بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14793
متن پرسش
به نام خدا سلام خدمت استاد گرامی،مصاحبه ای که در ادامه خدمتتان ارسال مینمایم را مطالعه میکردم دیدم این مطالب با مطالب ومبانی شما مشترک است و نکات جالبی مثل رویای صادقه وکشف اجمالی آن وفعالیت جهت فعلیت دادن به آن منزلت،متحرک بودن داِیم در جهت تخلیص اخلاص ونکات ظریف دیگری که آن عالم بزرگوار در ارتباط با رهبرمعظم انقلاب بیان داشتند.اگر صلاح بدانید این مصاحبه در معرض دید کاربران قرار بگیرد و شما هم اگر صلاح بدانیدنکاتی که ممکن است فهم یاهضم آن مشکل باشد روشن بفرمایید. مصاحبه حاج‌آقامرتضی تهرانی پیرامون ابعاد شخصیتی رهبر انقلاب را میخواندم بِسمِ‌اللّه الرَّحمنِ الرَّحیم. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعالَمین. وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحمَّدٍ وَ آلهِ الطّاهِرین و لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعین. با آن که ضربان قلبم چهل تا چهل وپنج در دقیقه است اما صحبت درباره موضوع مورد نظرم را لازم می‌دانم بنده این طور فکر کرده‌ام که ابتدا اشاره‌ای داشته باشم به ذاتیات آیه‌الله خامنه‌ای «سلام‌الله علیه» که تقریباً از پانزده شانزده سالگیِ ایشان اطلاعِ نزدیک دارم و تصورم بر این است که ایشان اگر ازاین صحبت مطلع شوند یکی دو نکته را تعجب خواهند کرد که بر حسب ظاهر جز خودشان اطلاع نداشته‌اند و این در حافظه و اطلاعات‌ من هست. و بعد وارد تصمیم‌های ایشان می‌شوم و مأخذ حرکت ایشان را هم عرض می‌کنم که کدام ‌یک از این ذاتیات است و بعد هم اشاره‌‌ای می‌‌کنم به آنچه که به عنوان نقیصه در جامعه دیده می‌شود و این را با استدلالی که در ذهنم هست بیان خواهم کرد. البته این نقیصه‌ای که در جامعه وجود دارد منحصر به زمان ایشان نیست و از زمان امیرالمؤمنین«صلوات‌الله علیه» و بلکه از زمان رسول اکرم «صلوات‌الله علیه» بوده است و در زمان ما هم بوده و مواردش هم در ذهنم هست که اشاره می‌کنم . یعنی فاعل در فاعلیت خودش تام است، ولی قابل در قابلیت خودش تمامیت ندارد و قهراً این نقایص به چشم می‌خورند و کسانی که قدرت تحلیل مسئله را آن‌ طوری که صحیح است، ندارند، به اشتباه در نسبت مبتلا می‌شوند. بنده در حدود ۶۲- ۶۳ سال پیش به تبعیت از مرحوم والدم «رضوان الله تعالی علیه» از تهران به مشهد مقدس هجرت کردم. آن زمان در مدرسه مروی تهران حجره داشتم و در سطح مشغول تحصیل سطح بودم. در مشهد یکی از علما و مدرسین رسمی بود که شنیدم در لمعه خیلی مسلط است. مرحوم حاج سید احمد مدرس یزدی. فرزندی هم داشت به نام آقا سید جلال که بعد از پدر بزرگوارش مرد فاضلی شد و در مشهد مدرس بود که هر دو را بزرگان می‌شناختند. من اخوی بزرگ آقا را در درس آقای مدرس یزدی دیدم. تقریباً مشخص بود که بنده در معیت مرحوم حاج‌آقا از تهران آمده‌ام و از طلبه‌های مشهد نیستم. ایشان اظهار لطف کردند و چیزی نگذشت که انس ما بیشتر شد. گاهی اوقات پنج‌شنبه‌ها ایشان به منزل ما تشریف می‌آوردند که در اواسط بازار سرشور مشهد، کوچه‌ای بود به نام کوچه بانک شاهی. در آنجا بودیم. آقا هم به اتفاق اخوی بزرگشان آقای سید محمد یک پنج‌شنبه به منزل ما تشریف آوردند. آن موقع حدود شانزده سال داشتند. در همان جلسه اول توجهم به ایشان جلب شد. علتش هم این بود که شواهدی را در چهره مبارک ایشان دیدم. ایشان از نظر بیت هم متعلق به یک بیت باتقوا بود، به‌گونه‌ای که من هر وقت می‌خواستم نماز ظهر و عصر را به جماعت بخوانم، به مسجد گوهرشاد نمی‌رفتم؛ بلکه نماز مرحوم آسید جواد خامنه‌ای، ابوی بزرگوار ایشان می‌رفتم. در بازار سرشور، مسجد آذربایجانی‌ها. ایشان مرد بزرگواری بود و در منزل لمعه تدریس می‌کرد. بنده لمعه را در تهران خوانده بودم، ولی درس مرحوم آسید احمد مدرس یزدی بسیار پخته بود و ایشان کمال تسلط را به فروع مسئله داشت و لذا به این درس رفتم. در تهران رسائل را هم خوانده بودم. یک مقدار از مکاسب مانده بود که درس مرحوم آمیرزا هاشم قزوینی رفتم و شش ماه هم بیشتر مشهد نبودم و بعد به قم آمدم.. ایشان هم بعد به قم مشرف شدند و خدمتشان ارادت داشتیم و زیارتشان می‌کردیم. خدای متعال این بزرگوار را در حوزه درس مرحوم آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری سوق داد. هرچند من از اول هم کم ‌معاشرت می‌کردم و در سیزده سالی که در قم بودم، معاشرتم عمدتاً با مرحوم حاج ‌آقا مصطفی [خمینی] بود اما سیادت، تقوا وپاکیزگی ایشان را هم شاهد بودم. بنده ایشان را از آن زمان صاحب ذاتیات مثبت یافتم. مسئله دیگری که عرض کردم شاید ایشان اطلاع ندارند که من در جریان هستم، خوابی بود که ایشان در مشهد دیدند و این خواب را به کسی که معروف بود خوب تعبیر می‌کند، عرضه کردند و جوابی که آن شخص داد ـ خدا رحمتش کند. آدم خوبی بود و در تهران هم به منزل ما هم می‌آمد ـ یک تعبیر اجمالی بود و به آقا عرض کرد که این رؤیای صادقه است و نشان می‌دهد آینده فوق العاده دارید. آن روزها مرجع داشتیم، ولی به نظر معبّر نیامده بود که بالاتر از مرجعیت هم هست. پیدا بود که رؤیای صادقه است. ایشان خواب را گرفتند و اجمالاً کشف کردند که یکی از مقدرات حق‌تعالی این است که مسیر ایشان در زندگی یک مسیر استثنایی و غیرمشابه با دیگران شود. یکی از ذاتیات ایشان که اشاره می‌کنم، بلندهمتی ایشان است. یعنی آن‌ قدر این روح پاکیزه و لطیف و بزرگ است که وقتی ایشان این تعبیر را شنید، از آن موقع تدریجاً خودش را برای فعلیت این منزلت آماده کرد و از این حرکت اختصاصی و استثنایی هم هیچ غفلت نورزید. خصیصه دیگر ایشان این بود که نسبت به والدین تأدب، تواضع، فروتنی و اطاعت بسیار زیادی داشتند. خیلی زیاد که از عرفیت خارج است، به‌خصوص نسبت به پدر بزرگوارشان. عجیب بود. آنها هم حتماً اثر وضعی دارد و پیدا بود که حق تعالی تعبیر همان خواب را برای ایشان تقدیر کرده است و باید منتظر باشیم که خدا ایشان را به آن منزلت برساند. ایشان قم هم که مشرف شد، ازجمله درس مرحوم آقای حائری که می‌رفتند، کمال دقت را داشتند و کار می‌کردند و دریافتی ایشان از درس خارج، به‌خصوص درس خارج مرحوم آقای حائری که خارج دقیقی بود و خارج مکاسب بود، اگر کسی مانند آقا «سلام‌الله علیه» شش ماه درس ایشان می‌رفت، کافی بود که روش استنباط و تلاش و کار و کوشش در فقه و مبادی فقه را کاملاً بیاموزد. من معتقدم که این‌گونه است و شاید سایر ارادتمندان ایشان اطلاع نداشته باشند و خود ایشان هم شاید اطلاع نداشته باشند که خدا این دریافت را به من لطف کرده است. آنچه که من در ایشان ادراک کردم، تصمیم و همت ایشان بود که بر حسب فضایل انسانی، ایشان دو کار را شروع کردند. یکی زحمت کشیدن در فقه و اصول، و دیگری زحمت کشیدن برای تهذیب نفس و ایجاد اخلاص در اعمالشان. در این دو مسیر تا الان متحرک بوده‌اند. چرا می‌گویم تا الان؟ برای اینکه بنده فرمایشات‌ ایشان را مرتب گوش می‌کنم. هر وقت به هر مناسبتی ایشان صحبت می‌کنند، من گوش می‌کنم. ایشان وقتی نماز مغرب را شروع می‌کنند، نگاه می‌کنم و می‌بینم روز به‌ روز غلظت اخلاص ایشان در باطنشان بیشتر می‌شود. در مراجع قطعاً چنین فردی با این جامعیت نداریم. یعنی وقتی به سراغ مسائل سیاسی می‌روند و مطالعه و جمع‌آوری و مقایسه می‌کنند، یک نفر غیر از ایشان نیست. در مسائل فقهی که وارد می‌شوند و جواب می‌دهند، کاملاً پیداست که سراپا اخلاص و تقواست. آن‌ قدر احتیاط می‌کنند که یک سر سوزن بر خلاف تقوا و احتیاط حرکت نکرده باشند. این را من تا الان لمس کرده‌ام و معتقدم دیگران به این صورت به ایشان نگاه نمی‌کنند. در این جامعیتی که خدا این بزرگوار را رشد داده است، هیچ در بین علمای شیعه واسلام نداریم. کسانی که به نظر بنده خیلی جالب و استثنایی می‌آمدند، مرحوم آقا موسی[صدر] بود، مرحوم آقای بهشتی بود و مرحوم آسید محمدباقر صدر بود. اینها را از نزدیک دیده بودم. مرحوم آقای بهشتی با من مأنوس بود، ولی هیچ‌کدام در ذاتیات به این بزرگوار نمی‌رسند و نرسیدند. من این‌جور فکر می‌کنم که حق‌تعالی اراده فرموده است که وجود ایشان را از دیگران متمایز کند و با این همت عالی در این مسیر قرار بگیرد. امام «رضوان‌الله تعالی علیه» راست می‌گفت. همت‌ ایشان عالی و غیرعادی بود. قبل از انقلاب بنده پای منبر امام نشسته بودم که فرمود: «والله من به عمرم نترسیده‏ام.» این از روحی عادی نیست. از روحی است که به‌قدری عظمت دارد که دیگر موجودات مادی را کوچک‌تر و ضعیف‌تر از خودش می‌داند. این بزرگوار هم خدای متعال اراده فرموده است که مسئولیت سنگینی را به ایشان عطا کند که عطا کرده است. با ظرفیتِ فوق ادراک اشخاص عادی. این ذاتیات ایشان است. و ایشان کار کرد و من اطلاع داشتم که در فقه و اصول و رجال و لغت و... کار می‌کرد. و در کنار همه اینها کار روحی می‌کرد. حتماً الان هم دارد. من حتی چند شب پیش آثار حرکت در تهذیب نفس و تشدید اخلاص را وقتی ایشان داشت نماز می‌خواند در ایشان دیدم.می پرسید : چگونه دیدی ؟ با همین چشم ؟ می‌گویم خیر، با آن چشم دیگری که خدا به من عطا کرده است و یقین دارم. لااله‌الاالله. شب و روزی نیست که من از ایشان ۲۰ مرتبه یاد و برای ایشان دعا نکنم و به خدای متعال التماس نکنم که خدایا! این نعمت را برای شیعه مستدام بدار. معتقدم شکر و سپاسگزاری این نعمت الهی را شیعه اعم از علما و غیرعلما به‌جا نیاورده‌اند، چون درک نکرده‌اند، ولی خدای متعالی چنانچه بخواهد با عمل من و امثال من نعمت را بگیرد که دیگر چیزی برای ‌ما باقی نمی‌ماند. ایشان در مقطعی که خودشان مستقیماً این مسئولیت الهی را به عهده داشتند، کارهای بزرگی انجام دادند، آن ‌قدر بزرگ که نمی‌شود حجم آن را تعیین کرد. اگر خدای متعال این بزرگوار را در این سمت قرار نداده بود، هیچ‌ یک از علما تا سال‌های طولانی هم این همت و اراده را نداشت که آنچه را من خیال هم نمی‌کردم که در عمرم آن ابعاد معنوی، الهی، شرعی و انسانی را ببینم شاهد باشیم. این عرایض من به بحث سوم منتهی می‌شود که باید برای مردم حل شود. مردمی که دین و شعور و ایمان دارند و تاریخ می‌دانند. در زمان ایشان وقتی کمبودهایی را احساس می‌کنیم، باید بفهمیم آنها را به چه کسانی باید نسبت بدهیم. عین این کمبودها در زمان امیرالمؤمنین «صلوات‌الله علیه» هم بود. آیا می‌توانیم نتیجه بگیریم که حضرت -نعوذ بالله- تقصیر کرده است؟ نمی‌توانیم. حضرت در فاعلیت، عصمت، علم و قدرت خودش بی‌نظیر بوده و انسان عادی نبوده است، پس چرا تا وقتی که ایشان زنده بود شریح را نتوانست از کوفه بیرون کند؟ این شریح بود که در قضیه کربلا فتوا داد. نبود؟ این را به چه کسی نسبت بدهیم؟ اصلاً ربطی به حجت الهی اعم از معصوم و غیر معصوم ندارد. غیر از کمال فاعلیت فاعل، قابلیت قابل هم باید به کمال برسد. که نرسیده بود. الان علت غیبت چیست؟ نعوذ بالله نقصی در وجود مقدس حضرت بقیه‌الله «ارواحنا له الفداه» هست؟ ایشان همین ‌طوری نمی‌دانند دلیلش چیست و منتظر مانده‌اند که خدای متعال اراده بفرماید؟ این حرف غلط است. جامعه هنوز قابلیت ندارد. مطلبی را عرض کنم که قصه است، ولی حکمت دارد. فردی نقل می‌کرد شب خواب دیدم حضرت تشریف آوردند و فرمودند: «خیلی منتظر ما بودی؟» عرض کردم: «بله.» فرمودند: «من آمدم و حکمم را بگویم. این زن‌ تو با اینکه پنج بچه از او داری زن تو نیست. تمام این بچه‌ها ولد شبهه هستند. پول‌هایی که به دست آورده‌ای شرعاً مال تو نشده‌اند. کارهایی که کرده‌ای صحیح نبوده‌اند.» و حضرت یکی ‌یکی موجودیت مادی این مرد را زیر سئوال برد. در این قصه نقل می‌کنند این شخصی که در این قصه این ‌قدر منتظر قدوم ایشان بود، دید هیچ راهی ندارد، الا اینکه دستش را روی گوش‌هایش بگذارد و چند بار فریاد بزند: «آی دزد!» جوری فریاد زد که خودش از خواب بیدار شد. مرحوم حاج شیخ محمدتقی آملی مدتی شاگردی مرحوم آقای قاضی را کرده بود، از اصحاب نجف و علمایی است که هم خود و هم پسرش درس مرحوم میرزای نائینی می‌رفتند. ایشان هم غیر از فقه و اصول چیزهایی داشت که از طریق مرحوم آقای قاضی«رضوان‌الله تعالی علیه» به دست آورده بود، یعنی چون لیاقت داشت، خدای متعال به ایشان عنایت کرده بود. از ایشان نقل شد که فرموده بود خیلی نسبت به زیارت حضرت بقیه‌الله «ارواحنا له الفداه» مشتاق بودم و دائماً در خواب و بیداری از خدای متعال می‌خواستم. یک شب خواب دیدم که به من گفتند آن نور را از دور می‌بینی؟ حضرت دارند به آنجا تشریف می‌آورند. می‌گوید که من آن قدر نگاه کردم تا آنجا که شبح یک اندام را در نور دیدم، ولی چهره‌شان را ندیدم. آن ‌قدر به من فشار آمد که لرزه در بدنم افتاد. بیدار شدم و دیدم خیس عرق هستم و متوجه شدم من توان زیارت ایشان را ندارم. عوام آن طور که باید از مقام امامت و ولایت آگاهی ندارند. این آقای بزرگوار «سلام‌ الله علیه» از طرف حق تعالی مأمور است که این مردمی که انتظار مصلح را می‌کشند، ببینند که با کوچکش چگونه برخورد می‌کنند. مثل حضرت مسلمی که حضرت سیدالشهدا«صلوات‌الله علیه» از مکه به کوفه فرستاد. حضرت مسلم که معصوم نبود. فاصله بین مقام عصمت و غیرعصمت خیلی زیاد است. بر حسب نوشته‌ها امام فرمود که اگر زمینه را مساعد دیدی، برای من نامه بنویس می‌آیم. حضرت مسلم«سلام‌الله علیه» همین کار را انجام داد و آن شد که همه بارها شنیده‌ایم. انسان باید خیلی مواظب خودش باشد که فریب شیطان را نخورد. بنده یکی از کارهایی که بر دوش خودم می‌بینم، این است که با کسانی که در شک و شبهه هستند و پایشان می‌لنگد یک جلسه و چند جلسه بنشینم و آنها را روشن کنم که در تکلیف شرعی استقرار پیدا کنند. هر کسی این حوصله را ندارد ولی من برای افراد زیادی این کار را کرده‌ام. آثاری که به عنوان برکات الهیه از آقا به جا مانده، خیلی بیش از زمان امام خمینی است. نه اینکه امام نمی‌توانستند. خدای متعال از آن بزرگوار آنچه خواسته ایشان عمل کرده، از این بزرگوار هم آنچه خواسته دارند عمل می‌کنند. ما الان زیر آسمان نداریم انسانی را که مثل آقا در مسائل سیاسی به صورت ریز، این مطالعات و این نظرات تصدیقی اعم از اثباتی و نفی‌ را داشته باشد. این مقدار توفیق را که خدای متعال به ایشان داده به خاطر این است که شایستگی اش را داشته است. هر کسی که دلش بخواهد که به این نمی‌رسد. آنچه که بنده در این عرایضم به عنوان محور دارم، مسئله اخلاص است. ایشان مرتب دارد زحمت می‌کشد که این اخلاص را بیشتر، پررنگ‌تر، لطیف‌تر و حساس‌تر کند. اگر شما بگویید فقط دارم حرفش را می‌زنم، عرض می‌کنم من همه بحث اخلاص «محجه البیضا»ی مرحوم فیض کاشانی را در کنار همه بحث‌های اخلاص مطالعه کرده‌ام وبه طور خصوصی برای۶۰ ، ۷۰فارغ التحصیل خارج یک سال تمام بحث اخلاص را تدریس کرده‌ام. آن مقداری که شریعت، برای تبعیت از شخص شرط دانسته است، خدا بیش از آن به این بزرگوار عطا کرده است. فقه، اصول و سایر علومی که به آن ارتباط و بستگی دارد. آگاهی‌های جنبی‌ای که خدای متعال به ایشان داده است، بنده گمان ندارم که تا کنون کسی این مقدار آگاهی‌های ریز داشته باشد، به‌خصوص در دشمن‌شناسی. بنده ۵۰ سال پیش، خیلی قبل از انقلاب بعد از فوت مرحوم حاج‌آقای والد دوازده شب محرم در منزل ایشان منبر می‌رفتم. یکی از حرف‌هایی که زدم این بود که همان‌ گونه که انسان باید دوست‌شناس باشد و بعد ارتباط برقرار کند، باید دشمن‌شناس هم باشد. بعد تصریح می‌کردم که به‌خصوص مراجع و علما باید این‌‌گونه باشند و بدانند کجا چه مقدار باید فاصله بگیرند، چه مقدار بایستی صلابت به خرج بدهند و خودشان را به دشمن نزدیک نکنند. این جمله دربسته‌ای است که به نظر من خیلی عمق دارد و خدا به این بزرگوار این نعمت – شناخت دشمن– را عطا کرده است. کسانی که خیال می‌کنند ایشان دارد تند می‌رود اشتباه می‌کنند. خدا این شناخت را به ایشان عطا کرده است و دارد جلوی پای خودش و جلوی پای ملت، چاه‌ها و چاله‌ها را می‌بیند. به فرمایش‌های امیرالمؤمنین «صلوات‌الله علیه» به زبیر بعد از اینکه جدا شد، دقت بفرمایید. اینها در کلمات امیرالمؤمنین «صلوات‌الله علیه» هست. این عالم بزرگوار را اگرچه می‌گوییم در مقام عصمت نیست، اما وقتی مؤید عندالله شد و آثار و علائم تأیید الهی را در ایشان دیدیم، آن هم نه یکی، نه دو تا، نه صد تا، می‌دانیم که آنقدر لطف خدای متعال شامل حال ایشان هست وظیفه ما این است که قدردان ایشان باشیم. وظیفه بنده این است که آنهایی را که در شبهه هستند و می‌خواهند احتیاط کنند، روشن کنم و به آنان بفهمانم در این جا احتیاط معنی ندارد. این شبهه واحتیاط را شیطان در کله شما کرده است. مهم‌ترین وجهه همت بزرگ ایشان که فوق متعارف و فوق بیان است، توجه و باور و آماده کردن خود و روح خود برای آن منزلت است. در این صورت است که انسان دیگر خستگی را نمی‌فهمد. گاهی شایع می‌کنند که ایشان بیمار شده است، یا شیطنت های دیگر، اما ایشان کسی نیست که با این چیزها نقصان و ضعفی در او به وجود بیاید. تا نفس داشته باشد کار می‌کند. علتش هم آن دید و رؤیتی است که از واقعه دارد و برحسب آن واقعه حرکت می‌کند. ما هم باید قدرش را بدانیم. باقی میماند مسئله سوم که مسئله خلاءهایی است که به نظرمان می‌آید. عرض می‌کنیم در زمان امیرالمؤمنین «صلوات‌الله علیه» مشابه اینها بوده است. در زمان امام «رضوان‌الله تعالی علیه» این مسائل بوده است. هنوز گاهی رسانه‌ها فرمایشات‌ امام را که پخش می‌کنند، ایشان می‌فرمایند سال گذشته این‌ جور گفتم، اسفاً عمل نشده است. اسفاً یعنی با تأسف انجام نشده. اگر انجام شده بود که ایشان می‌فرمود بحمدالله. نمی‌فرمود اسفاً. آقا از امیرالمؤمنین«صلوات‌الله علیه»، جد مطهرش که بالاتر نیست. پایین‌تر هم هست. در عین حال تا آنجایی که قدرت عقلی دارد، ایشان دارد عمل می‌کند. آمادگی در قابل به صورت کامل وجود ندارد. ایشان دارد کار خودش را می‌کند، کسر هم نمی‌گذارد تا آن وقتی که ان‌شاءالله خدای متعال اراده بفرماید و حضرت بقیه‌الله «ارواحنا له الفداه» ظهور کنند یا برنامه‌هایی که ایشان تنظیم کرده‌اند قابلیت اجرا پیدا کند. خدا را شاکرم ‌قدری موفق شدم در باره این موضوع صحبت کنم، بنده در حق ایشان مبالغه نکردم. عین اعتقاد قطعی من است. ایشان همه شرایط شرعی را دارد و خصوصیاتی که ایشان دارد، در عالم بی‌نظیر و این نعمت بزرگی است که خدای متعال نه فقط به همه مسلمان‌ها و شیعیان بلکه به همه انسان‌ها عطا کرده است. من آن وقتی که کسی در این مسیر نمی‌آمد کار خودم را کردم و خودم را به خطر انداختم. حالا که الحمدلله نظام روی روال خودش هست و خدا دارد این نظام را پیش می‌برد. این پیشرفت‌ها الهی هستند و عادی نیستند. آنچه این ملت را پیش برده اعتقاد و ایمانش بوده است به اضافه رهبر شایسته الهی. بدون رهبر نمی‌شود. امکان ندارد. یک کشور ۱۰۰ سال هم دائماً کشته بدهد، بی‌رهبر موفق نمی‌شود. در تاریخ دیده‌ایم. الجزایر ۲۵ سال کشته داد. رئیس‌جمهور روی کار آمد، حداکثر چهار سال توانست رئیس‌جمهور مستقل داشته باشد. بعد از آن تمام شد. چرا؟ چون رهبر نداشت. این باور قطعی‌ من است. و همواره در انتظار قسمت‌های آخر رؤیا هستم که فعلیت یابد. *خود آن رؤیا را نفرمودید. نه، نمی‌شود گفت. اما خوابی را مربوط به امام «رضوان‌الله تعالی علیه» نقل می‌کنم. خواب آقا را شاید راضی نباشند، لذا نمی‌گویم، اما امام چون مرحوم شده‌اند عرض می‌کنم. بزرگواری نزدیک به ۸۰ سال سن داشت، در منزل یکی از منسوبین ما که خوزستانی بود، حضور داشت. روز چهل و یکم [رحلت] مرحوم آیت‌الله بروجردی بود. وارد شدم که آن منسوبمان را ببینم و بعد هم به قم مشرف شوم. صاحبخانه بنده را معرفی کرد که پسر فلانی و شاگرد فلانی است. این اولاد پیغمبر که از شاگردان مرحوم آیت‌الله حائری بود گفت من ۳۰، ۳۵ سال پیش خوابی دیدم. آن زمان این آقا-امام- در حوزه آیت‌الله حائری که می‌آمد، از نظر من خیلی تلخ و نچسب بود. می‌گفت می‌دانستیم فاضل است، ولی جوری بود که با او ارتباط برقرار نکردم. در همان ایام یک شب خواب دیدم که بیابانی است و جمعیت کثیری، مثلاً یک میلیون نفر دایره‌وار ایستاده‌اند و در مرکز این دایره هم کارهایی انجام می‌شود که من از دور نمی‌بینم. جمعیت را شکافتم و تا مرکز دایره پیش رفتم. در مراکز دایره دیدم به اندازه ده دوازده متر جا هست. در یک طرف رسول اکرم«ص» تشریف دارند و شمشیری در دستشان‌ است. مقابل ایشان هم محمدرضا پهلوی ایستاده است. حضرت رسول«ص» چند بار فرمودند آیا کسی هست که بیاید و این شمشیر را از من بگیرد و حد خدا را بر این مجرم جاری کند؟ هیچ‌ کسی نیامد. این کسی که داشت این حرف را می‌زد، خودش با امام «رحمه الله علیه» موافق نبود و با تعبیر تلخ و نچسب از ایشان یاد کرد. گفت حضرت دو سه مرتبه فرمودند و کسی نیامد. یک وقت دیدم جمعیت دارد شکافته می‌شود و کسی دارد جلو می‌آید. از دور نمی‌دیدم. نزدیک که آمد متوجه شدم حاج‌آقا روح‌الله است. جلو آمد و به حضرت سلام و عرض کرد: «یا رسول‌الله! من آماده هستم.» بعد هم شمشیر را گرفت. گفت حاج آقا روح الله شمشیر را بلند کرد و با یک ضربت سر شاه را پراند، اما تن بی‌سر جلو آمد و یقه ضارب را گرفت و مقداری با هم دست به یقه بودند تا سرانجام حاج‌آقا روح‌الله که دید این تن بی سر نمی‌افتد، لذا دست راستش را انداخت و امحا و احشا‌ی‌ او را بیرون کشید. از خواب بیدار شدم. اطلاعیه‌ها، بیانیه‌ها و مطالبی که امام می‌نوشت با دست راست بود و به‌ وسیله آنها امحا و احشای شاه را از داخل این مملکت بیرون کشید. این را چون امام مرحوم شده‌اند عرض کردم. ان‌شاءالله خدای متعال ۱۲۰ سال و هر چه بیشتر به این بزرگوار عمر با برکت عطا بفرماید. هر چقدر خدا به ایشان عمر طولانی عطا فرماید، باز عرض می‌کنیم که خدایا! کم است. یا ما را ببر یا جامعه را خالی از ایشان نبینیم. و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما امروز در شرایطی هستیم که هر آن‌چه ابعاد شخصیتی رهبر انقلاب را در فضای واقع‌بینی مدّ نظر قرار دهیم، بیشتر متوجه می‌شویم که حقیقتاً خداوند اراده کرده است تا چرخشی در این تاریخ ایجاد کند و در این راستا انسانی مناسب آن اراده را مدد می‌رساند و این‌همه حکمت و دلسوزی و بصیرت؛ آینه‌ی نمایش اراده‌ی خدا است. امید است که ما در پیاله عکس رُخ یار ببینیم تا پیاله را پاس داریم، به همان معنایی که به گفته‌ی مولوی: «راند حق، این آب را در جوی تو / آفرین بر دست و بر بازوی تو». موفق باشید
 

