بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
27225
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی و تبریک سال ۱۳۹۹ بعضی وقت ها با دیدن مکانی یا شنیدن مثلا یک موسیقی یک حالت خاصی به من دست می دهد که حالت قشنگی با یک دلگیری زیبایی است. مثلا یک مکانی در ذهنم تداعی می شود که احساس می کنیم قبلاً در آن فضا یا مکان بوده ام. اگر اشتباه نکنم در یکی از کتاب هایتان به این موضوع اشاره کرده اید. ممنون می شوم اگر در کتابتان به این موضوع پرداخته اید. نام آن را اعلام نمایید. همچنین اگر توضیح تکمیلی در این خصوص دارید عنوان بفرمایید. ممنون از وقتی که می گذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن موضوع در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» مورد بحث قرار گرفت از آن جهت که نفس ناطقه‌ی انسان مجرد است و فوق زمان و مکان می‌باشد. موفق باشید

27224
متن پرسش
با سلام: من در روایات بسیاری آیه ۸۵ سوره اسراء را خواندم که منظور از روح خلقی ست بزرگتر از جبرئیل. ولی در اکثرا تفاسیر به روح انسانی یا حیوانی و حتی گاهی جبرئیل تفسیر شده. می خواستم نظر شما را در این باره بدانم. چون با وجود مطالعه به جواب قطعی نرسیده ام. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در اواخر کتاب «ده نکته در معرفت نفس» مطالبی است که می‌تواند در این مورد برای شما کمک فکری باشد که عیناً خدمتتان ارسال می‌شود: موفق باشید

- قرآن در مورد روح انسان مي گويد: «فَاِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ روُحي...( ۷۲/ص) يعني چون بدنش را آمـاده كـردم و از روح خود در آن دميدم، به ملائكه گفتم به او سجده كنند.

  از اين آيه نتيجه مي‌گيريم كه:

     الف - انسـان «از روح خـداست» و نـه «روح خـدا». چـون فرمـود: « مِنْ روُحـي» و نفرمود: «روُحي»، يعني روح انسان صورت نازله اي از روح خداست.

     ب - روح، مخلوقي است از مخلوقات خداوند و نزديك ترين مخلوق به خداوند است و حتي از ملائكه هم بالاتر است. و در همين رابطه قرآن مي فرمايد: «يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ اَمْرِه» (۲/نحل) يعنـي خداوند ملائكه را به كمك روحي كه از «امر» خداست نازل مي‌كند. بنابراين نبايد براي خدا مثل انسان يك روح قائل شويم و تصور كنيم روح خدا يعني خود خدا، چرا كه خود خداوند در قرآن «روح» را يكي از مخلوقات معرفي مي‌كند و مي‌فرمايد: از روح خودم در جسم انسان دميدم. و اين‌كه مي‌فرمايد: از روح خودم؛ يعني روحي كه يكي از مخلوقات من است، ولي چون مرتبه اين روح بسيار بلند است خداوند آن را به خودش نسبت داد، همان‌طور كه خانه كعبه را به خودش نسبت داد، اين به جهت شرافت آن مكان است، نه اين‌كه خداوند واقعاً خانه داشته باشد. پس:

     اولاً: ملائكه به كمك روح نازل مي شوند، يعني روح اصل است و ملائكه تجلي آن روح هستند.

     ثانيـاً: روح از «امر» الهي است و مقامش مقام «كُنْ فَيَكُون» است چون خداوند درآيه ۸۲ سوره مباركه يس فرمود: «انّمااَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيْـئاً اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون»، يعني: («امر» خدا آن است كه چون اراده كند چيزي را ايجاد كند، مي‌گويد بشو، و مي‌شود). پس روح كه از  امرالهي است، نظام  مادي و تركيبي و تدريجي ندارد.

    ثالثـاً: اصل اساسي انسان هميـن روح است كـه فوق ملائكه است و جلوه مستقيـم حـق است و حامل همة اسماء و صفات الهي و همان وجه‌الله است و خليفة او در عالم وجود است، و چون آن روح مخلوقِ بي‌واسطة حق است، جامع همة كمالات الهي است، برعكسِ ملائكه كه هركدام كمال خاصي از حق را ظاهر مي‌كنند، به طوري‌كه يك ملك مظهر اسم عليم خدا است مثل جبرائيل، و يكي مظهر اسم مميت خدا است مثل عزرائيل ولي مقام روح كه حقيقت انسان نيز هست جامع همه اسماءالهي است، منتهي به ايجاد حق موجود است و از خود وجودي ندارد.

