بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3748
متن پرسش
سلام استاد مشکلی دارم و آن حب شدید خواب است در روایات خیلی مذمت شده، میدانم. اما چه کنم که این حب خواب و راحت طلبی را از خودم برانم. البته استاد من کلا بدنم بیش از سایرین به خواب نیاز دارد اما خب خودم هم کلا خواب را دوست دارم. خواهشمندم یک راهکار عملی مقابلم بگذارید.تشکرمیکنم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با مطالعه‌ی کتاب‌های معرفتی و تفسیر قرآن، عقل را بر وَهم غالب کنید تا میل زیاد به خواب ضعیف شود، ورزش هم فراموش نشود. موفق باشید
3743
متن پرسش
باسلام نظر شما درباره کارکردن زنان در بیرون از منزل چیست؟ ایا ازدواج یک طلبه با یک پرستار درست است؟ با توجه به اینکه در رشته های علوم پزشکی حیای زنان خیلی کم میشود/ لطف کنید وجواب را به ایمیلم ارسال کنید و سوال رو در سایت قرار ندید. شدیدا محتاج دعای شما هستم...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» عرض شده است که امروز بسیاری از کارهایی که قبلاً در خانه بود آمده است به بیرون خانه، و بنابراین نمی‌توان زنان را محدود به خانه کرد. فکر نمی‌کنم اگر آن پرستار خانم متدینی باشد ازدواج یک طلبه با او اشکال داشته باشد و یا آن آفاتی که می‌فرمایید برایش پیش آید، مگر نداریم پرستاری از بیماران چگونه انسان را به خدا نزدیک می‌کند؟ موفق باشید
3740
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله. استاد گرامی سوالی ازتون داشتم. سالها پیش دوستی داشتم که جز انسانهای نیک روزگار بود از این لحاظ که هرکس این آدم را می دید ناخواسته به یاد خدا می افتاد. من هم همیشه در موقع دیدار ایشان به یاد خدا بودم. آنچنان انرژی از ایشان صادر می شد که جذبه ای عجیب به سمت خدا ایجاد می کرد. البته ایشان حقیقتا مدام تلاش می کرد کسی به خود ایشان علاقمند نشود و این را از سکنات و رفتارش می شد فهمید و همین بود که در دیدارشان آدم جذب خدا می شد نه جذب این فرد. روزی که به جبر زمانه از ایشان جدا شدم از معدود دفعاتی بود که برای جدایی رفیقی اشک ریختم اما در همان لحظه می دانستم من برای این آدم خاص گریه نمی کنم برای لحظاتی که به یاد خدا آراسته بود دلم تنگ می شود...استاد من همان موقعها در احوالات ایشان دقت کردم دیدم کار خاصی نمی کتد مثلا دایم اهل نماز شب باشد و... نبود منتهی بسیاربسیار زیاد با یاد شهدا مانوس بود، خیلی ارادت ویژه ای به شهدا داشت. ولایت پذیری ایشان در قبال مقام معظم رهبری بسیار بالا بود؛ و دل بسته اهل البیت علی الخصوص امام حسین علیه السلام بود. به کلیه حلال و حرامهای دین نیز پای بند بود. آیا این صفات می تواند آدمی را جایی برساند که هرکس می بیندش به یاد خدا بیفتد؟در روایات خوانده ایم بهترین ذوستان کسانی هستند که انسان را به یاد خدا بیندازند، ایا این صفاتی که عرض شد این قابلیت را دارد؟این دوست ما اصلا نمی گداشت کسی به طور ویژه به وی علاقمند شود و برخی این ایراد را به شخصیتش وارد می ساختند که چرا این فرد در تحکیم روابط تلاشی نمی کند اما به نظرم کاملا رفتارش مطابق دین بود هم در جمع بود و هم نبود...استاد بعد از آن دیگر کسی مثل او را ندیدم. چگونه می شود اینگونه آینه یاد خدا بود؟مانوسی با شهدا این کشش را دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آری شهداء کسانی‌اند که از پل صراط دنیا عبور کرده‌اند و راه ورود به لقاء‌الله را نمایاندند، بهترین و سریع‌ترین راه با نظر به سیره‌ی شهداء ظهور می‌کند. إن‌شاءالله. موفق باشید
