سلام استاد: آیا عشق و حبی که ناخودآگاه نسبت به مومنین صاحب معرفت پیش میآید هم از جمله خیالاتی است که ما را از خودمان میدزدد و بیخود میکند که درباره آن گفته اند: این برونیها همه آفات توست؟ اگر شدت داشته باشد چه؟ «الذین آمنوا اشد حبا لله» چه عشقی است؟ عشق به خود؟ یا این مورد را هم شامل میشود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آینۀ اهل معنا این «حقیقت» است که رُخ مینمایاند و این حبّ، عطای الهی است از آن جهت که فرمودهاند: «مهر خوبان در میان جان نشان / جان مده الاّ به مهر دلخوشان». موفق باشید
سلام علیکم استاد: من به وجوب و لزوم امر به معروف و نهی از منکر و اهمیت ویژه آن در حال حاضر اعتراف دارم. اگر بحثی هم بشود در حمایت از آن برمیخیزم. در صورتی هم که در جمعی همدل باشم، از انجام این فریضه الهی کوتاهی نمیکنم اما اینکه تک و تنها شجاعت آن را داشته باشم که طرف را از کار زشتش نهی کنم، اینگونه نیستم. نظر شما در این باره چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انجام امر به معروف اولاً: مشروط به آن است که شرایط آن فراهم باشد. ثانیاً: امکان تأثیر در آن تشخیص داده شود. موفق باشید
سلام استاد: نماز و روزه هاتون قبول درگاه حق. ببخشید سوالی داشتم اینکه بنده دچار پراکندگی خاطرشدم. کانالها و سخنرانیهای مختلف را دنبال میکنم و گوش میدم نمیگم اثربخش نبوده چرا اتفاقا موثربوده و مواظب اعمال و مراقباتم هستم؛ ولی دچار سرگردانی شدم. اینکه فکر میکنم اون چیزی که میخوام دستم رو نمیگیره؛ در مسیر سیروسلوک هستم هیچ بسطی صورت نمیگیره و ناامید شدم. به خودم دلداری میدم که نباید گرفتارحالات خوش بود چون انسان مغرور میشه و به بیراهه کشیده میشه ولی بالاخره حضرت حق نشانه ای چیزی به آدم نشون میده تا امیدوار بشه تا در این مسیر مصمم باشه. اوایل حالات خوشی داشتم ولی الان فقط انگار قبض روی اومده. از کجا باید فهمید تو در این مسیر درست روبه جلو میری؟! برای رفع قبض چکار باید کرد؟ و اینکه صوت ها و سخنرانی های شما و دیگر اساتید اخلاق رو گوش میدم یا کتابهایی در این باب میخوانم ولی هیچ چیزی به یادم نمی مونه؛ به دستورات عمل میکنم ولی از ذهنم پاک میشن و خودم رو سرزنش میکنم که واقعا خجالت آوره که تو این سن از خاطر آدم محو بشه. به نظرتون چه راهکاری هست لطفا راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده، عزمی است که ما را متوجۀ حضور ذیل ارادۀ الهی بکند از طریق شریعت الهی. از این جهت تصور میشود اگر بتوانید مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را دنبال کنید، زمینۀ بهرهمندی از عبادات و تدبّر در قرآن بهتر فراهم میشود و البته باید متوجه باشیم که در مسیر سلوک، هر اندازه انسان جلو و جلوتر برود تازه متوجۀ موانعی میشود که تا دیروز پنهان بودند و وجود این خطورات، حکایت از آن دارد که بحمدالله حرکت، شروع شده است و باید با کشیک نفس کشیدن، آن ضعفها را یکی بعد از دیگری پشت سر گذاشت. بیحساب نیست که جناب مولوی میفرماید:
آب گِل خواهد که در دریا رود / گِل گرفته پای او را میکشد
چیست این از گِلگرفتن آب را / جذب ما نُقل و شرابِ ناب را
آری! باید موانع راه را شناخت. موفق باشید
سلام بر ماه زندگی بر ماه خدا بر عشق بر حیات یکتای بی همتا بر ماه بندگی و عشق بر ماهی که انتظارش مرا از لحظه فراقش هر لحظه و چه بی رحمانه کشت ماهی که میشه هدایتی بیش از همه عمر را در آن به لطف خود خدا برای پیشروان در زندگی و هر آگاهای از معرفت النفس، بالایمان کسب کرد و یافت. جانم فدای خدای امام جهان، حضرت خمینی رضوان الله تعالی علیه که خاص الخاص خدا اورا برگزیده و بنده خودش قرار داد تا به همه عالم فخر فروشد که این است مقصود از خلقت انسان و با آفرینش و پرورش او خداییش را معنا کرد، همان خمینی و بنده او. بمیرم اگه امام انقلاب را ذره ای انکار کنم در حالی که جز امر خدا را کارش نیست و هر چه گفت و باز میگویند از اسلام نابی است که هیچ کس نتوانست اندازه او درک کند همان امامی که اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین او را مقرب ترین فرد به اسلامشان میدانند همان بزرگواری که پیامبر خدا از بودنش