بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24000
متن پرسش
سلام استاد عزیز: شرمنده مزاحمتون شدم. بنده در یک سال گذشته ضرر مالی بسیار شدیدی کردم.ازم کلاه برداری شد و تقریبا تمام سرمایم رو از دست دادم. حدود ۵۰۰ ملیون تومان. نمی دانم کار خدا بوده یا ندانم کاری خودم. الان بدجور خودم رو باختم. حتی می خواستم خودکشی کنم. شما راه کاری سراغ دارین من از این بن بست بیرون بیام؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به آیه‌ی 22 و 23 سوره‌ی حدید فکر کنید که می‌فرماید: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ. لِّكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» هیچ مصیبتی در زمین و در زندگی شما پیش نمی‌آید مگر آن‌که از قبل تعیین شده است و این به جهت آن است که نه از آن‌چه از دست داده‌اید تأسف بخورید، و نه از آن‌چه یافته‌اید، مغرور گردید، همه را به عهده‌ی خدا بگذارید و در امتحانی که خدا برایتان پیش آورده، از او توفیق بخواهید. موفق باشید

23999
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد گرامی با سلام: مطلب زیر آیا صحیح است در غیر اینصورت راهنمایی فرمایید. بعضی معتقدند که تقوا فقط رفع حجاب های مربوط به علم حضوری است و شهید مطهری اشاره دارد که تقوا عقل عملی را شکوفا می کند و نه نظری را. اما من معتقدم تقوا باعث شکوفایی هم علم حضوری و هم علم حصولی می گردد برای مثال حضرت نوح (ع) فن آوری ساخت کشتی را حضرت یوسف (ع) ذخیره گندم برای ۷ سال و یا حضرت محمد (ص) توصیه به حجامت را و یا طبی که از معصومین به دست ما رسیده است و حل مسائل موشکی توسط شهید طهرانی مقدم و... اینها نمونه هایی هستند که با تقوا بدست آمده است. در آیه ۲۸۲ بقره داریم «واتقو االله و یعلمکم الله و الله بکل شی علیم» به نظرم «یعلمکم االله» به بکل شی ربط دارد یعنی تقوای الهی باعث می شود خداوند شما را به هر علمی (بکل شی) که بخواهد یاد دهد یعنی هم علم حضوری و هم علم حصولی (جه در زمینه معارف و چه در زمینه حل ریاضی ...). از طرفی داریم «و من یتق الله یجعل له مخرجا» (طلاق/۲) .تقوا راه خروج از مشکل (مشکلات فکری، مادی، معنوی،فنی ، .....) است. باتشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز با شما هم‌نظر هستم. و در جواب آن‌هایی که می‌گویند چرا بعضی‌ها بدون رعایت تقوا به این علوم مدرن رسیدند؛ باید گفت ولی به جهت عدم تقوا، نه‌تنها از آن علوم بهره‌ی حقیقی نبردند، بلکه جهان را نیز به آتش کشیدند. موفق باشید

23998
متن پرسش
جناب استاد با سلام و آرزوی سلامتی برای حضرتعالی: انس با قرآن و آشنایی با مفاهیم عمیق آن همواره یکی از بزرگترین آرزوهای من بوده که متاسفانه تا الان محقق نشده است. قصد داشتم از نمایشگاه کتاب تفسیر المیزان را تهیه کنم بلکه بتوانم روزی چند خط بخوانم و با وجود مشغله شدیدی که بخاطر شغلم (هیات علمی پژوهشی دانشگاه در رشته داروسازی) دارم، مصمم هستم که این وقت را فراهم سازم ولی نمی دانم از کجا شروع کنم. سوره خاصی را توصیه می فرمائید و اصلا این راه را صحیح می دانید؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» که در قسمت نوشتارهای سایت هست، در این رابطه کمک کند. موفق باشید

23997
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز درد دلی داشتم و پیشنهادی. بنده از اون دخترهایی هستم که تقریبا سرمایه گذاری زیادی روم شد برای خدمت به کشورم به عنوان یه خانم و نظر به اینکه شما همیشه می فرمایید که دیگه اینکه سلوک طوری باشه که فرد خودش خوب باشه درست نیست و باید وارد اجتماع بود و بخصوص الان که تو بحث خانم ها هنوز مشگل هست اینطور که بنده رو گذشته خودم فکر می کنم اصلا برای همین زمان از طرف مربیان تربیت شده بودم بنده رشته علوم تجربی بودم و واقعا هم با علاقه و با انواع استعداسنجی ها و کلی کار کارشناسی شده از طرف مدرسه وارد این رشته شدم نه اینکه جو دکتری گرفته باشدم ولی متاسفانه به دلیل وجود کنکور و اینکه نتونستم از این سد بگذرم پدر مادر بیسوادی داشتم اصلا این زحماتی که برایم کشیده شد قابل استفاده و ثمر نداد. الان مانده با عمر تلف شده وقتی به اجتماع نگاه می کنم می بینم اینقدر پزشک خانم داریم، ولی متاسفانه اصلا حالا نظر بنده اینه اکثر نتونستن بفهمن چرا اومدن پزشک شدن. خود بنده گاه در مراجعه به پزشک کلی باید بگردم تا یه متعهد متخصص پیدا کنم از طرفی برای دامه در این رشته مانده ام. رشته پزشکی رشته بازی هست اکثر میگن احتمال فساد توش زیاد هست مانده ام از طرفی با وجود طب سنتی اینکه میشه این دو را تلفیق کرد واقعا میشه چیز خوبی از آب دراورد و از طرفی چیزهایی که راجع به اختلاط دختر و پسر می شنوم تو این رشته البته دانشگاه فلاورجان در رشته های پزشکی اونطور که شنیدم تخصصا پزشکی، نه شاخه هایش فقط دخترانه هست ولی آزاد از یه طرف با بعضی دختران که حرف می زنی از عدم اختلاط دختر و پسر راضی اند و میگن به درس و تحقیقمون می رسیم بخصوص بچه هایی که پدر مادران سواد داری ندارن که محیط رو بشناسه و بکر وارد محیط میشن از طرفی هم با دخترانی مواجه میشیم که اختلاط و سر و کله زدن با پسره را کلاس و تمدن میدونن و میگن اینها که پسر تو دانشگاهشون نیست عذر میخام خنگ بار میان از طرفی همون فلاورجان هم هنوز اساتید مرد زیاد داره وقتی از پیشنهادهای برخی آقایون به خانم ها جاهای مختلف می شنوم مردد می شوم چرا من که اینقدر علاقه به درس دارم و اینقدر برام زحمت کشیده شده. یا امثال بنده که زیادن باید اینطور بشیم؟ درسته که به طور پراکنده داره کارهایی میشه ولی به نظر میرسه محیط دانشگاهها نباید جدا بشه از فضای تحقیق، اینطوری یه هرج و مرج ایجاد شده تو هر رشته ای افراد مجبورن برای مدرک بروند داشگاه چون اکثر اساتید نتونستن خودشونو به روز کنن یا اینکه علم ندارن و نمیتونن پاسخ بچه ها را بدهند و بچه ها مجبورند بروند بیرون کلاس خصوصی و اونها که ندارند هم که عمرشون تلف و بعد مدتی هم به علاف بودن عادت میکنن حالا این یعنی حال و روز بنده است که سهمیه شاهد هم داشته ام واقعا سخت شده بخواهی تو محیط های مختلط دوام بیاری. یعنی نمیزارن حاج آقا. البته بنده به کنترل خیال شما هم اعتقاد دارم روشم کار کردم و اصلا وقتی اون مسیر برام باز نشد مسیر رو عوض کردم ولی باز می بینم برایه بیماری خود یا خانواده چقدر باید دنبال یه پزشک خانم خوب گشت. ۲. مسئله دوم اینکه حاج اقا اگر امکان داره یه قسمتی از جلسات تون را مدتی بر خانمها تو یک یا دو تا حوزه علمیه خواهران سطح شهر اگر امکان داره و برای مدتی ترجیها نزدیک زمان ثبت نام حوزها اگر زحمت نیست بگذارید تا خیلی دوستان که دوست دارند وارد حوزه بشن بتونن جای خودشون رو پیدا کنن و یا اگر امکان داره همون دانشگاه فلاورجان یا اینجاها که میشه بچه ها تو اون محیط بتونن ادامه بدهن بنده فکر می کنم یه عده گرد وجود با برکت شما اونقدر جذب شدن که نمیشه رفت محیط دیگه و نمیشه به هر محیطی اعتماد کرد در صورتی که با شما اگر بریم تو فضای دیگر و مدتی اونجا باشیم فکر کنم هم برای اون محیط خوبه هم افرادی از اونجا جذب میشن هم یه عده از دوستان وارد اون محیط ها می شوند و میشه تغییراتی را ایجاد کرد. ممنون استاد عزیزم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به این آیه فکر کنید که حضرت ربّ العالمین می‌فرمایند: «وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا»(مریم/۷۱) و هيچ كس از شما نيست مگر آنكه وارد دوزخ مي شود، از جانب پروردگارت حكمي قطعي است. همین حالت در دنیا هست که ما نمی‌توانیم از این دنیا با این نحوه مشکلات فرار کنیم، بلکه باید تلاش کنیم در عین حضور در این صحنه‌ها، گرفتار آن‌ها نباشیم. به همین جهت در روایت داریم: ائمه «علیهم‌السلام» از جهنم عبور می‌کردند، ولی جهنم برای آن‌ها خاموش بود. ۲. پیشنهاد خوبی است، ولی شرایط سنی بنده طوری است که امکان حضور در محل‌هایی که می‌فرمایید برایم نیست. ولی فکر می‌کنم با توجه به طلبی که دارید خداوند آن طلب را بی‌جواب نمی‌گذارد. موفق باشید

