بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36843
متن پرسش

سلام: هدف داشتن و نعشه بودن. ساختن آینده مهم است باید برویم و در پی هدفمان باشیم، هدفم، هدفت. اما به نظرم آینده است که هدف را می‌سازد. به قول بزرگان باید فعل خواستن را صرف کنیم. امیدم شده توانمدی خود هویت باید داشت. حال خراب باید داشت. پناه می‌برم به نوشتن، می‌نویسم با خون تا سرخی اش بنشیند بر هفت آسمان و بالا بیاید از بر دریای حکمت، می‌خوانم تا برسد به گوش مرغ های عشق. برخی از مواقع از هم سن و سال هایم می‌شنوم اپلای کردن را، چرا باید در کشور ماند، چه اهمیتی دارد، به راستی که اهمیتی ندارد زیرا خداوند برای تحقق اراده خویش نیازی به من ندارد و هرچه هست برای من است. اون هایی که توانستن میخزن توی غار دلشون و اون هایی هم که نتوانستن مجبور به معامله می شوند. حرف از گرانی حقیقت زدم آری در این قرن پانزدهم هجری آنقدر گران شده و خاک این سیاره را مبتلا ساخته که خون جوانمردان و پاک دلان بر آن حلال است، که پیکرهای دلیر مردان خدا رفتن بر زیر تانک های زرهی و آهنین شیطان ظلم و ستم برش آسان شده. شیشه ی شیرم پر شده و دغدغه ای ندارم می‌مکم تا تمام که شد اما تا کی ادامه یابد؟ من نوزادم مادر می‌خواهم محبت می‌خواهم عشق می‌خواهم. هر بار با به دست گرفتن شیشه ای از شیر دلم را خوش می کنم و می‌مکم و هر لحظه به جلوی چشمانم می آید کابوس روزهای خیال راحتم را به گور رفتنم را به فنا رفتنم را، لاف های ذهنم شده تصویری از شکستی حقیرانه، دارم فیلم خودم را بازی می‌کنم که کا گردانش شیطان است و نویسنده اش خدا، تئاتر بازی می‌کنم کمدی بازی می‌کنم و سودش هم از فروختن خود به بیابان هایی که نعره های آتش از آن بالا می زند بدست می آورم، ساکن شهر رویاهایم با پوشش روز مرگی با بوی پروراندن تن در خاک هایی که گرمند در یخبندان زمستان. (آه خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را. صدايي نيست الا پت پت رنجور شمعي در جوار مرگ. ملول و با سحر نزديك و دستش گرم كار مرگ. وز آن سو مي‌رود بيرون، به سوي غرفه اي ديگر. به اميدي كه نوشد از هواي تازه ي آزاد. ولي آنجا حديث بنگ و افيون است. از اعطاي درويشي كه مي خواند: جهان پير است و بي بنياد، ازين فرهادكش فرياد) در سکوت هیچ و نیستی فرو می‌روم. صدای آه و ناله کسانی است که قلبشان سنگ شده و جریانی در آن دیده نمی شود، آری درست است خودم هستم و صدای کر بودن، الان لذت بخش است آهنگ زیبایی دارد. (بيا ره توشه برداريم. قدم در راه بگذاريم. كجا؟ هر جا كه پيش آيد. به آنجايي كه مي گويند روزي دختري بوده ست كه مرگش نيز چون مرگ تاراس بولبا نه چون مرگ من و تو، مرگ پاك ديگري بوده ست. كجا؟ هر جا كه اينجا نيست) ( لحظه ي ديدار نزديك است. باز من ديوانه ام، مستم. باز مي لرزد، دلم، دستم. باز گويي در جهان ديگري هستم. هاي! نخراشي به غفلت گونه ام را، تيغ هاي، نپريشي صفاي زلفكم را، دست و آبرويم را نريزي دل اي نخورده مست لحظه‌ي ديدار نزديك است) آسمان بارانش گرفت، بارید و بارید. تیرها روانه شدند به سمت علی اصغر ها. کودک های شش ماهه را خداوند قربان شان رفته آنها را خریداری کرده، خونشان با اشاره حسین ابن علی ابرها را سرخ می‌کند. شمرها برای ریسدن به اهدافشان خنجر بر گلوی فرزند خدا می فشرند. عمرها برای ملک ری در برابر جهان هستی لشکر می‌کشند. باران می‌بارد نه طلوع پیداست نه غروب، قلم ها برای نوشتن مقتل به دست گرفته می‌شود قلم چه روان است خودش راه خودش را می‌داند وقت را تلف نمی کند باید بنویسد هرچه سریع تر هرچه بهتر. بی بی زینب شروع می‌کند بدون فوت وقت حادثه روایت می‌کند این گنجینه عظیم کربلا را حراج می‌کند برای جلوی صف و چقدر گران است برای آنهایی که دیر رسیده اند. آنقدر گران است که محسن حججی ها برای حک شدن اسمش در لیست یاران حقیقت سر می‌دهند. اگر ترس همان چیزیست که شیطان برش خلافت می کند و اگر نترسیم جایی هم برای او نمی ماند. با فرستادن این متن دردم تمام می‌شود. درد و دل های بی پایان ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن از گرانی حقیقت گفتید. کاملاً قضیه از همین قرار است، زیرا حقیقت همانند نور، از یک جهت بسی والا می‌باشد و از جهت دیگر بسی نزدیک است به همان معنایی که قرآن در رابطه با خداوند به عنوان «حقایق‌الحقایق» می‌فرماید: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» و درک این حضور، راهی است برای عبور از شهرِ رؤیاها و حاضرشدن در حضورِ بیکرانه اکنون خود. در آن صورت هرجا باشی، همه جا هستید. این‌جا است که با امثال شهید حججی در یک تاریخ قرار می‌گیریم که همان به ظهورآمدنِ حقیقت است به شأنی که مربوط به این زمانه می‌باشد به همان معنایی که قرآن در مورد خداوند که اصل هر حقیقت است فرمود: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ». موفق باشید 

