باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خیلی از این حرفها سر در نمیآورم و در سیرهی معصومین هم چنین حرفهایی ندیدهام. دین ما به ما میفرماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات» یعنی در إزای اعمال نیک که همان دستوران دین باشد، خود به خود گناهان رفع میشود. مهم آن است که جهتگیری خود را، عبور از اردوگاهِ کفر و حضور در جبههی توحید قرار دهیم. در آن حدّ که قرآن میفرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ» ﴿٢﴾/ محمد) یعنی اگر ایمان و عمل صالح را پیشهی خود کنیم و به دین اسلام باور داشته باشیم، نهتنها گناهانمان پوشیده و برطرف میشود، بلکه امورات معنوی و دنیایی ما نیز به بهترین نحو به سامان میآید. و معنای استغفار به آن است که رجوعمان از باطل به سوی حق باشد و ذکر مبارک استغفار در همین رابطه جهت ما را شکل میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این مقامات این نوع علوم رسمی نهتنها کارآرایی ندارند، بلکه به قول خواجه عبداللّه انصاری در منازل انتهایی، مانعِ سیر نیز میباشند و یکی از کارهای سالک در آن منازل، آزادشدن از آن محفوظات و مفهومات است. با توجه به این امر جایی برای قسمت بعدی سؤالتان نمیماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حرکت جوهری روشن میشود که این عالم ماده ذاتاً از عالمِ مادهبودن خارج میگردد ولی باز فیض خدا عالَمی را با همین هویت، متجلی میسازد 2- موضوع شهابهای مدّ نظر قرآن هیچ ربطی به سنگهای آسمانی که نام آن را شهاب گذاشتهاند، ندارد. این سنگها با برخورد با طبقات آسمانی آتش میگیرند 3- بروج، از نظر لغت یعنی آنچیزی که نمایان است و در مسیر عالم غیب، حقایقی که نمایان میشوند بروج نامیده میشوند مثل آنکه در سفرهای قدیم، آنچه از دور نمایان میشد برجِ مربوط به آن شهر بود 4- اسماء الهی مظاهرِ مقام احدی هستند و فرشتگان از آن جهت که مأمور تجلیّات انوار الهی میباشند، اسماء الهی را متجلی میکنند که در صورتِ مثالی آنها، آن تجلیّات به صورت بالهای آنها ظاهر میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین اینکه مادریکردن برای فرزندان به قصد تربیت معنوی، خود به خود زمینهی نور معرفت از طرف خداوند را در مادر ایجاد میکند، شما سعی کنید در کلیّات معارف وارد شوید نه در جزئیات. و در این موارد کمکگرفتن برای امورات کودکان اشکال ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که مستحضرید نفس ناطقهی انسان ابعاد مختلفی دارد یک بُعد آن قلب است و اُنس با حقایق، و یک بعد آن عقل است با وجوه مختلف. از وَجه قدسی عقل بگیر و فهم حقایق تا وجه مادون آن که همان عقل معاش است. یکی از ابعاد نفس ناطقه هوش و حافظه است که ربطی به عقل ندارد ولی یکی از ابعاد نفس ناطقه است. به همین جهت هستند کسانیکه از نظر هوش و حافظه قوی نیستند، ولی عقل خوبی دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکر مشفقانهای است، با توجه به اینکه بنده هرگز نمیخواهم خودم و کاربران عزیز را گرفتار امور سیاسی جزیی و موسمی کنم خوب است که سایر کاربران عزیز مثل این عزیز نظر خود را در این مورد بفرمایند تا به بنده کمک کرده باشند. ما باید در هر زمانی به بهانههای مختلف جامعه را به سوی تفکری دعوت کنیم که اقتضای تاریخی است که در آن زندگی میکنند و از این طریق میتوان به شکل حضوری در ذیل ارادهی الهی قرار گرفت. آیا در این کار موفق هستم یا نه؟! آیا با ورود به چنین بحثهایی کمکی به شخصیت قدسی و معنوی کاربران در این زمانه میشود؟ یا آنها را مانند بعضی از روزنامهها مشغول امور سیاسی زودگذر میکنیم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم همهی این صفات را میتوان برای آقای مجتهدی قائل شد که ایشان انسانی الهی و نورانی بودند و جان پاکی داشتند و مراقب خود بودند و در میان مردم موجب نزول برکات میشدند. بحث بر سرِ توحیدِ عارف و کرامتِ اهل کرامت است. آنچه میتوان گفت اهلِ کرامتبودنِ ایشان است تا آنکه بخواهیم ایشان مثل امثال علامهی قاضی و یا علامهی طباطبایی و یا حضرت امام، اهلِ عرفان باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث مفصل است که وقتی جبههی توحیدی در مقابل جبههی استکبار قرار بگیرد تاریخ، تاریخِ نفیِ استکبار است و در این حالت حتی اگر مدعیان مقابله با استکبار کوتاهی کنند، خداوند کوتاهی نخواهد کرد و آنها را میبرد و کسانی را میآورد که نسبت به تحقق توحید و نفیِ استکبار پایمردی نشان دهند. عرایضی در این مورد در کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچهی بینش توحیدی» شده است. قسمت مربوطه را عیناً خدمتتان ارسال میدارم. موفق باشید
قرآن مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»؛[1] اى مؤمنان به يهود و نصارى اعتمادى همراه با محبت نداشته باشيد، و محبت آنها را در دل خود جاى ندهيد، آنها خودشان نسبت به هم محبت و ولايت متقابل دارند و در بين خودشان بعضى ولى بعض ديگرند، و با همه فاصله اى كه دارند عليه شما متحد مى شوند و به شما نمى گروند و خودشان را رها كنند. هركس به آنها محبت داشته باشد از آنهاست - در واقع با اين محبت، روح و روحيه انسان با آنها يكى مى شود - و همچنان كه آنها ظالمند و خداوند هدايتشان نمى كند آنهايى هم كه محبتِ يهود و نصارى را در دل بپرورانند به راه هدايت نمى روند و به مقصدى كه مى خواهند نمى رسند. در ادامه مى فرمايند: «فَتَرَى الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن يَأْتِى بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِى أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ»؛[2] مى بينى آنهايى كه در قلبشان بيمارى عدم هدايت واقع است و به همين جهت ظالم ماندند، در جهت نزديكى به يهود و نصارى سرعت مى گيرند و مى گويند: مى ترسيم در اثر جدايى از آنها به ما گرفتارى برسد و بدين شكل محبت خود را به يهود و نصارى توجيه مى كنند، اميد است با رسيدن فتح و يا امرى از جانب خداوند، پشيمان شوند و دروغشان بر مؤمنين آشكار شود. اينها در دلشان خاموشى اسلام را پنهان كرده بودند تا بتوانند با ارتباط با يهود و نصارى و نابودى تفكر اسلامى مانعى براى شهوات دنيوى خود نداشته باشند، و وقتى فتحى نصيب مسلمانها شد افسوس مى خورند.
خداوند فرمود: «بيمار دلان، در جهت محبت به يهود و نصارى سرعت مى گيرند» بيمار دل كسى است كه از سلامت فطرى خارج شده و از اخلاص و توحيد بيرون آمده باشد و به همين جهت گفته اند؛ بيمارى دل باعث مى شود كه انسان با هر بادى بجنبد و با هر سختى از مسير توحيدى خود به شك فرو رود، لذا چون در جاى ديگر فرمود: منافقان قلبشان مرده است، منظور از اين بيمار دلان منافقان نيستند بلكه همان مسلمانان بى تفكرِ ظاهربين مى باشند. سپس ادامه مى دهد: «وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُواْ أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خَاسِرِينَ»؛[3]آنگاه كه فتح رسيد، مؤمنان به سست ايمانانِ بيمار دل گويند: آيا اين يهود و نصارى همانهايى هستند كه سوگندهاى سخت خوردند كه با شما باشند؟ كارها و تلاشهاى اين محبت ورزان به يهود و نصارى، همه هدر رفته و زيانكار شدند.
