بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19

لذت حلال**بازدید:

متن پرسش
یا سلام با توجه به جوابی که به سؤال قبلی داده اید ،لطفا چند مورد از لذتهای حلال که میتواند مورد استفاده افراد مجرد باشد که آنها را در انجام وظائف دینی و علمی آنها یاری کند را نام ببرید
متن پاسخ

باسمه تعالی
: همچنان‌که می‌دانید انسان ابعاد مختلفی دارد که بعضی از آن ابعاد، ابعاد اصلی انسان است، و عدم جواب‌گویی به آن ابعاد موجب نقص همیشگی روح و روان انسان خواهد شد که در تعبیر دین به آن «فطرت» گفته می‌شود. اما ابعاد فرعی انسان که به آن «غریزه» گفته می‌شود، آنچنان است که اولاً: عدم جواب‌گویی به آن ها موجب نقص کلی نخواهد شد. ثانیاً: می‌توان نیازهای این‌چنینی را جایگزین، به این صورت که اگر شرایط جواب‌گویی به یکی از آن‌ها نبود، با جواب‌گویی به دیگری روح را در شرایط عادی خود جلو برد.
با این مقدمه عرض می‌کنم؛ لذّاتی مثل کوهنوردی، اُنس با دوستان، بازی های نشاط‌افزا، نگاه به مناظر زیبا و دشت و صحرا و دریا، همه و همه لذّاتی است که روح را ارضاء می‌کند. علاوه بر این، لذّت حفظ عفت بسیار بیشتر از لذّت گناهی است که مجبور باشیم آن عفت را زیر پا بگذاریم. همچنان که لذّت راست‌گویی و ارضاء قلب، بسیار بیشتر از لذّت دروغ و ارضاء قوه‌ی واهمه است، مضافاً آن‌که لذّت‌های وَهمی و گناه‌آلود موجب عذاب آخرتی و ابدی خواهد بود. انشاء الله موفق باشید

