بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36733
متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: بنده نَمی از مباحث جنابعالی را در ذهن دارم. نمی دانم چرا ولی با ورود به دانشگاه غرق در سیاهی شدم! نماز و دعای من سر جایش باقیست ولی سایه کثیفی که از وصف آن عاجزم روی من افتاده است. البته که ارتباطی به دانشگاه ندارد. من با جهانی تنگ مواجهم که به شدت فشرده ام کرده. نخوابیدن تا ساعت ۳ نیمه شب و مطالعه نداشتن و لذتهای مجازی، سیاهی عجیبی داشته اند که حالا بعد از چندین ماه که غرق در آنها بودم دارند ضرر خود را می رسانند. من نمی‌دانم بنده اصلا آدم بی ایمانی نیستم ولی ظاهرا در جایی بذرش در دلم کاشته شده. شیطان و یاران او در اتاقم جولان می دهند. اصلا وضع عجیبی برایم پیش آمده که توصیفش را نمی توانم بکنم. من عاشق خدا بودم و می‌دانم که او هم با من بود. یکدفعه همه چیز زیر و رو شد. به شدت فاصله گرفتیم. من و من که فاصله نداشتیم! من الان باید زجه بی خدایی بزنم؟ منی که همین الان هم نمی‌خواهم حتی یک نماز قضا داشته باشم؟ منی که قرآن خوان هستم؟ پس چه اتفاقی افتاده؟ کجای کار لنگ می‌زند؟ آخر خدایی که داشتم قوی نبود یعنی اصلا بازدارندگی ایجاد نمی‌کرد. انداختمش دور و لعنت به او فرستادم. در جهان کفر به دنبال خدای قوی تر بودم که مرا در کفر ثابت کردند! من اینجا را نمی پسندم. من این جهانی که دارم، این حالی که دارم را نمی‌خواهم. طلبم بزرگ بود حالا عذابم می دهند؟ طمع کردم؟ نشاط کار کردن از بنده گرفته شده! ظاهرا حتی کارم را هم نمی‌خواهند. می دانید: قصه من شده قصه شخصی که برای شکار عقاب کبوترش را پر داد، حالا نه کبوترش را دارد نه عقاب را. الان آن خدای قبلی مرا کافی نیست، خدایِ جدیدی هم پیش نیامده. در کفر، معلقم. فقط می‌دانم او هست. من الان چه کنم که از این اضطراب رها شم؟ می‌دانم که ذات بشر جدید همین است. خودم را گم کرده ام. به دنبال خودمم ولی تا الان به این شدت مرا در خودش غرق نکرده بود که الان قدرت زندگی عادی را از من گرفته و درد های عجیبی به همراهش داشته است. بشر مدرنی که من باشم گرفتار کفری شده که کورسوی امیدش پیدا نیست! خداوندا! مرا نجات بده، ای نور دهنده عالم! مرا خلاص کن از بندی که مرا به خاک چسبانده و قدرت رسیدن به تو را از من گرفته. خلقم کردی تا به تو باز آیم. پس بگیر دستانم را ای کورسوی امید بیچارگان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عرض نشد هان! ای دیندارانِ دیروزین، برهوتی در پیش است؟!! آیا نباید تقدیر زمانه‌ای که جهان مدرن با خود آورده و ما را از آن گریزی نیست، یعنی نیست‌انگاری را بشناسیم و نسبت به آن تأمّل کنیم؟! اگر ذیل حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و شخصیت عرفانی، حِکمی و عبادی و سیاسیِ او حاضر نشویم، حال مائیم و همه آن بحران‌هایی که فرمودید. خدا را شاکر باشید که متوجه شده‌اید می‌توان از این ظلمات گذشت و این در صورتی است که به «جهان بین دو جهان» فکر کنیم و از این جهت فرار از دانشگاه، راهِ حلّ نیست. باید با هویتی دیگر وارد این جهان شد، جهانی که خدای حضرت امام و رهبر معظم انقلاب متوجه حضور امروز و فردایِ آن هستند. در این فضا است که به ما می‌گویند: « هیچ‌گاه نومید مشو. اگر همه‌ درها هم به رویت بسته شوند، سرانجام او کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده، به رویت باز می کند. حتی اگر هم اکنون قادر به دیدنش نباشی، بدان که در پس گذرگاه‌های دشوار باغ های بهشتی قرار دارد.» موفق باشید    

