بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7097
متن پرسش
سلام علیکم با نوجه به اینکه رزق مومن دنبال او می دود؛ فقر و گرسنگی شایع میان مسلمانان آفریقا تا حد از دنیا رفتن کودکانشان به خاطر گرسنگی چگونه توجیه می شود؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمود رزق تو از قبل تعیین شده حال اگر مواظب نبودی و کسی از تو آن کار را قاپید باید بلند شوی و از او بگیری چون خداوند آن را برای تو قرار داده. بنا به نظر کارشناسان، آفریقا استعداد تغذیه‌ی چندین برای این جمعیت را دارد باید بلند شود و در نوع نگاه خود به عالم و آدم تجدید نظر کند وگرنه یا خودشان همدیگر را به قتل می‌رسانند و یا قحطی آن‌ها را از پای در می‌آورد. وظیفه‌ی ما است که به آفریقا کمک کنیم که از این مشکل تاریخی به‌در آید و به اصالت خود برگردد. موفق باشید
6882
متن پرسش
سلام علیکم " استاد تعریف حکمت و فلسفه چیست و چه فرقی با هم دارند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این دو بیشتر به یک معنا به‌کار می‌رود. باید از جمله بفهمیم ناظر به چه معنایی است. مثل آن‌که قرآن وقتی واژه‌ی حکمت را به‌کار می‌برد مسلّم منظور فلسفه نیست بلکه یعنی تفکری که نظر به محکمات عالم دارد و نه اعتباریات عالم، و از طرفی فیلسوف نیز سعی بر همین دارد ولی با روش خاص فلسفه. در حالی‌که قرآن تنها با عقل استدلالیِ ما، ما را هدایت نمی‌کند بلکه با فطرت و قلب و روحِ ما نیز، ما را مورد خطاب قرار می‌دهد. موفق باشید
6714
متن پرسش
به نام خدا با سلام بنده مشغول طرح پایان نامه سطح 3 می باشم که موضوع پایان نامه را به پیشنهاد و همکاری استادم نقش حکومت در ایجاد تمدن اسلامی قرار دادم. مشغول مطالعه و گردآوری طرح بودم که با کتاب تمدن سازی شیعه شما آشنا شدم که شاید بتوان گفت نه تنها مسیر فکری من در پایان نامه که حتی موضوع سخنرانی هایم را هم تحت تاثیر قرار داد. اکنون که می خواهم طرح بنویسم کمی سر در گم شده ام و هنوز نتوانسته ام بر اساس تفکراتی که از شما آموخته ام مسیر جمع آوری طرحم را پیدا کنم. لطفا اگر می شود کمی مرا راه نمایی کنید. متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید در جلسه‌ی سخنرانی بنده در محرم امسال تحت عنوان «جریان روشنفکری و تقابل آن با تمدن» و« کربلا نقطه عطف تقایل تمدن اسلامی با تمدن جاهلی.» که متن سخنرانی و صوت شرح آن در صفحه‌ی اول سایت هست کمک کند. در ضمن کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» نیز راه‌گشا است. موفق باشید
6188
متن پرسش
سلام استاد ارجمند. استاد بنده اگر هر عقیده ای داشته باشم؛ اما نظر رهبری حفظه الله را بشنوم و حتی مخالف نظر بنده باشد از سر موضع خودم پایین می آیم و نظر ایشان در درونم جای می گیرد. مثلا من همیشه مخالف تعدد فرزندان بودم چون معتقدم تربیت فرزند سخت است, به محض آنکه رهبری دستور بر افزایش موالید فرمودند نظر بنده کلا عوض شد و از دیدن کسانی که بیش از دو فرزند دارند خوشحال می شوم. استاد این نشانه خوبی است یانه؟ آخه گاهی به خودم می گویم خوب یعنی من عقل ندارم که خودم نظر مستقل داشته باشم چرا تا آقا یک مسأله ای را عنوان می فرمایند نظر من عوض می شود؟تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که انسان به عقلی برسد که عقل اولیاء را تصدیق کند یک عقل برتر است. موفق باشید
5568
متن پرسش
سلام استاد رشته علوم انسانی هستم به نظر شما اگربه جای حقیربودبد ونمیتوانستید به حوزه بروید(خانواده دوست ندارند)وباتوجه به وضعیت بد دانشگاه چه محیطی چه دروسی که ماهیت مادی وغیرتوحیدی دارد وباتوجه به تحول علوم انسانی وتمدن ساری ونقش افسران جوان جنگ نرم دادند امام مان دادندچکارباید کرد در این وادی وچه رشته ای را باید انتخاب کرد وخواند وباچه رویکردی باید گرفتارآن هانشویم؟ لطفا جواب کلی ندهید وسوال برای دونفراست 1.برای کسی که میخواهدتازه وارد کارشناسی میشود(مجبور به یکی ازرشته هاست) 2.کسی که برای ارشد دوسال دیگر میخواهد آماده شود وحتی حاضر است رشته ی خود را تغییردهد که فقه وحقوق است وفکرمبکند که مهم ترارآن وظیفه ای دیگر دارددرعلوم اجتماعی وفلسفه و...که کاری روی زمین مانده امانی دانید. گفتم درد دلم را به شما گفته باشم که دانشگاه خوندید ودرسته که علوم انسانی نخواندیدوحس میکنم عمرم بیهوده با این رشته های وسیستم دانشگاهی دارد میرود. باتشکرازشما.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال ما باید برای فهم و تبیین تفکر دینی از فلسفه و عرفان اسلامی از یک طرف و فلسفه‌ی غرب و آثار سوبژکتیویته‌ی آن غفلت نکنیم، هرچه در این مورد جدّی‌تر وارد شوید رسالت تاریخی خود را بهتر انجام خواهید داد. کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌تواند برایتان راه‌گشا باشد. موفق باشید
18026

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: شما در جواب سوال ۱۸۰۱۷ فرمودید که آیت الله جوادی فرمودند محیی الدین شیعه بوده ولی در جواب سوال ۱۷۸۹۴ فرمودید که آیت الله جوادی فرمودند محیی الدین بسیار به شیعه نزدیک بوده. از این کلام دوم بر می آید که شیعه نبوده ولی به شیعه بسیار نزدیک بوده.حال نفهمیدم کدام یک از این دو کلام درست است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنان‌چه دقت بفرمایید در جواب به آن سؤال عرض شده که: حضرت آیت اللّه جوادی فرمودند محی‌الدین در عقاید شیعه بوده. و این غیر از آن است که بگوییم که از همه لحاظ حتی از نظر فقهی شیعه باشد و در نتیجه می‌توان گفت که او به شیعه بسیار نزدیک است. آیت اللّه حسینی طهرانی در کتاب «روح مجرد» در مورد تشیع مولوی و محی‌الدین نکاتی فرموده‌اند که خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید

15610

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: چرا در دعای ماه رجب «اسئلک بالمولودین فی رجب...» اشاره ای به حضرت علی نشده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. شاید در موضوع تولد امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» چون زیارت دیگری برای آن روز مطرح است، در آن زیارت مطرح نشده است. موفق باشید

14963
متن پرسش
سلام استاد: 1. هر طور فکر می کنم بنده نمی توانم رسائل و مکاسب بخوانم. یعنی این بخاطر آن نیست که به عرفان نظری و... علاقمندم. خیر. اصلا بنده از وقتی که وارد حوزه شدم علاقه به فقه در من فقط در حدی بود که بدانم چکار کنم و چکار نکنم. بیش از این نه علاقه ای داشتم و نه استعدادی داشتم و دارم. حتی آن موقعی که نمی دانستم فلسفه و عرفان چیست باز هم علاقه به فقه و فقاهت نداشتم. بنده اوایل با رویکرد کلامی وارد حوزه شدم و الان هم فلسفه و عرفان اگر شد کنارش هم مقداری کلام. چون هم استعدادم در این باب هاست و هم هدفم این بوده. بنده تصمیم خود را گرفته ام استاد. بالاخره نباید در زمینه ای کار کنم که بازدهی نداشته باشد. بنده تقریبا مثل شما فکر می کنم در مورد معلمی و... یعنی قبل اینکه توفیق آشنایی با شما رو داشته باشم باز هم رویکردم به حوزه این بود که بتوانم اعتقادات مردم را در جهت به سوی خدا تصحیح کنم. حال این مهم از طریق حوزه خیلی قیمتی تر و در لباس روحانیت خیلی عزیزتر و شریف تر می شود . که بحمدلله همین خواهد شد. بنده از وقتی که کار فلسفی خود را با درون مایه عرفانی شروع کرده ام دروس خودم را هم با انگیزه بیشتری می خوانم. یعنی بنده ادبیات را که علاقه نداشتم خوب کار کردم و می کنم. منطق را به طور تخصصی کار کردم. فلسفه را دارم کار می کنم به طور دقیق. المیزان را هم شروع کرده ام بحمدلله. استعداد بنده در این امور بسیار شکوفا می شود و صد حیف است اگر وقتم جای دیگر حدر برود. بنده الان مسائلی از بدایت الحکمه را که شاید برای پایه هفت ها هنوز حل نشده باشد را می دانم و قدرت تبیین دارم. ولی مثلا کتاب لمعه را زود از یادم می رود. نه اینکه نخوانم. نه اینطور نیست. می خوانم. حاشیه هم ندارم الان. فقط کتب شما را به آرامی تمام کار می کنم. ولیکن چون استعدادش را ندارم فرار است برایم و نبوغی برایم ایجاد نمی شود متاسفانه. این صحبتهای بنده این ذهنیت را در استاد ایجاد نکند که: این طلبه دارد عجله می کند یا این طلبه حاشیه زیاد دارد و.... استاد. ابدا اینطور نیست. بنده بسیار تحلیل ها کردم تا به این نتیجه رسیدم و اصلا احساسی تصمیم نگرفتم. چون واقع بینانه نگاه کردم. حال با این تفاسیر می خواهم وارد عرفان نظری بشوم استاد. راهنمایی بفرمایید. شرمنده زیاد شد. 2. سلامتان را به استاد رائفی پور رساندم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال اگر به همان جدّیت که وارد این مباحث شده‌اید، مطالعه‌ی «رسائل و مکاسب» را هم جزء کارهایتان قرار دهید، بعداً پشیمان نمی‌شوید که چرا کوتاهی کرده‌اید. وقتی وارد شدید و مزه‌ی آن را چشیدید به بنده نیز دعا می‌کنید که چرا اصرار داشتم از دروس رسمی حوزه عدول نفرمایید. موفق باشید

