بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13667
متن پرسش
با سلام: 1. در روایت داریم هرچه که در زنان دیگر می بینی در زن خودت هست حال این سئوال می شود که برخی از مردها می گویند واقعا ما می بینیم زن دیگری از زن من زیباتر است زن دیگری از زن من معنوی تر است و اینها را بنده نیز خیلی شنیده ام حال جواب چیست؟ گویا آنها واقعیت را می بینند ولی روایت کلی یک چیزی می فرمایند ولی با خارج تطابق ندارد؟ 2. اینکه در روایت می فرماید کسی که نیت عملی را بکند آن عمل برایش نوشته می شود سوال پیش می آید که مثلا کسی نیت کند که شهید در نبرد شود آیا واقعا ثواب آن کسی که در نبرد شهید شد به او داده می شود پس فرق او که در نبرد شهید شده با آنکه فقط نیت کرده در چیست چون آن شخص نیت شهادت را در عمل و خرج تحقق بخشیده است ولی آن یکی فقط نیت کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن روایت چشم‌ها را متوجه‌ی حقیقت زن‌بودن می‌کند تا مرد، با روح زن‌بودنِ همسرش مرتبط شود و بهره‌ گیرد و در همین رابطه رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «حُبِّبَ‏ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا ثَلَاثٌ، النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ»[1] براى من پسنديده شده از دنيا سه چيز: زنان، و بوى خوش، و نور چشم من در نماز است». حضرت نگاه ما را به عنصر زن‌بودن و زیبایی‌های او جلب می‌کنند که به طور مختصر در ظاهر زن ظهور می‌کند. ولی همه‌ی آن زیبایی‌ها در روح زنان هست 2- نیّت واقعی نیّتی است که وقتی زمینه‌ی عمل فراهم شود انسان، عمل می‌کند. موفق باشید

 


[1] ( 1)-« بحار الأنوار»، ج 73، ص 141.

13666
متن پرسش
سلام: این متنی است که در گروههای تلگرام منتشر شده لطف می کنید به شبهات مطرح شده در آن پاسخ دهید تا رفع شبهه کنیم؟ سال 57 انقلاب کردیم؛ سال 58 سفارت آمریکا را اشغال کردیم و آن را لانه ی جاسوسی نامیدیم و این عمل خلاف عرف بین الملل را انقلاب دوم و مهم تر از انقلاب اول نامیدیم، به تمام پیشنهادها برای حل موضوع جواب نه دادیم! سال 59 جنگ با عراق را شروع کردیم و به ناچار به قرارداد خفت بار آزاد نمودن گروگانها تن دادیم و سه ماه بعد از شروع جنگ آنها را با سلام و صلوات و معاینه ی پزشکی تحویل آمریکا دادیم، با تلاش جوانان جان بر کف این سرزمین عراق را درسال 62 از ایران بیرون کردیم در حالیکه می توانستیم به عنوان فاتح جنگ با عراق قرارداد صلح را با بهترین شرایط تنظیم کنیم این کار را نکردیم و علیرغم پیشنهادهای خوب کشورهای مختلف به جنگ ادامه دادیم. جنگی که بیش از یک میلیون کشته..!، و مجروح..!، و معلول..!، و مفقود به بار آورد..!، و صدها شهر و روستای ایران را ویران کرد….!، و بیش از هزار میلیارد دلار خسارت بجا گذاشت!، برای ملت… نعمت خواندیم…!!! و بعد از نوشیدن جام زهر..!، هرگز اقدامی برای دریافت خسارت هزار میلیارد دلاری از عراق نکردیم….!!! و امروز… دست به کاری بزرگتر زدیم… تا با انرژی هسته ای کاری کنیم کارستان…!!! و به گفته ی محمد جهرمی (وزیر کار احمدی نژاد) سالی ۱۶۰ میلیارد دلار برای پروژه هسته ای خسارت دادیم…!، ترمز آن را کندیم ، و دور انداختیم…..!، و بزرگترین تحریم های جهانی را پذیرفتیم..!، تا به قیمت نابودی اقتصاد و آبروی کشور..!، جشن هسته ای بگیریم..!، و فقط «انرژی هسته ای» را… «حق مسلم» مردم بیکار، و زیرخط فقر بدانیم..!، و زمانی که اشتون اروپایی با بسته ی حمایتی پیشنهاد پرداخت کل هزینه ها ی انجام شده، به اضافه ی اجازه غنی سازی تا 6 درصد را داد، ریش خنده شان کردیم و گفتیم ننه عروس حرف زد اگه زورتون میگیره آب بریزید اونجایی که میسوزه! و حی تحریم شدیم و گفتیم کاغذ پاره ست!! و چون….. کفگیر به ته دیگ خورد…!، و دیگر رمقی برای ملک و ملت باقی نماند…!، نرمشی کردیم… بس قهرمانانه…!، و تافته های پیشین را تعطیل کردیم..!، و تمام اورانیوم غنی شده بیست درصدی را نابود کردیم..!، و با طولانی ترین مذاکرات طول تاریخ بشر..!، به توافق رسیدیم که به نقطه اول باز گردیم…!، تا مانند گذشته اجازه صادرات نفت و گاز بیابیم.!، و مانند گذشته؛ حق دریافت دلار و دینار بگیریم..!، و مانند گذشته؛ حق داد و ستد آزاد کسب کنیم..!، و از تحریم هائی که نعمت بودند، خلاص شویم..!، تا ۱۵۰میلیارد دلار پولهای خودمان را، بگیریم..!، و احتمالا بخش اعظم آن را بدهیم به ؛ حزب الله و بشاراسد و حوثی های یمن…….!!! ولی…. توافق به عمل آمده را آنقدر کش بدهیم..!، تا ایام سوگواری شب های قدر پایان یابد..!، تا جشنی بگیریم.. بزرگتر از جشن هسته ای..!، که قبلا… و سالهای سال… برای غنی سازی اورانیوم ۲۰% می گرفتیم…!! حالا چرا…؟ چون ما باید همیشه… برای مدیرانمان کف بزنیم…!!، و هرگز نپرسیم ؛ چرا…………..؟!!! ما هیچ حقی نداریم… ما فقط تکلیف داریم…..!!، ما فقط چهار جا، صاحب کشورمان می شویم؛ پرداختن مالیات….!، رفتن به خدمت سربازی….!، شرکت در انتخابات، که مقامات می گویند..!!، و شرکت در جنگ..!، که حق سوآل نداریم….!!! ولی دلتان بخواهد… حق داریم برای هر کاری که مقامات می کنند؛ کف بزنیم..!، هورا بکشیم..!، و شادی کنیم..!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌قدر مطالب مطرح‌شده در این نوشتار، درهم و برهم است! و آنچنان راست و دروغ و شایعه و واقعیت در هم تنیده شده که جایی برای جواب نگذاشته است!! خودش گفته و خودش هم نتیجه گرفته. این نوع گفتگوها مواردی نیست که طرف به دنبال جواب باشد، اشکال و سؤال باید حکیمانه و محققانه باشد تا در سؤال و جواب، آگاهیِ مخاطبان رشد کند نه آن‌که بر توهّمات و ابهامات افراد افزوده شود! موفق باشید

