سلام: من میخوام قرآن بخونم و حفظ کنم برای همین یه منبع یا جای معتبر و ساده ای میخواستم که در کنارش معانی آیات رو هم یاد بگیرم. خود معانی ساده آیات ممکنه نامفهوم باشه در حد تفسیر خیلی پیچیده هم نمیخوام یه چیز بین این ها که وقتی قران رو میخونم بفهمم منظورش از گفتن این آیه چیه که خوندنم بیهوده نباشه. ممنونم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: این فکر خوبی است. پیشنهاد میشود اگر بتوانید کتاب «خلاصۀ تفاسیر المیزان و نمونه» را که جناب استاد عباس پورسیف تهیه کردهاند را کنار آیات مدّ نظر قرار دهید، نتیجۀ بهتر و بیشتری نصیب خود میکنید. موفق باشید
سلام: بعضی می گویند فرقان نام دیگر قرآن است، در آیه ۵۳ سوره مبارکه بقره آمده که به موسی کتاب و فرقان دادیم، پس یا باید فرقان چیزی غیر از قرآن باشد یا اگر قرآن است یعنی به حضرت موسی و یا به انبیای دیگر هم همین قرآن وحی شده است؟ اگر بگوییم وحی نشده یعنی خدا آن انبیا را از این معارف قرآن بی نصیب گذاشته؟ که این امر دور از تصور به نظر می رسد. پس آیا می شود گفت قرآن به همه انبیا وحی شده منتها آن ها به اندازه اقتضای درک مردم زمان شان نشر می دادند؟ اگر این حرف درست باشد چطور می شود گفت قرآن معجزه آخرین پیامبر است؟ اگر این حرف درست باشد می شود گفت انبیای دیگر ظرفیت دریافت قرآن را نداشته اند و حضرت محمد داشته است؟ سپاس از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید قرآن از آن جهت که موجب بصیرت و تشخیص حق و باطل میشود، «فرقان» است. آری! این بصیرت که تشخیص حق و باطل است را خداوند به همۀ انبیاء داده ولی این غیر از آن وَحی میباشد که به عنوان قرآن بر آخرین پیامبر نازل شده است. موفق باشید
سلام و عرض ادب: با عرض معذرت از اینکه وقتتان را میگیرم، جناب استاد، مسیری که برای شروع المیزان فرموده بودید را رفتهام؛ دو کتاب ده نکته از معرفت نفس و برهان صدیقین و تفسیر سه سوره زمر و عنکبوت و روم و جزوه روش استفاده از المیزان را هم شروع کردهام اما بسیار نگرانم که حتی به ظاهر متون نتوانم برسم چه برسد به اعماق و بواطن آن! مخصوصا در بحثهای فلسفی با اینکه کلیت مفهوم را متوجه میشوم و میتوانم جلو بروم اما به شدت نگرانم که پیشزمینه قبلی نداشتن از فلسفه و آشنا نبودن با اصطلاحات و مفاهیم آن، حرکتم را سطحی کند و از دقائق و اعماق المیزان بینصیب بمانم. از طرف دیگر به اشتغالات درسی و شغلی هم نمیتوانم بیاعتنا باشم چون بهنظر جایگاه و اعتبارش را برای حرکت و اثرگذاری در اجتماع در راستای اهداف انقلاب لازم دارم. از سمت دیگر اگرچه هنوز فرزند ندارم اما دوست دارم پیش از قرار گرفتن در جایگاه سنگین مادری، تا حد نسبتا مطلوبی اصل و اساس و پایه مطالعهام روی المیزان را کامل کرده باشم. با این توصیفات تقاضا دارم کما فی السابق با توصیههای ارزشمندتان مسیرمان را روشن کنید. و اینکه استاد به نظر حضرتعالی آیا لازم هست از سرعت مطالعه المیزان کم کنم و همان عزم را تدریجا برای فلسفه هم بگذارم یا خیر؟ سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، نگاهِ صدرایی است که با «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» پیش میآید و با مباحث «معاد» وسعت پیدا میکند. از این جهت خوب است برای فهم قرآن در بستر «المیزان» این مسیر مدّ نظر قرار گیرد. البته اگر آمادگی ورود به کتاب «بدایۀ الحکمة» علامه را داشته باشید کار خوبی است. موفق باشید