3739
متن پرسش

سلام علیکم. استاد نظر شما در مورد شهید سید مرتضی آوینی چیست؟ استاد دوستان هم دانشکده ای ایشان می گویند وی در هرکاری که وارد نی شد تا تهش را می رفت زمانی معتاد بوده سفت و سخت و تزریقی. زمانی که یک هیپی دوآتیشه می شود. زمانی که اهل شعر مدرن می شود عاشق احمدشاملو و فروغ فرخزاد بوده و ...بعدها وارد وادی عرفان می شود و خلاصه می رود تا شهید می شود. البته استاد نه اینکه بگویم این سابقه چیزی از ارزشهای والای این شهید کم می کند اصلا آوینی حرف که می زند روح را از عالم خاک منتقل می کند برای من این طور است اصلا جملاتش نشان می دهد که رسته است اما خب به همین نسبت وقتی اشعار شاملو را میخوانم احساس سقوط می کنم در حقیقت چگونه یک انسان می تواند اینقدر اینقدر مجمع تضادین باشد؟ این شائبه مطرح می شود که نکند اگر الان بود زده بود در یک دسته و گروه و نحله دیگر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان وقتی راهِ رجوع به خدا را پیدا کرد هرچه جلو برود کامل می‌شود، این‌که آوینی وارد نحله‌های متفاوت شده تا گم‌کرده‌ی خود را بیابد درست است ولی این‌که معتاد و یا تزریقی بوده تهمت است. بنده عرایضی در قسمت سؤال و جواب در سایت در مورد شهید آوینی دارم إن‌شاءالله مفید باشد. موفق باشید

3738
متن پرسش
سلام استاد. کارمندی هستم که هنوز به صورت قراردادی سالانه فعالیت می کنم و قراردادم را رسمی نکردند(با وجود اینکه کارمند خوبی هستم و وظایفم را به نحو احسن انجام می دهم). با آنکه امکان دو یا حتی سه شغله شدن داشتم اما این کار را نکردم. معمولا بعد از فراغت از کار و اندکی استراحت قدری عبادت می کنم و کتب و اثار مذهبی مطالعه می کنم و یا گوش می دهم. به خاطر این نپذیرفتم مشغله بیشترب ذاشته باشم که وقت برای رسیدگی به امور یادشده را داشته باشم و در عین حال مدام فکر و ذهنم مشغول کار نباشد. استاد امسال برخی همکاران ما را رسمی کردند اما من جزء آنها نبودم و به نظر می رسد در سالهای آتی هم دیگر این اتفاق نیفتد. گاهی به ذهنم خطور می کند نکند کارم را از دست بدهم و یا نکند قراردادم رسمی نشود و ... استاد اصلا دلم نمیخواهد مشغول این افکار شوم. استاد اگر شما جای من بودید و صرفا همین ممر درآمد را داشتید آیا نگران می شدید نکند از دستتان برود؟چه کنم؟ استاد سوال دوم این است که با تلاش و کوشش امکان ادامه تحصیل و کسب مدرک دکتری برایم مقدور است و آن موقع می توانم هیئت علمی دانشگاه شوم. درست است آن موقع امنیت شغلی هست اما استاد من دلم نمیخواهد در بازی پیچیده و بی ثمر قرار گیرم. هیئت علمی ها معمولا مجبورند برای ارتقاء و ابقاء و ...مدام کتاب بنویسند ومقاله لاتین بدهند و ... من اصلا علاقه ای به این امور ندارم من فقط دوست دارم در کنج خلوت خودم نفسم را اصلاح کنم و مطالعه و تحقیقی هم که می کنم در همین راستا باشد و خودم را اماده دیدار حق کنم(البته اکنون جوان هستم ). اما خوب برنامه ام این است. استاد با این برنامه آیا بعدها پشیمان نمی شوم که چرا منم دنبال مذرک و پول نبودم؟ می دانم وقتتان را گرفتم اما استاد لطف کنید سوالاتم را کامل پاسخ دهید باشد که جوانی را به راه راست هدایت کنید.خیلی متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نگران نباشید رزّاق خدا است، اگر اهل کار و تلاش و توکل باشید هرگز گرفتار تنگی رزق نمی‌شوید 2- بنده هم مثل شما چنین امکانی برای بود ولی پشیمان نیستم که وارد آن معرکه نشدم، چون عالَم دینی بهتر از هزاران مدرک و پول می‌ارزد. خدا توفیقش را از ما نگیرد. موفق باشید
3737
متن پرسش
با سلام خدمت استاد معظم آقای طاهر زاده حفظه الله تعالی اخیرا از آقای صفارهرندی شنیدم که می گفتند آن موقعی که ما در هیئت دولت بودیم گاهی مطلبی در جلسه مطرح می شد و بعد می گفتند این را آقا فرموده اند و به همین اعتبار هم خیلی سریع تصویب می شد. اما بعدها ما دقت کردیم دیدیم که مثلا فلان مطلب را آقا کی و کجا فرموده اند؟ هرچه می گشتیم پیدا نمی کردیم. بعد که از دوستان پرسیدیم گفتند منظور از آقا، امام زمان (ع) است. یعنی این رسما در هیئت دولت مطرح می شد. میخواستم نظر مبارک حضرتعالی را در این باره بدانم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در قضاوت، حرف یک طرف را نشنید، در هرحال فعلاً آقای صفارهرندی از دست آقای احمدی‌نژاد عصبانی هستند و لذا همه‌چیز ایشان را سیاه می‌بینند. هنوز زود است در مورد دولت آقای احمدی‌نژاد قضاوت کرد. موفق باشید
3736
متن پرسش
سلام علیکم! از امام امیرالمؤمنین(ع) روایت شده فرمود: «یستحبّ للرجل أن یأتی أهله أوّل لیلة من شهر رمضان لقول الله عزّوجلّ أحلّ لکم لیلة الصیام الرفث إلی نسائکم؛ مستحب است مرد در شب اول ماه مبارک رمضان با همسرش نزدیکی نماید چرا که خداوند در قرآن فرموده: حلال شد بر شما نزدیکی با زنان‌تان در شب روزه» (الکافی ج4 ص180) حال چطور میشه که یه امر شهوی که مربوط به جنبه حیوانی ماست در کنار انواع ادعیه و مناجات ها اونم تو شب اول همچین ماهی که ماه دعا و معنویت هست به عنوان یه عمل مستحب ذکر میشه؟! این استحباب یعنی اینکه این عمل موجب قرب الی الله میشه یا معنی دیگه ای داره!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید موجب جامعیت انسان در امور شود و امور دنیائیش را به معنویات متصل کند. موفق باشید
3734
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند اینجانب جوان 16 ساله ای هستم که علاقمند می باشم شما یکی از خاطرات دوران جوانی تان را برایم تعریف نمائید و اگر توصیه مهمی دارید برای موفقیت من در زندگی خوشحال می شوم ارائه فرمائید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: (برای خودش) شاید در آن قسمت از سایت که مصاحبه‌ای با بنده در مورد زندگی‌ام شده بتوانید جواب خود را دریافت کنید. موفق باشید
3733
متن پرسش
