سلام وعرض ادب استاد بزرگوار این متن مغالطه آمیز را گذاشتن تو گروهها اگه حضرتعالی تبین کنید و پاسخ بدید خوبه که بی پاسخ نمونه وفقکم الله تعالی فی الدارین. آیا سعید جلیلی خطر واقعی است و یا لولویی که اصلاح طلبان ساخته اند؟ از سال ۱۳۷۰ با عقبه جریانی که الان به نام پایداری شناخته میشود آشنا شدم سر سلسله این دو به چند مرکز و فرد در قم برمیگردد که یکی باقر خرازی بود که جوان بود و جویای نام و دومی منیرالدین حسینی شیرازی معروف به آقا منیر مسئول فرهنگستان علوم اسلامی که پس از فوت او مدیریت فرهنگستان به میر باقری عضو فعلی مجلس خبرگان رسید در مجال این گفتار نیست که جزییات طرز نگاه اینها به جهان و اداره کشور را شرح دهم تنها به این بسنده میکنم که بگویم فرهنگستان مدعی بود که روی یک میلیارد موضوع کار میکند تا احکام اسلامی آنها را مشخص کند با این ذهنیت که هر فعلی جز به نیت قربه الله فعل باطل است و به همین علت باید برای تک تک افعال در جامعه بشری حکم اسلامی مبتنی بر قربه الی الله بودن استخراج شود و به مردم ارائه شود تا آنها تبعیت کنند. کلمات نامفهوم و نا مانوس آنها حتی از دهان عالی ترین نفرات حاکمیت هم شنیده شده است این گروه علم را فقط در شرایطی میپذیرد که منشای وحی را با خود داشته باشد البته اینکه علم ناشی از وحی چگونه تفاوتی با علم مرسوم دارد را کسی توضیح نمیدهد فکر میکنم که این مختصر پاسخ سوال اول گفتار را داده باشد جلیلی و فرقه اش و چندین سال بررسی و برنامه ای که از آن یاد میکند برپایه چنین تفکرات خطرناکی شکل گرفته اند که حتی در محیط حوزه علمیه هم غیر قابل درک و فهم هستند به نحوی که آقا منیر در زمان حیاتش هم جایگاه ویژه ای در بین روحانیون نداشت و تنها محفل کوچک خود را داشت اتصال چنین ذهنیتی به تفکر عملگرایانه مصباحی سبب میشود آنها از یک محفل تفکری تبدیل به یک نیروی کنشگر شوند که میخواهد تئوری های مصیبت ساز خود را در سطح جامعه آزمایش کند. جلیلی لولو خوره خوره ای نیست که اصلاح طلبان علم کرده باشند او و فرقه اش واقعا خطرناک هستند. بخصوص که در سالهای اخیر با تسلط بر منابع عمومی از یک گروه عقیدتی به یک تشکیلات منفعتی - عقیدتی تبدیل شده اند که در پیوند با جاه طلبی هایی سیاسی قرار گرفته اند که دانشگاه امام صادق برای آن شکل گرفت برای اتخاذ تصمیم تان در مورد ۱۵ تیر این مطلب را بدقت بخوانید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا خود را مشغول چنین حرفهایی بکنیم؟!!! آقای دکتر جلیلی را باید با خود آقای دکتر جلیلی شناخت. اخیراً عرایضی تحت عنوان «کدام رئیس جمهور؟ کدام آینده؟» https://eitaa.com/matalebevijeh/ 17094و متن «آقای دکتر جلیلی و سیاستی که عین دیانت است» عرض شد. امید است موجب تفکری شود در این تاریخ. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: با عرض تبریک عید بزرگ غدیر لطفاً اگه ممکنه بفرمائید: سخنان امروز امام انقلاب در مورد شاخص های رئیس جمهور به کدام کاندیدا نزدیک تر است؟! نامزد اصلح ریاست جمهوری از نظر رهبر انقلاب کیست؟ ۱- معتقد به مبانی انقلاب باشد ۲- کارآمد باشد، شبوروز نشناسد، توان برای کار کردن داشته باشد. رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار مردمی عید غدیر در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم: اصلح آن کسی است که در درجهی اول به مبانی این انقلاب و این نظام اعتقاد قلبی و واقعی داشته باشد. رئیس جمهور فقیدمان به معنای واقعی کلمه اعتقاد داشت؛ شهید خدمت رئیسی عزیز کاملاً محسوس بود با دل و جان و با اعتقاد حرکت میکند. دوم اینکه کارآمد باشد. شب و روز نشناسد. دنبال کار باشد. توانایی داشته باشد برای کار کردن. از عناصر خوب و همکاران خوب استفاده کند. توان کار و نشاط کار همراه با اعتقاد راسخ به مبانی انقلاب این موجب صلاحیت است. وقتی این صلاحیت وجود داشت این آدمی با این خصوصیات میتواند از همهی ظرفیتهای کشور استفاده کند. ۱۴۰۳/۴/۵ 🖼 #بسته_خبری 💻 Farsi.Khamenei.ir
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نگاه بنده آنچه در بنیان سخنان مقام معظم رهبری میتواند مدّ نظر باشد، جناب آقای دکتر جلیلی است ولی هرکس مطابق تصوری که از نامزد خود دارد آن سخنان را با آن فرد منطبق میکند. موفق باشید
سلام: برای بحث معرفت شناسی باید از کجا شروع کنیم؟ من محصل رشته فلسفه هستم و شرح منظومه و نهایه الحکمه را خوانده ام. به بحث نفس و حقیقت علم و رابطه این دو علاقه مند هستم. لطفا راهنمایی بفرمائید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: معرفت نفس در جای خود نوعی توجه به ذات معرفت است لذا پیشنهاد میشود بعد از دنبالکردنِ صوت کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و مباحث «برهان صدیقین» به کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» همراه با شرح صوتی آن رجوع فرمایید که البته همه موارد را در سایت میتوانید دنبال کنید. موفق باشید
السلام علیک یا زینب کبری «سلام الله علیها»
"من و جنونِ نام تو هر دم
کوچه پس کوچههای حیات
شده مُزَیَّن به یاد و حال تو
حیات تو شد، ملاک شب و روز ما"
آری تویی آنکه در طول عمرش شامِ بلاها را درک کرد و در شعلهی شعف عشق حق، شعلهای شد و نوای «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»ی شما جانها را شنواتر کرد و تو خرابه عالَم را با معرفی حسین «علیه السلام» آباد کردی...
نامت جاری شد در عالم، زین_ب «سلامالله علیها»، آری زینب تو علمدار راه مادری!
