باسمه تعالی: سلام علیکم: کارهای زیادی مانده است؛ فکر نمیکنم بتوانیم به این مهم بپردازیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید یعنی یگانگی و یکتایی. هرجا نور توحید حاضر شود آنجا منوّر به نور یکتایی میگردد چه در جامعه و چه در خانواده و چه در شخص. در آن حالت هر عضوی در یگانگی با عضو دیگر خود را دنبال میکند و وحدت شخصیت از این نوع است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با فایلهای صوتی آن و کتاب «خویشتن پنهان» و کتاب «آشتی با خدا» که بر روی سایت هست، همه در رابطه با معرفت نفس میباشد. در ضمن مباحث معرفت نفس جناب آقای حاج آقا موسویان در کانال «صبّار» نیز در همین رابطه میتواند مطالب خوبی را در اختیار شما بگذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه مکرر عرض شده است سلوک حقیقی در این زمانه راهی است که حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» در مقابل ما گشودهاند که در آن راه، جوانان ما رهِ صد ساله را یکشبه طی کردند. در این مورد بد نیست سری به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» که بر روی سایت هست بزنید. موفق باشید
با سلام: آیا فال گرفتن با حافظ صحیح هست و می تواند می تواند مبنای عمل قرار گیرد؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر چیزی میتوان تفأل زد. از رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داریم که فرمودهاند: «تفالوا بالخیر تجدوه» همواره فال نیک بزنید تا آن را بیابید.» . موفق باشید
سلام: استاد مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام آن جا که در مورد عوامل تربیت سخن می گویند در آخر یکی از عوامل را « کار» معرفی می کنند. - نخست می گویند: «انسان یک موجود- به یک اعتبار- چند کانونی است. انسان جسم دارد، انسان قوّه خیال دارد، انسان عقل دارد، انسان دل دارد، انسان... استاد مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص277» - بعد درباره ی «کار و تمرکز قوّه خیال» می گویند: «ولی نفس انسان جور دیگری است، همیشه باید او را مشغول داشت؛ یعنی همیشه باید یک کاری داشته باشد که او را متمرکز کند و وادار به آن کار نماید و الّا اگر شما به او کار نداشته باشید، او شما را به آنچه که دلش میخواهد وادار میکند و آن وقت است که دریچه خیال به روی انسان باز میشود؛ در رختخواب فکر میکند، در بازار فکر میکند، همینطور خیال خیال خیال، و همین خیالات است که انسان را به هزاران نوع گناه میکشاند. اما برعکس، وقتی که انسان یک کار و یک شغل دارد، آن کار و شغل، او را به سوی خود میکشد و جذب میکند و به او مجال برای فکر و خیال باطل نمی دهد.» - جای دیگر می گویند: «انسان باید کاری را انتخاب کند که آن کار عشق و علاقه او را جذب کند .... پس در مورد کار، این جهت را باید مراعات کرد و آن وقت است که خیال و عشق انسان جذب میشود و در کارْ ابتکاراتی به خرج میدهد.» - زیر عنوان «کار و آزمودن خود» می خوانیم: «اگر انسان دست به کاری زد و دید استعدادش را ندارد، کار دیگری را انتخاب میکند و بعد کار دیگر تا بالاخره کار مورد علاقه و موافق با استعدادش را پیدا میکند. وقتی که آن را کشف کرد، ذوق و عشق عجیبی پیدا میکند و اهمیت نمیدهد که درآمدش چقدر است. آن وقت است که شاهکارها به وجود میآورد که شاهکار ساخته عشق است نه پول و درآمد. با پول میشود کار ایجاد کرد، ولی با پول نمیشود شاهکار ایجاد کرد. واقعاً باید انسان به کارش عشق داشته باشد.» با اینکه ایشان در جاهای دیگر با کارزدگی موافق نیستند. _ می خواستم بدانم اگر بنا باشد هدف عبودیت باشد اینکه از یک طرف انسان در عین حال به تمام واجبات و محرمات و.. توجه داشته باشد اعتقادی اخلاقی فقهی و.. آن هم براساس اعتقاد و ایمان به خدا. از طرف دیگر کمال و سعادت ما در قرب به خدا به یک معنا افزایش معرفت حضوری و قلبی و توجه به خدا. البته می توانیم در کلام و سخن بگوئیم کار را برای رضای خدا انجام بدهیم ولی آیا وقتی انسان به «کار» وشغلش عشق بورزد و غرق در کار شود آیا واقعا از توجه به ابعاد دیگر مسائل دیگر و هدف اصلی باز نمی ماند آنهایی که کارشان و شغل شان را واجبات عینی گذاشته اند (مثلا اهل علوم دینی) چقدر باید روی اخلاص کار کنند تا حداقل برای خودشان یک کم دلشان خوش باشد که در راه هدف کار می کنند چه برسد به دیگران. اگر این طور باشد الآن دانشمندان آمریکایی که در بخش های مختلف کار می کنند و غرق درعلم و تخصص وکارشان هستند هم...! آنها هم که در حال ساخت سلاح های دقیق و مخرب اند بلاخره با علاقه به اینکه یک علم و تخصصی دارند موقعیت اجتماعی و... دارند مشغول کارند آیا انسان بهتر نیست ساده ترین مشاغل را داشته باشد ولی خودش را گول نزند * چه طور می شود عشق و علاقه به کار(از هر نوعی: هنری فنی علمی) البته وقتی که به عنوان عامل تربیت شد[؟!] واقعا در راستای هدف اصلی { عبودیت نجات توجه به تمام ابعاد و استعدادها انجام تمام واجبات و محرمات...