بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23809
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اینکه آقای نور علی تابنده (گنابادی) موقع نماز جماعت وسط نماز بر میگرده و کسی که پشت سرش بوده دستشو میگیره که بشینه و یا جانشین ایشون تو یه مجلسی یه خانومی میاد چند بار دستشونو میبوسه و ایشون هم همینکارو میکنه چه جور میشه تحلیل کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم هیچ توجیه شرعی داشته باشد. کارِ این افراد را نباید به پای سلطان محمد گنابادی گذاشت که  نزد علمایی مثل مرحوم حاج شیخ مرتضی انصاری کسب علم کرد و اجازه اجتهاد گرفت و در مراجعت بار دیگر در سبزوار به تحصیل حکمت اشتغال ورزید و مورد وثوق میرزای شیرازی می‌باشد. موفق باشید

23808
متن پرسش
با سلام: با توجه به صحبتی که در مسجد هویزه داشتید چنان‌چه ممکن است متن آن را در اختیار بنده قرار دهید. چگونه می‌توانم صوت آن صحبت را به دست آورم؟
متن پاسخ


 باسمه تعالی: سلام علیکم: آن متنی که در اختیار بنده است را خدمتتان ارسال می‌دارم. در مورد صوت آن در جریان نیستم. إن‌شاءاللّه اگر به‌دست آمد رفقا آن را در سایت «لبّ المیزان» قرار می دهند. موفق باشید

 

در جستجوی شور عشق

باسمه تعالی

۱. با حضور در صحنه‌های ایثار شهادت و لمس آن‌چه بر این سرزمین‌ها گذشته است،
چطور هستید؟!
۲. عده‌ای در دریای عشق زندگی را شناختند و بدون زندگی‌های عرفی، خواستند به زندگی خود معنای دیگری ببخشند و طرح‌اندازانه به میان آمدند و عالم را از آنِ خود کردند - فرادستی‌ها را تودستی کردند-.
۳. مثل رهبرشان حضرت روح اللّه، که با هرچه می‌خواست او را به انسانی منفعل تبدیل کند، سرِ ستیز داشت. اینان خودشان برای خودشان مسئله بودند و دائم با خود سخن‌ها داشتند و با انتخابی با شور و عشق و در نهایتِ صفا و سادگی.
۴. اینان در افسون گل سرخ شناور شدند. به جای آن‌که کارشان بشود شناخت گل سرخ. سمینار آفتاب‌شناسی نگذاشتند، به سوی آفتاب رفتند.‌»
۵. حرف‌شان این بود که:
سرم به دُنیی و عقبی فرود نمی‌آید               تبارک اللّه از این فتنه‌ها که در سرِ ما است
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود          رُخ تو در نظر من چنین ‌خوشش‌ آراست
۶. عاقلان نقطه‌ی پرکار وجودند ولی          عشق داند که در این دایره سرگردانند
۷. یاد باد آن‌که صبوحی زده در مجلس اُنس          جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
یاد باد آن‌که خرابات‌نشین بودم و مست        وآن‌چه در مسجدم امروز کم است آن‌جا بود
۸. این یارانِ سالار شهیدان، ققنوس‌وار از جیفه‌ی دنیا فاصله گرفتند و به جای آن‌که مرگ به سراغ آن‌ها بیاید، ماورای مرگ حاضر شدند تا در کنار آن‌هایی نباشند که قصد بلعیدن همگان و در حال بلعیدن یکدیگرند. شهداء عشق را جز در آتش و خون جستجو نکردند تا معلوم شود در فقدان عشق ما چگونه باید بمانیم.
۹. شهداء عشق را فریاد کردند و چه در سخن و چه در سکوت و خاموشی، جز به عشق فکر نکردند. بودنِ خونین آن‌ها افسانه‌ی عشق بود و به دنیا که شایعه‌ای دروغین بیش نیست، پشت کردند، تا ما در میان حاکمانِ پرستنده‌ی جاه و مال به مدد عشق، در تمنّای جاه و مال نباشیم.
ای کاش آدمیان می‌دانستند بهای جاه، تباهیِ جان است.
۱۰. ما در این زمانه، عشق را از شهداء آموختیم تا از نسل دزدان و دغل‌بازان نباشیم و در راه آرمانی به نام عدالت که اکنون در نیمه‌ی راه آن هستیم؛ مأیوس نگردیم. باختن آرمان عدالت، افق روی ما نیست، زیرا به زودی بندگان جاه و مال در آتش خود خواهند سوخت، زیرا همیشه چنین بوده است که پس از سوختن جوانمردان، نوبت ناجوانمردان می‌رسد و فرجام صدام حسین، فرجام همه‌ی خودپرستان است که افقی جز جاه و مال نمی‌شناسند.
۱۱. سعی می‌کنند با تاریک‌کردن فضای جامعه، جوانان را از نظردوختن به افقِ روشن باز دارند، اما این تلاش، تلاش و جهد بیچارگان است که از نور توحید محروم‌اند و به زودی غرامت جهل خود را خواهند داد. آنان گمان می‌کنند می‌توان همواره بیداد کرد و در امان بود. زهی خیال باطل.
۱۲. آمده‌ایم تا در زیر سایه‌ی حضرت حق در این دیار بگردیم تا ببینیم شور عشق را در کجا باید پیدا کنیم. شربتی که حضرت حق به صورت پنهانی به نومیدان می‌دهد تا راهِ برون‌شدن از افسردگی و ملالت را بیابند و از سوزِ فقدان عشق تسلی یابند.

