بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34446

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

علت اینکه ما در درون وجود خودمان احساس بدی نسبت به خودمان، نسبت به آدمهای دنیای اطراف مان پیدا می‌کنیم چیست؟ گاها این احساس بد فراتر رفته و حتی وارد رابطه ی ما با خدا می‌شود و احساس می‌کنیم خدا ما را ترک کرده است و ما را به حال خود رها کرده سر همین موضوع فکر می‌کنیم پناه بردن به بنده های خوب خدا مثل ائمه با توجه به اینکه ما گناهکاریم و دید مثبتی و رابطه ی خوبی با خدا نداریم فایده ای ندارد از سوی دیگر دلمان می‌خواهد با خدا خوب باشیم اما درونمان می‌گوید او تو را دوست ندارد و از طرف دیگر دنیای بی خدا سخت است چون حس بی پناهی داریم این فکر و احساس در زمان مشکلات بیشتر در ذهن ما می آید و گاها فکر می‌کنیم این مشکلات یعنی تو رها شده ای که این مشکلات را داری از طرف دیگر می‌گویند هر کس مقرب تر جام بلا بیشتر می دهندش. نتیجه اینکه ما در برخورد با حوادث چطور باید بفهمیم که بالاخره آدم خوبی هستیم و این امتحان ماست یا اینکه آدم بدی هستیم و این نتیجه اعمال خودمان است؟ راه حل برون رفت از این وضعیت چیست؟ دلیل هجوم این افکار چیست؟ چطور می‌شود رابطه ی خود را با خدا و با خود و در نتیجه خلق خدا و طبیعت اصلاح کرد؟ و در ادامه آدمها برای برون رفت از صفت بد بداخلاقی باید چه کنند؟ وقتی که حس می‌کنند و باور دارند این صفت جزیی از وجودشان شده؟ چون دائم توبه می‌کنی و قول می‌دهی تکرار گناه نکنی اما باز هم مرتکب می‌شوی. نه در مورد بد اخلاقی بلکه در مورد بسیاری از صفت های بد همین طور است. وقتی پس از چند بار قول دادن به خدا که دیگر تکرار نمی‌شود اما باز هم سراغ انکار می‌رویم احساس بد ناامیدی که دیگر نمی‌توانی خودت را اصلاح کنی سراغ ما می آید. راه حل برای رهایی چیست؟ می‌دانم ضیغ وقت دارید اما عاجزانه خواهش می‌کنم جواب سوال مرا بدهید. شاید این پاسخ مرا نجات داد و نجات یک انسان نجات بشریت است. خدا به وقتتان برکت دهد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا فراموش می‌کنیم که «دوست دارد یار، این آشفتگی»! آری! مولایمان امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» فرمودند: «انّ للقلوب اقبالاً و ادباراً» که به اصطلاح عرفا، «بسط» و «قبض» برای قلب هست و ما نباید قبضی که برایمان پیش می‌آید را حمل بر بی‌خدایی بکنیم، بلکه آن حالت را زمینه نشان‌دادن صبر بر بندگی بدانیم. زیرا خداوند دوست دارد تا ما در چنین حالاتی نیز بندگی خود را به نمایش بگذاریم و معلوم است که شیطان هم باید به میدان بیاید و آن افکار را که می‌فرمایید در ما بدَمد تا با مقابله با همین افکار و به دنبال عمیق‌شدن معارف خود بتوانیم جلو و جلوتر بیاییم. چرا می‌فرمایید صفت بد اخلاقی جزء وجود افراد می‌شود؟!! هرگز چنین نیست، زیرا خداوند انسان را با فطرت توحیدی‌اش آفریده است و با نظر به شخصیت ائمه «علیهم‌السلام» به عنوان انسان‌های کامل، انسان احساس یگانگی می‌کند. این طبیعی است که شیطان تلاش می‌کند ما را نسبت به راهی که در آن قدم گذاشته‌ایم مأیوس کند زیرا کار شیطان اتفاقاً همین است که با کسانی درگیر شود که در «راه» هستند. وجود این وسوسه‌ها به جای ناامیدی، امید را صد چندان می‌کند. پیشنهاد بنده آن است که با مباحث موجود روی سایت و یا در کانال «مطالب ویژه» مأنوس شوید تا إن‌شاءالله قوت اراده شما برای هرچه بهتر جلو رفتن تقویت شود. موفق باشید

34340

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر استاد گرامی: آیت الله حائری شیرازی در کتاب مربی و تربیت می فرمایند: (اگر فردی معتقد به عقاید عده ای نباشد ولی همنشين آنها باشد، این همنشینی مضر است) و برای شاهد مثال قضییه یار موسی که همراه فرعونیان غرق شد به خاطر این که پدرش جزو فرعونیان بود و رفت تا پدرش را نصیحت کند و خودش هم غرق شد را می آورند. حال سوال من این است آیا این نکته با حرف حاج قاسم که فرمود من در هواپیما دوست دارم کنار یک جوان سوسولی بنشینم تا یک جوان حزب اللهی منافاتی ندارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب حاج قاسم به همنشینیِ تنها بسنده نمی‌کرد همان‌طور که خودش می‌فرماید: «با همه ارتباط خوب و مثبت برقرار کنید حتی با کسانی‌که ظاهرشان با شما متفاوت است. اگر افراد بتوانند شکار کنند یک نفر را که دارای باطن درستی است با او رابطه برقرار کنند. اگر هدف داری، نترس! برو و اثر بگذار.» ملاحظه می‌کنید که به گفته او این همنشینی با هدفی همراه است در اصلاح آن افراد. موفق باشید

34294

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: مطالب خوبتان در رابطه با شخصیت و تفکر دکتر سروش در سایت رو مطالعه کردم. از آنجا که هر شخصیتی با ویژگی های مثبت و منفی هست و بنده نقدهای شما و دوستان رو در این سایت مطالعه کردم، اگر بخواهید به صورت سرفصلی چند جنبه مثبت از تفکر دکتر سروش رو نام ببرید که واقعا قابل استفاده باشد و دچار آلودگی نیست از چه نکاتی نام می‌برید؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از هوش سرشار ایشان متعجبم که چطور با این‌همه هوشیاری، در تعقل نسبت به موضوعات، خلاف آن‌طور که شایسته است، ناتوانند. موفق باشید

34261
متن پرسش

زمستان سخت، سخت شروع شد! سيد هاشم فیروزی یکی از رفقا می گفت اگر خود امام خمینی هم بود با این قیمتها دوباره انقلاب می کرد! تندر ۹۰ اتوماتیک؛ ۸۰۵ میلیون! در اولین روز زمستان تندر ۹۰ پلاس اتوماتیک، گویا معادل ۸۰۵ میلیون تومان فروخته می‌شود. آیا در خواب هم چنین کابوسی را تصور می کردیم؟ دلار در اولین روز زمستان وارد کانال ۴۰ هزار تومان شد! چه درست اما اشتباه گفته بود آن مشاور سیاست خارجه: وینتر ایز کامینگ... درست در آمدنش و غلط در بعد مقصد زمستان! خدا رحم کند بحال مستأجران و آحاد مستضعفان چرا که بقول یکی از دوستان در ایران ملت را به درخت بسته اند و رفته اند پی کار خودشان! این ملت آب می خواهد، نان می خواهد، سرپناه می خواهد... ملت فقط سفت بسته شده است که تکان نخورد گویا! هرکس در پی نفی خاستگاه و ریشه های اقتصادی انقلاب ۵۷ بود بدانید یا خائن است و یا جاهل به تاریخ و از کسری بودجه شاه و تورم وقت و حلبی آبادها خبر ندارد! ملت درد نان داشتند آقا... و رهبران انقلاب همگی شعار نان می دادند آقا... آقای طاهر زاده جواب بدین میگین راه روشن‌ انقلاب خجالت بکشین. حیا کنید. خدا عذاب کند شما را در این دنیا و اون دنیا. سوال منا حتما تو سایت بذارید و جواب بدین.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که بیشتر سعی بفرمایید شرایط پیش‌آمده را درست ریشه‌یابی کنید و به این فکر باشید که اولاً: برای عبور از این مشکلات، راه‌کار اساسی چیست؟ و ثانیاً: مسیر دولت آقای رئیسی آیا عبور از این مشکلات نیست؟ حدّاقل به این قاعده الهی فکر کنید که خداوند نمی‌گذارد شما در مقابل دشمنانی این‌چنین باطل شکست بخورید و مطمئن باشید مردم، پاداش صبر خود را به نحوی که جهان استکباری در حسرت آن قرار گیرند، خواهند گرفت. جناب آقای قمی نکاتی را در گفته خود با ما در میان می‌گذارند که به نظر می‌آید برای تفکر نسبت به موقعیت خود مفید باشد. موفق باشید https://eitaa.com/Balagh_Mobin/15     

34233

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزگوار: عنایت فرمائید جایگاه و نقش اختیار را ذیل آیه مبارکه؛ «و کذلک جعلنا لکل نبی عدو الشیاطین الانس و الجن» را تبیین کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! پیامبران راهی را در مقابل بشر می‌گشایند و شیاطین جنّ و انس سعی می‌کنند انسان‌ها را از آن راه منصرف کنند و در چنین عرصه‌ای است که انسان باید راه خود را انتخاب کند و شخصیت خود را بسازد. زیباییِ انتخاب، در مواجهه‌شدن با جبهه حق و باطل است تا انتخاب، معنا به خود بگیرد. موفق باشید

34088

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت بخیر استاد گرامی: یک دریافت و نمی دونم اسمش چی بگم (با اصلاحاتش آشنا نیستم) رو تجربه کردم شاید مکاشفه، خواستم نظر شما رو در باره اون بدونم در باره ذکر یونسیه، تجربه به این صورت بود، ابتدا صورت و بروزی نداشت، متعالی تر بود، بعد لااله الا الله (یعنی تبلور و حسی که تجربه منتقل می کرد خدا رو در ذهن / حس می آورد)، مدتی همین بود بعد از اون سبحانک لا اله الا انت (بیشتر قسمت تسبیح و سبحانک) یعنی چیزی که متوجه می شدی و مدتی همین بود، بعد از اون انی کنت من الظالمین و مدتی هم همین تجربه بود تا اینکه از وضعیت از بین رفت، یکی در این مورد نظرتون رو می خواستم و دوم هم در باره قسمت اول تجربه، قسمت اعظم و اصلی تجربه همونی بود که ظهور و صورتی نداشت، یعنی ممکنه ذکرهایی که از ائمه پیامبران نقل شده به این صورت باشه؟ وقتی روی کاغذ میاد قسمتی منتقل نشده باشه، این جوری بگیم از اونجایی که زمینی و به بیان میاد گفته شده؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به عنوان نفحات ربّانی می‌توان آن امور را در نظر داشته باشید. ۲. به هر حال بحث در این امور حساس، نسبتی است که انسان با حضرت ربّ العالمین می‌یابد. موفق باشید