14443
متن پرسش
سلام علیکم.استاد عزیز خیلی مزاحمتان شده ام، خدا خیرتان بدهد. استاد عزیز، حیرت و سردرگمی خیلی سخت است، آری خیلی سخت است که برای خدمت به اسلام و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، به حوزه آمده باشی ولی سه سال است که هنوز نمی دانی وظیفه ات چیست و باید چه کنی! دو جزوه ای را که راجع به طلبگی نوشته اید، با دقت مطالعه کرده ام.شما فرموده اید که طلبه باید زمانه شناس باشد و بداند در زمانه ای که زندگی می کند، چه چیزی اقتضا و لازمه ی زمانه اش است تا آن را انجام دهد، و فرموده اید که شیوه ی سلوکی علمای قدیم با شیوه ی سلوکی طلبه ی عصر انقلاب اسلامی، کاملا متفاوت است و سلوک طلبه در این زمانه، بدون نظر به انقلاب اسلامی، امکان پذیر نیست. حرفتان کاملا درست است ولی ظاهرا آقایان بالا رتبه و مسئولین حوزه، جایی برای انقلاب اسلامی در حوزه باز نکرده اند و طلبه ای از نظرشان خوب است که نمره اش خوب باشد و بی خیال تقوا و اخلاق! شما در سوالات متعددی فرموده اید که وظیفه ی طلبه، ممحض شدن در دروس حوزه است. استاد می خواهم بدانم که در این درسها، انقلاب اسلامی از کجایش پیدا میشود. استاد به دادمان برس! آری به دادمان برس. اینها که دارم می گویم، حرف دل تمام طلبه هایی است که با دغدغه ی حفظ دین و انقلاب و سربازی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، وارد حوزه شده اند ولی گرفتار نظام آموزشی مزخرف حوزه شده اند (بی ادبی مرا ببخشید زیرا فقط این واژه بود که در خور این نظام آموزشی است). شما می فرمایید که دروس حوزه را خوب بخوانید، پس چرا اساتید دیگری که عمرشان را پای تدریس و دروس حوزوی گذاشته اند و به قول معروف، ای کتاب ها را جویده اند، می گویند که این درسها دیگر برای این زمانه به درد نمی خورد بلکه فقط ناچارید که این درسها را پاس کنید و بگذرانید.تا به حال چندین تن از اساتید به ما گفته اند که زیاد وقتتان را به پای این درسها تلف نکنید و خیلی روی اینه عمیق نشوید.برای مثال همین دیشب از یکی از اساتیدم که بیست و چند سال است که در حوزه، همه نوع کتابی را تدریس می کند پرسیدم که شما با اینهمه تجربه و سابقه ی تدریسی که در حوزه دارید، چند درصد کتابهای این ده پایه را برای طلبه ی این عصر و این جامعه مفید میدانید؟ ایشان گفت: هیچ مقدار! بعد به ایشان گفتم پس ما باید چه کنیم؟ و شما اگر با اینهمه تجربه، جای ما بودید چه کار می کردید؟ جالب اینجاست که ایشان گفتند: من هم نمی دانم شما باید چه کنید! خیلی عجیب است وقتی آنها خودشان نمی دانند باید چه کنند، آنوقت ما............... استاد! من و امثال من دوست داریم برای اسلام و امام زمان و این انقلاب، مفید باشیم ولی راه را گم کرده ایم و بسیااااااااااااااار آشفته و حیران و ناامید شده ایم. اگر این درسها و قال اخفش ها و خلافا لابن جنی ها را نخوانیم که می گویند: ای وای شهریه ات حرام شد، و اگر بخوانیم که می بینیم جز وقت تلف کردن چیزی نیست. استاد خیلی طولانی شد و حتما شما خسته شدید. مرا ببخشید ولی بدانید که اینها درد دل تمام طلاب است. وقتی می بینیم در جامعه و در بین جوانان، چقدر به ما طلبه ها احتیاج است و چقدر مشکلات اخلاقی که و اعتقادی در بین آنها بیداد می کند و ذره ذره از ایمان آنان می خورد و چقدر به کار فرهنگی نیاز است، دیگر نسبت به دروس حوزه دلسرد می شوم. خواهشا نگویید که تو الآن وظیفه ات خواندن این دروس است و در آینده باید خدمت کنی، که در اینصورت به شما می گویم: ده سال درس بخوانیم و بعد هم بریم درس خارج و بعد هم یک مسجد و منبری بگیریم! پس چه کسی در این میان به داد جوانان برسد. همه ی جوانان که مسجد نمی آیند! پس اون کسانی که مسجد نمی آیند، همینطور باید در گمراهی به سر ببرند و ما هم هیچ کاری نکنیم. آیا می دانید چند در صد جوانان، گرفتار عادت به استمنا شده اند که به خود بنده راجع به درمان این مشکل رجوع کرده اند؟! اینها را اگر ما طلبه ها حل نکنیم پس چه کسی باید حل کند؟ به که بگوییم این دردها را؟! استاد همانطور که به فرموده ی شما، شیوه ی طلبگی در این زمانه تغییر کرده، به نظر من حقیر، شیوه ی تفقه در دین هم تغییر کرده. در قدیم، شیوه ی تفقه در دین این بود که بیاییم ببینیم که علمای نحو، راجع به فلان حرف چه نظری داده اند تا آن نظر درستر را انتخاب کنیم یا ببینیم که علمای فقه راجع به فلان مسئله ی فقهی چه نظری داده اند تا نظر درست تر را انتخاب کنیم. ولی به نظر من در حال حاضر، فقیه کسی است که در مشکلات اخلاقی و اعتقادی جامعه تفقه کند و عمیق بشود و را درمان پیدا کند. چرا ما باید کتاب سیوطی را که محض رضای خداوند یک حدیث هم در آن نیاورده است بخوانیم؟ چرا کتب صرفی و نحوی جدیدی را که در آنها مثالهایی با احادیث ناب است را نخوانیم؟ تا هم ادبیات عرب خوانده باشیم و هم حدیث یاد گرفته باشیم. در تابستان امسال، حضوری خدمتتان رسیدم. شما گفتید در این ده سال تو فقط وظیفه ات خواندن با دقت دروس حوزوی است و اگر در این ده سال هیچ کتاب غیر درسی هم نخواندی اشکال ندارد. ولی استاد یعنی در این ده سال که دشمن، اینهمه دارد رخنه ی فرهنگی می کند، ما مثل کبک سرمان را داخل این کتابها بکنیم و دنبال مرجع ضمیر بگردیم؟ استاد در حوزه حتی هدف از فهم ادبیات که برای فهم قرآن است هم به فراموشی سپرده شده. علامه حسن زاده آملی فرمودند: انشالله جوری نباشد که برنامه این باشد که درس و بحث برقرار باشد و با هم بنشینیم و مرجع ضمیر پیدا کنیم و اصطلاحات گوناگون را فرا بگیریم و از قرآن مطرود باشیم و شب و روز در محضرش نباشیم.شرح فارسی اسفارجلد3 صفحه 43. یک زمانی بود که شاید دشمن اینقدر به ایمان جوانان هجوم نیاورده بود و ما سرصبر درسهایمان را می خواندیم و پس ده سال وارد جامعه و اجتماع می شدیم، ولی الان شرایط فرق کرده و به فرموده ی مقام معظم رهبری مد ظله العالی، دشمن در اتاق های فکرشان دارن برای مسلمین برنامه ریزی می کنند. ایمان و اعتقاد را دارند از جوانان ما می گیرند و دشمن برای هر لحظه ی آنان برنامه چیده است آنوقت ما سرصبر ده سال هیچ کاری نکنیم و تازه پس از ده سال به فکر جوانان بیفتیم و معلوم نیست در این ده سال که زمان کمی نیست، دشمن چه بر سر جوانان ما آورده باشد. نه استاد، فکر نمی کنم که این رسم طلبگی در این زمانه باشد این رسمش نیست که ما بنشینیم ببینیم اخفش و ابن هشام و... راجع به فلان حرف جر چه گفته اند ولی جوانان ما در گمراهی و غفلت به سرببرند. اگر آخر طلبگی این است که من بروم در مسجدی که چهارتا پیرمرد هستن، یه نمازی بخونم و دیگه کاری به غفلت جامعه و جوانان نداشته باشم، من این طلبگی را نمی خواهم. استاد، روحانیت فعلی از جامعه فاصله گرفته اند و خیلی سخت است که من خلاف جهت آب شنا کنم ولی به مدد آقا صاحب الزمان، خلاف جهت آب هم شنا می کنم. کمکم کنید. آیا اگر من این دروس حوزه را فقط در حد پاس شدن بخوانم و در طول سال، کتب شما و کتبی که به درد جامعه می خورند را مطالعه کنم و روی آنها وقت بذارم، کار اشتباهی کرده ام؟ از کجا بفهمم که نیاز معنوی جامعه ام چیست؟تا در آن وادی خدمت بکنم. از کجا باید بفهمیم که طریقه ی تبلیغ دین در این زمانه چگونه است؟تا مثل برخی از اساتید پس از یک عمر متوجه نشویم که راه را اشتباهی رفته ایم. چگونه تشخیص دهیم که باید در چه وادی در تبلیغ دین، قدم بگذاریم؟ مثلا منبری شویم یا مثل شما معلم شویم یا در دانشگاهها برویم و با جوانان ارتباط ایجاد کنیم؟ خدایا ببخش ولی ما را در چه زمانه ی بدی قرار دادی! حالا به حرف امام حسن عسکری علیه السلام می رسم که فرمودند: حال امتی که از امام خود دور افتاده، از حال یتیمی که پدرش را از دست داده، ناخوشتر است. لااقل اگر امام زمان بود، می رفتیم در خانه اش و می گفتیم آقا بفرما وظیفه چیست و باید چه کنیم. ولی افسوس که آقایمان در پس پرده است و آدم از صد نفر عالم می پرسد که باید چه کند و صد جواب متفاوت می شنود و حیران می ماند که باید چه کند. استاد عزیزم می دانم که با این متن طولانی، وقت شریفتان را گرفتم. مرا ببخشید و لی این حرف دل تمام طلبه های پر دغدغه است و همه چشم به راهنمای حکیمانه ی شما هستیم. یاعلی مدد
متن پاسخ

انتظار یک طلبه از حوزه

باسمه تعالی. سلام علیکم. 1ـ طلبه در یک نگاه کلّی، در دو سطح فعالیت می‌کند؛ یکی سطح عمومی و دیگری سطح تخصصی و روشن است قبل از ورود در سطح تخصصی، لازم است سطح عمومی را طی‌کند و پس از آن به حسب استعداد و توانِ خود و یا به حسب وظیفه‌اش درهمان مرحله‌ی عمومی باقی بماند و یا به سوی کسب تخصص ادامه‌ی مسیر دهد.