مادرت زهرای اطهر «سلام الله علیها» أُمِّ أَبیها شد و تاریخ خوابزده و ترکخورده را با گریههایش خیس کرد و آمادهی رویشی دوباره، قطرات اشک مادرت، در بستر تاریخ انسانیت، راه یافت و بوستانی شد برای احیای انسان...
اما أَب کیست؟ که مادرت اُمَّش شد، واقعاً زینب جان! آیا أُمِّ أَبیها بودن طریقی است و سیری دارد؟
أَب، بُن و ریشهی حیات تاریخ است، آری او رسول الله است، او که وجودش سرآغاز و بهانه خلقت است و گوییا أَب همان چشمه جوشان اسلام است که سَد غفلتها و سقیفه داشت او را محدود به منبع آبی راکد میکرد که دیگر جوشش و حیاتبخشی ندارد. اما دختری چون مادر تو، عَلَم مادری برای آن حقیقت زنده برداشت و نشان داد که
آی آدمها! چشمه جوشان حیات انسان عمیق است و شاهرگ حیاتش به نظرها و مددهای قدسی علی «علیه السلام» است، او خیبر شکنی ست که خود، حق و حق، خود علی است...
آری ربوبیت حق، رهبرانی چون جَدَّت و پدرت را در تاریخ به انسان هدیه کرد، ولی هر پدری، مادری خواهد داشت که چون مادرتان بسوزد از غم و بسوزاند ریشه تزویر و ریا و... را و بر باغبان، باغ انسانیت مادری کند، البته به خون دل و باران اشک و محبت و ایمان و ایثار...
حضرت زینب «سلام الله علیها» نور دو عین حضرت زهراست، او بعد مادرش هر آن أُمِّ أَبیها شده است،
در ایام ولایت حضرت علی مرتضی «علیه السلام» بر تاریخ، حضرت زینب «سلام الله علیها» برای پدرش، مادر شد و چه احوال که بر او نگذشت... تا رسید بر سحر فُزْتُ بِرَبِّ الکَعبه
بعد از آن، شیر زن قصهی انسانیت بر سبط اکبر، حسن مجتبی «علیه السلام»، مادر شد... خواهری که مادر شد و چه ها دید و شنید و تا آخر مادرانه پای ایشان ایستاد... تا لحظه تشت و جگر و...
اما، امان از ایامی که زینب کبری «سلام الله علیها»، او که دلداده و بیتاب حسین «علیه السلام» است و در سایه الطاف امام حسین «علیه السلام» آرام است!
آری حضرت زینب «سلام الله علیها» عهد کرده که بر سر میخانه حسین «علیه السلام» بایستد، وقتی که تزویر پرده برداشته و یزید، پدر تاریخ یعنی حضرت اباعبدالله الحسین «علیه السلام» را به مسلخ میکشد، زینب «سلام الله علیها» باز مثل همیشه مادرانه میایستد و آرمان پدر را احیا میکند، با فصاحت و بلاغت، طوفان به پا کرد و کاخ استکبار یزیدیان را ویران کرد.
آری زینب کبری «سلام الله علیها»، شیر میدان نبرد حق و باطل است و مصداق «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» شد، اما با چه خردی؟ با کمی دقت میتوان «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ» را در صلابت حیدری و مقاومت فاطمی اش دید...
اما ای من، ای تو، ای او...
اندکی!! اندکی صبر!
أَبِ تاریخ تو کیست؟ آیا به تأسی از شیر زن کربلا و مادرش، حاضری مادر بشوی بر پدر تاریخ؟ آری! من و تو، باید طلب و عزم و عهد مادری را کنیم و درد مادری را چشیم و مادر شویم بر پدر تاریخ مان، بر انقلاب حضرت روح الله. آری ای یار! مادری راه است، راهی از جنس بودن پر از شور و شوق و با عقل و خردی که ان شاء الله چون مادران تاریخ در تمام ابعاد وجودی مان از جمله کلام و زبان مان خود را نشان دهد و جانها را بیدار کند...
هرچه چشم گرداندم، پدری جز خمینی کبیر و خامنه ای عزیز نیافتم. آری و مادرانی دیدم که در عصر امام خمینی تا همین روز هر آن، با دل و جان آن چنان لب به سخن گشوده و آن چنان جوانان خویش را تقدیم کردند و آن چنان مست به دنبال فنا، خویش سراسیمه دویده که اینک هر کجا بویی از انسان هست غوغای مادری برای پدر تاریخ برپاست، کار به جایی رسیده که شیران بیشهی غزه، شیرزنان و شیربچهها و شیرمردانش... به تأسی از زینب کبری «سلامالله علیها» و لشکر کودکان و زنانش در خروش تاریخ طوفان الاقصی را به پا کردند.
آیا مادری، پدر حقیقی به عهده ی حضرت زهرا «سلام الله علیها» و حضرت زینب «سلام الله علیها» بود و تمام شد و باید در مقام خاص باشیم یا قصهی انتظار، همان قصهی أُمِّ أَبیهای تاریخ و تعالی بشر است و ادامه دارد تا انسان به حقیقت کامل شود؟ این نگاه و تعمیم دادن چقدر جا دارد؟
با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به خوبی فهمیدیم هرجا مردی میدرخشد، درخشش او با نظر به تعبیر رسای شما کوهی لطیف مانند شیر زن کربلا در صحنه بوده؛ حال مائیم و جهانی که باید بانوانمان با همان حضور و با بصیرت تمام، جایگاه خود را بیابند بدون آنکه نقش مردان را به عهده بگیرند که در آن صورت مانند تمدن غربی گرفتار جامعهای خواهیم شد «بیمادر»، با همه معنایی که بیمادری دارد. کجاست «مادری» در جهانی که نه معنای زندگی را میفهمند و نه معنای انسان و انسانیت را و نه معنای صبر و امیدواری را، بهخصوص در خرابههای غزه.
حضرت زینب کبری «سلاماللهعلیها» همانطور که فرمودید در هر صحنهای، از صحنه حضور تاریخیِ حضرت علی «علیهالسلام» بگیر تا صحنه تاریخیِ امام حسن «علیهالسلام» و امام حسین «علیهالسلام»؛ در همه صحنهها متوجه حضور تاریخی خود میشوند و این شد عامل آنکه توانستند آنچنان نقشآفرینی کنند، و از آن مهمتر به آن بصیرت خاص برسند. https://eitaa.com/matalebevijeh/15857
چه اندازه حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» دقیق متوجه امر فوق شدند و لذا حضوری را برای زن ترسیم کردند که به گفته خودشان «ما مفتخريم كه بانوان ما و زنان پير و جوان و خرد و كلان، در صحنه هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند».