13665
متن پرسش
سلام علیکم: با آرزوی طول عمر برای حضرتعالی. استاد خاضعانه، خاشعانه و ذلیلانه از شما در خواست داریم مجددا شرحی بر معرفت النفس و الحشر بدهید. التماس داریم این تقاضا را رد نکنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود بنده نیز مایل هستم که چنین کاری را خداوند به عهده‌ام بگذارد و معتقدم جلد هشتم و نهم اسفار، افقی بس بالاتر از فلسفه‌ی معمولی به روی ما می‌گشاید. دعا کنید امکان آن برای بنده محقق شود. موفق باشید

13662
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. استاد بحمدلله با آثار و صوتهای شما که مانوسم. کم کم به نظرات استاد داوری و شهید آوینی رحمت الله هم راه پیدا کردم. و ترس را در خودم از بین بردم. چون می ترسیدم بخوانم و نتیجه نگیرم یا نفهمم. ولی خدا را شکر خوب راه افتادم. حال سوالم این است که بنده که قریب التلبس به لباس روحانیت هستم بجز فقه و اصول خودم، به آثار چه اساتیدی رجوع کنم که همانطور که خودتان فرمودید جزو علمای عالم دار باشم. هم علمم بالا برود و توانایی تبلیغ داشته باشم و هم خودم در سیرم پیشرفت کنم. الان بنده آثار استاد محمد شجاعی را تقریبا دارم. تمام آثار شما را با سیدی ها دارم. هفتاد هشتاد درصد کتب شهید مطهری و علامه طباطبایی را دارم. کتاب شواهد الربوبیه را دارم. شکستن بتهای جاهلیت را از ملا صدرا دارم (ترجمه است). شرح اصول کافی ایشان را دارم. مفاتیح الغیب را دارم. رساله الحشر را دارم. کتب معتبر روایی و حدیثی را مثل اصول کافی و الارشاد کتب شیخ صدوق را دارم. حال از شما دو خواهش دارم. یک اینکه: چند استاد را از معاصرین نام ببرید که مانند استاد داوری تفکر تمدن ساز داشته باشند. دیگر اینکه: طبق این کتبی که بنده دارم از شما خواهش دارم. بجز آثار خودتان که پای ثابت مطالعه ام است، از همین کتبی که بنده نام بردم یک سیر کلی برایم انتخاب کنید تا با آن مطالعه کنم. چون بنده نمی توانم تشخیص دهم. می دانم سرتان شلوغ است ولی ممنون می شوم این کار را برایم انجام دهید و منت نهید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در عین جدّی‌گرفتن دروس رسمی حوزه، آرام‌آرام وارد تفسیر المیزان شوید 2- امثال آقای دکتر اصغر مصلح، نکات خوبی را در رابطه با غرب متذکر است. کتاب «حکمت اُنسی» سید عباس معارف نیز کارساز است. موفق باشید

13661
متن پرسش
سلام علیکم بر استاد عزیز: خسته نباشید. ایام تسلیت. استاد بنده توفیق دارم مباحث شما را کار می کنم. یک سوال دارم و یک راهنمایی می خواهم. 1. شما فرموده یودید حضرت امام با دیدن فضای جامعه تفسیر سوره حمد را فرمودند. مگر آن تفسیر چه ویژگی خاصی داشت؟ می دانم تفسیری عرفانی بود. ولی قبل آن هم تفسیر عرفانی داشتیم. دیگر اینکه مبانی تربیتی با مبانی تفسیر مگر دو مقوله جدا نیستند؟ 2. استاد، بنده مقالات و شرح صوتی آن را کار کردم و به نتیجه رسیدم. حال چه صلاح می دانید تا آن کار را کنم؟ لطفا بر روی سایت قرار دهید چون بنده ایمیلم حذف شده. خیلی ممنونم استاد عزیز. التماس دعا. یا علی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- قبلاً چنین مباحثی به طور علنی مطرح نبود. اگر قرآن درست طرح شود بار تربیتی آن کاملاً در دل آن نهفته است 2- کتاب «معرفتِ نفس و حشر» و شرح تفسیر سوره‌ی حمد و شرح کتاب «مصباح الهدایه» افق خوبی را در جلوی شما می‌گشاید. موفق باشید

