بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
33639

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: شاید برای سن بالاترهای این جوانان آخرالزمانی که وارد تاریخ توحیدی شده اند این سئوال مطرح شود که ما چند ده سال است داریم تلاش می‌کنیم مجاهده می‌کنیم چطور است که رهبری می‌فرمایند دهه هشتادیها به اوج ها می‌رسند و از طرفی هم می‌فرمایند امروز ایمان مردم بیشتر از اول انقلاب هم هست؟! و باز می‌شنویم که چه قله های معنوی را فتح می کنند؟! بگذارید اینطور بگویم انقلاب اسلامی آمد تا تاریخ جدیدی را شروع کند و محقق کند و این تاریخِ آغاز شده! به عنوان (فردا)! فردا نامیده می شود زیرا بزرگترها باید از قبل خودشان را به آن برسانند و جوانان پرورش یافته در روح مدرنیته هم باید خودشان را از آن روح پلید خارج کنند به همین سبب فردای همه است. دلیل آنکه جوانان زود تر وارد تاریخ توحیدی که انقلاب اسلامی آن را گشود می شوند و به همین ورود زود تر آن تاریخ آنها را بشدت و سرعت رشد می دهد این است که روح تاریک مدرنیته بسیار طاقت فرسا و تنگ است پس جوانان زود دنبال راه فرارند، اما سنین بالاترها هنوز در گذشته سیر می‌کنند و می‌گویند خوشا قدیم ها! آری از گذشته باید بیایید و با ولایت فقیه که تعین تاریخ توحیدیست این گشایش محقق می شود. استاد طاهرزاده بارها می‌گویند تو پای در راه نه و هیچ مپرس خود را بگویدت که چون باید بود! آره راه همان تاریخ توحیدیست و هرکه در آن قرار گیرد جایش و کارش و وظیفه اش را آن روح عظیم تاریخی که جای حضور حضرت الله است و ما را در خود پذیراست مشخص و معنا می کند پس خود می‌گویدت که چون باید بود... هرچه از رهبری می‌شنوید را سریع در روح گذشته و مدرن خود معنا نکنید و آن را بکشید به سمت خود! خیر دستی که آمده را بگیرید و بروید تا هرچه بیشتر وارد آینده خودتان شوید آنگاه می‌فهمید عجب چه حرف ها حکیمانه و زنده و غنی تر از آنچه می‌پنداشتم بود!. می‌گویید دوست داریم برای خدا برای امام زمان عج الله کاری بکنیم بسم الله بیا تا خود راه بگویدت که چون باید بود و از این امر مهم تر امروز در تمام خلقت وجود ندارد زیرا عین معنای شناخت خویش و شناخت خدا و ارتباط با مردم و طبیعت و عالم آدم است. هیچ کجا هیچ معنایی نمانده و تفاوتی هم ندارد چه آیین و تفکری داشته باشیم زیرا 'نیستند' و تنها معنای زندگی در تاریخ توحیدیست و انقلاب اسلامی پل وسیع عبور از همه جا به آن فرداست. زندگیست آقا زندگیست. بحمد الله همه چیز دارد در نسبت با تاریخ توحیدی برخورد می کند پس همه چیز نیست شده و بحمد الله زبان تاریخ توحیدی باز شده است و هر کس به هر اندازه در او قرار بگیرد زبان او به وسعت حقیقت می شود و بخدا مستانه است. یک نمونه مثال از شهدای همین اغتشاشات اخیر که همسرش از قول شهید می گفت: شهید به ما می‌گفت «بعدا میفهمید من که بودم»!.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. بشر آخرالزمانی از یک طرف به آزادی با تمام معنای آزادی فکر می‌کند و از طرف دیگر به ظرفیت گسترده‌ای که دارد و طالب حضور در قلّه‌ها است؛ نظر می‌کند با امکاناتی که در انقلاب اسلامی پیش خواهد آمد. عرایضی در جلسه هفتم «دولت – مردم- آزادی» https://eitaa.com/soha_sima/1678  در این رابطه شده است. موفق باشید  

