بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32504

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: من استاد دانشگاه هستم و مدتی است که با یکی از همکارانم در خصوص «معیارهای توسعه» بحث می کنم. ایشان معتقد است تنها معیارهای قابل قبول برای توسعه همان معیارهای نوشته شده توسط غربی ها است و من معتقدم پیروی از این معیارها انسان را به سعادت نمی رساند. از استاد طاهر زاده خواهش می کنم اگر کتابی در نقد معیارهای توسعه غربی هست به من معرفی کنند. البته اگر منبعی باشد که از متفکرین غربی در آن مطالبی در این خصوص باشد بهتر است، با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله، مسئله‌ بسیارمهم و قابل تأمّلی است و ما در شرایط تاریخیِ حساسی هستیم که آینده خود را چگونه انتخاب کنیم. از آن‌جایی که مواجهه با عقل غربی باید مطابق سنت‌ها و هویت تاریخی ما باشد، به راحتی نمی‌توان یک نظر داد و در آن متوقف شد. پیشنهاد اولیه ما مطالعه کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع جهان بین دو جهان» است که روی سایت هست. موفق باشید

32420
متن پرسش

با عرض سلام و ادب واحترام خدمت استاد عزیز و بزرگوار: استاد عزیز می‌توان با توجه به روایت زیر، گفت این دو مرحله درخواست ایرانیان برای حق خود همین مسئله هسته ای و برجام است؟ قبل از ظهور، انقلاب و حکومت در ایران تشکیل خواهد شد که هدف اصلی خویش را زمینه سازی برای حکومت جهانی امام عصر می‏‌داند (و لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُم). و در مواجهه با دشمن، دو مرحله حق خویش را طلب می کنند (يَطْلُبُونَ الْحَقَّ ثُمَّ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ) اما دشمن حق ایرانیان را به رسمیت نمی شناسد (فَلَا يُعْطَوْنَهُ). در مرحله سوم، ایرانیان وقتی ممانعت دشمنان در استیفاء و طلب حق خویش را درک می‏‌کنند (فَإِذَا رَأَوْا ذَلِك‏)، این‌‏بار حق خویش از راه قدرت نظامی طلب خواهند کرد (سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِم)؛ و دشمن، مجبور به قبول آن خواهد شد (فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ) لکن ایرانیان به دلیل تغییر معادلات جهانی از جمله وقوع واقعه هرج الروم از پذیرش حق خویش - علیرغم اصرار بر اخذ حق در دو مرحله قبلی - سرباز خواهند زد (فَلَا يَقْبَلُونَه) و در مقابل آماده جنگ نهایی و سرنوشت ساز با دشمن در فلسطین در آستانه ظهور خواهند شد. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مواردی که می‌فرمایید می‌تواند امکان تطبیق با وضع تاریخی موجود داشته باشد و می‌تواند نداشته باشد. عمده آن است که بدانیم وقتی حرکتی توحیدی شروع شد و دشمنان حقیقت کار را به مقابله با آن حرکت کشاندند حرکتی که پشتوانه مبنایی و معرفتی آن سالک عارفی چون حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»می‌باشدو موحدینِ زمانه برای تحقق آن توحید تا مرز شهادت جانفشانی کردند، حتماً آینده از آنِ حرکت توحیدی است به حکم آن‌که همان شهدا پس از شهادت‌شان با آن نوع حیات تاریخی که نصیب‌شان شد «يَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ» (آل‌عمران/۱۷۰ ) آن‌ها خبر از پیروزی آن حرکت در آینده‌ای می‌شوند که مربوط به آن حرکت است و از این جهت بصیرت رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» که منوّر به بصیرت قرآنی است آن‌چنان تأکید دارند که آینده از آنِ نهضتی است که شروع شده. موفق باشید      

31950

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب: استاد گرامی سوال بنده در مورد اختیار انسان و تقدیر الهی است. به نظر من تقدیر انسان را خدا نوشته و چینش شده و طبق آن پیش می‌رود و اصلا قابل تغییر نیست. چرا امام علی علیه السلام می‌دانستند که در محراب ضربت می‌خورند ولی باز به مسجد رفتند چون مقدر این بود که در فلان زمان و فلان مکان امام شهید شوند. زمان ظهور و یاران امام زمان ارواحنا له الفداء و وقوع قیامت همگی در چینش خدا کاملاً مشخص است قابل تغییر نیست. در کل وقایع عالم تا قیامت چینش شده و قابل تغییر نیست. پس سرنوشت زندگی هر انسانی هم معین شده و قابل تغییر نیست. چگونه انسان رویای صادقه می بیند چند روز بعد محقق می‌شود چون در تقدیر و برنامه الهی از قبل چیده شده که چه اتفاقاتی در زندگی هر انسانی پیش بیاد. در نتیجه اختیاری وجود ندارد همه چیز طبق برنامه الهی پیش می رود. مدیر عالم خداوند متعال حتما برای کل عالم برنامه دارد و طبق آن پیش خواهد رفت. در مورد انسان هم همینطور برنامه دارد. در اصل هر انسانی مادرزاد بهشتی یا جهنمی خلق شده است و نمی شود تغییر داد. ما باید فقط زندگی کنیم و منتظر مقدرات الهی باشیم. در واقع من مسئله لا جبر و لا تفویض با امر بین الامرین را قبول ندارم. بلکه انسان بخواهد یا نخواهد بهشتی یا جهنمی خلق می‌شود طبق برنامه الهی. مگر می‌شود خداوند عالم جهان و زندگی انسان را بدون چینش پیش ببرد و حوادث اتفاقی پیش بیاد و مطابق برنامه نباشد. حتی جایگاه دعا هم در این عالم به این صورت است که خود دعا هم جزء مقدرات الهی است یعنی تقدیر ما این بود که کار ما با دعا حل شود واگر مقدر نباشد با دعا هم مشکل انسان حل نخواهد شد. مثلاً کسی که در تقدیرش بچه دار شدن نباشد اگر هزار بار دعا کند و دکتر و درمان برود بچه دار نخواهد شد چون خدا نخواسته و برای او در برنامه الهی چینش نشده است. استاد گرامی می‌خواستم بدانم کجای این نوع تفکر من غلط است چون ذهنم را خیلی مشغول کرده است. بسیار تشکر از لطف شما. عذر می‌خواهم که وقتتان را گرفتم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر جزوه «جبر و اختیار» که در سایت هست را مطالعه فرمایید بهتر می‌توانید سؤالات خود را مطرح کنید. زیرا می‌توان بین تقدیر و اختیار جمع کرد. https://lobolmizan.ir/leaflet/181 موفق باشید

31882

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرانقدر: چندی است پیرامون راه اندازی مدرسه ای تحت عنوان مدرسه تراز که در برگیرنده تمامی ابعاد مورد نیاز برای یک انسان در قالب دانش آموز باشد. نیازمند معرفی منابع اعم از کتاب و مقالات مورد تایید هستم که حجیت شرعی داشته باشم و در مسیر بتوانم محکم و ثابت قدم پیش بروم. توصیه شما رجوع به چه منابعی است؟ ضمنا نظر شخص شما را نسبت به کتاب تئوری انتخاب دکتر ویلیام گلسر می‌خواستم جویا بشم که محتوای ارائه شده از نظر شما مورد تایید است؟ ممنونم از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. منبع اصلی در این مورد قرآن است که با رجوع به تفسیر «المیزان» جواب خود را می‌یابید و حقیقتاً در موضوعی که بنا دارید وارد شوید، باید کاملاً با مطالب تفسیر المیزان آشنا باشید. ۲. در جریان کتاب مذکور نیستم. موفق باشید