} باشد و نه مانع آن. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا مرحوم شهید مطهری را به جهت اینچنین دقتها رحمت کند. ابتدا خوب است سعی کنیم متوجه فضا و بستری باشیم که آن مرحوم متذکر جایگاه کار میشوند و اینکه چگونه وقتی کار در راستایی باشد که انسان در واقع خود و استعدادهایش را کشف کند متوجه میشود اگر او خود را متوجه اموری جدّی ننماید خیال او، او را مشغول میکند. با توجه به این امر رویکرد انسان به کار، رویکردی حکیمانه و قدسی و معنوی میشود و لذا در هر کاری که وارد شود در واقع آن میدان برای او میدان کشفِ بیشتر خود او میباشد و از این جهت به آن کار عشق میورزد. حال چه آن کار، کاری باشد که مرحوم صاحب جواهر با پشتکارهای شبانهروزی خود انجام میدهد و چه کاری که مرحوم شهید شهریاری بدان مشغول میباشد. در هر دو حال اولاً: در راستای احیای خود قدم گذاشته است و ثانیاً: منوّر به الهاماتی میشود که در آن مسیر، مددکار او خواهد بود و اینجا است که فرق اساسی بین این افراد و آن کارشناسانی خواهد بود که صرفاً اسیر امیال خود و کاری است که هیچ وجه متعالی مدّ نظر آن شخص نیست. موفق باشید
سلام استاد وقت شما بخیر باشه. سوالم در باره احادیث دشمن اهل بیت و طیب مولد بود افرادی در این فضاهای مجازی شروع می کنن به توهین به برای مثال خلیفه اول - دوم - سوم - عایشه که اینها قطعا دشمن اهل بیت هستند - اینها زنازاده هستند ما فرزندانمان را با دوست داشتن على ابن ابى طالب امتحان مى کردیم، و چون مى دیدیم یکى از آنها على ابن ابى طالب (رضی الله عنه) را دوست ندارد، مى فهمیدیم از ما نیست و از راه حلال به دنیا نیامده است هرچه صحبت می کنی - سخن رهبری برای عدم توهین رو براشون میاری قبول نمی کنن لَا یَقْتُلُ النَّبِیِّینَ وَ لَا أَوْلَادَهُمْ إِلَّا أَوْلَادُ الزِّنَا ــــ به قتل نمی رساند انبیاء و فرزندان انبیاء را مگر اولاد زنا.» (بحارالأنوار، ج27 ،ص240) برای مثال می گیم خب در باره قابیل که هابیل را به قتل رساند چه می گویید - در باره دشمنان ائمه علیه اسلام که گاها خود فرزند امام بودند چه می گین؟ استاد لطفا تبیین دقیق این قضیه رو بفرمایید. قبلا مطالبی در باره عدم طیب مولد دشمنان اهل بیت بیان کرده بودین ولی اون فقط درباره امثال یزید و ابن زیاد و... بود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً آن قسمت از دعا مربوط به کسانی است که با روبروشدن با حضرت علی «علیهالسلام» و اهل البیت «علیهمالسلام» و نظر به سجایای آنها باز به آنها دشمنی بورزند حتی آنهایی که تحت تأثیر دشمنان گرفتار دروغها و فریبهای دشمنان باشند از جمله کسانی که در فضای حاکمیت بنیامیه و بنیعباس دشمنی ورزیدند، از این قاعده مستثنی هستند مثل جعفر عموی حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» و یا آن زیدی که برادر حضرت رضا «علیهالسلام» میباشد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض رحمت و ادب و احترام استاد گرامی: در روز قیامت که از آن به «یوم ندعوا کل اناس بامامهم» تعبیر شده است مردم با عالمان و اساتید خود فراخوانده می شوند، چرا که یکی از انواع پیشوایی، پیشوایی و امامت علمی است و در آنجا آشکار می شود که متعلمین از شئون وجودی این استاد و عالمند و ندا می آید که یاران سلمان، یاران مقداد، یاران خمینی، یاران علامه طباطبایی حاضر شوند و با هم محشور باشند. در آن روز به شفاعتشان محتاجیم و در حال حاضر به رسم ادب الهی دعاگوی شما هستیم. اما یک سوال هم از محضرتان داشتم الحمدلله به لطف الهی و فضل و عنایتش در محضر کلام شما در ماه مبارک رمضان جهانی دیگر گشوده شد از رحمت بی منتهای الهی و معاشقه با حضرت حق در کاممان ریخته شد فقط یک نگرانی همیشه داشته و دارم برای نگهداری این الطاف رحمانی آن هم در ایام عید فطر هست که به رسم دیرینه به شهرستان میرویم برای صله رحم در کنار پدر و مادر خود و همسر و خانواده ها، اختیاری برای روزه گوش و ... نیست سعی در روزه زبان از مباح هم عملا مقدور نمیشود چون با صله رحم در تضاد می افتد. همیشه حضور در جمعی که انتخابی نیست از بابت نور مومنانه اما لازم شرعی است از بابت دستور دین به صله رحم بنده حقیر را نگران میکند و هرچه میگویم خدا هست نگران نباش اما هجمه شیطان در این جمع برای غفلت آسیب رسان میشود استاد محترم جمع این دو چگونه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این را طبیعی بدانید که ما در دل بهارهای معنوی با خزانهای خطورات روبهرو میشویم و در دل همین تقابلها، ساخته خواهیم شد آنگاه که طمأنینه خود را حفظ کنیم. ۲. به هر حال باید به سوی مردم رفت و در مواجهه با همین مردم، دینداری خود را شکل داد زیرا:
ز آب خُرد، ماهی خرد خیزد / نهنگ، آن بِه که در دریا ستیزد.
