بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13494
متن پرسش
سلام: شما گفتید بدون استاد میشه راه عرفان رفت. اگه میشه پس چرا خود آقای بهجت شاگرد داشتن؟ دیگه اینکه چرا بقیه عرفا این عقیده رو ندارن؟ لطفا در سایت بگذارید جواب را. ایمیلم خراب شده است. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه بهجت به آن معنایی که آیت اللّه قاضی شاگرد داشتند، عمل نمی‌کردند. بلکه روح و روحیه‌ای از عرفان و اخلاق را به مخاطبانشان متذکر می‌گشتند. عرایضی در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» شده است. موفق باشید

12636
متن پرسش
سلام علیکم: لطفا لینک فایل word یا pdf مقاله «وظیفه و نحوه سلوک طلبه عصر انقلاب اسلامی» در سایت قرار بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بزودی قرار داده میشود.موفق باشید

12625
متن پرسش
با سلام: استاد بنده بدجور غرق گناهم و هرکاری می کنم که از بند گناه رها شم نمیشه، یعنی تصمیم می گیرم اما دوباره فورا به گناه آلوده میشم، احساس می کنم چون طرز تفکرم درباره گناه و اثرات گناه و لطف و غضب الهی غیر واقعی هست راحت گناه می کنم و مطمئنم که خدا میبخشه و...، نمیدونم چطوری نگاهم را به آثار و مضرات شوم گناه عوض کنم که دیدم نسبت به آثار شوم انجام گناه واقعی بشه، اما یه چیز رو که خوب فهمیدم گناه باعث قوی شدن وهم و خیالات و کمرنگ شدن عقل و قلبم میشه و این رو با تمام وجود درک کردم، مشکلی که دارم اینه که زیاد به خدا حسن ظن دارم یا بهتره بگم حسن ظن غیر واقعی دارم، جوری که فکر می کنم هر گناهی بکنم خدا میبخشه، در کل میدونم خطاکارم میدونم یه جای کارم میلنگه میدونم اشکال در عقیده و طرز تفکرخودمه، اما نمیدونم چطور خودم و عقیدم رو تغییر بدم و طرز تفکرم رو واقعی کنم که دیگه سمت گناه نرم و شیرینی گناه برام تبدیل شه به تلخی زهر و بفهمم که با گناه چه چیزهایی که از دست میدم، لطفا بنده را راهنمایی کنید تا بتوانم دیدم را نسبت به آثار گناه و محرومیتهایی که از انجام گناه گریبان گیرم میشه واقعی کنم، یه چیزی هم که در مورد خودم فهمیدم اینه که خوف خیلی بیشتر روی من تاثیر داره تا رجاء،مثلا احادیث و روایات که جنبه خوف آن زیاد است بیشتر روی نفس من تاثیر داره تا روایات و احادیث دیگر با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظر داشته باشید که با ارتکاب گناه به هر شکلی که باشد از رسیدن به برکات فوق‌العاده‌ی توحید عقب می‌افتید. همه‌ی کمالات در توحیدِ حضرت حق به شکل جامعیتِ غیر قابل توصیفی هست و چگونه انسان که معتقد به توحید است راضی می‌شود با لذت‌های محدود زودگذر از آن لذت غیر قابل توصیف توحیدی خود را محروم کند؟ سعی کنید در شرایطی که نفس امّاره حاکم نیست شرایط گناه‌کردن را از زندگی خود دور کنید. مثل این‌که اگر فیلترشکنی دارید و یا سی‌دی‌های فاسدی در اختیار دارید، همه را از بین ببرید. موفق باشید

