باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در افق توحیدی نظر شود، قوهی واهمه صورتهای معقول هستند که در موطن خیال تجلی میکنند ولی اگر افق دنیا مدّ نظر باشد قوهی واهمه صورتهای توهمیِ عالم محسوسات را میسازد که غیر واقعی هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره وقتی به خود بیاییم متوجهی نحوهای از وجود مجرد که ذات خودمان باشد، میشویم و میفهمیم موجود مجرد، فوقِ زمان و مکان است و این نوعی در آستانهی درک حضور خداوند در عالَم میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از لطفی که فرمودید. إنشاءالله کاربران عزیز نیز بتوانند استفاده کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از اسامی حضرت حق، کلام است و چون خواست به نور آن اسم جلوه کند، پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» کلام حضرت حق را با صوتی خاص میشنوند و در این رابطه قرآن به عنوان کلام الهی ظاهر میشود آنهم در جلوهی ربوبیت که حاصل آن میشود نبوتِ نبیّ. در نقد سخنان آقای سروش جزوهای در سایت هست. موفق باشید
http://lobolmizan.ir/leaflet/1314/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D9%82%D8%A8%D8%B6%D8%A8%D8%B3%D8%B7-%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%B1%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینهمه، باید در این امتحان جدید به جای برگشت به جهانهای گذشتهی مذهبیتان، به جهانی فکر کنید که گشودهتر از این حرفها است و در آن جهان، خود را حاضر نمایید که در انس با روح انسانها، خود را در بیکرانهی محبت به آنها احساس کنید. در این رابطه میلهای پوچ و فاسد میرود و عشق به خدا و مخلوقات او به میان میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در بستر توجه به حضرت حق آنچه را وظیفه میبیند، انجام میدهد و خودش در این رابطه فکر میکند و از نظر بقیه نیز به کمک فکر خود استفاده مینماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این قصهی هر روز ما میباشد که نسبت به رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» آنطور که شایسته است برخورد نمیکنیم و به سرنوشت همان اقوامی کم و زیاد دچار میشویم و شدهایم که رسول خدا را پاس نداشتند. آیا جهان اسلام در همان مشکلاتی که بقیهی اقوام گرفتار شدند، گرفتار نیستند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید همچون دریا در استقرار خود مستقر بود و در همان استقرار همهچیز را در خود جای داد چه دروس را و چه نفحاتِ الهیه را از آن جهت که در روح توحیدی، کاری انسان را از کاری باز نمیدارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شیطان، همان ابلیس است که «کان من الجنّ» و به عنوان یک واقعیت خارجی، بنای دشمنی با انسان را دارد و از نقطهضعفهای ما که حاکی از عدم خلوص است؛ توهّماتِ ما را تحریک میکند تا ما را هلاک نماید. چارهی کار، رجوع به واقعیات است که آن تنها با نگاه توحیدی به امور محقق میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در دستگاه فلسفیِ ارسطو، ما با آن اصطلاحات مثل جوهر و عرض روبهروئیم و این غیر از فیزیک جدید است که میدان دیدِ خود را نظام کهکشانیِ قابل رصد حسّی قرار داده است. آری! در همان نگاه ارسطویی هم عقول عشره قابل مناقشه است ولی نه به اعتبارِ نظام کپرنیکی، ثانیاً: در هر دستگاه فکری «معطی شیئ» نمی تواند فاقد شیئ باشد. موفق باشید
اسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم بشود در این موارد چیزی گفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیتوان یکی را بر دیگری ترجیح داد، هرکدام حسن خود را دارد. ولی ترجمهی جناب آقای محسن بینا و ترجمهی جناب دکتر شیخ الاسلامی را میتوان مدّ نظر داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطلب در شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» روشن شد که اگر روح در شرایطِ مناسبی در دورهی جنینی قرار نداشته باشد به طور کامل نمیتواند بدنِ مناسب خود را بسازد و لذا نقش روحیهی مادر و غذای مناسبی که باید به جنین برسد مهم است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در نظر به ماهیات یعنی وجوهِ محدود خود، خود را احساس میکنیم. در حالیکه از جهت «وجود» عینِ اتصال به او هستیم. گفت: «سوی دریا عزم کن زین آبگیر/ بحر جو، و ترکِ این مرداب گیر». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «بدیهی» که دلیل نمیخواهد، امر روشنی است، اگر روشن نبود که بدیهی نمیگفتند حتی در استدلال هم مبتنی بر بدیهی، انسانها سخن همدیگر را میپذیرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند بالذات ربّ عظیم است و بقیه به اعتبار نزدیکی به خدا مورد احترام هستند و نه بالاصاله؛ همین که این نکته مدّ نظر باشد مشکلی پیش نمیآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کن که اگر زکریایِ روح آدمی که در عین عباداتِ طولانی هنوز به رزقی نرسیده که جان او را اشباع کند، ناگاه خداوند با مریمِ جان خود او را روبهرو میکند، که وَجهِ لطیف جان اوست و در آنجا رزقهایی مییابد که دیگر نسبت به آیندهی وجهِ معنوی خود عقیم نخواهد بود. موفق باشید
اگر اسم او را در قلب بیاورم ویرانی حاصل از درد را چه کنم و اگر به نام او را بنویسم فراق را چطور در کلمات بیان کنم. نمیدانم شاید ادای عاشقی را در می آورم. به هر حال ای معشوق سخن را به نام تو آغاز میکنم که جز تو نباشد در صحنه ی وجود. هر روز که بدبختی های آن روزهای قبل را مینگرم میگویم تو را شکر چقدر زیبا دلم را ربودی. در میان گریه ها و اشک ها و راه ها و نرسیدن ها به ناگه بارقه ای از نور تابید و شمس وجود ما را لایق دیدار خود کرد. آنقدری سرمست بودم که دیگر جز او هیچ نمیدیدم. راهم کمی مشکل داشت انگار درست نبودـ و فدای سرش که میدانست و بار دیگر چشمی باز گشود و نوری تاباند و دلی برد. و ای وای از سرمستی آن روزها ابتدایش آنقدر سر خوش بودم که میگفتم ای جان که رسیدم و تمام شد اما حال چه حقیقتا چه قلبم از دوری ها از او از سختی های راه به درد آمده نه از برای آنکه سختی است و اذیت شدن دارد فدای یارم از برای آنکه ای وای اگر نتوانم بروم. میدانم اگر نمی توانستم نبودم و این شرایط نبودـ در راه دوری و رسیدن است و همه را به جان میخرم خیلی گشتم تا پیدایش کنم که از بیخ گوش هم به من نزدیک تر بودـ اما حالا می ترسم بشکند کشتی در این گرداب ها ترس دوریش دارد دیوانه ام میکندـ من چه گویم؟! داشتم در بدختی های خودم غلط میخوردم اصلا به من چه ربطی دارد! ۷ ماه و این همه درد دارد مرا می کشد چه خوش کشته شدنی است اصلا زندگی همان است اما اگر بلغزم چه خودش هواداریم را دارد لیک عدم یقه ام گرفته رها نمیکند وا مصیبتا رستگارم کرد خدای کعبه عاشقم کرد خدای کعبه میدانم در راه رسیدن به او سختی نقل و نبات است آری اما اما واهمه دارم معشوقی که بعد از ۱۶ سال زندگی تازه پیدا کردم را دوری گزینم شاید جایی بهتر از اینجا پیدا نکردم گفتید جوانان ما به کمتر از حق الیقین راضی نمی شوند آری باور کنید آری اما هزار افسوس و پناه بردن به یار که گر حق را ببینیم و دور شویم چه کنیم