حال این نوع زنبودن و این نوع مادری در این دیگر قدمهای این تاریخ، باز «زن» و باز «مادر» و حضوری بعد از حضور. موفق باشید
با سلام: در پاسخ 36667 استقرار ذات در عالم تکوین نه به توسیط وجود نه به ماهیت. در وجود تشخصات ذات ملاحظه نمیشه همین یعنی مسئله وجود یک مفهوم ذهنی حقیقتی در عالم تکوین ندارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه علامه طباطبایی آن مرد متفکر و حقیقتشناس در کتاب شریف «بدایة الحکمه» راهنمای کسانی هستند که بنا دارند قدمقدم به حقیقت برسند؛ بحث در واقعیتِ ذات در خارج است به آن معنا که وجودی است که اسب است و یا وجودی است که انسان است. بنابراین آنچه گسترده و بیکران است، «وجود» است. موفق باشید
سلام و رحمت: استاد ببخشید بنده میخواستم در جهت ارتباط با قران پیش بروم، تا الان فقط روخوانی آیات را انجام میدادم، میخواستم یه سیری به من پیشنهاد کنید تا بتوانم در آینده تفسیر المیزان را هم بدون مشکل مطالعه کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده مطالعه جزوه «روش کار با تفسیر المیزان» است که روی سایت هست. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام خدمت استاد عزیز: بعد از گذشت حدود چهل روز از شروع قصه غزه و مشاهده حمایت های مردم جهان در طی این مدت، شاهد اقبال و توجه بسیاری از این مردم جهان به روحیه و حال خاص و ویژه مردم غزه بودیم و هستیم گویا مردم جهان در یک شگفتی و تحیر نسبت به این حال در جستجوی راز آن هستند، قرآن خواندن را شروع کرده اند و میگویند باید اسلام را شناخت، مگر اسلام چه دارد که مردم مسلمان غزه دارای چنین روحیه والایی هستند؟ با توجه به این مسئله به نظرم رسید میشود نامه مهم رهبر انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی در اول بهمن سال 1393 را بار دیگر خواند (https://khl.ink/f/28731) در قسمتی از نامه به جوانان میفرمایند:
«اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کردهاید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آموزههای انسانی و اخلاقی او را مطالعه کردهاید؟ آیا تاکنون به جز رسانهها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کردهاید؟ آیا هرگز از خود پرسیدهاید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟»
و یا در قسمتی دیگر از نامه میفرمایند:
«من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهرهپردازیهای موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند.»
آنچه برای بنده جالب بود نگاه ایشان در سال 93 است انگار که چنین روزهایی را می بینند. احساس میکنم داستان این روزهای غزه و بیداری میلیونی مردم آزاده جهان، سدهای عاطفی و احساسی و یا مرزهای ساختگی و ذهنی ابزارهای ارتباطی، که حضرت آقا در پیام خود میفرمایند را شکسته است و میتوان دوباره این پیام را به دست مردم آزاده جهان رساند و به اصطلاح بازارسالش کرد. خوش حال میشویم نظر خود را در این مورد بفرمائید؟ تشکر یا زهراء
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً با طلوع انقلاب اسلامی، جهان استکباری چه بخواهد و چه نخواهد از هویت خود خارج شد. هویتی که تا دیروز افرادی مثل فرانسیس فوکویاما گمان میکردند نهایت تاریخ، همین تاریخ مدرنیته است و انسان غربی صورت کاملترین انسان میباشد. اینجا است که باید با نظر به طلوع انقلاب اسلامی متذکر جهان دیگری شد و نامه رهبر معظم انقلاب در همین راستا بود به همان معنایی که شهید حاج قاسم سلیمانی در آخرین سخنان خود به رفقای سپاهیاش میفرمایند: برادران عزیز! سروران گرامی! راه آن قدر باز است که هیچ مانعی برابر ما وجود ندارد. این به معنای آن نیست که ما با حکمت عمل نکنیم. این به این معنا نیست که احساسات را بر حکمت غلبه دهیم. خیر! پیوسته باید با حکمت عمل کنیم. کمااینکه سپاه در طول بیست سال، با راهبرد بین جنگی، دشمن را وادار به شکست کرد. امروز برای توسعۀ اسلام بر اساس رهبری مقام معظم رهبری مانعی وجود ندارد. شما ندیدید در این دیدار موکبداران عراقی که برای اولین بار خدمت مقام معظم رهبری رسیدند، چه گذشت. آنها وقتی این صحنه را دیدند، این نوع ادارۀ میدانی روحانیت، یک عالم، یک قائد و یک مرجع را دیدند که تفاوت زیادی با جاهای گوناگون دارد، بسیار متحیر و متأثر شدند. امروز راه برای این رهبری، به دلیل اداره و به دلیل هدایت و حکمت خودِ رهبری، در جهان اسلام رقیب و مانعی وجود ندارد. امروز سنی دیروز که در فتنۀ مذهبی گرفتار بود، بهسمت جمهوری اسلامی حرکت کرده است و از جمهوری اسلامی تقاضا دارد که به او کمک بکند. پس نقش سپاه کلیدی و محوری است. موفق باشید
سلام استاد: شما چه کتابی رو در این دوران غم زده و یخ زده در رابطه با هبوط و توهم پیشنهاد میکنید. در حالی هم میدونم که با کتاب خوندن مسئله حل نمیشه. یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود توصیه امیرالمؤمنین علی «علیهالسلام» به فرزند جوانشان یعنی حضرت امام حسن «علیهالسلام» که در نامه ۳۱ نهج البلاغه آمده است مطالعه شود و شرح آن نامه را در دو جلد کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» روی سایت میتوانید مطالعه کنید. موفق باشید
سلام و ادب: متنی نوشته بودم میخواستم با جنابعالی در میان بگذارم تشکر.
