بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16574

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در انتهای سخنرانی‌ نکته پنجم از «ده نکته» فرموده بودید (موقع رحلت امام خمینی (ره) یک روح برزخی به شما گفت حضرت عزرائیل که آمد جان امام را بگیرد امام گفتند من که اینجام) و در واقع هیچ سختی جان کندنی نداشتند با این حال چگونه امیرالمومنین که قابل قیاس با امام هم نیستند در لحظات آخر عمر شریفشان می فرمایند (ای ملائکه با من با مدارا رفتار کنید) و همچنین جریان‌جان دادن حضرت موسی (ع) که با اینکه در بین انیبای قبل از خود اسهل الموت بودند جان دادنشان را به زنده زنده پوست کندن گوسفند تشبیه کردند آیا به این روایات و صحتشان اشکال وارد است یا این دو با هم قابل جمع است؟ ممنون میشوم اگر توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در آن مناجات، برای خود و برای آموزش ما زمینه‌ی بهترین قبض را از طریق عزرائیل در راستای قبض روح از نفس ناطقه‌شان فراهم می‌کنند، وگرنه حضرت عزرائیل با نظر به مقام نوریِ حضرت جهت قبض، از حضرت اذن می‌گیرند. ظاهراً آن روایت مربوط به یکی از یاران رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باید باشد و یا پیام بسیار عمیق توحیدی دارد که قبضِ از مقام توحیدِ فعلی به مقام توحیدِ ذاتی است. با این‌همه جایگاه عرفانی حضرت امام را نباید کم گرفت. موفق باشید

16570

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد طاهرزاده: ببخشید مزاحم شدم. می خواستم بدونم می توانم قبل از خواندن کتاب های «ده نکته» و «برهان صدیقین» از صوت های تفسیر شما استفاده کنم (با توجه به حضور بنده در کلاس های ده نکته و آشنایی اجمالی با مباحث شما) و اینکه انس با قرآن چگونه هر روز بدست می آید؟ در صورتی که شما جایی فرمودین از تفسیر های صوتی هفته ای یک بار استفاده شود؟ و آیا خواندن قرآن در هر روز برای ما طلبه ها (بدون توجه به معنی و تفسیر) لازم است؟ و بالاخره اینکه جایگاه حفظ قرآن در انس با قرآن چیست؟ و آیا شما برای ما طلبه های پایه پایین پیشنهاد می کنید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر نگاه اجمالی به مباحث «ده نکته» و «برهان صدیقین» دارید، اُنس با صوتِ شرح و تفسیر قرآن کمک زیادی به انسان می‌کند. خوب است که در کنار آن در ماه رمضان، یک جزء از قرآن حتی با توجه اجمالی به معنی آن، خوانده شود. آری! چقدر خوب است اگر طلبه استعداد لازم را دارد در جایی که در آیات تدبّر می‌کند، آن آیات را حفظ نماید. ولی بالاخره وظیفه‌ی اصلی ما تدبّر در قرآن است و اگر حفظ‌کردنِ قرآن وقت زیادی از ما بگیرد که ما را از بقیه‌ی کارها بازدارد، وظیفه‌ای نداریم. موفق باشید

16408
متن پرسش
سلام جناب طاهرزاده: جواب شما را به دوستی که از آزادی سوال کرده بودند خواندم. بسیار تامل برانگیز بود. به قول دوستمان ادبیاتی که شما به توضیح در باب آزادی به کار بردید از دید حزب اللهی ها حتی شاید ناخوشاند باشد. یک سالی است که در حوزه درس می خوانم و متاسفانه با فضایی مواجه شدم که مرا نسبت به ادامه مسیر مردد کرده است و درد امثال بنده تعصبی است که در فضا موج می زند. تعصبی بدون فکر و استدلال در باب هر آنچه مربوط به دین است. این فضای مسموم در حوزه ی خواهران فکر می کنم نمود بیشتری دارد. خود من می بینم که خانم ها به مراتب از استدلال پیرامون مسائل اصلی مانند توحید و.‌‌.. طفره می روند. شاهد این موضوع هستم که کلاس های اخلاقی که برگذار می شود به پرسش و پاسخ هایی که مربوط به کلاس اول دین داری است می گذرد و در اصل تاثیری در رفتارها و ادای حقوق ندارد و اگر هم دارد خیلی ناچیز است. متاسفانه در حوزه، اسلام و مومن به خدا را به بعضی اشخاص حکومتی گره زده اند، پیروی کورکورانه دریچه ی سوال های راهگشا را بسته است. متاسفانه ترس از ابراز عقیده شخصی و انتظار پاسخ داشتن در حوزه برای من وجود دارد، وقتی هم عقیده ات را بیان می کنی به چشم بیگانه به تو می نگرند و برایت سندسازی می کنند و اینطور می شود که ترجیح می دهی درون خودت باشی و فقط برای حضور و غیاب و وظایف شاگردی در حوزه حاضر باشی. نمی دانم شاید چون من از دانشگاه به حوزه رفته ام اینطور هستم و اگر از همان دیپلم وارد حوزه شده بودم من هم می شدم مثل بقیه. بعضی از روحانیون یادشان می رود که وظیفه شان فقط تبلیغ است و نمی توانند با زور و قانون مردم را به بهشت ببرند. یادشان کی رود شیعه یعنی نعل به نعل از ولی امرت پیروی کنی نه اینکه از امامت هم جلو بزنی. آزادی وجودی است که تشنه ی آنم. ان شاءالله روزی برسد که در حوزه ی خواهران هم مسائل معرفت نفس و معاد به صورت استدلالی پیگیری شود و از کلاس اول بگذریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً ما در جامعه‌ی خود در همه‌ی ابعاد در تنگنای تاریخی قرار داریم و تا تفکر به تاریخ ما برنگردد، این مشکلات هم‌چنان باقی است و با رجوعِ واقعی به قرآن و روایت و تدبّر در متون دینی برای فهم دقیق مقاصد آن‌ها، افق را روشن می‌کند. حضور امثال جنابعالی جهت مجهزشدن به فهم قرآن و روایت، موجب می‌شود «فریضه‌ی تبیین» را که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» بر آن تأکید دارند، به صحنه آید و اساساً «فریضه‌ی تبیین» در فضایِ آزاداندیشی محقق می‌شود، نه در فضایی که یکی غالب و دیگری مغلوب باشد. موفق باشید

