سلام: ۱. استاد از جهت نظری از نوجوانی کتابای مختلف میخوندم آثار علامه حسن زاده و آقای صمدی و کتب خودتان اما از جهت عملی ضعیفم. به شدت همین آزارم میده، از یک طرف میگم این همه خوندی فهمیدی ولی اسیر الفاظی. میخوام ترک کنم اما نمیدونم کی به یک تعادلی میرسم؟ ۲. استاد برای درمان بداخلاقی و عصبانیت چه کار کنیم؟ به خصوص در برخورد با خانواده؟ رفتار عملی بگویید لطفا تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ما معارف توحیدی خود را در عبادات شرعی به صورت بالفعل میتوانیم حاضر کنیم و از این جهت باید دستورات دین را وارد زندگی خود کرد تا نور توحیدی آنها را تجربه نماییم. ۲. پیشنهاد میشود به کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» رجوع فرمایید. شرح آن کتاب روی سایت هست. https://lobolmizan.ir/sound/660?mark=%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%AF موفق باشید
سلام وقت بخیر: سوالی دارم ممنون میشم پاسخ دهید🙏 نفس نباتی اگر صرفا مادی است و به مرور از بین میرود پس تکلیف حقایقی که از نبات در عالم مثال هست چه میشود؟ مثلا گیاهی که نفس دارد و با خشک شدن آن گیاه نفسش هم از بین میرود. در عالم بالاتر هم حقایقی از نباتات هست آیا اینها صرفا انشا نفس آدمی است و ربطی به نباتات مادی ندارد؟ یا که نه قضیه چیز دیگری است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نگاه «حکمت متعالیه» با توجه به جمله مشهور جناب صدرالمتألهین: «النّفسُ فی وحدتها کلّ القواء». بنابراین نفس نباتی نیز یکی از شئونات نفس ناطقه است و این غیر از نگاه گذشتگان به نفس است که نفس نباتی را امری عادی به حساب میآوردند. موفق باشید
سلام استاد وقت تون بخیر: در مورد اتباع افغانستانی میخواستم بپرسم که تو محله ما زیاد شدن و از بس خونه هاشونو بهشون دادن ما بیشتر افغانی می بینیم تا ایرانی و حتی مدرسه دولتی ما پر شده از بچه های افغانستانی. مردم محله خسته شدن و حتی دارن امضا جمع مبکنن که کسی دیگه خونه شو به اونا نده می خواستم بدونم نظرشما در مورد این قضیه چیه و برخورد ما با این قضیه چی باشه و آیا خطری از جانب این اتباع افغانستانی کشورو تهدید نمیکنه چون خیلی از شغلها هم می بینیم دست این اتباع افتاده. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره ملت محترم افغانستان ملتی هستند که بدون دلیل مورد ظلم قرار گرفتهاند، در حالیکه مردمی نجیب، با هوش و متدیّن و با پشتکار میباشند و ابداً نباید نسبت به آنها احساس دوگانگی داشته باشیم و در همین راستا رهبر معظم انقلاب دستور دادند در نظام آموزشیِ کشور پذیرفته شوند. موفق باشید
سلام استاد: وقتتون بخیر. سوالی داشتم از حضورتون من تصمیم داشتم که در حوزه ثبت نام کنم که هم علوم دینی رو یاد بگیرم و هم اینکه شاید بتونم در آینده در آموزش و پرورش یا خود حوزه این مطالب رو به بقیه هم آموزش بدم اما الان مردد شدم فکر میکنم خیلی بعیده که بتونم چندین سال دیگه توی آزمون استخدامی آموزش و پرورش قبول بشم حتی اگر استخدام هم بشم باز هم مجبورم درس های کم ارزشی که نظام آموزشی تعیین کرده رو تدریس کنم و این درس ها هم به هیچ کسی کمکی نمیکنه و از طرفی هم فکر میکنم اگر به جای حوزه با سیر مطالعاتی سایت پیش برم خودم خیلی بهتر میتونم رشد کنم و برای تربیت فرزندانم هم که وظیفه اصلی منه بهتره و از طرفی هم میترسم نرم حوزه و رسالتی به عهده م باشه به نظر شما چیکار باید بکنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوبی حضور در آموزش و پرورش آن است که در کنار مطالعاتی که دنبال میکنید، معلم با ارتباط با دانشآموز خود، خارج از موضوعات کتاب و درس معمولی، درس زندگی میتواند به دانشآموزان خود بدهد و این مسیر نهتنها شخصیت دانشآموزان، بلکه شخصیت خود معلم را نیز بسط میدهد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: استاد در حال طی فص شیثی هستم، سوالی دارم: اینکه آیا حیوان سگ در عین ثابته تکوینی یا همان کلی سعی خودش حاضر است بالفعل و حق را به تمامه دارد پیش خودش، یا مثل ما تشریعی دارد و سیر از قوه به فعلی وجودی دارد و او هم باید تلاش کند برای بهتر و کلی تر حق را دیدن؟ در مثال سگ آیا کنار زدن قیود و جزئیات اصلا معنا دارد؟ یا نهایت کمالش اصولا همین است که الان هست و هیچ جای ترقی ندارد؟ مثلا میتواند سگی در سگیت خودش سیر کند و بشود سگ اصحاب کهف و کمالاتی بدست بیاورد و یکی دیگر سگی ولگرد بشود که پاچه مردم را میگیرد؟ سگ هم یک نوع ظهور است و در ظهور هم گفتیم تشکیک هست، یعنی ظهور و تجلی سگیت هم مثل انسانیت ذومراتب است؟ و اینکه بعد از مرگش روح سگی او که اصل هستی اوست چه میشود؟ آیا عالم برزخی دارد و قیامتی؟ یا برمیگردد به دنیا؟ با تشکر التماس دعای خیر
