بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11265
متن پرسش
استاد گرامی: بنده قبلا ً خدمتتان ایمیل زده بودم که گروهی در تلگرام ایجاد کرده‌ام که نزدیک به 200 نفر عضو دارد و فایل صوتی ده نکته از معرفت نفس را همراه با متن کتاب ارسال می‌کنم تا استفاده کنند. از طریق داماد حضرتعالی و خودتان کسب تکلیف شد و موافقت فرمودید. بنده طبق فرمایش‌تان که احتمال دارد روی اسم بنده حساسیت باشد که واقعاً هم بود لذا کسی از دوستان که در حوزه‌ی علیمه‌ی قم درس می‌خوانند توانست با استاد فقیهی که از شاگردان سی‌ساله‌ی استاد مصباح است در خصوص جنابعالی و کتب و آثارتان استعلام گرفتیم. ایشان گفتند: «کلیه دروس معرفت نفس جناب استاد اصغر طاهرزاده را مطالعه کرده‌ام، نکته‌ی انحرافی در آن نیست، ولی وقتی «دریا»- منظور استاد مصباح هست- چرا به جای دیگر می‌روید؟». حال بنده‌ی حقیر که ذوالفقاری هستم و شماره‌ام را این‌جا می‌نویسم 09125245604 تا کسی خواست با نصب تلگرام به ما بپیوندد، عرض می‌کنم: بنده با سایر روحانیون هم در این زمینه مشورت کردم آن‌ها هم گفتند؛ «قلم استاد مصباح برای ما که دروس مقدمات را گذرانده‌ایم سخت است چه برسد به شما که در این زمینه اطلاعات مقدماتی را نگذرانده‌اید». استاد عزیز! در این گروه ما دکتر و مهندس و خانه‌دار داریم با سطحِ سواد بسیار پایین، ولی همه‌ی سطوح به همه‌ نوع تحصیلات، فرمایش حضرتعالی را متوجه می‌شوند و شور و حرارت دارند، لذا از این بابت خدا را شاکریم. عرضم این‌جاست؛ در هفته‌ی گذشته یعنی اول بهمن ماه 93 خبری به دستمان رسید مبنی بر این‌که استاد طاهرزاده چهل نفر آدم را به جلسه‌ی مشایی و احمدی‌نژاد فرستاده است! این خبر باعث شد که خیلی از دوستان گروه را ترک کنند و تهمت بزنند که استاد طاهرزاده با فرقه‌ی انحرافی در ارتباط است. بنده از طریق تماس با یکی از اساتید حوزه‌ و این‌که ایشان بلافاصله با مرکز تخصصی مهدویت قم، استاد نصوری تلفنی صحبت کرد. جناب استاد نصوری فرمودند؛ «ما کلیه‌ی سخنرانی‌ها را رصد می‌کنیم، استاد طاهرزاده مورد تأیید ما است و با انجمن حجتیه هیچ ارتباطی ندارد.» ضمن این‌که یکی از دوستان بنده هم گفت؛ کتابِ «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» استاد طاهرزاده ایشان را از کلیه‌ی تهمت‌ها مبرا می‌کند. حال استاد عزیز! چون بنده برای دیگران می‌خواهم مدرکی داشته باشم و ارائه بدهم بفرمایید آیا این ملاقات صحیح است یا خیر؟ و تفکرات مشایی را قبول دارید یا خیر؟ فقط بنده را به سایر پرسش‌ها حواله ندهید چون همه را خوانده‌ام. ممنون از وقتی که گذاشتید. یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این خبر را بنده از شما می‌شنوم و هیچ اطلاعی در این مورد ندارم، به‌خصوص که در هیچ حالی و هیچ‌وقتی بنده هیچ نسبتی با آقای مشائی نداشته‌ام و اگر هم از آقای احمدی‌نژاد به عنوان رئیس جمهور وقت دفاع کرده‌ام در راستای رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» بوده است و به همین جهت وقتی آقای احمدی‌نژاد در آن صحنه فرمودند: «من مشائیم و مشائی من است»، خیلی تعجب کردم و در جواب یکی از سؤالات کاربران عزیز عرض کردم که ما هیچ نسبت خاصی با آقای احمدی‌نژاد نداشته‌ایم که حال بخواهیم آن نسبت را با آقای مشائی داشته باشیم، گویا آقای احمدی‌نژاد فراموش کرده بودند که ما بر اساس نسبت ایشان با نظام اسلامی به عنوان رئیس جمهور آن نظام رابطه داشتیم، پس یعنی‌چه که بخواهند آن نسبت را ما با آقای مشائی برقرار کنیم؟!! اما بردار عزیز! مشکل ما در جای دیگر است. مشکلی که شهید بهشتی عزیز«رحمة‌اللّه‌علیه» به‌خوبی می‌شناخت. وقتی که در آن جوّ آلوده‌ی بنی‌صدری و نهضت آزادی که می‌خواستند چهره‌ی او را با انواع تهمت‌ها لکه‌دار نمایند و از او در مورد آن تهمت‌ها سؤال کردند، فرمودند: «برای من در موقعیتی که هستم بسیار آسان است که از خود دفاع کنم، ولی وظیفه‌ی من این نیست، وظیفه‌ی شما است که از آن کسی که این نوع تهمت‌ها را می‌زند دلیل و سند بخواهید، وگرنه این قصّه تا حشر ادامه می‌یابد». برادر عزیز! ما یک مشکل تاریخی داریم که هنوز از آن عبور نکرده‌ایم و آن نفوذِ دشمنانِ مقدس‌مآبی است که از مذهبی‌ها خود را مذهبی‌تر و دلسوزتر نشان می‌دهد و بر روی حساسیت‌های مقدس ما دست می‌گذارد و از این طریق تهمت‌های خود را وارد می‌کند و آن تفرقه‌ای که برای نیروهای مذهبی چون سمّ مهلکی است، در بین ما تزریق می‌کند و ما تا از این مشکل عبور نکنیم قصّه همین است که با آن روبه‌رو می‌شوید. این‌که می‌فرمایید دوستانی از شما آن گروه را ترک کردند؛ بگذار ترک کنند، چون این‌ها اگر امروز ترک نکنند فردا که کار شما جدّی‌تر شد و دشمنان به اهمیت این کار بیشتر پی بردند، چون به‌راحتی از طریق نفوذی‌هایِ مقدس‌مآب بازی می‌خورند، آن جمع را ترک خواهند نمود، باید فکری اساسی کرد. بنده در صفحه‌ی 351 کتاب «امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» تحت عنوان نه در جزیره‌ای به نام ایران. این‌طور نوشته‌ام: « ما هنوز گمان می‌کنیم با تحقق انقلاب اسلامی امری ساده به قوع پیوسته که می‌توانیم در جزیره‌ای به نام ایران با آن به‌سر ببریم و به همین جهت نیازی نمی‌بینیم تا نسبت خود را با اطرافیانی که در یک گروه قرار داریم و با دیگر جریان‌ها بازتعریف کنیم. در این صورت باید بپذیریم ما با خیالات خود در این واقعه‌ی عظیم یعنی انقلاب اسلامی وارد شده‌ایم و هرگز نباید برای خود امید پیروزی داشته باشیم. زیرا نه خود را مجهز به سعه‌ی صدری کرده‌ایم که در آینده سخت به آن نیازمندیم و نه تلاش می‌کنیم جامعه را از دو قطبی‌بودن بین جناح‌هایی که به اهداف انقلاب معتقدند، خارج کنیم، همچنان اسیر جناح‌بندی‌های گذشته هستیم. زیرا معنای حضور در آینده‌ای را که در میان سایر ملت‌ها برای ما رقم خورده است متوجه نمی‌باشیم». مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در نامه‌ای که به جوانان اروپا و آمریکای شمالی نوشته‌اند از دروغ‌های تاریخی آن دیار خبر داده‌اند که پس از سال‌ها و دیرهنگام روشن شد و ملت اروپا سرافکنده گشت. بنده فکر می‌کنم این مسئله از جهاتی برای ما نیز پیش خواهد آمد که پس از سال‌ها متوجه خواهیم شد نفوذی‌هایِ مقدس‌مآب چه ضربه‌هایی بر پیکر وحدتِ جامعه‌ی ما زده‌اند. موفق باشید بتوانید در این مورد فکر کنید. موفق باشید
10541