16037
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید اگر علم واقعی نوری است که خدا در دل بندگان مخلص خود می اندازد و اصل علم بصورت حضوری و شهودیست، پس درس خواندن این علوم حصولی در حوزه های علمیه چه فایده‌ای دارد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم حصولی اساساً مقدمه ی علم حضوری است. بنا به فرمایش جناب صدرالمتألهین «المعرفه بذر المشاهده» یعنی معارف حصولی بذری است تا قلب به مشاهده ی آن حقایق برسد. موفق باشید

16026
متن پرسش
با سلام و درود خدمت استاد طاهر زاده: ببخشید با عرض پوزش 1. در کتاب حکمت عرفانی نوشته استاد امینی نژاد نوشته که فنای ذاتی در مرحله واحدیت روی می دهد ولی بالاترین و برترین حالت فنای ذاتی در مرحله احدیت است. خواستم اگر امکان دارد توضیح بفرمایید این دو چه فرقی دارند؟ یعنی با رسیدن به فنای ذاتی مرحله واحدیت، شخص به کمال نمی رسد؟ 2. مگر نمی گویند که پیامبران معصومند و اشتباه نمی کنند؛ پس چطور در ماجرایی که از حضرت عیسی (ع) نقل شده آمده که یک روز حضرت عیسی (ع) به یارانش گفت که این جوان امروز می می میرد ولی یاران حضرت آن جوان را فردا سالم دیدند و تعجب کردند و پیش حضرت آمدند و ماجرا را گفتند. و حضرت گفت که آن جوان را بیاورید. بعد جوان آمد و ازش حضرت پرسید که دیروز چه کار کردی؟ بعد جوان گفت که...؛ پس چطور این قضیه توجیه می شود. با توجه به اینکه حضرت عیسی (ع) به کمال رسیده بودند و به لوح محفوظ متصل بودند و نباید در خبر دادن از آینده اشتباه می کردند؟ 3. شنیدم در کتاب فتوحات مکیه سخنی بدین معنی گفته شده که عرفای کامل شیعه و مسلمان از پیامبران گذشته بالاترند مگر انبیا اولوالعزم که دیگر حتی عرفای کامل مکمل شیعه هم نمی توانند به مقام آنان برسند. ولی در کتاب انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (ره) سخنی بدین مضمون آمده که ولی ای که مظهر اتم اسما و صفات الهی بشود این ولی از انبیا اولوالعزم بالاتر است. خواستم اگر امکان دارد نظر خود را بفرمایید که کدام حرف درست است تا این ابهام برای بنده برطرف شود و در ضمن آیا عرفای شیعه می توانند از مرسلین بالاتر روند یا ممکن نیست؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مقام واحدیت که مقام اسم اللّه و مقام جامعیت اسماء الهی است، چنان‌چه سالک جان خود را در معرض تجلیّات آن اسماء قرار دهد از خود، در همه‌ی ابعادِ بشری، فانی و به حق، باقی است. منتهی شاهدِ فنای خود می‌باشد. و با تجلیّات نور احدی، این نحوه وجود هم از او گرفته می‌شود و تنها به نور حق می‌بیند و می‌شنود، بدون آن‌که مقام کثرتِ اسمائی در میان باشد. که البته این مباحث را باید در «منازل‌السائرین» جناب خواجه عبداللّه انصاری دنبال بفرمایید 2- حضرت عیسی«علیه‌السلام» در آن مقام، با نظر به لوح «محو و اثبات» هر آن‌چه در عالَم واقع می‌شود را می‌بینند و می‌یابند. منتهی وقتی آن جوان با نیّتی جدا از شخصیت قبلی خود عمل می‌کند، در واقع بَداء حاصل می‌شود و از عالَمِ «لوح محفوظ» قاعده‌ی دیگری جاری می‌گردد که آن مربوط به علم خدا است و نه علم انبیاء  3-  انبیاء الهی حامل اسمی و یا اسمائی از انوار الهی هستند و بر آن اساس، هدایت تاریخی خود را انجام می‌دهند. ولی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌‌علیه‌وآله» حامل اسمِ اللّه است و از طرف خدا مأمورند که اعلام کنند: «هذهِ سَبيلي أَدعو إِلَى اللَّهِ». و عرفای امت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» که به نور اسم اللّه در صحنه‌اند، در مقامی بس بالاتراند از انبیائی که منوّر به اسمائی از انوار الهی هستند. موفق باشید