در ادامه مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»؛[4] اى مؤمنان (بدانيد) كسى كه از دوستى مؤمنين به دوستى يهود و نصارى بر گردد، به زودى خداوند عده اى را به جاى آنها مى آورد كه محبتشان متعلق به خداوند است و دشمني شان به يهود و نصارى، آنها به خاطر خداوند نسبت به مؤمنين فروتن و نسبت به كافرين بى اعتنا و گردن فرازند، و خداوند كه ياور حقيقى دين است دوستداران يهود و نصارى را كه ظاهراً مسلمانند، مى بَرد و چنين مؤمنانى را مى آورد كه در راه خدا قيام مى كنند و خداوند در اين قيام كه براى يارى دين است كمكشان مى نمايد و از اوصاف آنها اين كه هيچ نگران نيستند كه كسى در راه احياء دين و قيام براى دين سرزنششان كند و با نظام ارزشى خودش بخواهند حركت آنها را ارزيابى كنند، اين روحيه و قيام، فضل الهى است كه به هر كس خواست مى دهد - مسلم به كسانى مى دهد كه قصدشان تماماً قيام براى خدا باشد - و خداوند واسع و عليم است.
حضرت علامه طباطبايى «رحمةالله عليه» در تفسير الميزان در ذيل چهار آيه فوق بحث مفصلى دارند كه خلاصه آن عبارت است از: «قرآن به چيزهايى تأكيد مى كند كه اگر انسان مواظب نباشد عوامل و شرايط موجود دست به دست هم داده مسلمين را به پرتگاه سقوط مى كشاند، قرآن به محبت به اهل البيت (ص) دستور داده و در آن تأكيد و مبالغه نموده ولى بعدها چنان ستم هايى به اهل البيت نمودند كه اگر واقعاً از طرف قرآن مأمور بودند به اهل البيت (ص) ستم كنند بيش از آنچه كردند نمى توانستند بكنند. يعنى خداوند مردم را به آنچه محبت به آنها موجب سعادتشان بود دعوت كرد و آنها عكس آن عمل كردند، و از طرف ديگر مسلمانان را از دوستى كفار و اهل كتاب نهى نمود و آنها درست عكس آن عمل كردند و هيچ نهى اى در هيچ يك از موارد شرعى مثل نهى از دوستى كفار و اهل كتاب تشديد و تأكيد نشده است، در حدى كه ملاحظه مى كنيد در سوره مائده آيه 51 فرمود: «هر كه با آنها دوست است از آنهاست». و در سوره آل عمران آيه 28 باز همين سخن را با مضمونى ديگر فرمود.[5] وقتى امر به معروف كه حافظ سيره و سنت پيامبر و ائمه (ص) است مختل شود، شعائر عمومى و جلوه هاى اجتماعى سقوط نموده، سيره كفار به جايش مى نشيند و پايه هاى خود را محكم مى كند، تمام چيزهايى كه اجتماع مسلمانان را احاطه نمود و امروز در بين ما جارى است همان هايى است كه از كفار گرفته ايم، اينكه در آيه مورد بحث مى فرمايد: كسانى را مى آورد كه هم آنها خدا را دوست دارند و هم خدا آنها را ... شما امروز عكس آن را مى بينيد به طورى كه ما يهود و نصارى - كه امروز در غربِ تحت تأثير يهود تجلى كرده - را دوست داريم، ما خدا را دوست نداريم كه در مقابل كفار ذليل و بر مؤمنين سركش هستيم، از جهاد در راه خدا هراس داريم و از هر سرزنشى كه از طرف آنها به ما شود، جا مى خوريم. اين همان است كه در سوره مائده آيه 54 خداوند مى فرمايد: «اجتماع مؤمنين مرتد مى شود». يعنى به جاى علاقه به خدا علاقه به يهود و نصارى پيدا مى كند، ارتداد در اين آيه يعنى برگشتِ محبت آميز به يهود و نصارى، يعنى گرايش قلبى به آنها، كه خدا آن را به منزله كفر مى داند، مى گويد مردمى را مى آورد كه خدا آنان را دوست دارد ... و از سرزنش ملامت گرى نمى هراسد. و صفاتى را براى آنها برشمرده كه در عده قليلى از مردم اجتماع ما موجود است».
