بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25972

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: می خواستم بدانم آیا استفاده از آلات موسیقی مثل سنتور، دف و ضرب در مدارس به صورت معمولی جهت جشن ها و مناسبت ها اشکال دارد و آیا این کار ترویج موسیقی محسوب می شود؟ بعضی افراد مخالفت می کنند و بعضی از افراد آن را مجاز می دانند و استدلال می کنند که در مسابقات فرهنگی هنری مدارس تک نوازی وجود دارد و این ها غیر لهوی است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر درحالت صفا و با محتوای خوب انجام شود، ترویج موسیقی به حساب نمی‌آید و اشکالی نخواهد داشت. موفق باشید

25526
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: حقیر برای پایان نامه خود در مقطع کارشناسی ارشد (رشته علوم سیاسی گرایش روابط بین الملل) موضوع داعش را انتخاب کردم به نظر شما نیاز جامعه علمی امروز ما در رابطه با داعش چه چیزی هست که آن را در قالب یک کار تحقیقاتی و با فکت علمی بخواهیم به اثبات برسانیم و ان شا ء الله با ترجمه آن کمکی به فهم بهتر دیگر جوامع نیز انجام داده باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: داعشی‌گری یعنی دین را به جای آن‌که راهی گشوده به سوی حقیقت بدانیم؛ صرفاً آن را محدود به مجموعه‌ای از آداب می‌گیریم و هرکس را در اندازه‌ی همین آداب، حقِ حیات می‌دهیم و هرکس جز به برداشت ما از دین رجوع داشته باشد، مهدورالدم می‌دانیم. موفق باشید

25230
متن پرسش
استاد گرامی سلام: شما در جلسه دوشنبه که در مورد حزن و خوف و توکل بود فرمودید که حزن سعادت انسان را در خطر می اندازد چون تقدیر را نمی‌پذیریم، حال اگر شخصی در امور اعتقادی دائما دچار شبهه و شک و وسواس است و از این وضع غمگین است و حزن در دل دارد و مشکلش را خدا با توجه به دعاهای بسیار و توکل ها و توسل های بسیار حل نکرده، باید این دور ماندن از معارف حقیقی و عدم رشد روحی را تقدیر بداند و بگوید خدایا شکرت که مشکلم حل نمی شود و از راه راست و یقین و سلامت نفس فاصله دارم و احتمالا با این اوضاع هلاک خواهم شد و عاقبت بخیر نخواهم شد و از معارف حقه نتوانم استفاده کرد و آنگونه که باید آدم شوم آدم نمی شوم و به مراتب بالای یقین نخواهم رسید و آنکه برای شدنش خلق شده ام نمی شوم و....، این حزن و اندوه که برای عدم عاقبت بخیری و مشکلات نفسی و روحی و اعتقادیست چگونه توجیه می شود کاملا هم به حق است، حال با این اوصاف شخص باید بگوید تقدیر خدا بر انحراف و عدم عاقبت بخیری و ماندگاری مشکلات اعتقادی و وسواس و لاجرم در آخر هلاک شدن من قرار گرفته و خدا خواسته من کافر بشوم و ... با پذیرش این تقدیر و رضایت از اوضاع کنونی اش خود را زودتر و بیشتر به هلاکت و عدم عاقبت بخیری نزدیک کند، این تقدیر را باید پذیرفت و یا نه باید دانست خداوند چنین تقدیری برای بنده طالب هدایت رقم نخواهد زد و همچنان بر دعا و توسل و توکل و امید خود با وجود حزنی که برای مشکلش که ذکر شد دارد اصرار کند تا زمان هدایت و گشایش بالاخره از جانب پروردگار برسد، حال اگر تا آخر عمر هم طول بکشد؟ تکلیف چنین شخصی چیست؟ چه کند تا آن حزن حقیقتا از بین برود؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه می‌فرمایید «خوف» است و نه «حزن». و این موجب تحریک بیشتر انسان می‌گردد برای عمیق‌شدن در معارف الهی. در این رابطه «امید» را از دست ندهید و سری هم به جواب سؤال شماره‌ی ۲۵۲۲۸ بزنید. موفق باشید