15373
متن پرسش
بسمه تعالی سلام: 1. شما در بحث نبوت فرمودید: مقام عصمت پیامبر موهبتی است به خاطر لیاقت این موهبت به او شده است. سوال اینجاست همان امکان ذاتی و عین ثابته پیامبر در عین ثابته ی خود طلب چنین مقامی کرده و حضرت رب برای او قرار داده است یا ناشی از رعایتهای پدر و مادر پیامبر بوده و لایق دریافت چنین فرزندی از طرف خدا شده اند چگونه بحث عین ثابته با معداتی که ما فراهم می کنیم جمع می شود از یک طرف می گوییم هر نفسی در عین ثابته طلب چنین بودنی داشته است و می بینیم در یک خانواده خوب یک فرزند بد متولد می شود و برعکس مثلا امام زاده، آدم بدی می شود در حالی که پدرش امام است و معداتی که امام برای دریافت فرزند صالح فراهم کرده نقصی ندارد که بگوییم مشکل از طرف امام بود که صاحب چنین فرزندی شد یا برعکس، در یک خانواده نامناسب بچه ی متولد می شود که در آینده انسانی متعالی می شود در حالی که این خانواده لایق دریافت چنین فرزندی نیستند توضیح فرمایید؟ 2. حال که فرزند امام معصوم در عین ثابته بد بودن خود را انتخاب کرده و در عالم ماده بروز داده است اما بالاخره فرزند امام شده یعنی امام هم در عین ثابته خود صاحب چنین فرزند شدنی را انتخاب کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت آیت اللّه حائری شیرازی در کتاب «تربیت اسلامی»شان نکاتی در مورد نقش شرایط دارند مبنی بر این‌که شرایط یا معدّات، تنها در آن حدّ مؤثرند که انسان‌ها بخواهند از آن استفاده کنند. در موضوع رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باید بین ولایت آن حضرت و مقام قربی که دارند، با مقام نبوت آن حضرت که مربوط به نیاز زمان خاصی است که حضرت در آن زمان متولد شده‌اند، تفکیک کرد 2- چه مشکلی پیش می‌آید که شخصی در عین آن‌که فرزند امام است نتواند از شرایط خود استفاده کند؟ شاید حکمتی هم در این موضوع باشد که صرف محیط و شرایط، تعالی و کمال محقق نمی‌شود. موفق باشید

14779
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید: ببخشید من یه مشکلی دارم که خیلی اذیتم میکنه؛ من موندم و پدر و مادرم و خواهر و برادرهای دیگه ام یا ازدواج کردن یا شاغلن و خونه نیستن به خاطر همین دیگه من کارای خونه رو به کمک مامان انجام میدم و هرجی میگم قبول می کنم و فرمان برشونم فقط بعضی وقتا کم میارم و با دلخوری کار انجام میدم. چیزی نمیگم اما از صورتم معلومه ناراضی ام و این منو آزار میده چون بلافاصله بعدش خیلی پشیمون میشم دوس ندارم حتا اخمم کنم بهشون شما بگین چیکار کنم و بعد اینکه یه کم زودرنج هستم اما از توی خودم خودم رو اذیت می کنم. اما بروز نمیدم خیلی دوس دارم صبور باشم و حلیم خواهش می کنم بگین چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه در روایات به ما فرموده‌اند آن است که در خدمت والدین‌بودن، یک توفیق بزرگ است و راه اُنس با انوار الهی است. بسیاری از بیماری‌های روحیِ امروز جامعه به جهت غفلت از والدین است. ذر خدمت والدین‌بودن، از هزار پارک و سینمارفتن، بیشتر روح را آرام می‌کند. موفق باشید

14738
متن پرسش
با سلام: در سوال ۱۴۷۱۰ با توجه به جوابتان سوال داشتم که فرق صادر اول و تعین اول و تعین دوم چیست؟ و با توجه به اینکه فرمودید روح جامع احدی اسماء است آیا اسماء احدی تعین یافته؟ آیا اینکه همه انسانها از نفس واحدی آفریده شده اند نسبت روح و آن نفس واحد چیست؟ ممنون.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید تقسیم‌بندی‌های عرفانی همیشه منطبق با تقسیم‌بندی‌های دینی نیست. روایات ما، روح را اعظم مخلوقات معرفی می‌کند و در این رابطه می‌توان به زبان عرفانی گفت روح در مقام جامع احدی اسماء قرار دارد. موفق باشید

14098
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامى: بنده سوال زیر را پرسیدم و شما پاسخ آن را فرمودید که در زیر آن را آورده ام در ادامه آن سوال دیگری برایم پیش آمد که برایتان می نویسم. سوال 1: شما داستانى نقل کرديد از پيامبر و يکى از يارانش که به مرحله يقين رسيده بود که شخص به پيامبر مى فرمايد من الان پيروان شما را در آتش مى بينم و صداى فريادشان را مى شنوم اسمشان را بگويم که پيامبر مى فرمايند سکوت کن آيا وقتى گفته مى شود هم اکنون قيامت هست و هم اکنون جهنم و بهشت است و يا اينکه گفته مى شود خداوند براى انسان سرنوشتى در قضايش قرار داده و خدا مى داند انسانها جهنمى اند يا بهشتى پس جايگاه اراده و اختيار انسان کجاى اين اراده و علم خداوند قرار دارد بنده صوت هاى مربوط به عدل الهى و قضا و قدر شما را که شرح کتاب شهيد مطهرى بود گوش دادم اما پاسخ سوالم را نگرفتم لطفا راهنمايى بفرماييد. در پناه حق پاسخ 1: باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته باشید که علم خدا به عمل بنده بر اساس اختیار بنده‌اش می‌باشد. یعنی خداوند می‌داند این بنده‌اش در آینده با اختیار خود چه می‌کند و از این لحاظ است که جبر پیش نمی‌اید، زیرا عمل بنده به جهت علم خدا نیست، بلکه علم خدا به جهت عمل بنده است زیرا علم خدا، علم به واقعیت است. سوال 2: پس اینطور که می فرمایید هر عملی که ما انجام می دهیم، صورتی دارد و براساس آن باطن عمل آینده ای برای ما در علم خداوند ساخته می شود و یعنی اینکه بگوییم خداوند می داند الان ما جهنمی هستیم یا بهشتی اشتباه است و تا آخر عمر ما این مشخص نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در دعای «صباح» در خطاب به معبود خود عرضه می‌دارند: ای خدایی که «علم بما یکون قبل ان یکون» دانایی به آن‌چه که واقع می‌شود قبل از آن‌که واقع شود. چرا که خداوند از همین حالا می‌داند ما چه سرنوشتی داریم. منتها دانایی خدا بر اساس اعمال ما است و از آن جهت که می‌داند ما سال‌های بعد چه نوع اعمالی انجام می‌دهیم، می‌‌داند چه سرنوشتی داریم و این جبری را به‌وجود نمی‌آورد. موفق باشید

