سلام: ببخشید مزاحمتون میشم. چند وقتی میشه حالت روحی مناسبی ندارم افکار وسواسی شدید در مورد خدا، مرگ و....موضوعاتی اینچنینی ذهنم را مشغول کرده آنقدر این موضوعات ذهنم را مشغول کرده که حتی مطالعه هم نمیتونم بکنم ذهنم یک لحظه آرام نیست در زندگی روزمره هم دچار مشکل شدم ممنون میشم راهنمایی کنید!
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست بزنید. مهم آن است که متوجه شویم اگر ما فکر و خیال خود را مدیریت نکنیم و تغذیه ننماییم توهمات ما، ما را تحت تأثیر خود قرار میدهند. موفق باشید
پیرو سوال ۳۷۷۵۵ : پاسخ شما بسیار قابل استفاده بود برام و انگیره گرفتم مجددا مسئله ام را تدقیق کنم. من تقریبا انتخابات های قبلی بر اساس یه سری کلیات در انتخابات شرکت می کردم. ولی امسال اولین انتخاباتیه که فکر می کنم با بلوغ بیشتری می توانم به آن نگاه کنم. بفهمم انقلاب چیست و چه هدفی داره، من کجام و فراتر از ویژگی های شخصی کاندیداها (که گاهی در مقیاس بزرگتر قلب ماهیت می دهد) و با توجه به مدلی که از تجارب پر هزینه ی زندگی ام در ذهنم شکل گرفته، به فردی رای بدم. حالا به نظرتون اگه من به تشخیص خودم فرد دیگه ای رو مطابق اهداف انقلاب بدونم و بهش رای بدم، ولی در واقع امر، کسی غیر از فردی که من بهش رای دادم بیشتر به نفع انقلاب باشه، آیا من غیرانقلابی عمل کرده ام؟ یعنی مسئله اینه که من یه تشخیص دیگه ای و دلایل دیگه ای دارم درباره اینکه چی به نفع انقلابه و انقلاب هم از همه چیز برام مهم تره. اگه به تشخیصم عمل کنم انقلابی عمل کرده ام؟ یا بهتره وقتی تشخیص من برخلاف تشخیص شما به عنوان یه عارف انقلابیه، تشخیص خودم رو نادیده بگیرم؟ سپاس فراوان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته هرکس وظیفه دارد پس از تحقیق و بررسی به همان نکته نهایی که رسید، مطابق آن انتخاب خود را انجام دهد مگر آنکه خود او احساس کرده باشد تحقیقش کافی نیست. موفق باشید
سلام وقت بخیر: استاد کتاب جایگاه رزق، منظور رزق مالی هست یا انواع رزق من جمله ازدواج، اینم رزق میشود و منظور کتاب هم شامل این رزق هم هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید منظور از رزق در آن مجموع از روایات، هر آن چیزی است که انسان در زندگی معمولی بدان نیاز دارد. حال ممکن است بنا به مصلحتی همان طور که روایات متذکر میشوند آن رزق، تنگ باشد که راضیشدن به همان حالت نیز برکات خاص خود را دارد. موفق باشید
«السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین» سلام خدمت استاد طاهرزاده: بار ها به روضه امام حسین فکر کرده ام و اینکه روضه باید چگونه باشد دیدم کارخاصی نیاز نیست انجام داد همین ذکر مقاتل و ... کافی هست. گویا در هر داستانی ما باید خودمان را در درون داستان بیابیم برای ما داستان کربلا را بارها گفتته اند اما در کربلا حاضر نشده ایم یا حاضر شده ولی من هایی که برای خود ساخته ایم متذکر نمیشوند چگونه افق حضور در کربلا را با شنیدن روضه بگشاییم؟ میدانیم که انقلاب اسلامی تاریخ کنونی ما از گذشته یعنی کربلا آمده و برای حضور در این تاریخ باید به گذشته توجه کرد تا در آینده ای که دوباره می آید حاضر شد و برای توجه به گذشته باید آینده را یعنی عالم بقیت اللهی را مدنظر قرار داد. (شاید این نکته کمکی نکند اما به ذهنم رسید بیان کنم)