خدا را شکر میکنند که اسلام درک شد. ای محبوب خدا حاضرم بمیرم حتی جهنم بروم ولی با خدای تو در انکار نروم که این کار از هر گناهی بد تر است. و تقوا! تقوایی که باعث پیروزی اسلام و انسان و حیات است و نابودی هرچه ظالم کافر را بدنبال دارد. جنگ! بخدا اگر آمریکا اسرائیل دیگر ارزش شمشیر داشته باشند وقتی با تقوای خاص این رمضان میشود دشمن را بحال تنهایی خودشان رها کرد تا ظلمشان بر خودشان بازگردد. هرچه کنند دستشان به متقیان برسد نمیرسد بلکه بر سر خودشان فرود می آید و دیگر تنها آمریکا اینگونه نابود میشود. خدایا اگر بناست بعد از این رمضان مرا به جهان آمریکایی متجاوز بی تقوا برگردانی عمرم را در همین رمضان به پایان رسان زیرا دنیا یا جای زندگی است که بتقوای خمینی سلام الله بنا میشود یا جای ماندن نیست این دشمن ماها را زجر داده. خدایا ببخشم ولی از شما انتظاری بیش از هر ادراکی میرود و آن حیرت آفرینی توست، ما را متحیر فرما که از دست خودمان در ستم های جهان ناامیدیم و همه امیدمان به تو و اسلام نابت است. تقوای اجتماعی یعنی کار تمام شد بعد از آن دوره معصومین است و این همان یک قدم مانده بظهور است. پروردگارا اگر درنگی کردم در نفهمیدن این موارد مرا دیگر شقی ترین و بدبخت ترین و از دست رفته ترین بدان حال شما و انتظار ما با ماه روزه و انتظار و نظر به شما. پروردگارا بسیارند که در طول سال نه نمازی نه روزه ای، اما در این ماه تازه مسلمان میشوند آنان نیز متوجه تو شدند پس وای بر ما اگر نشویم متوجه تو نشویم. خدایا شکرت ما را به رمضان رساندی از این خوشحال شدن برایم ممکن نبود. ای عشق دیرینه ای خدای رمضان عاقبت مرا فنای در رمضان قرار ده بحق محمد و آل محمدت که صلوات تو برآنها باد. همه قلب و دلو هستی و جان همه ما به فدای یک نظر خدای ماه رمضان. خدایا از خودت محرومم نکن مرا ارزش تو نیست اما تو را ارزش تو هست است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و حقیقتاً هنر انسان آن است که متوجۀ شرایط و راههایی شود که او را به سوی مقاصد عالیه جلو میبرد که آن شرایط از یک طرف، موقعیتهای خاص زمانی میباشد مانند «ماه رمضان» و یا شخصیتهایی خاصی که آینههای نمایش ابعاد متعالی انسان هستند؛ مانند اولیای الهی و در این زمان، ذیل اولیای الهی مانند امثال حضرت امام و شهدایی که در جواب سؤال شمارۀ 39636 از آنها سخن گفته شد.
هنوز باید از خود پرسید ما با چه کسانی در طول تاریخ و در این دوران میتوانیم خود را درک کنیم؟ چه کسانی در طول تاریخ و در اکنونِ ما متذکر حضور نهایی ما در ما هستند؟ من در این دوران نمیتوانم از حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» و آیت الله خامنهای و حاج قاسم و سید حسن نصرالله و یحیی سنوار عبور کنم و خود را در جای دیگر جستجو نمایم و اتفاقاً با نظر به عزم این انسانهای اولیالعزم اگر با ماه رمضان مواجه شویم به لطف الهی به آن تقوایی خواهیم رسید که خود خداوند وعده داده است و از این جهت با اُنس با خداوند هیچ ترسی از دشمنان خدا نخواهیم داشت که مانند سقیفهسازان از غدیر منصرف شویم به گمان آنکه قدرت مقابله با اُمویان و ابوسفیانها را نداریم. موفق باشید
سلام استاد: همچنان که نفس هایم میرود و می آید چشمانم به طرف گنبد و بارگاه علی ابن موسی الرضا (ع) خیره شده بود و یادم نمی آید داشتم به چه فکر میکردم تا ناگهان صدایی از اطراف آمد فکر کنم یکی از خادم ها بود که از سر احوالاتش با چشمان پر از اشک شروع کرده بود به فریاد زدن نام آقا. نکته اش اینجاست که بنده از بهم ریختن فضای دلم ناراحت نشدم چون جلوی چشمم ضریح بود و با خودم گفتم در حرم بودنم را عشق است. اما این کار تازه نبود و من تمام نسبتی که در مدرسه سعی کرده ام و سعی میکنم که دنبال کنم به لطف خدا و هم فکری با شما این محقق شده است که بگویم در حرم جمهوری اسلامی هستم. همان طور که گفتید سخنان حضرت آقا با مردم آذربایجان را باید چندین و چند بار گوش کرد و نه تنها که باید گوش کرد بلکه روی آن تعمقی بسیار باید کرد، همین حرفی که آقا گفت تهدید های نرم افزاری دشمن امروز مقابلمان است و اینگونه گفت که اگر دیر بجنبیم دشمن در افکارمان اختلاف ایجاد میکند