11158
متن پرسش
با سلام: استاد حس می کنم کل جهان هستی مامورند که اتفاقاتشونو طوری رقم بزنند که به نفع منه. نمیدونم این خیالاته یا واقعا همین طوره.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است، مگر نفرمودند دنیا را خداوند برای شما خلق کرد و نه شما را برای دنیا؟ موفق باشید
10814
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید و التماس دعای مخصوص خدمت استاد عزیز: 1) در مورد سیر مطالعاتی که در سایت پیشنهاد داده‌اید، پایان سیر علم حضوری است؟ یا به نتیجه‌ای دیگر می‌انجامد؟ 2) آیا می‌توان توصیفی از مسیر سیر و حضور خداوند بفرمایید مثلا در بحث حضور قلب در نماز چگونه بفهمیم الان که با حضور در نمازیم حضرت حق را مشاهده می‌کنیم و نه چیز دیگر را؟ 3) استاد چیزی که دراین مدت حدود دوسال مطالعه‌ی آثار شما و دیگرعزیزان پی برده‌ام این‌که صبر بر طاعت از رموز موفقیت است فکر نکنیم خواندن صرف مطالب چندین صفحه در روز و هرچه بیشتر ما را زودتر به مقصد می‌رساند بلکه به قول اساتید اخلاق حداقل استمرار برعمل دریک سال نتیجه‌بخش می‌باشد. این را نوشتم برای تنویر افکار عزیزان استفاده‌کننده از سایت و در صورت امکان توضیح بیشتر از سوی حضرتعالی. با تشکر فراوان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با توجه به این‌که محور مباحث معرفت نفس است و سعی بر آن است که با نگاه وجود به نفس نظر کرد، جهت اصلی مباحث حضوری است و یا در نهایت به حالت حضوری ختم می‌شود 2- در مباحث معرفت نفس با «وجود» خودتان که تجلی نور وجود حضرت حق است آشنا می‌شوید و آرام‌آرام راه نظر به وجود مطلق إن‌شاءاللّه پیش می‌آید. راه ساده‌ای نیست، ولی عملی است 3- همین‌طور است که می‌فرمایید. فراموش نکنید خداوند است که باید به سراغ ما بیاید و با صبر بر طاعت، زمینه‌ی رضایت او فراهم می‌شود. موفق باشید
10561
متن پرسش
اگر کسی در همه عقایدش شک کند برای پاسخ به سوالاتش باید طبق روش خاصی پیش برود؟ ‬‏ اگر این فرد تصمیم بگیرد متون اسلامی رو کنار بگذاره برای اینکه شکش خالص باشه و مطمئن باشه پیش فرضهاش کمترین تأثیر رو در انتخابهاش ‏می ذاره کار درستیه؟ و اگر به هر دلیل روشمند عمل نکرد یا با روش های من درآوردی غلط کارش را شروع کرد و تا جایی ادامه داد تا رسید به اینکه دید ذهن شلوغی ‏داره که نمی دونه چی به چی بنده باید برای ساختن خونه خراب شده اش چی کار کنه؟‬‏
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره عقل ما به ما می‌گوید یک آقایی به نام محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مدعی پیامبری خدا است، و فعلاً کتاب او در میان است، آیا راه‌کاری بهتر از آن می‌یابید که به کمک شرح‌های آن کتاب یعنی تفاسیر سری به آن کتاب بزنید ببینید جواب‌گوی سؤالات تان هست یا نه؟ موفق باشید
10375

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام : من 18 سالمه، امسال کنکور دارم برای اینکه ریاضت شرعی بکشم باید چه کار کنم؟ با توجه به اینکه اگر بخواهم روزه بگیرم مورد سرزنش و... پدر و مادر و... قرارمی گیرم چه کنم؟ من هر شب نماز شب می خوانم آیا هر شب لازم است؟ اگر حالش نبود و ممکن است عادتم شود و آن شور اولیه از بین برود چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما باید طبق شریعت الهی عمل کنیم چه حال‌اش را داشته باشیم و چه نداشته باشیم. با تکرار دستورات الهی است که آرام‌آرام قلب آماده‌ی سیر به سوی حق می‌شود. موفق باشید