سلام استاد گرامی، شرمنده شما هستم که وقت عزیزتان را می گیرم. امیدوارم خداوند در این زمان که ما را از برکات ظهور امام برحقش محروم کرده بر توفیقات استادانی چون شما بیافزاید که پشت ما جوانان بی کس و تنها را خالی نمی کنید. استاد مادری دارم از سادات طباطبایی است و متاسفانه به خاطر مشقات فراوانی که در زندگی متحمل شده دچار بیماری روحی شده. به طوری که دیگر آنگونه که باید و شاید حواسش به کارهایش نیست.مثلا وقتی برای درمان و معالجه نزد پزشک میبریمش در ملا عام داد و بیداد می کند و یک حرف را صدبار تکرار می کند. در خانه هرچه به او می گوییم نمیخواهیم ظرف بشویی و ... بلند میشود و آب را باز کرده گل آشپزخانه را به گند می کشد و ظرفا را یعنی می شوید و... البته بنده خدا تقریبا همین دو سه مدل اذیت را دارد اما به حدی من ناراحت می شوم که حد و حساب ندارد. به خودم مدام می گویم فلانی هدف از آمدن تو به این دنیا این نبوده که در خانه مرتب زندگی کنی و ...بلکه هدف این بوده که مادرت رو بداری و به نیکی تحمل کنی....اما استاد گاهی ناراحت می شوم و جلوی مادرم به خودم غر میزنم و از خدا مرگم را از دست مادرم میخوام...استاد خداوکیلی شما بودید چه می کردید؟من چه باید بکنم چه ذکری بخوانم که حلم و صبرم بالا رود و چیزی به مادرم بگم. باتوجه به اینکه این بنده خدا از ذریه رسول الله است و زن مظلومی است و جالب اینکه هرکس چیزی بهش میگه بلایی سر طرف می یاد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از پیگیری درمان او، حوصله و صبر خود را به میان آورید و از این طریق راه بهشت را به سوی خود بگشایید. اشکال ندارد به روش‌های معقول او را کنترل کنید ولی بی‌حرمتی نکنید. موفق باشید
3732
متن پرسش
سلام استاد خاصیت ذکریا باسط چیست؟وچه موقع باید بکار برد؟وچه تعداد هست؟واداب ذکر گفتن چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خاصیت این ذکر آن است که خداوند قبض ما را بر بسط تبدیل می‌کند، شاید وقت خاصی و تعداد خاصی نداشته باشد، آداب نمی‌خواهد. نظر می‌کنید به حضرت حق از آن جهت که باسط است و او را با این اسم صدا می‌زنید و او هم جواب می‌دهد. موفق باشید
3731
متن پرسش
سلام استاد چه باید کرد تا از حالت قبض به بسط برویم؟موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا صبر بر قضاء الهی و سپس ملاقات ارحام و مؤمنین و اخوان. موفق باشید
3730
متن پرسش
سلام / با علم به اینکه پس از گذشت زمان، کاغذهای مطبوعات چندان محافظت نمی‌شود؛ مثلا در روزنامه سبزی با گِل می‌پیچند؛ از لحاظ شرعی درست است مطالبی بنویسم که در آن آیات قرآن بکار رفته است؟ / چه تدبیری برای نوشتن از آیات قرآن بیندیشیم که مشکل فوق و عذاب وجدان بعدش پیش نیاید؟ / سپاسگزارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید از مرجع تقلیدتان بپرسید، چون شاید کسی با استفاده از روزنامه به این شکل قصد بی‌حرمتی نداشته باشد و مردم به زحمت بیفتند. موفق باشید
3729
متن پرسش
سلام علیکم در روش معرفت نفس دنیای عجیبی خوابیده است، گاهی جرات رفتن به سمت ان هم برای سخت می شود چطوری می شود که در نکته ی اول می گویید انسان جدای از تن است ولی مگر می شود خود را بدون تن دید...سوال دوم این است:برای درک حضوری قلب اول دیدن بدن از یک سو و تصویر آن در خیال از سویی دیگر بدجور اذیتم می کند و گاهی از پا می افتم که چه کنم که اگر بخواهم نگاه کنم به قلبم نمی توانم او را بدون این ها درک کنم شما چطوری از اینها گذشتید خواهش میکنم داستان جدایی نگاهتان از بدن را برایم بگویید... ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- دیدن منحصر به دیدنِ با چشم نیست، این‌که خود را احساس می‌کنیم یک نوع دیدن است 2- همین‌که انسان آرام‌آرام نظر را از کثرت‌ها منصرف کند و متوجه حقیقت باشد ابتدا حقیقت خودش که همان نفس ناطقه است برایش ظهور می‌کند و سپس إن‌شاءالله متوجه حقیقت وحدانی عالم می‌شود. موفق باشید