سطح عمومی، در زمینه‌ی علمی، همان آموزش‌های رایج حوزه‌ی علمیه است که می‌توان آن را تا پایان مکاسب و کفایه و چند سال درس خارج تعریف نمود و در زمینه‌ی عملی، در کنار آموز‌ش‌های رایج، وظیفه‌ی تبلیغ طلبه است که به صورت متعارف انجام می‌پذیرد و این، حدّاقلی است که یک طلبه و جامعه‌ی مخاطبِ وی به آن نیاز دارند و هر طلبه‌ای اگر بخواهد برای زمانه‌ی خود در حدّ عمومی مفید باشد لازم است در هر دو زمینه مسلّط باشد

سطح تخصصی، در یک نگاه کلی به دو زمینه‌ی «علمی» و «تبلیغی» قابل تقسیم است به این معنی که طلبه‌ای که در طول دوره‌ی سطح عمومی خود به این نتیجه برسد که لازم است در سطح تخصصی ادامه‌ی مسیر دهد، به حسب کشف «استعداد»، «ذوق وعلاقه» در خود و نیز کشف «نیاز مخاطب» و «نیاز زمان» حداقل در یکی از زمینه‌های دو گانه‌ی فوق برنامه‌ی خود را تعریف کرده و ادامه می‌دهد به این شکل که در یکی از موادّ علمی و یا در زمینه‌ی تبلیغ به صورت تخصصی سیر حوزوی خود را در اواخر تحصیلات سطح عمومی و یا پس از پایانِ آن، ادامه می‌دهد.

2ـ در سطح عمومیِ دو زمینه‌ی فوق، بدون شک کسی نمی‌تواند طلبه‌ی موفقی باشد مگر این‌که علوم رایج حوزه را به خوبی بیاموزد. ادبیات عرب را برای فهم منابع دینی، منطق را برای تصحیح بیان و استدلال‌های خود، فقه را به جهت نیاز مخاطب به احکام و نیز برای یادگیری روش استنباطِ مراد از منابع دینی، اصول را برای یادگیری اسلوب استنباط مذکور، فلسفه و حکمت را جهت ورود به معارف دینی، تفسیر را برای فهم بیشتر قرآن، عقائد و کلام را جهت آشنایی با استدلال‌هایی که در طول یک تاریخ جهت اقناع مخاطب به اعتقادات حقه تعلیم و تدوین شده‌است .... و همچنین دیگر موادی که زمینه‌ی یادگیری آن در حوزه‌ی علمیه به صورت دروس اصلی یا دروس جنبی برای طلبه فراهم می‌شود. آری آیا می‌شود شخصی به عنوان طلبه و خروجی حوزه‌ی علمیه به فعالیّت بپردازد در حالی که در دروس فوق حاصلی نداشته‌باشد؟ آیا این شخص می‌تواند نیازهایی که عموم جامعه از طلبه انتظار دارد و بر دوش طلبه است را ایفاء کند؟

3ـ هر چند علوم رایج در حوزه، جهت تحقق دو زمینه‌ی فوق لازم است ولی بدون شک کافی نیست و البته باید دانست که رسالت حوزه ‌آن نیست که یک جوانِ خالی الذهن را تحویل بگیرد و پس از آن یک بسته‌ای به نام «متخصص دینی جامع» تحویل دهد بلکه رسالت حوزه آن است که موادّی را که یک اسلام شناس به آن‌ها نیاز دارد در اختیار یک طلبه قرار دهد تا او با یک سیر عمومی در دوره‌ی مقدمات حوزه با آن‌ها آشنا شود و سپس با جستجو و پرسش پیرامون دیگر افق‌های روبروی خود، با علوم و روش‌های دیگری که به صورت تخصصی در هر یک از زمینه‌های فوق نیاز دارد مرتبط شود. اساسا یکی از اشتباه‌های بزرگ طلاب ما آن است که انتظار دارند حوزه مثل یک کارخانه، آن‌ها را تحویل بگیرد و علی رغم استعداد‌ها و نیازهای مختلف، یک محصول واحد تحویل دهد در حالی که حوزه، راه اسلام شناسی و ارتباط با مخاطبِ نیازمند به دین و معارف دینی را باز می‌کند تا طلبه‌ای که پس از مدتی تحصیل در حوزه، در اواخر سطح عمومی‌اش به بلوغ خود نزدیک شده‌است خودش با استفاده از آن مواد و نیز با توجه به «استعداد»، «ذوق وعلاقه»، «نیاز مخاطب» و «نیاز زمان»، رسالت حوزوی خود را تشخیص دهد و به صورت تخصصی در زمینه‌ی مد نظر خود از جهت علمی و عملی قدم بردارد.

همین‌جا لازم است این نکته مدّ نظر عزیزان باشد که اگر طلبه‌‌ای با سابقه‌ی چند سال تحصیل و تدریس در حوزه نتوانسته‌است جایگاه خود را در عصر حاضر بیابد، این را تماما پای ضعف حوزه نگذاریم بلکه به نظر می‌رسد آن طلبه خیال کرده‌است حوزه با دانش‌آموزانی دبستانی و انسان‌هایی کم ذهن مواجه است که باید حتی تا آخر عمر دست آن‌ها را بگیرد و قدم قدم پیش برد در حالی که حوزه در آن حد در ما آمادگی ایجاد می‌کند که وقتی ما در مقابل وظیفه‌ای خاص نسبت به امور دینیِِ جامعه قرار گرفتیم، قدرت انتخابی مناسب با آن شرایط در بستر شریعت داشته‌باشیم و بتوانیم راه‌کارهای دینی را در آن شرایط اظهار کنیم و این نتیجه حاصل نمی‌شود مگر این که دوره‌ی عمومی خود را به خوبی گذرانده باشد و نسبت به سطح تخصصی نیز اطلاع کافی داشته‌باشد.

