بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2757

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم! ما در روایات داریم که ائمه ع محتلم نمیشدند و همچنین داریم که بنات انبیاء ع نیز حیض نمی شوند. حال اگر احتلام در پسران و حیض در دختران طبیعت بدن است که دلیل این امر چیست!؟ آیا ساختار بدنی آنها با ما متفاوت بوده؟! اگر بوده دقیقا چگونه بوده!؟ اما اگر دلیل دیگری دارد دلیلش چیست!؟ با توجه به اینکه بنده شنیدم برخی اولیاءالله نیز محتلم نمی شدند. همچنین در روایتی داریم که زنان تا زمان حضرت نوح ع سالی یکبار حیض می شدند که به دلیل مراوده برخی زنان خدا از باب مجازات حیض را ماهی یکبار قرار داد و تا ابد اینطور است. همچنین من از برخی شنیده که اگر ذهن پسر مطلقا و 100% پاک باشد احتلام نیز هرگز رخ نمی دهد. این حرف درست است یا خیر!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: موضوع برای بنده مبهم است به این معنا که آیا باید آن نوع روایات را تأویل کرد و مثلاً محتلم‌نشدن آن‌ها به آن معنا است که از خیالاتشان بازی نمی‌خورند یا چیز دیگر است، من نمی‌دانم. همین‌طور که نمی‌دانم واقعاً اگر ذهن مرد پاک باشد محتلم نمی‌شود؟ من نمی‌دانم. موفق باشید
2711
متن پرسش
سلام آقای خامنه ای خودشان در خراسان فرموند باید از روحیه تقلید بپرهیزید و شخصیت تابع نداشته باشید ولی چرا همه مذهبیا کورکورانه و بدون نظر به امام زمان از ایشان تقلید میکنند ؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آن افرادی که بنده می‌شناسم ارادتشان به مقام معظم رهبری بر اساس تحقیق است و چون فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» را می‌شناسند و می‌بینند مقام معظم رهبری احیاگر آن فرهنگ و سرباز حضرت حجت«عجل‌الله‌‌تعالی‌فرجه» هستند به ایشان ارادت دارند و ارادت ما صدچندان شد وقتی ایشان در نمازجمعه‌ی بعد از فتنه‌ی 88 در آن خطبه‌ی قدسی، خطاب به حضرت حجت«ارواحنا لتراب مقدمه فداه» عرض کردند: مولای من بنده با این بدن ناقص در خدمت شما هستم. موفق باشید
1983

گرسنگیبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز ، خواهشمندم درباره بخش ریاضت نفس حدیث عنوان بصری مرا راهنمایی فرمایید ، گرسنه نبودن با اشتها نداشتن چه فرقی میکند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اشتهانداشتن و گرسنه‌نشدن یک نوع بیماری است به جهت آن‌که مزاج از تعادل لازم خارج شده و باید به پزشک رجوع کرد و ریاضت نفس آن است که انسان در عین وجود میل‌های طبیعی آن‌ها را کنترل کند و مانع افراط آن‌ها شود. موفق باشید
1358

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم . استاد در سوال قبلی که از شما راهنمایی گرفتم کتاب "جنود عقل و جهل" توصیه نمودید با اینکه خیلی علاقمند به خواندن آن هستم اما تقریبا میتونم بگم هیچی ازش متوجه نشدم . باید چکار کنم؟
متن پاسخ
بسمه تعالی . بنده آن را شرح داده ام سی دی آن را از گروه المیزان بگیرید انشا ء الله استفاده خواهید کرد. موفق باشید .
18503
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: ۱. با توجه به فشار های روحی که دنیای مدرن ایجاد کرده است جایگاه تفریح و تفرج و استراحت در زندگی دینی کجاست؟ عنایت داشته باشید که به هر حال هر چند انسان به خاطر وسعت روحش و مجرد بودن روح به نظر می رسد که روح انسان خستگی ناپذیر باشد ولی بعضا انسان احساس می کند روحش خسته است نه جسم، و نیاز دارد که به زادگاه بنیادینش یعنی آغوش طبیعت پناه ببرد. ۲. اگر کسی دچار خستگی روحی و دلمردگی می شود می تواند به این معنی باشد که از سلوک الی الله فاصله گرفته است و در یک فضای غیر الهی قدم گذارده است؟ یا اینکه با توجه به ارتباط تنگاتنگ جسم و روح خستگی روحی متاثر از خستگی جسم است و یک مسئله ی طبیعی است و برای سالکین بزرگ هم پیش می آید؟ ۳. با توجه به مطالب بالا نظر شما در رابطه ی با توسعه گردشگری و طبیعت گردی در نظام اسلامی چیست؟ آیا این امر می تواند تسهیل کننده ی اهداف بزرگ انقلاب باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده معتقدم در هر حال ،حضور در دامن طبیعت نیاز روح انسان است. گویا انسان‌ها عهدی تکوینی با طبیعت دارند که با حضور در طبیعت، آن عهد زنده می‌شود، می‌ماند که هرچه طبیعت طبیعی باشد و کم‌تر دست‌کاری شده باشد؛ زنده‌بودنِ عهد ما با طبیعت بیشتر است. موفق باشید