9886
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و ارجمند: سوال من درباره خواهرزاده ام هست و نیازمند راهنمایی شما هستم. او از کودکی بسیار به فیلم علاقه داشت و تمام اوقات فزاغت، اوقاتی که ناراحت بود و ... را به فیلم دیدن می پرداخت. این فیلم ها اکثرا سریالها و فیلمهای ساخت کشور آمریکا بود. در کودکی بازه ای را در خارج از کشور بود خانواده اش نیز برای اینکه زبان را فراموش نکند با این فیلم دیدن زیاد مخالفت نداشتند، و حتی گاهی دوست داشتند بیشتر فیلم ببیند. چون کودک شلوغ و کنجکاو و پر دردسری بود و وقتی فیلم می دید دیگر اینطور نبود. فیلمها به هیچ وجه جنگی و اکشن نبود و بیشتر فیلمهای خانوادگی و کمدی بود. ساختار ذهن او اینطور شکل گرفت. همیشه درباره اسلام و افراد مذهبی مشکل داشت. تا اینکه در 14سالگی دوباره به ماموریت رفتند و بعد از چهار سال برگشتند. اکنون که برگشته اند می بینم که او اصلا اعتقادی به وجود خدا ندارد. ذهن فوق العاده فعالی دارد و بارها در ماموریت با معلمان دینی اش بحث می کرده، اما نتیجه برایش قبل قبول نبوده. در استدلالهایش دنبال روش منطقی اثبات خداست ولی چون هیچ یک از اطرافیان اینطور نبوده اند به نتیجه نرسیده. چیزهایی که خوانده و معتقد است خلاف این باورهاست. خود من هم هیچگاه دنبال اثبات منطقی و ریاضی وار خدا نبوده ام و حتی برهان صدیقین را برای فهم نحوه ارتباط خدا و مخلوقات خوانده ام و سوالات کوچکی که در ذهنم بوده را مانع پذیرش نمی دیدم. پاسخ به آن سوالات را همیشه به وقتی دیگر موکول می کردم. اثبات خدا برایم هیچ وقت سوال نبوده. برایش برهان علیت را بیان می کنم، می رسیم به اینکه برای قطع این سلسله علت و معلولی یک علت العلل باشد و این خداست. می گوید این تعریف خداست نه اثبات خدا، من از این سلسله فقط به نقطه ای می رسم که می گویم نمی فهمم. از کجا به این نتیجه رسیدی که این خداست، تازه اگر هم باشد از کجا معلوم که این همان خدای شماست؟ شاید خدای شما ساخته ذهن شماست. امکان دارد دوباره برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود، حتی اگر خانواده اش را راضی کنم که درست نیست (که این خودش کار بس دشوار و سختی است) خودش راضی نمی شود و اگر بخواهد بزور خواهد رفت. ضمن اینکه خیلی هم امید ندارم که با بودن در ایران به منطق و منش درست برسد از شما می خواهم مرا راهنمایی کنید که چطور می توانم به او کمک کنم؟ خود من هیچ وقت زمان اینکه مباحث را اینطور اثباتی و استدلالی دنبال کنم نداشته ام.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت همان برهان علیت آن اشکالاتی که به ظاهر به آن می‌گیرد را جواب می‌دهد و به مباحث معرفت نفس هم کمک می‌کند. بنا نیست شما برای او به دنبال خدا باشید، اگر خودش به دنبال خدا باشد رسیدن به خدا از نظر عقلی کار مشکلی نیست. این حرفش منطقی نیست که می‌گوید؛ «اگر هم خدا را در برهان علیّت ثابت کنیم معلوم نیست خدای ما باشد». ما در برهان علیّت ثابت می‌کنیم واجب الوجودی هست که عین وجود است و همه‌ی وجودها از اوست، حال باید با نظر به آن حقیقتی که علت اصلی همه‌ی مخلوقات است بقیه‌ی مخلوقات را مدّ نظر قرار داد و جهت نجات از توهّمات باید نسبت خود را با آن حقیقتی که عین کمال است تعریف کنیم. موفق باشید
7462