36531

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: صوت تفسیر سوره حمد را گوش کردم من در زمینه فلسفه و منطق مطالعه نداشتم فقط کتاب شهید مطهری رو خواندم در مورد سیر مطالعاتی در زمینه فلسفه و منطق میشه بفرمایید که از چه کتاب هایی می تونم برای مطالعه استفاده کنم تا کتاب برهان صدیقین و سوره حمد رو بهتر متوجه بشوم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با دنبال‌کردن موضوع «معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن، زمینه فهم «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن فراهم می‌شود تا مطالعه کتاب «معاد، بازگشت به جدی‌ترین زندگی» که آنهم با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید. پس از آن اگر لازم دیدید به کتاب شریف «بدایۀ الحکمه» از علامه طباطبایی همراه با شرح صوتی  استادان مربوطه رجوع فرمایید. موفق باشید

36069

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: می‌خواستم از استاد محترم بپرسم که خروج روح از کالبد بدن بصورت اختیاری چگونه هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به نگاه جناب سهروردی و سیر از کثرت به وحدت در دستگاه فلسفه او و فلسفه حکمت متعالیه جناب صدرا، نظر کرد. موفق باشید

35575

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: من چند روزی هست که یک فیلمی راجبه یک خون آشام میبینم میخواستم بپرسم آیا خون آشام واقعا وجود داره؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. موفق باشید

35508

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشی منها»، (بسیط الحقیقه همه ی کمالات اشیا را دارد و نواقص آنها را ندارد)، آیا منظور این است که این کمالات همان عین وجود است که در اشیا هست یا مطلب چیز دیگری است؟ لازم به ذکر است که این سوال از گوش دادن به صوت شرح سوره حمد امام خمینی ( ره) بخش صرف الوجود برایم بوجود آمده است. با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این جمله بحث در جامعیتِ بسیط الحقیقه می‌باشد مثل جامعیت نور بی رنگ در مقایسه با طیف نوری که حالت مجموعیت دارد. حال با توجه به بسیط الحقیقه، وجود در هر مرتبه‌ای که باشد بسیط الحقیقه است و لازم نیست که بسیط الحقیقه تنها در عین الوجود دارای چنین خصوصیاتی باشد هرچند که عین الوجود مصداق کامل آن است. موفق باشید

35475

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد طاهرزاده گرانقدر: اگر اعیان ثابته کفار که همان اراده تکوینی خداوند است فقط با ظهور کفر در آنها تحقق می یابد و هدایت تشریعی اثری در هدایت آنها ندارد، این امر چگونه با عدالت الهی و اختیار انسان قابل جمع می باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که اختیار، ذاتیِ انسان است و تا آخرین مراحلِ دنیایی با آن می‌باشد؛ هرگز نمی‌توان از بحث در مورد «اعیان ثابته» چنین نتایجی گرفت. هرچند متأسفانه دیده شده است بعضی از افراد متوجه سخنان ابن عربی نشده‌اند. در حالی‌که جناب ابن عربی در فصّ «عُزیری» ظرائفی در این مورد مطرح کرده‌اند. موفق باشید

35472

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد طاهرزاده: من کتابهای کربلا رو خوندم و یه سوال دارم. وقتی به امام حسین فکر می کنم و اینکه خدا با او چه کرد، نمی تونم هضمش کنم. میدونم که دشمنان اسلام این کارو با امام حسین کردند و امام حسین خودشو فدای خدا کرد. ولی باز نمیتونم هضم کنم چطور خدا تونست ببینه بزرگترین انسان تاریخ اینطوری تکه تکه زیر سم اسب ها بشه و چرا اون لحظه خدا کاری نکرد. میدانم باطن این کار رحمت خدا برای امام حسین بوده ولی من ظاهر اتفاقات رو میگم. چطور خدا تونست این صحنه رو ببینه؟ کسی که زندگیش رو تقدیم خداوند میکنه خدا چرا باهاش اینجوری کرد؟ یاد امام حسین پابرجاست ولی این خیلی کمه و این جبران ناپذیره که کسی اون هم در حد امام حسین زیر سم اسب ها تکه تکه بشه. خدا چرا سکوت میکنه؟ و چرا مانع این اتفاق نمیشه؟ چرا اسب ها اونجا تبدیل به سنگ نشدن؟ همونجوری که باران سجیل اومد. چجوری این رو هضم کنم. ممنون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که خداوند در واقع جواب عالی‌ترین تقاضای حضرت سیدالشهدا «علیه‌السلام» را که بنا داشتند نهایی‌ترین خباثت امویان را نشان دهند؛ جواب داد و از این جهت حضرت سیدالشهدا «علیه‌السلام» در قتلگاه شکر می‌کردند که در کاری که به عهده گرفتند خداوند به خوبی موفق‌شان کرد این‌که خداوند بخواهد مستقیم از دشمنان اهل بیت انتقام بگیرد، موضوعِ اصلی که عبور از جریان خبیث اموی است پنهان می‌شود و یک کار بزرگ فرهنگی، تبدیل می‌شود به یک جنگ نظامی. موفق باشید