33785

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: وقت حضرت عالی بخیر. این روزها کلیپ های زیادی از خشونت و وحشیگری افراد می بینیم و قویا غصه دار هستیم. کلیپ وحشیگری از عده ای اوباش در باره آرمان علی وردی دیدم که قلب هر انسانی رو به درد می آورد ولی کاش همین بود، کاش ما هم مثل همین عزیر جانمان را در راه حق و حقیقت می دادیم، که البته خون شهید بی ثمر نیست. اما چرا انقلاب اسلامی باید چنین رفتار خشنی با معترضین داشته باشه؟ استاد پیام شهرام گیل آبادی (مدیر شبکه رادیویی جوان و معاون قالیباف و خانواده شهید) از برخورد نیروی انتظامی رو ببینید - اینها چه توجیهی داره؟ ................، واقعا قلبم فشرده شد؛ شکستم. پلیس فقط نظاره گر بود. یکی گفت: «سى ثانیه وقت دارى گورت را گم کنى». نمى دانستم باید بروم، بایستم، چه کنم؟ یکى از نیروهاى پلیس بطرى آبى به من داد و در گوشم گفت من عذر مى خواهم کارى از دست ما بر نمى آید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه بنده هم خبرهایی از این جنس و یا به شدت کم‌تر شنیده‌ام حاکی از این‌که این افراد بدون آن‌که دوره‌های لازم را دیده باشند در اموری ورود کرده‌اند که برای ورود در آن امور، تعلیم لازم را ندیده‌اند. بحمدالله شنیدم با تذکرات مکرر بعضی از دلسوزان، گویا تا حدّی در حال تغییر رویه هستند و وظیفه ما می‌باشد که با تذکرات خود از این معضل تاریخی به خوبی عبور کنیم. موفق باشید

33600

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: شما در بحث ده نکته در معرفت نفس بیشتر جاها آنچه که مربوط به احکام نفس است به خداوند تعمیم می‌دهید. در صورتی که خداوند لیس کمثله شيئ است. در این باره چه توضیحی دارید؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای خدا، مثل یا شبیهی نیست ولی به تعبیر قرآن: «وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ» برای او در آسمان و زمین مثال و نمونه‌هایی که حکایت از حقیقت او بکند، هست.

با توجه به این‌که برای سؤالات خود ایمیلی مشخص نکرده‌اید و جواب بعضی از سؤالات شما یک کلمه بیشتر نیست و کمکی به سایر کار بران نمی کند که به آن ها رجوع کنند؛ جواب بقیه سؤالات نیز در همین‌جا داده می‌شود:

33606- باید همین‌طور باشد. جواب‌ سؤال‌های:   33607- نه     33608- نه     33609- همین‌طور باید باشد   33610- آری   33611- یک مقام است که نسبت به امکان ظهور هر کدام بحث جبرائیل و یا میکائیل پیش می‌آید. در کتاب «خویشتن پنهان» می‌توانید مطلب را دنبال کنید    33612- این قوا در نفس به جامعیت می‌باشند ولی نفس دارای ذومراتب و فراوانی است. باز همچنان توصیه ما آن است با حوصله و پشتکار، مطالب را در کتاب‌های مربوطه دنبال بفرمایید تا خود به خود این سؤالات جزیی نیز برایتان حل شود. ‌ موفق باشید

33498

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در کتاب ده نکته در معرفت نفس لفظ نفس رحمانی آمده است. منظور از نفس رحمانی چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس رحمانی همان تجلیات انوار اسم رحمان حضرت حق است که موجب تحقق نور اسم خاصی در مظهری از مظاهر می‌گردد. موفق باشید

33411

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: وقتتون بخیر. با توجه به اینکه حقیقت قیامت طبق حدیث امام رضا وجود دارد، «اذا زلزلت الارض» اشاره به آینده است؟ منظور زمین مادی است یا برزخی؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قیامت، همواره در مقام خود حاضر است ولی زمین به حکم «یوم تبدل الارض غیر الارض» با تغییراتی که می‌کند، به مقام قیامتی نایل می‌شود مثل خود انسان که با طی سکرات و برزخ، در قیامت حاضر می‌گردد. موفق باشید

33338

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد عزیز و بزرگوار: استاد عزیز در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر در عالم» در بحث احضار روح فرمودید کسی که به حضور می آید روح شخص نیست بلکه این شیطان است که حضور پیدا می کند. می‌خواستم بدونم که منظورتون از شیطان کیست آیا همان جن؟ یا خود شیطان است و اگر شیطان باشد چیزی که اطلاع دارم شیطان بر انسان تسلط ندارد یعنی نمی تواند به انسان آسیب برساند «یعنی فقط در حد وسوسه » است. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به نظر می‌آید شیطان علاوه بر وسوسه می‌تواند اگر خودِ فرد خود را در اختیار او قرار دهد، زبان او را در اختیار بگیرد و اتفاقاً این در بعضی موارد تجربه شده است. از این جهت نباید به سخنان آن روح، اعتماد کرد. موفق باشید

33195

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد عزیز آیا می‌توان در مباحث شما، کلمه ی «انقلاب» را در همه جا مساوی «اراده غلبه دادنِ حکمِ خدا» در نظر گرفت. واینکه اگر این اراده را همچون نقشی در نظر بگیریم که در آینه شفاف باطن های صیقلی متجلی می شود، راه یافت بیشتر این ارده در وجود خود چیست؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته بیندیشید که از یک طرف، حاضرشدن در تاریخی که ذیل اسلام آغاز شده و ما می‌توانیم خود را در آن تاریخ معنا کنیم؛ چه نوع روح و روحانیتی در جان ما به ظهور می‌آید؟ و از طرف دیگر متوجه تقوای الهی باید بود که موانع درک اراده الهی را در جان ما رقیق و رقیق‌تر می‌کند. موفق باشید

32874

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: این جمله تان برایم بسیار دلنشین بود خواستم توضیحی، تفسیری، مطلبی هم بر آن اضافه فرمایید. به سوی جهانی که انسانیت انسان، محور تفکر باشد و قلبها آنچنان با عاطفه و عقلانیت به ظهور آیند که تحمل یک فقر و یک فقیر برایشان نماند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تمام دین و دینداری برای غمخواری و دلسوزی نسبت به خلق است در بحث «نبیّ و محبّت، ربوبیت و عبودیت»[1] . شواهد قرآنی مربوط به این موضوع به میان آمده است. موفق باشید

 

[1] - https://lobolmizan.ir/special-post/969

32516

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: آیا خواندن روزانه زیارت عاشورا، دعای عهد، آل یس، سوره های یس، نبا، الرحمن، واقعه و معوذتین، آیه الکرسی ایرادی دارد؟ چون برخی نقل قولها می‌گویند مداومت زیاد بر اذکار باعث نتیجه عکس می‌شود!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که ما بنا است در این دنیا به کمک دعا و زیارت و قرآن زندگی کنیم، نه آن‌که زندگی ما تنها مشغول‌شدن به آن امور باشد. آری! مسائل خود را باید بشناسیم و مسیر خود را از طریق آیات و روایات به بهترین نحو طی کنیم و از دعا جهت موفقیت در این امر غفلت ننماییم. موفق باشید

37717

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوارم: حقیقتا حق پدر معنوی به گردنم دارید، دعا کنید عاقبت بخیر بشم. استاد برای من کعبه و مسجد النبی جاهایی هستند غیر از همه مکانهای روی زمین حتا حرمهای اهل بیت، اینکه این دیدگاه رو نسبت به حتا کربلا ندارم نشانه اینه که ایمانم کمه که نسبت به جایی که بر کعبه فضیلت داره چنین دیدی ندارم؟ یا شاید هم با باطن اونطور که باید مرتبط نیستم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال همان‌طور که عرض شد محور زمین، کعبه است و اولیای الهی همه و همه با محوریت خانه توحید یعنی کعبه، خود را به تعالی و قرب می‌رساندند هرچند البته مظاهر توحید در اولیای الهی بیشتر قابل احساس و تفصیل است و بدین لحاظ انسان، راحت‌تر می‌تواند با مضجع شریف آنان به نور توحید منتقل شود. ولی به هر حال با همان زمینه توحیدی که در کعبه ادراک می‌شود. موفق باشید 

35988
متن پرسش

سلام و عرض ادب استاد عزیز و فرهیخته: ضمن تشکر از همت عالی و فرآورده های متعالی حضرتعالی، کتاب های شما بسیار و به لطف خدا روز به روز بیشتر و تخصصی تر می شوند و سیر مطالعاتی که قبلا در کانال بارگذاری شده بود مفصل است لذا اگر کسی بخواهد فقط ۱۰ کتاب از جمع کتب ارزشمندتان را مطالعه نماید، به نظر خودتان و لحاظ جمیع جهات، کدام کتبتان را معرفی می فرمایید؟ ممنون از محبت و راهنمایی آن استاد شایسته و پر مهر و صفا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و سپس «آشتی با خدا» و پس از آن «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «معاد» و «انقلاب اسلامی، بازگشت به عهد قدسی» و کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» و «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» و «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» و «انقلاب اسلامی؛ طلوع جهانی بین دو جهان» استفاده کرد. ان شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید

35685
متن پرسش

سلام علیکم و جمیع مغفرته: باز هم با عرض پوزش دوباره و عذرخواهی مجدد از تصدع وقت جنابعالی و دوستان و مخاطبان. سخنی از امام سجاد علیه السلام را دوست داشتم با شما در میان بگذارم و از بیانات آن عزیز بهره مند شوم لذا برایتان موجب زحمت شدیم. «بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَائِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ ، وَ خُلَفَاءَكَ فِي أَرْضِكَ ، وَ حُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإِرَادَتِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَيْكَ ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى جَنَّتِكَ» پروردگارا! بر پاکیزه‌تران از اهل بیت او درود فرست، اهل بیتی که برای اجرای فرمانت انتخاب کردی؛ و آنان را خزانه‌داران دانشت و حافظان دینت و جانشینانت در زمینت و حجّت‌هایت بر بندگانت قرار دادی؛ و آنان را به اراده‌ات، از پلیدی و آلودگی به طور کامل پاک کردی؛ و وجود مبارکشان را وسیله‌ای به سوی خود و راه مستقیمت به جانب بهشتت، قرار دادی (فراز ۵۷ از دعای ۴۷) «اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ ، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ ، وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ ، وَ لَا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ.» خدایا! تو در هر زمان، دینت را به وجود امامی یاری دادی، امامی که او را نشانه‌ای برای بندگانت جهت یافتن راه حق و مشعلی فروزان در سرزمین‌هایت برپا داشتی؛ پس از آن‌که رشتۀ ارتباطش را به رشتۀ ارتباط خود پیوند دادی و او را سبب دست‌یابی به خشنودی‌ات قرار دادی و طاعتش را واجب و از نافرمانی‌اش بیم دادی و مردم را به فرمان بردن از دستوراتش و باز ایستادن از نهی‌اش و پیشی نجستن بر حضرتش و پس نماندن از وجود مقدّسش، دستور دادی. آری؛ امام انتخاب‌شدۀ تو، پناه پناهندگان و ملجأ مؤمنان و دستگیرۀ چنگ‌زنندگان و زیبایی جهانیان است. (فراز60 از دعای 47) «اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ لَا تُخَيِّبِ الْيَوْمَ ذَلِكَ مِنْ رَجَائِي ، يَا مَنْ لَا يُحْفِيهِ سَائِلٌ وَ لَا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ ، فَإِنِّي لَمْ آتِكَ ثِقَةً مِنِّي بِعَمَلٍ صَالِحٍ قَدَّمْتُهُ ، وَ لَا شَفَاعَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ إِلَّا شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ سَلَامُكَ» خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و آن امیدم را در این روز، به ناامیدی تبدیل مکن. ای که درخواست‌کننده‌ای او را به مشقّت نمی‌اندازد و بخششی از توانگری‌اش نمی‌کاهد! من از جهت اعتماد به عمل شایسته‌ای که از پیش فرستادم و به امید شفاعت آفریده‌ای، جز شفاعت محمّد و اهل بیتش - که درود و سلامت بر او و بر آنان باد- به پیشگاهت نیامدم. «أَتَيْتُكَ مُقِرّاً بِالْجُرْمِ وَ الْإِسَاءَةِ إِلَى نَفْسِي ، أَتَيْتُكَ أَرْجُو عَظِيمَ عَفْوِكَ الَّذِي عَفَوْتَ بِهِ عَنِ الْخَاطِئِينَ ، ثُمَّ لَمْ يَمْنَعْكَ طُولُ عُكُوفِهِمْ عَلَى عَظِيمِ الْجُرْمِ أَنْ عُدْتَ عَلَيْهِمْ بِالرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ» آمدم در حالی که به گناه و بدی‌ام نسبت به خود اقرار دارم؛ آمدم و به بخشش عظیمی که به وسیلۀ آن از خطاکاران گذشتی، امید دارم؛ سپس به درازا کشیدن سرگرمی و اشتغالشان بر گناه بزرگ، حضرتت را از این‌که با رحمت و آمرزشت به آنان رو کنی بازنداشت. «فَيَا مَنْ رَحْمَتُهُ وَاسِعَةٌ ، وَ عَفْوُهُ عَظِيمٌ ، يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ ، يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عُدْ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ وَ تَعَطَّفْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ وَ تَوَسَّعْ عَلَيَّ بِمَغْفِرَتِكَ» ای که رحمتش گسترده و بخششش بزرگ است؛ ای بزرگ! ای بزرگ! ای عالی‌رتبۀ مهمان‌نواز! ای عالی‌رتبۀ مهمان‌نواز! بر محمّد و آل محمّد درود فرست؛ به رحمتت به من بازگرد و به احسانت مرا مورد مهر و عاطفه قرار ده و به آمرزشت بر من گشایش ده. (فقرات 5 تا 8 دعای 48) «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى سِتْرِكَ بَعْدَ عِلْمِكَ ، وَ مُعَافَاتِكَ بَعْدَ خُبْرِكَ ، فَكُلُّنَا قَدِ اقْتَرَفَ الْعَائِبَةَ فَلَمْ تَشْهَرْهُ ، وَ ارْتَكَبَ الْفَاحِشَةَ فَلَمْ تَفْضَحْهُ ، وَ تَسَتَّرَ بِالْمَسَاوِئِ فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَيْهِ» خدایا! تو را سپاس بر پرده‌پوشی‌ات بعد از آگاهی‌ات و بر قدرتت پس از دانستنت. همۀ ما مرتکب گناهان و معاصی شدیم و تو احدی از ما را بین مردم به گناه مشهور نکردی؛ و به کارهای زشت و ناپسند آلوده شدیم و تو یک نفر از ما را در برابر بندگانت رسوا نساختی. هر یک از ما خود را به پردۀ زشتی و گناه پوشاند و تو احدی را بر زشتی‌ها و گناهانش راهنمایی نکردی. «كَمْ نَهْيٍ لَكَ قَدْ أَتَيْنَاهُ ، وَ أَمْرٍ قَدْ وَقَفْتَنَا عَلَيْهِ فَتَعَدَّيْنَاهُ ، وَ سَيِّئَةٍ اكْتَسَبْنَاهَا ، وَ خَطِيئَةٍ ارْتَكَبْنَاهَا ، كُنْتَ الْمُطَّلِعَ عَلَيْهَا دُونَ النَّاظِرِينَ ، وَ الْقَادِرَ عَلَى إِعْلَانِهَا فَوْقَ الْقَادِرِينَ ، كَانَتْ عَافِيَتُكَ لَنَا حِجَاباً دُونَ أَبْصَارِهِمْ ، وَ رَدْماً دُونَ أَسْمَاعِهِمْ» چه بسیار نهی تو را به جا آوردیم و چه بسیار دستور تو را که گفتی نسبت به آن قیام کنیم و آن را انجام دهیم، ما از آن تجاوز کردیم؛ و چه بسیار زشتی‌هایی که به دست آوردیم و خطاهایی که مرتکب شدیم، در حالی که تو بر آن‌ها آگاه بودی نه بینندگان دیگر؛ و تو بر افشایش قدرت داشتی؛ قدرتی فوق همۀ قدرتمندان؛ ولی عفو و چشم‌پوشی و نیرومندی‌ات برای ما در برابر دیده بینندگان پرده‌ای و در مقابل گوششان سدّی بود. «فَاجْعَلْ مَا سَتَرْتَ مِنَ الْعَوْرَةِ ، وَ أَخْفَيْتَ مِنَ الدَّخِيلَةِ ، وَاعِظاً لَنَا ، وَ زَاجِراً عَنْ سُوءِ الْخُلُقِ ، وَ اقْتِرَافِ الْخَطِيئَةِ ، وَ سَعْياً إِلَى التَّوْبَةِ الْمَاحِيَةِ ، وَ الطَّرِيقِ الْمَحْمُودَةِ» پس آنچه از زشتی‌ها بر ما پوشاندی و آنچه از علل فساد و تباهی از ما پنهان کردی، برای ما پند دهنده و بازدارندۀ از بدخویی و نگاه‌دارندۀ ارتکاب معصیت و سبب کوشش به سوی توبۀ نابودکنندۀ گناه و راه پسندیده، قرار ده. «وَ قَرِّبِ الْوَقْتَ فِيهِ ، وَ لَا تَسُمْنَا الْغَفْلَةَ عَنْكَ ، إِنَّا إِلَيْكَ رَاغِبُونَ ، وَ مِنَ الذُّنُوبِ تَائِبُونَ» و زمان قرار گرفتن در تمام این امور مثبت را نزدیک گردان و داغ غفلت از خود را به پیشانی ما نزن که ما به سوی تو مشتاقیم و از گناهان تائبیم. (فقرات ۱ تا ۵ دعای ۳۴) «هَذَا مَقَامُ مَنْ تَدَاوَلَتْهُ أَيْدِي الذُّنُوبِ ، وَ قَادَتْهُ أَزِمَّةُ الْخَطَايَا ، وَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِ الشَّيْطَانُ ، فَقَصَّرَ عَمَّا أَمَرْتَ بِهِ تَفْرِيطاً ، وَ تَعَاطَى مَا نَهَيْتَ عَنْهُ تَغْرِيراً» این جایگاه کسی است که دست‌های گناهان، او را دست به دست کرده‌اند؛ و افسار خطاها، او را به دنبال خود کشیده‌اند؛ و شیطان بر او چیره شده و در رابطه با تباه کردن فرمانت نسبت به آنچه امر فرمودی کوتاهی کرده؛ و به خاطر غفلتش از عاقبت کار، آنچه را نهی کردی، مرتکب شده. «كَالْجَاهِلِ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْهِ ، أَوْ كَالْمُنْكِرِ فَضْلَ إِحْسَانِكَ إِلَيْهِ حَتَّى إِذَا انْفَتَحَ لَهُ بَصَرُ الْهُدَى ، وَ تَقَشَّعَتْ عَنْهُ سَحَائِبُ الْعَمَى ، أَحْصَى مَا ظَلَمَ بِهِ نَفْسَهُ ، وَ فَكَّرَ فِيما خَالَفَ بِهِ رَبَّهُ ، فَرَأَى كَبِيرَ عِصْيَانِهِ كَبِيراً وَ جَلِيلَ مُخَالَفَتِهِ جَلِيلًا.» مانند کسی که قدرتت را بر وجودش جاهل و فراوانی احسانت را نسبت به خودش منکر است تا هنگامی‌که دیدۀ هدایت برایش باز شده و ابرهای کوردلی، از صفحۀ باطنش برطرف گشته، ستم‌هایی که بر خود کرده، به شمار آورده و در اموری که پروردگارش را مخالفت کرده به اندیشه نشسته؛ در نتیجه گناه بزرگش را بزرگ و عظمت مخالفتش را عظیم دیده. (فقرات ۶ و ۷ دعای ۳۱) «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ ارْزُقْنِي الرَّغْبَةَ فِي الْعَمَلِ لَكَ لآِخِرَتِي حَتَّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِي ، وَ حَتَّى يَكُونَ الْغَالِبُ عَلَيَّ الزُّهْدَ فِي دُنْيَايَ ، وَ حَتَّى أَعْمَلَ الْحَسَنَاتِ شَوْقاً ، وَ آمَنَ مِنَ السَّيِّئَاتِ فَرَقاً وَ خَوْفاً ، وَ هَبْ لِي نُوراً أَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ ، وَ أَهْتَدِي بِهِ فِي الظُّلُمَاتِ ، وَ أَسْتَضِي‌ءُ بِهِ مِنَ الشَّكِّ وَ الشُّبُهَاتِ» خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و برای آخرتم میل و رغبت در عمل، آن‌هم عمل برای خودت، روزی‌ام کن؛ تا جایی که درستی این عمل را از قلبم بیابم و به گونه‌ای که بی‌رغبتی نسبت به دنیایم بر من چیره شود و به صورتی که از سر شوق خوبی‌ها را به جا آورم و از بیم و ترس از عذاب، از بدی‌ها در امان مانم؛ و نوری به من بخش که به وسیلۀ آن در میان مردم زندگی کنم و در تاریکی‌ها با فروغش راه یابم و به سبب آن از شک و شبهه‌ها، رهایی یافته، روشنی ایمان و اعتقاد محکم و استوار به دست آورم (فراز8 دعای 22). اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ كَيْدِهِ وَ مَكَايِدِهِ ، وَ مِنَ الثِّقَةِ بِأَمَانِيِّهِ وَ مَوَاعِيدِهِ وَ غُرُورِهِ وَ مَصَايِدِهِ . خدایا! به تو پناه می‌بریم از فتنه‌انگیزی‌های شیطان رانده‌شده و از نیرنگ و مکرهایش و از اینکه به دروغ‌ها و وعده‌ها و فریب‌کاری و دام‌هایش اطمینان کنیم. وَ أَنْ يُطْمِعَ نَفْسَهُ فِي إِضْلَالِنَا عَنْ طَاعَتِكَ ، وَ امْتِهَانِنَا بِمَعْصِيَتِكَ ، أَوْ أَنْ يَحْسُنَ عِنْدَنَا مَا حَسَّنَ لَنَا ، أَوْ أَنْ يَثْقُلَ عَلَيْنَا مَا كَرَّهَ إِلَيْنَا . و از این که خود را در گمراه کردن ما از راه بندگی‌ات و خوار کردنمان بر اثر معصیتت، به طمع اندازد؛ یا نزد ما نیکو شود زشتی‌هایی که او در نظر ما نیکو جلوه می‌دهد؛ یا گران و سخت شود، خوبی‌هایی که او در نظر ما زشت نشان می‌دهد. اللَّهُمَّ اخْسَأْهُ عَنَّا بِعِبَادَتِكَ ، وَ اكْبِتْهُ بِدُؤُوبِنَا فِي مَحَبَّتِكَ ، وَ اجْعَلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ سِتْراً لَا يَهْتِكُهُ ، وَ رَدْماً مُصْمِتاً لَا يَفْتُقُهُ . خدایا! به عبادت و بندگی ما، او را از عرصه‌گاه زندگیمان طرد کن و بِران؛ و به سبب جدّیت و تلاشمان در راه محبّتت، او را ذلیل و خوار گردان؛ و بین ما و او پرده‌ای قرار ده که آن را ندرد؛ و حجابی ضخیم برقرار کن که آن را نشکافد. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اشْغَلْهُ عَنَّا بِبَعْضِ أَعْدَائِكَ ، وَ اعْصِمْنَا مِنْهُ بِحُسْنِ رِعَايَتِكَ ، وَ اكْفِنَا خَتْرَهُ ، وَ وَلِّنَا ظَهْرَهُ ، وَ اقْطَعْ عَنَّا إِثْرَهُ . خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و شیطان را با سرگرم شدن به برخی دشمنانت از ما منحرف کن و ما را به توجه و نگهداری نیکویت از او حفظ فرما و از خیانت و نیرنگش بازدار و رویش را از ما برگردان و ردّ پایش را از ما قطع کن. (فقره 1 تا4 دعای 17) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ خدا را سپاس که مالک و مدبّر جهانیان است. اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، رَبَّ الْأَرْبَابِ ، وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ ، وَ خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ ، وَ وَارِثَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ ، ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ﴾، وَ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَيْ‌ءٍ ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ مُحِيطٌ ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ رَقِيبٌ . خدایا! سپاس ویژه توست؛ ای پدید آورندۀ آسمان‌ها و زمین! ای صاحب بزرگی و رافت و محبّت! ای مالک همۀ اربابان و ای معبود هر معبود و خالق هر مخلوق و وارث هر چیز! چیزی شبیه او نیست و علم چیزی از او پنهان نمی‌ماند و او به هر چیز احاطه دارد و او بر هر چیز نگهبان است. أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ تویی خدایی که جز تو خدایی نیست و یکتا و یگانه‌ای، فرد و تنهایی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْمُتَكَرِّمُ ، الْعَظِيمُ الْمُتَعَظِّمُ ، الْكَبِيرُ الْمُتَكَبِّرُ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بزرگوار و ارجمندی، بزرگ و باعظمتی، کبیر و متکبّری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْعَلِيُّ الْمُتَعَالِ ، الشَّدِيدُ الِْمحَالِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بلند مرتبه و بلند پایه‌ای، در انتقام‌گیری سخت و شدیدی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ، الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ . و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بخشنده و مهربانی، دانا و درست کاری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ، الْقَدِيمُ الْخَبِيرُ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، شنوا و بینایی، ازلی و آگاهی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْأَكْرَمُ ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ ، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بزرگوار و بزرگوارتری، همیشگی و جاودانه‌تری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ ، وَ الآْخِرُ بَعْدَ كُلِّ عَدَدٍ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، اوّلی پیش از هر کس و آخری پس از هر عدد. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الدَّانِي فِي عُلُوِّهِ ، وَ الْعَالِي فِي دُنُوِّهِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، نزدیک در عین بلندی مقامش و بلند مقام در عین نزدیکی‌اش. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الَْمجْدِ ، وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، صاحب زیبایی و شکوه و عظمتی و کبریایی و ستایشی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الَّذِي أَنْشَأْتَ الْأَشْيَاءَ مِنْ غَيْرِ سِنْخٍ ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَيْرِ مِثَالٍ ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ. و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که همه چیز را بدون مایه و اصل پدید آوردی و آنچه را صورت و شکل دادی، بدون نمونه‌برداری از چیزی شکل دادی و آفریده‌ها را بدون اقتباس از نقشه‌ای آفریدی. (فقره 1 تا 12 دعای 47) بر آن بود تا قسمت هایی از دعاهای صحیفه را در حد یک فقره یا دو فقره بیاورم اما وقتی این چند فقره را جمع آوری کردم به خدا که دلم نیامد حذفشان کنم به نظرم رسید علاوه بر انکه هر کدا م از این فقرات بابی است برای گفتگو بی ربط به مطالبی که نگاشته شده نمی باشد علاوه بر آمه اصل سخنان این گفتگو بر محور کلمات این امام عزیز می باشد و هم اینکه مخاطب عزیز جلوه های گوناکون از کلام امام در دعاهای مختلف را مرور میکند و خود بابی می شود برای گفتگوهای بعدی. امام سجاد (علیه السلام) و ادامه ی نهضت پر شکوه کربلا کربلا طرحی بود برای تاریخ فردای بشریت و این طرح را می توان از جای جای تاریخ کربلا پیدا کرد. کربلا نه فقط نقشه ی راهبری تاریخ برای گذر از طواغیت اموی آن زمان ،که راهبردی برای فردای بشری که در میانه ی تحیر و ضلالت تاریخ خود به دنبال طرح و نقشه و معنایی از اصالت ها و واقعیت ها می گردد و بدنبال معنای زندگی است و برای فرار از بی هویتی تاریخ امروز خود فریادش بر آمده است و از زمانه ی خودخواهی ها و فردگرایی ها به رنج رسیده است راهی است که از کربلا می گذرد. کربلا قصه ی معناهایی از زندگی است در نقشه ی تاریخ توحیدی انسان و این چرخه ی انسان و خداوند و تاریخ را کربلاست که بهم متصل می کند و حلقه ی گسستگی تاریخ حیات بشر از نهایی ترین حقیقت و اصیل ترین بودن را این کربلاست که به او می بخشد و باید با کربلا با انسان از درون تهی و خود فرو رفته ای که کارد پوچی به استخوان جانش نشسته است سخن گفت و با حقیقت معنایی متعالی از انسان و حقیقت و امید به رسیدن به تعالی و معناداری ساحت زندگی با او حرف زد. آری کربلا نزدیک ترین افق به ساحت سخن با انسان بیرون افتاده از تاریخ است که گمشده ای دارد و نمیداند این ندای تحیر و ضلالت درونی خویش را چگونه اجابت کند واین طلب بیکرانگی و بی انتهایی وجودش را با کدامین شراب ارام کند و نهایی ترین لذت از حقیقت را به کام اش بنشاند ؟ دقیقا سخن همین جاست جواب در رازی است که میان حسین ( علیه السلام) با خدای خودش در قتلگاه صورت گرفت ! ملاقات حسین با خداوند در قتلگاه راز پیروزی فردای انسانی است که می خواهد با حقیقت روبرو شود و از حیرانی امروزینش نجات بیابد و مگر جز این است که تحیر و ضلالت با لیل به هدایت می رسد و آن دلیل کربلاست. کربلا، نقطه ی عطف تاریخی است که می شود با آن در آینده ی تاریخی بشر، با انسان آن تاریخ هم سخن شد و با او در حضور در فردای پسا نهیلیسم به توافق رسید و او را از ظلمت پوچی و بی معنایی فراگیر جهان امروزین اش به افق معنا داری عالم و انسان رساند فقط باید بر اساس همان الگوی راهبری کربلا پیش رفت ن در ساحت الفاظ و استعارات و راز پیروزی کربلا در همین جاست که پیوند حماسه و عقلانیت و خرد و عشق با هم است و تمام ابعاد ادراکی و تحریکی را در صحنه ی انسانی درگیر می کند هم بینش می دهد و هم کشش و میل ایجاد میکند و هم در صحنه ی عمل انسان را به کوشش و تحریک و خلق حماسه و قدرت می بخشد. در باب (کربلا و هم سخنی با بشر امروز ) سخن فرآوران است و باید افق این بحث را با گفتگو و اشارت های معنایی که از دل تاریخ کربلا می توان دریافت کرد گشود تا آن رازها را به زبان آورد و سخن ها به میان آید و البته گوش ها ی آماده ی فردایی مان بشنوند تا آرام آرام هم زبانی و همدلی و همراهی ایجاد شود که البته این باب با اربعین گشوده شده است و بسیاری از سخنان و زبان ها و گوش ها در اربعین یافت خود را پیدا کرده اند و باید منتظر بود و منتظر شد تا باز هم گشوده . گشوده تر شود. اما در ادامه ی تاریخ کربلا و زندگی در فردای تاریخ انسان پس از کربلا که مواجه با تاریکی و ظلمت عصر اموی می باشد و تاریخ دوگانه ی خودش را پیدا کرده است و تقابل جبهه ی توحید و کفر صورت بندی پیدا کرده است اصیل ترین نقش ها در تاریخ را سردمداران و جلوداران و رهبران جبهه ها دارند و آنها هستند که در تاریخ حرکت ها ، کنش ها، مرزبندی ها، واکنش ها، صورت های تاریخی را شکل می دهند و جهت می بخشند در واقع آنان اند که علت فاعلی بر صورت و ماده ی تاریخ به سوی غایت شان هستند. در این میان بعد از کربلا حضرت سجاد علیه السلام به جد در پی آن است تا کربلا در تاریخ گم نشود که اگز تاریخ کربلا گم یا ناقص می شد غایت حیات انسان بی نتیجه می شد و حضرت این حیات تاریخی کربلا را امتداد بخشید و دست به کار بسترهای تاریخی و معنایی برای فردای حیات کربلا شد و دست به انشای دعا و ایجاد بستر زمینه ی ارتباط انسان با خدا شدند چرا که بزرگترین خطای بشر غفلت از هویت وابستگی و تعلق وجودی به خداوند است و وای از آن روزی که بشر از آن آویختگی و تعلق به اصیل ترین وجه بودنش که همان اتصال به حق است افسار گسیخته شود آنگاه اسیر خودشیفتگی و خودخواهی ها و میل های سرگردان بشری که انتهایی برای آن متصور نیست خواهد بود علاوه بر آنکه این انسان به راحتی اسیرو برده ی قدرت های برتر و میل های اماره ی قوی تر و آزادی های سرگردان انسان های دیگر خواهد شد آنگاه غلبه با انسانی یا انسان هایی خواهد بود که قوی ترند واین خطرناک ترین چیزی است که انسان با آن رویرو خواهد شد. حال دقیقا در چنین شرایطی امام سجاد (علیه اللسام) در تاریخ انسان ها حاضر می شودند و صورت و ماده ی زندگی را ترسیم می کنند تا بشر گرفتار و اسیر ظلمت موهومِ همیشه ی آزادی ها ی سطحی و میل های گسیخته ی عَرَضی نشود و زیرلگد خیال های سرگردان جذاب شهوت له نشود. امام دقیقا در اینچنین ساحتی ایستاده است تا انسان را به مطلوب حقیقی اش برساند و درست جواب طلب حیقی و اصیل انسان ها در تاریخ است که اگز نباشد نظام عالم بی اساس خواهد بود. حال با این سخن بایست جایگاه زین العابدین در تاریخ بهم ریخته ای که از نفس پلید و نجس زمانه ی اموی ظهور کرده است را بیابیم و با آن سامان زندگی تاریخی فردای مان را راهبری کنیم. امام سجاد (علیه السلام) درست در نقطه ی فهم تاریخی انسان دست به کار می شوند و در عین هوشیاری و تدبیر مسیر تربیت و تعالی سخت دورانی که تمام امپراتوری رسانه ای به دست امویان است و حضرت از کوفه که در آن روز بزرگترین مرکز تجمع شیعیان می باشد دور است و مکه گرفتار زبیریان است و اساسا میانه ی با جریان اهل بیت ندرند و مدینه که حضرت به شدت در تنگنای محاصره ی تبلیغاتی و قلت نیرو می باشند و جریاناتی از شیعه که در برپایی نهضت های برای قیام و جنگ مسلحانه هستند دست به کار می شودند و دست به انشاء صحیفه ی سجادیه می زنند و دقیقا صحیفه ی سجادیه شروع حضور تاریخی شیعه بعد از جریان کربلاست و بازگشت ساحت معنایی که داشت با بنی امیه گم می شد اما خون حسین بن علی ( علیه السلام) آن را به تاریخ برگرداند و امام زین العابدین( علیه السلام) آن را امتداد بخشید و می توان تبلور و تجلی و بروز این امتداد تاریخی را در عصر امامین باقرین (علیهما السلام) مشاهده کرد. گزارشات تاریخی تاریخ امام سجاد(علیه السلام) در مدینه حاکی از آن است که حضرت نه تنها جهانی از معنا را با دعا به تاریخ برگرداند و انسان گم شده ی اومانیسم را طرد کرد بلکه حرکات و سکنات وسیره و الگویی رفتاری حضرت بسیاری از دوستان و شمنان را تحت تاثیر خود قرار دادند به طوری که دوست و دشمن اقرار به حلالت و صداقت و عبادت زین العابدین لب به سخن گشودند یعنی حضرت سیره ی رفتاری آل الله را به تاریخ زندگی بشر برگرداند. دعاهای حضرت در صحیفه ی سجادیه شاهدی است بر حرکتی که امام بعد از تاریخ کربلا شروع کردند و نه فقط راهبرد آ« روزکار باشد که راه برون رفت از تاریخ ظلمت زده و متخیر و سرگردان جوان امروز ما نیز می باشد و ما باید با صحیفه ی سجادیه سخن هایی گفتنی از جنس طلب بی نهایت جوی جوان امروز و لذت های پایداری که در دل این دعاها یافت می شود را به میان بیاوریم . جنس امام زین العابدین(علیه السلام) جنس حضور فعال فردایی برای تاریخی است که ما ما با انقلاب اسلامی شروع کردیم و پرده ای از آنرا در اوایل شروع مکتب امام در سیره و صورت رزمندگان و یاران و پیروان این مکتب به عیان دیدم و امروز می شنویم و بعید می دانم اگر جوانی از این نسل بداند و بیابد و بشنود که آزادی در این تاریخ در صورتی اصیل تر و هیئتی پایدارتر وجود دارد در طلب آن گوش تیز نکند و دل ندهد. نمیدانم ! بایست و بایست منتظر بود تا گوش هایی تیز شود و سخن های اصیلی که هست و داریم را بشنود یا آنکه سخن هایی حاضر و اصیل و نو با ادبیات زنده به کار برد تا کوش ها تیز شود و یا آنکه هم منتظر بود و هم سخن گفت و بنده احساس می کنم این آخرین به الگوی حضرت سجاد(علیه السلام) نزدیک تر می باشد. پس هم باید در این تاریخ اصیل ترین سخنان و حقیقی ترین حرف ها را به میان آورد و هم باید منتظر بود تا بشر به درک حضور در فردای خود را بیابد و دست در جستجوی حقیقت بزند و بن بست های تاریخ عالم مدرن را به درستی دریابد و تفسیل همین سخن هم نیازمن سخن هاست ......