31525

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: دو سوال از محضر استاد داشتم: ۱. اندیشمندان اسلامی که دارای نظام فکری در حوزه تربیت هستند چه کسانی هستند؟ ۲. سیر مطالعاتی آثار این اندیشمندان، برای بدست آوردن این نظام فکری، صرفا در حوزه تربیت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در اندیشه اسلامی بیشتر روی اخلاق تأکید می‌شود که عملاً همان تربیت به حساب می‌آید و بحمدلله کتاب‌های اخلاق کم نداریم. در این رابطه می‌توان نظام فکری خود را شکل داد. موفق باشید

31237

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آیه الله جوادی حفظه الله می‌فرماید که بخشي از كارهاي ما به علم و انديشه برمي‌گردد بخشي از كارهاي ما هم به انگيزه و عمل برمي‌گردد در درون ما دو متولّي وجود دارد كه يك متولّي يك شأن از شئون جان ما مسئوليّتش تصوّر و تصديق و قضاياي علمي است بخش ديگر مسئوليّتش درباره اراده و عزم و قصد و جزم و اخلاص و نيّت و امثال ذلك است. سپس انسانها را به ۴ دسته تقسیم می‌کنند: عالم با عمل و بی عمل، جاهل با اراده و بی اراده مورد سوال بنده قسم دوم هست یعنی كساني كه بخشهاي ادراكي آنها قوي است يعني چشمشان سالم است گوششان سالم است ولي دست و پاي آنها فلج است يا بيگانه آمده اين دست و پا را بست اين شخص مار را مي‌بيند عقرب را مي‌بيند ولي قدرت فرار ندارد چون آنكه بايد فرار بكند دست و پاست كه بسته است. حال سوال بنده که با وجود دنبال کردن مباحث، به نتیجه نرسیده ام این است که چنین افرادی که علم و حواس دارند اما به قول استاد دست و پایشان بسته است و اراده ی فرار از گناه را ندارند چه کنند؟ علم را می‌توان یاد گرفت یا به دیگری یاد داد ولی فردی که می‌داند اما توان فرار و اراده قوی ندارد، او باید چه کند؟ ممنونم از صبرتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرضی که می‌فرمایید با توهّم همراه است زیرا هر انسان در هر حال یا این یا آن نیست بلکه جمع آن دو است تا امکان ترجیح یکی برای دیگری برایش باشد هرچند ممکن است یکی از آن ابعاد، شدت بیشتری داشته باشد ولی دست بسته نیست. موفق باشید

31186

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد عزیز سلام: استاد به نظر شما چقدر این نوع نگاه درست است که؛ چه از لحاظ فردی و چه از لحاظ اجتماعی، انسان همیشه به راه و روشی مایل شده و فقط آن‌را انتخاب می‌کند و مرحله بعد خداوند حاصل آن انتخاب را چه از لحاظ فردی و چه اجتماعی که فضای کلی تاثیر گذار بر انتخاب بعدی شخص است را شکل می دهد که حالا آن فضای کلی شکل داده شده در خارج و داخل انسان که بر تصمیم و انتخاب بعدی او تاثیرگذار است را خداوند یا به جهت تنبیه و برگشت به راه اصلی یا به جهت ارتقا فرد شکل می دهد. چون فقط خداوند است که به جهت علم به همه ابعاد وجودی من، می داند که بعد از انتخاب اول من چه فضایی را در اطراف من شکل دهد که من با انتخاب بعدی در جهت تنبیه و برگشت یا ارتقا حرکت کنم و بیهوده مسیر نپیماییم. حال در موضوع ظهور امام زمان (عج)، با توجه به انتخابی که روح کلی جامعه داشته، شرایط امروز ما از گرفتاری به مدیریت لیبرال سکولار در بخش اجرایی کشور و یا گرفتاری به داعش و... در منطقه و مدرنیته و... در جهان، فضای کلی ساخته شده توسط خدا و حاصل انتخاب های اول ما است که خداوند جهت تنبیه و برگشت به جهت اصلی یا ارتقا ما برای ما ساخته، شاید بتوان گفت که فقط حکیمان امروزه می توانند بدانند که با توجه به انتخابهای اشتباه ما و با توجه به اینکه خداوند انتخاب گری را از انسان نمی گیرد و او را آزاد آفریده، هیچ سناریویی بهتر از وضع موجود جهان برای آگاه کردن انسان به وجود صاحب الزمان نیست، با خاک و کود و آب و... داعش و غرب فقط گُل در تعادل صاحب الزمان در جانها و در انتخابهایمان سر بر می آورد. حال می توان گفت که همواره انسان در تاریخ ظرف تقاضایی رو برای خود ساخته که این ظرف همواره با باران جواب ایجاد گزینه های برتر برای رفتن ادامه مسیر توسط خداوند پرشده. حال شاید بتوان این را گفت که جهت کلی و انتخاب های اساسی تاریخ را خداوند مثل رودخانه هایی کنار هم ساخته و حیطه کارکرد انتخاب انسان فقط انتخاب بین گزینه هایی است که خدا برای ما قرارداده است و انسان باید هنر انتخاب رودخانه ای که آن‌را به هدفی که خدواند برای او از ازل تدبیر کرده و هماهنگی تکوین و تشریع است سریع تر و راحح تر برساند را داشته باشد. به نظرم آن ظرف تقاضایی که باید از جانب انسان بسوی اراده اصلاح جهان توسط خدا دراز شود، ظرفی است که حاصل تغییر در جان انسان و صرفا نحوه انتخاب ماست وگرنه شرایط را که خدا پدید می آورد و تغییر در انتخاب ما هم حاصل عبرت گیری از گذشته ی ماست، فقط بحثی که اینجا برایم نیمه تمام است اینکه چرا ما عبرت نمی‌گیریم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی را مطرح فرموده‌اید. آری! برای درک سنت‌های جاری در عالم و در هر زمان، حکمت نیاز است تا در بستر حکمت، متوجه سنت‌ها باشیم. عرایضی در رابطه با نکاتی که در ابتدای سخن خود فرموده‌اید تحت عنوان «معنای حضور در جهان بین دو جهان و انسان آخرالزمانی» در کانال «مطالب ویژه» شده است. خوب است نظری به آن مطلب داشته باشید. موفق باشید

31096

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد، خدا قوت! استادجان، میگم سلسه مباحث عصر جدید با محوریت شهید آوینی عزیز تا جلسه ی ۶ بیشتر در آرشیو صوتی نیست، این جلسات به فضل الهی ادامه پیدا می کند یا نه؟ بنده انصافا از این سلسله جلسات استفاده کردم و لذت بردم. زیرا در شناخت این متفکر عزیز و آثار ایشان این جلسات خیلی کمک کننده هست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ادامه آن به جهت حضور ویروس منحوس کرونا پیش نیامد. امید به خدا که آینده چه پیش می‌آید. موفق باشید

30153

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: بزرکواری می‌فرماید که کثرت فرشتگان اعظم یعنی ۴ فرشته مقرب کثرتی حقیقی نبوده بلکه یک حقیقت است که به اعتبار فعلی که از او صادر می‌شود ۴ مفهوم برای آن یک حقیقت اعتبار می‌شود چرا که عالم معنا عالم وحدت است نه کثرت. نظر جنابعالی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! یک مقام است که به اعتبار محل تجلی، چهار گونه ظهور دارد. اگر محل تجلی، قبول علم بود، حضرت جبرائیل‌اند که ظهور می‌کنند و اگر محل قبض بود، حضرت عزرائیل‌اند که ظهور می‌کنند. موفق باشید