5468
متن پرسش
با عرض سلام وخسته نباشید چند روز پیش که متوجه شدم یکی از دوستانم متاسفانه خودکشی کرده سوالات زیادی در ذهنم آمده که تقاضا میکنم لطف کنید پاسخ دهی 1-آیا این فرد مخلد در آتش است ؟2-آیا مورد شفاعت قرار میگیرد؟3-آیا دعا خیرات وصدقات به او میرسد ؟آیا جزو حق اناس است یا حق الله ؟وخلاصه عاقبتش چه می شود؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از موارد مسلم و قطعی محرمات شرعی عمل خودکشی است که در موارد متعددی از جمله آیات قرآن و احادیث ائمه ـ علیهم السّلام ـ به حرمت و گناه بودن این عمل اشاره و تصریح شده است، از جمله در تفسیر آیه 30 سوره نساء: (و خودکشی نکنید خداوند نسبت به شما مهربان است و هر کس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد به زودی او را در آتش وارد خواهیم ساخت و این کار برای خدا آسان است. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: هر کس خود را عمداً بکشد، پس او در آتش جهنم تا ابد خواهد بود. و از امام باقر ـ علیه السّلام ـ روایت شده است: ان المؤمن بتلی بکل بلیة و یموت بکل میتة الا انه لا یقتل نفسه؛ همانا ممکن است مؤمن به هر بلایی مبتلا شود و به هر (نوع) مرگی بمیرد امّا هیچ گاه خود را نمی‌کشد. لذا در حرمت و قبح این عمل در نزد شرع جای هیچ شک و شبهه‌ای نیست، هرچند بعضی افراد و مکاتب در مواردی این عمل را جایز بدانند، در دین اسلام قابل پذیرش نخواهد بود، البته باید توجه داشت که عملی مانند عملیات استشهادی و فدا کردن خود برای از بین بردن دشمن در حقیقت جهاد و دفاع از مال و ناموس و دین است و خودکشی محسوب نمی‌شود بلکه نوعی از خودگذشتگی و ایثار است. امّا نسبت به جایگاه آخرت کسی که خودکشی کرده است، از روایات گذشته روشن شد که جایگاه او در جهنم است و در حقیقت مبنای فهم حرمت و قبح یک عمل در نزد شارع و روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ این است که اگر وعده عذاب و عقاب در جهنم برای آن عمل داده شود آن عمل جزء محرمات محسوب می‌شود و لو لفظ حرام در مورد آن استفاده نشده باشد. امّا این سؤال که آیا کسی که مرتکب چنین گناهی شده است استحقاق شفاعت شافعان در روز قیامت را خواهد داشت یا خیر. در آیات قرآن و روایات شرایطی را برای شفاعت شوندگان ذکر شده است که اگر کسی این صفات و شرایط را داشته باشد مورد شفاعت پیامبر و ائمه و سایر شفعاء قرار می‌گیرد که از جمله آنها: 1. شرک نورزیدن به خدا است، پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: من شفاعت می‌کنم اگر خدا بخواهد برای کسی که می‌میرد و ذره‌ای به خدا شرک نورزد. 2. اقرار به شهادتین با اخلاص: رسول الله می‌فرماید: شفاعت من برای کسی است که شهادت (لا اله الا الله) دهد و مخلص باشد و قلبش زبانش را تصدیق می‌کند و زبانش قلبش را. 3. دشمنی نداشتن با اهل بیت که کسی که بغض و دشمنی اهل بیت را در دل داشته باشد به شفاعت نائل نمی‌شود. 4. داشتن ولاء و محبت و عهد که مصداق بارز اهل بیت عصمت و طهارت هستند. آن چه از این موارد استناد می‌شود که در حقیقت شرایط ایمان است، این که کسی که با ایمان از دنیا برود به این معنا که تصدیق و اقرار قلبی به باورهای دینی داشته باشد، و منکر آنها نباشد این ایمان در دنیا و آخرت برای او نتایجی را به دنبال خواهد داشت، در دنیا مال و جان و آبروی او محترم است، لذا کسی که به ظاهر و زبان اقرار به ایمان کرده باشد و انکار دین نکرده باشد تمام احکام مسلمانان بر او بار خواهد شد، حتی اگر خودکشی کرده باشد و در آخرت اگر با ایمان مرده باشد و لو گنهکار باشد که ممکن است مؤمن دارای لغزش و گناه باشد ولی از ایمان خارج نشده باشد و به کفر و شرک نرسیده باشد و صفات و شرایط شفاعت شوندگان را داشته باشد، امکان شفاعت شافعان برای او وجود خواهد داشت. و البته روشن است که ایمان برای کسی تا قیامت باقی خواهند که ایمان را تا لحظه مردن حفظ کند و با ایمان از دنیا برود، می‌تواند امید به شفاعت هم داشته باشد. و چه بسا افرادی بوده‌اند که ظاهراً مومن بودند امّا در آخرین لحظات مرگ منکر آن شده‌اند. برای مطالعه بیشتر: 1. معاد در قرآن، ج 5، استاد جوادی آملی، چ اول، انتشارات اسراء. 2. گناهان کبیره، شهید دستغیب. 3. الهیات و معارف اسلامی، استاد سبحانی، انتشارات توحید. .. موفق باشید
3823
متن پرسش
فقط اگر بتوانید به احادیث مورد اشاره بصورت موردی پاسخ دهید ممنون می شوم. سلام علیکم! در باب رابطه با نامحرم و صحبت با نامحرم و ... دین اسلام خیلی خیلی احتیاط کرده و سخت گرفته. که البته این احتیاط کاملا بجاست و این وادی، وادی بس خطرناکی است که هر کسی حتی اولیاء الله را نیز می تواند آلوده سازد. مانند ماجرای عابد برصیصا. اما از آن طرف می بینیم احادیثی در این زمینه وجود دارد که آدم نمی داند وجهش چیست. برای نمونه حدیث داریم:«قَالَ دَاوُدُ ع لِابْنِهِ امْشِ خَلْفَ الْأَسَدِ وَ الْأُسُودِ وَ لَا تَمْشِ خَلْفَ المَرْأَة»(مستدرک الوسایل ج14 ص275) حال یعنی حتی راه رفتن پشت سر یک زن نیز می تواند خطرناک باشد؟!!! هر روزه هزاران مرد پشت سر هزاران زن در خیابان و جاهای دیگر راه می روند و از این باب نیز هیچ خطری وجود ندارد. (دقت کنید می گویم از این باب بله ممکن است خطراتی افراد را تهدید کند اما نه از این باب.) مخصوصا آنکه زن مورد نظر نیز چادری و با حجاب کامل باشد. حالا بله اگر دختر جوانی بود که بدحجاب بود لباس تنگ پوشیده بود و با ناز و عشوه راه می رفت؛ بله ممکن است راه رفتن پشت سر همچین دختری خطرآفرین باشد. اما راه رفتن پشت سر یک زن چادری که معمولی راه می رود و حتی کفشش نیز صدا نمی دهد و ممکن است پا به سن گذاشته باشد این هیچ خطری ندارد. خود بنده بارها شده در خیابان پشت سر دختری راه رفته ام و هیچ خطری نداشته است. خود شما نیز قطعا تا بحال این اتفاق بارها برایتان افتاده. آیا خطری داشته؟!!! یا مثلا حضرت امیر ع در بخشی از نامه خویش به امام حسن ع می فرمایند:«وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَل‏» خوب یعنی حتی شناختن یک مرد نامحرم نیز ممکن است برای یک زن خطرآفرین باشد؟!!! حتی یک شناخت معمولی و به اسم. الان فرض بگیرید ائمه ع نسبت به زنان نامحرم هستند. پس اگر شوهر این زن بتواند کاری کند که این زن ائمه ع را نشناسد این کار را بکند. درست است؟! یا مثلا الان ولی فقیه نامحرم است. پس اگر مردی بتواند کاری کند که زنش ولی فقیه جامعه را نشناسد این کار را بکند. درست است!؟ مرجع تقلید زن نیز کذالک. حال این اشخاص، اشخاص شاخصی بودند که زن باید آنها را بشناسد و ممکن است شما بفرمائید نخیر این نامه شامل این موارد نمی شود. حالا بیائیم سراغ اشخاص عادی: بالاخره زن ممکن است برادرشوهر داشته باشد، ممکن است شوهرخواهر داشته باشد، شوهرخاله و شوهرعمه داشته باشد و سایر اشخاص نامحرمی که نسبت فامیلی نزدیکی با زن دارند. یعنی طبق نامه حضرت ع اگر مرد می تواند کاری کند که زن هیچیک از این اشخاص را نشناسد این کار را بکند؟!!! اگر اینگونه است چرا؟!!! چرا مثلا یک زن اگر شوهرخاله ای که ممکن است 25 30 سال بزرگرتر از خودش است را بشناسد ممکن است خطرآفرین باشد؟!!! سوال بعد اینکه برای مثال حضرت علی ع برادران متعددی داشتند؛ یعنی حضرت فاطمه س هیچیک از این برادران را حتی به اسم نیز نمی شناختند؟!!! نمی دانم شوهر حضرت زینب س برادر داشتند یا نه. اما اگر برادر داشتند یعنی حضرت زینب س حتی برادران شوهر خویش را حتی به اسم نیز نمی شناختند؟!!! یعنی فرضا اگر یکی از برادران حضرت علی ع می آمد در خانه و مثلا با حضرت کاری داشت؛ حضرت فاطمه س او را نمی شناختند؟!!! یا فرضا حضرت زینب س با جناب مسلم بن عقیل پسرعمو دخترعمو بودند. یعنی حضرت زینب س جناب مسلم را نمی شناختند؟!!! و سایر فرضها و مثالها یا مثلا حضرت علی ع می فرمایند من به دختران جوان سلام نمی کنم. خوب من واقعا نمی دانم. من خودم تا حالا باهار شده در مهمانی ها و جاهای دیگری به دختران سلام کرده ام و هیچ اتفاقی نیز نیفتاده. دوستان دیگری نیز که این را پرسیده ام آنها نیز گفته اند برای ما نیز اتفاقی نیفتاده. نمی دانم. شاید ما مریضیم. شاید شهوت جنسی ما فوق العاده پائین است. شاید ... . اما واقعا این برایم سوال است که آیا حتی یک سلام خشک و خالی نیز ممکن است موجب مفسده شود؟! یا حتی خود بنده و باز دوستان که پرسیده ام شده که مثلا در مهمانی چند کلمه ای را با دختر نامحرم حرف زده ایم اما باز هم هیچ اتفاقی نیفتاده. احتمال قریب به یقین تابحال برای شما نیز اتفاق افتاده که با زن یا حتی دختر نامحرمی چند کلمه ای صحبت کنید. حالا سر کلاس درس در خیابان در اداره جات یا در هر جای دیگری. حال آیا این صحبت برایتان مفسده داشته یا خیر؟!!! حتی شده باز بنده و دوستان که موقع صحبت با یک نامحرم به او نگاه نیز کرده ایم(اما نه نگاه خیره و از روی شهوت) اما حتی نگاه نیز هیچ مفسده ای نداشته است. حال واقعا این برایم سوال است که اگر این احادیث است آیا ماها مریضیم که هیچ اتفاقی برایمان نیفتاده یا نه ما مریض نیستیم بلکه این احادیث منظور دیگری دارند؟؟!! یا مثلا حدیث داریم از حضرت فاطمه س که بهترین زن زنی است که نه نامحرمی او را ببیند نه او نامحرمی را ببیند یا مثلا حتی ایشان در برابر نابینا نیز رو می گرفتن.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه جایگاه هرکدام از این روایات شد. بنده در رابطه با یکی از سؤالات کاربران محترم که این موضوعات را مطرح کردند عرایضی داشته‌ام، به دسته بندی رابطه‌ی زن و مرد و یاقسمت جستجوی پرسش و پاسخ مراجعه فرمایید شاید إن‌شاءالله جواب خود را بگیرید. موفق باشید
545
متن پرسش
سلام علیکم ما در تهران یک گروه فرهنگی به نام یاران امام خمینی (ره) داریم که به فضل خدا تصمیم بر تربیت نوجوانان داریم.این افراد در مقاطع سنی متفاوتی قرار دارند که علی القاعده هر کدام دارای نیازهای خاصی می باشند. کارهایی که در گروه در خصوص نوجوانان انجام میشود به طور خیلی خیلی خلاصه به صورت زیر است : 1- اعضای گروه براساس سنشان به یاران1،یاران2 ،یاران3 ،... تقسیم میشوند.از یاران 3 به بعد ، افرادی که در یک یاران هستند هم سن می باشند و عضو گیری از 12 بهمن سال دوم راهنمایی آغاز میشود. 2-هر کدام از یاران(به غیر از 1و2)دارای 2 سرپرست(مربی)هستند و بنده سرپرست یاران 4 (سوم راهنمایی) هستم. 3-هر سال دارای 3 قدم است و هر قدم تقریبا 4 ماه و شامل 14 جلسه میباشد.بچه ها بعد از گذراندن هر قدم به قدم بعدی میروند. 4- تشکیل دو جلسه 1 ساعته در هفته : یکی از جلسات با محوریت قرآن است (تجوید،روخوانی،حفظ،مفاهیم)و جلسه دیگر با محوریت احکام است. 5-هر چهل روز را به نام یک موضوعی نامگذاری میکنیم و سعی در تثبیت آن موضوع داریم و در دو جلسه فوق در مورد آن موضوع صحبت میکنیم (چهل روز قبلی : نظم ، چهل روز فعلی : نمازاول وقت در مسجد) 6- بچه ها در هر قدم موظف به خواندن حداقل 4 کتاب متناسب با سنشان هستند. 7- برنامه کوه ، فوتبال ، اردو(جنوب ، قم و...) و ...نیزصورت میگیرد. انتقادی که خود من بر جلسات دارم این است که جلسات وجهه آموزشی دارد(مثل مدرسه)و حالت تربیتی ندارد. حال از شما استاد گرانقدر خواهش دارم که مارا در سوالات زیر راهنمایی بفرمایید: 1-چگونگی خارج شدن جلسات از سیستم آموزشی به تربیتی؟ 2-چگونگی بهتر شدن جلسات؟ 3-چگونگی نهادینه کردن مضامین چهل روز در خود و بچه ها؟ 4-سیر مطالعاتی؟بنده سیر مطالعاتی کتب شما را نگاه کرده ام . خواشمندم که اگر سیر مطالعاتی خاصی در نظر دارید(برای تمامی مقاطع از دبستان تا دبیرستان و دانشگاه)بفرمایید. 5-چگونگی و نحوه ارتباط با نوجوانان؟ 6-پیشنهاد کتب یا مقالاتی برای مطالعه سرپرستان؟ وخلاصه هر نظری که احساس میکنید میتواند ما را در این مسیر کمک کند. "انک لن تهدی من احببت ولکن الله یهدی من یشاء" موفق باشید - یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: خدا قوّت؛ همین کارها که انجام می‌دهید به نظرم خوب است، ولی مباحث معرفت نفس را در همه‌ی مقاطع فراموش نکنید، چون علاوه بر آن‌که جنبه‌ی تربیتی در جوانان ایجاد می‌کند، به تفکر حضوری سیرشان می‌دهد. برای یاران 1 کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» خوب است. برای یاران 2 کتاب «آشتی با خدا» و برای یاران 3 کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با سی‌دی. که هرسه کتاب را باید مربی برای افراد بحث کند و جا بیندازد و جلسه به صورت بحث و سؤال و جواب پیش برود. در مورد نهادینه‌کردن مضامین، فعلاً نمی‌شود به افراد فشار آورد. جزوه‌ی «روش‌های افزایش دین‌باوری در جوانان» را اگر مربیان بخوانند خوب است. موفق باشید
367