35372

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: خدا قوت. عرض ارادت، با توجه به سؤال شماره‌ی ۳۵۳۱۹ و جوابی که فرمودید، ابهام بوجود آمد. مگر ما قبل از مرحله‌ی انشاء، هیچ نیستیم؟ و بعد خدا به ما افاضه‌ی وجود می‌کند. ما در چه عالمی و کی انتخاب داشته‌ایم؟ اصلا مگر به جز دنیا که ذاتش انتخابگری و اراده‌ی ماست، در عالم دیگری ما انتخاب و گزینش داریم؟ اگر بگوییم خود افراد انتخاب کرده‌اند در چه رحمی باشند، چه مبنایی برای آن هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع مطالب مربوط به مباحثی است که در عرفان تحت عنوان «اعیان ثابته» پیش می‌آید. همین اندازه به این آیه فکر کنید که قرآن می‌فرماید: «اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون» یعنی چون خداوند اراده کرد که چیزی را خلق کند، مثل آن است که به آن شیئ خطاب کند که «بشو» و آن شیئ «می‌شود». و این حکایت از آن دارد که قبل از خلقت آن شیئ توسط خداوند، آن شیئ مدّ نظر حضرت ربّ العالمین بوده است و خداوند جواب طلبِ بودنِ آن شیئ را با همان نحوه بودنی که آن شیئ یعنی آن مخلوق طلب می‌کرده، داده است. موفق باشید

35212

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا می توان گفت که، اعیان ثابته همان لوح محفوظ یا لوح محو و اثبات است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لوح محفوظ، حقیقتِ ثابتی است در عالم امر و این با اعیان ثابته که مربوط به افراد می‌باشد متفاوت است. موفق باشید

35060

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

ضمن عرض سلام خدمت استاد عزیز: استاد می‌خواستم از شما اجازه بگیرم و بپرسم که اگه براتون مقدوره که سیر سؤالاتی که تا حالا ازتون پرسیدم رو یک نگاهی بیندازید و بهم بفرمائید که « آیا من به درد عرفان می خورم یا نه ؟» از فحوای صحبت های رفیق های روحانی ام متوجه میشم که پاسخ شون به این سوال مثبته. من ۱۴ ساله که به سربازها درس قرآن و اخلاق می‌دهم و ظاهرا استاد خوبی هم هستم و با شما از کتاب مصباح الهدایه آشنا شدم البته پیش نیازهای این کتاب رو هم مطالعه کردم و الان فص شعیبی رو باید شروع کنم و وقتی به مطالب فصوص نگاه می‌کنم می‌ترسم که من کجا این حرفا کجا ولی مطالب رو خوب می‌فهمم. حال (تا فرصت باقی هست) می‌خواستم از شما این سوال بالایی رو بپرسم قبل از آشنایی با شما روحیه ام این طور بود که : ۱. حدود هزار بیت شعر مذهبی حفظ هستم ۲. قبل از آشنا شدن با شما از روحانی سالکی پرسیدم که چطور به مقام « مع الحسین ع » برسم؟ که مرا کمی راهنمایی کرد ۳. قبل از آشنایی با شما به صورت ذوقی بجز کتاب های دیگه تعدادی از کتاب های شما و به صورت جدی همه سخنرانی ها و برخی از کتاب های آیت ا... سید محمد مهدی میرباقری و همه کتاب های استاد عبدالله مستحسن رو مطالعه کردم. حال اگر وقت بهتون اجازه میده به سوالات قبلی من که تا حالا ازتون پرسیدم مراجعه فرموده و به سؤالم پاسخ بدید. « به نظر شما آیا من به درد عرفان می خورم یا نه»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این در حدّ توانایی های ما نیست که بگردیم سوالات قبلی جنابعالی را پیدا کنیم. جنابعالی سوالات خود را بفرمایید بنده در خدمت هستم. موفق باشید