36629
متن پرسش

سلام استاد گرانقدرم: روز به روز بیشتر حقانیت مکتب امام خمینی (ره) برایم متجلی می‌شود و نور انقلابی را در صحنه می‌بینم که عده‌ای دانشمند و ملّا می‌خواهند آن را خاموش کنند، ظلمات مدرنیته یعنی تقابل دانش تحصلی با علمی که یقذفه الله فی قلب من یشا است. انگار تاریخ دارد هر نفر را از درون وجودش و (نه ذهنیت و مفهوم) صدا می‌زند و به مطلع فجری پس از لیله القدر تاریخی فرا می‌خواند. کورباد چشمی که نمی‌تواند سلطنت العلم سلطان را ببیند. درود بر خمینی علم مرگ بر شاه دانش الحمدلله که چشمانم سویی داشتند تا کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره) شما را بچشم و گوشهایم توان شنیدن شنیدنی‌ها را دارند. چه از این بالاتر؟ سیب و موز و گلابی بماند برای اهلش! ما در هیچی خود هستیم و خوشیم به نور مستوحشین فی الظلم لبیک یا خمینی لبیک یا خامنه‌ای کم نمی‌آوریم ان شاءالله.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه این نکته که فرمودید مهم است که: «انگار تاریخ دارد هر نفر را از درون خود و نه در مفاهیم ذهنی‌‌اش، صدا می‌زند تا انسان به مطلع فجری برسد». حقیقتاً زندگی در بستر توحید الهی جز این نیست. باید در این عالَم به این حضور فکر کرد «و لو بلغ ما بلغ». هرچه می‌خواهد پیش آید، مهم نیست وقتی افق را نور توحید الهی پر کرده است. موفق باشید

36572

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمت: استاد ببخشید بنده می‌خواستم در جهت ارتباط با قران پیش بروم، تا الان فقط روخوانی آیات را انجام می‌دادم، می‌خواستم یه سیری به من پیشنهاد کنید تا بتوانم در آینده تفسیر المیزان را هم بدون مشکل مطالعه کنم.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده مطالعه جزوه «روش کار با تفسیر المیزان» است  که روی سایت هست. موفق باشید

36415
متن پرسش

استاد عزیزتر از جان سلام علیکم: چند روز گذشته شرافت در غربت برایم معنا پیدا کرد. در دنیای کثیف سلبریتی ها، پروانه ای را دیدیم که همراه باد صبا شد و به جرم ایستادگی بر عقاید حقه خود و دفاع از یگانه ولی زمانه گوشه نشین و تنها شد. بانویی که با توجه به سابقه درخشان خود بسیار در جامعه هنری ایران مشهور و معروف بود اما با دفاع و پشتیبانی از رهبر انقلاب، صدای کفتارها وگرگ ها بلند شد و او تنها و غریبانه به دیار حق شتافت. دوست داشتم نظر شما را نسبت به مرحومه پروانه معصومی و کار بزرگی که در این عالم انجام داد، جویا شوم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی انسان متوجه بزرگی‌های خود شود که به تنهایی می‌تواند یک ملت باشد؛ در هر میدانی که حاضر شود نه تنها استوار می‌ماند بلکه معنای استواری در هنر را به نمایش می‌گذارد زیرا می‌داند چه اندازه انسان بخصوص زنان، در هنر می‌‌توانند مؤثر باشند بدون آن‌که اصالت‌های مادرانه خود را زیر پا گذارند و این، معنای حضور مرحومه پروانه معصومی در این جهان بود که با دیدِ نافذ خود حق را یافت و با دلی نورانی زندگی کرد و با همان نور، به ابدیت پیوست. «عاشَ سعیداً و ماتَ سعیداً». موفق باشید

36081

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: بنده معاون پرورشی دبیرستان پسرانه هستم ان شاءالله میخوایم بین دانش آموزان دبیرستانی (متوسطه دوم) یه مسابقه کتابخوانی برگزار کنیم چه کتابی رو پیشنهاد می‌کنید؟ شهر ما دوتا مدرسه بزرگ داره یکی نمونه دولتی و دیگر مدرسه عادی رشته های نظری مدرسه ما همین مدرسه عادی و دولتی هست و سطح دانش آموزان معمولی هست چون دانش آموزان برتر رفتن مدارس نمونه. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که روی سایت نیز هست، بتواند کمک کند. موفق باشید

36069

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: می‌خواستم از استاد محترم بپرسم که خروج روح از کالبد بدن بصورت اختیاری چگونه هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به نگاه جناب سهروردی و سیر از کثرت به وحدت در دستگاه فلسفه او و فلسفه حکمت متعالیه جناب صدرا، نظر کرد. موفق باشید

