بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
31826

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: برداشتم از جمله زیر رو نوشتم. آیا این برداشت درسته؟ بی زحمت یه مقدار این جمله رو توضیح می دهید؟ هستی یا خودش عین هستی است یا به عین هستی ختم می شود برداشت خودم: هر شیی یا همواره بوده یا اینکه یه چیزی که همواره بوده او را بوجود آورده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در مورد هر ذاتی می‌توان چنین گفت مثل این‌که می‌گوییم هر تری یا باید تری‌اش از خودش باشد، مثل آب. و یا آن تری به چیزی که ذاتاً تر است، ختم شود. مثل تریِ پارچه مرطوب،تری همواره با آب هست ولی همواره باپارچه نیست. موفق باشید

31480

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ما در فرهنگ دینی خود دو باور داریم: ۱. هر چه نعمت و رفاه زندگی دنیایی شخص بیشتر باشد از حز و نعمت اخروی او کمتر می‌شود (و هم چنین احادیثی با این مضمون که هر چه مومن در نیاد بیشتر بلا ببیند اجر بیشتری در آخرت خواهد برد) ۲. زیاد شدن درآمد شخص می‌تواند نشانه ایی باشد از استدراج و محرومیت از مقامات قیامتی (این باور ان کی پول در آوردن و پولدار شدن را ترسناک جلوه می‌دهد) تا چه حد این باور ها صحیح است؟ و اگر این عقاید را در ذهن شخص ملکه کنیم باعث انفعال و عدم تلاش اقتصادی شخص نمی شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن دو روایت دو نوع تذکر مطرح است تا انسان‌ها خودشان به دنیاداری خود دامن نزنند. زیرا جهت اصلی جان انسان‌ها که قرب الهی است در آن صورت تقلیل می‌یابد. ولی اگر خود به خود زندگی طوری بود که آن نوع سختی‌ها را نداشت و یا بدون آن‌که انسان ثروت‌اندوزی پیشه کند امکاناتی برایش پیش آمد، موضوع فرق می‌کند. موفق باشید

31215

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ببخشید مبحثی هست که میگن اسم افراد روی زندگی شون اثر میذاره و افرادی هستند که حروف ابجد اسم را محاسبه می‌کنند همراه اسم مادر و اسم مناسب را میگن و البته هزینه هم می‌گیرند و میگن باید این اسم بذارید و یا اسمتون را عوض کنید تا در زندگی شما گرفتاری و مشکل نباشه. آیا این نظر درست هست؟ و من که دخترم چند روزه دیگه دنیا میاد باید طبق این روش اسمش را بذارم یا اینکه هر اسمی که پسندیدم‌؟ یعنی در واقع این کار تایید شده هست یا یک نوع مثلا خرافه محسوب می‌شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این کارها، کارهای غلطی است و در سیره‌ی اهل‌البیت «علیهم‌السلام» ابداً چنین چیزهایی دیده نمی‌شود. نکاتی در این رابطه در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» عرض شده است. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

30891

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: بنده دانشجوی ارشد علوم حدیث گرایش نهج البلاغه هستم. برای موضوع پایان نامه دنبال موضوع نابی هستم که در حیطه اعتقادات باشه و دغدغه و نیاز روز باشه. به عنوان استاد جوانان چه مسئله ای الان در ذهن جوانان هست که نیاز به کار داشته باشه ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد پایان‌نامه به طور خاص فکر نکرده‌ام. ولی اگر بتوانید نگاه توحیدی خاصی که در نهج‌البلاغه هست از آن جهت که نگاه کلامی نیست، بلکه نگاه حضوری و وجودی است را با جوانان در میان بگذارید، جواب نیاز احساس حضور بیکرانه خود در عالم هستی را می‌توانند بیابند. عرایضی در این رابطه هرچند مختصر در شرح خطبه شماره 1 شده است. موفق باشید