33336
متن پرسش

سلام استاد: خیلی ممنون میشم پیرامون بازیگری و هنر سینما راهنمایی بفرمایید. بازیگری و حضور در نقشِ دیگری به غیر از خود، به توانایی انسان در چند رویی و ایجاد فاصله بین ظاهر و باطن یعنی شخصیت داستانی و شخصیت حقیقی بازیگر اشاره دارد. تا جایی که این قدرت استتار و توانایی ایجاد فاصله بین ظاهر و باطن، هنرمندی تلقی می شود. و البته دوربین در برجسته سازی ظاهر، به این توانایی، اعتبار می بخشد. دوربین نحوه ایی از حضور نزد دیگران را رقم می‌زند. دوربین امتداد وجودیِ امکان شخصیت است و بازیگر استعداد دوربین را به خوبی می شناسد. ببینیم دوربین برای شخصیت بازیگر چه معنایی دارد. وقتی خارج از صحنه ی بازی، بازیگری در حالی سریع از میان هوادارانش عبور می‌کند، که معطل آنها نشود و وقتی دوربین را می بیند دستش را به طرف دست هوادارش می آورد تا در نزدیک ترین حالت به دوربین تصویری از ارادت خودش به هواداری ها را ثبت کند و بعد دوباره سریع به راهش ادامه می دهد. و بیننده ی تصویر، دست گرمی را می بیند که با حالتی از گشودگی تحویل می گیرد. و بدین صورت دوربین، بازیگر را به چهره ایی محبوب تبدیل می کند. بازیگر دستش را به طرف دوربین نزدیک می آورد ولی در امتداد این لحظه، دست بازیگر است که از طریق تصویر به طرف بیننده ها می آید. دوربین به کوچکترین رفتارها عمومیت می بخشد. و محبوبیت بازیگر بیشتر می شود. فرش قرمز جشنواره ها، صورتی زیبا از این محبوبیت می سازد. و بازیگر فرصتی می یابد که بگوید این همه ظاهر که دیدید و به باطن ها اشاره دارد من نیستم، ظاهر و باطنِ من چیز دیگری است. و این صداقت، خاطر بازیگر را آرام و خوشحال می سازد. و در حقیقت جشنواره و یا روز جشن برای بازیگر، روز خروج از نقش ها و روز عید و بازگشت به خودش است. هر چند اثری که بازیگر از نقش بر لوح وجودش می پذیرد صفتی را در او تقویت می کند و ملکه می سازد. به هر صورت هوشِ چند رویی، که در تمدن مدرن راهی برای بهتر زندگی کردن شمرده می شود، ممکن است نفاق ایجاد کند و نفاق هم ایمان را فاسد می کند. وقتی می بینیم بازیگرانی که به جای افراد معنوی و مقدس ایفای نقش می کنند، در ادامه ی زندگی خود از نور آن نقش بی بهره می مانند و جهت گیری هایی غیر از نور حقیقتِ زمان در پیش می گیرند. و پاکی نقش ها را برای مخاطبان نیز بی اعتبار می کنند. وقتی می بینیم رهبر انقلاب به آقای جواد هاشمی که در فیلم های دفاع مقدس بازی کرده است و سپس در نقش یک تعزیه خوان رباخوار بازی می‌کند، می‌گویند: «شما دیگر این نقش ها را بازی نکنید.» از طرفی آیا حضور در نقش می تواند حضور در خودِ راستین باشد؟ و نقش ها ارزش حقیقی داشته باشند؟ در شرایطی خاص بازیگر متوجه می شود خودش نیست که بازی می‌کند، و «ما رمیت اذ رمیت» می شود. و اگر صحنه ایی تحققِ حالتِ آن زمان که بازی می کردی تو نبودی که بازی می کردی بشود، دوربین چگونه می تواند حتی کوچکترین و ظریفترین حالات و رفتار ها را از دست بدهد. دوربین در هماهنگی با ظرائف صحنه است که می‌خواهد اِمکانی را برای شخصیت فراهم کند. بنابراین حرکت دوربین، تلاش می‌کند در هماهنگی با حرکت بازیگر بماند و به مخاطب احساس وجودی آن را القا کند. و از طرفی هنرمند بازیگر که می‌خواهد آئینه ی حقیقت باشد، می‌داند حقیقت لطیف و نافذ است، حکم و دستوراتش بر اجزاء تکنیک کن فیکون است. اوست که رام می‌کند و در اختیار انسان قرار می دهد. شهدا هم که هنرمندانه و زیبایی شناسانه نقش آفرینی کردند غرق در کار با تکنیک نبودند، ولی فراست عالم با آنها بود زیرا غرق در حقیقتِ زمان بودند. تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافری است راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش زیرا سینمای انقلاب اسلامی، انسانیتی از جنس سلام است که با رؤیت انسان آغاز می‌شود. در بخش هایی از زیارت امام زمان (عج) با عنوان زیارت آل یاسین می‌خوانیم «السلام علیک حین تقوم السلام علیک حین تقعد»، سلام برتو هنگامی که می نشینی سلام برتو هنگامی که برمی‌خیزی. سلام بر همه ی تو که همه ی توحید هستی. سلام بر نشستن و برخاستنِ امام، رؤیت توحید است و انسان را از کثرت عبور می دهد و به وحدت می برد. سلام بر توحید، سلام بر حقیقتِ انسانیت در زمان، سلام بر زیبایی معقول، سلام بر زیبایی مکارم اخلاق. و دوربین سلام می کند تا از پرتوی صفات توحیدی بهره مند شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که جنابعالی متوجه هستید این مسئله، مسئله ساده‌ای نیست زیرا به گفته خودتان نه می‌توان از بی‌اعتبارکردنِ پاکی نقش‌ها به راحتی گذشت، و نه می‌توان آن نقش‌ها را در صحنه سینما نیاورد. آیا می‌توان نقش‌های منفی را به افراد بی‌نام و نشان داد؟ زیرا از هنر سینما و فیلم که هنر خاصی قلمداد می‌شود و در این زمانه نوعی تفکرآفرینی را به عهده دارد، به بهانه دوگانگیِ بین شخصیت اصلی بازیگر و شخصیتی که در آن بازیگری می‌کند؛ نمی‌توان به راحتی از هنر سینما عدول کرد. خودآگاهی نسبت به توانایی‌های سینما از یک طرف، و ضعف‌هایی که در دل این صنعت نهفته است از طرف دیگر، موجب می‌شود که راه سومی را مدّ نظر قرار داد. شاید جمع بین بازیگری و گفتار، آن‌جایی که صلاح نیست شخصیتی در میان باشد تا حدّی راه‌گشا گردد. انسان‌ها بعضاً در نقش‌های اصیلی که انجام می‌دهند عملاً در خودِ راستین خود مستقر می‌شوند مثل جناب آقای آنتونی کوئین در نقش عمر مختار و حضرت حمزه. موفق باشید

32141

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سوالی که من از محضر استاد عزیز دارم این هست که حکم فعالیت هایی که به شبهه و ایجاد شک در امور مختلف حکومت دینی می پردازند چه هست؟ شک و شبهه به اصول دین به صورت کلی یا نسبت به جنبه حاکمیتی دین، نسبت به حاکم دین یا نسبت به کارگزاران حکومت دینی چه هست؟ در حکومت دینی آیا می توان حتی به هدف خرابکاری کار فکری علیه مبانی دینی انجام داد؟ آیا تا زمانی که این کارهای فکری و تبلیغی منجر به حرکت مسلحانه و درگیری نشد می توان حکم قضایی صادر کرد؟ به عنوان مثال در جامعه امروز ما یک نفر در فضای مجازی کانالی دارد و مدام شبهه پراکنی می کند در حکومت دینی خصوصا در حکومتی دینی اسلامی و خصوصا در حکومت پیامبر و امامان آیا آزادی های اینچنینی وجود داشت یا از ابتدا جلوی این نوع فعالیت ها می ایستادند و برخورد قضایی می کردند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه می‌دانم بخواهیم و نخواهیم در این شرایط بالاخره و در این فضا از روبه‌روشدن با این شبهات، گریزی نیست عمده آن است که با جوابگویی درست به آن‌ها بدون تعصب بی‌جا، عظمت اسلام حقیقی روشن می‌شود و مرز بین اسلام حقیقی و غیر حقیقی معلوم می‌گردد. موفق باشید

34743

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر آقای طاهرزاده: استاد از موقعی که صوت خانم ژاله صادقیان رو گوش کردم روزی چندبار هربار که گوش می‌کنم برایم تازه است اصلا خسته نمیشم بلکه مشتاق تر آرامتر میشم، حال بگویید راه عاشق شدن و رسیدن به خیمه ی آقایم مهدی ارواحنافداه از کجاست؟ از کجا باید شروع کنم؟ این همه سال درس های معرفتی و...، از اصل مطلب که وجود نازنین آقایمان مهدی علیه السلام است یک عمر به بیراهه رفتم انگار، آقای طاهرزاده میخوام مثل حضرت نرجس علیها السلام به امام زمانم عاشق شوم و تب کنم برایش قلبم از فراقش بسوزد و آب شود. بگویید از کجا شروع کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه از طریق رعایت دستورات شرع، خود را از گناه دور کنیم و در نتیجه به عصمت نزدیک شویم و در این راستا به انسانیت خود نظر کنیم، إن‌شاءالله نسبتی با انسان کامل برای‌مان پیش می‌آید. موفق باشید

34739

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: استاد جان دعایمان کنید. استاد سوالی دارم از حضورتون، اینکه در صحبتهاتون گاهی می‌فرمائید رهبری، نائب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستن رو به استناد سندی می‌فرمائید یا این مطلب ذوقی است؟ حضرت صاحب ۴ نائب رسمی داشتن که در متون آمده، این که حضرت آقا، حفظه الله رو نائب ایشان معرفی می‌کنید و می کنند بر چه اساسی است؟ خدا حفظتون کنه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روايت از حضرت امام حسن عسگرى«علیه‌السلام» داريم: «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا جَمِيعَهُم» [1] و امّا آن كسى از فقهاء امّت ما كه نگهبان نفس خود و حافظ دين خدا و مخالف هوا و هوس و مطيع أمر حضرت مولاى خود بود، بر عموم مردم لازم است از او تقليد كنند. و بعد حضرت در ادامه‏ روايت مى ‏فرمايند: و البته بعضى از فقهاى شيعه متّصف به اين صفتند و نه جميع آن‏ها.