3728
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گاهی اوقات دربین افراد خانواده باجوانانی روبه رومیشویم که به خاطر بعضی از مشکلاتی که درزندگی شان وجود دارد ودربعضی موارد بی تدبیری خودشان موجب آن شده نماز نمیخوانندوخدا رامسبب آن مشکلات میدانندو حاضر به مطالعه وتغییر شیوه رفتارخودشان نیستندوبه نصایح هم گوش نمیدهندآِیا این افراد کافر به حساب می ایندو چگونه بایدبا آنها برخورد کردچون این عملشان فشار روانی زیادی رابه ما وارد میکند
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم به‌راحتی بتوان آن‌ها را کافر به‌حساب آورد، به عنوان مستضعف با آن‌ها برخورد کنید چون نمی‌دانند ولی عملشان را تأیید نکنید. موفق باشید
3727
متن پرسش
به نام خدا. باسلام خدمت استاد عزیز.استاد عزیز مدتی پیش حدیثی در کتاب حلیه المتقین خواندم که فکرم را مشغول کرد.حضرت علی(علیه السلام)فرمودند:مردی که کارهای او را زنی تدبیر کندملعون است وهمچنین پیامبر(صل الله علیه و اله)میفرمایند:هرکه اطاعت زن خود بکندخدا او را سرنگون در جهنم اندازد.اگر واقعا این طور باشد که مطمئنا هست پس حق و حقوق زن چه میشود؟زنی که با هزار امید ازدواج میکند حق نظر دادن در زندگی را نداشته باشد ایا این دور از عدالت نیست؟اگر زنی با کارهای همسرش مخالف باشدو از همسرش بخواهد به خاطر او این کار را نکندچه؟وظیفه مرد چیست؟با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: واژه‌ی «زن» در روایات ما بیشتر به معنای زنانی است که رجوع آن‌ها به شهوت و تجملات است. بنده در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» جایگاه مشورت با زنان را بر اساس آیات قرآن آورده‌ام و به طور کامل این بحث در جلد دوم کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» در صفحات537 آمده است. و روشن شده مطابق آیات قرآن، این طور نیست که مصداق این سخنان زنان مؤمنه و عاقله باشد. موفق باشید
3726
متن پرسش
در پاسخ به سؤال (3392) که: «آیا حضرت امام انقلاب را با اشراق به دست آوردند یا با فکر و استدلال؟»، شما فرمودید: «روح کلی انقلاب اسلامی، اشراقی است. ولی جزئیات آن را با تفکر و رجوع به متون دینی به‌دست می‌آورند.»، چه فرقی بین «روح کلی انقلاب اسلامی» با جزئیات آن است؟ آیا مگر انقلاب اسلامی و نظام اسلامی مجموعة همین جزئیات و افکار نیست؟ «روح کلی انقلاب اسلامی اشراقی است» یعنی چه؟ اصلاً «روح انقلاب اسلامی» یعنی چه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را قبلاً عرض کرده‌ام، چیز دیگری در این مورد ندارم که بگویم. موفق باشید
3725
متن پرسش
