ضمن سلام و عرض ادب و احترام. رابطه قوههایی از جمله عقلیه، قضبیه، شهویه و یا وهمیه با روح انسان (من انسان) چگونه است و به چه شکل است؟ آیا اینها جزیی از من هستند یا نه؟ ارتباطشان گونه ی دیگری دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً نفس انسان در مراحل مختلف دارای چنین قوایی می باشد که به صورتهای متفاوت ظهور میکنند. عرایضی در این رابطه در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» شده است. کتاب رروی سایت هست. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به صحبت های اخیر حضرت آقا برای معلمان و تاکید بر اندیشه های امام در آموزش و پرورش در مقطع ابتدایی از چه سنی شروع کنیم و با کدام کتاب امام شروع کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده حضوری است که معلمان باید با احساس مسئولیت نسبت به نسلی که در مقابل خود دارند، برای خود شکل دهند و زندگی را در همین حضور و احساس مسئولیتْ احساس کنند که موجب رضایت درونی غیر قابل توصیفی خواهد شد. در مورد حضرت امام عمده توجه به شخصیت تاریخی ایشان است که باید از این جهت الگو و اسوه باشد. موضوع معارف عرفانی حضرت امام «رضوان اللهتعالیعلیه» امر دومی است که به نظر میآید کتاب «مصباحالهدایه» مبنای خوبی را به مخاطبان میدهد. شرح آن کتاب را در سایت میتوانید دنبال بفرمایید. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/sound/653
با سلام خدمت استاد بزرگوار: ۱. قبل از خواب آدابی هست که باید به آن عمل شود، اما گاهی پیش می آید که در شرایطی بیداری مکرر از خواب اتفاق می افتد، آیا لازم هست همه کار هایی که نیاز هست هر بار تکرار شود؟ ۲. گاهی از برخی موسیقی های بی کلام و کلاسیک برای افزایش تمرکز خصوصا در حوزه هنر استفاده می شود، آیا استفاده از آنها مانعی ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده منظور در موقعی است که به طور رسمی بخواهیم بخوابیم، مثل خواب شب. ۲. فکر نمیکنم، ولی بنده در این مورد تجربهای ندارم. موفق باشید
سلام نظریه روح معنا چقدر می تواند در تفسیر قرآن موثر باشد؟ آیا این نظریه را می توان برای همه استدلال کرد یا اینکه بیشتر دوقی است و چشیدنی؟ چنانچه مورد تایید حضرتعالی است، را ههای رسیدن به این درجه چیست؟ (مسیر عرفان و رشد اخلاق یا عقل و فلسفه)
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت همان نگاه هرمنوتیکی به متون میباشد که ما متوجه روحی باشیم که الفاظ متون، اشاره به آن دارند و این حساسیت خوبی است برای نزدیک شدن به معانی متون دین. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نسبت به افقی که انسان به سوی خدا برایش گشوده است، راههایی را باید طی کند جهت نزدیکی به آن حقیقت الهیه. و عقاید صحیح و اعمال صالح یا اخلاق برای رسیدن به آن مقصد است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این باید فکر کرد که با انقلاب اسلامی، ما در جهان دیگری که برگشت به حیاتی است ماورای زندگیِ تنگِ سکولار غربی وارد شدهایم و دنیا در مقابل ما است ولی هزینهی کار بزرگ را ملتهای بزرگ همیشه به جان خریدهاند. پیشنهاد بنده مطالعهی جزوهی «انقلاب اسلامی، جهانی بین دو جهان» و نیز کتاب «انقلاب اسلامی، بازگشت به عهد قدسی» خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث فلسفی تفاوت چندانی بین نفس و روح گذاشته نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین صفا یعنی «در بلا هم میچشم الطاف او». موفق باشید
با عرض سلام: رهبری تاکید داشتند که وزیر آموزش و پرورش مشخص گردد ولی هنوز مشخص نشده است به نظرتان این دولت در راستای منویات رهبری حرکت می کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که رهبر معظم انقلاب مکرر فرمودند به این دولت اعتماد و امید دارند. البته تعیین وزیری در شأن آموزش و پرورش کار آسانی نیست. موفق باشید
و سلام... نمی دانم چه ام شده که از چیزهایی که اینقدر دوستشان دارم اینقدر گریز دارم، اینقدر فراری ام!! خدا، کتاب،... ماه رمضان شده ایام الحسرت هر ساله ی من، اصلا چه ام شده را هم نمی دانم؛ از طرفی بسیار بی حوصله برای مطالعه و از طرفی در عطش یاد گرفتن، باور کنید نمی خواهم تنبلی کنم ولی وقتی به این در و آن در زدم، و از این استاد به استادی دیگر، همه برای حل مسئله دائم کتاب معرفی کردند، کلی اسم کتاب نوشته ام که بخوانم ولی انگار روحم دنبال دوای دیگری است و با من نمی سازد، چه کنم؛ از طرفی روحم سرکشی می کند و از طرفی خودم هم با من کنار نمی آید، کدام را آرام کنم؟ زاری قلبم را یا فریاد روحم را؟ هیچکدام هم سر سازگاری با من ندارند، با خودشان هم حتی نمی سازند، من چه کنم؟ من اصلا نمی توانم کتاب بخوانم و دائم به کتاب حواله می شوم، من چه کنم با وحشت از عقوبتهایی که در برم گرفته، با روحی که نه با خودش می سازد و نه با من، با قلبی که سر سازش جلوی کتاب فرود نمی آورد، با وجدانی که از دست من خسته شده ولی دست از سرم بر نمی دارد! (این وجدان هم برای خودش چیز عجیبی است، یک موجود آزاردهنده ولی دوست داشتنی؛ لازمتر از آب و غذا و هوا)... چه کنم با خدایی که از اکسیژن لازمترم هست و تنفسش نمی کنم، دم و بازدمم نیست، من چه کنم با زمانی که برای من متوقف نمی شود، با «وقتی» که «اهل» آن نیستم و بی جانم کرده، این بن بست مرا بشکنید تا کمی در صحن خدا قدم بزنم، با خودش قدم بزنم، حوصله ام سر رفته، گوشت تنم گاهی انگار از ناکامی میخواهد از هم بپاشد! کتابهایی که می گویید از کتابخانه می گیرم ولی روح خواندن ندارم، رمان را خب بهتر می شود خواند شاید که جنس آن هم جنس هجرت است وگرنه کتابهای دیگر هم خیلی خوبند ولی عین وزنه ای سنگین روی قلبم هستند که نمی توانم ورقشان بزنم شاید هم خود قلبم است که ورق نمی خورد و دربند وزنه های سنگین است... از امام مهدی که مدتهاست بی خبرم؛ خواب و شکم که لعنت بر هر دوشان نسبت به من باد، جای خودم و امام مهدی را برایم پر کرده، گاهی می خوابم تا فقط بیدار نباشم، انقدر که می گویند "بیداری" خوب است و آرزویش می کنند ولی وقتی بیدار بودن بخواهد فقط دردهایت را حس کنی دیگر شاید آرزوی بیداری نکنی! خواب گاهی مسکّن خوبی است! حال کسی را دارم که در مسابقه ی دو عقبِ عقب مانده، رسیدن و نرسیدنش خیلی فرقی ندارد، کی رسیدنش هم خیلی فرقی ندارد، خب گاهی حس می کنی بی خیالش... ولی مگر دلت دست از سرت بر می دارد... ...ناکامی ماه رمضان امسال کاری با من کرده که دلم می خواهد دستم به این خودم می رسید و از پا درش می آوردم، حسرت و ناکامی، بیشترین مونس تنهایی های چهار فصل من است، یکی به خدا بگوید به فریاد من برسد، بیچاره خدا هرچقدر تلاش می کند از این باتلاق نجاتم بدهد باز خودم خودم را گرفتار می کنم، فقط خوب است که خداست! بی قرآنی به این حالم انداخته و اینقدر دیوانه ام کرده که می بینید، حالا کتابهای دیگر اصلا به کناری، بی قرآنی را چه کنم، و ناتوانی در خواندن را، من خیلی خسته ام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت را باید نوعی مژده به حساب آورید به امید آنکه بنا بر آن است تا با حضوری دیگر، نزد خود حاضر باشید. حضوری که در آن همهچیز معنای دیگری پیدا کند و ما در نزد خود با معارف دینی مأنوس باشیم و در عمیقترین نوع حضور که همان انسانیتِ انسانی خودمان است با خدایی روبهرو شویم که آنقدر در نزد ما است که خودمان نزد خودمان نیستیم. با این دید، ماه رمضان، ماهِ بیشتر نزدیکترشدن به خودمان است و قرآن نیز کتاب انسانشناسی خواهد بود در رابطه با نظر به انسان است که می فرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (10)/ انبیاء» اخیراً عرایضی تحت عنوان «باز آوینی و وسعت روزه داری پس از فتنه این روزها» شد. امید است که افقی را در مقابل عزیزان گشوده باشد. https://eitaa.com/sabbar_ir/1933 آری! هنوز قصه ما قصه چنین سخنی است که گفت:
«اگر دیر آمدم مجروح بودم/ اسیر قبض و بسط روح بودم» یعنی به این راحتیها آن حضوری که در پیش است، پیش نمیآید، ولی همچنان باید ماند و در انتظاری که با پایداری همراه است، خود را نگه داشت. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد بعضی افراد میگویند هر کس با صلاحی که بقیه را کشته؛ کشته خواهد شد مثل حضرت علی که با شمشیر کشته شدن ولی حضرت عیسی اصلا از شمشیر. استفاده نکردن و بعد هم عروج کردن. میگویند دین حضرت عیسی بهتر است که اصلا جنگ و قتل در آن نبوده و لی دین اسلام همش با جنگ و قتل بوده و امروز تعداد مسیحیان بیشتر از مسلمانان هستند به خاطر اینکه اونا دستشون بهتر از ماست. باید چی بگیم به این افرادی که از این حرفا میزنن؟ ممنون استاد جان
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حق و باطلبودنِ عمل است در زمان و زمانه خود. آری! حضرت عیسی «علیهالسلام» در آن شرایطی که بنیاسرائیل در اوج خشم و سنگدلی بودند، با سیره و روش خود تلاش کردند آن قوم را به تعادل برگردانند و متأسفانه به قول قرآن با انکار و کفر آنها روبهرو شدند و نتیجهاش آن شد که در جنگ جهانی اول و دوم همانهایی که به ظاهر مسیحی بودند، بیش از ۶۰ میلیون از افراد خود را به قتل رساندند. و اسلام به عنوان آخرین دین، در تعادل کامل بین رحمت تامّه نبوی و غضب حکیمانه آن حضرت، در قرآن جمع کرد. لذا یک جا در خطاب به پیامبر خود میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» (آلعمران/159) به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سختدل بودی مردم از گِرد تو متفرق میشدند، پس از (بدیِ) آنان درگذر و برای آنها طلب آمرزش کن و (برای دلجویی آنها) در کارِ (جنگ) با آنها مشورت نما، لیکن آنچه تصمیم گرفتی با توکل به خدا انجام ده، که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد. و در جای دیگر به رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» امر میکند:
«فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ...»(محمد/4) چون با کافران رو به رو شوید باید شجاعانه آنها را گردن زنید.