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه شده‌اید حقیقتاً حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» با حضور در طوفانی که امویان گمان می‌کردند همه اسلام را بر باد می‌دهند؛ به میان آمدند تا فردایِ انسانی را احیاء کنند، فردایی که باز مائیم و هزاران طوفان، و امام حسین «علیه‌السلام» به عنوان مردی که در قلب تاریخ ایستاده است، آن هم با حضوری که  اشاره‌ است به افق و چشم اندازی که در زندگی توحیدی در مقابل انسان قرار می‌گیرد، حکایتی از اراده الهی جهت نفی استکبارِ امویِ دیروز و امروز. اراده‌ای که حضرت امام حسین و حضرت زینب «سلام‌الله‌علیهما» و یاران‌شان آینه‌های نمایش آن اراده می‌باشند و هرکس می‌تواند خود را در آن حضور، ذیل اراده الهی تجربه ‌کند. و این امام سجاد «علیه‌السلام» هستند که به گفته شما متذکر روحی می‌باشند تا کربلا در تاریخ گُم نشود و به یک معنا آری! انسان را با دعا به تاریخی برگردانند که تاریخ حسینی است و ما در این فضا می‌توانیم تاریخ خود را که همان تاریخ توحیدیِ انقلاب اسلامی است، درک کنیم و فردایی از جنس جوابگویی به ابعاد قدسی بشریت را مدّ نظر قرار دهیم. و این به گفته حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» ابتدای راه است. موفق باشید 

35471

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: خیلی ممنون از پاسخی که میدید. ببخشید یه سوال دارم. سوالم درباره اینه که کمبود زمان دارم، به اندازه ای تحت فشار هستم که حال بدی دارم. کارم سخته و انرژی زیادی میبره و برای درآمد مجبورم سخت کار کنم در حدی که حال خوبی ندارم و فرصت استراحت کردن ندارم چون دایما باید به صاحب کار تحویل بدم، گوش دادن به موسیقی تنها مایه آرامش من برای اینه که چند دقیقه احساس آرامش داشته باشم و فشار کاری طوریه که به نماز و قرآن و ... نمی‌رسم. نمازم رو به زور میخونم و بهم آرامش نمیده چون فشار زیادی رومه و نمیتونم در خلوت و آرامش به نمازم برسم. چه توصیه‌ ای دارید برای من؟ نماز و قرآن و خدا و امام ها رو چه کار کنم و چطور با این وضعیت به اونها فکر کنم؟ نمیتونم بین دنیا و آخرت جمع کنم و گیجم چه کاری باید بکنم. آخرتم چی میشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب متوجه شده‌اید که باید بین دنیا و آخرت جمع کرد. مطمئن باشید اگر بدون عجله و در عین امیدواری به رحمت الهی و خوش‌بینی به خلق و انجام صله رحم جلو بروید، گشایش لازم پیش خواهد آمد. موفق باشید

35463

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام محضر استاد گرامی: استاد با توجه به اینکه جواب این سؤال را می‌دانم ولی باز می پرسم استاد وقتی نفس ما همه جا هست یعنی در ذات هم هست؟ در محضر ذات هم هست؟ یعنی اگر من خالی از تعلقات رجوع به ذات کنم یا به الله یا به واحد یا ائمه واقعا در محضر قرار می‌گیرم؟ استاد یعنی واقعا وقتی من به ذات رجوع کنم در محضر ذات قرار می‌گیرم؟ استاد من کجا این حرفا کجا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در رابطه با سالک در فنای فی الله در حديث قدسى داریم: «لَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا» بنده‏ من از طريق نوافل خالصاً همواره به من نزديك مى‏‌شود تا آن‏جايى كه محبوب من مى‏ گردد و چون او را دوست داشتم، من گوش او مى ‏شوم كه با آن بشنود و چشم او مى ‏شوم تا باآن ببيند و دست او مى ‏شوم كه با آن بگيرد. يا مثل اين‏كه خداوند در قرآن به پيامبر (ص) مى‏ فرمايد: «ما رَمَيْتَ اذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللهُ رَمي» تو نيستى كه نيزه پرتاب مى‏ كنى، بلكه خدا است كه چنين مى ‏كند. در اين آيه تمام وجود پيامبر خدا (ص) در احاطه‏ حضرت حق قرار مى ‏گيرد. موفق باشید

35271

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد فرزانه: در خصوص فرمایشات شما مبنی بر افق انقلاب اسلامی و بستر فراهم شده شما لطف کنید و یکی از دستاوردهای این انقلاب را بیان بفرمایید بنده هم در یک مجموعه علمی تخصصی مذهبی فعالیت می‌کنم و همه به اتفاق نظرشون اینه که این انقلاب ایران را دوقرن عقب انداخت. فقط شما و من باید صحبتی بکنیم که بعد و روز قیامت بتوانیم جوا ب بدیم __ الان ما هیچ چیزی نداریم که به آن افتخار کنیم دقت بفرمایید تولیدنسل و ازدواج، محیط زیست، فرهنگ، آموزش، صنعت، راهها و بنادر همه ویران. میراث فرهنگی نابود شده، الگو بودن به عنوان یک کشور اسلامی، فرهنگ، نشر کتاب، تولید محتوا و اخیر اینکه یونسکو اعلام کرده آموزش در ایران بدترین کیفیت را دارد و هزاران گرفتاری دیگر - چهار تا موشک ساختن و دنیا را تهدید کردن وقتی هنر است که پشتوانه مردمی و دینی و اعتقادی داشت باشد و سفره مردم هر روز کوچک نشود. -شما را بخدایی که خودتان کوهی از توحید هستید قسم کتمان نکنید. ما چی داریم؟ دلمان خوش بود که اگر اینا را از دست می‌دهیم اعتقاد به خدا و اهل البیت (ع) در جوانان ما ریشه دوانده و روز بروز بیشتر می شود اما متاسفانه حاکمان جور و ستم و دیکتاتورهای عرصه سیاست با عملکرد خودشان این را هم از ما گرفتند و حتی پیران و میان یالان ما هم دست کشیدن، خاک بر سرشان و ننگشان باد الهی. اعتقاد و دین مردم را گرفتند و دیگر چیزی نمانده. رسالت شما نویسندگان و خطیبان و نخبگان اینست که طرف مردم را بگیرید نه حاکمیت جور بی عدالتی ها و ظلم هایی که با چشم خودمان می‌بینیم به حاکمان متذکر شوید. در بین مردم باشیم و ببینیم چقدر مردم کلافه شدند، عصبانی هستند. یک آماری از دفاتر ازدواج و طلاق بگیریم و ببینیم چه بر سر این سنت الهی آمده. الهی ننگتان باد حاکمان جور و ستم در انتظار روزی باشید که به یاری امام زمان همین جوانان ریشه ظلم و ستم را برچینند و دوباره شاهد طروات و شادابی ملت شهید داده و مظلوم ایران باشیم. با تشکر استاد عزیز