به نام خدای مظلومان، مظلوم واژه ی عجیبی است؟ به چه کسانی میگویند مظلوم؟ شاید تا به حال گروه ها، ملت ها و قشرهای مختلفی از مردم دنیا را مظلوم دانسته ایم. مردم یمن، مردم سوریه، مردم فلسطین و ... ولی آیا واقعا اینها مظلوم اند؟ پرسش مهم این است که مظلومیت را در چه میبینیم؟ در خانه نداشتن؟! در آسایش نداشتن؟! در هزار زیور و زینت نداشتن؟! حال ما با داشتن اینها چه کردیه ایم؟ گاهی فکر میکنم که واژه ی مظلوم بیش تر در حق ما صادق است. مظلومیت در نبودن بودن یا نبودن مسئله این است!!! کمی فکر کنیم ببین کجاییم؟ اصلا چه حضوری داریم؟ خودم هم نمیفهمم چه میگویم ولی بی وجودی چیزی غیر از این است که ما دچارش شده ایم؟ حال با نگاه به این مردم سراسر ایمان میتوان بودن را تعریف کرد. براستی چه گذشته است بر این مردم که اینچنین صبر و مقاومتی نه تنها موجب خستگی نمیشود بلکه دعوتیست به آینده ای روشن از جنس انسانیت. تازه میتوان مادر بودن را دید و پدر بودن را فهمید. انگار سخن گفتن از نسبت ها سخن گفتن از غزه ی عزیز است. نسبتی دوباره با خود. پیدا شدن معنای انسان حقیقتا بودن یا نبودن مسئله این است. {هر چه ایم آلوده ایم، آلوده ایم ای مرد آه میفهمی چه میگویم ما به هست آلوده ایم!!} «اخوان ثالث» براستی چرا کودک فلسطینی از این مصیبت سخت خدا را شکر میکند؟ «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم» کربلای دیگری را شاهد هستیم. این حسین است که سر سلسله ی عشاق و همراهان را هدایت میکند به سوی حق حقیقتی از جنس پیکار. حال میفهمم که راز غربت، قربت است. به قول شهید آوینی: «راز قربت را، یاران، در قربانگاه بر سرهای بریده فاش میكنند و میان ما و حسین همین خون فاصله است.» حال مظلوم کیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! فرق است بین آنکه خود را به دست خود، گرفتار انواع روزمرّهگیها کرده و بدون نظر به هیچ آینده بزرگی، خود را تهی نموده؛ با آن کس که متوجه توحید است، به عنوان حقیقتی گشوده که در هر حالی در مقابل ما با وسعت رحمانیاش گشوده است، چه در سختیها و چه در راحتیها. اینجا است که حتی انسان حیران است که «لطف او خوشتر بود یا قهر او». و این امری بود که ما پس از دفاع مقدس مدتها باید منتظر آن بودیم تا معلوم شود ایمان به معنای توحید حضرت حق در صحنه، چه اندازه کارساز است. و اینجا است که آن کودک فلسطینی نشان میدهد چه اندازه در ایمان خود زندگی را فراسوی سختی و آسانی درک کرده است، آنهم به عالیترین شکل. گویا بنا بر آن است که از طریق تقابل حق و باطلی که در غزه به ظهور آمده، ما تکلیف خود را با خودمان در نسبت با حق و یا باطل روشن کنیم. موفق باشید
سلام استاد: پیرو جلسه گذشته در شرح کتاب «در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان» در قسمت «نمیتوانیم طبیعت را نابود کنیم بدون نابودی خودمان» کلمات ابتدای جلسه رهایم نمیکرد و برایم سوال شد که چطور میشود ربط عقل بشر و قرآن را یافت؟ در کدام وضعیت عقل بشر قرآنی شده یا میشود؟ و آیا تجربه اش را داریم؟ و اینکه چقدر این عبارت واقعی است و ما به آن یقین داریم مرا به فکر فرو برد، قرآنی که امروز بین مان اینقدر مهجور است و حیاتبخشی اش را در سطوح انقلاب اسلامی، از جمله دفاع مقدس و... با تمام وجود درک کردیم ولی با چه زبانی و چگونه میتوان با خود و دیگران در میان گذاشت؟! ممکن است آنچه به قلمم جاری شد را بخوانید؟ نمیدانم آنچه نوشتم چقدر میتواند واقعی و روشن کننده باشد که در خطاب به قرآن میگویم: از وقتی تو را شناختم مبهوت زیبایی بیکرانه ات بودم، قصههایت هم زیبا بود و هم درک نکردنی، میدانی چرا؟ چون دنبال ربط بودم با خودم و ایامی که در آن میزیستم، ربطش را نمیفهمیدم، حال اندکی که میاندیشم به خویش میخندم، آخر مگر تو چقدر با خویشتنِ خویش آشنایی که در دل اقیانوس بیکران قرآن در جستجوی قطره جان خویشی؟ آری تو قصه حیات منی و قصه مماتم نیز؛ تو قصه آن به آنِ انسانی، با هزار لایه ناشناخته؛ تو قصه عالمی و جهان که او خود ماست در وسعت ظاهری. امروز در هیاهوی دوران شیدایی مردمان شوریده اباعبدالله الحسین علیه السلام و بر سر خان نعمت امام راحل و شهدا این را یافتم که قصه ما در هزار توی زیبای بیکرانت نهان است. هزار جان عاشق سوخت تا امروز در گوشهای از دهکده جهانی، عقل بشر بیدار شود به کلام روشنگرت؛ و قصه تاریخ خویش را در سنتهای حکیمانه ات بیابد، آری سنتهایی که ادبهایی در مسیر شدن، خلق میکنند، برای شکوفایی انسان در بستر زمانهای که بشر خویشتن خویش را در بزرگراههای قدرت و در زیر چرخهای سلطه گم کرده است. قرآن عزیز! تو کلام مادری هستی که برای ایجاد بستری برای شدن فرزندان خویش با هر طبع و هر رنگ و هر ظرفیتی و در هر زمانه و هر شرایطی مهرورزانه و آزاد از هر زورگویی و فشاری، قصه او را با او میگویی، تا نوری شوی و راهی برای پیدا کردن خویش در آغوش آن نور به جلوه طبیعت. آری تو کلام مادری هستی که احیاکننده زمین است، زمینی که از وجه طبیعی هم مادر بشریت است و هم فرزندان آینده بشریت. تو برایم از تفاوتها میگویی ولی چنان برایم مینمایانی که تفاوتها برایم هنر آفرین میشود و به جای ترس، آنها را به عنوان راهی برای شناخت و شدن و زیبا شدن تابلوی هستی پیش رویم میآوری. تو پرده از اوهام و ظلمهای فریبنده میگویی و معنای انسانیت و آزادگی را در وجودم زنده میکنی، انسانیت و آزادگی را وسعت میدهی تا قله های ایثار و گذشت و شجاعت و ایستادگی در مقابل استکبارورزان تاریخ. آری! تو مرا که همچون کودکان سرگرم بازی ام، متوجه باطن مقدس عالم و آدم میکنی و من در آنی میبینم و در خیال خام خویش باز هم سرگرمم که راحت است و یا ترسانم که مگر شدنی است!؟... اما تو دست به دامان پاکترین و عاقلترین بهانه خلقت میشوی و او به رسم پدری، رخی مینمایاند و از آن شوریدگان شیدا باغستانی به صحنه میآورد تا شاید باورم احیا شود و عمیقتر بیندیشم و جدی تر شوم و عزمی کنم تا برای انسان شدن از خویش گذری کنم در عین اندیشه و نیست شوم در هست او و هست شوم به اذن او... ای قرآنِ جان! تو باز بخوان... هر آن بخوان و با آن شیدایانِ حاضرِ آن یارِ غایب، از نظرهای خاک آلود، دست در دست هم بخوانید و رونمایی کنید... ایمان دارم به جاری شدن شما در جان عالم و آدم؛ و امید دارم به شکوفایی انسانی که در محضر شما با وسعت عالم و آدم مواجه میشود تا جهانی تجلی کند در بین دو جهان، جهانی ماورای سنت دیروز و تجدد امروز، جهانی آباد به رنگ او.