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی در آیه ۳۸ سوره انعام که میفرماید: «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ» معتقدند حیوانات نیز مسیری برای شدن دارند و عرایضی نیز در شرح این آیه در بحث سوره انعام شد. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: شما در صوت فصوصالحکم، فص یحیوی (صوت شماره ۱۷۳ فکر کنم هست) که از قول ابن عربی که در فتوحات میگوید: من با واهمه، خدای خودم را خلق کردم و مدتها با او بودم بطوریکه غذایی نمیخوردم. به نظر شما این خدایی که ابن عربی میگوید، خدای ساختگی نیست؟ با تشکر از الطاف شما!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این موارد بسیار حساس است و باید فضای سخن و جایگاه آن برای خواننده از قبل روشن شده باشد که جز خداوند کسی آنطور که شایسته اوست، او را نمیشناسد. به همین جهت تأکید میشود اگر افراد ذوق خاصی که برای رجوع به فصوص در خود نمییابند، خود را به زحمت نیندازند، یا لااقل با دنبالکردن کتاب «تمهیدالقواعد» ذهن خود را آماده نمایند. زیرا بیشتر با مواجه شدن با چنین مباحثی، انسان باید بتواند در درون خود آن مباحث را تصدیق نماید. موفق باشید
سلام استاد طاهرزاده بزرگوار: عاقبتتون بخیر. سوالی داشتم خواستم نظر شما رو درمورد اسم سوفیا بدونم دخترم ۸ سالشه و اسمش سوفیا هست من با توجه به معنی خوبی که داشت این اسم رو انتخاب کردم اما الان شخصی به من گفتن از نظر ماورایی خوب نیست و زنان بدکاره غربی این اسم رو میزارن نظر شخص شما برلم مهم هست که آیا این اسم نیکو هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان معنای اسم مذکور نیستم ولی در هر حال در فرهنگ ما اشاره به نماد خاصی نیست. در حالی که در فرهنگ خود نمادهای خاصی داریم که اشاره به شخصیتهای اصیلی میباشد و انسان نام خود را در نمادی که آن نام بدان اشاره دارد، احساس میکند. موفق باشید
سلام علیکم استاد طاهر زاده: جناب آقای شیخ محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبری اخیرا از ساده زیستی رهبری و حقوق نگرفتن و گذران زندگی با هدایا و نذورات و ملک و املاک نداشتن ایشان و....سخن گفتند! اگر یک نظر سنجی انجام شود صد درصد مردم ایران یا شاید هشتاد درصد مردم دنیا آرزو داشته باشند مثل رهبر ایران ساده زیست باشند! من هم دوست داشتم هر روز نان و حلوا بخورم اما تمام اختیارات و قدرت رهبری را داشتم. هرکس را می خواستم بر مسند می نشاندم. هرکس را می خواستم رد صلاحیت می کردم و... و چه قدرت و اختیارات بی قید و شر طی داشتم، هر کاری که می خوانستم انجام میدادم. خوشا بحال چنین ساده زیستی شیک و بی دردسری، نه میدانی قیمت های مواد غذایی هر روز چقدر گران می شود. نه می دانی درد بیماری و بی پولی چیست. نه درد مستاجری می دانی چیست. نه مثل فرهنگیان می دانی حقوق ۲۹ اسفند ماه واریز شود چه خاکی باید بر سر بگیری. نه می دانی از کار بیکار شدن و پیش زن و بچه شرمنده شدن چه حسی دارد. از همه مهمتر اینگونه ساده زیست کردن این خاصیت را دارد که هیچ کس و هیچ چیز برات مهم نمی شود و هیچ درد و رنجی در قبال مردم و ملت نخواهی داشت. شاید حرف بزنی و ادایش را در بیاوری اما در عمل نه خودت کاری خواهی کرد و نه اجازه میدهی کسی برای مردم کاری انجام دهد. یکی حب مال دارد و دیگری حب قدرت البته حب قدرت ویرانگر تر است. یک سوال پایانی؛ امام علی علیه السلام هم با هدایا و نذورات و کمک یارانش زندگی می کرد؟ من که اینگونه روشی در زندگی از امام علی سراغ ندارم. با تشکر و سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به سخنان شهید کاظمی توجه کنید. شاید به خود آیید و به گفته این مرد الهی، با زبان کسانی که انسان را تا قعر جهنم جلو میبرند؛ سخن نگوییم!! https://eitaa.com/khakestary_amar/38459 از سخنان شهید بزگوار حاج قاسم سلیمانی غافل نباشید که فرمود: « والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی {رهبر معظم انقلاب} است که امروز سکّان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه این است. موفق باشید
ضمن عرض سلام و احترام: استاد در فص سلیمانی محی الدین بن عربی میفرماید: از آنجا که عالم خواب است ما باید امورات دنیا را مثل خواب تعبیر کنیم و مثال از پیامبر (ص) آوردند که حضرت حتی زمانی که شیر میل میکردند تعبیر به علم میفرمودند. حال میخواستم بپرسم استاد عزیزم مثلا من وقتی از درخت، انگور می چینم واقعا این عمل تعبیری دارد؟ وقتی با دوستی به تفریح میروم، وقتی با گناهکاران هم جهت میشوم وقتی شیر می خورم و ... اگر این چنین است که حتما هست از کتاب تعبیر خواب میتوانم کمک بگیرم؟ استاد جواب را میدانم ولی از شما شنیدن به من قوت قلب میدهد و پذیرشش را آسان میکند. ان شاالله زیر سایه امام زمان (عج) باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه شدهاید آری! هر حرکتی که در این دنیا به هر صورتی که انجام شود مانند آنچه در خواب برای انسان پیش میآید و تعبیر دارد، حرکات دنیایی ما نیز تعبیر دارد. ولی کتابهای موجود تعبیر خواب نسبت به این موضوع، بسیار ناتوانند. ابن عربی در فصّ «یوسفی» تفاوت تعبیر خواب حضرت یوسف را با تعبیر خواب یوسف محمدی به میان میآورند که خوب است به آن موضوع فکر کرد. موفق باشید
با سلام: در فضای مجازی با کتاب الکترونیکی تفسیر انفسی قرآن توسط علامه حسن زاده آملی برخوردم. در صورت امکان لطفاً نظر خودتان را بدهید. با تشکر! آدرس: https://najmeddinamoli.ir/wp-content/uploads/2021/09/%D9%82%D8%A7%D8%A8-%D9%82%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%871.pdf
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه باز نشد ولی به هر حال علامه حسنزاده در مورد نگاه انفسی به قرآن شخصیت بارزی هستند که بنده نیز بهرههایی از نگاه ایشان بردهام. موفق باشید