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته خوبی است. اساساً حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» طوری در صحنه کربلا حاضر شدند که همه انسانها در انسانیت خود نسبت به آن حضرت احساس یگانگی میکنند و عزاداری و روضه برای آن حضرت به معنای حضوری است که ما در نسبت با آن حضرت، امروز و فردای خود را زنده و بزرگ نگه داریم. موفق باشید
سلام استاد: یک سوالی داشت اون هم این بود که نسبت صنعت و ساختن و سوختن هم چون عودی که میسوزد و فضا را خوش بو می سازد، با مادیات و زمان کنونی که هر لحظه در انتظار ماست، چیست؟ و من کجای این قصه قرار دارم؟ منی که دلسپرده وعاشق از هر کجا گریخته ام و به قطب نما چشم روشن نموده ام، حال خود را در این ناکجا آباد یافته ام، آن کسانی را که در آن جزیره ی ساختن دیدم، دَم ورودی پل سر کنده و سر از خود جدا کرده بودند تا سنگینی سرشان آن جزیره را به زیر آب نکشد. حال من چه کنم که کردنم از همه کلفت تر است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مائیم و راهی که در این تاریخ با انقلاب اسلامی ذیل رهبری نایب الإمام حضرت آیت الحق سید علی خامنهای در مقابل ما گشوده شده است، با نظر به مردانِ مردی مانند حاج قاسم سلیمانی آنجایی که فرمود: «یکی از شئون عاقبت به خیری «نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب» است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری همین است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است.» موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: استاد عزیز روز معلم برشما مبارک باد. براستی زمان چه جایگاهی دارد که شیخ شبستری گفت زندیقی اگر حفظ مراتب نکنی؟ زمان در ارتباط با وجود در مسیر توحید چه جایگاهی دارد؟ مسیرِ شدن چرا دفعی نیست؟ اهمیت زمان در هویت بخشی چیست؟ رابطه نفس با زمان چیست؟ چگونه نفس که امر مجرد است و زمان مند نیست، در گذر زمان رشد می یابد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حقیقتاً آن کس که زمان و زمانه را نشناسد، عملاً از عمر خود و علم خود بهرهای نخواهد برد. در این رابطه در جلسه شنبه، متنی تحت عنوان «زمان شناسی حضرت امام صادق علیه السلام و حضوری دیگر» و شرح صوتی آن خدمت دوستان عرضه شد که میتوانید آن را در کانال «مطالب ویژه» دنبال بفرمایید تا از عظمت سیره و روش انقلاب که راهِ امام صادق «علیهالسلام» را در این موارد طی میکند، حیرت نمایید. موفق باشید
سلام درباره ی سوال 37262 وقتی من الان نمیتونم از حق و مظلومیت دفاع کنم پس مردم کوچه های مدینه هم آیا همین طور بودند؟ آیا آنها چقدر مقصر در خانه نشینی امیرالمومنین علیه السلام بودند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه که میدان حضور در دفاع از حق برای انسان پیش آید و ممکن باشد، چرا کوتاهی کند و از زیبایی دفاع از حق که در واقع درخشش جان انسان است، غفلت نماید؟ بحمدالله آنطور که آقای حسین پاک در مصاحبه با آقای علیزاده فرمودهاند نقش مجاهدان ایرانی و سپاه قدس تا آنجا که ممکن بوده، چشمگیر است. موفق باشیدhttps://eitaa.com/jedaaltv/2058
