سلامو رحمت خدمت استاد گرانقدر: مقصود از این علمی که در روایت فرموده اند «علموا صبیانکم من علمنا» چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنای معارف اولیه است، مانند باور به خدا و به رسول خدا و معاد و رعایت دستورات شرعی. موفق باشید
استاد بنده رشته فقه و حقوق مدرسه عالی مطهری میخونم. استاد لطفا بنده رو از این بن بستی و تاریکی که نسبت به آینده دارم نجات بدید. از یک طرف هدف و چیزی فکر میکنم علاقه دارم در سطوح عالی حوزه یافتم اما از طرفی یک ترسی دارم که دانشگاه را ادامه بدم و به همین زندگی روزمره ادامه بدم یا خودم را در حوزه پیدا کنم. در ضمن حوزه را به عنوان مسیر علم میبینم و قصد تلبس ندارم. حال انگاری آینده برایم روشن نیست و همین امر باعث ترس نسبت به آینده تحصیلی و شغلی و زندگی و... شده. لطفا با توجه به این شرایط دقیق بگید حوزه برم یا دانشگاه؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در حوزه در صورتی که طلبه به طور کامل تا آنجایی که ملبس شود و در خدمت مردم باشد و در جای خود زندگیاش را در همان فضا معنا کند؛ کار خوبی است. ولی چنانچه تنها در صدد رشد علمی هستید، میتوانید بدون حضور در حوزه و با ارتباط با آثار عالمان دین، آن معارف علمی و دینی را به دست آورید و شغل خود را در راستای همان رشته دانشگاهیتان دنبال کنید. موفق باشید
سلام علکیم با عرض ادب و احترام محضر استاد طاهرزاده: در مورد شهید آوینی اینطور به نظر میرسد که ایشان انقلاب اسلامی را همان اسلام ناب و حقیقی میدانستند و امام خمینی را نائب امام زمان و رزمندگان و شهدا را همان رزمندگان و شهدا صدر اسلام و کربلا میدانستند و با این نظر جامع به چنین حقایقی، این چنین صحنه دفاع مقدس را با قلمی که خداوند به آن قسم خورده است به رشته تحریر در می آوردند و با آن صدای ملکوتی که (معلوم است متصل به چنین حقایقی است) مسند روایت فتح را ایجاد کردند، و میشود گفت خیلی از شهدا هم چنین افقی را درک کرده بودند و خداوند چنین قدرت بیان و صدای ملکوتی به ایشان داده که به نمایندگی از سایر شهدایی دیگر راوی چنین حقایقی باشد و به نظر میرسد بعد از صحنه مقدس، هنوز هم تجلی سخنان شهید آوینی را میتوان در عرصه های گیری یافت: از جمله فتنه ۸۸ و بعد از آن ۹ دی و صحنه شهادت حاج قاسم و شهید حجی و بعد از آن آن تشییع های با شکوه و اخیرا هم فتنه اخیر و بعد از آن راهپیمایی ۲۲ بهمن ( که بعضی ها گفتند بی سابقه بوده است) اکنون نیز تجلی هایی از شهید آوینی طلوع کرده اند ( نظیر آن عنوانی که اخیرا در سایت گذاشتید که: باز آوینی ها در حال تولد میباشد) حال خواستم نظر نظر عالی درباره این مطلب و تکمیل آن بدانم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید و به قول دوستان؛ شهید آوینی «رحمتاللهعلیه» از جمله کسانی بود که «طلوع تاریخی مکتب امام» را فهمید و تقابل تاریخی جبهه تمدنی حق و باطل را دریافت و خود را در ذیل اندیشه قدسیِ تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی حاضر کرد تا مبیّن و معلّم مکتب انسانساز خمینی شود. در اصل، آوینی راوی عالم توحیدی امام «رضواناللهتعالیعلیه» شد و اَبَر روایت تاریخ تمدن توحیدی اسلام، تاریخی در برابر مکاتب عالم مدرن که حرفی تازه از انسانی جدید در تاریخ داشت. سخن از تولد انسانی دیگر با ابعاد متعالی و مکتبی انسانساز با نگاه به افق ملکوتی عالم بود و آوینی هنر فهم این عالم را در خود داشت و آن را پرورش داد تا خود را معلم و راوی حکایت انسان عصر انقلاب اسلامی کند. «روایت فتحِ آوینی»، قصه حضور انسان ملکوتی است که در زمین، جنود خداوند است، همان انسانی که در مقاومت خرمشهر خدا را به صحنه زمین آورد. او توانست متوجه طلوع تاریخی شود که با حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» به ظهور آمد و آن شهید بزرگوار بیش از آنکه به حاشیههای اطراف خود مشغول شود، نظر به چشماندازی انداخت که در آن، همه بودنِ بیکرانه خود را حاضر دید و فهمید چه آینده بزرگی در این حضورِ تاریخی در انتظار بشری است که بنا دارد در امروزِ خود از دیروز و فردایش غافل نباشد، بشری که از اکنونزدگی که قصه ظلمات جهان امروزِ غربی است، خود را آزاد کرده است. با نظر به شهید آوینی و سیره و سخن او ما نمادِ انسان متفکری را در کنار خود مییابیم تا در عمق حضور تاریخیمان همه آنچه قابل درک و قابل تفکر است، را تجربه کنیم. اگر اینهمه به آن شهید بزرگوار خود را نزدیک میکنیم، به علت آن است که بنا داریم در شخصیت انسانِ عصر انقلاب اسلامی به دورترین افقها بنگریم و با مردمانِ امروز خود سخن بگوییم، سخنی که تمام ابعاد گسترده انسان آخرالزمانی را مخاطب قرار داده. موفق باشید