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. مدتی است که می خواهم در مورد چیستی و هستی و تفاوت این دو به صورت مبسوط مطالعه داشته باشم. هر چند در برخی از کتب و یا جزوات شما چیزهایی خوانده ام و لی می خواستم مبسوط تر بدانم. لطفاً چزوه و یا کتابی از خودتان و یا عزیزان دیگر در این زمینه به بنده معرفی کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام کتاب‌های شرح مبسوط منظومه از شهید مطهری مطلب را به‌خوبی تبیین کرده‌اند.
12439
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: می خواستم اگر ممکن است تاریخچه ای راجع به لباس روحانیت بدانم، مثلا این که بعضی می گویند در زمان پیامبر(ص)، حضرت دستار سبز داشتند و عبا و عمامه چیست؟ در حالت کلی از لحاظ سیر تاریخی (تأکید بیشتر بر تاریخچه است فعلا کاری به فلسفه اش نداریم) چگونه بوده است؟ آیا مثلا از زمانی خاص به بعد لباس ایشان تغییر بارزی کرده است یا خیر؟ هم چنین مسئله دیگر چرایی سیاه بودن عبا یا عمامه روحانیت است در عین مکروه بودن لباس سیاه. اگر همراه با روایت یا حدیث پاسخ بفرمایید ممنون می شوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع را سایت http://goolchin.blogfa.com/post/341  بررسی کرده است عیناً مطالب آن سایت را خدمتتان ارسال می‌دارم: موفق باشید

سوالی که اکثر مردم درباره ی طلاب در ذهن خود دارند این است که

چرا طلاب امامه بر سر میگذارند و فلسفه ی لباس روحانیت چیست؟

امروز قصد داریم به تاریخچه لباس روحانیون بپردازیم..

پزوهشگر: محمد رضا نظری

نویسنده:سید بهزاد سعادتی نیک

1. عمامه: ظاهراً در صدر اسلام، طلاب لباسی سازمانی نداشتند و لباس آنان، همانند دیگر مردم بوده است. بر اساس شواهد تاریخی، قاضی ابویوسف، قاضی القضات هارون، نخستین افتراق را پدید آورد. «قاضی ابویوسف، قاضی القضات هارون الرشید مقرر داشت که فقیهان و عالمان عمامه سیاه آستردار بر سر نهند و قاضیان، کلاه بلند بر سر بگذارند»

1. ابن خلکان می گوید: «ابویوسف امر کرد که فقط علما، طیلسان* بر سر نهند تا میان آنان و دیگران تفاوت باشد. اگر کسی غیر از آنان طیلسان می پوشید، بر او عیب می گرفتند»

2. شاید بتوان عمامه را رکن اساسی در لباس طلبگی برشمرد. عمامه، تاریخچه ای بلند دارد. عمامه نزد مردم عرب، چه پیش از اسلام و چه پس از آن، عظمت ویژه ای داشته است. از این رو، هر کسی اجازه نداشت عمامه بر سر بگذارد، بلکه فقط شخصیت های خاصی از میان اعراب، حق استفاده از عمامه را داشتند و دیگران، از کلاه یا پارچه ای استفاده می-کردند. عده زیادی هم سرشان برهنه بوده است.

3. بزرگان ایرانی تاج بر سرشان می گذاشتند که آن ها را متوّج می نامیدند.

4. از این رو پیامبر فرمودند: «العمائم تیجان العرب اذا وضعوا العمائم وضع الله عزّهم».
پیامبر در موقعیت های حساس، عمامه بر سر می گذاشتند و می توان گفت که عمامه جزو لباس های رسمی پیامبر بوده است. پیامبر هم عمامه سیاه بر سر می گذاشتند که نامش سحاب بوده و هم عمامه سفید و عمامه سرخ. ایشان در روز فتح مکه، در حالی که عمامه سیاه بر سر داشتند، وارد مکه شدند. در روز غدیرخم، همان عمامه را به عنوان تاج بر سر حضرت علی (ع) گذاشتند و این همان عمامه ای بود که در جنگ خندق، بر سر امیرالمؤمنین بستند. این مقام و منصب سبب شد که ائمه اطهار (ع) و سادات، به نشانه یادبود آن روز فرخنده، عمامه سیاه بر سر بگذارند. از این رو، علت این که عالمان و روحانیان سادات، عمامه سیاه بر سر می گذارند و عمامه غیر سادات، سفید است، به دلیل رویداد غدیرخم است، وگرنه رسول خدا (ص) عمامه های دیگری هم داشتند
در دوران خلافت امویان و عباسیان، به دلیل فشار بسیار بر شیعه و به ویژه سادات و برای این که علویین میان مردم شناخته نشوند، بیشتر اوقات آنان عمامه بر سر نمی-گذاشتند
در سال 773 هجری قمری، الملک الاشرف شعبان، سلطان مصر و سوریه دستور داد، تکه پارچه ای سبز به عمامه خود وصل کنند. «در اسپانیا کمتر عمامه به سر می گذاشتند و بی شک نظامیان آن را نپذیرفته بودند. غالباً در اسپانیا، فقیهان عمامه بر سر می گذاشتند و نیز باید در نظر داشت که عمامه فقیهان خیلی بزرگ تر از عمامه سایر اعراب بود، به همین جهت آن ها را رب العمائم، معتم یا متعم نامیده اند»