سلام علیکم حاج آقا: ما شنیده ایم که امام زمان سلام الله علیه با سرعتی مافوق نور در حال پرواز و سیر و صعود به درگاه قرب الهی هستند. از طرفی ما هم بسیار افتاده و ناتوان و ضعیف هستیم و از عبادات مفتضح خود بسیار شرمساریم. اگر از ایشان تقاضا کنیم که ما را هم با خودش ببرد، آیا چنین تقاضایی غیرمنطقی و گزاف است؟ منظورم این نیست که ترک عبادت و عبودیت کنیم. منظورم این هست که با همین عبادات ناچیز، آیا می توان تقاضای همراهی از ایشان کرد، به همان معنایی که مرحوم علامه فرمودند: من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم/ او که می رفت مرا هم به دل دریا برد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در فهمِ نسبتی که با حضرت صاحب الامر «عجلاللهتعالیفرجه» داریم، به لطف الهی میتوانیم راههای مهمی را طی کنیم مانند آنچه حضرت امام و رهبر معظم انقلاب در آن مسیر قرار گرفتهاند. اخیراً عرایضی تحت عنوان «نظر به حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» و درک حضور نهایی امروزین خود» شده است. خوب است که به آنجا رجوع شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/16112 موفق باشید
سلام علیکم و ادب فراوان: حاج آقا من مدتی است که خیلی در فشارم و تقریبا دارم از غصه دق می کنم. برای اینکه تعدادی آدم دیدم که ابدا حلال و حرام براشون مهم نیست. راحت حرام خوری میکنن. واقعا تحمل این همه ظلم و فساد رو ندارم. خواستم به شما بگم شاید کمی آرام بشم. آیا میشه اطمینان داشت که شرشون به خودشون باز می گرده؟ خدا چجوری از مظلوم و از کسی که ایمان آورده بهش دفاع میکنه؟ انتظار چه کمکی باید از خدا داشته باشم؟ خیلی لطف میکنید و ممنون میشم اگر بگویید اولا آیا شرشون به خودشون بر می گرده؟ و ثانیا در مواجهه با ظلم انتظار چه گشایش و کمکی از خداوند داشته باشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اتفاقاً آنها هماکنون در حال ایجاد زمینه نابودی خود هستند، از آن جهت که خداوند مسلّم انتقام میگیرد زیرا اینان متوجه نیستند که چگونه شهدای ما برای برپایی این نظام خون خود را فدا کردهاند. ۲. اینجا است که باید بدون عکسالعملهای تند، صبر و انتظار پیشه کرد. موفق باشید
سلام استاد: یک کلمه؛ کربلا کجاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرجا ما باشیم و انقلاب اسلامی و شهداء. موفق باشید
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد بزرگوار: استاد از بستگان نزدیک بنده چند سالی است که دچار بیماری آلزایمر شده و متأسفانه با گذشت زمان بیماری او پیشرفت کرده و احتمالا حادتر هم خواهد شد؛ به طوری که اخیرا شناخت و ادراک او از اطرافش و از اطرافیانش و از حرف هایی که میشنود بسیار کم شده و بیان مطلب و حرف زدن هم برای او دشوار گردیده. به همین علت با اینکه به حمد الله هنوز از برکت وجودش بهره مندیم ولی حضورش برای ما کمرنگ شده. چیزی که برای بنده در این باره بسیار تفکر برانگیز شده و شاید راه پی بردن به آن برای ما بسته است این نکته است که آیا این عدم ادراک و شناخت او از اطراف خود و از گفت و شنودهای اطرافیان، حضور خود او را نیز برای خودش کمرنگ کرده است یا نه!؟ آیا نفس ناطقه که از تجلیات حضور حضرت حق می باشد با کاهش ادراک عقلی و شناختی کاهش میابد و کمرنگ میشود؟ آیا کسی که دیگر قادر به تفکر و تعقل نباشد و درک او از اطرافش و از سخنان اطرافیانش بسیار کم شده باشد خود را کمتر خود حس میکند؟ آیا در این صورت او خودش هم کمتر بودن خود و حضور خود را حس میکند؟ اگر چنین نیست آیا پس مبنای فلسفه دکارت که گفت من فکر میکنم پس من هستم با همین مثال عینی زیر سوال نمیرود؟ چراکه اگر چنین بود پس باید میگفتیم من چون کمتر قادر به تفکر و تعقل هستم پس لذا کمتر هستم و اگر کلا قدرت تفکر را از دست دادم انگار که نیستم. ولی به نظر بنده انسان هر اندازه که قوه تعقل و تفکر و ادراک خود را از دست داده باشد باز حضور خود را نزد خود حس میکند و میداند که هست گرچه حتی دیگر مفهومی از بودن یا نبودن را نتواند درک کند! خواستم در این باره جویای نظر استاد گرامی شوم. با تشکر فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه و نظر خود جنابعالی کاملاً درست است زیرا در این موارد انسان بیشتر در نزد خود حاضر میشود و در جهانِ وجودی خود آزاد از کثرتهای بیرونی، خود را تجربه میکند و آنچه جناب دکارت میفرماید در حالت معمولی است و تفکراتی که بیشتر تفکرات نسبت به کمّیتها میباشد مثل تفکر در علم ریاضی. موفق باشید
سلام علیکم: استاد زمانه، زمانه ای است که گویا مردمان به زندگی بدون امام زمان عجل الله تعالی فرجه عادت کرده اند و به زندگی عادی مشغولند و بالتبع متوجه واقعه ضد استکباری و ضد طاغوتی انقلاب اسلامی به عنوان حرکت در جهت مهدوی شدن دنیا نیستند، در این زمانه همانگونه که از حضرتعالی فراگرفته ایم چنانچه بخواهیم یک مسلمان روزمره نباشیم میبایست در چهارچوب تفکر انقلاب اسلامی زیست کنیم، شخصا دغدغه بنای زندگی در این چهارچوب را دارم ولی این رنج را هم دارم که انگار قابلیت مفید بودن و خدمت در این دستگاه برایم مهیا نیست، همون زندگی عادی که عموم مردم دارند را بنده هم طی میکنم به غیر از اینکه متوجه این مفاهیم و خودآگاهی هستم، ولی زمینه ای برای به فعلیت رسوندن این خودآگاهی نیافته ام و این عذاب آور است که نتوانم در راستای این مسوولیت تاریخی قدمی عملی بردارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه انسان متوجه حضور تاریخی و افقی که در این حضور توحیدی در پیش است، باشد؛ به گفته جناب عطّار: «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». زیرا این حضور همان در راهبودن است. موفق باشید
سلام علیکم: سوال بنده در مورد ضابطه گرايش های افراد به شخصیت های مختلف و نحوه مدیریت این گرايش ها می باشد. به طور خاص میخواهم بدانم برای این که علاقه و ارتباط با شخصیت با ویژگی های خاص داشته باشیم باید چه کنیم؟ ویژگی های ما باید مکمل باشند یا مشابه؟ و در مورد نفس و تقویت آن (درمان جبن) اگر ممکن است راهکار بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به انسانهای بزرگی مانند حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» فکر کنید و اینکه میفرمایند: «والله، من تا حال نترسیدهام» زیرا توحید الهی را با تمام وجود باور کردهاند که خداوند در همه امور حاضر است. حال این نوع رجوع چه به صورت مکمل باشد و چه به صورت مشابه، در هر حال جواب میدهد در صورتی که در مسیر هرچه بیشتر فهم توحید، معرفت خود را رشد دهیم. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد بزرگوار: میخواستم در مورد میزان اهمیت روضه خانگی از محضرتون سوال کنم؟آیا تقابل و تضادی با موکبهای خیابانی دارد؟ بنده در ایام عزاداری فاطمیه، در کنار فعالیت در موکبهای خیابانی مراسم روضه هم داشتم که مورد مذمت دوستان قرار گرفتم. و این اتفاق سوال و دو راهی در ذهنم ایجاد کرد. صحیح هست که روضه خانگی رو تعطیل کنیم و فقط در موکبهای خیابانی مشغول باشیم؟ موکبهایی که خالی از فعالیت فرهنگی تاثیرگذار هست وفقط تنوع غذاهای لذیذ و رنگارنگ نذری توش هست. ممنون هستم از بابت پاسخگویی شما استاد گرامی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید جمع هر دو کار بهتر است تا هم با برقراری موکبها، نوعی شعار دینی به ظهور آید و البته سنت حسنه روضه خانگی هم ارزش خود را دارد. موفق باشید
