با سلام: استاد عزیز با پیگیری مباحث شما اینطور فهمیدم که مهمترین راه تجربه ایمان و حضور برتر هرکس امروز حسی است که نسبت به جبهه مقاومت و رهبر و اجتماعات مذهبی و افرادی مانند حاج قاسم ها دارد. حال استاد آیا این حس مانند حسی است که من نسبت به دست و بدن خود دارم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حس حضور در عالم وجود، امری است فوقالعاده متعالی. عرایضی اخیراً در جلسه ۱۵ بحث «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» https://eitaa.com/soha_sima/4414 شد، امید است مفید افتد. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: در کتاب زبان قرآن اصیل ترین زبان شما فرمودین که هر آنچه عقل میگوید غلط نیست صحیح است اما کامل نیست. منظورتون از عقل چه عقلیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان عقلی که متوجه معانی و تذکرات قرآنی شویم و می یابیم قرآن چه می گوید. حال اگر فرمود غیبت مؤمن حرام است؛ نباید بگوییم ما همان کاری که آن فرد انجام داده به دیگران خبر می دهیم. آری! این عقل، که متوجه پیام قرآن می شود، غیر از عقل حساب گر است که در امور دنیایی به کار می بریم. موفق باشید
سلام علیکم: از پاسخ شما به سوال 38616 برای بنده این سوال پیش آمد که: چگونه است که علی (ع) میفرماید: من چیزی را ندیدم مگر آنکه قبل آن و.... الله را دیدم؟ اینجا حضرت از دیدن الله سخن به میان آورده اند نه دیدن رب؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این آیه نظر کنید که حضرت الله را همان ربّ عرش عظیم متذکر می شود و می فرماید: «حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ». موفق باشید
سلام علیکم: انسانم آرزو بود و پیداش کردم! سالها شهر و کشور ها را گشتم دنبالش در این سرای خاموش، و آخر خدا بهم در نزد خودم هدیهش کرد! مایه تعجبه در این زمانه چنین راهی برای ما خدا قرار داده. رهبر معظم انقلاب جناب آیت الله و آیت الحق سید علی خامنه حفظه الله تعالی که من خودم رو در او پیدا کردم. با جمال او جمال خودم رو پیدا کردم، هر چیز که لازم داشتم رو خدا بهم دادند تا ادامه دهم. علم، راه زندگی و چگونه زیستنم و هرچه لازم داشتم در این حکیم فرزانه در این فرزند قرآن در این انسان پاک در این متقی بی نظیر در این مرد الهی زندگی کردنم رو پیدا کردم خودم رو پیدا کردم و منت بر سرم گذاشت و من رو بهم داد تا خدمت اسلام و مسلمین کنم تا این برترین راه عبودیت که خدمت حقیقیه رو بهم هدیه کنند. قبله مسلمانی ام را از جمال ایشان یافتم و ولی خودم رو که راهنمای منه در تبعیت مطلقم در این جناب یافتم. براستی چه کسی به این اندازه انسانها را دوست داره که من با جستجوی در سرتاسر عالم به غیر از رهبری ندیدم؟ مگر ما چقدر کور و گم شده بودیم که ایشان را درست نمیتوانستیم ببینیم مگر برای منی که قصدم زندگی است قصدم رشد و بندگی است چه فرق دارد که خدا کدام بنده برترشان را ولی من قرار دهند وقتی نظیری ندارند؟ وای بحال حاسدان کور که خودشون رو با رهبری پیدا نخواهند کرد و عجب ظلمی به خودشون میکنند با انکارهاشون که خودشون رو انکار میکنند. بنده با جان و جمال ایشان معاشقه میکنم مثلا میگم: هرچی میریم جلو تر که داری خوشگل تر میشی! دیگه شدی مال من! الان منی همه چیم رو بهتر دیدی! سلیقم رو کی فهمیدی ای مرد؟! تو مثل یه ماه میمونی که روشن میکنی تاریکی روزای من رو و پیدام میکنی تا خودم باشم. بذارید معاشقم رو بکنم که والله دارم حضور خدا را در شخصیت ایشان میبینم چون ایشان بنده حقیقی خداست و بندگی را معنا کردند. میدونم ناراحت میشن ازین نوع تعریفات ولی دارم جمالی خاص و بی نظیری را مشاهده میکنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً اگر انسان در این زمانه بخواهد نمادی از انسانیت را با وسعتی که انسان دارد بیابد، رهبر معظم انقلاب نمونه روشنی از انسانیت اند با همه ابعاد انسانی. موفق باشید