 

23807
متن پرسش
با سلام: در جلسه تفسیر اسفند ۹۷ فرمودید که در انقلاب اصلا ریزش نداریم و برخی از افراد که به عنوان ریزش از اونها نام می بریم در حقیقت از همون اول هم با انقلاب نبودند و چون با یک روحیه یهودی گری به سراغ انقلاب آمدند پس از مدتی بریدند و از اون جدا شدن و حتی از اینکه انقلاب کردند نیز ابراز پشیمانی کردند. شما برای نمونه قطب زاده را مثال زدید هر چند افراد ملموس تری برای نسل ما وجود دارد. استاد بزرگوار، بنده هرگاه از کنار قبر امثال آقای هاشمی رفسنجانی و طاهری (امام جمعه اصفهان) و منتظری می گذرم نمی دانم باید چه کنم! وقتی به رنجهایی که در راه انقلاب متحمل شدند نگاه می کنم، نمی توانم بی توجه از کنار قبرشان عبور کنم اما وقتی به اشتباهات بزرگ آنها و عاقبت کارشان می نگرم، دیگر حاضر نیستم لحظه ای هم در کنار قبرشان توقف کنم. شما بفرمایید با اینها باید چه کنیم؟ آیا اینها مصادیق همان «رجوع به انقلاب با روحیه یهودی گری» هستند که از همان ابتدا هم با انقلاب نبودند؟ یا قضیه چیز دیگری است و واقعا ما در راه حق، ریزش هم داریم؟ این شهدایی که به قول حضرت امام خمینی، مزارشان تا قیامت دارالشفای دلسوختگان خواهد بود، با این مقامی که شهدا پیدا کرده اند اما چه تضمینی هست که اگر زنده مانده بودند اکنون جزء پشیمانان و بریدگان از انقلاب قرار نمی گرفتند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در اصطلاح آقایان در مورد افرادی که نام بردید می‌فرمایند «علیهم ما علیهم» بر آن‌هاست آن‌چه بر آن‌هاست، آن‌ها را به خودشان وامی‌گذاریم. ولی شهداء مجتبی و برگزیدگانی‌اند که خداوند آن‌ ها را شایسته دید تا راهی گشوده برای آیندگان باشند، اگر هزارسال هم زنده بودند، مثل همین زمان که حقیقتاً زنده‌اند نورافشانی می‌کردند. مگر از دستگیری آن‌ها و حضورشان برای زوّارِ راهیان نور غافل‌اید که چه غوغایی به‌پا می‌کنند؟! فقدان عشق، تنها از طریق شهدای زنده و شهدای در مزارشان دفن‌شده، امکانِ بازیابی پیدا می‌کنند. موفق باشید

23805
متن پرسش
سلام استاد عزیز: امیدوارم حالتون خوب باشه ۱. گاهی در اثر ارتباط با جوانان مذهبی و غیر مذهبی ها افرادی که ظاهر و سیمای قشنگی دارند ما را مجذوب خودشان می کنند و به سمت خودشان می برند در نگاه اول معمولا این ارتباط دور از شهوت و به واسط حب الهی برقرار می شود ولی گاها دیده می شود در ادامه آن، این محبت حالت شبیه شهوت آلود بودن به خودش می گیرد. (شاید از اول هم مخلوط به شهوت باشد) که تشخیص گاهی سخت می شود که این حب الهی است یا غیر الهی. و در این موارد فرد با ظن خودش که این حب الهی است کار را ادامه می دهد. در این موارد چه باید کرد؟ ۲. دیگر اینکه بعضی اوقات فراق از آنها خیلی سخت می شود و نمی توان از طرف دل کند. این فراق به چه علت است؟ می تواند الهی باشد یا نیست؟ ۳. در رابطه با حب با نظر به کتاب مبانی حب اهل بیت و با توجه به اینکه خدا غیور است و در یک دل دو محبوب نمی‌گنجد این حب دوستان تا کجا می تواند رنگ الهی داشته باشی و از کی دیگر باید از طرف جدا شد؟ لطفاً کمی دقیق مسأله را مشخص کنید. مسائله تا حدودی مبتلا به است. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه باشیم در هر حال آن‌چه می‌فرمایید را در زمره‌ی میدان‌داریِ قوه‌ی واهمه باید قلمداد نمود و نباید آن را دنبال کرد. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» نکاتی در این مورد متذکر شده است. بد نیست سری به آن بزنید. موفق باشید

23804
متن پرسش
سلام: با توجه به فرموده عالم بزرگوار مرحوم لنکرانی که واجبات خود را انجام دهید و بعد از آن بدنبال حل مشکلات مردم باشید من بهشت را تضمین می کنم. خواهشمند است مرا راهنمایی بفرمایید. من می توانم بجز شغل اول شغل دومی داشته باشم و درامد آن را فقط برای کمک به فقرا و نیازمندان اختصاص دهم. آیا این کار را انجام بدهم و یا اینکه بعد از فراغت از شغل اول بدنبال عبادت نوافل و قرآن و ادعیه و مستحبات باشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انجام واجبات با معارف و اخلاقِ بهتر موجب نتیجه‌ی بهتری خواهد شد. آری! در کنارِ عمق‌بخشیدن به معارف دینی، اگر زمینه‌ی خدمت به مردم فراهم است باید آن خدمت را بر انجام مستحبات ترجیح داد. موفق باشید

