باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایاتی که میفرمایند بالاخره شیعیان ما به بهشت میروند؛ با نظر به این نکتهی مهم است که شیعه، شخصیت پذیرفتهی خود را امام معصوم قرار داده است و به این لحاظ هرگز از گناهی که انجام میدهد، راضی نیست تا آن گناه در وجودش نهادینه شود 2- مبانی اصلی هر انسانی حضور در محضر ربّ بوده که همان «عهد الست» است و رعایت حلال و حرام الهی موجب میشود تا آن عهد همواره زنده بماند و با رحلت انسان، آن مقامی که مقام انس با پروردگارش بود، برایش ظهور کند البته با تفاوتی که در علم و عمل داشته است. زیرا رجوع به حق امری است تشکیکی. بنده عرایضی در رابطه با آيات 172 و 173 سوره اعراف داشتهام که عیناً خدمتتان ارسال میدارم: آیات مذکور خبر از تعهد فطري انسان در مقابل خدا ميدهد كه انسان ذاتاً حق را ميشناسد و ربوبيت او را پذيرفته، ميفرمايد: « وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ، أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ »
يعني آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسلهايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آري شهادت ميدهيم. اين كار را كردم تا روز قيامت نگويند ما نسبت به ربوبيت تو غافل بوديم، يا بگويند كه پدران ما مشرك بودند و ما هم فرزندان آنها بوديم و از خود اطلاعي نداشتيم، آيا ما را هلاك ميكني به جهت كاري كه آن باطلان كردند؟
نتايج آيه :
الف – ذات همة انسانها با پروردگار خود روبرو شدهاست.
ب – همه بدون استثناء ذاتاً به رب بودن خداوند شهادت دادهاند.
ج – همه با يك علم ذاتي و حضوري پروردگارشان را ميشناسند.
د – در قيامت بدكاران نميتوانند بگويند ما از ربوبيت خداوند بياطلاع بوديم، چون جانشان چنين تصديقي را همواره داشته و آنها با مشغول كردن خود به دنيا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتيجه نشنيدند.
ه – با توجه به اين ذات و فطرتِ آشنايِ به پروردگار هستي، نميتوانند بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم مشرك شديم و محيط و تربيت خانوادگي را بهانهاي براي بدبودن خود بگيرند. لذا ريشه اصلي بد بودن و خوب بودن هر كس، خود فرد است و محيط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همهشان علت مُعِدِّه يا شرايط هستند و علت اصلي خود انسان است كه در مقابل نداي فطرت چه موضع و انتخابي بكند. و چه بسا از والدين غير صالح و در محيطي فاسد، انسانهايي متعالي سربرآورند، چرا كه اين انسانها نگذاشتند صداي فطرت در جانشان خاموش شود.
و - اين نوع رويارويي با پروردگار كه از طريق علم حضوري و شهود قلبي انجام ميگيرد، جاي انكار و عذري باقي نميگذارد.
ز - چون انسان فطرت و ذاتي دارد كه آن ذات و فطرت، خدا را ميشناسد، انسان ميتواند با فعّال نگهداشتن آن فطرت، حق را از باطل تشخيص دهد.
ح – كار مربي در اصلاح انسانها « ذكر و تذكر» به حقايق است تا انسان براساس فطرتش به خود آيد و به خود حقيقياش كه از رسيدن به آن راضي است، دست يابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلي را در پذيرفتن نداي فطرت و يا پشتكردن به آن، خود فرد بهعهده دارد و به همين جهت هم ميشود از يك پدر و مادر در شرايط مساوي دو فرزند بهوجود آيد كه يكي كاملاً به فطرت خود پشت كردهباشد و لذا نبايد نقش محيط و خانواده و امثال اينها را عمده كرد و بدي بدكاران را از دوش آنها برداشت، و يا والدين علت اصلي انحراف فرزندان را به خود نسبت دهند.
7- توحيد فطري : يعني انسان فطرتاً هم خدا را « خالق هستي» و هم « ربّ هستي » و هم « اله و معبود هستي » ميشناسد. يعني فطرت انسان، توحيد را در همه ابعاد آن درك ميكند. لذا اماممعصوم(عليهالسلام) ميفرمايند: « فَطَرَهُمْ عَلَيالتَّوحيد » يعني براساس توحيد، انسان سرشته شده. و در نتيجه در عمق جانش ميفهمد خدايي در صحنه است كه هم خالق هستي و هم رب هستي و هم معبود اوست.