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و عرض ادب با توجه به اینکه بنده طلبه سطح 3 حوزه و دانشجوی ارشد رشته دین و رسانه از زیر مجموعه های رشته ارتباطات در دانشکده صدا و سیمای قم می باشم و با توجه به علاقه اینجانب به موضوعات ذات یا ابزار گرا بودن تکنولوژی مخصوصا رسانه، خواهشمندم که بنده را در انتخاب و یا تحدید (و تکراری بودن یا نبودن) موضوع پایان نامه یاری نمایید لازم به ذکر است که موضوع مد نظر بنده در راستای بررسی و اثبات یا رد طرفین موضوع مذکور بر اساس تفسیر المیزان می باشد. لطفا در صورت عدم مقبولیت موضوع و در صورت امکان موضوع پیشنهادی خود را در این راستا اعلام نمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در مورد پایان‌نامه‌ها حتی زمانی که در آموزش عالی تدریس می‌کردم، ورودی نداشتم ولی تفسیر المیزان ظرفیت جواب‌گویی به این موضوع که می‌فرمایید را دارد. موفق باشید
5944
متن پرسش
باسلام خدمت استاد محترم استاد یه مدتی درتابستان بود که من در حال خوندن کتب شمابودم وخیلی باخوندن این کتاب ها تونسته بودم به خدا نزدیک بشم در یکی از کتاب ها شما گفته بودید اگه این معرفت از روی احساسات باشه زود ازبین میرود و فایده ای ندارد . استاد من الان دارم برای کنکور ارشد میخونم و نمیدونم چرا انقدر اون حالات قدیمی رو ندارم انگار دلم کورشده دیگه چیزی رو نمیبینه از همون حرف شما ترسیدم که گفتید از روی احساسات باشه من خیلی میترسم استاد شیطان به هرنحوی زندگی من رو تحت تاثیر قرار داده ازش میترسم جدیدا دختری رو که میخواستم به خاطر دین نداشتنش و باخدا نبودنش ازش گذشتم و یجورایی رابطه ام رو به خاطر احترام خانوم فاطمه زهرا باهاش قطع کرد چون میترسیدم دین من رو ازم بگیره هرموقع از قرآن در موردش سوال میکردم آیه منافقین میومد به هر حال ازش گذشتم اما توی ترم جدید هنوز مجبورم توی بعضی از کلاسها ببینمش اینو میدونم خدا داره من رو امتحان میکنه ولی استاد میترسم توی امتحان الهی موفق نشم . استاد همونطور که گفتم از یطرف شیطان از یک طرف اون کنکور بیخود که فکرم رو مشغول کرده و از یطرف این دختر ،استاد چیکار کنم میترسم دینم رو از دست بدم هرموقع که درس میخونم یهجورایی نمیتونم دیگه زهنم رو روی مسایل دینی متمرکز کنم و این باعث مشوش شدن فکر من میشه ، استاد یه سفر کربلا برا اربعین برام جورشده ولی به علت زیاد بودن زمانش میترسم برم که نکنه کنکورم خراب بشه اگه میشه نظرتون رو در این مورد هم بیان کنید استاد خواهش میکنم من رو راهنمایی کنید وبرام دعا کنید هر روز که میشه از مادرم میخواهم برام دعا کنه ، استاد من خیلی به خانوم توسل دارم ولی نمیدونم چرا جوابی ازشون نمیشنوم شاید از گناه کار بودن من باشه که جوابم رو نمیدن، خواهش میکنم من رو راهنمایی کنید باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: پسر! کسی توفیق توسل به بانوی دو عالم حضرت زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» را داشته باشد و دلواپس باشد؟! با امنیت کامل درس‌تان را بخوانید، اگر دلواپس عقب‌افتادن درس‌تان هستید سفر زیارتی‌تان را به تعویق بیندازید و با همان نوری که متوجه هستید که آن خانم دین شما را تهدید می‌کند به‌کلّی نظرتان را از آن خانم منصرف کنید و به درس خود ادامه دهید تا به قدرت خود پی ببرید که چگونه می‌توانید بر خیالات و قوه‌ی وَهمیه‌ی خود فرمان‌روایی کنید. موفق باشید
11643
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت عالی: بنده بسیار مشاق تذکر و امر به معروف و نهی از منکر کردن هستم اما لحظه ای که با آن مواجه می شوم دست و پایم را گم می کنم و هول م یشوم و می ترسم. در اینگونه موارد چکاری انجام دهم؟ ایا ذکری برای قوت قلب هست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید با فردی که می‌خواهید امر به معروفش کنید مأنوس باشید لذا قرآن می‌فرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ » یعنی زنان و مردان مؤمن که رابطه‌ی محبت و دوستی دارند به همدیگر در انجام معروف امر می‌کنند و منکر را نهی می‌نمایند. موفق باشید