25047

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و تسلیت ایام خدمت جنابعالی: این متن از دکتر حکمت است از بس زیبا بود دوست داشتم خدمت شما بفرستم: ⭕️ تفسیر عاشورا ▪️۹ . کربلا و غربت السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک ایهاالامام الغریب السلام علیک ایهاالامام المظلوم روح کربلا روح غربت است و دردش درد غربت. انسان بزرگ، در همیشهٔ تاریخ بشری غریب بوده است و در کربلا غریب‌تر از همیشه، و از کربلا به بعد غریب و غایب. ما اگر معنای این غربت را نفهمیم و شکوهش را درنیابیم، خودمان را یا فریب داده‌ایم و یا در مسیر فریب خوردن انداخته‌ایم. چراکه انسان - و در واقع انسان بزرگ - در این عالم غریب است. همهٔ رخدادهای تراژیک و مصیبت‌بار تاریخ، نمایشگاه غربت انسان است؛ و کربلا در قلهٔ مصیبت و تراژدی قرار دارد. غربت و مظلومیت امام، غربت و مظلومیت حقیقت است. باید بدانیم و هرگز فراموش نکنیم که اگر در طلب حقیقتیم، این طلب، امری سهل و ساده و بی‌دردسر، و خالی از رنج و محنت و مصیبت نیست. حقیقت‌جویان باید همواره و به خصوص در روزگار کنونی - که عصر انسان کوچک است و طلب حقیقت، ارتجاع شمرده می‌شود و ضد روشنی و روشنفکری به شمار می‌رود - متذکر باشند که حقیقت غریب است و هر که شوق حقیقت دارد و در طلب آن است، چاره‌ای ندارد جز این که طعم غربت و مظلومیت و محرومیت را بچشد و درد و رنج پیمودن این راه را تحمل کند و صبور باشد. بندهٔ حقیر، حال خودم را می‌گویم. در این دوران که دوران غیبت حقیقت، و غربت انسان و انسانیت است، هموراه در حال ترس و وحشت به‌سر می‌برم؛ ترس و وحشت از این که مبادا گم شوم و بدتر از آن این که با زیستن در جهان لانه‌های رنگارنگ و تودرتوئی که برایمان ساخته‌اند، مسخ گردم. روزگاری بود که گم‌شدن و مسخ‌گشتن دشوار بود و کسی به‌ سادگی مبتلا به «گم‌شدگی» و «مسخ‌شدگی» نمی‌شد؛ امروز اما این دو آفت، بیخ گوش ما است. آری «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود» . تصور بنده این است که یکی از آثار و برکات ذکر کربلا و یاد غربت و مظلومیت حسین این است که می‌تواند ما را از این دو آسیب جدی و فراگیر، محافظت کند. باید هر روز یاد کربلا باشیم و زیارت عاشورا بخوانیم و بر همهٔ آنان که در راه حقیقت و تقرب به آن، به اندازهٔ همهٔ مظلومان و غربا و ستمدیدگان تاریخ مورد بی‌مهری و جفا و ظلم و بیداد، واقع شدند و به خاک و خون افتادند، و به ظاهر قلع و قمع و قتل عام گشتند، و زیر سم اسبانی که نعل نو و تازه داشتند سمکوب گردیدند و به همهٔ زنان و دختران و کودکانی که همراهان و حامیان حقیقت و پاکی بودند و رنج اسارت را تحمل کردند، سلام و درود بفرستیم و متقابلاً از همهٔ آنان که به هر شکل در این قتل و غارت و ظلم و بیداد، سهیم و شریک بودند و راه این جنایت‌ها و نامردمی‌ها و رفتارهای ضد انسانی را هموار کردند، بیزاری و برائت بجوئیم تا مگر بتوانیم در این دوران به گونه‌ای زیست کنیم که در صف کسانی نباشیم که به انسان و انسانیت، جفا می‌کنند و حقوق آدمیان را تضییع و لگدمال می‌نمایند. #تفسیر_عاشورا @nasrollahhekmat
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که آقای دکتر نصراللّه حکمت می‌فرمایند حقیقتاً روزگار ما، روزگارِ گمشدگی و مسخ‌شدگی است و کسی که از این خطر وحشت نکند انسان غافلی است و آن کس که به وحشت افتاد دست به دامان حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» می‌زند و عملاً راه خود را برای نجات از آن خطرات در بستر انقلاب اسلامی می‌گشاید. موفق باشید

24418
متن پرسش
استاد عزیز سلام: با توجه به جواب سوال ۲۴۴۱۱ بنده منظورم این بود که مگر طبق فلسفه ارتباط مجرد با ماده محال نیست، پس چطور می گویید نفس با بدن مادی ارتباط دارد؟ پس یا این فرض فلسفی که ارتباط مجرد با ماده محال است غلط است و یا اگر درست است چگونه توجیه می شود؟ بالاخره همان تدبیر انضمامی هم ارتباط مجرد و ماده هست، شاید توجیه این باشد که نفس که مجرد است از نظر وجودی شدیدتر است و همه جا میت واند حضور داشته باشد حتی در عالم ماده، و مادیت ماده به دلیل ضعف وجودیش بر نفس که وجودی شدید است تاثیر ندارد و این نفس است که ماده را که همان بدن است متأثر می کند و این فقط به دلیل شدت وجود مجرد نسبت به ماده امکان دارد و قطعا از احکام و قوانین الهی است، مثل ارتباط باری تعالی با عالم ماده که البته چون وجود مطلق و شدیدترین وجود است پس در همه عوالم حضور کامل دارد حتی عالم ماده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکاتی که می‌فرمایید قابل تفکر است ولی باید مباحث «برهان صدیقین» که نظر به صِرف وجود دارد و مباحث کتاب «معرفتِ نفس و حشر» که موضوع را در افق دیگری مدّ نظر قرار می‌دهد، مورد غفلت قرار نگیرد. موفق باشید

21250

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد سوالم از خدمتتون این است که خب در مرحله اول اگر خوبی و خوب بودن را شناختیم و در مرحله بعد به لطف الهی، خوبی و خوب بودن را دوست بداریم، استاد چه کنیم که در عهدی که با خوبی می بندیم بمانیم و عشق مان به خوبی در صحنه های مختلف زندگی رنگ نبازد؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صبر بر طاعت از طریق نداشتن آرزوهای بلند و اُنس با رفقای مؤمن و زیارت ائمه «علیه‌السلام» شکل می‌گیرد. موفق باشید