14792
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و ارجمند لطفا بفرمایید هدف آفرینش عبادت است یا معرفت؟ اگر کسی با خدا انس عالی دارد بالاتر است یا کسی که معرفت نفس و معرفت الله دارد یا کسی که همه را دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در روایت داریم: «لیعبدون اَی لیعرفون» زیرا با عبادت حجاب‌های بین ما و خدا برطرف می‌شود و بیشتر او را ادراک می‌کنیم. موفق باشید

14791
متن پرسش
با سلام: در بحث حرکت جوهری کتاب از برهان تا عرفان را مطالعه کردم, درست است که چیزی نیست که حرکت کند وخود جوهر حرکت است اما اینجا را نفهمیدم که الان من در و کوه و درخت و....را می بینم, درست که اینها چیزی نیستند و تمام فیض بقایشان را خدا می دهد اما الان چیزی به نام کوه هست که آن کوه درخت نیست پس یک تعین و تعریفی گرفته، حال می خواستم جای تعین این تعین و کلا تعریف چیزی مثل درخت و.... را توضیح دهید. آیا این تعینات در کجا تعین می شود؟ یکی اینکه در کتاب نوشته بود که حرکت از قوه به فعل است و قوه را هم معنی عدم گرفته بود، عدم که نیست. ممنون از پاسخ هایتان.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1. تعیّنات در عالم ماده صورت‌های مختلف حرکت‌اند که به جهت شرایط مختلف که حرکت دارد، متفاوت ظهور می‌کند. 2- قوه، عدمِ مطلق نیست بلکه «عدمٌ مّا» است. یعنی عدمی است که جهت به سوی فعلیت دارد مثل جوانی در کودک. موفق باشید