با توجه به روایت فوق، عملاً فقهایی که خصوصیات فوق را دارا هستند، به یک معنا نایب امام زمان «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌باشند و معلوم است که ولیّ فقیه در این رابطه نیابت‌شان به جهت موقعیتی که دارند، کامل‌تر است و این مقام غیر از مقام نواب اربعه می باشد. موفق باشید

 

[1] ( 1) احمد بن على طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 458.

34550
متن پرسش

خداوندا! نمی‌دانم چه شد که اینجا نشسته‌ام در برِ تو! می‌نویسم از دردهای رفته‌ام و از درد‌های آمده‌ام. خداوندا! با من چه کردی؟ مرا از خانه بیرون کردی و دردهایم را جامه دیدارِ حضور پوشانیدی، و من در این حین به دنبال راهی برای، برای تو بودن می‌گشتم. خدایا! چه گشتی بر روزگار افتاد که من در برِ تو نشسته‌ام و می‌نویسم؟!! مرا که نوجوانی بودم با قلبی لطیف و زود رنج که کاری به کارِ دردها نداشتم. چه در من بود که اینچنین عاشقانه مرا از خود نمودی و در برِ خویش مرا به نوشتن واداشته‌ای؟! چه بود زندگیِ روزمره‌ای که سراپایش بوی مرداب می‌داد، تو با شکست رودِ مرداب‌گونه‌ام مرا به عمق دریاها بردی و فرصتِ بودنم دادی. راستی را! دیگران را چگونه راه می‌دهی؟! خدایا! تو خوب می‌دانی که دستان تو بوی مهربانی می‌دهد با لطف و کرم به بندگان، و من همانم که در دست تو خوابیدم، آرامش یافتم و سپس به بیرون افتادم. با دردِ تو سیاه کردم، بود و نبودهایم را، تا شاید آهنگِ دردم راهی به دستان تو باز کند. دوباره خدایا! بندگان تو مجال امتحان ابتلایی نداشتند، چرا که آنچنان حجاب زمانه دست بر چشمان‌شان بسته بود که در موقف خیر و شرّ نبودند و اصلا موقف امتحانی در پیشگاهت نداشتند که میان بهشت و جهنم، بهشتی‌بودن یا جهنمی‌بودن را انتخاب کنند، ولی تو با فریاد و اشارات خمینی که می‌گفت:

«ای سران اسلام، به داد اسلام برسید. ای علمای نجف، به داد اسلام برسید. ای علمای قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام.»

 همگان را به امتحان کوفی و کربلایی کشاندی و منت نهادی تا با امام، «بودن» و «نبودن» را به ما بچشانی و در بیابان‌ها و هورها و خاکریزهای آن جنگ چنان طعمِ «بودن» را به آنان چشانیدی که امام می‌گفت:

«خدا مى‌داند که راه و رسم شهادت کورشدنى نیست و این ملت‌ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاى آزادگان خواهد بود.»

و ما را بگو؛ با ما بگو از آن آینده‌ای که نیامده است، خواهد آمد و در پیش توست. آیا دوباره طعمِ «بودن» را به کام‌مان شیرین می‌کنی؟! آیا دوباره خون سرخ ما ملجأ عارفان دلسوخته می‌شود؟! یا خونی‌است برای آمدن او، برای آن‌که او بیاید دستی بر سر جان‌های خواب آلوده بزند و بگوید اَیْنَ المنتظرون؟؟ و من چگونه‌ام در این میان؟! حاضر یا غایب؟ نمی‌دانم که چه بر این نسل تقدیر کرده‌ای و خواهی کرد؟ و چه آینده‌ای را برای این نسل مقدّر کردی؟ ای ولیّ! می‌دانی که جان‌ها از «نبودن» به ستوه آمدند! و مباد که «نیست» بر «هستِ» این جان‌ها غلبه یابد، تو «هستی» و از «هستِ» تو ما هستیم، ولی راستی! اگر چنان است پس اراده‌های ما نیز از آنِ توست و تویی که در جان‌ها عزم‌ها را قرار می‌دهی و راهیِ سفرشان می‌کنی و راستی! چه کس را به این سفر می‌خوانی منتظران؟! عاشقان؟! عاقلان؟! یا هم غافلان، آنان که در دردِ «نبودن» به خود می‌پیچند؟؟!!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آیدباید به آن‌هایی فکر کرد که به گفته شما از دردِ «نبودن» به خود می‌پیچند. حرف اینان است که می‌‌گویند: «چون یافتمت جانان، بشناختمت جانا». زیرا او را دوای دردِ خود می‌یابند. مانند حضرت روح الله که به گفته شما، او معنای «بودن» و «نبودن» را به ما چشاند. آری! با هستِ او بود که ما معنای هستی را فهمیدیم و اگر انقلاب اسلامی را پاس می‌داریم، از آن جهت است که در دیروزمان از خود می‌پرسیدیم «ما کیستیم؟» و برای چه زنده هستیم؟ - آیا جز این است که وقتی انسان زندگی را گم کند، این سؤال برایش پیش می‌آید؟ هر کدام از ما چون رُباطی بودیم که بدون هر معنایی باید در برنامه‌ای از پیش تعیین‌شده قرار می‌گرفتیم بدون هیچ آینده‌ای که معلوم کند ما حقیقتاً موجودات زنده‌ای هستیم که می‌توانیم با ابتکارات خود به آینده‌مان معنا بدهیم. ولی این خداوند است که در دل این تاریخ، ما را در بر گرفت و این شد که شما را با نوشتنی این‌گونه به میدان آورد تا خود را در این نوشته‌ها «بسط» دهید و به گفته خود، به عمق دریایی که در پیش است، سیر کنید و از اشاراتی که حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به میان آورد، جهانی در مقابل ما گشوده شد که با حضور در آن جهان، ما قامت بلند خود را با زیارت شهیدان‌مان تجربه خواهیم کرد، قامت بلندی که زندگی را بیرون از آرزوهای وَهمی جهانِ مدرن به ما برمی‌گرداند. موفق باشید

34425

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: بنده می‌خواستم از استاد، تقاضای سیر جامع مطالعاتی علامه طباطبایی (فلسفی و غیر فلسفی) رو داشته باشم که نحوه خواندن آن و زمان خواندن کتب رو هم بفرمایتد. با تشکر. بنده در سایتتون جستجو کردم با این عنوان مطلبی ندیدم. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده در این مورد مطالعه جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» است که در سایت می‌باشد. و سپس رجوع به تفسیر «المیزان». چیز دیگری نمی‌دانم. موفق باشید

