بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6601
متن پرسش
نقش قدسی و متعالی انقلاب اسلامی ایران در فضای مدرنیسم جهان امروز چیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در کتاب «انقلاب اسلامی، بازگشت به عهد قدسی» داشته‌ام شاید مفید افتد. موفق باشید
3153

معنایبازدید:

متن پرسش
با سلام و خدا قوت خدمت شما استاد گرامی. ببخشید از محضر شما دو سوال دارم. 1-بنده 5هفته قبل سوالی را از این طریق از شما پرسیدم که متاسفانه هنوز پاسخ داده نشده از این رو که این سوالی چند سال است ذهن مرا به خود مشغول کرده و جواب اساتید برایم قانع کننده نبوده با توجه به بحثهایی که در شرح تفسیر سورۀ حمد امام خمینی «رضوان الله علیه»بیان می کنید به نظرم رسید از شما بپرسم.اینکه ممکن الوجود در ذات خود اقتضای عدم و وجودش 50و50 است که ذاتی شیء هم از آن جدا شدنی نیست و علت نیز نمی خواهد این ذاتی ممکن الوجود است که مال خودش است که اگر وجودش به صددرصد برسد یعنی کسی خارج ازذات آن عدمش را صفر و وجودش را100کند ؛ مثلا این ممکن الوجودی که می توانسته انسان شود این به صددرصد وجود می رسد.سوالم این است که این ممکن الوجود 50درصد وجود که همان توانستن آن است در پروانه ،انسان،گل یاغیراینها را روی چه حسابی دارد؟؟؟ 2-سوال دیگرم این است که؛همیشه وقتی به این مطلب می اندیشم که خداوند ما انسانها را به ارادۀ تکوینی که تخلف نا پذیر است مختار آفرید و ما طبق ارادۀ تشریعی خداوند می توانیم سعید یا شقی شویم. خداوند هم می داند که ما با اختیارمان کدام راه را انتخاب می کنیم که ما از این علم ازلی و تغیییر نا پذیر خداوند بی اطلاع هستیم و آن طور که بخواهیم عمل می کنیم که البته این عملکرد ما از دست خداوند در رفتن نیست.بعدهم که به دنیای دیگر به وسیلۀ مرگ منتقل می شویم که طبق عملکردمان پاداش یا عقاب کارمان را ببینیم. بعد ازاین چینش مطالب این سوال ذهنم را آزار می دهد«که چی؟؟» «خداوند که از اول تا آخر کار ما را می داند چرا ما را خلق کرد؛به راستی برای چه ما را خلق کرد؟؟»
متن پاسخ
به سوال و جواب2808 که قبلا جواب داده شده است مراجعه فرمایید.
1932
متن پرسش
سلام علیکم یکی از مشکلات طلاب این است که حوزه آنها را به صورت جامع رشد نمی دهد. یعنی در نهایت دید جامعی نسبت به دین (قرآن، روایات، علوم مختلفت تفسیر و تاریخ و ...) ندارند. آیا سیر درسی و مطالعاتی ای وجود دارد که طلبه از سال اول آن را دنبال کند تا در نهایت واقعا اسلام شناس شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حوزه‌های علمیه طوری طلبه را از نظر علمی تربیت می‌کنند که به خوبی می‌تواند به متون دینی مراجعه نماید و بهره‌ی لازم را از آن‌ها ببرد و بقیه‌ی انسان‌ها را نیز از متون دینی بهره‌مند کند. اشکال کار آن است که طلبه گمان کند فقط باید آن موضوعاتی که در حوزه تدریس می‌شود را بداند، در حالی که سیره‌ی بزرگانی مثل امام و شهید مطهری‌ها این بود که با زمینه‌ی حوزوی که داشتند خودشان به متون روایی و فلسفی و عرفانی رجوع می‌کردند و خود را توانا می‌ساختند. طلبه در سال‌های اول حتی تا دوره‌ی سطح باید سعی کند بیشترین وقت خود را صرف ادبیات و سایر متون درسی کند و در حدّ محدودی به بقیه‌ی کتاب‌ها رجوع کند تا آن‌که در درس خارج فرصت پرداختن به قرآن و برهان و عرفان به نحو مناسب برایش پیش آید. موفق باشید
19904
متن پرسش
بسمه تعالی سلام استاد گرامی: چه اشکالی دارد که ظهور خدا در عین اینکه چیزی غیر از خدا نیست اما این ظهور ناقص و باید ظهورش کاملتر شود و این عیب به خدا برنمی گردد بلکه به ظهور خدا برمی گردد و هرگز نقص ظهور به کبریایی خدا خدشه ای وارد نمی کند. اعتقاد بنده این هست که جمهوری ظهور انقلاب اسلامی است و انقلاب باطن این ظهوره و این ظهور نمایش تمام باطنش که انقلاب اسلامی است نمی باشد. بخواهیم یا نخواهیم جمهوری نواقص و عیوبی دارد که نمایش و بوی انقلاب اسلامی از آن به مشام نمی رسد. جمهوری ذاتش یک امر مدرن است و ما امروز در ضرورت تاریخی به آن رجوع کرده ایم و اسلامی بودنش برای جلوگیری از خسارات جمهوری است این جمهوری که از غرب به ما رسیده آیا ما را می تواند از غرب خارج کند؟ انقلاب اسلامی بهترین نحوه زندگی در تاریخ مدرن در شرایط ایمانی را در قالب جمهوری اسلامی به ما نشان داده ولی آیا این جمهوری عین حق است هر چند حق بودنش را منکر نیستم اما ظهور کامل انقلاب نیست و انقلاب ظهورات کاملتری دارد. امروز اسارت در جمهوری حجاب بزرگی شده تا انقلاب نتواند به درستی ظهور کند و ثمره فرو کاستن انقلاب در حد جمهوری مشکلات و معضلاتی پدید آورده که انقلاب را سخت تحت فشار قرار داده و انقلاب نمی تواند ظهور واقعی خودش را بنماید. ما در جمهوری غرق شده ایم که ظهور عالیه انقلاب مورد غفلت ما واقع شده و مگر هدف اصلی این انقلاب ظهور تام خودش که در فرج و ظهور حضرت حجت نهفته است مورد غفلت واقع نشده و با جمهوری در یک غفلت از هدف عالیه انقلاب اسلامی واقع نشده ایم. من سالهاست فکر می کنم چرا به اینجا رسیده ایم و تنها راه نجات خودمان را رجوع به ذات انقلاب اسلامی و هدف عالیه آن می دانم و بزرگترین حجاب این انقلاب را جمهوری می دانم و معتقدم عبور نکردن ما از جمهوری غفلت بزرگی است که ما را مشغول به جمهوری کرده است جمهوری ای که غفلت بزرگی از هدف عالیه انقلاب شده است و مسلما جمهوری سالهای اول انقلاب بیشتر به هدف انقلاب نزدیک بود تا جمهوری بعد از سازندگی و اصلاحات و اعتدال و دیگر حتی در این جمهوری بهتر از احمدی نژادها هم نخواهند توانست کاری کنند جمهوری نیروهای خاص خودش را پیداکرده و امکان فتح آن تقریبا از دست این افراد بعید و ناامید کننده است. و شما هم باور ندارید که انقلاب در قالب جمهوری از دست اینها نجات پیدا بکند جز تحمل و استخوان در گلو و خار در چشم چکاری باید کرد؟ به راستی چرا باید جمهوری که این افراد سردمدار آن هستند را پاک و مقدس و منزه بدانم؟ شما به جمهوری که می تواند چنین افرادی را در رأسش قرار بدهد چگونه فخر می کنید؟ این اشکال از جمهوری است که کسانی را می تواند در نزد خود بپذیرد که با خرد سیاسی دنیای توسعه یافتگی هماهنگ اند ولی کسانی که در افق مهدی صاحب الزمان هستند جایی در آن ندارند. به راستی این اشکال از کجا ناشی می شود؟ چرا شما حاضر نیستید در این جمهوری کاری بکنید؟ چرا مدیریت را کنار گذاشتید؟ از کجا فهمیدید راهها به بن بست و مدرنیته سوق پیدا می کند؟ آینده پیش رو یا انتخاب غرب و دنیای توسعه یافته است یا امید به ظهور و فرج حضرت(عج). جمهوری ای که من دارم در این سالها می بینم راه توسعه یافتگی را در حال ادامه دادن است و اگر احمدی نژادی خواست ما را بیدار کند که هدف مهدی است حتما منحرف و بیسواد و خارج از معیارهای جمهوری قرار گرفته است. بنده نمی گویم جمهوری اسلامی از انقلاب جداست و وجه و جلوه آن نیست ولی باور کنیم انقلاب وجوه زیباتری هم دارد و این دختر زیبا که امروز پیر و زشت شده باید برود تا وجه دیگری از انقلاب نمایان شود تا زیبارویان دیگری بیایند اما حتما تا جمهوری هست این مائیم و اینها. اگر احمدی نژادی بدون حاشیه هم بیاید اصلا مهلتی در جمهوری ندارد. جمهوری تکلیفش مشخص است و وارثانی دارد که به من و شما نخواهد رسید والفرض برسد طوری چیده شده است که ما هم مثل آنهاییم همان چیزی که شما از آن فرار کردید و از مدیریت به معلمی در مسجد فرار کردید. مدتهاست دارم فکر می کنم که انقلاب چه در چنته دارد و آیا می تواند ما را از این وضع اسفناک امروزی نجات بدهد. نکند ما گرفتار توسعه یافتگی شده ایم که امروز دنبال خرد سیاسی اش می گردیم؟ پس کجاست اهداف عالیه انقلاب؟ نکند انقلاب در سوریه است شاید در اوین باید بدنبالش گشت؟ ماکجای تاریخیم؟ احساس می کنم در بین الطلوعین انقلاب که هوا گرگ و میش است و خاکستری نه سیاه و نه سفید است واقع شده ایم و چه سخت است تشخیص اینکه سیاهی می ماند یا روشنایی ولی امیدوارم بزودی بین الطلوعین تبدیل به روشنایی شود. نگویید درد ما را نمی فهمید، نگویید غم و بار سنگین این تاریخ روی دوشمان را که فریادمان را بلند کرده نمی فهمید. نگویید شما شادابید و ما افسرده و مرده. به خدایی که شما قبول دارید داغ انتظار خیلی سخت است، انتظار عبور از این شرایط سخت و جانکاه پس لااقل ما نسل سوخته تاریخ را که نه در روز هستیم و نه در شب سیاه ظلمانی را بفهمید نسلی که نمی داند کجای تاریخ است، تاریخ انقلاب و روشنایی یا تاریخ ظلمت مدرنیته؟ ما مذبذب شدیم که تاریخ ما را کجا می برد. مسلما قسم به خدای خمینی لحظه ای از تاریخ انقلاب بیرون نخواهم رفت اما نخواهید به همان خدای خمینی که انقلاب را با جمهوری که اینها در رأسش هستند به من نشان بدهید، بگویید امروز انقلاب خمینی را چگونه باید یافت؟ نگویید انقلاب این قوه قاف و قوه مجری و قوه مقنن است که بویی از انقلاب و انقلابی گری و خون شهدا نمی بینم. شما به ما بگویید انقلاب کجاست و ما را از حسرت دوری انقلاب نجات بدهید. غربت یاران خمینی در تاریخ امروز را شما نمی بینید؟ کجاست انقلاب؟ به من تشنه نشانش بدهید منی که عمرم از نیمه گذشته و سالهاست در انتظارش هستم و می‌ترسم بمیرم و این اتوپیای آرزوها را نبینم. والسلام
متن پاسخ

         

باسمه تعالی

سلام علیکم:.