در همين رابطه قرآن ميفرمايد:
« أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ، وَ اَنِ اعْبُدُوني هَذا صِراطٌ مُسْتَقِيم »(يس/ 60)
يعني اي فرزند آدم! مگر به شما سفارش نكردم و شما تعهد نكرديد كه شيطان را نپرستيد، زيرا كه او براي شما دشمني آشكار است، و مرا بپرستيد كه راه مستقيم همين است و بس.
يعني راه راست، همان راه است كه فطرت انساني نشان ميدهد و آن پرستش خداي يگانه است و پرستش هر معبودي غير خدا كجروي و انحراف از مسير مستقيم فطرت است و فراموشي پرستش خداي متعال در واقع؛ دورافتادن از فطرت انساني و فراموشكردن خويشتن حقيقي خويش است.
8– تأكيد تعاليم آسماني بر تزكيه با هدف:
الف- توجه دادن انسان است به نيازهاي اصيل فطري و رهايي از نيازهاي دروغين.
ب- تقويت ميل فطريِ خداخواهي كه در عمق جان انسانها هست.
ج- برداشتن پردههاي ظلماني از روي دل و ايجاد فضاي مساعد روحي براي توجه به خدا.
د- انطباق سير نظري و علمي با سير اخلاقي و عملي، تا آينه دل بتواند انوار الهي را بهخوبي جذب كند. چرا كه وقتي آنچه را انديشه ميشناسد تزكيه اخلاق در صحنه عمل آورد، روح انسان زمينة پذيرش هرچه بيشتر انوار الهي را در خود ايجاد كردهاست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه بنا است در دههی آخر بهمن ماه به مدت 10 روز به زیارت عتبات برویم. چگونگی آن را میتوانید از جناب حاج آقا نظری به شماره 09136032342 سؤال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان در بستر کلیِ تفکر خود، نظر به اصول تفکر دینی داشته باشد و در آن بستر تفکر کند، از وَهم آزاد خواهد بود. سوابق علمی و طلبگی دکتر داوری در این رابطه قابل توجه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که مظهر کامل آیهی «علّم آدم الاسماء کلها» اهلالبیتاند و اسماء الهی یعنی انوار حضرت حق و تکریم اهلالبیت یعنی تکریم اسماء و انوار الهی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته همینطور باید باشد. بهخصوص طبق آيهی 172 سوره اعراف که ميفرمايد: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا» يعني آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسلهايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آري شهادت ميدهيم. فرزندان بنیآدم از پشت پدران و مادرانشان گرفته شدهاند و آن شهادت را دادهاند. و این نشان میدهد که هرکس از هر پدر و مادری به دنیا نمیآید و باید والدینشان مشخص باشند و این یعنی همسر هرکس باید شخص خاصی باشد و هرکسی همسر هرکسی نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسیر تاریخ با تقدیرات الهی جلو میرود و تنها کسانی حقیقتاً تاریخسازند که ندای تقدیرات الهی را از درون جان خود بشنوند و در آن مسیر قدم بردارند و این است آن بصیرتی که مولایمان علی«علیهالسلام» داشتهاند و لذا تلاش دارند در مسیر تقدیرات الهی و شریعت خداوند قدم بردارند و تاریخی را که خدا اراده کرده است، بسازند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است که رفقا انجام دادهاند. إنشاءاللّه موفق باشند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه که روایات مذکور بدان اشاره دارند همانی است که امروز تحت عنوان «غم غربت» نام میبرند و مربوط به کسی است که متوجه شده نسبتش با حقایق گستردهی عالم آنطور که شایسته است، نیست. لذا از یک طرف نظر به عالمِ گشوده و روشنیگاهِ هستی دارد و از طرف دیگر خود را محروم احساس میکند. این است آن غمی که حضرت حق دوست دارد و انسان را در این حالت تنها نمیگذارد.