موفق باشید
به نام حق استاد دلسوز سلام علیکم: استاد بنده یک روز در هفته شرح مقالات را گوش می دهم که الان جلسه ی نهم هستم و یک روز کتاب مقالات را مطالعه می کنم و یک روز هم (یک ساعت) سیر مطالعاتی را با نکته برداری پیش می روم. دعاهای کمیل و ندبه و صباح و عهد را مداومت دارم ولی غالبا حواسم پرت می شود. برای چهار روز باقی مانده از هفته چه پیشنهادی دارید تا به لطف خدایمان بهتر در این راه پیش بروم؟ و استاد امان از این زبان که دیوانه ام کرده گاهی اصلا انگار نه انگار که عضوی از بدن من است و باید از من فرمان ببرد چکار کنم که انقدر حرف نزنم؟ خدا روحتان را به خودش نزدیک کند و لبخند امام زمان روزیتان ان شاءالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از اُنس با قرآن از طریق تفسیر، غافل نباشید و پیشنهاد بنده آن است که ابتدا صوتهای سوره آلعمران که در سایت هست را دنبال فرمایید. ۲. از ورزش و فعالیتهای بدنی غفلت نفرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: عرض ادب و احترام از محضرتان، خواهشمندم تحلیلتان در مورد حمله به پایگاههای اسرائیل را بفرمایید. با تشکر التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله خداوند راههای حضور بیشتر نظام اسلامی در این تاریخ و در این جهان را بیش از پیش در مقابل ما گشوده و میگشاید و جریان سرکوبکردن پایگاههای رژیم صهیونیستی یکی از نمونههای حضور ما در این تاریخ و در این جهان است و حتماً در جریان هستید که عملیات طوری طراحی شده بود که هیچکس جز مقام معظم رهبری در ابتدای امر در جریان نبودند و حتی ریاست جمهوری را در آخرین لحظهها در جریان گذاشتند و برعکس عملیات عین الأسد که قبل از عملیات به مسئولان عراق خبر دادند؛ در این عملیات برای محفوظماندن اسرار عملیات به آنان نیز خبر نداده بودند و آنها در ابتدای امر گمان میکردند از طریق نیروهای داخلی این عملیات انجام شده. و به همین جهت موضعگیری منفی کردند. ولی پس از آنکه سپاه پاسداران رسماً مسئولیت آن عملیات را به عهده گرفت، آنها نیز دیگر سخنی نگفتند و متوجه جایگاه ایران و حساسیت نظام اسلامی نسبت به آنچه در کشورشان میگذرد؛ شدند و ایران عملاً با این کار پیامهای لازم را به امارات و بحرین و امسال آنها داد و همانطور که رهبرِ توحیدی آگاه به زمانه انقلاب اسلامی فرمودند جریان دفاعی که با حمله پیشگیرانه معنا پیدا میکند؛ در این صحنه تحقق یافت و قلب مولایمان صاحب الأمر و الزّمان «عجلاللهتعالیفرجه» برای هر چه بیشتر به میدانِ ظهور آمدن امیدوارتر شدند. آری! «الیس الصبح بقریب؟» موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوا: در پاسخ به سوال ۳۲۲۹۰ استاد فرمودهاند که اسلام هرگز یهودیان و مسیحیان را به اسلام دعوت نکرده. این فرمایش استاد و اکتفا به آیه ذکر شده در پاسخ برای بنده بسیار عجیب بود این همه آیه للعالمین نذیرا، لانذرکم به و من بلغ و... چطور نادیده گرفته شد؟ مگر برای تنزیه و دفاع از هیدگر که متفکر قابل احترامی است میتوان منکر عمومیت دعوت اسلام شد؟! حتی ماجرای مباهله در ادامه دعوت نصارای نجران به اسلام رخ داد. جسارت بنده را ببخشید استاد عزیز.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در دفاع از هایدگر و امثال ایشان نیست. در این مورد خوب است نگاه علامه طباطبایی را در المیزان دنبال بفرمایید لااقل سری به آیه «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ» (آلعمران/19) در المیزان بزنید و یا اینکه قرآن میفرماید: « لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ (113)/آلعمران) آنها همه يكسان نيستند؛ از اهل كتاب، جمعيّتى هستند كه (به حق و ايمان) قيام مىكنند؛ و پيوسته در اوقات شب، آيات خدا را میخوانند؛ در حالى كه سجده مینمايند.
موضوع مباهله، محاجّه با مسیحیان نجران است که منکر دلایل قرآنی بودند که آنها حضرت عیسی «علیهالسلام» را فرزند خدا میدانستند و قرآن او را مخلوق خدا میداند. در این مورد در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرایضی شده است که عیناً آن مطالب ذیلاً خدمتتان ارسال میشود: موفق باشید
در موضوع آیه مباهله
بخش با صفاي «نجران» با هفتاد دهکدهي تابع خود، در نقطهي مرزي حجاز و يمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، اين نقطه تنها منطقهي مسيحينشين حجاز بود که به دلايلي از بتپرستي دست کشيده و به آئين مسيح گرويده بودند.
پيامبر اسلام به آن ها نامه ای به این صورت نوشتند: «به نام خداي ابراهيم، اسحاق و يعقوب.(اين نامه اي است) از محمد پيامبر خدا به اسقف نجران: خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب را حمد و ستايش ميکنم، و شما را از پرستش «بندگان»، به پرستش «خدا» دعوت مينمايم. شما را دعوت ميکنم که از ولايت بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند وارد آئيد، اگر دعوت مرا نپذيرفتيد (لااقل) بايد به حکومت اسلامي ماليات (جزيه) بپردازيد (که حکومت در برابر اين مبلغ کم ، از جان و مال شما دفاع ميکند) و در غير اين صورت به شما اعلام خطر مي شود.