سلام استاد: ایام شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها رو خدمتتون تسلیت میگم. مدت زیادی هست که به خاطر گناهان زیاد توفیق ارتباط با شما و سایتتون رو ندارم در باتلاق نفسم گیر کرده ام ملتمس استغفار و دعای خیرتون هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه متوجه میباشید راه دیگری در مقابلتان هست که راه نورانیت است؛ این حکایت از آن دارد که قلب شما نسبت به حقیقت حساس است. به این نکته فکر کنید که پيامبر اکرم- صلی الله عليه و اله- فرمودند: حواريين به عيسي عليه السلام گفتند يا روح الله با كه بنشينيم فرمود: با كسي كه ديدارش شما را به ياد خدا اندازد و سخنش دانشتان را زياد كند و كردارش شما را بآخرت تشويق كند. «قَالَتِ اَلْحَوَارِيُّونَ لِعِيسَى يَا رُوحَ اَللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اَللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي اَلْآخِرَةِ عَمَلُهُ.» موفق باشید
سلام استاد: در خصوص رد متافیزیک و اساسا اینکه مشکل ما با آن چیست، منابعی از کتب خودتان یا سخنرانی ها یا هر مطلب دیگر بفرمایید تا مطالعه شود. ممنون میشوم اینجا هم توضیح مختصری بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث ردّ متافیزیک، به نظر می آید در میان نیست، بحث در ناکافی بودن مفاهیم است جهت حضور هرچه بیشتر. عرایضی که در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می شود» و یا در مباحث «عبور از نیست انگاری» به میان آمده؛ متذکر این امر هست که باید برای ادامه دینداری بر ساحت حضور نیز تأکید کرد. هایدگر نیز در کتاب «هستی و زمان» با توجه به دغدغه هایی که نسبت به خدا دارد، بر همین نکته تأکید دارد، امری که آقای دکتر رضا داوری نیز در آثار خود بعضاً پیش آورده اند. موفق باشید
با عرض سلام و ادب: متنی نوشته بودم میخواستم نظر جنابعالی را بدانم: صبر و امید و داستان کدام اولویت دارد کدامین است که آدمی را دگر ها نیز دهد صبر و امید هر دو با هم اند اگر امیدی به ... نداشته باشی معلوم و عریان است سودای صبر داشتن کار آدمی را خراب میکند و از کوره در رفتن را بر قرار ترجیح خواهد داد و همانگونه اگر صبر نداشته باشی معلوم است هر امیدی سرانجامی جز ناامیدی ندارد نگاه دگر : شاید دچار بی امیدی شدیم بی امید نه ناامید ناامید آن است که خسته شده از امید داشتن مانند آنکس که به هر دری زده، نادم او را پس زده اند اما بی امید آن است که امید برایش مفهوم ندارد این را میتوان در بزرگتر ها دید اما جوانان معمولا امید دارند خودم هم نمیفهمم درست این موضوع را اما شاید باید امید را و در پی آن صبر را در همان سومی جویا بود همان داستان همان قصه همان که با آن معنا پیدا میکنیم و حس میکنیم که در آن جایی داریم و میتوانیم معنا پیدا کنیم تا بتوانیم با آن داستان خودمان را ماندگار کنیم و حس بودن را به دیگران هدیه ورزیم داستان که داشته باشیم راهی و دری گویا که گشوده شده باشد هر چند کوچک و نامعلوم و تاریک باشد اما امید را زنده میکند و مگر امید آن نیست که باشی و شور و سعادت و تندرستی و اطمینان خاطر داشته باشی و مگر صبر برای همچین امیدی زیبا نیست و دلنشین و چه انتظاری زیبا تر از انتظار فهم عشق و مگر فهم عشق همان فهم بودن در زیر سایه حق تعالی نیست و مگر تمام اینها همان سومی (دا ستان) نیست پس بگرد تا بگردیم دور گردان تا شود پیدا داستان عشقمان