درك غم غربت: انسان به صورتى شگفت انگيز در طلب بازگشت به آن عالم مقدسى است كه خود را در آنجا آرام مى بيند، ولى راه بازگشت را نمى شناسد، وقتى خود را به عنوان پنجره اى مقدس شناخت، اين بازگشت را شروع مى كند و در فرهنگ مؤمنين به عالم معنا قدم مى گذارد و ديگر مسئوليتى خاص نسبت به بودن خود احساس مى كند، كه اين مسئوليت، غير از آن چيزى است كه انسان متجدّد نسبت به بودن خود دارد. او ديگر غم غربت از عدم ارتباط با حق را مى فهمد و آرزوى زندگى كردن در قرب خدا در جان او سر برمى آورد و معنا پيدا مى كند و به نمونه هايى از انسانها دل مى بندد كه فوق زمين و زمان، زندگى را طى كردند و مى كنند، از روزمرّگى ها آزاد است و در عالم معنوى خود رمز و رازهايى را اندوخته دارد. از دنياى تاريكِ ابهامات به آسمان شفاف معنويت نظر دارد، حتى چنين انسانى طبيعت را به مانند مادر و پرستارى مى شناسد كه پروردگار انسانها براى پروريدنِ او آن را آفريده و لذا با طبيعت به صورتى شفاف برخورد مى كند و از آن پيام پروردگارش را مى شنود و جلوه روحانى او را مى بيند. ديگر براى او طبيعت و فوق طبيعت به دوگانگى مطرح نيست، چرا كه وقتى متوجه شد خودش پنجره ارتباط با حق است، راه پنجره ديدن همه چيز را تمرين كرده است، و در اين حال در همه چيز و در همه جا يك نحوه تقدس مى يابد، وقتى حيات انسانى رشد كرد و از حيات بدنى بالاتر آمد همه چيز را در حيات مى يابد. عرایضی در این رابطه در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» به صورت زیر شده است:
غم غربت؛ اولين قدم: اين مقدمات را به اين دليل عرض كردم تا إنشاءالله عزيزان به اين نتيجه برسند كه به قول ابن سينا عزم و تصميم ما آن شود كه براى خود شخصيت جامعى را برنامه ريزى كنيم، هم بتوانيم كار فكرى بكنيم، هم كارهاى علوم تجربى مان را بتوانيم خوب دنبال كنيم، هم مديريت خيال خود را دنبال نماييم، هم كار عقلى كنيم و هم از تربيت قلب خود غافل نمانيم، راه پرورش و مديريت هر كدام هم مشخص است و مى توانيد با برنامه ريزى درست به همه ابعاد خود برسيد. تا اينكه آرام آرام به احساسى منتقل شويد كه به آن «احساسِ غم غربت» مى گويند. اين اولين قدمى است كه در فضاى آن مى توانيد زندگى صحيح را شروع كنيد؛ غم غربت داشتن سيرمى آورد. چطور مى شود كه اويس قرنى از يمن بلند مى شود و به مدينه مى آيد؟ چون احساس غم غربت مى كند. همان است كه به اصطلاح عرفا مى گويند: «درد پيدا مى شود» و به واقع مشكل روزمرّگى را با همين «درد پيداكردن» مى توان از بين برد. كسى كه در اين دنيا با غم غربتِ خود آشنا شد ديگر گرفتار كارهاى ياوه نمى شود.
اين داستان را از مولوى حتماً داريد كه يك نفر سيلى محكمى به پشت گردن رفيقش زد. او عصبانى شد و يقه طرف را گرفت كه فلان فلان شده! چرا زدى؟! مى خواست تلافى كند كه رفيقش گفت: صبركن، من از تو يك سؤالى مى كنم، اول آن سؤال را جواب بده، بعداً تلافى كن. از او پرسيد: دقت كردى وقتى من پشت گردن تو زدم، «طراقّى» صدا كرد؟ گفت: بله. گفت: بگو ببينيم اين صداى طراق از گردن تو بود يا از دست من؟ بيچاره طرفى كه پشت گردنى خورده بود، گفت: من آنچنان پشت گردنم مى سوزد كه فكر اين چيزها را نمى توانم بكنم، «تو كه بى دردى همى انديش اين» تو كه بى دردى اين سئوالها برايت پيدا مى شود. من درد دارم تو بى دردى، اين دو تا خيلى فرق مى كند. مولوى اين طور مى گويد:
آن يكى زد سيلى اى مر زيد را |
حمله كرد او هم براى كيد را |
|
گفت سيلى زن، سؤالت مى كنم |
پس جوابم گوى و آنگه مى زنم |
|
بر قفاى تو زدم، آمد طراق |
يك سؤالى دارم اينجا در وفاق |
|
اين طراق ازدستِ من بوده است يا |
از قفاگاه تو اى فخر كيا |
|
گفت: از درد اين فراغت نيستم |
كه در اين فكر و تأمل بيستم |
|
تو كه بى دردى همى انديش اين |
نيست صاحب درد را اين فكر هين |
|
از اينجا مولوى نتيجه خوبى مى گيرد كه انسانِ بى درد گرفتار روزمرّگى است، چون غربت خود را در اين دنيا فراموش كرده است.