آیا کوتاهآمدن در مقابل چنگیزها و هیتلرها، بیتفاوتی نسبت به مظلومان نیست؟! موفق باشید
سلام استاد: ببخشید دوباره مزاحم شدم اگه میشه لطفا نقشه راه تربیتی که خداوند طراحی فرموده اند و در انتهای آن، انسان یکی از ۳۱۳ یاران با وفای حضرت امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف میشود را برایمان روشن بفرمایید چون همان طور که میدانید این عزیزان اکثرا جوان هستند، فقیه هستند و من فکر میکنم که دارای مقام فنا فی الله وبقا بالله نیز هستند، لطفا بفرمایید که چگونه میتوان به یکی از بهترین ۳۱۳ یاران با وفای حضرت امام زمان عزیز تبدیل شد. حقیقتا وقتی انسان به شخصیت حضرت عباس علیه السلام و حضرت علی اکبر علیه السلام نظر میکند خیلی دلش میخواهد شبیه آن عزیزان شود ولی اینکه دروان نوجوانی را در گناه سپری کرده ام و زمان طلایی آن دوران را از دست داده ام، قدری بنده را ناراحت میکند، به نظر شما از کجا باید شروع کرد؟ آیا به سراغ طلبگی بروم با سن ۲۳ سالگی یا کاری دیگر؟ واینکه متاسفانه بنده دچار خودبینی و غرور هستم لطفا دستورالعمل بفرمایید. اگر سوال تکراری است بخاطر گرفتن وقتتان بنده را حلال بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد اولیه آن است که نظر به توصیههای مولایمان علی «علیهالسلام» به امام حسن «علیهالسلام» در کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» باشد و پس از آن با مطالعه کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» إنشاءالله در جهانی که باید قدم بگذارید، حاضر میشوید. در اینجا است که میتوان گفت: «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: به سبب نیاز خاص و متفاوتی که در ما با حضور اراده های خاص خدا در این تاریخ پیش آمده و ما گرفتار زمانه تاریک و کثرات شدید زمانه ایم! آیین اهل بیت صلوات الله علیم اجمعین چه برنامه ای برای این شرایط ما دارند تا ما هرچه بهتر از حضور خاص خدا بهرمند شویم تا ان شاء الله مسلمان باشیم؟ آیا مناجات های حضرت ابا عبدالله خوب است یا مناجات های حضرت سجاد علیه السلام همان مناجات هایی که راه های زنده ایست در همه تواریخ برای هرچه بهتر بهرمند شدن ما از حضور خدا تا با نظر به مجموع حقیقت انقلاب اسلامی یعنی حضرت روح الله رضوان الله علیه بهترین بهره ها را ببریم؟ لطف میکنید راهنمایی بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه امر مهمی شدهاید. در آخر جلسه هفتم «دولت – مردم- آزادی» https://eitaa.com/soha_sima/1678 عرایضی در رابطه با راز رویکرد حضرت امام به عباداتهای طولانی شد.
آری! آخرالزمان باید انسانها با معرفتی بس عمیقتر و عبادات و دعایی گشوده، افق حضور معنوی خود را بیش از پیش بگشایند. حضرت سجاد «علیهالسلام» در رابطه با بشر آخرالزمان میفرمایند: « «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ الْآياتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ «إِلَي قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَك»، خداى عزّوجلّ مى دانست كه در آخرالزمان مردمانى مى آيند بسيار عميق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آياتى از سوره حديد را تا «وَ هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاده و هركه ماورای آنها را خواهد هلاك گردد.(الكافى، ج 1، ص 91)».
انسانهای آخرالزمانی که روایت فوق متذکر آنها میباشد، متوجه میشوند چگونه از طریق اسلام میتوانند به ابعاد آخرالزمانی و حضور جهانی خود دست یابند و لذا نهتنها از اسلامی که سیاست را نیز تغذیه میکند خسته نمیشوند بلکه ما شاهد خواهیم بود نسل جدید برای جوابگویی به ظرفیت آخرالزمانی خود حتی در عین فارغ التحصیلی از دانشگاه، به حوزههای علمیه رجوع میکنند تا در عین تغذیه ابعاد مختلف وجودی خود، رسالتِ نشاندادن تواناییهای اسلامی که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» متذکر آن بودند را به بشر جدید متذکر شوند، تا معلوم شود اسلامِ منهای سیاست، نه اسلاماش اسلام است و نه سیاستاش متعالی و انسانی است و حاصل آن سیاست که جدای از دیانت بود؛ دو جنگ جهانی اول و دوم شد و کینهای که در این نوع سیاست بین انسانها نهادینه گشت.
پس بحث در ظرفیت بیشتر نسلی است که در این تاریخ به میان آمده و انتظار بیشتری که از روحانیت دارد جهت جوابگویی به نیازهای اصیل او و عموماً جوابگویی به چنین نیازی از عهده روحانیت برمیآید و روحانیت باید منتظر باشد که در آینده رجوع فراوانی به او میشود. موفق باشید
سلام و رحمت الله خدمت استاد بزرگوار: استاد در مسیر طلبگی بر سر دوراهی قرار گرفتم و خواهشمندم بنده رو راهنمایی بفرمایید. امسال سال پنجم طلبگی رو در تهران به پایان میرسانم و باید برای سطح ۲ تصمیم جدی بگیرم؛ از طرفی علاقمند و دغدغه کار با نوجوانان و دانش آموزان رو دارم و مناسب میبینم سال بعد وارد سرباز طلبگی و آموزش و پرورش شوم و پیشه معلمی رو دنبال کنم و دروس حوزه را در کنار آن مطالعه کنم. از طرفی علاقمندم سال آینده وارد موسسات تخصصی فلسفه و حکمت قم بشوم و از محضر اساتید بزرگواری مثل استاد امینی نژاد، یزدان پناه و... استفاده کنم. وضعیت نابسامان معلمان شهرم، نیاز دانش آموزان به مسائل دینی و نبود روحانی در این بین، علاقه به تدریس، فراهم شدن یه بستر اقتصادی برای ازدواج و... مشوق راه اول هستند. بهره مندی از محضر اساتید بزرگوار، علم آموزی، فاصله نگرفتن از فضای علمی و معنوی و عزیز حوزوی، به ثبات رسیدن وضعیت علمی و معنوی و شخصیتی و... از مشوق های راه دوم هستند. کتابهای فلسفی و معرفت النفسی شما رو مطالعه کردم، بدایه رو هم مطابق توصیه شما با استاد امینی نژاد مطالعه کردم و میخواهم نهایه را آغاز کنم به لطف خدا. الان مانده ام چه تصمیمی بگیرم! چقدر میتوان روی استفاده از اساتید بوسیله صوت درسشان حساب باز کرد؟ حضور در قم چقدر ضروریست؟! مطالعه دروس حوزوی کنار معلمی چقدر به صلاح است و ممکن؟! و... ممنون میشم راهنمایی بفرمایید و به ایمیلم ارسال بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: انتخاب آسانی نیست ولی گویا راه پیشآمده در معلمی با توجه به معارفی که در حوزه طی کردهاید، برکات خاص خود را برای شما و دانشآموزانتان پیش میآورد که إنشاءالله در دل آن کار، در مسیر حکمت و عرفان و قرآن هم قدمهای خوبی برمیدارید. موفق باشید
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز: برای خیلی از جوانان امثال من حکمت این مصلحت اندیشی ها اصلا قابل هضم نیست. هنگام ملاقات ابن زیاد با هانی بهترین فرصت برای کشتن ابن مرجانه بود که ثمره ی این حرکت از حکومت بر کوفه و.... تا نسل ما ادامه داشت. و نبود عزم جدی برای برحورد با فقر. روابط بین المللی. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله را باید با تحقیق بیشتر دنبال بفرمایید. شواهدی که جناب آقای دکتر مصطفی صادقی در کتاب «پیامبر و یهود حجاز» آوردهاند، موضوع «فتک» و یا به اصطلاح «ترور» را به حاشیه میبرند و قضیه نگرانی طایفه و همسر هانی است که راضی نبودند عبیدالله در منزل آنها کشته شود و جناب مسلم به احترام آنها و اینکه میهمان آنها بود از آن کار سر باز زد. دقایقی در آن کتاب است که خوب است به آن رجوع شود. موفق باشید
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز: سوالی داشتم میخواستم ببینم مگر خداوند نعمت ها ی خود را برای انسان نیافریده تا لذت ببرند پس چرا بعضی از مردم خود را به خاطر ساده زیستی از استفاده از آن محروم میکنن. مثلا لباس زیبا نمیپوشن یا خانه های خود را زیبا نمیکنن و مثلا فرش زیبا بیندازن و یا وسایل تزیینی زیبا استفاده کنن اگر هنر یک استعداد است پس چرا ما از تابلوهای زیبا و ارزشمند که بدست هنرمندانمون درست شده و یا از مبل های زیبا نباید استفاده کنیم به خاطر ساده زیستی و یا لباس متنوع نپوشیم چه اشکالی داره که هم به دیگران کمک کنیم هم خودمون از زندگیمون لذت ببریم یا این افراد عقیده دارن ماشین خوب ومدل بالا سوار نشیم اگر به خاطر مستحق ها است آیا در زمان حصرت سلیمان هیچ فقیری وجود نداشت که خداوند چنین کاخ و مالی به آن حصرت داده بود. لطفا مرا از سردر گمی نجات دهید. ممنون التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر اُنس با حضرت محبوب که بالاترین لذّات است، باید از هر آنچه ما را مشغول لذات وَهمی و خیالی میکند و از آن لذت حقیقی باز میدارد، فاصله گرفت. چرا که نفرمودهاند از دنیا استفاده نکنید، خواستهاند ما با عنوانهای اعتباری و لذات وَهمی خود را از آن لذت حقیقی محروم ننماییم. موفق باشید
با سلام و عرض خدا قوت: دختر خواهری دارم که با توجه به اینکه پدر و مادرش در قید و بند دستورات اسلام نبوده اند خیلی با احکام اسلام آشنا نیست. اما الان نزدیک به سه سال است که با علاقه زیاد و کسب نمرات عالی در رشته زبان و ادبیات عرب تحصیل میکند و با توجه به بعد مسافتی که با هم داریم امسال که ایشان را دیدم متوجه شدم با توجه به رشته تحصیلی ایشان و مجبور بودن به مطالعه برخی متون اسلامی در رشته مذکور به مباحث عرفانی علاقمند است. خواستم سوال کنم اگر بخوام آثار شما رو بهشون معرفی کنم از کجا شروع کنم؟ حتی به نظرم اومد ابتدا ازش بخوام آثار شما رو به عربی ترجمه کنه. ممنون از راهنمایی تون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می آید اگر از کتاب «آشتی با خدا» و سپس با کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن شروع کنند، خوب باشد تا استعداد و آمادگی و ذوق خود را بسنجند. موفق باشید
سلام و ادب و احترام محضر استاد معزز حفظک الله تعالی: با توجه به بحث آخرالزمان و شرایط ظهور غیب و باطن در عالم، راه های رسیدن به غیب در ابعاد فردی و اجتماعی به چه صورتی امکان پذیر است؟ با تشکر از استاد معزز و همکاران گروه فرهنگی
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه در بستر انقلاب اسلامی به عنوان نور توحید این زمانه صادقانه حاضر شویم، به همان اندازه ابعاد توحیدی و غیبی و باطنی آن بیشتر برایمان ظهور میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اراده تشریعی در حوزه اختیار انسان است که خود ما باشیم. موفق باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر چه هست با طرح نظریات کپرنیکی آن نوع هیئت که زمین را مرکز عالم می دانست به هم ریخت إلا اینکه مطلب را طور دیگر توجیه کنیم والله اعلم. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و آرزوی توفیقات روزافزون برای حضرتعالی: هرچند پیش از این هم حداقل در این چند ساله اخیر، حضرتعالی بسیار در باب این امر سخن گفتید و بنده نیز توسط همین پرسش و پاسخها، عرایضی خدمتتان کرده بودم و بسیار از پاسخهای تان استفاده برده بودم، اما حیفم آمد به جهت پرسش ۳۹۲۵۴، باز هم از این مسئله حیاتی امروزمان، سخن نگوییم. آن پرسش، نمونهای از دغدغه و دلهرهای در سطح بسیاری از مردم دلسوز ما، در جریان این حجم سنگین آتش توپخانه خصم دین و ملت علیه اذهان و قلوب آحاد جامعه بود که انصافاً هم انسان ممکن است با دیدن بسیاری از مطالبی که از حنجرههای مختلفی در فضای حقیقی و مجازی اشاعه داده شود [حتی چه بسا از سوی برخی افراد ظاهرالصلاح] و ایضاً کاستیها و چالشهایی که علی الارض هم وجود دارند، در خود فرو رود و بگوید «واقعاً گویا شرایط، تیره و تباه است و به بن بست خوردهایم!». قصد نوشتن این وجیزه هم این نبود که بنویسم در باب ارمغانهای مادی و معنوی این مسیر عظیمی که در طی ۴۶ سال گذشته آمدهایم [ولو به استناد مراجع و دادههای مراکز جهانیای که دل خوشی هم از ما و انقلاب مان ندارند و عزیزانی هم مثل حجت الاسلام راجی در کتبی نظیر دو جلد صعود چهل ساله به آن پرداختهاند] و ظرفیتهای معتنابه کشور و وجود عناصری مانند آیت الله رئیسی (ره) که مشی و عزم شان، تبلور بسیج گری این ظرفیتها و عبور از چالشها و تنگناهایی بود که از آن به فشار حداکثری تعبیر میشد و نه تنها به شکست انجامید بلکه امروز حتی وزیر خارجه آمریکا نیز از پیچیدگی و پویایی مرموز جامعه ایرانی و بی ثمری امتداد سیاست دههها تلاش برای تغییر نظام در ایران میگوید: https://eitaa.com/IMANI_mohammad/5576 غرض اصلی اطاله کلام حقیر، این بود که به بهانه آن پرسش، غُرری از بیانات بسیار مهم دیده بان حکیم انقلاب در ۲۷ مهر ۱۴۰۱ را مرور کنیم که متاسفانه غالباً زود از کنار سخنان این عزیز بدون تدبر لازم، گذر میکنیم و حتی گاهی اوقات، بعنوان جملاتی انگیزشی به آنها مینگریم:
«من درباره همین افق دید و اینکه حالا چگونه بایستی افق دید را تصحیح کرد، عرض بکنم. از اوایل انقلاب اسلامی، غربیها در تبلیغاتشان اینجور وانمود میکردند که نظام جمهوری اسلامیِ بر اثر انقلاب بهوجودآمده، رو به زوال است؛ از همان روزهای اول [میگفتند] رو به زوال است. گاهی میگفتند دو ماه دیگر، گاهی میگفتند یک سال دیگر، گاهی میگفتند پنج سال دیگر؛ زمان معین میکردند! یک عدهای هم متأسفانه در داخل -حالا یا از روی غفلت، بعضیها هم از روی بدخواهی- همین را ترویج میکردند. زمان امام، یک روزنامهای برداشت یک مقاله مفصلی نوشت، به نظرم تیتر هم زدند -از آن تیترهای درشت صفحه اولی- که مضمونش این بود، حالا عینش یادم نیست که خلاصه نظام در حال فروپاشی است! امام آنوقت جواب دادند، گفتند: شما خودتان در حال فروپاشی هستید؛ نظام، محکم و مستحکم ایستاده. نه اینکه حالا چون امام بود و هیبت امام مانع میشد. نه خیر! زمان امام هم میگفتند. بعد از رحلت امام، در سال ۶۹، بعضی از موجهین -آدمهای موجهی هم بین شان بودند؛ چهرههای معروف نظام و موجه که سابقهی کاری هم در نظام داشتند- یک اعلامیهای دادند که نظام در لبه پرتگاه است؛ یعنی همین روزها است که خلاصه قضیّه تمام بشود! کِی؟ سال ۶۹. در سال ۸۲ یک عده از نمایندگان مجلس، نامه نوشتند به بنده؛ یک نامه واقعاً غیر منصفانهای بود، خیلی غیر منصفانه بود. یک چیزهایی را گفتند، یک سؤالهایی از ما کردند که جوابش را خودشان باید میدادند؛ چون هم مجلس دست خودشان بود، هم دولت دست خودشان بود؛ باید آنها جواب میدادند، از من سؤال کرده بودند! آن وقت مضمون آن نامه و خلاصهاش این بود که باید تسلیم بشوید و الا کارتان تمام است! مال سال ۸۲ است. تسلیم نشدیم، ایستادیم و ان شاء الله باز هم خواهیم ایستاد. خب، این کار دشمنان ما بود که مکرر این کار را انجام دادند. آنچه به نظر من در این زمینه ما بایستی نگاه کنیم، این است که ببینیم تحلیل مان از اوضاع چیست؛ تحلیل درست کنیم. دو نظام تحلیلی وجود دارد: یک نظام تحلیلی این است که کار در مقابل هنجارهای همهگیر جهانی، بیفایده است؛ فایدهای ندارد. یک هنجارهای بینالمللی وجود دارد، دولتها بر اساس این هنجارها شکل گرفتهاند، قدرت گرفتهاند؛ آمریکای مقتدر و ثروتمند بر اساس این هنجارها [شکل گرفته]، اروپا همین جور، دیگران همین جور؛ در مقابل این هنجارها بیخود نایستید! از بین میروید. این یک تحلیل. [فقط] امروز هم این را نمیگویند؛ همین طور که عرض کردم، چهل سال است همین حرفها را مرتب دارند میگویند. آن وقت آن کسانی که این تحلیل را میکنند، دیگران را متوهم تصور میکنند! میگویند اینها دچار توهم اند -مثلاً بندهی حقیر؛ در رأس شان خود من-. [میگویند] اینها دچار توهم اند خیال میکنند دارد کار پیش [میرود]. این یک تحلیل. یک تحلیل هم نه؛ تحلیل واقع بینانه است. این تحلیل، واقعیات را میبیند؛ نه فقط واقعیات خوب را، واقعیات بد را هم میبیند. ما هرگز نقاط منفی را انکار نکردهایم. بنده در ملاقاتهای مسئولان، در این جلساتی که ماه رمضانها هست که همه آنها را [دعوت میکنیم]، بیشترین نقاط ضعف را تذکر میدهم؛ در جلسات خصوصی خیلی بیشتر. و توجه به این نقاط ضعف وجود دارد، نه اینکه نیست؛ من بارها گفتهام ما عقبیم؛ در این شکی نیست، اما آن طرف قضیه این است که ما از انتهای قافله، یک حرکت پرشتابی را شروع کردهایم حالا به نزدیکهای جلو رسیدهایم؛ این یک واقعیت است. هنوز به آن جلو نرسیدهایم اما خیلی پیش رفتهایم، باز هم پیش خواهیم رفت. ما در مسائل گوناگون کشور پیشرفت کردهایم؛ در دانش پیشرفت کردهایم، در مدیریتها پیشرفت کردهایم. ضعفها هست؛ بعضی از مسئولین ما، بعضی از دولتهای ما کوتاهیهایی داشتهاند؛ اینها وجود دارد اما حرکت، حرکت انقلاب است؛ پیشرفت انقلاب است. شما نگاه کنید ببینید جمهوری اسلامی چهل سال پیش کجا بود، امروز کجا است؛ بیست سال پیش کجا بود، امروز کجا است. با گذشت چهار دهه میتوان فهمید که کدام یک از این دو تحلیل، واقع بینانه است؛ تحلیل غربگراها و غربیها واقع بینانه است و ما متوهم ایم یا نه، تحلیل انقلاب، واقع بینانه است؛ [و] آنها متوهم اند. واقع قضیه، این است. حرکت انقلاب، حرکت محکمی است؛ شما جوانها یکی از بزرگترین نشانههایش هستید. بعد از گذشت چهار دهه و بعد از این همه دشمنی و بعد از این همه تبلیغات؛ دلیل بهتری از این وجود دارد برای اینکه نشان بدهد آن تحلیل، تحلیل غلطی است و تحلیل درست، تحلیل انقلاب است؟»
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متذکر سخنان رهبر بصیر و زمانشناسِ انقلاب شدهاید، آری! دو تحلیل در میان بوده و هست. و همانطور که در جواب کاربر محترم سؤال شماره 39268 عرض شد بالاخره با انقلاب اسلامی ذیل تاریخی که در مواجهه با جاهلیت مدرن آغاز شده، جریانهای شیفتۀ غرب این حضور را برنمیتابند. ولی به گفتۀ رهبر معظم انقلاب که شما نیز متذکر شدهاید «با گذشت چهار دهه میتوان فهمید که کدامیک از این دو تحلیل، واقعبینانه است». راستی! چرا غرب در نسبت با انقلاب اسلامی، نگران آیندۀ خویش است؟ مگر حضور انقلاب اسلامی چه نوع حضوری است که فرهنگ مدرنیته تحمل حضور آن را ندارد؟ اینجا است که متوجه میشویم به لطف الهی با حضور در انقلاب اسلامی در راهی حاضر شدهایم که نظر به آیندهای ارزشمند و متعالی دارد که همان صراط مستقیم است. صراطی که هر اندازه بیشتر در آن حاضر شویم و ادامه دهیم، بیشتر به آن آیندۀ متعالی که در منظر حضرت زهرای مرضیه«سلاماللهعلیها» بود؛ نزدیک میشویم. بر عکسِ حضور در تاریخی که با فرهنگ مدرنیته پیش آمده که به گفتۀ آقای دکتر رضا داوری اردکانی در کتاب خوب «بلای بیتاریخی و جهان بیآینده» فرهنگ غرب عین بیآیندگی است. موفق باشید
حضرت استاد سلام: طاعات و عبادات تان قبول. التماس دعا. امام خمینی رحمة الله علیه در حدیث بیستم از چهل حدیث در تعریف اخلاص مرقوم داشتند که، عبادت اهل خلوص، نقشه تجلیات محبوب است، و در قلب آنها جز ذات حق واحد راه ندارد، و با آنکه افق امکان، به وجوب متصل، و تجلی ذاتی و دنو مطلق حقیقی برای آنها پیدا شده، و رسوم غیریت به کلی مرتفع شده، با این وصف به تمام وظایف عبودیت اقدام و قیام می نمایند و عبودیت آنها بالرویه و بالتفکر نیست، بلکه عبودیت بالتجلی است. آیا نقش اراده و اختیار ما، که هیچیم ولی مستعد اینکه بتوانیم که بخواهیم، انتخاب در بروز و ظهور صفات و اسماء الهی است؟ همین و بس؟ قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان در نسبتِ وجودی خود و در مقام تکوینیاش تنها و تنها «قبول» است. به همان معنایی که ذات او چیزی جز امکان نیست. حال چنانچه انسان در مسیر نزدیکی به خود و رسیدن به حقیقت وجودی خود تا آنجا جلو آمد و رفع اختیار نمود که تنها با امکانِ ذاتی خود در محضر حضرت محبوب حاضر شد. در اینجا چیزی در میان نمی ماند مگر همان طلب ذاتی و امکان ذاتی که در محضر حضرت حق قرار گرفته است به معنای حضور در میدانِ «فقیر إلی الله». آری! فقیری که جهت فقر او و طلب و تقاضایش به سوی حضرت الله میباشد، آنهم اللهی که «هو الغنیّ الحمید» است. اینجا است که به معنای واقعی کلمه «اخلاص» به ظهور میآید و نتیجه این اخلاص، پیشآمدنِ ظرفیت پذیرش تجلیات غنیّ حمید است تا نهتنها فقر وجودی انسان را به غنای خود بهرهمند میکند، بلکه با حمیدبودن خود جانِ انسان را نسبت به این بهرهمندی شیرین و قابل و پذیرش مینمایاند تا آنجا که ندا سر میدهد:
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا
جانِ دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم
یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من
آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا
آینه خورشید شود پیش رخ روشن او
تابِ نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا
گوهرِ گم بوده نگر تافته بر فرق فلک
گوهریِ خوب نظر آمد و سنجید مرا
نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند
رشکِ سلیمان نگر و غیرتِ جمشید مرا
هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم
بانگِ لک الحمد رسد از مه و ناهید مرا
چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او
باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا
پرتو بی پیرهنم، جان رها کرده تنم
تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا
موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: چرا حتما باید عمل صالح ما همراه با ایمان باشد که در قیامت به آن پاداش دهند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وگرنه آن عمل، عمل صالح نیست. زیرا در تعریف عمل صالح، انگیزه ایمانی و نظر به قرب الهی نهفته است وگرنه عمل خیری خواهد بود که مثلاً از سر دلسوزی انسان گرسنهای را غذا دهد، این عمل، خیر است ولی در راستای قرب الهی انجام نشده است تا به عنوان عمل صالح محسوب شود، زیرا افقی متعالیتر از سیرکردنِ آن گرسنه مدّ نظر آن شخص نبوده، هرچند بالاخره کاری انسانی انجام داده و ارزش خود را دارد. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: در مورد بحث امروز یعنی یک شنبه در جلسه «در راستای بنيانهای حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بين دو جهان» اینکه فرمودید ما در کنار کانت و هگل و هایدگر به میراث فلسفی خودمان توجه کنیم. من به این فکر می کردم که چگونه می توانیم جهان و تمدن را بدون فیزیک بسازیم، زیرا جهان امروز پیش از آنکه فلسفه کانت در موردش سخن گفته باشد فیزیک نیوتن قبل از آن شکل گرفته که کانت وجود را فیزیک دیده و متوجه وجهی جدید از وجود شده است. اگر تقدیر تاریخی ظهور وجود به صورت تکنیک است منهای بلایی که با گشتل سر جهان آمد خبر از آن می دهد برای تمدن نیازمند فیزیک هستیم و قبل از اینکه فیلسوفان راه ساختن تمدن را بدهند فیزیک باید باشد، و به نظرم کانت علت موفقیتش در ساختن تمدن جهانی این بود که پیش از خودش نیوتن فیزیکی پایه گذاری کرد که جهان را به لرزه انداخت، هرچند که معتقدم فیزیک کوانتوم ثابت کرد نگاه فیزیکی نیوتن تنها نگاه فیزیکی به عالم نیست و فیزیک فراتر از چیزی است که نیوتن دیده بود و یک بُعد فیزیک، نیوتنی است، پس خدا مقدمات ظهور تمدنی جهانی را به تعبیری که از هایدگر می فهمم اینگونه رقم زده که به صورت تکنیک متجلی گردد و تکنیک یعنی پشتوانه داشتن فیزیکی محکم. بنده همیشه فکر می کنم شیخ بهایی عزیز که اینقدر روابط مادی و فیزیکی زیبایی می دانسته و نمونه اش به قول شما این اصفهان زیباست چرا مثل نیوتن فیزیک ننوشت و اگر نوشته بود شاید ما امروز تکنیک دیگری به ظهور آورده بودیم، و شاگردش ملاصدرای عزیز که همه ما در فهم هستی مدیون ایشان هستیم می توانست مانند کانت تمدنی بر مبنای فیزیک و نحوه ساختن آن به ما بگوید. اشکال بنده این هست ملاصدرا برای ساختن تمدن جهانی بدون فیزیک متناسب با فلسفه خودش آنچنان که کانت داشت فقط تمدنی که بیان می کند در حد نظری باقی می ماند و نمی تواند بروز و ظهور پیدا کند. ما امروز با ملاصدرا از حیث نظری و تفکر در درک هستی از مادی و مجرد و برزخ و قیامت بسیار جلو هستیم و غرب در فلسفه ذره ای درک در این مسائل ندارد، اما در ساختن تمدن، بسیار عقبیم و دلیلش این هست که فیزیکی که امثال شیخ بهایی باید بیان می کردند ارائه نشد و جهان که دیر یا زود تکنیکال می شد با فیزیک نیوتن امروز به این وضع افتاد. ما برای ارائه تمدنی که صدرا قرار است به ما ارائه کند اول از همه نیازمند فیزیک هستیم اما نه فیزیک نیوتنی که باز در عالم فلسفه کانت باقی می مانیم. مشکل دوم ما چشم سوبژکتیویته ماست که جهان را همواره سوبژه می بینیم و وجود را چیزی جز سوبژه درک نمی کنیم. سوبژه آیا راه رسیدن به الثیاست یعنی بدون سوبژه امکان درک وجود تکنیکی که قرارست ظهور کند فراهم می گردد یا نه؟ اگر قرار نیست درک شود چگونه تمدن بدون سوبژه ساخته می شود؟ کانت به ما یاد داد که ابژه و ماهیت بیرونی قابل شناخت نیست مگر اینکه در ذهن من به سوبژه تبدیل گردد و بعد به ابژه بیرونی درآید و این ابژه دوم قابل شناخت است پس طبیعی است بشر چیزی از عالم هستی جز مهندسی شناختی ندارد، چون ابژه قابل شناختش همان سوبژه ای است که ذهنش ساخته و ابژه اولیه صرفاً ماده ای بود که حقیقتی نداشت جز مصالح سوبژه ذهنی من تا به صورت ابژه ثانویه درآید. جهان ما پر از سوبژه است و چشم من چیزی جز سوبژه شناسایی نمی کند، آیا لازمه الثیا و آشکار شدگی وجود سوبژه است چون تکنیک راهی جز این ندارد، اینکه نقص فکر کانت بی اهمیتی به ماهیت ابژه اولیه است باید هرطور شده برطرف گردد ولی ظاهراً اینکه جهان و تمدن که لازمه آن تکنیک است بدون کانت ساخته نمی شود، مشکل من با ملاصدرا این است چگونه می خواهد تمدنی جهانی بسازد بدون اینکه اولا فیزیک نداشته باشد و ثانیا سوبژکتیو مثل کانت نگاه نکند؟ مگر بگوییم تمدن آینده چیزی است فرای چیزی که ما از تمدن جهانی میفهمیم که فعلاً چون مصداقی از آن سراغ نداریم مجبوریم در مورد آن سکوت کنیم و نمی توانیم واقعاً بگوییم جهان و تمدن آینده آن دقیقا چیست و چگونه ساخته می شود. بنده فکر می کنم خداوند آخرین ظهور خود را در آخرالزمان به صورت تکنیک رقم زد هرچند چون به دست بشری افتاد که اهمیت تکنیک را فهمیدند ولی منکر وجود مطلق بودند، لذا گرفتار گشتل شدند و هرچند به تعبیر هایدگر این گشتل نیز تقدیر تاریخی بود و گریزی از آن نبوده ولی گشتل یعنی می توانست این ظهور وجود جور دیگری هم باشد و الزامی نیست که تا ابد تکنیک اینگونه واقع گردد، لذا آخرین ظهور وجود تبدیل به تمدن جهانی گردید تمدنی که قرار است حجت آخر خدا جهانی رقم زند و ظاهراً این قیام امام زمان بدون ظهور وجود به صورت تکنیک قابل رقم خوردن نبوده چون همه بشر باید در وسعت زمین همدیگر را می یافتند و این جز به تمدن جهانی امکان نداشته و این تمدن هم در جهانی شدن بدون تکنیک ممکن نبوده، و تکنیک هم بدون فیزیک ممکن نبوده، پس فیزیک نقش اساسی در جهانی شدن تمدن دارد. ما بدون فیزیک چگونه با صدرای عزیزتر از جان روحی فداه می توانیم تمدن بسازیم؟ سعی امروز بنده در بیان این مطلب بود کمکم کنید لطفاً، چون مدتهاست هرچه سعی می کنم تمدن صدرایی را در بیان صدراییان پیدا کنم، ناامیدتر از قبل می شوم، گویی شما در این جلسه و جلسه قبلی که بحث سوبژه را مطرح کردید راهی می خواستید بگویید، ولی من می خواهم ببینم شما قبول دارید که جهان تمدنش بدون فیزیک ساخته نخواهد شد؟ پس قبول کنیم از دل این صدرا آن تمدن که از روی کاغذ بیرون بیاید به راحتی نه به صورت کلی، بیرون نمی آید ولی طبیعتا ما همچنان در گشتلی که کانت و هگل و نیوتن برای ما ساختند باید به سختی ادامه دهیم تا دست تقدیر منجی ای برای ما ارسال کند و ما را از زندان گشتل رها کند. در مورد موضوعی که فرمودید که جریان قلدری اجازه نداد صدرا نمایش پیدا کند و یا سرخپوستان آمریکا را قلع و قمع کرد درسته ولی با زور نمی توان جلوی تفکر را گرفت و ملاصدرا هرچند دویست سال بایکوت بود ولی بالاخره آقا محمد بیدآبادی و ملاعلی نوری از این بایکوت خارجش کردند، تفکر و نور را نمی توان برای همیشه مخفی کرد بالاخره طلوع می کند، مشکل اینجاست که ظاهراً ملاصدرای ما مانند کانت فیزیک ندارد که تمدن خود را بتواند بسازد، و تمدن ملاصدرای ما بیشتر ملکوتی است هرچند اصرار بر عمران دنیا دارد ولی به ما مثل کانت نمی گوید چگونه این جهان را بسازیم، حالا یا مسئله برایش حل بوده یا واقعاً خودش هم نمی دانسته و کلی می دانسته بدون عمران دنیا آخرتی هم نیست. جهان صدرا در عین زیبایی و دوست داشتنی بودن دور است و در دسترس نیست کجاست این جهان که مرا از جهانی که کانت بر آن غلبه کرده نجات دهد؟ من این صحبتها را با شما در میان گذاشتم چون می دانم می فهمید من چه می خواهم بگویم و من هیچ علاقه شخصی حتی به اندازه یک دانه جو در قلبم به کانت ندارم ولی تمام قلبم پر از ملاصدراست چنان که دوست دارم در او ذوب گردم ولی این سوال مدتهاست من را مشغول کرده و در بحث امروز و هفته گذشته شما برایمان تشدید شد و چون بیانش در جمع سخت و باعث سوء تفاهم هست نمی خواستم بیان کنم و وقت جلسه را بگیرم ولی شما بگویید اگر فیزیک نه پس چگونه تمدن را بسازیم در عین اینکه تماما به فیزیک نیوتن انتقاد شدید دارم و معتقدم کوانتوم راهی باز کرد که به ما فهماند جهان نیوتنی نیست. عذرخواهم از اطاله کلام، حلال بفرمایید...
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این گفتگو را نهتنها به فال نیک میگیرم، حتی معتقدم توجه به امری است که آینده را برای ما معنا میکند. از این جهت اجازه بدهید بحث در حدّ یک گفتگو بدون آن که گمان شود حرف، تمام شد؛ بماند. زیرا در این صورت نه جنابعالی دغدغه آن را دارید که همه سخن خود را نفرمودهاید و نه بنده نگران آن هستم که حقّ مطلب را نسبت به نکاتی که شما فرمودهاید، ادا کرده باشم.
در مورد اینکه علم فیزیک مبنای تمدن جدید است، هیچ بحثی نیست ولی حتماً در جریان سخنان هایدگر در مقاله «پرسش از تکنولوژی» هستید که چه اندازه نسبت به علم فیزیک به عنوان یکی از علوم دقیقه، گلهمند است مبنی بر آنکه نگاه فیزیکی به عالَم، جهان را جهان ریاضی میداند و بنا دارد آنچه را که میخواهد از جهان بیرون بکشد. که بنده مثال چاه عمیق را در مقایسه با قنات زدم. زیرا ما در قنات، نسبتمان را با طبیعت حفظ میکنیم و در ساختن جهانی که امکان زندگی در آن هست، تلاش میکنیم و عملاً در اینجا با روحیه بشر جدید، تمدن دیگری به ظهور خواهد آمد. تمدنی که شیخبهائیها بنای ساختن آن را داشتند. مشکل، همانطور که عرض شد تهاجمی بود که از طریقهای مختلف به ما شد و انقلاب اسلامی با بهخودآمدنی که بیرون از جهان بشر جدید نیست، بنا دارد تمدنی را مدّ نظر آورد که از ظرائف روحی بشر جدید و عالم وجود در آن غفلت نشود. با توجه به بشری که در تمامیت ابعاد خود حتی سیر «من الحق فی الحق الی الخلق» را با اُنس با طبیعت به عنوان آینه خدا در خود تجربه میکند. اینجا است که تصور بنده آن میباشد که جناب صدرا در همان فضای تاریخی که جناب شیخ بهائی بنا دارد جهان خود را بسازد، حاضر میشود و به صنعت و هنر نظر میکند تا جهانی بسازد که در عین آنکه یک تمدن به حساب میآید، اولاً: از هستی انسان در نسبت با هستی مطلق غفلت نشود، که همه مشکل جهان مدرن است و پدیدآمدن نیهیلیسم. و ثانیاً: انسان را در حضور در جهان، گرفتار توهّمات رومانتیک نکند. و گمان بنده آن است که هایدگر بزرگ، به عنوان اندیشمند منتظر و آمادهگر، به دنبال چنین جهانی و چنین انسانی و چنین حضوری بود.
البته نکته بسیار خوب شما در رابطه با ابژهکردن آنچه در عین حال سوبژه است، جای گفتگو دارد. گویا بتوانیم در عین ابژهکردن جهان در راستای سوبژه خودمان، نسبتی با هستی برقرار کنیم که در آن صورت سوبژه ما صورتی از حقیقت باشد در افقی که هستی گشوده نسبت به هستی انسان به ظهور میآورد. البته بحث، همچنان ادامه دارد و باید امیدوارِ حضورِ والاتری در نسبت با چنین گفتگوهایی باشیم. موفق باشید
سلام استاد گرامی: آیا دختر خانمی که اهل نماز و حجاب است اگر ولی فقیه را قبول نداشته باشد میشود به ایشان گفت شما کافر هستید؟ کلا چطور باید با این افراد صحبت کرد چون خودشان هم دنبال حقیقت هستند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً نباید چنین افرادی را کافر محسوب نمود. زیرا اساساً مانند بسیاری متوجه این امر نیستند که لازمه دینداری در زمان غیبت تبعیت از ولیّ مسلمین است. إنشاءالله باید به مرور متذکر این امر بشوند که در زمان غیبت برای قرارگرفتن ذیل ولایت الهی با توجه به برکاتی که دارد، قرار گرفتن ذیل ولایت ولیّ امر است. موفق باشید