سلام و عرض ادب: در کتاب جوان و انتخاب بزرگ بحثی مطرح شده است درباره روح جنین ساز. پرسشی پیش آمد در این خصوص. آیا جنین با تدبیر روح ساخته میشود؟ یعنی آیا از بدو فرآیند نطفه گذاری پای روح در میان است؟ یا آنگونه که قرآن گفته است در ۴ ماهگی نفخ روح اتفاق میافتد؟ آیا این روح است که بدن و جسم دنیوی خویش را میسازد؟ یا آنکه جسم ساخته میشود تا پذیرای روح باشد؟ با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب صدرالمتألهین بدن نطفه نیز با تدبیر روح مادر و سپس با روح نباتی و در ادامه با روح حیوانی و در آخر با روح انسانی تدبیر می شود. موفق باشید
سلام علیکم: در پاسخ به پرسش 38481 تلویحا و یا شاید صراحتا پرسشگرانی که در سوالات قبلی سوالاتی راجع به منصور و عین القضاه مطرح کرده بودند را ضد انقلاب های شاگردنمای خویش معرفی کردید، اولا بنده برخی از آن افراد را میشناسم و آثار حضرتعالی را هزاران ساعت-نفر مباحثه کرده ایم، که نه ضد انقلابند بلکه بیش از برخی مدعیان برای انقلاب هزینه داده و میدهند و نه شاگردنما، اتفاقا برخیشان نیز به آثار حضرتعالی بلکه به آثار و سیره ی منصور و مولانا بیش از من مسلطند، آنچه که در آن پرسش فرمودید به نظرتان صحیح بوده؟ حتی برخیشان میگفتند نسبت به این داستان اعتراض کردند اما سوالات از سایت حذف شده. اگر حجتی برای آن جواب داشته اید دلیلی ندارد سانسور، اگر نداشته اید، توبه ی خطای علنی پذیرش خطای علنی ست. کدام یک؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که عرض شد ورود به این مسائل عرض عریضی دارد و در محدوده سؤال و جواب سایت نمی گنجد. پیشنهاد بنده آن بود که رفقا به این راحتی ها در مورد آن افراد قضاوت نکنند و شاهد امر را سخن حضرت امام خمینی آوردم که در کتاب «سرّ الصلواۀ» توصیه می فرمایند به این راحتی ها کلمات آن افراد را حمل بر کفر ننمایید. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. آقای طاهرزاده عزیزم. بنده دنبال شماره شما بودم و هیچ نیافتم. اگر میشه من شماره خودم را میزارم شما در ایتا به بنده پیام بدید 091...2458 یاعلی مدد اللهم عجل لولیک فرج به حق زینب کبری سلام الله علیها
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده تنها در همین قسمت پرسش و پاسخ سایت میتوانم در خدمت عزیزان باشم. موفق باشید
سلام: ببخشید در حال مطالعه سلوک ذیل شخصیت امام خمینی هستم با توجه به موضوع وجود و تجلی تمام انسان های ظالم هم از حیات برخودار هستند و تجلی نور الهی میباشند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وجود آنها نیز تکویناً از خداوند است ولی از نظر حضوری که میتوانند نسبت به خدا داشته باشند، غافلند. موفق باشید