سلام: معذرت میخوام این سوال رو میپرسم. توی خوابگاه ما یک بنده خدایی به یکی دیگه نظر بدی داره و اگه شرایطش فراهم بشه کار غیراخلاقیای با اون شخص انجام خواهد داد (تقریبا از این موضوع مطمئنم و احتمال اینکه بدگمان شده باشم نیست)، من سعی کردم با شخصی که احتمال میره کار بدی باهاش انجام بشه رفاقت داشته باشم و مثلا با هم به حمام برویم (چون حمام از خوابگاه فاصله دارد) تا اتفاق بدی نیفتد و اکثر کارهای دونفره مثل تکالیف دانشگاه و ... را با هم انجام بدهیم اما اینکه راه چاره نیست، به نظر شما چه باید کرد؟ شرایط برای گفتن مستقیم به شخص فراهم نیست و این رو هم میدونم که خود من هم از وسوسههای شیطان و نفسم نباید غافل باشم. باز هم ببخشید برای این مورد مزاحم شدم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این حالات مربوط به قوه واهمه است و باید از طریق تمرکز بر معارف حقّه از آن عبور کرد. در این راستا نکاتی در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» هست که میتواند کمککار باشد. با مطالعه آن کتاب و درک روشهای قوه واهمه میتوانید او را تشویق به مطالعه آن کتاب بنمایید تا خودش متوجه لغزشهایی که ممکن است پیش آید، بشود. موفق باشید
با سلام به استاد گرامی: با توجه به صحبتهای اخیری که داشتهاید در مورد «به خودآمدنِ انسان» و اینکه انسان باید «خود» را در «خود» و در هستی خود تجربه کند، به نظر میآید موضوعی بسیار حساس و لازمی است. چنانچه بخواهیم مطلب را با وسعت بیشتر دنبال کنیم، چه کتابی از کتابهایتان و یا سخنرانیهایتان را پیشنهاد میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید مسئله بشرِ جدید، انسانبودنِ خودش است و معنایی که باید نسبت به انسانبودنِ خود دنبال کند و به همین جهت متفکران عالَم، بحثِ «بحران در انسانیت» را در این دوران پیش کشیدهاند و بدین لحاظ چنانچه ملاحظه میفرمایید با طرح سوره «دهر» یا سوره «انسان» و سپس با بحث سوره «التین» که موضوع خلقت انسان در «احسن التقویم» را به میان آورد و بحث سوره «الشمس» که سوگند به نفس و تعادل آن را مطرح فرمود؛ خواستیم حساسیت موضوع را با مخاطبان در میان بگذاریم. در این مورد پیشنهاد اصلی بنده آن است که کتاب «تفسير انفسی سوره مرسلات و اشارههای قدسی » که اخیراً از زیر چاپ خارج شده، همراه با شرح صوتی آن میتواند شروعی جدّی در مورد انسانی باشد که نسبت به حضور نهایی خود میاندیشد. و بنده نیز امیدوار هستم رفقا در محافل خود نسبت به موضوعات مطرحشده در آن کتاب، بحث و بررسی مفصلی را دنبال بفرمایند. و این مشروط بر آن است که صوت مربوط به متن را نیز استماع فرمایند و پس از آن در جمع خود برداشتهای همدیگر را تقویت نمایند. موفق باشید
سلام و عرض ادب: لطفا درمورد نظم جهانی جدید راهنمایی میفرمایید. جایگاه ایران در این نظم جهانی چه می باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میدانید که این موضوع عرض عریضی دارد و در محدوده یک سؤال و جواب نمیگنجد. پیشنهاد میشود گفتگویی که آقای دکتر سید مهدی ناظمی با روزنامه فرهیختگان داشتهاند را مورد مطالعه قرار دهید به امید آنکه إنشاءالله بابی از تفکر را برای شما بگشاید: موفق باشید
متن کامل این یادداشت در دو قسمت:
http://fdn.ir/75780
http://fdn.ir/75838
به نام خدا سلام خدمت استاد عزیز: این سوال بیشتر درمورد نقش زنان در جامعه امروزی هست: ما در دوران جنگ هشت ساله، دیدیم بانوانی که دوست داشتند مانند آقایان در شرایط جنگ، نقشی داشته باشند و کمکی بکنند به شرایط کشور. بانوانی رو دیدیم که در پشت جبهه جهاد میکردند. از دوخت و دوز و بسته بندی کردن خوراکی و درست کردن غذا تا امداد رسانی و پرستاری و... و نکته جالب اینکه این جهاد رو در کنار نقش مادری و همسری و خانه داری خودشون تعریف کردند. خب البته فضای جنگ، همه چیز رو تحت تاثیر قرار داده بود. از فضای خانواده، میزان حضور پدر و فرزندان در خانه، رفاه و تفریح و دورهمی خانواده، میزان زمانی که مادر برای کارهای خانه در نظر میگرفت و... حالا سوال من اینه، اولا در شرایط فعلی جامعه، به نظر شما ما درگیر چه جنگ هایی هستیم؟ (اصلا درگیر جنگ هستیم؟) و اگر بله، درگیر چه نوع جنگ هایی هستیم؟ (فرهنگی، اقتصادی و...) سوال دوم ام اینه که در این شرایط هم اگر خانم ها بخواهند مانند آقایون در جنگ و کمک به شرایط کشور نقش داشته باشند، خانم ها چه نقش هایی دارن و چه کارهایی میتونن بکنند؟ خب قطعا بانوان هم قشرهای مختلفی هستند، خانم های مجرد، خانم های متاهل، مادرانی که فرزند کوچک دارند، فرزند بزرگ دارن و... خصوصا سوالم درمورد مادران، آیا نقش مادری و تربیت فرزند، تنها نقش آنان هست؟ یا نه نقش های دیگه ای هم براشون باید تعریف بشه؟ و کیفیت نقش مادری و تربیت فرزند چطور؟ چه پارامترهایی رو باید در نظر بگیره. و برای جهاد کردن، بانوان در این شرایط چه کارهایی میتونن بکنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! جنگ است و دشمن به گمان خود هویت دینی و ملی جوانان ما را نشانه گرفته. ولی بحمدلله ناکام مانده، هرچند ما باید با نظر به کوتاهیهای فرهنگی خود نسبت به امیدواری که در ذهن دشمن ایجاد کردهایم فکر کنیم که چرا او هنوز به کار خود امیدوار است؟! ۲. زنان ما در عین آنکه باید بیش از پیش سطح فکری و دینی و اجتماعی خود را رشد دهند، بدانند در شرایطی که پیش آمده با هویت دینی خود عملاً در حال آفریدن حماسه میباشند زیرا دشمن از همین جهت عصبانی است که تیرش به هدف نخورده است. موفق باشید
باعرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز: سوالی که مدت هاست ذهن مرا به خود مشغول کرده اینست که در روایات داریم محبت قلبی برادر مومنت به خود را نسبت به محبتی که به او داری بشناس از طرفی هم موارد بسیاری بر خلاف آن در زندگی مشاهده میشود در هر دو مورد چگونه این دو موضوع با هم قابل جمع است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بستر حضور در دینداری به ما توصیه شده است همان اندازه که متوجه علاقه و تعلّق خود به برادران دینی خود میباشید، متوجه باشید برادران مؤمن شما نیز در همان بستر و در همان راستا چنین علاقهای به شما دارند. ولی اگر ذیل حضور در دین الهی نباشد و بخصوص در بستر حضور در انقلاب اسلامی این رابطهها شکل نگرفته باشد؛ دوستیهای توهّمی است. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: از اینکه برای جواب دادن به این سئوال وقت میگذارید متشکرم. در کتاب جوان و انتخاب بزرگ شما برای اثبات روح استدلال هایی از جمله دیدن خواب، عوض شدن مولکول های بدن، قطع عضو و... میآورید که دانشمندان علوم تجربی برای هر یک از این استدلال ها توجیهات فیزیولوژی دارند. برای مثال میگویند اگر خواب دیدن مربوط به روح است چرا انسان های کور خواب بصری نمیبینند. و خواب را حاصل کنش های مغز میدانند. اینکه قطع و نقض عضو به منیت ما خللی وارد نمیکند برای این است که مغز که فعل و انفعالات ما به آن برمیگردد سالم است اگر آن ناقص شود آنوقت منیت ما تحت الشعاع قرار میگیرد. و اینکه اگر با تغییر مولکول ها منیت ما تغییر نمیکند برای این است که مولول ها DNA های ثابتی دارند. از شما تقاضا دارم به اشکال ها جواب دهید و برای تحقیق بیشتر در این زمینه منابعی را جهت مطالعه بیشتر به بنده معرفی کنید. ممنون و متشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال با همه این حرفها باز این احساس در ما هست که این «من» هستم که بدن خود را با همه این انفعالات درک میکنم. بنابراین آن کسی که بدن خود را درک میکند چیزی غیر از خود بدن است. مطلب را در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و سپس در کتاب «خویشتن پنهان» که به همین سؤالات پرداخته است، میتوانید دنبال کنید. موفق باشید
با عرض سلام: خواهشمندم که منبعی را معرفی نمایید تا به سوال من پاسخ گوید. میگویند وجود محدود نیست زیرا محدودیت برای وجود باید از ناحیه عدم باشد یعنی عدم وجود را احاطه کنه تا وجود محدود شود و عدم چون وجود خارجی ندارد لذا وجود نامحدود است. این شبهه در ذهن من است که شاید محدود بودن وجود از ناحیه خود وجود باشد یعنی وجود ذاتا محدود باشد چگونه به این سوال میتوان پاسخ گفت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: محدودبودن وجود به معنای تشکیکیبودنِ آن، حرف درستی است به این معنا که «وجود» در ذات خود دارای شدت و ضعف است بدون آنکه لازم باشد عدم که واقعیت ندارد، موجب محدودیت وجود شود. موفق باشید
با سلام: اینکه گفته می شود بین نفس و معلوماتش اتحاد است، منظور یگانگی بین نفس و معلوماتش می باشد و یا چیز دیگری است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث اتحاد علم و عالم و معلوم را در کتاب «معرفت نفس و حشر» و کتاب «خویشتن پنهان» دنبال بفرمایید. موفق باشید