4ـ آموختن و فراگیری علوم رایج حوزه، بدون شک نیازمند زمان است و عجله، یکی از آفات این امر مهم است به همین خاطر هر طلبه باید بداند که هر چند جامعه به او نیاز دارد ولی این را هم متوجه باشد جامعه نیازمند طلبه‌ای است که خالی از علوم مذکور نباشد پس چگونه بدون تحصیل علوم رایج در حوزه می‌خواهد به عنوان محصول حوزه سخن براند و به عنوان تحصیل کرده‌ی حوزه وارد جامعه شود؟ آری جوانان ما به حوزه و حوزویان نیازمند هستند ولی چرا گمان می‌کنیم طلبه‌ای که در ابتدای راه است تمام وظیفه‌ی هدایت این نسل را به عهده دارد؟ چراتصور کرده‌اید طلبه‌ای که هنوز به مقدار لازم با مقدمات علوم اسلامی آشنا نشده‌است لازم است همین‌جا تمامی دروس‌ خود را تعطیل کند و به داد جوانان برسد؟

5ـ با توجه به نکته‌ی فوق، روشن است طلبه‌ای که پس از گذراندن دوره‌ی تحصیلی دانشگاه وارد حوزه شده‌است، نسبت به طلبه‌ای که پس از دوره‌ی راهنمایی، خود را به صف طلاب ملحق نموده‌است، تفاوت جدّی دارد. یکی نیاز جامعه را بهتر می‌فهمد و ممکن است متأسفانه گرفتار عجله شود و دیگری با این‌که فرصت بیشتری دارد و از این آفات دورتر است، ولی احتمال لغزشش بیشتر خواهد بود. با این وصف، به هر حال هر طلبه‌ای بایستی بر اساس سنّ و موقعیّت و نیازها و زمینه‌های پیشرفت خود با جدیت به تحصیل حوزوی و سپس در صورت نیاز، برای ادامه‌ی فعالیت تخصصی خود به کشف استعداد و ذوق خود و نیازهای جامعه‌ی هدف و نیاز زمان، در وقت خود، وظیفه‌اش را دنبال کند.

6ـ همان طور که مقام معظّم رهبری بارها فرموده‌اند، لازم است برخی از کتب حوزه، تهذیب شده و بعضی از مسائل مطرح در آن کتب، حذف گردد به نحوی که طلبه بتواند آن دوره‌ی عمومی و یا نیمه تخصصی خود را درکمتر از زمان فعلی بخواند به همین خاطر اگر مدیریت حوزه‌ی علمیه هنوز خروجی خاصی با این محور بیرون نداده‌است، بهتر است طلبه با مشورت اساتید اهل فنّ و دارای دغدغه‌های منطبق با اسلام و انقلاب، برخی از همان مطالبی که مقام معظّم رهبری مورد اشاره قرارداده‌اند را به صورت ارتقایی بخواند. مثلا همین که می‌فرمایید می‌نشینید و می‌بینید ابن هشام و اخفش چه گفته‌اند، دقیقا نقدی است که رهبری هم به کتاب مد نظر شما و برخی از دیگر کتب داشته‌اند و  ایشان این مسائل را در جمع طلاب مطرح کرده‌اند تا به صورت یک مطالبه‌ی عمومی درآید.

رهبری در جمع نخبگان حوزوی در آذرماه 74 می‌فرمایند: «مسأله‌ی کتاب‌های درسی را باید جدّی گرفت. باید کتاب‌های درسی تغییر کند. بنای بر تغییر هم باید بر صرفه‌جویی در وقت طلبه باشد.  طلبه‌ی ما «مُغنی» میخواند؛ در حالی که همین مطالبی که در «مُغنی» است؛ مقدار لازمِ آن در کتاب کوچک‌تر دیگری وجود دارد که به زبان خیلی خوبی نوشته شده و یک نفر نویسنده‌ی معاصر، آن را نوشته است. چه لزومی دارد که ما حرف «ابن هشام» را بخوانیم؟ این کار، چه خصوصیتی دارد؟....»

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3962

بنابر این بهتر است همین موارد را به صورت ارتقایی و جهشی طی کنید تا علاوه بر جلوگیری از  اتلاف وقت، گرفتار رخوت و سستی نیز نشوید.

7ـ  جامعه همان‌طور که به روحانیونی عالم و مبلّغینی پخته نیازمند است، به طلاب جوان نیز نیاز دارد و پاسخ گویی یک طلبه به این نیاز منافاتی با تحصیل و ممحّض شدنش در درس ندارد. آری یک طلبه پس از چند سال تحصیل ابتدایی در حوزه می‌تواند با نو جوانان و جوانان مرتبط شود، به این شکل که در ایام خاص و تعطیلات، چند ساعتی از شبانه روزش را به جوانان اختصاص دهد ولی پر واضح است که این مهم، نباید وی را از وظیفه‌ی اصلی‌اش دور کند و عرض بنده نیز در مورد این که حتی اگر یک کتاب جنبی هم نخوانید ضرر نکرده‌اید به همین مسأله اشاره دارد که اگر فعالیت‌های جنبی، اعم از فعالیت‌های علمی و یا تبلیغی بخواهد طلبه را نسبت به علوم حوزه که اهمیّت آن بر کسی پوشیده نیست و در شماره‌ی دو به صورت اجمالی به آن اشاره شد باز دارد، باید کنار گذاشته شود و بداند آن‌چه باید به عنوان یک طلبه بر آن تحفّظ کند، صرف درس‌خواندن و مجهّز شدن جهت ارائه‌ی دین به جامعه است.

8ـ طلبه‌‌ای که دغدغه‌ی انقلاب را دارد اگر بخواهد از پایگاه حوزه این دغدغه‌ها را مطرح کند و پاسخ دهد و طلبه‌ ای باشد که دغدغه‌هایش حضور انقلاب اسلامی درجامعه باشد، بدون شک نمی‌تواند از حوزه و حوزوی بریده و ساز مستقل کوک کند. آری، نبایستی جاده‌ای در مقابل خود ترسیم کنید که یا باید در حوزه ماند و بی توجه به انقلاب بود و یا باید سرباز انقلاب بود و بی توجه به دروس حوزوی. آیا برای پیش‌برد اهداف انقلاب باید به کسانی چشم دوخت که تحصیل‌کرده‌ی غرب و علوم غربی هستند یا کسانی که با توجه به نیاز زمان در همین حوزه‌های علمیه منابع اصیل را آموخته‌اند؟ توجه داشته ‌باشید که اگر بتوانید پس از چند سال عالِم عمیق حوزوی و آشنا با مبانی انقلاب شوید، در صورتی که به خاطر نیازهای جزئی تغییر مسیر دهید حتما در قیامت مؤاخذه خواهید شد و در دنیا زندگی با برکتی نخواهید داشت.