آیا هدف از خلقت نفس این هست که انسان در سایه مبارزه با او و تأدیب رشد یابد و به کمال برکمال برسد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه؟! در کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست، بحثی در مورد «چرا خدا ما را خلق کرد؟» مطرح شده، خوب است به آن مطلب رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد: بدن من در قبضه ی منِ من هست آیا تمام هستی مخصوصا منِ من در قبضه ی امام زمان علیه السلام هست با این هیجان شهادت اخیر یه نیروی فوق بشری در صحنه بود که اون صحنه دنیا رو میچرخوند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظام عالم از مدیریت حضرت صاحب الأمر«عجلاللهتعالیفرجه» بیرون نیست، ولی انتخاب و اختیار انسانها نیز در جای خود محفوظ است. موفق باشید
با سلام و احترام: صوت های معاد را گوش می کنم. آیا این برداشت درست است: همین الان هم آواز وحشت آمیز نکیر و منکر در جان حوادث دنیا شنیده می شود. دنیا، یعنی انسان در رحم وحشت نکیر و منکر. وقتی که قرار است در حوادث، افق را گم نکنی؛ و این حوادث بعضا فقط تحیر است که از کجا آمده؛ بلندت می کند و انگار پادشاهی و یا به زمین می کوبد و انگار رحمی ندارد و تو باید در نقطه ی بی قضاوتی و بی واکنشی فقط به انجام وظیفه ات بیندیشی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: و به اینکه نکیر و منکر متذکر آن میباشند که باید با عمق بیشتری به حیات دینی نظر کرد تا «ثُمَّ يَفْسَحَانِ لَهُ فِي قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ ثُمَّ يَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَى الْجَنَّة» که گشودگیِ جان است در برزخ به سوی بهشت. موفق باشید
آقا سلام: چجور بگم. حرف آخر رو همین اول میزنم، دلم آرامش میخواد و این داره منو می کُشه که میدونم آرامش میخوام و دارم از شما میپرسم. آه ای آرامش که امروزه چقدر تو، نامت آشنا و خودت در بین کوچه پس کوچه های جهان مدرن گم گشته ای. چند وقتی است که با خودم خلوت نکرده ام و دیگر دیوانه شدم از بس که شلوغم. این برام مسئله شده که نمیخواد جامعه را زیاد خوب کنیم جامعه خود به خود خوب میشه، اون چیزی که هست اینه که ما باید بدونیم خدا الکی یه کاریا نمی کنه. مثلا من این چند وقت نه حوصله خودم رو دارم نه پدر و مادرم، منی که قبلا این همه با بابام حرف میزدم، حالا با خودم میگم این حرفا به چه دردم میخوره، دلم میخواد به خودم بگم خفه شو، به خودم میگم خاک بر سر گوش کن به حرف مامان. اما از روی خرفتی این قدر پر رو بازی در میارم که آخر میبینم حرف درست رو مادرم میزد . حالا میان این ها نمیدانم این چه دردی است که بنشینم و برای کسانی مثل شما بگم. دلم میخواد شک نکنم، حالا اگه یک از خدا بی خبری بیاید و به من بگوید تو آدم مهمی هستی هر لحظه باید شک کنم به همه چیز، زمین و آسمان. دلم میخواد چشمم را ببندم و وقتی باز میکنم ببینم دوباره از نو زاده شده ام. که باشم من مرا از من خبر کن / چه معنی دارد اندر خود سفر کن
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اخلاق را همیشه چیزی ورای اخلاق نگه میدارد که همان بصیرت اصیل انسانی است نسبت به بودنِ متعالی خود. بودنی که آدمی را تا بینهایت معنا میکند و در اینجا است که باید به انسانهایی نظر کرد که نمونههای بودنِ متعالی ما در هر زمان میباشند. آدمهایی که به جای گفتن و باز گفتن، آینههایی هستند برای معنابخشی به زندگی به همان معنایی که جناب مولوی فرمود: «آینهام، آینهام، مردِ مقالات نِیَم / دیده شود حال من ار چشم شود گوش شما» به همان معنایی که دیدن در جای خود، فکرکردن است. امید است در شرح غزل شماره ۱۴۰ مربوط به جناب حافظ که در حال تدوین است؛ در این مورد نکاتی به میان آید. موفق باشید.