14789
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده: قبل از عرایضم از محضر شما عذرخواهی می کنم. جوانی هستم 30 ساله. نمازهایم را ترک نکرده ام تا حالا، اما مدتی طولانی گرفتار معصیتی بودم (البته گناهی شخصی بوده و حق الناس نبوده) بین خودم بوده و خدای متعال. هر بار توبه می کردم و خیلی پشیمان. اصلا باورم نمیشه من سراغ چنین معصیتی رفته ام. چند مدتی است کاملا ترک کرده ام و شوق عجیبی در وجودم به سیر وسلوک و محبت اولیا الهی افتاده. و غبطه می خورم به حال جوانانی پاک که در محافل شما سیرشان را بدون سابقه سوء به پیش می برند. اکثر کتابهای شما و صوت آنها را تهیه کرده ام. اما ندایی در درونم میگه تو نهایتش توبه کردی یه مسلمان و مومن عادی شوی که فقط جهنم نمی روند. تو لیاقت سیر و سلوک نداری. این صدا خیلی ناامیدم می کند. با خودم میگم من هر اندازه هم کما و کیفا تلاش کنم باز در درگاه خدا بگرد این جوانان پاک نمی رسم. هر جوری شده تصمیم قطعی دارم به اصلاح نفس اما میگم خدای متعال من را در جمع این مومنین اهل سیر و سلوک راه نمی دهد. اگر راهنمایی ام می کردید یک عمر دعاگو و جوان گوش بحرف استاد می شوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم چرا قرآن به جای آن‌که بگوید خداوند مؤمنین را دوست دارد؛ که حتماً دوست دارد، می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ» (بقره/ 222) خداوند توّابین و آن‌هایی که خود را از گناه پاک کرده‌اند، دوست دارد. شاید در چنین انسان‌هایی همّتی را مشاهده می‌کند که همه‌ی مؤمنین دارای چنین همّتی نیستند. همّتی که با مزه‌کردنِ گناه بر نفس او باز می‌تواند به گناه، پشت کند. موفق باشید  همّ