شب شب ارزش است از آن معشوقی که مرا در آغوش کشید بخواهید دستم را رها نکند قسم به خودش که دارم از ترس دوری از او دیوانه می شوم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نفرمود: «که عشق، آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»؟!! به نظر بنده جناب لسان الغیب که سختْ به حضور او در این تاریخ نیازمندیم؛ داستان این نوع حضور را در اولین غزل دیواناش به میان آورده. بنده هیچ چیز در رابطه با آن سخنان خوبی که فرمودید، نمیگویم جز رجوع به آن غزل و عرایضی که در آن رابطه تحت عنوان: «در چگونگی طیکردنِ راه سخت عشق» عرض شد https://lobolmizan.ir/leaflet/292موفق باشید
با سلام: وظیفه ما در این فتنه ها چیست؟ وظیفه فردی و اجتماعی و بین المللی. با تشکر🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً پایگاه آن فتنهها را بشناسیم. ثانیاً: در حدّ خود نقد کنیم. ثالثاً: در مسیری که موجب رفع ضعفهایی میشود تا دشمنان بهانه نداشته باشند، قدم بگذاریم که بحمدلله آرام آرام با به خودآمدنِ افراد معلوم میشود که قضیه حضور دشمنیِ دشمن بوده است، البته در لوای اعتراض. و از آن مهمتر این فتنهها منجر شد که متوجه شویم جنگ، جنگِ رسانهای است و نیاز است سواد رسانهای خود را رشد دهیم. موفق باشید
سلام استاد گرامی: پیشاپیش عذرخواهم در مورد همچین موضوعی سؤال میپرسم. در قشر جوان ما چنان که در مطلب زیر از کانال خرمگس اشاره شده ظاهرا یک حالت عقده به لذت طلبی افراطی و شهوت رانی ایجاد شده است. ظاهراً از بعضی جهات قشر جوان ما دارد از امریکایی ها جلو میزند و کلا پدیده عجیبی است که در خاورمیانه ما شهره شدیم به این که از لحاظ فرهنگ عمومیِ مردم، ما آمریکایی ترین کشور خاورمیانه هستیم و شاید از آمریکایی ترین کشورهای دنیا. این غیر از این است که در این سی سال سبک معماری و شهرسازی و حتی سیاست های توسعه مان هم از آمریکا گرفته شده و شاید یک علت این فرهنگ عمومی همین سیاست های آمریکایی باشد (نمونه ای از الناس علی دین ملوکهم). سؤالم این است آیا این را فقط پدیده ای باید بدانیم که ناشی از سیاست های لیبرالی کارگزاران و اصلاح طلبان و تاثیر ماهواره ها و شبکه های اجتماعی ولنگ و باز ما است یا سیاست های دینی و تبلیغی ضعیف ما هم نقشی داشته؟ ظاهراً دقیقاً عکس آن چیزی که مد نظر امام و رهبری بوده در جامعه ما اتفاق افتاده و این تناقض خیلی آزاردهنده است. البته بالا رفتن سن ازدواج هم ظاهرا در اینها دخیل است اما این فرهنگ تجرد هم بی ارتباط با سیاست های فمینیستی و جذابیت زندگی شهری و فرهنگ عیاشی فارغ از مسئولیت خانوادگی نیست. خلاصه اوضاع وانفسایی است و واقعا باعث سرافکندگی حکومت دینی است. [Forwarded from خرمگس] [ Photo ] فکر نمیکنم هیچ کشوری در دنیا بتوان یافت که در آن به اندازه ایران بازیگران پورن و افراد عیاش، شهرت داشته باشند. امروز نگاهی به صفحه اینستاگرام و کامنت های زیر پست های این شخص (با نام بلیزریان) که تنها هنر او قمار و زندگی در کاباره ها است داشتم. مسئله باور نکردنی آن بود که بیش از نیمی از کامنت های زیر تصاویر و عکس های عیاشانه این فرد به زبان فارسی است که همگی حسرت سبک زندگی او داشته و به حال او غبطه خورده اند. (جالب آنکه یک کامنت به زبان چینی یا هندی که بیش از یک میلیارد جمعیت دارند دیده نمی شد) در صفحات مربوط به بازیگران پورن، کیم کارداشیان یا دختر و همسر ترامپ هم شرایط به همین گونه است. "ناخوداگاه بیرون است" ایرانیان به قهرمانان صفحات پورن و ابتذال تبدیل شده اند و با افتخار آن را فریاد می زنند. و این عبرتی برای ماست. درس عبرت برای جامعه ای که با اعدام و آتش زدن خانه روسپی ها می خواست سردمدار اخلاق و معنویت در جهان باشد. @kharmagaas