دردمندان را نباشد فكر غير |
خواه در مسجد برو خواهى به دير |
|
غفلت و بى دردى ات فكر آورد |
در خيالت نكته ى بكر آورد |
|
تازه فكر مى كنى خيلى مهم هستى كه اين نكات به ذهنت آمده، نمى فهمى كه اين حرفها، حرفهاى آدمهاى راه گم كرده است.
جز غم دين نيست صاحب درد را |
مى شناسد مرد را و گرد را |
|
چون به غربتِ خود در اين دنيا آشنا شد و فهميد فقط راه نجات، انس با خدا است، با تمام وجود دامن دين را مى گيرد و همه ى دغدغه اش اين است كه از مسير ناب ديندارى فاصله نگيرد.
براى آدمهايى بى درد بحثهاى بى خود و پوچ پيش مى آيد كه آقا به نظر تو اين دكور بهتر است يا آن دكور؟ آدمهاى بى درد مى خواهند خالى هاى زندگى شان را با فشارهاى بیجا پركنند. آدمى كه غم غربت دارد، مى داند كه غم غربت او در ارتباط با عالَم قدس پُر مى شود، اين آدم مى فهمد ركوع يعنى چه، سجده يعنى چه، سكوت يعنى چه. اين كه مى گويند خواب مؤمنِ عالِم عبادت است، نه يعنى عالِم به علم رياضيات و فيزيك، منظور عالم بالله است. عالَم قُدس تنها عالَمى است كه غم غربت انسان را جواب مى دهد.
آنچه بايد در اين رابطه مورد توجه باشد اين كه، اولًا: فرهنگ انسانهاى قدسى بيش از آنكه نمود ظاهرى داشته باشد جنبه ى باطنى اش شديد است، برعكس ظاهرگرايان كه سيرى درونى ندارند، حتى جنبه هاى سير درونى را هم به بيرون سرايت مىدهند. ثانياً: انسانى كه در اين دنيا غم غربت پيدا كرده، از دست روزمرّگى آزاد است، در نتيجه عالَم و آدم و طبيعت را پرستار خود مى بيند، همه ى عالم آيات و پنجره هايى هستند براى از بين بردن غربت او، و همه چيز وسيله ى اتصال اوست به عالم قدس. چنين انسانى با چهره ى نورانى عالم ارتباط دارد نه با چهره ى ظلمانى عالم، و به راحتى اميد دست يافتن به مطلوبش در او ايجاد مى شود، و اين را بدانيد كه اينطور نيست كه شما سى سال يا چهل سال در غربت به سر ببريد و نقطه ى ارتباط با عالم قدس براى شما به وجود نيايد، بلكه نااميدى از ارتباط با عالم قدس است كه شما را از بين مى برد. در همين رابطه از حضرت صادق «علیهالسلام» داريم: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الصَّبْرُ وَ الصَّمْتُ وَ انْتِظَارُ الْفَرَج»[1] بهترين عبادتها: بردبارى و خموشى و چشم بهراه فرج بودن است. و بر اساس همين فرهنگ در دعا از خدا تقاضا مى كنيد كه بعد از شدت و سختى، رخاء و آسانى مرحمت فرما.[2] به گفته ى حافظ:
رسيد مژده كه ايامِ غم نخواهد ماند |
چنان نماند و چنين نيز نخواهد ماند |
|
موفق باشید
[1] ( 1)- الإرشاد فى معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص، 302
[2] - ُ« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْيُسْرَ بَعْدَ الْعُسْرِ وَ الْفَرَجَ بَعْدَ الْكَرْبِ وَ الرَّخَاءَ بَعْدَ الشِّدَّة» خداوندا آسانى را پس از سختى، و گشايش را پس از گرفتارى، و آسايش را پس از شدت و رنج از تو خواهانم.( مفتاح الفلاح فى عمل اليوم و الليلة، ص: 199)
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید کنار این عبادات، معارف خود را رشد دهید. زیرا در روایات، مکرر تأکید شده است عبادات به اندازهی عقل مردم پذیرفته و قبول میشود. یعنی هرآنچه ما در معارف الهی رشد کرده باشیم، عباداتمان برایمان نتیجهبخش خواهد بود. به همین جهت به فرمایش آیت اللّه ملکی تبریزی شیطان در انجام عبادات خیلی سر به سر ما نمیگذارد ولی در تدبّر و تفکر نسبت به حقایق، تا میتواند مانع میشود. خوب است سری به کتاب «آشتی با خدا» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که عرض شد باطنِ نبوت مقام واحدیت است و باطنِ مقام واحدیت، مقامِ احدیت است. و نبوتی که حضرت محمد «صلواتاللّهعلیهوآله» حامل آن هستند مظهر مقام واحدیت که مقامِ جامع اسماء الهی است، میباشد. در این رابطه مقامِ «واحدیت» و «احدیت» از