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه سخن را که از قرآن گفتید و چه خوب گفتید؛ در این جمله شما میتوان یافت که فرمودهاید: هر آنچه یافتهاید اعم از هیاهوی دوران شیدایی مردم با امام حسین«علیهالسلام» در این اربعینها، و یا هر آنچه یافتهاید بر سر خوان امام راحل و شهدا؛ همه، قصه هزار توی زیبای بیکرانه قرآن بود. آری! حقیقتاً همینطور است. و اساساً هرجا توحید به ظهور آید، نظمِ مناسب خود را به همراه دارد و این غیر از نظمآفرینیهایی است که صفای توحید را کدر میکند و حتی به حجاب میبرد و در این حالت به جای انتظارِ روحی که در پیش است، در کارها زیادهروی میکنیم و عملاً از آنچه میتوانست پیش آید محروم میشویم. غافل از آنکه نیکبختی به اندک چیزهایی وابسته است که ما آنها را به حساب نمیآوریم. و ما دقیقاً از آن غافلیم، یعنی از همان توحیدی که قرآن متذکر آن است و در نسبت با سنتهای جاری در عالم برای ما پیش میآید تا آنجایی که در جلسه ۱۰۳ بحث «در راستای بنیانهای حکمت جهانی میان دو جهان» https://eitaa.com/khanehtolab/811 بر آن تحت عنوان «عقل قرآنی و نسبت آن با سنتهای جاری در عالم» تأکید شد. موفق باشید
با سلام: شما می فرمایید که: در قیامت حرکت جوهری نیست، پس چگونه است که در جهنم پوست جهنمیان میسوزد و دوباره پوست جدید می آید. این رخداد خودش تغییر است. نتیجه آن که آنجا هم حرکت جوهری است. لطفاً جواب این شبهه را بدهید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته مرحوم آیت الله محمد شجاعی در کتاب خوب «معاد یا بازگشت به خدا» این موارد، صورتِ حالات و ملکاتی است که برای نفس انسان در آن عالم پیش میآید و ربطی به ذات جهانی که در آن قرار میگیریم، ندارد که ذاتی باشد عین حرکت. موفق باشید
باسمه تعالی زیارتتان قبول از بهترین سفر امیدواران پارسای جهان یعنی اربعین براستی معنای آخرین نامه حضرت اباعبدالله علیه السلام است که به فرزندشان نوشتند: بسم الله الرحمن الرحیم گویا دنیا هرگز نبوده و آخرت پیوسته بوده است والسلام . و اما دِل ! که برای این مردم ناشناخته بی ارزش است ولی انساهای آخرین تنها با دل میتوانند زندگی کنند ، دلی که زندگی را غالبِ بر تمام مُردگی ها میبیند از این رو همه جا خانه ی عشق است و در آغوش خداوند نیستیِ مستانه را که از شدت هستیست مامن حیات میدانند . آیا در دنیای اَنانیت خوب و بدش فرقی می کند؟! بنظر ناقص بنده هر نوع آدم غیرِ در حضورِ هستی ، به خودش دروغ میگوید و باید با او باید روراست بود و واقعیتش را آشکار کرد که این مسئله کار خداست انشاءالله. بنده تاب و توانِ خودرا به عنوان جهش بشری برای حاضر شدن در نزد استعداد ها و زندگی در جهانِ پیامبر خدا را از دست داده ام ، تنها به عنوان یک بشر سخن گفتم زیرا میدانم محیاست . به امید آنکه حضرت امام حسن علیه السلام جهان را زنده و پاینده به ما هدیه کنند ، هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق .
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین طور است که آنچه هست و ما همواره در آن حاضریم «حضور اکنون بیکرانه جاودانه» ما میباشد و این تنها در نسبت با هستیِ اصیل بیکرانه که همان هستیبخش یعنی توحید است، به ظهور میآید وگرنه فریب است و فریب. موفق باشید
آیا برای میراندن نفس امّاره (که اعدی عدو مای الهی ماست و به کمک شیاطین نخواهد گذاشت ما خدا (این گنج مخفی) را بشناسیم) و شناخت دشمنی هایش که از راه رفتن مورچهای سیاه بر سنگ سیاه در شب سیاه پنهان تر است راه میانبر و سهل الوصولی هست؟ چون این راه اگر بخواهد طی کند بسیار بسیار سخت مینماید و محاااال! آیا میشود یکشبه ره صد ساله را رفت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با حضور در تاریخی که تاریخ توحیدی عبور از استکبار است و بیحساب نیست که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» میفرمایند: شهدا یکشبه ره صد ساله را پیمودند و آنچه عارفان و شاعران عارف پیشه در سالیان دراز آرزوی آن را می کردند، اینان ناگهان به دست آوردند و عشق به لقاء اللَّه را از حد شعار به عمل رسانده و آرزوی شهادت را با کردار در جبهه های دفاع از اسلام عزیز به ثبت رساندند و این تحول عظیم معنوی با این سرعت بی سابقه را جز به عنایت پروردگار مهربان و عاشق پرور نتوان توجیه کرد. (صحیفه ج ۱۷، ص۳۰۵). موفق باشید