34668

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و ادب محضر استاد طاهرزاده عزیز: اسعد الله ایامکم. استاد اگر کسی نسبت به یکسری از نظرات، رفتارها، قوانین یا مناسبات موجود در جمع دوستانش نظر مخالفی داشته که به نظرش حق است و آن را اظهار کند و گاهاً باعث ناراحتی و دلخوری دوستانش شود به نحوی که وی را فردی معترض و ناراضی قلمداد کنند، آیا این حس درونی و اظهار نظر مخالف، امری به جاست یا کاری زشت است که شیطان آن را در نظرش زیبا جلوه داده است؟ (برای روشن شدن بحث فرض بفرمایید که در گروه دوستانه قرار شده قرض الحسنه ای راه اندازی شود و هربار با قرعه کشی به کسی وامی تعلق بگیرد ولی این قرعه کشی توسط یک نفر که مورد شناس همه نیست در غیاب بقیه انجام شده و نتیجه اعلام می‌شود. حال اگر فرد اعتماد نداشته و اعتراض کند و بخواهد که قرعه کشی به صورت حضوری انجام گیرد آیا خواسته اش ناحق است؟ یا مثلا چند نفر در جمع قرار بگذارند که هر گروه دوستانه ای در فضای مجازی شکل می‌گیرد باید این افراد به عنوان ناظر حضور داشته باشند درحالیکه حضورشان لزومی ندارد، آیا اعتراض به حضور این افراد حق هست؟ یا مثلاً برای حذف برخی اعضای گروه شرایطی اعلام می‌شود که منطقی نیست، آیا اعتراض به این شرایط حق هست یا اینکه کلا در چنین مواردی بهتر است انسان تغافل کرده و با وجود نارضایتی قلبی، عبور کند؟) اساساً این اخلاق و رفتار ریشه در کدام رذیله یا فضیلت اخلاقی دارد و اگر رذیله است راه درمان آن چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا انسان به صورتی دوستانه و با دلیل، حرف خود را در جمع دوستان نزند؟! نهایتاً اگر پذیرفته نشد، همچنان دوستی را حفظ می‌کند بدون آن‌که جمع را ترک نماید. موفق باشید

34547
متن پرسش

سلام علیکم: گاهی در احوالات و شرایطی هستیم که هیچ میل و اراده ای به سوی گناهان نداریم. ولی گاهی در شرایطی قرار می‌گیریم که هیچ اراده و مقاومتی در برابر گناهان نداریم! استاد چرا اینگونه است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید همین‌طور باشد. زیرا ما همواره در معرض الهام «فجور» و «تقوایِ» خود هستیم تا در الهامِ فجور خود، خود را در صبرِ در مقابل معصیت احساس کنیم و بپرورانیم و در شرایط الهامِ تقوای خود، خود را در صبرِ بر اطاعت پیدا کنیم. موفق باشید

34483

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

مدتی این گفتگو تاخیر شد، سخت پر از سخنم و گره‌های مهیبی که بر جانم افتاده، زبانم را سنگین کرده اما نتوانستم دست از این نوشتار بردارم و سخنی که مدتهاست در جهان درونم پرسه می‌زند به زبان نیاورم. استاد بزرگوار بحمدلله افرادی کم و بیش با فضای فکری و معنوی حضرتعالی آشنا شده‌اند و شاگردی می‌کنند و کم و بیش ابراز ارادتی. اما در این نوشتار خواستم از لایه‌ای درونی تر از شخصیت شما از کسی که شاید قلم است برای زبان شما، حکمت است برای بیان شما برای کسی که خود را به همان اندازه که مدیون شما می‌دانم، مدیون ایشان می‌دانم، قدردانی کنم. از همسر بزرگوارتان که به درک من قلب گروه لب المیزان است، پشتوانه جلسات منظم و پرمحتوا و آرامش حضرتعالی برای مطالعه تفکر است. علامه طباطبایی در ستایش همسرسان فرمودند اگر او نبود، المیزان نبود و بنده در قدردانی از بانویی که حتی به نام ایشان را نمی‌شناسم، بی‌شک می‌گویم اگر او نبود لب المیزان نبود. به مقام غیبی زن در عالم توحید زیاد اندیشیده‌ام. که منظورم پنهان شدن زن در پستوی خانه‌اش نیست، زن سرزمینی است که انسان ها در آن بزرگ می‌شوند، پناه می‌گیرند و مظهر نام نعم الماهدون هم هست. اگر زهرای اطهر حجه حجج الله است، بانویی که در سیر توحیدی به ایشان اقتدا می‌کند، استادِ استاد است، غیب لب المیزان است و هیچ کس نامش را نمی‌داند در آغاز هیچ کتاب و اثری از او تقدیر نشده و اصلا تمنای این نام‌آوری ها را ندارد. هرچه به دستگیری فکری و معنوی حضرتعالی مدیونیم، به این بزرگوارهم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بگذارید از روح انقلاب اسلامی بگویم که هر آن‌کس در فضای آن روح قرار گرفت، گویا از ابتدا جایگاهِ انتهایی‌اش را حسّ می‌کند و به سوی آن‌که «نه هنوز!» است، جلو می‌رود و روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شود و این امری است که بنده در همه کسانی که در متن انقلاب، صادقانه حاضر شده‌اند، تجربه  نموده‌ام. جنابعالی متذکر امری شدید از موضوعی تا راهی باشد برای همگانِ شما.  موفق باشید