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم.نظرشمادرموردکتاب نقدعرفان اقای صفایی چیست.لطفامفصلابفرمایید.باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان نقد عرفان مرحوم آقای صفایی نیستم بنده خود ایشان را یک عارف می دانم. موفق باشید
7045
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله در باب رزق برخی روایات می گوید رزق هر کسی مشخص است که چه بخواهد چه نخواهد به او می رسد. حال در زمینه این روایات 2 تا سوال داشتم: 1- خب اگر اینطور است یعنی اگر من نوعی فقط در خانه بنشینم هم آن رزق معلوم به بنده می رسد؟ اگر آری چگونه؟ منظور من از این سوال این است که چند راه مثال بزنید که چگونه من حتی اگر در خانه بنشینم و هیچ کاری نیز نکنم آن رزق معلوم به من می رسد. 2- این روایات با روایات زیادی که می گوید فلان کار موجب افزایش رزق است و فلان کار موجب کمی رزق چگونه جمع می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: رزق معلوم انسان در صورتی می رسد که شخص خودش موانعی در رسیدن آن ایجاد نکند. تنبلی یکی از موانع رسیدن رزق است. روایاتی که می فرماید رزق انسان می رسد نظر به آن دارد که انسان آنچه باید انجام دهد را انجام دهد و بی خودی حرص نزند. آری بعضی از کارها هست که اگر انسان انجام دهد رزقش وسیع می شود و این با موضوع قبلی مانعۀ الجمع نیست. موفق باشید
6863
متن پرسش
سلام استاد گرامی--استادنمی دانم چگونه سوالم را بپرسم..من در گذشته از زمانی که در نوجوانی در اردوی راهیان نور شرکت کردم به طور کلی مسیر زندگیم عوض شد و به لطف خدا در مسیر حق وارد شدم گرچه فراز و فرود زیاد داشته ام ولی حداقل ظواهر دین را به خوبی رعایت کرده ام دراین مسیر به مرور با استادانی چون حاج آقا پناهیان و دولابی و استادصفایی و شهید مطهری و..آشنا شده و از آثارشان بهره برده ام...در برهه ای از زندگی هم حقیقتا خدا لطف کرده و به طرز عمیقی طعم شیرین بندگی خویش و خدا داشتن را که انسان را ازهر لذتی مستغنی می کند چشیده ام گرچه ادامه نیافت به دلیل ضعیف بودن نفس خودم یا نداشتن پایه فکری لازم...حالا بعد از حدود شش سال که در این مسیرم به این نتیجه رسیده ام که خیلی از احساسات انقلابی ام که میخواستیم و فکرمیکردیم می توانیم دنیا را تغییر بدهیم فقط-احساسات- بوده است و آدمی در این جهان خیلی نمی تواند کاری بکند و حتی خیلی در سرنوشت خودش هم موثر نیست و فقط وظیفه اش درست امتحان دادن است...دچار نوعی یاس و سستی در عمل شده ام و دیگر دلیلی برای مبارزه با نفس نمی یابم..مگر چقدر تاثیر خواهد داشت..مگر من به کجا خواهم رسید..اصلا خدا که می تواند به هرشکلی که صلاحم است مسیر زندگی مرا تعیین کند پس من چکاره ام...احساس می کنم در جهان معلقم... به هیچ احساس یا تفکری وصل نیستم--از تفکرم که فکر میکردم تنها راه درست مسیر من است پشیمانم...فکر میکنم هرمسیری که فرد را به توحید برساند کافی است...داعیه ی شیعه و انقلاب که مطلق گرا هستند درست نیست...اصلا چرا ما باید خوب شویم و... ببخشید که طولانی شد و تشکر از لطف بی حدتان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید هر مسیری که فرد را به توحید برساند کافی است و این تنها هدف زندگی ما بر روی زمین است و حقیقتاً توحید و اُنس با حق عالی‌ترین نوع زندگی است و در قیامت بهره‌های فراوانی دارد. سعی کنید حجاب‌های بین خود را برطرف کنید و قدم‌قدم جلو بروید. بنده به این نتیجه رسیده‌ام با شیعه‌بودن و نظر به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» که مظاهر کامل اسماء الهی هستند این کار ممکن است و در راستای نظر به سیره‌ی امامان معصوم است که انقلاب اسلامی را ارزش می‌نهم و معتقدم در این روش مسیر اُنس با خدا ممکن است. موفق باشید
6306
متن پرسش
آیا تفکرات شوان می تواند برای آینده ما راه گشا باشد؟ مذهب او چیست؟ و آیا با مذهب شیعه رابطه ای دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شوان به عنوان کسی که برای عبور از غرب نظر به اسلام دارد حرف‌های مفیدی دارد، مسلما تحت تأثیر عرفای علوی شاذلیه‌ی الجزایر است و از این لحاظ می‌توان گفت با وَهابی‌ها فرق دارد ولی از این‌که یک نگاه فرقه‌ای به اسلام دارد و نظر به تمدن اسلامی را در آثارش ندیدم نمی‌توان تماماً مورد پذیرش قرار گیرد مضافاً که حرف‌هایی در مورد فرقه‌ی مریمیه که ایشان رهبرشان بود و حالا دکتر نصر هست، می‌گویند. موفق باشید
6218

