باسمه تعالی: سلام علیکم: اساتید اهل فن میفرمایند «در این حالت در روز قضای نافلهی شب را به جا آورند». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت از زيد بن الشّحَّام است كه از حضرت صادق«علیهالسلام» سؤال مى كند: «أَيُّمَا أَفْضَلُ الْحَسَنُ أَمِ الْحُسَيْنُ؟ فَقَالَ: «إِنَّ فَضْلَ أَوَّلِنَا يَلْحَقُ بِفَضْلِ آخِرِنَا وَ فَضْلَ آخِرِنَا يَلْحَقُ بِفَضْلِ أَوَّلِنَا وَ كُلٌّ لَهُ فَضْلٌ» قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَسِّعْ عَلَيَّ فِي الْجَوَابِ فَإِنِّي وَ اللَّهِ مَا سَأَلْتُكَ إِلَّا مُرْتَاداً فَقَالَ: «نَحْنُ مِنْ شَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ بَرَأَنَا اللَّهُ مِنْ طِينَةٍ وَاحِدَةٍ فَضْلُنَا مِنَ اللَّهِ وَ عِلْمُنَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أُمَنَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ وَ الْحُجَّابُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ، أَزِيدُكَ يَا زَيْدُ؟» قُلْتُ نَعَمْ. فَقَالَ: «خَلْقُنَا وَاحِدٌ وَ عِلْمُنَا وَاحِدٌ وَ فَضْلُنَا وَاحِدٌ وَ كُلُّنَا وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى» فَقَالَ أَخْبِرْنِي بِعِدَّتِكُمْ فَقَالَ: «نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ هَكَذَا حَوْلَ عَرْشِ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ فِي مُبْتَدَإِ خَلْقِنَا أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ».[1] زيد بن الشّحَّام از حضرت صادق«علیهالسلام» سؤال مى كند: از حسن و حسين كداميك افضلاند؟ حضرت صادق«علیهالسلام» فرمودند: فضيلت و برترى اولين ما ملحق به برترى و فضيلت آخرين ما مى شود و فضيلت آخرين ما به اولين ما برمى گردد، هر كدام را فضلى است. عرض كردم: فدايت شوم توضيح بيشتر بفرماييد؛ به خدا قسم من چون جوياى فضل و منقبت شما هستم اين سؤال را مى پرسم. حضرت فرمودند: ما از شجره ى طيبه اى هستيم كه خدا ما را از يك طينت به وجود آورد، فضل ما از جانب خدا و علم ما از اوست، ما امين خدا ميان مردم هستيم و دعوت كنندگان به سوى دين خدائيم و نگهبانان و واسطه ها بين خدا و مردم مى باشيم. اى زيد! هنوز هم برايت توضيح بدهم؟ عرض كردم آرى. فرمود: سرشت ما يكى و علم ما يكى و فضل ما يكى است و همه در نزد خدا يكسانيم، عرض كردم بفرمائيد چند نفر هستيد؟ فرمود: ما دوازده نفريم در اطراف عرشِ پروردگار در شروع آفرينش خود، اول ما محمّد، وسط ما محمّد و آخر ما نيز محمّد است. موفق باشید
[1] - «الغيبةللنعمانى»، محمد بن ابراهيم نعمانى، ص 86. بحارالأنوار، ج 25، ص 363 ..