33944

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد عزیز: استاد در نماز اصل بر حضور است؟ این سوال از این بابت عرض کردم که چند وقتیست به مفاهیم اذکار نماز در خود نماز فکر می‌کنم و بیشتر در حضور هستم و حتی ممکن است درباره یه لفظ (الله اکبر) یه رکعت فکر کنم سپس هوشیار شوم که وای یک رکعت تمام شد و من همچنان در فکر هستم و حتی فکرم هم به جایی نرسید؟ لطفا در باب توصیه بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حدّ توان خود باید سعی کرد متوجه معنای اذکار نماز و حضوری که پیرو آن پیش می‌آید، بشوید. ولی نباید به خودْ سخت‌گیری نمود زیرا به حکم «الاعمال باالنیّات» حضرت ربّ العالمین به نیّات شما و همان نیّت اولیه قصد نماز نظر دارند. موفق باشید

38226

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: طبق تفسیر سوره ی يوسف تان چرا قرآن گفته «و شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أهلِها» و نگفته «و قالَ شاهِدٌ مِنْ أهلِها»؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنی شهادت، نوعی گفتن است. موفق باشید

37666

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: خداقوت، برای تغییر ملکه گناه باید چه کنیم؟ از کجا شروع کنیم؟ می‌دونم که نباید ناامید شد، ولی کثرت تلاش‌های به نتیجه نرسیده داره خیلی اذیتم می‌کنه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بر شما باد دنبال‌کردنِ معارفی که از طریق معرفت نفس پیش می‌آید که می‌توانید از طریق همین سایت دنبال بفرمایید. موفق باشید

37150
متن پرسش

سلام: در آستانه ماه مبارک رمضان حدیثی پیشکش حضور عزیزان. درتفسیر المیزان علامه طباطبایی رحمت الله علیه در بحث روایتی در معنای (حق تلاوت قرآن) آورده اند: در ارشاد دیلمی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که در ذیل آیه «الذین اتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته» (۱۲۱ بقره) فرموده : آن را شمرده شمرده می خوانند، و در معنای آن تدبر نموده، به احکامش عمل می کنند، وبه وعده هایش امید می بندند، و از تهدیدهایش می هراسند، و از داستانهایش عبرت می گیرند، اوامرش را بکار بسته، نواهیش را اجتتاب می کنند و بخدا سوگند، معنای حق تلاوت این است. نه اینکه تنها آیاتش را حفظ کنند، و حروفش را درس بگیرند و سوره هایش را بخوانند و بندبند آن را بشناسند که مثلا فلان سوره ده یکش چند آیه و پنج یکش چند است. و بسیار کسانی که حروف آن را کاملا از مخرج ادا می کنند، ولی حدود آن را ضایع می گذارند، بلکه تلاوت به معنای تدبر در آیات آن، و عمل به احکام آن است همچنانکه خدای تعالی فرموده: «کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته» کتابی است مبارک که به تو نازل کردیم، تا در آیاتش تدبر کنند. التماس دعا از استاد عزیز وهمه بزرگواران.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای تلاوت قرآن در فضای «حقّ تلاوته» حدّاقل به این معنا می باشد که متوجه باشیم آیات قرآن چه افقی و چه حضوری را در مقابل پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» - آن کامل‌ترین انسان- گشود تا عالَمی خاص برای آن حضرت پیش آمد. ما نیز آن حضور و آن عالَم را در مواجهه با قرآن می‌توانیم مدّ نظر قرار دهیم و به «لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ» فکر کنیم که چگونه می‌توان به امری و حضوری عمیق‌تر از معنای ظاهریِ قرآن اندیشه کرد، امری که در این ماه مبارک رمضان، جوابگویِ نیاز امروزین ما باشد. موفق باشید  