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم 1.نظر شما در مورد آقای امامی که شاگرد علامه حسن زاده هستند و فکر می کنم در نجف آباد اصفهان جلساتی دارند چیست و سیر ایشان چگونه است؟ 2.عده ای از طلاب با سیکل یا دیپلم وارد حوزه شده اند و برای شروع مطالعات خودشان از کتب علامه طهرانی و علامه حسن زاده استفاده می کنند ولی آیا به نظر شما این کتب برای این آقایان سنگین نیست و احساس نمی کنید بعضا بازی با اصطلاحات برایشان است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ جناب آقای امامی را نمی‌شناسم. 2ـ بهتر است طلاب عزیز در ابتدا، دروس رسمی حوزه را خوب مطالعه کنند و پس از چند سال مباحثی مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» شروع کنند و بعد به متون دقیق تر بپردازند تا حیران نگردند. موفق باشید.
5552
متن پرسش
سلام پایگاه اطلاع رسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا چطور سایتی است؟تحقیقات آنان چطوری است؟با مبانی فکری امام و علامه طباطبایی در تضاد نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سایت ارزشمندی است 2- مبانی فکری حضرت امام و علامه از جهت فلسفی یکی است. موفق باشید
4401
متن پرسش
با سلام استاد درد و دلی باشما داشتم لطفا یک راهی به من نشان دهید تا از این سرگردانی بیرون آییم و به خود آییم: استاد عزیز تا کی کتاب بخوانیم ولی عمل نداشته باشیم دیگر خسته شده ام با اینکه ساعتهاوقتم را صرف مباحث شما می کنم و در کتب دیگران تعمق می کنم و شب و روزم این شده ولی دیگر ماندم چه کنم هنوز صفات رذیله دارم چکار کنم تزکیه شوم چگونه از منیت بیرون آیم ما فقط اینها را در کتابها خوانده ایم و می بینیم نمی شود مثل امام شد خیلی اوضایع خراب است واقعا دوست دارم به خدا برسم ولی...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر بنا نیست به آن‌چه شریعت الهی فرموده عمل کنیم و در انجام عبادات صبر پیشه کنیم تا إن‌شاءالله در ابدیت بهترین سیر را داشته باشیم، دیگر چه می‌خواهید؟ موفق باشید
4077
متن پرسش
سلام استاد جان. نظر شما در خصوص روانشناسی غربی چیست؟تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روان‌شناسی موجود همان روان‌شناسی غربی است. ما در اسلام اخلاق تعلیم و تربیت را به جای آن داریم و چون نگاه روان‌شناسی غربی به انسان، نگاه اومانیستی است نمی‌تواند چیز مفیدی باشد. این را بنده از قول بعضی از روان‌شناس‌هایی می‌گویم که پس از بررسی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی به آن رسیده‌اند. موفق باشید
2764
متن پرسش
سلام.به نظر شما تو کشور ما دموکراسی هست؟ چون علنا برگشتیم به قبل از انقلاب،دوباره دیکتاتوری،پدر مردم دراومده!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ما به اندازه‌ای که خودمان اهل تفکر باشیم به تفکر بقیه احترام می‌گذاریم چاره‌ی کار «آزاداندیشی وتفکر» است و آزادشدن از قبیله‌بازی و حزب‌بازی. ما گرفتار کسانی هستیم که غیر از آنچه خودشان فکر می‌کنند را فکر نمی‌دانند. چاره‌ی کار تأکید و عمل به سخنان رهبری است که ما را دعوت به آزاداندیشی کردند. بی خودی یقه کسی را نگیرید ، یقه بی تفکری را بگیرید. موفق باشید
2437
متن پرسش
سلام علیکم! خدا در آیات متعددی فرموده هدایت و ضلالت دست منه و اگه کسی من هدایتش کنم کسی نمی تونه گمراهش کنه و اگه کسی رو من گمراه کنم کسی نمی تونه هدایتش کنه حتی خطاب به پیامبر ص نیز می فرمان حتی تو هم کاره ای نیستی از طرفی ما میگیم مثلا ما با عملکرد بد خودمون نباید موجب گمراهی و از دین گریزی یه عده ای بشیم حالا طبق اون آیات می تونیم بگیم اگه با عملکرد بد فرضا من نوعی یکی گمراه شد اگه من اون عملکرد بد رو هم نداشتم بازم اون گمراه میشد اما با یه طریق دیگه ای!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خداوند از یک طرف می‌فرماید: «یُضلّ من یشاء و یهدی من یشاء» هرکه را خواست گمراه می‌کند و هر که را خواست هدایت می‌نماید و از طرف دیگر می‌فرماید: «یهدی الیه من اناب» خداوند هرکس را به سوی او برگردد هدایت می‌کند. پس تنها کسانی را گمراه می‌کند که به سوی او برنگردند. و در این رابطه کسی که نمی‌خواهد به سوی خدا برگردد تحت تأثیر افرادی قرار می‌گیرد که او را دعوت به گمراهی می‌کنند و لذا در عین آن‌که آن کسی که طرف را دعوت به گمراهی کرده مقصر است، گمراهی آن فرد که تحت تأثیر قرار گرفت به خودش برمی‌گردد. موفق باشید
1634