34219
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و عرض ادب و احترام. خداوند منان رو شاکرم بسیار زیاد که در سیر دادن بندگان حقیر و روسیاهی چون ما بواسطه کلام شما دریچه ای جدید را به سوی ما گشود که بعد از شنیدن معارف الهی و لذت شنیداری که حاصل می‌شد ما را سوق داد به سوی چشیدن لذت بیکرانه حضور در محضر حضرت محبوب ازلی که جنسش به قول استاد چشیدنی است الحمدلله. استاد گرامی شاید باور نفرمایید اما ما و گروهی از دوستان نزدیک به چهارسال است هفتگی و مستمر، حضوری و غیر حضوری در فضای مجازی، کتاب خویشتن پنهان و برهان صدیقین و حرکت جوهری و بصیرت حضرت زهرا سلام الله علیها را شروع کرده ایم و مباحثه وار پیش می‌رویم و البته در کنارش صوتها و مقالات و کتابهای دیگر را مخصوصا مناسبتی هم به جد مرور می کنیم اما همین چهار کتابی که عرض کردم با مباحثه و تکرار و تمرین در مصادیق، دریچه ای جدید را که بالخصوص، نقطه عطف آن ماه های مبارک رمضان است، به رویمان گشوده که خود را با هویتی جدید در این تاریخ می یابیم هویتی که قرار است نقشهایی بر اساس مقتضیات این زمانه برای ما بگشاید و خداوند رحمان انگار مشغول پرورش بندگان است برای حضوری همگانی و البته مخصوص به کرامت کریمانه خویش. این حرفها را من باب روایتی از امام صادق علیه السلام عرض کردم امام صادق عليه السلام در ذيل آيه‌ «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» فرمودند: «حدث بما اعطاك الله و فضلك و رزقك و احسن اليك و هداك» «3» آنچه از عطاها، برترى‌ها، رزق‌ها، احسان‌ها و هدايت‌هاى اوست بازگو كن. «الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی ان هدانا الله» کاری جز دعای خیر برای استاد گرامی از دست این شاگردان حقیر بر نمیاید پس فراوان دعاگو هستیم ان شاءلله تحت عنایات خاصه حضرت ولیعصر (عج) مؤید و موفق باشید. اما استاد بزرگوار مساله ای است که مدتها درگیرم کرده بود و الان به وضوح خودنمایی می کند و مانند مانعی جلوی راهم را می‌گیرد اینکه در درونم پر از آرامش است به حول و قوه الهی با جلوه گری هایی که از جنس ظهور حضرت حق است در اتفاقات ریز و درشت با حضرت حق مدتها به گفتگو هستم و می‌بینم او را که جلوه نمایی می کند و دایم اظهار لطف کریمانه، نگاهش را حرفش را محبتش را و... را می بینم و قابل وصف نیست. گاهگاهی که حتی عشقبازی می کنم و به شوق این عشق زندگی را ادامه می‌دهم. «حتی القاک و قد وفیت بعهدک و میثاقک فتغشینی رحمتک» اما در بیرونم ابا دارم از بروز دادن، می‌ترسم بگم و از دست بدهم. می‌ترسم بگم و باور کنم منم هستم و گاهی هم که زبان به گفتن می گشایم واضحا می‌بینم که زبانم چیزی دیگر می گوید انگار می ترسد و به جای دیگری می زند و با دیگران هم گفتار می شود البته در جمع خوبان و هم مباحثه ایها گاهی همان که می‌چشیم بر زبان می آید و در جمعی خوش فی شغل فاکهون می‌شویم اما به وضوح تازگی در اذیتم از زبانی که با درونم سازگاری ندارد. شغلم که مدیریت امور فرهنگی است می طلبد که سخنور خوبی باشم که قبلا هم بودم و می توانم بگویم حراف خوبی بودم اما دیگر سخنانم با درونم نمی خواند و زبانم الکن دارد می شود. به وضوح می چشم که «یفقهو قولی» ام به مشکل خورده تا حدی که دیگران هم متوجه تلونم شده اند وقتی خودم هستم در کمال آرامش و طمانینه به الطاف حضرت حق و وقتی با دیگران هستم انگار پوسته قبلی ام در حال ترک برداشتن و این صدای شکستن دایم بلند تر می شود و انگار نفسم می‌خواهد با پوششی موقت این پوسته در حال ترک را از دیدها مخفی کند. به زبان ساده بگویم آن حالتی که در کنار دیگران دارم حس واقعی ام نیست و انگار در حال نقش بازی کردنم که کسی نداند اندرونم چیست و این دوگانگی کم کم دارد مشکل ساز می شود مخصوصا در کار. سوال اول: به شدت از «یحسبون انهم یحسنون صنعا» می‌ترسم که نکند گرفتار وهمیاتم و این عشقبازی درونی کوهی است از نفسانیات که فرو می‌ریزد. چگونه از تردید حقیقت و مجاز رها شوم و بدانم که توسلاتی که به حضرات معصومین علیهم السلام دارم و حضور کریمانه شان را در این الطاف می بینم و عشقبازی با حضرت حق را از ایشان الگو و درس می گیرم واقعی است یا ساخته های نفس چموش و شیطان لعین؟ سوال دوم: چگونه درونم بیرونم را یکی کند و راحت شوم از ریای معکوسی که می‌ترسم از اینکه پرده درافتد و خلق با خبر از غوغای پر شور درونم شوند گاهی با تمام وجود می خواهم فریاد بزنم و به همه نشان بدهم مثلا در این لبخند زیبای فرزندم، خداوند عز و جل چگونه عشقش را به من هدیه کرده یا در این نهیب غریبه ای با من چگونه خداوند رب العالمینی خود را دارد به من نشان می‌دهد و... اما سکوت می کنم و تمام فریادم قطرات اشکی می شود که عاشقانه در لذت با رب جاری می شود که آن هم هدیه اوست. ترسم از برملا کردن این حالات و زبان گشودن به حقیقتی که در درون با من راز می گوید، مرا به خلوت هدایت می کند و از طرفی، انجام تکلیف، مرا به حضور پر رنگ در اجتماع مخصوصا در این برهه که زمان جهاد تبیین است و شغلم به شدت مرتبط با این امر است می‌خواند و البته در این حضور اجتماعی زبانم مثل دیگران به عادت گفتارهای روزمره می‌چرخد و ناسازگاری اش گوش خودم را می‌خراشد چون جمع ها را محرم این حرفها نمی‌دانم و آنها این حرفها را انگار نا آشنا می دانند چگونه جمع کنم؟ و از این دوگانگی آزاد شوم تا تمام شود. آن چیزی که مرا هنوز به چشمم می آورد و نکند اشتباهی بزرگ در همه اینهاست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه بدهید در ابتدا این غزل خوب مولوی در دیوان شمس تبریزی را با شما در میان بگذارم که می‌فرماید:

تن مَزَن ای پسر خوش‌دم خوش‌کام بگو                بهر آرام دلم نام دل آرام بگو

پرده من مَدَران و در احسان بگشا                         شیشة دل مشکن قصة آن جام بگو

گر در لطف ببستی در امید مبند                           به سر بام بر آی و به لب بام بگو

چون‌که رضوان بهشتی تو صلایی برده                 چون‌که پیغمبر عشقی حِلِهْ پیغام بده

سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو                     صفت راه مگوی و ز سرانجام بگو

آه زندانی این دام بسی بشنیدیم                           حال مرغی که رهیده است از این دام بگو

شرح آن بحر که واگشته همه جان‌ها اوست           که برون است ز ایام ز اعوان بگو

وگر از عام بترسی که سخن فاش کنی                    سخن خاص نهان در سخن عام بگو

ور از آن نیز بترسی هِلِه چون مرغ چمن                 دمبدم زمزمة بی اِلفِ و لام بگو

