بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24160
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند: بسیار گفته می شود که سال ۲۰۰۶ را مهم‌ترین سال تاریخ بشریت در طی قرون متمادی دانست. چرا که در این سال فیلمی آمد که تمام جهان و گیتی را لرزاند و از بزرگ‌ترین راز جهان پرده برداری کرد: «فیلم راز» که تشریح کننده ی یک قانون متافیزیکی به نام قانون جاذبه می باشد که بنا بر گفته ی افراد حاضر در مستند یک قانون همواره برقرار در کل عالم است مثل قانون گرانش زمین (یک سنت مطلق الهی) می باشد و تا کنون در سر تا سر جهان نتایج مثبتی به همراه داشته است اگر بخواهم اهم مفاد این مستند را در یک جمله بگویم آنست که می گوید: ۱. فکر مثبت داشتن درباره ی هر چیزی که می خواهیم بدست آوریم (اعم از ثروت و علم و سلامتی و....) مستوجب ایجاد احساسات مثبت در باره ی آن شده و باعث ارسال فرکانسی به کائنات می گردد که باعث می شود ما مطلوب خود را به سمت خود جذب کنیم. ۲. غیر ممکن است که احساسات بد داشته باشیم در حالی که فکرهای خوبی داریم. نکته ی جالب برای من آنست که امسال یک سخنرانی نیز از استاد گرانقدر جناب استاد پناهیان شنیدم با عنوان احوالات انسان در قرآن که خود استاد در این سخنرانی می فرمایند که: خداوند بسیار نسبت به حال انسان ها حساس است و تقدیر آنها را بر اساس حالشان رقم می زند. (یعنی حال خوب و حس مثبت داشتن عامل ایجاد مقدرات خوب برای انسان است) خود شما هم در چند پرسش مشابهی که در این سایت در رابطه با قانون جذب مطرح شده گفته اید که: خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «أنا عند ظنّ عبدی المؤمن» من در گمان بنده‌ی مؤمن خود هستم. انسان اگر به پروردگار خود امید داشته باشد، پروردگار او مطابق همان امیدش با او برخورد می‌کند و بدین لحاظ است که نباید انسان‌ها فکر کنند خودشان در امور خود نقش اساسی دارند و علت موفقیت خود را نگاهِ مثبت خود بدانند، بلکه نگاه مثبت آن‌ها به عالَم، اگر با مشیّت الهی هماهنگ باشد منجر به تحقق آن چیزی می‌شود که آن‌ها امید دارند که آن چیز انجام گیرد. و هم چنین بنده از لحاظ اعتقادی می دانم که همه کاره عالم خداست و حال سوال من اینجاست که از نظر شما: می توانم این مطلب را همواره صحیح دانسته و آن را یک سنت مطلق و همیشه بر قرار الهی (مثال: قانون گرانش زمین که همیشه و در همه حال عمل می کند) بدانم؟ (و در آخر عارض هستم که بنده بالغ بر یک ماه است که خودم را در گیر این قانون کرده و مشغول آزمون خطا بر روی این قانونم و با کمال شگفتی دارم نتایج مثبتی در یافت می کنم عاجزانه خواهشمندم که بر سر ما شاگردان خود منت گذاشته و اگر مایلید این مستند را برای ما بررسی تخصصی (بر اساس نص مبارک قرآن بنمایید)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن مستند را ندیدم ولی به آن جمله که فرمودید فکر کنیدکه «اگر با مشیّت الهی هماهنگ باشد منجر به تحقق آن چیزی می‌شود که آن‌ها امید دارند که آن چیز انجام گیرد.» همه‌ی حرف در همین جمله است که اگر با مشیّت الهی هماهنگ باشیم، عالمِ هستی در اختیار ما قرار می‌گیرد زیرا میل خود را الهی کرده‌ایم و خداوند ما را از خود می‌داند و بخل نمی‌ورزد. موفق باشید

24159
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز و ارجمند: قبولی طاعات و عبادات شما را در این ماه عزیز از خداوند متعال خواستارم. بنده حدود ۲ سال از ازدواجم می گذرد و همسرم از همان اول ازدواج تمایل بسیار کمی به روابط جنسی داشت. همسرم با توجه به اینکه سرد مزاج بود مرا نکوهش می کرد و بعضی وقتها هم به من می گفت تو مثل حیوان هستی و چرا اینقدر تو به من دست می زنی و حتی بعضی اوقات هم با هم دعوا می کردیم. ولی اکنون مورد فوق را فقط تحمل می کنم و به ندرت با او مشاجره می کنم. حال سوال من از حضرتعالی این است: آیا این تحمل من در محضر خداوند ارزشی دارد و در راستای فرمایش «موتوا قبل ان تموتوا» است و خداوند می خواهد مرا از این شهوت قبل از مردن رهایی دهد یا در جهان آخرت به من می گویند اشتباه کردی که اینقدر به خودت زحمت دادی باید یک شخصی را برای خودت صیغه می کردی. و آیا این اتفاق برای من نوعی هدایت تکوینی نیست؟ آیا تحمل این کمبود برای سیر و سلوک مفید است یا مضر؟ لطفا برای من توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درست است که میل جنسی مربوط به بُعدِ غریزی ما است و ربطی به ابعاد فطری انسان ندارد که محرومیت از آن موجب نقص در انسانیت انسان شود؛ ولی لذات حلال جنسی موجب شوق در عبادت می‌گردد و چه خوب است که با رابطه‌ی خوب با همسرتان در این مورد با هم کنار بیایید زیرا برای ایشان هم آن رابطه‌ی جنسی لازم و مفید است. و وظیفه‌ی زن است خود را و زیبایی‌های خود را برای همسر خود عرضه کند. موفق باشید