سلام علیکم استاد: وقت بخیر. من خیلی به کلام و مباحث کلامی علاقه مند هستم. متاسفانه در حوزه استادی عقاید را تدریس می کنند که اتفاقا از مباحث استاد طاهرزاده هم مطرح می کنن و می فرمایند قبل از شروع کلام حتما یک دوره شرح ده نکته را داشته باشید. اما چیزی که یک هفته است ذهن من را به خودش مشغول کرده این هست که آیا استاد طاهر زاده با این روش استاد ما موافق اند، روش استاد ما این هست که مدام ما را تحقیر می کنن و اجازه حرف و بحث سرکلاس نداریم، مدام بحث شون این هست که شما مغرور هستید و باید غرورتون شکسته بشه! من از این بابت که همه را کوچیک می کنن ناراحت هستم و از شناختی که به خودم دارم، ممکن هست مبحث کلام را دیگر پیگیری نکنم. راهنمایی بفرمایید که من چه کنم؟ شاگردهای قبلی هم به استاد اعتراض داشتن، ولی ایشون میگند که من مانند امام خمینی هستم و بستگی به شما داره که با جمال من روبه رو بشید یا جلال من و من تغییر نخواهم کرد! آیا اساتید در قدیم این سبک را داشتند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً تحقیر عزیزانی که به دنبال حقیقت هستند، امر پسندیدهای نیست. ما خاک پای افرادی هستیم که با دلهای پاک خود به سوی کسب معارف الهی قدم نهادهاند. آری! علم کلام برای هرکس که بخواهد در مسیر دینداری جلو برود، لازم است تا عقل او بتواند در میدان شبهات از عقاید حقهاش دفاع کند. با توجه به این امر به نظر میآید چنانچه انسان در «معرفت نفس» وارد شود بهتر میتواند مباحث علم کلام را درک کند و حقّانیت آن را تصدیق نماید، والله اعلم. موفق باشید
عرض سلام و ادب دارم خدمت استاد بزرگوار: بنده در زمانی اعتقاد راسخی به دین نداشتم و برایم اصلا فضای مذهبی جذاب نبود و سبک زندگی ای هم که داشتم مخالف سبک زندگی دینی بود. در برهه ای نیز برایم در پی شهادت یکی از شهیدان مدافع حرم دین مسئله شد و جذابیت خاصی برایم پیدا کرد و خب بسیار سعی کردم سبک زندگی مذهبی داشته باشم اما احساس میکردم دچار محدودیت فراوان هستم و آزادی ندارم و این سبک زندگی دینی را با آن احساس آزادی که بخواهم داشته باشم همخوانی ندارد. وقتی وارد فضای کار و به اصطلاح زندگی واقعی تر شدم مناسبات دنیای واقعی به نحوی شد که احساس میکنم نمی توانم هم آن ارزش ها را حفظ کنم و هم با این مناسبات پیش بروم. فی الحال در رشته علوم سیاسی مشغول به تحصیل هستم و حتی وقتی رشته خودم را میخوانم و یا کلا علوم غربی را میخوانم هم احساس میکنم وسعتی دارد که آن وسعت را در متون یا بطور کلی در سخنان بزرگان دینی حس نمیکنم و هم این وسعت همان وسعتی است گوته در کتاب فاوست خود به تصویر می کشد و همان مناسبات مفیستوفلس (شیطان) بر آن حاکم است. حتی این بر من در انجام دادن احکام نیز تاثیر گذاشته است و احساس میکنم یک قوه مفیستوفلسی توسعه گر با قوه دیگری که مناسبات دنیای مدرن را بر نمی تابد در کشمکش شدیدی هستند. بسیار در تحیر هستم و احساس اضطراب شدیدی نیز میکنم. احساسی بین سکون و تحرک دارم. نه ارزش های دینی را حفظ کرده ام (مصداق احادیثی شده ام که مورد مذمت قرار می دهند) و نه ارزش های مدرن را در عمل دارم که مرا به همان تحرک توسعه گرایانه وادارد. به لحاظ روحی احساس بسیار بدی دارم. احساس میکنم خودم با خودم در حال جنگیدنم
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره در این تاریخ این مائیم و همین نحوۀ حضور و اندیشیدن به «جهانی بین دو جهان» با وسعتی که معرفت نفس در مقابل ما میگشاید تا از یک طرف متوجۀ حضور اکنون بیکرانۀ جاودانۀ خود بشویم و از طرف دیگر در تاریخی که بر توسعه تکیه دارد، حاضر باشیم. در این رابطه است که عرایضی تحت عنوان «جهان بین دو جهان» در ۵ مجلد در سایت هست. خوب است به اولین آنها تحت عنوان «انقلاب اسلامی طلوع جهانی بین دو جهان، تفکر در مواجهه با متفکران و فهم ایران و انقلاب»https://lobolmizan.ir/book/612?mark=%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%B9 . رجوع شود. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: عبارت داخل پرانتز (شما از منظر امام معصوم اعمال خود را انجام بدهيد.) را که در متن زیر در کتاب حقیقت نوری اهل بیت علیهم السلام آورده آید را اگر ممکن است کمی توضیح دهید. «یکي از دستورالعمل هاي مرحوم آقاي ملکي تبريزي همين است که شما از منظر امام معصوم اعمال خود را انجام بدهيد. امام معصوم داراي وجود وسيعي هستند به طوري که نسبت به هر کس از خودش به خودش نزديک ترند.» با تشکر از زحمات شما استاد بزرگوار!