سلام بر استاد طاهرزاده گاه: مطلبی به ذهن آدمی می آید و تمایل نداریم در ذهن باقی باشد. اما ظاهرا تعمدا نمی شود چیزی را به بوته فراموشی سپرد و هر چه تلاش می کنیم فراموش شود بدتر، خود این تلاش باعث می شود بیش تر در ذهن بماند فکر کنم وسواس فکری باشد بنده کم و بیش این مشکل را شاید از نوجوانی داشتم ولی امسال عود کرده است و شاید حدود پنج ماهی است که ذهنم از مسئله ای کلا رها نمی شود راهکار را چه می دانید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» با شما گفتگوها دارد. موفق باشید
سلام: با توجه به این که جنیان مسلمان نیز داریم چرا هیچ کدام از آنها فتوای امام خمینی مبنی بر وجوب قتل سلمان رشدی را عامل نشدند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً این امر باید در شرایط طبیعیاش انجام شود مثل عدم اجازه حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» به ورود زعفر جنّی جهت دفاع از حضرت. موفق باشید
با سلام استاد: طرحی به ذهنم رسید شاید یه کم چکش کاری میخاد ولی چیز خوبی درمیاد، استاد الان شما در زمینه کتب درسی واقعا خلا داریم از یه طرف مردم میرن جلسات معرفتی با سطح بالا ولی شاکیند از اینکه این چرت و پرت ها چیه تو کتابهای درسی به بچه ها و خود ما یاد دادن، از طرفی خود من وقتی چرت و پرتها را خوندم خودم به این نتیجه رسیدم، باید مطلب چیز دیگه باشه، شایدم همین که نفس بنده تو دانشگاه حضورداشت خودش آثارش را داشته شاید اگر چرت نخونده بودم اینقدر علاقه به مسایل دینی نداشتم، از اون طرف یه قشر بزرگی از افرادی که سواد ندارن ولی باطن نورانی و ملکوتی دارند از یه طرف مبحث سوادآموزی که بعضا مثلا یه جانباز بنده خدا رفته بود از اول درس بخونه نمیتونسته تو کلاس دوام بیاره شاید هم لازمه اول یه آموزش در زمینه هایی بهشون داده بشه تا بتونن حضور مثمرثمری در هر محیط داشته باشن، از یه طرف حضور امثال همین ها و قشر خانواده شهید و ایثارگران درمحیطای علمی اگر با مدیریت صحیح باشه به نظرم کمک زیادی در اینکه کتب درسی چه محتوایی باید داشته باشه میتونه داشته باشه، از یه طرف آخه یه عده میرن اون بالا برای همه تدوین کتب درسی میکنن استاد واقعا تو این زمینه یه طرح جامع میخاد بچه های طفل معصوم چه گناهی کردن این وسط اصلا بعضا مادرها سردرگم ازهماهنگ کردن خود با آموزش و پرورش که به گمانم اگر یه طرحی تلفیقی ازاین مواردی که گفتم ایجادشه شاید یه چیز خوب از آب دربیاد یه چیز بدی که یه مدت هم رواج داشت نمیدونم الانم هست یا خیراینکه یه مدت گفتن افراد بالای مثلا۵۰ سال دیگه سوادآموزی براشون برداشته شده حالا ما طرح تشویقی نداریم و این مسئله پشتیبانی نمیشه یه چیز قوانین که داره گذاشته میشه وعدم حمایت مالی یه چیز،
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله همانطور که متوجه شدهاید بسیاری از دلسوزان و اهل نظر نیز متوجه این مشکلات شدهاند و ملاحظه فرمودهاید که رهبر معظم انقلاب نیز موضوع «علم لا ینفع» در کتابها را مطرح فرمودند. شواهدی در کار است حاکی از آنکه إنشاءالله اقدامات خوبی در حال انجام است. موفق باشید
سلام: کشتن به سبک حاج قاسم، این حرفی که میزنم شاهد اش شعری است که خودش در گوش کَر من خواند: « تو مکن تهدیدم از کشتن، که من تشنه زارم به خون خویشتن، گر که ریزد خون من آن دوست رو، پای کوبان جان بر افشانم بر او » . حاج قاسم مگه من چیکار کرده بودم که مستحق یه همچین کشتن بودم آخه، چی میشد من رو هم مثل خودت وصل کنی. من که هزار آرزو دارم تا روزی با اذن حضرت زینب (س) پا به دمشق بگزارم و بعد هم حتما با دست خالی وارد سرزمین های اشغالی شوم و نیابتی های آمریکا را نابود کنم. ترامپ که سهل است، آن وقت تو دنبال کسی میگردی که خون تو را خواهد ریخت! چرا عاقل کاری کند که باز آرد پشیمانی؟ همان طور که سید الشهداء را در خورشید زمان پوچی میبینم و میگویم اگر آنجا بودم نمی گذاشتم این گونه شود، تو هم نوری عظیم هستی در آفاق زمانم. « آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟، فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟، دیوانه کنی هر دو جهانش بدهی، دیوانۀ تو هر دو جهان را چه کند؟»
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن نوع شهادت که حاج قاسم عزیز به دنبال آن بود؛ حضوری بود بیشتر در عالَم تا با آن حضور نورانی طومار نظام استکباری را در هم پیچد مانند شهادت حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» که طومار جریان پیچیدۀ امویان را تا قیام قیامت در هم پیچید و اسلام را از دست آن جریان خطرناک آزاد کرد. «شهادت سید حسن نصرالله و حضور گسترده او در آینده تاریخ توحیدی» http://pasdareeslam.com/46179/موفق باشید.
