سلام علیکم استاد: اینکه میفرمایید هیچ اتفاقی در عالم به کسی نمیرسه مگر با اذن و اراده خداوند، (توی مبحث توکل) اینکه در عالم عده ای بی گناه کشته میشوند اعم از کودکان و..، یا مثلا بچه هایی توسط مردم خلافکار دزدیده میشوند یا بعضی دختران مورد تجاوز قرار میگیرند، اینها یعنی همه به اذن پروردگار است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید مطهری در کتاب «انسان و سرنوشت» و کتاب «عدل الهی» نکات ظریفی در این مورد به میان آوردهاند که در حدّ یک سؤال و جواب نمیگنجد. در اینکه خداوند نظام احسن خود را طوری شکل داده که هرکس میتواند انتخابی داشته باشد و در دل همین موانع، خود را شایسته ابدیت بکند؛ بحثی نیست. ولی اگر موضوعاتی را که میفرمایید با دقت دنبال کنیم آن طور نیست که هر کس توانسته باشد هر طور خواست هر ظلم و تجاوزی را انجام دهد. موفق باشید
سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و زیارات، ممنون میشم نظرتون رو درباره متن زیر بدونم و نکات تصحیحی و تکمیلی رو بفرمایید.
یا رب الحسین علیه السلام اشف صدر الحسین علیه السلام بظهور الحجه علیه السلام
چهل گام در اربعین
۱. در اربعین؛ تمام «من»ها، یک «من» میشود و آن هم «منِ» امام است. هر منی که در امام فانی نباشد، منیّت است و محکوم به هلاکت.
۲. در اربعین؛ میآموزی که همه خواستهها، احساسات و ظهوراتت باید یا از امام باشد یا به سوی امام، حتی خوردن و آشامیدنت...
۳. در اربعین؛ تنهای شیعیان چون برادههای آهنی هستند که به سمت مغناطیس امام جذب میشوند. و این انجذاب ناشی از شیفتگی قلبها به امام است.
۴. در اربعین؛ «خود راه بگویدت که چون باید رفت»...
۵. در اربعین؛ خادم و زائر چون آیینههاییاند که گرچه مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند اما فقط تصویر صاحب جمال را نشان یکدیگر میدهند... حسین... حسین... حسین.
۶. در اربعین؛ مییابی که اگر امام طبیب دلت باشد، نسخه و دارویت جدا از هم نیستند.
۷. در اربعین؛ مییابی که این تو نیستی که میروی، میبرندت. «گر میروی بیحاصلی، ور میبرندت واصلی، رفتن کجا! بردن کجا!! توفیق ربّانیست این».
۸. در اربعین؛ عالیترین مقامات عرفان برای عموم، دست یافتنی میشود، مثل دیدن وحدت در کثرت. کسی چه میداند! شاید یکی است که اینهمه به ظهور آمده یا اینهمه است که فقط یکی را نشان میدهد.
۹. در اربعین؛ قدمها نیز وسعت مییابند. این یک قدم نیست که رو به امام میرود، هر قدم شامل هزاران گامی است که حسرت بوسیدن این خاک را داشته و به صاحب قدم، التماس دعا گفتهاند.
۱۰. در اربعین؛ زمین کربلا وسعت مییابد، و هر قلبی که خود را به ارض کربلا رسانده است این وسعت حضور را حس خواهد کرد. یک نفر، همه میشود و همه، یک نفر... امام.
۱۱. در اربعین؛ خود را مرکز عالم مییابی. گویی همه عالم گرد نقطهای که تو ایستادهای میچرخد. چه جای عجب است، که به قطب ملکوت یعنی امام نزدیک شدهای و زمین نیز حول خورشید امام در گردش است.
۱۲. در اربعین؛ مریم وار در طوف امام خویش به عبادت مشغولی و رزق آسمانی در جایگاه عبادتت، طریق الحسین، نازل میشود. ناظرانی که تو را میبینند خواهند پرسید: «انّی لک هذا؟» و تو خواهی گفت: «هی من عندالله.» آری! روزیها از دامنه وجودی امام است که بر ما جاری میشود. از ما، طواف امام، از امام، روزی رساندن...
۱۳. در اربعین؛ مییابی که چگونه وقتی دنبال موسی باشی از آسمان برایت «مَنَّ وَالسَّلْوَى» نازل میشود. معیّت با ولی الله همان و معجزه دیدن، همان...
۱۴. در اربعین؛ مییابی که اگر در مدار امام باشی اعمال زمینیات هم آسمانی میشود، حتی خوردن.
۱۵. در اربعین؛ پرده غیبت امام کنار می رود وگرنه چگونه ممکن است این همه مهربانی و ایثار به تجلی در آید؟! ۱۶. در اربعین؛ می یابی برای رسیدن به امام، بلکه به خدای امام، باید خود را در چشمه مهربانی شستشو دهی.
۱۷. در اربعین؛ از سویی تواضع به زائر را تواضع به امام میدانی و مییابی و از دیگر سو خود را سفیری از جانب امام مییابی برای تشکر از خدّام. آیینهای دو وجهی هستی که از یک وجه، نور امام را میگیرد و از وجهی دیگر نور امام را متشعشع میکند.
۱۸. در اربعین؛ همه میکوشند تا شکوفه لبخند بر لبان دیگران بنشانند، همین و بس. درست مثل لبخند رضایت امام. «اللّهُمَّ ارْزُقْنا».
۱۹. در اربعین؛ اسفار اربعه عرفا را میتوانی بچشی. این چهار سفر عبارتند از: ۱. سفر «من الخلق الی الحق» یا به اختصار سفر الی الحق، زائر از خلق بریده و به حق رو میکند. ۲. سفر «من الحق الی الحق فی الحق» یا به اختصار سفر فی الحق، زائر در خلوت خویش به تفکر و سلوک فردی پرداخته و با امام خویش نجوا می کند. ۳. سفر «من الحق الی الخلق بالحق» یا به اختصار سفر الی الخلق، زائر از عزلت خویش بیرون آمده و خدام و دیگر زائران را میبیند. ۴. سفر «من الخلق الی الخلق فی الخلق بالحق» یا به اختصار سفر فی الخلق. زائر در خدمت زوار در آمده و در سلوکی جمعی زمین را به آسمان متصل می کند. آری! انتهای این مسیر خادم الحسین شدن است.