36044

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام خدمت شما استاد گرامی: در یک کلام از همین ابتدا خسته تان نکنم صفای حاج قاسم و لبخند دلنشین و جانگداز پیر جماران، یاد امام و شهدا و آن حضرت دوستی که محبوبیتش در قلب آنچنان بود که نفس هایم یک در یک پی در پی به یاد او می آمدند و می رفتند، مانند یک تمدن بر باد رفته گریبانم را می‌گیرد! مانند عشقی که شکست خورده و حالا خاطراتش شب و روزهایم را نمی کند! معنا از طلوع و غروب هایم تا دور دست های دیده نشده فاصله می‌گیرند و این من پریشان حالا با تنها چندین حرف کنار هم زنده است و به امید آنکه باز هم روزی در ملاقات شب های عملیات و روزهای منور به حضرت یار را ببیند زنده می ماند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این نوع احوالات را حکایتِ سیری بدانید که در این زمانه پیش می‌آید. غزل شماره ۱۲۷ متذکر همین امر است و یا در این رابطه سری به سؤال و جواب شماره  ۳۵۹۹۰  بزنید خوب است. موفق باشید

35971

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد بزرگوار: استاد مگه همه انسان ها بر فطرت الهی و پاک خلق نشده اند؟ پس چرا در عالم ذر بعضی از آنها رحم زنا را انتخاب میکنن و اینکه کدام بعد از انسان در عالم ذر عهد می‌بندد با خالق هستی؟ این سوال در تفسیر جامعه کبیره برایم پیش آمده. سپاسگذارم. التماس دعای ویژه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از نظر فطری بر توحید سرشته شده‌اند ولی تعریفی که حتی در همان عالم از خود برای خود می‌کنند، موجب انتخاب‌های متفاوت می‌شود. حتی ممکن است رحم زنا را انتخاب کنند از آن جهت که طالب لذتی می‌باشند که در آن مسیر آن لذات را جستجو می‌کنند. موفق باشید

35906

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد عزیز و بزرگوار: فرموده بودید حورالعین تجلی اسماء الهی است. از یکی از اساتید تفسیر شنیدم، حورالعین همان اهل البیت هستند و مظهر تام آن حضرت زهرا هستند‌. آیا صحیح است؟ احساس می‌کنم تبیین حورالعین توسط علما خوب صورت نگرفته است. جالب و عجیب است که در بیانات رهبری وقتی کلمه حوری و حورالعین را جستجو کردم هیچ موردی یافت نشد. یعنی رهبری هیچ گاه این واژه را در بیانات خودشان استفاده نکرده اند. چرا؟ من فکر می‌کنم چون معنی واقعی آن را اکثریت مردم درک نکرده یا نمی کند. چون برداشت اکثر مردم از حورالعین زن باکره هست، اجر اولیای الهی مثل شهید را ضایع می کنیم اگر بگوییم شهید بخاطر زن زیبارو رفت و شهید شد مثل داعشی ها که ابزار هم بستری و غسل را هنگام عملیات های تکفیری خود حمل می کنند. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در شرح سوره مبارکه «واقعه» عرض شد با توجه به این‌که در مورد «حورالعین» می‌فرماید: «جزاء بما کانوا یعملون»؛ پس باید «حورالعین» حاصلِ رجوع مقربین به انوار الهی و تجلی جامع آن انوار باشد. موفق باشید

35903

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: ببخشید استاد زوجینی که از فرزنداوری جلوگیری می‌کنند آیا واقعا می‌توانند از تولد یک انسان جلوگیری کنند؟ یعنی این مساله در محدوده اختیار انسانی هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت آن رحم از شایستگیِ انتخاب آن فرزند که در آن رحم رشد کند، محروم می‌شود. موفق باشید

35881

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: مگر نمی‌گویید روح که به تکامل خودش رسید، از ابزار بدن دست می‌کشد. پس سکته چیست؟ آیا اگر یکی مثلا از حادثه ای یا صدای بلندی، ترسید و سکته کرد اینکه یک اتفاق است!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «معرفت نفس» در بحث «یأس روح» از ادامه تدبیر بدن به این نکات پرداخته شد. آری! آن‌گاه که نفس در تکوین خود متوجه عدم امکان تدبیر آن بدن شد، عکس العمل بیرونی انصرافِ نفس، همان مسائلی مثل سکته و یا دیگر مرگها می باشد. موفق باشید

35786

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

آیا برای میراندن نفس امّاره (که اعدی عدو مای الهی ماست و به کمک شیاطین نخواهد گذاشت ما خدا (این گنج مخفی) را بشناسیم) و شناخت دشمنی هایش که از راه رفتن مورچه‌ای سیاه بر سنگ سیاه در شب سیاه پنهان تر است راه میانبر و سهل الوصولی هست؟ چون این راه اگر بخواهد طی کند بسیار بسیار سخت می‌نماید و محاااال! آیا می‌شود یک‌شبه ره صد ساله را رفت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با حضور در تاریخی که تاریخ توحیدی عبور از استکبار است و بی‌حساب نیست که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند:  شهدا یک‌شبه ره صد ساله را پیمودند و آنچه عارفان و شاعران عارف پیشه در سالیان دراز آرزوی آن را می کردند، اینان ناگهان به دست آوردند و عشق به لقاء اللَّه را از حد شعار به عمل رسانده و آرزوی شهادت را با کردار در جبهه های دفاع از اسلام عزیز به ثبت رساندند و این تحول عظیم معنوی با این سرعت بی سابقه را جز به عنایت پروردگار مهربان و عاشق پرور نتوان توجیه کرد. (صحیفه ج ۱۷، ص۳۰۵). موفق باشید