1-  متن سخنان شما زیبایی خاصی دارد و روح گفتمانی و دیالگی ارزشمندی در آن جریان دارد تا خواننده‌ی آن متن گمان نکند شما حرف آخر را زده‌اید. امیدوارم بنده نیز به همین صورت باب گفتگو را بگشایم تا جنابعالی تصور نکنید خواسته‌ام حرف آخر را بزنم، زیرا معتقدم آن‌ کسی‌که می‌خواهد سخن آن‌چنان کلی بگوید که همه‌ی سخن‌ها را گفته باشد، راه تفکر را می‌بندد و اندیشیدن را به بن‌بست می‌کشاند. در همین رابطه نیز خداوند به رسول خود«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرماید: «فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ @ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ»(غاشیه/ 21 و 22) یعنی پیامبر خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله»  نیز مأمور است عقل‌ها را برانگیزاند تا تفکر به میان آید.

2- اجازه بده از «آزادی» که روح و جان جمهوری است شروع کنم، زیرا آزادی را احساسی می‌دانم که بشر این دوران خود را با آن معنا کرده و احساس آزادی را برای خود از هوایی که باید با آن تنفس کند، مهم‌تر می‌داند و لذا می‌خواهد آن را به‌دست آورد. زیرا آزادی یک نوع موجودیت به انسان می‌دهد و امروز بشر نسبت به این امر به خودآگاهی رسیده یعنی بیش از پیش احساس نیاز به آزادی را در خود احساس می‌کند و سعی دارد نظام سیاسی خود را بر مبنای آن نوع آزادی که احساس می‌کند به آن نیاز دارد بسازد و بدین لحاظ نظام‌های دیکتاتوری بیش از پیش احساس بی‌آیندگی می‌کنند و مجبور می‌شوند با دیکتاتوری و خفقان و یا آویزان‌شدن به آمریکا خود را حفظ کنند، زیرا در جان مردمی که غذای جان خود را آزادی می‌دانند جایی ندارند.

3- ما در راستای تحقق انقلاب اسلامی در تاریخی که مردم به اندازه‌ای نسبت به آزادی خود به خودآگاهی رسیده‌اند، در بین دو گذرگاه قرار داریم: یکی در گذرگاه ظهور سیاست‌مدارانی از جنس پدیده‌ی سیاست در نظام دموکراسیِ غربی که سیاست‌مداران نه برای متحقق‌ساختن ایده‌هایشان، که تحقق آزادی است، بلکه برای تحقق قدرت‌شان، دست به عمل می‌زنند، و دیگر گذرگاه، گذرگاه ظهور سیاستی است که عین دیانت است و ما فعلاً در دوره‌ی بینابینی نسبت به این دو گذرگاه هستیم. ملاحظه نمی‌کنید که در فضایی از سیاست قرار داریم که نامزد انتخابات بعد از انجام انتخابات یا خود را برنده احساس می‌کند یا بازنده؟ این همان سیاستی است که نظام دموکراسی غربی در آن قرار دارد و با سیاستی که نامزد انتخابات بر مبنای وظیفه‌ی انسانی خود را نامزد می‌کند، متفاوت است. و ما فعلاً در بین این دوگذرگاه دست و پا می‌زنیم و فکر نمی‌کنم بتوانیم کار را در یک طرف تمام‌شده بدانیم و گمان کنیم دموکراسیِ غربی جمهوریت ما را مصادره کرده و یا گمان کنیم آن‌چه فعلاً هست، همانی است که در افق تاریخی انقلاب اسلامی می‌تواند محقق شود که در آن افق، اهداف دینی و هویت ملی از نقش‌آفرینی کنار گذاشته نشده‌اند.

4- در سیاست به معنای غربیِ آن که با نظام جمهوریت و جواب‌گویی به آزادی بشرِ جدید شکل گرفته هیچ‌چیز جز قدرت اهمیت ندارد و آن سیاست در ذات خود به هیچ عهد و پیمانی وفادار نمی‌باشد و این برعکسِ آموزه‌ای است که سیاست را عین دیانت می‌داند و ما در بستر پاس‌داشتِ آزادی باید آن را رعایت کنیم.

5- حال مائیم و نظام جمهوری اسلامی و این‌که از خود بپرسیم در کجا قرار داریم و در نهایت به کجا منتهی می‌شویم؟ آیا با تأکید بر آموزه‌های دینی و با نظر به اهداف انقلاب اسلامی چاره‌ی کار عبور از جمهوریت است، یا باید بر بنیاد آزادی و با تأکید بر آن، به سوی سیاستی که عین دیانت است قدم بگذاریم و در بستر جمهوریت بر ایده‌های خود پافشاری کنیم و در سپهر اخلاق، سیاست را معنا نمائیم و گرفتار نگاهی شویم که حضور تاریخی انقلاب اسلامی را نادیده می‌گیرد؟

6- هدف بنده آن است که روشن شود به چه دلایل باید به چیزی فکر کنیم که باید باشد و فعلاً نیست، و اگر جوانانی از نسل شما سوخته‌ی این فرآیند هستند -که هستند- نتیجه‌ی این سوختن چه باید باشد، وقتی بخواهید نسبت به تاریخی که در آن هستید، بیگانه نباشید و غایت پنهانِ سیر تاریخی که در آن قرار دارید را مدّ نظر داشته باشید و مانند شهدا که سوختند ولی همه‌چیز خود را بر بادرفته نیابید، آینده را از آن خود بدانید. آن‌چه باید روشن شود آن نوع مقاومتی است که در متن آن حتی سیاست‌مداران ناخواسته هم که باشد، در خدمت غایت نظام اسلامی قرار می‌گیرند و رهنمودهای رهبر انقلاب همچنان نفوذ خود را به ظهور می‌آورد و برجام نمی‌تواند تحقق سند 2030 باشد.[1]

7- می‌خواهم عرض کنم راه حلّ حضور در تاریخ آینده‌ی انقلاب اسلامی، نه حضور در نظام لیبرالیسم غربی است، و نه زیر پاگذاردن جمهوریتِ انقلاب اسلامی، بلکه به شکوفائی‌آوردنِ جمهوریت است؛ و این در این دوران که لیبرال دموکراسی همه‌ی سیاست را بر اساس ذوق خود تعریف کرده، کار ساده‌ای نیست، ولی کافی است روحیه‌ی مقاومت با همه‌ی سختی‌ها و هزینه‌هایی که در پی دارد، در ما پایدار بماند تا آن جنینی که در رَحم انقلاب اسلامی در حال شکل‌گیری است، متولد شود و فرزندی مناسب فرهنگ جمهوریت، مطابق انقلاب اسلامی و بر بنیاد آزادی به میان آید، با شکل و شمایلی که مبتنی بر سنت و مواریث گذشته و تجربه‌ی تاریخی ما است. تجربه‌ای که نشان داد تاریخ ما در عین داشتن ظرفیتی در حدّ تحقق انقلاب اسلامی، متأسفانه موانعی از جنس روحیه‌ی غربی در ما نهادینه شده است و عبور از آن روحیه چندان هم ساده نیست، مگر با خودآگاهیِ خاصی که در این دوران به‌شدت به آن نیاز داریم و این‌که بدانیم ما با انقلاب اسلامی در غایتی وارد شده‌ایم که حتماً به آن می‌رسیم و آن افقی است که در حال حاضر در دوردست‌های حیات تاریخی ما موجود است و رسیدن به آن، نیاز به «تلاش» و «مرور زمان» دارد.

8- هرکس با جبهه‌ی اصول‌گراییِ حزبی و نوعِ ارتجاعی آن روبه‌رو شود، آن اصول‌گرایی که سعی دارد وضع موجود را با همین حالت سرد و جامد برای حفظ حاکمیت خود حفظ کند، معلوم است که مثل شما باید سخت نسبت به آن‌ احساس جدایی داشته باشد. زیرا اینان در لباس مذهب و در ادعای طرفداری از انقلاب و ولایت، غیر از فهم کهنه و ارتجاعی خود، گوش به هیچ سخنی غیر از آن‌چه در فهم خود دارند، نمی‌دهند و هیچ‌کس جز خود را نمی‌بینند. اینان چه بخواهند و چه نخواهند در تاریخی قرار دارند که آن تاریخ، سال‌ها است زمان مصرفش به‌سر آمده به همان معنایی که فرقه‌ی قرون وسطایی آل سعود فکر می‌کنند و عمل می‌نمایند. این نوع اصول‌گرایی در عین ادعای طرف‌داری از انقلاب، دشمن هرگونه تفکر و اندیشه است و بیشتر به انجمادِ اندیشه و بی‌فکری دامن می‌زند. در شرایطی که این افکار رو به کهولت نهاده و مشاعر فهم تاریخی خود را از دست داده‌اند، چه نسبتی با انقلابی دارند که بنا دارد آینده‌ی بشریت را زنده کند؟ مگر این افراد که آزادی و تعقل را برنمی‌تابند، در حال حاضر زنده‌اند؟ اینان در فردیتِ ذرّه‌ای خود، زندانی‌اند و بقیه را به حساب نمی‌آورند و شما باید با هوشیاری کامل تکلیف خود و انقلاب و رهبری را از این‌ها جدا کنید، در حالی‌که در این امر بسیار باید خونِ دل خورد، زیرا اینان هم به مانند حقوق‌بگیرانِ نجومی، مثل یک کَنه به انقلاب چسبیده‌اند و به صورتی دیگر به جان رگ و ریشه‌ی انقلاب افتاده‌اند. آیا کار این افراد را به حساب انقلاب اسلامی و جمهوریت آن می‌گذارید، در حالی‌که بویی از آزادی نبرده‌اند و نمی‌توانند حق همگانی که با انقلاب اسلامی به میان آمده است را ببینند؟

9- جریان اصلاح‌طلبی در فضایِ روح غربی ، برداشتی عرفی از آزادی دارد و نه قدسی و تنها به این فکر می‌کند که چگونه از بستر آزادی، انتخاباتی را مدیریت کند که عملاً در آن انتخابات، اهدافِ انقلاب اسلامی خواسته یا ناخواسته در حجاب ‌رود و ما به جای پشت‌کردن به آزادی به جهت سوء استفاده‌ از آن، آزادی را از بندِ چنین افکاری آزاد کنیم تا همان حریّتی که دین متذکر آن است به صحنه آید و رعایت حقوق انسانی شکوفا گردد. این نوع نگاه به آزادی، آن نگاهی است که از آموزه‌های علی«علیه‌السلام» به‌دست می‌آید و نه از لیبرال‌دموکراسی.[2] در این رابطه با اصول‌گراییِ حزبی نیز فاصله داریم، زیرا آن نوع اصول‌گرایی به نحوِ ناعادلانه‌ای اهداف انقلاب اسلامی را در انحصار خود گرفته و ما به نحو ناخواسته‌ای در کنار آن‌ها هستیم، زیرا نمی خواهیم به همان معنایی که عرض شد، اصلاح‌طلب باشیم ولی سعی می‌کنیم قصور اصول‌گرایی که نگاه ایدئولوژیک به دین است، به جای تفکر در دین را، نادیده نگیریم.