13469
متن پرسش
سلام: تعريف جامع و مانع سياست از ديدگاه اسلام ناب چيست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر اسلام فعالیت‌هایی که جهت تحقق حاکمیت خدا در جامعه باشد و نیز موجب دفع افکار غلط برای نفوذ در امورات جامعه باشد را، سیاست در نگاه اسلام می‌گویند. موفق باشید

12813
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: بنده از فرمایشات شما این‌گونه برداشت کرده‌ام: «استفاده از ادواتی که مکتب مدرنیته به سبب رسیدن به هدف خود آن‌ را ایجاد کرده است، در جهت ساخت تمدن اسلامی منتهی به ظهور، نه تنها سودی ندارد بلکه در صورت تداوم در به‌کارگیری این ادوات در امور فرهنگی، بعد از مدتی جهت آن فعالیت تماماً به سمت مدرنیته سوق پیدا خواهد کرد.» با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان که توصیه به استفاده‌ی هنری حق شناسانه با ابزاری همچون کاریکاتور، تئاتر و غیره دارند، چند سوال در ذهن بنده مطرح گردید که استدعا دارم پاسخ دهید. 1. آیا ادوات فوق الذکر اساساً از مصادیق مدرنیته محسوب می‌شود؟ 2. استفاده از این اداوات که حضرت آقا توصیه فرموده‌اند به جهت عبور از زمانه‌ی مدرنیته است یا به طور کلی استفاده از آنها در جهت انتقال معنا مفید است؟ 3. با توجه به اینکه هر معنایی از دریچه‌ی خیال به نفس آدمی وارد می‌گردد و از آنجا که خیال در ابتدا جز صورت نمی‌شناسد، آیا استفاده از ادوات مصور (کاریکاتور، کتاب تصویردار، کتاب مصور، تئاتر، فیلم، سریال) در امر تبلیغ جهت انتقال معنا و ایجاد صورت ذهنی به منظور برداشتن قدم اول سیر معنوی، میسر می‌باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از دو موضوع نباید غافل بود؛ یکی این‌که تکنولوژی فرهنگ خود را می‌آورد، دیگر این‌که ما در دورانِ گذار که نمی‌توانیم از خود شروع کنیم لااقل با خودآگاهی لازم از تکنولوژی استفاده نموده و در جهت اهداف خود در آن تصرف کنیم. از این دو نکته گذشته، بحث سومی پیش می‌آید که آیا مواردی که مطرح فرموده‌اید از جمله مواردی است که اساساً غربی است و یا مربوط به فرهنگ انسان و انسانیت است. فکر می‌کنم بتوانیم تا حدّی موارد فوق‌الذکر را از روح غربی‌اش خارج کنیم، در آن صورت دیگر موضوع عبور از مدرنیته در میان نیست، بلکه برگشت به اصالت هنرهای فوق‌الذکر خواهد بود. و در مورد مسئله‌ی خیال عنایت داشته باشید که: «آدمی را فربهی هست از خیال/ گر خیالاتش بُود صاحب‌جمال» بنابراین اگر هنرهایی که نام بردید بتواند از طریق صورت‌ها ما را متذکر معانی متعالی نماید چیز بدی نیست. موفق باشید

11650
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز بنده به شدت گرفتار خواب هستم و نمی توانم آن را کنترل کنم. اینکه هر ساعتی خواستم به راحتی از خواب بیدار شوم؟ خصوصا برای نمازها. در صورت امکان راهی به من نشان دهید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- غذای خود را در حدّ ممکن کنترل کنید 2- کم‌حرفی را پیشه‌ی خود سازید 3- قلب خود را مشغول کینه‌های مردم نکنید 4- تمرکز بر روی متونی که متذکر معارف الهی است داشته باشید 4- سر شب بخوابید 5- هرشب از خدا بخواهید که بیدارتان کند و از ادامه‌ی این تقاضا خسته نشوید. موفق باشید

11114
متن پرسش
سلام علیکم: جایگاه و ضرورت خواندن منطق برای ورود به فلسفه را بفرمایید. آیا برای فلسفه خواندن، نیاز به منطق خوانی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: لازمه‌ی فهم فلسفه، منطق نیست، ولی از آن‌جایی که فلاسفه با زبان منطق سخن خود را فرموده‌اند باید اصطلاحات علم منطق را بشناسیم. موفق باشید
10119

معنای عصبیتبازدید:

متن پرسش
سلام: من به گفته یه آقایی کتاب چهل حدیث امام خمینی (ره) رو خریدم و مشغول مطالعه آن هستم. حدیث هشتم آن در مورد عصبیت است. من دو سه باری مرور کردم ولی چون یک مقدار نوشته اش قدیمی است متوجه منظور ایشون نمیشم حالا از شما استاد عزیز تقاضا دارم اگر میشه در مورد این بحث عصبیت برام توضیح بدید و بگویید عصبیت اصلا چیست؟ ممنون میشم خدا خیرتان بدهد که ما رو کمک می کنید بدون هیچ چشم داشتی من خیلی بهتون دعا خواهم کرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی به غیر از خدا به هر چیزی اصالت دهد و آن را ملاک حق و باطل بگیرد، گرفتار عصبیت است و به تعبیر حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» یک نحوه یگانگی شخصیت با عرب جاهلی دارد. موفق باشید
9323

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» چه مفهومی دارد؟ چه چیزی میخواد بگه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالعه بفرمایید تا برایتان معلوم شود. موفق باشید
9096

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: نگاه حکمت متعالیه در مورد تشبیه و تنزیه نسبت به خداوند چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث فنی است باید در این مورد، فصّ شیثی مطالعه شود. بحثی نیست که در محدوده‌ی سؤال و جواب باشد. موفق باشید
8645

مبشراتبازدید:

متن پرسش
با سلام. در جواب سوالی فرموده اید: "در روایت داریم هر اندازه عقل انسان رشد کند، خواب‌دیدن‌هایش کم می‌شود." پس اینکه حضرت رسول هر روز صبح از اصحابشان می پرسیدند هل من مبشرات چه میشود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: خواب دیدن‌هایی که در اثر تحرک غیر قابل کنترل قوه‌ی خیال باشد، با رشد عقل و کنترل خیال کم می‌شود ولی آن حالاتی که در اثر صعود نفس ناطقه بر عالم بالا برای نسان صورت می‌گیرد پای برجاست که به آن، مبشّرات می‌گویند. موفق باشید
7971
متن پرسش
سلام استاد خسته شدم . بارها و بارها توبه کرده ام اما باز گناه کرده ام و توبه شکستم دیگه خسته شدم از توبه های الکی و بیخود و از گناه . استاد انگیزه در همه ی کارهامو از دست دادم در مطالعاتمو و ... . استاد بارها و بارها از ائمه خواستم ، جمکران و قم و مشهد و کربلا و مکه و ... رفتم توسل گرفتم و نذر کردم و عهد کردمو و ... و ازشون خواستم کمکم کنند ، بهم استقامت بدند ، شیرینی گناه رو ازم بگیرند ، در جدال نفس و شیطان با من کمکم کنند که بتونم برشون پیروز بشم اما انگار هیچ کدامشان به نداهام و توسلاتم جواب نمیدهد . بارها با حالت های مختلف و در مجالس و مکان های شریف ازشون خواستم و توسل گرفتم اما انگار اهمیتی بهم نمیدند . استاد الانم که این نامه را برایتان مینویسم مدتی نمی گذرد از اینکه که توبه کردم در مشهد و خدمت حضرت و قول و عهد با حضرت بستم که حضرت هم باز متقابلا کمکم کنند و دستم را بگیرند مواقع گناه و ... اما باز نه کمکی و نه ندایی .... الان هم باز مرتکب گناه شده ام و همه ی عهد و قولام رو شکستم و نمیدونم چیکار کنم . دیگه هر وقت اسم توبه و عهد و ... میاد اصلا انگیزه ندارم و اهمیت نمیدم از بس تا حالا توبه کردمو شکستم .پ استاد بگید باید چیکار کنم که دیگه ازین شرایط خلاص بشمو راحت . استاد به ائمه قسم دوست دارم خودم رو وقفشون کنم و تمام وقت و زندگی ام رو بذارم برای خدمت به خدا و اهل بیت و این نظام و انقلاب و کشور اما چه کنم استاد با این مشکلات که از همه چیز منو انداختند و انگیزه ی همه چیز رو ازم گرفتند . دعام کنید استاد . تشکر . یاعلی ** ازمسئولین سایت درخواست دارم اگه امکان داره جوابم رو برام ایمیل کنند . ممنون و تشکر **
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر ائمه«علیهم‌السلام» دستتان را نگرفته بودند نه این نامه را می‌نوشتید و نه این اندازه مستأصل بودید، همان‌طور گناه می‌کردید و بی‌خیالش بودید. در دل‌تان نوری انداخته‌اند که گناه را می‌شناسد و آن را نپذیرفته. همین راهی را که تا حال با توسلات رفته‌اید کارساز است و همین اراده‌ای را که دارید تا سرباز آقای سیدعلی خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» باشید شما را نجات می‌دهد. بنده هم دعا می‌کنم. موفق باشید
7415
متن پرسش
بسم اله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد عزیز شبهه ای در باره امامزاده ها مطرح است که اساسا وقتی به امامزاده ای می رویم آیا کسی در آن جا مدفون است است و اگر هست آیا واقعا فرزند معصوم است و اگر هست آیا انسان صالح و خوبی بوده یا نه مثل بعضی امام زاده ها خوب از آب در نیامده است و این شبهات ارتباط و امکان استفاده را از آنسان می گیرد البته منظور امامزاده های معمولی که در کوی و برزن کشورمان وجود دارد نه مثل حضرت معصومه لطفا پاسخ به این شبهه ها را بیان فرمایید با کمال تشکر از استاد گرامی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را مطمئن باشید اگر این امام‌زاده‌ها که از سال‌ها پیش در بین مردم مورد احترام هستند حقیقی نبودند پس از مدتی لو می‌رفتند و دیگر مردم به آن‌ها رجوع نمی‌کردند. همین‌که بین مردم از سال‌های قبل پذیرفته شده‌اند کافی است که به آن‌ها اعتماد کنید و در محل دفن آن‌ها در پرتو قربی که آن‌ها در نزد خدا دارند به عبادت بپردازید. موفق باشید
5599
متن پرسش
با سلام خدمت استاد معظم معنای الله اکبر چیست؟ آیا موارد زیر می تواند معنای صحیحی باشد؟ مهم تر از همه: در اذان و نماز و تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها باید به چه معنایی توجه قلبی داشت؟ 1- الله اکبر «من کل شیء»: خدا از هر چیزی بزرگتر است. البته نه بزرگی جسمانی. شاید معنایش این بشود: «رتبه و شأن خدا از رتبه و شأن هر چیزی بزرگتر است.» نتایج این معنا: فقط به فرمان خدا باید عمل کرد، فقط باید دنبال خشنودی او بود، در نماز فقط باید به او توجه کرد. در غیر این صورت دیگران از خدا در رتبه بالاتری قرار گرفته اند. (گاهی تفسیری که از معنای تکبیرة الاحرام در نماز ارائه می دهند، بر اساس این معناست) 2- الله اکبر یعنی خداوند صاحب بزرگی و کبریائی مطلق است. بزرگی مطلق از آن خداست. (براساس توضیح المیزان در مورد «و هو اهون علیه») 3- الله اکبر «من ان یوصف» : خدا از اینکه وصف شود بزرگتر است. 4- الله اکبر یعنی خدا و اسماء و صفاتش از تصورات من بزرگتر است. * اساساً کبریائی به چه معناست؟ بزرگی یعنی چی؟ آیا می توان گفت مجموعه «قدرت»، «علم»، «رحمت» و... بزرگی می آورد؟ و در این صورت معنای الله اکبر چنین باشد: قدرت خدا، علم خدا، رحمت خدا، غضب خدا و ... از قدرت و علم و رحمت و غضب دیگران بیشتر است. شاید دعای زیر شاهد این معنا باشد: «اللهم اِن عَظُمت ذنوبی فانت اعظم و اِن کَبُر تفریطی فانت اکبر ... اللهم اغفرلی عظیم ذنوبی بعظیم عفوک و کثیر تفریطی بظاهر کرمک ...»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام از معانی که گفتی در ساحت خود درست است و تا در فضای نسبت‌ها هستیم قصه همین است و با این‌همه مجبوری به دنبال معنای کبریایی حق بگردی. مگر آن‌که بتوانی به «وجود» رجوع کنی آن‌هم به صورت حضوری و طوری وجود را در عالم احساس کنی که نتوانی بپرسی وجود چیست، در آن حال می‌یابی که «وجود» عین کمال است و کبریایی یکی از شئون وجود مطلق یا کمال مطلق است. آن‌وقت إن‌شاءاللّه حضرت حق در نمازت کبریایی خود را بر تو می‌نمایاند. عمده آن است که خود را آماده کنیم تا وقتی با نور اسماء الهی روبه‌رو شدیم نخواهیم آن انوار را در قالب معانی حصولی فرو کنیم. آن‌وقت می‌فهمی چرا صادق آل محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در جواب سؤال‌کننده می‌فرمایند: «اکبر مِن اَن یوصَف». موفق باشید
