باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید همینطور باشد که میفرمایید. جناب آقای استاد احسان عبادی نکات خوبی را در کانال «میران و هادیان» فرمودهاند به این آدرس: موفق باشید http://eitaa.com/joinchat/1042087954C4728538fc9
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورتهای مختلف در این مورد بحث شده؛ کتاب «تمدن زایی شیعه» هم از زاویهای دیگر به آن پرداخته. همانطور که در آن جواب عرض شد، باید فکر کرد تا حضرت حق با الهامی که خاصّ این مرحله از تاریخ است روشنیگاهی را به ظهور آورد به حکم «کل یوم هو فی شأن». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به بحث «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی در دو جهان» که بر روی قسمت یادداشتهای ویژهی سایت هست، ورود نمایید و پس از آن و بر مبنای آن بحث اگر نکتهای هست به میان آورید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ظهور نفس ناطقه در اعمال و گفتار، در محدودهی عالَم ماده به میان میآید هرچند حضورش وسیعتر از آن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم در بحث «نظام طولی» و موضوع تشکیک وجود در «برهان صدیقین» مسائلِ اینچنینی روشن میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی آن نوع بلوغی که بتوانیم در عالم مثال و خیال حاضر شویم، سلوک عرفانیِ خاصِ خود را میطلبد. به همین جهت نام «جهان گمشده» بر آن نهاده شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه. إنشاءاللّه مردم به خود میآیند و آمادهی نوع دیگری از زندگی میشوند. ۲. به نظر بنده نیز اینچنین است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به فرمایش خودشان، قرآن و برهان و عرفان. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بستگی دارد به نکاتی که جناب طبری میفرماید ولی نمیتوان کلّی همهی نکات آن کتاب را پذیرفت، هرچند او زحمتهایی کشیده است۱. باید مشغلههای دنیایی و تکبّر در آنها نباشد تا تذکرات پیامبر خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» را در جان خود احساس کند ۳. هر اندازه توحید شدیدتر باشد در جان خود حضور خدا را بیشتر احساس میکنیم در آن حدّ که مولایمان میفرمایند: «ما رَأيْتُ شَيْئاً إلّا وَ رَأيْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه»[1] نديدم چيزى را مگر آنكه قبل از آن چيز و با آن چيز و بعد از آن چيز، «الله» را ديدم. ۴. همینکه امروز در ملت خود میبینیم که چگونه در مقابل اسلحههای مخوف ایستادگی کردهاند، نشانهی اوج توحید آخرالزمانی است آقای سردار احمدیان نقل کردهاند، آن را عرض میکنم و بقیه را از خود ایشان بشنوید. جریان «شهید اکبرجزی» است که در گلستان شهدای اصفهان دفن است. آقای احمدیان میگفتند در یکی از عملیاتها تیربار دشمن آنچنان بر روی سر نیروها بود که سرمان را نمیتوانستیم بالا کنیم، از طرفی تعدادی از نیروها زخمی و زمینگیر شده بودند و نگران توقف عملیات بودیم، یکمرتبه متوجه شدیم تیربار به جای آنکه نیروها را نشانه بگیرد، تیرها را سر بالا میزند، سرمان را بالا کردیم، دیدیم شهید جزی با آن شکم پاره اش، بلند شده و آن تیربار را که لوله اش مثل آتش سرخشده بود، با دستش بالا برده، در حالیکه دستش به تیربار چسبیده و همانجا شهید شده بود. بر روی این مطلب فکر کنید آیا جز یک عشق آتشین به انقلاب و امام، میتواند انسان را تا اینجاها جلو ببرد؟! در عرفان بحثی داریم به نام «فنای ذات». فنای فعل داریم که هر فعلی را از خدا باید دانست، مثل آنکه متوجه هستید این فعل خدا بود که