و در همین رابطه گفتند: « صاحبان دستگاه های تبلیغاتی، صاحبان بیان، صاحبان قلم، اصحاب هنر، اصحاب دانش و آن کسانی که دستگاه های رسمی آموزش و رسانه و هنر و این ها مسئولیت دارند، آحاد جوانان ما که با فضای مجازی ارتباط دارند، این ها بایستی تلاششان را متوجه به این بکنند که ببینن دشمن بر روی چه نقطه ای تکیه میکنه و انگشت میگذاره، از چه راهی میخواهد در ذهن مردم و در افکار مردم عمومی مردم نفوذ کنه، اون راه روببندند در مقابل دشمن بایستند، تولید محتوا کنند تولید فکر و اندیشه کنند صاحبان اندیشه با این کار خودشان، این از کار سخت افزاری، امروز مهم تر است در دفاع سخت افزاری اگر نقصی ایجاد بشود با حرکت نرم افزاری می شود اون نقص رو جبران کرد و اون ضعف رو برطرف کرد که بارها این کار صورت گرفته اما اگر چنانچه در دفاع نرم افزاری مشکل داشته باشیم مشکل رو ابزار های سخت افزاری بر طرف نمی کنند، به این توجه باید کرد.» خب همان طور که در این چند وقت اخیر بنده به شما عرض کرده ام این عادی نیست که دبیران ما در مدرسه نمیتوانند معلم باشند، برای همین ما با معلم نسبتی نداریم و در نهایت کار به گاو داری میکشد و خود کشی برایم آسان تر میشود تا که بخواهم بدون تولید و بدون ماوایی به مدرسه بروم چون خانه ام در حرم جمهوری اسلامی است و نمی توانم ببینم کسانی بیرون از آن دارند بر ضدش نقشه میکشند، خب وقتی که آقا میگویند: «عصبانیت مستکبرین عالم و مستعمرین عالم و عناصر پلیدی که زیر نام های خوب دارند جنایت میکنند، عصبانیت این ها از جمهوری اسلامی بخاطر همین است که جمهوری اسلامی توانسته است بماند و توانسته است بایستد و توانسته است مشت محکم خود را به این ها نشان دهد.» بنده همچون ذغال نیمه افروخته به اصطلاح بر افروخته میشوم و در شاهراه نابودی اسرائیل حاضر میشوم. خب این مسئله فانتزی شدن مدرسه یکی از بزرگ ترین دغدغه ها بوده و هست، در همین جا نباید فکر کرد که مانند پزشکی و مهندسی ما که برگرفته از غرب است متاسفانه آموزش ما که یعنی همان فرهنگ و تمدن ماست دارد مسخّر غرب میشود. چه باید کرد؟ آری! باید هرچه بیشتر خود را در حرم جمهوری اسلامی حاضر کنیم که ارزش این امر بیش از این هاست، و باید همان نسبتی که با حرم داریم، داشته باشیم تا اصلا مشکلی در دفاع نرم افزاری مان بوجود نیاید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه باید در این موارد مدّ نظر باشد، حضور در همین موقعیتهایی است که ما به نحو طبیعی در آن قرار داریم و باید حتی آنچه که به نظرمان میآید چندان لازم نیست حال که به طور طبیعی در آن قرار گرفتهایم، بدانیم چه چیزی دقیقاً در آن نهفته است و چرا مسئولین امر که عموماً افرادِ فکر و فرهنگ هستند چنین سرفصلهایی را قرار دادهاند تا اگر انتقادی داشتیم، دلیل انتقاد خود را نیز داشته باشیم. آنچه معلمان متعهد اظهار میدارند، بیشتر مربوط به حجم مطالب کتابها است که دانشآموزان فرصت فهم این حجم از مطالب برایشان مقدور نیست و معلم و شاگرد مجبورند به طور سطحی از مطالب عبور کنند. موفق باشید
با عرض سلام و ادب و تبریک ماه معظم رجب: معنای این روایت شریف از امام صادق (ع) چیست و چرا ایشان آن اندازه اهمیتی برای تلاوت سوره توحید بیان میفرمایند که نخواندن آن در سه روز را به مثابه کفر برمیشمرند؟ «مَنْ مَضَتْ لَهُ ثَلاَثَةُ أَيَّامٍ لَمْ يَقْرَأْ فِيهَا قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ فَقَدْ خُذِلَ وَ نَزَعَ رِبْقَةَ اَلْإِيمَانِ مِنْ عُنُقِهِ فَإِنْ مَاتَ فِي هَذِهِ اَلثَّلاَثَةِ أَيَّامٍ كَانَ كَافِراً بِاللَّهِ اَلْعَظِيمِ»
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً اگر کسی بخواهد در ایمانی حاضر باشد که حضور در بیکرانهای است ماورای ابژهشدن خداوند، هیچ راهی جز رجوع مکرر به اشارات سوره مبارکه توحید که عطای الهی است برای انسانهای آخرالزمانی؛ باقی نمیماند. عرایض مختصری در رابطه با اشارات آن سوره شده است شاید به فهم این نکته که چرا حضرت صادق«علیهالسلام» چنین فرمودهاند، کمک کند. موفق باشیدhttps://lobolmizan.ir/sound/962?mark=%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5