30706
متن پرسش
سلام: در کتاب مقدس عبارت «هستم آنکه هستم» در معرفی خداوند آمده است در مورد آدم هم در کتاب مقدس آمده است که خداوند او را به صورت خویش آفریده است با توجه به اینکه دو رکن اساسی عرفان وحدت وجود و انسان کامل است و این دو در تورات آمده است و نیز قرآن مجید برتر از تورات است قاعدتا می بایست در این دو زمینه مطالبی فوق تورات آورده باشد بنابرین در کدام آیات قرآن این دو مبحث با عمق بیشتر نسبت به کتاب مقدس یا لااقل هم عرض آن مطرح شده است؟ و اگر مطرح نشده است کتاب مقدس لااقل از حیث بعد عرفانی برتر از قرآن نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین روایت که می‌فرماید: «خلق الإنسان علی صورته» و یا «علی صورة الرّحمن»، اگر به فصوص ابن‌عربی رجوع فرمایید، ملاحظه می‌کنید چه اندازه معارف فوق‌العاده‌ای جهت سیر از مفاهیم به تعیّنات اسماء و در نظر به عالی‌ترین مظاهر اسماء شده است. آری! جمله‌ی «هستم آن‌که هستم» حکایت از توحید وجودی حضرت ربّ العالمین می‌کند به اعتبار «لا رسم له و لا حدّ له» و این اولین گام در توحید است. موفق باشید

30689

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: لطفا کتابی برای معرفت نسبت به توحید و شرک معرفی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «الله شناسی» از آیت الله حسینی طهرانی در این مورد کتاب خوبی می‌باشد. موفق باشید

30656

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: در حال خواندن کتاب فرزندم اینچنین باید بود هستم. رسیدم به اون بخشی که حضرت به تفقه در دین توصیه می‌کنند. می‌خواستم بدونم چطوری میشه در دین تفقه کرد؟ اگه میشه این موضوع را بیشتر توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل کاری که علامه‌ی طباطبایی در المیزان انجام دادند. یا حضرت امام با تفقه در روایات، کتاب «چهل حدیث» را نوشتند. موفق باشید

30551

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. من بیش از ۲۰ ساله که پای درس شما هستم. از مباحث کوتاه بعد از نماز که دوره لیسانس تو دانشگاه اصفهان برگزار می کردید شروع کردم تا الان که تک تک فایلهای صوتی کانال ایتا رو دنبال می کنم. استاد عزیز! من بیشتر از اون که سوال علمی داشته باشم مشاوره لازم دارم. راستش ۴۰ سالگی رو رد کردم و مجردم. از ازدواجم ناامیدم. من از ۲۰ سالگی با درسهای شما و آرمانهای معنوی بلند اومدم تا اینجا. ولی الان دو سه ساله که شرایط خانوادگی خیلی سختی دارم و خصوصاً این مجردی، در حد غیر قابل تحملی سخت و طاقت فرسا شده. جوری که کلاً امیدمو به زندگی از دست دادم. دیگه حتی نمی تونم به آرمانهای معنوی بلندم فکر کنم. جز مرگ خواسته ای در این دنیا ندارم. درک و باور مهربانی خدا برام خیلی سخت شده چون سالهاست که تو این وضعیت اسف بار ملتسانه و مضطرانه دعا می کنم ولی کوچکترین اثری از فرج نیس و زندگیم هر روز سخت تر و ناامیدکننده تر میشه. پیشنهاد شما به من چیه؟! چطوری از این وضعیت نجات پیدا کنم؟! لطفاً برام دعا کنید. کاملاً ناامیدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده همان‌طور که مکرراً عرض کرده‌ام این نحوه تقدیر را نوعی زندگی می‌دانم و این اتفاقی نیست و در همین رابطه در جزوه‌ی «هویت قدسی زن و حضور در جهان گسترده‌ی امروز» عرایضی شده است. در ضمن شرحی که بر «مناجات التّائبین» روی سایت هست، حضور در جهان کیفی را که در جزوه‌ی مذکور متذکر آن شده، تا حدّی معلوم می‌کند. موفق باشید