5. در زمان آل  بویه، برهنگی سر ناپسند بوده است. «عمامه خلیفه سیاه بود و بر کلاهی بلند پیچیده می شد. اطرافش را مطرز و به طرز زیبایی گلدوزی می کردند. آن که نزد خلیفه شرف یاب می شد، باید عمامه سیاه بر سر می  گذاشت»

6. عمامه در عصر صفوی، سفید بوده است. در سفرنامه الئاریوس آمده است که عمامه علما سفید بود و بعضی ها قطعه پارچه ای ابریشمی بر مندیل خود می بستند که روی شانه ها می افتاد
شاردن در سفرنامه اش نوشته است که روحانیان نیز روی کتان زمخت آقا بانوی سفید بسیار نازکی (کتان نازک) می پیچید و حدود شانزده سانتیمتر از دو انتهای این پارچه گلدار است که وقتی دستار بر سر می بستند، این دو انتها همانند جیقه ایی از میان دستار بیرون می آمد. البته عمامه کارکردهای جانبی دیگری نیز داشته است
مستشرقان نیز گفته اند که شرقیان از عمامه به عنوان جیب استفاده می کنند، زیرا می توان چیزهایی را در آن پنهان کرد.

2. عبا: این واژه به معنای نوعی روپوش کوتاه و جلو باز است. آستین ندارد، ولی سوراخ هایی در آن تعبیه شده است که دست ها را از آن بیرون می گذارند. البته عبا با برد فرق داشته، زیرا برد پارچه ای خط دار بوده است که به دور خود می پیچیدند. عبا انواع و اقسامی داشته است و در هر منطقه ای آن را به گونه ای می ساختند. در برخی مناطق از پارچه و در برخی مناطق از پشم بوده است. عبا، پوشاک عمومی اعراب بیابانگرد بوده است که تقریباً در همه وقت ها از آن استفاده می-کرده اند
3. قبا: پوشیدن قبا در زمان پیامبر معمول بوده است. در صحیح بخاری آمده است که روزی رسول خدا (ص) قباها را قسمت کرد و به مخرمه هیچ عبایی نداد. مخرمه ناراحت شد و به حضور پیامبر رسید. پیامبر فرمود: این عبا را هم برای مخرمه نگاه داشتم.

7.  قبا را بیشتر از پارچه  اطلسی می دوختند و گاهی آن را با پوست آستر می کردند. ناگفته نماند که گاهی نویسندگان عرب، روپوش افسران سوار مسیحی را قبا نامیده اند. قبا پیشینه ای ایرانی دارد، لباسی که به طور مورب از زیر بغل باز می شود
تِوِنُو درباره قبای ایرانی چنین می گوید: «نیم تنه بلندی را که بر روی لباس های دیگر می پوشند، قبا نام دارد و آن معمولاً از پارچه نخی بسیار نازک دوخته می شود. رنگ آن به حسب تمایل اشخاص، قرمز، زرد، سبز یا رنگ های دیگر است و چنان صاف دوخته شده که گویی اطلس است. این نیم تنه از پارچه نخی کرک دار دوخته می شود و تا نیم ساق پا می آید. یقه آن باز و هلالی است. طرف راست آن درست روی شکم می افتد و در زیر بغل سمت چپ با بندهایی بسته می  شود و طرف چپ لباس روی آن می افتد و به وسیله چهار بند طرف راست بسته می-شود، اما یکی از بندها هرگز بسته نمی شود، بلکه روی بندهای دیگر آویزان است. قبا تا روی کمر بسیار تنگ است. از این جهت به بدن قالب می شود و کاملاً شکم را پوشیده و فشرده نگاه می دارد و از کمر به پایین متدرجاً، گشاد می شود، به طوری که نمای آن از پایین به شکل یک زنگ گرد در می آید. آستین های آن کاملاً چسبان و قالب بازوان است. معمولاً جنس این قباها از پارچه ساده است، اما قبای رجال عالی مرتبه، از اطلس یا پارچه زر بافته است که زری ایران است»

8. 4. طیلسان: پارچه ای بود که فقیهان و عالمان ایران بر روی عمامه به سر می انداختند و در ایالت فارس، عوام الناس نیز از آن استفاده می کردند. جنس آن از پشم بود و بهترین نوع آن در آمل و قوس یافت می شد.

لباس روحانی
در طول تاریخ تغییراتی رخ داد که سبب شد لباس طلاب و علما متمایز باشد. در قرن های نخست، وجه افتراق روحانیان و دیگر مردم، عمامه بود. مردم با روحانیان و عالمان، در لباس یکی بودند و اگر فرقی هم بوده، بسیار اندک است. حتی در ایران نیز این گونه بوده است. بر اساس تحقیقاتی که انجام دادیم، دریافتیم که این وضعیت تا زمان رضا خان ادامه داشته است تا این که مخبرالسلطنه در ششم دی ماه 1307 خورشیدی، قانونی به مجلس برد که به قانون متحدالشکل کردن البسه اتباع ایرانی در داخله مملکت معروف شد. بر اساس این قانون، همه مردم باید لباسی متحدالشکل می پوشیدند. البته هشت گروه از قانون پوشیدن لباس معاف شدند که عبارت بودند از: مراجع، مجتهدین صاحب اجازه که از مراجع مسلم تقلید بودند، به شرط آن که به امور روحانی مشغول باشند، پیش نمازان دارای محراب، محدثان مأذون از جانب مجتهدان، طلاب و مدرسان شیعه مذهب، مفتیان اهل سنت و روحانیان ایرانی غیر مسلمان
رضاخان در دیدار با مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، به ایشان گفت: «می خواهم بعد از این احترام عمامه را معلوم نموده و بر سر روحانیون حقیقی گذاشته شود و آن هایی که مخرب دین و روحانیت هستند، عمامه را برای مقاصد شخصی به سر گذاشته اند، از سوءاستفاده باز مانند»

9. دلیل ایادی رضاخان این بود که حتی کودکان هم این لباس را بر تن دارند. به نوشته مخبرالسلطنه، لباس اهل علم را مردم هم می پوشند و بسیاری حرمت نگه نمی دارند و آن را لباس اخاذی و فقر و بهانه ای برای گدایی و ولگردی می دانند.