سلام وقت بخیر: ممنون بابت وقتی که برای بنده قائل شدید. یک سوال داشتم از خدمتتون درباره توبه. راستش من فصل توبه کتاب آزادی معنوی شهید مطهری را که مطالعه کردم یک حدیث دیدم که امیرالمومنین (علیه السلام) به شخصی که ظاهرا درحال توبه است میفرمایند که مادرت به عزایت بنشیند که فکر میکنی توبه فقط گفتن ذکر استغفار است(حدیث با این مضمون) و اینکه باید حبی که نسبت به گناه داری را از دل بیرون کنی تا توبه تو پذیرفته شود حال میخواهم بپرسم که من با خود که فکر میکنم میبینم یکسری خطاها در من هست که باید از آنها توبه کنم اما نمیتوانم حب آن را از دل بیرون کنم و از طرفی هم میترسم که توبه زبانی کرده باشم و عمل خود را تباه کرده باشم و یا مشمول نفرین امیرالمومنین (علیه السلام) باشم. لطفا در این مورد بنده را راهنمایی بفرمائید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که انسان بنا داشته باشد به آن اعمال پشت کند و سعی در عدم تکرار آن اعمال را در خود تقویت کند. در این حالت آن توبه در محدوده زبان نمیماند و ان شاءالله به مرور، قلب از تعلق به آنها منقطع میشود. موفق باشید
با سلام و احترام: برای تفسیر نهج البلاغه منبع پیشنهادی شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرحهای فارسی به نظر میآید شرح مرحوم علامه محمد تقی جعفری که بعضی از خطبهها را شرح فرمودهاند، مفید باشد. موفق باشید
بسم الله استاد سلام: بعد از ماههای طولانی تصمیم گرفتم که درمورد احوالم با کسی صحبت کنم شاید فرجی حاصل شد. من به اصطلاح، مذهبی، فعال فرهنگی و... بودم و از طرفی پر شور و انرژی برای فهمیدن و یادگرفتن و تجربه کردن هرچیز و به قول خودم نهایت استفاده از زندگیم. ولی ماههاست دچار احساسی هستم که نمیدانمش، هنوز تمام ان ویژگیها را دارم ولی انگار دلم و قلبم و منم نیست. اگر سعی کنم بهتر توضیح دهم، با هیچ چیز خوب نیستم یا کلا نیستم، قبل تر با کتاب، با کلاس، با هیئت، با خیلی چیزها بودم ولی این روزها هرچقدر تلاش کردم و حتی بارها مبانی معرفتی خودم را از همان اولین کتابم، جوان و انتخاب بزرگ مرور کردم اما نشد. همهی همهی آنچه قبلا تلاش من رو به صحنه میآورد و باعث حرکت میشد را امتحان کردم ولی فقط انجام شد بدون هیچ حس بودنی. شهدا زنده بودن، خدا نزدیک تر از من بود، امام زمانم بود برای فهم و عمل آرمانهای انقلاب حرکت کردن و... همهی اینها بود و هست ولی اون بود و این هست یکی نیست. مباحث معرفتی مثل قبل به من شوق ادامه دادن نمیدهد و تماشای فیلم و کارهای معمولی و لذتهای دیگران هم تاثیری ندارد. خوشی زیر دلم نزده است هیچ وقت غرق خوشی نبودم کوچک و بزرگ زندگی را خواستم تلاش کردم و الحمدالله خداوند بنا به مصلحت عطا کرده است، به خصوص آنچه عمیقا طلب کردهام. اما آنقدر هیچ نبود که دیگر میل به طلبی مرا به تلاش وا نمیدارد. شاید قساوت قلب است نمیدانم اما در این صورت توبه و اشک بر حسین هم نجاتم نداده. جوان تر که بودم بهتر بودم، عشقی که شهدای کربلا داشتند طلب داشتم اما نمیدانم کجا اشتباه رفتهام. این روزها تنها روزنهی نوری که در دلم میبینم همین تلاش برای رهاییست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت منحصر به جنابعالی نیست. این قصه و تقدیر تاریخی است که در آن قرار داریم و اگر کسی نخواهد خود را فریب دهد مییابد آن احوالاتی که شما در خود یافتهاید. در سالهای اخیر به هر بهانهای عرض شده است که آری! برهوت در حال پیشروی است و ایمانی دیگر باید. یادداشتهایی تحت عنوان «راز نیستانگاریِ دوران و راه عبور از آن» شده است که ذیلاً چند فراز آن خدمتتان ارسال میشود. دو جلسه صحبت نیز در این مورد شده است که خوب است به آن سخنان رجوع شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/13805 موفق باشید
یا تشنه دوزخ است و یا مشتاق بهشت