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در سه کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دين‌داری ما» و «در راستای بنیان‌های حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان» در رابطه با ذات تاریخی انقلاب اسلامی شده است که روی سایت هست. البته ممکن است برای عموم مشکل باشد. در این رابطه خوب است به سخنان اخیر جناب حاج آقای پناهیان که در شبکه افق داشتند، رجوع شود و چشم‌اندازی که ایشان مدّ نظر ما نسبت به پیشرفت‌های انقلاب و آینده آن به میان آورده‌اند. https://eitaa.com/matalebevijeh/13883. موفق باشید

34370

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد عزیز: در رواياتى در منابع شيعه و اهل سنت كه از لحاظ سندى صحيح است از اتخاذ قبور به عنوان مسجد نهى شده است. مثلا در كتاب صحيح بخارى، حديث ۱۳۰۱ چنين آمده است: عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي مَرَضِهِ الَّذِي لَمْ يَقُمْ مِنْهُ لَعَنَ اللَّهُ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ لَوْلَا ذَلِكَ أُبْرِزَ قَبْرُهُ غَيْرَ أَنَّهُ خَشِيَ أَوْ خُشِيَ أَنَّ يُتَّخَذَ مَسْجِدًا ترجمه: عايشه روايت مى‌كند كه پيامبر (ص) در مريضى‌اش كه در آن از دنيا رفت گفت: خدا يهود و نصارى را لعنت كرد چون قبور انبياء خود را به عنوان مسجد اتخاذ كردند. سپس عايشه گفت اگر چنين نبود قبر پيامبر آشكار بود ولى از آنكه قبر او به عنوان مسجد اتخاذ شود ترسيده شد. و اما در كتب شيعه در كتاب الكافي ج : 3 ص : ۲۲۸ آمده است: عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ وَ بِنَاءِ الْمَسَاجِدِ فِيهَا فَقَالَ أَمَّا زِيَارَةُ الْقُبُورِ فَلَا بَأْسَ بِهَا وَ لَا تُبْنَى عِنْدَهَا الْمَسَاجِدُ ترجمه: سماعه مى‌گويد از امام صادق (ع) راجع به زيارت قبور و ساختن مسجد در قبرستان پرسيدم. ايشان فرمودند: اما زيارت قبور اشكالى ندارد ولى نزد قبرها مسجد نسازيد. اين حديث از لحاظ سندى موثق است. در نرم افزار درايه النور اين حديث موثق ذكر شده و آقاى مجلسى در مرآه العقول نیز سند اين حديث را موثق دانسته است. همچنين در كتاب وسائل‏الشيعة ج : ۵ ص : ۱۶۲ از امام باقر (ع) نقل شده است كه : فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَهَى عَنْ ذَلِكَ وَ قَالَ لَا تَتَّخِذُوا قَبْرِي قِبْلَةً وَ لَا مَسْجِداً فَإِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ ترجمه: پيامبر (ص) فرمود قبر مرا قبله و مسجد نگيريد چرا كه خدا کسانی را كه قبور انبياء خود را مسجد گرفتند لعنت كرد. سند اين حديث در نرم افزار درايه النور صحيح دانسته شده است. حديث در اين باب زياد است و به هر حال اين احاديث نيز مويدى است بر اينكه نظر گروه دوم در زمان اصحاب كهف صحيح نبوده است. قرينه پنجم : اتخاذ قبور به عنوان مساجد با توجه به اينكه در ظاهر شبهۀ شرك دارد كار پسندیده‌ای نيست. قرينه ششم: علماى شيعه در رساله‌هاى خود آورده‌اند كه نماز خواندن در قبرستان و جايى كه قبر باشد مكروه است. در رسالۀ مراجع تقليد آمده است : نماز خواندن در چند جا مكروه است و از آن جمله است: ... مقابل قبر، روى قبر، بين دو قبر، در قبرستان. (توضيح المسائل (محشى - امام خمينى)؛ ج‏۱، ص: ۵۰۱) با توجه به اين حكم مى‌فهميم نظر آن گروه دوم در زمان اصحاب كهف چندان صحيح نبوده است و کسانی كه از آيه ۲۱ سوره كهف مى‌خواهند برخى كارهاى امروزه را توجيه كنند به نظر، دقت لازم را در تحقيقات خود نكرده‌اند. علاوه بر این در هیچ کجای قرآن توصیۀ صریحی برای ساختن قبور يا چيزي بر روي قبور نداریم. آیا خدا نمی‌توانست به پیامبرش توصیه کند که بر سر قبر ابراهیم برو و آن را بساز؟ با این تفاصیل ساختن گنبد و بارگاه برای مرحوم خمینی چه ضرورتی داشته است؟ ممنونم

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه هستید واقعاً در قبرستان‌ها به آن معنا که مسجد شوند، نباید نماز خواند ولی آیا جریان اصحاب کهف به عنوان نمادی از یک معجزه بزرگ را می‌توان به عنوان قبر و قبرستان قلمداد کرد؟ در مورد حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و مزار شریف ایشان، بحث بر سر نمادی است که امکان رجوع و زیارت اولیای الهی را فراهم باید کرد، ولی این نوع برخوردی که فعلاً ما با آن روبه‌رو هستیم، به نظر می‌آید تشریفاتش آن را از نمادبودن خارج کرده است. موفق باشید

34216
متن پرسش

سلام و احترام خدمت استاد عزیزم: ٣ سؤال اساسی و حیاتی؛ ۱. به نظر بنده بهترین انسان در تراز انقلاب اسلامی، انسانی است سالک، حکیم و متفکر و در عین حال دارای مدیریتی کلان و اجرائی در نظام اسلامی، که بتواند برنامه ها و طرح های الهی الهام شده بر قلب خویش را در نظامات سیاسی، فرهنگی، حقوقی و اقتصادی پیاده و نهادينه نماید. آیا چنین دیدگاهی صحیح و دقیق است!؟!؟ ۲. بنظر می آید آن نسل جوانی که رهبر معظم انقلاب اسلامی به آن امید بسته اند برای تحقق تمدن اسلامی، در عین اندک بودن، اما شدیدا مورد عنایت خدا هستند و خداوند متعال «علايق، استعداد و توانمندی هایی» بر وجود آنان نهاده که هر کدام زمینه ساز و عامل عبور از بحران ها و موانع انقلاب در حوزه های مختلف خواهند بود! آیا چنین نگاهی دقیق است!؟ ۳. در مورد عنایت و تربیت خداوند متعال جهت تحقق اراده خویش در تاریخ معاصر توسط انسان انقلابی امروز، بستگی به طلب و ظرفیت آن انسان دارد؛ بدان معنا که هر چقدر طلب انسان برای تأثیر گذاری در تاریخ و جامعه بیشتر باشد، خداوند رب العالمین هم متناسب با آن طلب و اثرگذاری هدایت آن فرد را برعهده می گیرد؛ به طور مثال طلب حاج قاسم سلیمانی با رهبر انقلاب اسلامی متفاوت بوده و طبعا اثر گذاری آنان در تحقق آرمان های اسلام هم متفاوت خواهد بود (یعنی رهبر معظم انقلاب موثر تر از حاج قاسم سلیمانی بودند). آیا چنین دیدگاهی صحیح هست!؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! از آن جهت که ما یکی از صفات ائمه «علیهم‌السلام» را در زیارت جامعه «وَ ساسَةَ الْعِبَادِ» یعنی بندگانی که سیاستمدار می‌باشند. مسلّم است که آن سیاست از دیانت جدایی ندارد. ۲. در همین رابطه بحث «انعم الله علیهم» را در آیه 69 سوره نساء مطرح می‌کند که می‌فرماید: « وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا» به این معنا که آری! خداوند عملاً آن‌ها را تربیت می‌کند برای اموری خاص. به همان معنایی که در مناجات شعبانیه از خدا می‌خواهیم: «الهی انظر إلی نظر من نادیته فاجابک و استعملته بمعونتک فاطاعک» به این معنا که او ما را مدد برساند که به اطاعت او مفتخر شویم. ۳. مسلماً خداوند رهبر معظم انقلاب را برای چنین کار بزرگی ذیل تربیت خاص خود پرورانده است و در همین رابطه از حضرت رضا «علیه‌السلام» داریم که حضرت مي‌فرمايند: «إِنَّ‌ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده‌اي از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سينه‌ي او را گشاده مي‌گرداند. تا در مديريت خود کوچک‌ترين لغزشي نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مي‌شود که در جواب‌گويي به هيچ نيازي در نمي‌ماند و غير از صواب از او نخواهي يافت و به خوبي مصلحت مردم را در نظر مي‌گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأييد الهي است. شرح صدري که در روايت فوق به آن اشاره دارد کاملاً در حضرت امام خامنه‌ای به چشم مي‌خورد. و این‌جا است که به خوبی متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی خواهیم شد به عنوان عطای الهی به بشر امروز. موفق باشید   

[1] - تحف العقول،ص443

33910

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: چرا می‌گویند باید همه چیزت رو فدای امامت کنی؟ از وقت مال ابرو جان و... قطعا این مسیر، همراه با سختی زیادی هست. خب چرا من باید سختی بکشم، مصیبت و بلا تحمل کنم؟ چرا نباید برای خودم خوش باشم تو زندگیم؟ و برای خودم زندگی کنم؟ ثمره ی فدای امام شدن چیه که میگن باید خودت رو فدا کنی؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حفظ هویت تاریخی و اجتماعی است، زیرا در این بستر است که هرکس خود را و زندگی خود را درست درک می‌کند و می‌تواند مطابق سنت‌های ملی و دینی‌اش زندگی کند. موفق باشید