6652
متن پرسش
سلام استاد عزیزم چهارمین سال است که با اثار وفکرشما سیر میکنم و همچنین مبلغ آثار شما میباشم .بنده شخص شما را ازطریق توسل یافته ام نه با تحقیق. اما مدتی است که بین رفقای طلبه سوالی پیدا شده که اقای طاهرزاده مجتهد نیست پس ایشان نمیتوانند دین را عرضه کنند چه برسد به این چنین معارفی !.بنده از انجایی که از سال اول حوزه با اثار شما اشنا گشته ام سعی کرده ام جایگاه شما را بعنوان شارح مکتب امام و علامه تبین کنم وشما رابه عنوان متفکر ی میان اصحاب تفکر معرفی کنم. خواهشمندم جهت اینکه قلب دوستانی که با اثار شما مانوسند و سیر میکند با آوردن شواهدی آرام کنید تا بتوانیم با رفع این شبهه اولا عقلا هم خودمان متنبه شویم و ثانیا رفقای دیگرهم با آرامش وارد سیرشما شوند .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده جایگاهی برای خود جز تبیین سخنان حضرت امام و علامه قائل نیستم، اگر توانسته باشم افراد را به اندیشه‌ی این بزرگان و شاگردان آن‌ها نزدیک کنم، وظیفه‌ی خود را انجام داده‌ام. رفقا بررسی کنند آیا آن‌هایی که عرایض بنده را دنبال می‌کنند توان بهتری در فهم اندیشه‌ی علماء بزرگ پیدا کرده‌اند یا نه؟ اگر جواب مثبت است، الحمداللّه. موفق باشید
5836
متن پرسش
سلام علیکم چند وقتی هست مباحث شرح نامه 31 نهج البلاغه اتون رو گوش میدم . امروز رسیده بود به علم لاینفع . سوالی ذهن ام را اشغال کرده که میخواستم از حضورتان بپرسم . یک روز در یک کتابی جمله ای زیبا دیدم که خلاصه اش این بود که (قلب المومن عرش الرحمن ) قلب مومن عرش خداست . یعنی ای بشر اگر کل عالم ماده و محسوس را به تو بدهند و کل کهکشان راه شیری را به تو بدهند باز هم احساس کمبود میکنی و از فردا دچار تکرار و روزمرگی میشوی و باز بیشتر میخوای, و قلب تو عرش خداست و فقط با خدا پر میشود و لاغیر. من روی این جمله کار کردم . چیزهایی رو که احساس میکردم به دل ام گره خورده قطع میکردم . مثلا از خودم میپرسیدم فلانی چرا تو همیشه مسجد سرکوچه میری ؟ چرا مسجد ته کوچه نمیری؟ خوب که فکر کردم دیدم چون این مسجد شلوغ تره و دوست هام تو این مسجد میان , و بعد نماز باهم حرف میزنیم . فهمیدم واسه دوست هام میام مسجد , نه واسه خدا . تعلقات نفس را به کمک خدا شناسایی میکردم و روی آنها کار میکردم . مثلا تو خیابون که ناخودآگاه چشم ام میرفت یک سمتی تا یک منظره ای را نگاه کنم , از خودم میپرسیدم فلانی دیدن این منظره چقدر میتونه تو را در رسیدن به هدف ات کمک کنه ؟ مگه خدا نگفته عالم را برای انسان آفریدم و انسان را برای خودم . پس دیدن این منظره اگر به قصد رسیدن به قرب خدا نباشه , کاری بیهوده است و شبیه به سرابه .تا یک جایی خوب بود .اما جلوی یک چیز نتونستم بایستم , و اون هم مطالعه زیاد کتاب بود . استاد من با حرص ولع مطالعه میکنم. اون هم فقط آثار دینی , عرفانی , فلسفی .عاشق کتابهای آیت الله جوادی آملی , علامه حسن زاده و جدیدا آثار شما هستم . محصولات صوتی سخنرانی هاتون رو تهیه کردم و مدام گوش میکنم . و اصولا به مطالعه شهوت پیدا کردم . از یک طرفی هم میشه گفت که این علم لاینفع نیست .چون این مباحث ذهن ام را خیلی باز کرده , مثلا همین سخنرانی های ده نکته در معرفت نفس یا کتاب اسرار نماز آیت الله جوادی و ...تو افکارم خیلی تاثیر گذاشته .اما از همه مهمتر که احساس میکنم این ها برایم حجاب شده است . استاد چند بار اومدم خواندنم هایم را کم کنم , می بینم که بیکار میشوم . من با اینکه دانشجو هستم ولی در کل بیشتر وقت ام را کتاب میخوانم . اگه آدم بخواد اوقات بیکاری اش را سرکار برود باز با خودش میگه چه چیزی از خواندن کتاب بهتر , که فکرت را باز کنه واسه اینکه وقتی یک سجده میروی , حداقل اون سجده با شناخت و معرفت باشه . همیشه با خودم میگفتم سرکار بروم بهترست ؟ یا اینکه در این مابین موضع مطالعه ام را برای تنوع عوض کنم بهترست ؟( یعنی اینکه مدام مباحث دینی نخوانم و مباحث سیاسی و اجتماعی را هم دنبال کنم به خصوص سخنرانی های دکتر عباسی و استاد پورازغدی که سیاست دینی را خیلی خوب توضیح میده ) و یا اینکه برم مباحث عرفانی و معرفتی بخونم تا شناخت ام نسبت به خود و خدایم بهتر و بیشتر شود تا حداقل نماز و عبادات ام مرا رشد دهد .و همیشه راه سوم را انتخاب میکردم . سوال اول : اینکه من واسه کتاب خوندن چکار کنم , اگر بخواهم کتاب نخوانم یا کم بخوانم که خب نمیشود , تا شناختی نباشد حرکتی نیست , و اگر کتاب نخوانم وقت عظیم بیکاری ام را چه کنم؟ و از طرفی دیگر دقیقا متوجه میشوم که مطالعه زیاد حجاب میشود , این دو حالت را چگونه باهم جمع کنم؟, یعنی در راه سیر و سلوک باید مطالعه را تعطیل کنی و منتظر علم حضوری باشید تا به قلب ات افاضه شود ؟ سوال دوم : گاهی اوقات اینقدر حال ام خوب است که اگر تمام دنیا را جلوی ام بگذارند حاضر نیستم بین من و خدا حجابی حاصل شود و این حالت ام را از دست بدهم و گاهی اینقدر تنها میشوم که به دنبال چیزی هستم تا با آن آرامش پیدا کنم ( خواندن کتابی , صحبت با دوستی , و....).این تعویض حالت هاخیلی زیاد است . یک لحظه دل ام محکم است و گاهی لرزان لرزان .شش ماه است که هیچ سکونی پیدا نکرده و هیچ رشدی هم در قلب ام ندیدم.دستورالعمل یا چیزی میشود بدهید ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- فعلاً که این فرصت پیش‌ آمده است در کنار دروس دانشگاهی از مطالعه کوتاهی نکنید و این را لطف خدا بدانید زیرا بعداً در شرایطی قرار می‌گیرید که این مطالعات به کارتان می‌آید. در کنار مطالعه از ورزش و صله‌ی رحم و عبادات غفلت نشود 2- مشکل قبض و بسط چیزی است که عموماً با آن روبه‌روئید، به هر دو حال‌تان راضی باشید. موفق باشید
3717

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
شما در تعریف «مبادی فکر غرب» در صفحة 30 فرموده‌اید: «اندیشیدن بر روی داده‌های حسی برای تسلط بر طبیعت»، چرا شما «مبادی» را «اندیشیدن» تعریف کرده‌اید؟ آیا برای آن که دقت این تعریف بالاتر برود، بهتر نیست عبارت «اندیشیدن بر» را حذف کرده «مبادی فکر غربی» را به «داده‌های حسی برای تسلط بر طبیعت» تعریف کنیم؟ و اگر «تسلط بر طبیعت» قید «اندیشیدن» بود، آیا بهتر نیست که با حذف «اندیشیدن»، این قید را هم حذف کنیم (چون صرف داده‌ها که هدف و غرض ندارد)؟ حال از این تعریف فقط «داده‌های حسی» می‌ماند! آیا شما تعریف دیگری از «مبادی فکر غربی» دارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌شود اندیشیدن را در این جا به معنای تأمل روحی گرفت که تحت تأثیر مبادیِ مخصوص به خودش می‌باشد. موفق باشید
3294