34393

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: ببخشید یکی از اساتید ما بر این نظر تاکید داشتند که دین اسلام ابداََ با موضوعاتی نظیر نظریه سوپ بنیادین و فرگشت مخالفتی ندارد و حتی از آیات قرآن نیز این مباحث علمی استنباط می شود. با توجه بر این نکته که در آزمایشاتی، نظریه سوپ بنیادین اثبات شده است¹ و عنوان «نظریه» به خاطر این است که هنوز تحقیقات درباره آن ادامه دارد تا مطالب و تبصره های نوینی به آن افزوده شود- ما می‌بینیم در آیه ۳۰ سوره مبارکه انبیاء خداوند متعال در اول کار بحث اتصال زمین و آسمان را می کنند و جداسازی آن دو را: «أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا» و سپس بلافاصله می‌فرمایند: «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ؟»¹ و مطرح می‌کنند که هر چیزی را از آب آفریدیم (طبق کتاب شریف المیزان، جعل به معنای خلق برداشت می شود) حال این تطابق می یابد با همان اصل اولیه سوپ بنیادین و پیدایش نخستین آثار حیات در اقیانوس ها و پیشرفته شدن موجودات تحت تدبیر خداوند و رسیدن آنها به شکل هوشمند امروزی! جالب است که حضرت علامه طباطبایی (ره) نیز در ذیل این آیه تأکید می‌کنند که اصول علمی هم این قضیه را اثبات کرده است و می فرمایند: «و جعلنا من الماء كل شى ء حى»- از ظاهر سياق بر مى آيد كه كلمه «جعل» به معناى خلق، و جمله «كل شىء حى» مفعول آن باشد، و مراد اين باشد كه آب، دخالت تامى در هستى موجودات زنده دارد، همچنان كه همين مضمون را در جاى ديگر آورده و فرموده است: «و اللّه خلق كل دابه من ماء»، و شايد واقع شدن اين مضمون در سياقى كه در آن آيات محسوس را مى شمارد، باعث شود كه حكم در آيه شريفه منصرف بغير ملائكه، و امثال آنان باشد، ديگر دلالت نكند بر اينكه خلقت ملائكه و امثال آنان هم از آب باشد، و اما مسأله مورد نظر آيه شريفه ، يعنى ارتباط زندگى با آب، مسأله اى است كه در مباحث علمى به خوبى روشن شده و به ثبوت رسيده است.)² در صورتی که قبل از حضرات آدم و حوا (علیهم السلام) نوع بشر بر روی زمین زندگی می کردند و از این موضوع آگاهی داریم و این آیات را به آن بشر نسبت می دهیم از افراد مذهبی که می پرسیم می گویند خلقت آدم و حوا خاص بوده است و آنها از این قاعده مستثنی هستند و خداوند آنها را در عرش خلق نمود و بعد از ترک اولایی آنها را هبوط داد و دفعتا آنها وارد زمین شدند! و این موضوع قدری تعجب آور و صد البته انحراف ساز است و خدشه ذهنی ایجاد می کند. در پرانتز عرض کنم: (وقتی که حضرات آدم و حوا علیهم السلام با هم زندگی می کردند قبل از هبوط ایشان، شیطان از غیب، طرد شده بود ولی شیطان آن دو را وسوسه کرد. می توان گفت که محل زندگی حضرت آدم و حوا علیهم السلام در سطح بالاتری روی همین زمین بوده است؟) خواهشا این مشکل را برای بنده حل بفرمایید. با تشکر 🌹 ___________________________________ پانوشت: ¹-الأنبياء: أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ(۳۰) ²-ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۹۴

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» شده که خوب است برای رجوع مفصل به این بحث، به آن کتاب رجوع شود. به نظر می‌آید می‌توان این نکته را مدّ نظر آورد که احتمالاً‌ «هبوط» به معنای جابجاییِ مکانی نباشد، بلکه تغییر منظر است و از این جهت چون آدم و حوّا – که نماد آدمیت انسان‌ها هستند- به شجره نزدیک شدند، خود را عریان دیدند، یعنی منظر آن‌ها نسبت به «خود» و جهان بیرونی تغییر کرد.

در مورد «آب» یا «ماء» می‌توان به آیه‌ای نظر کرد که می‌فرماید: «وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ» که «ماء» در این‌جا وجه مطلق و بیکرانه‌ای از «وجود» است که در آن مقام متعین به جلوه خاصی نشده. موفق باشید

34385

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت عالی بخیر: با وجود سابقه دیرینه عداوت یهودیان با اسلام و ثابت شدن اینکه اسلامی که در ایران هست نسبت به اسلام بقیه کشورها درصد خلوص بالاتری دارد، چقدر می‌توانیم اطمینان داشته باشیم که ارکان نظام اسلامی از گزند برنامه های فساد برانگیز این قوم مکار در امان مانده؟ گفته‌ها و موضع گیری های جاسوسی که اخیرا دستگیر شده در قبال سیاستهای خارجی ایران که موجب به بن بست کشید شدن ایران شده حرف بسیاری از بزرگان مسئولین است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال طبق آیات قرآن، ما در عین احترام به صاحبان کتاب هرگز نباید در میدان‌های تصمیم‌گیری خود در نظام از آن‌ها استفاده کنیم. زیرا قرآن می‌فرماید: «وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ۗ» هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد مگر آنکه پیروی از آیین آنها کنی. (بقره/۱۲۰). موفق باشید

34306

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و درود: استاد عزیز سوال من در مورد ولایت مطلقه ی فقیه می‌باشد. استاد عزیز ۱۴ معصوم داشتیم که بنا بر عصمت و علم الهی ای که داشتند اطاعات بی چون و چرا از آن ها لازم و تکلیف بود. حال ما در نظام جمهوری اسلامی جایگاهی تعریف کرده ایم به نام ولی فقیه که ولایت مطلقه دارد. صحبت من در مورد شخصیت خاصی مانند رهبری نیست. صحبت من کلا در مورد این جایگاه و نقش و قدرت بی چون و چرا و بدون محدودیت آن می‌باشد. چرا و چطور باید از انسانی که احتمال خطای سهوا یا عمدا دارد، هر چند هم انسان پاک و خوبی باشد. چرا باید به صورت مطلق اطاعت شود؟ گیریم در این نظام که قرن ها پیش رفت ولی فقیه های خوب و عادل زیادی آمد ولی چطور می‌شود تضمین کرد که ولی فقیه ناعادلی درآینده سر کار نیاید. چطور می‌توان تضمین کرد که در ادامه ی زندگی اش تغییر نکند؟ با توجه به این که مجلس خبرگان توسط مجلس شورای نگهبان که خود این شورا هم به طور مستقیم و غیر مستقیم توسط خود رهبری انتخاب می‌شود، چطور می‌توان به چنین مجلسی که کاملا تحت نفوذ رهبری است اعتماد کرد؟ چطور می‌توان به سلامت انتخاب ولی فقیه به عنوان بهترین شخص اعتماد کرد؟ اطاعت از پیامبر گرچه وظیفه ی الهی است ولی خود خداوند هم در آیات مختلف به پیامبر اجازه ی تحمیل هیچ چیز را به پیامبر نمی داد. چطور ولی فقیه اجازه استفاده از اجبار برای تحمیل دین را برای مردم دارد؟ آیا نمی‌توان شکل دیگری از نظام اسلامی را متصور شد که آزادی انسان ها در انتخاب رعایت شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله قدم در تحقیق امر مهمی گذاشته‌اید و حتماً می‌دانید که در محافل علمی این موضوع، از همه جوانب مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست، در قسمت «حکومت دینی صفحه ۱۹۵» ابتدا دلایل وجود ولیّ فقیه در زمان غیبت آورده شده و سپس به این نوع سؤال‌ها پرداخته است. حال که خداوند توفیق مطالعه این نوع مباحث را به جنابعالی داده است، بسیار خوب است که آن مطالب را دنبال بفرمایید. https://lobolmizan.ir/book/252?mark=%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C موفق باشید