13660
متن پرسش
سلام استاد: با آرزوی توفیقات روز افزون برای شما. در حماسه حسین (ع) و یاران باوفایش راز و حقیقت این چند کار ابا عبد الله (ع) را نمی فهم لطفا با بیان دلنشین خود حقیقت را روشن کنید. «الان انکسر ظهری و انقطع رجایی و قلت حیلتی» این جمله حضرت بعد از شهادت برادرش حضرت عباس چه معنایی دارد؟ منظور از ناامید شدن حضرت چیست؟ دلیل آن عظمت مصیبت است یا سیراب نشدن بشریت بدست حضرت عباس؟ راز فرستادن حضرت عباس برای آوردن آب چیست؟ با اینکه از امام صادق (ع) حدیث داریم که اگر عمویم عباس اذن جنگ پیدا می کرد سرنوشت جنگ تغییر می کرد؟ هرچند نهضت کربلا در ظاهر شکست خورد ولی باطنا پیروز شد. دلیل آن نشان دادن عظمت بالای ولایت پذیری است؟ لطفا کمی از اسرار را باز بفرمایید. هرچند که سر گفتنی نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در شب قبل، خبر شهادت خود و همه‌ی یاران را دادند، مسلّم این‌طور نبوده است که با زنده‌بودنِ حضرت عباس«علیه‌السلام» بخواهند پیروزی نظامی به‌دست آورند و معنای تغییر سرنوشت جنگ نیز به معنای پیروزی نظامی نباید باشد. آن‌چه به ذهن می‌آید در تحقق برنامه‌های حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» باید نقشی حضرت عباس«علیه‌السلام» ایفا می‌کردند که آن با شهادت ایشان به‌هم خورد و کار برای امام سخت‌تر گشت. و حال حضرت باید یک‌تنه آن‌چه را که باید انجام می‌دادند، انجام دهند و امید کسانی را که در لشکر عمر سعد بودند ولی راضی به باقی‌ماندن در آن لشکر نبودند را در پیوستن به امام در آخرین ساعات، همچنان زنده نگه می‌داشتند و این کار را کردند تا آن‌هایی که نباید مُهر مقابله با امام در پیشانی‌شان می‌خورد از آن مهلکه نجات یابند و به امام بپیوندند. شاید قضیه از این قرار باشد، واللّه اعلم. موفق باشید

13658
متن پرسش
با سلام : مگر نه این است که با ورود تکنولوزی و مدرنیته سر و کله فرهنگشون (که فرهنگ مادی گرایانه هست) هم پیدا میشه هنوز که هیچی نشده اینقدر ما با غیب و معنویت بیگانه ایم وای به حال ... با این حساب تکلیف چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این زمانه که هنوز تکنولوژی مناسب فرهنگ خود را شکل نداده‌ایم، چاره‌ای نداریم که با خودآگاهیِ لازم و با نظر به فرهنگی که در این تکنولوژی پنهان است از آن استفاده کنیم تا نه شیفته‌ی آن شویم و نه متوقف گردیم. موفق باشید

13657
متن پرسش
سلام حضرت استاد: جملاتی از نیچه می خواندم اگه ممکنه منظورش را برام بگید و اگر هم حرفش اشتباهه جوابش را بنویسید. امکان داره این جملات نقد دنیای مدرن باشه. «از زمانی که بشر توانست وقایع را ثبت و ضبط کند، دیگر نه عصا مار شد، نه دریا شکافت، نه کودکی بی پدر متولد شد، نه مرده ایی زنده شد!!!، نه انسانی در دل ماه رفت، نه انسانی با حیوان سخن گفت!!!، نه انسانی سوار بر قالیچه پرواز کرد!!!، نه آتشی گلستان شد!!!، نه پیامبری ظهور کرد!!!»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول جناب اقبال لاهوری؛ نیچه دارای قلبی ایمانی و عقلی کافرانه است و این جملات در مقابل افراط کلیسا از وجه عقل کافرانه‌ی او ظهور کرده است. موفق باشید

13655
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد: سوالی در رابطه با پرسشی که درباره جریان آب دهان انداختن عمرو بن عبدود و آن فعل حضرت علی علیه السلام داشتم. من طلبه هستم و اینطور خوانده ام که احادیث اخلاقی چون با عقل هم جور در می آید لذا سند آنها خیلی مهم نیست. اما در رابطه با این داستان استادی داشتیم که دکترا از دانشگاه علوم و حدیث داشتند ایشان می فرمودند این جریان به غیر از مثنوی معنوی هیچ جای دیگر نیامده. البته ایشان در مقام نفی و یا اثبات این داستان نبودند اما سوالی که برای خود من هم مطرح بوده این است که ما معتقدیم ائمه ما آیینه تمام نمای خداوندند و اصلا خودی برای آنه مطرح نیست و آنها ذوب در خدایند. استاد با شنیدن این داستان این طور به نظر من می رسد که اینجا نعوذ بالله حضرت نفسان مد نظرشان قرار می گیرد و خودی احساس می کنند بعد به خاطر اینکه این حالت از بین برود بلند می شود و دوباره آن ملعون را به درک واصل می کند راهنمایی بفرمایید. سوال دیگری که دارم این است که شما در کتاب «زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین علیه السلام» می فرمایید: سلام موجب ترفیع درجه برای آن بزرگواران است. مگر آن بزرگواران به نهایت کمال خود نرسیده اند و آیا درجه دیگری هم برای آنها متصور است؟ با تشکر و التماس دعای فراوان از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید باید بین حقیقت امام که در روایات تحت «نور عظمت» از آن یاد می‌شود، با نفس ناطقه‌ی امام تفکیک قائل شد. امام مثل بقیه نماز می‌خواند و مواظب‌اند گناه نکنند تا هرچه بیشتر در مقام عصمت خود پایدار بمانند. و در این رابطه است که امثال مولوی متوجه حرکت امام می‌باشند که چگونه در مقابل عمربن‌عبدود عکس‌العمل نشان می‌دهند تا عصمت خود را حفظ نمایند. اشک‌های نیمه‌شبان و عبادات طولانی آن ذوات مقدس در این رابطه معنا می‌دهد و ترفیع روح آن عزیزان نیز جهت اتحاد با «نور عظمت» آن‌ها است و این در حالی است که البته ما همواره با امامی روبه‌رو هستیم که مظهر نور عظمت الهی است. موفق باشید