سلام استاد: میبخشید در ادامه آن چالش و سوال ذهنی یادم رفت خدممتان بگم به نظر شما ممکن نیست در اینده شخصیت آقای هاشمی هم مثل شخصیت افرادی در تاریخ باشد که بعد ها تاریخ مظلومیت آنان را نشان داده. من هیچ اصراری به شخص خاصی ندارم. اما این سوال منه واقعا نباید به گونه ای صحبت کنیم که در یک تاریخ محدود نباشه و یک جایی بگذاریم که شاید آینده حقیقت چیز دیگری باشد. مثل امثال آیت الله شبخ فضل الله نوری ها و... کسی که آیت الله جوادی حفظه الله در مورد ایشان میفرماید «متعلم شدید القوی» در تفسیر آیه شدید القوی نمونه عینی را آیت الله هاشمی معرفی میکنند و همانطور که مستحضر هستید این مطالب استاد جوادی املی بعد از رحلت ایت الله هاشمیست. یا در جایی در مورد ایشان فرمودند قبر او روضه ای از رضوان بهشت است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید نسبت آقای هاشمی با انقلاب، هرچقدر جلو رفت، بیشتر و بیشتر به انحراف کشیده شد، در حالی که رهبر معظم انقلاب در آن نماز جمعه مشهور در مقایسه نسبت بین خود و آقای هاشمی و آقای احمدینژاد نسبت خود را با آقای احمدینژاد نزدیکتر مطرح کردند با اینکه ضعفهای آقای احمدینژاد را میدانستند زیرا مشکل آقای هاشمی آن بود که انقلاب را تاریخی جدید جدای از تاریخ مدرن نمیدانستند. البته در مورد موضعگیری آیت الله جوادی خود بنده نیز موضوع برایم روشن نیست هرچند که شخصیت علمی ایشان در جای خود قابل توجه است. ولی نگاه سیاسی مقام معظم رهبری حجّتِ بالغهای میتواند باشد. موفق باشید
سلام علیکم: با توجه به اینکه ادیان الهی براساس رشد فکری انسانها بصورت تکمیلی بر بشریت عرضه شده اند چرا خدا در سوره نحل آیه ۱۲۳ به پیامبر میفرماید از دین ابراهیم تبعیت کن در حالی که بایستی از دین مسیح تبعیت میکرد و قاعدتا دین مسیح از موسی پیشرفته تر و دین موسی از دین ابراهیم متکاملتر باید باشد؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت به حضرت ابراهیم «علیهالسلام» نظر میشود که آن حضرت در عین آنکه پیامبر اولوالعزم بودهاند و به حضور جهانیِ شریعت الهی تأکید داشتند؛ در موضوعِ امامبودن نیز بنیانی را شکل دادند که همه پیامبران بعد از آن حضرت ذیل آن حضور معنای نبوت خود را ادامه دادند زیرا فرمود: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (بقره/۱۲۴) ملاحظه میکنید که میفرماید پس از آن امتحانات، موضوع امامت برای شخصیت آن حضرت شروع شد و او آغازی است که بقیه انبیاء از آن به بعد در نسبت با آن آغاز، هر کدام نبوت خود را ادامه دادند. موفق باشید
سلام وقت بخیر: روز دوشنبه آمدم مسجد خدیجه کبری بعد از نماز صبح و در حال پیاده روی فرمودید تفسیر گوش کنم اسم سوره و کسی که تفسیر رو شرح کرده رو دوباره بفرمایید . شرح تفسیر ایت الله طباطبایی رو میخوام شروع کنم از کجا شروع کنم و توحیدم رو میخوام بیشتر کنم. راهنمایی بفرمایید خداوند خیرتون بده
باسمه تعالی: سلام علیکم: حاج آقا عابدینی بحمدلله در شرح تفسیر المیزان زحمات خوبی کشیدهاند میتوانید به ایشان رجوع فرمایید. در مورد رشد مبانی توحیدی خوب است که به بحث «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام محضر استاد بزرگوار: گاهأ در بین سؤالات میبینم که دوستان دور تر از اصفهان، تقاضا دارند که شما برایشان دوره برگزار کنید یا کسی را از شاگردان معرفی فرمایید و به ذهنم آمد که اگر وقت جنابعالی اجازه نمیدهد، چنانچه شما صلاح و مصلحت میدانید جناب آاقای حاج آقا موسویان را که در نقاط مختلف کشور دوره های معرفتی برگزار میکنند را به دوستان معرفی فرمایید. مستحضر هستید بنده که در خدمت استاد موسویان گاهأ ایشان را همراهی میکنم اگر جمعی باشند که طلب دوره معرفتی داشته باشد فکر کنم جناب حاج اقا موسویان موافقت فرمایند (البته اگر شرایط دوستان در خواست کننده برایشان مقدور باشد). جهت هماهنگی شماره اینجانب را اعلام فرمایید. پناهپوری ۰۹۱۳۲۲۰۸۶۶۰ با تشکر فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد خوبی است . امید است که کاربران عزیز مدّ نظر قرار دهند. موفق باشید
سلام استاد: برای اینکه مباحث شما رو بچه های ما بتونن شروع کنن چه کنیم؟ پسرم۱۰ سالشه بشدت علاقه به مطالعه داره. میخوام سوقش بدم با این سمت. آیا مباحثی مناسب سن اونها پیش بینی کردین استاد بزرگوار؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله کتاب هایی مثل «جوان و انتخاب بزرگ» و یا «چه نیازی به نبی» که روی سایت هست و یا کتاب « داستان راستان» از مرحوم شهید مطهری در این موارد می تواند مفید و موثر باشد. موفق باشید
با سلام! من هرچه در سوالات دینی که به عنوان یک انسان پرسشگر به دنبال آنم. اما چکنم که عقل من قانع نمیشود. از پاسخ های امثال جنابعالی و غیره. آیا مگر نه این است که عقل حجت باطنی است اما چرا قانع نمیشود؟ یک مسئله حل میشود دهها سوال دیگر ایجاد میشود. هرکس ادعا میکند که آزاده است و بدور از تعصبات. مثلا همین شما در برابر مسائل انقلاب به هر وسیله از انقلاب دفاع میکنید. انگار که عقل شما کور میشود. به نظر شما من باید چکنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بشر جدید در کنار عقل که وجود واقعیات عالم را می پذیرد، باید با جان خود آن را احساس کند و در این رابطه غزل اخیر یعنی غزل ۱۲۴ برای ما حرفها دارد. پیشنهاد می شود با همین رویکردی که برایتان پیش آمده است به آن غزل که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: عازم حج تمتع هستم امسال، ولی دستم خالی است و یقین دارم در جواب لبیکم، لا لبیک خواهم شنید راهنمایی فرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله جزوه «حقیقت حج» و جزوه «وظیفه حجاج بعد از برگشت از حج» در این رابطه کمک خواهد کرد. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: در بالا سر ضریح مطهر حضرت رضا علیه السلام به یاد حضرتعالی بودم و دعایتان کردم. برداشت بنده از برخی مطالبی که شما متذکر می شوید این هست که: انسان ها را علاوه بر روحِ فردی، «روحی تاریخی» در برگرفته. روح فردیِ هر انسانی با انسان دیگر فرق دارد و مخصوصِ خود اوست. منتها روح تاریخی بین انسان ها مشترک است و همگان را دربرگرفته. البته نسبت بین انسان ها و آن روح تاریخیِ مشترک، مختلف است. برخی ها با رفع حجب بهتر و شدیدتر با آن روح تاریخیِ مشترک مرتبط شده اند و برخی هم کمتر. آن روح تاریخی برآیندِ بندگی و عبودیت کل تاریخ گذشته است و البته به آینده هم متصل و مرتبط است. نظر حضرتعالی این هست که آن روح تاریخی همان «انقلاب اسلامی» است که با اتصال به گذشته توحیدی و آینده ی توحیدی در حال حرکت است. و هر کس سوار این قطار توحیدی شود و با این روح تاریخی مرتبط شود، گویا با همه ی تاریخ همراه شده است. و اگر خدای ناکرده کسی از این حضور محروم شود، گویا از همه چیز محروم شده است و پوچی و نیهیلیسم تا مغز استخوان در او نفوذ خواهد کرد. امروز این روح تاریخی به نحو خاصی ملت ایران را دربرگرفته. هر چند ممکن است برخی ها ملتفت نباشند. اگر نکته ای دارید مرحمت بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ذیل نور حضرت ثامن الأئمه «علیهالسلام» چه خوب متذکر امر مهمی شدهاید، امری که به تعبیری دیگر درک حضور خداوند است مطابق شأن زمانه، به همان معنایی که حضرت معبود فرمودند: «کلّ یومٍ هو فی شأن». آری! نظر به هستیِ خود و هجرت از آن نوع بودن که غرب برای انسان مطرح کرده، وقتی ممکن است که متوجه هستی بیکرانه انسان و حضور جاودانه او باشیم و این از مباحثی است که باید به خوبی به آن پرداخته شود تا چگونه بودن جاودانه خود را در اکنونِ خود احساس کنیم و این در وقتی است که در گفتگویی همدلانه و با نظر به تاریخی که به نام انقلاب اسلامی در آن حاضریم، در بستر «وجود» و هستی، در نزد همدیگر حاضر شویم و سعی کنیم با نظر به افقهایی که هر کدام در دل انقلاب اسلامی مدّ نظر داریم، همدیگر را بفهمیم و هرچه بیشتر همدیگر را روشن و روشنتر احساس کنیم و متوجه باشیم چنین ارتباطی ماورای نظر به کلمات همدیگر، بلکه با همدلی و درک یکدیگر پیش می آید، در توجه به افقهای فهمِ یکدیگر نسبت به آیندهای که با انقلاب اسلامی در پیش است و آن امری است که در جانها ظهور میکند ، با ادغام افقهایِ فهمی که از انقلاب اسلامی و آینده آن داریم. آری! کافی است متوجه احساس جاودانگی در اکنون خود باشیم تا آنچه عرض شد در جانهایمان طلوع کند و از این طریق همانطور که متوجه هستید از ظلمات نیستانگاریِ دنیای جدید آزاد شویم. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: میشه اینطور گفت؟ در کلمات عربی فعل نشان دهنده نیازهای انسان در بستر زمان، اسم نشان دهنده نیازهای ثابت و حرف نشان دهنده نیازهایی است که به عنوان واسطه عمل کرده و انسان را با انواع نیازهای خود پیوند میدهد. در چه علمی چنین بحثی مطرح می شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان در این مورد فکر کرد ولی نمیدانم چه علمی متذکر این نکات است. موفق باشید
سلام علیکم: سئوالم اینه که الان کسی هست که مثل آیت الله بهجت کسی میرفت پیشش بهش میگفت چکار کنه، یا استخاره براش میگرفت. الان پیشش مراجعه کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید در این زمانه همانطور که آیت الله بهجت خودشان فرمودهاند علم ما همان استاد ما میتواند باشد و خودمان باید بتوانیم آنچه موجب سعادت ما و جامعهمان میشود را پیدا کنیم. موفق باشید
استاد عزیز بنده یک مرد جوان ۳۶ ساله هستم که ازدواج کرده ام و طی تلاش های چند ماهه توانستم نفسم را هوشیار کنم . به صورتی که در حال حاضر خیلی سریع واکنش رفتارها و اعمالم را در نفسم پیدا میکنم . یک عمل خوب باعث شادی و سرور درونم و لذت بردن از خداوند میشود و یک عمل زشت باعث کدورت قلب سریع میشود. یک نقطه ضعف بزرگ دارم و آن دیدن زن های در خیابان میباشد. با این که تلاش بسیار میکنم که آن ها را از محدوده ی دیدم خارج کنم و به صورت عمد به آن ها نگاه نکنم، ولی کوچکترین دید آنها وقتی به صورت ناخودآگاه وارد محدوده ی دیدم میشوند، به یکباره دلم فرو میریزد و ذهن و نفسم آماج حملات و وهمیات شیطان میشود. از طرفی برای کسب و کارم و برنامه زندگی ناچارم که در محیط های اینچنینی رفت و آمد داشته باشم. میخوام نسبت به این حملات شیطان و نوسانات روحی نفسم را مقاوم کنم. برای این مشکل دو راهکار به ذهنم میرسد: ۱. دوری از چنین محیط ها و ندیدن مطلق برای مدتی که نفسم مطیع تر شود. ۲. همین وضعیت را پیش ببرم و با وجود موقعیت های پر چالشی که هست تلاش کنم با مرور افکار الهی و یاد مرگ نفسم را برای مقابله با این تلاطم ها و وسوسه ها آماده کنم. کدام راهکار بهتر است و توصیه میشود. حضور در مهلکه یا خروج از مهلکه
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً نباید از میدانهای تلاش برای زندگی فاصله گرفت. پیشنهاد میشود با دنبالکردن مباحث «معرفت نفس» متوجه وسعت بیکرانه خود بشوید. https://lobolmizan.ir/book/71?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87 و https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87 . موفق باشید
