بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13751
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید: چرا خداوند اصل استعدادها را در اعیان متفاوت قرار داده است؟ مگر اعیان فیض اقدس نیست؟ و فیض هم از خود او ساطع می شود پس می توان نتیجه گرفت که استعداد ها را هم خداوند تعیین کرده چون اعیان هم ظهور اسما هستند. معمولا در جواب به سوال بالا مسئله قابلیت اعیان و ذاتی بودن تفاوت ها را مطرح می کنند و همانطور که در جواب سوالات شما هم مطالعه کردم همین جواب را داده بودین ولی به نظر می رسد این جواب مشکل را حل نمی کند چون دوباره این سوال مطرح می شود که خود ذاتی بودن هم خدا تعیین می کند زیرا او خالق است و موجودات در صحنه وجود که نبودند تا قابلیتی داشته باشند و ظرفیت وجودی ممکنات هم خداوند تعیین می کند که ظرف و مظروف از اوست. تقاضای راهنمایی در این مسئله را دارم ممنون التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع امکان ذاتیِ اشیاء، بحث مفصلی است که در جلسات اولیه‌ی شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام خمینی بحث شده است مبنی بر این‌که امکان ذاتی شیئ از خودِ شیئ است و حضرت حق آن شیئ را، آن شیئ نکرده است بلکه به او «وجود» داده است و به قول ابن‌سینا: «ما جعل اللّه المشمشة، مشمشمة بل اوجدها» خداوند زردآلو را زردآلو نکرده است بلکه به آن «وجود» داده است و از این لحاظ، حجت خدا برای هر مخلوقی تمام است از آن جهت که آن مخلوق، خودش، خودش است و بدین لحاظ قرآن می‌فرماید: وقتی خداوند خواست چیزی را خلق کند به آن چیز می‌گوید «بشو» و «می‌شود» پس آن چیز در علم خدا هست و خدا در خطاب به آن می‌گوید «بشو و می‌شود» و خلقت یعنی همین. موفق باشید

12549

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد ارجمند: تشبیهی برخوردکردن قوم نوح برچه اساسی بوده پرستش ملائکه یا رب دانستن خودشان؟ اینکه گفته می شود اهل کرامت به جای عبودیت ربوبیت می کنند بر چه اساسی است؟ مثلا در شفای بیمار اسم شافی به چه نحو در اهل کرامت تجلی می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ظواهر آیات نشان می‌دهد که قوم حضرت نوح کمالات مخلوقات را به خود مخلوقات منتهی می‌کردند و لذا حضرت نوح بیشتر باید جنبه‌ی تنزیهی را تأکید می‌نمودند 2- اهل کرامت بیشتر نظر به قوای نفس دارند نه آن‌که بخواهند مثل اهل توحید با فنای خود و تجلی اسماء الهی کار را جلو ببرند. موفق باشید

8038

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام واحترام استادارجمند اگرلطف کنیدباتوجه به دانایی وتجربه وسرعت عملی که خدادر درون سرشارتان به ودیعه گذاشته نکات صرفی ونحوی نامه سی ویک نهج البلاغه ی مولای عاشقان به صورت کامل و واژه به واژه برام بفرستید ممنون ودعاگویتان خواهم شد.فقط چهارپنج صفحه ی اول نامه ی سی ویک کافی است.به ترجمه یاتفسیرهم نیازی نیست.فقط صرف ونحوباشدتابتوانم ازآن درتطبیق بانکات دستوری فارسی بهره بگیرم.اگرمرحمت فرموده این کاررادرعرض جندروزبرام بفرستیددعایمان راارمغان مهربانی تان خواهم کرد.خداکندکه بتوانیم علوی اندیشیدن وعلوی زندگی کردن راتمرین کنیم وملکه ی وجودخودسازیم.آمین یارب العالمین.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این کار از من ساخته نیست. فکر می‌کنم شرح نهج‌البلاغه‌ی ابن میثم بحرانی تا حدّی کمک‌تان کند. موفق باشید
7800