34263

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامی: سوال: آیا صرف تولد به هستی یا وجود انسان یا (فرصت زندگی برای انسان) بخودی خود ابتدا به ساکن یک امتیاز ویژه یا هدیه پرودگار است؟ فردی که بصورت نامشروع به دنیا آمده باشد. تولد خود را (وجودش را) در سن ۳۰ سالگی باید مبارک و موهبت پروردگار بداند؟ باید شکر گزار فرصت زندگی باشد که دارد؟ اگر داشتن وجود موهبت یا امتیازی محسوب می‌شود حتی این تولد در یک خانواده اسرائیلی باشد که پدر و مادرش دست به کلی کشتار انسان ها زده باشند؟ تولد خود (وجودش را) را در سن ۳۰ سالگی باید مبارک و موهبت پروردگار بداند؟ باید شکر گزار فرصت زندگی باشد که دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. از آن جهت که هرکس و هرچیزی که به حکم امکان ذاتی‌اش امکان به‌وجودآمدن داشته باشد، خداوند به آن وجود می‌دهد و وجود در هر مرتبه‌ای که باشد کمال است و انسان می‌تواند در نسبت با وجود خود با خداوند مرتبط باشد. مگر این‌که انسان این نوع بودن اصیل را فراموش کند و گرفتار توهّمات غیر واقعی گردد. موفق باشید

34237

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض احترام خدمت استاد گرامی. مسئله ای که دارم این است که اساسا کودکی چیست؟ چه ویژگی هایی دارد؟ به چه انسانی کودک می‌گويند؟ کودکی تاریخی چیست؟ و بشر در چه مرحله ای از تمدن خود کودک بوده و الان در چه مرحله ای قرار دارد؟ بنده فکر می‌کنم امروز، بشر در نوجوانی قرار دارد چرا که او به دنبال هویت گمشده و حقیقی خود می گردد. زیرا با پشت سر گذاشتن دوران مدرن، و نرسیدن به مطلوب خویش؛ امروز به دنبال چیزی اصیل است. و در شرایط و روزگاری به سر می برد که اگر بهترین برنامه مادی و معنوی و اخلاقی را به روشی درست به او عرضه کنیم، عقل بشر امروز با آغوش باز آن را می پذیرد. و این شرایط روحیِ بشرِ امروزِ تاریخ، ویژگی های دوران نوجوانی یک فرد انسانی را به ذهن می آورد. و سوال بعدی اینکه آیا روزگاری بوده که بشر کاملا کودک بوده باشد؟ و در برخورد با پرسش های بنیادین خود، عقل به جایی نبرد و سرگرم امور لغو و بازیچه باشد؟ به نظر می رسد دوران کودکی بشر همان زمانی بود که عالم را اساطیری تفسیر می‌کرد و تلقی انسان انگارانه ای از خدایان داشت، و سرگرم داستان ها و افسانه ها بود. لطفا نظر خود را بیان بفرمایید‌‌. حال پرسش اساسی تر، نقش و جایگاه و اهمیت کودکی در نگاه اسلام، شیوه مواجهه با کودک، و انتخاب یک رویکرد تربیتی و فکری است. نقش تفکر در شکل گیری و ماندگاری تمدن ها چیست؟ تفکر در افق تمدن نوین اسلامی چه جایگاهی دارد؟ در باب مفهوم کودکی در تمدن نوین اسلامی، حرف بزنید. چگونه می‌توان بشر امروز را در تعقل ورزی اش یاری کرد تا از گذرگاه های حساس عمر تاریخی اش به سلامت گذر کند؟ لطفا به سوال های بنده به قدر فرصت تان توضیح بدهید و البته مشتاق معرفی منابع هستم، از تفاسیرقرآن و آیات مرتبط، منابع فلسفی و مقالات، و آثار خودتان هرچه که اندکی مرتبط هستند را لطفا به بنده معرفی کنید. ان‌شاءالله قصد دارم به صورت یک مقاله پژوهشی بر روی این مسائل کار کنم. سپاسگزار و دعاگوی تان هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از آن جهت که حتی تا قبل از حضرت نوح «علیه‌السلام» شریعت به معنایی که بشر با آداب خاص شرعی خود را بپروراند؛ نبوده، و بیشتر با همان کشش‌های روحانی خود نسبتی با خداوند داشته؛ می‌توان گفت مانند کودکی انسان در واقع با امور درونی خود به‌سر می‌برده و در همین راستا می‌توان گفت هر اندازه انسان‌ها بر مبنای قواعد و به تعبیر علامه طباطبایی اعتباریات زندگی را مدیریت کنند و آن اعتباریات مبتنی بر نفس‌الأمر و احکام الهی باشد؛ بشر از کودکی خود به سوی بلوغش قدم برداشته. و این‌جا است که باید پذیرفت اگر انسان‌ها در این دوران همچنان از شریعت و قواعد عقلانی زندگی فاصله بگیرند، به همان اندازه در کودکیِ دوران خود هستند و برعکس، هر اندازه در افق توحیدی تاریخی که در آن حاضرند خود را جستجو کنند، به بلوغ خود رسیده و آینده‌داری برایشان معنا دارد. عرایضی تحت عنوان «سنت سقوط تمدن‌ها از نظر قرآن در المیزان» https://lobolmizan.ir/leaflet/368?mark=%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7  شده است. که می‌توانید در سایت «لب المیزان» جزوه آن را مطالعه فرمایید. کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع جهان بین دو جهان» و مباحث «رابطه مردمی‌بودن نظام اسلامی و آزادی» در این مورد می‌تواند راه‌گشا باشد، إن‌شاءالله. موفق باشید