باسمه تعالی: سلام علیکم: در فضای توحیدی خانه وقتی مادر خانه با نور ایثار بدرخشد، عین ارتباط با عالم وجود است و اگر در آن حال بمیرد، هیچ زنجیری به پای خود ندارد که مانع اُنس با حضرت محبوبِ بیکرانهی خود شود. عمده آن است که مادران، این آزادی را در خود احساس کنند که چگونه در محفل توحیدی خانه حاضرند از همهی عنوانهای همراه با فخر دنیا بگذرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خلقکردن از نظر لغت به معنای جمعکردن و تألیفِ اجزاء است مثل جمعکردن یک ساختمان. بدین جهت وقتی بحث جمعکردن در قرآن میآید، بحثِ مثلاً «فی ستة ایّام» میآید یعنی عملی است در عالم ماده که عالمِ زمانمند است. ولی در تجلی، رابطهی «وجودی» در میان است از طریق وجود مطلق و چون وجود مطلق، «وجود» به مخلوق میدهد عملاً چیزی جز وجود در میان نیست و این معنای تجلی است مثل تجلی نور به فضای اتاق که بین منبع نور یعنی چراغ و نوری که در میان است تنها «نور» را شما دارید. به همین جهت نمیگوییم چراغ، نورِ اتاق را خلق کرد. فهم دقیق این موضوع را در بحث «برهان صدیقین» میتوانید دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب خاصی در نظر ندارم ولی علامهی طباطبایی در آیات مربوط به «جهاد» بهخصوص در سورهی توبه، نکات ارزشمندی را مطرح فرمودند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از توصیههای شما. سعی بر آن است که بر آنها تأمل شود ولی عنایت داشته باشید که بنای بنده آن است که ادبیات مقالهای و به اصطلاح نظم ریاضی که با علم حصولی همراه است را پشت سر بگذارم به همان معنایی که ارسطو در رابطه با قضایای حضوری میگوید: «قضایا قیاساتها معها» که البته در مقدمهی کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» دلیل آن را عرض کرده ام و در همین رابطه واژهی نسبت را با ادبیاتی که تذکر وجودی باشد به کار میبرم. به اصطلاح گفته میشود با مفاهیم علم حصولی نمیتوان عقل تاریخی را به جامعه برگرداند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم هفت آسمان، به عنوان هفتمرتبهی واقعی از مراتب وجود، مدّ نظر دین است. که البته میتوان در سیر اَنفسی، آن را با هفتمرتبه از روح تطبیق داد که جناب کاشانی در مقدمهی بسیار عالمانهی خود بر «منازلالسائرین» خواجه عبداللّه آن هفتمرتبهی انفسی را متذکر شدهاند. به این صورت که وَجه نفسِ یلالبدن را یکمرتبه گرفتهاند و وَجه نفسِ یلالقلب را مرتبهی دیگر، که با احتساب نفس، میشود سهمرتبه. و در مورد قلب نیز، وجه یلالروح را در نظر گرفتهاند که با احتساب خود قلب، که دومرتبه حساب میشود و همین دو مرتبه برای روح هست با در نظرگرفتن وجهِ یلالسرّی آن. و با احتساب خودِ سرّ، جمعاً میشود هفت مرتبه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این نوع روایات ما را متوجه عظمت مقام حضرت علی اکبر علیه السلام می کند به همان معنایی که از نظر اخلاقی و از نظر ظاهر اشبه ناس به رسول خدا صلوات الله علیه و آله بودند 2- همین اندازه در عظمت جناب علی اکبر بس که به زیباترین شکل در وفاداری نسبت به امام زمان شان در صحنه صحنه آرایی کردند و در مرز بین دنیا و آخرت توانستند گزارش رویت خود را که ملاقات با رسول خدا صلوات الله علیه و آله بود و سیراب شدن از دست مبارک ایشان را با انتقال به این دنیا به پدرشان خبر دهند. این یعنی مقام جمع بین دنیا و آخرت که به ندرت برای اولیاء الهی پیش می آید. راستی حسین علیه السلام در چنین علی اکبری چه دیده اند که فرمودند: بعد از وجود مبارک آن حضرت دیگر این دنیا هیچ چیزی برای ماندن ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه در توحید رشد کنیم و همهی امور را در زیر سایهی انجام وظایف شرعی به خدا واگذار نماییم، حجابهای بین ما و حضرت حق، رفع میگردد. پیشنهاد میکنم اگر مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را مطالعه کردهاید، سه جلد کتاب «مقالات» آیت اللّه شجاعی را همراه با شرح صوتی که بنده عرض کردهام؛ دنبال فرمایید. موفق باشید