30041

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: ۱. حال خوشی ندارم نمی‌دانم به خاطر گناه است؛ یا به خاطر روحیه حاکم غربی (طمع؛ حرص و شهوت)؛ یا فضا حاکم بر جامعه است؟ نمی‌دانم چه باید کرد؛ امید ها هنوز به انقلاب و شهدا زنده است؛ اگر این امید هم کم رنگ شود به پوچی می‌رسی. چه باید کرد؟ ۲. زمانه عجیبی شده؛ فشار اقتصادی و ضعف فکری باعث شده هر کس برای خودش دکان باز کند و الهه آن شهر شود؛ این سطحی نگری چه برسر جامعه آورده؟ ۳. گویی دو جبهه باطل و حق با تمام قوا به میدان آمده و آنها که طالب حق نیستند پس کشیدند و به انزوا رفته اند؟ راه مشخص ولی غبار آلود برای عده ای، حاج قاسم آتش دلها را برافروخت ولی انگار نیاز به جرقه دیگر هم هست. تا راه عیان تر شود. عاقبت بخیری سخت شده استاد. استاد حرفی بزنید تا این آشوب درون به آرامش برسد و امید دو چندان بگیریم. خواهشا کمی شرح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده مقاومت در مسیری است که شروع شده است. نظری به جلسه‌ی ۸ سوره‌ی «فتح» بیندازید، خوب است. مطلب روی بنر سایت هست. موفق باشید

29953

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: اینکه روحیات و صفات انسان ها با هم فرق داره، این فرق اختیاری هست یا خدا طبق صلاح دید خودش اجبارا افراد رو با اون روحیات آفریده؟ ممنون از اینکه وقت میزارید و جواب میدین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً در مواردی روحیه‌ها با همدیگر متفاوت است و در اختیار انسان‌ها نیست. ولی در کسب تقوا، هرکس باید خودش تلاش کند. موفق باشید

29702

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ترسِ سالک از هیبت و جلال مکاشفه، باعث توقف سیر و از بین رفتن توفیقات میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ممکن است. مطالعه‌ی کتاب «مقالات» آیت الله شجاعی در این مورد مفید خواهد بود. موفق باشید

28534

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: نظرتان راجع به کتاب ملت عشق چیست؟ (در ذهنم بود که در یکی از پرسش و پاسخ ها نظرتان راجع به کتاب ملت عشق نوشته الیف شافاک گفته بودید و با کتاب پله پله تا ملاقات خدا مقایسه کرده بودید. اما هر چه گشتم در سایت آن سوال را پیدا نکردم.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ملت عشق» در این‌که یک رُمان خوبی است، ولی هیچ ربطی به جناب شمس تبریزیِ ما ندارد و سراسر یک کتاب لائیک است. البته کتاب «پله پله تا ملاقات خدا» آن ضعف‌ها را ندارد، رویهمرفته سالم‌تر است. ولی مولوی بزرگ‌تر از آنی است که در آن کتاب مطرح شده است. موفق باشید

28385
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار: با سپاس از پاسخهای قبلی جنابعالی، پیرامون اتحاد عاقل و معقول می خواهم بپرسم: صور ذهنی معقول که پیش نفس مجرد عاقل حضور دارد آیا بخاطر اتصال نفس با عالم عقل هست و ما با مواجه شدن وجود خارجی اعیان در نشئه طبیعت آنها رو کشف و درک می نماییم یا برعکس با کسب معرفت در مورد وجود خارجی اشیاء صور عقلیه آنها در نفس مون بوجود میایند و باهاش عجین می شوند؟ اگر در این مورد مقاله، جزوه، کتاب یا درس صوتی رو برای طفل مکتب مثل بنده معرفی بفرمایید سپاسگزار خواهم شد۔ سایه تون مستدام۔
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «معرفت نفس و حشر» جناب صدرالمتألّهین «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» روشن می‌کنند که صور خارجی، معّداتی هستند تا نفس ناطقه با صورت‌های معقول صور خارجی متحد شود. در این مورد خوب است به جزوات «معرفت نفس و حشر» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

