعه هست که البته دیر شده و نسل‌های ۵۰ تا۹۰ اکثراً بدون مذهب و اعتقاد دینی هستند. 👈 پنهان نمودن صورت مسله نمی‌تواند از آسیب بکاهد. در تلویزیون ما تنها جامعه‌ی دین دار و متدین نشان داده می‌شود ولی در زیر پوست شهر همه ما می‌دانیم دیگر چیزی به نام دین در بین اکثریت مردم کمتر موضوعیت دارد. ما نتوانستیم طی ۴۳ سال بر اعتقادات بیافزاییم یا حداقل حفظ کنیم. با تمام بودجه‌های چندین هزار میلیاردی ده‌ها نهاد دینی ‌حوزه‌های علمیه عملاً خروجی آنها صفر و حتی منفی بوده است. دین اسلام هرگز این نیست که ما داریم ‌تبلیغ می‌کنیم. ما ظاهرسازی و تبلیغ را بر تربیت نسل ترجیح داده‌ایم. اگر در خانواده‌ی ‌اقوام خود بنگریم، متوجه می‌شویم به جز چند پیرزن و ‌پیرمرد که آنها هم تربیت شده‌ی سالیان بسیار دورند دیگر اغلب پرورش یافتگان جمهوری اسلامی حتی نماز نمی‌خوانند که هیج تمام مظاهر دین را تمسخر می‌کنند. حال هرچه مسولان در تلویزیون اصرار بر دین‌داری جوانان نمایند. آینده نشان می‌دهد ایران تبدیل به بی‌دین‌ترین و سکولارترین کشور مسلمان خواهد شد. نشانه‌های این تغییر بنیادی در رفتارها و دهن کجی‌های جوانان ‌و مردم به آنچه مسولان می‌گویند ‌و می‌خواهند مشخص است. استقبال مردم از نوروز و جشن ‌سرور بی‌نظیر مردم از آثار این تغییر بنیادی در عقاید مردم است. خداوند همه‌ی علمای دین را که سالانه ملیاردهها تومان بودجه برای حفظ اسلام می‌گیرند را نخواهد بخشید. ‌ما هم نخواهیم بخشید. اگر همین بودجه‌ها را صرف زدودن فقر می‌کردند بیشتر ارزشمند بود تا آنچه تا کنون دیده‌ایم ما مسلمانیم و اگر می‌گذاشتند خودمان عقایدمان را حفظ می‌کردیم. اما متاسفانه چنین نشد. ما فاصله داریم از اسلام آن هم بسیار زیاد. برخی طلبه ها به من می گویند ما نمی توانیم با لباس روحانیت بیرون برویم از بس مورد ناسزا وسخنان ناروا قرار می گیریم. یک روز یکی از طلبه ها به من گفت فرزندی دارم چهار ساله دستش را گرفتم تا برای خرید به بازار برویم هنگام خروج از منزل به من گفت اگر با لباس بیایی من با تو بیرون نمی آیم، آنجا تمام وجودم را سراپا شرمساری گرفت. به یاد سخن مرحوم آیت الله طالقانی افتادم که می گفت روحانیت اگر وارد حکومت شود نه تنها خود که دین را نیز از بین خواهد برد. به منزل باز گشتم لباسم را در آوردم و درعالم تنهایی گریستم. همسرم متوجه حال خرابم شد، پرسید چرا منقلبی؟  گفتم چرا نباشم. امروز بیست سال تحصیل مرا در حوزه فرزند خرد سالم به چالش کشید. ما باختیم خیلی هم بد باختیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار است و باید به ذات انقلاب اسلامی که مقابل استکبار است، فکر بفرمایید و این‌که به لطف الهی اسلام، در صحنه انقلاب اسلامی به عالیترین شکل در این زمانه ظهور کرده تا سرنوشت جهان سکولاریسم به ساحت گرایشِ به حقیقت سوق پیدا کند. حداقل خوب است نظری به گفته‌ها و تحلیل‌های آقای علیزاده که در لندن و دور از این کشور متوجه جایگاه تاریخی انقلاب شده است؛ انداخته شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/13944. اخیراً عرایضی در نظر به سوره انشراح شده است امید است موجب تفکری گردد که جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی در سنن الهی را بتوان درک کرد. https://eitaa.com/matalebevijeh/13948. موفق باشید

35235

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسمه تعالی. سلام علیکم: خدا قوت استاد یک کتاب یا... جامع در ارتباط با شهوت معرفی می‌کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان نسبت به معارف حقه رشد بیشتری بکند، از شهوات به عنوان غلبه توهّمات، آزاد می‌شود. موفق باشید