سلام و عرض ادب و احترام و ارادت خدمت استاد طاهرزاده: قبل از هر چیز خدا و اهل بیت علیهم السلام رو بخاطر نعمت وجود شما شاکرم. استاد من متولد ۶۴ هستم و حضرت امام خمینی (ره) رو ندیدم و درک نکردم اما از کودکی همیشه ارتباط قلبی محکمی با ایشون داشتم و نسبت به مقام ایشون در تاریخ زمانه غبطه میخوردم و دوست داشتم مثل ایشون شخصی باشم که در صفحات تاریخ اسم من بدرخشد. اما از قضا و بخاطر شرایط زندگی و تنبلی خودم هیچکاره این دنیا شدم. اما الان که این مبحث پیدا کردن خود و حضور خود در تاریخ جهان و بقول رهبر عزیزتر از جانم پیچ تاریخی جهان رو از زبان مبارک شما میشنوم، احساس میکنم من هم با حضور درست در تاریخ زمانه خودم و پیدا کردن جهت حرکتم در آخرالزمان و دست در دست ولی فقیه گذر از غربال سخت آخرالزمان و همراهی با ایشون و کمک برای فرج حضرت حجت ارواحنا له الفدا و ظهور شون و تلاش برای تقرب به الله و حضور توحیدی و هرچه بیشتر جلوه گری خود خداوند و زدودن رنگهای گناه و غیرتوحیدی از من و امثال من... مخلص کلام اینکه خود خداوند بلندمرتبه و مهربان است که با حرکت دادن ما در مسیر توحیدی و ظهور تجلیات حکومت و قدرت و بهترین و اراده خودش منت بر ما میگذارد و بعنوان وسایل ظهور اراده خودش ما را میدرخشاند در تاریخ، وگرنه منِ گنهکار و ناچیز و بی مقدار کجا و درخشش در تاریخ کجا؟ درست میگم استاد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور است که متوجه شدهاید. حقیقتاً در دل طوفان مدرنیته از طریق حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» تاریخی ذیل اسلام فتح شد، و در دل انقلاب اسلامی امثال حاج قاسم سلیمانی متوجۀ امکاناتی شدند در راستای عبور از مدرنیته، به همان معنایی که حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» بسی عمیقتر متوجۀ امکاناتی شدند فوق آنچه سقیفهسازان تصور میکردند و در این رابطه عرایضی تحت عنوان «زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» نظر به نهاییترین حضور زن» شد خوب است به آن بحث رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1%20%D8%B2%D9%86&tab=sounds موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامیم: طبق قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیا و لیس بشی منها»، خداوند کمالات همه اشیاء را دارد اما حدود آنها را ندارد. از طرف دیگر ما امام معصوم (ع) را مظهر الله میدانیم. خوب امام معصوم (ع) که نامحدود نیست. پس چگونه میتواند مظهر بسیط الحقیقه «الله» شود؟ با تشکر از زحمات استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی وجود در عین تشکیکی بودن در مراتب خود جامع است، نور امام معصوم نیز به جهت شخصیت مجردشان از همان جامعیت به نازله بهرهمند هستند در عین هویت تعلّقی نسبت به حضرت حق. موفق باشید
سلام علیکم: این حقیقت که مشکلات آخرالزمان در این وسعت و بیشتر بدست امام معصوم صلوات الله قابل حل هست بر کسی پوشیده نیست. نمیدانم مردم هنوز از مشکلات آگاه هستند یا خیر ولی میدانم بر شما پوشیده نیست، خودم از حدود هشت سال قبل خاصه متوجه وسعت ظلمات برای دهه هشتادی ها شدم، دهه های گذشته گرفتار بودند اما دهه هشتاد زمین خورده ظلمات شد و در تلاش برای ایستادن در ظلماتند و بعضی قد علم کردند همانطور که در جهان غرب پیش میرود، و خیلی عجیبه این ظهورات ظلمت در کشوری مثل ایران با دیدگاه جمهوری اسلامی قابل تحلیل شدن تر از خود مغرب زمینه ما در غرب این فهم ایرانی را از ظلمات نمیبینیم ولی از طرفی میترسیم مطرحش کنیم. اعتیاد، خوراک های شیمیایی، بیماریهای روانی، جسمی، روحی، شدت ظلمات که بیرحمانه هر ضعیفی رو میکشه و عملاً برای نسل های جدید چیزی به اسم دین معنا نداره، و این بسیار نگران کننده است که کودکان رو با احساسات و فکرهاشون با دین آشنا میکنند. هربار که این مشکلات رو تذکر میدم عمیق ترین دردها را روی دلم احساس میکنم این بار واقع هایی که مردم از شنیدنش فرار میکنند. نه حوصله شرح مشکلاته از بس زیاده و نه کسی دلش میخواد به آگاهی ازش خودش رو رنج بده و نه من حیا می کنم بیش از این بگم هرچند معتقدم مشکلات مال ماست و این نوجوانان خانواده های خود