27699

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیزم قبول باشه، استاد لطفا بنده را تو این زمینه راهنمایی کنید. استاد به گمانم بحث جهاد فقط جهاد به معنی خاص دفاع مقدس تا قبل از کرونا در بحث فرهنگ مطرح بود یادمه یه وقت که ابتدای کلاسهای امثال شما و شما بودم بیشتر وقتی با شهدا و مباحث شهدا و راهیان نور مرتبط می‌شدم آن احساس حضور را درک می‌کردم و می‌کنم ولی شاید اینکه اکثر افراد اینطور هستن شاید کمبود کار فرهنگی تو بحث جهاد شاید باشه در صورتی که روایات راجع جهاد زیاده مثلا تازگی این سوال برا بنده پیش اومده که چرا من وقتی مثلا دارم راجع به مباحث علمی که در روایات هست مباحثه علمی جهاد هست احساس حضور در جهاد نمی‌کنم یا مثلا آقایی که برای خانوادش تلاش میکنه و.. چرا این حس حضور در جهاد برا فرد نیست ضمن اینکه به نظرم نباید اون بحث دفاع مقدس حذف شه. استاد به نظرم میرسه نسل جدید از عمق وجود دوست داره با بحث جهاد مرتبط شه یه بار هم دفتر رهبری بحث راجع به فرهنگ جهاد داشت اگر درست فهمیده باشم. استاد اگر بخوام بیشتر راجع به جهاد مطالعه کنم چه باید کرد با توجه به بحث حماسی بودن جهاد و اینکه مثل کرونا افراد میخان خود را در عالم جهاد حس کنن شاید از ظرفیت بحث جهاد در ارتباط به عالم بالا کم بهره برده شده. متشکرم استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به جهانی که با انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده شده است، فکر کرد تا هر قدمی در راستای حضور در آن جهان برمی‌داریم، در حکم جهاد فی سبیل اللّه احساس شود. خوب است به جواب سؤال شماره‌ی ۲۷۶۹۴ سری بزنید. موفق باشید

27113
متن پرسش
سلام: در خصوص ارتباط علم اعصاب و آناتومی مغز با علوم معرفت نفس سؤال داشتم. مغز انسان دو نیمکره مغزی چپ و راست دارد. هر نیمکره تا حد زیادی به اعمال بدنی مخالف آن مرتبط است. نیمکره چپ دست و پای راست و سمت راست میدان دید و غیره و نیمکره راست دست و پای چپ و سمت چپ میدان دید و غیره را اداره می کند. در اغلب مردم توانایی تکلم اصولاً در نیمکره چپ است. ارتباط بین دو نیمکره مغز انسان، توسط ماده ای به اسم جسم پینه ای برقرار می شود. در برخی موارد مثل بیماری صرع، این ارتباط با جراحی برداشته می شود. گفته شده که در اثر این کار، اختلالاتی رخ می دهد. مثلاً اگر یک جسم را به چشم چپش نشان دهیم (چشم راستش نبیند) نمی‌تواند اسمش را تلفظ کند، چون تکلم در نیمکره چپ است ولی چیزی که دیده در نیمکره راستش قرار گرفته. به نظر می‌رسد این مسأله با وجود فقط یک درک کننده در بدن تناقض دارد، و این گونه تصور می شود که آن چیزی که خود واحد تصور می کنیم، منوط به اتصال سالم دو نیمکره و در نتیجه امری مادی است. این تناقض ظاهری چگونه توجیه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «معرفت نفس» در این ساحت، حضور دارد که می‌یابد آن کسی که خود را و بدن خود را احساس می‌کند، امری است که در فلسفه به آن نفس ناطقه می‌گویند و می‌یابد که بدن او با تمام ابعادش، ابزارهای نفس ناطقه است. موفق باشید

26795
متن پرسش
سلام علیکم: آیا نمی توان هر علمی را از آن جهت که واقعیت را نشان می دهد اولا و هر واقعیتی هم بالضروره مخلوق خداوند است ثانیا و خود علم هم به الهام الهی در قلب عامل وارد می شود ثالثا، دینی دانست؟ آیا می توان حال تقسیم علوم به دینی و غیر دینی را از اساس انکار نمود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بر این مبنا باشد که شما می‌فرمایید، درست است. ولی وقتی انسان مدرن از ابتدا بر اساس هوس خود سعی می‌کند استعدادهای طبیعت را در اختیار بگیرد، قضیه فرق می‌کند. در جلسات مباحث «عقل تکنیکی» این موضوع تا حدّی روشن شد. موفق باشید

26524
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می توانیم انقلاب اسلامی را بین الطلوعین تاریخ بدانیم و بیان کنیم وضعیت کنونی ما شبیه همان وضعیت بین الطلوعین و به اصطلاح لحظه گرگ و میش است که شاید هنوز تاریکی سیطره دارد و نور طلوع نکرده اما جلوه صبح و بارقه های آن به ظهور آمده و افق پیش رو بسمت روشنایی است؟ آیا با وجود همه کاستی ها و حتی رفتارهای ناقض شریعت فی المثل در پوشش ویژه جوانان و آمارهای بزهکاری های و مشکلات اجتماعی و مفاسد اقتصادی یا حتی برخی رویکرد های به ظاهر بدور از شرایع دینی، اما انقلاب ما بارقه ها و آیاتی از طلوع صبح دولت یار را به ما نمایان می کند و این را به ما مژده می دهد همانطور که زمان شروع و بعثت انقلاب، علیرغم جو غالب جهانی که گرایش به سمت انقلابهای اومانیستی و نظم نوین جهانی و انقلاب هایی با جاذبه جنسی کاذب بود انقلابی الهی طلوع کرد، آینده هم بر خلاف خیل پیش بینی ها، تداوم این نهضت و تشکیل امت واحده مهدوی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم این‌طور فکر می‌کنم و معتقدم با فروریختن ابهت استکبار و ارتجاع، جهتِ افراد جامعه به‌کلّی تغییر می‌کند. موفق باشید

25635

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: ببخشید در کتاب انسان از تنگنای بدن، در قسمت چگونگی ادراک فرموده اید: مسلّم است كه نفس چيزهايي را ادراك مي كند كه بدن و قواي موجود در بدن از آن متأثّر مي شوند، ولی اگر دقّت شود حقيقتاً معني ادراك اين است كه نفس با نيروي خلّاقه ي خود، صورتي شبيه صورت موجود در خارج، در ذات خويش «خلق» مي كند كه اين صورتِ خلق شده توسط نفس، مناسب است با آن صورتي كه چشم از آن صورت، تصویر برداري كرده است. در واقع نفس آن صورتي را درك مي كند كه خلق كرده است. چرا بجای لفظ انشاء از لفظ خلق استفاده کرده اید؟ چون صورت را نفس درون خود انشاء می کند! مگر خلق مربوط به عالم ماده و تدریجی نیست؟! ببخشید، التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. حتی جناب ملاصدرا واژه‌ی «ابداع» را به کار می‌برند زیرا خلق، به معنای «اَلَّفَ» یعنی جمع‌آوری است و در عالم معنا، جمع‌آوری معنا نمی‌دهد. موفق باشید

25463
متن پرسش
با سلام: شما نمی دانم منظور مرا درک کردید یا نه که پاسخ من را با سوال دادید (شماره سوال: ۲۵۴۵۰ تاریخ ارسال: چهارشنبه ۸ آبان ۹۸ آخرین تغییر: پنجشنبه ۹ آبان ۹۸ موضوع: پرسش و پاسخ، با سلام چرا در خواب با وجودی که معرفت ما حضوری است حضور حضرت حق را در صورت های خواب شهود نمی کنیم؟ باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا اگر معرفت، حضوری شد باید حضور حق مشاهده شود؟ موفق باشید) شما می فرمایید: از طیق معرفت نفس به معرفت الله می رسیم. می فرمایید: از درک وجودی خودم به درک وجود (الله) می رسم. حال که در خواب من بنا بر نقل شما که با وجودم سروکار دارم چرا این وجود (الله) را درک (شهود- حضور) برایم انجام نمی شود؟ چرا در خواب حس توحیدی در صورت های خواب ندارم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد مگر با درک وجودِ خود به صورت حضوری، باید درک وجودیِ حضرت حق به صورت حضوری در میان آید؟! آری! همان‌طور که در مباحث «صرف‌الوجود» سال‌های پیش بحث شد اگر این درک وجودی از خود را کامل کنیم و به صورت حضوری و قلبی متوجه‌ی عین ربط‌بودنِ خود نسبت به حضرت حق بگردیم، آن وقت است که در منظر جان خود نورِ حضرت حق را می‌یابیم. این فرق می‌کند که در محدوده‌ی معرفت نفس، که خود را به عنوان موجودی مجرد احساس می‌کنیم؛ آن حالت پیش آید. این اولِ کار است. موفق باشید 