13652
متن پرسش
با سلام: فکر می کنم شما به اسامی سوال کننده ها توجه می کنید و ممکن است بعضی از آنها را بشناسید. من قبلا زیاد با شما صحبت کردم و از شما کمک خواستم ولی شما یا گفتید که در حیطه توانایی شما نیست یا گفتید به شما مربوط نیست. سال قبل با کاروان شما به کربلا مشرف شدم اما امسال به دلیل مشکلاتی که پیش آمده و مسائلی که قبلا برایتان توضیح دادم امکان این مسافرت نیست. خواستم بپرسم آیا می توانم روی کمک شما حساب کنم و کاری کنید که این اشکالات حل شود چون از نظر من کاملا در حیطه توانایی شما هست و برای شما حل کردن آن واقعا آسان است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نمی‌توانم در مقابل سؤال‌های معرفتی افراد تفاوت قائل شوم. فراموش نکنید که این‌جانب معلمی را برای خود انتخاب کرده‌ام، نه صاحب کرامت‌بودن را. موفق باشید

13651
متن پرسش
با سلام: لطفا در مورد اینکه می گویند قلب امام عرش پروردگار است توضیح بفرمایید. یا در کتاب مقام لیلة القدری حضرت زهرا (س) یک حدیثی را توضیح دادید که سقف خانه حضرت زهرا، عرش خداوند بوده. درست است که استنباط کنیم مجرای تحقق اراده الهی، ائمه هستند؟ یعنی همین که می گوییم عده ای با امام به بهشت می رسند و عده ای به جهنم می رسند می تواند یک وجهی از این قضیه باشد؟ اگر امکان دارد با تفصیل بیشتر موضوع را توضیح بدهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرش محل تجلیات اوامر الهی است و از آن‌جایی که قلب امام – به عنوان قلب مؤمنِ به فعلیت‌رسیده - محل حقیقی اوامر الهی است، گفته می‌شود قلب امام عرش رحمان است و در این رابطه حدیث دوم نیز معنا می‌دهد. موفق باشید

13650
متن پرسش
سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیزتر از جانم: (سوال شخصی، خصوصی) مقدمه: استاد بحث نور وظیفه ای که فرمدید و بحث انداختن به قلبتون و... که می فرمایید متاسفانه برای ما با جهالت و غفلت نم کشیده و خبری از آن نیست که تشخصیص دهیم و انجام دهیم که صلاح کار کجا و من خراب کجا... به خاطر همین دچار سردگمی میشیم و بعضا خودمون هم گم می کنیم. سوال: به نظرتون کسی که 22 سال سن دارد و می خواهد در آینده اسلام شناس شود و هم در دروس عقلی می خواهد فعالیت کند، فعالیتی که مبانی تمدن را شکل می دهد و امروزه اهم هستند (فلسفه و عرفان و کلام و...) و غایت آن هم بحث شناخت و ابلاغ و پژوهش و انس در قرآن و روایات است و نگاه آن هم تمدنی است _ تمام فعالیت ها برای تمدن سازی اسلامی _ و نمی خواهد در زمینه فقه پویا فعالیت کند با توجه به این که سیر 10 ساله حوزه تا ابتدای درس خارج اجتهاد پرور می باشد آن هم اجتهاد در فقه فقط (البته بنده نیز ترم آخر کارشناسی فقه و حقوق هستم آشنایی دارم کمی عرض می کنم قلبم به سمت این دروس نمی رود که ادامه دهم، و مثل حضرت عالی که ادامه ندادید.) حالا استاد عزیز با توجه به فعالیت های خودتون که داشتید نظر حضرت عالی برای ادامه ی کار چیست؟ بنده به این موارد فعلا رسیدم: الف: آیا دروس حوزوی رو که ضعف دارم به روش سیدی و غیر رسمی ادامه بدهم. (و همچنین استفاده از کتب امام و علامه طباطبایی) - چون اگر بخواهم از ابتدا شروع کنم زمان بالایی می گیرد و قسمتی از آن را خواندم؟- و بعد اگر علاقه ای آمد و وظیفه ای دوباره امتحان میدم و از پایه 6 شروع می کنم ان شاء الله. در حال حاضر هم علاقه ی بالایی دارم و هم فعالیت و سابقه کار تشکیلاتی هم دارم در زمینه کار فرهنگی - تربتی - و..... ب: رشته فلسفه و کلام اسلامی رو در ارشد و دکتری دانشگاه ادامه دهم. (البته با این نگاه که از سیدی اساتید مصباح، جوادی، فیاضی، حشمت پور و حضوری اساتید قم و تهران و موسسات شرکت کنم برای تکمیل آن) و همراه این نگاه که دانشگاه عالم فلسفه با دو سال و چهارسال نمی شوم اما من باب مدرک و بحث کرسی دانشگاهی و معلم شدن بحث تربیت و رفع مشکلات دانشجویان و بحث ارتباط با اساتید و جهان - (در ادامه هم فلسفه غرب و عرفان رو کار می کنم ان شاء الله) پ: در این بین بحث اشتغال و ازدواج می ماند که الله یرزق من حیث لا یحتسب (که الحمدلله خانواده کمک می کنند و فعلا فکری در مورد آن نکردم.) خلاصه ان شاء الله سخنتان که فرمودید رو عملی لبیک گوییم: باید دو موضوع از همدیگر تفکیک شود؛ یکی موضوع رسیدن به عالَم دینی که ربطی به دانشگاه و حوزه ندارد و دیگر موضوع رسالتی که در سنگر نهضت نرم‌افزاری و تئوری‌پردازی در علومی که نظام اسلامی به آن نیاز دارد – اعم از علوم انسانی یا علوم فنی – همه باید در آن سنگری کاری را به عهده بگیرند و برای عبور از فرهنگ غربی تلاش کنند و مسلّم اگر رویکرد عزیزان – در حوزه یا دانشگاه - موضوع اخیر شد، به‌خوبی در عالَم دینی خود همچون سربازی فداکار از الطاف عالیه‌ی حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» برخوردار می‌شوید و مددهای خاص حضرت به شما خواهد رسید. إن‌شاءالله با تشکر فراوان استاد فقط اگه میشه لطف کنید تفصیلی جواب بدید بنده یک ماه هست که دارم در حوزه و دانشگاه و جایگاه آن دو و بالعکس تحقیق و تفکر می کنم و مشورت با اساتید بزرگ دانشگاه و حوزه و برای چندمین بار هم مروری داشتم بر کتب شما (ادب خیال و عالم انسان دینی و جزوه درباره طلبگی و... و کل سئوالات مربوط به حوزه در سایتتان) و می خواهم تصمیمی بگیرم با عقل و شعوری کامل و با اهمیتی به بلندای ابدیت. تمام مباحث برای این است که نشوم نیمه عمرت در پریشانی گذشت نیمه دیگر در پریشانی گدشت با تشکر فراوان و التماس دعای مخصوص
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث و سؤالات تو در تویی را مطرح فرموده‌اید که تفکیک آن‌ها برای بنده چندان آسان نیست. فکر می‌کنم اگر اساس را بر آن بگذارید که علوم حوزوی را با همان عمق حوزوی چه در فقه و اصول و چه در فلسفه و عرفان دنبال کنید در عین آن‌که زمینه‌ی حضور در دانشگاه را فراهم می‌کنید، راه خوبی را برای خود شکل داده‌اید. موفق باشید