ما هستند. واقعاً درمونده ام اما در همان چند سال قبل روزنه ای از امید مقابل چشمم باز شد و امید وارم به هرحال همه ما به این امید بتوانیم برسیم. بخوبی میدانم تنها با پذیرش دردهاست که خدا درمانهایش را به ما میدهند، پذیرش یعنی بدانی که بیمار شدی و حال به طبیب رجوع خواهی کرد و با انکار بیماری خود را از درمان محروم نکنی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ابتدا باید متوجه باشیم جایگاه انسان بسی برتر و بالاتر است از انسانی که تحت تأثیر فرهنگ غربی و تاریخ مدرن گرفتار روزمرّگی شده و در دل چنین توجهی است که گفتگو، آری! گفتگو و نه نصیحت، پیش میآید و در دل آن گفتگو که متأسفانه هنوز فرهنگ آن شکل نگرفته، عزمهای بلند برای تجدید نظر ظهور میکند. موفق باشید
استاد معظم این عبارات نورانی حضرت محی الدین چقدر حقیقت آیات نورانی قرآن را برایم روشن ساخت، چند روز است محو این حقایقم و اشک و لبخند توامان دارم، تنها یک سوال برایم مانده و آن اینکه چرا مخالفین متوجه زبان خاص و شعرگونه ی عرفای الهی نمیشوند، چرا نمیخواهند از ظاهر گذر کرده و با رویت نور باطن، خود را سیراب کنند؟ چرا متحجرانه رفتار میکنند؟ چرا عادت دارند زمان شناس نباشند و خون به دل علما و عرفان کنند؟ این را نمیفهمم، مگر این ها جانشان تشنه نیست؟ چرا خود را سیراب نمیکنند؟ « وترا بشفاعة أرحم الراحمين من جهنم ظاهر السور إلى جنة باطنه فإذا وقع الجدار و انهدم السور و امتزجت الأنهار و التقت البحران و عدم البرزخ صار العذاب نعيما و جهنم جنة فلا عذاب و لا عقاب إلا نعيم و أمان بمشاهدة العيان و ترنم أطيار بألحان على المقاصير و الأفنان و لثم الحور و الولدان و عدم مالك و بقي رضوان و صارت جهنم تتنعم في حظائر الجنان و اتضح سر إبليس فيهم فإذا هو و من سجد له سيان فإنهما ما تصرفا إلا عن قضاء سابق و قدر لا حق لا محيص لهما عنه فلا بد لهما منه و» به شفاعت الرحمن الراحمین از جهنم ظاهر سور به بهشت باطنی-باز خواهد گشت و چون دیوار افتاد و سور منهدم گردید و رودها امتزاج یافتند و دو دریا به هم رسیدند و برزخ معدوم گشت، عذاب، نعیم می گردد و دوزخ بهشت می شود، پس نه عذابی می ماند و نه عقابی، جز نعیم و امان، به مشاهده عیان و ترنم مرغان خوش آواز از کنگره کاخ های بهشت و شاخه های درختانش، و بوسیدن حوران و وِلدان در آن هنگام مالک (فرشته ی دوزخ) نابود می شود و رضوان (دربان بهشت) و دوزخ در حظائر بهشت به تنعم و خوشگذرانی می پردازد و راز ابلیس آشکار می شود، در آن وقت ابلیس و آنکه برایش سجده صورت گرفته (آدم) برابر می شوند، چون آن دو جز قضای پیشین و قدر پسین را اجرا نکردند (یعنی ابلیس در ابای از سجده و آدم در خوردن از درخت) آن دو را گریزی و گزیری از آن نبود و ناگزیر از انجامش بودند.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» فرمودند در سخنان ابن عربی نکاتی است باریکتر از مو. حتی در مورد همین نکته که میفرمایید بزرگان معرفت نکاتی دارند مبنی بر اینکه گمان نشود آنهایی که هیچ نسبتی در دنیا با حضرت ربّ العالمین نداشتهاند و گرفتار شرک محض بودهاند؛ از محرومیتهای جهان ابدی در اماناند. موفق باشید
سلام استاد مهربانمان: چند وقتی است خیلی در قبضم، قبضی طولانی! استادی در حوزه داشتیم همین هفته که گذشت اتومبیلش را برای لبنان هدیه کرد تا در تاریخ انقلاب حاضرتر باشد، چند کیلو طلا جمع شد! آه آه، خوشا بسعادت شهادتگونه ایشان! استاد دور و بری هایم غیر از اینکه از من بپرسند قسط چندم نهضت ملی مسکن هستی و بعد از اینجا کجا میخواهی خانه کرایه کنی و شغل و پول و درآمدت چه میشود و... سوالاتی ازین دست مرا آزرده میکنند و حس میکنم معاشرتم با ایشان مرا عقب میاندازد، من میخواهم شبیه به این استاد حوزه باشم نه دور و بری هایم که تمام سعادت مرا در تکمیل واحد نهضت مسکن و شغل من و امثاله میدانند و اینها مدتیست برایم بی ارزشند، خیلی سخت است دو نفر با دو دنیای متفاوت با هم معاشرت کنند، هر آنچه برایشان مهم است برایم بی اهمیت است و هرچه برای آنها بی اهمیت است برای من مهم! مادر میگوید جور دیگری شدی پدر و همسر هم همین طور! استاد من دنیای آنها را دیگر نمیتوانم دوست داشته باشم