36613
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. یا مادر مدد. سلام استاد. خدا قوت. استاد من الان حدود یکسال پیش برای شما یه پرسشی ارسال کردم و شما فرمودین این قصه روح بشر جدیده و مژده از عالم دیگری است. ولی استاد تا الان که یکسال گذشته من هر روز و هر روز دارم بدتر میشم و خودم دارم خودم رو می‌بینم که داره میره و واقعا نمی‌دونم که این دیگه برمی‌گرده یا نه؟ هر روز انگار کافر تر میشم. هر روز پوچ تر و بی هدف و بی معنی. فقط دنبال خوش گذرونی و لذت دنیا افتادم. نکته بدش اینجاس که خودمم نخواستم که اینجوری بشم ولی شدم و از طرف دیگه خودمم میدونم که تو چه وضعی هستم ولی نه میدونم باید چیکار کنم نه میتونم. نمیدونم باید جلوی خودم رو بگیرم یا نه. من دیگه اون حس و حال و شور قبلی رو در برابر فعالیت های فرهنگی و دینی و ... ندارم اصلا. و هر روز دارم خالی تر و پوچ تر میشم. با این حال شب یلدا یه فال حافظ گرفتیم و این غزل اومد که: نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد / عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد ! خودمم تعجب کردم گفتم یعنی هنوز راهی هست؟ یا وقتایی که تفال می‌زدم به قرآن هم معمولا ایاتی مثل همین غزل میومد. ولی واقعا خودم احساس می‌کنم دارم کافر میشم! حتی جلسات شما و سها رو هم خیلی وقته دیگه نیومدم و از طرفی هم درگیر کنکور شدم که توی اون هم بشدت احساس پوچی می‌کنم و الانم دلم گرفته و دنبال رفیق بازی و این چیزام. الان می‌خواستم بگم دیگه خسته شدم از دست خودم ولی نمیتونم، انگار از همین هم یکمی لذت می‌برم ولی عقلم میگه نباید اینجوری باشه. آره همه اینارو عقلم میگه وگرنه خودم که اصلا کاری به این کارا ندارم و غرق شدم! منی که عاشق حاج قاسم بودم الان هفته دیگه سالگردشه ولی هیچ احساسی ندارد. کلا هیچ چیزی دیگه برام اهمیت نداره. همه چیز پوچه. حتی با طوفان الاقصی هم هیچ ارتباطی نگرفتم. واقعا نمیدونم چرا ولی با یک اتفاق به این بزرگی من هیچ ارتباط نگرفتم و شاید بگم از ته دلم اصلا برام مهم نبود. و نمیدونم چرا هم نسلی های خودمم که مثل همیم نمیتونیم دور هم جمع بشیم. الان یه جمعی از رفقام بودیم که چند سال با هم بودیم و توی فعالیت های فرهنگی و ... با هم میرفتیم جلو ولی دیگه این جمع هم از هم پاشید و هر کاری هم کردم نتونستم دوباره این جمع رو دور هم بیارمشون .

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال همین است که می بینید!! فهمِ این برهوت، نوعی به خودآمدن را پیش می‌آورد و در این رابطه قرآن فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ...».
ملاحظه می‌کنید که این برهوت، منحصر به شما نیست. نمونه‌اش سؤال کننده دیروز است به سؤال شماره 36605  و عرایضی که آن‌جا شد. پیشنهاد بنده آن است که به آن عرایض رجوع فرمایید و به طور جدّی در مورد این موضوع فکر کنید. آری! برهوتی در پیش است که باید نسبت به آن تأمّل کرد. موفق باشید
 

36572

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمت: استاد ببخشید بنده می‌خواستم در جهت ارتباط با قران پیش بروم، تا الان فقط روخوانی آیات را انجام می‌دادم، می‌خواستم یه سیری به من پیشنهاد کنید تا بتوانم در آینده تفسیر المیزان را هم بدون مشکل مطالعه کنم.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده مطالعه جزوه «روش کار با تفسیر المیزان» است  که روی سایت هست. موفق باشید

36461
متن پرسش

سلام و عرض ادب: جلساتی را در باشگاه دانشجویی فرصت شروع کردیم با مسئله «بازخوانی مسئله دانشجو و دانشگاه» با محوریت گفت و گوی دانشجویی امیدواریم مورد توجه تان قرار بگیرد و نشستی داشته باشیم بزودی متن زیر برای جلسه نوشته شده «بسم رب الزهرا» اگر در انتظار شنیدن حرفی پر طمطراق که تکلیف مسئله دانشجو و دانشگاه را با شما روشن کند هستید راه را اشتباه آمده اید قصه دانشجو امروز، همین نا هم سخنی و هم قصه نبودنش با دانشگاه و هم افق نبودن با دیگر دانشجویان است. قصه دانشجو امروز شکست ایست که پیوند دارد با ناپیوندی یافتن آنات علم و کشف و نوآوری با آموزش همگانی دانشگاهی، شکستِ یافتن راهِ وحدت علم و عمل. شکستِ طلب و مسئله دانشجو برای راه یافتن به مسائل زمان و زمانه اش؛ و نیافتن حضور دانشجویی در حل مسائل و مشکلات زمانش که نتوانسته معنای واقعی دانشجو بودن را تجربه کند سرآغاز هر آینده و راه نو روبرو شدن با این شکست هست تا طلب گشایش راه آینده پیش بیاید. هر چند که این طلب غریب و تنها و روی زمین میماند و هم سخنی برای این درد یافت نمی‌شود اما تنها کوره راه ما برای شدن، انقلاب اسلامی و مجال بازخوانی آن در راه تقلید و تکرار از گذشته راه جهان جدید است، و دوباره اندیشیدن به مناسبت و مناسبات و نسبت های ما با جهان جدید و یافتن دوباره راه توحید در جهان امروز. امروز اگر در شکست و نیست انگاری و بی امیدی بسر می‌بریم باید دوباره به بازخوانی آنچه در نسبت دیروزی و بمعنایی طاغوتی با پدیده های مدرن داریم و داشتیم بیندیشیم و نسبت مناسبات نو در اندازیم تاریخ اسلام گواه همین درد است با حضرت محمد صلوات‌الله‌علیه‌وآله تاریخی شروع شد و در پسش راه دراز ائمه برای شکل دادن و تغییر جامعه و مناسبات طاغوتی اش به بشارت و اجمال محمدی صلوات‌الله‌علیه‌وآله ولی قصه انقلاب نیز قصه کشاکش ظهور بشارت و اجمال اسلام محمدی در مکه ای که خانه بت های رنگارنگ بت پرستان مشرکان مکه است هست. قصه توحید و اجمال محمدی صلوات‌الله‌علیه‌وآله در قلب امام برای دوباره به تفصیل و صحنه آمدن این اجمال در مناسبات خود بنیادانه و نفسانی جهان جدید. آری روضه فاطمیه نیز روضه نیافتن باطن تاریخمان در وجود حضرت زهرا و مقام لیلة القدری ایشان است. حضرت زهرا مقام مادری است و مادر بودن در مقام غربت و حضور. نبودنش، بودن است و بودنش، نبودن. درک مقام حضرت زهرا و روضه حضرت شاید کوره راه ما برای راه یافتن و به باطن تاریخ و آینده نا پیدا انقلاب اسلامی است. امید که هم ایام بودن فاطمیه و هفته دانشجو کوره راه ما باشد برای تفکر و تذکر به تاریخی که با رجوع دوباره امام به باطن اسلام، به قلب ایشان اشراق و با رهبر انقلاب در راه تفصیل آن قرار داریم باشد و ما نیز در این راه خود را بجوییم.
 #بازخوانی_دانشجو_دانشگاه #باشگاه‌_دانشجویی_فرصت @forsat_soha  