شما در پاسخ به سؤال (3391)، از طرفی فرمودید: «اشراق، در علم حصولی معنا ندارد.»، و از طرف دیگر فرمودید: «حدس، از سنخ اشراق است.»! یعنی آیا در علوم حصولی حدس معنا ندارد؟ آیا ممکن نیست دانشمندان در علم حصولی، مطلبی را حدس بزنند و بعد با آزمایش حدس‌شان را تأییدکنند؟ آیا این حدس‌ها هم از جنس اشراق است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حدس از جنس اشراق است حال چه دانشمند حصولی به آن برسد و چه دانشمند حضوری. موفق باشید
3724
متن پرسش
همانطور که گفتیم، ما از پاسخ شما به سؤال (3385) برداشت کردیم که قرارگرفتن ذیل شخصیت حضرت امام، به ارادة ایشان است. و از پاسخ شما به سؤال (3389) فرمودید که آیت‌الله بهجت هم ذیل شخصیت امام است، لکن این مطلب را مقیدکرده فرمودید: از این جهت که «نظر به حاکمیت ولایت فقیه داشتند و در این راستا می‌خواستند اسلام در مناسبات جهان آینده حاکم باشد». ما نفهمیدیم! بالاخره آیا ذیل یک شخصیت قرارگرفتن، ملاکش فقط قبول‌داشتن رئوس کلی فکر آن شخصیت است؟ یا ملاکش رشد قلبی است به ارادة آن شخصیت؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید با شرحی که در مورد سؤال 3722 دادم روشن شود. موفق باشید
3722
متن پرسش
شما در پاسخ به سؤال 48 (3385) در پاسخ به این که: «آیا ما به ارادة حضرت امام ذیل شخصیت ایشان قرارمی‌گیریم یا خیر؟»، فرمودید: «در ذیل شخصیت امام قرارگرفتن، از جنس قرارگرفتن ذیل شخصیت امام معصوم است در مرتبه‌ی نازله، و به همان اندازه انسان از تصرفات باطنی حضرت امام بهره‌مند می‌شود.». ما از این پاسخ شما چنین برداشت کردیم که معتقدید: این که ما ذیل شخصیت حضرت امام قراربگیریم، به اراده و تصرف حضرت امام است. در این رابطه اشکالاتی برای ما ایجادشد: اولاً این، غیر از معنای الگوگیری است؛ الگوگیری، اعم است از این که شخص الگو اصلاً متوجه الگوگرفتن دیگران باشد یا نباشد، و اراده کند شخص الگوگیرنده متأثیر بشود یا اراده نکند. پس آیا ذیل شخصیت قرارگرفتن، نوع خاصی الگوگیری است و نه مساوی با آن؟ یعنی آیا مدعای شما این است که: «ذیل شخصیت قرارگرفتن، یعنی آن شخصیت را الگوی خود قراردادن، و تأثیرات در شخص الگوگیرنده به ارادة شخص الگو باشد.»؟ ثانیاً دلیل مدعای شما چیست که: «میلیون‌ها نفر انسانی که در این عالم دارند برای اعتلای اسلام در جامعه و بلکه در عرصة جهانی تلاش می‌کنند، به ارادة حضرت امام دارند پیشرفت می‌کنند و فیض امام زمان از طریق ایشان جاری می‌شود.»؟ ثالثاً شاگردان آیت‌الله قاضی مثل آیت‌الله بهجت و یا حضرت علامه و برادرشان، حتی پس از مرگ استادشان، با او ارتباط داشته و مسائل و مشکلات‌شان را از این طریق حل می‌کرده‌اند و همچنان از تصرفات استادشان بهره می‌جسته‌اند، شما با چه دلیلی ادعامی‌کنید که این تصرفات آیت‌الله قاضی در آیت‌الله بهجت، از طریق حضرت امام است؟ رابعاً اگر ما شاگرد یکی از این عرفا مثلاً آیت‌الله بهجت بشویم و به اراده و تصرفات خاص او رشدکنیم، چطور شما ادعامی‌کنید که تصرفاتی که به ارادة استاد ماست، به ارادة حضرت امام است؟ خامساً آیا شما حضرت امام را واسطة فیض بین امام زمان و این عالم می‌دانید؟ یعنی آیا هر فیضی که قرار است به این عالم (لااقل در امور معنوی) برسد، حتماً از طریق حضرت امام می‌رسد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام اراده کرده‌اند تا نور انقلاب اسلامی را به همه برسانند حال اگر افراد به طریق صحیح به حضرت امام رجوع کردند از آن شخصیت بهره می‌گیرند مثل آن‌که همه از پیامبران بهره نگرفتند. شاگردان مرحوم قاضی برای بهره‌هایی که به مرحوم قاضی رسید می‌توانند در حیات و ممات آن مرحوم از او بهره بگیرند. در مورد امام هم اگر کسی بخواهد با حقیقت انقلاب اسلامی زندگی کند باید از امام بهره بگیرد. در مورد رجوع به حقیقت انقلاب اسلامی که نوری است از انوار حضرت حجت، شخصیت اشراقی امام واسطه‌اند. موفق باشید