10.  هدف از این قانون، محو این لباس بوده است. گفتنی است که سید حسن مدرس، در شانزدهم مهر 1307 خورشیدی، تبعید شد و در دی ماه همان سال، این قانون به تصویب رسید
قرار شد که اگر طلاب در مدرسه معقول و منقول پذیرفته و در امتحانات قبول شوند، به آن ها جواز لباس داده شود، در حالی که «از سال 1314 به بعد، دولت برخورد جدی با روحانیت را در دستور کار خویش قرار داد و سیاست دولت گسترش خود و دخالت در امور شخصیه مردم را به جد تعقیب کرد. نتیجه این سیاست، تجدید نظر در جواز عمائم بود. لذا حتی روحانیون صاحب جواز، جواز خود را از دست داده و مجبور به پوشیدن لباس یکسان شدند»

11. در نتیجه، بسیاری از طلاب از پوشیدن لباس محروم شدند. در دوره محمدرضا پهلوی، فشار کمتری روی طلاب بود و پس از انقلاب نیز شاهد تغییری در این زمینه نبودیم.

5336

تک همسریبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی.سلام علیکم.این مطلب درست است که نظام اسلام بر تک همسری است،و ازدواج مجدد یا موقت برای حل مشکلات درصدی از جامعه است؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. موفق باشید
5031
متن پرسش
سلام استاد چرا یک کتاب درباره ی سیرو سلوک نمی نویسید /با تشکر و خسته نباشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده را با حضرت امام خمینی«رضوان‌الله تعالی‌علیه» عوضی گرفته‌اید. ما همه جیره‌خوار سفره‌ی آن بزرگ‌مرد هستیم. دعا کنید بتوانیم استفاده کنیم. موفق باشید
11402
متن پرسش
سلام علیکم: با احترام در برخی درس های شما از جمله شرح خطب نهج البلاغه نقل خاطره ای از حضرت امام رضوان الله تعالی علیه را شنیدم که با بیان ایشان اندکی متفاوت بود و آنچه ایشان درباره استادشان مرحوم میرزا علی اکبر حکیم نقل کرده اند، در نقل شما نسبت به مرحوم آیت الله العظمی شاه آبادی قدس سره الشریف و تاکید بر لطافت روحی بی نظیر ایشان آمده بود و گویا اینها دو ماجرای مختلف بوده اند. از آنجا که احتمال بود مجددا توسط حضرتعالی نقل شود صورت اصلی را به نقل از متن دروس تفسیر سوره حمد می آورم: «عمده نظر من به این است که حیف است یک دسته‏اى از اهل علم که مردم صالح و خوبى هستند، اینها محروم بمانند از یک مسائلى. ما که آمدیم قم، مرحوم آقا میرزا على اکبر حکیم - خدا رحمتش کند - در قم بود؛ وقتى که حوزه علمیه قم تأسیس شد، یکى از مقدسین- آن هم خدا رحمتش کند - گفته بود: «ببین اسلام به کجا رسیده است که درِ خانه آقا میرزا على اکبر باز شد!». علما مى‏رفتند آنجا درس مى‏ خواندند. مرحوم آقاى خوانسارى، مرحوم آقاى اشراقى، این آقاى خوانسارى، اینها مى ‏رفتند پیش آقا میرزا على اکبر درس مى‏ خواندند؛ آن آقا گفته بود که ببین اسلام به کجا رسیده است که درِ خانه میرزا على اکبر باز شد! و حال آنکه خیلى مرد صالحى بود؛ و بعد از این که ایشان فوت شده بود، گوینده‏ شان در منبر گفته بود که من خودم دیدم قرآن مى‏ خواند! مرحوم آقاى شاه‏ آبادى ناراحت شده بود از اینکه این آقا گفته است که من‏ دیدم قرآن مى‏ خواند آقا میرزا على اکبر.» تفسیر سوره حمد، ص: 187
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است که می فرمائید. از تذکر حضرت‌عالی کمال تشکر را دارم. موفق باشید

10774

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد راستش کتاب علل گرایش به مادیگری شهید مطهری رو خوندم در اون فصلی که راجع به نارسایی مفاهیم فلسفی غرب هست خیلی برام سنگین بود و سوالات زیادی برام پیش اومد. استاد عزیر لطفا راهنمایی کنید برای فهمیدن این مطالب فلسفی چکار باید بکنم؟ یعنی باید از کجا شروع کنم با چه کتاب و سیری لطفا راهنمایی کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر با سیر مطالعاتی که روی سایت هست کار را شروع کنید، آرام‌آرام زبان تفکر فلسفی برایتان روشن می‌شود. موفق باشید
8367
متن پرسش
سلام علیکم استاد. آیه الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ به نظر می رسد که اشاره به این امر دارد که زنان و مردان پاک سهم یکدیگرندو مردان و زنان ناپاک هم همینطور. استاد آیا واقعا اینگونه است؟در عمل مشاهده می شود برخی زنان مومن همسران فاسد بلحاظ اخلاقی دارند و بالعکس؛ چگونه قابل جمع است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این آیات از ایات فقهی قرآن است و می‌خواهد تکلیف مؤمنین را روشن کند تا مؤمنین به سراغ زنان فاسد جهت همسری خود نروند. موفق باشید
284
متن پرسش
باسمه تعالی جناب آقای طاهرزاده، استاد محترم؛ سلام علیکم اینجانب سفری به شهر شیراز – تخت جمشید – داشتم و در آنجا با مرد و زنی از کشور اسپانیا آشنا شدم. آن ها از من سوالی کردند که من آمادگی حضور جواب نداشتم اما ایمیلشان را جهت پاسخگویی گرفتم لذا خواشمندم جواب سوال را به گونه ای که قابل فهم برای یک خارجی باشد بیان بفرمایید. سوال: در این هوای گرم و داغ تیرماه حجاب برای یک زن چه مفهومی دارد؟ من معنای آن را نمی فهمم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام در هر حرکتی که جهت انسان را به سوی کمالی برتر مورد نظر قرار می‌دهد، یک نحوه ریاضت مطرح است که در آن انسان از جنبه‌ی مادونِ خود به جنبه‌ی مافوق وجودش سیر می‌کند. مثل وقتی روزه می‌گیریم تا غلبه‌ی جنبه‌ی حیوانی خود را ضعیف کنیم و جنبه‌ی روحانی خود را تقویت نماییم. یا در نماز جهت روح را از کثرت‌ها به سوی وحدت مطلق سیر می‌دهیم تا بتوانیم با پروردگار عالم اُنس بگیریم و در عالَم اُنس با خدا به‌سر ببریم. در موضوع حجاب نیز اسلام زنان را به جهت بدن جذّابی که خداوند برای آن‌ها قرار داده، دعوت می‌کند که زیبایی‌هایشان را از نامحرمان بپوشانند تا نه توجه آن‌ها به نامحرمان باشد و سعی کنند خود را به آن‌ها بنمایانند، و نه نامحرمان توجهشان به زیبایی‌های آن‌ها جلب شود و از جهت اصلیِ نظر به خداوند محروم گردند و لذا است که می‌بینید زنانی که مایل‌اند در وادی اُنس با حق باشند، به‌راحتی حجاب را پذیرفته‌اند. ولی این بدین‌ معنی نیست که تصور شود باید در هوای گرم چادر مشکی و مقنعه بپوشند، بلکه با پوششی روشن که فقط آن‌ها را بپوشاند وظیفه‌ی خود را انجام داده‌اند و خودِ زنان به‌خوبی می‌دانند که در کجا از چه پوششی استفاده کنند. موفق باشید
3052
متن پرسش
سلام.من در سالهای آخر دبیرستان دچار شک و تردید بسیار زیادی شدم و نمی دانستم بین حوزه و دانشگاه کدام را انتخاب کنم.مشاوره هایی گرفتم اما کارساز نبود.به قطع می توانم بگویم در هر دو جا می توانستم و علاقه داشتم عالی باشم .با اینکه هم دانشگاه امام صادق (ع) و هم دانشگاه اصفهان قبول شدم اما بعد از درگیریهایی که با خودم داشتم به دانشگاه اصفهان رفتم.اما بعد از اطلاع از سیستم حوزه و دانشگاه البته اموزشی از هر دو زده شدم چون من از کلیشه ای کار کردن و محض بودن بدم می آید.علاقه شدیدی داشتم در کارهای تحقیقاتی جست و جو وکاوش و نوشتن البته به مقدار زیاد در زمینه های مذهبی کار کنم! می خواستم و می خواهم به گردم دنبال مطلب اما این فضا نه در دانشگاه قرار دارد ونه در حوزه. ببخشید که مزاحمتا شدم اگر می شود من را در ادامه مسیر راهنمایی فرمایید! الان ترم 5 رشته ریاضی و کاربردی دانشگاه اصفهان هستم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بحثی در رابطه با «حوزه یا دانشگاه» عرض کرده‌ام اگر بایل باشید موضوع را دنبال کنید صوت آن را از گروه فرهنگی المیزان تهیه فرمایید. موفق باشید
14278
متن پرسش
سلام و خدا قوت خدمت استاد: بنده چند سالی است سیر مطالعاتی شما را عمیقا دنبال کرده و معاد را همراه شرح صوتی به نیمه رسانده ام. در حال تحصیل در حوزه نیز می باشم. اوقاتی که کتب شما را مطالعه می کنم حضور قلب و حالات معنوی خوبی دارم اما زمانی که به دلیل مشغولیت های خانه داری یا دروس حوزه مباحث را برای مدتی دنبال نمی کنم آن حالات خوش گرفته می شود. از طرفی می خواهم کتب معرفت النفس حضرت امام (ره)، آقای جوادی آملی و علامه حسن زاده را مطالعه کنم همچنین علاقمند به خواندن تفسیر المیزان و حفظ قرآن و تفکر در قرآن نیز می باشم اما نمی دانم چگونه با مشکل کمبود وقت این مراحل را طی کنم. لطفا مرا راهنمایی کنید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک برنامه به خودتان بدهید و مباحث را اولویت‌بندی کنید، إن‌شاءاللّه «وقت» کم نمی‌آورید. به ما فرموده‌اند: «توزیع الوقت، توسیع الوقت» وقتی زمان خود را تنظیم کنیم، وسعت می‌یابد. موفق باشید