18001
متن پرسش
سلام استاد بزرگوارم: من مشاور یک دبیرستان دخترانه هستم و هر روز با تعداد زیادی از مادرانی که از مسإله اعتیاد بچه ها به صفحات اجتماعی مجازی و اثرات نامطلوب آن در تمام ابعاد زندگی آنان عاجز شده اند، مواجهم و می پرسند که چه باید بکنند؟ اکثر آنها هم که روی گوشیهای خود رمز دارند. من چه جوابی باید بدهم؟ بچه ها که گوشی ها را به هیچ وجه کنار نمی گذارند، آیا باید برای ساعات محدودی به آنها بدهیم یا با زور بگیریم و یا فقط می توانیم در مورد آثار بد آن به آنها آموزش دهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که نمی‌توان به طور کلی آن‌ها را از آن فضای مجازی جدا کرد، خوب است لااقل در ساعات محدودی با آن ارتباط داشته باشند و از آن مهم‌تر باید آن‌ها متوجه شوند که ظرایفی از زندگی هست که آن ظرائف، بیرون از این نوع زندگی با فضای مجازی سراغ انسان می‌آید و این است آن نکته‌ای که باید به روش ماهرانه‌ای به آن‌ها تذکر داد. تذکرات آقای دکتر یامین‌پور در این مورد خوب بود، اگر بتوانید صوت آن را به‌دست آورید، تذکرات خوبی برای ارائه‌ به دانش‌آموزان دارند. موفق باشید

17862
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز با توجه به اینکه در قرآن نوع معجزات پیامبرانی چون حضرت موسی (ع) بیان شده می خواستم ببینم آیا در نوع معجزات ایشان که مثلا نورانی شدن دست و عصا ایشان و... بود پیام خاصی است؟ لطفا من را از آن درک عمیق خود مانند همیشه بهره مند سازید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً حضرت با این معجزه‌ی خود مثل معجزه ای که در مقابل ساحران داشتند، شرایطی را به صحنه آوردند که فرعونیان با آن‌همه توانایی‌های عجیب نتوانند آن را امری طبیعی بدانند. موفق باشید

17800
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد این که حضرتعالی می فرمایید که ما تا نگاه تمدنی به انقلاب نداشته باشیم معضلات فرهنگی حل و فصل نمی گردد را اینگونه برداشت کردم. گویا خود جنابتان فرمودید که ما برای در اختیار گرفتن لگام «خیالات » و «وهمیات» خود باید حداقل 15 سال مجاهدت کنیم خب طبیعی است که شاید عموم مردم نتوانند این مسیر را به سلامت پشت سر بگذارند پس باید زندگی را برای مردم ساخت که تمام ابعاد عینی مثل معماری اسلامی که انسان را متذکر عالم قدس می کند را شکل بدهیم تا اگر فردی هم بیکار در منزل خویش نشسته باز با نظر به معماری منزلش او را متذکر عالم غیب کند و به طور کلی و اساسی مردم راحت تر و سریع تر به مقصد حقیقی خود نائل می گردند! آیا این برداشت حقیر صحیح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این نگاه، نگاه دقیقی است و حقیقتاً وقتی عالم ناسوت به عالم ملکوت متصل گشت، بسیاری از رذائل از جمله حرص به دنیا از بین می‌رود. و در همین رابطه داریم که در زمان حضرت علی«علیه‌السلام» بیکاری و بی‌خانمانی در جامعه رخت بربسته بود. موفق باشید

17505
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: ببخشید مجددا مزاحم اوقات شریف شدم. یک سوالی بدجوری درگیرم کرده. این که ما شیعیان بالاخره باید از شخصیت «مختار» چه تحلیلی داشته باشیم؟ قبل از کربلا و بعد از کربلا! قیام مختار به بهانه ی حکومت چی؟! فیلم مختار بنده ملاحظه می کنم استنباط ام از شخصیت مختار این است که مختار عمدتا بر اساس منطق عقلی عمل می کرده نه بر اساس عشق و شیدایی به اهل بیت سلام الله علیهم، حال نظر جنابعالی چیست؟ به نظر شما بهتر نبود فیلم مختارنامه را بر محوریت اصحاب دیگر اهل البیت (علیه السلام) می ساختند تا بر محوریت مختار ثقفی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در زمانی که فیلم مختارنامه نمایش داده می‌شد عرایضی داشتم مبنی بر آن‌که مسلّم جناب مختار با برنامه‌ی اهل‌البیت کار خود را شروع نکرد. می‌ماند که دست انتقام الهی بود و از این جهت در روایات داریم که ائمه را با کار خود خوشحال کرد. موفق باشید