35062

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

اگر نگویم جفا کردم. با سلام به همه رفقای ادیان توحیدی و همه مردم عادی، از خود باید چند سئوال بپرسیم که در اجمال نزد خود است که پاسخ و نتیجه هم نزد خود. باید بپرسیم آیا می‌توان در ممالک روحانیِ بسرقت رفته ضد انسانی توسط مستکبران دنیا که همان زندگی شما در اجتماع و خلوت و چه حتی در خانه و معابد و درون مغزتان که خواسته هایتان، آرزوهایتان، سلامت روان و جسم و خانواده است که تک تک خوده شما را ربوده دم از موفقیت زد؟ چطور کسی و خودتان با خودتان یا کسی، سخن بگویید وقتی در کما فرو رفته اید و کابوس های بد شما را به بازی گرفته و به زنجیر های محکم آرزوهای بلند بسته شده اید. از خود بپرسید آیا شجاعت یک جدایی از سیاه چاله های دنیا را دارید که تا خونتان را بریزد اما زنده شوید و بفهمید خواب بودید؟ از خود بپرسید این شغل ها، تحصیلات، لباس ها، آرزوها، فکر ها، خواسته ها، پول هایی که بدنبال آن هستید خواسته شماست یا خواسته رباینده های شما؟ اولا از خود بپرس تو همان کسی هستی که به تو معرفی کردند یا در پس مرگ تازه یافت می‌شوی؟ باید این شعر مولوی را همه مردم دنیا بخوانند و به خود بگیرند که سرود: بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید- در این عشق چو مردید همه روح پذیرید- بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید- کز این خاک برآیید سماوات بگیرید- بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید- که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید- یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان- چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید- بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا- بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید- بمیرید بمیرید و زین ابر برآیید- چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید- خموشید خموشید خموشی دم مرگست- هم از زندگیست اینک ز خاموش نفیرید. هیچ کس نمی‌تواند برای شما کاری بکند و این واقعیتیست دردناک، تنها خودتانید که باید تیشه به دست بگیرید و از خدا قوت و راه گشایی بخواهید که اراده و بازوانتان را نیرو بخشد و سینه تان را نترس کند تا بتوانید خود، خود را نجات دهید. من نیز این راه را طی کردم و به شما قول می‌دهم شما از من بهترید پس چه جای نا امیدی از خدایی که منه خاک پای شما را هم نجات داد چه برسد به شما که تاج سر بنده و امثال بنده اید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که می فرمایید چه جای ناامیدی است وقتی متوجه باشیم خداوند هدایت بندگانش را به عهده گرفته. کافی است از حصارهای خودبینی و خودرأیی به در آییم و به توصیه بزرگان: «ره چنان رو که رهروان رفتند». موفق باشید