462

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام.اصول اساسی جهت ارتباط امورتشریعی باامور تکوینی راشرح دهید. باتشکر
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی امور تشریعی به معنی احکامی که پروردگار عالم توسط پیامبر خود«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرموده که ریشه در نظامی در عالم هستی دارد که جنبه‌ی تکوینی عالم است و لذا اگر تشریعاً فرمود عبادت خدا را انجام دهید و معبود خود را او قرار دهید و تمام توجه خود را به او بنمایید؛ چون شما در تکوین ،عین ربط به او هستید، پس عملاً با دستورات تشریعی یک هماهنگی با حقایق تکوینی به وقوع می‌پیوندد و در آن حال انسان با انتخاب خود از حقیقت خود و حقایق عالم جدا نمی‌شود. موفق باشید
11525

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خدمت حضرت استاد: بنده قبول دارم که نورانیت، هر لحظه، برای انسان در انجام وظیفه مشخصش در آن زمان است، اما برایم سخت است که قبول کنم در ایامی که کسی محروم از نماز خواندن است، نورانیت او در عبودیتش و اطاعتش در عدم اقامه نماز و حتی قضا نکردن آن باشد. 1. اگر چنین چیزی هست پس چرا حضرت صدیقه طاهره، بتول نامیده شد؟ 2. اگر کسی در چنین ایامی دل تنگ نماز خواندن و حضور در مسجد شود و با مشغولیت به ذکر و... در اوقات نماز دل تنگی اش برطرف نگردد، چه باید بکند؟ با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالعه‌ی زندگی بزرگان و سیره‌ی عملی آن‌ها، درآن موقعیت خوب است. نمی‌دانیم آیا بتول‌بودنِ حضرت زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» به آن معنا است یا نه! موفق باشید

3852
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم خدا قوت استاد بزرگوار.من دبیر دینی و عربی ام.و در مدرسه راهنمایی نمونه دولتی دخترانه تدریس می کنم در مدرسه خیلی تنهام و همکارها در زنگ تفرح با خواندن جوک های زشت و لغو سرگرمند.من نمی توانم تحمل کنم وهم هیچ حرفی را نمی تونم بزنم.مدرسه ی ما تا ساعت دو کلاس ها دایره و حدود نیم ساعت وقت برای نماز داریم هیچ یک از دبیرها برای نماز نمیاین. حدود پانزده ساله در یک مدرسه هستم جو مدرسه کادر دفتری بیشتر سمت موسوی و دیدگاه غربی ، دیدن ماهواره و توضیح دادن فیلم ماهواره و به مناسبتی خونه ی همدیگر میریم بزن و بکوب البته میدونن که خوشم نمیاد حاضرا نباشم یا اهمیتی نمیدن و یا با افتخار انجام میدن براشون ارزش هست.خیلی اذیت میشم. اینکه اینها جدل قوی دارند اگر حرف بزنی چون تنهایی فایده ای ندارند فقط آدمو ضایع می کنن وهمیشه از جامعه بد میگن.واز روحانی یا .... با صدای بلند من را مخاطب قرار میدن به عنوان شوخی یا تمسخر عذرخواهی میکنن.خسته ام نمیدانم چکار کنم؟لطفا برام دعاکنین و همینطور فرج آقا عجل الله تعالی فرجه شریف
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر رسول خدا«صلواة‌الله علیه‌وآله» نفرمودند: «طوبی للقرباء» شما کار خودتان را بکنید و با خدای خود و این دختران معصوم زندگی کنید، مگر خداوند نفرمود: «ذَرْهُمْ فی‏ خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ» ای پیامبر آن‌ها را رها کن تا در بازی‌های پوچ خود فرو روند. حالا که نمی‌توانید بر روی همکارانتان تأثیر بگذارید به حال خودشان واگذارید و با آن‌ها بحث و جدل نکنید و درگیر هم نشوید. موفق باشید
107