حتی هنر تظاهر هم ندارم، در برزخی بین بودن و شدن هم ماندهام که شده قوز بالا قوز! کاش من بجای سنوار روی مبل سلطنتی ملک و ملکوت و همه عوالم نشسته بودم و جانم را فدای دوست میکردم و زنده میشدم چون یحیی! آه استاد میدانم که احوال چون منی برای شما کاملا روشن است اما استاد تنهایی امانم را بریده، استاد فقط مرگ میتواند قدری آرامم کند مرگی که اختیار من است و سهم و حق من از این دنیا. کاش زودتر این سرکهگیها آه دوباره خواستم! در حالی که حق در نخواستن است! صادق نیستم آنچنان که باید! اما دوستتان دارم آنقدر که... یا علی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر بنده آن است که ما در نسبتی که با شهدای عزیزی مانند حاج قاسم و سید حسن نصرالله و یحیی سنوار که با آنها پیدا کردیم مانند آنها از این دنیا رفتهایم و بحمدالله همانطور که احساس میکنید دنیایی در مقابل ما نیست، تا آنجایی که به جای پیروزی و شکست، به حقانیت جبهه مقاومت نظر داریم و این همان حضور قیامتی است، حضوری که در بیکرانگیِ خود قابل درک است و از این جهت است که مرگ را تجربه کردیم و باز به دنیا آمدهایم تا با مردم صحبت کنیم و معاشرت داشته باشیم و به انسانیت آنها که وجه بیکرانگی آنان است دل بسپاریم تا معنایی که اولیای الهی تجربه کردند به سراغمان آید که همان «موتوا قبل ان تموتوا» میباشد. این یعنی وسعتدادن به خود، فوق مرگ و زندگی معمولی با حضوری فعّال غیر از حضور صوفیان تارک دنیا. در این حالت که حالت «موتوا قبل ان تموتوا» میباشد اگر به لوازم زندگی فکر میکنیم، برای هرچه بیشتر حاضرشدن در بیکرانگی خود است و آزادشدن از مشغولیات جزیی دنیا. همانطور که اولیای الهی انجام دادند در مقابل تارکین دنیا. موفق باشید
با سلام و احترام: جوانی هستم دارای مدرک ارشد مهندسی و معتقد به الگوی پیشرفت اسلامی که قصد دارم برای آینده کاری خود برنامه ریزی کنم. لکن مشاغل مرتبط با رشته ی من تماما مملو از ظلمات مدرنیته و آسیب رسان به محیط زیست و روح و جسم انسان است و تکمیل کننده ی پازل سرمایه داری است که ام المصائب ماست. و همین موضوع سبب ناامیدی و بی انگیزگی و بی علاقگی به علوم آمریکایی و عدم کسب مهارت های لازم شغلی و تخصصی مرتبط شده است. از طرفی حضرت آقا تاکید بر علوم پایه و مهندسی دارند از طرفی می گویند که هدف ما باید تمدن اسلامی باشد. نمیدانم این تضاد را چگونه باید در زندگی و شغل خود حل کنم و گرفتار وسواس هستم تا خدایی نکرده شغل من بصورت غیر مستقیم منجر به نابودی زیست و حیات مردم نشود. از استاد تقاضا دارم در این زمینه راهنمایی بفرمایند. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد به نظر میآید فرهنگ دانشبنیان با نظر به روحی که در عقل تکنیکی نهفته است، اشارات خوبی دارد. عرایضی تحت عنوان «تذکر به عقل تکنیکی» شده است. امید است مفید افتد. موفق باشیدhttps://lobolmizan.ir/sound/748?mark=%D8%AA%DA%A9%D9%86%DB%8C%DA%A9%DB%8C
سلام استاد: با این وضعیت خراب جامعه از نظر حجاب و ماهواره و... مهمانی های دورهمی. آیا از نظر شرعی باید بی مهابا شوهرامون رو آزاد بگذاریم هر مهمانی هر جا، به هر میزان میخواهند بروند؟ یا باید طبق اصولی درست و مشخص و زمانی توافق شده رفت و آمد کرد؟ آخه اینجوری که بخواییم بریم مهمونی ولی کم بمونیم که این خود مایه ی کدورت است. ۱. آیا ما انجام وظیفه کرده ایم و دیگر کدورتی که پیش میاد گردن ما نیست؟ ۲. آیا اگر این تصمیم رو بگیریم که شوهرمان خودش به تنهایی مهمانی برود به هر زمانی و هر نوع پوششی که آن مهمانی دارند. درست است؟ چون من خودم حرص میخورم که همراه او شوم. ۳. بنظرم میاد اعتماد صد درصد کردن در این مورد حماقت است، منکه خودم دارم شرایط رو میبینم آخه چرا پیشگیری نکنم؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته حساسی است که نمیتوان با یک قاعده کلی مسئله را روشن نمود از آن جهت که نه قطع رحم صحیح است و نه حضور در جلساتی که گناهان علنی صورت میگیرد. به هر حال، تذکر به همدیگردادن در جای خود ان شاءالله مؤثر است. موفق باشید