     رابعـاً: اين سوي دنيايي انسان «اسفل سافلين» و مقام بدن و ماده است و آن سوي انسان، روح است و مقام قرب بي واسطه، و لذا انسان‌ها از جهت روح خود به خدا نزديك‌اند، ولي به واسطة جسم خود كه از گِل آفريده شده، از او دورند. حال هرطرف را انتخاب كند، آنجايي خواهد شد. 

     ۳. آخرين و پايين‌ترين مرتبه و منزل روح، جاي گرفتن در بدنِ تسويه و تصفيه[1] شده است كه در اين مرتبه كه روح در بدن جاي مي‌گيرد آنقدر روح تنزّل يافته است كه تقريباً از آن مقام اصلي اش خبري نيست. به طوري‌كه در اين حالت فراموش مي‌كند اصل و منزل اصلي‌اش كجاست. آنچه در بدن انسان دميده شده، صورت تنزّل‌يافته روح است. 


۲۵- تسويه يعني متعادل شده و تصفيه يعني از ناخالصي‌ها پاك گشته

27223
متن پرسش
سلام استاد عزیز: صوفیان عمل به شریعت را برای سعادت کافی ندانسته و آن را مخصوص عوام الناس می دانند برای همین به آداب و افعالی روی آوردن و آن را طریقت می نامند پایه ی طریقت نیز تمرکز هست و معتقدند که برای سلوک الی الله باید ذهن را متمرکز کرد هر طائفه ای تمرکز بر شیئی را ترجیح میدن مثلا گنابادی متمرکز بر تمثال قطب و صوفی حوزوی تمرکز بر شیئی مثل شمع و عرفان هندی یوگا رو عامل تمرکز می دانند خلاصه اینکه ذهن متمرکز قدرت خارق العاده ای برای تصرف در خود و دیگران دارد. اگر دقت کنید اعمال اسلام مثل نماز و ادعیه کاملا در مقام تمرکز زدایی است و خدا در عوض تمرکز به تفکر دستور داده است در حالی که تفکر موجب جولان ذهن و پراکندگی حواس می شود برای همین صوفیان می گویند به واجبات بسنده کرده و مشغول ذکر واحد شوید تا ذهن متمرکز شود. استاد سوالم اینه که آیا طبق این گفته ها آیا واقعا تفکر موجب تمرکز زدایی می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفکری که قرآن متذکر آن است غیر از تفکر انتزاعی و فلسفی است. تفکر قرآنی یعنی نظر به حقیقت در مظاهر عالم و در درون خود. در صفحه‌ی ۹۳ کتاب «گوش‌سپردن به ندایِ بی‌صدایِ انقلاب اسلامی» تحت عنوان «سرآغازِ تفکر» عرایضی شده است. موفق باشید

27222
متن پرسش
باسمه تعالی. استاد سلام علیکم: اگر امکان دارد بطور مشروح نظر خودتان را در مورد مرحوم دکتر علی شریعتی رضوان الله تعالی علیه بیان بفرمائید: شما بعضی مواقع در حین سخنرانی از حرفهای درست و منطقی دکتر شریعتی یاد می کنید که وقتی ما استناد شما به دکتر شریعتی را بیان می کنیم قبول نمی کنند و ما را متهم می کنند که نقل قول شما مخدوش است لطفا بیان بفرمائید با این همه دشمنانی که شریعتی مظلوم دارد چرا شما به ایشان استناد می کنید؟ و مطلب آخر اینکه بنده از شما شنیده ام که فرموده اید من دیانتم را از شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه و سیاستم را از مرحوم دکتر شریعتی آموخته ام اولا آیا من درست شنیده ام و ثانیا این ادعای شما با سیاست ما عین دیانت مای شهید مدرس رضوان الله تعالی علیه منافات ندارد یک بار هم از شما شنیدم که فرمودید آینده متعلق به افکار و عقائد درست شریعتی راجع به اسلام است لطفا بصورت مشروح اگر امکان دارد توضیح بفرمائید. قبلا از بذل عنایت شما قدردانی و تشکر می نمایم. من الله التوفیق و علیه التکلان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده بهترین نگاه به جایگاه آقای دکتر شریعتی را آیت اللّه خامنه‌ای دارند که در عین همشهری‌بودن با دکتر، با ایشان آشنایی و ارتباط داشتند. و در اینترنت می‌توانید نظرات مثبت ایشان را به آقای شریعتی بیابید. ۲. به یاد ندارم به آن صورت که می‌فرمایید گفته باشم؛ ولی تأکید می‌کنم ما را دکتر شریعتی راه انداخت و بحمداللّه به شهید مطهری رسیدیم و هیچ‌وقت هم از دکتر شریعتی عبور نکرده‌ام. آری! معتقدم ما برای ادامه‌ی انقلاب اسلامی به روحیه‌ی حماسی و شورآفرین دکتر شریعتی برای به‌صحنه‌آوردنِ جوانان نیاز داریم، ولی در بستر انقلاب اسلامی. موفق باشید