10- بنده با نظر به روح انقلاب اسلامی که آزادی است، جمهوریت را یکی از شئون انقلاب اسلامی می‌دانم و باید جمهوریت نظام را پاس داشت، زیرا آزادی، نوعی تعیّن‌بخشی به انسان است و انسان در متن آن می‌تواند خود را بیابد.

11- ما تنها زمانی مختار و آزاد هستیم که از آزادیِ خود آگاه شویم و این با پاسداری از جمهوریت نظام اسلامی ممکن است و در صورتی می‌توانیم آزادی خود را محقق کنیم که در نظام سیاسی خود حاضر شویم و محدودیت‌هایی که به طور طبیعی در هر نظام جمهوری پیش می‌آید را بر خود حمل نماییم و در کنار عبور از لیبرال‌دموکراسیِ غربی  که فعلاً در متن جمهوریتِ خود بدان مبتلا هستیم، بتوانیم از اصول‌گرایی حزبیِ تنگ‌نظرانه نیز عبور کنیم.

12- اگر در نگاهی پدیدارشناسانه با هم به این نتیجه رسیده‌ایم که بزرگ‌ترین مسئله‌ی انسان در این تاریخ، آزادی است و خداوند اراده‌ی خود را در آزادی انسان به ظهور می‌آورد، باید تلاش کنیم جمهوریت را محل اراده‌ی الهی گردانیم و این امیدی است که به نظر بنده در حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» بوده و هست، و در این رابطه حضرت امام فرمودند: این قرن، قرنِ نابودی ابرقدرت‌ها است و رهبر معظم انقلاب فرمودند: این قرن، قرن اسلام است. زیرا با انقلاب اسلامی آگاهی جدیدی نسبت به آزادی به میان آمده است و راز خشم دولت‌های ارتجاعی و دولت‌های لیبرال‌دموکرات از نظام اسلامی به این جهت است. حال باید جمهوریت را نجات داد و یا زیر پا گذاشت؟

13- در مباحث فلسفه، روند شکل‌گیری خودآگاهی نسبت به آزادی مورد بحث قرار می‌گیرد و حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با همان شعور إشراقی خود تا آن‌جا متوجه این امر شدند که برای تحقق جمهوری اسلامی رأی مردم را به میان آوردند، در حالی‌که در آن زمان همه‌ی مردم به هر آن‌چه حضرت امام پیشنهاد می‌کردند تن می‌دادند، ولی امام با طرح رأی‌دادن به نظام، روحِ تاریخی ملت را در آن‌ها زنده کرد و معنابخشی تاریخی را صورت عملی بخشید. در این رابطه همه‌ی ما به خوبی با جان خود احساس کرده‌ایم که اسلامِ داعش یک اسلام دروغین است زیرا آزادی را نمی‌فهمد، پس اسلام حقیقی که ضد اسلام داعش است حتماً آزادی انسان را پاس می‌دارد، هرچندباید برای آن هزینه دهد و با پاس‌داشت آزادی که فعلاً با روح غربی آلوده شده، ظاهراً از اهداف اصلی انقلاب عقب بیفتیم، ولی این سرآغازی است که ما را به معنای حقیقی دیانت می‌رساند از آن جهت که دیانت در قالب تحجر، دیانت نیست.

14- با توجه به این‌که آزادی مثل هر معنایِ قدسی و هر اسمی از اسماء الهی، خود را در قالب چیزی نشان می‌دهد، می‌توان به این نکته فکر کرد که در این تاریخ آزادی خود را در قالب جمهوریت به صحنه آورده تا هرکس بتواند حق خود را در متن آزادی مطالبه کند و هرکس با رعایت حقوق انسان‌ها، آزادی آن‌ها را پاس دارد تا به خود هویت و موجودیت ببخشد، از آن جهت که آزادی یک نوع موجودیت برای انسان است و اراده‌ی انسان را به معنای حقیقی فعلیت می‌بخشد زیرا اراده بدون آزادی یک مفهوم تهی است و به همین جهت خداوند در عین دستورات شرع به انسان‌ها، آزادی و اختیار انسان‌ها را برای رعایت دستورات‌اش از آن‌‌ها نگرفته، بلکه خواسته است در عین آزادیِ انسان‌ها ، آن دستورات عملی گردد.

15- این کافی نیست که انسان به خاطر حق انتخابی که دارد خود را آزاد بداند، بلکه باید در نسبتی که با دیگران برقرار می‌کند آزادی را احساس کند. یعنی آزادی با خودمحوری شکل نمی‌گیرد، پس اگر می‌خواهیم به اراده‌ی آزاد برسیم باید به اراده‌ای مشترک دست یابیم و در این رابطه است که عرض می‌کنم افق آینده‌ی جمهوری اسلامی روشن است، زیرا اتحاد و اشتراک واقعی در توحید صورت می‌گیرد و نه در شرک.

16- حتماً به این نکته فکر کرده‌اید که «ما در دنیای ماها، ما هستیم و نه در دنیای من‌ها» و این یعنی به فعلیت‌آوردن خود در بستر جمهوری اسلامی. و آل سعود چون این را نمی‌فهمد، در بی‌آیندگی به‌سر می‌برد و مجبور است مثل دون‌کیشوت عمل کند، مثل بعضی از مذهبی‌های ما یا مثل بعضی از نیروهای امنیتی که متوجه نیستند انسان‌ها در ارتباط با انسان‌ها، انسان می‌شوند، پس باید تا آن‌جا که ممکن است نسبت به بقیه شکوفا بود و گشودگی داشت تا آن‌ها را فهمید، وگرنه با تصورات خود نسبت به دیگران زندگی می‌کنیم. یعنی با ترساندن مردم نمی‌توان جامعه را حفظ کرد، با جمهوریت و رعایت آزادی می‌توان جامعه را حفظ نمود. البته این‌که باید بزهکاران مرعوب باشند که باید باشند، امر دیگری است.

17- ما در نظام جمهوری اسلامی و رعایت حق آزادی انسان‌ها مطابق آموزه‌های دینی به آن نوع از خلاقیت سیاسی دست می‌یابیم که با تفکر و تقوا همراه است و از این طریق جمهوریت شکوفا می‌شود و از لیبرال‌دموکراسی که جواب‌گوی به امیال سرگردان مردمان است، فاصله می‌گیریم. زیرا اراده‌ی آزاد وقتی ثمر می‌دهد که از اندیشه تهی نباشد.

 تا انسان نداند چه چیزی را باید اراده کند و وقتی حق و حقیقت مدّ نظر انسان‌ها نباشد آزادی چگونه پاس‌داشته می‌شود؟

18- در فضای لیبرال‌دموکراسی، انسان‌ها تنها خودِ صوری خود را به‌عنوان انسان مدرن معنا کرده‌اند و جمهوری اسلامی با نظر به حقیقتِ آزادی بنا دارد با ارزش‌نهادن به آزادی این نوع برداشت از خود را اصلاح کند، نه آن‌که انسان‌ها را سرکوب نماید، هرچند معلوم است این مسیر در فضای سیطره‌ی فرهنگ مدرنیته چندان هموار نیست. ولی نباید فراموش کرد که شکل‌گیری ابعاد متعالی انسان در راستای بازشناسی دیگران و احترام به آزادی و حقوق دیگران شکل می‌گیرد و از این طریق انسان از زندان فردیتِ ذرّه‌ایِ خود آزاد می‌شود و در وسعتی ماورای اُبژه و سوبژه به درک واقعیات می‌رسد، به همان معنایی که «من‌ها»، «ما» می‌شوند و آزادی هرکس در درک آزادی دیگری برای هرکس احساس می‌گردد. این آن نوع آزادی است که می‌شود انسان برای تحقق آن انواع سختی‌ها را تحمل کند و حتی جان خود را به خطر بیندازد.

19- این‌جا می‌خواهم نظر جنابعالی و سایر دوستان را نسبت به این امر، حساس کنم که اگر به یک معنا دموکراسی به گفته‌ی هایدگر جواب‌گویی به میل‌ها و اهواء سرگردان است که هست و امکان این هست که در جمهوریت هوس‌های سرگردان به میدان آید، با این‌همه آزادی بدون جمهوریت ضمانت و بقایی ندارد و اگر بر جمهوریت تأکید نشود در این تاریخ احساس انسان‌ها نسبت به آزادی سرکوب‌ خواهد شد، از این جهت باید آزادی طوری به میان آید که زندگی ما را شکل دهد، می‌ماند که چگونه زهر مسموم جمهوریت را کشید که از این جهت در تشکیلات سیاسی، وجود شورای نگهبان امر بسیار مبارکی است تا هرکس به امید تحریک امیال مردم نخواهد جمهوریت را آلوده کند و افرادی که تا حدّی آزادی را از بی‌بند و باری تفکیک می‌کنند نامزد انتخاب مردم باشند و از این مهم‌تر باید از طریق انقلاب اسلامی افقی گشوده شود که انسان‌ها آزادی خود را سخت محترم بشمارند و اراده‌ی آزاد خود را از انواع آلودگی‌ها حفظ کنند و سخن بنده با جنابعالی برای تفکر در این موضوع است که فعلاً در اجمال خود قرار دارد.

20- با توجه به آن‌چه تا کنون عرض شد و با این اوصاف می‌توان گفت: «امروز اسارت در جمهوری حجاب بزرگی شده تا انقلاب نتواند به درستی ظهور کند؟» و طوری نتیجه بگیریم که باید از دست جمهوریت راحت شد؟ و یا باید به این موضوع فکر کنیم که چگونه در دل همین جمهوریت از غرب عبور کنیم و با متذکرشدن به ابعاد قدسی انسان‌ها و به خودآگاهی‌رساندن آن‌ها نسبت به آزادی  که اراده‌ی آزاد آن‌ها را به آن‌ها گوشزد می‌کند و در آن دیگر غرب انتخاب نمی‌شود، غربی که انسان در آن نسبت به انتخاب آزاد در اسارت است؟

فکر می‌کنم تا حالت فوق برای انسان‌ها پیش نیاید نظر حقیقی به حضرت حجت(عج) نمی‌توان کرد که بنا دارند استعدادهای انسان را به اوج خود برسانند و این محقق نمی‌شود مگر در بستری که انسان‌ها نسبت به آزادی خود به خودآگاهی رسیده باشند و بخواهند رها از اسارت‌ها به عالی‌ترین نقطه‌ی انتخاب خود که انتخاب پروردگار عالم است برسند و افقی را در مقابل خود بگشایند که در آن افق اهداف توسعه‌یافتگی ارزشی نداشته باشد، البته این بدان معنا نیست که غرب را و خودِ توسعه‌نیافتگی را نشناسیم، زیرا در آن صورت در عزم عبور از غرب گرفتار توهّم می‌شویم و معتقدم آقای دکتر داوری در کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعه‌نیافتگی» می‌خواهد متذکر این امر شود.[3]

20- حقیقتاً درست درک کرده‌اید که ما در بین‌الطلوعین انقلاب که هوا گرگ و میش است، قرار داریم و اگر متوجه جایگاه تاریخی خود نشویم به امید نزدیکی به میش، به گرگ نزدیک می‌شویم. و همه‌ی حرف در این یک کلمه است که اگر در بین‌الطلوعین هستیم که خورشیدِ توحید در مقابل غروب استکبار در حالِ بالاآمدن است و همه‌چیز گواه است که چنین طلوعی تقدیر این زمانه است، چرا با ناامیدی نظاره‌گر صحنه باشیم؟ چرا نباید برای معنابخشی به خود، خود را در پرتو این نور غرق نکنیم؟ در حالی‌که ما را فرا گرفته. چگونه می‌توان نگهبان انقلاب اسلامی بود اگر آن را حقیقت وجودی دوران ندانیم؟ آیا جز با گوش‌سپردن به آن از طریق وجودِ خود و به زبان‌آوردن تعلق خاطری که به آن داریم می‌توانیم بار سنگین این مسئولیت این دوران را به دوش بگیریم؟  

رخداد تاریخی، یک نوع آشکارشدن است برای جان انسان، مثل فهمیدن‌های معمولی نیست، انسان در آن واقع می‌شود و اگر نسبت به آن خودآگاهی پیدا کند می‌تواند از آن تغذیه کند و با آن هماهنگ گردد، در آن صورت به داخل آن رخداد کشیده می‌شود و در آن حالت امری معنادار، اعتبار و مرجعیت خود را بر آن فرد یا ملت‌ حاکم می‌گرداند و به آن ملت خطاب می‌کند و آن ملت آن معنا را از خود می‌کند و حاضر می‌شود با آن زندگی کند و به آن آری بگوید.