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و تحیت خدمت استاد گرامی؛ چندی پیش تصمیم گرفته بودم که برای تثبیت ادبیاتی که در چند ساله حوزه خوانده بودم، کتابی را ترجمه کنم که مورد استفاده جامعه هم باشد.وقتی با اساتید مشورت می کردم بسیاری کتاب المیزان را سفارش می کردند ولی بنده در آن زمان نمی خواستم وارد کار به این بزرگی بشوم.در نهایت کتاب اهل البیت سماتهم و حقوقهم فی القرآن آیت الله سبحانی به لطف الهی ترجمه شد و چند ماه پیش چاپ گردید.بنده تصمیم به ترجمه مجددی نداشتم که باز هم مشاهده کردم که یکی از بزرگان از ترجمه المیزان گله کردند.استاد واسطی هم در کتاب نگرش سیستمی به دین، ترجمه معنایی المیزان را خواستار شده بودند.استدلال برخی از این اساتید این بود که ترجمه فعلی در برخی موارد تقطیع صورت داده است و در برخی موارد که متن کمی پیچیده شده است به درستی معنا را منتقل نکرده است.بحث بر سر ترجمه تحت اللفظی یا آزاد نیست؛ بلکه مشکل در عدم رساندن معنا توسط این ترجمه است که عمدتا به خاطر حجم بسیار المیزان این اتفاقات افتاده است. سوال بنده این است که آیا شما ترجمه دوباره المیزان توسط یک گروه ترجمه را لازم می دانید؟ این که به هر حال هر چه ترجمه های بهتری روانه بازار شود بهتر است منظور نیست؛ بلکه آیا ضرورتی برای این کار وجود دارد که ما به جای کتابهای بسیاری که ترجمه نشده است و عمدتا از دسترس جامعه دور مانده است به سراغ المیزان برویم؟ با توجه به این که شما فرموده بودید علامه ترجمه المیزان را تایید کرده است نیازی هست که دوباره 8000 صفحه متن ترجمه شود؟ به دلیل سختی کار نمی خواهیم وقت و انرژی خود را صرف کاری کنیم که ضرورتی نداشته است.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حقیقتش بنده نتوانسته‌ام با نظر به ترجمه‌های تفسیر المیزان به این نتیجه برسم که در آن حدّ ناقص است که مقصود علامه را به ما نمی‌رساند و نیاز به ترجمه‌ای دوباره داریم به‌خصوص که به قول شما ما متون بسیار مهمی داریم که هنوز ترجمه نشده است. موفق باشید
6955
متن پرسش
باسلام اینکه در روایت داریم اگر فاطمه زهرا(س)نبودند ما خلق نمی شدیم یکی از اساتید می گفتند با برهان امکان اشرف حل است لطف می فرمایید برای ما این مسئله را باز بفرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مقام لیلة‌القدری حضرت فاطمه«سلام‌اللّه‌علیها»بحمداللّه در حدّی مفصل عرایضی داشته‌ام. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
6902
متن پرسش
سلام استاد.من در ادامه ی سوال قبلی خود(5307) سوالی داشتم.در مقطع ارشد برنامه ریزی شهری در کلاس سیر اندیشه ها در شهرسازی من ارائه ای در خصوص شهرسازی اسلامی دادم،و با دواستدلال ساده ثابت کردم فلسفه بر شهرسازی تاثیر دارد مثلا یک نمونه که شاید استدلال هم نباشد اینکه در شهرسازی این اعتقاد وجود دارد که نظام سیاسی بر شهرسازی تاثیر دارد و حتی یکی از اساتید می گفت شهرسازی کنشی است سیاسی و اجتماعی.بعد تقریبا همه می دانستند نظام سیاسی ذیل جهان بینی و فلسفه است،در نتیجه شهرسازی هم متاثر و ذیل فلسفه است.بعد مختصرا گفتم نگاه فلسفه غرب و فلسفه ی اسلامی خیلی متفاوت است و با شهرسازی غربی متاثر از فلسف غرب نمی توانیم شهر اسلامی بسازیم،کمی نگاه غرب به انسان و نیازهای او را و نگاه اسلام به انسان و نیازهای او را سعی کردم توضیح دهیم و نقدی بر هرم مازلو که این هرم ساحت نفسانی را هم اگر دیده ساحت معنوی را ندیده و ...( که این نقد از دکتر محمد نقی زاده بود) و .... اولا در این ارائه در کلاس بحث بسیار بسیار بالا گرفت، تا انجا که من که با مثال یک آزمایش بر روی انسان گفتم ادراکات ماله روحه نه مغز،در همین جمله هم بحث کردند...خلاصه بعد از این ارائه و صحبت های استادم برایم مسجل شد که اصلا هنوز خیلی ها نمی دانند چرا شهرسازی اسلامی ضرورت دارد،و من تصمیم گرفتم مقاله ای در خصوص ضرورت شهرسازی اسلامی بنویسم،حتی نام این مقاله را که در کلاس روش تحقیق به عنوان موضوع خود عنوان کرده و به بحث نوشتیم به من گفتند که بهتر است کلمه ی ضرورت را نگذاری چون در یک مقاله ی علمی تو نباید از قبل موضع بگیری و تو باید در آخر مقاله ثابت کنی ضرورت را... حالا اولا ایا شما هم می فرمایید من در این زمان مقاله ای در این خصوص را کار کنم رویش؟ با توجه به توضیحاتی که خیلی مختصرا عرض کردم و ته دلم می خواهم خیلی بیشتر توضیح دهم!آیا در خصوص موضوع ضرورت می شود نقشه ی راهی به من بدهید که من چگونه ضرورت را ثابت کنم؟؟می شود منابعی را معرفی کنید؟کتاب های دکتر داوری اردکانی چطور؟کدام یک را بخوانم؟کتب استاد مطهری را کدامش را بخوانم؟کتاب تمدن زایی شیعه شمارا در اختیار دارم و ذهنم خیلی باز تر شد.. استادلطفا راهنمایی ام بفرمایید.آیا امکان دارد ایمیل شما را داشته باشم(خیلی لازم دارم)؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکال ندارد که واژه‌ی ضرورت را ابتدا به‌کار نبرید ولی در انتها روشن کنید روح انسان نیاز به فضایی دارد که انعکاس جنبه‌ی ملکوتی‌اش باشد. بحث «عوامل بحران خانواده و راه‌های برون‌رفت از آن» در آخر کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» که از نوشته‌های آقای دکتر داوری استفاده کرده‌ام و آدرس آن در پاورقی آن بحث هست، إن‌شاءاللّه مفید است. باز تأکید می‌کنم نوشته‌های آقای دکتر مهدی امامی‌جمعه‌زاده نکات خوبی به شما می‌دهد. از طریق همین سایت راحت‌تر می‌توانم با دوستان مراوده داشته باشم. موفق باشید
6542
متن پرسش
با سلام و احترام در مورد تغییرات مخرب فرهنگی که هم اکنون و بی تعارف در جامعه بسیار زیاد بوده و به شدت در حال گسترش است، اغلب مسئولین و حتی حضرتعالی می فرمایید که اصلاح این امور با بخشنامه امکانپذیر نیست و نیازمند کار فرهنگی است که بنده هم قبول دارم و کاملا منطقی است. لذا سوال بنده این است که اولا منظور از کار فرهنگی از دیدگاه شما چیست و خواهشا به عنوان مثال چند مورد را نام ببرید. و ثانیا اگر همه ما می دانیم که کار فرهنگی نیاز است، پس چرا اقدام نکرده و تنها به شعار کار فرهنگی بسنده می کنیم. ممنونم یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس بنا به توان و درک خود باید آنچه از دستش برمی‌آید انجام دهد. بنده همین کارهایی که می‌کنم را کار فرهنگی می‌دانم، ولی فقط این‌ها کار فرهنگی نیست بقیه‌ی عزیزان که در گوشه و کنار این کشور فعالیت می‌کنند هرکدام تکمیل‌کننده‌ی کار دیگری هستند. از هیئت‌ها بگیر تا بسیج و کانون‌های فرهنگی، همه تکمیل‌کننده‌ی همدیگر هستند. موفق باشید
6194

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام_جواب سوال من در باره عمل زیبایی داده نشده-یا لطفا راهنمایی کنیدکه درکدام قسمت سوالم را مطرح کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم سؤال‌تان چه بوده. موفق باشید
3430
متن پرسش
ایا در بهشت ثبات مقام وجود دارد ؟ اگر چنین است وقتی کسی می بیند مقام فردی از او بالاتر است ایا این رنج باعث ترفیع درجه نمی شود ؟ با توجه به این که رنج در بهشت نباید وجود داشته باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که می‌فرمایید در بهشت چیزی که موجب آزار روحی اهل بهشت باشد نیست و ذکر آن‌ها «الحمدالله» است، شاید تفاوت‌ها طوری نباشد که شما از آن‌چه دارید راضی نباشید. موفق باشید
2930

رزقبازدید:

متن پرسش
سلام خسته نباشید استاد آیا در مبحث رزق می شود گفت که با توجه به اسم رزاق الهی هر انسان با اعمال خود ، خود را در مرتبه ای از این اسم قرار می دهد و رزق او بنا بر آن مرتبه است و رزق هر مرتبه معلوم و مشخص است و وسعت رزق و یا تنگی رزق مربوط به مرتبه ای است که ما با اعمال خود شامل آن شده ایم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ظاهراً صرف این‌که انسان نیاز به رزق دارد خداوند رزق او را به عهده گرفته. تعالی انسان ممکن است مسیر رسیدن رزق را آسان کند ولی چون اسم رزاق، صفت فعل الهی است و مربوط به ذات او نیست تشکیک‌بردار و دارای مراتب نمی باشد ، اگر هم مرتبه‌ای برای آن اسم قائل باشیم به اعتبار مرتبه‌ی مرزوق است. موفق باشید
2773
متن پرسش
سلام علیکم استاد نظر آیت اله مصباح و آیت اله جوادی آملی در مورد مدرنیته چیه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: من ندیده‌ام مثل شهید آوینی بحث مخصوصی در این مورد داشته باشند ولی روح تشیع در فرهنگ انتظار نمی‌تواند تمدنی جز حاکمیت امام معصوم را بپذیرد و لذا می‌توان نتیجه گرفت این بزرگان نیز هیچ جایگاهی برای فرهنگ مدرنیته قائل نیستند. موفق باشید
2748
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز: چرا در سخنانی که از بزرگان فلسفه مثل علامه حسن زاده دکتر دینانی و...گفته می شود که در جواب سؤال از اینکه شما با فلسفه به جایی رسیدید می گویند نه، فقط عرفان! و دعوت به عرفان می کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فلسفه راه توجه به حقیقت است و عرفان عامل اُنس با حقیقت است و معلوم است که باید تا اُنس با حقیقت جلو رفت. موفق باشید
2543
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید شما فرمودید در کتاب هدف حیات زمینی آدم“ که آدمیت همه ما فریب خورد در مقابل شیطان نه شخص آدم ! اگر این طور است پس راجع به ائمه ما چه می فرمایید که آیا آدمیت آنها نیز همینطور است یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در کتاب "هدف حیات زمینی آدم"ملاحظه فرمودید که حضرت آیت‌الله‌ جوادی«حفظه‌الله» می‌فرمایند همین‌که ما در زمین هستیم از جهت آدمیت به شجره نزدیک شده‌ایم، موضوع مقام ائمه از آن جهت که دارای حقیقت نوری هستند جدا است چون آن‌ها از آن جهت فوق بهشت هستند ولی از جهت آدمیت و مقیم‌شدن در زمین فرقی با بقیه ندارند. موفق باشید.
2240

تمرکز واقعیبازدید:

متن پرسش
با سلام.استاد سوالی چند وقت است ذهنم را به خود مشغول کرده.شما در کتاب جایگاه شیطان و...آخر کتاب فرموده اید وقتی میتوان از نقش مثبت عوامل غیبی بهره گرفت که به جای رجوع به جادو و...آیا مشگلی دارد ما برای رفع یک بیماری یا...با تمرکز بر ذهن و روح خود آن را بر طرف کنیم(بدون اینکه کسی بداند و جار بزنیم و خود را اهل کرامت بدانیم.برای جلوگیری از بازماندن از راه اصلی.مثال جایگاه بسیجی ناب و اهل کرامت خودتان)به جای اینکه به این پزشکان.....مراجعه کنیم.مگر غیر این است که همین نیرو نیز از طرف خداوند است مانند نیروی خشم که ما هنگام دفاع از آن بهره میبریم.البته در تمام این حرکات نظرمان به خداوند باشد و اینکه اگر هم مشگلمان بر طرف شد نظر مقدسش بوده و از کانال واسطه فیض امام زمان(عج) نه چیزی از ما.اگر جواب مثبت است این تمرکز چگونه باید باشد و چگونه پدید می آید.آیا به همان قسمت بدن که مشگل دارد تمرکز کنیم و چه تمرکزی؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: تمرکز واقعی همان یاد خداست در همه حال و پرهیز از پر خوری و پر حرفی تا اگر خداوند مصلحت دید نوری به نفس شما می‌دهد تا آن عضو را درمان کند. موفق باشید.
2157

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.من ایمیل داده ام که اگر این سوال قابلیت نمایش عمومی ندارد لطف کنید و جواب را به ایمیل بنده بفرستید1.چند وقت پیش شروع کرده بودم به خوندن مسبحات ست.اولین شبی که خوندم و خوابیدم یهو نصف شب انگار بین خواب و بیداری(شایدم فقط تو خواب)پیامبر رو تو اتاقم بالای سرم احساس کردم(یه جور دیدن خاص) که با عتاب به من فرمودن بلند شو سوره جمعه و تغابن بخوان! این صدا انقدر بلند بود که انگار به تمام سلول های بدنم خطاب شده باشه و من یهو راست ایستادم و تمام بدنم می لرزید از ترس و دوباره دراز کشیدم و شروع کردم سوره جمعه رو از حفظ خوندن(با اینکه حفظ نبودم) و خوابم برد.بعد چند روز از این ماجرا و خوندن اون سوره ها هر شب،یه حال خیلی عجیبی داشتم.برای اولین بار تو زندگیم دیدم که نور خدا به همه ی وجودم تابیده و چند روز اینجوری بودم. باورتون میشه؟! من نور خدا رو میدیدم نه نور محسوس فقط میدونم نور بود!شاید برای اولین بار فهمیدم اون نوری که شما و بقیه هی می گین چیه!اگه اینجوریه و هزارن برابر این نور رو عرفا دارن که خوش به حالشون خیلی خوش به حالشون!اصلا انگار خدا عیان شده بود و من می دیدم که چجوری همه وجودم با اونه.اما یواش یواش نخوندم و تنبلی کردم و همش از بین رفت.با توجه به تجربیاتم هر چیزی رو که شروع می کنم فقط دفعه اول یه اتفاقی میفته و بعدا خودمم بکشم هیچی نمیشه.چرا اینطوریه؟من چکار باید بکنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در ابتدا نشان می‌دهند که اگر مرتب ادامه دهید در آخر در این مقام قرار می‌گیرید ولی این طمع خامی است که انتظار دارید آنچه در ابتدا نشان‌تان می‌دهند تا آخر برایتان بماند. در همین رابطه حافظ می‌گوید: «عکس روی تو چو در آینه‌ی جام افتاد... عارف از خنده‌ی وی در طمع خام افتاد». موفق باشید
1435