28212

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: عذر خواهی می کنم از اینکه سوالم معرفتی نیست ولی بعد از دیدن فیلم غلامرضا تختی به کارگردانی بهرام توکلی (کارگردان فیلم تنگه ابوقریب) که در سال ۹۷ ساخته شد و در جشنواره فیلم فجر هم جایزه گرفت، برایم دغدغه شد. من قبل از دیدن این فیلم خیلی شناخت از غلامرضا تختی نداشتم. چیزی که در این فیلم به نمایش گذاشته این است که تختی خودکشی می کند. یک روز قبل از خودکشی وصیت نامه خودش را ثبت رسمی می کند و برای بچه اش سرپرست تعیین می کند و بعد به هتل محل اقامت خودش می رود و صبح جنازه اش را در آن اتاق پیدا می کنند. توی اینترنت سرچ کردم ظاهرا نظر پسرش و همچنین جمشید مشایخی و حتی خسرو معتضد هم این است که (بخاطر اختلافاتی که با همسر خودش داشته و ناکامی های ورزشی سالهای پایانی و فشارهایی که از طرف نظام بر روی او بوده) خودکشی کرده و هیچ مدرکی دال بر اینکه به دست ساواک کشته شده باشد در دسترس نیست. (حتی در فیلم اول جهان پهلوان تختی که در سال ۷۶ توسط بهروز افخمی ساخته می شود اشاره شده که هیچ پرونده ای از تختی در دفتر اسناد ملی کشور دال بر اینکه در ساواک پرونده ای به نام تختی وجود داشته نیست) البته در فروردین ۱۳۹۸، علیرضا زاکانی نمایندهٔ پیشین مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، خودکشی تختی را شایعه خواند و گفت تختی را به «شهادت» رسانده‌اند. با توجه به اینکه شما زمان شاه را درک کرده اید آن زمان درباره مرگ تختی چه نظریه ای وجود داشت خودکشی و یا کشته شدن توسط ساواک؟ (البته در فیلم نشان می دهد که تختی عضو حزب جبهه ملی و از طرفداران جدی دکتر مصدق هم بوده) آیا شخصی که روحیات جوانمردی زیادی ازش دیده شده که در خود فیلم هم نشان داده از جمله رسیدگی زیاد به فقرا و مردم توسط ایشان و نفرتی که از شاه داشته آیا به جهت اعتقادات دینی او بوده یا تمایلات ملی گرایی و یا سوسیالیستی؟) ممنون اگر پاسخ بدهید. چون شاید دغدغه خیلی های دیگر هم باشد، که آیا کسی که در ورزش کشور تبدیل به اسطوره شده و لقب «جهان پهلوان» به او داده شده خودکشی کرده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در زمان ما بحث از این قرار بود که رقابت شاهپور غلام‌رضا پهلوی و جناب تختی، کار را به قتل تختی کشاند. زیرا از نظر شخصیت، جناب تختی بسیار مورد توجه مردم بود. به عنوان مثال در صحنه‌ای که شاپور غلامرضا در ورزشگاهی بوده و وقتی حضور او اعلام می شود جمعیت حاضر واکنش استقبالی نشان نمی دهند ولی تا غلامرضا تختی که از سال های قهرمانی فاصله گرفته بود برای تماشا پا به سالن می گذارد جمعیت یک صدا او را تشویق می کنند به حدی که غلامرضا پهلوی ناگزیر از ترک سالن می شود. گوینده بار دیگر نام شاهپور غلامرضا را می آورد اما مردم فریاد می زنند غلامرضای تختی.