13649
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اگر رزق تضمین شده چرا برخی از گرسنگی می میرند؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: چون باید تلاش کرد تا رزقی را که خدا تعیین کرده است را به‌دست آوریم. خدا رزق ما را از قبل تعیین کرده است باید ببینیم چه کسی از دست ما قاپیده است تلاش کنیم آن رزق را برگردانیم. موفق باشید

13645
متن پرسش
سلام استاد نظرتون نسبت به این سایت چیست؟ http://meraj786.com/aboutus.html این سایت مربوط به پیرمردی است که سواد ظاهری ندارد ولی مطالب عمیق فلسفی عرفانی و معرفتی مطرح می کند. آیا می توان از این مطالب استفاده کرد؟ خواندن این مطالب تاثیری در سلوک دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنین فرصت و امکانی برای بنده نیست که موضوعات مطرح‌شده در سایت مذکور را بررسی کنم. اگر از مطالب مطروحه نکته‌ای دارید که لازم است بنده نظر خود را بدهم بفرمایید در خدمت هستم. موفق باشید

13644
متن پرسش
با سلام استاد: درباره ظرفیت وجودی می خواستم بدونم. اینکه هر کس به مقدار ظرفیت وجودی بهرمند می شود یعنی چه؟ بالاخره خدا عین وجود است و از او جز وجود ساطع نمی شود و ممکنات هم که نبودند تا بگوییم خدا به هر ممکنی به اندازه ظرفیت وجودیش وجود می دهد این مسئله چگونه قابل حل است چون وقتی از اختلافات و ظلم ها پرسیده می شود اشاره به ظرفیت هر ممکن می شود خب مگه ظرفیت ها هم خدا خلق نکرده پس چرا محدودیت ها را به هر موجود نسبت می دهیم؟ مثلا چگونه می شود شخصی می شود امام حسین علیه السلام و شخصی یزید لعنت الله علیه؟ این ظرفیت هر کس چگونه تعیین می شود ؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث امکان ذاتی موجودات و عین ثابته‌ی آن‌ها داریم که خداوند بر اساس امکان ذاتی مخلوقات با آن‌ها برخورد می‌کند و «امکان» ذاتیِ خود ممکن الوجود است که بحث آن هم در کتاب «عدل الهی» شهید مطهری آمده است و هم در قسمت آرشیو سؤالات این سایت تحت عنوان عین ثابته مباحثی مطرح شده. موفق باشید

13643
متن پرسش
سلام استاد: جواب شما در سوال ۱۳۶۳۵ رو تا حدودی متوجه شدم اما در زمینه نفس در آیه وارد شده (لاتکونوا کالذین نسوا الله....) یعنی اگر خدا را فراموش کنیم خودمان را از یاد بردیم اما در حدیث آمده (من عرف نفسه عرف ربه) یعنی اگر خودمان را فراموش کنیم خدا را فراموش کردیم این اختلاف چگونه قابل حل است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در آیه‌ی مذکور می‌فرماید: اگر خدا را فراموش کنید خودتان را و موضوعات مهم خود را فراموش می‌کنید و به امور فرعی می‌پردازید، لذا از آن‌هایی نباشید که خدا را فراموش کردند. و روایت مذکور می‌فرماید: حال که نباید خدا را در امور خود فراموش کنید، اگر می‌خواهید ربوبیت ربّ را بشناسید، خود را باید بشناسید. موفق باشید