3721
متن پرسش
آیا این جمله درست است که: «عقل نظری، «هست»ها را درک می‌کند و عقل عملی، «باید»ها را.»؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است. موفق باشید
3720
متن پرسش
شما در صفحة 89 دربارة حضرت امام فرموده‌اید که: «می‌تواند آن حقایق را به صورت اشراقی به بقیه بدهد». در این راستا این سؤالات مطرح می‌شود: الف) آیا منظورتان به ارادة خود حضرت امام است (یعنی آیا امام می‌تواند اراده کند تا اشراقاتش بر قلب تک‌تک یک میلیارد مسلمان تجلی کند)؟ یا این که منظور این است که همانطور که امام فهمیده، ما هم می‌فهمیم ولو آن اشراق توسط یکی از ملائکه صورت بگیرد بدون ارادة حضرت امام؟ ب) آیا این ویژگی منحصر به حضرت امام است و بقیة علمای حاضر نمی‌توانند چنین کاری کنند؟ ج) آیا همة علمای دیگر، هر آنچه از اشراقات معنوی عالم غیب گرفته‌اند، از حضرت امام گرفته‌اند نه از اساتید دیگرشان؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- برای رجوع به انقلاب به عنوان حقیقتی که در این دوران باید به آن رجوع کرد، شخصیت اشراقی حضرت امام منشأ آن حقیقت است و آن شخصیت اراده کرده است تا این نور را به بقیه‌ی عالم برساند و ملائکه نیز از طریق رجوع ما به حضرت امام آن نور را به ما می‌دهند 2- در رابطه با رجوع به حقیقت انقلاب این اشراق مخصوص به امام است و هرکس خواست بگیرد با نگاه اشراقی به شخصیت امام می‌تواند از آن اشراق استفاده کند که راه‌کار آن در کتاب عرض شده است. موفق باشید
3719
متن پرسش
لبّ استدلال شما در دلیل سوم این جمله است: «خداوند به همان دلیل که پیامبر فرستاد و امامان را پرورش داد، در زمان غیبتِ امام زمان، فقیهی که بتواند جامعه را درست هدایت کند می‌پروراند.»، آیا این استدلال عقلی، لزوم وجود حجت خدا را ثابت می‌کند؟ یا لزوم وجود سیرة حجت خدا را؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو را. موفق باشید
3718
متن پرسش
آیا این برداشت ما از «مبادی» درست است؟ مبادی، در عقل نظری، بدیهیات نظری است که از جنس گزاره و تصدیق است، اگر چه انسان تفصیلاً متوجه اجزاء قضیة بدیهی نباشد. و در عقل عملی، همان عالم انسان و شخصیتِ پذیرفته‌شده توسط اوست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم خوب است. موفق باشید
3717
متن پرسش
شما در تعریف «مبادی فکر غرب» در صفحة 30 فرموده‌اید: «اندیشیدن بر روی داده‌های حسی برای تسلط بر طبیعت»، چرا شما «مبادی» را «اندیشیدن» تعریف کرده‌اید؟ آیا برای آن که دقت این تعریف بالاتر برود، بهتر نیست عبارت «اندیشیدن بر» را حذف کرده «مبادی فکر غربی» را به «داده‌های حسی برای تسلط بر طبیعت» تعریف کنیم؟ و اگر «تسلط بر طبیعت» قید «اندیشیدن» بود، آیا بهتر نیست که با حذف «اندیشیدن»، این قید را هم حذف کنیم (چون صرف داده‌ها که هدف و غرض ندارد)؟ حال از این تعریف فقط «داده‌های حسی» می‌ماند! آیا شما تعریف دیگری از «مبادی فکر غربی» دارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌شود اندیشیدن را در این جا به معنای تأمل روحی گرفت که تحت تأثیر مبادیِ مخصوص به خودش می‌باشد. موفق باشید