سلام بر استاد بزرگوار: حقیقتا ما در این مدت اندک زندگی که داشتیم الحمدلله به فضائلی نائل شدیم و بسیار دین مطالعه کردیم و با اشخاص دینی هم صحبتی داشتم حقیقتا سوالی هست که در طی این سال ها ذهن بنده را درگیر کرده و از هر کسی که پرسیدیم جواب صحیح و منطقی ندادند و سوال ما این است که داستان این ظلمت در دنیا چیه؟ چرا مومنان در معرض امتحان هستند و دلایل این امتحانات چیه؟ امتحان که مشکلی نداره اما چرا امتحان از سطح ما بالاتر است و در سطح نفس ما نیست دلیل این چیه؟ مگر چه گناهی مرتکب شدیم که باید با امتحاناتی بالاتر از نفس خود مواجه شویم؟ چرا خداوند به ما تخفیف نمیدهد و امتحانات روز به روز بیشتر و بیشتر میشود و هیچ کسی نمیتواند ما رو توجیه کند که دلیل این چیست؟ آن اشخاصی که پول ندارند گناهشان چیست؟ این اشخاص چه کرده اند که به زجرکش بودن محکوم شده اند؟ چرا سعادت در دنیا و آخرت از این اشخاص محروم است؟ آیا نمیشد که امتحانات درجه امتحانات اللهی پایین تر باشد و خداوند در حق ما کمی تخفیف بدهد. در خیلی از سایت ها رفتم و صحبت کردم جواب آنها منطقی نبود و بنابراین به شما مراجعه کردم بابت پاسخگوییتون هم بسیار ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع امتحان الهی، بحث بسی بسیار گسترده است. آری! مسلماً امتحانات الهی در نسبت تعالی انسانها به میان میآید تا استعدادهای نهفته آنها شکوفا شود و لازمه چنین حضوری آن است که انسانها خودشان میدان را برای امتحانهای الهی گشوده باشند و این غیر از آنانی است که خود را گرفتار آرزوهای دنیایی کرده باشند و سپس گمان کنند خداوند باید جواب آن آرزوها را بدهد. در حالیکه امتحان الهی در مسیر حرکتهای توحیدی شکل میگیرد و موجب تعالی میشود وقتی ایمان در میان باشد. این اهل ایماناند که مییابند چه اندازه امتحانات انسانسازند و به گفته جناب شیخ بهائی: «رنج راحت شد چو شد مطلب بزرگ / گردِ گله توتیای چشم گرگ». آری! خداوند از طریق این نوع سختیها وقتی در بستر ایمان الهی پیش آید انسان را از جهان روزمرّگیها به جهانی بسی گستردهتر میبرد امری که بنده تصور میکنم در دل سختیهای موجود که در بستر انقلاب اسلامی پیش آمده است در حال تحقق است و این البته جدای از چپاولهایی است که رانتخواران پیش آوردهاند و رسواییِ بزرگی را در همین دنیا برای خود رقم زدهاند.
و از این نکته نیز نباید غافل بود که وقتی باورها تنها در محدوده مفاهیمی که حکایت از وجودِ حقیقت میکنند در میان باشد، حقیقت گم میشود و شور زندگی حقیقی که با اُنس با حقیقت در جلوهها و مظاهر مختلفش به میان میآید ، به حاشیه میرود و جای آن را روزمرگیهای سرد و تکراری میگیرد و امتحانات الهی که زمینه کمال انسان است به رنجهای غیر قابل تحمل تبدیل میگردد، در این فضا نیستانگاری رخ مینماید، زیرا انسان نتوانست خود را طوری احساس کند که در میدان امتحانات الهی نسبت او با حقیقت در میان باشد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیر: استاد در مورد راز آیه «و واعدنا موسی ثلاثیین لیله» در نماز شب های این توضیحی بفرمایید تا بتوانیم با ارتباط حقیقی با حقیقت این نماز و این ماه بهترین و بیشترین بهره را ببریم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نماز دهه اول ذی الحجّه نظر به یکی از زیباترین حضور و تکمیل آن حضور تا چهل شب در میقات الهی است که حضرت موسی «علیهالسلام» در آن حاضر بودند و نمازگزار با تذکر به آن حضور و میقات، در نماز خود، خود را در آن فضا وارد میکند. موفق باشید
به نام خدا سلام و عرض ادب: حضرت آقا در سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام برای اجرای مراسم عقد خواهر شهید قربانی، مهریه را ۱۴ سکه گرفتند و اتفاقا تاکید هم کردند که مهریه بیش از این را عقد نمی کنند. سوال بنده این است که این عمل رهبر انقلاب به معنای این است که ۱۴ سکه برای تمامی دختران حد متعالی مهریه است یا این که حد تعالی مهریه برای هر دختری مطابق با شرایط، متفاوت است؟ برخی از بزرگان معتقدند ۱۴ سکه از آن جهت که رهبر انقلاب و علمای دیگر در شرایط خاصی هستند و بنابه دلایلی می خواهند افراد کمتری برای عقد مراجعه کنند یا جهات دیگری، چنین مهریه ای را در نظر گرفته اند ولی در اصل مهریه باید طبق عرف خانواده دختر باشد و به گونه ای حالت بازدارندگی برای پسر وجود داشته باشد که در شرایط سخت زندگی پشتوانه ای برای دختر باشد. سخن درست چیست؟ آیا ما باید فعل رهبر را به همان شکل عیناً اجرا کنیم و برای کسب حد تعالی رشد، مهریه را ۱۴ سکه بگیریم؟ و یا اینکه حد تعالی مهریه برای ما تعریفی متفاوت دارد و باید مطابق با شرایط خودمان مهریه را بالا نگیریم ودر عین حال در این حد هم پایین نگیریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً آنچه رهبر معظم انقلاب در این مورد متذکر میشوند به معنای تکلیف نیست، ولی در هر حال مهریه کم، ارزش خود را دارد و مهریه زیاد به هیچ وجه پشتوانهای برای ادامه زندگی نیست و بعضاً ممکن است موجب تحریک خانمها گردد که با کوچکترین اختلاف به امید استفاده از مهریه سنگینشان تصمیم به طلاق بگیرند. موفق باشید