همچو اندیشه که دانی تو و دانای ضمیر                 سخنی زان لب شیرین ز سرانجام بگو

نکتة روح‌فزا از دهن دوست بیار                           نامة خوش‌خبر از عالم اسرار بگو

و منظور عرضم بیشتر این بیت بود که می‌فرماید:

وگر از عام بترسی که سخن فاش کنی                    سخن خاص نهان در سخن عام بگو

این‌جا است که فکر می‌کنم اگر با نور قرآن و روایات مأنوس شوید، جانتان در ارائه حقیقت با آرامش کامل سخن خودش را به میان می‌آورد. در مورد نکته آخر که فرموده‌اید به نظر بنده این دوگانگی و ریا به حساب نمی‌اید. آری! باید آمادگی افراد را در نظر گرفت و عقل آن‌ها را مخاطب قرار داد و نه احساسات آن‌ها را. مگر رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نفرمودند: «انّا معاشر الانبیاء کلم الناس علی قدر عقولهم» ما پیامبران در حدّ عقل مردم با مردم سخن می‌گوییم. موفق باشید

31970
متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد ارجمند: استاد سوالی ذهنم را مشغول کرده و بدنبال آن می‌خواهم نظر شما را بدانم. پیشاپیش بگم صفحاتی که ابن عربی را جست و جو کردم بسیار بود و من وقت بررسی همه را نداشتم پس همه پرسش ها را بررسی نکردم. ۱. آیا امکان دارد از زمان جناب ابن عربی تابحال عرفایی بوده باشند که چه بسا خیلی بیشتر و بهتر از او معارف توحیدی و اسرارش را گرفته باشند اما در پی انتشار آن برنیامده باشند. برای مثال اگر صفت علم خدا در آنها تجلی کرده باشد چه بسا بتوانند علوم مختلف را هم یکجا ثبت کنند چه برسد به عرفان و اسرارش. ۲. بطور کلی چرا عرفا با اینکه احتمالا در بخشی از عمر خود علم الهی را درک کردند، اما در پی انتشار بر نمی آیند؟ ۳. بنظر شما آنچه در فصوص یا فتوحات آمده چند درصد اسرار توحیدی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه می‌توانیم در این رابطه بگوییم سنت حضرت حق است که در هر دوره تاریخی آنچه بشریت ظرفیت آن را دارد در بستر اسلام از طریق قلب‌های آماده به بشریت می‌رساند و محال است اگر بشریت ظرفیت درک امری از انوار قدسی و توحید ربّانی و علم حقیقی را داشته باشد، از آن دریغ شود به همان معنایی که حضرت حق در قرآن می‌فرماید: «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» الرحمن/ (29) خداوند شأن مناسب آن طلب و تقاضا را در مظهور یا مظاهری به ظهور می‌آورد. موفق باشید

31836

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمه الله: استاد گرامی دوستی دارم که دارای تحصیلات عالیه در رشته فقه و تفسیر و الهیات و مطالعات فراوان در این رشته هستند و آثار خوبی هم برجای گذاشته اند و به چشم دیده ام که مورد عنایت اهل بیت علیهم السلام بوده اند ولی متاسفانه هنوز به پذیرش عقلی و حسی و عاطفی نسبت به شخص آقای خامنه ای به عنوان ولی فقیه نرسیده اند و دچار شبهه هستند. پس از فوت آیت الله لنکرانی (به عنوان مرجع تقلید ایشان) به حضرت آقا رجوع کردند و در حال حاضر مدتهاست که قصد رجوع به حضرت جوادی آملی را دارند و اندیشه ها و بیانات ایشان را به خود نزدیکتر می دانند و به عبارتی بیشتر قبولش دارند. با دفتر آقای جوادی آملی تماس گرفته و درخواست تغییر مرجع خود را مطرح کردند و پاسخی که شنیدند این بود که باید دو عالم دیگر برتری آقای جوادی بر حضرت آقا را تشخیص دهند تا ایشان بتواند چنین تغییری انجام دهد. حال این پاسخ هم به شبهه های ایشان دامن زده و هم شرایط را سخت تر کرده. آیا هیچ دو عالم دیگری پیدا می شود که حکم برتری آقای جوادی بر حضرت آقا را بدهند؟ آیا چنین پاسخی از دفتر آقای جوادی درست آست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در اعلمیت مرجع تقلید است به آن معنا که در همه ابعاد اسلام، اعلم باشد و معلوم است که اگر تشخیص دهیم مرجعی از همه ابعاد نسبت به مرجع ما اعلم است، عقلاً اقتضاء می‌کند که از اعلم تقلید کرد. موفق باشید

 

31201

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در احادیث می‌بینیم انسان مومن از دنیا در حد کفایت باید قانع باشد. پس چه کسی باید کارخانه ها را با سرمایه هنگفت، راه بیندازد و جوانان بیکار را به اشتغال بگیرد و تولید ایجاد کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در امور فردی باید در حدّ کفایت از دنیا استفاده کرد ولی در امور اجتماعی صدها نخل را مولایمان می‌کاشتند و در خدمت منافع اجتماع صرف می‌کردند. سرمایه‌داران واقعی کارآفرینانی هستند که در زندگی فردی مانند بقیه‌اند ولی در مدیریت ثروت، مسئولیت‌های خود را فراموش نمی‌کنند. موفق باشید

30496

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: ان شاءلله خدا به شما طول عمر با عزت بدهد زیرا که زندگی خیلی ها را به سمت خدا جهت داده اید. وقتی در ارتباط با افراد درجه یک خانواده مجبور به شنیدن غیبت و تهمت باشیم (از اول شخص مملکت تا...) و نهی از منکر ما هم فایده نداشته باشد تکلیف چیست؟ آیا اجازه داریم قطع رابطه کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده که قابل نیستم. نه! در این موارد نباید کار به جدال و جدایی از رحم بکشد. بهترین راه سکوت است. موفق باشید