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم ؛ آیا تقوای اعتقادی از تقوای عملی ارزشمندتر است ؟ اگر کسی تقوای اعتقادی نداشته باشد یا اصلا از جهت اعتقاد و ایمان خیلی ضعیف باشد ولی تقوای عملی داشته باشد ارزشی دارد ؟ یعنی می خواهم بدانم آن کسی که در زمان پیامبر خدا شهید شد ولی بد اخلاق بود، رسیدنش به مقام شهادت به چه دلیل بوده ، و بد اخلاقیش چه معنایی داشته ، آیا شهید شدنش به خاطر تقوای اعتقادیش نبوده، و بد اخلاقیش به خاطر بی تقوایی در عملش ؟ می خواهم بدانم کسی که فقط مواظب عملش هست شایستگی شهادت را ندارد ؟ می خواهم بدانم اینکه می گویند در برزخ کتکها را می خورید ولی در قیامت به انتخابی که کردید میرسید آیا میشود گفت که مربوط به کسانی هست که ایمان قوی دارند اما عملشان ضعیف بوده ؟ آیا میشود گفت که کتک در برزخ به خاطر خطاهای در عملشان هست نه به خاطر بی ایمانی ؟ پس کسی که با نیت پاک مواظب عملش هست ولی به ایمانش افزوده نشده یعنی در قیامت جایگاهی ندارد یا جایگاه پایینی دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: قرآن می‌فرماید: « ً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه‏...» یعنی آنچه انسان را به سوی خدا سوق می‌دهد و موجب قرب او می‌شود، عقیده‌ی پاک است. بعد می‌فرماید: عمل صالح آن عقیده را بالا می برد ، به این معنا که عمل صالح موجب می‌شود تا آن عقیده‌ی پاکی که جهت‌گیری به سوی خدا است به بهترین نحو صعود کند. ولی عنایت داشته باشید عموماً در هر تقوای عملی تقوای اعتقادی هست، هر اندازه توحید خود را شدت بدهیم عمل ما زیباتر و نورانی‌تر خواهد بود. موفق باشید
658
متن پرسش
با سلام استاد گرامی اینکه فرمودید در قبر میپرسند " نظرتان راجع به این شخصی که در بین شما آمد ومیگفت پیغمبرم" چیست؟ این در بین شما بودن یعنی فقط از اعراب میپرسند؟ یا پیامبر در بین فارسها هم آمد؟ پس چرا در قرآن آمده دررهر قومی پیغمبری از خودشون آمد؟ یعنی پیغمبر فارسها کیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: به‌جز پیامبران اوالعزم که «نذیراً للعالمین» هستند و برای هدایت همه‌ی مردم آمده‌اند، سایر پیامبران مأمور هدایت قوم خود بودند. لذا در قبر در مورد پیامبر اسلام«صلی‌الله‌علیه‌وآله» از همه‌ی مردم می‌پرسند. موفق باشید
591

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام و ادب خدمت شما. من هنوز درس زبان تخصصی رشته ی خودم را که مهندسی است پاس نکردم . یک بسته ی سیدی که تبلیغ اونو تو اینترنت دیدم سفارش دادم و خریدم. اون بسته "آموزش زبان با استفاده از امواج مغناطیسی در خواب" است. به این ترتیب که 40 ساعت که میشود مثلا 10 تا 4 ساعت و لازم است که مثلا 10 شب هر شب به مدت 4 ساعت یا کمتر یا بیشتر هنگام خواب امپیتیری را در گوش خود بگذاریم . مکانیزم ضبط صدا در آن به گونه ایست که هنگام گوش دادن آن فضای سه بعدی در ذهن انسان ترسیم میشود . اگر در هنگام خواب این رو گوش بدیم در حالی که ضمیر ناخداگاه ما باز هست ، لغات انگلیسی رو به دایره لغات فارسی ما با استفاده از ضمیر ناخداگاه می افزاید. ( توجه بفرمایید که گفتم این لغات به دایره لغات فارسی اضافه میشه نه این که به عنوان لغات انگلیسی بیاموزیم) لذا بعد از 10 شب با کمال تعجب میبینیم که اگه مثلا یه فیلم انگلیسی نگاه کنیم تمام اونو متوجه میشیم بدون این که حتی حواسمون باشه که داره به زبان دیگری صحبت میکنه . یک شب اونو امتحان کردم و گذاشتم تو گوشم صبح که از خواب بلند شدم احساس میکردم هزار لغت به دایره لغاتم اضافه شده و خیلی برام جالب بود. ضمن این که در خواب آن چه که گوینده تلفظ میکنه رو ذهن ما تصویر گری کرده و در خواب میبینیم . حال سوال بنده این است که با توجه به این که انسان در حالت خواب به نوعی به عالم برزخ متصل خود میرود آیا اصلا این کار درسته ؟ ممکن است از نظر معنوی به ضرر ما باشد ؟ با توجه به این که زبانم چندان خوب نیست آیا شما تجویز میکنید که 9 شب دیگر هم آن را گوش بدهم ؟ و نیز سوال دیگر این است که من مدت زیادی است در بیداری نهایت سعیم رو میکنم که صدای موسیقی توی گوشم نره . میخوام بدونم که در حالب خواب اگه این صدا توی گوشم بره موثره یانه ؟ چون گاها اون سیدی ها دارای موسیقی متن در بیان داستان ها ی انگلیسیش است. و یا در بین بیان داستان ها ممکن است باشد. البته شعر ندارد ولی خوب موسیقی است به هر حال. چون من حتی در حد امکان آهنگی که در بین اخبار تلویزیون هم میگذارد گوش نمیدهم . لطفا در مورد آن توضیح بدهید. با کمال تشکر از شما آرزوی سلامتی و تعالی شما و خودمان را از خداوند خواستارم. التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده تجربه‌ای در این مورد ندارم تا جایگاه موضوع را نسبت به برزخ متصل بتوانم ارزیابی کنم.بهتر است یا خودتان موضوع را تا آخر دنبال کنید و پس از چند ماه نتیجه‌ی کار را ارزیابی کنید یا از کسانی سؤال کنید که پس از چند ماه تجربه می‌توانند موقعیت خودشان را شرح دهند.
510