23996
متن پرسش
سلام استاد: اولا می خواستم بگم که من یک نوجوان کاملا از دین زده و غرق در گناه بودم ولی کاملا اتفاقی (البته با لطف خدا) با شما آشنا شدم و شما دید من نسبت به دین رو عوض کردید و من رو وارد دنیای جدیدی کردید و الان هم تغییرات زیادی در جای جای زندگیم می بینم. سوالمم اینه ک شما در یک سخنرانی با عنوان چگونگی فعلیت یافتن باور های دینی وجود تلویزیون در خانه رو نقد کردید و من قبول دارم و همین الان هم متاسفانه در این سن دارم دور شدن از آن حس خوب معنوی بوسیله تلویزیون رو می چشم هر از گاهی ولی یک مسئله ای در اینجا وجود دارد: شما قطعا می دانید با این فیلم ها و داستان های جذاب و هرچند غیر الهی چه استعداد هایی کشف شده اند و پرورش یافته اند، غیر الهی بودن این ها را قبول دارم و اصلا شما فرض کنید من الان تلویزیون را دادم رفت، پس انسان در چه زمینه هایی استعداد ها و تخیلات و پرورش ذهن را انجام دهد که با ذهنی فعال در مورد خدا وقدرت او تفکر کند. (علاوه بر اینکه تماس فطری دارد با خدا)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قصد بنده فعلاً این نیست که به‌کلی از تلویزیون فاصله بگیریم. عرض بنده آن است که ذاتِ این پدیده را بشناسیم تا برای مردم ما جهان دیگری ظهور کند، وگرنه در این شرایط نمی‌شود به‌کلّی مردم را از تلویزیون فاصله داد. موفق باشید

23995
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: این متن رو جایی دیدم ممنون میشم نظرتان را راجع به این متن بفرمایید. ۱. همانطور که راجع به بیانیه گام دوم می فرمودید گویا نقشه راه آینده به جوانان داده شده و توانایی تحققش نیز به آن ها داده شده. ۲. و اینکه انسان هایی که تاریخ را رقم زدند انسان هایی بودند که خودشان را در تاریخ ایجاد کردند و نه ادامه استاد شان و حتی تصمیم هایی گرفتند که ابتدای امر اساتید شان با آن مخالف بودند اما آن شخصیت ها به خصوص حضرت امام رحمه الله علیه با اشراقی که بر قلبشان شد علی رغم مخالفت استاد شان و بزرگان زمانه شان حرکتی کردند و خود تاریخی رقم زدند نه اینکه ادامه ی شخصیتی باشند بلکه خداوند وظیفه شان را نسبت به دین خودش به آن ها اشراق کرد و آن ها عمل کردند. ۳. و اینکه یک بار ظاهرا فرموده بودید آینده، آینده آنلاین است و بنده ناراحت می شوم که بعضی می گویند آقای طاهرزاده برای ما بس است یا آقای فلانی برای ما بس است بلکه باید همه نگاه ها دیده شود تا نگاهی کامل و مفید برای آینده ایجاد شود. به ذهنم رسید ممکن است که جوانانی که قرار است گام دوم این انقلاب و نهضت توحیدی را رغم بزنند بعید نیست نتیجه ای که به آن می رسند و تصمیماتی که بگیرند مخالف نظر بسیاری از بزرگانی باشد که متعلق به تاریخ آینده نیستند. برای مثال ممکن است کلید تعالی حوزه و ساخت حوزه علمیه متناسب با آینده به دست جوانان باشد و بزرگان بسیار محترم ما نتوانند حرف این افراد را درک کنند اما مطمئنا وقتی خواسته شان را رقم زدند آن بزرگان نیز زبان به تحسین آن ها وا کنند. همچنین برای دانشگاه ها و همچنین برای برخی فعالیت های فرهنگی، به خصوص به طور مصداقا در وقایع سیل اخیر بعضی از بزرگان طلاب را به نشستن در حجره و درس خواندن ترغیب کردن اما طلاب در صحنه های جهاد حاضر شدند و اتفاقات فوق العاده ای رقم زدند که دوستان و همان بزرگان حوزه بسیار خوشحال شدند و دشمنان از حضور طلاب فوق العاده غضب کردند که باز خورد آن را همه در فضای مجازی، توئیت ها و ... و حتی در ماجرای اخیر طلبه همدانی دیدند. که آن هم به نوعی نشانه عصبانیت دشمن از قشر طلاب بود. البته نه خودکامی افسار گسیخته و غیر اصولی بلکه این انتخاب ها را خود خداوند در جلوی راه جوانان می گذرد و به نوعی خودشان هم متوجه تصمیم بزرگی که می گیرند نیستند. همچنین با حفظ اصول و مبانی اصلی حرکت انقلابی دینی، همراه مشورت با بزرگان و با تبعیت تام و تمام و پیروی از فرامین ولی امر مسلمین نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و منظور از کلمه بزرگان در این متن غیر از امام خامنه ای می باشد. در انتها هدف متن این است که بگوید: ۱. قدم های بعدی انقلاب به دست جوانان رقم می خورد و ضرورتا در ابتدا مطابق نظر بسیاری از بزرگان نیست اما آن قدم ها همان هایی است که حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء می خواهند. ۲. عدم همراهی بعضی بزرگان با بعضی نظرات ضرورتا به معنای غلط بودن آن نیست و آن هایی که تاریخ ساز شدند الگوی تام و تمام انتخاب نکردند که ادامه او شوند بلکه با استفاده از محاسن بزرگان خود تاریخ خودشان و زمانه شان را رقم زدند مانند حضرت امام خمینی، شهید مطهری، علامه طباطبائی و... اینکه اتفاقات بزرگ خط شکنی می خواهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با آن‌چه فرموده‌اید کاملاً موافق هستم. در جزوه‌ی «ما و آینده» نیز سعی شد در همین رابطه نکاتی عرض شود. حقیقتاً قضیه همین‌طور است که اتفاقات بزرگ، انسان‌های خط‌شکن می‌خواهد، ولی در بستر انقلاب و در بستر افقی که حضرت امام و رهبر معظم انقلاب در مقابل ما گشوده‌اند. آری! قدم‌های این جوانان، همان قدم‌هایی است که حضرت ولی عصر «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» القاء فرموده‌اند. دشمن و جریان غرب‌زده آخرین نفس‌هایش را می‌کشد. این کشور، تنها با روحیه‌ی انقلابی می‌تواند اداره شود و از تنگناهای تاریخی خود عبور کند. موفق باشید   

23994
متن پرسش
با سلام: بنده امام جماعت مقبره عارف بالله شاه حسین ولی تبریز هستم عرص کنم که استاد عزیز می خواستم در این مورد این عارف بالحق و بالله کتابی تنظیم کنم که خیلی ناشناخته است نه تنها در تبریز بلکه تو ایران خیلی ناشناخته است. لطفا راهنمایی کنید. منابع اصلا نمیدونم که از کجا باید شروع کرد. لطفا راهنمایی کنید. با تشکر
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی را می‌خواهید شروع کنید. اولاً: موضوع رابطه‌ی جناب شاه‌حسین ولی با علامه طباطبایی را باید به‌خوبی بپرورانید از آن جهت که آن عارفِ باللّه مأمورِ رساندن حکم خداوند به علامه‌ی طباطبایی بوده‌اند و این نشان می‌دهد مرحوم شاه‌حسین ولی آماده‌ی چنین مأموریتی بوده‌اند و طلب چنین کاری را داشته‌اند که به اهل علم متذکر تضمینِ رزق‌شان شود[1]. لذا اگر طلاب در سراسر کشور نگران رزق‌شان می‌باشند باید به سراغ مرحوم شاه‌حسن‌ولی بروند تا به آرامش لازم جهت ادامه‌ی کار برسند. ثانیاً: جناب شاه‌حسین‌ولی، مأمور بودند خود را به جهان معرفی کنند تا در حین حضور برزخی که دارند بتوانند دستگیری‌های لازم را بکنند زیرا در خودْ چنین امکانی را داشتند و مردم نباید از آن غافل باشند. ثالثاً: نظر بنده آن است که ایشان ما را به تبریز کشاند و لذا وقتی به طور ناخودآگاه از مقابل مقبره‌ی ایشان عبور می‌کردیم، نگاه چشم‌مان به طرف مقبره‌ی ایشان معطوف شد و ایشان ما را متوجه‌ی خود کردند. زیرا عزیزانی که بنده را به تبریز دعوت کرده بودند، خودشان از موقعیت مقبره‌ی ایشان اطلاع نداشتند و وقتی بالاخره بنده توفیق زیارت جناب شاه‌حسین‌ولی نصیبم گردید، به قرآن تفأل زدم و با این آیه روبه‌رو شدم که می‌فرماید: «وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ»(کهف/28) جان خود را همراه کن با کسانی‌که همواره پروردگار خود را می‌خوانند و طالب نظر و وَجه او هستند. و معلوم است که از این آیه می‌توان برداشت نمود در کنار مقبره‌ی شریف شاه‌حسین‌ولی می‌توان مأوای خوبی را در زیر سایه‌ی پروردگار احساس نمود. عزیزانی که همراه بنده بودند نیز، به این امر اذعان داشتند. رابعاً: به نظرم خوب است که جنابعالی نوعی از تحقیق را از افرادی که به زیارت ایشان می‌آیند را شروع فرمایید تا احوالاتِ آن‌ها، مطالبی تدوین شود و به کار سایر زوّار درآید. موفق باشید