27220
متن پرسش
سلام علیکم: در عصر حاضر با توجه به گسترش ارتباطات و اطلاعات و اینکه انسان امروز جهانی خود را می بیند و عصر گفتگو است، روش بایسته برخورد با کتب و محتواهای به اصطلاح ضلال و دارای انحراف و کجی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان با خودآگاهیِ لازم نظر به جایگاه کتب انحرافی بکند، به‌خوبی می‌یابد چه اندازه بوی گند نفس امّاره‌ی نویسندگان آن‌ها جان را آزرده می‌کند. آری! طبیعی است که انسان باید به دنبال حق باشد تا باطل‌بودنِ باطل را بشناسد وگرنه اگر به دنبال هوس خود بود، غرقِ لجن اندیشه‌های باطل می‌شد. موفق باشید

27219
متن پرسش
سلام و عرض ادب: چرا برخی افراد با وجود اینکه به مطلب و حقیقتی یقین پیدا می کنند و در تحصیل آن می کوشند ولی به آن ایمان و باور پیدا نمی کنند مثلا به پیام انبیا؟ آیا علت عدم تقوا این است که قرآن می فرماید اینها بجای تقوا بنیان فکری شان بر پرتگاهی مهلک است و لذا پایه فکرشان بسمتی است که انحراف دار است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انسان‌ها باید در دو راهیِ گرایش به فطرت و نفس امّاره، خود را انتخاب کنند که در کجا قرار گیرند تا بهتر با «خود» کنار آیند. خداوند قاعده‌ی جهان را اینچنین خواسته و شکل داده، حال «إمّا شاکراً و إمّا کفورا».

قرآن در آيات ۱۷۲ و ۱۷۳ سوره اعراف خبر از تعهد فطري انسان در مقابل خدا مي‌دهد كه انسان ذاتاً حق را مي‌شناسد و ربوبيت او را پذيرفته، مي‌فرمايد: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ، أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ» يعني آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسل‌هايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آري شهادت مي‌دهيم. اين كار را كردم تا روز قيامت نگويند ما نسبت به ربوبيت تو غافل بوديم، يا بگويند كه پدران ما مشرك بودند و ما هم فرزندان آنها بوديم و از خود اطلاعي نداشتيم، آيا ما را هلاك مي‌كني به جهت كاري كه آن باطلان كردند؟

 نتايج آيه:

    الف – ذات همة انسان‌ها با پروردگار خود روبرو شده‌است.

    ب – همه بدون استثناء ذاتاً به رب بودن خداوند شهادت داده‌اند.

    ج – همه با يك علم ذاتي و حضوري پروردگارشان را مي‌شناسند.

      د – در قيامت بدكاران نمي‌توانند بگويند ما از ربوبيت خداوند بي‌اطلاع بوديم، چون جانشان چنين تصديقي را همواره داشته و آنها با مشغول كردن خود به دنيا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتيجه نشنيدند.

    ه – با توجه به اين ذات و فطرتِ آشنايِ به پروردگار هستي، نمي‌توانند بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم مشرك شديم و محيط و تربيت خانوادگي را بهانه‌اي براي بدبودن خود بگيرند. لذا ريشه اصلي بد بودن و خوب بودن هر كس، خود فرد است و محيط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همه‌شان علت مُعِدِّه يا شرايط هستند و علت اصلي خود انسان است كه در مقابل نداي فطرت چه موضع و انتخابي بكند. و چه بسا از والدين غير صالح و در محيطي فاسد، انسان‌هايي متعالي سربرآورند، چرا كه اين انسان‌ها نگذاشتند صداي فطرت‌ در جانشان خاموش شود.

    و - اين نوع رويارويي با پروردگار كه از طريق علم حضوري و شهود قلبي انجام مي‌گيرد، جاي انكار و عذري باقي نمي‌گذارد.