نمايندگان پيامبر که حامل نامه بودند، وارد نجران شده و نامه پيامبر را به اسقف مسيحيان نجران دادند. وي نامه را با دقت خواند و براي تصميم، شورايي مرکب از شخصيتهاي بارز مذهبي و غير مذهبي تشکيل داد. شورا نظر داد که گروهي به عنوان «هيئت نمايندگي نجران» به مدينه بروند، تا از نزديک با پيامبر(ص) ديدار کرده، دلائل نبوت ايشان را مورد بررسي قرار دهند. بدين ترتيب، شصت تن از ارزندهترين و داناترين مردم نجران انتخاب گرديدند، که در رأس آنان سه تن از پيشوايان مذهبي قرار داشت: به نامهای «ابو حارثهي بن علقمه»، اسقف اعظم نجران که نمايندهي رسمي کليساهاي روم در حجاز بود و عبدالمسيح، رئيس هيئت نمايندگي که به عقل، تدبير و کارداني شهرت داشت و «اَيهَم»، که فردي کهنسال و يکي از شخصيتهاي محترم ملت نجران بهشمار ميرفت.
مذاکره نمايندگان نجران
بالاخره نمايندگان نجران، به ديدار پيامبر اکرم( ص)آمده و به مذاکره پرداختند، پيامبر(ص) فرمودند: من شما را به آئين توحيد، پرستش خداي يگانه و تسليم در برابر اوامر او دعوت ميکنم. سپس آياتي چند از قرآن براي آنان تلاوت نمود.
نمايندگان نجران گفتند: اگر منظور از اسلام، ايمان به خداي يگانهي جهان است، ما قبلاً به او ايمان آورده و به احکام وي عمل مينمائيم. پيامبر اکرم (ص)فرمودند: اسلام علائمي دارد و برخي از اعمال شما، حاکي است که به اسلام واقعي نگرويدهايد. چگونه ميگوييد که خداي يگانه را پرستش ميکنيد، حال آنکه شما صليب را ميپرستيد، از خوردن گوشت خوک پرهيز نميکنيد و براي خدا فرزند قائليد؟ نمايندگان نجران گفتند: ما او را (مسيح) خدا ميدانيم زيرا او مردگان را زنده کرد و بيماران را شفا بخشيد، و از گِل پرندهاي ساخت و آن را به پرواز درآورد، و تمام اين اعمال حاکي است که او خدا است. پيامبر اکرم(ص)فرمودند: نه! او بندهي خدا و مخلوق او است، که خدا او را در رحم مريم قرار داد و اين قدرت و توانايي را خدا به او داده است. يکي از نمايندگان نجران گفت: آري او فرزند خدا است زيرا مادر او مريم، بدون اينکه با کسي ازدواج کند، او را به دنيا آورده است. پس پدر او خداي جهان ميباشد.
در اين هنگام، وحي شد که: «إِنَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[1] وضع حضرت عيسي از اين نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بيپايان خود، بدون اينکه داراي پدر و مادري باشد از خاک آفريد. اگر نداشتن پدر دليل بر اين باشد كه عيسى فرزند خدا است، پس حضرت آدم براى اين انتساب شايستهتر است، زيرا او نه پدر داشت و نه مادر. گفتگو ادامه يافت و پس از اصرار دو طرف بر حقانيت عقايد خود آيه نازل شد که: «فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ»[2] هرگاه بعد از علم و دانشى كه (دربارهي مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله كنيم؛ و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.
طرفين به فيصلهدادن مسئله از طريق مباهله آماده شدند و قرار بر اين شد که فرداي آن روز براي اثبات حقانيت خود مباهله نمايند. وقت مباهله فرا رسيد . قبلاً پيامبر و هيئت نمايندگيِ نجران، توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطهاي خارج از شهر مدينه، در دامنهي صحرا انجام بگيرد. پيامبر از ميان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برگزيد که در اين حادثهی تاريخي شرکت نمايند. اين چهار تن، جز عليبنابيطالبu، فاطمهi و حسن و حسين«عليهماالسلام» نبودند، زيرا در ميان تمام مسلمانان نفوسي پاکتر، و ايماني استوارتر از ايمان اين چهار تن، وجود نداشت.
پيامبر(ص)، فاصلهي منزل و نقطهاي را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام گيرد، با وضعي خاص طي نمود. او در حالي رهسپار محل قرار شد که حضرت حسين(ع) را در آغوش و دست حضرت حسن(ع) را در دست داشت، فاطمه(س)به دنبال آن حضرت و عليبنابيطالب(ع) پشت سر وي حرکت ميکردند؛ پيامبر(ص),اين چنين گام به میدانِ مباهله نهاد، او پيش از ورود به میدان «مباهله» ، به همراهان خود گفت: من هر وقت که دعا کردم ، شما دعاي مرا با گفتن آمّين بدرقه کنيد.
سران هيئت نمايندگي نجران، پيش از آنکه با پيامبر(ص)روبهرو شوند به يکديگر ميگفتند: هرگاه ديديد که «محمد»، افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد، و شکوه مادي و قدرت ظاهري خود را نشان ما داد در اين صورت، وي فردي غير صادق است و اعتمادي به نبوت خود ندارد. ولي اگر با فرزندان و جگر گوشههاي خود به «مباهله» بيايد و با وضعي وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادي، رو به درگاه الهي گذارد؛ پيداست که پيامبري راستگو است و به قدري به خود ايمان و اعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودي قرار دهد، بلکه با جرأت هر چه تمامتر، حاضر است عزيزترين و گراميترين افراد نزد خود را، در معرض فنا و نابودي قرار دهد.