35061

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سالیان سال حسرت یک زندگی سلامت در اجتماع یا حتی در انزوا را داشتم که هیچ وقت تمام امکانات دنیا را هم گرد می آوردم نمی‌شد. من همت زندگی ابدی، بی تضاد و بیدار و آگاه را داشتم اما متخصصین دنیا و حتی خانواده ام که خیر خواه ترین مردمند مرا به نهایت واقعیتی ارجاع می‌دادند که از نظرشان بهترین حالت دست یابی آدمی به موفقیت بود و آن «واقعیتِ اجتماع» است. واقعیتی که حتی توانش را نداشتند بفهمند چه واقعیت بدیست که من و خودشان و همه را دارد می کُشد و به بند می‌کِشد. آنها معتاد به نوعی بردگی مدرن بودند که اسمش را واقعیت گذاشته بودند و هم نسلانم که در بی جایی ناشی از نیافتن جهانی که جواب عظمتشان را بدهد معتاد هر هوسی که روح را به جوششی درآورد بلکه بی آسمانی را با زمین گیری بیشتر به فراموشی بسپارند و اگر از دید واقعیت گرایان اینان گناه آلودند باید گفت جهنم ها بروی آنها بسته خواهد شد و این ادراکی را طلب می کند که از درک دیگران خارج است. اکنون که انقلاب اسلامی حیاتی به ما هدیه داده که می‌توانیم «خود باشیم، خود را حفظ کنیم، خود را همواره بیابیم و بشناسیم و با خود بدون دخالت غیر» زندگی کنیم تحولات زندگی را کسانی رقم خواهند زد که وارد این جهان شدند و در زمانه ای که کسی بلد نیست زندگی کند آوای زندگی را سر خواهند داد و زندگی را معنا خواهند کرد تا جمهوری اسلامی جهانی باشد برای هر آن کس که تشنه خود است و خسته از غیر و نشدن ها. من هیچ وقت زندگی نتوانستم بکنم ولی بزودی آوای زندگی را چنان سر خواهم داد که تمام عالم صدای آنرا بشوند و بدانند زندگی چیست تا اگر نمی‌فهمند که مرده اند حد اقل بفهمند حق ندارند نسل های جدید را هم شبیه خود کنند و این مردگی را ادامه ندهند. اگر گذشتگان برای یک لقمه نان عرق ریختند و زحمت ها کشیدند امروز نهایی ترین بشر در حسرت حداقل حیاتش خون جگر خورد و خون گریست و با آتش جهنم ها آتش بازی کرد و بهشت ها را از نو بنا کرد نه آنکه بخواهد به آن برسد بلکه آنرا ساخت. آری ای تمام مردم دنیا که به نهایات خود آگاه نیستید، آگاه نبودن امری طبیعیست اما استکبار کردن از روی ناآگاهی به بشر آخرالزمان ظلمی خفی است که خود دانید و فرصتی که دارید برای بخشیده شدنتان که یقین دارم برابر است با سعودتان. این جملات را اگر با دل ها دریابید آرامش و ادراکیست و اگر با مغز ها بخوانید نفهمیدنی شعر گون است. اگر تا کنون نگذاشتند زندگی کنیم و حتی صدایمان را هم خفه کردند امروز نتنها به صدق و سکینه و قدرت سخن می‌گوییم بلکه آن را معنا می کنیم و این است امیدی که آن را یافته ایم که نتنها در نهان بلکه در عیان با آن خواهیم بود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! زندگی حقیقی همان است که زمین به آسمان معنویت متصل شود و هرکس در این راه قدم گذاشت از یک طرف خود را از روزمره گی ها نجات می دهد و از طرف دیگر وسیله ای می شود برای تذکر به دیگران، به این صورت که با زندگی حکیمانه خود، مانند انسان های حکیم متذکر دیگران می شود که زندگی به چه معنا باید باشد. موفق باشید

35045

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: با توجه به پیشرفتهای علم پزشکی و درمان ناباروری نظیر کاشت جنین، اهدای تخمک واهدای جنین پرسش پیش آمده این است آیا اینها منافاتی با خواست و رضای خداوند ندارد و اینکه انسان مطابق آنچه برایش مقدور شده بوده زندگی را طی نکرده و در صدد است با تحمل رنج و مشکلات و هزینه ی زیاد از مسیر خواسته شده به سمت دیگری رود یا اینکه نه اینها رو هم خدا مطابق علم خود آفریده و نتیجه تلاش انسان برای رسیدن به اکتشافات علمی و بر طرف کردن موانع زندگیست وهمین هم مطابق با اراده و خواست و رضای خداوند است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه بسیاری از این مشکلات به جهت شرایط آب و هوایی و نوع غذاهایی است که مردم گرفتار آن می باشند و از این جهت چاره ای نیست که برای خنثی کردن اثرات آن ها در بدن به این نوع درمانها ورود شود. ولی در هر حال نباید اصرار ورزید مگر در حدّ معمول آن. موفق باشید