4- انسانِ آخرالزمان، آن بزرگترین انسان! که در آخرین روزهای دوران انسانیت در حال ظهور است، انسانی که یا سرشار از صفای انسانیت است و به آخرین پیامبر که رحمۀ للعالمین است عشق میورزد و یا سرشار از نفرت است و به شیطان که دشمن انسانیت است، دل میسپارد. یکی سخت ایثار میکند و میبخشد و محبت میکند، و دیگری سرمایهداری و حرصِ به دنیا را در خود به اوج میرساند و دوست دارد همگان از او بترسند. هر کدام خود را در درون خود جستجو میکنند، زیرا هرکدام میخواهند در نهایتِ خود باشند و این هر دو تنها با حضور خود نزد خود چنیناند. آیا به آن نوع انسان که نه آن است و نه این، یعنی نه تشنه دوزخ است و نه مشتاق بهشت، فکر کردهاید؟ آیا این انسان همان زاهدی نیست که دوراناش گذشته است؟ قدیسی است که نمیداند روزگار عوض شده؟
آخرالزمان از یک طرف یعنی حضور در گردونه نهایتِ نیستانگاری و آتشگرفتن از درون، در بستر سوبژهشدن انسان برای خود، و از طرف دیگر، حضور آخرالزمانی یعنی حضور در گردونه بیکرانه خود، و این با نظر به نهاییترین انسان که عینالإنسان است پیش میآید و اشتیاق ظهوری آنچنانی که به ما خبر دادهاند: «هُوَ اَلْقَائِمُ اَلَّذِي تَمْتَدُّ إِلَيْهِ اَلْأَعْنَاقُ بِالاِنْتِظَارِ»(کمالالدین 2/431) او همان قائمی است که مردمان از سر انتظار به سوی او گردن میکشند، زیرا با حضور در انسانیتِ خود بهرهای از او که عینالإنسان است خواهند برد. «فَكَالانْتِفاعِ بالشَّمسِ إذا غَيَّبها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ»(کمالالدین 2/485) همچون بهرهمندی از خورشید که ابرها آن را از دیدگان پنهان داشتهاند و انقلاب اسلامی به عنوان «جهان بین دو جهان» در چنین موقعیتی است و این همان عبور از نیستانگاریِ آخرالزمانی است و حضور در نسبتی که حضرت صاحب الزمان «عجلاللهتعالیفرجه» در توقیع فوق در جواب اسحاق بن یعقوب از آن خبر دادند و نیز در توقیعی که برای شیخ مفید صادر نمودند؛ میفرمایند: «اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَلا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ» ما در رسیدگی به شما کوتاهی نکنیم و یاد شما را از خاطر نبریم. آری! اینگونه میتوان با نظر به انسان کامل و نسبتی که با آن حضرت پیدا میکنیم، در انسانیت خود حاضر شویم و در پرتو آن، نسبتی با انسانیت همه انسانها برقرار کنیم.
برکات فهم نیهیلیسم
5- اگر نیهیلیسم در تاریخی به ظهور میآید که در آن از نیکوترین ارزشها، ارزشزدایی میشود، پس در چنین تاریخی زندگی سرد و تکراری میگردد و انسانیت تقلیل مییابد و عبور از این تاریخ با اراده به حیاتی برتر، آن هم از طریق مردانی صاحب عزم و تفکر پیش میآید و این یعنی حضور مردی به نام امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و ظهور تاریخی به نام انقلاب اسلامی، و البته تا انسان به معنای واقعیِ آن متوجه نیهیلیسم و آرایشهای تصنعی زندگی مدرن نشود، نه متوجه جایگاه تاریخی به نام انقلاب اسلامی میشود و نه در تجربه انسانی خود در این دوران متوجه انسانی به نام حضرت روح الله میگردد، آنطور که شهید مرتضی آوینیها متوجه شدند.
نیستانگاری و عصیان بر خود
6- انسانِ فرورفته در نیستانگاری تا آنجا در پوچی و بیثمری فرو میرود که حتی به جای آنکه چیزی نخواهد، «هیچ» را میخواهد و عملاً به امری دست میزند که نهایت نبودن است، به معنای عصیان بر خود و گردیدن به دور خلأ و در این مسیر انسان، نیستی را ابژه خود قرار میدهد آن هم در تاریخی که انسان میتواند در جوابدادن به خود به ظرفیتی در نزد خود نظر کند که بسی بالاتر از جوابدادن به خود است در حدّ خوردن و داشتن، جوابدادن به خود ولی نه با فروافتادن در مسیر زهدِ منفی، بلکه در مسیر شوری بیشتر و حضور در میخانهای که انسان در آن میخانه در «وجود» سُکنی میگزیند، در میدانی که به جای اصالتدادن به ماهیات و خواستن و نخواستنهای آنچنانی، در نوعی از «حضور» مستقر میشود با نخواستنهایی به معنای خودداری در مقابل هوس و این غیر از نخواستنهایی است که نخواستنهای نیهیلیستی است که انسان در آن حالت به جای حضور در «وجود»، نیستی را میخواهد. آیا با توجه به این امر میتوان به راز نیستانگاری و طوفانی که در پیش رو داریم فکر کنیم و با نظر به حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی و انسانیت حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» از آن رها شویم؟