۲۰. در اربعین؛ کوچکترین کارها قدر پیدا کرده و بزرگترین می شوند. چرا که مبداء و مقصد عمل، امام است. «إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه...»
۲۱. در اربعین؛ بیشتر از آنکه به منفعت خویش بیندیشی به خدمت مطلوبتر همت میگماری. این همت برای خدمت رسانی به رضایتی درونی و ماندگار ختم می شود. برخلاف آموزه هایی که طلبکاری را حق دانسته و دیگران را فقط برای رسیدن به منافع خود میبینند و نتیجه اش نیز جز خشم یا افسردگی نمی باشد.
۲۲. در اربعین؛ همه جاده یک نقطه است، نقطهای که تو ایستادهای. کسی نه احساس سبقت میکند، نه جاماندگی. مگر جز این است که قطرهها چنین حسی نسبت به هم دا رند؟
۲۳. در اربعین؛ می یابی که راه خدا از امام می گذرد و راه امام، از خلق.
۲۴. در اربعین؛ نفوذ نگاه و ثبات قدم حضرت زینب «سلاماللهعلیها» را میبینی که امتداد یافته است. چه جای تعجب که قدمی خالصانه هزاران قدم شود؟ و مگر نه این است که خدا اجر محسنان را ضایع نمیکند به حکم: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» بلکه بیشتر.
۲۵. در اربعین؛ رنج و لذت، معنی مییابد. هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام نباشد، رنج است و هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام باشد، لذت.
۲۶. در اربعین؛ غدیرِ نهضت اباعبدالله الحسین «علیهالسلام» ظهور یافت؛ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي». اکمال و اتمامِ شهادت حسین «علیهالسلام» و یارانش، با جوشش خون آنها در قلوب شیعیان ظاهر شد.
۲۷. در اربعین؛ جهان شمول میشوی، چرا که کشش قدمهایت با طپشهای قلب امام تنظیم میشود. و امام، قلب عالم است.
۲۸. در اربعین؛ از دریچه نگاه زینب کبری «سلاماللهعلیها»، عالم را میبینی که: «مَا رَأَیْتُ إِلاّجَمِیلاً».
۲۹. در اربعین؛ مییابی که: رضایت به داشتن نیست، به امام داشتن است.
۳۰- در اربعین؛ جایی برای جاماندگی باقی نمیماند. جامانده کسی را گویند که یا دیر میفهمد یا دیر اقدام میکند. دلهای مشتاقی که از ماهها قبل در انتظار سفری ملکوتیاند، جا نمیمانند هرچند محدودیت عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد، «بُعد منزل نبود در سفر روحانی». اینان همان «دلدادگانند» و نه «جاماندگان».
۳۱. در اربعین؛ آمدهای که به امام خود بگویی: اگر خاکی شوم، اگر خسته شوم، اگر گرسنه شوم، اگر تشنه شوم، اگر مجروح شوم، اگر، اگر، اگر... باز هم شرمنده تو و خاندان پاکت هستم. و شرمندگی، علامت عشق است.
۳۲. در اربعین؛ دنیایت قبل اربعین و بعد از آن عوض میشود. گرچه در یکی شوق وصال است و در دیگری خوف فراق، اما این شوق و خوف، شعاعی از جمال و جلال امام اند که نقطه ملاقاتشان، طریق الحسین است و فروغی از رخ ساقی است که به جام دلت تابیدن گرفته و تو را چنین میانه میدان به رقص واداشته است.
۳۳. در اربعین؛ مییابی که وقتی عقل، عاشق شود، میتوان مناسبات عالم را تغییر داد.
۳۴- در اربعین؛ معنای فنا و بقا را خواهی یافت. رنجها میگذرند و فراموش میشوند و تنها خاطرات آسمانیاش میمانند و روز بروز بیشتر میدرخشند. «کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبِّک ذوالجلالِ والاکرامِ».
۳۵. در اربعین؛ خلوت را در جلوت مییابی و جلوت را در خلوت. مناجات با خدایت را در خدمت به زائر میجویی و رابطهات با زائران را همان رابطه با خدا میبینی. به مقام جمع رسیدن، طیکردنِ ره صدسالهای است که در طریق الحسین میشود یک شبه طی کرد.
۳۶. در اربعین؛ شهدا را زندهتر از همیشه مییابی. چه میگویم؟ گویا خودت زنده شده و آنها را می بینی. اگر بساط «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونی» آنها پهن نبود، این همه مائده آسمانی از کجا میآمد؟!
۳۷. در اربعین؛ نفس واحد را خواهی یافت. همان وجه مشترک خلقت همه انسانها، حسین را میگویم. از این روست که گویی با همه آشنایی و همه، یکی هستند.
۳۸- در اربعین؛ معنای حرکت جوهری را خواهی دانست. مگر نه این است که جوهر و ذات ماده، حرکت است و تمام بودن ها به شدن ها ختم می شود و همه قوه ها به فعلیت؟ زمین به مرکزیت طریق الحسین بستر فعلیت یافتن قوایی است که با رسیدن به کمال یا همان امام خویش، آرام میگیرد. این یعنی: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْض». آری! گویی طریق الحسین، زمین دیگری است.
۳۹. در اربعین؛ برهان صدیقین را مرور میکنی. آنانکه پا در این طریق میگذارند، با قدمهای استوار، قامتهای برافراشته، نگاههای نافذ و قلبهای مشتاق خویش چنین برهانی را اقامه میکنند که مگر میشود این امواج معرفت وایمان و شور و شوق و شعور و عشق به اقیانوس بیکران علم و ایمان وصل نبوده و از آن برنخاسته باشد؟ مگر جز صدیقین می توانند چنین ایمان و معرفتی را نه از خود بلکه شعاعی از خورشید وجود امام بدانند؟ «اللّهُمَّ اجعَلنا مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا..»
۴۰. در اربعین؛ به انتظار طلوع خورشیدی هستی که ظهر عاشورا غروب کرد. پیوند اشک و لبخند نمایانگر ایمان توست به ظهور امام موعودی که روشناییها و زیباییهای اربعین، فقط پرتوی از تابش وجودش در عصر ظهور است. باش تا صبح دولتش بدمد کاین همه از نتایج سحر است، به همان معنای «انتظار» و «وارستگی».