سران هيئت نمايندگي در اين گفتگو بودند که ناگهان، چهرهي نوراني پيامبر اکرم(ص) با چهار تن ديگر نمايان گرديد. همگي با بهت و حيرت به چهرهي يکديگر نگاه کردند، و از اينکه او فرزندان معصوم و بيگناه، و يگانه دختر و يادگار خود را به صحنهي مباهله آورده؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دريافتند که پيامبر، به دعوت و دعاي خود اعتقاد راسخ دارد وإلاّ يک فرد مردّد، عزيزان خود را در معرض بلاي آسماني و عذاب الهي قرار نمي دهد.
اسقف نجران گفت: من چهرههائي را ميبينم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهي بخواهند که بزرگترين کوهها را از جاي بکند، فوراً آن کوهها کنده ميشوند. بنابراين، هرگز صحيح نيست ما با اين افراد ِ با فضيلت، مباهله نمائيم؛ زيرا بعيد نيست که همهي ما نابود شويم، و ممکن است دامنهي عذاب گسترش پيدا کند، همهي مسيحيان جهان را بگيرد و در روي زمين حتي يک مسيحي باقي نماند.
هيئت نمايندگي با ديدن وضع يادشده، وارد مشورت شدند و به اتفاق آراء تصويب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند، آنان حاضر شدند که هر سال مبلغي به عنوان «جزيه» (ماليات سالانه) بپردازند و در برابر آن، حکومت اسلامي از جان و مال آنان دفاع کند. پيامبر اکرم(ص) رضايت خود را اعلام کرد و قرار شد آنها هر سال در ازاي پرداخت مبلغي جزئي، از مزاياي حکومت اسلامي برخوردار گردند.
سپس پيامبر اکرم(ص)فرمودند: عذاب، سايهي شوم خود را بر سر نمايندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد ميشدند، صورت انساني خود را از دست داده، در آتشي که در بيابان برافروخته ميشد، ميسوختند و دامنهي عذاب به سرزمين «نجران» نيز کشيده ميشد.
چنانچه ملاحظه فرموديد پيامبر خدا(ص) در ازاء فرزندان، امام حسن و امام حسين«عليهماالسلام» را آوردند و در ازاء زنان، تنها حضرت فاطمه(س)را آوردند و در ازاء «نَفْسها» فقط حضرت علي(ع) را آوردند. و اين حکايت از آن دارد که تنها اينها بودند که شايستگي جعل لعنت خدا را بر کاذبين داشتند و نکتهي مهم آنکه بهجاي نفسها، رسول خدا(ص) فقط علي(ع) را آوردند که حکايت از آن دارد علي در حکم نفس و جان رسول خدا(ص) هستند.
[1] - سورهي آل عمران، آيهي ۵۹.
[2] - سورهي آل عمران، آيهي ۶۱ .
سلام خدمت استاد عزیز: پوزش بابت مزاحمت، بیش از ده ساله که خواننده غالب کتابهای حضرتعالی هستم. تحصیلات دانشگاهی ارشد دارم و در حوزه نظامی فعال هستم. اخیرا یکی از دوستان مذهبی و مخلصم رو که ۲۸ سال با هم ارتباط داشتیم رو در کمال ناباوری به مرگ طبیعی از دست دادم. بعد از گذشت یک ماه هنوز مساله برام حل نشده و شدیدا به فکر مرگ و قبر و قیامت افتاده ام. اگر چه در طول زندگی بعد از بلوغ به لطف خدا به دین و مذهب و نماز و اخلاق توجه داشته ام، ولی حقیقتا با این اتفاق هول کرده ام و نمی دانم چکار کنم، با وجود مشغله کاری زیاد گاهی نهج البلاغه می خوانم، بعد میرم سراغ انس با قرآن، بعدش مفاتیح و ارتباط با اهل البیت، بعدش کتابهای اخلاق، یک مقدار تفسیر قرآن می خوانم، صحبتهای حاج آقای امینی خواه رو در رابطه با سه دقیق در قیامت گوش میدم، گاهی هم کمک به خانواده و ... این حالتم هم از ترس مرگ نیست بلکه متوجه بازی خوردن خودم شده ام، چیزهایی رو جدی گرفته ام که اصلا اهمیتی برای بعد مرگم نداره، به دنیا بی رغبت شده ام و سرمایه حقیقی رو آنطرفی میدانم که دستم خالیه. نمیدانم در لحظه مرگ، با رحمت خدا روبرو خواهم شد یا با قهر و غضبشان. از طرفی نگران خودخودسازی هم هستم که راه به جایی نبرم. از شما استاد عزیز راهنمایی می خواهم. الان چکار کنم که در فرصتی کم به سرمایه معنوی بزرگی برسم و بعد مرگ با رحمت خدا روبرو شوم. کدام راه خودسازی و سلوک را در پیش بگیرم، مقالات آیه الله شجاعی یا راه دیگر؟ سالهاست که برای اینکه وقت شریفتان را نگیرم سوالی نپرسیده ام. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه باید این امکان را بدهیم که هماکنون ممکن است بمیریم. پس باید خود را در جهانی حاضر کنیم که زندگی دنیایی، قسمتی از آن باشد و در این بستر البته نباید زندگی دنیایی را تعطیل کرد، باید با حضور در جهانی گشوده، هماکنون تا ابد زندگی را ادامه داد. پیشنهاد میشود در این رابطه به کتاب «سوره جاثيه و راز زمينگيری امّتها» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام حدیث؟!