17458
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: وقت عالی بخیر. سوال بنده از خدمت شما این است که رابطه علم به غیب اهل بیت (ع) و انجام اعمالی همچون خوردن زهر توسط این بزرگواران چطور است؟ گاهی بچه ها سوال می کنند که چطور ائمه علیهم السلام با وجود اینکه می دانستند این غذا مسموم است باز هم آن را می خوردند. آیا در این موارد به اذن خدا علم بالفعل به این قضیه نداشته اند یا بنا به مصلحت این کار را انجام می داده اند و اشکالی متوجه آن نبوده است؟ متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث علم امام بحث مفصلی است با زاویه‌های مختلف که در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تا حدّی بدان پرداخته شده است. قسمتی از آن متن را که بتواند چشم‌اندازی در مقابل شما بگشاید، از آن کتاب که بر روی سایت هست خدمتتان ارسال می‌دارم؛ آن قسمت عبارت است از  «علم‏ امام‏: وقتى كسى خواست هدايت كلى جامعه ‏اى را به عهده بگيرد بايد علمى تضمين شده داشته باشد كه خطا در آن راه نيابد، و لذا آن علم، نه علم تجربى است و نه علم قياسى و فكرى. قرآن در مورد خصوصيت كسى كه بايد انسان‏ها را هدايت كند مى‏ فرمايد: «افَمَنْ يَهْدي الي الْحَقِّ احَقُّ انْ يُتَّبَعَ امَّنْ لا يَهِدّي الّا انْ يُهْدي ...»[1] آيا آن‏كس كه به سوى حق هدايت مى‏ كند، شايسته پيروى است يا آن‏ كسى كه نمى ‏تواند راه به جايى ببرد مگر هدايتش كنند و تعليمش دهند؟ يعنى آن كس كه شايسته است مردم از او هدايت گيرند غير از آن‏ كسى است كه علمش اكتسابى است. زيرا اگر علم‏ امام‏ كامل نباشد، هدايتش كامل نيست. و اگر علمش را به تدريج به‏ دست آورده باشد، به همان اندازه كه هنوز از بقيه ‏ى ابعاد آن علم بى‏ بهره است، انسان‏ها را در گمراهى قرار خواهد داد. پس تنها آن كسى كه هدايت ذاتى دارد و علمش لدنى است، شايسته‏ ى هدايت‏ كردن است. و طبق اين آيه تنها كسانى شايستگى دارند عهده‏ دار هدايت ديگران شوند كه خودشان بدون آن‏كه به هدايت‏شدن از طرف افراد ديگر نياز داشته باشند، هدايت شده ‏اند؛ يعنى كسانى كه تنها از هدايت بى ‏واسطه‏ى الهى برخوردارند. و آن‏ كسى كه از چنين هدايتى برخوردار نيست، خواه گمراه باشد و يا هدايت يافته به واسطه‏ ى ديگرى، هيچ‏ كدام شايستگى اين را ندارند كه عهده ‏دار امر هدايت ديگران گردند مگر آن‏كه هدايتِ خود را از كسانى بگيرند كه آن‏ها علم لدّنى دارند.[2] با توجه به آيه‏ ى مذكور وقتى به شخصيت‏هاى دنيا نظر كنيم، فقط انبياء و ائمه ‏ى معصومين (ع) را مى‏ يابيم كه اولًا: از هيچ ‏كس علمى نياموخته ‏اند. ثانياً: از همه‏ ى مردم داناترند. پس مصداق آيه براى هدايت ‏كردن مردم، اين بزرگان بايد باشند و بقيه هم كه بخواهند مردم را هدايت كنند بايد از علم لدنّى انسان‏هاى معصوم استفاده كنند، نه اين‏كه نظرات خودشان را در عرض سخنان انسان‏هاى معصوم ارائه دهند. ثالثاً: به ما مى‏ فرمايد: بايد از كسانى تبعيت كنى كه بدون آموزش‏هاى معمولى به حق هدايت مى‏ كنند. يعنى راه و رسمى در بين اين افراد هست كه اگر از آن ‏راه و رسم تبعيت كنى راه هدايت را رفته ‏اى، و راه و رسم ائمه (ع) دستوراتى است كه به ما مى‏ دهند و پيروى از آن‏ها براساس سيره و سنت آن‏ها و دستوراتشان ما را به نورانيتى مى‏ رساند فوق آنچه كه با درس و بحث‏هاى معمولى مى ‏توان به آن رسيد. آيه‏ ى فوق به ما پيشنهاد مى‏ كند كه در انديشه و روش زندگى از ائمه ‏ى معصومين (ع) تبعيت كنيم و به عالمانى رجوع نمائيم كه متذكر معارف اهل البيت (ع) هستند و با تدبّر در سيره و سخنان آن‏ها ما را هدايت مى‏ كنند، حال چه فقه و چه در فلسفه و كلام و تفسير.