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ما و اینهمه جهانِ گشوده اربعینی، آن هم در تاریخی که انسانها تنها در خانه تاریک خودشان بهسر میبرند، حتی وقتی با وسایل سریع دنیای جدید هرجا که میخواهند میتوانند باشند. ولی عجیب است با اینکه همه جهان بر خط است، هرچه بیشتر در تنهایی تاریک خود در هیچ جایی نیستند. سخن اصلی بنده پس از تجربه اربعینیِ این سال، این است که اگر تا دیروز معتقد بودم هرکس در انقلاب اسلامی و در مقابله با استکبار حاضر نیست، در هیچ جایی حاضر نمیباشد و عملاً در هیچ جهانی جای ندارد؛ امروز در همان راستا باید عرض کنم اگر در این زمانه در دل انقلاب اسلامی، این اربعین را «فهم» نکند، در هیچ جهانی حاضر نیست، زیرا جهان امروزینِ آخرین بشر و بشرِ آخرالزمانی، حضور در نهاییترین جهان است که این یعنی درکِ نهاییترین ایثار خدّام و حضور در تاریخِ نهاییترین وجه انسانی بین سیل انسانهایی که آمدهاند یگانگیِ همدیگر را تجربه کنند.
به این فکر کنید که انسان آخرالزمانی هرچه میتواند از بستر هستی خود که عین اتصال به خالق هستیها است، اندیشههای تازه که مطابق روح نهاییترین انسان است می آفریند، نه آنکه به مطالبی بپردازد که باور به آن مطالب آسان باشد ولی در آن مطالب جواب نهاییترین طلب حاضر نباشد.
باید متوجه بود؛ انسانِ آخرالزمانی، انسانی است که از سیطره اندیشههای معمولی که امکان تردید در آنها هست، رهایی یافته تا با اصلترین اصلها روبهرو شود که آن انسانیت کامل است، انسانیتی که بالاتر از آن ممکن نیست و این یعنی اولیای الهی در نمادهایی همچون علی«علیهالسلام» و سیدالشهداء«علیهالسلام»، و لازمه چنان حضوری عبور از هر آن چیزی است که در آن توهّمات ساخته ذهن پنهان است، حضوری که مانع میشود تا انسان در گرداب نومیدی و انکار فرو غلتد. حضوری که این روزها میتوان در حرکت اربعینی آن را تجربه کرد و از آن به بعد با آن حضور در همه زندگی بهسر برد، در دل تذکرات چهلگانهای که مطرح فرمودهاید.
رخداد اربعینیِ این سالها، پنجرهای شده برای آنکه ما شیعیان، بهخصوص ما ایرانیان، تا جهان مدرن را درست بفهمیم، جهانی که تا دیروز با نوعی شیفتگی به آن مینگریستیم. در حالیکه امروز متوجه شدهایم جهان در وضعیت جدیدِ خود بیرون از ایران نیست و آینده جهان به نقش ایران در بستر انقلاب اسلامی پیوند خورده است و در این راستا و با توجه به این حضور، مردم ما در پیادهروی اربعینی حاضر میشوند که نوعی آمادگی است برای حضور در نظم جهانی پیش رو. امری که رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم سیستان و بلوچستان با تأکید بیشتر، متذکر آن شدند که «دشمن در دشمنی و نقشهکشی خود جدّی است، ما هم در مقابله با دشمن به شدت جدّی هستیم.» موفق باشید
سلام استاد: ببخشید چندین مدته در مورد خواص اذکار و اسما الهی در اینترنت جستجو میکنم. ولی آیا مبنای درستی دارند توضیح این اذکار، چه کسی نویسنده ی این مطالب است؟ مثلا برای مطیع شدن نفس گفتن قبل خواب ذکر یا ممیت بگویید آیا درسته. برای خشم چه ذکری بگیم؟ چه کتابی پیشنهاد میدین که برای ذکر گویی تهیه کنیم؟ آیا به همین مثلا سایت تبیان در اینترنت بسنده کنیم؟ من دوست دارم از همه ی اسما و اذکار الهی به جاش استفاده کنم. ولی کتابی که معتبر باشد نمیدانم. مثلا کتاب داروخانه ی معنوی رضا جاهد مورد تایید است؟ آخه برای بعضی دعاها خیلی خواص عجیب غریبی نوشته. مثل دعای معراج.که گفته هر کس در عمر خود این دعا را یک بار بخواند و اگر نتواند گوش بدهد یا با خود دارد چنان باشد که چهل هزار ختم قرآن کرده باشد و چهل هزار حج کرده باشد و چهل هزار گوسفند قربانى کرده و چهل هزار بنده آزاد کرده و چهل هزار مسکین را طعام داده و چهل هزار برهنه را پوشیده باشد و تورات موسى و انجیل عیسى و زبور داوود و فرقان محمد المصطفى (ص) را خوانده باشد وسکرات موت را بر وى آسان گرداند و از عذاب قبر و سوال نکیر و منکر ایمن گردد و روز جزا چهل هزار فرشته به استقبال وى برآیند تا داخل بهشت شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که علماء میفرمایند ذکر اسماء، نسبتِ کاملی با درک گوینده نسبت به جایگاه آن اسماء دارد. در این مورد پیشنهاد میشود کتاب «مقالات» آیت الله شجاعی که شرح آن روی سایت هست راهگشای خوبی در این مورد میتواند باشدhttps://lobolmizan.ir/sound/750?mark=%D8%B4%D8%AC%D8%A7%D8%B9%DB%8C . موفق باشید
سلام استاد زیارت قبول: محتاج دعای خیر شما بشدت هستم. با عرض ادب. استاد، دلیل مرگ افراد از قبل مشخص است؟ یا با اعمال دنیایی مان دلیل مرگمان مشخص میشود. یا اصلا ربطی به دلیل و اینها ندارد. فقط مربوط به تکامل روح و دست کشیدن نفس از بدن خود است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «خویشتن پنهان» مطرح شد مرگ طبیعی با تبدیل قوههای نفس به فعلیتشان و مرگ غیر طبیعی با یأسِ نفس نسبت به ادامه خود صورت میگیرد. در این مورد خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید
با سلام استاد عزیز و بزرگوار: فرموده بودید حورالعین تجلی اسماء الهی است. از یکی از اساتید تفسیر شنیدم، حورالعین همان اهل البیت هستند و مظهر تام آن حضرت زهرا هستند. آیا صحیح است؟ احساس میکنم تبیین حورالعین توسط علما خوب صورت نگرفته است. جالب و عجیب است که در بیانات رهبری وقتی کلمه حوری و حورالعین را جستجو کردم هیچ موردی یافت نشد. یعنی رهبری هیچ گاه این واژه را در بیانات خودشان استفاده نکرده اند. چرا؟ من فکر میکنم چون معنی واقعی آن را اکثریت مردم درک نکرده یا نمی کند. چون برداشت اکثر مردم از حورالعین زن باکره هست، اجر اولیای الهی مثل شهید را ضایع می کنیم اگر بگوییم شهید بخاطر زن زیبارو رفت و شهید شد مثل داعشی ها که ابزار هم بستری و غسل را هنگام عملیات های تکفیری خود حمل می کنند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در شرح سوره مبارکه «واقعه» عرض شد با توجه به اینکه در مورد «حورالعین» میفرماید: «جزاء بما کانوا یعملون»؛ پس باید «حورالعین» حاصلِ رجوع مقربین به انوار الهی و تجلی جامع آن انوار باشد. موفق باشید
با سلام و احترام: وقتی کتاب مبانی نظری محبت به اهل بیت علیهم السلام را خواندم احساس کردم معنای کرامت انسان را درک کردم. چقدر جیب انسان را پر کردند که چنین امامانی برایش قرار دادند. فکر کردم دعای توسل چه گنجی است که تا بحال نفهمیدم چی می خواندم. استاد تا بحال فکر می کردم چرا عبادت بعضی اوقات برکت نداره، تا جایی که انگار فرق زیادی مثلا بین عبادت کننده و عبادت نکننده نیست؛ عوامل برکت داشتن عبادت چه چیزهایی است؟ کار عبادتی که نتیجه ندهد و گیر دنیا را نتواند باز کند چگونه بدرد آخرت بخورد!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به نظر بنده کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل البیت» میتواند نسبت ما را با انسانیترین انسانها طوری شکل دهد که در این وانفسایِ گمشدن معنای انسان، زندگی در افق توجه به انسانهای کامل معنای خود را باز یابند. موفق باشید
سلام: ببخشید استاد زوجینی که از فرزنداوری جلوگیری میکنند آیا واقعا میتوانند از تولد یک انسان جلوگیری کنند؟ یعنی این مساله در محدوده اختیار انسانی هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت آن رحم از شایستگیِ انتخاب آن فرزند که در آن رحم رشد کند، محروم میشود. موفق باشید
یا محبوب! در چند جلمه ای شرح حالی زار را به عرضتان می رسانم: معشوق دگر آنقدر دور است که فاصله اش حتی در وصال و فراق هم نمی گنجند باید چه کرد؟ وقتی آنقدر دور شده ای که روز های نزدیکی را به یاد نداری حتی باور نمیکنی روزی بوده است که نزدیک تر از حال بوده ای.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شماره 35901 عرض شد به حضور در هستی خود که تکرار آن حضور نیز هستی است؛ باید توجه کرد. تاریخ دیگری پیش آمده تا ما با خرد خسروانی خود و با تبیین آن از یک طرف، و از طرف دیگر خدّام با آن نهاییترین ایثارها خود را احساس کنیم از آن جهت که سیطره کمیّت و اصالتدادن به سود و سرمایه مادی دیگر در میان نیست. موفق باشید.
یا محبوب! یک سلام خدمت حضورتان از آنهایی که حسرت دیدار معشوق در واژه واژه اش مشهود و ملموس است! از این طور معشوق گفتن ها دورم آنقدر که گویا از هر خداناباوری ناباور ترم نه در زبان باور و آن چندین و چند استدلال واجب و ممکن هایی که در دیار وجودند! در تپش های هر روز و طلوع و غروب های روزگاری که نحسی برایش بهترین نام است آنقدر در واژه های کتاب زندگی ام معشوق نیست که دیگر روزها و شب های این جان گویا بی معنی تر از هر نیستی فقط میگذرند تا یادشان نرود که هستند! هر چند که باز هم در این باره اطمینان ندارم. استاد عزیز آنقدر از دیار حرف های آقا روح و الله و لبخند های حاج حسین دور شده ام که اصلا تصور آن روزها هم از توانم خارج است از نماز گریزان و آیه های قرآن را دیر زمانی است که به چشم ندیده ام! در یادآوری روزهای با او بودن تنها به لبخندی اکتفا میکنم و نام معشوق و دوستدارانش را تنها کلیشه ای از دست رفته می دانم! هیچ از روزهای آتش نیست و این در این دیار بیچارگی زده حتی باد آز و شهوت هم نمی وزد! گویا اصلا سوالی نبوده مثل همیشه یک درد و دل ساده!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا این حضور که میفرمایید همان حضوری نیست که انسان با هستی خود و در خود حاضر میشود تا هیچ ابژهای در میان نماند؟ با حضور در بودنِ اجمالی که با هیچ واژهای تعریفبردار نیست، ولی در حالِ سوسوزدن است تا پریروز را - که دیروز و امروز و فردا نیست- در پس فردای خود حاضر کند. در شب اربعین در موکب عمود ۱۱۳۳ عرض شد زمانه زمانهای نیست که کمی خوببودن در این طوفانِ آخرالزمانی کافی باشد که خوبهایی مانند خاوریها با آن خوبیهای ضعیف، آن اختلاسهای بزرگ را انجام میدهند. ( https://eitaa.com/matalebevijeh/14651 ) باید به پریروز که همانند حضرت عباس «علیهالسلام»، حضور ذیل سایه امام حسین «علیهالسلام» است و پس فردا که همانند حاج قاسم، حضور ذیل سایه حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» است نظر کرد. اینجا است که به اربعینی نظر کردهایم که همه بنا دارند در نهایتِ خوبیها خود را جستجو کنند؛ مثل نهایت ایثار خدّام اربعینی. موفق باشید