ما در انقلاب اسلامی در داخل رخداد حقیقت این دوران قرار گرفته‌ایم قبل از آن‌که فکر کنیم چگونه باید به آن باور داشته باشیم. پیش‌فهم‌هایی است در امری معنادار و معنوی که در «سنت» رخ می‌نمایاند و در افق درونی انسان‌ها عالَمی را به آن‌ها عطا می‌کند و انسان‌ها در آن عالَم از خود، فهمی خاص پیدا می‌کنند. وظیفه‌ی ما جهت تفسیر این رخداد توجه به پشتِ صحنه‌ی آن است تا بیرون از فرهنگ مدرنیته، فهم تازه‌ای از خود پیدا کنیم و وارد تاریخی اثرگذار شویم.

22- بنده بر آن هستم که بگویم انقلاب خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را این‌گونه که در شماره‌ی قبل عرض شد، باید یافت و تأکید می‌کنم وقتی در بستر توحید تاریخی خود قرار گرفتیم، در بستر پرورش دوره‌ی آگاهی قرار گرفته‌ایم و این آگاهی خواه ناخواه زمان‌بر است و با خون دل همراه است، ولی حتماً ما را به نتیجه می‌رساند و در بین راه متوقف نمی‌شود.

23- یک دیالگ و گفتگوی کافه‌ای نیست که از سرِ بی‌دردی با هم درد و دل کنیم و تفنن بورزیم نه شما اهل این نوع روشنفکری‌ها هستید و نه بنده. این گفتگو تذکر به راه سختی است برای رسیدن به دانش واقعی که باید آن را انتخاب کرد و یا باید در مسیر جستجو قرار گرفت.

24- اگر شما در این تاریخ جزئی از من نبودید نمی‌توانستم نسبت به سخنان شما حساس باشم، گویا در این گفتگو بُعدی از خودم با خودم سخن می‌گوید و از این جهت نمی‌دانم با خودم در حال سخن‌گفتن هستم یا با شما.

بنده در این گفتگوها خود را جستجو می‌کنم بدون آن‌که تصور کنم از پایگاهی مطمئن سخن می‌گویم وگرنه باب گفتگو بسته می‌شود و البته معتقدم ما با انقلاب اسلامی و با اتحاد کاملِ ملت کاری را انجام داده‌ایم که هنوز به آن آگاهی که دقیقاً بدانیم چه کاری کرده‌ایم و چگونه می‌توان آن را به مرحله‌ی بعدی برسانیم، نرسیده‌ایم ولی «آن‌قدر هست که بانک جرسی می‌آید» و شواهدی در میان است که خبر از آن دارد کاری بس عظیم صورت گرفته، حتی به دست آن‌هایی که فعلاً پشیمان‌اند از آن‌چه کرده‌اند. مگر انقلاب فرانسه به ظاهر در محدوده‌ی کشور فرانسه اتفاق نیفتاد ولی تأثیر جهانی پیدا کرد و در آن انقلاب به نام بشریت سخن گفته شد؟ هرچند در مرحله‌ای از رشد خود تناسب خود را از دست داد، که به نظر بنده به جهت آن بود که افق راهنمایی که همان مهدویت است، در مقابل خود نداشت.

25- نحوه‌‌ای از سوختن را می‌شناسم که شخص نه، توانسته است مطابق فرهنگ گذشته خود را بنمایاند و معنایی مطابق معنایی که انسان‌ها در آن فرهنگ برای خود احساس می‌کنند را در خود احساس کند، و نه، توانسته است در وضع موجود که به ظاهر صورت انقلاب اسلامی است خود را تعریف کند و به میدان آید؛ زیرا در جایی خود را جستجو می‌کند که نه آن است و نه این، ولی چشم در افقی دارد که با انقلاب اسلامی گشوده است و با زندگی خود به آن اشاره دارد. این نوع سوختن، سوختنی بسیار پر ثمر است هرچند مردمِ زمانه‌ آن‌ها را درک نکنند و قصّه‌ی آن‌ها قصّه‌ی کسی باشد که در موردش گفته‌اند: «ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد»، اینان فرزندان واقعی انقلاب اسلامی‌اند.

26- آزادی به‌عنوان حقیقت انقلاب اسلامی، هدفی است که قوام انقلاب اسلامی به آن است و کسانی که به نام آزادی، انقلاب اسلامی را به صحنه آوردند باید متوجه باشند با تلاش و از خودگذشتگی و تقوایِ فراوان آن هدف به فعلیت می‌آید. بدون رنج تحقق آن فعلیت ممکن نیست، از جنس همان رنجی که بنده در کلمات شما می‌یابم، بدون آن‌که در آن تاریک‌اندیشی احساس شود و این رنج آگاهی از ظرفیت دورانی است که با انقلاب اسلامی ظهور کرده و به صورت خاصِ خود پیش می‌رود بدون آن‌که به‌راحتی از حجاب‌های دوران بگذرد. ولی بشر از آزادی خود آگاه شده و به دنبال بهترین اراده جهت تحقق آزادی است، زیرا اراده بدون موضوعی که حکایت از آزادی کند، اراده‌ای تهی است. آیا بهترین موضوع برای اراده‌ آن نوع آزادی نیست که در این دوران انقلاب اسلامی متذکر آن است و شهدا برای تحقق آن جان دادند و به جایگاهی آن‌چنان مقدس رسیدند که استخوان‌های آن‌ها نیز تاریخ‌ساز شده.

27- به کدام آزادی باید راضی شد وقتی به شکلی از آزادی از طریق انقلاب آگاه شده‌ایم که وسعت و بزرگی آن هنوز قابل درک نیست؟ چگونه آن را مفهوم کنیم تا اراده‌ی تحقق آن پیش آید وقتی تاریخِ به صحنه‌آمدن انقلاب اسلامی در انتظار ما نیست و جلو می‌رود و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم با نتایج آن روبه‌رو می‌شویم و خطر آن‌جا است که آن نتایج را از خود ندانیم و به دنبال آن هستیم که غرب تکلیف ما را تعیین کند.

28- حساسیت نسبت به آزادی به معنای حقیقی آن و پاس‌داشتِ آن و نظر به جمهوریت در متن آزادی حقیقی، منجر می‌شود تا تنفر انسان‌های آزاده از رواج فحشاء به نام آزادی که بستر ضایع‌کردنِ نسل‌ها است، ظهور کند و بفهمیم به اسم آزادی در جوامع اسلامی چگونه دام‌هایی برای فاسد‌کردن مسلمانان فراهم شده.

29- بگذار باز تأکید کنم که آن‌چه بنده از جمهوریت در بستر انقلاب اسلامی می‌گویم آن چیزی نیست که فعلاً تحقق یافته است، بلکه تذکر به این نکته است که در بستر انقلاب اسلامی که جوابی است به طلبِ آزادی بشرِ این دوران، در سنت قدسی و نه عرفی، نوعی جمهوریت در حال تولد است که ابعاد متعالی طلب آزادیِ بشر را در زندگی زمینی او جواب می‌دهد. و فکر می‌کنم اصرار رهبری معظم انقلاب برای شرکت مردم در انتخابات با هر گرایش و سلیقه‌ای، جهت جوابگویی به همان طلبِ آزادی است تا مردم ایران آن را در خود احساس کنند.

30- ما تا انقلاب اسلامی را نفهمیم نمی‌توانیم مطابق تاریخی فکر کنیم که انقلاب اسلامی در آن قرار دارد و می‌خواهد مطابق این تاریخ، آزادی را معنا نماید. این جا است که در مورد آن جمله‌ی شما می‌توانم با شما وارد گفتگو شوم که می‌فرمایید: جمهوریت، یک موضوع مدرن است و نسبتی با انقلاب اسلامی که بنا دارد از مدرنیته عبور کند ندارد. آری! مطابق تاریخی که در آن قرار داریم که خودآگاهی نسبت به آزادی است، جمهوریت به میان آمد و در انقلاب فرانسه متعَیّن شد. ولی آن‌چه در این تاریخ اصالت دارد آزادی است که یک موضوع انسانیِ فوق تجدد و مدرنیته است. و با خودآگاهیِ بشرِ این دوران، ظهوری خاص یعنی مطابق این دوران پیدا کرد. آیا با توجه به این امر نمی‌توان جمهوریت را از آنِ خودمان بدانیم و آن را از آنِ خودمان بکنیم، از آن جهت که آزادی را از خود می‌دانیم؟  از آن طرف سخت معتقدیم «تبرّی» از هر آن‌چه غیر قدسی است، خودْ یک تفکر است و به هیچ‌وجه نمی‌توان با لیبرال‌بازی‌های عرفیِ فرهنگِ مدرن خود را از آن نوع «تبرّی» که خودْ نوعی تفکر نسبت به واقعیت است، محروم کرد و لذا باید مواظب باشیم به روحی نزدیک نشویم که افق معنوی ما را تیره و تار می‌کند.[4]

31- بنده به دنبال بهانه‌ای بودم که این عرایض را به صورتی اجمالی مطرح کنم و شما این فرصت را فراهم کردید، امید است توانسته باشم افقی برای تفکر گشوده باشم تا هم‌چنان در این راه‌های جنگلی، روشنی‌گاه‌هایی، یکی بعد از دیگری در مقابل ما، ما را هم‌چنان به جلو و جلورفتن دعوت کند و گمان نکنیم به آن مرحله‌ای که بعد از طی مراحل قبلی می‌رسیم، مراحل بعدی، با یک جهش در مقابل ما قرار می‌گیرد، چنین نیست و معنای منطقی انتظار آیا همین نیست؟ سفری است که باید طی کرد و نه در این مسیر خسته باید شد و نه ناامید، همیشه میوه‌ی درخت در آخر ظهور می‌کند، ولی همواره آن میوه با درخت و با باغبان هست زیرا در امور حقیقی، غایتِ مفقود معنا ندارد و آن‌چنان نیست که ما در راستای رسیدن به غایت انقلاب در مرحله‌ای از حضور تاریخی خود متوقف شویم مگر آن‌که از بستر آزادی و رعایت حقوق انسان‌ها خارج گردیم و تقابل با استکبار را به تقابل با نیروهای خودی تبدیل کنیم و از هویت‌بخشی با تقابل با استکبار باز بمانیم.