ما را در چنین صبحگاهانی به هویزه آورده و گرنه ما خودمان بدون لطف خدا هرگز چنین توفیقی پیدا نمیکردیم. توحید صفاتی نیز یعنی هر صفت و کمالی را مربوط به خدا ببینیم و با نظر به معنای ذکر «الحمداللّه» متوجه این نوع توحید میشوید. اما توحید ذاتی چیز دیگری است، یعنی هر «بودنی» با تمام لوازم آن، «بودن» خداست و انسان در این مقام از توحید، هیچ بودنی از خود را در میان نمییابد بلکه نحوهای از «بودن» خدا میشود و فانی در ارادهی الهی میگردد و مرحوم شهید جزی به ارادهی الهیه در آن صحنه به میان میآید و بدون آنکه به خود و به سوختن خود فکر کند، آن حماسه را میآفریند و ما در جبهههای دفاع مقدس چنین صحنههایی که حکایت از توحید ذاتی و فنای رزمندگان در محضر حضرت حق باشد، داشتیم. موفق باشید
[1] - ملا محسن فيض كاشانى، علم اليقين، ج 1، ص 49
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید عللالشرایعها بر اساس عقل ما انسانها است و نمیتوان آنها را قاطع پذیرفت هرچند بعضاً نکات خوبی دارد. ولی بعضاً هم به نظر میآید جایگاه احکام را تقلیل میدهند. مثل اینکه گفته میشود علت حرمت طلا برای مرد، سرطانزاربودنِ آن برای مردان است، واللّه اعلم! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه. البته اگر حقالنّاس، مادی باشد و برایتان امکان دارد برایشان صدقه بدهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اخوی،کدام متن؟!!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به همین جهت کتاب مذکور پیشنهاد شد که آیت اللّه شجاعی نمونههای خوبی برای انواع کشفها مطرح میکنند. ۲. ذات هرکس، بهرهای از روح دارد. لذا در قرآن فرمود: «نفخت فیه من روحی» که در نکات ۹ و ۱۰ «معرفت نفس» بحث آن به میان آمد و خوب است که حتی قبل از مطالعهی «مقالات»، مباحثی مثل «ده نکته» و «برهان صدیقین» دنبال شده باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید آوینی نهتنها در معارف عمیق دینی در حدّی بود که «مصباح الهدایه» حضرت امام را میفهمید؛ بلکه آن را درس میداد و در عین حال فیلم میساخت. لذا اگر بتوانید در کارهای هنری ورود کنید، خداوند کمک میکند. ایدههای مناسب نیز خود به خود پیش میآید، نباید نگران بود. عمده نگاهِ دینی ولی نگاهی باز و جهانی است، حال به هر موضوعی، مثل همین موضوعِ سعهی صدر ایمانی. عرایضی در این مورد در سورهی جاثیه که بر روی سایت است شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرصت نکردهام دنبال کنم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که مکرراً عرض شده باید مردم به رشدی برسند که زمینهی ظهور فراهم شود وگرنه به همان علت که غیبت واقع شد، غیبت همچنان ادامه مییابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب مذکور عرض شد اجل هرکس دقیقاً در علم خداوند است که به چه نحوی و در چه زمانی فرا میرسد. ولی وقتی به آیهی: «هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ طينٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ (۲/ انعام) نظر کنیم و بحث اجل مسمی را که بعد از اجل آورده است را به تدبّر بنشینیم، سخن بزرگان تفسیر قابل توجه میشود که قبل از آن به سخن حضرت جواد (ع) نظر میکنیم که میفرمایند: ««مَوْتُ الْإِنْسَانِ بِالذُّنُوبِ أَكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأَجَلِ وَ حَيَاتُهُ بِالْبِرِّ أَكْثَرُ مِنْ حَيَاتِهِ بِالْعُمُرِ» مرگ آدمی به سبب گناهان بیشتر از مرگ به واسطهی اَجَل است، و ادامهی حیاتش به سبب نیکوکاری بیشتر از حیاتش به واسطهی عمر طبیعی است.