شئون الهی است، ولی وقتی بحث حاملیتِ نبوت و امامت در میان آید، بحث مخلوقیت به میان میآید و موضوعِ «اوّل ما خلق اللّه» مطرح میشود که به نظر بنده حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» در کتاب شریف «مصباح الهدایه» به صورت جامع، موضوع را مطرح کردهاند که خوب است به آن کتاب رجوع شود و بنده هم شرح صوتی آن را داشتهام و میتوانید به آن شرح نیز رجوع کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سلوک حقیقی سلوکی است که با مبانیِ معرفتی همراه باشد. پیشنهاد بنده آن است که با مباحث «ده نکته در معرفت نفس» که هم کتاب و هم شرح صوتی آن بر روی سایت هست، کار را شروع کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چه اشکال دارد تا قبل از رسیدن به گشودگیِ نماز، صرفاً به عنوان تکلیف به نماز رجوع کنید در آن حدّ که معلوم باشد دستور خدا را عمل کردهاید و خیلی هم از خودتان انتظار زیاد نداشته باشید 2- در کنار این کار، مباحث «ده نکته در معرفت نفس» را همراه با شرح صوتی آن که هم کتاب و هم صوت بر روی سایت هست، کار کنید. به این امید که متوجهی حضور خود در این عالم بشوید. فکر میکنم شروع خوبی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیتوان این حرفها را قبول کرد. انسانها بنیادی دارند که همواره با آنها است و بر مبنای آن میتوان هر وقت راهِ به سوی حضرت معبود را شروع کرد. کتاب «آشتی با خدا» که بر روی سایت هست را مطالعه کنید ببینید آیا راهی به سوی خدا در شما گشوده نیست؟! شرح غزل شماره 1 حافظ بر روی سایت هست. سری به آن بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده مباحث ایشان را تا حدّی دنبال میکردم. ضعفی که مخاطب خود را از فضای عبودیت خارج کند، ندیدم و شخصیتهایی را که ایشان متذکر میشوند حکیمانی هستند که دغدغهی اصلاح انسانها را در مقابل فرهنگ مدرنیته دارند 2- اطلاعی از جناب آقای گنجی ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت صادق «علیهالسلام» متوجه بودند که صوفیان در آن زمانه بعضی چیزها در سیرهی پیامبر «صلواتاللّهعلیهواله» را بهانه کرده بودند تا جامعه را که در آن شرایط آمادهی شکلدادن به نحوهای از تمدن اسلامی بود؛ عقب نگه دارند و از این جهت حضرت آنها را نقد میکنند، نه آنکه بخواهند سادهزیستی را که در متن یک جامعهی فعال و زنده یک ارزش است، نادیده بگیرند. این مثل تأکید مقام معظم رهبری است نسبت به اقتصاد مقاومتی که هم باید تمدن داشته باشیم و هم ساده باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن مى فرمايد: «وَ انْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه»[1] اگر در معجزه بودن آنچه بر بنده ى ما نازل شده شك داريد، سوره اى مانند آن بياوريد. مبناى برهان اين است كه او يا به واقع پيامبر است و اين آيات از طرف خدا بر او نازل شده، و يا پيامبر نيست و با استعدادهاى بشرى اش اين آيات را تنظيم كرده است. در حالت دوم از آن جهت كه بشر است اين آيات را آورده، پس شما هم كه بشر هستيد، مسلم اگر همه ى شما جمع شويد مى توانيد يك سوره مثل سوره هاى اين قرآن بياوريد و اگر نمى توانيد، معلوم مى شود كه او از جنبه ى بشرى اش به چنين توانايى نرسيده، پس او پيامبر خدا است. در رابطه با معجزه بودن قرآن از نظر فصاحت و بلاغت میتوان گفت: قرآن از نظر هندسه ى كلمات و نظم خاصى كه كلمات دارند، نه سابقه دارد و نه لاحقه، به طورى كه نه تا آن زمان بشريت با اين تركيب و نظم سخن گفته و نه بعد از آن انسانها توانستند از آن تقليد كنند و با آن نظم و هندسه سخن بگويند. قرآن داراى آهنگ خاصى است كه در عين دارا بودن مفاهيم معنوى، بدون تكلف و تصنع، عالى ترين معانى را در عالى ترين قالبهاى لفظى اظهار مى كند به طورى كه معلوم نيست الفاظ تابع معانى اند و يا معانى تابع الفاظ.