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم بحث «علی علیهالسلام، معجزۀ نبوت» که اخیراً در جلسۀ اعتکاف خدمت معتکفین عزیز مطرح شد؛ بتواند تا حدی باب تفکر در این موضوع را بگشاید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/18472
سلام برشما استاد عزیز و بزرگوار: بنده جوانی ۲۰ ساله هستم که متوجه شده ام که تمرکز خیلی پایینی دارم به صورتی که موضوعات اگر چنانچه کمی استدلالی شود قدرت استنباط و نتیجه گیری خود را از دست میدهم این موضوع یکم آزرده خاطرم کرده است آیا شما راهی یا راهنمایی برای من دارید؟ که بتوانم از ذهنم بهتر استفاده کنم امیدوارم برسرمان منت نهید و این بنده حقیر را راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ذوقها متفاوت است. بعضی روحها شاعرانه هستند و با موضوعات با لطافت روحی روبهرو میشوند و نیاز به استدلال ندارند، فطرتاً حقایق را میپذیرند؛ و از این جهت نباید به خود سختگیری کند. در این مورد خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع شود. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: اینکه انسان بدون هیچ دلیلی به کسانی حب شدید پیدا میکند آیا مانع سیر است؟ هرچه میخواهم این حب را سرکوب کنم نمیشود که هیچ بیشتر هم میشود! آیا این یکجور تعلق به دنیاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که به وسعتی که در خود داریم نظر کنیم تا کاری ما را از کاری باز ندارد یعنی اگر دستْ در کار است، دل با یار باشد. در این حالت علاقه به دیگران مانع حضور گسترده ما نمیشود. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: حقیقت امر این هست که از ۱۴ سالگی تا الان که با شما صحبت کرده ام، در عین اینکه فاصله سنی مان به نظر زیاد است اما حال مرا بیشتر از همسن و سالانم متوجه بوده اید. گاهی اوقات رفیق صمیمی من نمیفهمد که چه میگویم ولی شما دقیقا چیزی را میگویید که گویی انتظارش را میکشم. در این سال ها هم این سایت محل گفتن حرفهایی بوده که با هیچکس نمیتوانستم بزنم. اینبار خواستم تا راجع به وظیفه و نتیجه صحبت کنم. حدود یکسال تمام با توجه به اینکه وظیفه ام ازدواج است تلاش بسیاری کردم ولی بعد از یکسال چیزی جز فروپاشی عاطفی نصیبم نشد. ولی خوشحال بودم، درصورتیکه انگار چیزی برای از دست داشتن نداشتم، از اینکه نهایت تلاشم را کرده بودم شاد بودم. آن قضیه را وظیفهای الهی میدیدم و از تلاشم خرسند بودم. ولی زخمی بود بی درمان. من برای فرار از جامعه ای که نفس ضعیف مرا به گناه کشانده بود خواستم ازدواج کنم تا انس و رحمتی که در آن حاصل میشود ایمان مرا حفظ کند. که خب نشد و من با چشمان خودم اینرا دیدم که: (هرچه دلم خواست نه آن میشود / هرچه خدا خواست همان میشود) و حالا بعد از چندی تفکر، فهمیدم که شاید وظیفه من ازدواج نیست و باید دنبال چیز دیگری باشم. راهنمایی شما مرا وارد آیه ۳۳ سوره نور کرد. جایی که راهی برای ازدواج پیدا نشده و حالا شخص مستأصل باید عفاف پیشه کند. شاید واقعا وظیفه الان من عفاف باشد ورای اینکه چقدر در آن موفق بشوم یا اصلا نتیجه و ماحصلی برایم داشته باشد. ولی خب منظور این عفاف و عفیف بودن را متوجه نمیشوم. صرف انجام یا خودداری از چه چیزهایی، شخصی به عفت میرسد؟ علامه در المیزان این مطلب را به دوری از زنا تعبیر کرده بودند. و برای آخرین مطلب هم علامه در معنای «و الصالحین من عبادکم» میفرمایند: منظور صالح برای تزویج است نه صالح در اعمال. خواستم معنای صالح بودن برای تزویج را بدانم. دعا بفرمایید. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بالاخره اصلِ زندگی همان است که انسان در بستر آن زندگی ازدواجی داشته باشد آنهم با انسانهای صالح. می ماند که اگر به هر دلیلی همانطور که خودتان میفرمایید شرایط آن فراهم نشد، با عفافی که به لطف الهی انسان بتواند پیشه کند؛ افق های معنویِ گشوده ای در مقابلش گشوده میشود به امید آنکه افرادی در مقابلش قرار گیرند که صالح برای تزویج باشند ان شاءالله. موفق باشید