3716
متن پرسش
شما در جلسة دوم، علت این که برخی مبتلا به فتنة 88 شدند را نگاه‌کردن به انقلاب با «عقل غربی» دانستید. بعد ما در سؤال (2724) اشکال کردیم که: علتش، بی‌تقوایی است، نه عقل غربی. شما پاسخ دادید که: هر کس بی‌تقوایی به خرج بدهد، گریزی از فکر غربی ندارد؛ چون آن فکر را انعکاس امیان خود می‌داند. بعد ما در سؤال(3133) اشکال کردیم که: «مگر هر کس دنبال هوای نفس بود، دنبال فکر غربی و تغییر طبیعت است؟»، و شما پاسخ فرمودید: فکر غربی، وجوهی دارد که یک وجهش تغییر طبیعت، و وجه دیگرش بی‌تقوایی و تبعیت از هوای نفس است. پس منظور شما این است که: علت این که آنها مبتلا به فتنة88 شدند، بی‌تقوایی بود که این بی‌تقوایی، یکی از وجوه فکر غربی است. ما پاسخ آن سؤال‌مان را گرفتیم، بسیار عالی بود! اما به خاطر«رابعاً» که در این سؤال خدمت‌تان عرضه می‌گردد، به ما حق بدهید که هرگز چنین جوابی به فکر خودمان نرسد. اکنون در این راستا چند سؤال برای ما مطرح شد: اولاً آیا ممکن است لطف کنید تمام وجوه فکر غربی را برای ما احصاکنید؟ یا این که وجوه مختلفی دارد که اصلاً قابل احصا نیست؟ ثانیاً مسلّماً انقلاب اسلامی هم وجوهی دارد، آیا فکر غربی وجوهی دارد که با برخی وجوه انقلاب اسلامی مشترک باشد (مثلاً تأمین امنیت برای مردم صرف نظر از روش این کار)؟ ثالثاً در صورت پاسخ مثبت به سؤال قبلی، آیا می‌توان گفت: «ممکن است کسی مبتلا به برخی وجوه فکر غربی باشد، اما با انقلاب درگیر نشود (به خاطر اشتراک آن وجوه بین دو تمدن)؟ رابعاً این که «فکر غربی وجوهی دارد، و پذیرفتن یک وجه، مستلزم پذیرفتن وجوه دیگر نیست.»، چگونه با این مطلب که خودتان بارها فرموده‌اید: «غرب، یک مجموعه است؛ نمی‌شود قسمتی از آن را بگیری و قسمتی دیگر را نگیری.»، قابل جمع است؟ آیا این جمله تنها مختص تکنولوژی است و آن امکان تفکیک تنها مختص فکر و فرهنگ است؟ فکرمی‌کنم در اصل مطلب به تفاهم رسیده‌باشیم، اما در نحوة بیان این مطلب: وقتی یک مشکلی ناشی از یکی از وجوه فکر غربی است، آیا بهتر نیست آن مشکل را به همان وجه نسبت بدهیم نه به کل فکرغربی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر نمی‌کنم بشود تمام وجوه یک فکر را شمارش کرد، چون آن فکر در عرصه‌های مختلف ظهورات مختلف دارد 2- اگر به ظاهر مشترکاتی بین تفکر غربی و انقلاب اسلامی هست، مثل ایجاد امنیت، چون با دو رویکرد می‌باشد نباید آن‌ها را یکی دانست چون به یک‌جا ختم نمی‌شود 3- پس در نهایت نمی‌تواند کنار انقلاب باشد 4- جهت کلی غرب یک فکر است ولی وجوه آن بستگی به شرایط دارد. هندوستان و ژاپن هر دو فکر غربی را پذیرفته‌اند و در آن مسیر حرکت می‌کنند ولی چهره‌هایی از غرب که در ژاپن ظهور می‌کند در هندوستان ظهور نمی‌کند، از این جهت می‌توان گفت پذیرفتن یک وجه از فرهنگ غرب مستلزم پذیرفتن وجوه دیگر نیست. موفق باشید
نمایش چاپی