33613
متن پرسش

سلام بر استاد گرامی: امیدوارم سلامت و همچنان پر انرژی در راه انقلاب اسلامی و دفاع از آرمانهای آن باشید. استاد عزیز مطلبی در مورد ریشه آشوب ها و اغتشاشات اخیر در کانال پیام رسان ایتا نوشته ام. اگر زحمتی نیست نظر شریفتان را مطرح فرمایید. ممنون و متشکرم. مطلب: یکی از دوستان مطلبی در مورد ریشه اغتشاشات و آشوب‌های اخیر جوانان و نوجوانان دهه هفتادی و هشتادی نوشته بود. به ذهن اینجانب نیز رسید که مطالبی را برای تحقیق و بررسی در ریشه های این آشوب ها و اغتشاشات مطرح کنم. در نظر بنده برای یافتن ریشه‌ی این آشوب ها باید بین دو امر تفاوت قائل شویم و هر کدام را جداگانه بررسی کنیم. امر اول فاعلیت فاعل است که باید بررسی شود چه کسانی یا چه عواملی منجر به این آشوب شده اند و با چه ابزاری آتش آور معرکه در این آشوب و آشوب های قبل بوده اند. و برنامه‌ریزی قبلی آنها برای رسیدن به یک آشوب چیست؟ امر دوم قابلیت قابل است که باید بررسی شود جوان و نوجوان دهه هشتاد و هفتادی در چه شرایطی است که این قابلیت را دارد تا عوامل بیرونی در درون او اثر بگذارد و او را وادار به شرکت در اغتشاشات و آشوب ها کند. در این پست به قابلیت درونی دهه هشتادی و هفتادی پرداخته می‌شود و ان‌شاء‌الله در پست دیگری در مورد عوامل بیرونی نکاتی مطرح خواهد شد. ریشه های درونی مطرح شده در ذیل به صورت عبارت های کوتاه نوشته شده و امید است که دوستان در مجالس خود به صورت مفصل مورد بررسی قرار دهند. ♦️ ریشه آشوب های خیابانی در حسرت و عقده زندگی لاکچری است که سالهاست توسط رسانه ها و خصوصا اینستاگرام، در ذهن و خیال هر کسی تصویر سازی شده است، و نرسیدن به آن زندگی مساوی تباهی و نابودی است. وقتی در ذهن نوجوان و جوان کنونی قران و نظام جمهوری اسلامی، مانع رسیدن به آن زندگی باشد، او مجاز به آشوب و براندازی نظام است و ذهن او حکم می‌کند که قران را بسوزاند. ♦️ ریشه آشوب ها شهوتهای خفته در وجود نوجوانان دهه ۸۰ و جوانان دهه ۷۰ است. شهوت هایی که علاوه بر اقتضای سن، شعله گرفته از تصویرسازی های خیال است که از خیابانها و فضای مجازی در ذهن او ایجاد شده است و نظام جمهوری اسلامی را مانع و مخالف و ضد آن می‌بیند. ♦️ ریشه های آشوب، ناشی از خشونت پنهانی است که ریشه در نبودن محبت در خانواده‌ها دارد. ♦️ ریشه های آشوب ناشی از عدم ثبات است. ثباتی که در عدم حضور فعال و موثر پدر در خانواده و عدم عزت و احترام پدر و مادر در خانواده نابود شده است. ♦️ ریشه‌های آشوب ناشی از خشونت پنهانی است که ناشی از رشد دوران کودکی آنها در کودکستان‌ها است. ♦️ ریشه آشوب در خشونت های روحی است که ناشی از عدم ارتباط های عاطفی با فامیل و صله ارحام است. ♦️ ریشه آشوب ها و آتش زدن پلیس و تلاش برای کور کردن پلیسی دیگر و بریدن گلوی مامور در نفهمی و کوری ناشی از مشروب خواری بسیاری از دهه هشتادی هاست. ♦️ ریشه حمله به خانواده با ظاهر مذهبی و کور کردن یک چشم از طفل آنها، در بسم الله نگفتن والدینشان هنگام رابطه زناشویی و شریک شدن جن در بسته شدن نطفه آنهاست. ♦️ ریشه در لقمه حرامی است که والدین خورده‌اند و تبدیل به نطفه شده است. ♦️ ریشه در لقمه حرامی است که توسط خود جوان و نوجوان خورده شده است و بدن و مغز و .. او تشکیل شده است. ♦️ ریشه در خشونت پنهانی است که از سبک زندگی آپارتمانی و بزرگ شدن دهه هشتادی ها در آپارتمان است. ♦️ ریشه درخشونت پنهانی است که ناشی از شهر نشینی به صورت مدرن است. تفاوت شهر نشینی مدرن با شهرنشینی گذشته در این است که به کمک تکنولوژی شهر مدرن، شهر غریبه هاست. همسایه ها غریبه اند، همسفران هواپیما و قطار همدیگر را نمی‌شناسند. مشتری فروشگاههای زنجیره ایی همدیگر را نمی‌شناسند. شهر مدرن شهر غریبه هاست. ♦️ ریشه در تهور و جسارت بیش از حدی است که ناشی از زندگی در شهر مدرن است به صورتی که نه کسی او را می‌شناسد و نه او کسی را می‌شناسد. ♦️ و...... ♦️ و...... ریشه های فوق و سایر ریشه ها این قابلیت را در درون یک جوان و نوجوان ایجاد می‌کند که مطیع رسانه‌ها شود. خصوصا رسانه هایی که عامل تمام بدبختی‌ها و گرفتاری‌ها را دین و قران و نظام جمهوری اسلامی معرفی می‌کنند. نتیجه قابلیت جوانان و فاعلیت دشمنان این می‌شود که جوان و نوجوان دهه هفتادی و هشتادی به این یقین می‌رسند که تنها و تنها راه نجات، حذف دین و بر اندازی نظام جمهوری اسلامی است، حتی به قیمت نابودی آینده و از دست دادن جان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده به نکات خوب و دقیقی اشاره نموده‌اید وریشه‌یابی کرده‌اید. آری! حدّاقل خوب است که کاربران محترم یک‌بار هم که شده نکاتی که متذکر شده‌اید را مدّ نظر قرار دهند زیرا از این طریق، تفکر نسبت به مسائل جامعه سراغ انسان می‌آید. موفق باشید   

33309

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: چرا پیامبران همه از یک جغرافیا ظهور کردند ( تقریبا) مثلا در آمریکا یا اروپا پیامبر اولوالعزم صاحب شریعت نبوده؟! و اینکه خوب به نظرتون بعدا اروپایی ها، آمریکاییها و مثلا سرخ پوست ها در قیامت میتونن بگن برای ما پیامبر فرستاده نشد؟! با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که مرکز تمدن در غرب آسیا بوده و به گفته جناب رنه‌گنون این منطقه حدّ واسط بین شرق خورشید و غرب خورشید است، متعادل‌ترین منطقه جغرافیایی است برای ظهور انبیای الهی که مقام‌شان مقام جمع عقل و قلب است. در مورد سرخپوستان مطالب زیادی هست که آنان نیز پیامبرانی داشته‌اند و ابعاد قدسی فراوانی را در خود محفوظ می‌داشتند. نظر دیگر آن‌که آنان نیز قبل از کشف آمریکا با منطقه غرب آسیا و پیامبران این منطقه  ارتباط داشته‌اند. کتاب «سرخپوستان آمریکا» از آقای دکتر حمید شفیع‌زاده تذکراتی در این مورد دارد. موفق باشید