سلام و نور و رحمت خدمت استاد: استاد عمر ما از جوانی رو به گذر است و من نگران از هدر رفتن این همه فرصت. چگونه خود حقیقی ام را دریابم و از خود خواهی هایم رها شوم؟ استاد دعا بفرمایید ما هم لایق قدم برداشتن برای امام زمان باشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال آنچه همواره میتواند در زندگی ما راهنمای ما باشد، قرآن است و تدبّر در آن. اخیراً رفقا در «سرای هنر و اندیشه» ورود خوبی به سوی سوره «فتح» داشتهاند. پیشنهاد میشود آن جلسات را دنبال بفرمایید. موفق باشیدhttps://eitaa.com/soha_sima/4777
بسمه تعالی سلام علیکم: این بهار را از خداوند عید و بهار حقیقی خواستاریم با پیروزی کامل این اسلام عزیز بر دشمنانش که ان شاءالله خداوند این جنگ طولانی را به پیروزی تمام به طلوع خورشید اسلام برای ما اراده فرمایند. خدایا نمیشه! مگه میگذره آدم از دینی که زندگیشه؟ خدایا خودت صاحب زمان ما را ظهور ده. استاد عزیز این عید را پیشاپیش بر اهل انقلاب اسلامی تبریک عرض میداریم توجه به این چند بیت شعر از جناب مولوی «پشت جهان دیدهای روی جهان را ببین / پشت به خود کن که تا روی نماید جهان / ای قمرِ زیر میغ! خویش ندیدی، دریغ ! / چند چو سایه دوی در پی این دشمنان؟» و میدانم خود را آنطور که شایسته است در زندگی حقیقی یافتن، با ظهور آن انسان کامل ممکن است و چاره ای نیست مگر با شکست نهایی ظاهر و باطن دشمنان یعنی آمریکا و اسرائیل، خدایا این هدیه را بر ما ارزانی فرما و بهار را تحقق فرما و این اسلام را پیروز گردان که ما از اسلام جز اسلام زندگی شونده، چیزی نمیخواهیم بحق خودت ای خدای یگانه زنده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً با این بهاری که رو به سوی ما کرده، در واقع این خداوند است که از پشت دیوارهای زمستان، خود را در آینۀ حیات طبیعت به ظهور آورده و بنده نیز چنین مواجههای را که میتوانید با بهار داشته باشید تبریک عرض میکنم. تبریک به جهت آن که انسان متوجه شود هر حضوری و ظهوری که از طریق حضرت ربّ العالمین پیش آید، آغوش ربوبیت اوست تا ما حیات خود را در نسبت با حضرت ربّ العالمین تجربه کنیم در آن صورت همیشه هر موقعیتی میتواند برای ما بهار باشد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: گاهی خداوند با اسم جامع الله به ما نظر میکند. و گاهی خداوند به اسمی مانند علیم، حی، به ما نظر دارد؟ درست فهمیدم؟ با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. چه خوب است که در این موارد به جای اینکه با سؤال بخواهید کار را ادامه دهید، با نظر به افقی که با چنین معارفی در مقابلتان گشوده میشود؛ در انتظار حضور ِ بیشتر باشید و نه اطلاعِ بیشتر. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: در زمانه ی ما (نمیخواهم ادعا کنم به این معنا که شرایط کلی راهزن باشد بلکه خودم را میگویم) با وجود این حد بسیار بسیار زیاد تنفس در افکار غربی که تقریبا میتوان گفت هیچ شآنی از زندگی ما اسلام واقعی نیست؟ یک همچو منی با اینهمه آلودگی که حتی نمیتوان نفس کشید و در آلودکی های خود غرقم...، واقعا نمیدانم چگونه میتوانم تمام زمانم را اختصاص به دروس حوزوی دهم؟ منی که از منجلاب زندگی روزه مره فرار کرده و در حوزه پناهنده شده و هم اینک نیز اگر ذره ای خود مراقبتی نداشته باشم، به سرعت نزدیک دره های هولناک حرام میشوم (مکروهات و آشارات مناجات شعبانیه هم که بماند که اندازه دهانم نشده)؛ به فرموده شما از علامه حسن زاده: خود را مشغول کنید تا وهمیات شما را مشغول نکند، واقعا در تعارض است کار جدی معرفتی روزانه، الحق و الانصاف دروس حوزوی را تنها راد مردان الهی که از صفای نفس و استحکام برخوردارند میتوانند متمرکزانه به پیش روند. حال چکار باید کرد؟ نه رضایت قلبی به این دارم که دروس، قوی خوانده نشود (اما حقیقتا چشمانم همچنان بستست و نمیتوانم از عمق جان بهشان بنگرم) و نه می توانم تمام وقت روزم را بهشان اختصاص دهم؛ و نیز به حرف های ساده معرفتی راه نمی افتم (به درس اخلاق زنده، به معارف عمیق محتاجم) این درحالیست که حدود دو ماه روزه گرفتم، در خوردنی ها احتیاط میکنم. در تنهایی بسیاری هستم (که البته بسیار کمک کرده) در دیدن و شنیدن هم محتاطانه بر خورد میکنم. و نیز کتاب ۱۰ نکته معرفت نفس رو با صوت خوانده ام. کتاب معاد را حدودا هفتگی درحال پیش بردنم. در جلسات اخلاق و تفسیر نیز هفتگی شرکت کرده ام. شرح جنود عقل و جهل را در حال پیش بردنم. اما همچنان... چه باب معرفتی را پی بگیرم؟ درس را به نظرتان چکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر جناب احمد جامی فرمودند: «غرّه مشو که مرکب مردان مرد را / در سنگلاخ بادیه، پِیها بریدهاند؟» از آن جهت که گام در چنین مسیرهایی ساده نیست؛ ولی در ادامه میفرماید: «نومید هم مباش که رندانِ جرعهنوش / با یک کرشمه به منزل رسیدهاند» به همان معنایی که شهیدان عزیز ما در نسبت با حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» و انقلاب اسلامی رَه صدساله را یکشبه طی کردهاند و از این جهت امروز این شمایید و حضور در چنین تاریخی که حتی آنچه عزیزانی از اهل فکر که دیروز، حرفها با ما داشتند کافی نخواهند بود و ما را دعوت به جدّیتی بیشتر میکنند. مهم آن است که انگیزۀ خود را بزرگ و بزرگتر نمایید و در دل همین دروس رسمیِ حوزه به افقی و حضوری بیندیشید که به تعبیر جناب احمد جامی: بدون نومیدی با حضوری خاص راه را ادامه دهید و معلوم است که در این صورت در کنار سیّد حسن نصرالله، خود را حاضر مییابید با راهی که مقابلتان گشوده شده است. و دقیقاً هرکس چه یک طلبه و چه یک استاد دانشگاه و چه یک خانم خانهدار همه باید از خود بپرسند با تاریخی که بعد از تشییع سیّد حسن نصرالله شروع شده و اشارهای که آن یوم اللهِ بزرگ به سوی آیندهای خاص دارد؛ ما چه اندازه و چگونه در کنار سید حسن نصرالله خواهیم بود؟ موفق باشید
با سلام و احترام و آرزوی سلامتی و طول عمر برای استاد طاهری زاده: من مدتهاست بحمدلله در مباحث دینی و معرفتی مشغول مطالعه هستم و خوشه چین سفره با برکت استاد طاهرزاده هم بوده ام ولی در عین حال اضطراب فراوانی در وجودم هست بدلیل عدم مطابقت عمل با چیزهایی که فراگرفته ام. نماز شب، یا مراقبت در سلوک یا کنترل زبان و امثال اینها را نمیتوانم کامل انجام دهم و ضعف دارم ولی اشتیاق فراوانی به علم و معرفت و قرآن دارم. این دوگانگی بسیار مرا آزار میدهد. از طرفی هم استادی در معارف دارم که بسیار عملگراست و این نیز مزید بر اضطرابم شده. لطفا راهنمایی بفرمایید تا بتوانم اندکی آرام گیرم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به خودتان سختگیری نکنید. به لطف الهی در مسیر کسب معارف عالیۀ معنوی، انسان به تقوایی میرسد که خود را از لغزشها نگهبانی میکند و خودِ خداوند به ما وعده داده که با روزهداری در ماه رمضان، امیدوارِ رسیدن به آن تقوا باشید. موفق باشید
سلام استاد: ببخشید در دوره نوجوانی صرفا فقط مطالعه کنیم یا مطالعه همراه با تفکر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در کنار مطالعه، تفکر نیز لازم است و این خود به خود پیش میآید. موفق باشید