13642
متن پرسش
سلام استاد: در مورد جواب سوال ۱۳۶۲۳ می خواستم دلیل شما رو از فاصله نگرفتن بدونم. چون برخی از بزرگان از رفتن به این جلسات نهی می کنند همچنین قصدم از آن سوال این بود که شما این مسئله و امثال این را برای ما تبیین کنید که وظیفه ما چیست به هر حال در انقلاب اسلامی و حرکت به سمت مقصد آن به این تبیین شما نیازمندیم که جایگاه استاد امجد و امثال ایشان در انقلاب روشن شود چون بعد از سال 88 کسانی که به جلسه ایشان می رفتند و حتی علما و بزرگان نسبت به ایشان دو گروه شدند عده ای تمام حرف های ایشان را درست می دانند و تقریبا شده اند چپی و منتقد نظام و عده ای مواضع ایشان را درست نمی دانند و از رفتن به جلسات ایشان نهی می کنند و هر دو گروه از بزرگان هستند و ما نمی دانیم حرف کدام یک را گوش کنیم مثلا مشهور است آیت الله خوشوقت که با ایشان رابطه عمیقی داشتند بعد از اینکه در جلسات سوگواری اباعبدالله استاد امجد امثال آقای محمد هاشمی شرکت می کردند ایشان را از راه دادن آقای هاشمی به جلسه نهی کردند و چون استاد امجد این کار را نکردند رابطه استاد خشوقت با ایشان قطع شد و هم اکنون هم استاد امجد با استاد فاطمی نیا هر ساله محرم در منزل آقای هاشمی جلسه دارند. البته استاد امجد گفته اند که من بدخواه و مخالف آیت الله خامنه ای را لعن می کنم و باید برای این سید دعا کرد چون بار بر روی دوش اوست ولی رویکرد ایشان در سال های اخیر بیشتر به سمت انتقاد رفته و معتقد است که با نقد هست که جامعه رشد می کند. مثلا ایشان می گویند: «انقلاب عظیمی شد به نام جمهوری اسلامی، متاسفانه [امروز] نه جمهوری است نه اسلامی! انقلاب بسیار بزرگ و عظیم و بی نظیری به رهبری یک عالم دینی رخ داد که به نقل یکی از معتبرترین مجلات فرانسه: «مردی که جهان را تکان داد» اما افسوس و هزاران افسوس ما دنیاپرستان خودپرست همه چیز را ضایع کردیم و آبرو و حیثیت پر ارزش خودمان را بر باد دادیم. این همه هزینه، این همه فداکاری، این همه شهدا، جانبازان، آزادگان و وفاداری مردم که از همه چیز برای نظام گذشتند.» یا می گویند: «ما امام را معصوم نمی دانیم که بگوییم حتی یک اشتباه لفظی نمی کند. امام نمی خواست حکومت کند. اما زمانی که مجاهدین به نزدش رفتند و با او دیدار کردند به آقای مطهری گفت اگر حکومت بخواهد به دست این ها بیافتد من به تلویزیون می روم و دست شاه راه در تلویزیون می بوسم.» مملکت و مردمی که در آن نقد و ناقد محترم نباشد و چاپلوس محترم باشد ساقط است. هیچ چیز برایش نمی ماند. ما نوع انسان را ضایع کرده ایم و علما مسئولند. پیش از این نیز گفته ام دو طبقه اگر سالم باشند جامعه سالم خواهد بود. علماء و امرا. منظور از علما همه ی دانشمندان و فرهنگیان است. از معلم مدرسه تا مرجع تقلید. بیایید همه به اسلام بازگردیم.» استاد رویکرد مقام رهبری بیشتر امید دادن و نقاط مثبت را دیدن است البته خودشان در سخنرانی های اخیرشان فرمودند که من از ضعف ها با خبرم .... اما در سخنان استاد امجد و امثال ایشان مثل استاد حکیمی بیشتر رویکرد نقد جلوه گر است غیر از سوالاتی که اول سخنم عرض کردم چند سوال مطرح است: 1. رویکرد ما در مسائل کشور چگونه باید باشد آیا باید منتقدانه باشد یا مانند رهبری باشد؟ با توجه به اینکه ممکن است این گونه رویکرد رهبری مخصوص خودشان باشد و وظیفه ما چیز دیری باشد؟ 2. آیا اینگونه انتقاد به شیوه استاد امجد و حکیمی صحیح می باشد؟ 3. آیا کوتاهی ای در مواضع رهبری حس نمی شود و آیا نباید قاطعانه و بیش از این رویکردشان، انتقاد از اوضاع کشور کنند؟ 4. آیا نباید در جامعه ای که می خواهد اسلامی باشد نسبت به ظلم هایی که در جامعه می شود حساس تر بود؟ ببخشید سخن طولانی شد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر می‌کنم اگر با هوشیاری و بصیرت سیاسی لازم از افرادی مثل جناب آقای امجد عزیزان فاصله نگیرند، بهتر می‌توان مسیر تمدن‌سازی انقلاب اسلامی را طی کرد. زیرا با دست خود چنین افرادی که بالاخره نسبت به انقلاب حساسیت مثبت دارند را از صحنه بیرون نکرده‌ایم تا ذهنیات آن‌ها نسبت به مسائل منفی تقویت شود. 2- آری! مسلّم انقلاب در ابتدای راه خود قرار دارد و با ضعف‌هایی از جهات مختلف روبه‌رو است. ولی همان‌طور که رهبر انقلاب فرمودند به جای آن‌که بخواهیم همه‌ی آرمان‌هایمان به زودی به ثمر برسد، انقلاب را در 40 ساله بودنش با 40 ساله‌بودن سایر انقلاب‌ها مقایسه کنیم و کشور را با سایر کشورهای اطراف خود مقایسه نماییم تا در عین تلاش برای رفع مشکلات اساسی از رویکرد درخشان و امیدوارانه‌ی انقلاب در تاریخ آینده‌ی جهان غافل نباشیم و در این رابطه است که رهبری عزیز انقلاب سعی دارند ضعف‌ها را آنچنان برجسته نکنند که حقیقت تاریخی انقلاب نادیده شود و دشمنان انقلاب امیدوار گردند. 3- آری! ظلم و ظلم‌های فراوانی هست ولی راه عبور از آن‌ها راه ترکیه و آل سعود است یا تأکید بر همین انقلاب و ارزش‌های آن؟! موفق باشید