30477

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در جلسه شنبه اشاره کردید به اینکه در گذشته مردم مثلا اصفهان جهانشون محدود به قبیله یا همون اصفهان بوده، حال آیا این خصلت خوبی بوده یا بد؟ حضرت علی که هزار سال قبل از این مردم بوده فرموده اگر گرسنه ای در دورترین نقطه ی زمین باشد خوابشان نمی‌برد، چرا حضرت علی هزارسال قبل به وسعت همه عالم بودند ولی مردم اصفهان ۵۰۰ سال قبل جهانشون محدود به اصفهان بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در خوب و بد موضوع نیست. بحث در انسانی است که در هر تاریخی برداشتی از خود و جهان پیرامونیِ خود دارد که در هر زمانی، خود را متفاوت می‌یابد و هنر ما آن است که در هر تاریخی مناسب آن تاریخ، خود را درک کنیم. البته و صد البته اولیای الهی فراتاریخ هستند. موفق باشید

30374
متن پرسش
به نظر شما چگونه می توان باورهای توحیدی را در زندگی عامه مردم کاربردی کرد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکر دائمی به حضور خداوند در امورات و تذکر به این نکته که هرکس هرچه ضربه خورد به جهت این غفلت بود؛ کمک زیادی می‌کند تا مردم به خود آیند و متوجه شوند خداوند ما را نیافریده است تا فقط در این دنیا زندگی کنیم. موفق باشید

30165

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: وقتتون به خیر می‌خوام یه کم با شما درد و دل کنم. دانشجوی پزشکی هستم. انگیزه‌ی کافی برای درس خوندن ندارم و هر ترم که شروع میشه به خودم قول میدم که دیگه از این ترم درس بخونم ولی همین طوری اوقات به بطالت سپری میشه و آخر ترم هم می‌بینم که چند تا درس رو افتادم. معمولا ایام امتحانات پرفشارترین ایامی هست که سپری می‌کنم و آرزو می‌کنم هرچی زودتر تموم بشه. نمی‌دونم مشکل از کجاست؟ بعضی وقتا با خودم فکر می‌کنم مقصر منم، گاهی اوقات هم تقصیرات رو می‌ندازم گردن محیط و سیستم آموزش پزشکی که بیخودی به دانشجوها سخت میگیره و یک دریا اطلاعات بی‌ارتباط با پزشکی به خورد دانشجوها میده. استاد عزیز آیا واقعا شأن من به عنوان یک انسان اینه که شخصیتم زیر نمرات دروس دانشگاه خورد بشه؟! من چرا اینجوری هستم؟ هیچ انگیزه‌ی ثابت و پایداری برای درس خواندن ندارم. هر وقت که می‌خوام خودم رو از شر فکر کردن به نمرات درسی و امتحان آخر ترم خلاص کنم موفق نمی‌شوم. دوست دارم اصلا نمره و معدل برام مهم نباشه و برای سربازی امام زمان (عج) درس بخونم ولی موفق نمیشم و شکست می‌خورم. استاد دیگه خسته شدم از این همه زمین خوردن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره «یا مکن با پیل‌بانان دوستی / یا بنا کن خانه‌ای در خورد پیل.» یا باید با جدّیت تمام این دروس را با کم و زیادش فوق نظر به نمره و امتحان بخوانید و خود را در این مسیر ادامه دهید، یا مسیر خود را عوض کنید. جان‌کندن، شرطِ راه نیست. موفق باشید

29937

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: از سوالات برداشت شد که ازدواج امریست ورای اختیار و با توجه به اینکه والدین توسط اعیان ثابته اولاد انتخاب شده اند پس زوجین باید به مقوله ازدواجشان از منظر دیگری نظر کنند و صبر پیشه کنند. سوال من در مورد افرادیست که پس از طلاق در ازدواجهای بعدی صاحب فرزند می‌شوند جایگاه این فرزند با توجه بحث عین ثابت چیست و آیا آن طلاق اجباری قلمداد می‌شود؟ سوال دیگر بسیار می‌شود که فرد همسر مناسب خود را در ازدواجهای بعدی می یابد چرا صبر بر ازدواج اول را علی رغم ناسازگاری توصیه می‌فرمایید. بنظر می‌رسد عین ثابت یک چیز فراگیرست. ممکنست در عین ثابت فرد چندین ازدواج ناموفق ثبت شده باشد تا به فرد مناسب برسد چرا ما بخاطر علم پیشین حق با فردی که نمی‌خواهیم بسازیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این چیزی نیست که در اختیار ما باشد ما باید مطابق شرع مقدس به وظیفه‌ی خود عمل کنیم تا خدا، خدایی‌اش را بکند. موفق باشید

29714

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله با عرض ادب و خسته نباشید. در گفتگو با آقای دخانچی فرمودید که فقه برای آنست که قبول باطنی برایش پیش آمده و مثلا می‌خواهد روزه بگیرد حالا میاید سراغ فقه و فقه برای او مشخص می‌کند چگونگی و حدود روزه را، این نسبت به قسمی از احکام است و مثلا در مورد حدود با این طرز نگاه چگونه برای کسی که مثلا روزه خواری کرده ما مجازات قرار می‌دهیم؟ در صورتی که اگر برای او هم قبول درونی پیش آمده بود دست به اینکار نمی‌زد ولی می‌بینیم در فقه حد مشخص شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر متعرض نظام اجتماعی جامعه‌ی مسلمانان باشند، به اعتبار آن‌که قواعد و قوانین جامعه را رعایت نکرده، بر او حدّ جاری می‌شود. ولی اگر تظاهر به روزه‌خواری نکند، مشکلی ندارد. مشکلش بین خود او و خداوند است. موفق باشید