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد من دانشجو هستم و در حال فارغ التحصیلی میباشم و بعد از آن باید به فکر اشتغال و ازدواج باشم. اما مرض بزرگی که از کودکی به آن مبتلا شدم من را درمانده کرده. من از سن بسیار پایین (فکر کنم 5 سالگی) در اثر همبازی شدن با افرادی که انحرافات اخلاقی داشتن عمل خودارضایی را یاد گرفتم. این عادت زشت و مخرب با این که همیشه از آن تنفر داشتم از کودکی تا جوانی با من همراه بود و به شدت بر سلامت جسم و ذهنم و روانم تأثیر گذاشته، از جمله ضعف مفرط حافظه، ضعف تمرکز و توجه، حواس پرتی، ضعف اعصاب، ضعف بنیه جسمی، اضطراب و .... اما بالاخره با مصرف داروهای کاهش دهنده میل جنسی توانستم این عمل را ترک کنم منتها الان با عوارض آن مواجه هستم، و هنوز هم باید به طور دوره ای دارو مصرف کنم تا نرخ فعالیت شدید غدد جنسی ام را بتوانم کم کم کاهش دهم. اما شاید بسیار تعجب کنید که من به طور همزمان از آن جایی که به مسائل فکری علاقه مند بودم در زمینه فلسفه غرب (به خصوص مارکسیزم و تا حدودی داروینیزم)، جامعه شناسی و ... نیز مطالعاتی داشتم که باعث شک و تردید جدی ام نسبت به عقاید دینی ام شده بود، تا این که با رجوع به آثار عرفانی و اخلاقی شخصیت هایی مثل امام خمینی و علامه توانستم حداقل خود را از بحران فکری نجات دهم، به طوری که حقیقت اموری مثل ایمان، توکل، توسل به اهل بیت، معرفت اشراقی و حضوری (که شاید عالی ترین مسئله ای بود که درک کردم) و ... برایم واقعا جا افتاده است. به لطف خدا از بحران فکری و اعتقادی نجات پیدا کردم و عشق و علاقه عمیقی به حضرت رسول و اهل بیت پیدا کرده ام. اما آثار آن مرض قدیمی که یک عمر جسم و روحم را فرسوده اکنون من را نسبت به آینده ام به شدت نگران کرده. ضعف حافظه گاهی وقت ها حتی باعث می شود نتوانم ارتباط کلامی مناسبی با اطرافیان برقرار کنم. ضعف اعصاب و بنیه جسمی مرا به شدت آزار می دهد. وقتی که به این جنبه از شخصیتم نگاه میکنم غم و غصه وجودم را می گیرد و از خودم و زندگی و اقبالم متنفر میشوم، ولی از سوی دیگر وقتی به حقایقی که در اثر مطالعه ام برایم آشکار شد نگاه میکنم امید و ایمان و رضایت به قضاء و قدر خدا وجودم را فرا می گیرد و بسیار به آینده امیدوارم می شوم. احوالات این روزهای زندگی ام شده نوسان بین خوف و رجاء و تردد بین ترس و امید. حالا بعد از فارغ التحصیلی که همه انتظار دارند که سراغ کار و ازدواج بروم، با خودم تصمیم دارم که از خدای قادر متعال و اولیایش طلب شفاء کنم. شاید مرا توصیه به ازدواج کنید ولی واقعا با توجه به ضعف ها و امراضی که در جسم و روحم هست از ازدواج می ترسم برای همین امید به خدا بستم که شفایم دهد تا با سلامت جسمی و روحی ازدواج کنم. احساسم میگوید اگر او حقیقتا منشأ کمال و قدرت و حیات است مطمئنا می تواند درد بی درمان مرا شفاء دهد و عوارض یک عمر گناه را رفع کند، البته می دانم که تا قابلیت آن را در خود ایجاد نکنم از لطف و رحمت خدا به دورم که البته مصمم هستم که این قابلیت را در خودم با چند ماه مداومت بر توکل و توسل ایجاد کنم. می خواستم نظر شما را در مورد این تصمیمم بدانم. آیا این نوعی زیاده خواهی و گستاخی نیست که بعد از عمری مداومت بر گناه کبیره که جسم و روحم را آلوده از خدا و اهل بیت طلب شفاء داشته باشم؟ گاهی وقت ها حتی از ذکر یاد اهل بیت طهارت احساس شرم می کنم و از نفس تصمیم برای توسل به ایشان خجالت زده می شوم. فکر می کنید بنده قابل و لایق لطف و کرامت ایشان می شوم؟ آیا می توانم شفای ذهن و حافظه علیلم را از ایشان بگیرم؟ یا این که باید تا آخر عمر تاوان گناهانم را بدهم و بسوزم و تباه شوم؟ لطفا راهنمایی ام کنید. نسبت به تصمیمم احساس خوبی دارم اما می ترسم این احساس ریشه در خیال و زیاده خواهی و گستاخی در برابر خدا و اهل بیت (ع) داشته باشد. لطفا اگر ممکن است فقط به شکل خصوصی و به وسیله ایمیل به من پاسخ دهید. بسیار ممنونم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با اعتماد به آیاتی مثل «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات‏» و « مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما» باید امیدوار بود و ازدواج کنید خدا حل می‌کند. موفق باشید
2191
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی در کتاب سیر حکمت در اروپا فروغی ص 291 میگوید اسپینوزا در رساله بهبودی عقل در مورد وجه چهارم عقل یعنی وجدان و شهود میگوید در واقع علم حضوری است و بالاترین مرتبه معرفت است بلکه مرتبه حقیقی همان است که از ان راه حقایق مستقیما بر ذهن مکشوف گردد و محتاج به واسطه نباشد و علم به ذات واجب الوجود به این قسم از معرفت دست دهد الی اخر از این نوشته فروغی بر میاید که اسپینوزا به خداوند معتقد بوده است و ظاهرا قائل به وحدت وجود و موجود بوده است و این بر خلاف انچه میباشد که جنابعالی در جزوه تاریخ فلسفه غرب درباره اسپینوزا بیان فرموده اید البته من نمیدانم درک فروغی از مطلب درست بوده است یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان‌طور که در جزوه‌ی تاریخ فلسفه در مورد اسپینوزا عرض کردم، تفکر اسپینوزا چند پهلوست و تفسیر‌های مختلفی از اندیشه‌ی او شده. مسلّم شواهد کلام اسپینوزا اجازه نمی‌دهد که ما آن را قائل به وحدت وجود و موجود بدانیم. ظاهرا جناب آقای فروغی حرف اسپینوزا را با حرف وحدت وجود تطبیق داده‌ نه این که واقعا چنین باشد. منبع بنده در مورد اسپینوزا حرف کاپلستون است که آقای جواهرالکلام ترجمه کرده. کاپلستون در مقایسه با آقای فروغی بسیار دقیق‌تر و عمیق‌تر است. موفق باشید.
527

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر شما.به نظر شما ارتباط علمی.فرهنگی.دو انسان از جنس مخالف تا حد دو دوست و همکار باید جه محدودیت هایی داسته باشد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: ارتباط دو نامحرم باید در حدّ ما بهِ الإبتلاء باشد. یعنی در آن حدّی که چاره‌ای از آن نیست و نه بیشتر، حتی اگر باید جواب سلام او را بدهیم نباید یک کلمه اضافه کنیم که احوالتان چطور است، وگرنه شیطان به میان می‌آید و عنان را به‌دست می‌گیرد. موفق باشید
14093
متن پرسش
1. تفاوت اسماء و صفات خدا چیست؟ 2. توحید صفات و ذات و توحید افعالی چیست؟ 3. آیا تفاوت شکل بدن ما مثلا اثر انگشت رنگ چشم و پوست و غیره مربوط به نفس است یا علت مادی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اسماء الهی همان ذات است با صفات خاص. پس در واقع صفات الهی در جلوه‌ی اسماء ظهور می‌کند 2- توحید صفاتی یعنی همه‌ی کمالات به حضرت حق برمی‌گردد و توحید ذاتی یعنی ذات و وجود همه‌ی مخلوقات به وجود حق برمی‌گردد و توحید افعالی یعنی همه‌ی افعال که در عالم جاری است، به حق رجوع دارد 3- نفس ناطقه؛ جسم انسان و همه‌ی خصوصیات جسم را می‌سازد و به همین جهت باید این امور را به نفس ناطقه نسبت داد. موفق باشید

2752
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز لطفا نظرتان را درباره اقدامات اخیر رییس جمهور در علنی کردن نامه به قوه قضاییه و پاسخ اقای لاریجانی و به طور کلی این کشمکش بین دو قوا آنهم در این برهه که رهبر معظم انقلاب به اتحاد بین قوا و مسئولین تاکید دارند ،بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نمی‌دانم چه اشکالی داشت که قوه‌ی قضائیه به رئیس جمهور احترام می‌گذاشت و اجازه می‌داد از زندان‌ها بازدید کنند تا کار به این‌جا کشیده نمی‌شد. حالا مردم در بین دو نامه که یکی از رئیس جمهور است و دیگری از رئیس قوه‌ی قضائیه، حیران مانده‌اند و یقیناً اگر باز رئیس جمهور برای جواب‌دادن دست به قلم شود برای خود حرف‌هایی دارد تا ثابت کند قصه‌ی او قصه‌ی سلطانی نیست که اموال مردم را غاصبانه تصرف کرده و از مردم می‌خواهد رعایت ملک سلطان را بکنند، بلکه معتقد است با همه‌ی این‌حرف‌ها بالأخره اصل 113 جایی در قانون اساسی دارد که رئیس جمهور را مسئول اجرای کامل قانون اساسی کرده است یا نه؟ زیرا دراصل 13 این قانون اساسی مقرر شده است:« به منظور پاسداری از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و در اجرای اصل 113 قانون اساسی، رییس جمهور از طریق نظارت، کسب‌اطلاع، بازرسی، پیگیری، بررسی و اقدامات لازم مسئول اجرای قانون اساسی می‌باشد.» در اصل 14 مقرر شده است:« در صورت توقف یا عدم اجرای اصلی از اصول قانون اساسی رئیس جمهور در اجرای وظایف خویش برای اجرای قانون اساسی به نحو‌مقتضی اقدام می‌نماید و برای این منظور می‌تواند مراتب را به اطلاع بالاترین مقام مسئول مربوطه برساند و علت توقف یا عدم اجرا را خواستار گردد.‌مقام مسئول موظف است پاسخ خود را مشروحاً و با ذکر دلیل به اطلاع رییس جمهور برساند......» دراصل 15 داریم: « به منظور اجرای صحیح و دقیق قانون اساسی، رئیس جمهور حق اخطار و تذکر به قوای سه‌گانه کشور را دارد.» اصل 16 : « رییس جمهوری می‌تواند سالی یک بار آمار موارد توقف، عدم اجرا و نقض و تخلف از قانون اساسی را با تصمیمات متخذه تنظیم کند و‌به اطلاع مجلس شورای اسلامی برساند.» علاوه بر این ، مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای هیئت پیگیری و نظارت بر اجرای قانون اساسی در تاریخ 11 اسفند ماه 1376( در دولت اصلاحات) فرموده بودند:« با توجه به وظایف مصوبه ریاست جمهوری در قانون اساسی انجام این مسؤولیت خطیر از هیچ شخصیتی جز مقام ریاست جمهوری بر نمی‏آید، ایشان برای ماندگار شدن این کار اساسی بر لزوم قانونمند شدن این کار تأکید کردند و فرمودند به موازات اجرای وظایف این هیأت باید بگونه‏ای عمل شود که هیچ شبه ه‏ای در مورد دخالت قوا در یکدیگر به وجود نیاید. معظم له برای تکمیل اجرای این وظیفه حساس، یافتن راه کارهای قانونی را برای تضمین اقدامات لازم پس از تذکر و اخطار ریاست جمهوری ضروری دانستند و با تأکید بر این که در نظارت بر اجرای تمامی اصول قانون اساسی هیچگونه سستی و کوتاهی نباید روی دهد ابراز داشتند : از این اقدام حمایت کامل خواهند کرد.» توجه به عبارت « نظارت بر اجرای " تمامی " اصول قانون اساسی » می تواند شاه کلید حل این معما باشد . آیا بهتر نبود با توجه به این موارد قوه قضائیه به رئیس جمهور احترام می‌گذاشت و اجازه می‌داد از زندان‌ها بازدید کنند ؟ بخصوص که رئیس قوه قضائیه یعنی جناب آیت الله دکتر صادق لاریجانیی برای کشور ما یکی از شخصیت های ذیقیمت می باشند که بناید خدشه ای به شخصیت ایشان وارد شود .موفق باشید
11382
متن پرسش
با سلام: یک فکری که چند وقتیست مرا به خود مشغول کرده و مرا آزار می دهد این است که: وقتی به تفاوتهای وجود ذهنی و وجود خارج از ذهن یا خارج از من فکر می کنم به صورت بدیهی تفاوتها ی این دو وجود که شامل اثرات و مشخصاتیست که وجود خارجی دارد که در وجود ذهنی نیست می رسم،اما ناگهان فکری برای بنده پیش می آید که شاید این وجود خارجی با این تفاوتها و مشخصات خود مرتبه ای دیگر از وجود ذهنی باشد، اما متاسفانه برای آن استدلالی ندارم که اینگونه نیست، جناب استاد چه استدلالی بیاورم که از این فکر خلاص شوم؟ لطفا مرا راهنمایی کنید چون بدجور فکرم را مشغول کرده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که در چند جوابی که در مورد موضوع شک عرض کردم ما به طور بدیهی به موجودات خارجی علم پیدا می‌کنیم و صورت آن‌ها را در ذهن خود داریم و نفس ناطقه‌ی ما به طور بدیهی و به جهت تجردی که دارد، به واقعیات خارج عالم می‌شود و دلیلی ندارد که به ادراکات بدیهی خود شک کنیم. هنر ما آن است که به این نوع شک‌ها که بدیهیات ما را مورد تردید قرار می‌دهد توجه نکنیم. موفق باشید