ما براى نجات خود از فرهنگ ظلمانى غرب مى توانيم به همين چهار آيه از سوره مائده تمسك بجوئيم كه خلاصه آن عبارت بود از: 1. عدم محبت و اعتماد به يهود و نصارى كه شاخصه ى امروزين آن فرهنگ غرب است، با همان تصورى كه يهود از عدم قدرت تصرف خدا در عالم و آدم دارد. 2. عدم نگرانى از ضررى كه فكر مى كنيم با بريدگى از يهود و نصارى براى ما پيش مى آيد. 3. اميدوارى به فتح و رحمت خدا در ازاء عقيده توحيدى و عمل الهى، در مقابل تهديدهاى غرب. 4. ارزشگذارى به مؤمنين و بى اعتنايى به ارزشهاى غربى و دوستداران آنها. 5. زنده نگه داشتن عشق الهى در قلب خويش و جامعه، و تلاش براى اينكه نگذاريم محبت به خداوند در ما خاموش شود. 6. تقويت روحيه قيام در خود براى يارى دين خدا. 7. عدم نگرانى از ملامت فرهنگها و تفكرات غير دينى در راه ايجاد حيات و روش دينى.
تفاوت غرب با مسيحيت: در آخر لازم است خدمت عزيزان عرض كنم كه نبايد روحيه مسيحيت موجود را با بعضى از آموزه هاى حضرت عيسى (ع) كه بعضى از مسيحيان به صورت فردى از آنها متأثرند اشتباه كرد و تصور نمود بايد نقد غرب را از نقد مسيحيت جدا كرد. آرى در تحليل عقلى مسيحيت يك چيز است و غرب چيز ديگر و به ظاهر غربِ موجود با پشت كردن به مسيحيتِ مطرح در قرون وسطى شكل گرفت. ولى با تحليل دقيق تر روشن مى شود كه مسيحيتِ قرون وسطى در درون خود عنصر جسمانى كردن حقايق معنوى را از يهوديت پذيرفته، و اين همه ى انحرافى است كه يك دين مى تواند پيدا كند. يهوديت معتقد است خداوند از آسمان پائين مى آيد و با پيامبرش كشتى مى گيرد و يك بار زمين مى خورد و يك بار هم پيامبر را زمين مى زند و به آسمان بر مى گردد.[6] همين تفكر منجر مى شود كه مسيحيت معتقد شود خدا در عيسى حلول مى كند و مى شود مسيح، يعنى از آن جهت كه پيامبر است، عيسى است و از آن جهت كه تجسم خدا در زمين است، مسيح است. چنين مسيحيتِ يهودى زده در عمل نمى تواند راهى جز همان راهى را كه يهوديت مى رود، طى كند.