 

 


[1] - مترجم المیزان آیت الله موسوی همدانی در جلد اول تفسیر المیزان با اجازهٔ علامه طباطبایی داستانی را میاورد که در اصل عربی این تفسیر وجود ندارد. در آن داستان که از قول علامه طباطبایی است چنین آمده: «هنگامی که در نجف درس می‌خواندم برای من از تبریز ماهیانه‌ای می‌آمد و من با آن ماهیانه امرار معاش می‌کردم. یک وقتی که به علت اختلاف دو دولت ماهیانه ما قطع شد و پس‌انداز ما هم تمام شد. یک روز سر میز مطالعه نشسته بودم ناگهان همین فکر رشته افکار مرا پاره کرد که، تا کی تیرگی روابط بین ایران و عراق ادامه خواهد داشت، پولی نداریم و در غربتیم. به محض اینکه این فکر به نظرم رسید متوجه شدم که محکم درب خانه را کوبیدند. رفتم در را باز کردم، آقائی پشت در بود با محاسن حنائی و قد کشیده، عمامه‌اش فرم خاصی بود لباسش هم همین‌طور به محض اینکه در باز شد گفت سلام وعلیکم –جواب سلام را دادم- آن مرد گفت من شاه حسین ولی، خداوند تعالی می‌فرماید دراین هیجده سال چه وقت تو را گرسنه گذاشته‌ام که تو حالا مطالعه ات را رها کردی و به فکر این افتادی که روابط ایران و عراق تا کی تیره می‌ماند و کی برای ما پول می‌رساند. خدا حافظ شما- من هم خدا حافظی کردم و درب را بستم آمدم تو، پشت میز نشستم آن وقت تازه سرم را از روی دستم برداشتم بعد چند سؤال برایم پیش آمد که آیا من با پاهام دم دررفتم یا همین‌طور که سرم روی دستم بوده این عالم را مشاهده کردم؟ جواب این سؤال برایم روشن نشد. سؤال دیگری که برایم پیش آمد این بود که آیا خواب دیده‌ام یا بیداربودم؛ ولی برایم مسلم بود که بیدار بودم. سؤال سوم این بود که این آقا گفت شیخ حسین ولی یا شاه حسین ولی، ولی شاه بودن به قیافه اش نمی‌خورد، شیخ بودنش را مطمئن نبودم. این سؤال لاینحل بود تا اینکه برایم نوشتند بیا تبریز، صبحها طبق معمول در نجف بین الطلوعین به وادی السلام نجف می‌رفتم. در آنجا در تبریز هم قدم زنان می‌رفتم سر قبرها، در همین موقع برخوردم به قبری که مشخص بود قبر محترمی است و حالی دارد، سنگ قبر را خواندم، دیدم بعد از احترامات زیادی نوشته مرحوم شاه حسین ولی، متوجه شدم که این همان آقائی است که در نجف آمده در منزل ما، تاریخ فوت را نگاه کردم دیدم حدود ۳۰۰ سال قبل است. یکی دیگر از مسائلی که روشن نشده بود این بود که شاه حسین ولی گفته بود خداوند فرموده ۱۸ سال تو را گرسنه نگذاشته‌ام ولی این تاریخ کجاست. چون حدود ۹ سال بیشتر نیست که در نجفم و حدود ۲۵ سال است که درس می‌خوانم. پس مبدأ این تاریخ کجاست. وقتی فکر می‌کردم متوجه شدم که درست ۱۸ سال است که من معمم شده‌ام و به لباس سربازی امام زمان (عج) درآمده‌ام. موسوی همدانی (۲۶/۰۸/۶۱)

23993
متن پرسش
سلام بر استاد بزرگوارم و پدر معنویمان. خداوند شما رو حفظ کند ان شا الله. استاد ببخشید سوالی هست که به شدت ذهن بنده رو درگیر کرده و متاستفانه جز توجیه خودم جواب قانع کننده ای دستگیرم نمی شود. و آن سوال این است که با این اوضاعی که در کشور به وجود آمده مثل گرانی، گناه های آشکار مثل بی حجابی و ... ، زندگی های تجملاتی مسئولین کشور، اختلاس ها،بی تفاوتی مسئولین نسبت به مردم، شرایط بهم ریخته جامعه، بیکاری، اینکه خیلی ها با پارتی میرن سرکار و کارشون راه میفته و .... جرا حضرت آقا که جانم به فدایش چیزی نمی گویند؟ کاری نمی کنند؟واقعا اگر امام زمان هم بیایند رویه ایشان هم همین گونه خواهد بود؟ بنده شنیدم وقتی امام زمان بیایند با همه بدی ها مبارزه می کنند و انتقام مظلومین رو می گیرند. اما واقعا بنده برام شبهه پیش اومده که چرا حضرت آقا کاری نمی کنند؟ خب ما دلمون به ایشان گرم است. اما نمی دانم چرا حضرت آقا با این ها کاری نمی کنند؟ما که خود مثلا حزب اللهی و انقلابی هستیم شبهه برایمان پیش اومده بقیه مردم که خیلی زده شدند و بی احترامی می کنند؟ دلیلش چیست حضرت استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر این حقیر، رهبر حکیم و فرزانه‌ی انقلاب تلاش می‌کنند تا این نظام نوپا حفظ شود و بستری باشد برای حضور امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه». رهبر انقلاب تفاوت بسیاری نسبت به جایگاه امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» دارند. اگر به روش حکیمانه جلو نروند و آرام‌آرام مردمی که شدیداً تحت تأثیر دنیای مدرن هستند، متذکر حقیقت ننمایند؛ این آخرین امید شیعه که بستر تحقق حکومت حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، گرفتار انواع اختلال‌ها می‌شود، در حالی‌که حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» با پشتوانه‌ی قدسی خود، امکان آن را دارند که با برخوردهایی سختْ موانع را در مقابل خود دفع نمایند. سخت امیدوارِ آینده‌ای باشید که دشمن خسته از این‌همه تلاشی که کرد، در حال مأیوس شدن است. موفق باشید     

23992
متن پرسش
سلام علیکم: راه رسیدن به شهادت از منظر قرآن چیست؟ لطفا راهکار دهید که در جامعه کنونی چطور می شود به مقام شهادت رسید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقط با رعایت شریعت و ایثار و تواضع و راضی‌بودن به رضای الهی راه، گشوده خواهد شد. موفق باشید

23991
متن پرسش
با سلام: در جایی از برهان صدیقین می خوانیم که: «صفاتي مثل امكان و حاجت و معلوليت كه به وجود نسبت داده مي شود به جهت اصل و حقيقت وجود نيست، بلكه به جهت نقص هايي است كه خارج از اصل و حقيقت وجود است». منظور از نقص های که خارج از اصل و حقیقت وجود است چیست؟! در حالی که به سبب تشکیکی بودن وجود، شدت و ضعفش از خودش است نه اینکه امر عدمی از بیرون در آن وارد شده باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امکان، ذاتیِ ممکن‌الوجود است که نسبت به وجود، لا اقتضاء است و معلولیت نیز نسبت به علت معنا دارد و ذات وجود، خارج از معلولیت است. موفق باشید

23990
متن پرسش
سلام علیکم: کجا دانند حال ما .... الان که این درد دل رو خدمت شما عرض می کنم اشک از چشمانم سرازیر است. پس از دو ماه انتظار برای شنیدن ادامه جلسات فصوص متوجه شدم که ظاهرا این جلسات تعطیل شده و نفس ما بریده شده. راستش خودم هم از شدت حس دردی که از این خبر به قلبم وارد شده در تعجبم. حسرت و افسوس ... دارم به گناهانم فکر می کنم که چه کردم که خدا این رزق زلال رو از ما گرفت. چه مصیبت سنگینی! ربنا افرغ علینا صبرا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم جای نگرانی نباید باشد، زیرا بنا شد رفقایی که مایل‌اند مباحث فصوص را دنبال کنند، نام نویسی کنند تا صوت مباحث فصوص که قبلاً انجام شده است؛ در اختیارشان قرار گیرد. در ثانی: آیا بحث سوره‌ی فتح که بنا شد ادامه یابد، در همان راستا، جان و دل را مورد خطاب قرار نمی‌دهد؟ موفق باشید