نكته ‏ى ديگر در مورد علم‏ امام‏ آن است كه گاهى امام بنا به مصلحتى در موضوعى اصلًا نظر به عوالم غيبى نمى‏ كنند و اظهار بى ‏اطلاعى مى‏ نمايند و سعى مى ‏نمايند از طريق عادى اقدام به تحقيق نمايند، پس اگر سؤال شود: اگر پيامبر و امامان (ع) علم غيب داشتند، چرا رفتارشان آنچنان عادى است كه گويا هيچ اطلاعى از غيب ندارند، آيا اگر واقعاً علم غيب داشتند نبايد خودشان را در معرض هلاكت قرار نمى ‏دادند؟ در جواب بايد گفت: قرار نيست امامان از علم غيبى كه خداوند در اختيار آن‏ها گذارده‏ تا بشريت را هدايت كنند، در زندگى عادى و به نفع شخصى خود استفاده كنند و نظام زندگى خود را از مجارى عادى خارج كنند. به همين جهت با اين‏كه منافقين را مى ‏شناختند با آن‏ها با حفظ ظاهر برخورد مى‏ كردند و يا در قضاوت هرگز از علم غيب استفاده نمى ‏كردند. از طرفى علم غيب، مسير حوادث را تغيير نمى‏ دهد بلكه علم به مسير حوادث است از طريقى كه واقع مى‏ شود. يعنى امام علم دارد كه فلان حادثه با چه عللى حادث مى‏ شود، در واقع علم غيب، علم به سلسله ‏ى زنجيره‏اى علل است كه اراده ‏ى خود فرد يكى از اجزاء اين سلسله است و علم به سلسله و زنجيره‏ ى علل مسير سلسله و زنجيره را تغيير نمى‏ دهد، امام پى مى ‏برند كه فلان حادثه به طور حتم در فلان زمان واقع مى‏ شود. علم به غيب، علم است به آنچه پيش خواهد آمد و اين علم، مسير حوادث را تغيير نمى‏ دهد و تكليفى هم نمى ‏آورد تا امام براى تغيير آن واقعه تلاش كنند زيرا آن علم، علم به نظام تكوينى و غيبى عالَم است، مى ‏بينند كه اين فرد به خاطر اعمالش طبق نظام تكوين سرنوشتش چنين مى‏ شود. زيرا علم امام، علم است به آنچه در لوح محفوظ هست و حتمى ‏الوقوع مى‏ باشد و لذا آنچه حتمى ‏الوقوع است تكليف به آن تعلق نمى ‏گيرد. امرى را انسان در موردش تلاش مى‏ كند كه امكان شدن و نشدن دارد، پس علم امام ربطى به تكاليف خاصه او ندارد. و چون امام به مقام رضا به قضاى الهى رسيده، دوست دارد آنچه را خدا اراده كرده است واقع شود. لذا چون در قضاى الهى رانده شده كه مثلًا حضرت على (ع) به دست ابن‏ ملجم شهيد شود، امام جز اين مطلب را طلب نمى ‏كند، و اين غير از آن است كه انسان در شرايط عادى بايد از مهلكه خود را رها كند، چون اين مهلكه‏ ها را در نظام عالمِ تكليف، براى او ايجاد مى‏ كنند و او هم بايد با اراده و اختيار خود در رفع آن‏ها تلاش كند.[3] برعكسِ آن حقايق غيبى كه براى امام از طريق علم غيب مى‏ نمايانند و خبر از نظام حتمى و قضاى رانده شده به او مى ‏دهند تا در هدايت مردم به آن حقايق آگاهى كامل داشته باشد و هدايتش همه‏ جانبه باشد، نه اين‏كه اين علوم غيبى براى او تكليف و موضع‏گيرى شخصى در برداشته باشد.

سؤال: حدّ علم امام در علوم معمولى چقدر است؟ و امام چقدر از اين علوم معمولى را بايد دانا باشد؟

جواب: نصاب علم امام، كليه‏ ى علوم و معارف و احكامِ شريعت و مطالبى است كه براى زمامدارى و هدايت مردم لازم است و اصولًا مقام امام اقتضاء دارد كه هرگاه مصلحتى در ميان بود، هرچيزى را بخواهد برايش روشن شود.