سلام بر استاد عزیز: سوالی دارم که ذهنم را مشغول کرده است. قصد ازدواج دارم، اما به نظر میرسد که باید ابتدا تکالیف و مسئولیتهای قطعی فعلیام را به درستی انجام دهم (و البته نمیدانم ازدواج جزو تکالیف زمین مانده است یا نه). به عنوان مثال، من در یک دانشگاه دولتی تحصیل میکنم و به دلیل کمانگیزگی، به درستی درس هم نمیخوانم. آیا قبل از اقدام به ازدواج باید این مسائل را به سامان برسانم و شرایطی مانند قطعی شدن وضعیت شغلی خود را محقق کنم، تا سپس خود را در معرض مسئولیت جدیدی قرار دهم؟ از طرفی، به دلیل طبیعت هیجانی و دقیقهنودی که دارم، به طور طبیعی توقع ندارم که نفر اول تحصیلی باشم، چون چنین هدفی را هیچ وقت دنبال نکردهام. بخش زیادی از عدم تمرکز در تحصیل نیز به دلیل آشفتگی ناشی از وضعیت غیرمتاهل بودنم و گه گاه ابتلائات به گناه است. به همین دلیل، سوالی که برایم پیش میآید این است که باید اقدام کنم یا صبر؟ ( آیا اقدام به ازدواج موجب بهبود وضعیت تحصیلم (که به عنوان تکلیف قطعی در نظر گرفتهام) خواهد شد یا این که به دلیل اضافه شدن مسئولیتهای جدید، وضعیت از کنترل خارج خواهد شد؟) کشش و میل درونی من به ازدواج هست، اما چون همیشه به دنبال کمال و تمامیت بودهام، از طرفی احساس میکنم که ممکن است این اقدام به نوعی تنفروشی و باخت باشد، به این دلیل چه هنگام و چطوری اقدام کردن برایم مهم است. مهم است که احساس میکنم در حال کم آوردن و تسلیم شدن اقدام کردم یا نه مانند حضرت یوسف در وضعیتی که با تقوای خود شیطان را شکست میدهد و ازدواج یا عدم ازدواجش برایش تفاوتی ندارد، بلکه او برای رضای خداوند و خدمت به خانواده و جامعه اقدام به ازدواج میکند. در نهایت، به این فکر میکنم که شاید بعد از ازدواج، همچون یک پشت کنکوری که بعد از اعلام نتایج متوجه میشود مشکل اصلی حل نشده، پس از ازدواج هم تفاوت چندانی در وضعیت من ایجاد نشود. شاید بهتر باشد که به جای تمرکز بر ازدواج، به اصل مسئله که همان تقوا، طهارت و بندگی است، بپردازم. با این تفاسیر مردد هستم که چه کنم؟ (اصل چه باشد، تقدم و تاخری بین رسیدن به آرامش و ازدواج باشد یا اصلا در آشفتگی اقدام به ازدواج حق نفر مقابل را ضایع میکند یا خیر؟ و..)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستر طبیعی زندگی چنین است که مرد در آن حدّ که بتواند به قول معروف لباس و مسکن و غذای همسر خود را فراهم کند؛ با ازدواج، زندگی بهتر جلو میرود و به برکات خاصی میرسد. موفق باشید
ولادت حضرت ابوالفضل علیه السلام و روز جانباز گرامی باد.
«لرزانده سوز و اشک تو عرش خدا را / هر شب تورّق میکنی کرب و بلا را»
«پیچیده در گوش زمان فریاد یاران / تنها تویی حس میکنی بانگ صدا را»
«جانبازیات بالاتر از خون شهید است / ماندی که آموزش دهی پرواز ما را»
«ای حافظ دیوان اشعار خمینی / آغاز کن یک قصّهی بیانتها را»
«گفتی که من هستم شما آسوده باشید / با ماندنت شرمنده کردی لالهها را»
دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا اینهمه صبر و امید در این جانبازان عزیز شگفتانگیز نیست که چگونه خداوند قلب آنها را متوجه حضوری کرده که ما در انتظار آن حضور میباشیم؟!! گویا اینان در زمانۀ ظهور حضرت صاحب الأمر «عجلاللهتعالیفرجه» قرار دارند و با صبر خود در حال مبارزه در کنار آن حضرت میباشند و اگر واژههایی برای گزارش آن حضور ندارند، ولی با صبر و آرامش خود، حرفهای بلندی را در سلوک خود اظهار میکنند. موفق باشید
سلام بسمه تعالی: استاد بعد از مطالعه صوت های معرفت النفس شما چه مرحله ای هست و چه باید کرد که به صورت عملی معرفه النفس پیدا کنیم؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: علیکم به کتاب «معاد بازگشت به جدیترین زندگی» https://lobolmizan.ir/book/94?mark=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AF و شرح صوتیِ آن کتاب. https://lobolmizan.ir/sound/652 . مگر جز این است که ما با هرچه بیشتر توجه به زوایای ابدی خود، امروزمان را به آن فردایِ اصیل متصل میگردانیم؟ موفق باشید