سلام استاد: ما از طرفی میشنویم برای اصلاح شخصیت باید به قرآن و کلمات اهل بیت رجوع کرد تا آرام آرام ما رو اصلاح کنن، و از طرفی این خطر وجود داره که ما با این استدلال که میخوایم خُرد خُرد با قرآن و عترت خودمون رو اصلاح کنیم مدت زیادی بگذره و ما فقط با همچنین مباحثی دمخور باشیم ولی به نحوی برامون تبدیل به حجاب بشه؛ برای گرفتار نشدن به اینها چه باید کرد؟ این موضوع واقعا کمر خود من رو خم کرده
باسمه تعالی: سلام علیکم: خودمان باید متوجه باشیم که شریعت الهی با همه ابعادش برای اصلاح نفس انسان است و بزرگان ما از این جهت و با این رویکرد به متون دینی رجوع کردند و بهرهها گرفتند. موفق باشید
سلام استاد جان: خدا قوت! پیرو سوال ۳۵۱۶۸ تفهیم جریان شده ام اما اسم این عمل رو نمی دونم. قبلا داخل یکی از کتاب هاتون اسم این کار رو فرمودید. اسم این کار چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد نام این عمل، چیزی در ذهن ندارم. موفق باشید
با سلام: در این ظلمات آخر زمانی جدی ترین سخنان به بازی گرفته شده اند در حالیکه بزرگان و از جمله جناب مولوی فرمود «یار در آخرزمان کرد طرب سازیی باطن او جد جد ظاهر او بازیی» آنچه بازی است دغدغه های ایجاد شده توسط ظلمات ليل (جهان غرب) است که از غروب حضور و ظهور کل بشریت اند. جناب استاد طاهرزاده ممنون از حس مسئولیت شناسی اعجاب انگیز و خستگی ناپذیر تان، بدانید انور انتشار یافته امثال شما که امثال من را با برکت انوار رهبریت معظم انقلاب مرتبط میکند، جدی ترین کارهاست برای بازی گرفتن اهداف خبیثان عالم!! آیه شریفه ۱۳ آل عمران را به یمن میشود تفسیر کرد که در این دوگانگی نورانیت و ظلمات آفاقی و جهانی نشانه و آیة دریچه رویت وجود انفسی و شخصی هرکداممان نهفته است که بهشتی است لاتوصیف! بشرطی که بصیرت ما ها از آیه و دریچه رویت نهفته در آیه ۸۸ النساء را توجه کنیم. آل عمران قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا...... النساء فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ..... استاد ارجمند چه کنیم که تفرقه و نفاق آفاقی الگوی بئس القرینی نفاق انفسی مان نشود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که حضور در تاریخ انقلاب اسلامی، حضور در تاریخ توحیدی مقابله با استکبار است و بخواهیم و نخواهیم دو جبهه بیشتر در این آخرالزمان در میان نمی ماند حتی مقدسانی که از این نوع حضور غفلت کنند، خواسته یا ناخواسته به تعبیر حضرت امام خمینی همان مقدسان احمقی می شوند که آبروی اسلام را خواهند برد. موفق باشید
پیرامون مدادالعلما در سوال 38853 : همانگونه که در سوالات پرتعداد مطرح شد، وقتی همه ی متناقضین و متضادهای ذیل اسلام، خود را مصداق آن علما میدانند، معیار تشخیص کیستی و چیستی علم و عالم، مبانی آن خودعالم پندار است یا منابع دست اول اسلام؟ اگر کسی معتقدست فهم آنچه قرآن و حدیث گفته و نیاز به مفسر و مبین دارد، با تسلط به فلان عالم میسر است و می تواند تفسیر آیات قرآن و احادیث، کاملا عکس ظواهر آن باشد و یافتن آن علما نیز عقلا و سپس با همان منابع دست اول میسور نیست، پس نتیجتا همه ی مدعیان علم، خودکارهای متناقضشان را مدادالعلما میدانند و دیگران را میکوبند و خود را ارضا مینمایند. هرگاه استاد پاسخ سوالات قبلی پیرامون همین دور باطل را فرمودند ان شاء الله موقع این بحث ست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره خداوند برای هرکس عقل و فطرت قرار داده تا نسبت خود را با هر پیامی حتی قرآن در نسبت با جایگاه آن پیام با فطرت و عقل، خود را در نزد خود حاضر کند. موفق باشید
سلام و عرض ارادت و طلب دعای خیر از استاد گرامی: برای بچه های ۱۲-۱۳ ساله دختر (کلاس ششم) میخوام نکات معرفت النفس را بگم، آیا از همان ده نکته بگم یا کتاب دیگری پیشنهاد میکنید؟ چه نکاتی را مد نظر قرار بدم؟ پارسال غیر مستقیم و طی درسهای مختلف براشون میگفتم ولی امسال میخوام کلا یک زنگ کلاسی برای همین باشه. فکر کردم برای تغییرات اساسی در این نسل عالمشون را باید تغییر داد ولی به زبان این سن؟ خدا حفظتون کنه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» در این مورد خوب است. جناب آقای وحدتی شرحی برای آن کتاب شروع کردهاند خوب است به آن شرح رجوع شود. https://eitaa.com/tafakorism/833 . موفق باشید
سلام و احترام: پیام مهم امام خامنه ای در خصوص اتفاقات لبنان حاوی این حکم بود که: «بر همهی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند.» آیا مقصود از این عبارت آن است که هر کسی در جایگاه خود (علمی، تبیینی و نظامی و...) این فریضه را اقامه نماید یا اینکه مستقیماً بر وجوب جهاد نظامی دلالت دارد. بنده متوجه هستم که وجه تکلیفی و شرعی را باز باید از خود ولی فقیه پرسید اما میخواستم برداشت حضرتعالی را از این حکم حضرت آقا را بدانم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که در مسیری که با انقلاب اسلامی گشوده شد و عهدی که ما با شهدایمان از جمله سید حسن نصرالله بستیم، هرکس در مقابل هر امری که در این راستا پیش آید که مقابله با استکبار و صهیونیسم است کوتاهی نکند. از زنان خانهدار بگیرید تا مردان سیاست و جهاد. هر کدام با حضور در این تاریخ هر کاری که معنای مقابله با استکبار دارد را معنای خود قلمداد خواهیم کرد، به جای اینکه در چنین شرایطی مسیر دنیاطلبان و فرصتطلبان را در پیش گیریم و از فضا و عالَمی که تعهد نسبت به شهید و شهادت ما را در بر میگیرد؛ خود را محروم کنیم. موفق باشید