35722

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: در رابطه با تعلیم و تربیت، و مربی بودن و هدایت دیگران و کارهای فرهنگی که معمولا در مساجد و کانون های فرهنگی و مدارس انجام می‌گردد سوالاتی داشتم که خدمتتان عرض می‌کنم. ۱. حقیقتا آیا ما می‌توانیم و وظیفه داریم که کسی را تربیت و یا هدایت کنیم یا نه؟ (با توجه به آیاتی از قرآن که اشاره به پرداختن به خویش دارد و هدایت و گمراهی را مختص به خدا می‌داند، و ابتدای نامه ۳۱ که مولا می‌فرماید دنیا مرا برآن داشت که دیگران را رها کنم و به خود بپردازم) ۲. در درون خودم، هم احساس می‌کنیم که پرداختن به دیگران کار گزافیست و ما مسئول دیگران نیستیم و هم احساس می‌کنیم که نمی‌شود نسبت به جامعه بی‌تفاوت بود، حال وظیفه چیست به راستی!؟ ۳. آیا بدون مطالعات عمیق اسلامی (مانند رجوع به تفاسیر قرآن، و اندیشمندانی از قبیل ابن عربی و ملاصدرا) ورود به کارفرهنگی و تربیتی صحیح است و یا همین معلومات سطحی که در اکثر فعالین فرهنگی وجود دارد کافیست و باید عمل کرد تا راه گویدمان که چون....؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! تربیت از آن خداوند است ولی خداوند می‌فرماید: «وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» و بدین جهت باید متذکر راه حقیقت بشویم تا خود انسان‌ها انتخاب کنند. ۲. آری! ما در کنار اصلاح خود نسبت به هدایت سایر انسان‌ها مسئولیت داریم و در حدّ وظیفه و توان در رساندن حق به دیگران باید تلاش کنیم به همان معنای تبلیغ یا رساندن ۳. هرچه قرآنی‌تر باشیم بهتر می‌توانیم کمک کنیم ولی به هر حال از آن طرف هم نسبت به رهنمودهای دینی برای تذکر به افراد، بیگانه نیستیم. موفق باشید

35612

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«ما در خود چیزهایی سراغ داریم که به تمام معنای کلمه، و حقیقتا ملک ما هستند، و وجودشان قائم به وجود ما است، مانند اجزاء بدن ما، و قوای بدنی ما، بینایی ما، و چشم ما، شنوایی ما، و گوش ما، چشایی ما، و دهان ما، لامسه ما، و پوست بدن ما، بویایی ما، و بینی ما، و نیز دست و پا و سایر اعضای بدن ما، که حقیقتا مال ما هستند، و می‌شود گفت مال ما هستند، چون وجودشان قائم به وجود ما است، اگر ما نباشیم چشم و گوش ما جدای از وجود ما هستی علیحده ای ندارند، و معنای این ملک همین است که گفتیم: اولا هستیشان قائم به هستی ما است، و ثانیا جدا و مستقل از ما وجود ندارند، ثالثا این که ما می‌توانیم طبق دلخواه خود از آنها استفاده کنیم، و این معنای ملک حقیقی است.» سلام استاد: ببخشید از این قسمت از نوشته ی المیزان سوال دارم که توضیح می‌دهد در مورد مالکیت حقیقی و برای مثال دست و پای انسان، خب اشکالی که هست اگر من مرگ مغزی شدم دست مرا می‌توانند به دیگری پیوند بزنند پس هستی دستم قائم به هستی من نیست و می‌تواند مستقل از من وجود داشته باشد و بعد از مرگ، خانواده می‌توانند به دلخواه خود استفاده کنند پس اجزای بدن من در مالکیت حقیقی من نیستند و در مورد روح خیلی از موارد وقتی شخص مبتلا به آسیب های روحی می شود مالکیت کامل روح را ندارد مثل کسی که جنون دارد یا یکسری از اختلالات روانی یا اگر روح او تسخیر شود پس یه جورایی ما کلا روی هیچ چیزی مالکیت حقیقی نداریم و مالکیت جسم و روح من، مالکیت اعتباری می‌شود که از سمت خدا داده شده نه از سمت قوانین اجتماعی. سوال دیگر اینکه من چون یکم سخت هست برایم المیزان همه ی متن را تقریبا می‌نویسم خیلی روی ان فکر می‌کنم و هی اشکال می‌کنم و بعد به جواب می‌رسم و از کشف آن لذت می‌برم و سعی می‌کنم مشکلات را با آن بسنجم و جواب ها را از دل آن پیدا کنم هم سخت و هم خیلی شیرین است اما چون خیلی دیر جلو می‌رود، می‌ترسم متوقف شود نطر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن انسان ابزار نفس ناطقه اوست تا نفس با تدبیر بدن به کمالات خود نایل شود و به همین جهت وقتی روح، بدن را رها کرد آن بدن از بین می‌رود. بنابراین نمی‌توان گفت ما مالکِ بدن‌مان هستیم، بلکه ابزاری است در اختیار ما ۲. مهم، درکِ مطلب است در آن صورت همان مطلب زمینه درک بهتر دیگر مطالب خواهد شد و کار سرعت می‌گیرد. موفق باشید