34996

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در نزد ما نسبت انقلاب اسلامی با دنیای مدرن، نسبت حقیقت با واقعیت است، بسیاری از وجوه واقعیت نیز ممکن است با حقیقت مد نظر ما زاویه داشته باشد، ولی وجود این واقعیات دارای حکمتی است. تا این موانع تاریخی نباشد آن رشد مطلوب و وصول به حقیقت پیش رو میسر نیست. بنابراین توجه به واقعیات تاریخی در زمانه مدرن مانند آزادی، آگاهی و دموکراسی برای انسان ایرانی ضروری است. پریدن از این واقعیات مدرن و دور زدن آنها با ابزار دین و تفسیر فقهی، هم مخرب واقعیات مدرن مورد توجه شهروندان است و هم مخرب دینداری و موجب دین گریزی. بنابراین به نظر حقیر باید از آگاهی و آزادی دوران مدرن به سوی آگاهی و آزادی عرفان و معنویت رهسپار شویم. فلذا هر چه آزادی و آگاهی مدرن را محدود کنیم دیرتر و با هزینه بیشتر به سوی آزادی و آگاهی عرفانی رهسپار می‌شویم. ترس ما از آگاهی و آزادی مدرن بیهوده است. کیست مولا آنکه آزادت کند بند رقیب ز پایت وا کند. ولایت فقیه باید بتواند شهروندان را از فقه اصغر و ظاهری به فقه اکبر و باطنی رهنمون کند و لازمه آن آزادی و آگاهی است تا رشد مناسب صورت پذیرد، ولی اکنون آدمی حس می کند شهروندان نسبت به اول انقلاب صغیر هستند چون موانع آزادی و آگاهی بسیار زیاد است. نظر استاد که دغدغه آزادی و آگاهی معنوی دارند در این باب چیست؟ تکلیف ما با آزادی و آگاهی مدرن چیست؟ اصول تعطیل شده قانون اساسی که متضمن این دو اصل مدرن است، چگونه باید احیا و فعال شود تا ما زودتر از این دو به سمت معنویت رهسپار شویم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقا مطلب همین طور است که می فرمایید و اتفاقا حضرت امام و مقام معظم رهبری نماد چنین حضوری در جهان هستند و در این رابطه حتما رمان خواندن های مقام معظم رهبری را در جریان هستید. و در همین راستا عرایض اخیر بنده در سه کتابی که با محوریت «جهان بین دو جهان» تنظیم شده، به نکته ای می پردازد که متذکر آن هستید. ما چاره ای نداریم که اگر بخواهیم از یک طرف در جهان حاضر شویم و از طرف دیگر از ظلمات سکولاریته آن به نورانیت قدسی بشر سیر کنیم باید در عین حضور در جهان، به وجوه قدسی بشر جدید توجه نماییم و رسالت انقلاب اسلامی چیزی جز این نیست. موفق باشید

34198

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: داشتم سخنرانی معاد شما رو گوش می‌دادم رسیدم به اینکه از غزالی تعریف می‌کردند که یهویی به خودش اومد که چی؟ حالا این سوال هم در ذهن من برای خودم اومده این همه عبادت کردی و نماز و روزه و..... که چی؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جناب غزالی که محدود به ظاهر دین بود به خود آمد که بناست ما از دینداری اخلاق و سلوکی را دنبال کنیم و در همین رابطه کتاب شریف «احیای علوم دین» را تدوین کردند به این معنا که ما از دینداری باید به صفای باطن و عبور از خودبینی و خودپسندی برسیم. موفق باشید

38929

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدا قوت: استاد پیرو سوال 38892 چند مطلب نمونه از کتاب حضرت حجت (مجموعه بیانات آیت‌الله بهجت پیرامون حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارائه می‌دهم، ان‌شاءالله که وقت داشته باشید و یک نگاه اجمالی کنید و نظر بدهید؛ استاد ببخشید خیلی مُصرم به پاسخ، چون دیدم خیلی در کانال ها و ناشران تبلیغ وسیعی میشه «خود را درست کن ما به سراغت می آییم شخصی در فکر دیدار امام زمان بود؛ فهمید که آن حضرت با قفل سازی مراوده و ارتباط دارند. نزد یکی از قفل سازها رفت و دید پیرزنی برای ساختن قفل به او مراجعه کرد و پرسید: اجرت آن چقدر می‌شود؟ قفل ساز پاسخ داد یک عباسی می سازم و بعد از ساختن آن را به سیصد دینار یا یک سنار مبلغی که خیلی کمتر از آنچه می ساخت می‌خرم سپس با قفل ساز دیگری برخورد نمود که به یک سنار می ساخت و به یک عباسی می خرید از اینجا فهمید که این قفل ساز است که با حضرت ارتباط دارد. لذا به او گفت: سلام مرا به آقا برسان و بگو چگونه می‌توان به خدمت شما رسید؟ قفل ساز گفت: فلان وقت برای گرفتن جواب بیا در وقت مقرر به وی مراجعه کرد و جواب حضرت با را خواست. قفل ساز گفت حضرت فرمود: بگو تو در فکر این نباش که مرا ببینی خودت را درست کن ما به سراغت می آییم از کسانی نباش که قفل را به یک عباسی درست می‌کنند و سیصد دینار با یک سنار می‌خرند مثل کسانی باش که به یک سنار درست می‌کنند و به یک عباسی می خرند آری ترک واجبات و ارتکاب محرمات حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است دعا کنید بداء نشود! آیا نباید در فکر این باشیم که از کسی که خداوند برای اصلاح جامعه قرار داده، بخواهیم که بیاید؟! خود او در مسجد سهله و جمکران در خواب و بیداری در گوش افرادی از دوستانش بدون این که او را ببینند فرموده است: فرج من نزدیک است، دعا کنید؛ یا به نقلی فرموده: «فرجم نزدیک شده دعا کنید بداء (تغییر) حاصل نشود! کرامات مسجد سهله این شبهای چهارشنبه نجفی ها به طرف مسجد سهله سرازیر می‌شدند و خدا می داند که شبهای چهارشنبه و روزهایش و.... چه کرامتهایی و چه چیزهایی دیده شده است عجایب و غرایب مسجد جمکران ملجاً پاکان عده ای از پاکان و نیکان با حضرت صاحب السؤال و جواب می‌کنند و حاجت می طلبند و جواب می‌گیرند و در مسجد جمکران صدای آن حضرت را می شنوند. دیدار امام عصر در مسجد جمکران