23989
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت به شما استاد عزیز. سوال بنده در مورد دعاست. من در مورد احادیث و فرمایشات معصومین علیهم السلام در مورد دعا هیچ بحثی ندارم. به دیده منت. اما بنده در مورد دعا به این نتیجه رسیدم که کار بیهوده‌ای است. چون اگر خداوند متعال صلاح بدونن اون مورد رو چه دنیوی و چه اخروی به شما خواهند داد. در غیر این صورت همه‌ی خلایق جمع بشوند و دست بر دعا ببرند اتفاق نخواهد افتاد. برای بنده که این قطع و یقین جا افتاده و از دعا کردن لااقل در مورد خودم ناامید شدم. در مورد مثال بالا هم میشه به این موارد اشاره کرد که زمانی که امام خمینی (ره) در بیمارستان بستری بودند هر شب اخبار اعلام می کرد برای شفای ایشان دعا کنید. از بین اون جمعیت یعنی یک نفر از ته دل دعا نکرد که امام (ره) زنده بمونند؟ یا طبق فرمایش معصوم علیه السلام، تحت قبه حضرت سیدالشهدا علیهم السلام دعا مورد اجابت قرار می گیره. سوالم اینه که از بعد از غیبت کبری یعنی یک دعا هم در مورد فرج حضرت مستجاب نشده که فرج ایشون رخ بده؟ و مثال هایی از این دست. خواهشمندم در صورت صلاح دید، پاسخ قانع کننده‌ای به بنده بدید. سپاس از حسن توجه شما استاد گرانقدر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع دعا موضوع مهمی است. مثلاً بزرگان دین در تفسیر آیه‌ی «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ ۖ» بگو که اگر دعای شما نبود خدا به شما چه توجه و اعتنایی داشت؛ سخن‌ها دارند. نهایت این‌که بعضی نیازها در إزای دعا تحقق می‌یابد، ولی بعضی از تقدیرات، طوری است که بنا است انجام شود و با دعا تغییر نمی‌کند ولی ثواب دعاکردن برای انسان می‌ماند. موفق باشید

23988
متن پرسش
سلام ازتون خاهش میکنم این پیامو ب دست استاد برسونید با سلام و عرض ادب: استاد من کتاب فرزندم این چنین باید بود شما را مطالعه کردم و الان چند ماهی میگذره و این چند ماه تماما درگیر موضوعی شدم ک تو کتابتون با عنوان علم لا ینفع مطرحش کردین. استاد من مدرس دانشگاه در رشته تربیت بدنی ام از نوجوانی به خاطر علاقه شدیدم به هیجان و فعالیت های بدنی و تخلیه ی انرژی وارد این رشته شدم اما حالا که سی ساله شدم شدیدا بین دو راهی گیر کردم که ورزش و تخلیه انرژی در این مسیر کار درستی بوده یا نه؟ این علم و حرفه شاید میتونم بگم رابطه ای با کمال انسان و رسیدن به خدا نداره من دوره ی نوجوانی خیلی پر انرژی بودم و زیاد ورزش می کردم رزمی و غیررزمی از طرفی خیلی از اخلاقامم مردونه شده که الان شوهرمم از این حالت بدش میاد و الان که صاحب فرزند شدم و می بینم که چقد نیاز به انرژی داره بدنم کشش نداره از طرفی دیگر اگر من تو اون سن و سال به سمت ورزش نمی رفتم نمیدونم با اون همه انرژی چکار می کردم. الان به شدت احساس افسردگی و رکود می کنم. راهی که پانزده ساله ادامه می دادم و هنوزم دوستش دارم و می بینم که من رو با معارف دینی مانوس نکرده نه میتونم ترکش کنم و نه میتونم در آن پیشرفت کنم. با دیدن مسابقات ورزشی پیش خودم فکر می کنم مدال گرفتن و و مقام آوردن بی معنی است ولی وقتی تبریک رهبری به ورزشکارا رو می بینم باز میگم اگه بی فایده و پوچ بود رهبر ازشون تشکر نمی کردند. استاد من واقعا بین دو راهی موندم که نمیتونم تشخیص راه درست رو بدم. و اینکه الان یه دانشجوهایم نمیدونم منصرفشون کنم از این راه یا ادامه بدند. ممنون میشم کمکم کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ورزش، امر لازمی است و در این مورد خوب است به قسمت سوم کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که بر روی سایت هست رجوع فرمایید. ۲. در همین زمان که همسر و فرزند دارید، نیز در عین حفظ روحیه‌ی عاطفه‌ی زنانه خوب است کار ورزشی و شخصیت ورزشی را حفظ کنید. ۳. دانشجوها را باید در عین تذکر به ممحض‌نشدن به ورزش و استفاده از معارف الهی، از ورزش باز ندارید. ۴. ورزش قهرمانی را هرکس باید با روحیه و زندگی خودش حل کند، در حدّی که مواظب باشد به زندگی‌اش لطمه‌ای نخورد. موفق باشید

23986
متن پرسش
سلام استاد عزیز: می خواستم نظرتون رو در مورد جناب ابن عربی علیه رحمت بپرسم، با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به آرشیو سؤالات در قسمت شخصیت‌ها، به عنوان «ابن‌عربی» رجوع فرمایید. موفق باشید

23984
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد در مورد رابطه علم خدا با وجود خداوند کتابی را مطالعه کردم، اما توضیح شما راهگشاتر می باشد. ممنون میشم راهنمائی کنید. با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «برهان صدیقین» روشن می‌شود که علم خداوند به ذات خود عینِ علم اوست به همه‌ی مخلوقات، زیرا وجود همه‌ی مخلوقات، از تجلیات وجود خداوند است. موفق باشید

23982
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما استاد گرامی و تشکر فراوان به خاطر دروازه های نوری که شما به زندگی ما گشودید. استاد گرامی مدتی است که سیر مطالعاتی شما را شروع کرده ام البته هنوز در مقدمات هستم. سه سوال از شما داشتم. ۱. فکر می کنم به لطف خدا بنده گیرایی خوبی در مسائل فلسفی مثل براهین صدیقین و حرکت جوهری و امثال اینها دارم. با توجه به این استعداد به نظر شما همان سیر مطالعاتی عمومی را دنبال کنم یا پیشنهاد خاصی برای من می فرمایید. ۲. کتاب حی بن یقظان را تورقی کرده ام و خیلی دوست دارم آن را بخوانم و تفکرم را با شخصیت داستان پیش ببرم به نظر شما برای آن وقت بگذارم یا خیر و اگر بله در کدام مرحله از سیر مطالعاتی؟ ۳. کتاب معرفت نفس و حشر را در کدام مرحله مطالعه کنم؟ در پناه حق باشید. خدا نگهدار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اگر احساس کردید روح‌تان بحث‌ها را می‌پذیرد، چرا آن‌ها را دنبال نکنید. ۲. به نظرم خوب است آن کتاب را بعد از مباحث «ده نکته» دنبال کنید. ۳. بعد از کتاب «معاد» و شرح صوتی آن إن‌شاءاللّه بتوانید با کتاب «معرفتِ نفس و حشر» مأنوس گردید. موفق باشید

23981
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد می خواستم موضع جنابعالی در مورد جریان آکادمی (فرهنگستان علوم اسلامی قم) و پیروان مرحوم منیرالدین حسینی را بدانم. (به طور مشخص اعتقاد آنها به عقیم بودن فلسفه اصالت وجود صدرایی در ساحت عینی و کاربردی و مطرح کردن فلسفه اصالت فاعلیت در برابر اصالت وجود) تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین ارادت به جناب استاد میرباقری عزیز، نظر مقام معظم رهبری را در رابطه با فلسفه‌ی صدرایی اصیل می‌دانم. از آن جهت که ایشان معتقدند برای تحقق تمدن اسلامی، فلسفه‌ی صدرایی ضروری است. عرایضی تحت عنوان نقش حکمت متعالیه در انقلاب اسلامی به آدرس زیر داشته ام.  http://lobolmizan.ir/sound/1284 موفق باشید

23979
متن پرسش
لطفا خصوصی پاسخ داده شود استاد عزیز سلام: در خصوص آیه «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا» سوالاتی داشتم: ۱. فرمودید که اگر مثلا رزق بخواهیم و بگوئیم یا الله او رزاق می شنود پس این آیه چه می شود؟ ۲. برداشت من این بوده که خدا دوست دارد هر مشکلی داریم دقیقا همان را مطرح کنیم یعنی با اسم مربوط به آن خدا را بخوانیم آیا اینگونه است؟ ۳. برخی موارد نمی دانیم چه اسمی مرتبط با مشکل ماست باید چه کنیم؟ ۴. منزلی که بنده در آن ساکنم باب میل نیست و به علت بی دست و پایی و نداشتن عقل معاش تا حال نتوانسته ام تغییر محل بدهم. اسم مربوط به این مشکل چیست و چگونه به آن اسم رجوع کنم تا مشکلم حل شود؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. معنی آیه را این‌طور در نظر بگیرید که حضرت حق را اسماء حسنایی است و رزاق‌بودن او نیز که در دل ربوبیت او می‌باشد جزء اسماء حسنای اوست. ۲. شما اگر بیمار باشید و اگر بگویید «یا اللّه»، حضرت اللّه با اسمِ شافی به سراغ شما می‌آید. ۳. با «یا اللّه»، کار را جلو ببرید. ۴. «یا ربّ» خوب است به شرطی که خودتان هم تلاش کنید. موفق باشید