35546

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی سؤالی داشتم راجع به این روایت حضرت رسول (ص) قسمتی که می‌فرمایند ای ۶۰ ساله ها زراعتی هستید که هنگام درو رسیده. لطفاً بفرمایید منظور حضرت رسول چه بوده؟ ارشادالقلوب جلد ۱صفحه۳۲ و قَالَ النَّبِيُ‌ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ مَلَكاً يَنْزِلُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ يُنَادِي يَا أَبْنَاءَ الْعِشْرِينَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا وَ يَا أَبْنَاءَ الثَّلَاثِينَ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا^ وَ يَا أَبْنَاءَ الْأَرْبَعِينَ مَا ذَا أَعْدَدْتُمْ لِلِقَاءِ رَبِّكُمْ وَ يَا أَبْنَاءَ الْخَمْسِينَ أَتَاكُمُ النَّذِيرُ وَ يَا أَبْنَاءَ السِّتِّينَ زَرْعٌ آنَ حَصَادُهُ وَ يَا أَبْنَاءَ السَّبْعِينَ نُودِيَ لَكُمْ فَأَجِيبُوا وَ يَا أَبْنَاءَ الثَّمَانِينَ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ وَ أَنْتُمْ غَافِلُونَ ثُمَّ يَقُولُ لَوْ لَا عِبَادٌ رُكَّعٌ وَ رِجَالٌ خُشَّعٌ وَ صِبْيَانٌ رُضَّعٌ وَ أَنْعَامٌ رُتَّعٌ لَصُبَّ عَلَيْكُمُ الْعَذَابُ صَبّاً.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: خداوند فرشته ‏اى را آفريده و هر بامداد مى‏ آيد و فرياد مى ‏زند: اى افراد بيست ساله تلاش و كوشش كنيد و اى سى ساله‏ ها زندگى دنيا شما را فريب ندهد و اى چهل ساله ‏ها براى ديدار خدا چه چيزى آماده كرده ‏اید؟ و اى پنجاه ساله‏ ها خطر به بالاى سرتان رسيده است و اى شصت ساله ‏ها نزديك است از دنيا برويد و اى هفتاد سالگان شما را ندا مى ‏كنند، و شما غافليد، سپس مى‏‌گويد: اگر بندگان اهل طاعت و مردان فروتن و كودكان شيرخوار و حيوانات بى‏‌گناه، نبودند، عذاب بر سرتان فرو مى‌‏ريخت.»
به افرادی که وارد ۶۰ سال شدند متذکر می‌شوند که باید نسبت به جهان ابدی، خود را آماده کنند و نمونه آن وجود مقدس خود حضرت که در ۶۳ سالگی رحلت کردند. به این معنا که پس از ۶۰ سال انسان باید خود را باید برای جهان دیگر آماده کند. موفق باشید

35505
متن پرسش

سلام به استاد گرامی: شنیدم قسمتی از منزلی که جهت زوّار حاج قاسم در کرمان توسط جناب آقای سید محمد موسویان وقف شده است؛ هنوز برای تکمیل قسمتی از ساختمان نیاز به بودجه دارند. لطفاً شماره کارت واریز کمک‌‌های مردمی را اعلام بفرمایید تا إن شاء الله ما نیز سهیم باشیم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیز فکر خوبی است که رفقا در این صحنه جدید تاریخی که با حاج قاسم آغاز شده است، حضوری این‌چنینی نیز داشته باشند. به امید آن‌که اسراری در مقابل‌شان مطابق زمان‌شناسی حقیقی گشوده شود. شماره کارت سید محمد موسویان 6037997983319618 می‌باشد. موفق باشید