24158
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: ضمن آرزوی قبولی طاعات استاد در آموزه های دینی خود داریم که بنده خدا بهتر است به خواست خدا راضی باشد و بداند که تلاش کردن و انجام وظیفه حتما منجر به نتیجه دلخواه او نمی شود و شاید صلاح پروردگار چیز دیگری باشد. این درست اما مسئله ای که برای خود بنده ایجاد شده این است که خب به هر حال ما به عنوان یک انسان در این دنیا تمایلات و خواسته هایی داریم و احساسمان نسبت به بعضی امور خوب است و به بعضی امور خیر. گاهی خواسته ای داریم و مایلیم به آن برسیم و بنا به دلایلی نمی شود و گاهی چندین مورد به همین منوال می گذرد و خواسته های ما به ظاهر باب میلمان نیست و این باعث می شود یک انسان معمولی مثل من به لحاظ خلق و خو افت کند، نشاطش کم شود و در کل حالش خوب نباشد. استاد واقعا عمل کردن به این جمله که خدایا راضیم به رضای تو سخته. حال سوال من این است چطور می شود بین خواسته های خود و رضایت الهی جمع کرد؟ روانپزشکان می گویند حذف احساسات منجر به افسردگی و اضطراب می شود. که تا حدی درست است همه که نمی توانند مثل امام خمینی باشند و با وجود مرگ فرزند در کلاس درس حاضر شوند که حقیقتا خیلی در عجبم از شخصیت امام. امیدوارم منظورم را رسانده باشم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که بحث در حذفِ احساسات نیست، بحث در حاضرشدن در ساحتی است که انسان از این امور دنیایی مستغنی و بی‌نیاز می‌شود و به چیزهای بالاتری فکر می‌کند. اصلاً از کجا که خداوند این نوع تمایلات ما را جواب نمی‌دهند تا ما سرگرم این امور نشویم و از ساحات بالاتری محروم گردیم؟ موفق باشید

24156
متن پرسش
سلام و عرض ادب محضر استاد طاهرزاده: استاد نظر شما راجع به آثار آقای صمدی آملی، و مطالعه ی آنها چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خوب است. موفق باشید

24155
متن پرسش
با سلام: بنده چند وقتی هست که این فکر آزارم می دهد که: من عالم خارج از ذهن را به صورت بدیهی میابم، اما این بدیهی بودن را از طریق قوه عاقله و ادراک نفسانی میابم و درک این بدیهی بودن در نفس من است، پس چون ادراکات بدیهی مثل عالم خارج از ذهن در نفس من می‌باشد پس عالم خارج از ذهن من یا خارج از نفسی نیست، مثلا وقتی بعد از فکر شک به عالم خارج به کیفیتی که گفتم به فکرم خطور می کند و من برای جلوگیری از این فکر با توجه در میابم که عالم خارج یک درک و امر بدیهیست برای نفس من، اما دوباره آن فکر مزاحم مرا آزار می دهد به این صورت که می گوید همین توجه هم در نفس توست و عالم خارجی نیست، استاد بنده به عالم خارج یقین دارم چون آن را با ادراک بدیهی میابم، اما این فکر را نمی دانم چطور توجیه کنم و چگونه پاسخ قطعی برایش بیابم تا از ذهنم برود و آزارم ندهد، لطفا مرا راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر بنا است آن فکر مزاحم تکلیف شما را تعیین کند؟ و یا شما باید برای آن فکر مزاحم، تعیین تکلیف نمایید؟ به گفته‌ی مولوی: «وگر حرص بنالد بگیریم کری‌ها». آن فکر مزاحم، یک نوع اَدایِ عالمیت و اندیشه‌گرایی است و می‌خواهد ما را گرفتار «علمِ لا ینفع» کند که در اصطلاح علمای اخلاق به آن «جُربُزه» گویند. موفق باشید

24154
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم: سوألی داشتم در مورد این مطلب که حضرت امام و دیگران فرموده اند انسان موحد بخاطر شوق به بهشت و ترس از جهنم خدا را عبادت نمی کند و این ترس از دوزخ و شوق بهشت یک مرحله بسیار پایین از بندگی است. حال سوالی اینجاست چرا در ادعیه منسوب به ایمه اطهار (ع) این نعمتهای بهشتی درخواست شده؟ چرا امیر المومنین علی (ع) اینقدر از آتش و عذاب های دوزخ نام برده اند و اظهار خوف نموده اند؟ مگر در قیامت نعمت های بهشتی همان جلوه های ظهور حق تعالی نیستند؟ و مگر بهشت خواستن با خدا خواهی در تصاد است؟ یا مگر کسی وقتی شوقی به بهشت داشته باشد اصلا غیر از شوق بخدا است؟ این همه آیات الهی در قران در مورد نعمت های بهشتی و حتی مخصوص مقربین برای چه عنوان شده؟ بالا ترین درجه در قران برای مقربین مطرح شده و بهشت آنها را هم بصورت نعمت های بهشتی در کنار روح و ریحان معرفی نموده حال آیا یک انسان مقرب می تواند بگوید من نعمت ها را نمی خواهم فقط خود خدا را می خواهم؟ مگر جدایی بین این نعیم بهشتی و خدا هست؟ مگر حورالعین جلوه تام خدا نیست؟ آیا یک عارف بالله از حور العین فراری است و فقط خدا را می خواهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! موضوع رجوع به حضرت حق و در نتیجه، روبه‌روشدن با بهشت و نعمت‌های آن یک بحث است که آن عبادت احرار است. ولی یک بحث آن است که انسان از ابتدای امر، انگیزه‌ی عبادتش را رسیدن به نعمت‌های بهشتی و یا فرار از عذاب جهنم قرار دهد. انگیزه‌ی اولیاء الهی در عبادات‌شان، حالت دوم نیست و این غیر از تلاش برای جهنم‌نرفتن است، زیرا متوجه‌ی محرومیت‌های بزرگ در ازاء گرفتارشدن در جهنم هستند.

آری! وقتی انگیزه‌ی انسان در عبادات، نظر به حضرت معبود شد عملاً حاصل آن‌ها تجلی انوار الهی به صورت حورالعین است. ولی آن‌کس که به امید حورالعین عبادت می‌کند، نمی‌دانم به چه‌چیز می‌رسد. در حالی‌که حورالعین محل تجلی اسماء جامع الهی است و عطایی است از طرف پروردگار برای مقربین، حال چه آن مقربین زن باشند و یا مرد، سراسر حیات‌بخش است. موفق باشید    

24150
متن پرسش
استاد گرامی سلام: آیا حکمت متعالیه روح بخاری را قبول دارد؟ محل این روح بخاری کجاست؟ یعنی ارتباط این روح بخاری با بدن و نفس چگونه است؟ و کار این روح بخاری چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألهین چندان در دستگاه خود به این نوع موارد نپرداخته. موفق باشید

24149
متن پرسش
سلام استاد جان: استاد عزیز در حال گوش کردن فایل های معاد هستم. در جایی خوندم که نوشته بود عالم مثال متصل و منفصل. برایم سوال شد که منظور از این دو اصطلاح چیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیال منفصل همان عالَم مثال است که بین عالم عقل و عالم ناسوت قرار دارد و خیال متصل مرحله و مقامی از نفس ناطقه است که بین عقل و حسّ می‌باشد. موفق باشید

24148
متن پرسش
سلام: ۱. فرمودید ارتباط با خداوند بدون مظاهر محال است. حال در نماز که در یک حالت حضور و بقا هستیم این مظاهر چه می شوند؟ مثلا هنگامی که سوره حمد خوانده می شود یا وقتی در سجده هستیم؟ ۲. چرا بعد از آنکه می فرماید «قضا الذی لا یرد و لا یبدل» در خواست حج مقبول می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حضرت صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «وَ انْوِ عِنْدَ افْتِتَاحِ الصَّلَاةِ ذِكْرَ اللَّهِ وَ ذِكْرَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ اجْعَلْ وَاحِداً مِنَ الْأَئِمَّةِ نُصْبَ عَيْنَيْك» یعنی در هنگام شروع نماز یاد خدا و یاد رسول خدا باش و یکی از ائمه علیهم السلام را مد نظر قرار بده

قصّه‌ی «راز» همیشه همین‌طور بوده و هست؛ هم رُخ می‌نمایاند و هم رُخ برمی‌تابد و پنهان می‌شود. گفت:

با گلرخِ خویش گفتم ای غنچه دهان                هرلحظه مپوش چهره چون عشوه‌گران

زد خنده که من به عکس خوبان جهان           بی پرده نهان باشم و با پرده عیان

برای دیدن خوبان جهان باید پرده و مظهری در میان باشد تا خود را در آن منظر بنمایاند همان‌طور که خدا را با مظاهر اسماء‌اش می‌بینید. زیرا بی‌پرده «نهان» می‌باشد و با پرده «عیان» است. حقیقت، همیشه با پرده یعنی با جلوات و مظاهرش ظاهر می‌شود و از آن طرف هم همان مظاهر، حجابِ حقیقت‌اند. جمال حق را در گل می‌بینید ولی اگر به گل مشغول شدید همان گل، حجابِ نظر به حق می‌شود.

۲. آری! در بستر توجه به سنت‌های لایتغیّر و پذیرفتن نظام متقنِ آن سنن، حال باید خود را در دل آن سنن شکل دهیم و وظایف الهی خود را مطابق آن به انجام برسانیم و از خدا بخواهیم در انجام آن وظایف که از جمله‌ی آن‌ها حج مقبول است، ما را کمک نماید. موفق باشید 

24146
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد راجع به اضطراب و افسردگی در متون علوم انسانی خودمون یه زمان توی یکی از کتب شما مطلبی خوندم که غرب رویکردش نسبت به این موضوع فلان و... خواستم اگر بیشتر مطلب هست پیگیر بشم لطفا بنده را راهنمایی کنید. چون یادم نیست اون مطلب را در کدوم کتابتون خوندم و الان به مطالبش نیاز دارم اگر منابعی دیگر هم می شناسید راهنمایی ام بفرمایید. ۲. استاد یه نامه دستنویس یه بار بهتون شخصی دادم اون زمان ایمیلو اینا بلد نبودم چطور جوابش رو ازتون بگیرم تو کتابخانه مرکزی برنامه داشتین اون موقع. ۳. استاد عزیز بنده این مطلب که شما گفتید احساس شب قدر داشتن نسبت به انقلاب اسلامی را داشتم احساس حضور خدا را خیلی داشتم ولی الان نیست علت چیه چکار باید کرد دوباره بیاد؟ بنده فکر می کنم همه چیز در عالم حقیقت زنده است استاد موسویان میگن هر چیزی قدری دارد تو جملات امام دیدم قدس را لیله القدر انقلاب معرفی کردن ربطش رو نمی فهمم استاد اینقدر چیز به مغزم میاد نمیدونم چکارش کنم از طرفی دوست دارم مثل اون دفعه اینقدر محضر خدا باشم نمیشه استاد چکار کنم اونقدر تو محضر خدا باشم؟ استاد تا با افراد مرتبط میشم حضور میره استاد به عنوان یه خانم بگید چکار کنم نمیشه نیام بیرون از خونه و گرنه من گاهی ارزومه با کسی بخصوص مردان مرتبط نباشم اخه او نور میره چکار باید کنم استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظرم کتاب «هنر عشق‌ورزیدن» از اریک‌فروم بوده باشد. ۲. در این موارد خوب است کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه فرمایید. در ضمن عنایت داشته باشید به گفته‌ی امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» قلب‌ها بعضاً در حالت اقبال نسبت به حقایق، و بعضاً در حالت ادبار و قبض نسبت به حقایق می‌باشند. که در این حالت دوم باید صبر پیشه کرد. ۳. چرا نباید انسان از خانه بیرون نیاید؟ آری! بی‌دلیل و بی‌جا نباید با نامحرم اختلاط کرد. موفق باشید

24145
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم جناب آقای استاد طاهرزاده. در چند جا از کتاب «عقل و ادبِ ادامه انقلاب اسلامی در این تاریخ» برای پیگیری بیشتر مطلبتان، آدرس بعضی از آثار خود را جهت ارجاع، به خواننده داده‌اید. بنده آن عناوین را در بین لیست کتب، جزوات و آثار صوتی جنابعالی هر چه جستجو نمودم پیدا نکردم. آن عناوین از این قرار است: ۱. «مقاله حرّ». به نقل از کتاب: «عقل و ادبِ ادامه انقلاب اسلامی در این تاریخ» ص ۲۴۸ و ص ۲۶۰. ۲. «جایگاه دولت و نظام اسلامی و انقلاب اسلامی». به نقل از کتاب: «عقل و ادبِ ادامه انقلاب اسلامی در این تاریخ» ص ۱۴۸ و ص ۴۳۵. ۳. «راز پایداری انقلاب اسلامی و خطر نفوذ و استحاله». به نقل از کتاب: «عقل و ادبِ ادامه انقلاب اسلامی در این تاریخ» ص ۲۴۴. خواهشمندم بفرمایید چگونه میتوانم به محتوای عناوین مذکور دسترسی پیدا کنم؟ کوچیکتان: حنیف.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً این نوع مقالات را که غیر از کتاب و جزوه هستند، باید در قسمت «یادداشت ویژه» دنبال بفرمایید. موفق باشید

24144
متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات: از اینکه وقت با ارزش شما را می گیرم عذرخواهی می کنم. سوال من شاید هیچ ربطی به مباحث شما نداشته باشد ولی از آنجایی که که به شدت روح و روانم را درگیر کرده است و به شدت اذیت میشم و در ثانی محرمی برای رفع خطورات پیدا نکردم تصمیم گرفتم مزاحم شما بشوم. با توجه به شرایط بد اقتصادی و تورم وحشتناکی که هر چند سال یکبار در کشور همیشه داریم، ذهنم را به شدت درگیر کرده است. الان دارم به این فکر می کنم که به راحتی می توانستم با مختصری وام مثلا خونه ام را عوض کنم تا یک شبه احساس فقر نکنم و چرا به موقع اقدام نکردم از طرفی فکر می کنم اگه اینجوری بخواهم فکر کنم بیشتر باید به فکر دنیا و جمع کردن مال و اموال دنیا باشم که این هم مشغله فکری خود را دارد. از طرفی در بین همکاران بازنشسته می بینم کسانی که به فکر بودن الان وضعشان بهتره و براحتی می توانند از بچه هاشون که احتیاج به ازدواج و مسکن و غیره دارن حمایت کنند. خواهشمند است راهنمایی فرمایید چگونه قلبم برای همیشه آرام بگیرد و نگران دنیای خود و فرزندان خود نباشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غفلت نفرمایید که رزق حقیقی انسان از قبل، مقسوم و تعیین شده است و چنان‌چه خودمان مسیر آن را خراب نکنیم بدون حرص و در مسیری صحیح به ما می‌رسد. در این مورد خوب است کتاب «جایگاه رزق در هستی» را که بر روی سایت هست مطالعه فرمایید تا معلوم شود بعضی چیزها، رزق ما نیست و تلاش برای به‌دست‌آوردن آن‌ها موجب زحمت ما و فرزندان‌مان می‌شود. موفق باشید

24143
متن پرسش
با سلام. دو سوال از خدمت شما داشتم. ۱. دختر 10 ساله ای دارم که امسال روزه هایش را کامل گرفته است ولی نسبت به نماز سهل انگار است و خواندن آن برایش بسیار سخت است. چه کار باید بکنم؟ ۲. استاد بزرگوار من در مدارس مشاورم و شکایت بسیاری از والدین این است که فرزندانشان در مدرسه بسیاری از مسائل جنسی و نامناسب را یاد می گیرند. حالا سوال بنده این است که با توجه به این شرایط آیا بهتر نیست بچه های ما مانند زمان رضاخان و کشف حجاب در خانه آموزش ببینند تا اوضاع تغییر کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انتظار هست که کاربران محترم سؤالی را که مطرح می‌کنند و جواب آن داده می‌شود را، دوباره تکرار نفرمایند. قبلاً به این سؤال این‌طور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تا آن‌جا که ممکن است کمکش کنید تا نمازش رابدون هرگونه مستحباتی که در نماز هست، انجام دهد البته دعوا کارساز نیست ولی قهر، بد نیست. ۲. به هر حال فرزندان ما باید به نوعی از ایمان و آگاهی مجهز شوند تا از این فتنه‌ها بگذرند. عقب‌نشینی شرط کار نیست. موفق باشید

24142
متن پرسش
سلام مثال من در تن. اون کسی که دو سر داره مادر زادی به دنیا میاد در یک بدن آیا دو تا نفس داره دو تا من داره یا یک من در یک تن؟ آیا چون یک قلب داره یک من داره؟ لطفا کامل توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موردی که می‌فرمایید حکایت از آن دارد که یک نفس دارد منتها به خاطر اختلالی که در دوره‌ی جنینی برای آن نفس پیش آمده، آن نفس به خطا افتاده و سرِ دیگری برای خود شکل داده است. مثل شش انگشتی ها. موفق باشید

24140
متن پرسش
سلام استاد عزیز خسته نباشید: روایاتی وجود دارد مبنی بر اینکه امیرالمومنین حق طلاق عایشه را داشتند و در بعضی جاها هم دیده شده که امام حسین علیه السلام عایشه را طلاق داده اند. با این مبنا آیا لعن عایشه جایز است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خارج از آنچه در ابتدای سؤال هست. در هر حال رهبر معظم انقلاب در فتوای خود، توهین به منسوبین پیامبر یعنی همسران و اصحاب آن حضرت را حرام می‌دانند. موفق باشید

24139
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: ۱. استاد عزیز لطفا بفرمایید طبق آیه ۳۴ سوره بقره «... کان من الکافرین» اگر شیطان از «ابتدا» (به خاطر بکار رفتن کان در آیه) کافر بوده است و عبادات چند ساله اش هم در واقع پرستش نفس بوده چرا تا مقام ملائکه ارتقا و رشد کرده است؟ ۲. لطفا شرح قابل قبول و مورد تاییدی از مثنوی معنوی معرفی بفرمایید. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این موضوع به طور مفصل در کتاب «هدف حیات زمینی» مورد بحث قرار گرفته که چگونه شیطان از ابتدا به جامعیتِ اسماء الهی کافر بوده، ولی نسبت به بعضی از اسماء ایمان داشته و به همان اندازه در ابعاد محدود رشد کرده. این شبیه همین مقدس‌مآب‌های خودمان است که ایمان‌شان محدود است در عین آن‌که به بعضی از کمالات و مراتب می‌رسند. ۲. در مورد مثنوی، باید نظر مثنوی‌دان‌ها را که در مثنوی تدبّر کرده‌اند و اصطلاحات آن را می‌شناسند، دنبال بفرمایید مقام معظم رهبرى «حفظه ‏الله ‏تعالى» به عنوان یک صاحب‌نظر در این امر،  در جلسه ‏اى كه با شعرا داشتند فرمودند: مثنوى همان طور كه مولوى مى‏ گويد: «هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين»[1] و گفتند مرحوم مطهرى هم با من هم عقيده بود.» از شرح مثنوی توسط آیت اللّه محمدتقی جعفری نباید غافل بود. موفق باشید

24137
متن پرسش
با عرض سلام: مدتی است سوالی به شدت ذهن من رو مشغول کرده. اینکه آیا دعا کردن مراتب دارد؟ یعنی مثلا اولیای خدا و عرفا برای برطرف شدن حوائج دنیوی خود دعا نمی کنند؟ در بسیاری از کتب برجسته دینی، دعاهایی داریم برای درمان بیماری ها، وسعت رزق، ادای قرض و ... آیا این شکل از دعا کردن مخصوص عوام الناس است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در آیه‌ی ۷۷ سوره‌ی فرقان می‌فرماید: «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ» بگو که اگر دعای شما نبود خدا به شما چه توجه و اعتنایی داشت؟ پس همه نیازمند خداوند هستند و همه دعا می‌کنند. آری! بعضی انسان‌ها به مرحله‌ای می‌رسند که متوجه می‌شوند خداوند به طور طبیعی نیازهای مادی‌شان را فراهم کرده و چون حبّ دنیا و حرص دنیایی ندارند، تقاضای دنیای بیشتر نمی‌کنند. ولی این غیر از دعاهایی است که جنابعالی نام بردید. حتی وسعت رزق را می‌توان به معنای ساده‌تربه‌دست‌آوردنِ رزق گرفت. در هر حال در روایت داریم که خداوند به حضرت موسی«علیه‌السلام» دستور داد که نمک طعام خود را نیز از من بخواه؛ به معنای آن‌که انسان نباید در اموراتش نسبت به خداوند حالت استقلالی داشته باشد. موفق باشید  

24136
متن پرسش
با سلام: نماز و روزه هاتون قبول درگاه حق. یه مطلبی است که از ابتدای ماه رمضان بنده را به هم ریخته و مرا با اعتقاداتم درگیر کرده است. هر چند در این درگیری فکری (که آن را نعمتی الهی می دانم) به نتایج خوبی رسیدم اما واقعا ته قلبم هنوز مسئله حل نشده و می ترسم پاسخ های خودم به خودم از باب حب نفس بوده باشد نه از باب شرع و عقل. اصل قضیه از سخنرانی یکی از روحانیون شروع شد که شاگردانی دارد و کلاس های درس و به دلایلی از اقبال مردمی نیز برخوردار است. او چند روز پیش گفته بود: «ما (آخوندها) مردم را درست تربیت نکرده ایم. مردم باید برای دینشان هزینه کنند. آخوند نباید مجانی نماز بخواند یا منبر برود و... . آخوند باید برای خدماتی که ارائه می کند با مردم طی کند و مبلغ مشخص کند. اگر بر سر مبلغ توافق شد که کار را ادامه می دهد والا نباید مجانی کار کند. کار مجانی ارزش کار را پایین می آورد. مگر زندگی مردم با پول سامان نمی گیرد؟ خوب آخوند هم یکی از مردم است و برای زندگی اش نیاز به پول دارد که باید مردم آن را بپردازند.» این خلاصه صحبت ایشون بود. برای اینکه تفسیر ها و توجیه های مطابق مبانی خودمون از صحبت های ایشون نداشته باشیم لازم است اجرای عملی این صحبت ها را نیز عرض کنم. ببینید ایشون همون اول کار با نماز گزاران مطرح می کنه که این دهه محرم اگه می خواهید در مسجدتان نماز اقامه کنم دو میلیون تومان باید بدهید. اگر قبول کردند ایشون نماز را اقامه می کنه والا مسجد را رها می کنند. به کسانی که ایشون را دعوت به منبر می کنند می گویند برای یک دهه، ده منبر می روم و هر منبری یک میلیون تومان. اگه پذیرفتند که هیچ والا کار را رها می کنند. جالب اینکه در بعضی از مناطق، مردم با این استاد بزرگوار بر سر قیمت به توافق هم می رسند. اینجاست که ایشون ادعای دوم را مطرح می کنند و می کویند: «ببینید تربیت مردم در این مناطق تغییر کرد و اصلاح شد. لذا در همه جا اگه چنین برخورد کنیم تربیت مردم اصلاح می شود و قطعا این روش تربتی است که درست است.» از شما استاد عزیز می خواهم مطلب را برای ما روشن کنید. والسلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع تربیت‌ها انسان‌ها را دیندار نمی‌کند، هرچند ممکن است مثل تربیت‌های غربی، انسان‌ها را اجتماعی و منظم بنماید. ولی اسم آن را نباید دین گذاشت. یکی از شاخصه‌های مهم پیامبران همیشه این است که مردم را در فضایی به دینداری دعوت می‌کنند و سخن‌ هر کدام از آن‌ها این است که: «وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ» و من اجری از شما برای رسالت نمی‌خواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم. البته مردم وظیفه دارند نسبت به نیاز های روحانیت بی تفاوت نباشند. موفق باشید

24135
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد: سوالی که برایتان ارسال کردم. ظاهرا ایمیل را بد وارد کردم یا مشکلی پیش آمد برای ایمیل حقیر ‌که پاسخ حضرتعالی ارسال نشده است. مرا ببخشید. اگر می شود دوباره بفرستید ممنون می شوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌روز از طریق پیام‌رسان سروش جواب ارسال شد. موفق باشید

24134
متن پرسش
جناب استاد سلام: شما در جواب سوال ۲۴۱۲۸ فرمودید: (صورت خارجی «مُعِد» خواهد بود تا نفس ناطقه، صورتی مطابق آن در ذهن ابداع کند) این یعنی شما پذیرفتید که صورت ذهنی منطبق صورت خارجیست. اما در جواب سوال ۲۴۱۱۴ فرمودید: (آن‌چه احتمال خطا دارد حکمی است که نسبت به صورت خارجی، صورت می‌گیرد یعنی آیا آن‌چه نزد عالِم است منطبق است با صورت خارجی یا نه؟) این یعنی شما شک دارید که صورت ذهنی منطبق با صورت خارجیست. مگر می شود کسی در عین حال هم یقین داشته باشد هم شک؟ لطفا این تناقض در گفتار را برای بنده روشن کنید. لطفا برای بنده روشن کنید که شما و حکمت متعالیه آیا به انطباق صورت ذهنی با صورت خارجی یقین دارید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی که بنده خدمت رفقا در جواب به سؤالات عرض می‌کنم با فرض این نکته است که اصل مباحث را در متون اصلی دنبال کرده‌اند وگرنه با سؤال و جواب نمی‌توان به موضوعات علمی دست پیدا کرد. در کتب فلسفه همیشه این نکته مورد بحث هست که چرا انسان در تطبیق یک موضوع به اشتباه می‌افتد. مثلاً چرا سراب را آب تلقی می‌کند، در آن‌جا گفته می‌شود که حسّ انسان اشتباه نکرد، ولی تطبیق آن‌چه حسّ به ما داد، با خارج که به این عمل «حکم»  می‌گویند، خطا پیش آمده. که البته باید مطلب را در کتب فلسفی دنبال بفرمایید. موفق باشید

24133
متن پرسش
سلام استاد طاهر زاده عزیز: ۱. آیا گروه شما اساتید و کارشناسانی دارد که در فضای فکری خودتان باشند و آنها را برای پاسخ به پرسشهای دانش آموزان به مدرسه دعوت کنیم؟ ۲. به نظر شما با توجه به فضای فکری جامعه این کار صحیح است که در مدرسه محیط را محرم سازی کرده و دختران دانش آموز در این فضا بدون حجاب درس بخوانند و به اصطلاح راحت باشند و مثلا در جامعه نخواهند که جلوه گری کنند؟ به نظرتان این کار نتیجه ای دارد یا خیر؟ با تشکر در پناه خدا موید باشید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه، به صورت مشخص افرادی را در این رابطه نمی‌شناسم. ۲. در این رابطه با کارشناسی بیشتر باید وارد شد. آری! در این حدّ که اگر در کلاس و یا مدرسه هیچ مرد نامحرمی نباشد، نباید به پوششِ سر سخت گرفت، یک بحث است؛ ولی بحث فرم و پوشش به عنوان یک دانش‌آموز، بحث دیگری است؛ مثل فرم لباس پرستارها در کل دنیا. موفق باشید

24132
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز شما در جواب سوال ۲۴۱۲۸ فرمودید که (صورت خارجی «مُعِد» خواهد بود تا نفس ناطقه، صورتی مطابق آن در ذهن ابداع کند و بدین لحاظ می‌توان به نحوی به آن‌چه از خارج در ذهن داریم، اعتماد کرد و این غیر از بدیهی‌یافتنِ ادراک خارجی است) ۱. منظور جنابعالی از بدیهی یافتن ادراک خارجی همان حضوری یافتن آن است٬ یعنی جنابعالی بدیهی بودن را در این موضوع به علم حضوری داشتن نسبت به ادراک خارجی می دانید؟ مثل ادراک حضوری مجردات در عالم غیب و شهود؟ ۲. اما در جواب سوال ۲۴۱۲۱ فرمودید: (آری! انسان به صورت بدیهی متوجه می‌شود که نفس ناطقه‌ی او به همان چیزی علم دارد که در خارج هست) این بدیهی بودن انطباق صورت ذهنی با صورت شیئ خارجی نزد نفس چه نوع بدیهی هست؟ ممنون از پاسخ ها
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم علم به آن‌چه در خارج یافته‌ایم به حکمِ آن قاعده که «هر علم حصولی، مسبوق به علم حضوری است» علمِ ما به خارج برای نفس، حضوری است هرچند که در نسبت به خارج حصولی باشد. ولی بحث بدیهی‌بودنِ اعتماد به علم‌مان به خارج، برمی‌گردد به این‌که نفس ناطقه در پیش خود و بدون هرگونه مقدمه‌ای علمِ خود به خارج را قابل اعتماد می‌داند. موفق باشید

24131
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز آقای طاهرزاده: کوچیک شما حنیف هستم که چندی پیش در جلسه پردیسان قم و نیز جلسه مؤسسه امام خمینی (ره) در قم مزاحم اوقات شریف شدم. سوال اول: از سوالات نسل جوان و حتی غیر جوان (مذهبی و غیرمذهبی، شاغل در حاکمیت و غیرشاغل در آن) اینست که: «در حوزه تمدنی، حقانیت خط فکری انقلاب اسلامی و امام خمینی با معضلات و ناکارآمدی‌های معرفتی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، سلامت اداری، انسانی و سیستمی همخوانی ندارد. یعنی هموطن ایرانی از ما می‌پرسد که این چه حقیقت و حقی است که نمی تواند در مقیاس تمدنی و تمدن‌سازی از پس مشکلات معرفتی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و... بر آید و پیشرفت شده پشرفت نظامی توام با موعظه‌ها و سخنرانی‌های اخلاقی. مملکت‌داری و تمدن‌سازی با سخنرانی‌های اخلاقی صحبت از ایده‌ها و ایده‌آلهای تکراری و رجزخوانی، انجام نمی شود.» این سوال با «سفرهای حقیقی و مجازی مسلمانان این عصر حتی مسلمانان انقلابی و حزب‌اللهی و حتی طلبه‌های مبلغ انقلابی به اقصی نقاط گیتی و آشنایی بیشتر آنان با فرهنگ و مظاهر غرب و محسنات ظاهری آن همچون: وامهای غیر‌ربویِ بانکهای غربی، نظم و انضباط، احترام به هم و حقوق همدیگر، راستگویی و صداقت در قول و فعل و... در کشورهای مدرن» با شدت و حدّت بیشتری مطرح می گردد. حقیر در کتابهای جنابعالی و سؤالات پرسش‌کنندگان سایت، چیزی که صراحتاً پاسخ سؤال مذکور باشد ندیدم. ممنون میشم اگر در این زمینه رهنمود بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به صورت‌های مختلف در این مورد عرایضی داشته‌ام و این موضوع، موضوعی است با عرضی عریض، از آن جهت که اولاً: ما در چهارصدسال اخیر با تمدنی روبه‌رو هستیم که زیرساخت‌های خود را شکل داده و برای هرچیزی، تعریفی دارد. منتهی به جهت آن‌که به گفته‌ی متفکران غربی نتوانست به وعده‌های خود عمل کند، فکر تمدنی دیگر به ذهن انسان‌های دارای تمدن‌های کهن آمد. تمدن‌های دیگری مثل تمدن لائوتسه‌ای در چین و یا تمدن هندی و تمدن ایرانی. و این به معنی مقابله با تمدن غربی نیست، بلکه به معنای به خودآمدنِ تمدن‌هایی است که در مواجهه با تمدن غربی نسبت به آموزه‌های بومی خود به خود آید و به یک معنا آن نوع معنایی از انسانیت که در تمدن غربی به حاشیه رفته است را، به میان آورند و همان‌طور که در بحث «جایگاه تمدن اسلامی و نسبت آن با این تاریخ» عرض شد: «رفت و برگشتی باید صورت گیرد تا آموزه‌های دینی و فلسفه‌ی اسلامی مجدداً فهم شود و این همزمان با شناخت غرب ممکن است و افق این غرب‌شناسی برای بازگشت به وطن و نوعی خودشناسی در تاریخ جدید است تا از داشته‌های خود مطابق تاریخی که هستیم بهره‌مند شویم. این آن راهی است که در آن قرآن و روایات و فلسفه‌ی اسلامی از انزوای تحمیلیِ توسط فرهنگ سکولاریته آزاد می‌شوند و رجوعی ماورای رجوعِ فعلی به آن‌ها خواهد شد، رجوعی که فعلاً متون دینی و فلسفی ما در حدّ موضوعاتِ درسیِ آموختنی، تقلیل داده شده و دین و فلسفه وارد زندگی جامعه‌ی ما به صورت حضوری تاریخی و تمدنی نشده.»

 آنچه در حال ظهور است ابداً با وضع موجود ربطي ندارد. مدت مديدي است با ظهور مدرنيته زندگي حقيقي يعني آن نوع زندگي که بر مبناي يک تمدن زنده اداره شود، فراموش شده و آن فرهنگي که همچون يک موجود زنده بايد مناسبات بشريت را مديريت کند دستخوش تجزيه قرار گرفته است. هيئت دروني زندگي‌ها از هم پاشيده شده زيرا آن نيرويي که موجب مي‌شود تا اعمال انسان‌ها در يک وحدت و يگانگي نسبت به همديگر قرار داشته باشند از ميان رفته و کشش کلّي و عمومي که نحوه‌ي فعاليت افراد را تحت تأثير خود قرار مي‌دهد، از ضمير وجداني افراد جامعه به حاشيه رانده شده است. مسائل اقتصادي در حدّي بزرگ گشته، که نفوذ افراد، به موضوع اقتصاد گره خورده و معناي زندگي، در ثروت و بهره‌مندي از دنيا جستجو مي‌شود وثروت، مترادف با شرافت تلقّي شده، بدون نظر به روح زندگي. تجسم عيني اين نوع برداشت از زندگي، ظهور «شهرهاي بزرگ» و کنده‌شدن دهقانان از آب و خاک اجدادي و مجتمع‌شدن در شهرها شد.

در اين دنياي سنگي و سنگ‌شده يعني شهرها، توده‌هاي انساني که بايد آن را به توده‌ي بي‌شکلِ شن شبيه دانست، به وضع هولناکي کنار هم جمع شده‌اند. از اين ماده يعني توده‌ي شني مردم، مي‌توان هرگونه ترکيب تصنعي که خيلي زود در معرض تجزيه واقع مي‌شوند، پديد آورد. از آن‌ها مي‌توان حزب درست کرد و آرمان‌هاي زودگذرِ خيالي را پيش چشمشان آورد و مشغول تشکيلات ساختگي‌شان کرد.

در اين شن‌زار انساني، ديگر آن‌گونه نيروي طبيعي که سبب نشو و نماي عقل و عاطفه‌ي انساني شود، به‌کلّي مرده است. در اين شن‌زار انساني، ديگر انسان‌هايي به چشم نمي‌خورند که زندگي را براي ما به معناي واقعي آن معنا کنند و روشن کنند چرا کشش و کوشش براي ادامه‌ي خانواده از ميان رفته و ازدياد نسل و فرزند که بارزترين نشانه‌‌ي جامعه‌ي سالم است، اسباب دردسر و تمسخر شده است.

ساکنان شهرهاي بزرگ اَتم‌وار استقلال پيدا نموده‌اند و خودخواهانه تنها به خود فکر مي‌کنند. با این‌که نه در توده‌ي اَتم‌ها زندگي هست و نه در توده‌ي انسان‌هاي منفرد از يکديگر آن نوع زندگي به چشم مي‌خورد که در جمع انسان‌هاي وارسته در جريان بود و در ذيل اهداف قدسي، در زير سايه‌ي همديگر زندگي مي‌کردند. آنچه از شهرهاي سنگي و از ريگ‌زارهاي انساني بيرون مي‌آيد «مُد» روز است يعني تصورات بي‌پايه‌ي روزمرّه‌گي‌ها که ابداً روح و بقاء ندارند.

در مقابل آنچه در بالا گفته شد تمدن حقيقي قرار دارد که با ارتباط با عالم قدس و معنويت مانند يک موجود زنده مي‌رويد و قد مي‌کشد و داراي تقسيماتي مثل ريشه و تنه و برگ است، گل مي‌دهد و به ميوه مي‌نشيند و هرکدام از اعضاء در جاي خود مطمئن و راضي هستند. هر اندازه آن تمدن واقعي‌تر باشد و مبتني با آموزه‌هاي الهي شکل گرفته باشد، بيشتر قد مي‌کشد و يال و کوپال پيدا مي‌کند و اعضاي آن بهتر در جاي خود قرار مي‌گيرند و دقيق‌تر جاي ديگران را درک مي‌کنند و سنن و آداب تکويني و تشريعي دقيق‌تر در آن جاري مي‌باشد.

تمدن حقيقي عبارت از نظامي است که در عين مراتب مختلف که در بين اعضاي آن هست هيچ‌کدام از اعضاء نسبت به هم احساس حقارت نمي‌کنند زيرا آنچه عامل کرامت‌و شرافت‌مي‌باشد تقوا است.

در تمدن حقيقي، متانت در کليه‌ي حرکات و سکنات با تعريفي معنوي که محصول پرورشي است مطابق آداب محکم و متقن الهي، چون خون جاري است، زيرا آن حرکات و سکنات ريشه در حقايق عالم دارد و عملاً آن جامعه را با هزاران وظيفه‌ي ناگفته و تعهدات نانوشته اداره مي‌کند و به جهت نظر به آن حقايق عِلوي امور جامعه سر و ساماني غير قابل تصور مي‌يابد. جامعه‌اي که به حقايق عِلوي نظر دارد به صورت طبيعي داراي نوعي متانت و آداب محکم از زندگي است که همه‌ي مردمان تحت نفوذ غير محسوس آن قرار دارند و چون با فطرت آن‌ها هماهنگ است، آن‌ها را در نوعي از يگانگي و حياتي واحد قرار مي‌دهد که افراد آن جامعه از حدود فرديت خود فراتر رفته، معناي خود را در گستره‌ي تمدني جستجو مي‌کنند که شرف و شرافت و غيرت را معناي قدسي مي‌بخشد و در آن حال عناوين قدسي در سراسر زندگي افراد بيشتر از عناوين اجتماعي نفوذ کرده است. شرف شخصي در چنين جامعه‌اي عبارت است از احساس وظيفه‌ي هر فرد در مقابل تمدني که در آن زندگي مي‌کند. زيرا هر فرد در چنين فضايي حيات اجتماعي خود را احساس مي‌کند و با حيات آن تمدنِ قدسي زندگي را معنا کرده و لذا وجود ديگران را که در آن تمدن زندگي مي‌کنند، وجود شخصِ خود مي‌پندارد. همان چيزي که شما در صدر اسلام ملاحظه کرديد تا آن‌جايي که خداوند در وصف چنين روحيه‌اي فرمود: «يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة»(حشر/9) آن‌ها آنچه بود را به ديگران ايثار مي‌کردند در عين آن‌که خودشان به آن نياز داشتند.

تمدني که ما مدّ نظر داريم

در تمدني که ما در ادامه‌ي انقلاب اسلامي مدّ نظر داريم، هر فرد پيرو انديشه و روش خود نيست، بلکه مسئول جامعه‌ي خود است و همه مسئول روش و انديشه‌ي واحدي هستند که آن جامعه‌ي قدسي اقتضاي آن را دارد. اساس و جوهر چنين جامعه‌اي از تعهد معنوي انسان‌ها سرچشمه مي‌گيرد و تعهدي که افراد نسبت به همديگر دارند. در چنين جامعه‌اي عدم شرافت مربوط به کساني است که تنها به خود مي‌انديشند. هر کسي به جهت تعلقي که به آن جامعه دارد شرافت دارد، مگر آن‌کسي که به شرافت ديگران توجه نمي‌کند که خود به ‌خود به او به عنوان انساني فرومايه نگاه مي‌شود. در تمدن الهي تنها چنين افرادي فرومايه‌اند وگرنه ثروتمندنبودن، مغايرِ شرافت نيست. انسان‌هاي حسودِ امروزي که در فرهنگ غربي تنفس مي‌کنند تصور مي‌کنند ناداري يک نوع عدم شرافت است، زيرا اين‌ها به زندگي شريف حساس نيستند و کشش طبيعي آن‌ها از شرافت واقعي منحرف شده است.