قرآن در زمانى به صحنه آمد و مبارز طلبيد كه اوج تكامل فصاحت عرب بود. از آن عجيبتر بعد از آمدن قرآن نيز سخن رسول خدا (ص) و حضرت على (ع) در عين فصاحت زيادى كه دارد، اصلًا شكل و هندسه ى قرآن را ندارد. و اين مبارزه طلبى هنوز هم به قوت خود باقى است، مضافاً اينكه تا حال كسى نيامده بگويد قبل از قرآن چنين كلماتى به اين شكل در فلان كتاب بوده است. همچنانكه كسى نيامده بگويد من مثل آن را آورده ام و اتفاقاً هر قدر انسان فصيحتر باشد بيشتر متوجه مى شود كه فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نيست. همچنانكه جادوگران متوجه شدند كار حضرت موسى (ع) از نوع سحر نيست. موفق باشید
[1] ( 1)- سوره ى بقره، آيه ى 23.
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان وقتی به کمال مطلوب خود رسید، دیگر همواره با آن کمال بهسر میبرد، چه نیاز دارد در دنیا بماند؟! 2- همینطور است. به همین جهت هم همه تلاش میکنند تا به کمال مطلوب خود برسند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در کتاب «خویشتن پنهان» شده است. اساساً بحث بر سر فایدهداشتن یا فایدهنداشتن نیست، بحث بر سر آن است که نفس بعضی از افراد توان مقابله با باکتریها را بعد از مرگ هم دارا میباشند و لذا مانع تأثیر باکتریها بر بدن میشوند. مثل کاری که نفس ما در حیات ما انجام میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی جز همان سؤالات اولیه دریافت نکردم. مجدداً جواب آنها ارسال میشود:
باسمه تعالی: سلام علیکم:
جواب سؤال 1- دشمن اصلی حوزه، غفلت از تبیین درست دین الهی است زیرا در صورت درستنشاندادنِ دین خدا در آن حدّ که انسانها بتوانند از طریق شریعت الهی راهِ اُنس با خدا را بیابند، هر جریان منحرفی که راهِ ما را به سوی خدا میبندد و ما را نسبت به نور حق محروم میکند؛ معلوم میشود اعم از مارکسیسم، یا وهابیگری، یا فرقهی احمد حسن، یا غرب و آمریکا. مشکل اینجا است که اینان کالاهایی دارند که میتواند در عرض کالاهای ما خودنمایی کند وگرنه هرگز کالاهای اینها با حقیقتِ نورانی شریعت محمدی«صلواتاللّهعلیهوآله» آنگاه که درست مطرح شود، همطراز نیست.
جواب سؤال 2- آمریکا به عنوان نمود استکبار مقابل نور توحیدی است که انقلاب اسلامی در این تاریخ به ظهور آورده. توحیدی که ماوراء سکولاریته میخواهد بشر را متذکر این امر کند که تنها با ولایت الهی امورات دنیایی و آخرتی خود را میتواند سر و سامان دهد که تجسم عینی آن ولایت فقیه در مقابل ولایت شیطان است. به همان معنایی که حضرت حق میفرماید: «وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبيناً + يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»(119 و 120/ نساء) هر آنکس ولایت شیطان را پذیرفت حقیقتاً در خسرانی بس روشن و مشخص قرار میگیرد. شیطان در راستای ولایت خود وعده میدهد و آرزوسازی میکند و نیست وعدههای شیطان مگر فریب. و بدین لحاظ آمریکا شیطان بزرگ است و راه عبور از دشمنی آمریکا، نجاتدادن انسانها از وعدهها و آرزوهای شیطانی است.