بسمه تعاای. سلام علیکم: سحر امامی؛ نمایانگر معنویت انقلاب اسلامی ما همچنان در قبل از انقلاب جا مانده ایم، انقلابی در قلب ما رخ نداده. همچنان اهل دغدغه دنبال استادی میگردند تا سلوکی (موهوم) برای خود داشته باشند و خلسه ای بدون حرکت برای خود رقم زنند. غافل از اینکه زمانه زمانه انقلاب است. پیش از انقلاب اسلامی روح زمانه بگونه ای بود که ایمان و تقدس ظرفیت حضور جمعی نداشت و آن روح ایمانی در تعدادی از علماءربّانی جلوه میکرد و تنها قاضی ها و همدانی ها و بهجت ها را نشانه میرفت. زمانه ی انقلاب، زمانه ی حقیقت ایمان است، زمانه ی شکوفایی وسعت است. روح زمانه _به نشانه رخ دادهای بینظیری که رقم میخورد_ ظرفیتی پیدا کرده که تجلی ایمان را محدود در اشخاص نمیکند و در عین اینکه معنویت را در جمع و عمیق تر از گذشته معنا میکند، (بگونه ای که صرف بودن، رشد را محقق میگرداند) تجلی تامّ شخص محوری ندارد. چه علماءربّانی و عرفانی فانی ای که افسوس حضور در انقلاب اسلامی را هم اینک میخورند!! و آن روح زمانه؛ در اقیانوسی از ظرفیت ها خود را محصور در نقصان افراد نمیکند و در موقعیت های مختلفِ انسان ها خود را می نمایاند؛ هنگامی که همت ها و باقری ها و خرازی ها و آوینی ها و سلیمانی ها و نصرالله ها و سنوار ها و حاجی زاده ها و هزاران اندر هزار ها دیده شدند و حتی وقتی سحر امامی ها دیده شدند، یافتیم که دیگر آن معنویتِ آرمانی و آن قدسیّت محمدی (ص) در راه باریکه ی ستاره دیدن افراد نمیگنجد و در شاهراه جمهوری در جریان است. و این مدعای کوچکی نیست؛ چه اینکه ولی زمانه تمامی سردمداران عزت را با تمجید یاد میکند و آنان را تاریخ سازان ملت ایران میخواند. معنویت غیر از اینست؟ و سحر امامی و باز نفحه ای دیگر از عزت ایمانی ایران نمایان شد؛ آلا فتعرضوا الیها و این ماییم و این اقیانوس معنوی انقلاب که به چشم دل دیده می شود و آن دیده میگوید که: نیک بنگر شاید که رسیده باشی. و نهایت آنکه راه ایمان از راه خدمت به مردم میگذرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همینطور است که میفرمایید. آری! ما بحمدلله در حضور عرفانی خود در بستر انقلاب تا آنجا میتوانیم جلو و جلوتر رویم که به فرمایش حضرت امام خمینی با جوانانی روبرو میشوید که در تعالی روح موجب حسرت عارفان و شب زندهداران میشوند و به گفتۀ جنابعالی این در شاهراهِ جمهوری اسلامی محقق میشود با همان نفحهای که ما با عزّتِ ایمانیِ خاصی روبرو میگردیم به همان صورتی که در شخصیت خانم سحر امامی به ظهور آمد. چه اندازه خوب است صحنۀ به ظهورآمدنِ ایمانی که در شخصیت آن بانوی محترم به ظهور آمد را با نگاه پدیدارشناسیِ تاریخی بنگریم تا بتوان نسبت خود را نهتنها با آن بانوی محترم، بلکه با همۀ آنانی که شخصیت آنها به نحوی ذیل ارادۀ الهی به ظهور آمده است بر قرار کنیم. موفق باشید