    ز - چون انسان فطرت و ذاتي دارد كه آن ذات و فطرت، خدا را مي‌شناسد، انسان مي‌تواند با فعّال نگه‌داشتن آن فطرت، حق را از باطل تشخيص دهد.

    ح – كار مربي در اصلاح انسان‌ها «ذكر و تذكر» به حقايق است تا انسان براساس فطرتش به خود آيد و به خود حقيقي‌اش كه از رسيدن به آن راضي است، دست يابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلي را در پذيرفتن نداي فطرت و يا پشت‌كردن به آن، خود فرد به‌عهده دارد و به همين جهت هم مي‌شود از يك پدر و مادر در شرايط مساوي دو فرزند به‌وجود آيد كه يكي كاملاً به فطرت خود پشت كرده‌باشد و لذا نبايد نقش محيط و خانواده و امثال اين‌ها را عمده كرد و بدي بدكاران را از دوش آنها برداشت، و يا والدين علت اصلي انحراف فرزندان را به خود نسبت دهند. موفق باشید  

27218
متن پرسش
سلام علیکم: سوالی اخیرا مطرح می شود که اگر می شود کسی به یک حقیقت باطل مثل تثلیث ایمان داشته باشد از تمامی آثار و منافع ایمان مثل بهجت و انبساط و خوشبینی و بهره مندی از لذتها را نیز برخوردار شود چه نیازی است که حتما به یک امر حق و صحیح، معتقد و مومن باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال جواب فطرت خود را که طالب توحید و حقیقتِ یگانه‌ی هستی است و نظر به آغازِ آغازها دارد؛ نداده‌اند. به همین جهت امثال پروفسور هانری کربن معتقد است بحث تثلیث، قرن‌های بعد بر مسیحیت تحمیل شده و همین امروز نیز مسیحیانی هستند که فارغ از نگاهِ تثلیث، دینداری می‌کنند. موفق باشید

27217
متن پرسش
سلام علیکم: جوامع سکولار غربی با چه مکانیسم هایی توانسته اند حس منفعت طلبی بشر را کنترل کرده و در نتیجه آزادی اجتماعی را فارغ از آزادی معنوی در جوامع خود محقق سازند؟ آیا این تلاشها از یک پشتوانه استوار، محکم و دائمی برخوردار است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «فألهما فجورها و تقوایها». پس بر هر نفسی وَجهِ فجور و وجه تقوایش را الهام می‌کند و نفس امّاره را فرهنگِ غربی که همان وجهِ فجور انسان‌ها است، بیشتر مخاطب قرار می‌دهد. البته بحث فرهنگ غربی غیر از انسان‌های غربی است که معلوم نیست آن فرهنگ را در عین سیطره‌ای که دارد، پذیرفته باشند. موفق باشید

27216
متن پرسش
سلام علیکم: آیا عادت کردن به امور می تواند راهکاری برای تربیت باشد یا ایجاد عادت حتی در امور خوب و پسندیده، باعث تضعیف آزادی و ارادۀ اخلاقی فرد نمی شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بنا به نظر کارشناسان تعلیم و تربیت، ابتدا عادت‌های خوب است که انسان را در مسیر صحیح قرار می‌دهد و پس از مدتی که انسان با عقل خود آن عادات را ارزیابی کرد و پذیرفت، به راحتی می‌تواند انجام دهد مثل نماز که به ما دستور داده‌اند از نوجوانی افراد را به انجام آن عادت دهند. موفق باشید

27214
متن پرسش
سلام علیکم: تفاوت موت اخترامی با موت طیبعی از چه نظر هست و چه عواملی باعث موت اخترامی می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که روایات متذکر می‌شوند، گناهان عمر را کوتاه می‌کند. حضرت جواد «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «مَوْتُ‏ الْإِنْسَانِ‏ بِالذُّنُوبِ‏ أَكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأَجَلِ وَ حَيَاتُهُ بِالْبِرِّ أَكْثَرُ مِنْ حَيَاتِهِ بِالْعُمُرِ» مرگِ آدمی به سبب گناهان بیشتر از مرگ به واسطه‌ی اَجَل است، و ادامه‌ی حیاتش به سبب نیکوکاری بیشتر از حیاتش به واسطه‌ی عمر طبیعی است. موفق باشید