علامهی طباطبایی اینطور میفرمایند: اجل دو گونه است: يكى" اجل مبهم"، و يكى" اجل مسمى"، يعنى معين در نزد خداى تعالى، و اين همان اجل محتومى است كه تغيير نمى پذيرد. و به همين جهت آن را مقيد كرده به" عنده نزد خدا" و معلوم است چيزى كه نزد خدا است دستخوش تغيير نمى شود، به دليل اينكه فرمود: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» و اين همان اجل محتومى است كه تغيير و تبديل برنمى دارد. خداى متعال مى فرمايد: «إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ». پس نسبت اجل مسمى به اجل غير مسمى نسبت مطلق و منجز است به مشروط و معلق، به اين معنا كه ممكن است اجل غير مسمى به خاطر تحقق نيافتن شرطى كه اجل معلق بر آن شرط شده تخلف كند و در موعد مقرر فرا نرسد، و ليكن اجل حتمى و مطلق راهى براى عدم تحقق آن نيست، و به هيچ وجه نمى توان از رسيدن و تحقق آن جلوگيرى نمود.
و اگر آيات سابق به ضميمه آيه شريفه «لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ، يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ» مورد دقت قرار گيرند بدست مى آيد كه اجل مسمى همان اجل محتومى است كه در «أُمُّ الْكِتابِ» ثبت شده، و اجل غير مسمى آن اجلى است كه در «لوح محو و اثبات» نوشته شده است،- و ان شاء اللَّه- بزودى خواهد آمد كه ام الكتاب قابل انطباق است بر حوادثى كه در خارج ثابت است، يعنى حوادثى كه مستندند به اسباب عامى كه تخلف از تاثير ندارد، و لوح محو و اثبات قابل انطباق بر همان حوادث است، ليكن نه از جهت استناد به اسباب عامه بلكه از نظر استناد به اسباب ناقصى كه در خيلى از موارد از آنها به" مقتضى" تعبير مى كنيم، كه ممكن است برخورد با موانعى بكند و از تاثير باز بماند و ممكن است باز نماند.
مثالى كه با در نظر گرفتن آن، اين دو قسم سبب يعنى" سبب تام" و" سبب ناقص" روشن مى شود نور خورشيد است، زيرا ما در شب اطمينان داريم كه بعد از گذشتن چند ساعت آفتاب طلوع خواهد كرد و روى زمين را روشن خواهد نمود، ليكن ممكن است مقارن طلوع آفتاب كره ماه و يا ابر و يا چيز ديگرى بين آن و كره زمين حائل شده و از روشن شدن روى زمين جلوگيرى كند، هم چنان كه ممكن هم هست كه چنين مانعى پيش نيايد كه در اين صورت قطعا روى زمين روشن خواهد بود.
پس طلوع آفتاب به تنهايى نسبت به روشن كردن زمين" سبب ناقص" و به منزله" لوح محو و اثبات" در بحث ما است و همين طلوع به ضميمه نبود مانعى از موانع، نسبت به روشن كردن زمين" علت تامه" و به منزله " أُمُّ الْكِتابِ" و" لَوْحٍ مَحْفُوظٍ" در بحث ما است.
همچنين است اجل آدمى، زيرا تركيب خاصى كه ساختمان بدن آدمى را تشكيل مى دهد با همه اقتضاءات محدودى كه در اركان آن هست اقتضا مى كند كه اين ساختمان عمر طبيعى خود را كه چه بسا به صد و يا صد و بيست سال تحديدش كرده اند بكند. اين است آن اجلى كه مى توان گفت در لوح محو و اثبات ثبت شده، ليكن اين نيز هست كه تمامى اجزاى هستى با اين ساختمان ارتباط و در آن تاثير دارند، و چه بسا اسباب و موانعى كه در اين اجزاى كون از حيطه شمارش بيرون است با يكديگر برخورد نموده و همين اصطكاك و برخورد باعث شود كه اجل انسان قبل از رسيدن به حد طبيعى خود، منقضى گردد، و اين همان" مرگ ناگهانى" است.