سلام استاد وقتتون به خیر: ببخشید من بلد نیستم قلمبه سلمبه حرف بزنم عذر خواهی میکنم پیشاپیش. من مدتیه شرایط زندگیم عوض شده و محل زندگیم تغییر کرده و حس میکنم این تغییر بجای اینکه به رشد من کمک کنه بیشتر داره منو میکشه پایین، حس میکنم خیلی آدم خاله زنک و اهل حاشیه و حاشیه سازی شدم و خیلی از خودم بدم میاد، همش به این فکر میکنم که خیلی بچه ام و بقیه از من بدشون میاد و فکر بدی در موردم دارن و خلاصه همش به افکار مردم در موردم خودم فکر میکنم. خیلی احساس بیچارگی میکنم. خواهش میکنم به من کمک کنید. دعایی، ذکری، راهکاری، چیزی بگید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه معارف الهی در انسان رشد کند، به همان اندازه قدرت وَهمیات ضعیف میشود. پیشنهاد می شود علاوه بر بحث «ده نکته در معرفت نفس» به بحثی که در رابطه سوره عنکبوت شده است، و هر دو در سایت هست؛ رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: با آرزوی سلامتی و طول عمر استاد بزرگوار. در تعریف هنر، اکثر اندیشمندان و نظریه پردازان، اعم از صاحبنظران مسلمان و غیر مسلمان، هنر را ذیل زیبایی تعریف می کنند. اما تعریف حضرت امام رضوان الله تعالی علیه از هنر کاملا متفاوت است. امام می فرماید: هنر عبارت است از دمیدن روح تعهد در انسان ها امام با نظر به چه ساحتی از هنر چنین تعریفی را بیان داشته اند؟ آیا این تعهد همان عهدالله نیست؟ الم اعهد الیکم یا بنی ادم ... رابطه بین این بیان امام با زیبایی که از ارکان هنر است چیست؟ اگر در این زمینه منبع یا کتابی برای مطالعه و تحقیق وجود دارد مورد امتنان است که معرفی بفرمایید. سایه با برکتتان مستدام
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجه هستید نکته ظریفی در سخن حضرت روح الله رضوان الله تعالی علیه نهفته است، آنطور که متوجه شدهاید عهد ما با حقیقت همان هنر واقعی به حساب میآید. سالهای قبل نکاتی در رابطه با هنر یادداشت شده است که خدمتتان ذیلا ارسال میشود، امید است مفید افتد. موفق باشید
هنری که چشم به راه ما است
باسمه تعالی
۱. چرا آثار هنری، خواه در کلمه و خواه در تصویر و تجسم و خواه در فیلم و تئاتر، میتوانند عمیقاً مدعی حقیقت باشند؟ حقیقتی که به سوی ما است وقتی ما در انتظار آن باشیم.
۲. هنر همواره در باب حقیقت به ظهور میآید و در بستر تاریخی خود در شُرف آمدن است، تا افقی را برای ما بگشاید، افقی که افق گذشته نیز در آن دخیل است.
۳. وقتی هنر بازگوکننده حقیقت است که به سوی ما میآید؛ پس عملاً حقیقت را در هر میدانی که ظهور کند، آشکار میکند، مشروط بر آنکه ما در منظر خود در مواجهه با حقیقت، به دنبال حقیقت باشیم، هرکجا که میخواهد باشد.
شاخه گل هرجا که میروید گل است خمّ مُل هرجا که جوشد هم مُل است
۴. آیا علاج فلاکت زمانه ما هنری نیست که ما را از جهان کمّیّتها به جهان کیفیتها سیر دهد و جهان کیفیتها را در مقابل ما بگشاید؟ به گفته مولوی:
آن جهان و راهش اَر پیدا بُدی کم کسی یک لحظه در اینجا بُدی
آیا نگاه هنرمندانه کمک نمیکند تا ما خویشتنِ راستین خود را با تمام بیکرانگیاش احساس کنیم؟
۵. اثر هنری، هرکدام که میخواهد باشد، چیزی است که در آن و از خلال آن حقیقت روی میدهد و انسان را از تحجّر و ظاهرگرایی نجات میدهد تا به دست متدینین، امام حسین «علیهالسلام» به قتل نرسند.
۶. اثر هنری چیزی است که «عالَمی را برمیگشاید»، مثل برگشودن عالَم دینی توسط تاج محل.
۷. هنر و هنرمند، متذکر روح پنهانی است که در هر تاریخی جاری است تا انسانها گرفتار روزمرّگی نگردند و بتوانند با خود زندگی کنند و به بسط انسانیت بیندیشند تا آنچه به نحو بنیادین ما را در برگرفته، فراموش نشود.
۸. هنرمند، آگاه به روح زمانه خود میباشد و متذکر آن روح است، روحی که همان اراده الهی است که در هر تاریخی مطابق آن تاریخ به ظهور میآید. لذا قرآن میفرماید: «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ» (الرّحمن/۲۹) هر آنچه در آسمانها و زمین است مطابق نیاز و ظرفیت خود از خداوند تقاضا میکند و او نیز در هر روزگاری مطابق نیاز آن زمانه در شأنی به ظهور میآید.