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم چرا می‌خواهم با شما غزلی از جناب مولوی را در میان بگذارم که مدت‌ها با آن به‌سر می‌بردم. گویا جناب مولانا در این غزل قصه «دولت‌یافتنِ جانش» را با ما در میان می‌گذارد. ولی بنا شد از همه چیز، خود را آزاد کند. این‌طور می‌گوید:
مرده بدم زنده شدم، گريه بدم خنده شدم           دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم
گفت كه ديوانه، نه‌اي، لايق اين خانـه نه‌اي          رفتم و ديوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفت‌كه‌سرمست نه‌اي، روكه ازاين دست نه‌اي       رفتم وسرمست شدم وزطرب آكنده شدم
گفت كه توزيرككي، مست خيالي و شكي           گول‌شدم، هول شدم وزهمه بركنده‌شدم
گفت كه تو شمع شدي، قبلة اين‌جمع‌شدي             جمع نِيَم، شمع نِيَم، دود پراكنده شدم
تابش جان يافت دلم، واشد و بشكافت دلم            اطلس نو يافت دلم، دشمن اين ژنده شدم
زهره بدم، ماه شدم، چرخ دو صد تاه شدم             يوسف بودم، زكنون يوسف‌زاينده شدم
از توام اي‌شهره‌قمر، در من و در خود بنگر             كز اثــر خنــدة تو، گلشـن خندنده شدم
آیا سرآغازی که مطرح کردید که روبه‌روشدن با آینده‌ای نو می‌باشد؛ در دلِ چنین حضوری نیست که جناب مولانا را در برگرفته؟ که حقیقتاً بیش از یک کوره راه نیست؟ چه اندازه این امر مهم است که اگر بنا می‌باشد به میدان درخشش خورشید در گستره میان جنگل انبوه رسید، باید به کوره راهی که مقابل ما گشوده شده، فکر کرد. کوره راهی بس امیدبخش. وگرنه هرچه هست نیست‌انگاری می‌باشد. حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در زمان خود برای عبور از آنچه باید عبور می‌کرد به خوبی متوجه آن کوره‌راه شد. و حال ما نیز با نظر به افقی که هیچ‌چیز نیست، ولی همه چیز هست؛ باید از کوره راهی که توحید ربوبی مقابل‌مان گشوده است، غفلت نکنیم. موفق باشید  

 

35994

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

ما خانواده مذهبی هستیم و همیشه خیلی دوست داشتم که بچه های مذهبی داشته باشم. دختر ۱۲ ساله ای دارم که تا امسال تمام روزه هایش را گرفته بود امسال که می‌خواست به کلاس هفتم برود خودش از پارسال تصمیم گرفته بود که در امتحان ورودی مدارس تیزهوشان شرکت کند من هم برای تشویق بیشتر به او گفتم که اگر قبول بشی جایزه خوبی برات می‌گیرم چند بار به صورت مقدمه به من گفته بود که یک جایزه می‌خواهد که نمیتونه به من بگه می‌گفت اصلا براتون هزینه نداره و من هر چی فکر می‌کردم و حدس می‌زدم اشتباه بود تا اینکه یک شب بالاخره هدیه اش را به من گفت به این شرط که من اصلا هیچ بحثی باهاش نکنم من هم قبول کردم در کمال ناباوری به من گفت که اگر قبول شد دیگه نه نماز و نه روزه و نه حجاب را نمی‌خواد داشته باشه و سریع هم رفت توی اتاقش. من بهت زده شده بودم تا صبح اصلا نخوابیدم و خیلی گریه کردم. من خیلی بیشتر ترجیح می‌دادم که دخترم در راه دین باشه تا اینکه تیزهوشان بره وقتی نتایج اومد تیزهوشان هم قبول شد البته من از فردای اون شب دیگه بهش نگفتم نماز خوندی یا نه فقط بهش گفتم هر وقت دلت برای خدا تنگ شد میتونی نماز بخونی حالا شما به من کمک کنید که من باید چکار کنم؟ میدونم که اصرار و زور هیچ فایده ای نداره ولی هر چه هم بگذره و اون از نماز دورتر بشه برگردوندنش به این مسیر سخت تر میشه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زمان زمانه‌ای است که انسان، خودش برای خودش مسئله شده است و در این رابطه مباحث معرفت نفس نکاتی را به میان می‌آورد. پیشنهاد می‌شود مباحث کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» را به او پیشنهاد و یا با او در میان بگذارید و حرفتان پس از طرح موضوعات فصل اول آن کتاب، این باشد که به هر حال، برای ترک دستورات دین باید دلایلی داشته باشد. در حالی‌که برای بندگی خدا به عنوان ارتباط با خالقی که همه ابعاد ما را می‌شناسد، ما دلیل داریم. و چنانچه باز بر حرف خود تأکید دارد باید بداند که به عنوان یک انسان غیر منطقی او را مدّ نظر دارید. موفق باشید