39198
متن پرسش

سلام علیکم: ناظر به سوال ۳۹۱۷۹ مطالبی عرض می‌کنم، اول تقریری کوتاه از آنچه سوال کننده فرمودند و سپس پاسخی که بیان خواهم‌کرد، ایشان (پرسش کننده محترم) مدعی بودند: «روایت از جهت سندی بی اعتبار، غیر قابل انتساب به ائمه و از جهت دلالی قابل بحث است، بنابر این قاعده ی مدعای جناب طاهرزاده اساسا از این حدیث استخراج نشده بلکه از مقدمات عقلی بوده و این حدیث برای آن موید است»... و اما درنگی در این مدعا: هر حدیثی که در سندش رفع و رفعه و مرفوع در آن وجود داشت بی اعتبار و مخدوش نیست که در پایان این سوال در پانویس توضیح خواهم داد، ثانیا این حدیث توسط علمای متقدم و متاخر به عنوان کلام معصوم صدها بار بیان شده و انتساب آن به امام رضا علیه السلام مورد پذیرش بسیاری از اعاظم بوده و هست و اگر بخواهیم به روش خود استاد طاهرزاده در تصدیق و تصحیح روایات عمل کنیم (همچون ارجاع چندین باره به علینا القاء الاصول و علیکم التفریع) پس به طریق اولی اساسا از حدیث مذکور صحیح تر نداریم. به عنوان نمونه به سوالات 38234 ، 37192 ، 28809 رجوع کنید، دقت کنید این سبک تصحیح احادیث توسط هر کس چه بلایی بر سر متون خواهد آورد، من با فلان مبنا فلان متن را تایید می‌کنم، شما با مبنایی دیگر همان متن را تضعیف و تکذیب، چه خواهد شد؟ ثالثا تمام عبارات این حدیث در دایره ی محکمات قرآن و حدیثیِ شیعه و دارای عبارات و مفاهیمی ست که تماما لفظاً و معناً مکرراً آمده و هیچ عبارت و مفهوم جدید و عجیبی ندارد و خط به خط و کلمه به کلمه ی آن دارای عبارات مشابه، مترادف و مفاهیم مشابه در دیگر متونِ قطعی الصدور هستند. از جهت دلالی نیز متوجه نشدم کجایش قابل بحث است. چرا، پر مسلم است که دلالت به ادعای استاد ندارد. و اما مسأله ی تشکیک، برای اینکه یادآوری کنم جناب طاهرزاده چه فرمودند عین عبارات ایشان را می آورم و سپس با مباحث شما مورد بحث قرار می‌دهیم. ایشان در سوال اول به شماره ۳۸۹۵۶ می نویسند: «ما نمی‌گوییم که رهبر انقلاب معصومند، ولی آیا آنچه بر زبان می‌آورند حکایت الهامات الهی برای هدایت این ملت نیست؟! از امام رضا «علیه‌السلام» هست که حضرت می‌فرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده ای از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سینۀ او را گشاده می‌گرداند. تا در مدیریت خود کوچک ترین لغزشی نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» در نتیجه آنچنان توانا می شود که در جواب گویی به هیچ نیازی در نمی ماند و غیر از صواب از او نخواهی یافت و به خوبی مصلحت مردم را در نظر می گیرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأیید الهی است.» برادر گرامی اگر نگاه استاد فقط موید برای تشکیک بود چرا کلمه ی معصوم را از «معصوم موفق مسدد موید» حذف کردند؟ ضمنا آن عبارتی که آوردند «لم تجد فیه غیر صواب» یعنی چه؟ یعنی در او جز درستی و اصابه به حق نمی‌بینی. منظور عصمتِ رتبی و نسبی ست؟ خب این که بازی کردن با حدیث خاص معصوم لازم ندارد، پر واضح است هرچه انسان متقی تر شود اصابت به حق در نظرات و اعمال او بیشتر می‌شود، اما عبارت حدیث چه بود؟ جز حق و درستی و راستی از او نمی‌بینی، و در هیچ سوال و موضوع و مسأله ای از جواب درمانده نمی‌ماند، مثالی می‌زنم، پرواضح است هرچه دست انسان بیشتر در آب شستشو شود پاکیزه تر می‌شود، تشکیکی ست، اما اگر کسی راجع به فردی گفت، دست فلانی هیچ آلودگی ندارد و جز پاکی در دست او نبوده و نیست، هیچگاه آلوده نمی‌شود، اصلا او آب پاکیزه است، حالا کسی این عبارت را مدام برای افراد دیگر که از قضا به نسبت دیگران بیشتر خود را شست و شو می‌دهد بیاورد و بگوید این عبارت تعمیم برای دیگران ست. خیلی واضح است. حالا عبارتی که می‌گوید آقای الف پاکی مطلق است را تعمیم می‌دهید که بگویید آقای ب چون دستش را زیاد می‌شوید هم به نسبت پاک ترین در بین ماست؟ چرا آیه تطهیر را تعمیم نمی‌گیرید؟ چرا آیه ولایت را؟ چرا صراط المستقیم در سوره حمد را؟ انتهای این تعمیم ها و حد و مرزش کجاست؟ به سان آن عزیزی که فرمودند امام فرمود آنی تارک فیکم الثقلین، رهبری و مثلا قانون اساسی، قبلا هم عرض کردم عبارات دیگری برای نشان دادن توفیقات خداوند به ولی فقیه می‌توان استفاده کرد، همانطور که او را می توان بر اساس شرع، نقد و بررسی کرد، اما اصرار برخی برای استفاده از عبارات خاص معصومین برای ولی فقیه آنجا جالب می‌شود که اگر نظر یا عملکرد رهبری در موردی با حدیث قطعی الصدور در تقابل قرار گیرد، اصلا ذهن حق ندارد به دایره ی بررسی عملکرد رهبری ورود کند، چون ایشان زبان خداست، استاد طاهرزاده چند بار باید شفاها و کتبا بگویند و بنویسد تفاوت حضرت آقا و حضرت امام تفاوت حسنین علیهما سلام است و اساسا هر جا که خامنه ای چنین گفت و چنین کرد امام هم بود همین کار را می‌کرد؟ در زبان وجود، در زبان خداوند، مگر اختلاف و اشتباه و خطا معنا دارد؟ چند بار باید ایشان این قواعدی که نامش را عقلی می‌گذارید یا مکشوف از نقل را در خفا و علن جار بزنند؟ ما نیز معتقدیم بهتر از رهبری یا پیدا نمی‌شود یا سخت پیدا می‌شود ، اما این مبانی و این صحبت ها جز عصمت تراشی و بستن دهانِ توضیح خواهان و منتقدین با چوب تقدیس نیست. برای همین است که صدها مورد در کشاکش مباحث علمی دقیق با نقل قول از رهبری (زبان خدا) بحث را به پایان می رسانند. کما اینکه در سوال ۳۱۴۳۹ به اشتباه عبارت العبد اذا اختاره الله را ابتدای حدیث معرفی می‌کنند و در همان سوال (استاد طاهرزاده) گفته اند: خداوند هرکس را به همان اندازه که برای اداره‌ی امور بندگانش انتخاب کند، به همان اندازه مددهای فوق‌الذکر را به او ارزانی می‌دارد و در این رابطه است که ما به نائب ائمه رجوع می‌کنیم، در آن حدّ که حضرت صاحب الأمر «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در تأیید نوّاب خود می‌فرمایند: سخن آن‌ها سخن من است» بلی استاد طاهرزاده. ما در تبعیت از ولی فقیه ماجوریم و اعتماد به فقیه ما را با حد زیادی به نظر امام نزدیک می‌کند، اما شما لزوم تبعیت را مطرح نمی‌کنید ، شما یکراست عصمت و علم الهام شده را مطرح می‌کنید. حال سوال این جاست اساسا ولی فقیه فقط امام و رهبری بوده اند؟ شیعه از زمان غیبت صغری تاکنون ولی فقیه نداشته؟ در هر عصر و زمان و مکان نبودند فقهایی که ولایت داشته اند؟ می‌توانید اثبات کنید هیچ‌یک خطا نکرده اند؟ نظرات متناقض و متضاد این بزرگان با یکدیگر دال بر چیست؟ (حتی در زمان واحد)، فقط هم زمان غیبت نیست، در زمان حیات ائمه نیز وکلایی بوده اند که نه مثل ولی فقیه در عصر ما غیر منصوص و عام باشند بلکه منصوص و خاص بوده اند و الی ماشاء الله در نظرات و عملکرد اشتباه هم داشته اند، اساسا نفوذ حکم حاکم اسلامی از طریق اذن عام توسط معصوم با زبان خدا بودن متفاوت است. در سوال و جواب ۳۹۱۹۳ دقیق بنگرید، جناب طاهرزاده همانگونه که مکرراً هر روز می‌فرمایند، رهبری را زبان خدا می‌دانند ، و اینچنین است که در هر دوگانه ای که نظر رهبری یک طرف باشد بی چون و چرا نظر ایشان را حق می‌داند (چیزی که خود ولی فقیه قبول ندارد)، خود رهبری این مطالب را قبول دارند؟، در همین انکار نیز همین اصل اثبات می‌شود، اگر به اشتباه منکرند که این اولین اشتباهشان و اولین نقض برای «لم تجد فیه غیر صواب» است و اگر به درستی این ادعا را منکرند که جناب طاهرزاده به خطا رفته اند و با زبان خدا مخالفت می‌کنند. پانویس: حدیث الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ مرفوع بوده و برخی از سلسله‌ی سند ذکر نشده است؛ ولی در جهت تقویت آن باید گفت این حدیث با سند کامل توسط شیخ صدوق در کتاب کمال‌الدین و تمام النعمه بدین صورت نقل شده است: «حدثنا محمد بن موسی بن المتوکل قال حدثنا محمد بن یعقوب قال حدثنا ابومحمد القاسم بن العلاء قال حدثنی القاسم بن مسلم عن اخیه عبدالعزیز بن مسلم...» (1395 ق، ج 2: 675). ولی اشکال در این است که شیخ صدوق این حدیث را به سندش از کلینی نقل می‌کند و کلینی هم از قاسم بن علاء به طور مرفوع از عبدالعزیز بن مسلم از امام رضا (علیه‌السلام) نقل کرده است. چگونه می‌شود کلینی در کافی مرفوعاً نقل کرده، ولی شیخ صدوق به نقل از کلینی مسند نقل کرده است؟ حل اشکال: شیخ صدوق این روایت را از کتاب کافی کلینی اخذ نکرده است. نجاشی، ضمن ترجمه‌ی کلینی و بیان کتاب‌های کلینی، غیر از کافی که در مدت ۲۰ سال تصنیف کرده است،‌ کتاب رسائل الائمة (علیه‌السلام) را می‌شمارد (نجاشی، 1365: 377) و شیخ طوسی در فهرست نیز آن را از کتاب‌های کلینی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شمارد و می‌گوید: «وله کتاب الرسائل» (1420 ق: 135)، این کتاب کلینی به دست ما نرسیده؛ ولی در دست شیخ صدوق بوده و در مواردی از آن اخذ کرده است. از آنجا که کسانی چون محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی و محمد بن موسی بن متوکل از ثقات هستند (خویی، 1371: 19-18، 300-54) و اینکه قاسم بن مسلم نیز از اصحاب امام صادق (علیه‌السلام) و فاضل و ممدوح هستند و درباره‌ی راویان این حدیث ذمی ذکر نشده و اکثر راویان آن، ثقه و مورد مدح هستند حدیث با تصحیح سندی از حالت مرفوعه ی عادی خارج می‌شود. باز هم تاکید می‌کنم عبارات و مفاهیم این حدیث در متون قطعی بارها آمده و برای شیعه قطعی ست. برای مطالعه بیشتر می تواند به مقاله ی راویان احادیث مهدویت، قاسم بن علاء همدانی نوشته ی محمد مسعودی رجوع کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عیناً جواب کاربر محترمی که با سوال جناب عالی مواجه شدند خدمت شما ارسال می‌شود ولی اجازه دهید از این به بعد این سایت وارد چنین مطالبی که بیشتر تخصصی است؛ نشود و خود عزیزان اگر مایل بودند با همدیگر مطالب را دنبال نمایند. موفق باشید
بسمه تعالی
با عرض سلام خدمت استاد گرامی و کاربر محترم که وقت شریف خود را برای مطالعه  نگاره بنده مصروف فرمودند.
در پاسخ به فرمایش شما بایستی عرض کنم همان گونه که در نوشته قبلی بنده تأکید شده بود، عرض کرده بودم حتی اگر این روایت شریف هم در میان نباشد، می توان با ادله حِکمی ـ معرفتی، هدایت شدن و هدایتگریِ فوق بشریِ فقیه در عصر غیبت را روشن ساخت و البته روایت حتی اگر از جهت سندی یا دلالی مورد قبول نباشد، ضرری به اصل مطلب نخواهد زد.
حال شما می فرمایید این روایت از جهت سندی معتبر است. خب چه چیزی نیکو تر از این؟ خدا خیرتان دهد، لله درّکم و علیه اجرکم.
از جهت دلالی هم لطفا توجه فرمایید که عرض شد: تمام اشکال عزیزان (که شما نیز در نوشته  خود مجددا بر آن تأکید فرموده اید) بر این نکته مستقر بود که موضوع روایت، منحصر به معصوم است و توسعه موضوعی درست نیست. بنده عرض می کنم که حتی اگر این را بپذیریم باز می توان با «توسعه حکمی» و «تنقیح مناط» حکم معصوم را به فقیه در عصر غیبت سرایت داد. تقاضا دارم به «تنقیح مناط» که ضمن سه مقدمه گفته شد (مخصوصا مقدمه اول که در مقام کشف مناط که عبارت از «وظیفه هدایتگری از جانب خدای متعال بر عهده بنده ی مختار» است) توجه فرمایید.
به نظر بنده این عبارت استاد که خودتان هم نقل کرده اید: «ما نمی گوییم رهبر انقلاب معصومند ولی آیا آن چه بر زبان می آورند حکایت الهامات الهی برای هدایت این ملت نیست؟» دقیقا به همان تنقیح مناط که در نوشته ی قبلی توضیح داده شد اشاره دارند.
بنابر این با روشن شدن دلالت و آن چه در تصحیح سند از راه تواتر معنوی فرمودید کمک شایانی به ادعای استاد کرده اید چرا که روایت را از مقام موید به به مقام دلیل رسانده اید.
تا این جا عرض بنده تمام است و می توانید وقت شریفتان را برای مطالعه ادامه  این نگاره که دخالتی در نتیجه ندارد صرف نفرمایید ولی از آن جهت که بحثی را به شکل علمی مطرح فرموده اید، آن چه در بررسی بخشی از کلامتان به نظرم می رسد عرض می کنم:
اولا: بحث تواتر، بحثی است صغروی و العهدة علی مدعیها. (مخصوصا که توجه داشته باشید که به دست آوردن مناط، در تواتر لفظی روشن تر است تا تواتر معنوی)
ثانیا: فرموده اید هر چند سند روایت در کتاب شریف کافی مرفوعه است  ولی با توجه به پذیرش اصحاب، معتبر می شود در حالی که می دانید که قبول اصحاب بایستی به شکل پذیرش عملی (شهرت عملی) باشد که طبیعی است در روایات اعتقادی موضوع ندارد.
ثالثا: سند در کمال الدین این چنین است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَخِيهِ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَرْوَزِيُ‏ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ عِمْرَانُ بْنُ مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْقَاسِمِ الرَّقَّامِ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَخِيهِ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مُسْلِم‏
سند فوق، مشتمل بر دو سند است:
سند اول: محمد بن موسی بن المتوکل (به خاطر اکثار روایت اجلاء، ثقه است) محمد بن یعقوب (ثقه جلیل) قاسم بن العلاء (توثیق شیخ طوسی را دارد. رجال شیخ، رقم6243) قاسم بن مسلم (مجهول) عبد العزیز بن مسلم (مجهول)
پس به خاطر مجهول بودن دو راوی، نمی توان روایت را معتبر دانست.
البته شما قاسم بن مسلم را ممدوح و از اصحاب امام صادق«علیه السلام» دانسته اید در حالی که اولا بنده مدحی برای وی نیافتم، ثانیا همان طور که می دانید صرف مدح برای اثبات وثاقت کافی نیست و ثالثا که از همه مهم تر است این که: اگر از اصحاب امام صادق«علیه السلام» باشد چگونه از امام رضا«علیه السلام» (آن هم با یک واسطه) نقل روایت می کند؟؟
در سند دوم غیر از محمد بن ابراهیم که با ترضّی شیخ صدوق قابل توثیق است، تمامی راویان مجهول هستند.
در پایان عرض می کنم که اساسا در بحث «اعتبار سنجی احادیث»، بابی برای اعتبار سنجی احادیث غیر فقهی که در مقام کشف حجت در احکام ظاهریه نیست می توان باز نمود که در آن مقام، اعتبار سنجی احادیث به این شکل نخواهد بود.            