۹. هنر بزرگ و هنرمند بزرگ، هنر و هنرمندی است که محل ظهور ارادهای از طرف حضرت حق باشد که قصّه طلب جان انسانها است. پس هنرمند در نسبتی متقابل بین «خلق» و «حق» هنر خود را میآفریند و جناب مولوی در این رابطه میفرمایند:
چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم
۱۰. آری! هنر، عامل ظهور «هستی» و «وجود» است تا انسان را به بودناش برگرداند. بودنی بیکرانه و جاودانی. و این است عامل سپاسگزاریِ ما از هنرمندان. آنها به بشر چشم و گوش دادند تا با لذّت ببینند و بشنوند که انسان چیست. این است آن هنری که چشم به راه ما در این تاریخ است.
از اشارتهای دریا سر متاب
ختم کن والله اعلم بالصواب والسلام
سلام استاد: نظرتون رو در مورد متن بنرهای تبلیغی در عید غدیر بفرمایید. دوستان همت کردند جشنهای خیابانی تدارک دیده اند در این راستا بنرهایی هم نصب خواهد شد نظر خودشون روی جملاتی در مورد حجاب است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تذکر در مورد حجاب با جملات فاخر کار لازمی است. ولی محدود به این موضوع نباید شد. تذکر به شخصیت مولایمان حضرت علی «علیهالسلام» و جملات حکیمانۀ ایشان بسیاری از انسانها را حتی بیحجابها را به خود میآورد و از این جهت نباید شرایط طوری باشد که میدان حضور افراد بدحجاب تنگ شود به همان دلیل که رهبر معظم انقلاب فرمودند اکثر این افراد نمیدانند. موفق باشید
بسم تعالی، سلام علیکم استاد: در مطلب سیر مطالعاتی شما، دیدم نوشته شده مباحث عدل الهی، بعد هر چه در سایت جستجو کردم مباحث عدل الهی شما را یافت نکردم، بسیار مشتاق به استفاده از آن هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «عدل الهی» را میتوانید در جزوۀ «معارف ۲» که روی سایت هست دنبال فرمایید. و چنانچه مایل به شرح صوتی آن میباشید با حاج آقا نظری به شماره 09136032342 تماس بگیرید تا دی وی دی آن صوت را برایتان پست کنند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد جان من معلم هستم و امسال سال اول است که به لطف خدا توفیق خدمت در معلمی پیدا کردم. منتها مدرسه ای که رفتم متاسفانه هم مدیر و هم بعضی از همکاران اصلا عقاید دینی ندارند و در ضدیت هستند. متاسفانه تا جایی که امکان دارد سعی میکنم یا زیاد باهاشون برخورد نداشته باشم یا بحث رو عوض کنم یا نهی از منکر و اینها مثلا مدیر میگه امام زمان وجود نداره، اصلا حضرت علی اصغری وجود نداشته آخوندا دروغ گفتن یا میگه امام حسین اشتباه کرد خودش رو به کشتن داد یا چرا امام علی دهها نفر رو در صدر اسلام کشت یا مثلا امروز میگفت یزید خیلی هم آدم خوب و با شخصیتی بوده و.... بنده هم کاملا منطقی و با خونسردی و ادب جواب شبهاتشون رو میدم ولی مسخره میکنن و یه جاهایی هم اذیت میکنند مثلا چندین بار گیر داده اند که قرآن با بچه ها کار نکن فقط روخوانیش رو بلد باشن میگن مگه میخواهیم آخوند تربیت کنیم نمی دونم چکار کنم اوایل سال طلبه ی روستایی که درس میدیم بهم گفت که اینها میخواهند سند ۲۰۳۰ رو اجرا کنند و ایشون هم پارسال باهاشون دعوا کرده بودند مثلا پارسال بچه ها رو برده بودند اردو و بزن بکوب و چند تا از بچه ها هم از مشروبات جوجو که درصدی الکل داره خورده بودند که البته خدا رو شکر اداره فهمیده بود و گیر داده بود بهشون وظیفه ی من چیه استاد چطور برخورد کنم؟ از یه طرف چون سال اولم هست و هنوز رسمی نشده ام نمیتونم زیاد برخورد کنم باهاشون چون زیاد با افرادی در اداره ارتباط دارند از یه طرف دل دلم رو میخوره که نکنه اینها عقاید بچه ها رو تحت تاثیر قرار بدهند. چکار کنم آقا جان؟ چطور برخورد کنم باهاشون؟ فکر نمیکردم آموزش و پرورش هم از این جور افراد داشته باشه. ضمنا تا جایی که امکان داره در صدد جذب بچه ها هستم. دعام کنید و به راهکاری راهنمایی ام کنید. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم سبک برخورد ما است که با دانشآمزان با متانتِ تمام و همراه با محبت و دلسوزی رابطه داشته باشیم و بدون برخوردهای جدلی با آنهایی که میفرمایید با آنها مواجه شوید زیرا: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». موفق باشید