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله. بنده در شرایطی متوجه "جایگاه رعایت حقوق مسلمین در راستای تجلی ائمه هدی(علیهم السلام)" شده‌ام که متأسفانه در گذشته‌های دور و نزدیک، حقوق خیلی‌ها را به اشکال گوناگون_خواسته یا ناخواسته_ نادیده گرفته و زیر پا گذاشته‌ام. بعضی قابل جبران هستند، بعض دیگر جبرانش خیلی دشوار است و بعضا جبرانش شاید محال باشد. حال میخواستم بدانم در چنین شرایطی وظیفه‌ام چیست و چه باید بکنم؟ از شما خواهش میکنم مثل همیشه ما را در امر کمک کنید. چون فرصتهایم دائما می‌روند و در عین حال اموراتم متوقف شده اند. خدا به حق زهرای مرضیه(سلام الله علیها) شما را محفوظ بدارد و موفق نماید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: آن حقوقی راکه قابل جبران است، همت کنید و تواضع به‌خرج دهید و بروید جبران کنید و از خدا عاجزانه تقاضا کنید توفیق جبران حقوق مردم را به شما بدهد. آن قسمی را هم که نمی‌توانید، در حدّ توانتان برایشان ردّ مظالم بدهید و برایشان استغفار کنید تا إن‌شاءالله خداوند قلبشان را از شما راضی کنند. موفق باشید
1495

سوزه ی حمدبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد سوزه ی حمد آیات 3و4را باید با حالت توصیفی بخوانیم یا منادا یعنی طوری بخوانیم که گویا ثنا و حمد و وصف است یا منادا باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: آیه‌ی 3 به صورت توصیفی است و اعلام عقیده‌ای است تا قلب متذکر شود، ولی آیه‌ی 4 ندا است مبنی بر این‌که به خدا خطاب می‌کنید: تنها تو را عبادت می‌کنیم و در این راستا تنها از خودت کمک می‌گیریم. موفق باشید
1256