سلام و رحمت بی پایان بر استاد گرامی؛ بابت زحمات ارزشمند تیم فرهنگیتان در پیج صراط (serat_rasaneh@) در اینستاگرام هم تشکر ویژه داشته باشم. حقیقتا محتواهای این پیج اعم از کلیپها، عکسنوشتهها و... بستری دلنشین را برای تجلّی نور فرمایشات تان فراهم و بلاغت کلامتان را مضاعف نموده است. مزید امتنان خواهد بود در باب دسترسی به محتواهایی از این دست چنانچه توصیه یا ارشاداتی مد نظر مبارکتان هست دریغ نفرمایید. همواره در حصن حصین الهی موید و منصور باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که متوجه شویم از طریق انقلاب اسلامی، راهی به سوی درک نهاییترین ابعاد انسانیِ انسانیتمان گشوده شده است آن هم در جهانی که احساس بیهویتی و بیمعنایی و عادیشدن زندگی، انسان را تهدید میکند و اینجا است که بحمدالله رفقا به خوبی متوجه شدهاند که نمیتوانند مانند غربزدگان و متحجّرین زیر بار چنین جهانی بروند که جبهۀ استکبار و استعمار بنا دارد زندگی ما را عادی و همه چیز را یکسان کند و انتخابهای بزرگ را که حتی به قیمت شهادت است؛ از ما بگیرد. همۀ ما باید در فعالیتهای خود متوجه میدانی باشیم که با انقلاب اسلامی گشوده شده است و دشمنان انسانیت بنا دارند این میدان را از ما بگیرند، ولی ما تا آخر، آری! آری! تا آخر ایستادهایم. موفق باشید
سلام استاد: در اواخر زیارت آقا امیرالمومنین (ع) در روز مبعث این جمله « اللهم و انی عبدک و زائرک متقربا الیک زیارت اخی رسولک» تایید فرمایشات شما در مباحث پیشین است. که آقا امیرالمومنین علیه السلام نه حضرت الله هستند و نه حضرت الله نیستند. آیا درست متوجه شده ام؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در زیارت امیرالمؤمنین «علیهالسلام» داریم: «اللهم عبدک و زائرک، متقرب الیک بزیارة قبر اخی رسولک» که با زیارت مولایمان علی «علیهالسلام» راهِ تقرب به سوی پروردگارمان را میگشاییم به اعتبار آنکه آن حضرت نمادی از نور توحیدیِ پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» هستند. موفق باشید
سلام علیکم: هر کجا در زندگی ام پا گذاشتم به حسب بندگی ام امام بودند، ولی آنقدر کوچک بودم که عظمت شدت بیشترین بودن حضرت امام خمینی رضوالله تعالی علیه را نمیفهمیدم مگر آنکه بسیار دقت میکردم آنقدر که این مرد هستند. همین جا حقی که بر گردن همه ما دارند اقتضاء میکند حمد و سوره ای به ایشان بخوانیم و بگوییم ای که از همه بیشتری چه یافتی از او که اینهمه عاشق و با خدایی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: و در این رابطه عرایضی تحت عنوان «ای امام» شد که خوب است نظری به آن انداخته شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/1061?mark=%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85
استاد عزیز سلام:۱. استاد در مورد بحث توحید واقعا هر چقدر که فکر می کنیم جز این نتیجه نمی گیریم که وضعیت جامعه و زندگی و... جز با توحید واقعی قابل حل نیست. به وضعیت کف جامعه که نگاه می کنیم ما از توحید خیلی دور هستیم ولی جز این هم راهی نیست. ای کاش حوزه های علمیه و مساجد و... این اصل مهم را برای زندگی ما بیشتر برنامه ریزی کنند. ۲. استاد آیا موثق ترین روایات ما اصول کافی است؟ با تشکر از پاسخ تان
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همینطور است. باید با نور خداوند زندگیِ زمینی را به آسمان معنویت متصل کرد. ۲. به هر حال روایات کتاب شریف «اصول کافی» بسیار ارزشمند است ولی به گفتۀ صاحبنظران اینطور نیست که آن را مطلق بینگاریم هرچند بنده به لطف الهی از آن اثر شریف بهرههای زیادی بردهام و توصیۀ مؤکد بنده به رفقا آن است که حداقل یک مرتبه آن اثر شریف را مطالعه فرمایند. موفق باشید