14788
متن پرسش
سلام محضر شما: در رابطه با سوال 14772 که پاسخ داده بودین، بنده پیش از خواندن مطالب ذکر شده، «برهان صدیقین» و «معرفت النفس» و «آشتی با خدا» و «خویشتن پنهان» را مطالعه کرده ام اما با وجود اینکه خودم دوست دارم خدایی برای پرستیدن داشته باشم این فکر که خدا در این دنیا رنج بسیاری به من داده و در آخرت نیز قرار است متحمل عذابی دردناک شوم هر چند کم یا زیاد، مرا آزرده می کند، ببخشید صریح صحبت می کنم. آیا این خدا که بنده اش رو دوست داره با انسان این کار را می کند؟ همان کاری که ما با اسباب بازی ها و عروسک های خود می کنیم. آیا این خدا به من که بنده ی اویم ظلم نمی کند؟ لطفا راهنمایی کنید و از حرف های بنده آزرده نشوید چرا که شما بزرگوارترید. با سپاس بیکران
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا نیست خداوند هوس‌های ما را برآورده کند! بنا است به عنوان ربّ ما، استعدادهای پنهان ما را به فعلیت برساند تا موجودی شویم سخت‌پسندیده، در آن حدّ که وقتی پرده‌های اوهامِ دنیایی‌مان عقب رفت، نخواهیم از «خود» فرار کنیم و در این رابطه قرآن می‌فرماید: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيداً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» آل‌عمران/30) روزى كه هر كس، آنچه را از كار نيك انجام داده، حاضر مى ‏بيند؛ و آرزو مى‏ كند ميان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانىِ زيادى باشد. خداوند شما را از (نافرمانى) خودش، بر حذر مى‏ دارد؛ و(در عين حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است.» موفق باشید   

14787
متن پرسش
سلام: کتاب «انسان در عرف عرفان» صحبتهای بسیاری را پشت خود آورد. برخی معاندان می گفتند: آقای حسن زاده آن را نوشته تا بگوید من اهل شهودم. برخی دیگر می گفتند هدیه کردن آن به حضرت آقا نشان می دهد که آقا اهل سیر و سلوک نبوده و ایشان از باب تذکر این کتاب را به آقا هدیه کرده اند. برخی دیگر هم می گفتند دستورات سلوکی است که علامه به حضرت آقا داده اند. استاد میان این همه اقوال انسان کمی گیج می شود. البته قول معاندان که هیچ! ولی اقوال دیگر هم زیاد است. اگر می شود توضیحی می فرمایید در مورد این کتاب؟ (سوال برخی کاربران هم هست) التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌کسانی که اهل این حرف‌ها هستند، می‌فهمند حضرت آیت الحق جناب آقای حسن‌زاده چه جایگاهی دارد؟! و آن مطالب که در آن کتاب گزارش دادند؛ رشحاتِ مختصری است که در آن کتاب ارزشمند اظهار شده، تنها برای آن بود که معلوم شود این راه به کجاها ختم می‌شود. مگر سایر عرفا جز این کردند که نفحات الهیه‌ی خود را برای نشان‌دادنِ راه گزارش نمودند؟ موفق باشید

14786
متن پرسش
سلام استاد: ۱. بعضی از علمای منطق و فلسفه قدیمی بر این عقیده اند که جهل مرکب در دسته بندی علوم قرار می گیرد چون صورت ذهنیه دارد. آیا این می تواند درست باشد؟ جهل یعنی عدم علم. جهل مرکب یعنی عدم را نمی دانم که عدم است. دو عدم پشت سر هم. عدم که چیزی نیست؟! ۲. آیا اگر انسان در مسیر سیر و سلوک پیشرفت کند علمش اشراقی می شود؟ یا اشراق برای عده ای خاص از عرفاست؟ ۳. برای اینکه حافظه به طور خیلی محسوسی قوی شود عرفا چه ذکر عامی را تجویز کرده اند؟ چند بار (ظاهرا جایی شنیدم آیت الکرسی) ولی عددش را نمی دانم. کمی توضیح دهید. ۴. به طلبه ای فرموده بودید شرح مناجات خمسه عشر را کار کنند. آیا همه خمسه عشر را شما شرح فرموده اید که صوتهایش باشد؟ اگر نه به شرح چه کسی رجوع کنیم؟ عذر خواهم که زیاد شد. می خواستم استاد وقتشان کمتر گرفته شود و کوتاه کوتاه پاسخ بفرمایند و مشغول سوالات جداگانه نشوند. التماس دعا یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- علم به عدم، علم است ولی جهل مرکب، علم به عدم هم نیست. 2- إن‌شاءاللّه برای هرکسی که در مسیر شریعت الهی قرار گیرد، با رویکرد اُنس با حضرت حق پیش می‌آید 3- در روایت داریم 21 مرتبه «آیت الکرسی» در روز کارساز است 4- خیر؛ فقط مناجات التائبین شرح شده است. عجله نکنید، با المیزان بهتر است مأنوس باشید. موفق باشید

14783
متن پرسش
با سلام: این قسمت از کتاب از برهان تا عرفان شما را نمی فهمم اگر امکان دارد توضیح بفرمایید: «خاصیت اشیا به تبع وجود اشیا است. پس وقتی وجود اشیا از خداست به تبع آن خاصیت اشیا هم از خداست. خاصیت اشیا مستقیما از خدا صادر نمی شود خدا اگر خواست خاصیتی ایجاد کند یا معدوم کند در وجودی که مربوط به آن خاصیت است تصرف می کند.» یعنی چی خداوند فقط وجود را می دهد شوری نمک را اینجا نفهمیدم. آیا ربطی با اینکه خداوند امور مربوط به هر آسمان را در آن اسمان ایجاد کرده دارد؟ این امور مربط به هر آسمان چیست؟ این که خداوند آسمان را چند روز و زمین را هم در چند روز خلق کردند به چه معناست؟ ممنون.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: تأثیر هر موجودی به جهت وجود آن است ولی محدودیت و نقص آن مربوط به خودش می‌باشد. این‌که آتشِ بیرونی و نمکِ خارج از ذهن، می‌سوزاند و شور می‌کند به جهت وجود آن‌ها در خارج است و به همین جهت آتش و نمکِ ذهنی، آن تأثیر را ندارد زیرا آن نحوه وجود خارجی را ندارد. البته مباحث «اصالت وجود» اگر دنبال شود این موضوعات بهتر روشن می‌گردد. علامه طباطبایی در ابتدای «بدایة‌الحکمه» نکات ارزنده‌ای را طرح کرده‌اند. موفق باشید  نقش «وجود» در تأثیر اشیاء