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». در این امور همان خدایی که این میلها را فراهم کرده است بستر تحقق آن را نیز خودش کمک میکند و در دل حادثه إنشاءالله ضعفها برطرف میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام فرشتگان اقتضاء میکند که در مقابل آدم به اعتبار خلیفة الله بودنش در زمین، چنین سخن و عکسالعملی را داشته باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد صحبت نشد، ولی ایشان در مباحث فلسفی و عرفانی زحمت کشیدند و سعی دارند با دلسوزیِ لازم مطالب عرفانی و فلسفی را ارائه دهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤالی نفرمودهاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب مفصل نیاز نیست. در همان حدّ معمول که رعایت حلال و حرام خدا را بکنید و چندان هم به خود سختگیری ننمایید؛ خدای مهربان رحمتش را به شما ارزانی میدارد. خوش بینی و عدم خشم با اطرافیان. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست ما به جهت موقعیتی که در آن سالها با سخنان حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» مأنوس بودیم، همان مطلب از آن سخنان استنباط میشد و بیحساب نیست که در گفتمانها به همان مضمون ردّ و بدل میشود و تا به یاد دارم بیش از یک بار ایشان چنین مضامینی را مطرح کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چونکه بنده توفیق این این اعمال را نداشته ام، تحقیقی هم نکردهام. ۲. چرا که نه. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: شعری از فخرالدین عراقی دیدم که ناخودآگاه همه آنرا در شهیدان دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم بخصو ص در سید شهیدان شهید خوشبختمان شهید قاسم سلیمانی رضوان الله تعالی علیه متبلور دیدم. شهدا مصادیق بارز و کامل این اشعار هستند، در صحنه و در میدان کار تماما حاضر و در قطع تعلقات و کوی بیخودی تماما از پا فتاده اند. خوشا بحالشان که در این عرصه بهترین بازیگری را انتخاب کردند و به بهترین مآوا رسیدند. آنانکه کوی عشق ز میدان ربوده اند بنگر که وقت کار جه جولان نموده اند خود را چو گوی خم چوگان فکنده اند گوی مراد از خم چوگان ربوده اند تا سر نهاده اند چو پا در ره طلب پس مرحبا که از لب جانان شنوده اند آندم که گفته اند انالحق زبیخودی آندم بدانکه ایشان ایشان نبوده اند در کوی بیخودی نه کنون پا فتاده اند کز مادر عدم همه خود مست زاده اند
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همینطور است. شهدای ما با فانیشدن در ارادهی الهی در این تاریخ به حقْ باقی شدند تا خدا را به میدان آورند و در وصف آنها همانطور که فرمودید باید گفت: «آنانکه گوی عشق ز میدان ربوده اند». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با طرح واقعیات عالم، ظرفیت حال و گذشتهی بشر جهت درستفهمیدن آیندهاش روشن میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید باید از این صحنهها عبرت گرفت که چگونه اگر بشر از مسیر زندگی طبیعی فاصله بگیرد هر روز در بحران به سر میبرد و همین موجب بصیرت خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث جناب صدرا بیشتر در رابطه با الهیات میباشد. تازه در آن نگاه، بحث طبیعیات هم در جای خود صحیح است و جواب میدهد. موفق باشید
سلام و عرض ادب و تبریک میلاد مولی الموحدین امام علی علیه السلام: در خصوص اوضاع زنان و خانواده و نگرانی هایی که در پرسش ۳۴۴۹۶ مطرح شد میخواستم عرض کنم به نظر میرسد بعد از ۴۴ سال از انقلاب روشن شده که جریان انقلاب و حتی شخص رهبران انقلابی نتوانستند مسئله جایگاه زن را درست تبیین و ترویج کنند (گرچه کار را در عمل عمدتا فمینیستهای مسلمان!! دولت اصلاحات جلو بردند). بنده در مکاتبه ای که با استاد محسن قنبریان داشتم نکات خود را مفصل عرض کردم و دیدم ایشان هم پاسخی نداشتند. فی الواقع حتی از مباحث شبه فقهی و مغالطی ایشان در توجیه غیرمستقیم اوضاع فعلی هم حیرت کردم. استاد عزیز باید بپذیریم رهبران انقلابی ما و به تبع آنها بزرگوارانی چون شما و آقای قنبریان با وجود تمام ارادتی که به آنها داریم به دنبال جمع بین اسلام و فمینیسم بودند و این جمع جدلی ضرورتا یک جمع مکسر و مخرب از کار در آمده و اکنون زمان آن رسیده که از این راه توبه و تجدید نظر کنیم. امروز زنان مذهبی ما هم مگر نوادری به آسیبهای اشتغال بیرون برای ازدواج و خانواده دچار شده اند و این کاملا واضح است. میفرمایید زنان ما در چارچوب نگاه اسلامی احساس مظلومیت میکنند، باید پرسید مگر اشتغال در بیرون فی نفسه هیچ ارزشی در اسلام دارد مگر ابزاری باشد برای تامین معاش که آن هم به عهده مرد است؟ حدیث صریح از حضرت امیر (ع) هست که زنان در آخرالزمان به خاطر حب دنیا رو به اشتغال می آورند. باید پرسید که زن که سر هر بچه باید سه سال را مشغول حاملگی و شیردهی باشد چه طور میتواند به اشتغال بیرون منزل مشغول باشد که یا باید قید فرزند آوری و پروری را بزند یا با فشار کارفرما به عدم فرزندآوری یا حقوق کمتر مواجه شود یا تحت فشار دوجانبه اشتغال و مادری منگنه شود و تازه با ورود زنان به بازار دستمزد مردان هم کمتر شود تا با وجود اشتغال هر دو نفر هم نتوانند کفاف زندگی را دهند! آخر این از حماقتهای فمینیسم مدرن نیست که ما هم در کمال تعجب دچارش شدیم؟ در خصوص حق طلاق زنان و مردان بدون عذر هم تجربه دولت ریگان جلوی چشم ماست که چه طور با اجرای قانون حق طلاق بدون عذر برای زنان و مردان، زنان در درخواست طلاق گوی سبقت را از مردان ربودند و شاهد سونامی طلاق گیری زنان شدند، فلذا بعد از یک دهه قانون را لغو کردند با این که صدمه وارد شده بود. آیا این موید حکیم بودن شارع مقدس نیست در عدم اعطای حق طلاق به زنان؟ پس ظلمهایی که به زن ادعا شده اولا از ناحیه احکام شریعت نیست. برخی از این ظلمها توهم ظلم است. اما ظلمهای واقعی را هم اسلام با «عاشروهن بالمعروف» منع کرده است. شریعت مقدسه با برداشتن بار اشتغال از دوش زنان، سختی های حاملگی و بچه داری را برایشان جبران و با نوید سرورانگیز «الجنة تحت اقدام الأمهات» بهشت را هم برای آنها تضمین کرده، پس دیگر چه جای ناسپاسی و اعتراض به حکمت بالغه ربوبیه؟! استاد تجربه فمینیسم در غرب یک انحطاط و فاجعه کامل بوده است و امروز بنده به عنوان دانشجوی دکتری فلسفه و پژوهشگر در این زمینه دیدم حتی برخی محققین زن در غرب چه طور ندای بازگشت زن به آغوش خانه و فرزندان را میدهند ولی امروز ما هم با روشهای فمیمیستی شبه اسلامیِ اسلامگرا و انقلابی!! زنان این جامعه را به همان منجلاب فمینیسم غربی کشانده ایم و کار به آنجا کشیده که به شرکت زنان محجبه در لهویات و لغویات ورزش مدرن افتخار میکنیم که حتی برای مردانش هم به حکم «المومنون... الذین هم عن الغو معرضون» هم دست کم مکروه است! استاد این ره که میرویم به ترکستان است! پس باید ندای بازگشت زنان به خانه (البته مسکن تراز اسلامی یعنی غیرآپارتمانی) و فرزندان را بلند کرد. ما زن و مرد و خانواده و فرزندان را با این روشهای متناقض انقلابی!! قربانی کردیم! مکاتبات خود با استاد قنبریان را هم در ذیل میفرستم: سلام و ادب در خصوص مطلب زیر از استاد در خصوص طالبان و حضور زنان نکته ای داشتم • تحجر اگر حکمران جامعه ای شود چیزی از جنس طالبان می شود. کتاب نظام امارت اسلامی نوشته قاضی القضات طالبان با مقدمه هبه الله آخندزاده رهبر طالبان، مانیفست حکمرانی این گروهِ به حکومت رسیده است. • آنچه این روزها درباره منع زنان از کار و تحصیل در افغانستان می گذرد هم عمل به این کتاب است! • در جای جای کتاب زن، ضعیف و جای او در خانه معرفی شده است (ص۸۰ و ۸۱). نظام ربّانی درباره زن، بودن در خانه و تولد فرزند و سرپرستی اطفال است. (ص۱۵۱و۱۵۲). تعلیم زنان باید در خانه و توسط محارم باشد. اگر ناگزیر به خروج از خانه شد، معلم، زن باشد. اگر این هم میسر نشد، بایستی میان دانشجویان زن و معلم پرده ای باشد. (ص۲۵۴ و ص۲۶۲) نویسنده برای فتوای به حرمت اختلاط به این شعر فارسی هم تمسک می کند: "ز بیگانگان چشم زن کور باد / چو بیرون شد از خانه در گور باد"! • نزدیک به این فتاوا در کنج حجره های ما هم پیدا میشود؛ لکن اسلامِ خمینی و متفکران انقلاب درباره زن نظرشان چیز دیگری بود. آن نظر، غیرِ شرعیت از اجتهاد روشمند، مقبولیت با رأی مردم را هم از آن خود کرد. • تحجری که امام (ره) تا روزهای آخر از آن نالید و در منشور حوزویان هم از آن حذر داد، بعید است مشکلش، بودنِ خمینی بوده باشد و بعد از او به اصالت و زمانه شناسی برگشته باشد! ⚠️ توجه: هروقت در جامعه مظاهر غربزدگی - مثل کشف حجاب و...