33068

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به سلام خدمت استاد گرامی: حدودا ۶ سال هست که وارد مسیر معرفت النفس شدم و مباحث خوبی رو گذارندم و در طی این مباحث دیدگاه و تفکرم خیلی عوض شده و مشتاق تر شدم این علم رو ادامه دهم و خودش نوعی لذت است. چون مسیر تفکر جهش و نوع آن رو در راستای الی الله قرار میده و واقعا آرامش به همراه داره. من مدتی هست در حال تحقیق در باب ترنس ها هستم. ساعتها کنکاش کردم از جمله از اطلاعات سایتهای متنوع گرفته نوع جراحی ها و انواع مصاحبه با افرادی که این اختلال هویت جنسی رو دارن. چه قبل عمل چه بعد عمل. نظرات خودشون، خانوادشون و .... رو دنبال کردم. سوالهای سایت و در این مورد رو هم مطالعه کردم. استاد من به یک جمع بندی رسیدم ولی هنوز مطمئن نیستم خواستم نظرتون رو بدونم. استاد طبق این تحقیق دلایل زیادی کشف شد. مثلا گفته بودن استرس مادر و عوامل خارج در جنین اثر کرده یا نفس بدن رو درست تدبیر نکرده یا امکانات نفس کم بوده یا غده هیموفیز مغز ایراد داشته و ..... من خیلی کلنجار رفتم برای هر موردی دلیل یافتم که یه جوری قانع نشدم برای نمونه اگر استرس مادر در جنینی باشه خیلی ها مادرشون در نشاط بوده بدون استرس و شرایط و مثلا دوفرزند به دنیا آورده با شرایط بارداری یکسان چه روحی چه تغزیه ولی یکیشون احساس ترنس داره پس ١٠٠ درصد استرس قانعم نکرد. اگر غده هیپوفیز ایراد داشته پس غده رو کی میسازه خود نفس داره کل بدن رو میسازه همان غده رو هم نفس ساخته باز قانع نشدم. اگر نفس بدن رو درست تدبیر نکرده خوب خود این بدن رو بازم نفس اراده میکنه  و میسازه پس تدبیر کرده باز قانع نشدم. درکل هر موردی رو بررسی کردم باز حل نشد. جالب اینکه به قول خودتان عجیب است همین نفسی که اراده کرده و خودش این بدن رو تدبیر کرده و ساخته و دوست داشته بسازه حالا ساز مخالف میزنه و پس میزنه. جالبتر اینکه بیشتر این افراد بدن رو اصل گرفته و از خود واقعی غافل هستند و دنبال خود واقعی هستند و فکر میکنن با جراحی خود واقعی پیدا میشه. خوب وقتی این گوشت ها رو دستکاری کنن باز قانع کننده نیست. چرا؟ چون نفس نه زنه نه مرد جنس بردار نیست فقط هست. جالبتر اینکه جراحی نوعی فریب نفس میشه چرا؟ چون قبل عمل قوه وهم و خیال شدت گرفته و عقل تسلیم وهم شده و جراحی میطلبه حالا جراحی صورت گرفته پس چرا اکثرا شدیدا پشیمان شده و طالب همون بدن قبل جراحی رو می‌شوند و چون چاره ای نیست خودکشی میکنن که بازم قانع کننده نبود. بعضی جراحی میکنن و ظاهرا میگن حالا این شکاف بین جسم روحم از بین رفت و در و تخته جور شد ولی در مصاحبه میگن یه مشکل رو حل کردم ١٠٠٠ مشکل برای خودم تراشیدم از جمله ازدواج نمیشه کرد چون آلات تناسلی دستکاری شده بچه دار هرگز نمیشم چون مثلا رحم تخلیه شده یا تا آخر عمر باید هورمون تزریق کنم یا جامعه باز من رو نمی‌پذیره چون بعد از عمل بازم طبق جنسیت جامعه نیستم چون بدنی تقلبی درست کردم و. خوب بازم قانع کننده نیست که جراحی مشکل رو برای همیشه حل میکنه. خوب استاد وقتی برای یکی بگیم استرس مادرش باعث ترنس شده مادر اون یکی که استرس نداشته و ترنس شده چی؟ وقتی تغزیه رو علت بدونیم و دو مادر با شرایط تغزیه یکسان باز یکی ترنس بشه چی؟ یا موارد بالا که گفتم. استاد من واقعا به یک نتیجه برای خودم رسیدم و این نتیجه رو به یک مورد ترنس دختر که از آشنایان هست و شدیدا تمایل به تغییر جنسیت به پسر داره رو گفتم و اون مطلب این بود که گفتم احساس می‌کنم در زمانه الان ما دینداریمون شدیدا درگیر مدرنیته هست و چاره ای نیست جز اینکه با مدرنیته حرکت کنیم ولی درگیرش نشیم و با سیر الی الله نگزاریم مدرنیته ما رو ببلعه. خوب در این شرایط با انواع روشهای زندگی و مدها شاید ترنس بودن مد شود. چطور طبق تحقیقاتم کسی که ترنس هست پس از مشاوره به بهزیستی ارجاع میشه و روانپزشک ها طی چندین جلسه به جمع بندی میرسن این ترنس کاذب هست یا نوعی بیماری، حالا اگه کاذب بود خوب شاید یکی دلایلش همین مدرنیته باشه. چرا؟ چون نفر میبینه پسرها آزاد ترن. شبها دیرتر میان خونه و .... و در این عصر زندکی شاید قوه خیال و وهم شدیدا درگیر بشه و خودش رو خیالی پسر ببینه در حصار تن دخترونه و موارد مشابه از جامعه امروزی که اثر گذاره اگه کاذب نبود و بیماری بود ارجاع میدن پزشک قانونی و ساعتها روان درمانی و روان پزشکی و هورمون درمانی و.... تا به نتیجه برسن بره دادگاه مجوز جراحی تغییر جنسیت بگیره. خوب حالا فرض گرفت، چرا پس بخشی بعد عمل پشیمون میشن باز شبهه پیش میاد که آیا غفلت از خود واقعی و جولان قوه خیال بر سایه عقل باعث نشد که این همه دوندگی برای مجوز و نهایتا جراحی باز نتیجه نداد و بعد چند ماه گشتن با بدن جدید و شروع مشکلات جدید پشیمانی اغاز و اکثرا خودکشی کردند. پس درد کجاست؟ مشکل کجاست؟ بهش گفتم نظرم رو بهت میگم ولی چون مطمئن نیستم نمیگم ١٠٠ درصد علتش اینه ولی تامل کن و فکر کن ببین خودت چه برداشت میکنی. گفتم خداوند لحظه به لحظه در حال ازمایش بنده هست به طرق مختلف و طبق آیات قران با فقر، فرزند، مال، ترس، مرگ، بیماری و .... در حال آزمون هستیم اگر پدر مادر تو خیلی ناراحت ترنس بودن تو هستند حس می‌کنم در بستر این مشکل در آزمون امتحان با فرزند قرار گرفته اند. اگر تو حس ترنس داری طبق علوم وقتی نفس تو این بدن رو تدبیر کرده و حالا ناراضیه و یه جورایی دلایل بالا علت ترنس رو رد کرده پس آیا چیزی باقی میمانه حز امتحان اللهی؟ با این احساس یعنی فکر نمیکنی در بستر این حس و درگیری شدید روحی قراره آزمونی سخت بدی و ان شاءالله بعد از قبولی به مقامات عالیه برسی و شاید این دوره و تحمل و صبر بر آن باعث جهش فکری، عقلی و قلبی تو بشه و در مسیر سیر و سلوکی خاص قرار بگیری و حتی عاشق خالق خودت بشی. آخه برگ بدون اذن خدا زمین نمیافته اابته جایگاه عقل و احساس و اشتباهات جای خود وقتی دلایل خارج قانع کننده نبود ولی امتحان بیشتر راضی کننده بود. آیا می‌توان پذیرفت که هر کسی با دلیلی امتحان میشه دلیل امتحان تو این حس ترنس بودنه؟ استاد بعد شرح این موضوع به فکر فرو رفت و انگار مسئله جدیدی برایش رقم خورد حال استاد واقعا نمی‌دانم این برداشت و تحقیق من چگونه است ولی قلبم بیشتر به این امتحان گرایش داره تا دلایل دیگه واقعا ساعتها فکر کردم این ترنس مقوله بسیار بسیار عجیبیه. یه وقت میگن نفر سرطان داره ریشه یابی می‌کنی می‌بینی مثلا سردیجات زیاد مصرف کرده طبعشم سرد و خشک به مرور زمان به علت عدم رعایت اصلاحات غذایی سودای بدن در جایی تجمع کرده شده سرطان یا دلایل دیگه قانع کننده هست. ولی این ترنس بحث روح است بسیار عجیب است. حال نظرتان رو در مورد این گزارش طولاتی که وقتتان رو گرفت و امیدوارم حلال کنین بفرمایید و راهنمایی کنید به تشکر فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز با این پدیده از قدیم آشنا هستم و امر جدیدی نیست. به همین جهت عرض شد به عنوان شخصی که در خلقت جسمی ناقص است باید موضوع را مدّ نظر قرار داد و مثل هر ناقص الخلقه ای متذکر این امر باشد که در چنین موقعیتی وظایف محدودتری به عهده دارد و رضای خدا را زودتر برای خود فراهم می‌کند. امری که در مباحث «عدل الهی» بدان پرداخته شد. به گفته آیت الله حائری شیرازی هرکه داراتر است مسئول‌تر است و در این‌جا نیز همین نکته صدق می‌کند که ناقص‌الخلقه مسئولیت کمتری نسبت به مسائل فردی و اجتماعی‌اش به عهده دارد. موفق باشید