14781
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام خدمت استاد بزرگوارم: احتراماً، پیرو سؤالات 1364 ، 1899 ، 2170 پیرامون اعیان ثابته، و این نکته جنابعالی که فرموده اید عین ثابت دارای اختیار است حتی نسبت به جنسیت خود. این اختیار چه نحوی از اختیار است؟ چون اختیار در عالم ماده بر حسب آگاهی بر موضوعی صورت می پذیرد. اگر بر حسب آگاهی است، این آگاهی در عین ثابت به چه نحوی حاصل می گردد؟ ضمناً حد ظرفیت در عین ثابت چگونه حاصل شده است؟ که عین ثابتی مثلاً صدام حسین و عین ثابت دیگری حضرت روح اله می شود؟ با تشکر و آرزوی سلامتی حضرت استاد
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن‌الوجودبودن، ذاتیِ هر ممکن‌الوجودی است و آن ممکن‌الوجودی که در ذات خود دارای وجوه و ابعاد متنوعی است – مثل انسان – حتماً در همان مقام ذاتی خود، با اختیار روبه‌رو می‌شود تا آن‌که کدام بُعد از ابعاد خود را انتخاب کند. و از آن‌جایی که امکانِ ممکن‌الوجود، ذاتیِ آن است ظرفیت‌های متفاوت مربوط به خود آن ذات است. موفق باشید

14779
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید: ببخشید من یه مشکلی دارم که خیلی اذیتم میکنه؛ من موندم و پدر و مادرم و خواهر و برادرهای دیگه ام یا ازدواج کردن یا شاغلن و خونه نیستن به خاطر همین دیگه من کارای خونه رو به کمک مامان انجام میدم و هرجی میگم قبول می کنم و فرمان برشونم فقط بعضی وقتا کم میارم و با دلخوری کار انجام میدم. چیزی نمیگم اما از صورتم معلومه ناراضی ام و این منو آزار میده چون بلافاصله بعدش خیلی پشیمون میشم دوس ندارم حتا اخمم کنم بهشون شما بگین چیکار کنم و بعد اینکه یه کم زودرنج هستم اما از توی خودم خودم رو اذیت می کنم. اما بروز نمیدم خیلی دوس دارم صبور باشم و حلیم خواهش می کنم بگین چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه در روایات به ما فرموده‌اند آن است که در خدمت والدین‌بودن، یک توفیق بزرگ است و راه اُنس با انوار الهی است. بسیاری از بیماری‌های روحیِ امروز جامعه به جهت غفلت از والدین است. ذر خدمت والدین‌بودن، از هزار پارک و سینمارفتن، بیشتر روح را آرام می‌کند. موفق باشید

14776
متن پرسش
سلام علیکم: به تازگی حین خواندن قرآن به آیات 51 و 52 سوره مبارکه مائده رسیدم؛ آیا طبق این آیات سیاست خارجی نظام در این دوره اشتباه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیات مذکور می‌فرماید: یهود و نصاری را دوست نگیرید ولی می‌توان در صورتی که مذاکره با آن‌ها با محبت همراه نباشد، آن را انجام داد. زیرا مذاکره را نفی نکرده، و در سیره‌ی پیامبر نیز نفیِ صحبت با یهود و نصاری دیده نمی‌شود. موفق باشید

14773
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد فرمودید که یک مقام واسطه ای در عالم هست که بالاتر از عقول است و عین الانسان است. سوال1. خب نفس ناطقه ائمه (ع) و پیامبر (ص) هم باید از عین الانسان انسانیت خودشون رو بگیرن چون ظاهرا از بدو تولد تمام فعلیت ها رو ندارن آیا اینطوره؟ سوال 2. با فرض قبول عین الانسان میتونیم اینطور بگیم که این حقیقت همون مثل افلاطون یا ارباب انواع شیخ اشراق باشه نه بالاتر. سوال 3. علامه طباطبایی ارباب انواع رو در نهایه الحکمه رد میکنه و میگه عقول برای پرورش انسان کافیست و چون تمام کمالات رو هم چون داره میتونه افاضه کنه و احتیاج به وجود عین الانسان به اون شکل خاص نیست. سوال 4. آیا عین الانسان که می فرمایید فقط تجلیات معرفتی میکنه یا وجود دادن و ایجاد هم از اوست؟ و اگر هر دو مورد رو انجام میده که ظاهر حرفتون اینه خب همه انسان ها تجلیات عین الانسان باید باشن هم وجودا و هم معرفتا. و تفاوت نبی با فرد امی فقط در تشکیک تجلیات معرفتی هست. آیا اینطوره؟ سوال 5. فرمودید کل عالم ماده که ما می بینیم تجلی حرکت هست یا تجلی همون جوهر که عین حرکته اما در برهان صدیقین فرمودین که عالم ماده چون پایین ترین عوالم هست نمیتونه تجلی وجودی داشته باشه این 2 چطور قابل جمعه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ائمه«علیهم‌السلام» در همان ابتدای امر با مقام عین‌الانسان متحدند و تلاش‌ها و عبادات آن‌ها برای حفظ آن اتحاد است 2- اشکال ندارد که به یک معنا بگوییم عین‌الانسان به معنای مُثُل باشد، ولی در آن‌جا مباحث، ابهامات زیادی دارد که کار را با مشکل روبه‌رو می‌کند 3- در هرحال اگر انسانیت را یک امر اعتباری قلمداد نکنیم، چون یک امر تشکیکی است ما را متوجه‌ی عین‌الانسان می‌کند 4- مسلّم عین‌الانسان واسطه‌ی فیض است ولی به اعتبار عین‌الانسان‌بودنش در انسانیت ما به ما مدد می‌نماید 5- عین حرکت در پایین‌ترین از مرتبه‌ی وجود است و پایین‌تر از آن، مرتبه‌ای نیست که تجلی معنا داشته باشد. موفق باشید

14772
متن پرسش
به نام خدا سلام خدمت شما، متاسفانه من کتابی با عنوان آغاز بی علت جهان که نگارنده آن کوئینتین اسمیت است را خوانده ام و الان دلیلی نمی بینم که خدایی وجود داشته باشد و باز متاسفانه قرآن را سندی بر وجود خدا نمی بینم و این موارد روی من تاثیر گذاشته، مواردی مانند: نظریه های تکنیگی، بیگ بنگ، نظریه داروین، نظریه هاوگینک نظریه پنروز و .... حال از شما خواهش می کنم فقط یک دلیل علمی و عقلی مبنی بر وجود خدا ارائه دهید. با سپاس بی کران
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که در مقابل آن مباحثی که دنبال کرده‌اید، با همان حوصله روی مباحث این‌طرفی‌ها هم وقت بگذارید. مثل بحث «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و بحث «برهان صدیقین» با شرح صوتی آن، که هر دو بر روی سایت هست. بنده در مقایسه با نظریاتی که می‌فرمایید به‌خوبی به این نتیجه رسیده‌ام که آن افراد آن‌طور که باید از عقل خود برای رسیدن به حقیقت استفاده نمی‌کنند و بیشتر گرفتار گمان‌ها و توهّمات هستند. این گوی و این میدان؛ خودتان تجربه کنید.