4501
متن پرسش
باسلام:مادرکارهایمان به عقل رجوع کنیم یا احادیث جایگاه عقل وعلم وشرع رابیان کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل به ما می‌گوید به نظر خدا و انسان‌های معصوم رجوع کن و به کمک عقل در آن متون تدبّر می‌کنیم. موفق باشید
4299
متن پرسش
با سلام میخواستم ادرس ایه ای که در قران از پیامبر بعنوان پیامبر خاتم نام برده شده است را بیان کنید؟ 2. در اون ایه از کلمه خاتم با(کسره ) نامبره شده یا فتحه ؟ و این سوال برای من پیش امده که ایا حدیث یا سند محکمی برای خاتم بودن پیامبر وجود دارد ؟ یا از پیامبر بعنوان خاتم(با فتحه ) که معنی ان نگین میباشد بعنوان نگین پیامبران نامبرده شده است ؟ با تشکراز شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: واژه‌ی «خاتم» هم با کسره قرائت شده و هم با فتحه. جناب عاصم با فتحه خوانده که قرآن‌های موجود با قرائت آن نوشته شده و در آیه‌ی 40 سوره‌ی احزاب می‌توانید مشاهده کنید که خاتَم در این‌جا به معنای «ما یُخْتِم به» یعنی «آخر و پایان» است. چون قبلاً وقتی نامه‌ای نوشته می‌شد انگشتر خود را پای نامه می‌زدند به معنای آن‌که نامه پایان یافت و لذا خاتم نبوت یعنی کسی که نبوت با آن به پایان رسید. بنابراین چه «خاتَم» بخوانیم و چه «خاتِم» به گفته‌ی ابن فارس ماده‌ی «خَتَمَ» یک ریشه‌ی واحد دارد و آن رسیدن به پایان هرچیزی است. لذا وقتی گفته می‌شود «خَتَمْتُ العمل» به معنای آن است که کار را به پایان بردم و کلمه‌ی «خَتْمْ» وقتی به معنای مهرکردن نامه یا چیز دیگری استعمال شود از همین باب است و خاتَم به معنای مُهر از کلمه‌ی «خَتْم» مشتق شده و بر این اساس اگر به پیامبر«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» خاتَم‌الأنبیاء اطلاق می‌شود به خاطر آن است که آخرین فرد از سلسله‌ی انبیاء عظام است. ابوالبقاء عکرمی در این زمینه می‌گوید: «خاتَمْ» به فتح تاء یا به معنای مصدر است یعنی «ختم‌شدن» و یا فعل است مثل «قاتَلَ» که در آن صورت به این معنا است که پیامبر سلسله‌ی انبیاء را ختم کرد. راغب اصفهانی می‌گوید: «ختم» در مورد رسیدن به آخر یک چیز به‌کار می‌رود. لغویین متعددی در این مورد اظهار نظر کرده‌اند که همگی خاتم را به معنای پایان‌دهنده می‌دانند، به کتاب «معالم النبوّه» ص 126 و 127 مراجعه فرمایید. در ضمن وبلاگ های http://efsha-bahaism3.blogfa.com/post-2.aspx و http://emamkhamenei1368.blogfa.com/post/106 و http://www.zitova.com/blog/2013/5721-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%D8%A8%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%AA.html در جای خود نکات مفیدی در بر دارد. در ضمن به جواب سؤال شماره‌ی 4293 نیز می‌توانید رجوع کنید. موفق باشید
4036
متن پرسش
خواهم چاره ای نداشتم امام خمینی ره در بحث مکاسب محرمه در باره پیروان ادیان انها را دو قسم عوام و غیر عوام تقسیم کرده و می فر ماید( اما عوام انان پس ظاهر است که خلاف مذ اهبی که دارند به ذهنشان خطور نمی کند بلکه انان مانند عوام ما به صحت مذهب خویش و بطلان سا یر مذاهب قطع دارند پس هما نطور که عوام ما به سبب تلقین و نشو ونما در محیط اسلام به صحت مذهب خویش و بطلان سایر ادیان علم دارند بدون این که خلا ف ان به ذهنشان خطور کند عوام انان نیز چنین هستند و این دو گروه از این جهت با هم تفاوتی ندارند و قا طع در پیروی از قطع خود معذور است و گناهکار نیست و نمی توان او را به موجب این پیروی عقاب کرد) در مورد غیر عوام هم می فر ماید اما غیر عوام غا لبا به واسطه تلقیناتی که از اغاز کودکی و نشو نما یشان در محیط کفر وجود داشته است به مذهب با طل خویش جا زم و معتقد شده اند به گونه ای که هر گاه چیز مخا لفی به انان برسد ان را با عقو ل خویش که از اغاز نشو و نما بر خلاف حق پرورش یا فته است رد می کنند پس عا لم یهو دی با مسیحی مانند عا لم مسلمان ادله دیگر را صحیح نمی دانند و بطلان ان برای وی ضروری شده است زیرا مذهب او نزد خودش ضروری است و خلاف آنرا احتمال نمی دهد) ایشان دید گاه خود را در نهایت چنین جمع بندی میکند ( خلاصه اینکه کفار مانند جهال مسلملن برخی قا صرند و انان اکثریت دارند و برخی مقصر و تکا لیف از اصول و فروع بین همه مکلفان از عا لم و جاهل و قا صر و مفصر مشترک است و کفار به سبب اصول و فروع عقاب می شو ند و لی با اقامه دلیل بر ضد آنان نه بطور مطلق پس همانطور که عقاب مسلمانان به سبب فروع به این معنا نیست که انان خواه قاصر با شند خواه مقصر عقاب می شوند کفار نیز به حکم عقل و اصول مذهب عدل دقیقا چنین وضعی دارند) مکاسب محرمه ج 1 حا ل سئو الات این حقیر این که اگر طبق سخن امام ره قا طع در پیروی از قطع خود معذور است و نافرمان و گناهکار نیست و نمی توان اورا به موجب این پیروی عقاب کرد پس آن وهابی که با مواد منفجره به میان زائران ابا عبدالله می اید و خود و بسیاری از زائران را شهید می کند نباید عقاب شدو چرا که او به صحت