سلام و عرض ادب: سوالی با موضوع فلسفه خلقت و مواردی مانند اینکه با چه معیاری بعضی از افراد در خانواده های مرفه و در شرایط مادی و معنوی خوب متولد می شوند و برخی در خانواده های فقیر و در شرایط جسمی و روحی نامناسب؟ آیا این ترجیح بلامرجح نیست؟ در پاسخ شما فرمودید که دو کتاب آشتی با خدا و عدل الهی شهید مطهری را مطالعه کنم. این دو کتاب رو مطالعه کردم ولی پاسخ دریافت نکردم برای مثال در کتاب آشتی با خدا ذیل بحث چرا خدا ما را خلق کرد در صفحه ۴۵ بیان کردید: «چراهایی که از سر کنجکاوی است غیر از چراهایی است که از سر توقف و سرخوردگی است، بحث ما فعلا بر روی چراهای نوع دوم است.» و بنده دنبال پاسخ چراهای نوع اول بودم که توضیحی در این خصوص در کتاب داده نشده بود. بعد از آن به سراغ کتاب عدل الهی رفتم و در کتاب شهید مطهری نیز در جایی که دقیقا به سوال ذهنی ای که دارم، می رسیدم بحث در همان جا متوقف میشد و توضیحی در مورد آن داده نمی شد برای مثال در صفحه ۱۶۸ کتاب ذیل بحث فواید شرور چنین بیان شده است: «خداوند متعال به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال و زیبایی را می دهد که می تواند بپذیرد، نقصانات از ناحیه ذات خود آنها است نه از ناحیه فیض باری تعالی» و این موضوع در چندین جای دیگر از کتاب بیان شده است مانند صفحه ۱۷۳: «هر موجودی از موجودات و هر جزئی از اجزا جهان، حظ و حق خود را که امکان داشته دریافت دارد، دریافت کرده است.» و سوال من دقیقا همینجاست که مگر ما قبل از خلقت چیزی بوده ایم که ظرفیت داشته باشیم؟ این تفاوت در ظرفیت ها را مگر خداوند معین نکرده است؟ مبنا و منشا تفاوت در قابلیت ها چیست؟ مگر غیر از اینست که ما انسان های عادی از عدم خلق شده ایم و قبل از خلقت چیزی نبوده ایم و بعد از خلق شدن توسط خداوند ظرفیت ها و قابلیت ها نیز از طرف خداوند به ما داده شده است؟ پس چگونه به یک شی معدوم میتوان گفت در زمانیکه که تو هیچ و پوچ بودی و معدوم بودی یک ظرفیتی داشتی که خداوند طبق اون ظرفیت تو را خلق کرد؟ آیا اساسا برای یک شی معدوم می توان ظرفیت تصور کرد؟ پیشاپیش ممنون بابت پاسخگویی شما و عذرخواهی بابت اطناب پرسش.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه حرف در نکته آخر است که: «امکان هر موجودی» ذاتیِ آن است. در این مورد خوب است به سؤال و جوابهای شماره : ۲۷۹۳ و ۲۸۰۰۵ و ۳۶۴۹۳ رجوع شود. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: استاد میشه تفسیر آیات ۶۷ تا ۷۳ سوره ی بقره رو بهم بگین؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد یا به تفسیر المیزان رجوع فرمایید یا به صوتی که در این رابطه عرایضی شده است. موفق باشید
سلام: پبرو سوال ۳۸۰۸۸ تلاش برای دیدن وجه انسانی آدمها. سوال و جواب نیست که درخواست توجه دادن به جایی است که بشود وجه انسانی آدمها را دید. آیا امکان چنین دیدنی هست؟ قطعا هست، اما اگر بگوییم مشکل است شاید بیراه نیست. حداقل برای خودم. اینکه باید در افقی حاضر شد و در آن افق است که میتوان آدمیت آدمها را دید قطعا همین است. و قطعا و یقینا آن افق انقلاب اسلامی است که جلواتش را در شهید رئیسی و حاج قاسم و خود حضرت آقا میبینیم. اما سخت بودنش در حاضر شدن است، در تغییر عالم است. سهل دیدناش نرسیدن است. اینکه سید حسن نصر الله از خدمت آقا میرسد و از خسته شدن و تحویل مسئولیت به دیگری میگوید و رهبری او را به خلوت کردن با خدایی که قادر و حکیم و علیم و رحیم است میدهند، در گفته شما ذیل این حرف که فرمودید: این افق و این حضور کار هرکسی نیست و اگر در افق سیدعلیها و سید حسن نصراللهها حاضر شدی میتوانی با چنین خدایی روبرو شوی. از این سخن سخت بودن چنین حضوری را میفهمم. نه غیرممکن بونش را. از بیعالمی بیچاره شدیم. از بیتاریخی خویشتن به تنگ آمدهایم. از این نیهیلیسم که میگویید و حتی سخت آن را درک میکنیم و نمیدانیم چه در ماست که اینقدر زمینگیر خویش را مییابیم، بیطاقت گشتهایم. آری! بیادبی به آدمها در نظر نگرفتن وجه انسانی آنهاست. بیطاقتی و لجاجت و بیصبر شدن هم از وجوه آن است. اما این را در خود مییابم که حتی اگر این توصیه را هم بکنید که وجه انسانی آدمها را در نسبت با آنها در نظر بگیرید و حمل بر صحت کنید، باز اگر در توجه آن هم باشم باز بیطاقت میشوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: جدّیترین اندیشه همین است که ما کمتر به این نکته میاندیشیم که تاریخی آغاز شده و ما باید خود را در آن حاضر کنیم تا بیابیم چه اندازه راه، گشوده است. عرایضی در رابطه با حضور تاریخی که با شهادت شهید اسماعیل هنیه پیش آمد در سؤال و جواب شماره 38134 شد. خوب است به آن رجوع شود. موفق باشید