14765
متن پرسش
سلام استاد: برای اینکه بتوانیم با جریان سید صادق شیرازی مبارزه کنیم: ۱. خودمان چه کنیم؟ ۲. برای تبلیغ در شهرستان چه کنیم که آنها را آگاه سازیم؟ ان شاءالله شما هم در ثواب تبلیغش شریک باشید با راهنمایی که می کنید. چون قرار است این قضیه روی ۷۰ روستا اجرا شود به امید خدا. سخنران همه شان هم بدبختانه خودم خواهم بود. من هم نمی توانم بی استرس سخنرانی کنم متاسفانه. راهنمایی بفرمایید. التماس دعا. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: مستقیماً بنا نیست ما در مقابل این‌نوع افراد موضع‌گیری کنیم، زیرا موجب مطرح‌شدن‌شان می‌شود ثانیاً: عرایضی در تبیین آیه‌ی 4 سوره‌ی احزاب شده است. إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. موفق باشید

14762
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده پایه 4 حوزه هستم و وقتی به طور خود جوش درس می خوانم در مقایسه با اینکه سر کلاس می روم، هم شوق علمی بیشتری دارم هم راحت تر درس را متوجه می شوم و هم با آرامش و معنویت بهتری جلو می رویم (حضورمون بیش تر و خودمون را بیشتر داریم) ولی وقتی سر کلاس می رویم پارازیت روی قلبمان زیاد است و درس را متوجه نمی شویم البته استاد بحثمان را داریم و در آینده (همین مطالبی که بدون کلاس و با نوار و شرح و پرسش بیرون کلاس از استاد، یاد گرفتیم) را درس می دهیم. 1. لطفا نظرتان را در این مورد بفرمایید؟ 2. چه کار کنیم این پارازیت ها کم شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در سر کلاس یک‌نوع شخصیت دیگری به شما می‌دهد که بعداً به آن نیاز دارید. باید بدانید در جمع دوستان این نوع مباحث چگونه جریان دارد. با تمرکز و یادداشت‌کردن سخنان استاد خطورات کم می‌شود. موفق باشید

14761
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بحث برهان صدیقین را مشغولم علت معد و علت حقیقی. آیا این برداشتم صحیح است که: کوشش ما در وصل علت معد است و کشش حق علت حقیقی در وصل؟ بقول جناب باباطاهر: من ظن انه یصل بالاجتهاد / فالاجتهاد حجابه ومن ظن انه / یصل بغیرالاجتهاد فالتمنی حجابه؟ آیا می توان گفت کوشش علمی و عملی ما در راه خدا زمینه (علت معد) هست اما کار اصلی دست خداست؟ گر می برندت واصلی گر می روی بی حاصلی ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً درست است. گفت: «هر هدايت که داري اي درويش / هديه‌ي حق شمر، نه کرده‌ي خويش». موفق باشید

14758
متن پرسش
سلام استاد وقت بخیر: در مقاله جناب شرف الدین خراسانی از دایره المعارف بزرگ اسلامی آمده که ابن عربی از طرفی می گوید عدم ها در شیئیت ثبوتشان دوست دارند در حال عدم بمانند و از اینکه به کسوت وجود دربیایند خوششان نمی آید اما در جایی دیگر می گوید عدم ها چون در حال معدوم دچار تنگنا و اندوه هستند تنفس رحمان آنها را بسوی امکان می خواند و شوق وجودی آنها را از اندوه دور می کند و می خواهند که به صورت ممکن ظاهر شوند. پس بالاخره عدم ها میل به ظهور دارند یا کمون؟ از نظر عقلی بنظر می رسد که میل به همون حالتی که در آن هستند یعنی کمون داشته باشند ولی از طرفی جناب محی الدین آنان را مشتاق به ظهور می داند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این همان میل بقاء بر اصل از یک جهت و میل کمال و از خوددرآمدن از جهت دیگر است که در همه‌ی موجودات به اعتبار امکانِ ذاتی‌شان و روحی که دارند، هست. و لذا اگر به خود واگذار شوند همان‌که هستند را می‌خواهند و میلی برای ازخوددرآمدن ندارند. ولی اگر در معرضِ کمال خود قرار گیرند، طلبِ آن کمال را نیز در خود احساس می‌کنند و دوست دارند که از آن ثبوت و یا عدم وجود به «وجود» سیر کنند. موفق باشید

14753
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: از استاد عزیز خواهشمندم به سوالات زیر پاسخ بدهند؟ 1. آیا نامه عمرابن خطاب به معاویه حقیقت دارد که بعد از حادثه کربلا به عبدالله پسرش نشانش داد. 2. آیا این هم حقیقت دارد که (ابوعلی سینا در فصلی از کتاب شفاء گرچه علی را عالم‌تر و شجاع‌تر از عمر می‌داند ولی عمر را در امر حکومت عاقل‌تر از علی و در نتیجه شایسته‌تر می‌داند. (منبع ویکی پدیا، عمر ابن خطاب) مچکرم استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چیزی در این مورد ندیده‌ام، آن‌چه می‌دانم نامه‌ی محمدبن‌ابابکر است به معاویه و سخن معاویه به او، که این ربطی به حادثه‌ی کربلا ندارد! 2- همین‌طور است و به همین جهت یا باید گفت ابن‌سینا گرایش شیعی دارد و یا شیعه‌ای است که تقیه کرده است. در جایی می‌فرماید: مَثَلِ علی در بین اصحاب پیامبر، مَثَلِ معقول در بین محسوس است. و این تمام تفکر یک شیعه می‌باشد و به همین جهت آل بویه که حکومت شیعی است، سعی در جذب او دارد. موفق باشید

14748
متن پرسش
با سلام و احترام: 1. آیا هایدگر اگزیستانسیالیست بود؟! اگر پاسخ منفی است، لطفا علت را بیان کنید؟ 2. حقیر در کنه نگاه مرحوم صدرا، نوعی گذار از متافیزیک ارسطویی می بینم و موید بنده مباحث عالیه ایشان در تجلیات وجود در کتاب شواهدالربوبیه است، آیا حضرت عالی موافقید؟ 3. بر خلاف عده ای که هگل را ایده آلیست می دانند، بنده معتقدم ایشان با توجه به اقتضائات زمانه خویش، و بی توجهی ای که به مابعد الطبیعه ایجاد شده بود، با بیان «جهان عینی» سعی در سوق دادن مردم از متافیزیک آن زمان به نوعی وجودگرایی داشت، آیا حضرت عالی موافقید؟ 4. آیا هایدگر به صورت مستقیم با مباحث ملاصدرا آشنایی داشت؟ باتشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به این‌که هایدگر به دنبال «هستی» است چه در «زمان» و چه در «تاریخ». از این جهت اگزیستانسیالیست است ولی به سبک کی یر‌کگوریِ آن و نه به سبک سارتری 2- همین‌طور است ولی چون در بستر مفاهیم مشّایی کار را جلو برد، مکتبِ صدرایی آن‌طور که حقّ آن بود در تاریخ ما درخشش لازم را نیافت و از این جهت می‌توان گفت ملاصدرا تازه در حالِ تولد است 3- به نظر بنده هگل نمی‌تواند از چنبره‌ی ایده‌آلیستی که پارمنیدس شروع کرد و به کانت و مفاهیم استعلایی رسید، بیرون آید و از این جهت هنوز با تقلای بسیار عمیق و عالمانه‌ای که هگل به بشریت هدیه کرده است، از متافیزیک بیرون نمی‌آید هرچند اگر کسی بخواهد در تفکر زمانه‌ی خود جایی برای رجوع به «وجود» بیابد نمی‌تواند از ملکوتِ هگل غفلت کند 4- کتاب «شواهد الربوبیه» در کتاب‌خانه‌ی هایدگر موجود بوده ولی معلوم است که هایدگر به جای دیگری می‌نگرد که آن‌جا از کلافی که ملاصدرا با حاکمیت تفکر مفهومیِ مشّایی، بدان گرفتار است آزاد می‌باشد. نهایتاً می‌توانست اگر کتاب آن کتاب را مطالعه کرده بود به ما توصیه کند در بستر تفکرِ صدرایی آن‌چه هایدگر به آن اشاره دارد به نحوی قابل فهم است کی را به نفع دیگری مصادره نماییم.  موفق باشید.