27212
متن پرسش
استاد گرامی سلام: ۱. سوالی در مورد خواب دیدن داشتم که با ذکر یک مثال مطرح می کنم. مثلا گفته شده اگر کسی در خواب ببیند که مار در خانه است تعبیرش دشمن خانگی است. حالا اگر کسی در روز مثلا در جایی مثل باغ وحش مار دیده باشد بعد در شب هنگام خواب، خواب مار ببیند باز هم تعبیرش همان است یا این خواب باطل است؟ ۲. چند روز یا چند ماه از دیدن یک شی باید بگذرد تا اثر آن از خیال پاک شود و در خواب تاثیر نگذارد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد ورودی ندارم. موفق باشید

27211
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله استاد گرامی: پس از مطالعه کتاب پرفیض «رمضان دریچه ای به عالم معنا» و با توجه به اینکه بنده مقداری قضا و کفاره بر گردنم است این سوال برایم پیش آمد که آیا ادای فریضه و گرفتن روزه قضا و کفاره آن تاثیر خاص روزه را دارد یا خیر!؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً تأثیر دارد. زیرا «چه خوش بُوَد که برآید به یک کرشمه دو کار». موفق باشید

27210
متن پرسش
سلام استاد: طاعات قبول. با توجه به حدیث حضرت رسول (ص) درباره ی وضو. و این برداشت که وضو برای نظافت روح هست نه نظافت بدن، پس چرا کوچکترین مانعی برای رسیدن آب به بدن، وضویی که هدفش طهارت روح هست رو باطل میکنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیرا آب، صورتِ اطلاق حق است و باید به بدن برسد تا برای روح انسان زمینه‌ی اُنس با حضرت حق که مطلقِ وجود است، فراهم شود. موفق باشید

27209
متن پرسش
سلام استاد: استاد بیش از صد بار توبه کرده ام و باز توبه شکستم بهترین راه برای قوی شدن اراده چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ورود هرچه بیشتر در معارف الهی، مثل معرفت نفس و یا با نظر به راه‌کارهای کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» ساحت خود را ساحتِ انسان‌هایی قرار دهید که در معرض چنین گناهانی نیستند و می‌بینند که این انسان‌های گناه‌کار چگونه اسیر قفس‌های تنگِ امیال خود هستند. موفق باشید

27207
متن پرسش
سلام استاد عزیز: لطفاً در پاسخ سوال ۲۷۱۷۷ بفرمایید که آیا این متن و تفسیر اشکال هم دارد یا نه اصلاً آیا از آیات مذکور این برداشت ها صحیح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما نمی‌توانیم به این راحتی‌ها چنین تطبیق‌هایی را بر قرآن تحمیل کنیم، به همین جهت عرض شد عظمت قرآن در جای دیگر است. موفق باشید

27206
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بین روح و نفس تفاوتهایی وجود دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث فلسفی تفاوت چندانی بین نفس و روح گذاشته نمی‌شود. موفق باشید

27205
متن پرسش
با سلام: یک بار یک شعری خواندید فکر کنم از حافظ بود با این معنی که اصل زیبایی که خاک اعتراض شده مرا در شادی برده حال وقتی به خود آن زیبایی برسم چه کنم؟ میشه اگه یادتون هست این بیت شعر را برایم بفرستید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باده خاک‌آلوده هان مجنون کند / صاف اگر باشد ندانم چون کند. موفق باشید

27203
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم: نحوه وجود کثرات در تعین ثانی به چه صورتی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کمالات در تعیّن ثانی به صورت جامع می‌باشد. مثل هفت نور در نور بیرنگ، که اگر شرایط هر نوری فراهم شود مطابق آن شرایط، آن نور خاص ظهور می‌کند. حضرت اللّه که ربّ العالمین است در ظرفیت گوسفندیِ گوسفند، به جلوه‌ی ربّ گوسفندی ظهور می‌کند و در ظرفیتِ انسانیِ انسان، به صورت ربّ انسانی متجلی می‌گردد. موفق باشید