9ـ به روشنی مشخص است که وقتی طلبه‌ای به شکلی که عرض شد تحصیل کند و در کنار آن به تهذیب خود نیز توجه نماید قطعا این چنین نیست که در آینده‌‌اش صرفا مسجدی داشته‌باشد و منبری و با عده‌ای که مخاطب اصلی‌اش نیستند مرتبط شود. نمی‌دانم چرا تصور می‌کنید که طلبه‌ای که به جدیّت درحوزه درس خوانده‌باشد و به عنوان عالم حوزوی در تخصصی که با مشورت و بر اساس محورهای چهارگانه‌ی «استعداد»، «ذوق»، «نیاز مخاطب» و «نیاز زمان» کشف کرده‌است و تحصیل خود را پیش برده‌باشد، در آیند‌ه‌اش منحصر به تبلیغ برای پیرمردها و مانند آن‌ها باشد؟ اتفاقا به نظر می‌رسد حوزه‌ی تعلیمی و تبلیغی این طلبه به گستردگی حضور انقلاب اسلامی در عالم وسعت می‌یابد زیرا با انقلاب اسلامی تاریخی شروع شده که جهان به شدت خود را محتاج به رجوع به امر قدسی می‌یابد و در این تاریخ این در حوزه‌های علمیه شیعی نهفته ‌است. موفق باشید

13665
متن پرسش
سلام علیکم: با آرزوی طول عمر برای حضرتعالی. استاد خاضعانه، خاشعانه و ذلیلانه از شما در خواست داریم مجددا شرحی بر معرفت النفس و الحشر بدهید. التماس داریم این تقاضا را رد نکنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود بنده نیز مایل هستم که چنین کاری را خداوند به عهده‌ام بگذارد و معتقدم جلد هشتم و نهم اسفار، افقی بس بالاتر از فلسفه‌ی معمولی به روی ما می‌گشاید. دعا کنید امکان آن برای بنده محقق شود. موفق باشید

12587

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام علیکم: لطفا جهت عمیق شدن در قرآن، کدام یک از تفاسیر المیزان، موضوعی آیت الله جوادی آملی و یا تسنیم را توصیه می فرمایید؟ تشکر از عنایت شما، التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده توصیه می‌کنم جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» را مطالعه فرمایید، در آن‌جا عرایضی شده. موفق باشید

9364
متن پرسش
سلام علیکم: فرموده اید به ما دستور داده‌اند از قضای الهی راضی باشیم و نه از مقضی. اگر میشود این جمله را توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مثلاً ما در دفاع مقدس هشت‌ساله به این راضی نبودیم که صدام جوانان ما را شهید کند، به اراده‌ی الهی راضی بودیم که با تحقق این دفاع، اسلام و تشیع، عظمت خود را نشان داد. موفق باشید
7962
متن پرسش
سلام استاد برای این بظاهر روحانیونی که براحتی اینهمه سرمایه های معنوی کشور و عالَم، نظیر امام و علامه حسن زاده و آیت الله جوادی و ... رو بر سر مسائلی نظیر وحدت وجود (که خودشان هم مطمئنم چیزی از آن نفهمیده اند و حرف چهار تا استاد معلوم الحال که نمیخواهم اسم بیاورم را میزنند) تخطئه میکنند و خطرشان به نظر اینجانب از صد اوباما برای این نظام و دین بیشتره نباید فکری شود؟2.یکی از همین مغز جامدان در مورد فصل معشوقه و صبیان و غیره ی اسفار ملاصدرا که در کتاب او این آدرس بود : جزء2 سفر ثالث اسفار چاپ مصطفوی ص 178 به بعد،که چون به عربی بود بنده خوب نتوانستم موضوع را بفهمم و آن روحانی با آن جمودش میگفت ملاصدرا در این فصل گفته زیر یک لحاف رفتن با نوجوان برای سلوک قبیح نیست! میشود بفرمایید آن فصل اصلا در مورد چیست و این موضوع چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- بهترین راه آن است که وحدت وجود در محافل علمی به‌خوبی تبیین شود تا معلوم گردد چقدر در توحید نکته‌های دقیقی در اعتقاد به وحدت وجود نهفته است 2- اولاً: این آقایان بین نظر به شمایل در بستر عشق عفیف را که عرفا مطرح می‌کنند با نظر به اعضاء تحت تأثیر شهوات فرق نمی‌گذارند. ثانیاً: این‌ها استعارات عرفانی که عموماً شاعرانه است را درست درک نمی‌کنند. لذا وقتی حافظ می‌گوید: «رشته‌ی تسبیح اگر بگسست عیب ما مکن.... دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود» و گزارش می‌دهد از حالت سلوکی خود آن‌گاه که تجلیات نور الهی موجب شد که نظم ذکرش به‌هم بخورد را، به ظاهرش تعبیر می‌کنند و تصوراتی مادی از آن در ذهن می‌آورند. عین این تعبیر در فصل عشق در کتاب اسفار هست که تنها کسانی متوجه مقصود این بزرگان می‌شوند که در تمام فضای کتاب اسفار سیر کرده باشند و حالا به این‌جا رسیده باشند . ولی اگر بخواهند یک پاراگراف را در آورند و در معرض دید عموم قرار دهند از فهم مقصود اصلی در حجاب می‌روند. موفق باشید
6914