14745
متن پرسش
با سلام: 1. حضرت استاد در باب وجود ذهنی میتونیم بگیم که ما در اثر مواجهه با اعیان خارجی موجودات که مظاهر وجودند و دارای مراتب عالی تری در ملکوت و جبروت دارند ما در اثر ارتباط فیزیکی با اشیاء صورت آن حقیقت ملکوتی یا جبروتی اشیاء بر ذهن ما تجلی میکنه و از این طریق در ما وجود ذهنی این شی خارجی متجلی میشه. یعنی یک حقیقت ثابت هست در غیب عالم که در خارج از ذهن به نحوی ظاهر میشه و در ذهن به نحوی و اینطوری ماهیت شی به انفسها در ذهن میاد با تفاوت در نحوه ظهور در خارج و ذهن. 2. فرمودین در کتاب مبانی مهدویت که حضور و وجود امام مهدی طبق این قاعده که شی نمیتونه به سمت غایت معدوم حرکت کنه اثبات میشه سوال: از آغاز خلق جهان داشت به سمت ظهور حضرت می کرد در حالی که نفس ناطقه حضرت جسمانیه الحدوث هست یعنی تا قبل از تولد خب نبودن و معدوم بودن. سوال بعد: اگه بفرمایید در عالم غیب حقیقت ایشون بود و منظور حضور و وجود اون حقیقته خب اینو که شیعه مد نظرش نیست از بیان اینکه قائل به وجود داشتن امام مهدی هست. بلکه منظور شیعه وجود نفس ناطقه همراه با بدن حضرت هست ازین که میگیم اکنون امام زنده هستن. سوال بعد: در یک دوره ای هم هند داشت به طرف رهایی از استکبار توسط گاندی می رفت خب نفس ناطقه گاندی که قبل از تولد وجود نداشته عین همین حرف در مورد امام مهدی میتونیم بگیم اگه بفرمایید منظورتون اون روح کلی هست که واسطه خلقته که حقیقت امام مهدی هست خب شما می خوایید عقیده شیعه رو اثبات کنید در حالی که میشه گفت نفس ناطقه امام مهدی در آینده توسط اون حقیقت ایجاد یا ظاهر میشه از پدر یا مادری خاص که عقیده اهل سنته، کما اینکه ما میگیم قبلا این اتفاق افتاده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است و جناب ملاصدرا در جلد 8 و 9 اسفار، به‌خوبی به آن پرداخته است 2- حجت الهی همیشه در عالَم با مظهریت خاص بوده است، حال یا با مظهریت انبیاء و یا با مظهریت اولیاء؛ تا این‌که با رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه» مظهریت تامّ آن حقیقت به صحنه آمد و با ائمه«علیهم‌السلام» تا غیبت امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» ادامه یافت و با به صحنه‌آمدن حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به کس دیگری منتقل نشد، ولی در غیبت رفت. از این جهت حجت، همیشه در عالم بوده است و اگر بگوییم بعد متولد می‌شود، از تحقق تامّ و تمام آن تا مرحله‌ی مظهریت غفلت شده. مظهریتِ حجت الهی یک بحث است، غیبت آن بحث دیگر. ولی غیبت غیر از عدم خلقت است. موفق باشید 

14744
متن پرسش
سلام علیکم: در بحث کتاب هدف حیات زمینی آدم این پرسش برایم مطرح شده: در جنتی که خداوند می فرماید به هر آنچه می خواهید به فراوانی نزدیک شوید جز شجره، منظور از چیزهای غیر شجره که آدم اجازه نزدیکی به آن را داشت چیست؟ و دوم سوال اینکه معنای بهشت در برزخ نزولی چه می باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان در آن مقام در شرایطی بود که اُنس با حضرت حق بدون هیچ حجابی برای او محقق شده بود و دیگر چیزی بالاتر از این نیست که او بخواهد 2- بهشتی که انسان با اعمال خود از زندگی زمینی به سوی آن سیر می‌کند در بستر برزخ صعودی انجام می‌گیرد که واسطه‌ی بین دنیا و مقام قیامت است. برعکسِ آن، برزخ نزولی است که واسطه‌ی بین مقام اُنس اولیه با عالَم دنیا است که این برزخ، با انتخاب و اعمال ما برای ما حاصل نشده است، بلکه اقتضای مراتب وجودیِ ما است. موفق باشید

14743
متن پرسش
سلام و ادب: قصد مزاحمت یا پرسیدن سوال بی جهت ندارم اگر در جایی اشاره شده بفرمایید مراجعه می کنم. ضمن عذر خواهی مجدد، منظور حضرت عالی از «روزه صحیح و مرتب» که فرموده بودید در برکنار شدن حجابها بسیار اثر گذار است چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در متن دین روشن است که اولاً: انگیزه‌ی روزه باید قرب الهی باشد و نه چیز دیگر و همین موجب رفع حجاب است تا آن‌جایی که حضرت حق در این فضا است که می‌فرماید: «انّی قریب». ثانیاً: طیِ برنامه‌ای مثل روزه‌های 5شنبه‌ی اول ماه و چهارشنبه‌ی وسط ماه و 5شنبه‌ی آخر ماه قمری و یا هر دوشنبه در هفته برنامه به طور مرتب شکل گیرد. موفق باشید

14738
متن پرسش
با سلام: در سوال ۱۴۷۱۰ با توجه به جوابتان سوال داشتم که فرق صادر اول و تعین اول و تعین دوم چیست؟ و با توجه به اینکه فرمودید روح جامع احدی اسماء است آیا اسماء احدی تعین یافته؟ آیا اینکه همه انسانها از نفس واحدی آفریده شده اند نسبت روح و آن نفس واحد چیست؟ ممنون.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید تقسیم‌بندی‌های عرفانی همیشه منطبق با تقسیم‌بندی‌های دینی نیست. روایات ما، روح را اعظم مخلوقات معرفی می‌کند و در این رابطه می‌توان به زبان عرفانی گفت روح در مقام جامع احدی اسماء قرار دارد. موفق باشید

14737
متن پرسش
سلام استاد عزیز: خسته نباشید و خدا قوت اینکه در احوالات بزرگان و بعض عرفا داریم: از دین درآمدیم و با تحقیق دوباره بر دین شدیم. ما هم آیا باید چنین کنیم؟ یا اینکه همین تشیع، را که هستیم محکم کنیم با عقل و استدلال؟ آیا بنا بر این قاعده که (استدلال عقلی استثناء بر نمی دارد)، اگر ما بنا را بر این قاعده بگذاریم و تشیع خود را تثبیت کنیم و عقایدمان را محکم کنیم دیگر دینمان تقلیدی نیست؟ کمی راهنمایی بفرمایید. چون چند وقتی است مشغولیت ذهنی برایم ایجاد کرده این مساله که بالاخره من برای عقایدم باید از اول شروع کنم و یا همین که دارم را محکم کنم؟ (از معرفت النفس شروع کردم تحکیم عقایدم را). التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای سخن عرفا آن است که در مسیر شریعت الهی از تقلید به خودآگاهی رسیده‌اند. اگر انسان بر اساس عقل و قلب به دین خدا رجوع کند، دینْ به‌خوبی حقّانیت خود را می‌نمایاند. موفق باشید

14736
متن پرسش
سلام علیک استاد: خسته نباشید. برخی از افرادی که اهل تحلیل سیاسی هستند می فرمایند آقای مصباح که در جریان انتخاب آقای جلیلی ایشان را به عنوان کاندید معرفی کرد با ادعای ولایی بودن بر خلاف رهبری عمل کردند زیرا رهبری این همه فرمود که وحدت اما جبهه ی انقلاب با معرفی ایشان بر خلاف رهبری عمل کردند و این شد که امروز نتیجه ی آن را در کشور می بینیم که این اختلافی که در میان درست کردند اگر واقعا اینان خود را ولایی می دانستند و با بصیرت اینگونه عمل نمی کردند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که حفظ وحدت به معنای آن نیست که آن‌چه را انسان حق می‌داند مطرح نکند و مقام معظم رهبری نیز چنین چیزی نمی‌خواهند که با حفظ وحدت مثلاً جریان‌های اصول‌گرا نامزدهای مورد نظرشان را مطرح نکنند! با طرح دکتر جلیلی معلوم شد انقلاب در چهره‌های سیاسیِ خود کسانی را دارد که به‌خوبی در امور اجرایی مطابق اهداف انقلاب عمل کنند. موفق باشید

نمایش چاپی