27200
متن پرسش
با سلام: شما در جواب سوال ۲۷۱۵۴، در جواب بنده خدایی که از قول آیه الله علوی نامی چله گروهی را دارای اشکال می دانسته، ایشان را تأیید کرده و به سخنان استاد عبادی ارجاع داده اید. بنده آن صوت را گوش دادم. در مورد چله صحبت داشتند و می‌گفتند کسی نمی تواند بدون مبنا یا استفاده از راهنمایی عالمی ربانی چله برگزار کند و برای چله نیاز به دستور علما هست. ولی الان از طرف گروهی یه چله ای تحت عنوان استغاثه به امام زمان (عج) آمده که به گفته خودش می‌خواهد مردم را از آن چله به سمت این یکی سوق بدهد. اسم چله عوض شده و ذکر خاصی پیشنهاد نمی شود. اولا تحت نظر آیه الله مهدوی ارفع بوده و می گوید می‌خواهد حواسها را به سمت تمدن اسلامی سوق دهد. آقای رائفی پور هم کلیت چله را به عنوان استغاثه به امام زمان قبول داشته و می گوید کاری به گروه و... نداشته باشید. اصل استغاثه به امام زمان (عج) است. این ها امثال مرا گیج کرده. متن این چله جدید را براتون می فرستم دوست دارم نظرتون را بدونم؟ آیا اصل چله درست نیست؟ آیا این چله ها نمی توانند توجه همگان را به سمت امام زمان (عج) سوق دهند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چله‌گرفتن کار بسیار خوبی است و روایت «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ؛» هر بنده ای که چهل روز خود را برای خداوند متعال خالص گرداند چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می گردد ؛ پشتوانه‌ی آن است که البته مربوط به هرکس است با خودش. به نظر بنده برای جایگزینی آنچه تحت عنوان چله‌ی قرن مطرح شد، پیشنهاد آقای حجت‌الاسلام مهدوی ارفع پیشنهاد خوبی است که در جواب سؤال شماره‌ی ۲۷۱۸۸ عرض شد. موفق باشید

27199
متن پرسش
سلام استاد: بنده طلبه پایه چهار هستم یه مدتی رو آثار شهید مطهری کار کردم. بعد از اون در باب انسان شناسی آثار شما رو مطالعه کردم و سعی در عمل دارم. به نظر شما قدم بعدیم باید چی باشه؟ خودم قصد دارم که شرح کتاب جنود عقل و جهل شما رو گوش بدم. و رو بحث تفسیر هم کار نکردم یعنی حضور قرآن در زندگیم کم رنگه ممنون میشم راهنمایی کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به کتاب «شرح جنود عقل و جهل» جهت اصلاح اخلاق کار خوبی است. ولی برای ورود به قرآن خوب است بعد از مباحث «ده نکته» و «برهان صدیقین» و استماع شرح چند سوره از قرآن و مطالعه‌ی جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» ورود به تفسیر المیزان بکنید. موفق باشید

27198
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید سوالم غیر درسی هست. قبل تر دیده ام که برای شما بعضا خانمی پیام میده و گله می کنه از اینکه خواستگار خوبی سراغش نمیاد. می خواستم ازتون بخوام از گزینه خوبی مخصوصا ساکن قم یا یزد یا اصفهان دارید، معرفی کنید. بنده پسر هستم و بیست و هفت سالمه. ممنونم از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد ورودی ندارم. ظاهراً حاج آقا ویسی بتوانند کمک کنند. شماره‌ی ایشان 09139029130 می‌باشد. موفق باشید

27197
متن پرسش
عرض سلام و ادب و تبریک اعیاد شعبانیه: می‌خواستم نظرتون در مورد چله‌ی قرن که چند روزی هست حرفش شروع شده بدونم. در این چله هم گفتند زیارت عاشورا از شب نیمه‌ی شعبان تا چهل روز قرائت بشه در ساعت معین. شنیدم هرکسی که به دیگری چله بده می‌تونه تسخیر مثبت یا منفی بواسطه‌ی اجرای اون چله روی چله گزار پیدا کنه. حالا این چله‌ی قرن رو منسوب کردند به سید صادق. طبق معمول بین انقلابی ها سر این موضوع هم اختلاف ایجاد شده. بنده از طرف گروهی این سوال رو خدمتتون فرستادم تا تصمیم واحد بگیریم. ممنون میشم بفرمایید. برقرار باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال‌های شماره‌ی ۲۶۱۵۴ و ۲۷۱۹۰ و ۲۷۲۰۰ داده شد. موفق باشید