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم در ص 62 کتاب از برهان تا عرفان در تعریف حرکت می خوانیم : «حرکت خروج تدریجی شی از قوه به فعل است» و در تعریف قوه آمده است:« نداشتنی که امکان داشتن آن است.»و وقتی اعتراض می شود که این یک تناقض آشکار است و چگونه ممکن است یک نیستی، هستی داشته باشد جواب می آیند که در حقیقت« قوه» یک فرض فلسفی است و از آنجا که در جهان پیرامون همه چیز به همه چیز تبدیل نمی شود مثلا سنگ به انسان تبدیل نمی شود، فیلسوفان برای آنکه در توجیه هستی دستگاه فلسفی منظمی را ارائه دهند این فرض را پایه گذاری کرده اند. اما سوال همین جاست و باید پرسید که آیا به راستی در جهان پیرامون ما همه چیز در یک نظم خاص استقرار دارد و آیا چیزی به چیز دیگری تبدیل نمی شود مگر آنکه بتواند به آن تبدیل شود (و حتما این توانایی هم باید با عقل فلسفی راست آید و الا ناتوانی است) حقیقت این است که این نظرگاه یونانی زده که بعدها به نظریه«ساعتچی بازنشسته» انجامید فرسنگها با نگاه قرآنی که در آن همه چیز طبق قاعده «لا حول و لا قوه الا بالله» ی در کنف اراده حق تعالی تحقق می یابد فاصله دارد. در این فرهنگ( فرهنگ قرآنی) گویی حرکت و تدریج و قوه ای در کار نیست و زندگی و حیات دائم و نو نو می رسد و جریان فیض دائم و البته لحظه ای و آنی است و لذا عبارت «خلق جدید» که در سوره قاف آمده است به همین مضمون دلالت دارد در حقیقت از امثال ملا صدرا که به ادعای بعضی طعم عرفان را چشیده اند، بعید می نماید که این مفهوم (قوه) را در فلسفه خود وارد کنند. آیا آنها هرگز ندیده اند که اراده ی مطلقه ی خداوند انسانی را که هیچ قوه ی میمون شدن ندارد به بوزینه هایی سرافکنده تبدیل میکند و آتش را که استعدادی جز سوزاندن ندارد به سردی بدل می کند و زنی نازا یا زنی که هنوز مردی او را لمس نکرده باردار می کند. آیا در مقابل ندای «کونوا» هیچ قوه ای را قوه هست؟ پس آیا بهتر نیست از این فرهنگ یونان زده فاصله بگیریم. و اگر جز با وارد کردن مفهوم قوه فلسفه ها پا نمیگیرند از عَلَم کردن هرگونه فلسفه ای انصراف دهیم و توضیح و تفسیر نظام هستی را به خالقش واگذاریم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: مسلّم سیره‌ی پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه«علیهم‌السلام» تعطیل عقل نیست و ما را دعوت به تدبّر در متون دینی کرده‌اند، حتی می‌فرمایند: «علینا بالقاء الاصول و علیکم بالتفریع» بر ما است که اصول را بگوییم و بر شما است که فروع حاصله از آن اصول را خود کشف کنید، و این کار نیاز به تدبّر و تعقل دارد. موضوع «قوه» یک فرض فلسفی نیست، اگر به فرمایش علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» در «بدایة الحکمه» عنایت بفرمایید؛ برای قوه در مقابل عدم، یک نحوه وجود قائلند. آیا کودکی که هنوز جوان نشده است و قوه و استعداد جوانی را دارد به همان اندازه جوانی در او معدوم است که در یک سنگ معدوم است؟ و یا یک نحوه‌ وجودی در کودک هست که جهتی به سوی جوانی دارد و از این به بعد فیض الهی و خلق جدید معنی می‌دهد که فیض حضرت حق بر اساس ظرفیت و توان پذیرش هر موجودی فیض لازم را ارزانی می‌دارد که قرآن بدان اشاره دارد که « أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها » خداوند از آسمان آبی فرستاد و هر درّه‌ای به اندازه‌ی ظرفیتش از آن بهره‌مند شد. آری موضوع هیولی و صورت که ارسطو مطرح کرد و فلاسفه‌ی ما نیز جهت تبیین سخنان خود از آن استفاده کردند را می‌توان یک فرض عقلانی گذاشت که در این مورد نیز اگر با دقت موضوع را دنبال بفرمایید هیولای اُولی را باید انتزاع ذهن دانست از خارج که در خارج به تحقق «صورت» موجود است، مثل مفهوم انسان که در خارج به تحقق حسن و بتول موجود است. ما مسلّم نیاز داریم به چیزی بالاتر از آنچه فلسفه‌ی یونانی در اختیار بشر گذارده رجوع کنیم و آن نگاهی است که دین در اختیار بشر می‌گذارد ولی از انواع تعقل‌ها از جمله تعقل فلسفه نباید خود را محروم کرد و با آن از سر خصومت برخورد نمود وگرنه به همان اندازه در فهم بعضی از ابعادِ واقعیات محجوب می‌شویم که بحث آن در جای دیگر شده است. موفق باشید
19582
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: طاعاتتون قبول. ببخشید مزاحم وقت جنابعالی میشم. بعد از یک سال دنبال نفس رفتن راهی هست تا بشه ان شاءالله شب قدر رو درک کرد؟ من همیشه برای مناسبتها و اعمال استرس دارم. الانم نمیدونم اون تقدیراتی که درخواست می کنیم برامون رقم میخوره؟ گمان می کنم اینطور نبوده! آیا این درسته که فقط برای حضرت دعا کنیم؟ به دیگران التماس دعا داشته باشیم؟ تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شب قدر شب گشایش آغوش حضرت حق است به سوی هرکس که در آن شب به او رجوع کند و از آن جهت که بهترین رجوع، رجوعِ مولایمان صاحب الأمر و زمان حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» است کافی است ذیل رجوع آن حضرت، رجوع ما واقع شود. به این معنا که حسّ خود را با حضور آن حضرت در محضر حق بیاوریم، بقیه‌اش مربوط به خداوند است و این‌که بدانیم: «تو مگو ما را بدان شَه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست». قبلاً عرایضی در مورد شب قدر شده است عیناً آن را خدمتتان عرضه می‌دارم: موفق باشید

بسم الله الرّحمن الرّحیم

جایگاه معرفتی شب قدر

این که دوستان سؤال می‌فرمایند، با چه نوع آمادگی‌هایی با شب قدر برخورد کنیم تا بهترین بهره را بگیرند، عرض می‌شود:

1- ابتدا باید به موضوع شب قدر، معرفتی در حدّ موضوع داشت یعنی متوجه بود که آن شب یک حقیقت قابل درک به کمک قلب و به علم حضوری است، و همین‌که خواستیم با علم حصولی و مفهومی با آن روبه‌رو شویم آن حقیقت از منظر ما در حجاب می‌رود. ولی اگر به قلبْ آموخته باشیم باید به حقایق نگاهی ماوراء نگاه به ماهیات و مفاهیم نمود، متوجه می‌شویم شب قدر ظرفی است برای نظر به عالی‌ترین حقایق قدسی. گفت:

نظر را نغز کن تا نغز بینی

 گذر از پوست کن تا مغز بینی

2- قرآن می‌فرماید: ملائکه و روح در آن شب نازل می‌شوند؛ پس اولاً: ملائکه و روح به عنوان موجودات مجرد بر جنبه‌ی مجرد انسان‌ها نازل می‌شوند و قلب‌‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهند. ثانیاً: چون ملائکه حامل اسم یا اسمایی از حضرت «الله» هستند و با نزول خود جان انسان‌ها را با اسماء الهی آشنا می‌کنند و موجب توجه قلب انسان‌ها به اسماء حسنای الهی می‌شوند، در آن شرایط قلبْ مستعد پذیرش تجلیات اسماء الهی می‌گردد. ثالثاً: چون می‌فرماید علاوه بر ملائکه «روح» هم نازل می‌شود و روح نسبت به ملائکه در مقام جامعیت و قرب بیشتری است و خداوند در قرآن در رابطه با «روح» می‌فرماید: «يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ»[1] خداوند ملائکه را از طریق «روح» نازل می‌کند که از امر اوست؛ این آیه می‌رساند ملائکه در عین متفاوت‌بودنشان در تجلی اسماء الهی، همه و همه از مقام «روح» صادر می‌شوند که عالی‌ترین مخلوق است، و لذا این‌که می‌فرماید: در شب قدر علاوه بر ملائکه، روح هم نازل می‌شود، مژده‌ی بزرگی است به بشریت، حاکی از آن‌که اسماء الهیه به صورت جامع در آن شب بر قلب‌های مستعد نازل می‌گردند و انسان‌ها با خداوند به صورتی که فوق تجلیات اسماء کثیره است آشنا می‌شوند. و معنی «مِنْ کلِّ امر» از طریق «روح» بهتر محقق می‌گردد.

3- از طرفی مقام اصلی انسان «روح» است که تا حدّ نفخه در بدن،نازل شده و در مقام «مِنْ روحی» جای گرفته، حال که در شب قدر «روح» نازل شده تا راه انسان را به سوی جامعیت حق بگشاید و او را بالا ببرد، عملاً از این طریق انسان را به حقیقت خود برمی‌گرداند تا از حالت «ثُمَّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سافِلین» آزاد شود و خود را در حیطه‌و ساحتی بیابد که از یک جهت عالی‌ترین مخلوق است به عنوان «روح»، و از جهتی بازگشت به خودِ راستین است، به عنوان موجودی که حقیقت او همان «روح» است. برای تقریب به ذهن، نزول ملائکه مثل تجلیات نورهای سبز و زرد و سفید و آبی و قرمز و نیلی و بنفش از منشور است، که هر کدام از نورها، نوری هست و نورها نیست. ولی نزول روح مثل تجلی نور بی‌رنگ است بدون واسطه‌ی منشور، که در عین این‌که هفت نور را در خود دارد، در وحدت و جامعیت قرار دارد و با نزول خود در عین بی‌رنگی، از شدیّت خود ضعیف می‌شود ولی کثیر نمی‌گردد.

4- وقتی ملائکه و روح نازل شدند دل انسان با حقایق عالم به صورت جلوات کثیره‌ی اسماء الهی در منظر ملائکه از یک طرف، و به صورت حقیقتی جامع در منظر روح از طرف دیگر، آشنا می‌شود و چنین انسانی توان رؤیت کثرت در وحدت، و وحدت در کثرت را می‌یابد. و از آن مهم‌تر قلب مستعد در شب قدر با نزول ملائکه و روح به نحوی کامل با خدای خود آشنا می‌شود و حق را در هر امری از امور عالم مشاهده می‌نماید و به لطف خدا راه زندگی به سوی پروردگارش را خواهد شناخت. به طوری که در آن شب «یُفْرَقُ کُلُّ اَمْرٍ حکیم»[2] هر امری که در عالم غیب به صورت حکیم و به جامعیتِ خاص مستقر بود نازل می‌شود و در راستای نزولش حقایق موجود در آن، متمایز و قابل شناخت می‌گردد. همان‌طور که قرآن از مقام حکیم و جامعیتِ خاص، در آن لیله‌ی مبارکه نازل شد و موجب تمایز حقایق برای قلبی شد که در آن شب قرآن برایش نازل گشت. البته این نزول از مقام حکیم و جامعیت یک نوع نزول است که در عین تمایز حقایق، کثرت الفاظ در آن‌جا نیست،[3] ولی نزول از غیب در طول 23 سال، نزولی است که تا حدّ کثرت در الفاظ موضوع تنزل یافته.

5- حقایق قرآنی از مقام قلم اعلی که جامعیت محض است بر لوح محفوظ نازل گشت که در عالم اَنفسیْ لوح محفوظ، حکم قلب انسانِ کامل را دارد و بالتّبعِ آن قلب، قلب مؤمنین است که نسبت خود را با حضرت صاحب‌الزّمان«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه» محفوظ داشته‌اند و از منظر قدسیِ قلب آن حضرت خود را مستعد ریزش فیوضات ملائکه و روح گردانده باشند. گفت:

اسرار شریعت نشود حلّ به سؤال / نی‌نیز به درباختن حشمت و مال

تا دیده و دل خون نکنی پنجه‌سال / از قال تو را ره ننمایند به حال

جهت دیده و دل را از عادت ‌ نگاه‌کردن به پدیده‌های محسوس از طریق حسّ، و پدیده‌های معقول از طریق عقل و مفهوم، باید آنچنان تغییر داد که خودِ قلب با وجودِ حقایق مرتبط شود. که گفت:

بس بلا و رنج بایِست و وقوف / تا رهد آن روح صافی زین حروف

این حروف واسطه‌ای یار غار / پیش واصل خوار باشد، خوارِ خوار

باید به دنبال رویکردی بود که دل نظر به حقایق بکند که در این حالت آن لحظه از هزارماه و به عبارت دیگر از یک عمر بهتر است، چون تمام عمر برای آن است که انسان بتواند با حقیقت مرتبط گردد و شب قدر شرایط چنین ارتباطی است. تمام دستوراتی که ما را از نظر به دنیا و محسوسات و وَهمیات به نظر به حق دعوت می‌کنند برای تغییر رویکرد ما است از محسوس و مفهوم و ماهیات، به حقیقت و وجود. (موضوع فوق را می توانید در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» دنبال کنید).