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم اینجانب دانشجوی دکتری هستم که بیشتر وقت خود را صرف مطالعه میکنم اما نتایج مناسبی به دست نمی اورم. سوال اینجانب این است که شیخ مفید (ره) و علماء دینی چه روش هایی در مطالعه به کار می بردند ؟ رمز موفقیت آنان چی بود؟ چه عواملی باعث برکت زمان می شوند؟ برنامه ریزی امام خمینی (ره) چگونه بود که تمام وظایف خود را به نحو احسن انجام می دادند ؟ با تشکر التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بتواند جواب سؤال‌تان را بدهد. موفق باشید
6764
متن پرسش
با سلام. 1. این که می فرمایید ائمه واسط فیضند، این واسطه فیض بودن قبل از تولدشان و از زمان حضرت آدم(ع) چه فرقی با بعد از تولدشان دارند؟ 2. کیفیت واسطه فیض بودن پیامبر(ص) یا امام حسین(ع) با کیفیت واسطه فیض بودن امام جواد(ع) فرقی داشته؟ اگر می فرمایید همه از یک نور واحدند، پس این تکثر برای چیست؟ و اینکه قبل از تولد ائمه و پیامبر اکرم(ص) کدامیک از انوار ایشان برای بشریت واسط فیض بودند؟ 3. آیا حضرت فاطمه(س) نیز واسطه فیض بودند؟ 4. آیا حضرت ابراهیم(ع) که مقام امامت هم داشته نیز واسطه فیض بودند؟ ممنون از شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ائمه«علیهم‌السلام» در مقام نوری‌شان یک حقیقت‌اند که آن نور در هر زمان در یکی از آن عزیزان ظهور دارد و بدین لحاظ هرکدام آن‌ها در زمان خودشان واسطه‌ی فیض هستند که بحث آن همراه با روایات مربوطه در کتاب «امام و مقام تعلیم ملائکه» شد. و از آن‌جایی که زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها‌« نیز وجهی از آن نورند، واسطه‌ی فیض می‌باشند در آن حدّ که از جهتی حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» حقایقی را می‌گفتند و علی«علیه‌السلام» می‌نوشتند. سایر پیامبران به تبع چهارده معصوم واسطه‌ی فیض‌اند. البته موضوع امامت ائمه ظهور اجرائی آن مقام است .موفق باشید
5233
متن پرسش
سلام خسته نباشید . طاعات و عبادات مقبول . ببخشید به نظر شما چطور می شود ظرفیت پیدا کرد ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان بیشتر متوجه توحید خداوند از یک طرف و معرفت به نفس از طرف دیگر شود، رویکردش جهت قرب الهی و متخلق‌شدن به اخلاق الهی بیشتر می‌شود و این است معنای ایجاد ظرفیت. موفق باشید
3682
متن پرسش
سلام و خسته نباشید/دریک کشور با وجود ولایت فقیه چطور فساد و فحشای موجود در مثلا صدا و سیما را توجیه میکنید که روز به روز گسترده تر میشود فقط با نقدکردن ایا کار درست میشود ؟یا با اقدام عملی و راهکارهای عملی ؟واقعا زشت و خجالت اور نیست دریک کشور اسلامی چه جایگاهی دارد این الگوهای بی ارزش و خودباخته ی غربی ؟/عاقبتتان به خیر /
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره چون جهت نظام اسلامی به سوی حق است با یک بازخوانی تاریخی نظام اسلامی تکلیف خود را با این فرهنگ که با نگاه غربی همه‌چیز را می‌بیند روشن می‌کند. موفق باشید
3178
متن پرسش
با سلام استاد محترم با توجه به اینکه در زمینه اصول دین مخصوصا توحید وخودشناسی هیچ کتاب مناسب و جامعی در دسترس کودکان و نوجوانان نیست، آیا شما می توانید در تالیف یک دوره کتاب و نرم افزار برای کودکان و نوجوانان با ما همکاری کنید؟ این همکاری از طریق جمعیت بانوان فرهیخته استان یا بصورت شخصی میباشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شاید کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیاز به نبی» در این امر مفید باشد ولی نمی‌توانم به کارهایی غیر از ان کارهایی که مشغول آن هستم بپردازم. موفق باشید
15986
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد معزز: جناب استاد در مناجات شعبانیه دو فراز آمده که انگار با هم نمی خواند از یک طرف حضرت می فرمایید «الهی ما اظنک تردنی فی حاجه قد افنیت عمری فی طلبها منک» و در فراز دیگری می فرماید «و قد افنیت عمری فی شره السهو عنک و ابلیت شبابی فی سکره التباعد منک» حال چگونه این دو با هم جمع می شود؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در فراز اول، مناجات‌کننده با نظر به رجایی که نسبت به خدا دارد با حضرت معبود سخن می‌گوید که گمان نمی‌کنم مرا در طلب آن‌چه عمری در پیِ آن بودم از درگاه خود برانی. ولی در فراز دوم، نظر به خودش دارد که چگونه دستش خالی است و از خود هیچ ندارد. لذا عرضه حال به حضرت معبود می‌کند که من با خودم چنین و چنان کردم. و از این طریق، رحمت پروردگارش را به شور می‌آورد. موفق باشید

15486

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: یک سری مسائل وجودی برایم حل شده؛ اکنون نیازمند ریاضت های شرعی می باشم. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تعادل خود را با نامه‌ای که حضرت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» به فرزند خود در نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه داشته‌اند، به کمال لازم برسانید. آن نامه تحت عنوان کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» که بر روی سایت هست، شرح شده است. موفق باشید

15122
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله استاد بزرگوارم: پاسخ های شما به سوالات اخیر کاربران در باب انتخابات اسفند 94 را مطالعه کردم و دیدم چنان لطافتی دارد که قرار گرفتن در مسیر فهم آنها برای نفوس با اخلاص که خانه وجودشان را در معرض تندبادها حوادث روزگار فعلی می بنند، حقیقتا سهل ممتنع است. اگر بخواهم در مسیر این نوع تفکر لطیف لمحه ای قرار گیرم (یا بگو بیقرار گردم) باز به همین می رسم که هنوز انگار زمین و زمان به کمال استعداد خود برای فهم افق برتری که امام راحل بزرگوار به روی انسان گشوده، نرسیده و هنوز حتی جریان راست گرای واقعی یا اصلاح طلب واقعی ما نتوانسته هویت و شخصیت خود را ذیل آن نور دوران معاصر قوام دهد و در بلندای دیگری مافوق دعواهای سیاسی چپ و راست برای تمدن سازی اقدام کند. گفتمان های رایج اصولگرا و اصلاح طلب و میانه رو با همه چالشهایی که در ظاهر چشم ما با یکدیگر دارند، در ظلمت مدرنیته گرفتارند و کم توفیقی هر دو جناح که امتحان خود را در دوران سازندگی و اصلاحات و مهرورزی و در مجالس متفاوت نشان دادند ریشه در همین گرفتاری دارد. جالب آنکه همگی در یک چیز مشترکند و آن عدم فهم افقی که رهبری گرانقدر ذیل نور امام متذکر آن هستند. نشانه این غقلت از روحی که آقا متذکر آن است اینکه می توان توصیه ها و راهبردها و تذکرات یکسانی را در کلام آقا پیدا کرد که به همه جناح ها در زمان مسئولیست شان داشته اند و این نشانه ها هم در دولت آقای هاشمی و هم در دولت آقای خاتمی و هم در دولت آقای احمدی نژاد و هم در مجالس اصولگرا و هم در مجالس اصلاح طلب مشهود است. همه جناح ها و افراد سیاسی - بجز معدود کسانی که مسلما گرگهایی در لباس میش هستند - به نظر بنده دلسوزانه می خواهند برای کشور خدمت کنند و هر کدام در قرائت خاص خود یک وجهی از وجوه توجهات این سویی امام را برجسته تر می کنند یکی عدالت را و یکی آزادی را، یکی جمهوریت را و یکی اسلامیت را، یکی آبادانی را و یکی کارفرهنگی را.... اما همگی در گفتمان های خود برای نحوه اداره کشور و به پیش بردن اقتصاد بیمار و فرهنگ مظلوم به سمت توسعه ذیل تمدن غربی مشترکند. این است که مردم مستضعف ما (به معنی قرآنی کلمه) بجای آنکه در معرض آن لطایف تفکر قرار گیرند، یک روز آرمان و مطلوب و مطالبات خود را در گفتمان این جناح می بیند و به فلان رای می دهد و روز دیگر در جناح مقابل به بهمان رای می دهد. و این دست به دست شدن قدرت میان جریان ها سالهاست ادامه دارد و عملا نه مردم و نه حکومت و نه نخبگان و خواص بسمت غفلت زدایی از ظلمات زمانه علی نحو راقی سیر داده نمی شوند. آری شاید هنوز زمان کمال استعداد قرار گرفتن در مسیر چنان تفکر لطیفی که شما متذکر آن هستید فرانرسیده است... بقول شاعر دردآشنای روزگارمان آقای برقعی: و این بحر طویل است... عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه ی باران نرسیده است؟ و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟ چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مرد، خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از این‌که متوجه‌اید روحِ شاعرانگی، روحِ تذکر به این دوران است؛ بسیار دلگرم شدم و حقیقتاً در افقی که شاعر می‌گشاید، می‌توان از کدورت دعواهای جناح‌های سرگردان آزاد شد و به جایی نظر کرد که به گفته‌ی جناب حافظ: «می‌وزد از چمن نسیم بهشت / هان بنوشید دم به دم میّ ناب» در چنین شرایطی که در صبح‌دمان ژاله بر رُخ لاله می‌چکد، از چمن‌زار مظاهر، نسیم بهشت می‌وزد و تمام فضا را آماده می‌کند که تا سالکِ طالب حقیقت در عالی‌ترین شرایط توحید که امکان تحقق عشق خالص در میان است، از نوشیدن میّ نابِ محبت کوتاهی نکند و نگذارد در چنین شرایطی غیر از رجوعِ به حق چیز دیگر در میان آید. این حالت را در پیاده‌روی اربعین در بین انبوه زائران حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» و یا در حرم امامان معصوم«علیهم‌السلام» به‌خوبی می‌توان احساس کرد که چگونه نفحات الهی، شوری آتشین بر قلب‌ها انداخته به طوری‌که هرکس در تلاش است در نوشیدن میّ ناب که همان عشق خالصانه است، عالی‌ترین سبقت را به صحنه آورد. موفق باشید 