35977

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: من یک سال است که بازنشسته شده ام نمی‌دانم با اوقات فراغت چکار کنم. صبح نماز جماعت می‌روم تا طلوع آفتاب قران یا دعا می‌خوانم چند سخنراني از محمد شجاعی گوش می‌دهم بقیه وقتم را احساس می‌کنم تلف می‌شود، عصر به گلزار شهدا می‌روم یک ساعتی آنجا هستم با این حال نمی‌دانم بقیع وقتم را چکار کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر خوب است با عمق‌بخشیدن به معارفی مثل «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن از طریق تفسیر «المیزان» یا سوره‌هایی که روی سایت هست، اندیشه خود را رشد دهید. موفق باشید

35564

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت بخیر: روز دوشنبه آمدم مسجد خدیجه کبری بعد از نماز صبح و در حال پیاده روی فرمودید تفسیر گوش کنم اسم سوره و کسی که تفسیر رو شرح کرده رو دوباره بفرمایید . شرح تفسیر ایت الله طباطبایی رو می‌خوام شروع کنم از کجا شروع کنم و توحیدم رو می‌خوام بیشتر کنم. راهنمایی بفرمایید خداوند خیرتون بده

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حاج آقا عابدینی بحمدلله در شرح تفسیر المیزان زحمات خوبی کشیده‌اند می‌توانید به ایشان رجوع فرمایید. در مورد رشد مبانی توحیدی خوب است که به بحث «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

35518

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به اسم خدای عشق ها و رسیدن ها و نرسیدن ها. عرض سلام: استاد گرامی یکی از دوستان بنده طی تغییری بسیار در عشق خدا بودن و حب هیچ آدمی رو به دلش راه نمی‌داد حتی می‌گفت همسرش رو نشونه ای از خدا میدونه و علاقه ای شدید به فردی نداره تا اینکه شدیدا دلبسته فردی در فامیلشون شد و تقریبا نتوست اونچه رو می‌خواست محقق کنه و دیگه حتی نمازای عادیشم به زور میخونه یعنی انگار برگشته به قبل از تغییر ولی به شدت دوست داره برگرده و عشقش به اون فرد خدایی بشه میگه که عاشق برگشتنه ولی نمیتونه تصور کنه به اون نرسه یک زندگی خدایی رو آرزومنده می‌خواستم اگر میشه در این مورد راهنمایی کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن نوع شیفتگی و عشقی که انسان در این زمانه به دنبال آن است و جوابگوی طلب اوست، حضور در تاریخی است که با انقلاب اسلامی شروع شده و با نظر به شهدا می‌توان به آینده‌ای بزرگ و نورانی نظر کرد وگرنه دیگر عشق‌ها و شیفتگی‌ها از آن جهت که توهّمی بیش نیست بالاخره به سردی می‌گراید. موفق باشید

35077

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام محضر استاد بزرگوار: گاهأ در بین سؤالات می‌بینم که دوستان دور تر از اصفهان، تقاضا دارند که شما برایشان دوره برگزار کنید یا کسی را از شاگردان معرفی فرمایید و به ذهنم آمد که اگر وقت جنابعالی اجازه نمی‌دهد، چنانچه شما صلاح و مصلحت می‌دانید جناب آاقای حاج آقا موسویان را که در نقاط مختلف کشور دوره های معرفتی برگزار می‌کنند را به دوستان معرفی فرمایید. مستحضر هستید بنده که در خدمت استاد موسویان گاهأ ایشان را همراهی می‌کنم اگر جمعی باشند که طلب دوره معرفتی داشته باشد فکر کنم جناب حاج اقا موسویان موافقت فرمایند (البته اگر شرایط دوستان در خواست کننده برایشان مقدور باشد). جهت هماهنگی شماره اینجانب را اعلام فرمایید. پناهپوری ۰۹۱۳۲۲۰۸۶۶۰ با تشکر فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد خوبی است . امید است که کاربران عزیز مدّ نظر قرار دهند. موفق باشید

نمایش چاپی