سلام: آیا گناهان فراموش شده توبه واستغفار لازم دارد؟ چگونه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر که به یادمان آمد بالاخره باید با توبه و یا جبران خسارتی که مثلاً به کسی وارد کردهایم جبران کنیم، ولی نباید در عبادات خود به گفته جناب خواجه عبدالله انصاری همواره گناهان را مدّ نظر آوریم و از رحمت وغفران حضرت ربّ العالمین غفلت داشته باشیم. موفق باشید
سلام استاد عزیز: هیچگاه فکر نمیکردم خریدن کتاب کوچکی «۱۰ نکته در معرفت نفس» در نمایشگاهی در گوشه ایران بتواند باعث تغییر باوری شگرف در سالها بعد در این جدول وجودی کوچک گردد. همیشه دعاگوی شما و استادان بی رنگتان هستم. با وجود بی وقتی اما هرجور شده روزانه با مطالبتان در کتابها و صوتها انس میگیرم و چندین سال است با مطالبتان محشور و احساس میکنم گمشده خود را یافته ام. بعد از تفسیر حمد امام الحمدلله با راهنمایی شما وارد مباحث مصباح الهدایه شده ام به تازگی. همینطور در مسیر افتاده ام و ان شاءلله لطف حق مدد فرماید. آیا ادامه دادن به این شکل را توصیه میفرمایید که از نزدیک استادی رویت نمیکنم؟ خود کتاب مصباح الهدایه pdf اش موجود هست. التماس دعای خیر از استاد عزیز و جامع بحمدالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! همانطور که آیت الله بهجت فرموده بودند در این زمانه همین علوم معرفتی حکم استاد ما را خواهند داشت. ۲. سعی بفرمایید آرامآرام در مسیر فکری خود با کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» نیز مأنوس شوید. موفق باشید
با سلام: من درباره وحدت شخصیه وجود سوالی دارم. طبق نظر بالا کثرت در مظاهر قبول شده است. اگر بگوییم که مظاهر همانند آینه هستند. خوب چگونه در این آینه ها خدا را ببینم؟ با تشکر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان مظاهر اسماء الهی. در این مورد خوب است مقدماتی مثل «برهان صدیقین» و شرح صوتی آن که روی سایت هست مدّ نظر قرار گیرد. موفق باشید
سلام استاد: وقتتون بخیر. من از رحمت خدا ناامیدم. لطفاً من رو راهنمایی کنید که چیکار کنم از این حال ناامیدی در بیام. سالهای مدیدی (بیش از بیست سال) با یه سری مشکلات دست و پنجه نرم می کردم و همه جور تلاشی برای رفعشون انجام دادم و هر روز اوضاع بدتر شد. در چند سال اخیر شدیداً دست به دعا و توسل و تضرع بلند کردم به امید اینکه فرجی برسه و از همه جا قطع امید کردم و به خدا خوشبین بودم که چون امیدم رو از همه جا قطع کرده حتماً می خواد فرج کنه. نه تنها هیچ فرجی نشد بلکه الان در بدترین شرایط قابل تصور قرار دارم و اخیراً امیدم رو به رحمت و دستگیری خدا کاملاً از دست دادم و توسل و استغفار و استغاثه رو رها کردم و در تاریکی ناامیدی مطلق روزگار می گذرونم. حتی برای رفع مشکلم به روان پزشک مراجعه کردم و ایشون معتقده مشکل جدی و خاصی ندارم (اگه تشخیص درست داده باشه) الان جدای از این که روزگارم به تلخ ترین و سخت ترین شکل ممکن می گذره، می ترسم با حال کفر از دنیا برم (البته واجباتم رو هنوز انجام میدم) لطفاً بگید چیکار کنم که حداقل کافر نمیرم! برای زندگی طاقت فرسا و غیر قابل تحملم که گمان نکنم کسی راه حلی سراغ داشته باشه. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند ما را خلق کرد تا در جهان گشوده معنویت حاضر شویم که جهانی است سراسر رحمت. و از این جهت خودمان باید تلاش کنیم دنیا را برای خود عمده ننماییم. کتاب «مقالات» آیت الله شجاعی که شرح آن روی سایت هست راهگشای خوبی در این مورد میتواند باشدhttps://lobolmizan.ir/sound/750?mark=%D8%B4%D8%AC%D8%A7%D8%B9%DB%8C . موفق باشید
با سلام: در خصوص حقوق بشر اسلامی خیلی مطلب نوشته شده ولی در هیچ کدام یک طرح اجرایی مانند منشور یا کنوانسیون ها نداریم تنها یک اعلامیه حقوق بشر قاهره نوشته شده. من کتاب «هدف حیات زمینی انسان» را مطالعه کردم بنظرم رسید ریشه تمام نقض حقوق بشر فساد و خونریزی است که ملائکه گفتند و خدا گفته من به انسان علم اسما را یاد دادم. آیا می شود از اسما الهی یک مجموعه تهیه کرد که انسان ها را به سعادت برساند صفات خدا که هر انسان باید داشته باشد مثلا رحمان، رحیم و.... و این مجموعه بشود مبانی اصلی و از دل ان دستورالعمل سعادت واقعی بشر را تبیین کرد؟ در حال حاضر غربی ها بجای حذف کارهای بد و گناهان در راستای حمایت از آن بر آمده اند مثلا برای زنان بدکاره گفته اند کارگران جنسی و حامی آنها هستند. خواهش می کنم روی این موضوی بررسی و راهنمایم کنید اگر ابهامی است تلفنی خدمتتان هستم زیرا محل کارم تهران است البته اصفهانی هستم و هر مدت یک بار اصفهان می آیم
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه هستید ما در مواجهه با آنچه تحت عنوان حقوق بشر در غرب مطرح شده، باید دستگاه معرفتی خودمان به انسان را دنبال کنیم وگرنه گرفتار معیارهای برساخته آنها میشویم و از این لحاظ باید مباحث مطرح شده در رساله حقوق حضرت سجاد «علیهالسلام» و مباحث اخلاق اسلامی در راستای خلیفۀ اللهی و کرامت انسان به میان آید و در این موقعیت، حرفها داریم. کتاب «کرامت در قرآن» از آیت الله جوادی نکات خوبی را در این رابطه مدّ نظر میآورد. موفق باشید