قسمت‌های مهمی از سؤال شما بی‌جواب ماند، ولی امید است که بابی جهت تفکر گشوده شود که بقیه‌ی مباحث در آن معنای خود را پیدا کند.توانسته باشم از عقلانی و قدسی‌بودن آزادی به عنوان یک فضیلت سخن بگویم که در انقلاب اسلامی تبلور پیدا کرد و آزادی  از خودبیگانگی بیرون آمد و در واقعیت به صحنه ظهور کرد. درست است که آزادی به انسان معنا می‌دهد ولی در هر دوره‌ای انسان است که به آزادی معنای خاص آن دوره را می‌دهد و از این جهت باید متوجه معنای آزادی در این زمان و در بستر انقلاب اسلامی شد.

 

موفق باشید  

 


[1] - تصور بنده آن است که در قسمت‌های نانوشته‌ی برجام، توافق‌هایی جهت تحقق سند 2030 در میان است و روحی که در نظام اسلامی در جریان است آن توافق را ناکام گذاشت و نظام استکباری را به شدت نسبت به این امر خشمگین نمود تا آن‌جا که پس از حساسیت نظام نسبت به سند 2030 انواع تحریم‌های عجیب و غریب در حال تدوین است.

[2] - حضرت علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «وَ لا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّا» بنده‌ی هیچ‌چیز مباش، زیرا خداوند تو را آزاد آفریده.

[3] - به فصل شانزدهم کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعه‌نیافتگی» صفحه‌ی 319  رجوع شود. با نظر به این جمله که می‌فرمایند: «بیگانگی با زمانِ جدید، مسائل و امور را دگرگون و پراکنده جلوه می‌دهد و معمولاً توجه نمی‌شود که مسائل به‌درستی طرح نشده‌اند و به این جهت در حلّ آن‌ها نمی‌کوشند و به این پندار که با تدبیر خود آن را حلّ می‌کنند، دل‌خوش‌اند.

[4] - بنده نمونه‌ی جمع بین «آزادی» و «تبرّی» را در حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» می‌بینم که در عین پایداری بر تبرّایِ دینی هرگز گرفتار تحجر نمی‌شوند و در عین تأکید بر آزادی در دام لیبرالیته و إباحه‌گری نمی‌افتند.

16865

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: نظر جنابعالی را در مورد حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی در مورد جایگاه علمی و فقه ای خواستارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین این‌که بنده در این موارد تخصص لازم را ندارم، همین اندازه ایشان را یکی از ستون‌های فقه آل محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و در خدمت اسلام و مسلمین می‌دانم. موفق باشید

16499

روزهبازدید:

متن پرسش
آیا غذای روح می تواند جای غذای جسم را بگیرد؟ یا غذای روح چقدر تاثیر گذار بر جسم می تواند باشد؟
متن پاسخ

بسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «روزه دریچه‌ای به عالم معنی» که روی سایت هست در این مورد، نکاتی دارد که ان‌شاءالله می‌توند مفید باشد. موفق باشید

16353
متن پرسش
با سلام: استاد این آیه از قرآن که خداوند می فرماید اگر دعای افراد نبود خداوند اعتنایی به آنان نمی کرد یا به معنی دیگر ارجی برایشان قائل نبود، را در جایی مطالعه می کردم که نوشته بود با توجه به اینکه آیه ی آخر سوره است و با توجه به قسمت بعدی آیه و مفاهیم قبلی آیات، اینطور بر می آید که خطاب خداوند به کافران است، در اصل که اگر دست از کفرشان بر ندارند خداوند ارجی برایشان قائل نيست. اول اینکه آیا به نظر شما این برداشت درست است یا نه؟ و شما این آیه را در راستای توضیح تقدیرات انسانها و همه ی انسانها آوردید و اینکه چگونه دعا ربط با تقدیرات دارد؟ لطف می فرمایید به طوری که زحمتتان نشود مختصری در مورد اینکه این آیه در مورد تقدیرات انسانها چگونه توضیح داده می شود یا صدق می کند توضیح بفرمایید؟ مطلب را خوانده ام ولی برایم جا نیفتاده. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آن‌چه در جواب سؤال شماره‌ی 16352 عرض شد دعا؛ نقش اساسی در تعالی تقدیر و سرنوشت انسان دارد و شواهد روایی و قرآنیِ روشنی در این مورد هست. ولی همین‌طور که می‌فرمایید آیه‌ی مذکور با دو نگاه مورد توجه قرار گرفته است و همه قبول ندارند که معنای آیه، معنایِ دعوت به دعا می‌باشد. موفق باشید

16334
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را پیشاپیش تبریک عرض می کنم و التماس دعا دارم. استاد عزیز! ما با جریانی که همچنان آقای احمدی نژاد و دولت ایشان را به تهمت انحراف می کوبد چه کنیم؟ دو روز پیش جناب حجة الأسلام یا دکتر رضا غلامی مؤسس و رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا سخنرانی با عنوان «خطر ظهور نوفرقانیسم» داشتند که متن آن نیز در صفحه ایشان در سایت و کانال تلگرامی عصر اندیشه متعلق به آقای فضلی نژاد منتشر شد. در این مقاله ایشان آقای احمدی نژاد را متهم به نوفرقانیسم کرده اند و نسبت به خطر احیاء آن هشدار داده اند. مقاله طبیعتا با واکنش منفی علاقه مندان به آقای احمدی نژاد مواجه شد و اتفاقی عجیبی که امروز افتاد این بود که آقای هاشمی وزیر بهداشت دولت اعتدال با انتشار یادداشتی در تأیید نگاه آقای غلامی و اتهام ایشان به آقای احمدی نژاد به کمک ایشان آمدند! آنچه که ماجرا را پیچیده تر می کند این است که تز فرقانی بودن آقای احمدی نژاد را پیشتر از این مهدی قوچانی در مهرنامه نیز مطرح کرده بود و ریشه های این پدیده در تاریخ ایران را حتی به دروس آیت الله خامنه ای در دهه 40 و 50 کشانده بود! در آن مقاله عجیب، ریشه های گروه های متنوعی از جمله فدائیان اسلام، فرقان، مجاهدین خلق، مؤتلفه و بنی صدر همگی به رویکرد سلفی گری و بنیاد گرایی شیعی یا آن چه وی آن را «توحید سیاسی» می نامد منتسب شده است و این گروه را با جریان سلفی و تکفیری در جهان اهل سنت یک کاسه کرده است! در مقاله ایشان حتی نهضت خود امام خمینی (ره) و به طور غیر مستقیم شخص امام خمینی نیز از این اتهام انحراف عقیدتی (توحید و سلفی گری سیاسی) مبری نمانده بود! ظاهرا با ماجرای بسیار پیچیده ای رو به رو هستیم! در جریان اتهام زنی به آقای احمدی نژاد با اتهاماتی چون تندروی و روحانیت ستیزی، از یک طرف امثال آقایان هاشمی و روحانی و موسوی و اصلاح طلبان لیبرال و اصولگرایانی چون آقای لاریجانی هستند از طرف دیگر شخصیت های موجه و وزینی چون آیت الله مصباح و علامه جوادی آملی و نزدیکان ایشان مثل همین آقای غلامی و بعضی از مراجع تقلید و حتی حسین شریعتمداری و فضلی نژاد، و آنچه همه اینها را عجیب تر می کند این است که جریان تخریب و عناد علیه آقای احمدی نژاد در خارج را با سعودی ها و صهیونیست ها و آمریکا و انگلیس می شناسیم!! و عجیب تر این که مقام معظم رهبری با حمایت بی سابقه خود از آقای احمدی نژاد در برابر تمام این جریان ناهمگن قرار می گیرند که فصل مشترکشان عناد و نفرت از آقای احمدی نژاد است!! آری در تبیین این وضعیت عجیب می توانیم مثل بعضی طرفداران سطحی نگر آقای احمدی نژاد بگوییم: ببینید چگونه جریان لیبرال و «روحانیت ارتجاعی» و «اصولگرایان متحجر» با امپریالیسم و صهیونیسم دست به دست هم دادند برای زمین زدن یک آهنگرزاده عدالت خواه!! اما ماجرا همان طور که می دانیم بس پیچیده تر از این تحلیل های سطحی نگرانه است که به جای این که دردی را درمان کند و عقده ای را تسکین دهد بیشتر به دشمنی و اختلاف و حتی تأیید اتهامات آنها کمک می کند! به نظر می رسد باید کسانی پیش قدم شوند و این کلاف سردرگم را باز کنند و در ماجرای آقای احمدی نژاد و عشق و نفرت و صف بندی های سیاسی عجیبی که او برانگیخت تأمل و تحقیق کنند و جوانب موضوع را روشن کنند چرا که استمرار این کلاف سردرگم ظاهرا به ضرر انقلاب است چنان که همان طور شاهد بودیم شکست تبلیغاتی آقای احمدی نژاد در نهایت به تقویت جریان غرب گرا و استکبار خارجی منتهی شد و همچنین به نوعی باعث بی حسی افکار عمومی در برابر انحرافات و ضعف های جدی دولت فعلی شده است! با توجه از بذل عنایت جناب عالی با التماس دعای خیر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که بعضی از جریان‌های علاقه‌مند به آقای احمدی‌نژاد مسیر افراط را پیش گرفته‌اند و ضعف‌های ایشان را نادیده می‌گیرند، و حالتِ مریدی و مرادی به میان آمده است؛ بحثی نیست. تا آن‌جایی که یکی از این مریدها به بنده می‌فرمودند چون شما دفاع همه‌جانبه از آقای احمدی‌نژاد نمی‌کنید، زبان‌تان زبان شیطان است. البته این، عمومیت ندارد. و در این‌که جبهه‌ی مخالف آقای احمدی‌نژاد به هیچ‌وجه انصاف را رعایت نمی‌کند و حتی بعضاً عقده‌گشایی می‌نمایند و برنامه‌های آقای احمدی‌نژاد را که به نظر بنده به اهداف انقلاب نزدیک‌تر است را، نیز مانع برنامه‌های خود می‌دانند بحثی نیست. تازه موضوع آقای قوچانی و آن مقاله که بنده نیز دیده‌ام، مسمومیت خاص خود را دارد. با این‌همه اگر بتوانیم در این فضا و در زیر سایه‌ی وظیفه‌ی «تبیین» راهی را نشان دهیم که رهبری معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» در 14 خرداد امسال مطرح کردند، با تأکید بر روح انقلابیِ انقلاب و درست‌نشان‌دادنِ شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و روحیه‌ی انقلابی آن مرد الهی، انقلاب به‌خوبی از بین این گذرگاه‌ها و موانع عبور می‌کند و به لطف الهی ادامه می‌یابد. این‌ها در توهّم برگشتِ آقای احمدی‌نژاد به هر در و دیواری می‌زنند و بیشتر بدمستیِ خود را ظهور می‌دهند و با تعمق و تبیینِ اهداف اصلی انقلاب، نه‌تنها از این افراد حتماً عبور خواهیم کرد، مسلّم انقلاب با احمدی‌نژاد دیگر در مسیر تحقق اهداف خود جلو می‌رود. موفق باشید