27196
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز، من هم در پرسش و پاسخ ۲۷۱۷۵ که خدمتتان ارسال کردم، عرض کردم دقیقا این را نشانگر صبرِ فهیمانه و دقت نظر دکتر داوری می بینم که متوجه اند افق گشایی و تمدن سازی امری نیست که فورا با شور و روحیه بخواهیم آن را بدست بیاوریم در مدت زمان کوتاه و با تانی به آن نیندیشیم و سریعا بگوییم ما از توسعه و لوازم آن گذر می خواهیم بگذریم و در حال گذریم بلکه باید با صبر و شجاعت آن را بررسی کرد و پیش برد. من متوجه این فهم و درک دقیق دکتر داوری می شوم و متوجهم ایشان می خواهند ما را از شتاب زدگی و عدم صبر تمدنی عبور دهند و مصداق و نمونه این سخنان حضرت آقا می دانم که فرمودند نباید بی صبری و بی طاقتی کنید و مدام پا به زمین بکوبید چرا نشد و چنان وانمود کنید که اوضاع بسیار بحرانی است و نشد که نشد. حرف من اینجاست که ما باید عالم انسان دینی را بررسی و اصالت بدهیم و حکمت نظری مان بدانیم و زمین و بسترها را باید متناسب آن بچینیم تا بتدریج بتوانیم الگوهای تمدنی خود را با قوت و تعالی جلو ببریم کما اینکه حضرتعالی هم فرمودید انقلاب از جنس وجود است و تجلی و مراتب دارد تا به کمال نزدیک شود. رویکرد خود امام را ببینیم از همان ابتدا ایشان می گفتند ما بدنبال الگوی دموکراسی و توسعه سیاسی مدرن نیسیتیم و تن به لوازم آن نمی دهیم و باید از آن عبور شود ولی در عین حال می فرمودند همین ابزار دموکراسی جهت تحقق آزادی اجتماعی و بالاتر از آن قسط می تواند موثر باشد لذا باید در زمین نظام مردم سالار ولایی و دینی با محوریت تحقق حکم الله و انبیاء و اولیاء او باشد و اشاره هم می فرمودند که ما باید طی زمان مردم سالاری دینی را تقویت کنیم و حتی اگر جایی دیدیم همین ساختارهای قانون اساسی کنونی با روح عقاید و فرهنگ مان همسویی ندارد آن را تعویض کنیم و اینها در حالی بود که اول انقلاب بود و بعضی توصیه به تساهل در برخورد با دموکراسی و اکل میته داشتند ولی امام آن را نپذیرفتند. تلقی من اینست که باید بصیرت و خودآگاهی و انس با عالم انسان دینی را تبیین کرد و نشان داد و آن را روشن کرد و بتدریج الگوهای متناسب آن عالم و تمدن اسلامی_ایرانی را بتدریج اجرا کرد تا اصالت و حضور اصیل مان در جهان اسلامی ایرانی باشد و در عین حال تکنولوژی و مکانیزم های جهت تحقق آزادی اجتماعی (که پس از رنسانس ویژه در غرب بدان توجه ها معطوف شد و تقلا صورت گرفت و مکانیزم هایی هم تعریف شد هر چند بدون در نظر گرفتن آزادی معنوی و بندگی) که می تواند با روح شیعی و ایرانی ما بخواند را استحاله کنیم و لعاب فرهنگی ما به آنها باشد. بلی! ما محدود به حوالت های تاریخی هستیم ولی می توانیم با فهم مقتضیا زمان در بستر توحید تاریخ سازی کنیم و جهت تاریخ را بسمت نظم معنوی و الهی ببریم. خود حضرت آقا در جریان الگوی اسلامی_ایرانی پیشرفت فرمودند که ما شاید برخی اهداف و استراتژی هایمان با توسعه و الگوی توسعه مدرنیته بخواند ولی ما جهت و هدف مان در جوهره دیگریست و ما باید تکنیک ها و ابزارهای مناسب و همسویی که می بینیم، در الگوی پیشرفت استحاله کنیم. این صبر تمدنی را آقا ویژه بدان تاکید می کنند وقتی که اشاره دارند باید اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت الگو و جهان اسلامی_ایرانی معلوم شود طی فرآیند طلوع تاریخی حق و تمدن متعالی را شاهد باشیم و به تعبیر من در این جهت نرویم که به فکر دین حداقلی و حفظ میراث شیعی ایرانی در عین حال عدم فکر تحقق قوی و عمیق شریعت و حکمت اسلامی_ایرانی و تساهل و بهره بیشتر از تجارب و مکانیزم های مدرن، بیفتیم که اکنون آقای مهدی نصیری تحت عنوان عصر حیرت آن را دنبال می کنند. من کمی اینجا با مطلب دکتر داوری تفاوت نگرش پیدا کنم که باید هم اکنون هم که ما در عصر سیطره مدرنیسم هستیم از پایداری و عدم هضم در توسعه دم بزنیم و نباید جهت مان توسعه باشد ولی باید خودآگاهی پیدا کنیم و عالم انسان دینی را بشناسیم و آنرا جهت خود معلوم کنیم تا هم اکنون هم بیاییم با نگرش تمدنی برنامه خود را جلو ببریم. کمی این تفاوت نظرم معطوف به ورود ما در گام دوم و بیانیه گام دوم هست که البته شاید اگر چندین سال این بحث دکتر داوری را می دیدیم از جهاتی همسویی با این بزرگوار بیشتر بود ولی معتقدم باید با بصیرت و تعیین نقطه ثقل خودمان در عرصه های مختلف توامان با صبر و استقامت، کار را جلو ببریم و به تصرف در تکنیک و مکانیزم های مدرن بپردازیم و منتقدانه با مدرنیته مواجه شده و در نظر و عمل بنا و فرآیند تدریجی مان عبور از توسعه باشد و بدین هم فکر کنیم مبادا جهت مان بسمتی برود که به اکل میته برسیم. عذر می خواهم اگر تعابیرم رسا بود و اطاله کلام شد و وقت شریفتان را گرفتم. بعنوان ارادتمند و مخاطب آثار و بیانات حضرتعالی مطالب و مبحثی معطوف به یادداشت وزین و اشارات و چشم اندازهای شما عرض شد و امیدوارم توانسته باشم با این مطالب تان ارتباط خوبی برقرار کرده باشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه حساسیت شما را نسبت به آنچه در این تاریخ در حال وقوع است، می‌شناسم که برای آینده مأوایی اصیل برای بشریت در حال وقوع است و اگر یک قدم از آن کوتاه بیاییم، مثل آن خواهد بود که مولایمان بعد از قتل خلیفه‌ی دوم، در جریان حکمیت نسبت به پذیرش روش شیخین، کوتاه می‌آمدند و عملاً با آن کوتاهی، چهره‌ی منوّر شخصیت خود را ذیل کدورت روش آن دو قرار می‌دادند و بشریت را از آینده‌ی اصیل خود ناامید و محروم می‌نمودند. ما یک لحظه از تأکید بر اصالت‌های ناب الهی و تقابل با استکبار، نه پشیمانیم و نه کوتاه می‌آییم. عمده روشی است که باید حکیمانه راه را جلو ببریم به همان روشی که اولیای معصوم در مقابل ما گشودند، وگرنه دینِ حدّاقلی که سال‌های پیش، دکتر سروش مطرح کردند و سال گذشته در جلسه‌ی ۳۹ مباحث «دین در دنیای مدرن» به آن صراحت دادند؛ به‌کلّی دین را از ابعاد اصیلش خارج می‌کند و نادیده می‌گیرد. در دکتر داوری و هایدگر ابداً این حرف‌ها نیست. دغدغه‌ی آن‌ها این است که دین از نگاهِ متافیزیکی و فرهنگ مدرن نجات یابد و بی‌حساب نیست که گادامر یعنی اصلی‌ترین شاگرد هایدگر می‌گوید همه‌ی فکر و ذکر هایدگر، خدا بود. موفق باشید