29253
متن پرسش
سلام و عرض ادب: تبریک بابت ربیع الاول و ربیع النبوت ۱. بحمدلله تعالی از سیرهای مطالعاتی استقبال بسیار زیادی شده است، و افراد بسیار زیادی گویا منتظر مانده بودند که سیر مطالعاتی اصلی را بخوانند ولی نمی‌دانستند چطور وارد شوند. کار ما هم این بود که فقط اینها با هر بهانه ای شده وارد شوند، سپس خود راه بگوید که چون باید کرد و همه سیرها آخرشان به سیر مطالعاتی اصلی ختم می‌شوند‌. ۲. در مورد شهید حاج یونس عزیز: یکی از عزیزان فرمودن به استاد بفرمایید اگر می‌شود در مورد تفاوت ظهور امام معصوم و یک شهید بفرمایید، ۳. در بحث زبان تاریخی زمان که در جلسات خانه طلاب بحث شده است، سوالی داشتم: آیا می‌توان گفت زیان تاریخی امروز ما که بر اساس تاریخ تحول و انقلاب شکل گرفته است و طبق ظهور حق در این تاریخ می‌باشد، می‌شود گفت همین زبان را هم بصیرانی چون سلمانها و امثال آنها به نحوی نازل در جانشان داشتند ولی طبق زمان خود حرکت می‌کردند؟ آیا بصیران به زمان که همان عارفانند در کلام معصومین، طبق معنای بصیرت که درآن آینده نگری و بعضا آینده بینی هست، آیا عارف به زمانه، عارف به زبان زمان آینده هم باید باشد؟ تا چه حد امکان دارد چنین چیزی؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحمدلله چیزی بود که باید به ظهور می‌آمد. ۲. امام معصوم تاریخی که عبور از تاریخ جاهلیت دوران است، می‌سازد و شهید در آن تاریخ می‌تواند وظیفه‌ی خود را انجام دهد. حتی حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در تاریخ حضرت مهدی «صلوات‌الله‌علیه» انجام وظیفه کردند. ۳. چرا که نه! ۴. این بیشتر درجه‌ی انسان‌های معصوم است که زبان‌شان زبان جان همه‌ی بشریت است و ذیل ولایت آنان، آری! جناب مولوی هم برای ما حرف‌ها دارد. موفق باشید

28565

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و تشکر. در حال مطالعه کتاب آشتی با خدا بودم. ص ۱۲۸ نوشته بود: که از ظریق معرفت به نفس و اتصال هست خود به هست حق... دیگر هیچ افسردگی و پوچی در زندگی او راه نخواهد یافت. اول سپاسگزارم از مطلب عالی که عالی توضیح داده بودید و حس کردم تازه دارم می فهمم. ولی سوالی که دارم این که با تمام این ها انسان چطور می تونه با توجه به هست از وقایع دنیا عبور کنه؟ مثلا همسر بداخلاق و بد رفتار که دائما در حال اذیت های عامدانه و عالمانه هست، و هر کاری که عقل گفته انجام دادی و جواب نمیده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه‌ی جهان بزرگ‌تری شد، دیگر چندان مشغول چنین اموری که بخواهد خود را همسنگ این افراد بکند، نمی‌شود. موفق باشید

28477

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در مورد جوابی که به سوال ۲۸۴۷۱ دادید فرمودید که «شاید» باید نوعی دیگر زندگی کنید. الان خواستم نوع زندگیم رو به شما بگم. جوانی هستم که چند سالی است تمام همّ و غم و دعایم به خدا رسیدن است و اینکه به آن هدف خلقتم که خدا من رو برای این موضوع آفریده برسم. استاد من زندگیم رو بر این اساس بنا نهادم. در همین راستا هم کارهای علمی مثل خواندن آثار شهید مطهری (ره) و جنابعالی و... به صورت گروهی با بچه های مسجد داشته ام و همچنین کارهای عملی مثل نماز اول وقت و سعی در گناه نکردن داشتم و دارم. اصلا بگذارید بهتر بگویم من برای این هدفم در خلوتها و مجالس روضه ضجه ها و اشک ها ریخته ام و ان‌شاءالله می‌ریزم. البته نه اینکه بگویم کسی هستم یا کاری کرده ام یا خدای ناکرده خواسته باشم از خودم تعریف بکنم. خدا می‌داند خودم رو هیچ می‌دانم. هدفم از گفتن این حرفا این بود که بگم نوع زندگیم اینجوریه. اگه ایرادی داره تو رو خدا بهم بگید. اگر ایرادی نداره پس دلیل این همه بدتقدیری تو زندگیم چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در دل همین اموری که در آن قرار دارید به نوعی دیگر از رویکرد فکر کنید و این مربوط به خودتان است که بالاخره از بازخوانی زندگی غفلت نکنیم. مثل آن‌که رهبر معظم انقلاب در بیانیه‌ی گام دوم عملاً از ما می‌خواهند در ادامه‌ی انقلاب تجدید نظرهایی داشته باشیم، نه آن‌که گذشته را زیر پا بگذاریم. موفق باشید

27942
متن پرسش
سلام: استاد چرا داغ حاج قاسم سرد نمیشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیرا شهادت آن مرد بزرگ داغی است که بر جان همه‌ی ما گذاشته شده است. قصه‌ی جانی است که در آینده راهی خواهد شد تا تاریخ امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» همه‌جایی شود و بصیرتی به جامعه برگردد که ما بیش از آنچه که فعلاً هستیم، باشیم. بصیرتی که در وصیت‌نامه‌ی او به ما عطا شد. در آخر جواب سؤال شماره‌ی ۲۷۹۳۶ نکاتی از آن را می‌توانید ملاحظه کنید. موفق باشید

26998

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: پیرو سوال ۲۶۹۹۳ می خواستم عرض کنم بنده تمام آن مباحث رو کار کردم ۸ ماهه به لطف خدا در ذیل اشارات و مباحث عالی شما قرار گرفته ام‌. الان تفسیر المیزان و روزی یک آیه می خواستم کار کنم بعد دیدم خودتان در سایت سیر قرآن و نهج البلاغه هم دارید. گفتم بپرسم از حضورتان کدام بهتر است از اول المیزان رو شروع کنم یا سیر تفسیر سوره های زمر تا آخر رو با شما شروع کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم برای آشنایی با زبان المیزان، خوب است که آن چند سوره، ابتدا کار شود و با صوت آن متوجه‌ی زبان المیزان بشوید و سپس إن‌شاءاللّه با المیزان کار را جلو ببرید و بحث نهج‌البلاغه را به بعد موکول کنید. موفق باشید