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته اساتید بزرگ آن اندازه که حضرت صاحب الامر «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» طالب ظهور هستند، بقیه طالب آن حضور نیستند. می‌ماند که به گفته حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» ملتی که به دنیال مُصلح هست، خود باید صالح باشد. آری! باید به لطف الهی بیش از پیش تلاش کنیم تا در همه ابعاد انسانی به انسانیت برسیم تا انسان کامل احساس بفرمایند که میدان حضورشان قلب‌هایی است که انسانیت انسان‌ها را درک می‌کنند و این غیر از تحجرهایی است که به بهانه انتظار، بقیه انسان‌ها نفی می‌شوند. موفق باشید

37816
متن پرسش

سلام و عرض ادب: در اینجا چند عدد شبهه را مطرح می‌کنم: (لطف بزرگی می‌کنید اگر بر اساس کتب معتبر اهل سنت پاسخ دهید) ۱. در واقعه غدیرخم حدود ۱۲۰ هزار نفر از مسلمانان حاضر بودند. چگونه بود که با رحلت پیامبر اکرم (ص) تنها ۴ یا ۵ نفر از آنان مدافع حقوق امیرالمومنین (ع) ماندند و هزاران نفر آن واقعه را فراموش کردند؟ ۲. اعراب، بهتر از همه زبان عربی را متوجه می‌شوند. چگونه بود که همه آن چندین هزار نفر کلمه مولا را به معنی دوست متوجه شدند و امام علی (ع) را یاری ننمودند؟ ۳. اگر جانشینی پس از رسول خدا (ص) حق امام علی (ع) بوده است چگونه بود که از این حق هیچ دفاعی نکردند و حتی با خلفا رابطه ای صمیمانه داشتند؟ ۴. آخرین موردی که مطرح می شود این است که چگونه حضرت علی (ع) درباره شهادت جناب عثمان (رض) غیرتی شدند اما درباره شهادت حضرت زهرا (س) واکنشی نشان ندادند؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد کافی است به جریان  صحیفه که در بحار ج 8 ص 33 وشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 4 ص 454 آمده است رجوع فرمایید تا جایگاه سیاسی بودنِ سقیفه، روشن گردد که چگونه پس از ماجرای غدیر خم گروهی به این نتیجه رسیدند پس از رحلت رسول خدا«صلوات الله علیه و آله» با تمام قدرت بر ضد حکومت علی (ع) مبارزه کنند و پیمان نامه ای با امضاء ۳۴ نفر تهیه و آن را به ابوعبیده جرّاح دادند مبنی بر این که محمد «صلوات الله علیه و آله» رسالت خود را انجام داد و کسی را جانشین قرار نداد و اختیار حکومت را به عهده ملت گذارد تا رهبری ملت موروثی نشود. بخشی از مفاد آن عبارت است از:
این متن مورد توافق تمام مهاجرین و انصار است.
انگیزه نوشتن این صحیفه، گمراه نشدن مسلمانان، و اقتدای مسلمانان آینده به آن است.
حضرت محمد (ص) از پیامبران الهی بوده و خداوند دستور ابلاغ دین اسلام را به او داده است. وی پس از مرگ خود جانشینی برای خود انتخاب نکرد و انتخاب جانشین خود را به مردم واگذار کرد.
اگر شخصی ادعا کند رسول الله شخص معینی را به عنوان جانشین خود معرفی و اسم و نسب او را بیان کرده، دروغ‌ گفته است.
پیامبر(ص) فرمود: اصحاب من مانند ستارگانند. به هر کدام از آنان اقتدا کنید، هدایت می‌­شوید. شخصی که ادعا کند بر دیگران برتری داشته و امام است، حرف باطلی گفته است.
طبق حدیث «ما انبیاء از خود ارث نمی­‌گذاریم و آنچه از ما باقی می­‌ماند صدقه است»، اهل بیت رسول خدا خلیفه نیستند؛ زیرا نزدیکی خویشاوندی با پیامبر، دلیل بر خلافت نمی‌شود.
کسی که به کتاب خدا و سنت پیامبر تمسک کند گمراه نمی‌شود. اگر شخصی این عقیده را نداشت، دشمن است. 
افتخار ابدی بر آن هایی باد كه بی سروصدا در آن غوغای سقیفه متوجّه ی غدیر شدند و ما را وابسته به اهل بیت عصمت و طهارت «علیهم السلام» نمودند. اکثر مسلمانان تحت تأثیر فضایی قرار گرفتند که اصحاب صحیفه در سقیفه پدید آوردند و لذا ابتدا تعداد شیعیان كم بود امّا همین تعداد کم، به خوبی درك كردند كه اهل سقیفه در نهایت كارشان به كجا خواهد كشید، و به همین جهت شیعه دامن ائمه «علیهم السلام» را گرفت. موفق باشید    
 