23802
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز جناب آقای طاهرزاده: بنده در زمینه ی سیر و سلوک، کتب مرحوم آیت الله محمد شجاعی را مطالعه کردم و از سخنرانی های صوتی ایشان استفاده می کنم. انصافا ایشان خیلی عالی گفته و نوشته اند. بسیار لذت می برم از خواندن آثارشان و گوش دادن اصوات شان. به وجد می آیم. دو تا سوال از محضرتون داشتم: ۱. بنظر شما استاد عزیز، با عمل به تک تک گفته ها و نوشته های ایشان خصوصا سه جلد کتاب مقالات شان به همراه شرح صوتیِ شما بر این کتاب، چقدر می شود در سلوک الی الله موفق شد؟ ۲. با عمل به تک تک دستورات ایشان می توان تا سرحدّ مکاشفات رسید؟ البته می دانم که هدف از سلوک الی الله رسیدن به مکاشفه نیست و نباید هدف این باشد ولی این را از این جهت پرسیدم که چون بعضی ها می گویند اگر می خواهید در عوالم غیبیه به روی شما باز شود باید حتما استادی داشته باشید و با کتاب و صوت و...نمیشه سیر و سلوک کرد. و این اندکی دل سردی می آورد. خواستم نظر شما بزرگوار را بدانم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری به خصوص جلد اول نکات بسیار دقیقی را در این مورد در اختیار شما می‌گذارد. ۲. آری می‌شود. تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید کرد

موفق باشید

23801
متن پرسش
با سلام: من رفتن به حوزه را برای یادگیری علوم دین خیلی دوست دارم، اما به دلیل مشغله های زندگی تا الان نتوانسته ام اقدام کنم، به نظر شما از چه راه هایی می توان این نیاز را پاسخ داد، یا اینکه باید حوزه غیرحضوری شرکت کنم؟ الان هم به صورت آهسته دارم قرآن کریم را حفظ می کنم، اما همچنان آتش یادگیری علوم دینی در من هست. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روی سیر مطالعاتی بر روی سایت بد نیست فکر کنید. ظاهرا برای جواب به همین نوع دغدغه‌هایی که جناب‌عالی دارید بحث‌ها تنظیم شده‌است و حدود چهار الی پنج سال هم طول می‌کشد. موفق باشید

23800
متن پرسش
سلام علیکم: با تشکر از زحمات شما بزرگوار. سوال بنده از استاد بزرگوار نیست، از دست اند کاران هست که میخوام بدونم مباحث شرح مصباح الولایه تبدیل به کتاب نمیشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فعلا نه. به نظر می‌آید صوت حضور بیشتری به مستمع می‌دهد. موفق باشید

23798
متن پرسش
سلام: اینکه بزرگان فرمودن دنبالِ استاد باشید، منظورشون چیه که آنقدر تاکید کردند؟ مگه پیامبر نفرمودند دو چیز گرانبها میانتان می گذارم، خب پس چه لزومیه ما یه استاد پیدا کنیم و ازش تبعیت کنیم؟ آیا این استاد خودش برامون حجاب و مانع نمیشه، و اینکار شبیه مرید و مراد بازیِ دراویش نیست؟ و اصلاً دستوری از معصوم در این باب رسیده؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم در این مورد خوب است که جزوه‌ی «روش سلوکی آیت‌ الله بهجت» را که بر روی سایت هست را مطالعه فرمایید. موفق باشید

23797
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و با عرض پوزش از اینکه وقت گرانبهای شما را می گیرم. بنده چند سالی است که در کلاسهای معرفتی شرکت می کنم. ولی برای انتقال مفاهیم به دیگران دچار مشکل هستم چون بیان خیلی خوبی ندارم. چگونه می توانم بیانم را رسا و شیوا کنم؟ من اهل اصفهان هستم. اگر مرکزی برای تقویت بیان می شناسید لطفا معرفی کنید. با تشکر فراوان و آرزوی توفیق روزافزون شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نیاز نیست سعی کنید بعد از آن‌که مطالب را فهمیدید خودِ فهم‌تان باید به میان آید نه مطالبی که یاد گرفته‌اید را بخواهید عیناً مطرح کنید. موفق باشید

23790
متن پرسش
با سلام و احترام: می بخشید استاد این سؤال شاید برای شما خیلی پیش ما افتاده باشه، اما من کس دیگه ای نبود که بپرسم و مزاحم شما نشوم. من به عشق امام زمان (عج) وارد حوزه شدم و برای اینکه خدمت کنم به اهل بیت (ع) و اسلام. اما بعد از ۱۳ سال که دارم حوزه درس میخونم اما هر بار میام پژوهشی قرآنی انجام بدم با مشکل روبرو میشم و نمیتونم کار خوبی به ثمر برسونم با اینکه در کمک به دیگران در پژوهشاشون واردم و راحت ایرادات کارشونو میگم. خسته شدم. عیب کارم کجاس؟ مشکل چیه؟ چرا هیچ کار نمیتونم انجام بدم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که حوزه بستری است تا خودتان به کمک تفاسیر قرآن با قرآن آشنا شوید و جایگاه روایات را درک کنید. در این صورت است که می‌توانید درست به قرآن رجوع فرمایید. بالاخره دروس حوزه زمینه است برای درست ورود پیدا کردن به قرآن و روایت همان طور که امثال علامه طباطبایی ها این‌طور عمل کردند. بالاخره روش علمای ما در درس خارج طوری انسان را می‌پرورانند که در سایر موضوعات یعنی موضوعات غیر فقهی نیز ورود و خروج فقیهانه داشته‌باشند. موفق باشید

23789
متن پرسش
سلام استاد: جواب سوال ۲۳۷۵۸ را ندادید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد: سلام علیکم: به نظرم منظور همین است که شما در آخر می‌فرمایید. باید منظور او را در آن زمان و در آن منطقه‌ی عربی متوجه باشیم که منطقه حالت خاصی داشته است. موفق باشید

23788
متن پرسش
سلام علیکم: استاد صمدی آملی آثار علامه حسن زاده آملی را شرح می دهند می خواستم نظر شما را در رابطه با عظمت علمی ایشان جویا شوم چون بنده خیلی ایشان را نمی شناسم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم در آن حد که ایشان را می‌شناسم انسان فاضلی هستند ولی آن‌طور که بتوانم نظر بدهم،‌ آشنایی ندارم. موفق باشید