32408

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: آیا با دلیل یا دلایل صرفا عقلی می‌توان وجود امام زمان علیه السلام را در عصر حاضر اثبات نمود؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه؟! در این مورد خوب است به کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» که روی سایت هست، رجوع شود. https://lobolmizan.ir/search?search=%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AA&tab=posts&inner_tab=book

در اثبات وجود حقیقت انسان کامل همین بس که هر نوع انسانیتی که در انسان‌ها در صحنه باشد به مبنای انسانیت که انسان کامل یا امام زمان است باید ختم شود و اگر او حیّ و حاضر نباشد هیچ انسانیتی در صحنه نمی‌ماند به همان معنایی که به ما فرمودند: «لَوْ لَا الْحُجَة لَسَاخَتِ‏ الْارْض‏ بِاهْلِهَا»[1] اگر حجت نباشد زمين و زمان به هم مى‏‌خورد. موفق باشید

 

[1] -  سيد محمد حسينى همدانى، درخشان پرتوى از اصول كافى، ج 6، ص 100.

32295

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: با توجه به افشا ی گناه جامعه خودی پرداختن به آن در سطح وسیع موجب ضرر به خودمان می‌شود بیان وقایع عاشورا و امثال هم آیا ضربه به اصل اسلام و مسلمانان نیست؟ دشمنان مطرح کنند اینها به خودشان رحم نکردند که به ما رحم کنند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اسلام آنچنان بزرگ و انسانی است که هرگز تحمل کسانی را ندارد که به نام اسلام، منافقانه خود را وارد جامعه اسلامی می‌کنند ولی شخصیت اسلامی ندارند و این نشانه عظمت اسلام است که مثل یک حزب عمل نمی‌کند تا به صرف آن‌که افراد جزو حزب‌شان است دیگر ضعف‌ها و بدی‌هایشان را چشم‌پوشی کنند. موفق باشید