2053
متن پرسش
با سلام واحترام دختری.........ساله دانشجوی سال........روانشناسی هستم با دغدغه های بسیار درزمینه غربی بودن این رشته!مدتهاست که در تعارضی سرگردانم.خیلی این در و آن در زده ام...بسیار فکر کرده ام... با دیگران صحبت کرده ام ...ولی به نتیجه ای نرسیده ام.راستش به رشته ام علاقه مندم وخیلی دوست دارم در راستای صحبتهای آقا در زمینه بومی سازی علوم انسانی با کمک خدا قدمی هرچند کوچک بردارم و ادای تکلیف کنم...از طرفی این مسئله نیز رهایم نمی کند که برای ادامه تحصیل وانجام کارعلمی -پژوهشی مجبورم با نامحرم درارتباط باشم. واین باور قلبی راهم دارم که ارتباط با نامحرم هرچقدرهم که حدود را رعایت کنم واز لحاظ شرع پسندیده عمل کنم اثراتش را خواهد گذاشت مسیر سلوک وقرب را برایم سخت تر ودورتر خواهد کرد...حجاب های جانم رابیشتر خواهد کرد...توفیقات را سلب خواهدکرد و... نزدیک 2سال است که دراین تعارض اسیرم.نمی خواهم بیشتر ازاین جونی ام وفرصتهای ناب را در این بلاتکلیفی از دست بدهم. البته هدف اصلی واساسی ام برایم مشخص است: خشنودی خدا و آقا امام زمان(روحی له الفداء).ولی تکلیفم را نمی توانم تشخیص دهم؟! خواهش میکنم لطف کنید مرا راهنمایی بفرمایید.متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» می‌فرمایند: «آن کسانى که سابقه دارند، میدانند که زنان، هم در دوران مبارزه نقش داشتند، هم بخصوص در همان دوران انقلاب - یعنى آن یک سال و نیمى که حرکت انقلابىِ عمومى شروع شد - نقش داشتند. زنان یک نقش مؤثر و بى‌جایگزین داشتند؛ که اگر نبودند زنان توى این اجتماعات، بلاشک این اجتماعات عظیم و این تظاهرات عظیم، آن اثر را نمیبخشید؛ ... و من اقرار کنم، اعتراف کنم؛ اول کسى که این نقش را فهمید، امام بزرگوار ما بود - مثل خیلى چیزهاى دیگرى که اول او فهمید، در حالى که هیچکدام از ماها نمیفهمیدیم - همچنان که امام نقش مردم را فهمید. امام تأثیر حضور مردم را درک کرد، آن وقتى که هیچ کس درک نمیکرد. بزرگانى با یک تعبیرات زشتى به ما میگفتند که شما فکر میکنید با همین مردم میشود کار بزرگى انجام داد؟! آنچنان با تحقیر حرف میزدند، کأنه اصلاً انسان نیست آن کسى که به او اشاره میکنند! امام نه؛ امام قدر مردم را دانست، مردم را شناخت، توانائى‌هاى آنها را درک کرد، کشف کرد، فراخوان داد. امام چون صادق بود، چون سخن از آن دل پاکِ بزرگِ نورانى بیرون مى‌آمد، اثر گذاشت؛ لذا همه آمدند توى میدان. آن روزى که روز تشکیل کمیته بود، از همه‌ى قشرها آمدند توى کمیته؛ دانشجو آمد، استاد آمد، طلبه آمد، عالم طراز بالا آمد، مردم کوچه و بازار آمدند؛ آمدند عضو کمیته شدند. آن روزى که نوبت جنگ شد، همه به دستور امام رفتند داخل میدان جنگ شدند. آن روزى که امام در اواخر عمرش فرمود باید بروید، بسازید، درست کنید - استغناء - آمدند وارد میدان سازندگى شدند. آن راهگشائى‌ها تا امروز هم ادامه دارد. به نظر من الان هم هرچه ما داریم پیش میرویم، ضرب دست امام است. ایشان آنچنان این گوى را محکم پرتاب کرده، که حالا حالاها امثال بنده باید دنبالش بدویم. این مردم حرکت کردند. نسل به نسل هم دارد دست به دست میشود. امام در زمینه‌ى زن هم همین جور بود. امام نقش زنان را فهمید؛ والّا بودند بزرگانى از علما که ما با اینها بگومگو داشتیم، که اصلاً زنها در تظاهرات شرکت بکنند یا نکنند! آنها میگفتند زنها در تظاهرات شرکت نکنند. آن حصار محکمى که انسان به او تکیه میداد، خاطرجمع میشد، تا بتواند در مقابل اینجور نظراتى که از مراکز مهمى هم ارائه میشد، بایستد، حصار رأى امام و فکر امام و عزم امام بود. رحمت خداى متعال تا ابدالآبدین بر این مرد بزرگ باد. به هر حال نقش زنان، یک نقش بى‌بدیلى است. پس خود این نقش، اقتضاء میکند؛ چون آینده دارد. تازه از عمر انقلاب، سى و دو سال گذشته. سى دو سال براى یک انسان هم عمر جوانى است، چه برسد براى یک تاریخ. این نظام الهى باید صدها سال عمر کند. ما هنوز در اول جوانى‌اش هستیم. آینده احتیاج دارد به این حضور زنانه در مجموعه‌ى حضور ملى. پس بایستى ما راجع به مسئله‌ى زن و حفظ این ظرفیت که در جامعه‌ى ما وجود دارد، تلاش کنیم. »(14/10/90‍.) با توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب باید در عین حضور در مجامع علمی رعایت دستورات الهی را بکنید. إن‌شاءالله با نظر به هدف مقدسی که دارید حجاب‌ها زودگذر خواهند بود. موفق باشید
13300
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده از آنجایی که دارم مباحث شما را کار می کنم و الان هم در بحث مقالات هستم. در مسجد محله آمدم چند نفر را دور هم جمع کردم تا با هم کتب شما را کار کنیم و بحث کنیم، این جوانان از خوش فکرترین جوانان مسجد هستند. بنده با توجه به شناختی که از مباحث شما دارم، قرار شده با جوان و انتخاب بزرگ شروع کنیم. بعد کتاب «آشتی با خدا» بعد «ده نکته» بعد «از برهان تا عرفان» بعد «معاد» بعد وارد بحث امامت شویم. و همینطور جلو برویم ان شاءالله . حال از شما خواهشمندم راهنمایی بفرمایید: ۱. چگونه بحث کنیم؟ مثل همان مباحثه ی حوزه خوب است؟ ۲. اگر پیشنهادی صلاح می دانید بفرمایید که ما اعمال کنیم که نتیجه بهتری بگیریم ان شاءالله تعالی. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر خوبی را در نظر گرفته‌اید. اگر بشود دوستان، قسمتی از هر کتابی که مورد بحث است در ابتدا مطالعه کنند و به جلسه وارد شوند و پس از ارائه‌ی آن قسمت، جنابعالی مطلب را جمع‌بندی کنید؛ خوب است. منتها ممکن است در ابتدا، آمادگی این کار را نداشته باشند. موفق باشید