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری ای برادر! شرایط، شرایطِ آخرالزمانی است آنهم در امّ القرایی که مهد ظهور نور آن حضرت است و به همین جهت در این کشور نور کامل ایمان از یک طرف و ظلمات غلیظ آخرالزمانی در حال ظهور است و همین امر موجب شده تا بنده کراراً عرض کنم در شرایطی نیستیم که با آموزههای دینی متوسط بتوانیم این نسل را در مقابل آن ظلمات قرار دهیم. آیا اینکه حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» در سالهای آخر عمر مباحث عرفانی سوره «حمد» را مطرح کردند، بیحساب میدانید؟ جالب است که اتفاقاً این نسل در مواجهه با ظلمات آخرالزمانی است که متوجه ظرفیتهای بس بزرگ حقالیقینی خود میشود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیزتر از جانم: استاد طاهرزاده. با حضور در بستر انقلاب اسلامی به این باور رسیدیم و مشاهده میکنیم که جهان ما، از جهان عرفا بزرگتر شده است. در اوج آن میشود اشاره کرد به دوران دفاع مقدس و حضور گسترده ده ها میلیون نفر در تشیع پیکر سردار دلها حاج قاسم سلیمانی. طریقت سالک برای طی کردن مراتب عبودیت روشن تر گردیده است لکن هنوز حجاب های بین عبد و معبود غلیظ است و نازک نشده است. آنچه که در محیط بشر، امروز به اوج خودش رسیده، نبرد بین جاهلیت مدرنِ مجهز به صلاح علم است با عقلانیت کارآمد انقلابی. این جاهلیت مدرن است که با این صلاحِ دانش و این ابزارهای رسانه ای و تبلیغاتی عظیم که در خدمت شهوت و غضب است به جنگ با تمدن اسلامی آمده است و این دو هرگز با هم آشتی نمیکنند. امروز پرچم تمدن نوین انقلاب اسلامی به دست ماست. و وظیفه ما است که در مقابل این گفتمان و نظام جاهلیت مدرن که در مقابل ماست با صلاح عقلانیت، وحدت و ایمان ایستادگی کنیم ، برای رسیدن به آن هدف متعالی و تربیت انسان قدسی. خیلی از دوستان و عزیزان طلبه و دانشجو گله کرده اند که چرا استاد، در کنار محوریت هدف خود و برای تبین آرمان ها، در کنار نشر، تبین، سخنرانی و تفسیر(المیزان - حافظ و مولانا) در میدان عمل دور از قشر جوان اند و در یک کار تشکیلانی تراز انقلاب از ما استفاده نمیکنند و قوت کار خود را در رسالت کار خود بیشتر نمیکنند؟؟! آیا در مقابل نظام غرب و آرمانهای غربی امروز نیازمند به تشکیلات قوی متناسب با زمانه خود نیستیم؟ منتظریم یکی از بیرون بیاید و ما را در کنار هم قرار دهد و در مسیر قوت تمدن نوین اسلامی بیندازد؟َ و یا منتظریم آن عده ای از مدیران و مسئولان ناکارآمد غرب زده (چه در حوزه ها و دانشگاه ها و چه در ارگان های انقلابی) که فرو رفته در آرمانهای غربی هستند، منجی بشر باشند؟ پس اگر این جور نیستیم، چرا در میدان عمل، حاج قاسم ها دیده نمیشوند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحمدلله متوجه نکات خوبی هستید و امیدوار باشید تا با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده است، حجابهای بین عبد و معبود، رقیق و رقیقتر شود. ۲. فکر میکنم اگر اجمال حضور تاریخی رفقا در انقلاب به مرور به تفصیل درآید هرکدام در هر جایی که هستند، حاج قاسمی خواهند بود با همان سیره و وسعتی که او داشت. وظیفه امثال بنده تذکر به رازگونگی حضور تاریخی ما میباشد که منجر به درک شخصیت نهفتهای است که در جوانان ما مستقر است به همان معنایی که راه آن حضور، پیدا شود. آری! اگر پیدا شد «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد».