34164

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: من ناچیزتر از اینم که بخوام تذکری بدم و خودتون حتما مستحضر هستید که قضیه چیه ولی برای یاداوری به برخی مخاطبین کانال خواستم بگم در پاسخ های شما به سوالاتی درباره موسیقی مثل سوال شماره۳۴۱۱۷ کاش غیر از حکم فقهی درباره اثرات حقیقی موسیقی هم می‌گفتید که اگر انسان عاقل بررسی کنه قطعا به این نتیجه میرسه که بفرض حرام نبودن یه موسیقی بازم هرگز ارزش نداره بخواد گوش بده چون شاید حرام عرفانی باشه و شخص رو بجای تقرب به خدا از هدف خلقتش و قرب الهی دور کنه. بنظرم اکثر مردم از مسائل سطح بالاتری که موسیقی در اون اثر داره شدیدا غافل هستن و فکر میکنن صرفا با یه حکم فقهی دیگه با خیال راحت میشه موسیقی گوش کرد درحالیکه بنده سالها مفصل تحقیقات جامعی درباره موسیقی کردم و نهایتا به این نتیجه رسیدم که اصلا سمت هیچ موسیقی حتی حلال نروم چون قطعا ضررش بیشتر از نفع احتمالی اش هست. هیچ کدام از عرفای حقیقی اهل هیچگونه موسیقی نبودن و اون رو مانع سلوک و عامل غفلت و دوری از حق میدونستن و مثلا امام خمینی و اساتید دیگر هم فرمودن که یکی از بدترین چیزها برای اراده ی انسان موسیقی هست که خیلی اراده رو ضعیف میکنه. یا مثلا عرفای دیگری که به این مضمون فرمودن حتی اون موسیقی و ساز و ...که بخواد به ما به ظاهر حال عرفانی بده هم نباید استماع بشه چون خدا نمیپسنده که از چنین راهی بهش نزدیک بشیم و.... بعلاوه وقتی انسان میتونه قران گوش بده یا حتی از فضای ساکت و بیصدا که مناسب تفکر و تعمق هست بهره های فراوان ببره چرا باید نفس خودش رو مشغول به چنین چیزی کنه که ضرورتی نداره و مضراتش هم سالهاست در علوم مختلف دینی و روانشناسی و غیره توسط متخصصینی در علوم و ادیان و کشورهای مختلف اثبات شده؟ متاسفانه دردی که سالهاست من دارم ازش می‌سوزم سطحی نگر بودن اکثر مذهبی ها و توجه به پوسته ی دین و رها کردن مغز دین هست و این پرداختن به احکام و عدم توجه به مسائل والاتر و عمیق تر ما رو خیلی گرفتار و بدبخت کرده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید اگر انسان‌ها بنا داشته باشند تا با تلاش خود حقیقت بر جان‌شان تجلی کند، هرگز به دنبال امور لغو نمی‌روند از آن جهت که قرآن در مورد مؤمنین می‌فرماید: «وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» ولی اگر کسی احساس کرد با استماع موسیقی گناه می‌کند و نتوانست از آن عبور کند و گمان کند از میدان ایمان خارج شده است؛ این‌جا است که فقه، جایگاه اموری مثل موسیقی را تعیین می‌کند. موفق باشید

34061

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: سوالی که دارم این هست که بنده با توجه به علاقه و تصمیم به ورود به دروس دینی و اسلامی خواستم بدونم به نظر شما در چه رشته دانشگاهی بهتر میتونم این علوم رو کسب کنم؟ آیا فلسفه اسلامی به تنهایی کمکی میکنه؟ (و نیاز هست؟) و اگر رشته های دیگری برای کسب این علوم و معارف می دانید معرفی بفرمایید. لطفا به خودم واگذار نکنید و بگید خودتان باید ببینید در چه رشته ای بروید. ممنون عذر خواهم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فلسفه اسلامی برای درک موقعیت خود و ارتباط عقلانی با دیگران کمک می‌کند. و از طرف دیگر رشته‌هایی همچون علوم قرآنی و حدیث، انسان را با منابع قدسی عالم وجود آشنا می‌کند. باید به ذوق خودتان رجوع کنید که در کدام موارد بیشتر احساس حضور می‌کنید. در حالی‌که هر دو مورد، موارد ارزشمندی است. موفق باشید

34040

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: اگر انقلاب اسلامی برای خداوند اهمیت دارد چرا ظاهرا به تیم ملی امداد غیبی نرسید و احتمالا در ادامه نیز با تحقیر از ولز و به خصوص آمریکا شکست می خوریم. ولی عربستان سعودی آرژانتین که گویا شانس اول قهرمانی بوده است را شکست می دهد، آل سعود که بعضا وهابی هستند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع حضور، حضور تقابل جبهه حق با جبهه باطل نیست که حضرت حق مددکار جبهه حق باشند. از طرفی مگر در جبهه‌های دفاع مقدس با آن‌همه حقّانیتی که جبهه انقلاب اسلامی در مقابل یورش جهان استکبار داشت، همواره ما پیروز می‌شدیم؟ و مگر با درک درست همان شکست‌ها نبود که توانستیم در جایگاه جهانیِ خود در امروزِ تاریخ‌مان حاضر شویم؟ موفق باشید

34030

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد این روزها به خاطر شرایط جامعه خیلی پریشان و مضطربم طوریکه دوست دارم زودتر بمیرم و بعضی مواقع این شرایط غیر قابل تحمل میشه. لطفا برای آرامش روح و روان ذکری یا دعایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان «راهی برای حضور در جهان خدا» شده است امید است مفید افتد. https://eitaa.com/matalebevijeh/12047  موفق باشید

33647

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: اگر برایتان امکان هست و فرصت دارید مقداری دستنوشته هست برایتان ارسال کنم که بفرمایید چه کنم، اگر نه هم که ممنون. استاد یک مشکل خطرناکی هم که دارم اینست که بعضی اوقات فکر می کنم ایمان خوبی دارم و به خودم مطمئن می شوم و از خودم راضی؛ مگر اینکه گناهی که می کنم به خودم می توانم نهیب بزنم که چه زشتی هایی در ایمانم هست وگرنه اکثراً نمی توانم عیب ایمان خودم را ببینم و از این بابت در خطرم. لطفا مرا فرو بریزید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمی‌دانم آن دست‌نوشته‌ها در باره چیست و چه نسبتی می‌تواند با بنده داشته باشد که بنده نظر بدهم. ۲. هرکس باید اندازه ایمان خود را در نسبت با انس با حضرت حق و انوار اسمای الهی او در نظر بگیرد و این‌جا است که حتی پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» عرضه می‌دارند: «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ.» یعنی نه آن اندازه که شأن تو بود، تو را عبادت کردیم و نه آن اندازه که شأن تو بود، تو را شناختیم. موفق باشید