37051

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام به استاد عزیز و گرامی حاج آقا طاهر زاده: از استاد یک راهنمایی می خواستم راجع به انتخابات اخیر یک مقدار سر در گم شدم نمی دانم کدامشان را انتخاب کنم. نظر شما راجع به خبرگان رهبری آیا این پنج نفر ا. آیت الله طباطبایی ۲. عمومی ۳. مهدوی ۴. مقتدایی ۵. خطاط.  مجلس راجع به آقای بانکی پور، آقای کامران و همسر ایشان و آقای طغیانی و خانم شیخی، مهندس یزدانیان اگر به اینها رای بدهم به نظر شما خوب هستند و برای تحقیق آیا از چند نفر بپرسم کافی هست و فرصت هم خیلی کوتاه هست. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله بسیاری از افراد که جهت مجلس شورای اسلامی نامزد شده‌اند، افراد خوبی هستند. پیشنهاد کلی بنده در این است که با توجه به مسائل مهمی که نمایندگان در مقابل خود دارند و باید با روحیه جوانانه و ابتکارات لازم آن‌ها را حل کنند؛ به نظر می‌آید نامزدهای جوان و متعهد و پرکار بهتر می‌توانند کار را جلو ببرند. موفق باشید

37025

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

 با سلام خدمت استاد گرامی: برگه‌ای در تبلیغات خانم زینت السادات صفوی منتشر شده حاکی از آنکه جناب عالی ایشان را جهت نمایندگی مجلس تایید کرده‌اید خواستم چنانچه صلاح می‌دانید بنده و دیگر دوستان را که سوال می کنند در جریان قرار دهید. با تشکر

متن پاسخ


باسمه تعالی: سلام علیکم:. همانطور که در جواب سوال 37020 که ذیلاً آورده شده عرض شد ما مسائل مهمی در پیش داریم که باید جوانان متعهد و معتقد به ارزش‌های انقلاب و توانا وارد نظام تقنین و قانونگزاری شوند که این توانایی در خانم صفوی نیز احساس می‌شود و از آن مهمتر برای آنکه  معلوم شود انقلاب اسلامی در بین خانم‌ها رویش‌هایی داشته‌ و آنکه بیشتر قصد بنده بوده آن است که این جوانان با توجه به توانایی‌هایی که دارند نیز دیده شوند. البته افراد تلاش کنند در بین همه نامزدها آن کسانی را که اصلح تشخیص داده اند انتخاب کنند. موفق باشید 

37020- با سلام خدمت شما استاد گرامی مثل اینکه یکسری مناظره در مسجد امام خمینی واقع در خیابان باغ زیار روز پنجشنبه برگزار شده بین آقای کامران و چندنفر از کاندیداهای محترم روز دوشنبه هم قراره بین خانم صفوی و خانم شیخی و چندنفر دیگه برگزار بشه میخواستم نظر شما استاد گرامی رو در مورد این مناظره ها بدونم، باتشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن مناظره را ندیدم. ولی کار خوبی است. از این جهت که بالاخره ما مسائل بسیار مهمی در پیش رو داریم که نیاز است تا با تلاش و ابتکار توسط نیروهای جوان مرتفع گردد. و در این مناظره‌ها، توان افراد و آشنایی و آگاهی افراد مشخص می‌شود. موفق باشید
 