13896
متن پرسش
سلام: استاد مراتب شهود عرفانی از پایین تا بالا چیست؟ می توانید کمی توضیح دهید. کتابی هم اگر معرفی کنید ممنون میشم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات را باید در مقدمه‌ی کتاب «فصوص الحکم» و یا مقدمه‌ی «منازل السائرین» دنبال بفرمایید. شاید اگر بعد از مباحث ده نکته و برهان صدیقین، همراه با شرح صوتی آن‌ها به مباحث شرح سوره‌ی حمد امام رجوع فرمایید جواب سؤال‌تان را بگیرید. موفق باشید

9880
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله: استاد عزیزم 1. چطور می شود شاگرد روح خود را در اختیار استاد قرار دهد تا در مسیر عبودیت به سرعت حرکت کند تا ان شاءالله به مراتبی از اخلاص و عشق به حضرت الله نایل شود؟ 2. پس از چند سال که معمولا در جلسات حضور داشته ام اکنون می بینم که تقریبا جنس بنده سرشار از شیشه خرده و ظالم بودن و خودخواهی و تکبر و عجب بیجا و پستی های دیگر است و دین را جدی نگرفته ام (البته هنوز هم دین را آنطور که بایدجدی نمی گیرم) و خسران خود را احساس می کنم. آیا راه میان بر یا اولویت دار برای جبران این خسران هست و واقعا ایثار گرایانه وارد دین داری بشوم؟ مثلا ذکری یا مثلا نماز جناب جعفر طیار یا کتابی کمک به بنده می کند؟ بفریادم برسید جنس پلیدم باید عوض شود. (بیشتر خودم را فیلم کرده ام تا دینداری)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر که فهمیدید باید رجوعی دیگر داشت و با انگیزه‌ی دیگر به حضرت حق رجوع کرد. فکر می‌کنید چرا خداوند از حضرت ایوب«علیه‌السلام» خوشش آمد و تعریف او را در قرآن برای رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» کرد و گفت: «إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّاب‏» چه بنده‌ی خوبی بود در عین پایداری در دین، دائماً خود را بازخوانی می‌کرد و با انگیزه‌ای عمیق‌تر به سراغ من می‌آمد. همان روحی که می‌گوید با توحیدی دقیق‌تر به حضرت حق رجوع کنید، می‌تواند استادِ شما باشد. بعد از کتاب «اسماء حسنا؛ دریچه‌های رجوع به حق» صوت شرح خطبه‌ی 183 کمک می‌کند که پای صحبت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» بنشینید. موفق باشید
8089

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
جناب استاد سلام خداقوت. در بین اقوام کسانی هستندکه پیرو فرقه درویشی نعمت الهی هستند. و گاهی در مجامعی که تعدادشان بیشتر میشود و هم فکر دارند شروع میکنند به بدگویی از نظام، انقلاب و امام خامنه ای و ... میدانم که جواب دادن و بحث با ایشان سودی ندارد چون با سند و دلیل حرف نمیزنندو صرفا شایعات بین خودشان را نقل میکنند. البته چنانچه از اعتقادات دینی حرف بزنند بهتر میتوان پاسخ آنها را گفت ولی عموما از اعتقادات حرفی نمیزنند. با این وصف تکلیف بنده چیست (که معمولا در اینجور جمعها تنها هستم) ممنون از شما
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر زمینه‌ای برای اظهار نظر نیست تکلیفی ندارید. همین‌که بی‌محلی می‌کنید و می‌نمایانید که حرف‌هایشان را نپذیرفته‌اید کار خوبی است.
7398
متن پرسش
باسلام 1.ما می گوییم ملاصدرا آخرش به وحدت شخصی وجود رسید و آنرا پذیرفت پس چرا برای اثبات حرفهای معاد و چیزهای دیگر متوسل به تشکیک وجود می شویم؟ 2. امام خمینی جمله ای دارند که روحانیون نباید تجمل گرا باشند حال بنده طلبه هستم آیا برای خودم مبل خریدن جز تجمل گرایی محسوب می شود یانه؟ 3. بنده طلبه هستم در مورد ازدواج آیا بهتر این نیست که با دختری ازدواج کنیم که خانه دار باشد و کارهای بیرون از خانه از جمله در حوزه درس خواندن یا در دانشگاه درس خواندن را نداشته باشد و در خانه خودش مطالعات علمی داشته باشد چون در صورتی که خانه دار نباشد در مسایل تربیت فرزند و... شاید دچار مشکل شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تشکیکِ وجود در ابتدای امر به عنوان یک کار آموزشی بسیار کارساز است، مضافاً آن‌که یک نحوه تشکیکِ وجود هم هست که با وحدت شخصی وجود می‌خواند و آن تجلی حق بر اساس عین ثابته‌ی مخلوقات است در تعیّن ثانی که حق برای خودش مطابق عین ثابته‌ی مخلوقات تجلی می‌کند 2- به نظرم همین طور است، چه نیازی است که طلبه مبل داشته باشد 3- امروز شرایط طوری نیست که بتوان این حرف‌ها را به صورت مطلق زد. گاهی حضور زنان در اجتماعی بسیار لازم است ولی به شرطی که اصل را بر حفظ نظام توحیدی خانه قرار دهند. موفق باشید
نمایش چاپی