با سلام و خدا قوت خدمت استاد محترم: با توجه به شرایط زمانه نظر استاد برای خانمهایی که بچه دارهستند و هم دغدغه تربیت فرزند را دارند و هم میخواهند از نظر علمی از جامعه عقب نباشند آیا ادامه تحصیلات خوب هست که دروس دانشگاه یا حوزه بخوانن و مدرک داشته باشند یا کتابهای شما و استاد مطهری و کتابهای علمی دیگری مطالعه داشته باشند که هم برای رشد خودشان خوب و مفید باشه و هم برای رشد و تربیت فرزندان و اگر کتابهای هم هست برای مطالعه معرفی بفرماید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به روحیه خودتان دارد که با حضور در مراکز رسمی مانند دانشگاه و حوزه بیشتر جلو میروید؟ و یا میتوانید با همت خود و با مطالعه کتابهایی که فرمودید، تا با انس با قرآن از طریق تفسیر المیزان و پس از آن انس با فصوص الحکم ابن عربی جلو بروید. موفق باشید
سلام استاد: اخیرا یک تفکر احمقانه ای که حتی حاضر است بگوید برای چرا باید چشمانم را باز کنم و ببینم پیش آمده و این جریان از رگ گردن به من نزدیک تر است، بسیار آزارم میدهد. دلم شدیدا نگاه تاریخی میخواهد. دلم میخواهد این دستاورد غرب، یعنی فضای خلائی که او ایجاد کرده مخصوص من و کاری که با منیتم کرده را جواب دهم. اما چگونه نگاه تاریخی داشته باشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید پس از «معرفت نفس» در راهی قدم گذاشت که انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده و در افق این راه، رهبر معظم انقلاب را به عنوان آینۀ ایمان به وعدههای الهی مدّ نظر داشت. آری! بالاخره باید با همّت بلند و در دل طوفان به سوی اهداف بلند جلو رفت زیرا: «رنج راحت شد چو شد مطلب بزرگ». موفق باشید
سلام علیکم: من دنبال یک حدیث میگردم که بگوید که صفاتی همانند علم، قدرت و حیات، عین ذات خداوند میباشد. اگر اینچنین حدیثی سراغ دارید لطفاً آن را بیان کنید و آدرس آن را هم بفرمایید. چون به آن نیاز دارم! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوع عقلی است که اگر صفات خدا جدای ذات باشد، خداوند محل کثرت می شود. امری است فوق موضوعاتی که احادیث بخواهند از آن سخن بگویند بلکه مبنای اعتقاد به حقیقت احادیث نیز همین امور عقلی است. موفق باشید
با عرض سلام و ادب: مدیر یک مدرسه ی راهنمایی دخترانه از حقیر در خواست کرده برای امورات فرهنگی و جهاد تبیینی دو روز در هفته در آنجا فعالیت داشته باشم، با توجه به سابقه ی فرهنگی حقیر در مقطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان لطفاً بفرمایید با توجه به روحیه ی دختران در سن راهنمایی و بلوغ و دوره ی پرهیاهویی که ما در آن به سر میبریم، چگونه امام زمان پسندانه انجام وظیفه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» میتوانید کار را شروع کنید و در ادامه با کتاب «ده نکته در معرفت نفس» ان شاءالله نتایج مورد نظر را بدست آورید. موفق باشید
با سلام: در اکثر دعا ها و بیشتر قرآن ما کلمه الله آمده است. آبا ما باید این الله را به عنوان همان الله که جامع اسماء است، مد نظر آوریم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است مگر در سوره اخلاص که عرایضی در این مورد شد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد بزرگوار: در پاسخ به سوالی، حضرتعالی چنین فرمودید: «زنان از نظر تکوینی خداوند برای آنها امکاناتی را قرار داده که تازه با اطاعت از همسرانشان به ظهور میآیند و عملاً نتیجهای که آنها میخواهند به جهت حکومت عواطف زنان، پیش میآید.» شما اطاعت از همسر را بر اساس کدام مبانی نقلی و در چند وجه تعریف میفرمایید، به نظر می رسد شما اطاعت از همسر را امری مطلق فرمودید، آیا معتقدید که دخترانی که مجردند، این امکانات تکوینشان بالفعل نمی گردد؟ حقیقتا این سوالات وقتی پررنگ تر می شود که با توجه به کتاب راه سوم که بتازگی تالیف شده و مستخرج از منظومه فکری رهبر معظم انقلاب است، اطاعت به معنای تمکین از منظر رهبری فقط در دو سه مساله هست، و قوامیت به معنای سرپرسی خانواده در امر معاش هست و رهبر معظم، نه مردسالاری را در خانواده قبول دارند و نه زن سالاری.