36891
متن پرسش

سلام: نمی تونم بگم حفره های قلبم گرفته با واژه های رنگین و جلو. آه ! ... ای یار ای دل راهم دهید، راهم بسته مسدود است. نوری نیست در دل این تاریکی در این فضای خفه در سلول بیماران، فضا یک دست شده و تاریک دلباز است تنوعی ندارد. مثلا عادی به نظر می‌رسد، مثلا همه چی همونیه که باید می بود. هست، هستم، هستیم، خواهیم بود. سال هاست از این انفرادی در نیامده ام به جرم عشق، می شنوم خمینی ظهور کرده درها یکی یکی شکسته می‌شوند اما من نمیتونم بیرون بیام مبتلا شدم به سوختن، مگه سال ها جور این را نمی کشیدم که زندانی ام... ولی اگه این سوختن نبود که من، نمی دونم... چشمانم عادت کرده به تاریکی زندان. دلم عادت کرده بر جراهت هایش. یعنی من داشتم می‌سوختم و درد می کشیدم که حالم خوب بشه؟! ببین این خدای تو رفیق ما هم بوده، بپرس ازش حالا که بات جوره، بگو همون دیوونه و مجنونه، بگو اون که هر کاری کرد خودش رو آب کشید وایساد جلوت گفت ممنونت، بگو طاها رو حلال کنه اون شب خیلی مست بوده، اون میشناسه، بگو بیای میام پیشوازت، نشونیم هم خواست بگو ته جهنم خونه دلبازه. ببین من خدام خیلی بچه لاته، خیلی بچه لاته. الو، الو الو خدا / منم یه بنده خدا / بگیر منو / چرا آنتن نمیده ، الو خدا / الان غبته روز های زندانی ام را می خورم. من انقلابی ام درد انقلاب را دارم. پس دردم کو! بگو! انقلابی :) شوق دارم که آزاد شده ام. نشسته ام در توصیف بهاران در حالی که زمستان است. به سیگار اکتفا نمی کنم و بلند میشم تا بهتر بشم. در سیمای هنر و اندیشه ام در حالی که صبح تا شب شوق آزادی دارم. همه چیز عالیه. با سها کاری ندارم. با هنر و اندیشه بودن به معنای واقعی کلمه همه چیز منم، تویی، حالا فکرش باشه که من سیمای اون باشم. «هرکه ز غوغا از سر سودا سر کشد اینجا سر ببریدش، عام بیاید خاص کنیدش خام بیاید هم بپزیدش، معتدل است او متصل است او» سیمای هنر و اندیشه مجموعه نیست. حال است. عشق است. شمعیست که میسوزه تو روز های تاریک و سرد. جنگ اقتصادیه اشکالی نداره ! من و هم سن سال هام هستیم که با وجود پتانسیلی که داریم جنگ رو کنتراتی از جا می کنیم می بریم. توی این میدون کت تن ماست؛ اما میدون زیر این همه گرد و غبار پیدا نیست مثل این که بزرگ تر های ما زیادی شلوغش کردن باید بگذارن ما هم ببینیم. این جور موقع ها که می‌نویسم احساس می‌کنم دورم از درد چون ریختم رو صحنه، درگیر صحنه ام، تو لحظات عادی که میرم مدرسه میام کارام رو انجام میدم این درده انگار گم هست ولی یک جا هایی می‌فهمم درد کجا بود و دوباره پیش میاد. قبلا این کار رو نمی کردم که بیارم جلوی خودم ولی الان همین کار هم یک حالی داره. مجالی به آدم میده. آه! الو الو خدا! کجایی شما! 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر آن خدا که به او زنگ می‌زنید، در دست بود که خدا نبود!! خدایی که بیش از پیش، بودنِ ما را به ماندن تبدیل نمی‌کند و ما را، آری! ما را در سرگردانی‌مان نسبت به خودش دوست دارد؛ خدایی است که خدایی می کند. 
 باز گوید رسم عاشق این بود
بلکه این معشوق را آیین بود
چون دل عشاق را در قید کرد
خودنمایی کرد و دلها صید کرد
امتحانشان را ز روی سر خوشی
پیش گیرد شیوۀ عاشق کشی
در بیابان جنونشان سر دهد
ره بکوی عقلشان کمتر دهد
در افقی که در گفتن از او تازه او خود را آرام‌آرام نشان می‌دهد مثل گفتنی که مولای‌مان علی «علیه‌السلام» در کلماتشان بدان اشاره کردند تا باز سرگردانی. آن روز که از حضرت امام خمینی نوشتم تا گرم خدایی شوم که با او آغاز شد؛ روزگاری بود که هنوز در گرمیِ آن به دنبال دری هستم که گشوده شود از جنس «عشق» البته نه به معنایی که این واژه در زبان‌ها افتاده است، بلکه از جنس حکمتی که جناب مولوی در غزل ۷۷۱ این‌طور از آن می‌گوید: 