13641
متن پرسش
با عرض سلام: سوالی که ازتون داشتم؛ نسبت میان معرفت و اطاعت در قبال معصوم (ع) هست. از یک سو ما مامور به معرفتیم. نه فقط معرفت به خود دین بلکه معرفت به امام. و از سویی مامور به اطاعتیم در قبال معصوم. از یک سو در احادیث معصومین داریم که باید به خود دین و قرآن رجوع کرد و در آن فقیه شد. از سوی دیگر ماجرای آن غلام امام صادق (ع) را داریم که وقتی ایشان دستور دادند درون آتش برو بدون چون و چرا درون آتش رفت. بالاخره کدام یک اصالت دارد: معرفت یا تبعیت؟ این که کار غلام امام صادق (ع) ارزشمند است؛ به خاطر تبعیت محض او از امام صادق است یا به خاطر این که این تبعیت را از روی معرفت انجام داده؟ آیا اصلا ما اجازه داریم در نسبت با معصوم، پای عقل خودمان را وسط بکشیم و یا اینکه نقش عقل، فقط پیشینی هست و آن هم معرفت به مقام معصوم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ». و علامه‌ی طباطبایی روشن می‌کنند که منظور از اطاعت اولی‌الامر که در کنار اطاعت خدا و رسول آمده است، انسان‌های معصوم می‌باشد. پس عملاً چون ما باید خدا را اطاعت کنیم و خدا فرموده است پیامبر و امام را اطاعت نماییم، اطاعت ما از امام اطاعت از خدا است و علاوه بر آن عقل ما ابتدا ما را نسبت به عصمت ائمه مطمئن می‌کند که از آن‌ها اطاعت می‌کنیم و از این جهت، عقل را از صحنه بیرون نکرده‌ایم مثل آن‌که پس از تحقیق عقلی از تخصص پزشک متخصص از او تبعیت می‌نماییم. موفق باشید

13640
متن پرسش
با عرض سلام: در مورد کتاب کامل الزیارات می خواستم ازتون سوال کنم. این کتاب به لحاظ سندی تا چه حد معتبر هست؟ و یک سوال دیگه اینکه آیا اصلا چنین کاری، یعنی اینکه ما بیاییم و احادیث معصومین را صرفا در یک موضوع گردآوری کنیم و کتاب بشود؛ آیا چنین کاری درست هست؟ اصلا چرا خود ائمه چنین اقدامی نکردند؟ آیا ما اجازه چنین کاری را داریم؟ بنده کتاب کامل الزیارات را نخوانده ام. ولی به عینه دیده ام که این کتاب، فارغ از انگیزه مولف آن، به گسترش و بسط عوام زدگی دامن زده و می زند. چرا که این نحوه گردآوری احادیث معصومین که تنها به یک یا چند موضوع مورد اشاره آنها می پردازد؛ باعث می شود که خواسته یا ناخواسته احادیث دیگر آنها به حاشیه برود. مخصوصا در زمانه ما که کم توجهی به جنبه های معرفتی دین، حقیقتا خسارت های زیادی را به بار آورده است. در چنین فضایی که تفکر و معرفت به حاشیه رفته است؛ به نظر بنده امثال این کتاب می توانند نقش تخدیری داشته باشند و فرد با دیدن احادیثی که در فضیلت عزاداری و اشک بر اباعبدالله گفته شده، به کل خود را بی نیاز از رجوع به بقیه جنبه های دین می یابد و باعث توقف و رکود شخص در برخی وجوه خاص دین می شود. البته بنده باز هم تاکید می کنم که این کتاب را نخوانده ام و صرفا دارم از روی آثار این کتاب، درباره آن قضاوت می کنم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک کار لازمی است که جناب ابن قولویه انجام داد که پا به پای امام، نحوه‌ی زیارت ائمه را همراه با برکات زیارت آن ذوات مقدس برای ما گزارش کرد. می‌ماند که ما از آن درست استفاده کنیم و هرگز نباید تصور کنیم این کار موجب می‌شود تا ما از بقیه‌ی روایات ائمه محروم شویم. موفق باشید

13639
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز، بی ادبی مرا در سؤال قبلی ام ببخشید (سؤال 13615). خداوند در قرآن کریم دو بار فرموده: «یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة» (سوره ی جمعه آیه ی 2 و سوره ی آل عمران آیه ی 164» اما یک بار در قرآن فرموده: «یعلمهم الکتاب و الحکمة و یزکیهم» (سوره ی بقره،آیه ی 129) دلیل این تفاوت در چیست؟ چرا در دو آیه، تزکیه را مقدم بر تعلیم کرده است ولی در آن یک آیه، تعلیم را مقدم بر تزکیه کرده است؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» می‌فرمودند که از آن‌جایی که تزکیه نیز نیاز به علم مخصوص به خود را دارد، قرآن در آیه‌ی 129 سوره‌ی بقره، تعلیم را مقدم داشته تا انسان به کمک کتاب و حکمت، علمِ به تزکیه را بیاموزد و حال چنین انسانی که تزکیه شده است را منوّر به علم و حکمت می‌کند و در چنین حالی است که کتاب و حکمت برای او و برای جامعه مفید می‌افتد. موفق باشید

13636
متن پرسش
سلام علیکم: از بنده می پرسد اگر نعوذ بالله نطفه فرزندی با تخیل زن دیگری تشکیل شود و اکنون چند سال هم هست که این دختر به دنیا آمده باشد. 1. چطور می توان مطمئن شد که آن فرزند از همان نطفه ی با تخیل دیگریست؟ 2. آیا شبه زنا می باشد؟ 3. راه جبران چیست؟ 4. اگر گناهان دیگری مرتکب شده باشد که شاید تا بیش از 80 سال دیگر هم اثرات آن باشد راه چاره و جبران چیست؟ کامل توضیح بفرمایید و دست را بر روی دوا بگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت این نوع توصیه‌ها و تذکرات در رابطه با «مافی‌الشرایط» کودک می‌باشد نه آن‌که از نظر فقهی مشکلی برای او یا برای زن و مرد پیش آید. آری رعایت این امور در سیر کمالی انسان مؤثر است ولی آن‌چه اصل است «مافی‌الانسان» است و اراده‌ی خود انسان. به همین جهت نباید دغدغه‌های بعدی را برای خودمان برجسته کنیم. پیشنهاد می‌شود کتاب «تعلیم و تربیت» آیت اللّه حائری شیرازی را در این مورد مطالعه فرمایید. موفق باشید