برای تکمیل بحث خلاصه نظر حضرت آیت‌الله جوادی«حفظه‌الله» در شب قدر را خدمتتان عرضه می‌دارم. ایشان می فرمایند: «شب قدر يعني شبي که «خيرٌ مِنْ اَلفِ شهر» از هزار ماه برتر است، ولي «وَ ما اَدْراکَ مَا لَيلَةُ الْقدر» چه مي‌تواني درک کني از شب قدر؟ اگر فهميدن آن مشکل است، پيداکردن آن مشکل‌تر است، منتها اگر کسي با «مفهوم» انس گرفت، درک اين معاني براي او مشکل است... عقل نمي ‌تواند بفهمد يک‌شبه مي‌شود ره صدساله رفت. عقل با مفهوم و برهان و استدلال کار دارد. از عميق‌‌ترين برهان تا سطحي‌ترين دليل، همه را عقل مي‌تواند درک کند. اما پرکشيدن، ديدن، همين‌جا که نشسته است بهشت را ببيند، همين‌جا که نشسته است جهنم را ببيند، ناله جهنمي‌ها را بشنود، اين نه کار دست و پا و چشم و گوش است، نه کار عقل، اين کار دل است. اين کار در درون انسان‌ها تعبيه شده است. هيچ‌کس با «دانايي» به جايي نرسيد تا علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) در باره آن‌ها بفرمايند؛ «فَهُمْ وَالْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَاها فَهُمْ فيها مُنَعِّمُون»؛[4] آن‌ها همين حالا که در دنيا نشسته‌اند، دارند بهشت را مي‌بينند و از نعمت‌هاي آن بهره‌مند مي‌شوند. هرکس به اين مقام رسيد از «دارايي» رسيد، نه از «دانايي». يعني با مفهوم نمي‌شود بهشت را ديد، با دل مي‌شود بهشت را ديد. در ديار دل، اين معارف فراوان است. و ليلة‌‌القدر براي آن است که انسان، اين دلي را که خوابيده است بيدار کند، اين بندها را از دست و پايِ دل بردارد، اين مرغ باغ ملکوت را آزاد کند، يک‌شبه ره صدساله را طي کند. ما با بار گناه و با بار خيال و وَهم توان پَرش نداريم، بايد شستشو کنيم. آنچه به عنوان توبه، به عنوان نيايش در اين شب‌ها مطرح است براي شستشو و رُفت و روب و گردگيري است، منتها شستشوي ملکوتي- نه اين‌که خاک‌ها را از اين‌جا پاک کنيم و در جاي ديگر قرار دهيم - شستشو، اما با کيمياگري و محو و اثبات که کار ملکوتي ذات اقدس إله است و ليلة‌‌القدر هم شب کيمياگري و شب محو و اثبات است. ما اگر مي‌خواهيم گناهانمان را با توبه شستشو کنيم، مثل جاروکردن نيست که اين آلودگي را از خود منتقل کنيم به جاي ديگر، ما تبديل مي‌کنيم، به محو و اثبات. اين‌که ذات اقدس إله سَيئات را به حسنات تبديل مي‌کند، کيمياگري است[5]

با التماس دعا


[1] - سوره نحل، آیه 2

[2] - سوره دخان، آیه 4

[3] - این مرتبه از نزول همان حالتی است که مولوی در وصف آن می‌گوید:

ای خدا جان را تو بنما آن مقام کاندر او بی‌حرف می‌روید کلام

[4] - «نهج‌البلاغه»، خطبه 193 (خطبه متقين).

[5] - روزنامه کيهان 9/7/86، سخنراني مراسم إحياء شب قدر، حرم مطهر حضرت معصومه(س).

 

19343

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: لطفا بنده حقیر رو راهنمایی کنین. دو سالی هست که تو عقدم و دارم تلاش می کنم که در زیر سایه عرش الهی زندگی خداپسندانه ای داشته باشم. نسبت به شریعت الهی پایبندم و سعی می کنم زندگی من رنگ و بوی الهی داشته باشد منتهی همسرم نسبت به حجابش کوتاهی می کند و نحوه پوشش او با دستورات دین سازگاری ندارد تا حدودی این مسئله رو در میان گذاشتم ولی به مرور زمان همسرم دور از .... به این کارش ادامه داده ولی در مقابل من حجابش را رعایت می کند. و این موضوع خیلی برای من دردناک هست و این موضوع باعث شده که من به فکر جدایی از همسرم بیفتم ولی چون همسرم قبلا یک بار ازدواج کرده و از همسرش جدا شده وجدانم نمیزاره که بعد از این چنین عملی تو زندیگش رقم بخوره. بیشتر از این یارای سخن گفتن نیست. لطفا راهنمایی کنین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به او محبت کنید و این نقص را حمل بر جهل او بدانید نه بر عناد او. باز هم به او محبت کنید زیرا متأسفانه شرایط ظلمانی جامعه مانع آن می‌شود که اینان مطابق آن‌چه که می‌خواهند انتخاب کنند. آری! همانی را می‌خواهند که شما می‌خواهید. موفق باشید

18391

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آیا گوش دادن به تلاوت قرآن می تواند جانشین موسیقی برای رشد قوه خیال باشد؟ دوستانم به من پیشنهاد دادند چون احساساتم ضعیف است و میزان گریه ام بسیار کم (گریه برای سید شهدا) موسیقی گوش دهم. حالا می خواهم بدانم آیا گوش دادن به قرآن می تواند ضعف بنده را برطرف کند با توجه به اینکه کم متوجه معنی قرآن از طریق صوت می شوم. در بخش پرسش و پاسخ سرچ کردم پیشنهاد مثنوی مولوی را داده بودید که باز هم از لحاظ طبع شعری نیز ضعیفم. صله رحم، صدقه و عدم چشم چرانی را هم رعایت می کنم ولی باز بسیار سخت اشک از چشمانم جاری می شود یا بسیار کم احساساتی می شوم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موسیقی را جهت این امر دنبال نکنید. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را که بر روی سایت هست، مطالعه فرمایید و پیشنهادهایی که در آن کتاب می‌شود را دنبال کنید. موفق باشید