با اين بيان تصور و فرض اينكه نظام كون محتاج به هر دو قسم اجل، يعنى مسمى و غير مسمى باشد آسان مى شود. و نيز روشن مى شود كه منافاتى بين ابهام در اجل غير مسمى و تعيين آن در مسمى نيست، چه بسا اين دو اجل در موردى در يك زمان توافق كنند و چه بسا نكنند، و البته در صورت تخالف آن، اجل مسمى تحقق مى پذيرد نه غير مسمى. ترجمه تفسير الميزان، ج 7، ص: 10
بهگفته علامه طباطبایی اجل مُسَمّیٰ، زمان حتمی یعنی تغییرناپذیر مرگ انسان است که تنها خدا آن را میداند. اجل مُعَلَّق در برابر آن قرار دارد و بهمعنای زمان طبیعی مرگ انسان است که تغییر میپذیرد. بهباور وی اجل معلق، زمان مرگ فرد براساس شرایط بدنی اوست؛ یعنی فردی که براساس شرایط بدنیاش، مثلاً میتواند صد سال عمر کند، اجل معلق او (یعنی زمان مرگش) در صدسالگی است؛ اما ممکن است همین فرد بر اثر عواملی، مرگش زودتر یا دیرتر روی دهد و این اجل مسمای او است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا نه؟ مگر سوگند اول سوره با جملهی «والعصر» ما را متوجهی بستر تاریخی که با اسلام در آن قرار میگیریم؛ نمیکند تا بدانیم اگر زمانهی خود را پاس نداریم گرفتار روزمرّگی میشویم مگر آنکه متوجهی ارادهی حضرت حق گشته که در دل این تاریخ به ظهور آمده و انسانها در مواجههی یکدیگر در چنین فضایی به شکوفایی میرسند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصّل است. آقای دکتر رضا داوری دلایلی دارند که هر ابزاری در فرهنگِ خاصی به ظهور آمده و ناخودآگاه همان فرهنگ را وارد زندگیها میکند و تنها به گفتهی شهید آوینی با خودآگاهی از این مطلب میتوان از ابزارها در راستای اهداف خود استفاده کرد و آنها را از آن خود کرد. کاری که شهید آوینی در «روایت فتح» با دوربین و با قاب تلویزیون انجام داد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد، ورودی نداشتهام و تجربهای ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینطور است که میفرمایید. ما در آموزش و پرورش خود به دلایل مختلفی در مواردی متفاوت، زمینگیر هستیم. زیرا روحی که بر آن حاکم است بیشتر برای ساختن انسانهایی است تا کارمندِ اداراتی شوند که نهادهای شهریِ مناسب فرهنگ غربی را ادامه دهند و هر اندازه وارد اهدافی شویم که از نهادهای دولتشهرِ غربی فاصله داشته باشد، بیشتر امکانِ تجدید نظر نسبت به ساختار آموزش و پرورش در ما پیش میآید که بحث آن مفصل است. عمده آن است که آرامآرام روشن شود از کجا باید شروع کرد و این مربوط به هدفی است که باید مدّ نظر قرار دهیم، هدفی که در آن بنا نیست کارمندهایی بسازیم برای چنین اداراتی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به رابطهی وجودی که بین خدا و مخلوق هست، فکر کنیم تنها رابطهها به صورت تجلی ممکن است و از طرفی شأنی از شئون خودِ تاریخیاش را میسازد و در دل آن شئونات مختلفی به ظهور میآورد. مثل آنکه در آخرالزمان اسلام را به میان آورد و در دل آن غدیر را و در دل غدیر، کربلا را و در دل کربلا، انقلاب اسلامی را، و همهی آنها در تاریخی به ظهور آمد که بستر آن، اسلام بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آنجا که احترام به طرف مقابل است، جا دارد. ولی اگر شائبهی ارتباط بیشتر در میان آید و توهّماتی شکل بگیرد، باید نسبت به این امور جدّی بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! گویا خبری در پیش است. «و بشّر الصّابرین» آنهایی که متوجهی حضور حضرت ربّ العالمین هستند در چنین صحنههایی خود را بیشتر در مأوای الهی حسّ میکنند و در دل آن مأوا وظایف خود را انجام میدهند، زیرا:
من چه غم دارم که ویرانی بود
زیر ویران گنج سلطانی بود
غرق حق خواهد که باشد غرقتر
همچو موج بحر جان زیر و زبر
زیر دریا خوشتر آید یا زبر
تیر او دلکشتر آید یا سپر
پاره کردهٔ وسوسه باشی دلا
گر طرب را باز دانی از بلا
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن جمله پیشنهاد رئیس مورچهها بود برای اینکه از لگدمالشدن لشکر حضرت سلیمان در امان باشند. نمیدانم اینجا هم مصداق دارد یا نه؟! موفق باشید