- بروز می کند، آن قرائت متحجر موجّه جلوه می کند! • گفتمان اصیل انقلاب اسلامی، نقطه وسط و ثبات حرکت پاندولی جامعه است؛ هرچه حرکت به جانب تحجر منحرف شود، از آنسو به سمت غربزدگی برمی گردد و بالعکس! #زن # کتاب_نظام_امارت_اسلامی محسن قنبریان ☑️ @m_ghanbarian من فکر میکنم چون طالبان در افکار عمومی و عملکردهای گذشته تصویر منفی دارد اگر کارهای خودش را مستند به سنت حقه و کتاب خدا هم کند احتمالا یک عده سنت و کتاب را هم انکار کنند تا منسوب به طالبانیسم نگردند گذشته از این نکته، تقسیم کار مطلوب بین زن و مرد در اسلام چنان که در توصیه حضرت رسول (ص) به حضرت زهرا (س) و امام علی (ع) آمده ظاهرا شبیه همان چیزی است که در کتاب مذکور که البته من نمیشناسم آمده. حدیث مشهور از حضرت زهرا (س) که موید نبی (ص) هم قرار گرفت و حتی روحانیون ما از نقلش ابا دارند میگوید بهترین کار برای زن این است که نامحرم او را نبیند و او هم نامحرم را نبیند. بگذریم از حدیث علی (ع) که با لحن ذم گفتند در آخرالزمان زنان به خاطر حب مال رو به اشتغال می آورند یا وقتی شارع از اختلاط حتی در مسجد نهی کرده و در صورت قرارگیری زنان و مردان در کنار هم امر به نصب پرده کرده است چه طور با اشتغال زنان در فضای مختلط بین مردان نامحرم راضی است؟ عنایت کنید داریم در خصوص حکم اولیه و مذاق اصلی شارع هم صحبت میکنیم و سخن از شرایط استثنایی و ثانوی نیست حالا چه طور است با این احادیث واضح از اهل بیت معصومین علیهم السلام برخی روحانیون بسان فمینیستهای مسلمان! به اشتغال حضرت خدیجه قبل از بعثت در دوره جاهلی برای تشویق اشتغال زنان استناد میکنند؟! سخن در این نیست که زنان حق اشتغال خارج از منزل ندارند سخن در این است که آیا این عمل در اسلام به حکم اولی توصیه یا تشویق شده است؟ ظاهرا پاسخ منفی و حتی متضاد است، یعنی مذاق اولیه و اصلی شارع نهی از اشتغال زنان در بیرون است اما مشاغل ضروری مثل پزشک زنان و پرستار و معلم زن برای اناس اتفاقا خودش مورد توصیه شارع خواهد بود اما بنده دانشجوی دکتری فلسفه اسلامی این کشور در تربیت مدرس هستم و سابقه تحصیل در علوم سیاسی دارم و تحقیق و ترجمه از متون غربی هم مشغولم و به انقلاب اسلامی و ولایت فقیه هم ارادت قلبی دارم لذا کسی نمیتواند مرا متهم یه تحجر کند اما به نظرم تقدیرها و تشویق های رهبران انقلاب از حضور اجتماعی زنان بعد از انقلاب در شرایط حفظ ساختارها و فرهنگ مدرن در عمل مصادره به مطلوب فمینیستها شد و امروز شاهد عوارض این مسئله هستیم. مثل رواج روابط خارج از عرف و انواع سوء استفاده ها از زنان در بازار، بروز سختگیری ها در ازدواج از طرف زنان شاغل و کاهش فرزند آوری. خوشحال میشوم پاسخ استاد قنبریان را در این خصوص بشنوم. رامین اساتید: سلام. برخی از اینها را در سخنرانی ها طرح کرده از جمله روایت حضرت زهرا (س) که غیر از ضعف سند خلاف سیره خود ایشان است (سخنرانی حبیسه یا محرره را بشنوید) مفصل تر هم در برخی دروس قم طرح شده که دروس در کانال گذاشته نمیشه حسامی (عبد الرحمن): http://mghanbarian.ir/lecture/6334/ این متن را از سایت تان پیدا کردم مطالعه شد ابهامات و اشکالات زیادی به نظر میرسد. به نظرم آیه «قرن فی بیوتکن» به تنهایی حکم اولی را برای زنان روشن کرده و تخصیصش به همسران نبی بلا وجه است. گرچه مخاطب زنان نبی (ص) بوده اند چون ایشان از حیث شایستگی برای الگو بودن مخاطب شدند و نه نفس زوجیت نبی (ص) چنان که نهی از تخضیع قول و تبرج جاهلی و امر به اقامه صلوة و زکات که متوالی آمده نمیتواند اختصاص به نساء نبی داشته باشد، فهکذا «قرن بیوتکن» پاسخ تان به فراز نامه ۳۱ هم نقضی بود تا حلی. اما وقتی آیه ۳۲-۳۳ احزاب را اصل بگیریم و به صراحت آن خطبه هم عنایت کنیم آنگاه موارد استثنا نیاز به توجیه دارد نه اصل امر به اقتران و توقیر فی البیوت. مثلا این که سلمان و ابوذر و امثالهم به خاطر قرب معنوی به اهل بیت و تقوای ممتاز، مجاز میشدند به ورود به خانه حضرت زهرا (س)، لذا اینها جزء مستثنیات میشود نه اصل احتجاب عمومی در برابر مردان. همین طور حضور زنان در جنگ جمل خصوصا که خود جنگ از شرایط اضطرار است نه شرایط عادی و عمومی. ضمنا توقیر فی بیوت مانند جمیع سایر احکام مطلق و بدون استثنا نیست چنان که زن با اذن شوهر مجاز به تردد به خانه اقوام و همسایگان و دیگر محافل ضروری هست و لذا با احتباس زانی فرق میکند. اما علت نظر مثبت مرحوم امام (ره) درباره مشارکت زنان در انقلاب هم به نظرم به خاطر جهات انقلابی و دینی در این حضور استثنایی بود و همین طور نوعی جدل با فمینیست ها. اما متاسفانه آن حضور معنوی و استثنایی و جدلی بعدا تبدیل شد به یک اصل رایج و عادی در جمهوری اسلامی که خلاف سیره (ع) معصومین و کل تاریخ فقاهت شیعه است و نتیجه آن هم این افتضاح اجتماعی است که امروز شاهدش هستیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان «زنان و راز امیدواری به آینده» شده است، https://eitaa.com/matalebevijeh/11304 شاید به کار آید. موفق باشید