36862
متن پرسش

با سلام خدمت استاد طاهرزاده: بنده پیرامون سخنان رهبر انقلاب در مورد غزه و تعابیر ایشان در مورد انصارالله یمن سوالات و ابهاماتی داشتم. رهبر انقلاب در مورد مردم غزه گفتند دست خدا مشهود و نمایان است و ما از حضرت عالی یاد گرفتیم دست خدا از دریچه قلب اولیاءالله نشان داده می‌شود همچنین در مورد انصارالله یمن تعبیر جهاد فی سبیل الله را به کار بردند همچنین ایشان قبلاً فرموده بودند فلسطینیانی که در جنگ با اسرائیل کشته می‌شوند شهیدند و اطلاق کلام ایشان اعم از سنی شیعه و یا مسیحی است و البته انصراف آن به اهل سنت که غالب مردم فلسطین هستند بیشتر است. اطمینان داریم عقیده حق دین اسلام و مذهب تشیع است از طرفی بارها در کتب کلامی ذکر شده است افعال علاوه بر حسن فعلی نیاز به حسن فاعلی هم دارد حال سوال این است که چگونه مردم اهل سنت فلسطین که ولایت اهل بیت را قبول ندارند توانسته‌اند تجلی یدالله بر روی زمین شوند؟ در این باره دو نظر متضاد وجود دارد عده ای معتقدند این سخن صحیح نیست و فلسطینیان اهل سنت شهید نیستند همچنانکه انصارالله یمن که امامت امام سجاد (ع) تا امام زمان (عج) را قبول ندارند مجاهد فی سبیل الله نیستند. البته قبول داریم که فلسطینیان جبهه حق و اسرائیلی‌ها جبهه باطل در روزگار ما هستند ولی طبق روایات تمام اعمال آنها حبط و نابود است و شرط پذیرفتن اعمال آنها اقرار به ولایت اهل بیت است که آنها ندارند و در نتیجه افعال آنها حسن فاعلی ندارند آنها مسلمان هستند ولی مومن نیستند و شرط قبول اعمال ایمان است در نهایت می‌توان مردم فلسطین و یمن را مستضعف دانست که روز قیامت به عنوان مستضعف اگر محب اهل بیت باشند شاید مورد بخشش الهی قرار بگیرند ولی اینکه آنها را دست الهی بر روی زمین یا شهید یا مجاهد فی سبیل الله بدانیم کاملاً غلط و جملاتی احساساتی و سیاسی یا تقیه ای است. در مقابل عده‌ای هم معتقدند آنچه در ولایت اهل بیت (ع) امروز برای اهل سنت اهمیت دارد نه قبول و رد زمامداری حضرت علی در سال ۱۰ هجری (در عین اهمیت آن) بلکه قبول مرجعیت علمی اهل بیت است و این قبول مرجعیت امروز از زبان فقیهی که نائب امام زمان است بیان می‌شود و در اصل امروز قرار گرفتن در ذیل فرامین رهبری و انقلاب اسلامی ملاک اصلی قبول ولایت اهل بیت و ایمان است در حقیقت حسن فاعلی امروز با قبول دستورات نائب امام زمان محقق می‌شود و هر کس حتی اهل سنت و زیدیان یمن با وجود عدم اقرار لسانی به امامت اهل بیت امروز با پذیرفتن دستورات رهبری در مبارزه با اسرائیل بستن شریان‌های حیاتی این رژیم در بابلندب در حقیقت تحت بیعت ولی فقیه و و امام زمان قرار دارند و شرط حسن فاعلی آنها نیز محقق است. از این منظر اهل سنت غزه و زیدی‌های یمن تجلی یداللهی و مجاهد فی سبیل الله هستند البته هر دو نظر در اینکه تشیع ۱۲ امامی تنها عقیده مذهب قابل دفاع در دین اسلام است اشتراک دارند اگرچه برخی از متحجرین قصد دارند از چماق همیشگی تکفیر استفاده کنند حال نظر حضرت عالی چیست؟ تفسیر سخنان رهبری و حدود حسن فاعلی برای فلسطینیان و یمنی ها چیست؟ تشکر و سپاس

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مردم غزه و مردم یمن به کمک انقلاب اسلامی و با نظر به شخصیت قدسی حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» طوری در بستر فرهنگ اهل بیت«علیهم‌السلام» در این تاریخ حاضر شده‌اند که به واقع همه حسینی‌اند و کشته‌شده‌گان‌شان که در مواجهه با کفر جهانی این چنین مقاومت می‌کنند، همانند یاران حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» همه شهیدند و چه اندازه جمله اخیر شما، بازگوکننده حقیقتِ دوران است، از آن‌جایی که فرموده‌اید:  «در حقیقت تحت بیعت ولی فقیه و امام زمان قرار دارند و شرط حسن فاعلی آنها نیز محقق است. از این منظر اهل سنت غزه و زیدی‌های یمن تجلی یداللهی و مجاهد فی سبیل الله هستند». به این جمله فکر کنید که سال‌های قبل در مورد مردم غزه فرموده‌اند شیعیانی که دست‌بسته نماز می‌خوانند. موفق باشید

نمایش چاپی