23978
متن پرسش
سلام علیکم: نظر شما در مورد آفای ابرهیم فیاض و طرز تفکرشان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای ایشان به جهت دلسوزی‌ها و تعهدشان نسبت به ارزش‌های انقلاب، احترام قائل هستم. ولی نمی‌دانم چرا نقش فلسفه را در تمدن اسلامی نمی‌پذیرند در حالی‌که مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» معتقدند برای تحقق تمدن نوین اسلامی، فلسفه‌ی صدرایی ضروری است. موفق باشید  

23977
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز، در داستان حضرت یوسف (ع)، اینکه ایشان چون از شخص داخل دربار پادشاه آن زمان، خواستند که برای آزادیشان از زندان، نزد پادشاه، ایشان را یاد کنند و بخاطر همین، ایشان برای این اشتباه چند سال بیشتر داخل زندان ماندند، حقیقت دارد یا خیر؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. بنا به فرمایش علامه‌ی طباطبایی بر حضرت یوسف «علیه‌السلام» واجب بود که از وسیله‌ی خلاصی که خداوند در اختیار ایشان قرار داده، استفاده کنند و از آن جهت که ایشان از مخلَصین بودند، شیطان تصرفی در ایشان نداشت و لذا روایاتی که در رابطه با تأثیر شیطان بر آن حضرت گفته شده، بنا به نظر علامه اعتبار ندارد. موفق باشید

23976
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: سوالی پیرامون بحث جزا و پاداش قیامت داشتم؛ اینکه، تمام کارهایی که ما از ابتدا تا انتهای زندگی انجام می دهیم، حتی قبل از توبه در لوح اعمالمان ثبت می شود، حال آیا ما در قیامت با تمام اینها حتی اعمال و نیات قبل از توبه مواجهیم یا فقط با ملکات یا برآیند کلی اعمال؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. زیرا شخصیتی که در قیامت از ما به ظهور می‌آید شخصیتی است که آثار گناه به جهت توبه‌هایی که کرده است در او نیست. موفق باشید

23975
متن پرسش
با سلام به اطلاع کار بران عزیز رسانده می‌شود که چند روزی به جهت مسافرت از جوابگویی به سؤالات عزیزان معذور هستیم. موفق باشید
متن پاسخ

چند روزی به جهت مسافرت از جوابگویی به سؤالات عزیزان معذور هستیم

23974
متن پرسش
سلام استاد: اگه مقدوره در مورد مفهوم دازاین هایدگر مقداری با زبانی قابل فهم بنده توضیح دهید. بنده با اینکه بحث فلسفه غرب جنابعالی را مطالعه کردم، متوجه این مفهوم که در بحث خرد سیاسی داوری چند بار از این مفهوم استفاده کردید متوجه نشدم. ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دو جلسه‌ی اخیر بحثی که در کانال «ندای بی‌صدا» شد فکر می‌کنم در مورد فوق کمک‌کارتان باشد. موفق باشید

23973
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: جمعی دانشجو و طلبه هستیم، که در قسمت شورای واحد آموزش و تربیت مجموعه ای فرهنگی فعالیت می کنیم و برنامه های آموزشی و تربیتی برای جوانان مسجد و محله خود برگزار می کنیم. در راستای رشد مبانی تربیتی خود و فراگیری شیوه تربیتی اسلام، چه برنامه مطالعاتی پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با مباحث «معرفت النفسی» مثل آن‌که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» آمده و بحث‌هایی که در رابطه با انقلاب اسلامی شده؛ بتوانید با آن عزیزان مراوده داشته باشید. بحث «ولایت فقیه» نیز آن‌ها را متوجه‌ی عطایی که خداوند در این تاریخ به بشر داده است، می‌کند. درس‌گفتارِ بحث ولایت فقیه را در ذیل برایتان ارسال می‌کنم. موفق باشید

مباني حكومت دينـي

در رابطه با جايگاه انقلاب اسلامي دو نکته را بايد مدّ نظر داشت؛ يک نکته در مورد جايگاه آن به عنوان نظام ديني، در مباني عقلي و شرعي است و نکته‌ی ديگر جايگاه تاريخي و اهدافي است که دنبال مي‌کند. در رابطه با مباني عقلي و شرعي نظام ديني به طور مختصر مي‌توان موارد زير را برشمرد:

۱. در مباحث عقلي اين نکته روشن است که در هر موضوعي همواره مقام وحداني، عامل حفظ و بقاي جنبه‌هاي كثرت در آن موضوع است، مثل روح انسان که به عنوان مقام وحداني عامل حفظ و بقاي بدن است و تا نظر به بدن دارد مانع مي‌گردد تا بدن متلاشي شود و بين سلول‌هاي آن گسستگي ايجاد گردد.

از آن جايي که جامعه عبارت است از مجموعه‌اي از افراد که جهت رفع حوائجِ خود کنار هم آمده‌اند، اگر از طريق پذيرش حکم حضرت اَحد به مقام وحدت متصل نشود، نمي‌تواند داراي بقاء و حياتِ حقيقي باشد و به مقصدي که به دنبال آن است دست ‌يابد، بلكه حياتش دروغين و انسجامش وَهْمي خواهد شد. مثل بدن مرده‌اي است كه به واقع انسجام و يگانگي حقيقي ندارد و در آن صورت اعضای آن در اختيار يك هدف واقعي قرار نمي‌گيرد و زماني نمي‌گذرد که متلاشي مي‌شود. پس بايد نظام اجتماعي انسان‌ها، همچون نظام فردي‌شان، تحت تدبير و حاكميت حضرت «اَحد» باشد تا به ثمره‌ي حقيقي دست يابد و بر اساس قاعده‌ي ارتباط کثرت‌ها به وحدت، ادامه‌ي حيات متعالي در آن فراهم باشد.

۲. خداوند در سوره‌ي شوري آيه‌ي 9 مي‌فرمايد: «فَاللّهُ هُوَ الْوَليُّ» يعني فقط خدا «وليّ» است و لذا فقط حكم خدا بايد در امور انسان‌ها - اعم از امور شخصي و اجتماعي- حاكم باشد، و هرگونه حاكميتي در امور انسان‌ها كه مظهر حكم خدا نباشد، خلاف واقعيت جاري در هستي است.

۳. براي حاكميت حكم خدا بر انسانِ مختار، «نبي» و «امام» نياز است. پس نبي و امام آينه‌ي نمايش حكم خداونداند و هيچ چيزي از خود ندارند، مثل آينه كه صِرفاً حكايت‌كننده و نمايش‌دهنده‌ي وجود شخصي است كه در مقابل آن است. در همين راستا امام باقر(علیه السلام) مي‌فرمايند: «بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا»[1] قلب هاي ما ظرف خواست و مشيت خداوند است چون او بخواهد ما مي خواهيم.

۴. در زمان غيبتِ امام زمان(عجل الله تعالی) براي اين‌كه رابطه‌ي انسان‌ها و جامعه با حضرت اَحد قطع نشود و حكم خدا در امور انسان‌ها - اعم از امور شخصي و امور اجتماعي- جاري و حاكم باشد، ضرورت دارد يك كارشناسِ كشف حكم خدا از طريق كتاب و سنت، در صحنه‌ي مديريتِ بالاي جامعه باشد تا اين نياز برآورده شود و جايگاه مراجعِ صاحب فتوي در امور فردي و وَليّ فقيه در امور اجتماعي بر همين مبنا است.

۵. خدايي كه براساس حكمت بالغه‌‌اش هيچ نيازي را بي‌جواب نمي‌گذارد و بر همين اساس پيامبر و امام را براي بشر مي‌پروراند[2] در زمان غيبت امام زمان(عجل الله تعالی) چون جامعه نياز به يك فقيه اَعْلم و شجاع و متقي دارد، اين چنين فقيهي را هم مي‌پروراند. حالا وظيفه‌ي مردم این است که از طريق خبرگان فقيه‌شناس او را كشف نمايند و اگر افراد در اين مورد حساسيت لازم را به‌کار نگيرند و تلاش نكنند، گرفتار حاكماني مي‌شوند كه افكار و خواست‌هاي خودشان را بر مردم حاكم مي‌كنند. در حالي كه فقيه، حكم خدا را بر جامعه حاكم مي‌كند، حکمي که مطابق فطرت همه‌ي انسان‌ها است و تمام ابعاد وجودي انسان را رشد مي‌دهد.

امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» در کتاب ولايت فقيه با استدلال به لزوم وجود مؤسسات اجرايي و ضرورت اجراي احکام اسلام و ماهيت و کيفيت قوانين اسلام (احکام مالي، احکام دفاع ملي و احکام احقاق حقوق و احکام جزايي) و لزوم وحدت بين امت اسلام و ضرورت قيام علما براي نجات مردم مظلوم و محروم و همچنين با استناد به سنت و رويّه‌ی رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)و رويّه‌ي امير مؤمنان علي بن ابيطالب(علیه السلام) و... بر ضرورت تشکيل حکومت اسلامي در عصر غيبت تاکيد کرده و مي‌فرمايد: «اکنون که دوران غيبت امام(علیه السلام) پيش آمده و بناست احکام حکومتي اسلام باقي بماند و استمرار پيدا کند و هرج و مرج روا نيست، تشکيل حکومت لازم مي آيد. عقل هم به ما حکم مي‌کند که تشکيلات لازم است... اکنون که شخص معيني از طرف خداي تبارک و تعالي براي احراز امر حکومت در دوره‌ي غيبت تعيين نشده است، تکليف چيست؟ آيا بايد اسلام را رها کنيد؟ ديگر اسلام نمي خواهيم؟ اسلام فقط براي دويست سال بود؟ ...يا اين‌که حکومت لازم است، و اگر خدا شخص معيني را براي حکومت در دوره‌ی غيبت تعيين نکرده است، لکن آن خاصيت حکومتي را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی) موجود بود براي بعد از غيبت هم قرار داده است. اين خاصيت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده‌ی بيشماري از فقهاي عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، مي توانند حکومت عدل عمومي در عالم تشکيل دهند. اگر فرد لايقي که داراي اين خصلت باشد به پا خاست و تشکيل حکومت داد، همان ولايت را که حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)در امر اداره‌ی جامعه داشت دارا مي باشد، و بر همه‌ي مردم لازم است که از او اطاعت کنند».[3]

امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» در کتاب البيع مي فرمايند: «همان دلايلي که لزوم امامت را پس از نبوت اثبات مي‌کند، عينا لزوم حکومت در دوران غيبت حضرت ولي عصر(عجل الله تعالی) را در بر دارد... آيا مي توان تصور کرد که آفريدگار حکيم، امت اسلامي را به حال خود رها کرده و تکليفي براي آنان معين نکرده باشد؟ و آيا خردمندانه است که بگوييم خداوند حکيم به هرج و مرج ميان مسلمين و پريشاني احوال آنان رضا داده است؟ و آيا چنين گماني به شارع مقدس رواست که بگوييم حکمي قاطع جهت رفع نيازهاي اساسي بندگان خدا تشريع نکرده است تا حجت بر آنان تمام شده باشد؟»[4]

آري، لزوم حکومت به منظور بسط عدالت و تعليم و تربيت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهاي کشور و جلوگيري از تجاوز بيگانگان، از بديهي ترين امور و واضحات عقل است، بي آن‌که بين زمان حضور و غيبت امام و اين کشور و آن کشور فرقي باشد.

آيت الله العظمي بروجردي به طور منظم و منطقي بر اثبات ولايت فقيه استدلال عقلي کرده و در بين کلمات خويش صراحتاً از نصب فقيه براي سرپرستي جامعه‌ی اسلامي سخن گفته است.ايشان، در باره‌ی اثبات ولايت فقيه و بيان ضوابط کلي و شئون و حدود ولايت مي فرمايند:

اولا: در جامعه اموري وجود دارد که مربوط به فرد خاصي نيست بلکه از امور عمومي اجتماعي است که حفظ نظام جامعه بدان وابسته است، نظير قضاوت، سرپستي اموال غايب و ناتوان و مجهول المالک، و حفظ نظام داخلي جامعه و پاسداري از مرزها و دستور جهاد و دفاع هنگام هجوم دشمنان و مشابه آن که با سياست مُدُن مرتبط است.اين امور از مواردي نيست که هر شخصي مستقلا بتواند عهده دار آن گردد، بلکه از وظايف سرپرست جامعه و آن کسي است که زمام امور اجتماعي مردم به دست اوست.

ثانيا: براي کسي که قوانين اسلام و ضوابط آن را بررسي کند، ترديدي باقي نمي ماند که اسلام دين سياسي، اجتماعي است و احکام آن به اعمال عبادي شرعي محض که هدف آن، تکامل فرد و تامين سعادت اخروي است منحصر نيست، بلکه اکثر احکام آن مربوط به امور سياسي و تنظيم اجتماع و تامين سعادت دنياي مردم است.مانند احکام معاملات و سياسات و جزاييات از قبيل حدود و قصاص و ديات و احکام قضايي، و مالياتهايي نظير خمس و زکات که حفظ دولت اسلام متوقف بر آن است.به همين خاطر علماي خاصه و عامه اتفاق نظر دارند که در محيط اسلام وجود سياستمدار و رهبري که امور مسلمانان را اداره کند ضروري است بلکه از ضروريات اسلام است.هرچند در خصوصيات و شرايط او و چگونگي تعيين او از سوي رسول الله(صلی الله علیه و آله)يا با انتخاب عمومي، اختلاف نظر دارند.

ثالثا: بي ترديد سياست بلاد و تامين جهات اجتماعي در دين اسلام جداي از جهات روحاني و شئون مربوط به تبليغ احکام و ارشاد مسلمانان نيست، بلکه از همان صدر اسلام سياست با ديانت در هم آميخته و سياست از شئون ديانت محسوب مي شده است.رسول الله(صلی الله علیه و آله)شخصا به تدبير امور مسلمانان مي پرداخت و امور آنان را سياست‌گزاري مي‌کرد و مسلمانان براي حل و فصل خصومت‌هاي خويش به وي مراجعه مي‌کردند. پس از آن حضرت نيز سيره‌ي خلفاي راشدين و غير راشدين و امير المؤمنين(علیه السلام) به همين منوال بود. آن حضرت پس از تصدي ظاهري خلافت، امور مسلمانان را تدبير مي‌کرد و براي ولايات، قاضي و حاکم منصوب مي‌فرمود.[5]

اين است مباني عقلي و شرعي حکومت ديني. حال ممکن است سؤالاتي در اين رابطه پيش آيد که به آن‌ها مي‌پردازيم.

سؤال: با توجه به اين‌كه انساني نياز به وَلِيّ دارد كه خودش به خودي خود نتواند امورش را مديريت كند و به اصطلاح صغير يا سفيه باشد، اين سؤال پيش مي‌آيد که مگر مسلمانان صغير يا سفيه‌اند كه نياز به وَليّ دارند؟

جواب: نياز به وَليّ دو جنبه دارد. يكي از جنبه‌ي صغارت و يا ديوانگي و يكي هم از جنبه‌ي فرزانگي. يعني هم پيامبر(صلی الله علیه و آله)و ائمه(ع)وليّ و سرپرست نياز دارند كه سرپرست آن‌ها خدا است، و هم در همين راستا مؤمنين نيازمند وَليّ و سرپرست هستند و هم انسان‌هايي مثل کودکان و ديوانگان - از آن جهت که نمي‌توانند امور معمولي زندگي خود را مديريت کنند- نياز به وَليّ و سرپرست دارند. منتها ديوانگان و كودكان از جنبه‌اي ديگر نيازمند سرپرست هستند و اين دو با هم تفاوت دارد.

«وليِّ» مؤمنين مثل پيامبر و امامان(ع)، وقتي دستوري را از طرف خداوند به مؤمنين مي‌دهند، انجام آن دستور براي خودشان هم واجب است - چون در واقع حكم خدا را اظهار مي‌دارند- اما سرپرست و «وَليّ» كودكان و سفيهان اگر دستوري بدهد براي خودش واجب نيست. و لذا گفته مي‌شود «ولايت فقيه از نوع ولايت بر فرزانگان است و نه ولايت بر ديوانگان». و به همين جهت هم حكم فقيه بر خودش هم واجب است چون در راستاي إعمال ولايت الهي است و منجر به قرب انسان به حضرت پروردگار مي‌شود.

سؤال: اگر تنها راه نجات انسان‌ها اجراي حكم خدا در امور اجتماعي و فردي آنهاست، چرا پس از سال‌ها اجرايِ برنامه ولايت فقيه هنوز مشكلات زيادي در جامعه باقي است؟

جواب: اولاً؛ غفلت نكنيم كه مسئله‌ی ولايت فقيه، مثل مسئله‌ی روزه گرفتن است كه بايد همواره تلاش كنيم كه روزه‌ي ما به آن روزه‌ي واقعي كه دين دستور داده است نزديك شود، و اين طور نيست كه اگر امسال نتوانستيم آن‌گونه كه دين فرموده روزه بگيريم و به واقع تمام اعضائمان، اعم از چشم و گوش و قلبمان روزه نبود، تصميم بگيريم سال ديگر روزه نگيريم، بلكه تلاش مي‌كنيم سال ديگر روزه‌اي بگيريم كه به مقصد و هدف نزديك‌تر باشد. مسئله‌ي حاكميت حكم خدا از طريق وَليّ فقيه براي نجات جامعه نيز همين‌طور است كه بايد همواره تلاش كنيم حكم خدا از طريق ولايت فقيه در امور جامعه حاكم شود تا آرام‌آرام به آن نتايجي كه بايد برسيم دست پيدا كنيم. در همين راستا خداوند مي‌فرمايد: «...بَلْ جَاءهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ. وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِم مُّعْرِضُونَ»[6] پيامبر حق را براى مردم آورده؛ امّا بيشترشان از حق كراهت دارند ولي اگر حق از هوس‌هاى آن‌ها پيروى كند، آسمان‌ها و زمين و همه‌ي كسانى كه در آن‌ها هستند تباه مى‏شوند. پس ملاحظه مي‌کنيد دين به جهت حقانيتي که دارد خداوند آن را براي مردم آورد، حتي اگر در ابتدا مردم نسبت به آن کراهت داشته باشند ولي چون مطابق فطرت انسان‌ها است پس از مدتي از درون جانشان آن را مي‌پذيرند.