مذهب خویش و عمل خود یقین دارد و به همین خا طر جان خود را فدا می کند با لاتر از آن کسانی که به کربلا امدند نیز عقاب و عذاب ندارند چرا که آنان نیز طبق سخن آیت الله جوادی محض رضای خدا دست به چنین جنایتی زدندو در عمل خود قاطع بودند(ان ها به زعم خود برای رضای خدا امدند و امام حسین ع را شهید کردند کل یتقربون الی الله بدم الحسین فقط سران انها می دانستند چه خبر است و گرنه این جمعیت عظیم فقط برای رضای خدا و رسیدن به بهشت امام حسین و یارانش را شهید کردند در محضر ایت الله جوادی صفحه 38 اگر کفته شود امام حسین ع اتمام حجت کرد می گوئیم طبق سخن امام ره اینان به سبب تلقین و نشو و نما در محیط خو دشان به صحت مذهب خویش جازم بودند پس به نظر می رسد طبق سخن امام در این که قاطع در پیروی از قطع خویش معذور است و نا فرمان و گنه کار نیست و عقاب نمی شود معیار برای عذاب یا عدم عذاب دین حق و پیروی از ان نیست بلکه قطع قاطع ووجزم عقیده معتقد است ولو این که موش پرست باشد چرا که در ان محیط پرورش نموده و به مذهب خویش جازم است و خلاف ان حتی به ذهنش خطور نمی کند و اگر هم بکند ان را با عقل خویش که از اغاز بر خلاف حق پرورش یا فته می سنجد و رد می کند جا لب این که امام حتی غیر عوام را نیز به گونه ای تبروئه نموده و فرموده انان نیز با عقول خویش رد می کنند و علم مسیحی و یهودی مثل عالم مسلمان ادله طرف مقا بل را رد می کند چرا که مذهب خو دش نزد خو دش ضروری می داند ایا این سخنان امام ره با سخن آیت اله جوادی که می فرما ید این ایه( ایه ذر ) از نشئه ای سخن می گوید که انسان در ان نشئه به ربوبیت خدا و عبودیت خود اگاه شد و پیمان بست و تعهد سپرد..... تا کسی بهانه نیاورد و نگوید من در محیط غیر مذ هبی تر بیت شدم و سنت های قومی در من اثر گذاشت به ایت ترتیب بهانه های سیاسی جغرافیایی قومی و نژادی بی تاثیر خواهد بود از طرفی مگر اعتقاد به وجود خدا علم حضوری و فطری نیست چطور امام اکثر کفار را قا صر می داند و ایا این همه دعوت قران و خطابهایش به کفار و وعده عذابش به عده قلیلی است که به قول امام (اری در میان انان کسی مقصر است که خلاف مذهب خود را احتمال دهد و از روی عناد و تعصب ادله ان را بررسی نکند) براستی فرقی بین عوام شیعه و عوام یهود هندو و حتی کافر نیست؟ و در پرده غیب اعیان ثابته عالم ذر وجهی برای این موضوع وجود ندارد با کمال تشکر و عرض معذرت از استاد عزیزم خواهشمندم به جوانب مختلف اشکا لات بنده عنا یت فرموده و پاسخ فرماید مخصوصا این که ایا از سخن امام بر نمی اید ملاک عذاب یا عدم آن جزم عقیده طرف است حا ل هر عقیده ای می خواهد باشد؟والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در آخر سؤال متذکر شده‌اید انسان‌ها حقیقتی به نام فطرت دارند که در فطرت خود پروردگار خود را شناخته‌اند و به ربوبیت او اقرار نموده‌اند و از آن طرف فطرت انسان‌ها حق‌جو و حق‌شناس است و لذا هرکس به اندازه‌ای که به فطرت خود نزدیک باشد به حقیقت خود نزدیک است و وقتی پرده‌ها کنار رفت از خود گریزان نیست. بر اساس فطرتی که همیشه مطلق را می‌خواهد انسان‌ها اگر خود را مشغول امور دنیایی نکنند به‌راحتی می‌توانند متوجه موضوعات و اعمالی شوند که « احتمال خلاف مذهب خود در آن ها هست» و به این اندازه مقصرند که چرا مثلاً عالی‌ترین خداشناسی را دنبال نکردید و در عقل عملی چرا عالی‌ترین عدالت را دنبال ننمودید. در همین دنیا هم فطرتشان به آن‌ها نهیب می‌زند که چرا مطابق حقیقت خود عمل نکردی ولی آنچنان خود را سرگرم کرده‌اند که نهیب فطرت را جدّی نمی‌گیرند تا وقتی که بیرون از مشغله‌های دنیایی در برزخ با خودشان روبه‌رو شدند و بر این اساس افراد را دو قسمت می‌کنیم یکی آن‌هایی که به صورتی کاملاً روشن فطرت خود را زیر پا می‌گذارند مثل لشکر عمر سعد که در مقابل آن‌همه خیرخواهی حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» بی‌تفاوت بودند، یا آن‌هایی که خود را در بین مردم بی‌گناه منفجر می‌کنند، این‌ها نیز به صورتی کاملاً روشن پیام فطرت خود را زیر پا گذاردند. ولی آن‌هایی که به طور علنی مقابل پیام فطرت خود نباشند بلکه در شرایط تذکر به جنبه‌های عالی فطرت نیستند. قضیه این ها فرق می‌کند این‌ها را می‌توان مستضعف فکری دانست و بگوییم قاصرند ولی در هر حال در برزخ و قیامت با فطرتی روبه‌رو می‌شوند که آن‌طور که شایسته است به فعلیت نرسیده حال یا مقصر نبوده‌اند که در درجات پایین بهشت هستند و یا مقصر بوده‌اند که در درکات بالای جهنم قرار می‌گیرند. موفق باشید
3437

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آیه های مربوط به موضوعات تجدد امثال ، حرکت جوهری ، حرکت بر اساس عشق در موجودات و وحدت وجود در المیزان کدامند ؟ (آیه هایی که موید ویا تایید کننده ی این موضوعات باشد .)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در هرکدام از موضوعات که وارد شدید جهت تحقیق آیات مربوطه را در همان موضوع خواهید یافت، این سؤال، سؤالی نیست که بتوان در طی یک سؤال و جواب مطرح کرد. موفق باشید
1325

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام چرا از وقتی که کتابهای شما را خواندیم از مرگ می ترسیم در صورتی که قبل از آن به راحتی کوه میرفتیم و ...اما الآن به شدت می ترسیم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: مرگ چیز مبهمی نیست که ترسناک باشد. ترسناکی آن از آن جهت است که دستمان خالی باشد. انشاءالله رعایت حلال و حرام الهی و نظر به انسان‌های کامل یعنی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» با دست پر از این دنیان رحلت کنیم. موفق باشید
نمایش چاپی