32708
متن پرسش

استاد سلام: طبق تحقیقات پزشکی، قلب انسان تا ۶ ساعت بعد از مرگ متوفی زنده می‌ماند. سوال اول: چگونه قلبی که نفس انسان از آن منصرف شده تا ۶ ساعت سلول های زنده و امکان زندگی دارد و بعد از ۶ ساعت این امکان سلب می‌شود؟ ( چه چیزی آن را تدبیر می‌کند، و چرا پس از مدتی تدبیرش قطع می‌شود؟) سوال دوم: در عمل های جراحی پیوند مثل عمل قلب باز، نفس چگونه عضوی که تا کنون مال خود نبوده رو تدبیر میکنه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شاید بتوان گفت نفس به طور کلی از آن بدن منصرف نشده، هرچند آن حضور در آن حدی نیست که دستگاه‌های پزشکی آن را حیات به حساب بیاورند. ۲. زیرا در هر حال عضو جدید از همان نوع عضوی است که داشته است وگرنه پس می‌زد. موفق باشید

32389

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: بین تعریف حیوان ناطق و صحبت رهبری مبنی بر اینکه بسیاری از مباحث علوم انسانی مبتنی بر فلسفه هاییست که مبنایش حیوان انگاشتن انسان است رابطه ای وجود دارد؟ اگر خیر منظور چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بین این دو موضوع تفاوت اساسی هست. تعریف انسان به عنوان حیوان ناطق به معنای موجود دارای حیاتی است که دارای ادراک نیز هست که به اصطلاح به آن گفته می‌شود «تعریف جنس و فصل». و این غیر از نگاه‌های حسّ‌گرا و پوزیتیویستی است که انسان را در حدّ یک حیوان با امیال حیوانی تعریف می‌کند.

موفق باشید

39274

راز زوجیتبازدید:

متن پرسش

با سلام: جناب استاد ارجمند در طی دیدار رهبری با بانوان در بزرگداشت خانم فاطمه سلام الله، ایشان در بخش هرچند کوتاه ولی بسیار مهم که حضرتشان تاکید فرمودند اهل فن پیگیر این موضوع باشند گوشزد کردند مسائل زوجیت در اسلام و قرآن با مساله ضدیت هگل و مارکس و امثالهم متفاوت است. آن‌ها بنا هرچیزی را صرفا در ضدیت و تقابل صرف می‌دانند در حالیکه زوجیت خیلی فراتر از ضديت واقع شده. از جناب عالی که اهل فن این زمینه الحق برانصاف هستید در خواست داشتم مطالبی ولو کوتاه جهت فهم بیشتر موضوع معرفیمان بفرمایید. ممنون از لطفتان به برکت وجود قرآن و اسلام و رهبری و حضرت‌ عالی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار است. به این نکتۀ مهم بیندیشید که وقتی دو انسان نسبتی به عنوان همسرِ یکدیگر با همدیگر پیدا کنند، دو انسان هستند در نسبت انسانی خود، به طوری‌که در فضای زوجیت، هرکدام آینۀ دیگری می‌شوند و در زوجیت خود انسانیت خود را در گستردگی که با همسر خود احساس می‌کنند، می‌یابند. حضوری وسیع‌تر که برای هر دو زوج پیش می‌آید. و از این جهت زوجیت در اسلام مورد تأکید است.
البته اگر بنا به مصلحتی برای انسان چنین امری مقدّر نشود، خداوند به نحوه‌ای دیگر جبران می‌کند تا آن زن و یا آن مرد نسبت به آن گستردگی انسانی محروم نباشد. موفق باشید 
 

37714

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمت: با توجه به موقعیت حساس تاریخی که در آن زیست می‌کنیم و نگاه شما هم که مبتنی بر همین شناخت دقیق است، تقاضا دارم از کاندیدای اصلح بطور شفاف حمایت کنید تا برخی که دچار شک هستند بتوانند راحت تر تصميم بگیرند. آقای دکتر قالیباف انسان پرتلاش و باهوشی است اما نگاه تمدنی و تاریخی ندارد و نمی‌تواند این گام آخر را محکم بردارد. امروز محور مقاومت به یک علمدار نیاز دارد که ما را بسوی تمدن اسلامی رهنمون شود و دکتر جلیلی واقعا چنین نگاه تمدنی و ارزشی را داراست و توانمندی های شخصی برای اداره کشور را بخوبی داراست و طرح های دولت سایه که بدست توانمند شهید رئیسی اجرا شد موید این موضوع است. کمک کنید آراء بچه های انقلابی پخش نشود و یک رئیس جمهور با آراء بالا و قوی برای اداره کشور انتخاب شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد می‌توانید به عکس‌نوشته https://eitaa.com/matalebevijeh/16943  رجوع فرمایید و یا به نکاتی که در کانال مرآتhttps://eitaa.com/merat_14 از قول بنده نکاتی بیان شده است. موفق باشید

37137
متن پرسش

🔻 اطلاعیه🔻🎤🎤🎤🎤🎤🔻 اطلاعیه🔻 نمونه ای از جنگ نیابتی دشمن درسطوح مختلف❓️که لازم است ۰۰ محافظین امنیت هوشیارترباشند.وهم مردم▪️ وعدم این ۲ باعث سردرگمی واختلال وضرر وزیان میشود ⛔️🚫🚫🚫🚫 با عرض سلام پیامک های دریافتی از اقوام و دوستان با عنوان بسته کمک معیشتی را به هیچ عنوان باز نکنید، این لینک جعلی و تقلبی است و موجب هک شدن گوشی و اطلاعات بانکی شما خواهد شد. اصولا سایت‌های دولتی صرفا با پسوند .ir معتبر هستند و نه .com.⛅️⛅️⛅️ ⛅️🪴🪴🪴🕋https://eitaa.com/joinchat/953352387Cc754308909 🌍🇮🇷

متن پاسخ

🔻 اطلاعیه🔻🎤🎤🎤🎤🎤🔻 اطلاعیه🔻 نمونه ای از جنگ نیابتی دشمن درسطوح مختلف❓️که لازم است ۰۰ محافظین امنیت هوشیارترباشند.وهم مردم▪️ وعدم این ۲ باعث سردرگمی واختلال وضرر وزیان میشود ⛔️🚫🚫🚫🚫 با عرض سلام پیامک های دریافتی از اقوام و دوستان با عنوان بسته کمک معیشتی را به هیچ عنوان باز نکنید، این لینک جعلی و تقلبی است و موجب هک شدن گوشی و اطلاعات بانکی شما خواهد شد. اصولا سایت‌های دولتی صرفا با پسوند .ir معتبر هستند و نه .com.⛅️⛅️⛅️ ⛅️🪴🪴🪴🕋https://eitaa.com/joinchat/953352387Cc754308909 🌍🇮🇷