سلام و عرض ارادت محضر استاد عزیز: استاد در جلسهای که شنبه در کانال مطالب ویژه بارگذاری شده، با عنوان نهاییترین انسان (بررسی شخصیت تاریخی صدرالمتألهین) https://eitaa.com/matalebevijeh/16864 در آنجا میفرمایید که لازم نیست حتما صدرا را به تفصیل بخوانید، البته چندبار دیگر هم این فرمایش را از شما شنیدهایم و در پرسشهای قبلی هم بود. آیا منظور شما از این عدم ضرورت مواجهه تفصیلی با صدرا برای چه هدف و چه قشری است. چون ممکن است کسی به صفای باطنی خود و درک اجمالی از عالمی که امام خمینی رحمه الله علیه گشود راه خود را بیابد و مثلا بقالی باشد که در جنگ بهترین حضور را داشت یا پیرزنی که در تشییع شهید رئیسی شرکت کرده، آیا اینکه میفرمایید لازم نیست اصالت وجود بخوانید برای این نحو از حضور و بودن است اواخر همین جلسه به شدت افراد را به پرخواندن و زحمت جدی علمی دعوت میکنید. یک دور المیزان حتی یک دور بحارالانوار خود حضرتعالی به شدت پر مطالعهاید ۷ جلد کتاب از کربن خواندهاید تا مثلا در بحث امامت از کربن بهره ویژه بردهاید چطور ممکن است تمنای ساختن جهان آینده را با حکمت متعالیه داشته باشیم اما به هزاران نکته باریکتر ز مو که در آثار صدرا هست، نپردازیم؟ به هر حال تفصیل صدرا برای افرادی که عهدهدار امور فکری میشوند و به قول رهبر معظم انقلاب نیروهای پیشران جامعه هستند ضرورت ندارد؟ سوال دوم، آیا حکمت متعالیه تبیین عقلی کشف صدراست یا صدرا کشف ابن عربی را به تبیین عقلی آورده؟ سوال سوم اینکه فرمودید با هایدگر بیشتر صدرا را فهمیدم چون آنها زودتر به این درد، یعنی درد بشر جدید، مواجه شدند، به این معنی است که مثلا ضمن اسفار خواتدن باید به صراحت سخن هایدگر را کنار سخن صدرا گذاشت یا وقتی با اندیشه متفکران معاصر آشناییم و بشر جدید را از سوپژه شدن، فردگرایی و نیهیلیسم میشناسیم، خواه ناخواه، سوال و طلب ما از صدرا کشف راهی برای همین تنگناهای تاریخی است؟ شاید بیشتر اویسی باشد ولی به جد پیگیر فرمایشات و اشارات حضرتعالی هستیم و این ریزبینی ها برای درک بهتر منظری است که سعی در گشودن آن دارید. تمنای تقلید از هیچ اندیشمندی را نداریم اما سعی میکنیم به بهترین وجه او را چنان که هست دریابیم. لطفا اگر راهنمایی و تذکر ویژهای درباره نحوه مواجهه با صدرا مدنظر دارید بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر که با دقتی اینچنین متوجه اشارات سخن میباشید. ۱. آری! هر آنچه به آینده بشر یعنی بشری که تنها میتواند در اصیلترین عقل، عشق را تجربه کند؛ میاندیشم بزرگتر از اندیشهای که «وجود» را آری! «وجود» را و نه مفهوم «وجود» را مدّ نظر دارد، نمییابم. میماند که چه کسی این موضوع را مدّ نظر داشته باشد و پس آنگه با این بشر آن را در میان گذارد و این یعنی حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» که با حیرت تمام متوجه جایگاه عظیم جناب صدرالمتألهین شد و نه آنکه آن را فهمید، به جان دوست، آن را چشید و در افق حضور تاریخی صدرا، خود را با خود آشنا کرد و پس آنگه با مردمان با روح صدرایی خود سخنانی آنچنان نرم گفت. و این رازِ شخصیت حضرت روح الله است نسبت به خود و نسبت مردم. مگر میشود اگر بخواهیم با این مردم در این تاریخ سخن بگوییم و از روح صدرایی که این مردم سخت، بدان نیاز دارند، غافل باشیم؟ و مگر لازم است وقتی میخواهیم با مردم سخن بگوییم از واژههای حکمت متعالیه استفاده کنیم؟ این است راز درک فهم روح صدرایی توسط آن پیرمرد و پیر زنی که در تشییع شهید رئیسی شرکت کردند. ۲. به نظر میآید حکمت متعالیه حکایتِ قامت افراشته مردی است که از یک جهت با فرهنگ اهل بیت و قرآن و عرفان ابن عربی مأنوس است و از طرف دیگر در تاریخ خود متوجه بشری است که دکارت متذکر آن شد و پس از آن کانت آن را به تفصیل آورد. ۳. مائیم و صدرا «و ما ادراک ماالملاصدرا؟!!» آنگاه که صدرا آموخته شد ولی نه به معنای حرفهای آموختنی؛ بلکه آن مکتب و آن عقل بزرگ چشیده شد و ما در جهانِ صدرا حاضر شدیم؛ اینجا است که رجوع به سرزمینهای دیگر برای حضور جهانی خود، هایدگر و هگل و کانت و گادامر به نوعی خاص ما را گویا بیشتر صدرایی میکند به این معنا که هرچه بیشتر با روح «حکمت متعالیه» و نگفتههای صدرا به همان معنای هرمنوتیکی آن آشنا میشویم و حیرت میکنیم از سخنان هایدگر که چه اندازه میتوان صدرا را با قرائت هایدگری خواند و در جهانی حاضر شد که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» متوجه آن بود. به هر حال «خود راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
سلام علیک و ریحانه. بسم الله الرّحمن الرّحیم
«و ما يتقرب إليّ عبد من عبادي بشيء أحبّ إليّ ممّا افترضت عليه وإنه ليتقرب إليّ بالنافلة حتي أُحبّه فإذا أحببته كنت إذاً سمعه الذي يسمع به وبصره الذي يبصر به ولسانه الذي ينطق به ويده التي يبطش بها، إن دعاني أجبته وإن سألني اعطيته»[اصول كافي، ج۲، ص۳۵۲.] دنیا محل رجوع آدمی است برای تماشای آِیه ها و سیر و سیاحت در جهان های طولی عالم معنا و به سر بردن با برترین آرزوها و زیستی فراتر از ابعاد سرد و بی روح زمین بریده از آسمان و این نگاه محصول اندیشه های بینادینی است که ادیان برای انسان آورده اند تا انسان سردرگم در بیابان امیال و آرزوهای بی سر و ته را معنا ببخشند و این جز از ساحت علمی مبرا از امیال و اوهام بر نمیآید و این جاست که آن عقل قدسی و آن جان عرشی باید در میان آدمیان باشد تا انسان بار دگر به طلوعی در قامتی بلندتر بیندیشد و در قامت کوته دنیا کوتوله نماند و این آن بشارت حیات معنوی است که خداوند با آدمی در میان گذاشت تا او خود را گرفتار شجره اوهام و خیالات و حساب و کتاب عقل معاش نکند و عِقال از پا بِکَند و عزم جاودانگی کند. گویا انسان بیش از دیروز آماده شنیدن سخنان انبیاء شده و گویا صدای نوح و ابراهیم و عیسی و موسی (علیهمالسلام) امروز