35451

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: اینکه هر چه رویم داغ ممکنی ممکن نیست زدوده شود خود داغی است بر داغ گفته اند برخی گفتند انسان به تعین ثانی و برخی تا تعین اول می رسد اینها که صقع ربوبی است باز با ممکن روبروییم گفته شده است امام راحل فرمودند مقام انسان فوق احدیت و ذیل غیب الغیوب است آیا طبق این قول نیز باز با ممکن روبروییم؟ یکی دیگر از علما گویا قائل بود به ذات نیز می توان رسید به نظرم همین که طلبش در وجود آدمی است بی جواب نخواهد بود و نهایتا خود به فوق ذات می اندیشم ندانم این استعلا جویی کفر است یا ایمان ولی اگر کفر است نیک کفری است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تأمّل در کتاب شریف «بدایه الحکمه» و شرح اساتیدی مانند جناب آقای امینی‌نژاد به خوبی انسان متوجه می‌شود که  «امکان» ذاتیِ انسان است و در این فضا، بسیاری از این نوع سؤالات که با نوعی توهّم همراه است، پیش نمی‌آید. موفق باشید

35446
متن پرسش

با سلام حضرت استاد: در رابطه «من» با «محیط» ردیف تقدم و تأخر با کدام یک است؟ البته این در راستای دغدغه حضرات و بزرگان و از جمله جناب خودتان، مبــنی بـر عینی سازی مسائل مهم و فرهنگی و فلسفی و فقهی و روایی و کلامی است. بنظرم دقت در این مسأله ازاین جهت مهم است که جایگاه انقلاب اسلامی و ولایت فقیه و در نسبت با هر «من» مشخص می‌شود. مثلا، اینکه مرز میان «من» و «محیط» دقیقا کجاست؟ مرز میان من و انقلاب اسلامی از کدام و درکدام حیطه است؟ در سخنـان ارزشمنــد چندین ساله حضرتعالی انصافاً «نسبــت» میان «من _انقلاب‌» به زیبایی مشخص می‌شود، اما مرز ممیز ما بین این دو، بنظرم جای توضیح بیشتر دارد، بنده یک اشتباهی که بشخصه بدان دچار بودم این بود که مثلا جسم و فکر و حس و... خودم را جزء من خودم می انگاشتم، درحالیکه اگر تأمل می‌کردم، معلوم بود که منِ من، حس و فکر و جسمم نبود، لـوازم این تفکر اشتباه این بود که ما به حس ها و فکرهای خود اصالت قائل می‌شویم و اینجاست که دچار منّیت می‌شویم و از طرفی نمی‌توانیم خود را در منظر حس و فکر و جسم خود بشناسیم.. هاکذا در مسأله من و انقلاب.... اگر من، انقلاب را در من خود نشناسم، دچار یک ترس و حزن و خوف دروغین خواهم شد، چرا؟ چون وجه انقلابی خود را نمی‌بینم، و اگر وجه انقلابی نمایان نباشد انسان همیشه ترس از دست دادن دارد، وارستگی نخواهد داشت، در موضع حفظ شرایط خواهد بود نه در موضع حرکت متعالی. و این حاصل عدم تمییز مرز من و انقلاب است آیا حضرتعالی در این راستا برای امثال من توضیحات اضافی تر پیشنهاد دارید؟ یا اگر اشتباهی در نگرش هست، اصلاحاتی دارید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف، حرف درستی است بخصوص که نسبتی بین درک وجود خود و تاریخی که در آن هستیم، در میان می‌باشد. اگر تفکر، تاریخی است از آن طرف هم تفکر در «وجود» است و هر اندازه انسان بتواند در نسبت خود با تاریخ به عنوان ظهور «وجود» در آن مرحله که ما در آن مرحله از «وجود» حاضریم، حاضر باشد؛ نسبت او با خودش که بی‌ارتباط با تاریخ به آن معنایی که عرض شد، نیست؟ بیشتر خود را درک کرده است. عرایضی که در مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» می شود که مواجهه نگاه هایدگر و صدرا نسبت به «وجود» انسان است إنشاءالله می‌تواند روحی را در مخاطب بوجود آورد تا «خود» را بخواند و نه «خود» را بفهمد. موفق باشید  

35124

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد طاهرزاده: برای شناخت و فهم..... «طی الارض» چه باید کرد؟ بنظرتان دنبال کردن و طلب آن کار مُجازی است؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً عنایت دارید که پیش آمدن طی الارض در اختیار انسان نیست، امری است که اگر خداوند صلاح دانست به آن فرد می‌دهد. در بحث «حرکت جوهری» بحث عقلانی آن موضوع، مورد بحث قرار گرفت. موفق باشید