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر باشید که وقتی افقی از نور حقیقت در مقابل ما گشوده شد که حکایت از حضوری است پسفردایی؛ آزاد از تنگناهای امروزین، حال مائیم و آن حضور توحیدی نسبت به آیندهای که حتماً معنابخش است. در اینجا است که «امید» طلوع میکند و ما را به صبر و انتظار میخواند و داستان، آری! داستان، تذکر به بودنی است که در آن بودن، نظر به تجربهای میباشد که در افق توحیدی و حضور در امید و صبر، ره صدساله یک شبه طی شده است و این همان «احسن القصص» هر زمانهای است. موفق باشید
سلام استاد عزیز و دوست داشتنی درود برشما: سوال من این است که چرا اینقدر درحوادثی که پیش می آید اینقدر نگران و هراسان میشویم و حق را آن طور که شاید و باید در صحنه نمی بینیم در موضوع همین غزه خیلی غصه میخوریم و کاری هم از دستمان بر نمی آید واقعیت این است فشار روحی زیادی به ما وارد میشود آیا از ضعف نفس مااست؟ آیا این امر طبیعی است و یک آزمایش الهی است؟ و از همه مهمتر بعد از مرگ و در عالم برزخ که درک وسیعتری خواهیم داشت وضعیت به همین منوال خواهد بود یعنی باز هم غصه و فشار روحی؟ با تشکر از شما استاد عزیز و همکارانتان در این سایت بسیار معنوی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه به گفته رهبر معظم انقلاب قلب ما از ظلمی که به مردم غزه میشود، خون است؛ بحثی نیست. ولی با نظر به اینکه یافتهایم: «وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» دلمان محکم است که این دشمنان بشریت هرچه بیشتر خود را به نابودیشان نزدیک میکنند و در شهادت مظلومین، حکمتی هست ماورای آنچه که ظالمان گمان میکنند خودشانند که قدرت شهادت مظلومین را دارند و در نتیجه باید به این نکته فکر کرد که فرمودهاند: «صد هزاران طفل سر ببریده شد / تا کلیم الله صاحبدیده شد». موفق باشید.
با سلام و عرض ادب: استاد حال که فصوص و منازل را به اتمام رسانیده ایم و در جلسه ی پایانی منازل فرمودید خداوند میخواهد به یک معنا حس خودش را در مقام احدیت به ما نیز بچشاند .از وقتی این مطلب را دانسته ام شخصیتم عوض شده همسرم میگوید جدی شده ام و دیگه شوخی نمیکنم. استاد سوال ما این است حال که رویکرد من رسیدن به این مقام است و وجه قلب من به این سمت است ان شاءالله در عوالم بعدی به این منزل میرسم؟ شاید در دنیا نتوانم و کوتاهی هایی از من سر بزند ولی در عوالم بعدی بالاخره پس از گذراندن عذابها و مقام های لازمه در پایان به این توفیق موفق میشوم؟ خدا حفظتان کند
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله مورد رحمت الهی قرار میگیرید. عرایضی در شنبه آینده در رابطه با سوره قدر خواهد شد، امید است که راهگشا باشد. موفق باشید