ثانياً؛ اگر از حاكميت حكم خدا از طريق وليّ فقيه دست برداريم، آيا راه ديگري براي اداره‌ی امور اجتمايي بشر داريم؟ آيا بقيه‌ي كشورهاي دنيا به جهت همين فاصله‌گرفتن از حكم خدا نبوده است که گرفتار اين‌همه مشكلاتِ غيرقابل علاج شده‌اند و مگر نه اين است كه گرفتاري‌هاي مسلمانان هم امروزه به جهت تأثيرپذيري از همان فرهنگ‌هاي بريده از حكم خدا به‌وجود آمده است؟

سؤال: اگر چند فقيه همگي مدّعي امر ولايت فقيه بودند، چه بايد كرد؟

جواب: همچنان که در سخن آيت‌الله بروجردي«رحمة‌الله‌عليه» ملاحظه فرموديد ولايت بر جامعه از نوع ولايت بر امور حِسْبيه يعني امور بي‌سرپرست است، و بدين لحاظ ولايت بر جامعه براي فقيه، واجب كفايي است و بر اين اساس اگر فقيهي كه توانايي امر مديريت جامعه را داشته باشد، كار را به عهده گرفت، وظيفه از بقيه‌ی فقها ساقط مي‌شود و نه تنها وظيفه از آن‌ها ساقط مي‌شود بلکه بر همه‌ي آحاد جامعه و از جمله فقيهان واجب است تا زماني كه فقيهِ حاكم بر اساس حكم خدا حكم مي‌كند، از او تبعيت كنند. مضافاً اين‌که در حال حاضر با وجود مجلس خبرگان که از فقهايي تشکيل شده که فقيه اَعْلم و توانا بر امر حکومت را مي‌شناسند، ديگر چنين فرضي واقع نمي‌شود زيرا اين علمای مجلس خبرگان هستند که مشخص مي‌کنند چه کسي شايستگي لازم را در امر ولايت بر جامعه‌ي مسلمين دارد.

سؤال: اگر ولايت فقيه يك مسئله‌ی ديني است و در زمان غيبت بايد محقق شود، چرا بين خودِ علماء اسلام در مورد آن اختلاف هست؟

جواب: در بين علماء اسلام در بود و نبود اصل ولايت فقيه در زمان غيبتِ وليّ‌عصر(عجل الله تعالی) اختلاف نيست. تفاوت در استناد آن‌ها به ادلّه‌ي حاکميت فقيه است. بعضي به اعتبار اين‌كه حكم جامعه، حكم امور بي‌سرپرست و حسبيه است، لازم مي‌دانند فقيه به عنوان نماينده‌ي اسلام، امور جامعه را به دست گيرد. و بعضي مي‌فرمايند: همين‌كه خداوند فرموده است: «فَاللهُ هُوَالْوَليّ»؛ پس بايد حكم خدا همواره در جامعه حاكم باشد و در راستاي اين ولايت، پيامبر و ائمه(ع)ولايت خدا را اِعمال مي‌كنند و خودِ امامان(ع)در زمان غيبت، فقيه را براي اِعمال ولايت خدا نصب كرده‌اند.

البته از اين نكته نبايد غفلت كرد كه بعضاً در طول تاريخ در كلمات علماء دين، «ولايت» به معناي اجراي امور جامعه به‌كار رفته، مثل اعمالي كه والي يك شهر انجام مي‌دهد و لذا وقتي با توجه به اين امر مي‌فرمايند: درست نيست فقيه، ولايت داشته باشد، منظور آن‌ها اين است كه نبايد فقيه در جايگاهِ والي شهر قرار گيرد. ولي هيچ عالِم اسلامي در اين‌كه بايد حكم فقيه در جامعه‌ي اسلامي نافذ باشد ترديد ندارد.[7]

سؤال: آيا ولايت فقيه، مطلق است يا نسبي؟

جواب: از آن‌جايي كه فقيه؛ حكم خدا و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)را اظهار مي‌دارد و نه نظرِ خود را، ولايت فقيه مطلق است. و بر همين مبناست كه مخالفت با حكم وليّ فقيه، مخالفت با حكم خدا و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)است. و امام‌خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» مي‌فرمايند: همه‌ي اختياراتي كه براي امام معصوم(علیه السلام) به عنوان وليّ امر جامعه‌ي اسلامي ثابت است براي فقيه نيز بايد ثابت باشد و وليّ فقيه از اين نظر هيچ حد و حصري ندارد مگر آن‌كه دليلي اقامه شود كه برخي از اختيارات امام معصوم به ولي فقيه داده نشده است. در ضمن، ایشان مي‌فرمودند «ولايت فقيه همان ولايت رسول الله(صلی الله علیه و آله)است.» ولايت مطلقه‌ی فقيه به اين معنا كه فقيه هر كاري دلش خواست انجام دهد و هر حكمي دلش خواست بكند و اختيار مطلق دارد و هيچ مسئوليتي متوجه او نيست واقعيت ندارد واژه‌ي مطلقه در ولايت مطلقه‌ي فقيه در مقابل ولايت محدودي است كه فقها در زمان طاغوت داشتند.

نكته‌ي دومي كه ولايت مطلقه‌ي فقيه بدان اشاره دارد اين است كه فقيه هنگامي كه در رأس حكومت قرار مي‌گيرد هر آنچه از اختيارات و حقوقي كه براي اداره‌ي حكومت، لازم و ضروري است براي او وجود دارد و از اين نظر نمي‌توان هيچ تفاوتي بين او و امام معصوم(علیه السلام) قائل شد؛ يعني بگوييم يك‌سري از حقوق و اختيارات عليرغم آن‌كه براي اداره‌ي يك حكومت لازم و ضروري است مع‌هذا اختصاص به امام معصوم(علیه السلام) دارد و فقط اگر شخص امام معصوم در رأس حكومت باشد مي تواند از آن‌ها استفاده كند اما فقيه نمي‌تواند و حق ندارد از اين حقوق و اختيارات استفاده كند. بديهي است كه اين سخن قابل قبول نيست چرا كه اگر فرض مي‌كنيد اين حقوق و اختيارات از جمله حقوق و اختياراتي هستند كه براي اداره‌ي يك حكومت لازمند و نبود آن‌ها موجب خلل در اداره‌ي امور مي شود و حاكم بدون آن‌ها نمي‌تواند به وظيفه‌ي خود كه همان اداره‌ي امور جامعه است عمل نمايد، بنابراين عقلاً به هيچ‌وجه نمي‌توان در اين زمينه تفاوتي بين امام معصوم و وليّ فقيه قائل شد و هرگونه ايجاد محدوديت براي فقيه در زمينه‌ي اين قبيل حقوق و اختيارات، مساوي با از دست‌رفتن مصالح عمومي و تقويت منافع جامعه‌ي اسلامي است. بنابراين لازم است فقيه نيز به مانند امام معصوم(علیه السلام) از مطلق اين حقوق و اختيارات برخوردار باشد كه اين مسأله هيچ ربطي به حكومت فاشيستي ندارد و موجب توتاليتر شدن ماهيت حاكميت نمي شود بلكه اين امرِ عقليِ مسلم و بسيار واضحي است كه در حكومت‌هاي ديگر نيز پذيرفته شده و وجود دارد.

 مطلب ديگري كه ولايت مطلقه‌ی فقيه به آن اشاره دارد در رابطه با اين سؤال است كه آيا دامنه‌ي تصرف و اختيارات وليّ فقيه، تنها منحصر به حدّ ضرورت و ناچاري است يا اگر مسأله به اين حد هم نرسيده باشد ولي رجحان عقلي و عقلايي در ميان باشد فقيه مجاز به تصرف است؟ ذكر يك مثال براي روشن‌شدن مطلب مناسب است: فرض کنيد وضعيت ترافيك شهر دچار مشكل جدي است و به علت كمبود خيابان و يا كم عرض‌بودن آن، مردم و ماشين‌ها ساعت‌هاي متوالي در ترافيك معطل مي‌مانند و خلاصه، وضعيت خيابان‌هاي فعلي پاسخگوي نياز جامعه نيست و به تشخيص كارشناسان امين و خبره، احداث يك يا چند بزرگراه لازم و حتمي است. يا وضعيت آلودگي هواي شهر در حدي است كه متخصصان و پزشكان در مورد آن به مردم و حكومت هشدارهاي پي در پي و جدّي مي‌دهند و راه حل پيشنهادي آنان نيز ايجاد فضاي سبز و احداث پارك است. در اين‌گونه موارد هيچ شكي نيست كه وليّ فقيه مي‌تواند با استفاده از اختيارات حكومتي خود حتي اگر صاحبان املاكي كه اين بزرگراه و پارك در آن ساخته مي‌شود راضي نباشند با پرداخت قيمت عادلانه و جبران خسارت‌هاي آنان، دستور به احداث خيابان و پارك بدهد و مصلحت اجتماعي را تأمين كند.