از نمونه‏ ى اعمالى كه نشان مى‏ دهد پيامبر و ائمه (ع) مأمور به حكم به ظاهر بودند اين‏كه علامه ‏ى عسگرى مى‏ فرمايد: ابن ‏ملجم از اسكندريه با گروهى جهت تبريك و بيعت، خدمت اميرالمؤمنين (ع) رسيدند. حضرت به ابن‏ ملجم نگاه كردند و چون بيرون رفت فرمودند: «اريدُ حَياتَهُ وَ يُريدُ قَتْلي»[4] من مى‏ خواهم او زنده بماند و او مى ‏خواهد مرا به قتل برساند. عده ‏اى گفتند پس او را بكش. فرمودند: «اذاً قَتَلْتُ غَيرَ قاتِلي» در اين‏ صورت غير قاتل خود را كشته‏ ام.[5] ملاحظه مى ‏كنيد علم غيبى امام موجب تكليف خاص براى حضرت نشد تا اراده كنند ابن‏ ملجم را به قتل برسانند». موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره‏ى يونس، آيه‏ى 35.

[2] ( 1)- حضرت سجاد( ع) در رابطه با آيه‏ى فوق مى‏فرمايند:\i« نَزَلَتْ فِينا»\E اين آيه در مورد ما نازل شد.( بحارالانوار، ج 24، ص 147)

[3] ( 1)- مثل آن‏جا كه امام على( ع) از سايه‏ى ديوار كج بلند شده و جاى ديگرى مى‏نشينند.

[4] ( 2)- ارشاد، ترجمه‏ى ساعدى، ص 16.

[5] ( 1)- در رابطه با علم غيبى امامان« بحارالانوار، ج 58، ص 138» به نقل از« بصائر الدّرجات» با سند متّصل خود از بعضى از اصحاب أميرالمؤمنين( ع) نقل كرده است كه: عبدالرّحمن ‏بن‏ ملجم مرادى با جماعتى از مسافرين و وافدين مصر در كوفه وارد شد و آن‏ها را محمّد بن‏ أبى‏ بكر فرستاده بود، و نامه‏ ى معرّفى‏ آن مسافرين و وافدين در دست عبدالرّحمن بود. چون آن حضرت نامه را قرائت مى‏ كرد و مرورش به نام عبدالرّحمن‏ بن‏ ملجم افتاد، فرمود: تو عبدالرّحمانى؟ خدا لعنت كند عبدالرّحمن را! عرض كرد: بلى اى اميرمؤمنان! من عبدالرّحمن هستم! سوگند به خدا اى أميرمؤمنان من تو را دوست دارم! حضرت فرمود: سوگند به خدا كه مرا دوست ندارى! حضرت اين عبارت را سه بار تكرار كرد. ابن‏ ملجم گفت: اى اميرمؤمنان! من سه بار سوگند مى‏ خورم كه تو را دوست دارم؛ آيا تو هم سه مرتبه سوگند ياد مى‏ كنى كه من تو را دوست ندارم؟ حضرت فرمود: واى بر تو! خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از اجساد خلق كرده است، و قبل از خلق اجساد، ارواح را در هوا مسكن داده است. آن ارواحى كه در آنجا با هم آشنا بودند در دنيا هم با هم انس و الفت دارند، و آن ارواحى كه در آن‏جا از هم بيگانه بودند در اينجا هم اختلاف دارند؛ و روح من روح تو را اصلًا نمى ‏شناسد! و چون ابن‏ ملجم بيرون رفت حضرت فرمود: اگر دوست داريد قاتل مرا ببينيد، او را ببينيد. بعضى از مردم گفتند: آيا او را نمى‏ كشى؟ يا آيا ما او را نكشيم؟ فرمود: سخن از اين كلام شما شگفت ‏انگيزتر نيست؛ آيا شما مرا امر مى‏كنيد كه قاتل خود را بكشم؟

14135
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در شرح حدیث اباذر توصیه شد در حال زندگی کنیم - من یا در گذشته ام یا در آینده از چند ساعت تا چند سال - حال را از دست می دهم ممکنه اعمال یا راهکاری را بدید که بتونم در حال زندگی کنم فارغ از گذشته و آینده - البته بدون آنکه متهم نشوم آینده نگر نیستم و یا عبرت از گذشته نمی گیرم. استاد عزیز عقیده من این است که حتی کوچک ترین اتفاقات از خواب موندن - آشنا شدن با آدم ها تا خراب شدن یک موبایل در یک زمان خاص از جانب خداست درسته. با تشکر یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد «حال» که نمی‌شود سؤال کرد، باید در «حال» زندگی نمود و احساس کرد. مثل این‌که نباید برای دیدن نور، سؤال کنیم 2- مسلّم همه‌چیز ذیل تدبیر الهی است و در متن چنین عقیده‌ای ما باید وظیفه‌ی خود را انجام دهیم. موفق باشید