سلام حاج آقا: ببخشید گاهی دیگران برای ناهار غذای بسیار لذیذ درست میکنند و من کم و مقدار ضروری میخورم. ولی بازم قوه خیالم از آن رنگ میگیرد. چگونه باید چنین غذاهایی خورد که خیال ما از آن اثر نگیره؟ و نمیشه به خواهر یا برادرمون بگیم غذای لذیذ درست نکنن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به مرور میتوانید با حضوری بالاتر از غذاها استفاده کنید که لذیذبودن آنها، محورِ ذهن انسان قرار نگیرد مگر مفیدبودنشان برای سلامتی و قوت بدن. آری به گفته جناب سلمان فارسی: غذايى كه از حلق به گلو رود و سدّ رمق گشته و نيروى بندگى حضرت حقّ به هم رسد همان كافى و بسنده است؛ خواه آن آرد گندم و مغز گوسفند باشد و خواه جو بى مغز. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرامی: این روایت از حضرت امیرالمومنین: «كم أطردت الأيام أبحثها عن مكنون هذا الامر، فأبى الله إلا إخفاءه.» پیرامون مرگ را با توجه به مقام فنای ایشان و اینکه خواست آنها همان خواست خداست چطور جمع میگردد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که حضرت علی «علیهالسلام» میفرمایند: « اى مردم. هر كس چيزى را كه از آن مى گريزد، به هنگام فرار خواهد ديد. مدت عمر هر كس چونان میدانى است كه در آن ميدان به سوى مرگش مى رانند. فرار از مرگ، گرفتار آمدن است به چنگ آن. چه روزگاران كه براى دانستن راز اجل كنجكاويها نمودم، ولى مشيت خداى تعالى آن بود كه هر بار پوشيده ترش دارد. هيهات، دانشى است در خزانه اسرار.» و این یعنی ما همچنان در هر شرایطی و در هر انتخابی حضور ذیل ارادۀ الهی را مدّ نظر داشته باشیم. در این صورت است که اگر زندگی دنیایی خود را مدیریت میکنیم ولی در همان حال، حضور در ابدیت خود را نیز مدّ نظر داریم.. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم:آیا عین هستی در برهان صدیقین، همان اسم جامع الله در عرفان است؟ با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در دو میدان میباشد و نباید بین میدان فلسفی و میدان عرفانی خلط شود. در بحث «عین هستی» به عنوان موضوع فلسفی اساساً موضوعِ اسماء در میان نیست، بلکه هستی به عنوان صرف هستی با وسعت بیکرانهاش مدّ نظر است که بهتر است اگر بخواهیم با نگاه و موضوعات دینی تطبیق دهیم، در مورد عین هستی به «توحید» فکر کنیم. موفق باشید
سلام استاد عزیز: چکار کنیم که علم و عمل و عرفان و حوزه و انقلابیگری و حتی شهادتطلبی و دفاع از جبهه مقاومت، دنیای ما نشود؟ چطور میشود از اینها هم مُرد؟ و آیا مردن از اینها ممکن و میسور و درست است؟ آیا لذتی که یک عالم از مطالعه یا یک انقلابی از انقلابیگری میبرد حب نفس است؟ اگر از اینها بمیریم به چه زنده خواهیم شد؟ امثال من بجای سلوک با سید حسن نصرالهی که قصه او قصه جان متعالی ماست هم میخواهیم او را مال خود کنیم و به ملک معنوی خویش در آوریم و چه غاصبی هستیم ما که نه دنیا، نه شخص بلکه شخصیتی الهی را میخواهیم از آن خود کنیم! استاد راه خلاصی از حب دنیا را خیلی خوب شنیدهایم اما راه خلاصی از دنیای معنویت نما را نمیدانیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه بخواهیم با نظر به شخصیت سید حسن نصرالله در وسعت او حاضر شویم، به همان معنایی است که دنیا را بستر تعالی خود کرده باشیم بدون اینکه مشغول دنیا شویم. مانند علاقه و احترام به اطرافیان و انسانها و دلسوزی برای آنها که در این صورت، حقیقتِ انسانی ما وسعت مییابد و این غیر از دنیازدگی است که انسان را حقیر و محدود میکند. موفق باشید
سلام: با توجه به تاکید استاد بر کلیدواژه خودآگاهی، می خواستم ببینم این مفهوم در ادبیات دینی و قرآنی معادل دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید واژههایی مانند بصیرت و یا زمانشناسی و یا حتی معرفت نفس، هر کدام به نوعی بتوانند معنای خودآگاهی را برسانند. موفق باشید