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب شریف «راه سوم» بحمدالله نظرها متوجه نگاه دقیق و حکیمانه رهبر معظم انقلاب به «زن» به میان آمده، زن در ذات خود به عنوان یک جهانی که میتواند در اوج عبودیت باشد، در میان است و از طرفی در روایات خود متذکر این امر هستیم که آنجایی که زن و مرد در کنار هم خانوادهای را تشکیل میدهند به حکم «الرّجال قوّامون علی النساء» نقشی خاص برای مرد قائل شده تا نظام خانواده در سامانِ بیشتری جلو رود و پذیرفتن این نوع مدیریت به معنای اطاعت مطلق از همسر نیست. و به گفته آیت الله سیستانی مرد، ولایتی بر زن ندارد. که تا حدّی در این مورد و در نسبتی که باید زن و مرد نسبت به همدیگر داشته باشند؛ در کتاب «زن، آنگونه که باید باشد» عرایضی شده است. و چنانچه ملاحظه فرمایید در ادامه آیه فوق میفرماید: «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ» بدین معنا که امتیاز، یک طرفه نیست و هر کدام برای خود امتیازاتی دارند. موفق باشید
با سلام: در قیامت و برزخ «تطلع علی الافئده است.» آیا زمانی همه که ما در خواب، صورت هابی را خواب میبینیم. آیا این صورتها بر اساس همین آیه رخ داده است؟ یعنی آیا این صورتها از درون دل ما طلوع کرده اند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم نیست زیرا در دنیا هنوز توهّمات، منشأ بسیاری از این صورتها میباشند. موفق باشید
با سلام: ما یک مقام واحدیت داریم و یک مقام احدیت. آیا از احد بالاتر هم داریم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاتر از احدیت که عین یگانگی است، معنا ندارد زیرا احدیت، بنیانِ بنیانها است. موفق باشید
سلام علیکم: اینکه در روایات آمده است اگر کسی فلان امام را با معرفت به حقش زیارت کند ثواب حقیقی و چند برابری می برد این حق چیست و چگونه می توان به این معرفت دست یافت؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در درک مقام حقیقت نوری آن حضرت است که میتوانید در این مورد به کتاب «حقیقت نوری اهل البیت «علیهمالسلام» رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/book/255?mark=%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA%20%D9%86%D9%88%D8%B1%DB%8C . موفق باشید
سلام علیکم: از خواندن و گوش دادن به کتابها و اصواتی مانند برهان صدیقین، حرکت جوهری، معرفت نفس و... قرار است که چه چیزی بدست آوریم؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به خود انسان دارد. اگر احساس کند برای معنابخشی به خود، معارفی اینچنینی برای او مفید است؛ باید به این نوع معارف رجوع کند وگرنه همان عباداتی که شریعت الهی متذکر انسان میشود و او احساس میکند خود را در آنجا معنا میبخشد؛ او را کافی است. موفق باشید
سلام خدمت استادطاهرزاده: کلمه هستی و کلمه وجود خود از متافیزیک می باشد آیا وقت آن نرسیده از این کلمه عبور کنیم چرا شاعران کاری با این کلمه نداشتند می دانیم هایدگر این کلمه رو اواخر عمر رویش خط می کشیدند یا به زبان قدیم مینوشتند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام عظمت اندیشه حکمت متعالیه در آن است که «وجود» را در منظر و افق انسان قرار میدهد و به نظر بنده این نهاییترین حضور است که انسان آخرالزمان نیاز دارد در آن حاضر شود. باعرایضی که در کتاب «انسان و باز انسان»(آماده چاپ)می باشد امید است این نکته تا حدّی روشن شود. موفق باشید
عرض سلام و ادب خدمت شما استاد گرانقدر: بنده دانشجوی دبیری شیمی هستم. اما خانواده به شدت علاقه مند هستند و اصرار میکنند که من در رشته پزشکی تحصیل کنم. برای بنده قطعی شده که اکنون در مسیر درستی قرار دارم و همین رشته که دبیری شیمی هست، بهترین انتخاب برای من هست و رشته پزشکی برای من مناسب نیست. و این تصمیم را با توجه به تکلیفم در ادای دین به نظام اسلامی و خدمت به امام زمان گرفته ام، گرچه که در رشته پزشکی شاید درآمد و رفاه بیشتری داشته باشم. حالا سوال من اینه که برخلاف خواست پدر و مادر عمل کنم؟ آیا این مسیر زندگی من رو بی برکت نمیکنه؟ آیا برخلاف عقلم و بخاطر رضایت پدر و مادر مسیری رو که از آن مطمئن هستم عوض کنم؟ محبت میکنید اگر پاسخ بدهید🙏
باسمه تعالی: سلام علیکم: احترام به والدین غیر از تبعیت از نظرات آنها میباشد. در این موارد انسان باید مطابق فهمی که از خود دارد عمل کند. موفق باشید