26969

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: سال نو رو خدمتتون تبریک عرض می کنم. می خواستم ازتون بپرسم با وجود اینکه در باب معرفت النفس در مورد اهمیت روزه و کم خوردن تاکید کردید و اینکه توجه باید به بدن کم شود و از طرفی امور مثل لذت بردن از خوردن غذاها و اینکه آشپزی برای پختن و درست کردن غذاهای خوب و لذیذ مانع این رشد حاکمیت نفس مجرد ما نیست؟ در صورتی که در قرآن تاکید شده حلال های خدا را بر خود حرام نکنید. آیا قابل جمع هستن؟ (علاقه و درست کردن به غذاهای لذید و رشد تجرد نفس) ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: استعدادهای نعمت‌های الهی را شکوفاکردن و خوشمزگی‌های غذاها را به ظهور آوردن، پاسداشتِ نعمت است و این غیر از تحریک هوس است برای پرخوری و فرار از گرسنگی. موفق باشید

26445

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ادب: آیا فرزند هم مثل رزق است و مشخص است خداوند به چه کسی چه تعداد و چه زمانی خواهد داد؟ اگر ما فرزند دار نمی شویم خواست خداست؟ یا نتیجه مثلا نقص بدن یا تغذیه غلط ما یا هرچه است. اگر مانعی هست از کجا بفهمیم چه مانعی سبب فرزنددار نشدن ما شده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طبق آیه‌ی ۱۷۳ سوره‌ی اعراف، فرزندِ هرکس مربوط به خود آن والدین است که در عهد الست از پشت همان والدین‌شان گرفته شده‌اند و اقرار به عبودیت خدا کرده‌اند لذا نمی‌شود اگر بناست فرزندی از پدر و مادری متولد شود، به دلایلِ فرعی آن فرزند متولد نگردد. قرآن می‌فرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ» و به یاد آر هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم. که دیگر در روز قیامت نگویید: ما از این واقعه غافل بودیم. موفق باشید