بیشتر شنیده میشود و بشر در انتهای بدحالی آبسوردیسم قرار رفته است و به ساحتی متعای تر از دیروز خود فکر می کند و گویا خود را در مواجهه ی با بیمعنایی امروز ناتوان دیده است و برای همین به دنبال روحی در زندکی میگردد تا معنایی را که گم کرده است بیابد و ناگزیر با آن روبرو خواهد شد. دین، بازاری نیست تا کالایی باشد که انسان در قبال چیزی که میدهد بهرهای از آن بردارد و منتفع شود. دین، آن حقیقت به محاق رفته ی بشر امروزین است که با موجِ فراگیر و شیوع عالم مدرن و دوران نوزایی و روشنگری، مجالی برای مواجه با انسان مدرن پیدا نکرد تا انسان خود را با آن معنا کند و در دامان پر مهرش پرورش یابد. این موج بی رحم و سرد سکولاریسم تمام ابعاد آدمی را از سر سفره ی دین برداشت و انسان بی محابا ناتمامی هایش را با قهر با دین تمام کرد و طوفانی از پوچی و سردرگمی که جهان آدمی را فراگرفت و اخلاق از زندگی طبیعی برخاست و انحطاط رو به تزاید گذاشت نه فقط در عالم سیاست و اجتماع بلکه انسان در تنهایی و عالم درون خودش نیز تنها ترین دوران را تجربه کرد و تن به انواع سرگرمیها و سردرگمیها داد. امروز فریاد رنج از نهاد آدمی که از زخم های نهیلیسم بر جان و تن دارد بلند شده است و به دنبال آن معنای گمشده ی درونی خویش می گردد. برای شنیدن این صدا نیازی به آن نیست که آدمی زبان بچرخاند و فریاد کند، خستگی از جان و تن آدمی می بارد بدون آنکه سخن بگوید. آری بار دیگر صلا و صدای توحیدی خداوند در این تاریخ بلند شده است آن هم در روزگار داد و بیداد ناهنجار تاریخ مدرن و بار دیگر فرزندان تاریخ توحیدی به صحنه ی سرد و بی روح آدمی میهمان شدند تا انسان ها نیز دگر باره به آن حقیقت ابعاد متعای خود رجوع کنند و معنایی بیش از آنی که میتوان با آن زندگی کرد را به صحنهی حقیقی زندگی شان برگردانند و زیستی نو را با حیات معنایی که پیدا می کنند شروع کنند و از باتلاق پوچی و آبسوردیسم عالم تکنیکی خود را نجات ببخشند. گویا آنگاه که تاریخ خود را در بنبست نهیلیسم مواجه می بیند و معنای آدمی با ناامیدی از زندگی رخت بر می بندد خداوند با انسان هایی معنا بخش به تاریخ باز می گردد تا نمایشی باشد برای گوش ها و چشم هایی که در طلب روحی معنا بخش و مطلوبی دلپذیر برای فردای زندگی شان می گردند. آری خداوند بارها و بارها خودش را در میدان تاریخ به نمایش برای انسان ها به میان آورده است و چشم ها و گوش ها را مخاطب خود کرده است و انسان ها را دگر باره در مواجهه با خود روبرو کرده است و سهم زبان در این میان توصیف صحنه ی رویارویی این انسان است با تاریخی که بار دیگر به ما رجوع کرده است و تقدیر توحیدی تاریخ ماست و ما باید آن را برای آدمی معنا ببخشیم یا بیان کنیم و این اجمال را به تفصیل به سخن بنشینیم و از وجدان شهودی که آدمی در این تاریخ داشته است با او سخن بگوییم و این بزرگترین بهره ی ما از زمانه ای است که می توانیم خود را معنا ببخشیم و از این سردرگمی ها و روز گذرانیهای بی ثمر نجات پیدا کنیم و گرنه بر سر سجادهای که فهمی از حضور تاریخی خدا نباشد، مواجهه ای نیز با خدا صورت نمی گیرد. و امروز صحنهی رجوع بشر طلوع کرده است و شروق انوار خورشید معنا از پشت دیوارههای عالم تاریکِ نهیلیسم بیرون زده است تا سردی بیابان بیمعنایی و خشکی و عطشِ بیعالمیِ انسان را گرما ببخشد. اگر ما امروز با بشری که اینچنین آمادهی شنیدن سخنان خداست حرفی کمتر از مطلوب طلب نهاییاش بزنیم به او ظلم کردهایم یا اگر با این انسان امروز به سخنانی خطابی و موعظه های خشک و خالی بسنده کنیم به او جفا کردهایم. سید ابراهیم رئیسیها مظهر تجلی طلوع تاریخی شدند که انسان تشنهی حیاتی از آن جنس است، و مگر در حدیث قرب نوافل نیامده است که خداوند چشم این بنده میشود که با او میبیند و گوش او میشود که با او میشنود؟ و مگر جز این است که این حدیث سخن از طلبِ نهایی حضور انسان در کاملترین وجه انسانیاش سخن میگوید؟ و انسانِ امروزین ما به کمتر از این حیات راضی نخواهد شد، فلذا اگر با او سخن از جان نگوییم، دل به آن سخنان نخواهد داد. آقا سید ابراهیم از این جنس سخنان است، سخنی با جان تشنهی تاریخ معنویت و انسانهایی که در افق روبروی خودشان به دنبال آدم هایی میگردند که در صورت همان معنا تجسم یافتهاند و آقا سید ابراهیم از این جنس بود. حیات طیبه حاصل رخ نمودن خدا به تاریخ انسان از یک سو و رجوع انسان به آن تجلی تاریخی است از سوی دیگر، و اینچنین هرازگاهی خداوند طوفانی به پا میکند تا غبارِ بیمعناییی از زندگی آدمی رخ بر بندد و آدمی دگرباره به حیات قدسی و تجربهی معنایی که میتواند با خدا داشته باشد رجوع کند. فلذا تشییع این پیکرهای پاک تجدید عهد قدسی با تجلی و ظهور خداوند در بستر حیات اجتماعی آدمی است و ما در این حضور چیزی جز رویارویی با خداوند را طلب نمیکنیم و حاصل این رویارویی، فکرکردن به افقهایی برین است در حیات اجتماعی و حضور معنوی مان در تاریخ پیش رو. و بدا به حال آنانی که در فردایِ این حماسه و تجلی توحیدی باز در پی کسب رونق بازار دموکراسی غربی در اشتداد قدرت و ثروت تلاش میکنند و این نور تابیده در صحنه ی حیات اجتماعی و سیاسی را نادیده میگیرند و بدتر از اینان، آنانیاند که نمیخواهند راوی این حماسه باشند و از صدای خدا که دگر باره پیچده در تاریخ حرف بزنند.