23787
متن پرسش
سلام و عرض احترام خدمت شما: بنده با دنبال کردن مباحث شرح فصوص در شرح فص آدمی، آنجا که معنی کشف رو توضیح داده می‌شود سوالی پیش آمده است که ممنون می‌شوم اگر کمک کنید. از چه طریق می‌توان مطمئن بود که کشفی که در هنگام شنیدن سخنان شیخ اکبر (یا هر عارف بزرگی) صورت می گیرد کشف درستی است؟ اگر قرار باشد که درون خود سوال نپرسیم که آن کشف کو و پرسیدن و جستجوی عقلی مانع از رسیدن کشف است چگونه می‌توان به آن مطلبی که رسیده‌ایم مطمئن باشیم و بفهمیم که این معرفت صرفا از جانب گوینده و تحت تاثیر فن بیان وی و یا شاید محیط صورت نگرفته یا در نظام کلمات و معنایی دلخواه آن مطلب مفاهیمی که خودمان می خواهیم استخراج کنیم را نمی فهمیم. متوجه هستم که مطلبی که با کشف رویت می شود از چرایی به دور است و مثلا شکوه دریا سوال‌بردار نیست ولی آیا اینکه از خود بپرسیم که دریا واقعا شکوه دارد طریقه‌ی رسیدن به صدق این معرفت را خدشه‌دار می کند؟ و هیچ راه شکی برای مطمئن‌تر شدن به صدق این مطلب وجود ندارد؟ راهی که بتوان فهمید کشف صورت گرفته حقیقت بوده و توهم نبوده چه برای خود شخص چه برای شخص دیگر چیست؟ مثلا آیا کشف یک نفر که در مکتب عرفانی غیراسلامی یا حتی غیر شیعی تفکر می کند، اگر بتوان به آن کشف را نسبت داد، لزوما درست است و او هم به ظرفیت کشفی که داشته است بهره‌ای از معارف حقه الهی برده است؟ خدا رو شکر. با تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد اساتید مربوطه بحث‌هایی فرموده‌اند؛ ‌می‌فرمایند خوب است آن کشف را با کشف معصوم بسنجیم. اگر در آن وادی تأیید شد، می‌توان به آن اطمینان کرد. موفق باشید

23786
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید استاد یکی از شاگردان شما فرمودند که استاد طاهرزاده با نوشتن پایان نامه مخالفند به دلیل اینکه پایان نامه ذیل روح جزء نگر غربیست. بنده با مطالعه سوالاتی که در مورد پایان نامه پرسیده شده از شما، متوجه نشدم که آیا اساسا پایان نامه نوشتن کار درستی است یا خیر؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن زمان هم که استاد راهنما بودم سعی می‌کردم از راهنمایی در مورد پایان‌نامه فرار کنم. برایم جایگاه آن حل نیست. موفق باشید