جواب سؤال 3- دشمن از طریق جهلِ ما نسبت به حقیقت میتواند در حوزهها نفوذ کند و حقیقت چیزی جز آنچه وَحی الهی بدان متذکر است، نیست. آری! آنچه وَحی الهی بدان متذکر است و نه آنکه تنها وَحی الهی را بدانیم. وقتی مادر بر سر فرزندش فریاد میزند: صبر کن تا یادت بدهم، که به چه میگویند حرفشنوی؛ مادر میخواهد فرزندش را به حرفشنوی بکشاند، نه آنکه حرفشنوی را برای فرزندش تعریف کند، بلکه میخواهد کاری بکند که او شنوایِ آنی شود که به ذاتش تعلق دارد، گونهای فراخوانش یا «ندا»ست. و ما مدتهاست که معنای رجوع به حقیقت را با دروس رسمی حوزوی به حاشیه بردهایم و نهایتاً گمان میکنیم با یک درس اخلاق که عموماً آن را امری اعتباری میپنداریم، میتوان مشکل عدمِ رجوع به حقیقت را جبران کرد. در حالیکه اگر آن بحث اخلاقی مبتنی بر بنیادِ جان انسانها نباشد، خود نیز علمی است بر علوم گذشته.
جواب سؤال 4- حقیقتِ دوران ما انقلاب اسلامی است. طلاب عزیز باید انقلاب اسلامی را بشناسند و بشناسانند.
تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع میشود به معنای پناهجستنِ قومی است به آنچه به عنوان تقدیر الهی و حوالتِ قدسی به عهدهاش نهادهاند تا از زهر نیهیلیسم خود را و بشریت را رهایی بخشد و این با نشاندادن حقیقت ممکن است، حقیقتی که امری است تاریخی، و به عنوان امر تاریخی انسانها را در گذر زمان فرا میگیرد و دگرگون میکند و بدین لحاظ حقیقت با انقلاب اسلامی آغاز میگردد و با انقلاب اسلامی نگهداری میشود تا سرآغاز آن قوم تاریخی را به همراه آورد و آن قوم از عادیشدن زندگی رهایی یابد.
حال سؤال این است با توجه به آنچه گفته شد آیا ما از حیث حضور تاریخی خود در سرآغاز هستیم؟ آیا ذات انقلاب اسلامی را به عنوان سرآغاز میشناسیم و به آن توجه داریم؟ یا با همان فهم قبلی به آن مینگریم و با آن همان معاملهای را میکنیم که با سایر اتفاقات انجام میدهید، زیرا عزمِ نظر به دوردستها در ما مرده است.