32159
متن پرسش

سلام خدمت استاد بزرگوار و گرانقدر: استاد عزیز خوشحال میشم نظرتون رو در مورد مقاله زیر بفرمایید چون احساس می‌کنم پایه و اساس تفکر خیلی از جوانان و روشنفکران ما در این مقاله مشخص شده و من مایل بودم علاوه بر اینکه اعتقادات خودم را از انحراف حفظ کنم موضع و استدلال صحیحی دربرابر چنین جریانی داشته باشم خیلی ممنون و متشکرم. رضا بابایی - اخلاق سنت و سنت اخلاق: خطای بزرگ سخن‌گویان سنت در عصر جدید این است که می‌خواهند با ابزار سنتی انسان شهری و جامعۀ پیچیدۀ عصر مدرن را اخلاق‌مدار کنند، بدون اینکه خاستگاه‌های دروغ و ریا و حق‌کشی را ببینند و در علاج آن بکوشند. پیشرفت صنعت و مهارت انسان در ابزارسازی، تنها علت ورشکستی سنت نیست. علت‌های دیگری نیز دارد؛ همچون ناتوانی سنت در پاسداری از اخلاق در جامعۀ شهری. اخلاق در دوران سنت به‌شدت متکی بر وعظ و اندرز بود و این روش با جهان ذهنی و زیست‌جهان انسان آن دوران، سازگاری داشت. باشندگان در جهان سنت، برای زیست اخلاقی به چیزی بیش از یادآوری فضیلت راست‌گویی یا ثواب درست‌کاری و... نیاز نداشتند؛ اما گسترش زندگی شهری و شتاب فزایندۀ رویدادها انسان شهری را وارد چرخه‌ای از الزامات فردی و اجتماعی کرد که فضیلت و رذیلت، معانی اجتماعی‌تری یافتند. مثلا در کتاب‌های اخلاقی پیشین (مانند کیمیای سعادت غزالی) سخنی از حفظ محیط زیست یا حرمت حریم خصوصی نیست؛ مگر بسیار ضمنی و گذرا. چون زندگی اخلاقی انسان در جامعۀ سنتی، پیوندی استوار و شبانه‌روزی با زندگی اجتماعی او نداشت تا حفظ محیط زیست و مانند آن اهمیت امروزین را بیابد. @sokhanranihaa در جامعۀ سنتی، ریا نقص روحی بود؛ اما در جامعۀ شهری ریا نقض قوانین جمعی و اختلال در چرخۀ زیست اجتماعی است؛ زیرا ریاکاران جای شایستگان را می‌گیرند، و کوچک‌ترین جا‌به‌جایی ناروا در مناصب شهری، سلسله‌ای از رویدادهای تلخ مادی و جانی را در پی دارد. اگر در جهان سنت، زورگویی زبردستان و ریای زیردستان تنها راه رسیدن به قدرت و ثروت بود، اکنون راه‌های دیگری نیز برای تصدی مناصب اجتماعی اختراع شده است؛ مانند دموکراسی و انتخابات و امکانات بی‌شمار برای پیشرفت‌های علمی و شغلی که در دوران سنت نبود. زندگی شهری به قدری پیچیده و مخاطره‌آمیز و آسیب‌پذیر است که شهروند نمی‌تواند زندگی خود را به امید تأثیر موعظه بر افراد جامعه استوار کند. او به عامل‌های زودبازده و قاطع‌تر نیازمند است که مهم‌ترین آنها قانون و پیمان‌های اجتماعی است. بدین رو بسیاری از کارکردهای اجتماعی اخلاق در جهان سنت، به قانون شهر واگذار شد و احترام به قانون در کنار اهتمام به اخلاق نشست. از سوی دیگر، قانونِ چاره‌ساز، زمینه‌ها و ذهنیت‌ها و عادت‌هایی را می‌طلبد که در سنت‌ مفقود است. ورود قانون به حیات اجتماعی انسان‌ها از راه‌هایی ممکن است که در سنت تعریف نشده‌اند و انسان سنتی آنها را نمی‌شناسد. تغییرات ساختاری اجتماع و نیاز بیشتر انسان‌ها به یک‌دیگر، جامعه را بیش از موعظه، به قانون‌ محتاج کرده است؛ اما قانون در سنت، دخالت در کار خدا و شریعت بود (ر.ک: لوایح شیخ فضل الله نوری در زمان تحصنش در حرم شاه‌عبدالعظیم و استدلال‌های مخالفان مشروطه). سنت می‌کوشد دروغ‌گو را اصلاح کند، آن هم از راه پند و نصیحت و ترساندن او از کیفرهای اخروی. اما شهروند نمی‌تواند منتظر اصلاح دیگران بنشیند. پس جامعۀ شهری، «دروغ‌گو» را رها می‌کند و به سراغ لانۀ «دروغ» می‌رود. نخست دروغ را که پیشتر رذیلت فردی بود، اختلال در زیست شهری و معضل اجتماعی معرفی می‌کند؛ معضلی که حیات اجتماعی را به خطر می‌اندازد، زیرا قانون را نقض می‌کند. اگر در سنت، دروغ‌گو دشمن خدا بود، اکنون دروغ‌گو دشمن قانون است. دشمنی با خدا در نظر انسان جدید، چنان ذهنی و انتزاعی است که نمی‌تواند او را به کاری وادارد یا از کاری بازدارد. اما دشمنی قانون با انسان دروغ‌گو عینی‌تر است. همچنین قانون می‌کوشد که نیاز انسان را به دروغ به نقطۀ صفر برساند و دلیلی برای آن باقی نگذارد. از فردیت‌ها نیز چنان حراست می‌کند که ریا راهی فرعی و خاکی محسوب شود؛ نه راه اصلی برای رسیدن به موقعیت‌ها و آرزوها. خطای بزرگ سخن‌گویان سنت (مانند روحانیان) در عصر جدید این است که می‌خواهند با ابزار سنتی (منبر و سخنرانی) انسان شهری و جامعۀ پیچیدۀ عصر مدرن را اخلاق‌مدار کنند، بدون اینکه خاستگاه‌های دروغ و ریا و حق‌کشی را ببینند و در علاج آن بکوشند. انگیزه‌های آنان نیز برای اخلاقی‌سازی جامعه بیشتر با ساختار جامعه در عصر سنت تناسب دارد؛ نه با جامعه‌ای که بزرگ‌ترین فضیلت در آن آزادی است، نه فرمان‌بری از نمایندگان خدا بر روی زمین. اگر اخلاق سنت هنوز کارایی دارد و اگر سنت اخلاق دیگرگون نشده است، چرا با این همه منبر وعظ و اخلاق در هر کوی و برزن، ما همچنان در شمار بی‌اخلاق‌ترین مردمان جهانیم؟ به قول آخوندزاده: «اگر ملت با پند و اندرز اصلاح می‌شد، گلستان سعدی به‌تنهایی می‌توانست جامعۀ ایرانی را اخلاقی‌ترین جامعۀ جهان کند.» (فریدون آدمیت، اندیشه‌های فتحعلی آخوندزاده، ص۴۳) . 🆔 @sokhanranihaa 🆑کانال سخنرانی ها 🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخنران محترم به نکته خوبی اشاره می‌کنند. آری! اخلاقی که در سنت مطرح است، اخلاق فردی است. در حالی‌که انسان جدید هویت خود را شهروند می‌داند و لازمه حفظ شهروندی رعایت قانون است و رعایت قانون، امری است اخلاقی ولی ناخودآگاه این اخلاق، اخلاقی سکولار می‌باشد و در عمل وجه قدسی انسان مورد غفلت قرار می‌گیرد مگر آن‌که جامعه، هویت قدسی و دینی داشته باشد تا انسان در عین رعایت اخلاق اجتماعی وجه معنوی خود را نیز جواب بدهد. به همین جهت در تاریخ جدید باید بر جامعه دینی تأکید کرد تا به یک معنا کمّیت‌ها در دلِ کیفیت‌ها خود را نشان دهند. اخیراً  در جلسه چهل و ششم «در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بین_دو_جهان»

Fhttps://eitaa.com/khanehtolab/310

در این مورد نکاتی عرض شده است. فکر می‌کنم می‌تواند راه‌گشایی در رابطه با «تفکر» باشد. موفق باشید

32140

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: استاد من دیگه نمیخوام هیچ دعا یا تعقیباتی بخونم غیر از دعای ندبه، چون متوجه شدم که غیر از خدا و معصومین دیگرانی هستن که این دعا ها رو میشنون و قدرت فهم اونها رو دارن در مورد سوره ها ی قرآن هم همینطوره، اینطوری دیگه خالصانه نیست انگار برای بقیه حرف می‌زنی نه خدا، نیتم رو هم تغییر میدم اما فایده نداره، من دیگه از دعا کردن لذت نمی برم، این نحوه زندگی بی معناست. یعنی چه که همه بدونن تو مغزت چیه! اینطوری حق میدم که چرا افراد جامعه به این وضع افتادن چون نتیجه این وضع چیزی جز رسیدن به شرک نیست!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دعای ندبه خیلی دعای خوبی است. ولی مگر می‌شود برای اُنس با حضرت محبوب از دعای کمیل و یا مناجات‌های «خمسه عشر» غافل شد و یا از دعای «صباح» که امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» به آن نوع فوق‌العاده ثنای حق را می‌گویند! موفق باشید

32111
متن پرسش

سلام استاد: خدا قوت به فضل خدا سه سال است محضر مبارکتون در سیر مطالعاتی قرار دارم، هم اکنون مشغول به صوت های تفسیر و خطبه ۳۱ نهج البلاغه هستم. از طرفی در کارخانه مواد غذایی مسئولیت نظارتی (رئیس کنترل کیفیت) دارم و از طرفی مشغول به ادامه تحصیل (ارشد) در رشته مرتبط با شغلم هستم. اتفاقات و امور کاری و تحصیلی خیلی خیالم را به خود مشغول می‌کند، با اینکه بارها کتاب «ادب خیال، عقل و قلب» را خواندم اما از عدم تمرکز در نماز و مشغول بودن خیال واقعا آزرده ام و می‌خواهم محبتی کنید و راهی را برای خروج از این حال ارائه بفرمایید که در عین خدمت در جهت اقتصاد کشور، حال معنوی ام را نیز حفظ و تمرکز در عبادت را نیز داشته باشم. توفیق مداحی اهل بیت علیهم السلام را نیز دارم و تنها جایی که تمرکز دارم اجرای جلسات مداحی و مناجات است. ممنون از شما و تیم المیزان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال به این فکر کنید که راهی در پیش است.