23784
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد مکرم: پیرو سوالی که در شماره ۲۳۷۶۹ در مورد افطار روزه‌ی مستحبی به دعوت برادر مومن آمده‌ بود،‌ به نظرم توجه به نکاتی لازم است. اولا: طبق آن‌چه بنده جستجو کردم، کلمات علما صرفا منحصر به خوشحال شدن کسی که افطار ‌می‌کند نیست. مثلا مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «قبول دعوت مؤمن در حال روزه مستحبى، شرعاً امرى پسنديده است و خوردن غذا به دعوت برادر مؤمن هرچند روزه را باطل مى‏ کند، ولى او را از اجر و ثواب روزه محروم نمى‏ سازد». آیت الله سیستانی می‌فرمایند: «اجابت دعوت برادر مومن، مستحب است؛ یعنی اختيار دارد مي‌تواند هم بخورد و هم نخورد، ولي چون اجابت دعوت مومن (را می‌کند) در اين مورد ثواب روزه را مي‌برد و دعوت برادر مومنش را هم اجابت مي‌كند.» گویا صرفا اجابت دعوت مومن و احترام به دعوت وی موضوعیت دارد هر چند خوشحالی در میان نباشد. ثانیا: در روایات نیز حکمت اجابت دعوت مومن را منحصر به خوشحال شدن او نکرده است (مثل روایت: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام: يَدْعُونِي الرَّجُلُ مِنْ أَصْحَابِنَا وَ هُوَ يَوْمُ صَوْمِي فَقَالَ أَجِبْهُ وَ أَفْطِرْ) و وقتی روایتی مسأله‌ی خوشحال کردن را به میان می‌آورد، سخن از اجر دو برابری یا حتی ده برابری کرده‌است (مثل روایت: مَنْ نَوَى الصَّوْمَ ثُمَّ دَخَلَ عَلَى‏ أَخِيهِ فَسَأَلَهُ أَنْ يُفْطِرَ عِنْدَهُ فَلْيُفْطِرْ فَلْيُدْخِلْ عَلَيْهِ السُّرُورَ فَإِنَّهُ يُحْتَسَبُ لَهُ بِذَلِكَ الْيَوْمِ عَشَرَةُ أَيَّامٍ) بنابر این لسان روایات نیز صرفا بحث خوشحال نمودن نیست. ثالثا: در بسیاری از موارد آن خوشحالی‌ای که شما می‌فرمایید هست. آری، کسی از صرف این که توانسته روزه‌داری را مجبور به افطار کند خوشحال نمی‌شود ولی از اجابت دعوتش حتما خرسند خواهد شد. مثلا وقتی از میوه‌ها و شیرینی‌هایی که تهیه کرده‌است تعارف می‌کند دوست دارد شخص مقابل اجابت دعوت کرده و از آن‌ها تناول کند. به عنوان نمونه، وقتی شما به میهمانتان تعارف می‌کنید که از میوه‌ای که جلویشان گذاشته شده بخورند،‌ آیا این‌چنین نیست که از استفاده‌ی آن‌ها از میوه‌ها خوشحال شوید؟ وقتی شخصی را برای ناهار دعوت می‌کنید خوشحال نمی‌شوید که اجابت دعوت کند؟ به نظر می‌رسد در میهمانی‌ها مخصوصا در این ایام نوروز وقتی صاحب خانه متوجه می‌شود مهمانش روزه‌ی مستحبی گرفته است، در صورتی که با تعارف او روزه‌ی خود را باز کند، می‌بیند که احترام حرفش تا چه اندازه‌ نگاه داشته‌شده و بی تردید خوشحال می‌شود. علاوه بر این که در روایات آمده است که اگر او نفهمد که روزه‌هستی و تو بدون این که منتی بر سرش بگذاری روزه‌ی خود را افطار کنی، ثواب یک سال روزه برایت ثبت می‌شود. همیشه ملتمس دعایتان بوده‌ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید این‌که بزرگانِ دین بحث خوشحال کردن مومن را در افطار کردن روزه آورده‌اند و آن دو را جمع کرده‌اند با نظر به امثال چنین روایتی باشد که امام کاظم علیه‌السلام می‌فرمایند: فِطْرُكَ لِأَخِيكَ وَ إِدْخَالُكَ السُّرُورَ عَلَيْهِ أَعْظَمُ مِنَ الصِّيَامِ وَ أَعْظَمُ أَجْراً. در هر حال معلوم است که اجابت دعوت مؤمن خود به خود برکاتی حتی بیشتر از روزه داری را به انسان بر می‌گرداند. می‌ماند که موضوعِ اجابت دعوت مومن را در هر زمان و فضایی مورد بررسی قرار دهیم نه آن‌که به بهانه‌ی اجابتِ دعوت مومن طالب آن باشیم که کسی در حین روزه داری چیزی به ما تعارف کند تا روزه‌ی خود را افطار کنیم و قصه‌ی آن آقایی پیش بیاید که می‌گفت: من در تمام طول سال اراده‌ی به روزه‌داری می‌کنم و تمام سال امیدم به آن است که اقلا عیال دعوت به خوردن غذا بکند و من افطار کنم و وای اگر کسی نباشد که آن روز مرا دعوت به خوردن این‌جا است که موضوع اجابت مومن به چیز ضعیفی تبدیل می‌شود و فرهنگ اجابت مومن که باید در همه‌ی امور باشد، درحدّ افطار روزه پایین می‌آید. می‌ماند اتصال روزه‌ی ماه رجب و شعبان به ماه رمضان که در روایات خود داریم که جناب سلمان در محضر پیامبر اظهار می‌دارد إِنِّي أَصُومُ الثَّلَاثَةَ فِي الشَّهْرِ وَ قَالَ اللَّهُ‏ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ أُوصِلُ رَجَبَ‏ وَ شَعْبَانَ بِشَهْرِ رَمَضَانَ وَ ذَلِكَ صَوْمُ‏ الدَّهْر. آیا در این دو ماه که بنا داشته‌است روزه‌ی آن دو ماه را به ماه رمضان متصل کند اگر به او تعارف می‌کردند به عنوان اجابت تقاضای مومن روزه‌ی خود را افطار می‌کرد و باز آیا می‌توان در آن صورت بگوییم روزه‌ی آن دو ماه را به ماه رمضان متصل کرده‌است؟ بد نیست در این مورد نیز فکر شود. در هر حال بنده معتقدم اگر کسی به قصد اجابت تقاضای جدّی مومنی روزه‌ی خود را افطار کند مشمول برکاتی که در روایات برای او ذکر شده‌است می‌شود. می‌ماند که اگر قصد کرده باشد که این دو ماه را روزه بگیرد آیا بر آن عهد خود باید بماند یا در آن صورت نیز افطار کند که به عهده‌ی خود او است. عمده آن است که اگر کسی در هر حال بنا داشته‌است روزه بگیرد به نظرم نباید بر اساس این روایات به او سخت گیری کرد و بر اساس اجابت تقاضای مومن ما اصرار بر ترک روزه‌ی او نکنیم و ما از این طرف اجابت کنیم تمایل او را بر حفظ روزه‌اش. با همه‌ی این احوال تعصب نسبت به حفظ روزه‌ی مستحبی هم چندان جالب نیست. موفق باشید

23782
متن پرسش
سلام علیکم جناب استاد. از سال نود و یک که مشکلات زندگیم بسیار زیاد شد و همچنان ادامه دارد خداوند به وسیله بحثهای شما منو سرپا نگه داره وگرنه نمیدونم چطور میتونستم ادامه بدم. واقعا دستتون درد نکنه. خدا اجر جزیل بهتون بده. ازتون التماس دعا دارم استاد. در تفسیر عرفانی آیه «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا» فرموده اید،به این فکر کن که اگر زکریایِ روح آدمی که در عین عباداتِ طولانی هنوز به رزقی نرسیده که جان او را اشباع کند، ناگاه خداوند با مریمِ جان خود او را روبه‌رو می‌کند، که وَجهِ لطیف جان اوست و در آن‌جا رزق‌هایی می‌یابد که دیگر نسبت به آینده‌ی وجهِ معنوی خود عقیم نخواهد بود. چنین تفسیر زیبایی از قران رو در کدام کتاب تفسیری میتونم مطالعه کنم؟ ای کاش خودتون برای حداقل بعضی سوره ها چنین تفسیرهای زیبایی مینوشتین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه عرض شد، تحت عنوان تفسیر انفسی مشهور است. تفسیری که در بازار تحت عنوان «تفسیر محیی الدین» از انتشارات «بیدار» هست، که البته مربوط به جناب عبدالرزارق کاشانی است، تفسیری انفسی است. نمی‌دانم به فارسی ترجمه شده‌است یا نه ولی تفسیر خوبی است. موفق باشید