در مجموعه یادداشتهایی که با عنوان «حاج قاسم سلیمانی و معنای حضور تاریخی ما» در سایت هست، سعی بر آن است که متوجه راهی شویم که حاج قاسم، نمادِ آن راه است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليكم ورحمة الله: ضمن عرض سلام و ادب و تسلیت ایام سوگواری سیدة النساء العالمين حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها خدمت استاد گرامی جناب آقای طاهر زاده طبق فرمایش متین جنابعالی در پاسخ به سوال شماره 32045، حضرت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف و ارواحنا له الفدا ، مظهر نور کامل خداوند تبارک و تعالی هستند و علاقه به آن حضرت، عین علاقه به حضرت معبود است و متعاقبا رهبر معظم انقلاب آیت الله العظمی امام خامنهای حفظه الله تعالی ، مظهر نور آن حضرت (امام زمان ) میباشند. این حقیقت بر ما دوستداران و به قول مرحوم شهید سلیمانی عزیز «سربازان ایشان» پوشیده نیست و بعضا نه از طریق براهین فقهی در باب ولایت فقیه و امثالهم، بلکه قلبا و با تمام وجود و با چشم یقین آن را دیده و عمیقا احساس میکنیم. اما سوال اینجاست که این مطلب بسیار مهم (که رهبر معظم انقلاب مظهر نور امام زمان عج الله تعالى فرجه الشريف هستند) را چطور بر قشر مذهبی که با امامین انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی زاویه دار هستند و خود را مذهبی و اهل بیتی هم میدانند اثبات کنیم؟ ۱. طبیعتا جمع کثیری از دلسوزان و مومنین انقلابی و همچنین طیف مخالف از مردمان عادی هستند، لذا ممکن است اثبات علمی دقیق و عمیق میسر نباشد. اگر نخواهیم از باب فقهی وارد بحث شویم، تکلیف چیست؟ چگونه این مظهریت و نیابت را اثبات کنیم؟ ۲. از منظر دقیق علمی و در مباحثات بین بزرگان و اساتید چطور؟ قبلا از عنایت جنابعالی صمیمانه سپاسگزارم علیرضا حلبیان
- باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که فقه، صورت متعیَّنِ انوار نامتعیّن انوار الهی است تا انسان از طریق احکام فقهی به باطن انوار الهی منتقل شود و به همین جهت کسی دینداری را در محدوده صِرف فقهی متوقف کرد، خود را از حضور در عالم بالاتر محروم میکند. عرایضی در کتاب «در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» که در دست چاپ است، شده است. شماره 86 آن حکمتها ذیلاً خدمتتان ارسال میشود. به امید آنکه در راستای چنین گفتارهایی بتوان نسل آماده خود را متوجه موضوع مورد بحث بکنیم. موفق باشید
ايمان به ايمان و عبور از نقابهای ايمانی
بشرِ امروز نقابهایی که بعضی از انسانها به عنوان «ایمان» بر چهره میزنند را میشناسد و چون نمیتواند آن نوع ایمان را انتخاب کند، در دو راهیِ قبول کفر نسبت به آن ایمان و یا قبول ایمانِ حقیقی قرار میگیرد و بین این دو نوع شخصیت سرگردان است، گاهی این است و گاهی آن، تا آنکه با نظر به انسان کاملی که حضوری جهانی دارد، احساس کند خود را پیدا کرده است و انقلاب اسلامی درست بستر همان انسان کاملی است که هرکس میتواند آن باشد، ولی سوپرمن نباشد. مهم نیست حضور چنین انسانی چه مدت طول بکشد، مهم آن است که فرهنگی ظهور کرده که انسان میتواند بدون نقابی از ایمان که بر چهره میزند، به ایمان خود ایمان داشته باشد و بفهمد:
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
حضور در جهانِ انسانی و انسانیت، نقطه شروع ایمانی است که فریبکارانه و متحجّرانه نیست. در این نقطه است که انسان میفهمد چه هست و چه میتواند باشد و چگونه میتواند قدم در قلمروی از ایمان بگذارد که هرچه بیشتر خودش باشد، در عین پاسداشتِ وجودی از خود، در بستر عبودیت و نزدیکی به انسان کاملی که در پیش است، در عین بودن در تاریخی که در آن قرار دارد و لذا بیش از آنکه بخواهد خود را بفهمد، خود را حسّ میکند ولی احساسی که از معرفت جدا نیست، معرفتی که رو به سوی حقیقت دارد و انسان را از فروافتادن در ایمانی که نقاب او شود محفوظ میدارد؛ در ایمانی مستقر است که تنها بودن خود را دنبال میکند، بدون متوقفشدن در ماهیتی خاص، زیرا در حقیقت، ماهیتِ آن ایمان همان بودنِ آن است، یعنی «ماهیّتُةُ اِنّیّتُهُ» ماهیت آن ایمان همان بودنِ آن است و سر و کار انسان با وجودِ آن ایمان است و امکانات تمامناشدنی که در پیش دارد برای ایمانی بیشتر به ایمانی که یافته و در این رابطه به آینده بیکران خود نظر دارد و درک وجودی خویش در عالم و تعلق عمیقتری که با حضرت معبود در عهد ازلی یعنی در وجود خود با او دارد که در نسبت عبودیت انسان و معبودبودن خدا محقق میشود، امری که در ارتباطی متقابل اتفاق میافتد و انسان خود را در چنین جایگاهی که قابل توصیف نیست، احساس میکند و تنها میتواند با زبان جناب لسان الغیب بگوید:
دلم رميده شد و غافلم من درويش که آن شکاري سرگشته را چه آمد پيش
چو بيد بر سر ايمان خويش ميلرزم که دل به دست کمان ابروييست کافرکيش
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ خزانهاي به کف آور ز گنج قارون بيش
این به جهت آن است که در ایمان حقیقی، «وجود» با تجلیّات خود به سراغ انسان میآید و آماده قبول جان ما است، تا خود را در مقابل آن تجلیات گشوده نگه دارد و خود را در تقدیری که باید در آن مستقر شود حفظ کند، جایگاهی که جایگاه حضور در محضر حضرت حق است، در عین حاضربودن نزد خود. خطر آنجا است که انسان از وجودِ خود در این رویداد بیگانه باشد؛ در آن صورت چگونه آن رابطه متقابل رخ دهد تا انسان خود را در آغوش خدا احساس کند و چشماندازی توحیدی وقوع یابد و زهد ریایی و نقاب ایمانی که همان خرقه پشمینه است، فرو افتد؟
اگر تاریخ جدید، نرم، نرم پا پیش مینهد و ابتدا روحها را متوجه خود و آیندهای که در پیش دارند میکند، چرا به سخن آنانی که متوجه طلوع تمدنیِ غیر از تمدن غربی شدهاند، گوش فرا ندهیم؟ چرا به آنهایی که خبر از بازگشت خدا به زندگی را دادهاند توجه ننماییم؟ اگر حقیقتِ دین باز درخشش آغاز کرده تا معنای آداب دینی با روحی تازه به میان آید، نباید گفت این عبادات نیز پوستههای دین است، نه! حقیقت از طریق همین آداب و اخلاق است که به ظهور میآید، تا امری نامتعیَّن به امری متعیّن تبدیل شود و به جای آنکه گمان کنیم «تئولوژی» پایان یافته است متوجه باشیم با انقلاب اسلامی و با برافروختن مشعل شهادت، تئولوژی و آداب دینی جای خود را پیدا میکند و آینههایی میشوند برای ظهور امور قدسی. راستی را! مگر همین تئولوژیها و ایدئولوژیهای حاکی از امور قدسی نیستند که به انسانهای مؤمن به حقیقت جهت میدهند تا دین خدا تمام ابعاد وجودی انسان را فرا گیرد؟
آیا با مدرنیته، تئولوژی پایان یافت و اگر مدرنیته در این تاریخ جایگیر شده، چاره کار تسلیمشدن در مقابل مدرنیته نیست. چاره کار عبور از تاریخ غیاب خداوند است و رجوع به حقیقت، به نور اسمای الهی و ذیل حضور خداوند با رعایت احکام و آداب شرع، حضور خداوند را در زندگی و در مناسبات انسانی نهادینه کنیم تا انسان در حضور بیکرانه اکنون جاودانه خود که گوهر فراموش شده او است، باز گردد. آیا رسالت انقلاب اسلامی در این تاریخ چنین نیست که انقطاع زمین از آسمان را جبران کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان از یک طرف باید در فضای خوف و رجا خود را قرار دهد و در چنین فضایی با خدا مأنوس باشد تا نه از رحمت خدا مأیوس گردد و نه نسبت به اعمال خود مغرور شود. با اینهمه به حکم «سبقت رحمتی غضبی» که حضرت حق فرمودند رحمت من بر غضبم سبقت دارد؛ امید به رحمت پروردگار باید بیشتر باشد. به نظر بنده روش مرحوم دولابی روش خوبی است. سه جلد کتاب «مقالات» آیت الله شجاعی نیز در این مورد نکات خوبی دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره قلبها را اقبالی هست و ادباری. تدبّر در قرآن به کمک تفسیر شریف المیزان إنشاءالله کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی از آثار ایشان مطالعه نکردهام. موفق باشید