 اكنون با اين توضيحات روشن مي‌شود ولايت فقيه و ولايت مطلقه‌ي فقيه به معناي آن نيست كه فقيه بدون در نظرگرفتن هيچ مبنا و ملاكي، تنها و تنها بر اساس سليقه و نظر شخصي خود عمل مي كند و هر چه دلش خواست انجام مي دهد و هوي و هوس و اميال شخصي اوست كه حكومت مي كند. بلكه ولي فقيه، مجري احكام اسلامي است و اصلاً مبناي مشروعيت و دليلي كه ولايت او را اثبات می كند عبارت از اجراي احكام شرع مقدس اسلام و تأمين مصالح جامعه‌ی اسلامي در پرتو اجراي آن احكام است؛ بنابراين بديهي است كه مبناي تصميم‌ها و انتخاب و عزل و نصب و كليه‌ی كارهاي فقيه، احكام اسلام و تأمين مصالح جامعه‌ي اسلامي و رضايت خداي متعال است و بايد اين چنين باشد و اگر وليّ فقيهي از اين مبنا عدول كند خود به خود صلاحيتش را از دست خواهد داد و ولايت او از بين خواهد رفت و هيچ‌يك از تصميم‌ها و نظرات او مطاع نخواهد بود. بر اين اساس، به يك تعبير مي‌توانيم بگوييم كه ولايت فقيه در واقع ولايت قانون است؛ چون فقيه ملزم و مكلف است در محدوده‌ي قوانين اسلام عمل كند و حق تخطي از اين محدوده را ندارد، همان‌گونه كه شخص پيامبر و امامان معصومh نيز چنين هستند. بنابراين به جاي تعبير ولايت فقيه مي توانيم تعبير "حكومت قانون" را به‌كار بريم البته با توجه به اين‌كه منظور از قانون در اينجا قانون اسلام است.

سؤال: در خصوص نظارت مجلس خبرگان اشکالي تحت عنوان دور مطرح است. اشکال اين است که رهبري، فقهاي شوراي نگهبان را نصب مي‌کنند، و فقهاي شوراي نگهبان صلاحيت اعضاي مجلس خبرگان را بررسي و تأييد مي‌کنند و مجلس خبرگان شخص رهبر را گزينش مي‌کنند. پس به اين ترتيب رهبر درصدر و ذيل اين سلسله، قرار مي‌گيرد و اينجا دور فلسفي يعني توقف شئ بر نفس خود پيش مي‌آيد. به اين دليل که صلاحيت فقهاي خبرگان توسط فقهاي شوراي نگهبان تأييد مي‌شود و فقهاي شوراي نگهبان کساني هستند که توسط رهبر منصوب شده‌اند.

جواب: اين حالت، دور محسوب نمي‌شود و تالي فاسد دور را به همراه ندارد، چون وظيفه‌ي شوراي نگهبان در حدّ تأييد اجتهاد و عدم سوء پيشينه‌ي كانديداهاي نمايندگي مجلس خبرگان است و همه‌ي افرادي كه در حدّ اجتهاد هستند مي‌توانند خود را كانديدا كنند و مردم به هركدام كه صلاح ديدند رأي می‌دهند. در حالي‌كه وقتي دور پيش مي‌آيد كه شوراي نگهبان عده‌اي را به عنوان مجلس خبرگان انتخاب كند - بدون امكان كانديداشدن مجتهدين- و بعد هم همان افراد، مجلس خبرگان را تشكيل دهند- بدون انتخاب مردم- .

اين بود آنچه بعد از بحث از جايگاه نظري نبوت و امامت تحت عنوان مباني حکومت ديني و ولايت فقيه مي‌توان مدّ نظر قرار داد، زیرا ما معتقدیم ولایت فقیه ادامه‌ی امامت در زمان غیبت امام عصر (عجل الله تعالی) تا ظهور و حکومت امام عصر است.

«والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته»

 


[1] - بحار الأنوار ، ج‏52، ص 51.

[2] - در راستای پرورش انسانی که حکم خدا را در جامعه جاری کند در مورد رسول خدا، حضرت علي(علیه السلام) در خطبه‌ي 193 مي‌فرمايند: «...وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ.(صلی الله علیه و آله)مِنْ لَدُنْ اَنْ كانَ فَطيماً اَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَريقَ الْمَكارِم و مَحاسِنَ اخلاقِ العالَمِ، لَيْلَهُ وَ نهارَهُ» از همان لحظه‌اي كه پيامبر(صلی الله علیه و آله)را از شير گرفتند، خداوند بزرگ‌ترين فرشته‌ي خود را مأمور تربيت پيامبر كرد تا شب و روز، او را به راه‌هاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيكو راهنمايي كند.

[3] - به کتاب ولايت فقيه(حکومت اسلامي)، امام خميني، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1373، ص 39- 40 رجوع شود.

[4] - به کتاب البيع، امام خميني،  مؤسسه اسماعيليان، ج 2، ص 461- 462 رجوع شود.

[5] - به کتاب البدر الزاهر في صلوة الجمعه و المسافر، حسينعلي منتظري، (تقرير لما افاده آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي طباطبائي)، ص 52- 57 رجوع شود.

[6] - سوره‌ي مؤمنون، آيات 70 و 71.

[7] - شيخ انصارى مي فرمايد: «کسى که در ولايت فقيه ترديد کند، طعم فقه را نچشيده و رمز کلمات ائمه معصومينh را نفهميده است»( جواهر الکلام ج21/ 395 ـ 397.) و آيت‌الله خويي مي‌فرمايد: به دو دليل، فقيه جامع شرايط در عصر غيبت مي‌تواند مجري احکام انتظامي اسلامي باشد: اولاً، اجراي احکام انتظامي اسلامي در راستاي مصلحت عمومي تشريع گرديده و براي حفظ نظم است تا جلوي فساد گرفته شود و ظلم و ستم، تجاوز و تعدّي، فحشا و فجور و هرگونه تبهکاري و سرکشي در جامعه ريشه‏کن شود و اين نمي‌تواند مخصوص يک برهه بوده باشد؛ ثانيا، از نظر فنّي و قواعد علم اصول، دلايل احکام انتظامي اسلام اِطلاق دارد ـ اِطلاق اَزماني و اَحوالي ـ و نمي‌توان آن را بي‏جهت، مقيد به زمان يا حالت خاصّي دانست و همين اطلاق، چنين اقتضا دارد تا در امتداد زمان همواره ادامه داشته باشد و اجرا گردد. و اجراي احکام انتظامي اسلام بر عهده کسي است که شايستگي اِعمال‏نظر و حکم کردن را دارا باشد.يعني صدور حکم در عصر غيبت شايسته فقهاي جامع شرايط.( بنگريد به: مباني تکملة المنهاج، ج1، ص226-224.) ايشان همچنين در باب «حسبه» از کتاب اجتهاد و تقليد مي‌فرمايد: «إنّ هناک أمورا لابدّ أن تتحقّق خارجا، المعبّر عنها بالأمور الحسبية، والقدر المتيقَّن هو قيام الفقيه بها.» (بنگريد به علي غروي، کتاب التنقيح - اجتهاد و تقليد، ص 425-419.) قدر متيقّن از مکلّفان به اين‏گونه واجبات - که اهمال و فروگزاري آن در هر زمان، شرعا و عقلاً روا نباشد - فقهاي عادل و جامع شرايط مي‏باشند.

23972
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز، با مطالعه اثر حرکت جوهری و بحث وحدت شخصی وجود و تشکیک در وجود و این موضوع که خداوند فقط وجود اشیا و.. را می دهد، این سوال برایم پیش آمد که آیا این موضوع که خداوند فقط وجود شی را می دهد و بحث تشکیک در وجود لازم و ملزوم یکدیگرند؟ حال زمانی که ما از بحث تشکیک در وجود به سوی وحدت شخصی وجود برویم؟ جای این بحث که خداوند فقط وجود شی را می دهد و مثلا آب در آن مرحله از وجود تر است، چگونه می شود؟یا به زبان ساده تر اینکه شما فرمودید که خداوند فقط وجود هر شی را می دهد ممنون میشم راهنمایی بفرمایید که از مرحله صدور وجود شی تا وجود جسمی شی چگونه است؟ چه می شود که شی این شی می شود؟ ممنون میشم‌ هر چند کوتاه راهنمائی بفرمائید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر موجودی در ذات خود ممکن‌الوجود است و در علمِ خدا به وجود علمی‌اش موجود است. و لذا در عین آن‌که هر موجودی در وجودِ امکانیِ خودش می‌باشد؛ با نظر به وجودِ مطلق، به ظهوراتِ مختلف به میان آمده. پس وحدتِ او در عین کثرت، و کثرت او در عین وحدت است. مثل آن‌که شما ستون مسجد را غیرِ مسجد نمی‌دانید و در عین حال، ستون را غیر از سقف مسجد می‌دانید. موفق باشید

نمایش چاپی