بی‌آینده و بی‌یادی از گذشته، به کجا می‌توانیم بنگریم و در کجا می‌توانیم قرار گیریم؟ بی‌جهت در حال نفس کشیدنیم و خود را از دست داده‌ایم و احساس می‌کنیم برای ابد از دست رفته‌ایم. کجاست زندگی؟ آیا نام این نفس‌کشیدن‌ها را می‌توان زندگی نامید یا باید به جهانی دیگر و تولدی دیگر فکر کرد که در آن، امیدی مانند امید حاج قاسم سلیمانی‌ در آن باشد و فریب مدعیانی که گمان دارند انسان را می‌شناسند، نخورد؟

این انسانِ کوچک‌شده کجا می‌تواند به دنبال خود بگردد وقتی حتی خود را گُم کرده، مگر آن‌که باز بزرگیِ از دست‌رفته خود را جستجو کند؟ به بزرگی سردار بدون مرز، بدون مرز، چه از نظر جغرافیا و چه از نظر قوم و قبیله. آیا او بزرگیِ همه انسان‌های این تاریخ نیست؟ وقتی حتی نه‌تنها در کنار مسیحیان عراق و سوریه گویا مسیحی است و گویا داعشی‌ها، کلیساهایی که مربوط به کیش اوست را خراب کرده‌اند، بلکه در کنار ایزدی‌های عراق نیز گویا در کیش ایزدی‌ها است تا به وسعت همه انسان‌ها به صحنه آید و از بی‌آیندگی و از بی‌یادی نسبت به گذشته عبور کند و با نظر به او جهانی و انسانی متولد شود که دیگر کوچک نیست، به کوچکی انسانی که در تاریخ مدرن می‌خواهد جهانی شود، ولی با آرزوهای کوچک، کوچک و کوچک‌تر شد.

این حاج قاسم سلیمانی است که متذکر جلالت انسانی شد که مسیر جهانی‌شدن را گم کرده بود و بیشتر از همیشه آزمندی و طمع را جایگزین فضیلت و جهانی‌شدن کرد. او آمد تا همگی با هم سخن بگویند و تواضع به جای تکبّر بنشیند و معلوم شود انقلاب اسلامی در این تاریخ، متذکر چه امری است؟ و چرا امام شهیدان دغدغه همه مستضعفان جهان را در سر می‌پروراندند؟

هرکس در امروزِ خود، حاج قاسم را درک کرد و وارد تاریخی شد که او در این تاریخ، بالیده است، امروز را روز پیروزی خود بداند زیرا این انسان در جان او و در دست‌ها و در پاهایش امید تازه‌ای روییده است، امید حاضرشدن در جهانی دیگر که بشر جدید در جستجوی آن بود ولی در یافتن آن ناکام ماند.

موفق باشید

31856

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: من تازه با آثار شما آشنا شدم وده نکته در معرفت النفس را مطالعه کردم. سوالهایی برام پیش آمده با توجه به احادیثی که در زیر می‌آورم الصّادق (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدِبْنِ‌الْقَاسِمِ‌النَّوْفَلِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی‌عَبْدِاللَّهِ‌الصَّادِقِ (علیه السلام) الْمُؤْمِنُ یَرَی الرُّؤْیَا فَتَکُونُ کَمَا رَآهَا وَ رُبَّمَا رَأَی الرُّؤْیَا فَلَا تَکُونُ شَیْئاً. فَقَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا نَامَ خَرَجَتْ مِنْ رُوحِهِ حَرَکَهًٌْ مَمْدُودَهًٌْ صَاعِدَهًٌْ إِلَی السَّمَاءِ فَکُلَّمَا رَآهُ رُوحُ الْمُؤْمِنِ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاءِ فِی مَوْضِعِ التَّقْدِیرِ وَ التَّدْبِیرِ فَهُوَ الْحَقُّ وَ کُلَّمَا رَآهُ فِی الْأَرْضِ فَهُوَ أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ. فَقُلْتُ لَهُ وَ تَصْعَدُ رُوحُ الْمُؤْمِنِ إِلَی السَّمَاءِ؟ قَالَ نَعَمْ. قُلْتُ حَتَّی لَا یَبْقَی مِنْهُ شَیْءٌ فِی بَدَنِهِ؟ فَقَالَ لَا لَوْ خَرَجَتْ کُلُّهَا حَتَّی لَا یَبْقَی مِنْهُ شَیْءٌ إِذاً لَمَاتَ. قُلْتُ فَکَیْفَ یَخْرُجُ؟ فَقَالَ أَ مَا تَرَی الشَّمْسَ فِی السَّمَاءِ فِی مَوْضِعِهَا وَ ضَوْؤُهَا وَ شُعَاعُهَا فِی الْأَرْضِ فَکَذَلِکَ الرُّوحُ أَصْلُهَا فِی الْبَدَنِ وَ حَرَکَتُهَا مَمْدُودَهًٌْ. امام صادق (علیه السلام)- محمد بن قاسم نوفلی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: «چه بسا مؤمن خوابی ببیند و بعداً همان طور که دیده، برایش اتفاق می‌افتد، و نیز چه بسا خوابی ببیند و هیچ نباشد»؟ پس امام فرمود: «وقتی مؤمن بخوابد، از روحش حرکتی کشیده شده تا آسمان خارج می‌شود، و آنچه را که روح مؤمن در ملکوت آسمان که جایگاه تقدیر و تدبیر است ببیند، درست است و آنچه را در زمین ببیند، تخیلات واهی است». به او گفتم: «آیا روح مؤمن به آسمان بالا می‌رود»؟ فرمود: «آری». گفتم: «آیا تا آنجا که در بدنش چیزی نماند»؟ فرمود: «نه، اگر همه‌اش خارج شود تا این که هیچ چیز در بدنش باقی نماند می‌میرد». گفتم: «پس چگونه خارج می‌شود»؟ فرمود: «آیا نمی‌بینی خورشید در جای خود در آسمان است و نور و پرتویش در زمین؟ روح هم همین طور است، یعنی اصلش در بدن است و جنبش و حرکتش کشیده شود». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۴۸۶ الأمالی للصّدوق، ص۱۴۵/ بحارالأنوار، ج۵۸، ص۳۲الصّادق (علیه السلام)- أَنَّ رُوحَ آدَمَ (علیه السلام) لَمَّا أُمِرَتْ أَنْ تَدْخُلَ فِیهِ فَکَرِهَتْهُ فَأَمَرَهَا أَنْ تَدْخُلَ کُرْهاً وَ تَخْرُجَ کُرْهاً. امام باقر (علیه السلام)- چون روح آدم (علیه السلام) فرمان یافت که [در بدن] او داخل شود، از این‌کار کراهت داشت [زیرا روح از عالم ملکوت است و تناسبی با تن خاکی ندارد]؛ خداوند نیز به او فرمان داد که به ناچار داخل شود و [هنگام مرگ نیز] به ناچار بیرون آید. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۴۸۸ بحارالأنوار، ج۱۱، ص۱۰۸/ نورالثقلین در ده معرفت فرمودید روح مکان مند نیست پس چرا در این احادیث که ذیل ایه 29 حجر آمده... واینطور فهمیدم که خدا در بدن اصل را قرار داده ودر بیرون فرع را پایگاه اصلی روح هر کس بدن اوست. آیا این احادیث با سخن شما یکیست؟ یا معنی دیگری دارد؟ از حضرتعالی بسیار سپاسگزارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! منظور از حضور نفس در بدن همان توجه و تدبیر نفس است که به یک معنا در بدن حاضر است بدون این که مانند پدیده‌های مادی نیاز به جا و مکان داشته باشد. موفق باشید

31833

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد گرامی سلام: هنگام خواندن سوره مبارکه مریم (س) موضوعی که نظرم را جلب کرد موضوع روزه سکوت بود بنظرم رسید آن زمان رسم بوده و اینکه آرزو کردم کاش در زمان ما هم رسم می شد تا از فضیلت سکوت جامعه بهره مند شود می خواستم نظر جنابعالی را بدانم. با تشکر التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین جهت در روایت داریم تا آن‌جا که ممکن است کثرت کلام و پرحرفی نداشته باشیم. رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در توصیه خود به جناب اباذر می‌فرمایند: «يَا أَبَا ذَرٍّ اتْرُكْ فُضُولَ الْكَلَامِ- وَ حَسْبُكَ مِنَ الْكَلَامِ مَا تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ» اى اباذر! زيادى سخن را واگذار و كافى است ترا در سخن گفتن آنقدر كه ترا به نيازت مي‌رساند. موفق باشید

نمایش چاپی