34902
متن پرسش

سلام و ارادت: مطلبی درباره‌ی امیرالمومنین«علیه‌السلام» از کتاب «کشف الیقین» هست که ضرار بن ضمره می‌گويد؛ بعد از شهادت اميرالمؤمنین عليه‌السّلام راهى شام شدم و بر معاويه وارد شدم. [او كه مى‌دانست من يكى از دلباختگان آن جناب هستم] گفت: على را برايم توصيف كن. گفتم: مرا معذور دار، چرا كه زبانم ياراى بيان اوصاف او را ندارد. معاویه گفت: عذرت پذيرفته نيست و حتما بايد او را برايم تعريف كنى، گفتم اكنون كه از پذيرش عذر امتناع دارى، بشنو تا براى تو بگويم: او در راه رضاى حق تيزبين، دورانديش، نيرومند و پر قدرت بود. سخنانش فاصل بين حق و باطل و آن دو را از هم جدا مى‌نمود. داوری‌هايش عادلانه بود و علم از چشمه پرفيض وجودش فوران داشت و از تمام جوانبش مى‌جوشيد و حكمت از هر ناحيۀ شخصيت و ابعاد وجوديش به سخن آمده و سيلاب عرفان از مبدأ فيّاض هستيش جارى و دلهاى حكمت‌پذير را سيراب مى‌نمود. از دنياى پر زرق و برق و فريبنده وحشت داشت، به تاريكى شب و وحشتش در جهت نيايش و تضرّع به خدا الفت گرفته و با دقّت جوانب امور را مى‌نگريست. تفكّر و انديشه‌اش درباره‌ی آيند‌ه‌ی پر آشوب و نامعلوم طولانى، و دانه‌هاى پياپى اشكش از ديده بر محاسن مباركش مى‌ريخت، لباس خشن و زبر برايش اعجاب‌انگيز و خوش آيند بود، و غذاى بى‌خورش را دوست مى‌داشت. او در بين ما ياران به مثابۀ يكى از خود ما بود [يعنى سطوت حاكمان براى خود نمى‌پسنديد و دايره‌وار در كنار او مى‌نشستيم] اگر پرسش داشتيم، بى‌محابا مطرح نموده و به پاسخ نائل مى‌شديم و اگر او را مى‌خوانديم ما را اجابت مى‌نمود. و اگر در كارى از او مدد مى‌خواستيم به يارى ما مى‌شتافت و ما را امداد مى‌نمود، امّا به خدا سوگند با آن همه انس و الفت و زندگى دسته‌جمعى و بى‌آلايش، آن چنان در چشم ما هيبت داشت كه مجالى براى صحبت كردن و سخن گفتن با او نداشتيم و از كثرت وقار و شخصيّتى كه داشت هيچ گاه ديده را به روى او باز نمى‌كرديم. اهل دين را تعظيم و احترام مى‌نمود و بينوايان و مساكين را با نزديك كردن به خودش خرسند مى‌ساخت و نوازش مى‌داد، هيچ گاه صاحب قدرتى در محضر او از قدرتش سوء استفاده نمى‌كرد تا در باطلش مورد تأييد قرار گيرد و نيز فرد فاقد اقتدارى از عدل و داد او مأيوس نمى‌گرديد و تصور نمى‌كرد كه چون فاقد قدرت است از عدالت او بهره‌مند نخواهد شد. سپس گفت: خداى را گواه مى‌گيرم كه در بعضى مواقفش و در دل شبها در حالى كه شب، پردۀ تاريک خود را فرو آويخته و ستارگان به نشيب غروب نزديک مى‌شدند و از پايان شب خبر مى‌دادند، او را مى‌ديدم كه محاسن مبارک را به دست گرفته و مانند مار گزيده به خود مى‌پيچد و مانند محزونى كه از سوز دل بگريد، مى‌گريست و دنيا را مخاطب نموده مى‌فرمود: (ديگرى را به دام فريبت بينداز و او را به خود مغرور كن، چرا كه من خريدار كالاى تو نبوده و نيستم، با اين حال اگر خود را به من عرضه نموده‌اى و يا به من رغبت و اشتياق نشان مى‌دهى، سخت در اشتباهى، هر چه سريعتر سيرت خود را عوض كن، زيرا من تو را از خود دور ساخته و تو را سه طلاقه كرده‌ام كه رجوعى در آن نيست، اى دنيا بدان كه عمرت كوتاه و ارزشت اندک و خوش و لذتت ناچيز است. آن‌گاه آهى از دل بركشيد و فرمود: آه از توشۀ كم، سفر طولانى و راه پروحشت) معاويه با شنيدن سخنان ضرار كه هاله‌اى از اندوه بر دلهاى جمع حاضر كشيده بود، شديدا متأثر گرديد و گريست و حاضران نيز بغض گلويشان را به شدت گرفته و فريادشان بلند شد. معاويه گفت: خدا رحمت كند ابوالحسن على بن ابى طالب را، او همان است كه تو گفتى؛ امّا ضرار، اندوه تو در فقدان على در چه حد است‌؟ گفت: اندوه آن زنى كه فرزندش در دامنش سر بريده شود! نه ديده‌اش از گريه خشک گردد و نه حزنش به پايان خواهد رسيد. -کشف الیقین/ جلد ۱ / صفحه ۱۱۶-

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً هر آن‌کس که بخواهد نسبتی حقیقی با اسلام در خود پدید آورد، به چنین شخصیتی یعنی شخصیت مولای متقیان «علیه‌السلام» نزدیک می‌شود تا معنای انسانیت خود را در شخصیت آن حضرت تجربه کند، امری که امروز - یعنی تاریخی که انسان، سوبژه خود شده است و می‌خواهد خود را و حقیقت را در خود بیابد- بیشتر از دیروز و دیروزها بدان نیاز داریم تا با چنین نسبتی با انسانیت خود روبه‌رو شویم. با نظر به سیره و سخنان حضرت مولی‌الموحدین «علیه‌السلام» می‌توانیم در حضوری قرار گیریم که آن حضرت نمادِ آن حضور در انسانیت انسان‌هایی است که دیر یا زود با خود، مسئله‌دار خواهند شد. در آن صورت با نظر به سیره و سخنان آن حضرت، گمشده خود را که خودشان باشد؛ می‌یابند. چقدر خوب است در این شب‌های قدر و با خواندن مناجات جوشن کبیر، همواره شخصیت آن حضرت مدّ نظر باشد و در نسبت با نزدیکی به آن حضرت، فرازهای آن مناجات خوانده شود. موفق باشید      

34377

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: به نظرتان طلابی که دغدغه فقاهت دارند از هایدگر چه استفاده ای میتونند بکنن؟ به عبارتی چطور میشه هایدگری فقه خوند؟ الان فقه مصطلح بیشتر در قالب "روش" هست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید فقیه بر اساس برداشتی که از حکم خدا دارد وظیفه انسان را تعیین می‌کند. و البته هر اندازه در انسان‌شناسی دقیق‌تر باشد در تعیین تکلیف انسان دقیق‌تر خواهد بود و انسان‌شناسیِ هایدگر از این جهت می‌تواند موجب وسعت نگاه افراد شود. موفق باشید

34346

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: از کلام علامه طباطبایی اینطور فهمیده می‌شود که طینت انسان ماده اصلی وجود وی است. حقیقت این طینت چیست؟ چه تفاوتی بین طینت و وراثت وجود دارد؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طینت همان مبنای وجودی و امکان ذاتی انسان است. ولی وراثت، امری است که عارضِ وجهِ امکانی انسان می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی