باسمه تعالی: سلام علیکم: نظام عالم طبق آیهی فوق مستقیم و غیر مستقیم، بسترِ حیات انسان است و به همین جهت آنهایی که این حقیقت را کشف کردهاند به زبان شاعرانه میگویند: « اگر یک ذره را برگیری از جای / خلل یابد همه عالم سراپای». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان از خود بگذرد، حضرت حق را که فطرت الهی انسان را بر اساس توحید شکل داده است، بهتر مییابد. به همان معنایی که جناب حافظ فرمود: «تو خودْ حجاب خودی حافظ از میان برخیز / که در میان تو و او، بهجز تو حائل نیست». به قول وحدت کرمانشاهی:
هرکه از خود بگذرد جانش دهند
هرکه جان در باخت جانانش دهند
هرکه در سجن ریاضت سرکند
یوسف آسا مصر عرفانش دهند
هرکه گردد مبتلای درد هجر
از وصال دوست درمانش دهند
هرکه نفس بت صفت را بشکند
در دل آتش، گلستانش دهند
هرکه برسنگ آمدش مینای صبر
کی نجات از بند هجرانش دهند؟
هرکه گردد نوح عشقش ناخدا
ایمنی از موج طوفانش دهند
هرکه از ظلمات تن، خود بگذرد
خضر آسا آب حیوانش دهند
هرکه بی سامان شود در راه عشق
در دیار دوست، سامانش دهند
موفق باشید
جواب: علیکم السلام:
آری! معرفت نفس دریچهای برای معرفت «ربّ» است و معرفت نفس به خودی خود یک علم است که نیاز به فلسفه ندارد، هرچند امروزه عموماً در فلسفه به این موضوع میپردازند و با اصطلاحات فلسفی ارائه میشود. با اینهمه اگر بتوانید تا حدّی با مباحث معرفت نفس آشنا شوید، با تدبّر در روایات و آیات قرآن بسیاری از راههای اُنس با خدا را از جهت نظری و فکری طی خواهید کرد و در این راه عبادات شرعی مددرسان خواهند بود. «موفق باشید»
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقاید دو قسمت است: یک قسمت نکاتی که برای اثبات حقانیت مکتب خود علماء دین تنظیم میکنند که به آن علم کلام میگویند. حال چه آن را خواجه نصیرالدین طوسی بزرگ تنظیم کرده باشد، چه آخوند ملاصدرای فرهیخته. و یک قسمت از عقاید آن آیات و روایتی است که در قرآن و متون مقدس ما هست. در تعجبم که چرا سخنان خواجه نصیر، دین حساب میشود ولی سخنان ملاصدرا، دین حساب نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با مطالعات آخرین نظرات آقای منتظری متوجه میشویم که این بندهی خدا نمیدانسته است که در کدام تاریخ زندگی میکند! گمان ایشان در همین حدّ است که در این تاریخ هم میتوان مثل پانصدسال پیش و هزارسال پیش زندگی کرد که این عملاً یکنوع سلفیگریِ خطرناکی را به همراه دارد. در رابطه با اصل انقلاب و جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی باید چند چیز را در نظر گرفت: اولا؛ ببینیم اگر این انقلاب با همهی مشکلاتی که به همراه دارد، اگر واقع نمیشد کشور ما که مسلّم در آن صورت در ذیل آمریکا میبود، در چه شرایطی قرار میگرفت؟ و آیا روحیهی حرّیت و آزادگی شیعه که وامدارِ نهضت حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» هست، راضی میشد؟ ثانیا؛ آیا دشمن با انواع چالشهاییی که برای انقلاب ایجاد کرده است نمیخواهد ما به این نتیجه برسیم که انقلاب توانایی جوابگویی به نیازهای مردم را ندارد؟ در این صورت باید بر عهد خود با انقلاب تأکید کنیم، حتی اگر به مشکلاتی بدتر از این گرفتار شویم؟! یا با خواری تمام تسلیم پروژهی دشمن اسلام شویم؟ ثالثاً؛ ما در تعریفی که از انسان و انسانیت داریم باید جایگاه انقلاب را و نسبت خود را با آن بررسی کنیم که آیا در فضای چنین انقلابی تنفسکردن به انسانیت خود معنا دادهایم یا چشم خود را هم بگذاریم تا هر ظلمی به هر شکلی در هرجایی واقع شود؟! رابعاً؛ فراموش نکنید که بسیاری از مشکلاتی که جهان بشری امروز را فراگرفته است لازمهی فرهنگ مدرنیته است و خود مدرنیته تلاش دارد با طرح موضوعات «پُستمدرنیسم» و «ترانسمدرنیسیم» بلکه خود را از این مهلکههایی که خود ایجاد کرده است رهایی دهد. بزرگان اندیشمند غربی میگویند مدرنیته همهی سنتها را ویران کرد تا خودْ بماند، حال خودْ در حالِ ویرانی خود است. سؤال بنده از جنابعالی آن است این موضوع جهانی را باید مثل عوام به پای انقلاب اسلامی بنویسیم؟! یا آگاهانه متوجهی تاریخی باشیم که در آن بهسر میبریم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شاید در کنار کتاب «فروغ ابدیت»، مغازی واقدی هم خوب باشد. 2- بنده از ایشان اطلاع ندارم. موفق باشید