12282
متن پرسش
با سلام: بنده سوال کننده سوال شماره 12206 هستم. با ملاکی که فرمودید نتونستم مسئله رو حل کنم. با توجه به بحث تفسیر سوره ال عمران که نحوه تشخیص القای شیطان و وحی الهی رو توضیح دادید در مورد مومنین عادی نحوه تشخیص با چه ملاکی هست؟ و سوال دیگه اینکه با توجه به سوالی که قبلا توضیح داده بودید در مورد رابطه جنسی برای مومنین کامل یعنی افرادی که شخصیت یحیوی دارند از لحاظ سلوک کامل نیستند و نحوه تشخیص فرد در مورد اینکه شخصیتش یحیوی هست یا نه چطوره؟ و دیگه اینکه در زمان غیبت ارتباط قلبی بی واسطه با امام زمان (عج) به نحوه صحیح امکان پذیره به طوری که مصون از خیالات غلط باشه یا این امر مستلزم ارتباط قلبی با نائبشونه؟ ممنون از لطفتون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- القائات شیطانی هرچند ممکن است ظاهر دینی داشته باشد ولی همواره منجر به یک نحوه تکبّر و خودبزرگ‌بینی می‌گردد برعکس القائات ربّانی که تواضع و عبودیت را به همراه دارد 2- همان‌طور که عرض کردم شخصیت‌های یحیوی به جهت زهدی که دارند موضوعات جنسی را چندان مدّ نظر قرار نمی‌دهند نه آن‌که مثل یک انسان ناقص چنین گرایش‌هایی نداشته باشند. آری انسان در شرایط عادی که میل جنسی طبیعی دارد و شرایط ازدواج برایش فراهم است نباید بی‌دلیل خود را به انزوا بکشاند و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه» در این رابطه نکاح را سنت خود می‌دانند 3- امام زمان«صلوات‌اللّه‌علیه» تجسم کامل رعایت شریعت‌اند در مقام عصمت، یعنی در مقامی که به هیچ گناهی رجوع ندارند. هر اندازه انسان بیشتر و دقیق‌تر و بدون وسواس و عاقلانه و عالمانه مطابق نظر فقهای گرام، به شریعت عمل کند به همان اندازه به امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» نزدیک می‌شود که از جمله‌ی نزدیکی به آن حضرت نظرکردن به سخنان نایب اوست که امروز از جهت امور اجتماعی و سیاسی و حکومتی در رهبری عزیز متعیَّن است. موفق باشید

10522
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم: اینکه بارها فرموده اید عشق و محبت ومودت نسبت به والدین و زن و فرزند و خلاصه غیر معصوم معنا ندارد و با بقیه فقط باید در حد وظیفه و از باب صله رحم ارتباط برقرار کنیم پس تکلیف «وجعل بینکم موده و رحمه» چه می شود؟ و آیا این مودت و رحمت از جنس دیگریست؟ و آیا مودت و رحمت نسبت به بقیه فقط در راستای عشق به خدا و اهل بیت (علیهم السلام) معنا می دهد؟ که در این صورت با بقیه هم می شود ارتباط حبی برقرار کرد. و آیا آن اطاعتی که پیرو عشق ورزیدن به معصومین علیهم السلام پیش می آید در بقیه موارد چگونه خواهد بود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید آیه‌ای که اشاره می‌فرمایید، می‌فرماید خداوند بین زن و شوهر مودّت و رحمت قرار می‌دهد و ما وظیفه داریم با رعایت حقوق همدیگر آن مودّت و رحمت را حفظ کنیم و مواظب باشیم شیطان آن را از ما نگیرد، ولی خود ما وظیفه داریم محبت و مودّت را که باید اراده کنیم به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» باشد. پس یک محبت را باید پاس داشت مثل محبت به همسر، و یک محبت را باید ایجاد کرد و آن محبت به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» است. به نظرم محبت به فرزندان نیز چیزی است که به صورت طبیعی در ما هست. شاید آیه‌ی 24 سوره‌ی توبه نیز تهدیدش در همین رابطه است که محبت به خدا را که مظاهرش اهل‌البیت«علیهم‌السلام» است، در عرض محبت به همسر و فرزندان و متعلقات دنیایی قرار گیرد. لذا می‌فرماید: «قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی‏ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ». موفق باشید
4290
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز آیا محرمیت سببی با حضرت زهراء (س) از طریق ازدواج با سادات در قرب به آن حضرت موثر است؟ چون که خواندم شهید برنسی به همین دلیل با همسرشان ازدواج کردند. چگونه می توان به آن جا رسید که این قدر توسل قوی به حضرت داشت که ایشان را در وسط معرکه جنگ در رویا دید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن شهید نیّت ارزشمندی در آن ازدواج داشته. در مورد چگونگی رؤیت حضرت صدیقه‌ی طاهره«سلام‌الله‌علیها» و یا شنیدن صدای مبارک آن حضرت از کسی سؤال کنید که این راه را رفته و به آن‌چنان نتیجه‌ای رسیده نه از من روسیاه. موفق باشید
10339

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: لطفا در زمینه واقعه اخیر اصفهان منظورم اسید پاشی به صورت زنان اعلام نظر بفرمایید به نظر پیچیده می آید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه می‌دانم که هرچه هست یک جنایت بزرگ است، این کار از ترورکردن انسان‌های مظلوم کثیف‌تر است. موفق باشید
10199
متن پرسش
انسان چگونه می تواند فطرت توحیدی خود را شکوفا کند و به کمال الهی برسد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت حرام و حلال الهی موجب می‌شود تا غبارهایی که بر فطرت ما نشسته پاک شود و این‌که دائماً سیره‌ی امامان معصوم را که فطرت بالفعل همه‌ی انسان‌ها هستند مدّ نظر قرار دهید. یکی از دلایل صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد«علیهم‌السلام» نیز همین نکته است. موفق باشید
199

بدون عنوان**بازدید:

متن پرسش
علیک االسلامسلام استاد عزیزم سایت باشگاه اندیشه انعکاس مهمترین مقالات است مثل مقالات آقای دکتر داوری و آقار رحیم پور ازغدی و فردید و آیت الله جوادی و آیت ااه مصباح معمولاً هم اهل تحقیق به این سایت رجوع می کنند. ظاهرا در هر ماه پنج میلیون بیننده دارد. کسانی که اهل معرفتند و یا مباحث به روز مثل غربشناسی را دنبال می کنند معمولا مستقیم از همین سایت استفاده می کنند. از ویژگی های این سایت این است که تعداد بیننده ی هر مقاله را گزارش می دهد. در این سایت جای مباحث شما واقعا خالیه. می خواستم مقالات شمارا هم درون این سایت بگذارم . فقط اجازه میخواستم. مطمئنم افراد زیادی در این سایت پی مقالات شما می گردند. من راه اندازیش می کنم و خودتون مقالات را بریزید. خیلی راحته. http://bashgah.net
متن پاسخ

بسمه تعالی.علیک االسلام
هرطور صلاح می دانید عمل بفرمایید.