23781
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: در بحث گفتگوی اخیر فرموده بودید با توجه به آیه فی شأن حتی خدای شما استاد عزیز با خدای دهه های دیگه در حضور تاریخی انقلاب اسلامی فرقی اساسی دارد. لطف می کنید بفرمایید خدای دهه شصتی و هفتادی و... در این تاریخ چه نوع تجلی و حضوری دارند ؟ که به فرموده حاج آقا یکتا دهه شصتی ها فرمانده میدان و دهه هفتادی ها میدان دار و هشتادی نیروهای اجرای و... لطف کنید جواب رو در سایت قرار دهید.. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدای واجب الوجود همواره به عنوان خدایی واحد در عالم حیّ و حاضر است ولی تجلیات حضرت حق با نظر به آیه‌ی «یسأله من فی السموات و الارض، کلّ یوم هو فی شأن» در هر زمان و تاریخ، مناسب ظرفیت و طلب افراد است. حال یک روز بود تجلیات انوار الهی برای مقابله با شاه و بعد صدام بود و امروز علاوه بر مقابله با آمریکا، انوار الهی برای مقابله با شبیخون فرهنگی نیز در صحنه است و امثال سردارد حاج آقا حسین یکتا اتفاقا انسانی است که هم با انوار تجلیات الهی که مقابله با صدام است در صحنه بود و هم امروز در راستای خدای مقابله با تهاجم فرهنگی در صحنه است. بد نیست در این مورد سری نیز به جواب سوال شماره ۲۳۱۷۵ بزنید. موفق باشید

23779
متن پرسش
عرض سلام و ادب. وقت بخیر. استاد من کتاب «فرزندم این چنین باید بود» را به طور کامل مطالعه کرده ام. ولی اگه ممکنه دوست دارم باز هم در مورد جایگاه رقابت در بین انسانها متوجه بشوم که رقابت سالم هم داریم یا رقابت کلا یه نوع انتخاب نفسانی هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با تفکیک بین حسد و غبطه بتوان رقابتِ سالم و نا سالم را مشخص کرد. در حسد، به عنوان رقابتی نا سالم، انسان حسود طالب نفیِ توفقیقات محسود است ولی در غبطه انسان، طالب آن است که توفیقات طرف مقابل برای او هم تقدیر شود. موفق باشید

23776
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار سال نو مبارک. استاد بنده پزشک تازه کاری هستم که دوره ی کارورزی خود را در بیمارستان می گذرانم. بسیار سخت است و حقیقتا فشار زیادی را تحمیل می کند. تنها چیزی که باعث می شود نیرویی برای ادامه بماند کسب رضایت خدا و جلب توجه خداوند است. هر موقعی که کار زیاد و کم خوابی توانم رو کم میکنه به این فکر می کنم خدا اینطور راضی میشه که صبوری کنم با بیماران و با بیمار صدم مثل بیمار اول رفتار کن و هر طوری شده به خستگی هام غلبه کنم چون واقعا سخته بعد از یه شب نخوابیدن و فعالیت زیاد با اولین بیمار صبح با روی گشاده رفتار کرد. ولی با همه این اوصاف گاهی کم میارم و آنطور که باید عمل نمی کنم چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بستر خوبی است برای اصلاح نفس و جلب رضایت الهی؛‌ به خصوص که روایات زیادی در برکات پرستاری از بیمار که پزشکی یکی از مصادیق اتمّ آن است داریم. ای کاش پزشگان ما پرستاران خوبی باشند. موفق باشید

23775
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: در خصوص سوال ۲۳۷۴۶ و در تایید فرمایشات جنابعالی باید گفت چرا ما نباید برنامه هایی بسازیم که هم شاد باشد و هم بصیرت بیفزاید؟ آیا به عنوان مثال کتاب هایی که مسابقه برنده باش توصیه به خواندن می کند بصیرت افزاست؟ آیا نمی توان سوالاتی در مسابقه مذکور و سایر مسابقات تلوزیونی و رادیویی طرح کرد که افق جدیدی پیش چشم مردم باز کند و معارف والای اسلامی را اشاعه نماید؟ به آیه ۴۳ سوره مبارکه نجم دقت کنید می گوید خداست که می خنداند و می گریاند «وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكَىٰ» شادی در بندگی خداست نه در ابتذال. به قول آن عارف باالله که می گوید خدایا اگر یکبار بگویی بنده من تا عرش می رود خنده من. اسلام با شادی و خنده مخالف نیست. آن بنده والا مقام خداوند حضرت محمدبن عبداله (روحی له الفدا) خنده رو بود و شوخ طبع. خداوند در آیه شریفه «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللهَ وَ الْیَوْمَ الاْخِرَ وَ ذَکَرَ اللهَ کَثِیراً» تکلیف همه ما را مشخص نموده یعنی باید چشممان به پیامبر (ص) باشد و سیره او را پیروی کنیم. به امید آنکه همه با پیروی از اهل بیت (ع) راه را از چاه بازشناسیم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن می‌فرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْل‏» (سوره نساء، آیه ۱۳۶) خبر از آن می‌دهد که ایمان اولیه برای حضور در مراحل بالاتر کافی نیست و باید با عمقِ بیشتری از ایمان از فتنه‌های اقتصادی و مقابله با ظلم و استکبار بهره‌مند شد ولی متأسفانه صدا و سیمای ما، ما را در همان مرحله‌ی ایمان اولیه قرار داده و راه هنرمندانه‌ای برای به صحنه آمدن ملت در جبهه‌های بزرگ‌تر در مقابل مردم نمی‌گذارد. بیشتر برای سرگرم کردن مردم از سلبریتی‌ها که عموما انسان‌ های عادی و سطحی هستند استفاده می‌کند تا همان حسّ وهم ‌آلودِ مردم را تغذیه کند. از ‌آن طرف برنامه‌های طنز آن نیز بیشتر حالت لودگی دارد و نه آن‌که طنز اصیلی که همراه با تذکرات اساسی است را به صحنه بیاورد. موفق باشید