سلام استاد: وقتون بخیر. برای رسیدن به موت اختیاری از طریق روزه مداوم میشه رسید؟ راهش چیه؟ ممنونم جواب بفرپایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «آنقدر ای دل که توانی بکوش» همینکه دنیا محور توجه انسان نباشد، کار شروع شده است. موفق باشید
سلام: در دعای ندبه آمده «عزیز علی... و لا ینالک منی ضجیج و لاشکوی» بر من سخت است که صدای ناله و شکایت من را نشنوی سوال من اینست که اگر امام زمان صدای ناله ما رو نمیشنوند پس چگونه همین عبارات را با او در میان میگذاریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این فراز به معنای درد و دل با آن حضرت است، وگرنه توجه آن حضرت به دلدادگانشان فوقالعاده است از جنس توجه ایشان به اربعینیها که هیچکدامشان از نظر حضرت غایب نیستند. موفق باشید
با سلام و احترام: استاد ۱. اگر تا قوه خیال پاک نباشد و نشود؛ طرف روی خوشی را نمی بیند و از طرفی تطهیر قوه خیال هم کار آسانی نیست؛ پس اگر بلا و گرفتاری برای کسی پیش می اید، راه برون رفتی هم به این آسانی نیست؟. یا اینکه کلا اشتباه است؟ ۲. در گرفتاری های دامن گیر و خسته کننده و طولانی که تمام انرژی فرد را می گیرد، و نزدیکان را پراکنده می کند؛ محرم را نامحرم کرده و هیچ دعایی به ظاهر استجابت نمی شود، و فرد مستأصل می شود؛ تا جایی که بشود کاری کرد، کار از کجا لنگ است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شریعت الهی است بخصوص که انسان، پیامبر خدا و ائمه هدی«علیهمالسلام» را مدّ نظر دارد در این مسیر است که انسان از سیطره توهّمات و خیالات باطل میتواند عبور کند. ۲. با هرچه دلبستن به ثقلین یعنی تدبّر در قرآن و توجه به سیره اولیای الهی و در این زمانه، توجه به عظمت انقلاب اسلامی دشمنی با استکبار کارساز خواهد بود. موفق باشید
با سلام و احترام: در مباحث معرفت النفس فرمودید انسانی که با جنیان ارتباط میگیرد مرتبه نفس خود را پایین می آورد پس چگونه حضرت سلیمان (ع)، که در آیات قرآن هم آمده، با جنیان ارتباط داشتند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: سلطه بر جنیّان غیر از آن است که ما به دنبال ارتباط با آنان باشیم. در این مورد، تفسیر سوره جنّ مرحوم شهید مطهری مفید خواهد بود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد ارجمند: اینکه گفته شده علم انسان حصولی هست یا حضوری و گفته شده علم حضوری کاملا یقینی هست و بی واسطه، کسی که بیماری اسکیزوفرنی دارد، ذهنش موجوداتی را می سازه و اونها را هم می بینه و با اونها صحبت می کنه و برای این شخص این امور کاملا واقعی هست، چطور میشه این گونه امور را از علم حضوری یقینی تفکیک کرد؟ آیا این موارد امور یقینی را زیر سوال نمی بره؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل هر توهّمی که برای فرد متوهّم، یقینی است ولی نه به معنای مطابقت با خارج. در حالیکه در علم حضوری، وجودِ معلوم نزد عالم است و نه تصورات او. در مورد علم حضوری همواره علمِ خودمان به خودمان مثال زدنی است. موفق باشید
سلام علیکم: نظرتان درباره کتاب «قاموس قرآن» چیست؟ آیا خواندن آن را برای ورود به فهم قرآن و المیزان توصیه می کنید؟ اگر توصیه دیگری برای این امر دارید بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته کتاب ضعیفی میباشد، جوابگوی سؤالات امروزین ما نیست. موفق باشید
من در شرف جدا شدن از همسرم هستم و دو دختر ۱۴ و ۷/۵ دارم و همسرم در قبال حضانت و طلاق خواستار بخشیدن کل مهریه و سه دونگ خانه ای است که به نام من هست و متاسفانه پدرم فوت کردن و برادرم با این درخواست موافق است و مسر هستند که من موافقت کنم و طلاق خود را از این طریق بگیرم و به دلیل اینکه من هیچ منبع درآمد و حقوقی ندارم، ایشان (برادرم) میگویند من خرجی تو و فرزندانت را من بعد میدهم به نظر شما این کار درست است یا نه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد مواردی نیست که ما بتوانیم نظر صریح بدهیم. بهتر است به افرادی رجوع فرمایید که طرفین را می شناسد. البته به نظر می آید تا آنجا که ممکن است کوتاه بیایید و زندگی خود را ادامه دهید و اگر واقعاً نمی توانید نباید از حقوق خود بگذرید. موفق باشید
سلام: استاد در بحث سکته که در سوالات دوستان خواندم. اگر کسی مثلا با کسی دعوا و درگیری و جدل پیدا کرد. و در این حین فشار آن فرد مقابل بالا رفته و قرص فشارش در خانه نبود که بخورد و تا به بیمارستان برسد چون بدن فرد ضعیف بوده در اثر انواع بیماریهای زمینه ای قبلی و ناراحتی کلیه. بدنش تحمل آن فشارخون بالا را نداشته و به این علت یأس از بدن مُرد. الان قتلی اتفاق افتاده هر چند بطور ناخواسته؟ و تقصیر فرد مقابل در دعواست؟ و استدلال اطرافیان این است که، خب اگر آن فرد دعوا راه نمی انداخت فشار این بنده خدا هم بالا نمیرفت و الان زنده بود. (و آیا اصلا فشار خون کسی بخاطر حرص خوردن و دعوا بالا میرود که حتی باعث مرگ او شود یا فشار خون یک بیماری مربوط به بدن است، و این یک گفتار و پندار عامیانه در میان مردم است؟) من خانمی محجبه هستم. ولی خانواده ی همسرم نه و دقیقا این اتفاق که بالا توضیح دادم، بین بنده و مادرشوهرم، افتاده و مادرشوهرم تازگی ها، بین دعواهای من و او دقیقا همان روز که داشتم باهاش حرف میزدم، سکته کرد و تا به بیمارستان برسوننش فوت کرد و اکنون شوهرم از من متنفر شده و جواب تلفنم را نمیدهد. و میگوید تو مادرم را کشتی! چون تو حرصش رو در آوردی و فشارش رفت بالا، اون داشت زندگیش رو میکرد و این فشار بر بدنش بخاطر بیماریهای دیگری که داشت براش مضاعف بود. و مرگ او تقصیر توست. در حالیکه در این درگیریها مقصر خود مادر و خانواده ی اوست که میگفتن برادر شوهر محرمه و یه عمره سر افکارشون و حجاب و رفتارهای سبک دیگر عروسهای این خانواده ما کشمکش و حرف و حدیث داشتیم. ولی با این وجود من قطع صله رحم نکردم. استاد من حتی به فکرم رسید دو ماه پیاپی روزه بگیرم. از بس تحت فشار روحی بودم این مدت از سمت حرف اطرافیان. گفتم دو ماه روزه کفاره ی قتل غیر عمد باشد، اگر به گردنم است. حالا هر کار شما گفتید، من همان کار را میکنم. شوهرم که انگار از دستم رفت. خودمم دارم از دست میرم. با این افکار. چکار کنم جبران کنم. آیا من واقعا مقصرم؟ در تنهایی بسیار گریه میکنم بخاطر این موضوع. خواهش میکنم جواب امیدوار کننده به من نگویید. حقیقت را بگویید. کفاره ی بیشتر بدم؟ اصلا کفاره میخواد؟ چیکار کنم. استاد نمیرم برم اون دنیا مدیون باشم. دستمم دیگه از این دنیا کوتاه شده باشه. آخه این چه مصیبتیه که دامنم رو گرفته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن میفرماید مرگِ هرکس از قبل تعیین شده است و نه کسی میتواند آن را جلو بیندازد و یا به تأخیر بکشاند. میماند چگونگیِ مرگ که البته این انسان است که باید سعی کند در فضای ایمانی به عالیترین شکل، دنیا را به سوی ابدیت ترک کند. در این رابطه خوب است به آیات ۲۲ و ۲۳ سوره حدید و آیه ۶۰ سوره واقعه رجوع شود. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: پوزش بابت مزاحمت بنا به توصیه حضرتعالی بارها سعی کرده ام تفسیر وزین المیزان را مطالعه کنم. ولی هر بار بعد از مدتی به دلیل سنگینی مطالب دلسرد شده و مطالعه را رها کرده ام و از این بابت حسرت میخورم. اخیرا متوجه شدم کتاب ۴ جلدی «خلاصه تفسیر المیزان» را خانم فاطمه مشایخ ترجمه کرده اند. اصل کتاب به زبان عربی از آقای کمال مصطفی شاکر است. آیا مطالعه این کتاب را به عنوان مقدمه ای برای مطالعه تفسیر المیزان مناسب میدانید؟ آیا میتوان بخشی از برکات و انوار مطالعه تفسیر المیزان را با مطالعه این کتاب بدست آورد؟ ممنون و متشکر و با آرزوی قبولی طاعات
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد جناب آقای عباس پورسیف قبلاً این زحمت را کشیدهاند و در مقایسه با کتابی که میفرمایید تصور بنده آن است که آقای پورسیف دقت بیشتری نسبت به آقای کمال مصطفی شاکر داشتهاند. با اینهمه در دل تفسیر المیزان، همان تقابل آراء است که ذهن انسان را میپروراند. ولی اگر صرفاً بخواهیم نظر علامه را نسبت به آیات بدانیم، همان دو کتاب تا حدّی کمک میکند. موفق باشید
سلام علیک بجوامع السلام: با عرض پوزش از حضرت استاد و کاربران بابت زحمت و اذیت مطالعه ی مطلبی که قرار داده می شود.
کربلا و صیرورت تاریخی انسان
همچنان که انسان در سیر الی الله در ذیل تاریخ توحیدی از مقطعی یا از طوری در طور دیگر حاضر می شود و خود را پیش از گذشته در تعیین حقانی می یابد و احساس می کند که از آن به شدنی بعد از شدن یا بودنی پس از بودن می گوییم این صیرورت تاریخی که ذیل تاریخ قدسی معنا میشود از حضور آدم ابو البشر آغاز و تا حضور ختمی نبوی ادامه یافت و بعد همین صیرورت با حسین علیه السلام در تاریخ تعینی دیگر یافت و معنایی دیگر از انسان را به تاریخ گمگشته و حیرانی بشر امروز بخشید تا انسان در عمق معنا بخشی خودش در دل حضور تاریخی حسین علیه السلام بودنی دیگر را تجربه کند و خود را در ساحتی از عالم و نسبت عمیقتر از مناسبات مادی و مدرنیته بیابد و این صیرورت تاریخی را به تماشا بنشیند و احساس کند. اربعین، همان صیرورت تاریخی است که با حسین علیه السلام شروع شد تا دستِ افتاده ی انسان زمینگیر این تاریخ و زمانه را بگیرد و در افقی و ساحتی حاضر کند که طلب پنهان و نهفته ی وجودی هر انسانی است که در این تاریک خانه ی وهم آلودِ این سویی گم شده، یا غبار شهوتها و غضبها آن را مسکوت گذاشته است و اما اربعین آغازی بر پایان همین سکوت تاریک خانه ی عالم غبار آلودی است که بشر می خواهد از پوستین دروغین دیروزش به در آید و در فهمی جدید و عالمی جدید در نسبتی جدید با خودش روبرو شود و اربعین بستر چنینی بودن و شدنی است که از آن تعبیر به صیرورت تاریخی انسان می کنیم صیرورتی که انسان در عالی ترین نحوه ی حضور خودش با حقیقت قرار می گیرد همان حس حضور و شهود حق که تماماً بودن و هستی است و دیگر معنایی از کنید و یا دوگانگی در میان نیست همانی که محی الدین از آن تعبیر به حق الیقین می کند و یا صدرا آن را رهایی انسان از قیود و مقام اطلاقی انسان تعبیر می کند و این همان افقی است که با اربعین به روی انسان گشوده شده است تا خود را و بقیه را در وجه اطلاقی یک حقیقت قدسی به تماشا بنشیند و اگر بپرسی چیست؟ بایست بگوییم که فقط هستی است باید به افق شهودی اربعین حسینی نظر کرد و نظر بازی را از همین بستر شروع کرد آنگاه فقط تماما حقیقت است و حقیقت و لذت تماشای آن و حضور در بیگرانگی و دوری از بیگانگی های قیودات و مناسبات و شئونات شهر مدرن ..... شاید کسی بپرسد که در مسجد چه باید کرد؟ این پرسشی است که جواب دادن به آن انسان را در مسجد متحیر می کند عوض آنکه راهی جلوی روی او قرار دهد در حالی که مسجد محل حضور و شهود و رویارویی و انس حضور است و اعمالی که در مسجد انجام میشود جهت تقویت این حسِ حضور و رویت و لقاء حق است نه آنکه برای خود معنایی مستقل داشته باشد. بنابراین در مسجد باید حاضر شد و به این حضور شدت بخشید تا بودن و هستی یافت شود و حس پوچی و بیهودگی و گمگشتگی را از خود برانیم و در یک حیات متعالی و حضور بیکرانگی و قدسی در مسجد خود را احساس کنیم یک حس حضوری در عین بودن در نسبت با احدیت و گزنه هر چه از مسجد بگوییم یا برای شخص معین کنیم که باید در مسجد چه بکند او را متحیرتر کرده ایم! اعتکاف نیز از همین جنس است روزه در مسجد همراه با خلوت و سکوت و اعمالی که در اعتکاف دنبال می شود سنخ شدت حضور دارد تا آنکه بخواهد کار خاص مستقلی باشد. اربعین هم به شرح ایضاً یافتنی است بعد از یافتن، و شدنی است بعد از شدن. باید در مسیر اربعین حس حضور را شدت بخشید و پیاده روی خود عمل مستقل نیست! بلکه در مسیر صیرورت انسان در تاریخی است که از حسین علیه السلام میگذرد و بایست در این طریق و مشی کردن حضوری بعد از حضوری برایمان تثبیت شود و شدت بودن در ما بیش از پیش شود. اربعین، قدم زدن در ساحت قدیم الاحسانی (حضرت احدیت) عالم توحید است که انسان در این تاریخ طلب آن را در وجودش احساس کرده است و به سوی آن قدم برداشته است و نشانه ی این طلب، حضور شهدایی است که در این سالهای اخیر در ما ظهور کرده است و تشییع شهدایی که انسانهابی با آرمان و اندیشه ی همان طلب در زیر این تابوتها حاضر شدهاند. آری شهدا این طلب و این حقیقت را پیش روی ما نهاده اند و ما مشتاقانه به استقبال این حقیقت تاریخی افتاده ایم تا ما هم جزو این قافله ی قدسی در دل تاریخ توحیدی حسینی باشیم و اربعین، جواب عطش تاریخی انسان آخرالزمانی است که هیچ چیز جز اصیلترین بودنها (بودن با حق) و حقیقیترین انسانها (انسان کامل) او را اشباع و ارضاء نمی کند. باید به استقبال حضور اربعین رفت تا حقیقت ما را دربرگیرد و آنگاه است که انسان در صیرورت تاریخی خود حاضر شده است.... این مطلب را در آستانه ی حرکت به کربلا در کنار موکب چایی حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام نگاشتم همراه با چای عزای سیدالشهدا علیه السلام و شاید آنگاه که این مطلب خوانده شود این کمترین در مسیر زیارت سیدالشهدا علیه السلام باشم و امیدوارم دعای خیر جناب استاد و دوستان بدرقه ای باشد تا در این سفر شهودی حضوری اربعین بیش از پیش حاضر شویم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید به لطف الهی در منزلی حاضر شدهایم که ذیل نظر به حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» در حال تجربه بودنی هستیم که این، نهاییترین بودن است تا خود را و بقیه حاضران در صحنه اربعینی را آینه نمایش حقیقت قدسی بنگریم آن هم وقتی ماورای کثرتها به هستیِ جانها نظر کنیم، در آن صورت است که حیرت میکنیم چه اندازه خداوند در این عالَم و در این جانها به ظهور آمده است.
همانطور که فرمودید و خوب هم فرمودید این اربعین، جوابِ عطش تاریخی انسان آخرالزمانی است که هیچ چیز جز اصیلترین بودن که بودنِ «بالحقّی» است او را راضی نمیکند. به این فکر کنید وقتی رغبت به زندگی در انسان میمیرد که زندگی را به پایینترین شکل آن که فروافتادن در توهّمات دنیایی است، تقلیل دهیم و متوجه حضوری که حضور در بیکرانه توحید است، در میدانهای ظهور انوار توحید، نگردیم و این یعنی عدم حضور در حماسهای که تندبادِ طلب، در نهاییترین حضور در این زمانه با انقلاب اسلامی و پیرو آن در رخداد اربعینی پیش آمده است. تندبادی که خداوند به حرکت در آورده تا هرکس خواست در زمانه ظهور ایمان در ایمان وارد شود، خود را به آن بسپارد بدون آنکه تفصیلاً بداند بنا است تا کجاها جلو برود. همین اندازه میتوان احساس کرد که: «پرّ کاهی است در مصاف تند باد / خود نداند در کجا خواهد فتاد.»
در سه جلسهای که در خدمت رفقا تحت عنوان «باز اربعین» بود عرایضی شد، آن نکات میتواند إنشاءالله همچنان ما را متوجه افق گشودهای بنماید که در آن از یک طرف انسان را در نهاییترین حضور مدّ نظر قرار دهیم و از طرف دیگر تاریخی را که اشاره به نهاییترین تاریخ که طلوع ظهور حضرت ولی عصر«عجلاللهتعالیفرجه» است رامدّ نظر آوریم. https://eitaa.com/matalebevijeh/14529موفق باشید
سلام استاد: مگر نمیگویید روح که به تکامل خودش رسید، از ابزار بدن دست میکشد. پس سکته چیست؟ آیا اگر یکی مثلا از حادثه ای یا صدای بلندی، ترسید و سکته کرد اینکه یک اتفاق است!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «معرفت نفس» در بحث «یأس روح» از ادامه تدبیر بدن به این نکات پرداخته شد. آری! آنگاه که نفس در تکوین خود متوجه عدم امکان تدبیر آن بدن شد، عکس العمل بیرونی انصرافِ نفس، همان مسائلی مثل سکته و یا دیگر مرگها می باشد. موفق باشید