23542
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم پیرو سوال یکی از دوستان در مورد حسن عباسی لازم شد که این موضوع رو در اینجا تبیین کنم و اما بعد جناب آقای طاهر زاده متاسفانه به بدترین شکل ممکن پاسخ سائل رو دادند. یعنی اینکه ایشون مشخصا این کلیپ مورد نظر رو ندیدن و صرفا با عهد ذهنی خودشون پاسخ دادن و اون هم به بدترین شکل ممکن و خودشون تو این پاسخ چند تا اتهام به حسن عباسی زدن که اصلا قابل اغماض نیست. و به خاطر همین هم که شده، انشاءالله حضورا خدمت آقای طاهر زاده می رسم تا پاسخ بدهند. و اما اشکالات آقای طاهرزاده: اولا ایشون کلا زمان سخنرانی رو اشتباه میگن....این کلیپ در تاریخ ۱۹ آذر ۹۷ هست....نه ۱۶ آذر ۹۲... ثانیا ایشون رو متهم به روحیه تکفیری کردن که خودش بی اخلاقی است و اگر کلیپ رو ببینید متوجه میشید که هیچ تکفیر و تفسیقی در این کلیپ وجود نداره...و دقیقا روزنامه های اصلاحاتی از حرف حسن روحانی و دکتر داوری نتیجه ی این رو گرفتن که این آقایون میگن که علم دینی نداریم...و استفاده کامل هم کردند و آقای داوری هم هیچ موضع مخالفی نسبت به خبر منتشر شده در چند تا روزنامه نگرفتند. ثالثا. ایشون هرگز نگفتن که هر جا تثلیث هست پای مسیحیت وجود داره. ایشون با توجه به گفته های هگل و کانت و دانشمندان غربی که خودشون اذعان کردن گفتن که مبنای علوم غربی تثلیثی هست. ادعای غربی هاست. نه حسن عباسی و با یه جدل خیلی به نظرم بی اخلاقانه مثال به قرآن و کلام پیامبر می زنند (شبیه بعضی از اساتید) رابعا تو این کلیپ هیچ حرفی از آقای جوادی برده نشده و مشخصه که آقای طاهر زاده تو فضای ذهنی خودشون هستند. چون آقای عباسی قبلا در مورد آقای جوادی شبیه یه همچین نظری رو داده بودند که و در اون برهه از زمان واقعا هم وارد بود و از بس امثال عباسی با آقای جوادی جلسات مختلف گرفتن تازه ایشون بیدار شدن و علیه بانک ها جبهه گیری کردن. در ضمن دقیقا بعد دو روز از گریه کردن آقای جوادی در جلسه درس تفسیر در سال ۹۵، حسن عباسی در سخنرانی شهرستان لنگرود و همچنین تا حال در هر جا که سخنرانی رفته گفته مرجع بزرگ عالم تشیع، نویسنده بزرگترین تفسیر تاریخ آن قدر غصه دار از نظام بانکی هست که سر درس گریه میکنه. به کرات این جمله رو گفته و هزاران بار از مبنای ایشون تو تفسیر تسنیم در سخنرانی ها استفاده کرده و همچنین تمام موضع گیری های مراجع در رمورد بانک ها رو بهش اشاره میکنن. اینها همه مدارکش موجوده و جای بسی تاسف داره که آقای طاهرزاده در نهایت بی اطلاعی ایشون رو در حد داعش پایین میارن و یه نیروی انقلابی رو در نهایت تحجر از دایره انقلاب بیرون می کنند و حق این است که بر فرض هم که اشکالات شما وارد باشد که نیست! این مدل اتهام و حکم دادن بدون انصاف و اطلاع کاملا بی اخلاقی است و شما با کدام حجت شرعی به این راحتی این نیروی انقلابی رو به راحتی هر چه تمام تر تا حضیض داعش پایین می آرید؟ خامسا خود آقای طاهر زاده به این نکته تذکر می دهند که مبنای آقای داوری با مبنای علم دینی رهبری متفاوت است...و این جای تعجب داره که نمیگن چرا و چطور مبنای آقای داوری به مبنای رهبری ترجیح داره که ایشون رو اندیشمند بزرگ جهان میدونن؟ در حالی که روزنامه های لیبرال و اصلاح طلب تمام زحمات پیامبران رو به گند میکشن و آقای داوری هیچ حرفی نمیزنن. سادسا آقای طاهرزاده با حدود ۶۰ سال سن گویا انسان نپخته ای هستن که یک دوره بدون اطلاع از یک شخصی که در تیم خودی است دفاع میکنن و مدتی بعد بدون اطلاع تر از دفاع خودشون تبری میجوئند از کجا معلوم دو روز دیگر از این نظرشون تبری نجوئن؟ انشاءالله که جواب خوبی برای این حالت داشته باشند. سابعا همان مبانی اخلاقی که ایشون بهش ارجاع میدن رو متاسفانه رعایت نمی کنند. کما هو ظاهر من کلامه رحمه الله. و من الله التوفیق.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم چرا می‌فرمایید بنده آن کلیپ را ندیده‌ام؟ مگر می‌شود با ندیدن و نشنیدن آن سخنان، این اندازه صریح نظر داد؟ آری! همین‌طور که می‌فرمایید سخنرانی در ۱۷ آذر 97 بوده است ولی متأسفانه بعضی از سایت‌ها تاریخ آن را این‌طور نوشته‌اند که عرض شد. عیناً کپی آن را این‌جا می‌آورم: (فیلم/ سخنرانی حسن عباسی در مراسم ۱۶آذر دانشگاه علامه طباطبایی ۱۶ آذر ۱۳۹۳ – و بعضی دیگر سال 92 را اشتباهاً اعلام کرده‌اند. ولی در هر حال بحث بر سر محتوای سخنرانی است که بسیار سخنرانی دور از اخلاق و دور از واقعیت است. و اگر بنده نگران ضرری برای انقلاب و جوانان نبودم، هرگز ورودی این‌چنین نمی‌کردم. شما اگر آن سخنرانی را دیده و شنیده باشید، آیا این نوع حمله‌کردن به کسی که در زمان حضرت امام به عنوان عضو شورای انقلاب فرهنگی تعیین می‌شود و همچنان در این مسئولیت هست را، چه می‌بینید؟ به‌خصوص که آقای دکتر داوری از معدود اساتیدی است که قبل از انقلاب به عنوان اساتید انقلابی با مرحوم شهید مطهری حشر و نشرهای طولانی داشته‌اند. کتاب ایشان در مورد انقلاب اسلامی تحت عنوان «انقلاب اسلامي و وضع کنوني عالَم» یکی از بهترین توصیفات در رابطه با انقلاب اسلامی است. حال شما که آن کلیپ را دیده‌اید برای من روشن کنید چقدر باید طرف بی‌حساب سخن بگوید وقتی این‌طوری آقای دکتر داوری را متهم می‌کند به مسیحیِ امت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله»، و رسماً نظرها را به شخص ایشان معطوف می‌کند؛ در حالی‌که رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» وقتی که مثلاً از مجوس امت سخن می‌رانند هیچ‌وقت شخصی را معین نمی‌نمایند.