15042
متن پرسش

سلام استاد: درباره مسئله اربعین شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی می فرمایند بحث اربعین فقط بحث زیارت است نه بازگشت اسرا به کربلا و یا دیدار با جابر انصاری. در حالی که حتی در مراسم های سوگواری در محضر رهبر هم، روضه بازگشت اسرا به کربلا خوانده شده. آیا نظر شهید مطهری درست است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک نظر همین نظرِ شهید مطهری است با توجه به این‌که معتقد باشیم اُسرا حدود یک‌ماه یا بیشتر در شام مانده‌اند. ولی اگر معتقد باشیم حدود ده روز بیشتر در شام نمانده‌اند، امکان آن هست که در همان اربعینِ اول به کربلا مشرف شده باشند. موفق باشید

11270
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: با توجه به سوال 11249 که فرمودید: (این چیز بدی نیست و إن‌شاءاللّه شما را از یک شخصیت ساده به شخصیت عمیق دینی تبدیل می‌کند. هنر شما باید این باشد که جواب اشکالاتی که به ذهن‌تان می‌رسد را با تحقیق و تعمق بدهید، نخواهید با جواب‌های ساده و سرسری از شرّ سؤالات‌تان راحت گردید. این سؤالات می‌خواهد شما را به تحقیق و تعمق بکشاند.) چگونه و از چه راهی و با چه کتبی در مسیر تحقیق و تعمق در آن موضوع ذکر شده گام برداریم که گمراه نشویم و به سرمنزل مقصود برسیم و جزء اهل یقین باشیم؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان به عنوان موجودی مجرد در حقیقت ذات خود در همه‌ی عوالم حضور دارد و با همه‌ی مخلوقات مأنوس است، افکار غلط و صفات بد او را از حقیقت ذاتش فاصله‌ داده است و گرفتار وَهمیات کرده. با شناخت هرچه بیشتر خود و با آزادشدن از صفات بد می‌تواند در عالم زندگی کند و با صلح و آشتی با پدیده‌ها سراسر عالم را - حتی با عالم ماده را - کیفیت می‌بیند. پیشنهاد می‌کنم مثل بچه‌های آدم در کنار دروس دانشگاهی‌تان، ابتدا کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را همراه با شرح صوت آن و سپس کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» را همراه با شرح صوتی آن و بالاخره «برهان صدیقین» را همراه با شرح صوتی آن کار کنید تا آرام‌آرام احساس حضور در محضر خدا از طرف خدا به شما هدیه شود. موفق باشید
10883
متن پرسش
ﺳﻼﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻋﺰﯾﺰ: ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺳﻮﺍﻝ ۱۰۸۳۰ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ می خواستم ﻓﻘﻂ به ﺧﺎﻃﺮ این‌که ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻮﺍﻝﻫﺎ ﺭﺍ می‌دید ﺗﺸﮑﺮ کنم پس ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮقع و ﺩﺭ ﺍین زمانه ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ پیش ﻫﺮ ﮐﺴﯽ که می رویم ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﻫﺎی ﺑﯿﺨﻮﺩ ﻭ مزخرف می کنند ﺍﻣﺎ ﭘﯿش ﺷﻤﺎ ﮐﻪ می آییم ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﯿﺪ فقط خدا ﻭ ﺭﺍه ﺭﺍ نشان می‌دهید و به ﻗﻮﻝ خودتان ﺍﻓﻘﯽ جدید ﺟﻠﻮﯼ پایمان می‌گذارید. ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﻦ ده ﻧﮑﺘﻪ ﺍﺯ معرفت النفس ﻭ برهان صدیقین ﻭ حرکت جوهری شما را کار کرده‌ام و سعی می‌کنم ریاضت ﺷﺮﻋﯽ ﺑﮑﺸﻢ. به ﺧﺪﺍ ﺑﻌﻀﯽ مواقع اکثرا در شب وقتی به درختی زمین دست نخورده ای ﻭ ﻏﯿﺮﻩ نگاه می‌کنم یک حالت عمیق و با نشاطی به ﻣﻦ دست ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺪﺍﻭﻡ این حالت و عمیق‌ﺗﺮشدن آن چه کنم؟ اگر از دیدن این چیزها محروم شوم چه کنم؟ ﺑﻌﻀﯽ مواقع هم به ﺧﺎﻃﺮ کارهای زندگی به ﻣﻦ یک حالت ﺍﺿﻄﺮﺍﺑﯽ شدید دست می دهد ﺍﺯ (ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺗﺎ به حال) ﮐﺘﺎﺑﯽ و راهنمایی مرا کنید. ﺧﺪﺍﯾﺎ عمری ﻓﻮﻕ العاده طولانی و با برکت به آقای طاهرزاده ﮐﻪ واقعا ﻣﺎ ﺭﺍ درک می کنند ﻋﻄﺎ فرما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی آرام‌‌آرام از طریق اعتماد به دستورات الهی و عمل به آن‌ها متوجه شدیم حضرت رب العالمین در کلیه‌ی امور ما حتی امور جزئی، به نور رحمانیت‌اش حاضر است. اضطراب‌ها نمی‌توانند در روح و روان ما جا باز کنند. کتاب «جایگاه رزق در هستی» می‌تواند انسان را متذکر حضور حضرت حق در امور معاش نماید. موفق باشید
10176

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: روایات طینت منافات با اختیار ندارد؟ خواهشا توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرایضی در سؤال شماره‌ی 10046 داشته‌ام. موفق باشید
9492
متن پرسش
با این که کتاب رزق شما را خواندم اما چرا ایمان نمی آوریم به این که رزاق خدا است ؟ ریشه حرص ما در چیست؟ چرا با اطلاعات مذهبی در زندگی احساس دینی نداریم؟ چرا آرامش نداریم، چه کار باید کرد، علت احساس پوچی در زندگی چیست؟ خیلی اهل دنیا نیستم اما شور رزق و آینده دارم. انسان گاهی خود را بین دو راهی حس می کند چه کار کنم که خود را تفسیر کنم، چه کار کنیم که اضطراب جای خود را به یقین بدهد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه نسبت به رزق آزاد از حرص و مطابق وظیفه‌ی الهی عمل کنیم به همان اندازه خداوند رزّاق‌بودن خود را به ما مینمایاند. پس چاره‌ی کار اطمینان به خدا و اولیاء اوست. موفق باشید
7567

عصمت انبیاءبازدید:

متن پرسش
با سلام از کودکی بهمون گفتند که فقط اهل بیت معصوم هستند و در کره زمین 14 معصوم داریم. در کتاب مبانی نظری امامت و نبوت که از شما چاپ شده، خوندم که پیامبران باید عصمت داشته باشند. سوال من این بود که عصمت اهل بیت که توی قرآن هم ذکر شده با عصمت پیامبران چه فرقی میکنه؟؟ آیا خاندان اهل بیت مثل حضرت عباس و علی اکبر و حضرت زینب هم عصمت دارند؟؟ آیا عصمت درجه داره؟؟ ممنون یاعلی مدد
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همچنان که در روایات شیعه هست اهل‌البیت«علیهم‌السلام» به معنای کسانی که عصمت موهبی دارند در اسلام همان چهارده معصوم‌اند و در ادیان دیگر نیز بنا به روایات ما، همه‌ی پیامبران عصمت موهبی دارند. در این رابطه کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در قسمت "عصمت انبیاء" برایتان حرف دارد. کتاب روی سایت هست. در آن‌جا روشن می‌شود آری عصمت درجه دارد. موفق باشید
7315
متن پرسش
به نام خدا با سلام و احترام خدمت استاد عزیز پیرو سوالات مدیریتی از حضرتعالی (4549 و 6875) مطلبی در یکی از کتب جناب داوری اردکانی دیدم و برایم سوال پیش آمد خدمتشان ایمیل کردم جوابی فرستاد که فهمش برایم سنگین است لذا تقاضا دارم جواب ایشان را برایم باز کنید و بفرمایید منظور ایشان از روش چیست و آیا علم محض مرادشان است؟ همچنین تحلیل خودتان را بیان فرمایید؟ سوال از دکتر داوری: در کتاب سیر تجدد و علم جدید در ایران صفحه 306 اشاره فرموده اید که اصل اساسی علم جدید، سکولار بودن آنست. 1- منظور از علم جدید علوم طبیعی یا علوم انسانی است؟ 2- اگر امکان دارد موضوع را کمی باز کنید؟ پاسخ دکتر داوری: علم باید از روش پیروی کند و هیچ رأی و اعتقادی در علم مدخلیت داده نمی شود. معنی سکولار بودن هم همین است که ملاحظات اخلاقی و دینی دخالت داده نشود. علم ضد دین و ضد اخلاق نیست اما چون از حیث ماهیت با این هر دو تفاوت دارد و از اصول و قواعد روش پیروی می کند سکولار است
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روش علمی غیر از هدفی است که در یک علم دنبال می‌شود. می‌فرمایند در روش بحث اخلاق و دین مطرح نیست مثل آن‌که شما می‌خواهید آب را تجزیه کنید ولی در هدف‌گیری و نگاه به موضوع رویکردها فرق می‌کند، یکی ممکن است در تعامل با طبیعت نظر به حکمت الهی داشته باشد و یکی ممکن است طبیعت را یک پدیده‌ی مرده و بی‌هدف بداند. در کتاب‌های «مدرنیته و توهّم» و «عالَم انسان دینی» عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
5753

واقعه غدیربازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم یکی از اساتید دانشگاهی در رشته تاریخ می گفتند در نهج البلاغه و در قرآن هیچ صحبتی از واقعه غدیر ذکر نشده . خواهشمند است راهنمایی بفرمایید .
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: پس خطبه‌ی شقشقیه و خطبه‌ی 162 و این‌همه روایاتی که مرحوم علامه‌ی امینی در «الغدیر» از اهل سنت آوردند چه می‌شود؟! موفق باشید
5702
متن پرسش
سلام استاد . مگر اینگونه نیست که اگر 40 نفر بگویند فلانی این کار را انجام داده ولی خودش تکذیب کند باید به تکذیب خودش توجه کنیم؟ حالا آقای هاشمی صحبت راجع به سوریه را تکذیب کردند. آیا اصلاً احتمال اینکه آن فایل صوتی یا تصویری ساختگی باشد نیست؟ ضمن اینکه به فرض که این حرف را زده باشند حالا که حرف درست را می زنند کدامش را باید دنبال کرد. استاد تکلیف چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به نظر بنده دیگر نباید موضوع را دنبال کرد. موفق باشید
4179
متن پرسش
با سلام خدمت استاد فرزند پسر دو ساله ای داریم با توج به اینکه میخواهیم تربیت اسلامی داشته باشدو با توجه به این که بنده و خانمم شاغل هستیم و شغل خانمم هم طوری است که ساعت 5 و6 بعد از ظهر به خانه میرسد(البته اگر خدا کمک کند و انتقالی بگیریم زودتر میشود) لطفا در موارد ذیل راهنمایی بفرماییدکدام را انجام دهیم؟ 1-همسرم میگوید به خاطر تربیت فرزند تصمیم دارد از شغل خود استعفا دهد آیا همین کار را انجام دهد؟ 2- فرزند را به مهدکودک بسپاریم آیا با تربیت اسلامی منافات ندارد؟ 3- پرستار بگیریم و چه خصوصیاتی داشته باشد آیا شما میتوانید معرفی بفرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر اقتصاد خانواده اجازه بدهد که مادر کودک، کودک را تربیت کند برای آن کودک و مادرش و پدرش بهترین است. بقیه‌ی موارد را باید به جهت اضطرار انجام داد. موفق باشید
3529