23773
متن پرسش
سلام: من تا ۱۸ سالگی مباحث اعتقادی کار کردم مثل ده نکته از معرفت النفس و حرکت جوهری و بعد از این کتاب معرفت النفس آقای حسن زاده. هر هفته هیات مسجد و تو اون سن به فکر سیر و سلوک به خاطر کنکور از مباحث جدا شدم و یواش یواش همون عقیده ها رو حفظ کردم ولی در عمل کم آوردم و تا زمانی ادامه پیدا کرده که الان به همه چیز شک دارم و اون وقایعی هم که بدیهی هست و در فکر قبول کردم رو با دل نمی پذیرم. بهتره بگم اون چند سال هم به خودم تحمیل کرده بودم و با دل قبول نکرده بودم. الان آزارم میده این وضعیت. چطور خودم رو اروم کنم؟ چه کتابی بخونم که درستم کنه؟ یک راهی به من نشون بدید که از برزخ خلاص شم و قدرت پیدا کنم تا جلوی نفسی که مانع از پذیرش و عمل به حق شده بایستم. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوبی کار همین است که با بازخوانی مجدد آن مطالب که قبلا معلومات شما بود و در موطن عقل پذیرفته شده‌بود، بازخوانی شود تا از آنِ شما گردد و قلب آن را تصدیق کند. به همین جهت در قرآن داریم:‌ «یا ایها الذین آمنوا آمِنوا» یعنی آن ایمان قبلی را با عمقِ بیشتر و با حضور بیشتر در خود شکل دهید. موفق باشید

23772
متن پرسش
سلام: در یکی از سوالات در مورد علم ملائکه به فساد و خونریزی انسان در زمین صحبت شده بود که شاید این توضیح یکی از علمای کمتر شناخته شده خالی از لطف نباشد: پیش از آفرینش آدم (ع)، بر روی زمین خلقی وجود داشت که فساد و خونریزی را در میان خود منتشر کردند و خداوند به خاطر گناهان‌شان آن‌ها را هلاک نمود. (۱) فرشتگان گمان بردند که مخلوق جدید که آدم (ع) و نسل او هستند‌ هم همان کارها را از سر می‌گیرند و به نشر فساد و خونریزی می‌پردازند، ولی آن‌ها نمی‌دانستند که پس از قیام قائم (ع) دولت عدل و توحید الهی بر روی زمین بر پا و صلح و دوستی بین مردم فراگیر خواهد شد. منابع: ۱. امام باقر (ع) از پدرانش از امیر‌المؤمنین (ع) روایت کرده است که فرمود: وقتی خداوند اراده کرد آدم را با قدرتش خلق کند و این بعد از آن بود که از خلقت جن و نسناس بر روی زمین هفت هزار سال گذشته بود، حجاب آسمان‌ها را برداشت و به ملائکه امر فرمود که به اهل زمین از جن و نسناس نظر افکنند. چون آن‌چه از گناهان و ریختن خون‌ها و فساد در زمین بر‌خلاف حق را انجام می‌دادند، مشاهده کردند، بر آن‌ها بسیار گران آمد و به خاطر خداوند متعال خشمگین شدند و بر اهل زمین تاسف خوردند و گفتند: پروردگارا! تو عزیز قادر عظیم‌الشأن هستی و این خلق تو ذلیل حقیر تو است که در نعمت تو غوطه‌ور است و از عافیتت بهره‌‌مند و در قبضه‌ی تو می‌باشد، با این گناهان، معصیت تو را می‌کند و در زمین فساد می‌کند و تو خشمگین نمی‌شوی و انتقامت را نمی‌گیری، در‌ حالی‌که می‌بینی و می‌شنوی؟! این موضوع بر ما عظیم و گران است و به خاطر تو بزرگتر نیز می‌باشد. خداوند جل جلاله فرمود: من جانشین و خلیفه‌ای بر زمین قرار می‌دهم که حجّت من بر خلقم در زمینم باشد. ملائکه گفتند: آیا کسی را قرار می‌دهی که در آن فساد کند همان‌طور که اینان فساد کردند، و خون‌ها بریزد همان‌طور که اینان چنین کردند و به یکدیگر حسادت ورزند و کینه‌جویی کنند؟! این جانشین را از بین ما برگزین که ما حسادت نمی‌ورزیم و کینه‌جویی نمی‌کنیم و خون‌ریزی نمی‌کنیم در حالی‌که حمد تو را تسبیح می‌گوییم و تو را تقدیس می‌کنیم. خداوند تبارک و تعالی فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید. من اراده کرده‌ام خلقی با قدرتم بیافرینم و از نسل او انبیا و فرستادگان و بندگان صالح خداوند و ائمه‌ی هدایتگر برگزینم و آن‌ها را جانشینانم در زمینم قرار دهم که آن‌ها را به اطاعت من هدایت کنند و از معصیت و نافرمانی‌ام بازدارند و آنان را حجّت خودم بر ایشان از نظر بشارت و انذار قرار دهم....». تفسیر قمی: ج ۱ ص ۳۶.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی با توجه به نکاتی که فرمودید آن تفسیر را ترجیح می‌دهند که عرض شد و دقت‌های خوبی را در آن نگاه به مخاطب عطا می‌کنند و علامه جوادی نیز در تفصیل آن زحمت کشیده‌اند؛ روایات «نسناس» را بر نمی‌تابند. موفق باشید