13982
متن پرسش
سلام: استاد کتابهای زیر را با چه ترتیبی بخوانم بهتر است؟ 1. شرح اصول کافی ملاصدرا 2. مفاتیح الغیب 3. شواهد الربوبیه 4. المظاهرالالهیه فی اسرار العلوم الکمالیه 5. کسر الاصنام الجاهلیه 6. رساله فی الحدوث 7. ایقاظ النائمین التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از جهت تفکر فلسفی بعد از اسفار، شواهد الربوبیه و مفاتیح الغیب و عرشیه خوب است مطالعه شود. مطالعه‌ی ایقاظ النّائمین بعد از فصوص محی‌الدین بهتر است انجام شود. کسر الاصنام کتابِ انتقادی مرحوم آیت اللّه صدرالمتألهین است نه آن‌که یک کتاب فلسفی باشد. کتاب‌های شماره‌ی 4 و 6 را به عنوان شاهدِ تفکر جناب ملاصدرا دنبال کنید. البته بنده کتاب «المظاهر الإلهیه» را مطالعه نکرده‌ام. شرح اصول کافی بعد از مطالعه‌ی اسفار، دقتِ ما را نسبت به روایات اهل‌البیت«علیهم‌السلام» بیشتر می‌کند. موفق باشید

13685
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده در محل کارم که یک شرکت خصوصی هست دو همکار خانم دارم که دائما در حال توهین به نظام و رهبری و مردم مومن و روحانیت و سپاه هستند و اگه ساعت کاری 8 ساعته اونها 5 ساعت رو دارن بین خودشون و با صدای بلند بحث های سیاسی و عقیدتی که همش توهین به نظام و رهبری و گاها اسلام هست میکنن و تبلیغ شبکه های ماهواره ای bbc و ... میکنن، و کاملا واضحه که با نظام سر دشمنی دارن مخصوصا یکیشون که خیلی ام روی حرفاش اسرار داره و تبلیغ هم میکنه، البته مدیر شرکت هم اصلاح طلبه با اون تفکرات مخصوص به خودشون، بنده چند بار با این خانم بحث کردم و از نظام دفاع کردم که به دلیل اینکه منطقا کم آورد شروع به جدل و مسخره کردن کرد، البته بنده زیاد برام مهم نبود اما چون مدیریت این شرکت هم تقریبا با این شخص هم تفکره اگه بخوام بحث کنم و از نظام دفاع کنم باید پیه اخراج رو به تنم بمالم، بنده متاهل هستم، از طرفی از این محیط کار به دلیل این توهین ها راضی نیستم. لطفا به بنده بفرمایید با توجه به این مطالب و خطر اخراج و ناراضی بودن از محیط کار تکلیفم چیست، چه کنم، آیا جلوی این خانم بایستم و باهاش بحث کنم که نتیجش اخراجه، و یا با حالت ناراضی از محیط کار هیچ چیزی نگم و خودم رو سرکوب کنم و به کارم ادامه بدم؟ لطفا بنده را راهنمایی کنید و راهی جلوی پای بنده قرار دهید. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر به ما نفرموده‌اند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً»(72/فرقان) وقتی با سخنان لغو روبه‌رو شدید خود را هم‌سنگ آن‌ها نکنید و بزرگواری خود را حفظ نمایید بگذارید در ذهنیات خود بمانند! شرایط طوری است که حجت برای جنین افرادی تمام شده است، بنابراین مسئولیتی نسبت به آن‌ها ندارید. موفق باشید

13572

تناسخبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: آیا تناسخ یعنی خارج شدن روح از یک بدن و رفتن در یک بدن دیگر محال می باشد. چرا؟ لطفا اگر منابعی برای مطالعه بیشتر و عمیق تر در این مساله هست اعلام بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاصدرا در ابتدای کتاب «معرفت نفس و حشر»، دلایل غلط‌بودن نظریه‌ی تناسخ را با همین عنوان مطرح می‌کند. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

12849
متن پرسش
سلام: استاد عزیز در یکی از صحبت های امام خامنه ای هست که می فرمایند جوان با همه خوبی هایی که دارد یک بدی دارد و آن این است که ثبات قدم ندارد. بنده این را در درون خودم زیاد می بینم اما بنده دوستانی دارم که با وجود جوان بودن ثبات قدم فوق العاده ای دارند، مثلا بنده چند روز به شدت در نگاه به نامحرم خودم را کنترل می کنم و چند روز نمی توانم این کار را بکنم. چند روز نماز اول وقت در دستور کارم است چند روز هر وقت شد می خوانم. اما دوستانی دارم که همیشه آنها را در ثبات شخصیتی اسلامی و رعایت حرام و حلال می بینم. می خواهم بدانم به نظر شما نقاط قوت آنها چیست که ثبات دارند و نقاط ضعف بنده چیست که بی ثباتم و اینکه چگونه می شود ثابت قدم بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه سنت‌ها و حقایق پایدار عالم شد تا از لحظه‌گرایی آزاد گشت. کتاب «فرزندم؛ این‌‌چنین باید بود» و کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءاللّه در این مورد کمک می‌کند. موفق باشید