حتی وقتی روزنامه‌های رژیم، خبر خودکشی تختی را اعلام کردند، روزنامه‌ی «توفیق» نوشت: «تختی را خودکشی کردند». موفق باشید

28093

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: برخی ائمه جمعه و بعضی سرپرستهای نهاد رهبری در دانشگاه ها و برخی دیگر از منتصبین به رهبر انقلاب در جایگاه های کشور، متاسفانه به سمت قانون شکنی و تخلفات و اقدامات ناشایستی رفته اند و حتی قوه قضاییه هم در برخی ورود کرده و متخلفین که از ائمه جمعه و سرپرستهای نهاد رهبری بوده اند را توبیخ کرده اند. چطور رهبری انقلاب و دفتر ایشان در این مسائل پیگیری و نظارت ندارند که خود این منتصبین مرتکب قانون شکنی و تخطی شوند و در سمت قرار می‌گیرند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان آنچه می‌فرمایید به طور مشخص نیستم. ولی تجربه‌ی کار اجراییِ بنده این نکته را به بنده فهماند که برای حضور در امورات اجرایی، توحیدی بس بالاتر از توحیدی که عرفاً انسان‌ها با آن‌ها به‌سر می‌برند، نیاز است. گفت: «یا مکن با فیل بانان دوستی .. یا بنا کن خانه ای در خورد فیل»

موفق باشید

27728

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب و قبولی طاعات و عبادات شما استاد گرامی: سوالی که برای بنده پیش آمده این هستش که چرا در دین مسیحیت که معتقدند حضرت عیسی (ع) که به صلیب کشیده شد کفاره گناهان آنها را تا قیامت بر عهده دارد و البته علماء ما می گویند این حرف آنها اشتباه ولی ما هم در زیارت جامعه کبیره عبارت کفارة لذنوبنا را داریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث کوتاهی‌های ما در حفظ دین و حفظ حقوق اولیای الهی و گرفتارِ کفاره‌ی آن شدن؛ یک بحث است، و بحث به صلیب‌رفتن حضرت مسیح «علیه‌السلام» به گمان مسیحیان به جهت گناه اولیه‌ی آدم؛ بحث دیگری است. بحث دوم است که عجیب است. موفق باشید

26247
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز در پرسشی به موضع علامه طباطبایی رحمت الله علیه نسبت به انقلاب اسلامی اشاره شده بود. استاد جان ما همیشه از شما می شنویم کسانی که در این تاریخ با انقلاب اسلامی همراهی نمی کنند بیرون از تاریخ هستند و به گذشته تعلق دارن و یک دین پویا ندارند، حتی اگر شبانه روز عبادت کنند. خب پس علامه طباطبایی که کاری به کار انقلاب نداشتند. _ حداقل _ و به قول شما در این زمانه معتقد بودند که رجوع به انقلاب در دنیای جدید فایده ندارد و... پس بی رو در بایستی باید گفت علامه طباطبایی بیرون از تاریخ بودند! طبق معیاری که خود شما به ما گفتید، حالا سوال من اینه که علامه که به قول دوستانشون باطن و برزخ چیزها رو می دیدن و حتی در روز عاشورا یک سنگ رو با دست مثل سیب دونیم میکنن و خون ازش جاری میشه و میگن زمین و زمان در رثای امام حسین علیه السلام خون می گریند و... وقتی علامه اینقدر باطن بین بودند، باطن انقلاب اسلامی رو ندیدن؟ و یا چون باطن رو دیدند گفتند: این انقلاب یک شهید داشت آن هم اسلام بود؟ ممنون میشم صریح بفرمایید. سایه تون مستدام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جمله‌ی اخیر را به راحتی نمی‌توان به علامه‌ای که آن المیزان را نوشته و آن هم با آن روحیه‌ی حماسی؛ نسبت داد. بحث حضور تاریخیِ اسلام در این دوران، چیزی نبود که حضرت علامه به دنبال آن نبودند و اساساً المیزان با توجه به همین رویکرد نوشته شده، بلکه معتقد به روش دیگری ممکن است بوده باشند ولی فراموش نکنید اولین دادستان جمهوری اسلامی، داماد ایشان یعنی شهید قدوسی بود و فرزند همان شهید یعنی نوه‌ی علامه، نیز یکی از شهدای این خانواده است. بنابراین نمی‌توان گفت حضرت علامه جدایِ از انقلاب اسلامی خود و خانواده را تعریف کرده‌اند. موفق باشید