از طرفى اگر امروزه دانشمندان منتقد غرب و سياستمداران منتقد صهيونيسم موضوع مسيحيت را از فرهنگ سكولاريته غرب جدا مى كنند و موضوع يهوديت را از صهيونيسم دو موضوع مى دانند، كه البته در جاى خود كار درستى است، اما نبايد ما را از هويت كلى دشمنى مسيحيت و يهوديت نسبت به اسلام كه قرآن از آن خبر مى دهد غافل كند. آرى در نقد غربِ بعد از قرون وسطى مى توان موضوع مسيحيت را از غرب جديد جدا كرد ولى بسيارى معتقدند آن نوع مسيحيت كه از يك طرف تحت تأثير يهوديت و از طرف ديگر تحت تأثير يونان است، به نهايتى جز همان فرهنگى كه منجر به رنسانس شد - يعنى غرب جديد - نمى رسيد زيرا بيش از آنكه با آمدن مسيحيت، غرب مسيحى شود، مسيحيت غربى شد و در نتيجه آنچه ما امروز در غرب با آن روبه رو هستيم تماميت چيزى است كه مى توان گفت تركيب تفكر ارسطويى با كليسا و روحيه يهودى گرى است. اگر به سخنان منتقدان بزرگى چون هايدگر در رابطه با ضعف هاى غرب و راه برون رفت از آن، دقت كنيم آنها براى عبور از غرب چيزى را مدّ نظر دارند كه عملًا فقط در تفكر حضورى و وجودى مكتب تشيع پيدا مى شود مكتبى كه تحت تأثير ائمه (ص) است و لذا حكمت خالده اى كه در نظر بعضى از منتقدان به غرب مطرح است در عمل و به صورت كاربردى چيزى جز تفكر شيعه به عنوان مكتبى كه معتقد است به امامى معصوم و حى و حاضر، نيست. وگرنه از نظر تئورى و تفكر انتزاعى حرفها و توصيه هاى خوبى در همه مكتب ها مورد توجه است ولى آيا هيچ كدام توانستند به نحوه اى عملى مقابل روح غربى بايستند؟ آيا چين به عنوان مهد تفكر لائوتسه در عمل توانست راه و روشى جداى از فرهنگ غربى پيشه كند؟ فرهنگ غربى چيزى نيست كه با عقايد فردى و يا توصيه هاى اخلاقى بتوان از آن عبور كرد، براى عبور از آن نياز به مكتبى است كه از همه جهات زنده و فعّال باشد و در يك مقايسه واقع بينانه چنين مكتبى جز اسلام، آن هم اسلامى كه با امامى معصوم مديريت شود، نخواهد بود.[7]
[1] ( 1)- سوره مائده، آيه 51.
[2] ( 2)- همان، آيه 52.
[3] ( 1)- همان، آيه 53.
[4] ( 1)- همان، آيه 54.
[5] - در سوره آل عمران، آيه 28 مىفرمايد:« لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِى شَيْءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاة وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ»؛ مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز او را از دوستى خدا بهره اى نيست مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند و خداوند شما را از خود مى ترساند و بازگشت [همه] به سوى خداست.
[6] ( 1)- از اين نمونه تحريفات را كتاب «اسلام آيين برگزيده» گردآورى كرده است مى توانيد به آن رجوع كنيد.