12405
متن پرسش
با سلام و تشکر از پاسختان. من راجع به بسته شدن بخت سوال کرده بودم. می خواستم بگم پس تکلیف دعاهایی که در منزل پیدا کردیم چیست؟ من خودم نمیتونم قبول کنم که کسی راحت این کار رو انجام بده و خداوند هم اجازه بده که اون شخص به هدفش برسه. ولی یعنی سرکتاب باز کردن هم راست نیست؟ فهمیدنش سخته! چه جوری بفهمم چی راسته و چی دروغ؟ من دختر درس خوانده و پایبند به دینم هستم ولی سنم کم کم داره زیاد میشه فکر می کردم بخاطر دعاها نمیتونم ازدواج کنم. راستش خانواده ام خوبن از هر نظر. ایمان، فرهنگی، مالی،.... حتی قیافه م هم مشکلی نداره ولی... نمیدونم چی بگم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال اگر ذهن‌تان را از این مسائل آزاد کردید حقیقت بیشتر برای شما آشکار می‌شود و معلوم می‌شود که مصلحت وجود این مشکل کجاست. موفق باشید

10618

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و با دعا برای موفقیت بیشتر شما: سوال اول اینکه آدرس روایتی که در سخنرانی سوره واقعه گفتید امام صادق (ع) گفتند رابطه عادی با اهل سنت داشته باشید حتی دختر هم بدهید کجاست؟ سوال دوم روایاتی که می گویند در آخرالزمان مسلمان اهل اهواز و ری با امام می جنگند را چقدر احتمال درست بودن می دهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظرم در اصول کافی دیدم 2- عموماً روایات مربوط به آخرالزمان تأویلی است و به ظاهر آن نمی‌توان اکتفا کرد. کتاب «تحلیل تاریخی نشانه‌ی ظهور» از جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین مصطفی صادقی کمک می‌کند. موفق باشید
9543

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: آدمهایی هستند که در 60-70 سال عمرشان نه نماز خوندن و نه روزه گرفتند، بعد از مرگشان از آن ثروتی که گذاشته اند برایشان اصطلاحا نماز و روزه میخردند. اینکه یک نفر را اجیر می کنند تا این واجبات را ادا کند: 1- این کار چه قدر جبران واجباتی را که فرد در دوران حیات خود ترک کرده را می کند و موثر است؟ 2- بهتر نیست با این ثروت مدرسه یا مسجدی ساخت تا دیگران از آن سودی ببرند؟ 3- درست است که واجبات است ولی مگر نمی گوییم خداوند نیازی به این نماز ما ندارد و همه ی آن به سود خود بنده است پس آیا این نمازی که کسی دیگر بعد مرگ ما بخواند سودی دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً این نکته‌ی مهمی است که باید فقهای گرامی وارد موضوع شوند. متأسفانه مردم در این امور با فقیهی کارآزموده مشورت نمی‌کنند. موفق باشید
7513
متن پرسش
سلام علیکم. گاهی اوقات سعی میکنم در اعمال و رفتار روزانه ام دقت کنم و تاحدودی موفق هم میشوم اما هر بار پس از مدتی یک اتفاقی پیش میاید که اعمالم را بر باد رفته میبینم و نا امید از خود میشوم. مثلا ده روزی خیلی خوب اوضاع پیش میرود و اما ناگهان روز یازدهم نماز صبحم قضا میشود! باز دوباره مراقبت میکنیم و اما پس از مدتی یک اتفاق دیگری رخ میدهد ( مثلا ناگهان و ناخواسته وارد فضای غیبت میشویم ) و... همین طور پشت سرهم برای بنده رخ میدهد. مشکل بنده چیست؟ آیا من آدم سست اراده و ضعیفی هستم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی از بزرگان می‌فرمایند «برای یک امر هفتاد بار توبه کردم تا از آن گناه راحت شدم» به این معنی که هر بار عزم می‌کردم که آن گناه را مرتکب نشوم و باز شیطان زمینه‌ی انجام آن را فراهم می‌کرد و اوّاب به همین معناست که دائم پس از هر غفلتی بدون این که مأیوس شود به خدا رجوع می‌کند تا به لطف الهی آرام‌آرام زمینه‌های ارتکاب گناه از بین برود. موفق باشید
6454