با عرض سلام و احترام: آیا علم ذوقی همان علم حضوری است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! میتوان به همین صورت که میفرمایید، موضوع را دنبال کنیم به شرطی که تازه، علم حضوری را به صورت علم حصولی در نیاوریم بلکه به عنوان حضوری که در نزد خود برایمان پیش میآید، قلمداد کنیم. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: در جواب سوال شماره ۳۵۷۸۸ فرمودید: «بنا به نظر ملاصدرا، از همان ابتدا روحِ نباتی است که جنین را تدبیر میکند ولی آن روح، همچنان شدت مییابد تا در چهار ماهگی دارای بالقوگی روحِ انسان میشود. و این موارد همه مربوط به روح مادر است.» فرمودید اون روح نباتی مربوط به روح مادرست، از طرف دیگر فرمودید همان روح در چهار ماهگی دارای بالقوگی روح انسان میشود، بالاخره روح مادر قبل چهار ماهگی تدبیر میکند یا روح نباتی که بعدا در چهار ماهگی بالقوه انسان میشود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال، تا جنین به حکم «و نفخت فیه من روحی» آماده روحِ مناسب خود نشود؛ همواره تحت تأثیر روح مادر، مراحلِ نباتی و حیوانی خود را طی میکند. موفق باشید
سلام: آیا در رحم مادر، نفس است که جسم را میسازد؟ ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته حکیم بزرگ جناب صدرالمتألهین، در دوره جنینی در ابتدای امر، این نفس ناطقه مادر است که نطفه را تدبیر میکند تا آن نطفه، آماده پذیرش نفس ناطقه خود شود. موفق باشید
با سلام: شما در حرکت جوهری می فرمایید که: حرکت در مقولات (این، وضع و...)، بخاطر حرکت در جوهر است. من در خواب از یک مکان به مکان دیگری راه رفتم. یعنی حرکت مکانی کردم. مگر در عالم خواب حرکت جوهری وجود دارد که من راه رفتم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در خواب، با تصورِ راهرفتن روبرو شدهاید و نه با حرکتی که در راهرفتن هست. موفق باشید
سلام وقتتون بخیر: سوال من از جناب استاد طاهر زاده این هست که وقتی که بعضی از مراحلی از ایمان که در سخنرانی ها و کتاب های شما رو برای بعضی از اشخاص صاحب نظر تو مذهب بیان میکنی نظرشون این هست که اصلا نیازی نیست اینهمه سخت بگیری و عمدتا این صحبت ها دست نیافتی هست. با توجه به سختی و صعب الوصول بودن مطالب ممنون میشم شفاف بفرمایید واقعا یک شیعه باید به این مقامات برسه واگر نرسه برزخ سختی خواهد داشت یا خیر. سپاسگزارم از لطفتون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این بستگی به خود فرد دارد که چگونه ابعاد شخصیتی خود را میتواند قانع کند و به همین جهت لازم نیست که در همه مباحثی که از طریق بنده مطرح میشود عزیزان ورود کنند مگر آنکه احساس کنند با آنچه دارند هنوز خلأهای جان خود را اشباع نکردهاند. موفق باشید
- 💡آنک در خــــلوت نظر بر دوختست💡 💡آخر آنرا هم، ز یـــــــار آموختست💡
مولوی دفتر دوم بیت ۲۵ موضوع: انقلاب اسلامی واسطه تأثیرات غیبی بر بشر ــ شاید گرافه نباشد اگر گفته شود، بحرانی که امروزِ انقلاب، با آن مواجه است به دو بخش قابل تقسیم است بخش اول بخشی است که قدرت و نفوذ استکبار در عرصه جهانی برایش پیش آورده و بحران بخش دوم در نسبت با فرزندان اش (نگرش نسل جوان) دارد. بخش اول بحول قوة الهی و به برکت رشادت و خون شهدا کنترل شده که هیچ، به پیروزی هم رسیده است. اما بخش دوم که بنظر در سر و سامان مطلوب نیست، بنده حقیر نظرم اینست که از روزی باید ترسید که این بحران خاموش شود، چرا؟ چون خاموشی بحران این قسم دوم، به معنای مرگ حقیقتِ انقلاب است. انقلاب و انقلابیونی که به رهبریت علمایی چون ائمه اطهار و قاضی ها و خمینی ها به میراث رسیده است، چنین سر ناسازگاری با آرامش و آسایش های دروغین (آنگونه که جهان غرب اکنون بدان رسیده) نداشته و ندارد و اگر داشت باید شک کرد در رسالتش! تاریخ بشر کدام عرصـــهء ابراز تعارضات را با چنین کیفیتی! سراغ دارد؟ کدام نسل، تجربه چنین میدان تعارض را دارد؟ آیا این انفعال و موضع گیری های تک تک جوانان این مرز بوم همان نیست که خود ذات انقلاب و حقیقت اسلام میخواست؟ جهانی که انسان در آن حاضر است، مصداق خواب های خرگوشی نیست که با غوطه ور کردن آدمیان در رفاه ساختگی بروز کرده است؟ آیا انتخاب از میان انواع چیزها انتخاب حقیقی است؟ یا انتخاب کردن و انتخاب نکردن چیزها انتخاب حقیقی است؟ این ناسازگاری قدسی نیست؟ که آنرا هم از یار آموخته ایم؟ گزافه نیست اگر خاموشی طبل جنگ های جهانی سوم و چهارم... را به انقلاب اسلامي ايران نسبت دهیم اگر بنای جنگها را برخواسته از یکدستی انزجار آمیز بدانیم. یک دستی که جهان استکبار غرب در سودای اجرایی آن بود با دست نشاندن حکومتهای منفعل و تجددگرای، نفس اماره زده! بود انقلابی که یک دستی بیمارگونه را از بشر گرفت، بظاهر و به زعم ظاهربینان گریبانش را گرفته است، اما زهی خیال باطل، این زنده گی است که رخ خود را برای بشر گشوده است آیا مگر معجزه قرآن نگفت «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» ﭘﺲ ﺑﺰﻩ ﻛﺎﺭﻱ ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻟﻬﺎم ﻛﺮﺩ .(٨) یک دستی که سودای جز رسمیت دادن به «فجور» که برهوت برای انسان بود تا اجازهء به میان آمدن باغ ها و نهرهای جاری بهشتی «تقوا» را ندهد آری آنان وحدت را نیز تحریف کرده بودند و آنرا در یکدستی نفس های اماره مطرح میکردند. جوان امروز اساسا این ناسازگاری قدسی را که هدیه الهی است به واسطه «وجود رابطی» انقلاب اسلامی ایران یافته است، هرچند که اسمش را نداند و یا نگوید _این اثر پنهان است، آخر این را ز یـــار آموخته است میخواهم به رهبر معظم انقلاب عرض کنم آقاجان دغدغه حضرتتان مبنی بر ایجاد امیدواری /همانگونه مستحضرید / در جوان امروز ایجاد شده است، همچون جوانه های سر از خاک در آورده، این سیاست و کیاست بر جوانان رسیده است سخن بسیار است اما:
سی بیت دگر بخواست گفتن مستیش کشید گوش از آن سو
باسمه تعالی: سلام علیکم: این همان تقابلِ نهایی است که در ابتدا هرکس با خود دارد. تقابل «فجور» و «تقوا» تا نهاییترین انتخاب در فرزندان انقلاب به ظهور آید. این بیقراریها حکایتِ بزرگیِ جهان انسانی است که نمیخواهد خود را با آرامشهای دروغین فریب دهد و از انتخابهای اصیل و بزرگ باز بماند. میخواهد به گفته جنابعالی همچون جوانهای از خاک سر بر آورد و امیدواریِ بزرگی را در دل طوفانی سهمگین تجربه کند و معنای «ما میتوانیم» را در بستر «ایمان» محقق کند و این یعنی ماورای اسباب ظاهری به چیزی نظر کنیم که میدان گشودهای است از طریق خداوند برای حضوری که او برای این تاریخ تقدیر کرده است. چه حاصل در بیرون خود بایستیم و از بیکرانگی خود که در دل سختیهای توحیدی و در مواجهه با مردم و دلسوزی برای آنان پیش میآید محروم باشیم؟ آری! همانطور که میفرمایید حکایت این حرفها همان است که:
سی بیت دگر بخواست گفتن مستیش کشید گوش از آن سو
ولی حداقل بگذار سخنی گفته شود تا افقی گشوده گردد. حال ماییم و افقی که نه به راحتی قابل فهم است و نه ما نسبت به آن بیگانهایم. موفق باشید