34895

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. یا مادر مدد. سلام استاد. این چند وقت در جواب سوالاتی که می‌فرمودید تنها مشکل شما نیست بار اول به من فرمودین باید به افق و حضور حاج قاسم نظر انداخت و به تازگی فرمودید افق شهید آوینی. در اینها آیا تفاوتی هست؟ نکته دیگر هم اینکه نمی‌دانم چرا ولی هنوز با قلم ارتباطی نگرفتم تا دوای دردم باشد بهمین خاطر از درد به خود می‌پیچم چه کنم؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! روحی است که خود را در افقی بلندتر جستجو می‌کند. افقی که شخصیت‌هایی مانند حاج قاسم و شهید آوینی نمادِ آن هستند. اخیراً عرایضی تحت عنوان « نگاهی پدیدارشناسانه به شخصیت شهید آوینی»  https://eitaa.com/matalebevijeh/13463شده است. خوب است که نظری به آن بحث بیندازید. موفق باشید

34668

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و ادب محضر استاد طاهرزاده عزیز: اسعد الله ایامکم. استاد اگر کسی نسبت به یکسری از نظرات، رفتارها، قوانین یا مناسبات موجود در جمع دوستانش نظر مخالفی داشته که به نظرش حق است و آن را اظهار کند و گاهاً باعث ناراحتی و دلخوری دوستانش شود به نحوی که وی را فردی معترض و ناراضی قلمداد کنند، آیا این حس درونی و اظهار نظر مخالف، امری به جاست یا کاری زشت است که شیطان آن را در نظرش زیبا جلوه داده است؟ (برای روشن شدن بحث فرض بفرمایید که در گروه دوستانه قرار شده قرض الحسنه ای راه اندازی شود و هربار با قرعه کشی به کسی وامی تعلق بگیرد ولی این قرعه کشی توسط یک نفر که مورد شناس همه نیست در غیاب بقیه انجام شده و نتیجه اعلام می‌شود. حال اگر فرد اعتماد نداشته و اعتراض کند و بخواهد که قرعه کشی به صورت حضوری انجام گیرد آیا خواسته اش ناحق است؟ یا مثلا چند نفر در جمع قرار بگذارند که هر گروه دوستانه ای در فضای مجازی شکل می‌گیرد باید این افراد به عنوان ناظر حضور داشته باشند درحالیکه حضورشان لزومی ندارد، آیا اعتراض به حضور این افراد حق هست؟ یا مثلاً برای حذف برخی اعضای گروه شرایطی اعلام می‌شود که منطقی نیست، آیا اعتراض به این شرایط حق هست یا اینکه کلا در چنین مواردی بهتر است انسان تغافل کرده و با وجود نارضایتی قلبی، عبور کند؟) اساساً این اخلاق و رفتار ریشه در کدام رذیله یا فضیلت اخلاقی دارد و اگر رذیله است راه درمان آن چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا انسان به صورتی دوستانه و با دلیل، حرف خود را در جمع دوستان نزند؟! نهایتاً اگر پذیرفته نشد، همچنان دوستی را حفظ می‌کند بدون آن‌که جمع را ترک نماید. موفق باشید

34560
متن پرسش

با سلام استاد بزرگوار: وقتتان بخیر. جسارتا من آدم مذهبی هستم. اهل نماز و روزه.‌ اما متاسفانه قلبا اصلا نتوانستم با پدرم ارتباط برقرار کنم. ایشان تمام دغدغه شأن فقط بار مالی است. از لحاظ عاطفی ما را کاری نداشتن. یادم نمی آید اصلا ما را بغل کرده باشند بجز سالی یکبار آن هم عیدها. حالا که سنی از ما گذشته حتی دوست ندارم همان کار را بکند.‌ بشدت از رفتارشان بدم میاد. اما اصلا بروی خودم نمی آورم و محترمانه برخورد می‌کنم اما سالهاست که دارم خود خوری می‌کنم. این حس تنفر و بد آمدن از رفتارهای ایشان را خوهران من هم دارند.‌ متاسفانه من علاقه ای به ازدواج ندارم. اما خواهرم جهت دور شدن و فرار از پدر ازدواج بدی کردن!! مثلا از نحوه غذا خوردن و... اصلا دوست ندارم با ایشان همکلام شوم و در کنارشان بنشینم. نمی‌دانم چکار کنم که این حس از بین برود؟ می‌دانم ایشان رفتارشان تغییر نمی‌کند. هرچند الان بعد این همه سال تغییر رفتارشان دردی از ما دوا نمی‌کند. من حتی نمی‌توانم به ایشان بگویم مثلا با صدا غذا نخورید این باعث آزار خانواده است. چون می‌ترسم ناراحت بشوند. البته مراعات هم نمی‌کنند. چون فکر می‌کنند خیلی جانفدایی می‌کنند برای ما و قبول ندارند که تک روی دارند و‌ اولویتها فقط اولویتها خودشان است و حتی سر غذا هم به ما دیکته می‌کنند چه بخوریم و چه نخوریم و... من سالها قبل آنقدر اضطراب از دست دادن پدر و مادر را داشتم که نیمه شب می‌رفتم و چک می‌کردم که نفس میکشن یا نه. الان هم برایم مهم است که سالم‌باشند. اما رفتارهای ایشان هرچه بیشتر می‌گذرد برایم غیر قابل تحمل است.‌ ظرفم پر شده.‌ خواهش می‌کنم بگویید باید چکار کنم که بتوانم حق پدر و مادر را ادا کنم و عاق والدین نشوم. هرچند دارم از درون داغون می‌شوم. و ظاهرم معمولی است. حتی نزدیکترین و خانواده ام از احساسم بی خبرن. خیلی عذاب وجدان دارم. این چه رذیله اخلاقی است که گریبان گیرم شده است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند همین‌که والدین مسیر تولد و هستی شما هستند، بر شما حق دارند. بدین معنا که نسبت وجودی بین شما و آن‌ها برقرار است. و این نکته بسیار مهمی است که با نسبتِ وجودی خود به آن‌ها نظر کنید که نسبتی است بین شما و خدا، و وجهِ انسانی آن‌ها را در این مورد در نظر بگیرید. در بحث «راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی -3 »  https://eitaa.com/matalebevijeh/12933 از آن جهت که در مقدمه بحثی به میان آمده که می‌تواند در نسبت به موضوعی که عرض شد مفید باشد. موفق باشید    