27193
متن پرسش
سلام: در تمام امور زندگیم گره ایجاد شده. شنیدم علل مختلفی داره که یک علل ممکنه مظالم باشه. البته خودم علتش رو نمیدونم که چرا گره ایجاد شده. اما اگر احتمال مظالم در گذشته باشه. از طرفی بخواهم این احتمال رو جبران کنم، چگونه رد مظالم کنم در حالی که نمیدونم واقعا مظلمه ای اتفاق افتاده یا نه؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با دادن صدقه و تواضع و صله‌ی رحم و صداقت و کم‌کردنِ آرزوهای دنیایی، إن‌شاءاللّه مشکل حل می‌شود. موفق باشید

27192
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ناظر به سوال ۲۷۱۸۱ میشه دلیل خودتونو در این باره توضیح بدید؟ خود شما برای طرح مباحثتون چقدر از فقه استفاده می کنید؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! برای فلسفه‌دانی، فقه لازم نیست. زیرا جایگاه فقه، کشف حکم خدا در اصول عملیه است و بنده در این مورد، مقلّد هستم هرچند مختصری با فقه و دروس خارج بعضی از اساتید آشنا می‌باشم. ولی به این روایت فکر کنید که: «إنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل‌« همانا علم سه چيز است: آيه محكم، فريضه عادله، سنت پا برجا، و غير از اينها فضل است. و در این رابطه جایگاه فقه در یکی از منازل علم است که البته انسان‌ها در این رابطه یا باید خودشان فقیه باشند و یا از نظر فقهی، مقلّد باشند. موفق باشید

نمایش چاپی