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد ارجمند - با توجه به علقه ای که بین روح و جسم حتی پس از مرگ وجود دارد و روح حالات جسم را درک می کند آیا اهدا اعضا افرادی که مرگ مغزی شد ه اند، به روح آنان فشار وار نمی کند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً نیز عرایضی در این مورد داشته‌ام. بنده با نظر شما موافقم. موفق باشید
6351
متن پرسش
سلام.دربرخی از روایات دیده می شود که بعداز قیامت بازهم آدم هایی بر روی زمین می آیند وزندگی زمینی از نوع تشکیل می شود.آیا این با حرکت جوهری منافات ندارد ویا باید روایات را طوری دیگر معنا کرد.یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حرکت جوهری ثابت می‌شود این عالم به فعلیت می‌رسد و بالا می‌رود و مسلّم فیض خدا همچنان تا آخرین مرتبه ظهور دارد و عالم ماده‌ای دیگر ایجاد می‌شود و باز آن عالم به فعلیت می‌رسد و باز عالم ماده‌ای دیگر. موفق باشید
5285
متن پرسش
سلام.جناب استاد شما به کرات بیان کرده اید که در غرب انسان محور است اما در اسلام خدا محور می باشد وانسان بنده ی خدا می باشد.آیا می توان با تعریف صحیح و همه جانبه انسان از منظر اسلام انسان تعریف شده را محور هستی دانست و دیگر به آن انسان محوری اومانیسم نگفت وبه معنای ولقد کرمنا بنی آدم ویا الم تر ان الله سخر لکم ما فی السموات ومافی الرض گرفت واساسا آیا شعار انسان محوری که غرب می دهد مصادره به مطلوب کردن شعاری اسلامی نیست چون اساسا اومانیسم به معنای حقیقی انسان خدایی است ونه انسان محوری ومسلمین در شعار انسان محور هستی دادن از تمامی مکاتب وادیان اولی تر می باشند کدام مکتب بیان می کند که مسیر کمال تمامی موجودات از طریق انسان است واگر بخواهد به ایده آل خود برسد از مسیر انسان استویا تمامی هستی برای انسان آفریده شده است و...واین تعبیر حضرت آقا نیز بدین معناست که ...رکن دوم ،تکریم انسان است یا می توانیم به ان بگوییم انسان محوری .البته انسان محوری در بینش اسلامی ،به طور کلی با اوانیسم اروپای قرن 18و19 متفاوت است .آن یک چیز دیگر است این یک چیز دیگر .آن هم اسمش انسان محوری است اما این ها فقط در اسم شبیه همند.79/09/12
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اومانیسم نسبت به خلیفة اللهی انسان غفلت می‌شود در حالی‌که در نظر به خلیفة‌اللهی‌بودن انسان، تماماً نظر به خدا و اسماء الهی مطرح است. درکتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب» عرایضی در مورد تفاوت انسان در منظر اسلام با اومانیسم داشته‌ام. موفق باشید
5096

توحیدی صمدیبازدید:

متن پرسش
ره رسیدن به توحیدی صمدی که علامه حسن زاده آملی فرمودند چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است این موضوعات را در کلام همان عزیزان دنبال کنید . کتاب «از برهان تا عرفان» می‌تواند کمک کند. موفق باشید
4836
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضراستاد طاهرزاده امام خمینی می فرمایند نگذارید انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان بیافتد تحلیل حضرتعالی از نا اهلان و نا محرمان چه کسانی هستند؟ بعضی کاندیدا نا اهلان را به معنی کسانی که تخصص کافی ندارند تحلیل می کنند و نظرشان این است اگر کسی به مبادی انقلاب اسلامی پایبند باشد و تخصص کافی نداشته باشد شایسته ریاست جمهوری نیست آیا چنین برداشتی درست است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده فکر می‌کنم منظور حضرت امام از نااهلان و نامحرمان کسانی‌اند که جایگاه تاریخی انقلابی که آمده است از فرهنگ غرب عبور کند را نمی‌شناسد وگرنه چه اشکال دارد انسان هم تخصص کافی داشته باشد هم جایگاه انقلاب را بشناسد. موفق باشید
2758
متن پرسش
سلام مقاله ای در مورد الگوی ایرانی اسلامس پیشرفت دارم که تقاضا دارم استاد طاهرزاده مطالعه فرموده و نظرشان را اعلام کنند 1hadaf.blogfa.com
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با سیستمی که شما پیشنهاد می کنید به قول خودتان همه میگویند : خدا برکت بدهد. بنده هم می گویم خدا بشما برکت دهد تا نظراتتان را بیش از بیش بپرورانید و هرچه کاربردی تر درخدمت جامعه قرار دهید
نمایش چاپی