سخن بیش از آنی است که بتوان در این وجیزه نوشت اما با این حضور توحیدی می شود فرداهایی از معنا را به ساحت های زتدگی مان برگردانیم و میتوانیم خودمان را از بن بستهای گذشته ی بیایمانی و سردرگمی نسل ضد رهایی ببخشیم اگر متوجه ی این مهم بشویم. این جاست که عقلانیت مکتب امام (سلام الله علیه) می تواند ما را در این شهود همگانی تاریخی کمک کند تا از این دوره ی گذار به سلامت، تن به در ببریم و با مخاطب خود سخن بگوییم. نکند جمودِ فکری عده ای از این شهادت، روایتی سخیف یا ضعیف ارایه دهد و یا جریان روشنفکری از این صحنه روایتی حقیر ارایه دهد تا ما از آنچه برایمان پیش آمده غفلت کنیم و به آنچه که با آن می توانیم باشیم و بشویم چشم پوشی کنیم. این جاست که باید بیش از پیش از این حادثه سخن گفت و به ابعادی که با این حادثه تاریخ ما را در برگرفته است فکر کرد و این ظرفیت در مکتب امام را به صحنه ی حیات اجتماعی آورد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ای آن کس که شما را نمیشناسم؛ آنقدر خوب گفتی و نوشتی که تمام کلام خود را در آنچه نوشتهای، یافتم. حاضرم چندین مرتبه آنچه را که نوشتید بخوانم تا خود را، آری! تا خود را بیشتر احساس کنم. و نوعی یگانگی با کسانیکه از یک طرف، این انقلاب الهی را میفهمند و از طرف دیگر آن سید ابراهیم را مدّ نظر دارند؛ تجربه کنند و به احساسِ مقدسی که خانواده محترم آن مرد که از رازهای سید ابراهیم آگاهند، نزدیک شوند.
از بشر و از طلوعی دوباره در قامتی بلندتر سخن گفتید و از حقیقتی که به جهت سیطره کمیت به محاق رفته، و درمانِ آن را جز با به خودآمدن نسبت به تاریخی که در آن هستیم، به میان آوردید.
فرمودید انسانها نیز دگرباره باید به حقیقت متعالی خود رجوع کنند و معنایی بیش از آنکه امروز در آن میباشند را به میان آورند؛ آری برادر! دقیقاً چاره کار این است، آنهم در تاریخی که خداوند بیش از پیش خود را در صحنهها و چه صحنههایی! به نمایش گذاشته است. کجا بودند آنانی که به دنبال انوار حضرت ربّ العالمین بودند آنگاه که در تشییع پیکر شهدای خدمت، آن انوار به میان آمد؟!! تا صحنههای رجوع بشر به انوار خورشیدِ انقلاب اسلامی را احساس کنند و معنی تقدیر عبور از نیهیلیسم را با گوشت و جان خود بچشند و از نهاییترین حضور، آری! از نهاییترین حضور که با مواجهه با سید ابراهیمِ ما پیش آمد؛ به گفتگو بنشینیم. گفتگو از حیات طیبهای که گفتنی نیست، چشیدنی است. خدا را بسی شکر که ما را در این تاریخ و در این شرایط خلق کرد. خوشا به حال آنانی که در بستر حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی، دیروز با جمالِ اجمالِ عرشیِ حاج قاسم روبهرو شدند و امروز، با جمالِ تفصیلیِ عرشیِ آقا سید ابراهیم. و نشان دادند چه اندازه زیبا میتوان از سردرگمیهای جهان مدرن عبور کرد. و به گفته جنابعالی در مکتب حضرت روح الله به شکوه تاریخیِ عشقی که ماورای عشق دیروزینِ عرفاست؛ نایل شد. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام استاد بزرگوار. خدا به من لطف کرد و دو فرزند یه پسر و دختر داد. تقریبا دو ماهه که تصادف کردم و در اون تصادف پسر ۶ ساله ام که عقب آزاد بود بدون خط و خشی سالم از ماشین میاد بیرون ولی دختر ۴ ساله ام در بغل مادرش به رحمت خدا می رود. دو ماهه زندگی مون سراسر عذاب شده خواب و خوراکمون شده گریه. خیلی دوستش داشتم بابایی بود و بیشتر وقتها بغلم بود. خیلی غصه میخورم نیمه شب بلند میشم غصه میخورم. انواع کتب مطالعه کردیم حتی مسکن الفواد و امثالهم اما دردمون بیشتر شده کمتر نشده. همیشه احساس گناه میکنم و خودم رو مقصر میدونم. همیشه نگرانم که الان دخترم چکار میکنه نکنه دلتنگمون بشه. نکنه داره با ما صحبت میکنه جوابی نمیشنود غصه میخوره. اون دنیا بدون ما آیا رنج میکشه؟ آیا من رو بخشیده؟ با اینکه بهم میگن بچه زیر ۶ سال بهشتیه گناه نکرده براش گریه نکنید. اما نگران احوالاتش هستم تا الان هم به خوابم نیامده. با اینکه براش دعا و صلوات میفرستم و نذر میدم ولی همیشه نگرانم. تو رو خدا کامل بهم توضیح بدین چکار کنیم؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال آموزههای قرآنی متذکر این امر هستند که تقدیر آنها از قبل معلوم بوده و کوتاهیهای ما آنچنان نیست که تا این حدّ نقش داشته باشد. آیه ۲۲ سوره حدید میفرماید: «مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» هر رنج و مصیبتی که در زمین یا در نفس خویش به شما رسد همه در کتاب (لوح محفوظ ما) پیش از آنکه همه را (در دنیا) ایجاد کنیم ثبت است و البته این کار بر خدا آسان است. و یا آیه ۶۰ سوره واقعه میفرماید: «نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقينَ» این ما هستیم که مرگ را در بین شما تقدیر میکنیم و کسی نیست که بتواند از ما پیشی بگیرد و آن را جلو و یا عقب بیندازد. استاد عبدالحمید واسطی که خودشان نیز با چنین مصائبی روبرو شدهاند، با نظر به روایات، نکات خوبی را در کتاب «آرام بخش دلها در مصیبت و بلاها» با ما در میان گذاردهاند. سعی بفرمایید آن کتاب را تهیه و مطالعه کنید. موفق باشید