سلام استاد: اهمیت معرفت النفس چیست؟ سیر مطالعاتی خودتون هم بفرمایید در رابطه با معرفت النفس در سایت متوجه نشدم. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن در این مورد نکاتی عرض شده است. در مورد سیر مطالعاتی به قسمت https://lobolmizan.ir/page/seyr رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد: اگر در آخرت زمان وجود ندارد پس چرا برای قیامت گفته اند ۵۰ هزار سال است، یا در حدیثی از پیامبر که فرمودند بوی بهشت از فاصله ۱۰۰ سالگی به مشام میرسد، و امثال این احادیث که حرف از زمان زده اند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: زمان به معنای حرکت زمین به دور خود و به دور خورشید در قیامت معنا ندارد ولی تقدم و تأخر در جای خود محفوظ است. موفق باشید
سلام استاد جان: استاد بنده طلبه پایه ۷ حوزه هستم. منتها هنوز نتوانستم هدف اصلی خود را مشخص کنم. منظورم در اصلِ طلبگی نیست منظورم آینده های متفاوت طلبگی هست به عنوان مثال هنوز برایم واضح نشده که مبلغ بشوم به صورت خاص یا مجتهد یا محقق و متخصص در علوم دینی. اگر بشود توضیح بدین که ملاک چیست؟ اگر ملاک وظیفه و نیاز جامعه هست که راهنمایی کنین که الان وظیفه من در این مورد و نسبت با جامعه چیست و یا اگر هم ملاک علاقه و استعداد هست بفرمایید استاد. اگر امکانش هست تنها به صورت کلی جواب ندین و جزئی و مصداقی هم راهنمایی کنین. سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره در کنار ذوق و استعدادی که در خود احساس میکنید باید نیاز جامعه را نیز در نظر گرفت. زیرا که جامعه در هر حال به روحانیت احتیاج دارد به همۀ نحوههایی که یک روحانی میتواند کمک کند. فکر میکنم با ادامۀ تحصیل تا حضور در دروس خارج، هنوز جای فکرکردن برای تصمیم نهایی وجود دارد. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیز و مهربانم! نمیدانم که چرا هروقت توبه میکنم کار برعکس میشود. میخواهم کینه را کنار بگذارم انگار یک وزنه سنگین به پایم میبندند. درباره حسادت هم همینطور و.... اما وقتی در حالت توبه نیستم اعصابم راحت تر است. وقتی توبه میکنم دچار عدم تعادل میشوم. میخواهم مثلاً غیبت نکنم، اما بر عکس بیشتر غیبت میکنم و... آیا این حالت طبیعی است؟ برای عبور از این حالت و توبه را نشکستن باید چکار کنم؟ با تشکر از زحمات شما استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته مولوی: ۱. «آب گل خواهد که در دریا رود / گل گرفته پای او را میکشد» اگر کسی قصد عبور از کثرت به دریای وحدت نداشته باشد که متوجهی اینهمه خیالات که در درون او بود نمیشود! به گفتهی مولوی باید رنجها و بلاها کشید و خون دلها خورد تا روح، از این کثرات آزاد شود. گفت: «بس بلا و رنج بایست و وقوف / تا رهد این روحِ صافی زین حروف. این حروف واسطه ای یارِ غار / پیش سالک خار باشد خارِ خار» . عمده آن است که متوجه باشید هر وقت که انسان اتفاقاً پای در راه گذارد، مشکلاتش که پنهان بود، آشکار میشود و این خود، نشانهی در راهبودن است. باید با صبر و پشتکار از این مشکلات عبور کرد. ۲. هر اندازه انسان متوجۀ نور توحیدی باشد که مقابل او گشوده شده، بهتر نسبت به عبور از گناهان مصمم میشود. موفق باشید
سلام استاد: با گروهی مباحث انسان شناسی شما را کار میکنم .از اینکه مطالب را در طی این سالیان آنطور که باید جدی نمیگیرند. اصرار بر داشتن نظم جلسات، مباحثات، رعایت برخی آداب و دارم. الان مدتیست که در اثر عدم رعایت این موضوعات، انگیزه من برای ادامه پایین آمده، حتی دیگه احساس میکنم بخواد اینطوری باشه فقط از صوت شما استفاده کنند و خودم را از این موضوعات رها کنم، به نظر شما تکلیف من چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت همینکه رفقا در عین استماع صوت جلسات در کنار هم نشستهایی داشته باشند و در موضوعات مطرحشده در صوتها گفتگو کنند، در جای خود کار خوبی است و از این جهت اگر جلسات را ترک نکنند بهتر است. موفق باشید