23771
متن پرسش
سلام: در مورد سخن امیر المؤمنين (ع) که فرمودند «اگر پرده از برابرم برداشته شود، چیزی بر یقینم افزوده نگردد» تفسیری از یکی از علمای عرب زبان دیدم که گفتم شاید بد نباشد با شما مطرح کنم؛ ایشان اینطور گفته اند: گمان برده نشود امیرالمؤمنین (ع) از حجاب‌های ملکوتی سخن می‌گوید! چطور چنین چیزی ممکن است در‌حالی‌که او در گورستان‌های کوفه حرکت می‌کرد و با مردگان سخن می‌گفت و متوجّه حبه‌ی عرنی شد در‌حالی‌که به او چنین معنایی را می‌فرماید: «ای حبه، اگر پرده از برابرت برداشته شود آن‌ها را می‌بینی که حلقه‌وار با یکدیگر صحبت می‌کنند» 1 امیرالمؤمنین (ع) از پرده‌هایی که لاهوت را از او محجوب ساخته است سخن می‌گوید، از حجاب‌هایی سخن می‌راند که اگر برای علی (ع) کنار زده شود، علی (ع) باقی نمی‌ماند، و حتی چیزی جز خدای واحد قهار باقی نمی‌ماند. امیرالمؤمنین (ع) باقی ماندن این حجاب را گناهی بزرگ به شمار می‌آورد و می‌فرماید: «إِلَهِي قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِي فِي النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَيْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا» (پروردگارا! با گرایشم به خواهش نفسم، بر خود ستم کردم. پس وای بر من اگر بر آن آمرزش نیاوری). و حتی قرآن آن را گناهی ملازم انسان می‌داند که جز با فتح مبین و فنا شدنش در لحظاتی و بازگشت او در لحظاتی دیگر از او جدا نمی‌گردد؛ تا انسان بودن انسان و عبودیت مخلوق بر‌جای بماند. خدای تعالی می‌فرماید: (إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ) (ما برای تو پيروزی نمايانی را مقدر کرده‌ايم * تا خدا گناه تو را آن‌چه پيش از اين بوده و آن‌چه پس از اين باشد برایت بيامرزد). گناه در این‌جا همان «من» یا شائبه‌ی ظلمت و عدمی است که از بنده جدا نمی‌شود و محمد (ص) به خاطر این فتح، به نوسان درمی‌آید: برای ساعتی محمد (ص) باقی نمی‌ماند و فقط خدای واحد قهار بر جای می‌ماند؛ و ساعتی دیگر محمد (ص) به عبد اول و نور اول و عقل اول و پیروز در مسابقه که سلام و صلوات خداوند بر او باد، بازمی‌گردد. از آن‌جا که علی (ع) باب محمد (ص) است و محمد (ص) صاحب فتح المبین، و در لحظاتی از او هیچ اسمی و هیچ رسمی بر جای نمی‌ماند مگر خداوند واحد قهار، باب یا علی (ع) سرگشته و ممسوس به ذات خداوند و در مقام صاحب فتح مبین می‌گردد و از همین‌رو می‌فرماید: «اگر پرده از برابرم برداشته شود، چیزی بر یقینم افزوده نگردد» (1)- از حبه‌ی عرنی روایت شده است: با امیر مؤمنان به سوی پشت کوفه خارج شدیم. امیر‌المؤمنین (ع) در پشت کوفه در وادی السلام ایستاد و گویی با کسانی سخن می‌گفت. من نیز با او ایستادم تا خسته شدم. پس نشستم تا این‌که ملول شدم. دوباره برخاستم و دوباره مثل مرتبه‌ی اول خسته شدم. سپس نشستم و ملول شدم. سپس ایستادم و ردایم را جمع کردم و گفتم: ای امیر مؤمنان! من بر شما از ایستادن زیاد نگرانم، ساعتی استراحت کن! و ردایم را بر زمین پهن کردم تا بنشیند. فرمودند: «ای حبّه، آنچه دیدی نبود مگر سخن گفتن و انس گرفتن با مؤمن». گفتم: ای امیرالمؤمنین! آن‌ها نیز چنین هستند؟ فرمود: «آری، اگر آن‌چه من می‌بینم برای تو هم کشف می‌شد، می‌دیدی که مؤمنان حلقه‌وار نشسته با هم سخن می‌گویند». عرض کردم: اجسادند یا ارواح؟ فرمودند: «ارواح، و مؤمنی در جایی از زمین نمی‌میرد مگر این‌که به روحش گفته می‌شود: به وادی السلام ملحق شو، که وادی السلام قطعه‌ای از بهشت عدن است»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسّلم رؤیت حضرت، رؤیت فوق ملکوت است. یعنی رؤیت قیامت کبری ولی استناد به آیه ی اول سوره‌ی فتح به نظر بنده نظر علامه طباطبایی صائب تر است مبنی بر این‌که «ذنب» در آیه‌ی فوق به معنای تبعات ذهنیتی است که بت پرستان از حضرت داشتند و می‌فرماید با فتح مکه آن ذهنیت برای همیشه چه در گذشته و چه در آینده بر طرف شد. در این مورد خوب است که به «المیزان» رجوع شود. موفق باشید

23770
متن پرسش
سلام علیکم وقتتون بخیر. استاد گرانقدر با توجه به اینکه لحظه تحویل سال در احکام شریعت و دستورات دینی قداست خاصی ندارد برایم جای سوال است که چرا علما برای لحظه تحویل هرکدام دعای خاصی پیشنهاد می کنند؟ یا سلوک خاصی دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال تحولی در طبیعت ایجاد می‌شود که محل تجلی حیاتی خاص است مثل صبحگاهان که نحوه‌ای از حیات در آن نهفته است بر عکس غروب نسبت به صبح. به همین جهت برکات صبح بیشتر است. موفق باشید

نمایش چاپی