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی آقای طاهرزاده سؤالی داشتم از محضر جنابعالی در خصوص حدوث و قدم عالم . طرفداران قدم عالم علت اصلی آنرا دائم الفیض بودن خداوند متعال دانسته و با عنایت به اینکه برای تحقق عالم مجردات صرف علت فاعلی باعث ایجاد است قدم عالم مجردات واضح می باشد ولی آیا عالم ماده هم قدیم است با عنایت به اینکه پیدایش عالم ماده تدریجی است مثلا وقتی شخصی با علم غیب ارتباط پیدا می کند ممکن است واقعه ای را بیابد که صد سال دیگر در عالم ماده اتفاق می افتد این می تواند برای کل عالم ماده صادق باشد یعنی هرچند صورت غیبی عالم ماده قدیم است ولی تحقق آن به صورت عالم ماده دارای آغاز است و روزی هم سفره آن برچیده می شود و عالم ماده برخلاف عالم مجردات دارای حدوث زمانی است با تشکر از جنابعالی
متن پاسخ
- جواب: باسمه تعالی؛ علیکم السلام همچنان که مستحضرید حضرت رب‌العالمین دائم‌الفیض است، از طرفی عین وجود است، پس همواره جلواتی از وجود از طرف وجود مطلق افاضه می‌شود ،که البته هر وجودی در هر مرتبه‌ای خاصیت خود را دارد، از جمله این وجودات پایین‌ترین مرتبه‌ی وجود است که از نظر نزدیک‌بودن به عدم، چیزی جز عین حرکت نمی‌تواند باشد که ما در منظر ماهیت‌نگری، به آن عالم ماده می‌گوییم. عالم ماده از جهت انتسابش به خداوند، یک‌مرتبه از وجود است که از وجود مطلق نشأت گرفته، و از جهت خاصیتش عین حرکت است و همواره نو می‌شود و لذا همواره ظهوری دارد که فانی می‌شود و ظهور دیگری به صحنه می‌آید و این تقدم و تأخر ذاتی را ذهن بر اساس انتزاعی که انجام می‌دهد «زمان» می‌فهمد. هرچند آنچه در خارج ذهن هست وجودی است که در ذات خود عین حرکت است و دهن از عین حرکت، زمان را انتزاع می‌کند و همواره با زمانی روبه‌روست، تا در انتها قوه‌های عالم ماده به فعلیت در آید و به مرتبه‌ی بالاتری صعود کند و باز جای آن را پایین‌ترین مرتبه‌ی وجود- عالم ماده - بگیرد و شرایط تبدیل قوه به فعل شروع شود. پس از یک جهت عالم ماده به عنوان مرتبه‌ای از وجود، قدیم زمانی است، ولی از جهت ذاتی دارای تقدم و تأخر است، همواره ظهوری دارد که در مرحله‌ی قبل ،آن ظهور واقع نشده بود. شاید واژه‌های حکمت مشائی در این‌جا جواب‌گو نباشد که بخواهیم بگوییم بالاخره عالم ماده حادث زمانی است یا قدیم زمانی. در صفحه‌ی 99 کتاب «از برهان تا عرفان» به بحث حدوث و قدم پرداخته شده است. موفق باشید
12857
متن پرسش
با عرض سلام بنده سوالی داشتم که خدمتتان عرض می نمایم: 1. آیا کسی که مبتلا به وسواس است درجه تجردش پایین آمده که شیطان خناس می تواند بر روی او نفوذ کند، پس چرا ممکن است فردی اهل تقوی باشد و توانسته اعمالش را تزکیه کند ولی باز وسوسه و ترسهایی از وقوع حوادث که احتمالا از جانب شیطان است از بین نمی روند؟ 2. استاد به نظر شما علت اعتماد به نفس کم - خود کم بینی ها و سر و سادگی افراد در چیست؟ آیا نفس در معرض عامل ضعیف کننده قرار گرفته مثل گناه آیا ریشه در وراثت نیز می تواند داشته باشد؟ 3. بنده بعضی اوقات سوالی یا مشکلی دارم که با تفکر و مشورت نیز بر سر چند راهی قرار می گیرم و به همین خاطر به قرآن تفال می زنم و در اکثر مواقع با تفکر درآیات آمده و مقایسه با پرسش ذهنیم به جواب دست یابم و در بسیاری موارد جوابم را حتی بسیار صریح در آیات می یابم که این بسیار برایم حیرت برانگیز است در این موقع دلم آرام می گیرد و خدا را ناظر بر فکر و نیتم می بینم. مدتی است که کتاب هدف حیات زمینی آدم که شما نوشته اید را مطاله کرده ام حالا کمی شکاک شده ام که ممکن است شیطان که 6000 سال خدا را عبادت کرده او مرا در راه رسیدن به این نتیجه گیری جهت داده. آیا شیطان بوسیله قرآن می تواند کسی را گمراه کند؟ آیا این که من احساس می کنم توسط تفال به قرآن می توانم راه خیر را برگزینم ممکن است اینها همه توسط شیطان باشد یا همان قوه وهمیه و خیال خودم؟ چون در یکی از سخنرانیهای حسین الهی قمشه ای شنیدم که گفتند ناز خدا خیلی زیاده به این راحتی رخ به کسی نشان نمی دهد. با تشکر - خدا حافظ
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه نفس انسان به صورت وجودی شدت یابد تمام ابعاد کمالی آن نفس متعالی می‌شود لذا انسان‌های وسواسی سعی بر تعالیِ وجودی و سیر إلی اللّه ندارند، بیشتر مشغول ظاهر شریعت می‌شوند و شیطان نیز از همین طریق سراغ آن‌ها می‌رود.  2- خداوند می‌فرماید: «خلق الانسانُ ضعیفا» پس در هر حال انسان‌ها در ابتدای امر به شکل‌های گوناگون ضعف‌هایی دارند. با تدبّر و تعقل در شریعت الهی باید بتوانند از آن ضعف‌ها بگذرند 3- در هر صورت ما مأمور به تعقل در امور خود هستیم و حجت باطنی ما عقل است و نمی‌توان عنان خود را در اختیار استخاره و تفأل به قرآن سپرد. موفق باشید

14125
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: در کتاب «ادب خیال عقل و قلب» در قسمت ضرورت مطالعه مطلبی دارید قریب به این مضمون که می فرمایید زمانی حقایق متعالی از قلب مبارک پیامبر سرازیر می شد و بر قلب ابوذر طلوع می کرد و مثلا می شد حدیث ای اباذر. آنگاه زمانی رسید که انسانها مجبور شدند حقایق متعالی را که به قلب خوبان می رسید به واسطه ی کتاب بر قلب خود جاری کنند. آیا اکنون زمان آن رسیده که حقایق در فضای مجازی بر قلب ها اشراق شود؟ یا ما موظفیم دوباره آدمها را به سوی نقل سینه به سینه ی حقایق سوق دهیم؟ و اگر اینطور است چرا جنابعالی در شرایط فعلی که حتما بخاطر مقتضیات زمانه است بیشترین همت خود را صرف فضای مجازی می کنید؟ آیا از تاثیر گذاری کتاب ناامید هستید و یا این یک رویکرد موقت است؟ آیا عرضه ی کتابهای جدید توسط نشرالمیزان که بشدت کاهش یافته ناشی از همین شرایط است؟ چرا کتاب «تفسیر سوره ی کهف» بجای چاپ بر روی کاغذ درفضای مجازی انتشار پیدا می کند؟ با تشکر و عذرخواهی از این که مصدع اوقات شریف شدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که مرحوم شهید آوینی عزیز نشان داد امروز با نور انقلاب اسلامی می‌توان در فضای مجازی تصرف کرد هرچند نباید در آن حدّ متوقف شد و نقل سینه به سینه در جلسات را که برکات خاص خود را دارد، مغفول گذاشت و از آن‌جایی که هرگز فضای مجازی ظرفیت طرح موضوعاتی را که در کتاب می‌توان با آن روبه‌رو شد، ندارد نباید از کتاب فاصله گرفت. با این‌همه گویا در حال حاضر افراد بسیاری به جهت دردسرهای تهیه‌ی کتاب با مطالعه‌ی نرم‌افزارهای آن، کار را دنبال می‌کنند که البته این وجه ایده‌آل موضوع نیست، ولی نباید به خود چندان سخت‌گیری کرد. موفق باشید