اين همان جدايي از نيستان است

ايران شيعه قبل از ورود فرهنگ غرب فارغ از آنچه در دربار شاهان مي‌گذشت، به عنوان يک دولت نامرئي نسبت به دولت رسمي، مناسباتي را بر اساس آموزه‌هاي ديني بين افراد جامعه‌ي خود ايجاد کرده بود و امروز مي‌توان گفت در آن شرايط و با آن محدوديت‌ها يک تمدن قدسي به حساب مي‌آمد ولي متأسفانه به جاي آن‌که ادامه يابد و تمدني مقابل تمدن غرب شود، حاکمان خودباخته و تازه به دوران رسيده‌ي قاجار با شيفتگي نسبت به غرب، مانع ادامه‌ي آن شدند. همين امر موجب شد امروز شما با شرايطي روبه‌باشيد که نه‌تنها هيچ‌کس در جاي خود نباشد، بلکه ارزش و شرافت انسان‌ها بر محور ثروت و مقام اداري و اجتماعي آن‌ها بنا شده باشد. اين همان جدايي از نيستان است که صداي آن از گذشته‌ي تاريخ ما به گوش مي‌رسد، اين دردِ هجران از آن روح ظريفي است که زماني ما را به هم پيوند داده بود و زمينه‌ي ريزش الطاف الهي را بر جامعه‌‌ي ما فراهم مي‌کرد و هرکس نسبت به جاي‌جاي آن جامعه احساس مسئوليت مي‌نمود. با ورود فرهنگ مدرنيته و طرح آرمان‌هاي فرومايه‌ي دنيايي، آن پيوند به حاشيه رفت و ما امروز در ادامه‌ي گذشته‌ي توحيدي خود قرار نداريم، بايد در راهي که صدساله‌ي اخير طي کرده‌ايم، تجديد نظر کنيم. زندگي آينده‌ي ما مديريت زمين است از طريق آسمان با نفي خودخواهي‌هايي که بايد آن‌ها را زير پا گذارد. اکنون آن زمان فرا رسيده که ما به آنچه مي‌توانيم باشيم نظر کنيم و تصميم نهايي را اَخذ کنيم و پاي در راهي بس طولاني گذاريم که تنها راه سعادت ما است. موفق باشید

24130
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: جویای نظر جنابعالی و راهکار اجرایی در خصوص خودکشی هستم. ۱. چگونه می توان از افزایش میزان خودکشی در جامعه پیشگیری نمود؟ ۲. در خصوص افرادی که خودکشی نموده لکن منجر به فوت نشده (به اصطلاح خودکشی ناموفق) چه باید کرد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه در آموزه‌های دینی در مورد خودکشی مطرح است غفلت از رحمت الهی است که موجب یأس از ادامه‌ی زندگی می‌گردد. در این رابطه در چند قسمت اول کتاب «آشتی با خدا» عرایضی شده است و کسانی که در خودکشی ناموفق بوده‌اند نیز باید به این موضوع فکر کنند؛ چرا آرزوهایی را برای خود برجسته و با اهمیت کرده‌اند که با عدم دست‌یابی به آن‌ها، احساس می‌کنند در زندگی شکست خورده‌اند و زنده‌بودن خود را به چیزی نمی‌گیرند؟ در حالی‌که رحمت الهی وسعت دارد و راه‌های دیگری برای زندگی هست. موفق باشید

24129
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی حضور شریف استاد سلام علیکم: اگر بر این باوریم که پیامبران الهی نظریه پردازان سنن الهی هستند و ۱۲ امام هم مدیران و مجریان این سنن بر روی زمین هستند و نقش پیامبر و امام در کنار هم مکمل احیای حکومت الهی روی زمین است. سوال بنده این است چرا بعد از حضور هر پیامبر اولولعزم ما چندین امام معصوم برای تحقق وحی و تفکر آن پیامبر نداشته ایم و حضور امام تنها پس از آخرین پیامبر معنا پیدا می کند؟ حال ممکن است بفرمایید ما بعد از پیامبران تشریعی تعداد قابل توجهی پیامبر تبلیغی داشته ایم ولی پیامبران تبلیغی هم در نهایت نظریه پرداز بوده اند و نقشی که امام می تواند ایفا کند را نمی توانستند ایفا کنند. چرا هر پیامبر تشریعی پس از خود مستقلا نیاز به چندین امام معصوم برای عملی کردن وحی خود نداشته است و این تنها مختص پیامبر اسلام است؟ با تشکر. (ما برآنیم که لطافت مکتب لائوتسه در شرق و نظم مکتب هایدگر در غرب را با عقل محمدی مکتب صدرا پیوند زنیم و جهان را برای حضور منجی الهی آماده سازیم و این است رسالت ما سربازان لشکر آوینی)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره این دین آخرین پیامبر است که باید در پرتو حضور دین او تا قیامت به وسیله‌ی کسانی که آنان قلب‌شان مطابق قرآن است، بشریت متوجه‌ی مسیر هدایت شود. چنین شرایطی برای پیامبران قبلی نبوده است تا انتظاری این‌چنینی برای دین آن‌ها باشد. همان اندازه که آنان نوّابی برای ادامه‌ی دین و رساندن دین به پیامبر بعدی داشته‌اند، کافی بوده است. ۲. کار بسیار خوبی است وقتی متوجه‌ی حضور تاریخی خود در بستر انقلاب اسلامی باشیم و بدانیم هدف همه‌ی دانایی‌ها و معارف، رجوعِ بهتر به حضرت حق و به محتوای بیشتررساندنِ عبادات است. نکند بخواهیم با نگاه هایدگر، دین را ارزیابی کنیم. در حالی‌که با حقّانیتِ دین و سیره‌ی اولیاء الهی باید بقیه‌ی اندیشه‌ها را اندازه‌گیری کرد و استفاده نمود. آری! سفر به سرزمین‌های فکری بیگانه برای رجوع به وطن کار خوبی است. موفق باشید

نمایش چاپی