26434
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: متن زیر مقاله ای مختصر به نام صور اسرافیل است که در مورد شهادت شهید سلیمانی می باشد که در آن ادعاهایی شده است که تمایل دارم نظر حضرتعالی را در مورد آن جویا شوم. از صبر و لطف شما سپاسگزارم. باسمه تعالی صور اسرافیل افراد جامعه به گونه‌‌های مختلفی هستند. برخی در زندگی‌شان برای دیگران آورده‌ای دارند و برخی ندارند. برخی اطرافیان خود را رشد می‌دهند و برخی نه و برخی بعد از مردن خود نیز می‌توانند به بقیه خیری برسانند و برخی اینچنین نیستند. اما واقعه شهادت حاج قاسم سلیمانی از سنخ هیچ کدام از این موارد نیست! شهادت این فرد با شهادت کلیه شهدای انقلاب اسلامی متفاوت است. اینکه بیان می‌شود جنس شهادت جنس دیگری می‌باشد، به همان معنی است که جنس شهادت یاران اباعبدالله (ع) نیز با شهادت‌های پیش از خود فرق داشت. با شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا (ع) فرق داشت. هیچ‌کس نمی‌تواند شهادت شهید حججی را با شهادت شهید همت و امثالهم مقایسه کند. لازمه قیاس، سنخیت در نوع است. البته توجه داشته باشید این ادعا به هیچ معنا تلقی کننده‌ پایین بودن و کم ارزش بودن شهادت‌های آن بزرگواران نیست؛ بلکه نشان دهنده اهمیت و ارزش شهادت‌های شهید حججی و سلیمانی است. مگر شهادت سلیمانی با شهادت کاظمی‌ها و خرازی‌ها چه تفاوتی دارد؟ چه چیزی باعث شده است که ما جنس شهادت‌های آنها را جدای از هم بدانیم؟ آیا علت آن در نحوه شهادت آن‌ها است؟ آیا در زمان و مکان شهادت است؟ آیا علت آن مصالح امنیتی و سیاسی کشور است؟ بدیهی است که پاسخ تمامی این سوالات منفی است. سوالاتی که برخی با پاسخ مثبت، آن‌ را هنر شهادت شهید سلیمانی معرفی می‌کنند و به بیراهه می‌روند. باید در این دقت کرد که آنچه در این شهادت تمایز ایجاد کرده است و این شهادت را در ادامه شهادت شهید حججی قرار داده است، «رشد تکوینی انسان‌ها» در اثر این شهادت بوده است. شاید به کار بردن این عبارت برای برخی بسیار محل اعراض و مناقشه باشد و آن را بی‌مبنا و ابتر تلقی کنند. اما باید دانست که آنچه پس از شهادت شهید سلیمانی رخ داد، دقیقا نشانه‌هایی از همان رشد تکوینی و بیداری در مردمان بود. شهادت شهید سلیمانی نه در ابتدای انقلاب بلکه در سال ۲۰۲۰ اتفاق افتاده است. در این زمان، بلوغی به صحنه آمده است که ابتدای انقلاب هم شاهد آن نبوده‌ایم. این اتفاق در زمانه کنونی که مدرنیته و تکنیک جولان می‌دهند رقم خورده است و نه در فضای نابالغ تکنیکی ابتدای انقلاب و با این همه، انسان‌هایی که در این فضا زیست کرده‌اند چنین تشییع جنازه‌ای را رقم زده‌اند. این برخورد و بازتاب‌های حسی و عقلی مردم را در نظر بگیرید، اگر همین برخوردها عینا و دقیقا در زمان انقلاب یا اصلا در دوران ائمه اطهار اتفاق می‌افتاد، جای شگفتی داشت اما اکنون که این حادثه در چنین شرایطی و در این زمانه رخ داده است، جای بسیار بسیار شگفتی دارد! از خودتان سوال بپرسید! این انسان‌هایی که در تشییع جنازه چنین کردند، از کجا آمده‌اند؟ این انسان‌هایی که از شهرهای خودشان به تهران رفتند، از کجا آمده‌اند؟ آری این ملت در گذشته نیز برای رحلت پیشوای خود حضرت روح‌الله (ره) چنین رفتار مشابهی را بروز دادند اما رخ‌ دادن بسیار کمی‌تر و کیفی‌تر آن برای یک سردار جنگی که هر لحظه در میدان‌های جنگ انتظار شهادت‌اش می‌رود، توسط این انسان‌ها، مدهوش کننده است. انسان‌هایی که هر یک خودشان و با دعوت خودشان به صحنه آمده‌اند و بدون اختیار عقل معاش خود، خود را به صحنه می‌رسانند، آیا چیزی جز لبیک به ندای اصرافیلی حقیقت است؟ چیزی جز شوق برای رویت حقیقت و لمس آن است؟ آیا این انسان‌هایی که چنین عظمتی را رقم زدند، غیر از انسان‌های امروزی و غیر از من و شما بودیم؟ آیا ما باید خودمان را گول بزنیم و بگوییم این انسان‌ِ در بند توهم و غرب‌گرای امروزی که در تشییع جنازه آنچنان وارد می‌شود، انسان امروزی نیست و آنها را از دل تاریخ هزاران هزار سال پیش و از میان عمارها و سلمان‌ها بیرون کشیده‌ایم و برای مدتی به تاریخ امروزی چسبانده‌ایم تا نمایشی را اجرا کنند و سپس در گذر زمان متوقف شوند؟ یا باید با عینکی دیگر و به دور از تعصبات ذهنی تحلیل کنیم؟! به همین خاطر است که شما باید برای تحلیل این ماجرا فقط به درون خودتان رجوع داشته باشید تا از گزند این تعصبات رهایی یابید و صرفا آنچه را که دریافت کرده‌اید را به زبان بیاورید و نقش ببندید. از خودتان سوال بپرسید چرا خبر شهادت در دل شما انقلابی ایجاد کرد؟ آیا شما چیزی به غیر از چند خط متعارف از آقای سلیمانی شناخت داشتید؟ چرا با وجود این شناخت بسیار کم و اندک، این شهادت در درون شما تاثیرگذار شد؟ تاثیرگذاری که تاثّر آن به اختیار شما نبود و ناخوانده بر درون شما وارد شد و هرکسی که توانسته باشد حدی از غل و غش را در وجود خود زدائیده باشد، این ورود تکوینی را نیز یافته است و به استقبال آن رفته است. اینگونه و با طرح این سوالات خواهید فهمید که جنس این شهادت با شهادت‌های اول انقلاب فرق می‌کند. در واقع این همان جنس غلیظ شده شهادت شهید حججی است. شهادتی که فرای از قبل و بعد از شهادت، خودِ شهادت موجب رشد تکوینی می‌شود. این رشد است که موجب تکاپوی انسانِ تحت سلطه عقل غربی می‌شود و اینچنین بی‌گدارانه و با اشتیاق خاصی حرکت می‌کند و گریه می‌کند و می‌لرزد. رشدی که بسیاری را در برگرفت، بدون آنکه آنها طلبی از آن داشته باشند. مائده‌ای ناخوانده‌ای بود که بر دل‌های ما نازل شد. از خودتان سوال بپرسید آیا این اتفاق جز وعده نزدیکی ظهور چه خبر دیگری دارد؟ ظهوری که وقتی اتفاق بیفتد انقلابی در قلوب می‌شود و تصعیدی در علوم می‌شود که شواهد آن در روایات ما فقط خاک می‌خورد. باید دانست در عصر کنونی یک اتفاقی که توانسته است حیات غربی انسان کنونی را اینچنین به مخاطره اندازد، قطعا در زمان ظهور نیز به همین نحو تقلب قلوب خواهیم داشت و انسان‌ها از نوعی به نوع دیگر به پا خواهند خواست و این اتفاق آنقدر سریع است که می‌توانیم آن را دفعی و لحظه‌ای قلمداد کنیم و در این تقلب لحظه‌ای، انسان‌ها رشد می‌کنند و مهیای رکاب موعود می‌شوند. همانگونه که در این ایام نیز مزه‌ای از آن را چشیدیم و بدون آنکه به اختیار کام خود را باز کرده باشیم. همین مزه است که سنخ متفاوتی را رقم زده است. مزه‌ای که از آن بوی ظهور استشمام می‌شود و مزه‌ای که انتظار چشیدن آن را در آن ایام داریم. از خودتان بپرسید آیا وقوع چنین سنخ از اتفاق‌ها، غیر از زائیدگی در عقل اربعینی است؟ آیا چیزی جز مسخ قلوب و عقولی که در اربعین رخ می‌دهد را در اینجا می‌بینیم؟ و اگر صادقانه به خودتان رجوع کنید، این تاثیر را می‌یابید و بدانید که هر چقدر این تاثیر را بتوانید بیشتر ادراک کنید، می‌توانید ظهور مهدی موعود (عج) را بهتر ادراک کنید. چرا که این اتفاقات همه آمادگی برای انسان‌هاست تا بتوانند زمینه مقلب القلوب شدن در زمان ظهور را در خودشان ایجاد کنند. «همه هستی همگام با انسانی است که در راه هدایت گام بر می‌دارد» امام موسی صدر. حدیث سحرگاهان، ص ۲۸۴

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکات دقیقی را در این نگاه دیدم. عرایضی نیز تحت عنوان «آیا همه‌ی ما قاسم سلیمانی بودیم؟» شده است که متن آن را این روزها إن‌شاءاللّه بر روی سایت خواهید دید. آری! همین‌طور که نویسنده‌ی محترم مقاله‌ی فوق می‌گوید انقلاب اسلامی ظرفیت‌هایی دارد که روز به روز بیش از پیش به ظهور می‌آید و ما باید منتظر ابعادی از انقلاب اسلامی باشیم که هنوز به ظهور نیامده است، إن‌شاءاللّه. موفق باشید 

26061

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز بین جن و انسان چه تفاوت عمده ای وجود دارد که بین این دو، انسان، واسطه فیض الهی شده است؟ (طبق اعتقادات شما فرمودید ملک چون تک بعدی است نمی تواند واسطه فیض باشد)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جنّ و انس هر دو مختارند و ظاهراً باید این‌طور باشد که جنّ از نظر درجه‌ی وجودی تا موطنِ عالَم مثال، بیشتر صعود ندارد و به همین جهت پیامبری از آنان در آن حدّی که قرآن مطرح می‌فرماید؛ به‌وجود نیامده است. موفق باشید

نمایش چاپی