[7] ( 1)- در رابطه با موضوع فوق و نقش روش اهل البيت در تمدن سازى به كتاب« آنگاه كه فعاليتهاى فرهنگى پوچ مى شود» و به نوشتار « تمدنزايى شيعه» رجوع فرمائيد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که بعضی از سایتهای دلسوز نظام مطرح کردهاند: در این خصوص اطلاعات موثقی در دست نیست و آنچه سایتهای ضد انقلاب می نویسند مطمئنا قابل استناد نیست. حجمه به ایشان به نحوی هست که توسط فتو شاپ برای ایشون رای دادگاه هم درست کرده اند، یک بار قاضی پرونده حیدری است یک بار جعفری، یکبار تاریخ آن ۱۸/۹/۹۳ و یک بار۲۱/۰۲/۹۳ اما طبیعی است که صدای آمریکا و سایر شبکه هایی که خود در فسادهای اخلاقی فراوان غوطه ور هستند و هر از چند گاهی اخبار و تصاویر فساد مجریان و عوامل آنها منتشر می شود، نمی توانند منابع مورد اعتمادی برای اعلام چنین مواردی باشند و نمی توان دلسوزی آنها را باور کرد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقی خبری را به شما رسانید درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی – بدون آگاهی (از حال و احوالشان و شناخت راستین ایشان) آسیب برسانید، و از کرده خود پشیمان شوید. (سوره حجرات آیه ۶) در صورتیکه چنین پرونده قضایی وجود داشته باشد، فقط قاضی پرونده است که اظهارات همه مرتبطین پرونده را شنیده و می تواند نظر قطعی دهد که، آیا چنین موضوعی صحت دارد یا نه؟ با توجه به حرمت و آبروی انسانها و حق الناس بودن موضوع، بهتر است از انتشار و قضاوت در چنین مواردی پرهیز کنیم،که مطمئنا هیچ سودی در انتشار اخبار غیر موثق وجود ندارد. در قرآن و فقه اسلامی، اثبات چنین مواردی حتما باید با ادله قوی و شاهدان عینی انجام گیرد. دشمنان و بدخواهان، در چنین مواردی از هرگونه تلاشی، فروگذار نمی کنند، تا چهره دین و متدینین را تخریب کنند و با بزرگ نمایی یا شایعه پراکنی به آن دامن می زنند. همانگونه که می بینید، این فرد را به بیت رهبری منسوب می کنند، در حالی که شعرا و مداحان و قاریان زیادی، برای اجرای برنامه به محافل ایشان تردد می کنند اما هیچ یک را نمی توان به بیت رهبری منسوب کرد. برخی افراد اطلاعاتشان، در حد چند پیام تلگرامی است اما به خود اجازه می دهند در هر پرونده قضایی، جای قاضی نشسته و حکم نهایی صادر کنند. تاریخ پر است از داستانهای افراد عابد و زاهدی که عاقبتشان فساد و هلاکت شده است و چه بسیار افراد گنهکاری که توبه نموده اند و عاقبت به خیر شده اند. زبیر ها ابن ملجم ها و شمرهای تاریخ هم بسیار بوده اند که حافظان قرآن بوده اند. بنابراین حتی اثبات چنین موضوعی نیز نمی تواند دستاویزی برای معاندان برای خدشه وارد کردن به چهره اسلام و انقلاب باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. عرایضی در این مورد در بحث مقام بقیة اللّهی در کتاب «عوامل ورود به عالم بقیة اللّهی» شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه شدهاید تعصب به ارزشهای غیر الهی همان تعصب جاهلیت است و کار غلطی است. ولی تعصب بر اصول حق و حقّانی، کار درستی است و به یک معنا همان غیرت دینی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جمادات هم به جهت شرایط و معدّاتِ مختلف، حرکتها صورتهای مختلفی دارد که همین موجب تفاوت صورتهای مختلف حرکت در جمادات میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه صدرایی به عالم، نگاه بسیار ارزشمندی است. سیر مطالعاتی موجود بر روی سایت بر همان اساس تنظیم شده است که شخص را وارد نگاه وجودی بنماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا رحمت کند مرحوم صفائی را که با دلسوزیِ تمام نکات خوبی را برای ما به ارث گذاشته است. مرحوم مهندسی را نمیشناسم، ولی افراد مورد اطمینان از ایشان بهخوبی یاد میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آثار ایشان را مطالعه نکردهام، ولی ذکر خیر ایشان را شنیدهام. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت باید این جلسات را مقدماتی قرار داد برای تعمقبخشیدن به معارف الهی، وگرنه امتی که با احساساتی بیایند، با احساساتی میروند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین هفتهی اخیر عرایضی در این رابطه شد که از چه جهت حقیقتِ حق در حجابِ اسماء هست، و از چه جهت همان اسماء که حجابِ حق است مظهر حق میباشد. موفق باشید