سلام محضر استاد: به عنوان گفتگو در امر ازدواج تفکری نه چندان عمیق و تحقیقات ظاهری کردم، هرچند هنوز پخته نیست ولی امید میرود ورودی باشد به تفکر عمیق و راهگشا. مسلم اساس بشرجدید با آزادی و نزد خود بودن بنا شده همین امر باعث شده ازدواج به شیوه سنتی در جهان جدید خیلی معقول بنظر نرسد زیرا ازدواج سنتی تعریف بشری دیگر بود. آنچه عرض میکنم از دید یک پسر به مسئله است و از منظر بانوان اطلاعی جز آنچه مشهود است ندارم و این از برکات جمهوری اسلامی است!. بگفته شما شرایط ازدواج در تامین مسکن، لباس، و غذاست، خب بیایید بررسی کنیم ممکن است زن بخواهد در اجتماع زندگی کند و مشغول و دارای حقوق باشد و باز تحت تکفل این ۳ تأمین مرد باشد؟! بنظر ممکن نیست. آیا مرد مردانگی خود را در غلبه مالی و غیرت خود بر زندگی و ایجاد محدودیت باید تعریف کند؟ نیچه میگوید «زن کامل، نوع انسانیِ بالاتری از مرد کامل است، و همچنین چیزی بسیار نادرتر» البته نتیچه این سخن را بعد بیزاری از مشکلات رایج زنان و در فرای آن ایرادات و در رهایی از آن ها بیان کرده. متوجهیم ایرادات زنان در ازای ایرادات مردان پدید آمدهاند بطور کلی اگر مرد نداند چگونهمرد باشد زن هم نمیداند چگونه زن باشد پس ساختاری باید که، هر دو خود را همانگونه که هستند پیدا کنند و با ازدواج سنتی خانواده ای مناسب امروز شکل نخواهد گرفت. بنظر میرسد امر صیغه موقت برای آخرالزمان آمده باشد زمانی که نوجوانان اطلاعات بسیاری دارند اما تجربه و عقل تفکیک و تایین مسائل را ندارند پس چرا در بستر صیغه موقت آن پختگی را در کنار یکدیگر بدست نیاورند تا پس از پختگی وارد ازدواج دائم برای فرزند آوری و ادامه حیات خود شوند؟ اما ازدواج دائم آیا زن و مرد باید تمام وقت یکدیگر را بگیرند و برای هم تصمیم بگیرند؟ خیر. عمده باید تنهایی زندگی کردن و حل مشکلات خود را بپذیرند، بی آنکه بر گردن دیگری بیفتد. اما در امور احساسی و جنسی و فرزندان در یک خیمه یگانه باشند و بدانند تربیت فرزند نتنها وظیفه است بلکه ادامه پرورش وجودی خود آنهاست و هرچه پرورش دهند خود را بسیط کرده و فرزند آنها جامعه ای آباد تر میسازد و زندگی پیشرانه ای خواهد داشت. آیت الله جوادی آملی معتقد است اگر ازدواج باشد جامعه از فحشا حفظ میشود. آری اما مسئله ما شیوه ازدواج و تعریف مرد و زن در کنار یکدیگر است در حالی که در غرب نیز خانواده و ازدواج بشکل سنتی خودشان و یا بیش از حد غیر اخلاقیست که اصلا نام آن خانواده نیست وجود دارد. نسل جدید از ازدواج امتناع دارد زیرا نمیخواد آزادی خود را توسط عده ای سلب و باری را به گردن بگیرد که میداند ممکن نیست و حق زنه آزاد نیست چون نمیتواند خود را به عنوان مرد در ازدواج سنتی تعریف کند مگر هلاکت مردانگی و زنانگی. و اما مشکلات زنان عمدتا از توجه نشأت میگیرد شما تصور کنید زوجی آزاد که هردو شاغلند صبح تا شب کار میکنند و شب به آغوش یکدیگر بروند تا صبح پر انژی خود را آنگونه که میخواهند ادامه دهند این یک ایده خوب است. در حالی که چالش های روزمره برگردن فرد است و چالش های خانوادگی بر گردن هر دو، و چالش خانوادگی جز مسکن و تربیت فرزند نمیباشد. این جامعه ای سالم و در عین دینداری خواهد ساخت. چرا زنان و مردان در چهارچوب پیشرفت با جنس مخالف گفتگوی کاری و انسانی نکنند؟ وقتی شهوت و احساساتشان در شب توسط همسر اغنا شده و حجاب بدی برای پیشرفت نداشته باشند. هرچه تلاش کردم نتوانستم روزی را ببینم که همسرم مرا از ادامه آنچه که میخواهم منصرف کند و من نیز آزادی او را فقط بخاطر ازدواج سنتی سلب کنم. هرکس لباس برای خود میخرد هرکس خود تغذیه را بر عهده دارد مگر روزهای تعطیل که یکدیگر این کار را خواهند کرد یا زمانهایی که احساس کنند نیاز دارند اما نه مجبورم و دائمی. چون نیروهای خدماتی به نظافت منزل و ابزارها کارهای نظافت و غیره را انجام میدهند. زن و شوهر نهایتا از غروب تا صبح و روزهای تعطیل برای یکدیگرند نه بیش از آن. زن حق دارد با مردان نسب به حیاء آنان ارتباط داشته باشد و مرد نیز همچین. گرفتن عروسی های امروزی نیز امری بیهوده و صرفا برای نمایش است که جز فساد چیزی ندارد و مایه فخر و خود خواهی پوچ خواهد شد. اینکه سیری از نوجوانی با صیغه موقت تا ازدواج دائم و بعد از آن زمان پرورش فرزند و میانسالی و پیری که امری مهم است داشته باشیم راه ازدواج گشوده و جامعه از بسیاری از مشکلات رهایی و دین نیز جاری خواهد شد. به یاد دارم در نوجوانی از خانواده طلب کردم برایم همسری صیغه کنند اگر این کار را میکردند امروز حتما فردی پخته و بسمت تشکیل خانواده بودم و حال ممکن بود فرزندم مرا دچار چالش های وجودی کند نه اینکه به این فکر باشم روحم دچار توهم و جامعهم سرتاسر شهوت و عقل ها زایل و شغل ها و روح ها پژمرده و پیشرانه پرورش یک ملت دچار کندی و حماقت باشد. امیدوارم با این گفته ها مرا به سئوال و جواب بکشانید تا بیشتر بدانم و در گفتگو قرار بگیرد، زیرا جامعه پرورش نیافته بسود هیچ کس نیست. باز اگر چیزی به ذهنم رسید با واژه « #ارتباط_مرد_و_زن_در_بشر_جدید_و_معنای_وجودی_آنها » با یکدیگر گفتگو خواهیم کرد. امیدوارم پیروز باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید حقیقتاً باید در رابطه با نسبتی که باید زن و مرد در رابطه با ازدواج داشته باشند؛ بازخوانی شود. ولی نه به معنای آنکه از اصالتها به بهانه سنتی بودن عبور کنیم، بلکه به معنای آنکه در شرایط تاریخی جدید چگونه زن و مرد زندگی را باید تعریف کنند که امکان ازدواج فراهم باشد؟ و این غیر از آن است که به جهت تنگناهای موجود، موضوعِ ازدواج موقت را پیش آوریم. در حالیکه جایگاه ازدواج موقت، جایگاه دیگری است که به خاطر مسائلی مثل جنگ و بیسرپرستماندنِ همسران شهدا در صدر اسلام پیش آمد. در حالیکه نظام اسلامی از طریق بنیاد شهید مشکل اقتصادی همسران شهدا را مرتفع نمود و البته جایگاه ازدواج با همسران شهدا، جایگاه خاص خود را دارد و این غیر از آن صیغه موقتی است که در صدر اسلام مطرح بود. با همه این حرفها مسلماً ما باید در رابطه با ازدواج جوانان تفکری جدی و بازخوانیِ مربوط به این زمانه و در عین حال مبتنی بر آموزههای دینی، بیندیشیم. که البته بحث آن مفصل است و نکاتی در عرایض بنده تحت عنوان «زن» پیش آمده است که میتواند مقدمهای برای تفکر باشد. موفق باشید