34547
متن پرسش

سلام علیکم: گاهی در احوالات و شرایطی هستیم که هیچ میل و اراده ای به سوی گناهان نداریم. ولی گاهی در شرایطی قرار می‌گیریم که هیچ اراده و مقاومتی در برابر گناهان نداریم! استاد چرا اینگونه است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید همین‌طور باشد. زیرا ما همواره در معرض الهام «فجور» و «تقوایِ» خود هستیم تا در الهامِ فجور خود، خود را در صبرِ در مقابل معصیت احساس کنیم و بپرورانیم و در شرایط الهامِ تقوای خود، خود را در صبرِ بر اطاعت پیدا کنیم. موفق باشید

39288

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: چرا بعضی افراد می‌گویند سلامتی آقا امام زمان صلوات. مگر ایشان امام نیستند و در سلامت نیستند؟ میشه اینو برام توضیح بدین

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه می‌فهمم که بالاخره آن حضرت هم انسان هستند و در قید حیات، و آرزوی سلامتی ایشان را داریم در راستای هرچه بیشتر مؤثربودن درعالَم. موفق باشید

38986
متن پرسش

«السَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی ابنِ موسَی الرّضٰا المُرتَضٰی» سلام استاد: عذرخواهم. ۱. خاطرم هست که حضرتعالی می فرمودید وقتی به زیارت اولیای معصوم «علیهم السلام» مشرف میشید، قبلش قلب خودتون رو با وصیتنامه های شهدا آماده می‌کنید. استاد ولی من وقتی به لطف خدا میرم زیارت، با مطالعه کتاب حقیقت نوری، مخصوصاً چند جلسه آخرش قلبم رو آماده و هموار می کنم. اشکالی نداره؟ ۲. استاد یادم هست که وقتی کتاب های «حقیقت نوری» و «امام و مقام تعلیم به ملائکه» و «امام و امامت در تکوین و تشریع» و «مبانی نظری و عملی حب اهل البیت» رو‌ منتشر کردید، هر کاری می کردم نمی‌تونستم به این کتاب ها ورود کنم. از بس که افق شون بلند بود. ولی تقریباً همه این کتاب ها رو در حرم حضرت رضا علیه السلام به آسانی مطالعه کردم و نیوشیدم. استاد چرا من تونستم توی حرم این کتاب ها رو راحت مطالعه کنم؟ چرا؟ ۳. عازم مشهد و حرم حضرت رضا علیه‌السلام هستم و التماس دعا دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله که در زیارت امام رئوف با اذنی که آن حضرت نصیب زائران خود می‌کنند؛ که افضل اذن برای زوّار باشد، راه‌های حضور در مقام فوق‌العاده متعالی آن حضرات گشوده شود و این‌جا است که: «آن‌که عمری در پی او می‌دویدم کو به کو / ناگهانش یافتم با دل نشسته روبه‌رو» و آن نورِ امامی بود که با زیارت او انوار همه اولیاء قابل درک می‌شود و انسان به کمال انسانی خود آگاه می‌گردد. آیا زیارت اولیای معصوم جز برای آن است که ما خود را در اصیل‌ترین حضور احساس کنیم و بیابیم چه اندازه آن عزیزان «ما» هستند؟ و آیندۀ حضور خود را در زیارت آن‌ها بیش از پیش احساس کنیم؟ حضوری که باز ما را به شدتِ حضوری بیشتر دعوت می‌کند، زیرا برکه‌ای به زیارت اقیانوس رفته است. موفق باشید

نمایش چاپی