سلام بزرگوار: وقتتون بخیر و نیکی روز معلم مبارک🌹 ببخشید از استاد محترم کمک و راهنمایی میخواستم اگه امکانش هست لطفا راهنمایی بفرمایید. در مورد یک جوان ۲۲ ساله دختر که به اصرار مادرش در انتخاب رشته کنکور، دانشگاه فرهنگیان رو انتخاب کرده و پشیمونه و بسیار ناراحت. الان وارد سومین سال دانشگاه شده، و هر روز حالش بدتر میشه علاقمندیش به این بود که بره دانشگاه شریف مهندسی بخونه، رتبه اش هم میرسید ولی از اونجاییکه مادرش شاغل بوده و و اداری و همه وقتش بیرون از منزل بوده و کمتر تو خونه بوده و مشکلات رو لمس کرده نمیخواسته دخترش دچار این مشکلات بشه و خواسته با سوق دادنش به سمت دبیری (که فرصت شغلی بهتریه برای بیشتر در کنار خانواده بودن) کمکش کرده باشه. اون زمان دخترش با اکراه پذیرفت ولی الان منت میکنه که شما باعث شدین من این رشته رو انتخاب کنم، من دوست ندارم معلمی رو، شما با سرنوشتم بازی کردین و..... و به لحاظ روحی بسیار داغونه. لطفا برای حل این مشکل راهنمایی میفرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته فکر کنید که بعضی از اتفاقات که مادران از سر دلسوزی برای فرزندانشان پیشنهاد میکنند ریشه در الهامات الهی دارد و سرنوشت فرزندانشان به صورتی صحیح مقابلشان گذارده میشود بخصوص که پیشنهاد شغل معلمی، پیشنهاد روحیه انسانی انسان با دیگر انسانها است و عملا انسان از این طریق در انسانیت خود وسعت پیدا میکند. این را از این جهت عرض کردم که اتفاقا خود بنده از روحیه مهندسی و تکنیکی، به معلمی رجوع کردم و در حین کار معلمی همواره این شعر را میخواندم: «گرم سنگ آسیا بر سر بگردد / دل آن دل نیست کز تعلیم بگردد». موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/13631
https://eitaa.com/matalebevijeh/13627
https://eitaa.com/matalebevijeh/13626
یا محبوب! به اسم خدای عاشقان سخنی را آغاز میکنم که نمیدانم انتهایش قرار است کدام آهِ جان گداز باشد که عاشقی را تذکر میدهد؟!! استاد: من در آن شبِ پر سوز و گداز غیرِ او کُشی را خوب آموختم و یاد گرفتم جز او توهّمی بیش نیست، اما غفلتها مرا به گرداب هلاکت میبرند. خوب میدانم کدام راه نیستی رفتنها چقدر و کی مرا از معشوقم دور کردهاند، اما این یکی واقعاً غیر قابل تحمل است، توجه به چیزی و کسی جز معشوق دیوانهام میکند، اما نه دیوانهای که عاقلان برایش شبها را به جان و اشک احیا میکنند! انگار درهای مرا میکشاند، درهای نیست. باز من نمیخواهم به جز او توجه داشته باشم، اصلا نمیشود، اینها همه وهم است، چرا که هرکسی چیزی دارد. اگر از عنایت یار است از نیستی نجات یافتم، «دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم». اما این خارج از تحملم است که در بهبهی عاشقِ عاشقشدن تا بزم وصال توهّمی مرا در برکشد. آری! شیطان که راهرفتگان را وسوسه نمیکند، اما باز هم میگویم این یکی بدجور جانم را آتش میزند، اما نه آتشی که انصاری همدانی را سوختهای در ره یار کرد، از وجنات بر میآید که باز هم سخنی قدسی قرار است جاری شود و مرا بی «من» کرده، در آسمان عشق پیچ و تاب دهد. آه از دارخوین و عشقی که حاج حسین را حاج حسین کرد!! سخنِ عشق نتوان گفت. آری! اما التماس دعایِ وصال داریم خالصِ خالص.
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخنانتان را با ابهام همراه میبینم. پیشنهاد میشود با دنبالکردن مباحث «معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» بدون عجله إنشاءالله آنچه را آن بزرگان در جانشان یافتند، برایتان پیش خواهد آمد و در این زمانه نسبت به آن احوالات بیگانه نخواهید بود. موفق باشید
به اسم سرای عاشقان: بیدارتر از بیداریِ رایج چه میتوان گفت از غروب طلاییه؟! چه میتوان روا داشت از کرور کرور عشقِ جاری در دارخوین؟!! نگاه نافذ حاج حسین و لبخند زیبای عَلَم الهدی در هویزه، از ما چه میخواهد؟ یا زهرای (س) عملیات فتح المبین در دل خویش چه پهلو شکستنهایی را جنون داده است!! و در وصفِ بیتوصیف کربلای اینجا میتوان گفت: این کشتهی فتاده به هامون، حسین (ع) توست.