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
پول ملی دیگر به اندازه کاغذ .... هم ارزش ندارد (یک رول کاغذ ... را دیگر نمی‌توانید با یک هزار تومنی بخرید. همین امروز امتحان کنید و اگر دروغ بود لعنتی نثار روح بنده کنید). الان در خارج وقتی رو می‌کنی ایرانی هستی مثل چیزی بد به ما نگاه می‌کنند، برای گرفتن ویزای اکثر کشورها مثل یک جنایتکار بالقوه در موردمان نهایت احتیاط را به خرج می‌دهند (قبلا اینطور نبوده. قدیمها عمویم زیاد آلمان و فرانسه میرفت ماشین میآورد. ویزا هم که کشک… هر لحظه اراده میکردی میرفتی. ریال برای مارک حکم می‌کرد. می‌گفت برای صبحانه چند نفری یک سبد تخم مرغ پخته! از زنی آلمانی خریده بودند خیلی تعجب کرده بود گفته بود قدر سیاست مدارهایتان رابدانید. در یوگوسلاوی وقتی می‌فهمیدند مسافر عبوری از ایران به طرف ترکیه آمده برای مغازه دارها روز عروسی بوده و از خوشی مست کرده و پایکوبی میکردند… در حیفا هر مسافری از اروپا و آسیا را صد جور چک می‌کردند در همین حین تا پاسپورت ایرانی را می‌دیدند فقط سلام نظامی می‌دادند، اینکار را عمدا جلوی چشم اروپاییها می‌کردند که خیلی برایشان سنگین بوده…) ایران به عنوان کشوری چاقوکش و لات شناخته میشود(قبلا بزرگترین کمک کننده آسیایی به سازمان ملل بود. ایران و ژاپن فقط در آسیا عدد بودند کره جنوبی کلا گم بود. پدر بزرگ من _که البته خان و میلیونر هم نبود_ کلفت کره‌ای داشت. کره‌ایها نمی‌توانستند با پول ایران شکم خود را سیر کنند به ناچار به بچه های شر محلات میگفتند برایشان قورباغه بگیرند) متاسفانه شاه آزادی سیاسی ایجاد نکرد. به مردم نفهماند که صفر کردن تورم همینطور الکی نیست. سیر کردن مردم کشکی نیست. توضیح نمی‌داد و مردم را قاطی نمی‌کرد. فقط دستور می‌داد چون عقیده داشت مردم نمی‌فهمند. گرچه حرفش را تاریخ اثبات کرد ولی باز هم باید روی مردم کار می‌کرد و حداقل چند حزب واقعی نه دکوری ایجاد میکرد تا حداقل روشنفکران جامعه بفهمند چه خبر است. وقتی با متحد کردن اعراب در اپک نفت را ۳۲ دلار کرد این (((((((((((((((((((((((((کارتر حرامزاده))))))))))))))))))))))))))) حکمش را صادر کرد. اگر در بین روشنفکران و مردم مشارکتی ایجاد کرده بود کارتر همه چیز خراب و پاریس و لندن و هفت جدشان//// می‌خوردند ایران را به این منجلاب بکشانند. ولی افسوس… رشد اقتصادی بدون حالی کردن مردم و احزاب آزاد و نهادهای مدنی باعث و بانیش هم را نابود می‌کند. یکی پیدا شد و گفت اقتصاد مال خر است، نفت مال سر سفره است و آب و برق مجانی است. هیچکس نپرسید برادر چطوری؟ دقیقا به چه روشی؟ با کدام کرامت و معجزه؟ بدبختی این است که زننده این حرف خودش هم خبر نداشت. باید درک و فهم ملت به این حد برسد که باباجان شما صاحب پنجمین ذخایر نفت و گاز و کلی معدن و سرمایه انسانی و جوان هستید اصلا نیازی ندارید یارانه صدقه بگیرید و نوکری کنید. آقای طاهرادزه من فقط تعجبم از این که شما مدام می گید احمد ی نژاد گفتمان انقلاب زا زنده کرد. چه زنده ای!! علتش هم اینه که شما از مسیر خونه تا محل تدریس پیاده نمیشید ببینید مردم چی می گندو دیگه دارن علنا به مفامات مذهبی بد وبیراه میگند. شاید بگین اینا امتحانه الهیه! وای اگه اینا را بگین . این همش سوء مدیریت همین اقایی هست که شما میگین ذیل احمد نژاد. والله در جنایت این فرد بر ایران و اسلام شما هم شریکید. چه ناله هایی که شب از رختخواب ها بر نمی خیزد. همسایه ما شش ماهه گوشت نخورده. دیگه دارن بعضی ها تن فروشی می کنند. عفتشان را مایه گذاشتند برا دو لقمه نان!!! آقای طاهرزاده دیگه بسه به خدا بسه چقدر گفتی ذی و ذیل بسه به خدا بسه! شما همون استاد طاهزاده ما باش!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: (برای خودش) بنده هم قبل از انقلاب و زمان شاه را درک کرده‌ام و در آن زمان در تهران کار می‌کردم این‌طور که به شما خبر داده‌اند نبود. نظام شاهنشاهی هم از نظر اخلاقی فاسد بود و هم از نظر اقتصادی. خوب است که لاأقل کتاب «از سید ضیاء تا بختیار» را که آقای بهنود نوشته و از طرفداران نظام شاهنشاهی بوده و فعلاً هم در خارج به‌سر می‌برد و مخالف انقلاب اسلامی است، مطالعه بفرمایید تا ببینید چه خبر بوده. مواظب باشید در قضاوت نسبت به افراد راه افراط را پیش نگیرید که خطر سوء عاقبت دارد. تأکید بنده بر روی سخنان رهبری است و سعی می‌کنم از زاویه‌ای که ایشان به آقای احمدی‌نژاد و دولت ایشان نظر دارند، نظر کنم. موفق باشید
2708
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار من نمیدانم چه مشکلی دارم که در بعضی از اوقات حالات خوب و حضور و توجه به خداوند دارم اما پس از چند روز دوباره کسل و کم توجه میشوم و تا پیدا کردن آن حال قبلی چند روز با خودم در گیر هستم و این امر مرا نا امید میکند!! لطفا مرا راهنمایی کنید و راهی برای خلاصی از این فشار به من معرفی کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این قرار سلوک است که قلب سالک گاهی در مسیر رجوع الی‌الله به عهد قبلی خود که مشغول امور دنیایی بود برمی‌گردد، ولی اگر بر دستورات شریعت الهی پایداری کنید رجوع قلب به عهد قبلی‌اش کم می‌شود. امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» فرمودند: « إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِض‏». دلها را روى آوردن و روى برگرداندنى است اگر دل‏روى آرد آن را به مستحبات وادارید، و اگر روى برگرداند، بر انجام واجب هایش بسنده دارید. موفق باشید
1872