دل و جان به آب حکمت ز غبارها بشوييد         هِله تا دو چشم حسرت سوي خاکدان نماند
بنده در آن روزها این‌طور نوشتم: اي امام! داشتيم به مرگ رضايت مي‌داديم، و زمين ما را به درون خود مي‌كشيد و چون سگي اين پاره‌استخوان‌ها را مي‌جويد و مي‌بلعيد. داشتيم مي‌رفتيم به غروبِ انسانيت يا به زمين؟ چه فرقي مي‌كرد؟ صدايي را يافتيم. صداي پيرمردي آشنا  از جنس صداي دوردست‌هاي ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲. گفتيم: چيزي نيست، آن آخرين طلوع به غروبمان مي‌خواند. ما داشتيم به غروب مي‌رفتيم و طنين صداي او غروب را پر كرده بود، ولي انگار ما ديگر تن به مرگ داده بوديم و جز صداي گشوده شدن دهان خاك و جويده شدنِ همه انسانيتمان صدايي را نمي‌خواستيم بشنويم. اصلاً به همين صداي سردِ پريأس عادت كرده بوديم؛ آري داشتيم غروب مي‌كرديم، و خاك ما را مي‌بلعيد، كه ديديم خورشيدي از غروب بالا مي‌آيد، گفتيم: نه؛ اين همان آفتاب است كه دارد مي‌ميرد - مگر طلوع و غروب در نهايت همانند نيستند؟- خواستيم اميدوار شويم، پيش خود گفتيم: اميدواري در پايان، مردن را سنگين‌تر مي‌كند، اميد را برانيم و مرگِ تسكين‌دهنده را بپذيريم.
گفتيم: چشم ببنديم تا غروبي كه اميد طلوع را در ما انگيخته، كامل شود و شب، مرگ را بشارتمان دهد.
پلك‌هايمان گرم شد. چشم بستيم و به شبي انديشيديم كه بايد پشت پلك‌هايمان مي‌بود، كه ديديم نه! پلك‌هايمان گرم شد، گفتيم: اين مرگ است كه بر پلك‌هايمان مي‌گذرد و پايان را بشارت مي‌دهد، پلك‌هايمان داغ شد. گفتيم: اينك آرامش مرگ، پلك‌هايمان سوخت، خواستيم بگوييم: نفرين بر مرگ راحت‌كننده كه اين همه رنج‌آور است، كه ديديم طلوع! كه ديديم آفتاب! كه ديديم روز!  آخر تو كجا بودي در آن غروب اميدزا؟! گفتيم: نه، ديوانگي است، طلوع در غروب ممكن نيست و همچنان بين يأس و اميد دست و پا مي‌زديم، چشم گشوديم، خيره شديم، هراسان نظاره كرديم، ديديم آري اين بار خورشيد طلوع كرد، درست در انتهاي روز كه همه چيز داشت تمام مي‌شد، خورشيد تابيدن را شروع كرد، هر خانه‌اي نوري از آن داشت، و نور «الله اكبر- خميني رهبر» از پنجره هر دلي به بيرون مي‌تابيد. گفتيم: اين همه خورشيد!
باز باورمان نشد، فكر كرديم اين خاصيت مرگ است، پايان دنياست. در پايان، دنيا پر از آتش مي‌شود و هر چه هست را مي‌سوزاند. اين همان آتش پايان است و ما داريم مي‌سوزيم. خورشيدي نيست، ناله و فغان مرگ است. يك شورش كور و مذبوحانه است تا همه چيز به نفع تاريكي تمام شود. چشم بستيم و گفتيم: تمام! صدايي محمّد وار امّا آن صدا در ما انقلابي بر پا ساخت، مثل صدايي كه بر موسي «عليه‌السلام» در طور و بر محمّد «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» در حراء ريخت، كه «تَعالَوْا»؛ بيا و بالا بيا... و ما بي آن‌كه ياراي اميدوار شدن داشته باشيم، از وحشت آكنده بوديم، گفته بوديم، يا داشتيم مي‌گفتيم: اين مرگ است كه مي‌وزد و اين ماييم، لقمه‌اي در دهان گرگ هميشه آدم‌ها، مثل همه اعتراض‌هاي بي‌هدف.
دوباره چشم بستيم، و اين بار ما بوديم كه مرگ را صدا مي‌زديم چون او را پذيرفته و به آن عادت كرده بوديم، كه صدايي مثل صدايي در طور، مثل صدايي در حراء، ما را خواند، به قيام خواند؛ نه پلنگ‌وار بر ستارگان، كه محّمد‌وار بر بتان پليد روزگار و شوريدن بر هر آنچه غير انساني است. موفق باشید
 

نمایش چاپی