13635
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در خطبه ای از امام حسین علیه السلام آمده که شناخت امام شناخت خدا است و در روایاتی دیگر هم راه شناخت خدا شناخت امام است اما در دعایی معروف وارد شده که شناخت خدا مقدمه شناخت امام است (اللهم عرفنی نفسک...) حال سوالم این است آیا مقدمه شناخت خدا شناخت امام است یا بر عکس؟ در زمینه معرفت نفس هم همین سوال مطرح است که آیا شناخت نفس مقدمه شناخت خدا است یا برعکس؟ لازم به ذکر است مطالب معرفت نفس شما مورد مطالعه قرار گرفته شده فقط می خوام بدانم این تناقض ظاهری چگونه حل می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا این خداوند است که شناخت خود را به ما مرحمت می‌کند و ما در آن راستا چنین تقاضایی داریم که خدایا خودت را به ما بشناسان. ولی در متن آن شناخت اجمالی طلبِ شناخت تفصیلی را داریم که آن در مظاهر حق یافت می‌شود و با نظر به شخصیت قدسی امام، به عنوان مظاهر تامّ و تمام اسماء الهی محقق می‌شود. در مورد معرفت نفس نیز همین قاعده در میان است که با شناخت نفس به معرفت تفصیلی توحید می‌توان رسید. موفق باشید

13634
متن پرسش
با سلام: شیعه می گوید با شهادت امام حسین (ع) اسلام به پیروزی رسید، دین خدا حفظ شد، دستورات اسلام و پیامبر (ص)، کتاب خدا دست نخورده باقی ماند و... ولی چگونه است که در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «با شهادت امام حسین (ع) حرام و حلال دین نابود شد در دین الهی تغییر و تبدیل صورت گرفت احکام الهی تعطیل شد آیات قران تحریف شد و...»؟ پس این دین و قرآنی که نزد ماست چگونه است؟ لطفا توضیح بفرمایید. شاید بفرمایید این قضایا موقت بوده است و بعدا اصلاح شده ولی چرا امام زمان اینگونه سخن گفته است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین را امام نشان دادند که جریان حاکم، دینِ الهی را تماماً زیر پا گذارده و این امر موجب بیداری جامعه شد و جهان اسلام اعم از شیعه و سنی به امویان پشت کردند و به اسلام برگشتند. در این مورد عرایضی در کتاب «راز شادی امام حسین«علیه‌السلام» در قتلگاه» شده است. متن کتاب بر روی سایت است. موفق باشید

13633
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: با آرزوی توفیقات روز افزون برای شما و التماس دعای عاجزانه از محضر آن استاد گرامی سؤال: مادری هستم که امروز عصر عاشورا در عزای شهادت جگرخراش عزیز زهرا سلام الله علیها شرکت کردم و بر اثر یاد آوری اندوه و رنج حضرت زینب سلام الله علیها قرار از کف داده آنقدر بر سینه و بر پای خود زدم و گریه کردم که وقتی به خانه برگشتم دیدم رانم کاملا کبود و سیاه شده حال می خواهم بدانم آیا این مورد مشمول دیه می شود یا باید بخاطرش استغفار کنم یا..... آخر استاد گرامی وقتی فکر کردم برای سرسلامتی به قافله سالار کربلا، زیر خیمه امام حسین (ع) جمع شده ایم باید شأن عزادار واقعی را در خود ایجاد کنیم تا حرمت حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) که صاحب عزا بودند حفظ شود؟ خدا کند اشتباه نکنم چرا که پدرم رحمةالله علیه ،ما را با اشک بر شهدا و اسرای کربلا عجین کرد.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: از آیت اللّه بروجردی این موضوع را سؤال کرده بودند و ایشان فرموده بودند: «علت عاشق ز علت‌ها جداست» لذا نه نیاز است که دیه بدهید و نه نیاز است که استغفار کنید، از خدا بخواهید به احسن وجه این دلدادگی را از شما قبول کند. مگر قصه‌ی اویس قرنی را نشنیده‌اید که وقتی فهمید در جنگ بدر دندان مراد و محبوبش یعنی محمد مصطفی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» شکست، سنگ برداشت و دندان خود را به همان صورت شکست؟! آری! قصه‌ی عاشق قصه‌ی دیگری است، مافوق این عقل‌های جزئی. موفق باشید

13632
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد داستان از این جا شروع شد که قصد ازدواج کردم و پس از طی مقدمات و ازدواج و رفتن سر کار و تا الان که در حال تایپ این مطالب هستم در نماز کاهل و گاهی حتی تارک شده ام و اون صفای درونی و اون حال گذشته رو ندارم و از کتابهای شما فاصله گرفه ام، البته از نظر وقت و ساعت فراغت که به امور دینی هم بپردازم دچار کمبود شده ام، خلاصه حس می کنم دارم دور میشم از خدا، از معارفی که یه زمانی عاشقشون بودم، و الان دارن برام عادی میشن و می ترسم همینجوری اگه پیش بره غرق تو دنیا بشم و چند سال دیگه دین رو هم به تمسخر بگیرم، نعوذ بالله منهم، استاد خیلی خلاصه اصل دردم رو گفتم، التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که اگر انسان مشغول دنیا شد آن مرتبه از ادراک خود را که متوجه‌ی وجود حقایق می‌شود، ضعیف می‌گردد و به همین جهت باید در زندگی تعادل را حفظ کرد و در امور دنیا افراط ننمود. موفق باشید

نمایش چاپی