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خواستم بدانم که آیا نام مستقیم از امیرالمومنین علیه السلام در قرآن آمده است یا نه؟ و اگر نه چرا؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- تاریخ گواه است که در زمان نزول قرآن، اختلاف قومی و قبیلگی به قدری قوی است که همه چیز حتی دین را تحتالشعاع قرار داده است و با اندک بهانهای اختلافها سر بر میآورد. 2- اکثریت مردم هنوز ایمانی که در برابر توحید و حکم خدا تسلیم شوند را بهدست نیاوردهاند تا تنها به آنچه حکم خدا است تسلیم باشند که نمونهی آن را قبلاً در مورد نضربن حرث و اعتراضی که به انتصاب حضرت علی«علیه السلام» کرد ملاحظه فرمودید. 3- حضرت علی«علیه السلام» با اکثر تازه مسلمانان آن روز ، یعنی سرکردههای شرک دیروز جنگیدهاست و چندین و چند از پدران و برادران آنها را کشتهاست و ایمان این تازه مسلمانان آنچنان قوی نشده که از شرک پدرانشان متنفر باشند ، بلکه از علی«علیه السلام» ناراحتاند و عظمت علی«علیه السلام» هم به همین رعایت نکردن میل و رضای سران شرک بوده و هست. به طوری که طبق اسناد تاریخی نصف کشتههای بدر به دست علی«علیه السلام» بوده است. 4- روش سخنگفتن قرآن و هر مکتب تربیتی که بخواهد بشر را در طول تاریخ هدایت کند آن است که اصول کلی را مطرح کند تا بشریت براساس شرایط تاریخی خود ازآن اصول و قواعد کلی استفاده کند و با تفکر خود، تکلیف مخصوص به زمان خود را بیابد تا تفکر در دین تعطیل نشود و تحجر جای آن را نگیرد. در نتیجه: اگر نام علی«علیه السلام» در قرآن برده شده بود، با توجه به آنهمه تعصب، دیگر دو دسته مسلمان نداشتیم به نام شیعه و سنی، بلکه گروه کثیری از تازه مسلمانان مقابل اصل دین میایستادند و در چنان شرایطی ادامهی اصل اسلام به خطر میافتاد به همین جهت کاری نشد که لجاجت و استکبار آنها برانگیخته شود. امام صادق«علیه السلام» فرمودند : تعداد نمازها هم در قرآن نیست، مثل «بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْه» که معلوم نیست خداوند چهچیزی به پیامبر ابلاغ کرده و به عهدهی پیامبر است که آن را روشن کنند، زکات را هم قرآن نگفت به چه چیزهایی تعلق میگیرد و پیامبر(ص) روشن کردند، همچنان که گفت حج بهجا آورید، ولی کیفیت را نگفت، جایگاه پیامبر تبیین آیات است. آیا جریانات بعدی از جمله کشتن شیعیان حضرت علی«علیه السلام» به صِرف شیعهبودن و حتی کشتن فرزند حضرت فاطمهزهرا(س) در صحرای کربلا، نشان نداد که عدهای بودند که در عین لباس اسلامیت به هرقیمتی حاضر به پذیرفتن خط زلال اسلام در مسیر اهل البیت)علیهم السلام) نبودند؟ و لذا اگر نام علی«علیه السلام» در قرآن آمده بود براساس کینه با آن بزرگوار با اصل قرآن مقابله میکردند و حریم قرآن را میشکستند. و خداوند با عدم طرح نام علی«علیه السلام» قرآن را از چنین تجاوزاتی حفظ کرد. از طرفی پیامبرخدا(ص) با تایید علی«علیه السلام» در موارد مختلف، حجت را بر مردم تمام فرمودند. پیامبر(ص) میفرمایند: «اَنَا مَدینَةُ الْعِلْم وَ عَلیٌ بابُها، فَمَن اَرادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ الْبابَ» ( الغدیر، ج 6، ص 114) من شهر علم میباشم و علی درازهی آن شهر است، پس کسی که طالب علم است باید از دروازه بیاید تا به علم برسد. روایت فوق در متون علماء اهل سنت مورد پذیرش انها است و قبول دارند که از پیامبر(ص) صادر شده به طوری که احمد حنبل از هشت طریق آن را روایت کرده. این روایات میرساند که همة امت باید به امیرالمؤمنین«علیه السلام» رجوع کنند و وصول به علم پیامبر(ص) از ناحیهی علی«علیه السلام» ممکن است و میرساند که علی«علیه السلام» اَعلَم جمیع امت است و مسلم چنین کسی باید بعد از پیامبر(ص) ولایت جامعهی اسلامی را به عهده داشته باشد تا امت را در جمیع امور به هدایت برساند. نکته: آیا نیامدن نام علی«علیه السلام» در قرآن موجب میشود که نتوان به یقین در امامت و جانشینی آن حضرت رسید؟ یا با اندکی تفکر در قرآن و توجه به فرمایشات پیامبر(ص) به راحتی روشن میشودکه عالیترین مصداق بعد از رسولالله(ص) ، برای ادامهی ولایت دینی برمسلمانان ، علی«علیه السلام» است. آیا راه تاریک است، یا چشمها نسبت به واقعیت بسته شده است؟ آیا آنها که علی«علیه السلام» را پس زدند اسلام را در مسیری بهتر قرار دادند؟ به گفتهی مورخان اهل سنت، آن چند سالی که حضرت علی«علیه السلام» برسرکار آمد، مردم دوباره اسلام زمان پیامبر(ص) را به یاد آوردند؟ پس از جنگ جمل بعد از 25 سال که صحابهی پیامبر(ص) از علی«علیه السلام» فاصله گرفتهاند، به امامت آن حضرت نماز میخوانند. عمرانبنحصین از صحابهی پیامبر(ص) میگوید: «صَلّی عَلیُّ عَلَیْنا بِالْبَصْرةِ فَقال: ذَکَّرَنا هذا الرّجل صَلاةً کُلُّنا نُصَلِّیها مَعَ رَسولالله(ص) » با علی«علیه السلام» در بصره نماز خواندیم، نماز او طوری بود که یادمان آمد نمازی که با رسولخدا(ص) میخواندیم.( صحیح بخاری، ج1 ، ص200، حدیث 784)چون در این مدتی که گذشته بود نماز هم به آن معنی واقعیاش از صحنهی زندگی مردم خارج و به فراموشی سپرده شده بود، به طوری که شهابالدّینزهری از علماء اهل سنت و از تابعین میگوید: «دخلتُ علی اَنَسِبنمالک بدمشق وَ هُوَ وَحْدَة یَبْکی»؛ پرسیدم چرا گریه میکنی؟ گفت: «لا اعرفُ شَیْئاً مِمّا کانَ علی عهدالنّبی(ص) الاّ الصّلاة وَ قد ضُیِّعَت» از آثار رسولخدا(ص) چیزی جز نماز نمیدیدم که آن را هم از بین بردند.( موطأ مالک، ج1، ص93) یعنی؛ نمازی که امروزه خوانده میشود سنخیتی با نماز پیامبر(ص) ندارد. محمدبنادریسشافعی از وهببنکیسان نقل میکند که میگوید: «کُل سُنَّةٍ مِنْ سُنَنِ رَسُولالله قَد خُیِّلت حَتَّی الصَّلاة» در طول دوران خلفا، تمام سنتهای پیغمبر دستخوش تغییر شد، حتی نماز. آنچنان همه چیز تغییر کرد که وقتی امیرالمؤمنین«علیه السلام» در هنگام خلافت، امام حسن«علیه السلام» را میفرستند که مردم را متذکر کند، نماز تراویح که به جماعت میخوانید بدعت است و ریشه در کتاب و سنت ندارد، مردم فریاد میکنند: «وا سُنّتا عمرا، وا سُنّتا عمرا» حضرت علی«علیه السلام» امام حسن«علیه السلام» را میخوانند که رها کن.
1835
متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم. . . استاد عزیز بارها برایم سوال است نحوه نگاه امام خامنه حفظه الله تعالی به قضیه اسرائیل و جریانات هم اکنون جهانی،البته با توجه به اینکه پیش بینی های ایشان درست است با توجه به نگاهی که به آینده تاریخ دارند،گاه گداری در فرمایشاتشان ملاحظه میکنیم که میفرمایند:" پایان اسرائیل نزدیک است"، "یا اسرائیل به گردنه سقوط رسیده" یا در همین دیدار با جوانان بیداری اسلامی فرمودند :" شما جوانان حکومت واحده اسلامی را خواهید دید"،استاد عزیز،تفسیر این سخنان حضرت امام خامنه حفظه الله تعالی چیست؟آیا این به منزله نزدیک شدن به یک تحول جهانی و ظهور عدالت جهانی حضرت حجت صلوات الله علیه و علی آباهه. نیست؟(ناگفته نماند حضرت آیت الله حسن زاده آملی در مورد این بزرگ مرد فرموده اند : که ایشان چشمشان به دهن امام زمان است)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ظاهراً عالم در حال منوّرشدن به نور خاصی است و حضرت آقا متوجه آن نور هستند و از آن خبر می‌دهند. موفق باشید
937

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. نمی دانم از کتب یا کلاسهای موفقیت اطلاع دارید یا خیر. اصل کلیدی همه آنها بر روی موجودیتیست به نام "ضمیر ناخودآگاه". صحبت آنها اینست که ما دو ذهن در اختیار داریم: یکی خودآگاه که تدبیر روزمره ما را بطور ارادی در اختیار دارد و یکی ناخودآگاه که علاوه بر آنکه تدبیر مسائلی مانند ضربان قلب و ... را در اختیار دارد باعث جذب ثروت، معنویت، شکست، پیروزی یا هر آن چیزی که در آن به مرور زمان نهادینه شده را دارد. می گویند آن یک کودک قدرتمند است که در اثر تکرار و تلقین (حال چه به صورت ارادی و تکنیک های خاص و یا چه بصورت غیرارادی در طول زمان) آن چیزی را که در آن پروگرام کرده باشید برای شما از کائنات به ارمغان می آورند. (جذب می کند) 1- بنده صداهای معرفت نفس را گوش دادم. برداشت بنده آنست که آن چیزی که در اینجا به عنوان ضمیر ناخودآگاه از آن یاد می شود، شما به عنوان نفس از آن یاد می کنید. آیا این برداشت بنده صحیح است؟ (البته می دانم که اینها فقط یکی از 100 وجه نفس را معرفی می کنند) و در صورت مثبت بودن آیا مواردی که آنها در مورد ضمیر ناخودآگاه یا نفس می گویند صحیح است؟ 2- کلا احساس می کنم دست به دامن نفس یا ضمیر ناخودآگاه شدن برای بدست آوردن حوائج دنیوی و یا حتی معنوی نوعی شرکت به حساب می آید. از طرفی احساس می کنم خب این مورد یکی از قابلیتهای نفس بنده است که اگر مثلا می خواهم به خواسته یا هدفی برسم با تلقین به آن بتوانم بهتر و آسانتر به آن برسم. چرا از این نعمت خدادادی استفاده نکنم؟ آیا این وسوسه فریب شیطان است؟ یا اینکه ایرادی ندارد در کنار دعا و بقیه عبادات از تلقین به نفس هم برای حوائج دنیوی استفاده کنم؟ 3- در صورت درگیر کردن و متمرکز کردن نفس (یا ضمیر ناخودآگاه) بر روی هدف یا خواسته ای دنیوی روح بنده دچار مشکل نخواهد شد؟ 4- ردپای ابلیس را در این علوم موفقیت که چند سالیست به شدت مد شده احساس می کنم. از طرفی وقتی با دیگران در مورد گفتگو می کنم، نمی دانم از چی شروع کنم و چطور با آنها در این باب گفتگو کنم. نا گفته نماند که عده ای از اساتید داخلی افراد بسیار متشرعی هستند و در کلاسهای موفقیتشان اکثرا آموزش بندگی است همراه با آیات و روایات ولی خب موارد مربوط به ضمیر ناخودآگاه را هم به عنوان یک مبحث اصلی تدریس می کنند. ممنون می شوم راهنمایی مبسوطی به بنده بفرمایید تا به خواست خدا هم خود راهنمایی شوم و هم بتوانم دیگران را آگاه سازم.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بنده تا آن‌جایی که اطلاع دارم این مکاتب رجوعشان به قوه‌ی واهمه‌ی انسان است و نه به فطرت. و آنچه در معرفت نفس مورد توجه است غیر از آن چیزی است که این مکاتب تحت عنوان ضمیر ناخودآگاه مطرح می‌کنند، باید به خداوند رجوع کرد تا با بیداری فطرت عهد الهی ما به میان آید نه این‌که اندیشه‌ی خود را بر چیزهایی متمرکز کنیم که خیالی بیش نیست و به اندازه‌ی خیال هم پایدار است و لذا چند روزی بر آن تلقینات خیالی باقی می‌مانیم و باز به اول برمی‌گردیم. ولی اگر به خدا رجوع کنیم به واقعی‌ترین و کامل‌ترین حقیقت رجوع کرده‌ایم و در بهره‌هایی که در اثر رجوع الی‌الله نصیبمان می‌شود دنیا و آخرت خود را آباد کنیم. پیشنهاد می‌کنم کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» را مطالعه فرمایید تا معلوم شود این مکاتب چه اندازه از قافله عقب هستند. موفق باشید
827

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام وخسته نباشید. استاد در دهه اول محرم پای منبر یک روحانی بودم، خدا میداند چقدر ابن عربی را تکفیر کرد و گفت او یک ...سنی و ... است که کافر هم هست و در کتاب فتوحات مکیه کفر مطلق گفته و ادعا کرده خودش امام زمان است و عذاب جهنم را از ماده عذب و خوشایند قلمداد کرده و ....استاد با توجه به این که در خیلی از جاها و حتی از خود شما راجع به عرفان ابن عربی شنیده ایم، آیا واقعا اینقدر ابن عربی بد بوده است؟ همچنین این روحانی گفت بعض ها از قول آیت الله بهجت نقل میکنند که آقا گفتن حتی پیرمردها منتظر باشند و امام زمان رو میبینند و یا گفتن قاتل امام زمان به دنیا امده. این روحانی گفت اینها همه دروغ است و اصلا اینکه امام زمان با موت طبیعی از دنیا خواهند رفت و ابن عربی به درغ گفته امام زمان قاتل دارند. اینگونه است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: زبان عرفان زبان خاصی است کسی متوجه می‌شود که با آن فکر و آن زبان آشنا باشد و اگر کسی بدون استاد به متون عرفا رجوع کند به مشکل می‌افتد به همین جهت حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» در پیامی که به گورباچف دادند در مورد ملاصدرا توصیه کردند که خودشان بروند و با آن تفکر آشنا شوند ولی در مورد اندیشه‌های محی‌الدین فرمودند: دیگر شما را خسته نمی‌کنم و از کتب عرفا و به‌خصوص محی‌الدین ابن‌عربی‌ نام نمی‌برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریک‌تر از موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد. موفق باشید
487

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم بعد از مطالعه کتاب «صلوات کامل قدسی شدن روح»این سوال مطرح می شود که آیا اگر صلوات به صورت «ورد»هم باشد تاثیر خود را دارد؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی در هر صورت قلب باید در صحنه باشد حال یا با صورت اجمال، یا به صورت تفصیل. موفق باشید
نمایش چاپی