اولاً: سپاس فراوان از شما برای این راهیان عشق. ثانیاً: آنچه مرا فرا گرفته نگاه نافذ حاج حسین در دارخوین است که سخن میگفت و سخنش، جان را میتراشید و در قلب رسوخ میکرد، اما افسوس از تمامشدنها! افسوس از زیر و روشدنهای قلب! افسوس از لشکریان جهل که غالب میشوند!! قلب آه میکشد و درد، جای خود را نشان میدهد و هر رفتار مستی را روانهی قلب میکند و میگوید: تو این را میخواستی، من از من خسته نشدم، چرا که توهّمی بیش نیست. اینجا فقط دو لشکر، نقش بازی میکند: «عنایت محبوب» و «عدم آن»، اما افسوس از شرارههای عاشقانهای که خاموش میشوند. دردِ دلی که آنقدر خود را در باتلاقِ کثرات غرق میکنیم که دیگر نشانی از آن نمیماند، هرچند هست. چه کنم تا در کوچه پسکوچههای مسلخِ عشق، این درد فراموش نشود؟!! تا نالهی مستانه شود تکتک لحظههای قربِ وجود. راه، مشخص است، آری! اما کنون مثل مجنونیم که لیلایش از دست رفته! نمیداند بنشیند گریه کند و عزا بگیرد، یا برخیزد و دنبالش رود!! گرچه «ای برون از وهم و قال و قیل من/ خاک بر فرق من و تمثیل من». آری! اگر هستی هست، لیلی است، لیک منِ گرفتار توهّم، حال! هستی میطلبم. میدانم سید علی ۴٠ ساله سید علی شد، شاید اصلاً دردی احساس نمیکنم! اما خوبِ خوب اشتیاقِ جان را وجدان میکنم، چه کنم تا نگاه حاج حسین بماند؟ تا قربِ وطن شهید درویشی سرودِ جان بخواند؟!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه عرض شد شهید حاج حسین خرازی https://eitaa.com/matalebevijeh/13112 «حکایت رازی است از رازهای این تاریخ». و آینهای بود تا اراده و عزم خداوند را جهت تحقق تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد؛ در او بنگریم و «آینه یعنی صورت و معنی». آینهها، صورتهایی هستند که به امری ماورای آنچه در آینه مشاهده میشود، اشاره دارد و اگر بتوانیم به معنایی که آن صورتها بدان اشاره دارند، نظر کنیم در واقع «در دلِ انگور، میّ را دیدهایم». و این رازِ حضور در این تاریخ است که تنها با سرمستی الهی میتوان از سرمستیِ حاصل از ظلمات کفر این دوران عبور کرد. عرایضی در شرح غزل شماره ۱۲۳ در حال تدوین است. امید است سخنی باشد برای درک آینههایی مانند حاج حسین خرازی و دیگر آینههایی که شخصیت آنها اشاره به حقیقت این تاریخ است. موفق باشید
با سلام: ۱. با توجه به موقعیتی که در آینده داریم و در آینده ای نزدیک قرار است که در نظم نوین جهانی (در کلام حضرت آقا) نقش آفرینی کنیم؛ با توجه به موقعیت آخرالزمانی ما و با توجه به سعه وجودی انسان آخرالزمانی، چه ویژگی ها و چه مهارتهایی را باید در خود نهادینه کنیم تا به وقتِ عمل از آن استفاده کنیم؟ ۲. باید چگونه برای این مهارت ها برنامه ریزی کرد؟ ۳. از الان باید منضبط و عالی عمل کرد تا به تعالی برسیم؛ رازِ اینگونه عملکرد چیست؟ با تشکر 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه عرض بنده آن است که حضور در تاریخ انقلاب اسلامی با رعایت دستورات الهی به امید گشودهشدن هرچه بیشتر افقی که در پیش است، خود به خود آنچه را باید در آن قرار گیریم، پیش میآید. ما به انقلاب اسلامی و گشودگی و انتظار و وارستگی بسیار باید حساس باشیم. موفق باشید.
سلام استاد عزیز: برهان حرکت جوهری و صدیقین را گوش دادم و نحوه هستی و قیومیت خدا را متوجه شدم و لکن ارتباط اون رو با واسطه فیض متوجه نشدم؟ ممنون راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در «برهان صدیقین» متوجه شویم که هستی عالم، عین ربط به عین هستی است که عین کمال است، پس «بودن» و قیامِ هر مخلوقی به فیض الهی است که حیِّ قیّوم است. همچنان در «حرکت جوهریِ» عالم ماده متوجه میشویم عالم ماده عین حرکت است و بقاء عین حرکت، به تجلی فیض دائمیِ حضرت فیاض علی الاطلاق است و موجب بقاء و قیام عالم ماده میباشد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: آیا با پشیمان شدن از انجام عمل حرام یا قبیح و تصمیم قاطع بر ترک آن و تنفر پیدا کردن از حرام یا قبیح، صُوَر برزخی و قیامتی آن نیست می شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تماماً محو میشود در آن حدّی که به ما فرمودهاند: «من تاب لذنب کمن لا ذنب له» هر آنکس که از گناهی توبه کند در آن حدّ است که گویا آن گناه را انجام نداده است. موفق باشید
با سلام: استاد بنده دانشجو رشته فلسفه و کلام اسلامی هستم، چند سالی زبان انگلیسی رو بصورت دست و پا شکسته خوندم اما الان قصد دارم اگر کاری انجام میدم به نحو احسن باشه اما نمیدونم مطالعه زبان انگلیسی سودمند هست یا خیر، با بقیه هم که مشورت میکنم از فواید مادی زبان انگلیسی حرف می زنند و این بنده رو ترغیب به مطالعه زبان نمیکنه. میخواستم بگم بنظرتون در اون چارتی که اسلام و انقلاب اسلامی و امامین انقلاب برای یک دانشجو دارند، در اون برنامه و چارت زبان بیگانه و خصوصا انگلیسی چه جایگاهی داره آیا مطالعه بشود؟ آیا سودی برای اسلام و انقلاب اسلامی و سربازی امام زبان دارد یا بجای مطالعه زبان مطالعات در زمینه های دیگر صورت بگیرد؟ البته منظور از مطالعه زبان توانایی ارتباط با افراد سایر کشورها و بیگانه هاست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلم بعد از فهم فلسفه اسلامی و معارف قرآنی که بالضروره ما را به فهم زبان عربی آشنامی کند, اگر بتوانید برای فهم فلسفه غرب هم به متون خودشان رجوع بفرمایید بهتر است. موفق باشید