14023
متن پرسش
سلام: استاد شرمنده زیاد سوال می کنم. چند وقت بود نبودید و ما هم دلمان تنگ شده بود بخاطر همان یک عالم سوال دارم. خودتان هم فرمودید اگر جوابتان را در یک سوال احیانا نگرفتید چندبار دیگر بپرسید تا دیگران هم استفاده کنند. 1. خواندن زندگینامه عرفا می تواند تاثیر گذار باشد؟ یکی از بزرگان می گفت سرگذشت علمای اصیل خودش جلسه اخلاق است. 2. کتاب چهل حدیث امام چگونه کتابی است؟ کی می توان آن را خواند و کارایی اش چگونه است؟ 3. کتب تاریخ ائمه که حجت الاسلام نظری منفرد نوشته اند چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خواندن زندگی‌نامه‌ی عرفا و علماء حقیقتاً یک کار ارزشمند و سلوکی است 2-  کتاب «چهل حدیث» حضرت امام یک کتاب عرفانی با ظرائف خاص خودش است و نه یک کتاب اخلاقی و لذا بعد از آشنایی با عرفان نظری می‌توان متوجه‌ی اشارات آن شد 3- مسلّم هراندازه در موضوع تاریخ ائمه کار کنیم، جای کار دارد ولی بنده کتاب مذکور را نمی‌شناسم. موفق باشید

11871
متن پرسش
سلام مجدد استاد: بنده حقیر پرسشگر سوال 11852 هستم. ابدا بنا ندارم با حضرتعالی جدل کنم. چرا که خود را در این مقام نمی بینم. پس جسارت دوباره بنده را ببخشایید. 1- استاد عزیز! ما خود می دانیم که منطق مذاکره برای توافق، منطق بده بستان است. یعنی همین که ما پای به عرصه مذاکره گذاشته ایم، پذیرفته ایم که باید چیزهایی بگیریم و چیزهایی بدهیم. مهم توازن بین داده ها و ستانده هاست. (ما در اینجا تقریبا با منطق دولت فعلی هم نظریم، که اگر رگ انقلابی مان باد کرده بود، از اساس این مذاکرات را نفی می کردیم. چرا که ورود به مذاکره برای تصاحب «حق» هسته ای، عملا به چشم پوشی بر بخشی از حقوقمان منجر خواهد شد.) پس اینکه قسمتی از سخنان رهبری مبنی بر پذیرفتن محدودیت را خاطرنشان فرمودید، مسئله ای نیست که کسی با آن مخالف باشد. آنچه که مهم است (همانطور که عرض کردم)، توازن بین امتیازات داده شده و گرفته شده است. 2- رهبری در چند مورد فرموده اند که در جزئیات مذاکرات دخالت نمی کنند. یعنی اینکه طرف ایرانی چه تعداد محدودیت هایی را بپذیرد، ابدا به معنای رضایت رهبری نیست که اگر می بود محتوای سخنرانی اخیر ایشان زیر سوال می رفت. آن بخش از سخنان رهبری که در پاسخ خود آورده بودید و در آن محدودیت های پذیرفته شده از طرف تیم ایرانی را برشمرده شده بود، چه چیزی را ثابت می کند؟ جز اینکه رهبری نفیا و اثباتا در مورد مطلوبیت و یا عدم مطلوبیت این تعداد محدودیت نظر خود را بیان نکردند؟! اتفاقا اگر رهبری با این توافق و نیز محدودیت ها موافق بودند، بسیار منطقی و لازم بود که حداقل جمله ای در ستایش آن بگویند تا آرامش به کشور برگردد و منتقدان دهان خود را ببندند. فقط گفته اند که این منطق مذاکرات است و تیم ما منطقی عمل کرده است. یعنی به تعهدات خود پایبند بوده و این ابدا مسئله قابل تأملی نیست و اتفاقا نکته ای عیان است. 3- اگر فرض کنیم که رهبری به طور مستقیم و کامل به متن توافق اشراف داشتند و از قضا به آن رضایت نیز داشته اند، آیا این مجوزی برای به به و چه چه کردن در له این توافق می شود؟! گمان نمی کنم که اگر رهبری سیاهی شب را انکار کردند، بنده و شما نیز چنین اجازه ای داشته باشیم! بنده می دانم دو دو تا چهارتاست و هیچکس حتی شخص ولی فقیه نیز نمی تواند بگوید دو دو تا پنج تاست و بنده را ملزم به پذیرش آن کند. 4- بنده در خلوص شما هیچ شکی ندارم. می دانم که قصد دارید به منویات رهبری عزیز جامعه عمل بپوشانید. اما به نظرم در مصداق دقت بیشتری بفرمایید. اگر کسی یا گروهی با زبانی حقوقی و فنی (ولو با لحنی تند) این توافق را نقد کرد، شما می توانید پاسخش را با نقدی فنی بدهید، نه اینکه به بهانه نامگذاری امسال، به او بگویید لطفا فکر نکن! به قول نسیم شمال: «لال شوم کور شوم کر شوم، لیک محال است که من خر شوم!» بله استاد! بعضی خفت ها در طول تاریخ با آب چشمه زمزم هم پاک نمی شود. هیچکس نمی تواند توافق گلستان و ترکمنچای، توافق هسته ای سعدآباد، قرارداد 1919، دارسی و امثالهم را تطهیر کند و منتقدان را به همدلی توصیه کند. شما نهایتا می توانید بفرمایید که بنا به دستور ولی فقیه فعلا بنا بر مصلحت ها نباید با ظلم و دروغ شاخ به شاخ شوید! این قابل قبول است. به شرط آنکه بنده هم به این جمع بندی برسم که ولی فقیه امروز چنین مطالبه ای دارند که البته در حال حاضر به این نتیجه نرسیدم. بلکه اتفاقا بیشتر عکس این گزاره را مشاهده می کنم. در پایان عذر بنده را به خاطر این زبان سرخ بپذیرید. خمینی به ما یاد داد که حق را همیشه فریاد بزنید، حتی اگر متهم به هزار انگ و برچسب شوید. ببخشید اگر برخی مواقع احیانا پا را از جاده ادب فراتر گذاردم. یا حق!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این حساسیت و احساس مسئولیت جنابعالی را ارج می‌نهم، ولی باز فکر می‌کنم وقتی خود مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» از قبل خبر دادند که محدودیت‌هایی را ایران پذیرفته است؛ ما با این دید باید به محتوای بیانیه‌ی لوزان نگاه کنیم و فکر کنیم آیا پذیرش این محدودیت‌ها یک نوع عقب‌نشینی از مواضع انقلاب است و یا اثبات دروغ‌بودن ادعای دشمن در تسلیحاتی‌بودن فعالیت‌های هسته‌ای؟! موفق باشید

9062

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: یک زن طلبه پس از سطح دو چه خصوصیاتی را باید کسب کرده باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی به حوزه‌ی خواهران وارد نیستم. اصل را بر آن بگذارید که ادبیات عربی خوبی به‌دست آورید تا در فهم متن آیات و روایات و متونی مثل اسفار مشکل نداشته باشید. موفق باشید
نمایش چاپی