خطر آنجاست که با فراموشکردن حضور تاریخی انقلاب اسلامی، حقیقت دوران فراموش شود و در این رابطه پوچانگاری یا نیهیلیسم به سراغ طلبه میآید و از خود میپرسد مرا چه شده که با مطالعات حوزوی و عبادات شرعی احساس پوچی میکنم؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرق نمیکند. در هر گناهی اگر انسان در خلوت خود بین خود و خدا توبه کند، خداوند توبهی او را میپذیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بعضی به جهت تنگنظری آنچنان هستند که حرکات سایرین را حمل بر صحت نمیکنند یعنی سوء ظن دارند 2- ریشهی آن در غفلت از محذوراتی است که انسانها دارند 3- ما هم نباید کاری کنیم که خود را در موضع تهمت و سوء ظن قرار دهیم 4- حُسن خلق 5- اینها را به چیزی نگیرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم با مطالعهی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن بتوانید جواب خود را پیدا کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم اگر با اهداف متعالیِ انقلاب اسلامی افراد را بسنجیم، اشخاصی مثل آقای هاشمی بیرون از گود قرار میگیرند. انقلاب اسلامی به آن معنایی که برای تحقق آرمان آن تا آنجا باید جلو رفت که حضرت امام دربارهاش میفرمایند: «مگر بيش از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه هاى دار مى روند؟ مگر بيش از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مى شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه ى اسلامى خود عمل كنيم.» موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید وقتی یک ملت نظر به ظهور انسان کامل در افق عالَم دارد، هر قطعهای از تاریخ او، بسترِ کمال او خواهد شد و از فروافتادن در روزمرّگیها آزاد میشود 2- اتفاقاً یک بازیِ دوسر سود است و نه دوسر باخت. زیرا در بستر ظهورِ عدالت تاریخی است که ما مأیوس نمیشویم و به عدالت نهایی نظر داریم 3- اعتقاد به مهدویت همواره ملت را در فضای عدالت نگه میدارد به همان معنایی که اگر کسی منتظر مصلِح است، خود باید صالح باشد و همین عقیده است که جمهوری اسلامی را تا آنجا جلو میبرد که آقای اسماعیل هنیّه نامهی اخیر را به مقام معظم رهبری مینویسد، زیرا فکر و فرهنگِ مهدوی ملت ما نمیگذارد تا ملت فلسطین مأیوس شوند و چون گردی در هوا پراکنده گردند و معنای امیدواری برای احقاق حق برای همیشه در تاریخ معاصر از بین برود 4- «قرن» در روایات به معنای 100 سال نیست، بلکه به معنی نزدیکی است. یعنی شرایطی که افراد جامعه به پیوستگی و جمعی رسیدند 5- با همهی اینها نه خدا از شما متنفر است و نه بندهی حقیری چون من که فکر میکنم با نگاه خداوند به امثال شما میتوان نگریست. در آخر پیشنهاد میکنم اگر خشمتان فرو نشست، سری به کتاب «بصیرت و انتظار فرج» که بر روی سایت هست بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالبی که فرمودید، مطالبی نیست که در سؤال و جواب در این فضا بتوانید نتیجه بگیرید. پیشنهاد بنده آن است که ابتدا باید در آن بستر دینی و فرهنگی که هستید، تحقیق کاملی داشته باشید تا در رجوع به فرهنگ و دین بعدی دچار بحران و بیپایگی نگردید. مثلاً معاد جسمانی که در دین اسلام است را درست بررسی نکردهاید و خیلی سطحی از آن گذشتهاید. به عنوان نمونه در این مورد میتوانید سری به جزوهی «نحوهی حیات بدن اُخروی» که بر روی سایت هست، بزنید.
در مورد توحید هم عمده جمع بین تنزیه و تشبیه است. یعنی نظر به احدی که صمد هم میباشد. از طرفی در احدیت خود جایی برای غیر نمیگذارد و با صمدیت خود راه را به سوی حقیقتش میگشاید. در روایت داریم: حضرت سجاد (ع) مى فرمايند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور»[1] خداوند مى دانست در آخرالزمان اقوام متعمّقى مى آيند كه براى آنها سوره توحيد و شش آيه اول سوره حديد را نازل كرد. اين خبر نشان مى دهد براى فهم سوره ى توحيد و شش آيه ى اول سوره ى حديد نياز به روح آخرالزمانى است. نتيجه اينكه واژه ها هر اندازه هم كه مقدس باشند تنها در گرو تفكرى كه به آنها رجوع مى شود بزرگى و قداست خود را مى نمایاند.
بنده تا حدّی اُپانیشادها و مکتب یوگا را مطالعه کردهام. نظر خودم آن است که توحید اسلام، جامعتر است بهخصوص توحیدی که حضرت در نهجالبلاغه از آن گزارش میدهند
آن نوع توحید بیشتر با جنبههای شخصیِ دین سر و کار دارد و نسخهی عالمگیر تجویز نمیکند و لذا آثار و نتایجش عمومی نبوده و تحت عنوان «تجربهی دینی» امروز مشهور است. هایدگر در این مورد آخرین مرحلهی دورهی مدرن را غیاب خدایان و یا فروبستگیِ ساحت قدس میداند و معتقد است حاصل این غیاب، آن است که ما نسبتمان با خدایان در حدّ تجربهی دینی فرو کاسته میشود و معتقد است مسیحیت با فردیکردنِ دین نقش مؤثری در این مورد داشته است و عملاً راه را برای تمدنِ سکولار باز گذاشته است. موفق باشید
[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 91.