11649
متن پرسش
جناب استاد سلام و خدا قوت: در آخرین جلسه تفسیر قرآن مطالبی در مورد دوستی با کفار فرمودید که سوالاتی در این خصوص برام پیش آمد: 1. آیا در مورد دوستی، کفار و اهل کتاب در یک ردیف هستند؟ 2. آیا منظور کفار معاند هست یا خیر؟ 3. اخیرا شاهد بودیم که امام خامنه ای نامه ای خطاب به جوانان اروپا نوشتند که حداقل بخشی از هدف آن هدایت جوانان غیر مسلمان بوده. آیا می شود کسی را دوست نداشت (دشمن داشت) و او را هدایت کرد؟ 4. آیا این نامه تنها یک تعامل بود یا ناشی از علاقه به جوانان غیر مطلع و غیر مسلمان بود و به طبع آن هدایت آنان. 5 یا حتی رفتار امام خمینی (ره) در پاریس با ساکنان آنجا تنها یک تعامل بود یا محبت؟ ممنون از توجه شما و می بخشید که وقت با ارزش شما را می گیرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در متون دینی ما اهل کتاب جزو کفار به حساب می‌آیند 2- مسلّم معاندین که دشمن حق و حقیقت‌اند مدّ نظر نمی‌باشند 3 و 4- بسیاری از مردم جهان از جمله جوانان اروپا به دنبال حقیقت‌اند و از این جهت ما علاقه‌مندیم که آن‌ها را به حق و حقیقت راهنمایی کنیم 5- حتماً تعامل حضرت امام با آن مردم محبت‌آمیز بوده زیرا آن‌ها نیز به دنبال حقیقت بودند. موفق باشید

10929
متن پرسش
سلام علیکم: فردی خدمت حضرت رضا علیه السلام آمد و این سوال را پرسید: به من بگو پروردگارت؛ از چه وقت بوده؟ و چگونه بوده، و بر چه تکیه دارد؟ و حضرت رضا پاسخ داد: خداوند مکان را مکان کرد، بى آنکه مکانى داشته باشد، و چگونگى را چگونه نموده بى آنکه خود چگونه باشد، و بر قدرت خودش تکیه دارد. منبع : کافی باب الکون و المکان ، حدیث 2، ص 88، ج 1 جواب حضرت رضا علیه السلام کمی گنگ است خواهشمندم ساده بیان فرمائید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا می‌داند معارفی بالاتر از این چند جمله در عالَم نیست. سعی کنید با تعمق در بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود»، آرام‌آرام به فهم این حدیث خود را نزدیک کنید. فکر می‌کنید همه‌ی سخنان صدرالمتألهین جز این است که می‌خواهد این جمله را روشن کند تا ما با منظر امام رضا«علیه‌السلام» با خدای خود مأنوس گردیم. وقتى امامان مى‏فرمایند: «عَلَیْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَیْکُمْ وَ عَلَیْکُمُ‏ التَّفَرُّع» ؛یعنى وظیفه‏ى ما است که اصول را به شما بگوئیم و بر شما است که در حواشى آن سیر کنید و تدبّر نمائید. موفق باشید
7824
متن پرسش
نظر امام خمینی (ره) در رابطه با علامه طباطبایی چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حضرت امام با احترام کامل به علامه نظر داشتند و ملاحظه می‌کنید که شاگردان علامه چطور به حضرت امام ارادت می‌ورزیدند. بنده قبلاً در جواب سؤالات بعضی از عزیزان عرایضی داشته‌ام، به قسمت آرشیو با عنوان علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» رجوع فرمایید. موفق باشید
4464
متن پرسش
سلام استاد 1. منظور عالم همان راهی است که از وحدت به کثرت می رسیم وبعد این که عالم مفهوم نیست که تعریف شود رسیدنی ورفتنی است تا گفتنی درست است؟(کتابتون رو هم خواندم) 2.عالم خود راگم کرده ایم وبا توجه به گفتنتون که مگر می شود کسی نصیحت کند و عالم نداشته باشد حالا ما در بحث زکات علم چیکارباید کنیم؟یا قو انفسکم دیگران به من ربطی ندارند؟ 3.در مورد جریان شناسی فکری وفرهنگی وسیاسی انقلاب چه پیشنهاد می کنید؟ در قسمتی از سوالات گفتیند جزوه انقلاب اسلامی اما من ندیدم؟ 4.یک دانشجو چقدر نیاز است خودش را در گیر فیلم وسینما و تلویزیون کند؟ مثل این که گفتین درباره فیلم رسوایی بیاد بیرون اما من بازیگر زن این فیلم پوستری که دیدم و... وبحث سر جزئیات ومثال نیست چون ویژگی که فیلم دارد جنس مخالف و...؟ 5..در دانشگاه مشکلات سر جزئیات است موسیقی معذل دانشجو و... است واز اصل دور مانده چه باید کرد مثال آیا مشکل ما دو تا تار بیرون آمده است؟ 6..اباهه گری را چه طور حل کنیم؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید از یک جایی شروع کنید و آرام‌آرام خودتان در موضوعات معرفتی صاحب‌نظر شوید. پیشنهاد بنده همان سیر مطالعاتی روی سایت است. و در مورد جریان‌شناسی جزوه‌ای روی سایت هست تحت عنوان «جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی و جریانات سیاسی در آینده» إن‌شاءالله مفید است. در مورد فیلم من صاحب‌نظر نیستم همچنان که در مورد موسیقی نمی‌توانم نظر بدهم هرچند می‌دانم موسیقی مفید هم هست ولی در دنیای بنده جایی ندارد. موفق باشید
24431
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید که مزاحم میشم. پیرامون این مطلب که فرمودید: «حرکت جوهری بستر را فراهم می کند تا روح بر جسم تجلی کند»، مطلبی رو به نقل از آقای امامی جمعه خدمت شما ارسال می کنم. لطفأ نظرتون رو بفرمایید، با تشکر. (آنهایی که معتقدند انسان، بدن بعلاوه ی نفس است، سوال است برایشان که نفس چگونه پیدا شده و تعلق گرفته به بدن؟ به ۳ نظر اشاره کردند: ۱. افلاطون: نفس قبل از حدوث بدن بوجود آمده، بدن که بوجود می آید، روح می آید و تعلق می گیرد به بدن. ۲. بوعلی، سهروردی و همه فلاسفه قبل ملاصدرا: نفس مع حدوث بدن بوجود می آید نه قبل حدوث بدن، یعنی همین که بدن بوجود می آید خدا نفس را ایجاد می کند و نفس تعلق می گیرد به بدن. ۳. ملاصدرا: نفس حادث از بدن است «جسمانیه الحدوث روحانیه البقا» یعنی ماده در سیر تکاملی خودش می رسد به مرحله ای که ساحت نفسانی پیدا می کند به عبارت دیگر نفس در مقام حدوث یک امر مادی است ولی در بقا ساحت تجرد پیدا می کند به تعبیر دیگر اگر ماده به لحاظ وجودی، یک درجه ارتقاء پیدا کند می شود نفس و اگر نفس یک درجه تنزل یابد می شود ماده، بنابراین انسان وجودی است دارای دو مرتبه، مرتبه بدن و نفس.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به جمله‌ی «سیر تکاملی ماده» که استاد فرمودند عنایت داشته باشید. این یعنی با تجلیاتِ فیض از عالم بالا به ماده، ماده از جنبه‌ی بالقوه‌ی خود به جنبه‌ی فعلیت خود که همان نفس است نایل می‌شود و نفس به ظهور می‌آید. این همان نکته‌ای است که در همان سؤال عرض شد. موفق باشید

نمایش چاپی