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی و تبریک عید سعید فطر.استاد شما در بحث معاد فرمودید که انسان در برزخ و قیامت به واسطه قلبش با حقایق ارتباط برقرار می کند با قوه خیالش صورت می سازد و با قوه واهمه بین این صورتها و معانی ارتباط برقرار می کند حال سئوال این است که آیا این حرف را در مورد عالم ماده هم می توان گفت یعنی بگوییم عالمی در بیرون هست که جنسش ماده است و ما با قلبمان با آن ارتباط برقرار می کنیم با خیالمان صورت می سازیم که همان صورتهای بینایی شنوایی بویایی و ... می باشد و با واهمه مان بین این صوری که با خیال از طریق حواس پنج گانه ساختیه ایم و معانی ارتباط برقرار می کنیم . و آیا می توان گفت که بنابراین هر انسانی در عالمی زندگی می کند که خودش می سازد و به همین دلیل است که افراد مختلف برداشتهای مختلفی از دنیا دارند مثلا یکی به درخت که نگاه می کند آوند و ... می بیند و یکی دیگر حیات و ... می بیند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: آری حرف درستی است ولی در قیامت آنچه در درون است از قلب بیرون می‌آید ولی در دنیا ما متأثر از بیرون هستیم حال اگر با ملاک‌های الهی و با نظر به وجود مطلق به مخلوقات ننگریم و آن‌ها را مستقل ببینیم به انحراف می‌افتیم و به جای حقیقت‌بینی، گرفتار وَهم می‌شویم. موفق باشید
695

وظیفه طلبهبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام وبا عرض پوزش وعذر خواهی به سبب سوالهای متعدد با توجه به جواب سوال 684 بنده از زمانی که با مباحث شما آشنا شدم وبا درک و شناخت از استعداد خودم مبتنی بر اینکه به مباحث فلسفه و عرفان علاقه شدیدی دارم با ادامه دادن بر مباحث فقه واصول در هر وقتی که پیش می امد کتب شما را میخواندم ولی الان با حفظ معدلم که ار نمره 18 پاینتر نمی اید هر روز مباحث شما را از کتابها جزوات سی دی ها دنبال میکنم وبه حمد خداوند متعال به یک ثبات فکری رسیده ام ولی از آن جایی که مجتهد به حد کافی وجود دارد ولی مباحثی مانند مباحث شما و مانند این مباحث در جامعه جای خالی دارد وبا توجه به این وضعیت جامعه که از غرب گرفتگی وتبعات آن ودین سکولار بگیرید تا مابقی مسائل برنامه من اینگونه است که من به انداره معمول که کلاس رفتن وبحث باشد فقه اصول را میخوانم وبیشتر وقت خودم را صرف این مباحث میکنم میخواستم نظر شما را در مورد این موضوع و جوابی که در آن سوال داده بودید بدانم از آن جایی که مجتهد شدن را با این اوصاف وگستردگی علوم وظیفه خود نمیدانم ولی خواندن مکاسب وکفایه و درس خارج رابه عنوان یک وسیله میدانم .اگر روش من اشتباه است راهنماییم کنید واگر مشگلی ندارد برای تقویت آن چه کار کنم ممنون از حوصله شما
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: به نظرم اگر به عنوان طلبه تفکر فقهی و اصولی را همواره حفظ کنید، در تدبر در آیات و روایات موفق‌تر خواهید بود و لذا همین طور که می‌فرمایید طوری برنامه‌ریزی کنید که در درس خارج فعّالانه شرکت نمایید هرچند بخواهید گرایش خود را تفسیر و حکمت و عرفان قرار دهید، و در چنین رویکردی بعد از خواندن بدایة‌الحمکه و نهایة‌الحمکه در حین دروس سطح، چند سال بعد از دروس خارج شروع کنید به خواندن اسفار و سپس فصوص‌الحکم محی‌الدین. موفق باشید
22474
متن پرسش
سلام علیکم: حوصله ام از مقدمه ها به سر آمده پس بر من خُرده مگیرید این گونه پا برهنه دویدن در شروع را. بارها پیش از این تقلا کردیم صدایمان به گوش پیرمردی که در گوشمان می خواند «جوان شدن سر پیری را» برسانیم اما نه! هنوز هم نمی دانم او از کدام جوان شدن سر پیری گفت آنجا که ندانست ما دیگر امید به یکدلی را در سر هم نمی پرورانیم. خوب می دانیم پای انتظار مان نباید از گلیم انصاف تعدی کند و انتظار کوبیدن و از نو ساختن اندیشه ای سالخورده انتظاری بیخود و خارج از عدل است اما آیا آن پیر ِ جوان می داند امروز از شاخه های درخت اندیشه اش چه میوه ای به بار نشسته که ناامیدی مان از فردایی مشترک را به همراه داشته است؟ و آیا می داند این شاخه ها امروز دست و پای فهم مریدان و پیروانش را در هر ماجرایی بسته است؟ اندیشه کهنه اش خوش است اما قدمتی که نو را نشناسد، پیراهن در کدام وادی پاره کرده است که جدیدی که شبیه به کهنگی اش نباشد را به جا هم نمی آورد؟ نه. آن پیر ِ جوان خیال شنیدن صدای مان را ندارد. او با پاسخی مسجل با ما سخن می گوید و از سکوت و تردید و بازخوانی چندباره ابا دارد و گویی پیرمان که سر پیری خیال جوانی داشت در دروازه ای ایستاده است که از گل نخوردن های زبان انقلاب بیشتر دلهره به دل راه داده است تا پیش رفتن و شکافتن. امید است پیر جوان مان بداند ما در تلاش محض مفاهمه و تقلا برای پیدا کردن نقطه ای مشترک و یا کوبیدن سنگ بنای یک گفتگو، سخن آغاز نکرده ایم، که در خبری محض خبر با او خواهیم گفت: آنچه او دیروز کاشته است، آنطور پیش می رود که نقطه نگاه ها به فردا را مُکَدر ساخته است. امروز شاخه های اندیشه ی ساحت تان می شناسد و یا می داند خبر را؟ تکفیر و یا جدال خاصیت نشناختن و ندیدن است. آیا آن پیر جوان از آفت تکفیر و جدالی که در پستوی درخت کهنه اش به بار نشسته است، مطلع است؟ ما دست تنبیه به سوی شما دراز می کنیم که درشت گویی هایم را پشت دستی بزنید اما رسوا شدنمان می ارزد اگر آن پیر جوان بداند امروز آن درخت از دور چگونه می نماید و چرا اکنون در سینه مان هم دیگر با طاهرزاده ای که روزی مأمن تازه نفسانی گریخته و آواره بود، سخن نمی گوییم و تنها به نگاهی از دور بسنده می کنیم و با خویش زمزمه می کنیم گذار و هجرت را. ما از سایه ی پر مِهر آن درخت کهنه هجرت کردیم، مرثیه ی وداع مان را سرودیم و حالا یادداشتی را در پناه کَرم میزبان جا می گذاریم تا شاید بداند چرا ما این چنین کوتاه در سایه ی بزرگی اش سکنی گزیدیم. بدرود پیر جوان مهربان مان.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: صدای وداع جنابعالی از این حقیر را شنیدم. آری! «کز سنگ ناله خیزد روزِ وداعِ یاران» و این در حالی است که اصیل‌ترین همسُخنی در این تاریخ در بستر انقلاب اسلامی و اشارت‌های آن به ظهور می‌آید. آیا در سخنان اینجانب نظر به آن ذات نشده است؟ و یا آن ذات، ذات اصیلی نیست؟ می‌دانید که در طریقت امثال این حقیر، وداع با اشخاص مهم نیست، اما مهم آن است که بگویی با چه وداع کرده‌ای که این‌چنین زیبا، این وداع را به زبان آوردی و به زیبایی قصه‌ی وداعِ خود را سرودی. سرودِ وداع تو، هرچند وداع با من است؛ سرودِ زیبایی است. این بلبل‌زبانی، دل‌کندن از چیست که این‌چنین با طراوات است؟ می‌پذیرم که به قول حافظ:

میلِ من سوی وصال و قصدِ او سوی فراق

ترکِ کام خود گرفتم تا بر آید کامِ دوست

از این جهت من به این وداع راضی هستم. وقتی در این جنگل تاریک، تو راهی به سوی روشنی‌گاه بیابی و رهسپارِ آن شوی، ولی:

خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو

ای حیات دوستان در بوستان بی‌من مرو

چون حریف شاه باشی ای طرب بی‌من منوش

چون به بام شه روی ای پاسبان بی‌من مرو

لااقل وقتی با روزنه‌هایی از حقیقت آشنا شدی، اگر هم ما را شایسته‌ی همراهیِ با خود نمی‌دیدی لااقل گزارشی و خبری از آن‌چه یافته‌ای به ما هم می‌دادی! موفق باشید 

19929
متن پرسش
سلام: استاد شاید من قلم شیوا و روانی برای رسوندن مطلب ندارم. پیرو پاسخی که لطف فرمودید به سوال من دادید (متن پرسش و پاسخ در پایین آمده) خواستم بگم من فقط سید هاشم حداد رو به عنوان مثال عرض کردم. غرض من شخص سید هاشم حداد نیست. غرض من نوع نگاه امثال حداد به زندگی هست. چون شما در جواب فرمودید سید هاشم یک انسان معمولی بود اما امام خمینی یک مجتهد مثل آیت الله کاشانی و مدرس، اگه میدونستم از این زاویه نگاه می کنید به سوالم از همون اول سید علی قاضی رو به عنوان مثال می آوردم که خودشان مجتهد هم بودند سوال من اینه که با اینکه هر دو این بزرگواران تقریبا برای یک عصر و زمانه هستند چرا یکی «نگاهش» به «بندگی در زندگی» مثل سید علی قاضی هست و یکی دیگه مثل امام خمینی؟ چرا اینقدر بین این دو سیره تفاوت هست؟ یکی بندگی خدا رو در یک سبک میبینه و یکی دیگه در سبکی بسیار بسیار متفاوت. چرا نوع نگاه امثال آیت الله قوچانی و علامه طهرانی نسبت به تکلیف و وظیف اینقدر با امثال کاشانی و مدرس و امام متفاوته؟ بالاخره کدام؟ متن پرسش و پاسخ: سوال شما: سلام خدمت استاد بزرگوار استاد چند روز پیش شروع به خوندن پی دی اف کتاب روح مجرد کردم برای اولین بار. و حدود پنجاه شصت صفحه از این کتاب رو خوندم اما بعدش یه سوال ذهنم رو به شدت درگیر کرد طوری که دیگه نتونستم به خوندن این کتاب ادامه بدم و گذاشتمش کنار و اونم اینه که استاد به نظر شما میشه تو این دوره زمونه ای که هستیم واقعا از امثال سید هاشم حداد الگو گرفت؟ و راه ایشون و امثال ایشون رو دنبال کرد؟ خب اگر نمیشه پس چرا من زندگی نامه شون رو بخونم؟؟؟ اومدم تو بخش پرسشها و پاسخها این سوال و جواب رو دیدم:http://lobolmizan.ir/quest/15792 (لطفا یه نگاه بندازین حتما) گفتم خب طبق فرمایش شما ما باید نظر به راهی بندازیم که حضرت روح الله پیش روی ما گشود چون سید هاشم حداد و امثال سید هاشم حداد به تعبیر شما با خدای زمان خودشون زندگی میکردن و ما باید با خدای این زمان زندگی کنیم و این در بستر راهیست که امام و شهدا پیش روی ما گشودند اما استاد گیر من اینجاست: یک جست و جوی ساده تو اینترنت کردم دیدم امام دو سه سال بعد از سید هاشم حداد متولد شدند! یعنی هر دو متعلق به یک زمان و یک عصر هستند! بگذارید صریحتر بگویم: با عذر خواهی از مقام والا و بسیار بلند سید هاشم حداد بهتر نبود ایشان به جای اینکه گوشه ای بنشینند و به یک کار آهنگری (نعلبندی) قناعت کنند و مدام مشغول نماز و زیارت و دعا و ذکر و... بپردازند و به دور از هرگونه بی اعتنایی به مسایل روز و سیاست و ... مثل امام خمینی با زمان خود برخورد می کرند؟ من میدونم شما الان می فرمایید برای هر نفر وظیفه و تکلیفی وجود داره که با بقیه متفاوته اما استاد این جواب منو قانع نمیکنه اگر متعلق به دو عصر و روزگار متفاوت بودند من حرف شما رو قبول می کردم منتها نیستند استاد بالاخره راه سید هاشم یا سید روح الله؟ با تشکر پاسخ: باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: مرحوم هاشم حداد در حدّ سیره‌ی فردی به شما کمک می‌کند که چگونه ایشان به عنوان یک انسان معمولی تا آن اندازه بر روی خود کار می‌کند و از این جهت خوب است کتاب «روح مجرد» مطالعه شود. ثانیاً: ملاحظه کنید ایشان در نجف با آن شرایط خاص خود زندگی می‌کرده و حضرت روح اللّه در ایران در کنار مرحوم مدرس و کاشانی و به عنوان یک مجتهد در صحنه بوده است. موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در قسمت دوم جواب عرض شد که تفاوت مکان و علاوه بر آن، سیرِ موقعیتی تاریخیِ آن دو بزرگواران بسیار مهم است. و از این جهت می‌توان گفت هرکدام نقش خود را به خوبی انجام داده‌اند. راستی اگر مرحوم قاضی در ایران بود، همان آیت اللّه شاه‌آبادی نبود؟!! و موضوع عرفانِ فردی و عرفان اجتماعی در هر دو از بزرگواران مدّ نظر بوده است، ولی مطابق فهم تاریخی که هرکدام داشتند. موفق باشید

17399

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
1. بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام: با توجه به آنکه حضرتعالی فرمودید که این فنای تبیین شده در کتاب نور مجرد تبیین درستی نمی باشد، بعضی از دوستان طرفدار این قول شاهدی از حال عرفا می آورند که حالتی چون بی هوشی برایشان پیش می آید و دیگر ادراکی از خودشان ندارند، که البته این حال بیهوشی از مرحوم قاضی ذکر شده است تفسیر این حالتها چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالات به همان معنایِ فنایِ از خود و بقایِ به حق است. موفق باشید

نمایش چاپی