من نگران امثال شماها هستم که خدای ناکرده با تأسی به امثال آقای دکتر عباسی صمیمیتی که باید در بین جامعه باشد، از میان برود. مقایسه کنید طرز سخنان آقای دکتر عباسی را با سخنان اخیر مقام معظم رهبری که در جمع محققان عرصۀ «تمدن نوين اسلامي»، فرمودند: «کارهای نظری به صورت قوی و فاخر صورت گیرد تا جوامع نخبگانی تحت تأثیر آن قرار گیرند» و بر ادبیاتِ فاخر برای تبیین نگاه تمدنی تأکید کردند. اگر سخنان ایشان را با طرز گفتار آقای دکتر عباسی مقایسه کنید معلوم می‌شود چرا بنده سختْ نگران این نوع ادبیات هستم. و واقعاً می‌پرسم اگر این سخنان، تکفیرگونه نیست، پس چیست؟ حقیقتاً بنده در طرز گفتار آقای دکتر عباسی فاجعه‌ای را در حال شکل‌گیری می‌بینم تا آن‌جایی که ملاحظه کردید ایشان مدعی‌اند بزرگترین کرسی های نظریه پردازی ایران را در اختیار دارند و دانشگاه و حوزه را اصلاً به چیزی نمی‌گیرند. این غرور خیره‌کننده و خودبزرگ‌بینیِ افراطی چه کمکی به جوانان ما می‌کند که بنده به عنوان یک معلم در مورد آن نگران نباشم و سکوت کنم؟

نخبگان فکری عموماً سخنان آقای دکتر عباسی را به چیزی نمی‌گیرند و حتی در حدّ جواب‌دادن به این سخنان و ادعاها هم ورود نمی‌کنند، ولی بنده به عنوان کسی که نگران آینده‌ی انقلابی هستم که باید با وسعتی خاص که تمدن اسلامی مدّ نظر دارد، در تاریخ حاضر شوند؛ وظیفه‌ی دیگری دارم تا همچنان که عرض شد جامعه‌ی جوان و متدین و انقلابی ما گرفتار چنین روحیه‌هایی نگردند و به راحتی گَرد در چشمِ حقیقت بپاشند. معلوم است که به گفته‌ی جناب آقای موسی نجفی، جریان اصلاح‌طلبی سعی می‌کند آقای دکتر داوری را برای خود مصادره کند؛ ولی چرا ما آتش‌بیارِ این معرکه باشیم؟ حقیقتاً اگر با دقت سخنان آقای دکتر عباسی را در آن جلسه استماع فرمایید، هیچ نامی جز داعشی‌گری شیعی نمی‌توان به آن داد. بعضی از عزیزان می‌فرمایند این خصوصیات ژورنالیستی آقای عباسی است، ولی فراموش نکنید که ایشان در آن سخنرانی با یک رقیب سیاسی و حزبی روبه‌رو نشده است.

فرض را بر این بگذارید که حتی دکتر داوری از نظر تحقق علوم انسانیِ اسلامی تفاوت نظر با رهبر معظم انقلاب داشته باشد، بسیار خوب، جای انتقاد باقی است، ولی اتهامِ مسیحیت امت پیامبر با این أدایی که در سخنرانی خود در می‌آورد که با حرکت دست خود صلیبی را بر روی سینه می‌انگارد و بعد می‌گوید اللّه اکبر!! آیا چنین انسانی ارزش آن را دارد که جوانان ما به او دل بسپارند؟! البته همچنان که قبلاً تأکید کردم به هیچ‌وجه آن‌چه آقای دکتر داوری در مورد علوم انسانی می‌گوید با آن‌چه رهبر معظم انقلاب مطرح می‌کنند، یکی نیست و به همین جهت بعد از آن‌که آقای دکتر داوری آن نامه را به جلسه‌ی هم‌اندیشیِ علوم انسانی ارسال داشتند، دبیر محترم جلسه که بخوبی متوجه‌ی معنای صحبت آقای دکتر داوری بود، با چه احترامی جواب ایشان را داد. به هر حال موضوع علوم انسانی که آیا می‌تواند اسلامی باشد یا نباشد، یک بحث بسیار مهمی است.

همین اندازه به پیام  آقای دکتر داوری به جلسه‌ی هم‌اندیشیِ علوم انسانی توجه فرمایید که ما را به چه‌چیز دعوت می‌کند وقتی می‌گوید:

« جامعه کنونی ما جامعه توسعه نیافته است. این جامعه همه نیازهای جامعه مدرن را دارد، بی آنکه از توانایی های آن برخوردار باشد. اگر می توانستیم خود را از این وابستگی نجات دهیم و راه رسیدن به جامعه ای را بیابیم که در آن روح دینی یعنی اعتقاد به توحید و عالم غیب و معاد حاکم باشد و مردمانش از سودای مصرف آخرین تکنولوژی های ساخته جهان توسعه یافته آزاد باشند و با همدلی و هماهنگی برای معاش توأم با اخلاق بکوشند، شاید افقی پیش رویمان گشوده می شد. توجه داشته باشیم که علم یک طرح مهندسی ساختنی نیست، یافتنی است. من حرف دیگری ندارم و چیز دیگری نمی توانم بگویم، جز اینکه خوبست که اگر می توانیم به جای بحث درباره علوم اجتماعی اسلامی، در باب شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای یک جامعه اسلامی بیندیشیم و در این راه به لطف پروردگار علیم امیدوار باشیم.»

حقیقتش تنها خواستم بگویم ما در آینده‌ای زندگی می‌کنیم که وسعت انقلاب اسلامی بسی گسترده‌تر از آن چیزی است که آقای دکتر حسن عباسی در مقابل جوانان ما می‌گشاید. و ما هرچه ضربه خورده‌ایم از همین روحیه که آقای دکتر عباسی بدان دامن می‌زند، است. باید به آقای دکتر عباسی گفت: «ما به دنبال جذب نخبگان هستیم که نیاز به ادبیاتی فاخر دارد».  بنده نگران آن هستم که از این موضوع غفلت شود، وگرنه هیچ‌کس بی‌عیب و بی‌انتقاد نیست، مگر اولیاء معصوم «علیهم‌السلام». موفق باشید

10722
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: می خواستم بدونم چرا شما آنقدر که به علامه ی بزرگوار یا آیت الله جوادی اهمیت میدید به آیت الله مصباح توجه ندارید؟ آیا این یعنی ما با آثار آیت الله مصباح کار نداشته باشیم و بیشتر آثار علامه و آیت الله جوادی رو بخونیم؟ برای مسایل سیاسی پیرو چه کسی باشیم؟ آیت الله مصباح پیشوای خوبی هستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دوی این بزرگواران نور چشمان بنده هستند. منتها چون کار من معلّمی است و چون باید مباحث قرآنی را دسته‌بندی کنم و ارائه دهم، بیشتر با آثار آیت‌اللّه جوادی سر و کار دارم وگرنه بنده و چند نفر از رفقا به مدت یک‌سال هفته‌ای یک‌شب خدمت آیت اللّه مصباح در خانه‌شان جهت مباحث کلام اسلامی می‌رسیدیم و به‌جز خوبی و درایت و دلسوزی و تعمق علمی چیزی از ایشان ندیدم و بصیرت ایشان را در امور سیاسی خوب می‌دانم. موفق باشید
7839

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد... بنده پس از مطالعات زیاد در زمینه اقتصاد اسلامی به شدّت احساس تکلیف در این مورد دارم... ولی می دانم که علوم غربی نمی تواند آن چه را مد نظرم است پیاده کنم.. بنده سال آخر دبیرستان هستم. آیا شما دانشگاه امام صادق(ع)را بستر خوبی می دانید؟ آیادانشگاه امام صادق(ع) در زمینه اقتصاد اسلامی قوی است؟ اگر نه چه کار کنم؟؟؟؟؟ یاعلی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: تحقیقات بنده در حد جواب به این سوال نیست ولی روی‌هم رفته دانشگاه امام صادق علیه‌السلام را در بین دانشگاه های کشور بستر مناسبی برای فعالیت‌های معرفت دینی می‌دانم. موفق باشید
7120
متن پرسش
باسلام.دوستی پرسید شما می گویید که مرتبه ی وجودی 14 معصوم یکی است و از نظر شدت، همه ی ائمه در یک درجه هستند پس چون مرتبه ی وجودیشان یکسان است پس یک وجود هستند و کثرت 14 نفری معنا ندارد پس یعنی این امام زمان ما همان پیامبر است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی امام صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند«إِنَّ فَضْلَ أَوَّلِنَا یَلْحَقُ بِفَضْلِ آخِرِنَا وَ فَضْلَ آخِرِنَا یَلْحَقُ بِفَضْلِ أَوَّلِنَا وَ کُلٌّ لَهُ فَضْلٌ» اول ما برگشت می‌کند به آخر ما، به همان معنا است که در مقام نوری، آن‌ها یک حقیقت‌اند با مظاهر مختلف. خوشا به حال آن‌هایی که با نظر به هرکدام از آن‌ها متوجه نور پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» شوند زیرا هرکدام می‌فرمایند: «نحن محمد و محمد نحن». موفق باشید
نمایش چاپی