25452

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده و آرزوی توفیق: برخی اساتید تاریخ و یا مباحث انسان شناسی اینجانب، معتقدند در بررسی روندهای تاریخی باید بی طرف بود و رویکرد فقهی و دینی که بدنبال طرفداری از جبهه حق در طول تاریخ هست، در فلسفه تاریخ درست تدبر نکرده و گرنه مورخ باید خودش رو کاملا بیرون بکشه و مثلا در بررسی حتی پدیده ای مثل انقلاب اسلامی، در نظر گرفتن افق تمدنی را دیدگاه موافقین انقلاب میداند و سعی می کند بر اساس روشهای سایر انقلابها بر فرض حتی انقلاب های مذهبی اون رو بررسی کنند و اعتقاد دارند روح تاریخ در بیطرفی و نگاه کردن از بیرون صحنه است و به تعبیری کاملا نمی توان در تشخیص جبهه حق مطمئن بود و از آن طرفداری کرد و گفت این حادثه متمایز و مستحکم است مثل انقلاب خودمان. در مقابل ما در بینش قرآنی، سیر دیگری از تاریخ و زمان شناسی رو داریم که در این قائل بودن به اختیار افراد، روبروی نسبی بودن حقیقت ایستاده و میاد رودرویی جبهه انبیاء و اولیاء با جبهه طواغیت رو میگه و اینکه جریان هدایتگری انبیاء در راستای تذکر عهد الهی بشر با واجب الوجود و عالم قدس است. و در عین حال در حدیثی از امام سجاد (ع) داریم، افراد خنثی مقابل حق و باطل، خوک صفت هستند. آیا واقعاً روح تاریخ شناسی، با نسبیت گرایی و بی تفاوتی رقم خورده؟ در این صورت حتی ما در تحلیل حوادث سیره ائمه یا انقلاب هم باید بگیم این نظر دوستان و موافقین اونهاست و از جهت تاریخ شناسی ما کاملا نمیتونیم به اون متکی باشیم و بگیم مسیر انبیاء، تداومش انقلاب اسلامی است و زمینه ساز سعادت بشره و حقیقت راه انبیاء هم همچنین نسبی هست و نه مطلق؟ با تشکر و عذر خواهی از اینکه وقت شریفتون رو گرفتم
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحثِ پدیدارشناسی که بحمداللّه امروزه به رشد خوبی رسیده است، بحث می‌شود که باید مجال داد تا پدیده، خود را با همه‌ی هویتش از جمله روحِ تاریخی‌اش بنمایاند. آیا می‌توان در نظر به انقلاب اسلامی روح دینی آن را نادیده گرفت و مدعی شد به عنوان یک استاد تاریخ پدیده را شناخته‌ایم؟ موفق باشید

25387
متن پرسش
با سلام: شما می فرمایید که عین وجود عین هستی فقط حضرت الله است. اما در کتاب خویشتن پنهان می فرمایید که بدن عین وجود نیست بلکه روح انسان عین وجود است. تفاوت دو عین وجود بالا در چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح انسان چیزی جز «وجود» نیست ولی نسبت به وجود مطلق در مرتبه‌ی نازله است ولی «عین‌الوجود» به معنایِ حقیقی آن در مرتبه‌ی مطلقِ وجود می‌باشد. موفق باشید

24651
متن پرسش
سلام استاد عزیزم ضمن عرض تشکر از شما دو سوال داشتم: ۱. در فرمایشات شما و یکی دیگر از علما مطلبی است راجع به اینکه آنچه باعث ارزش اعمال می شود ولایت است مختصر بگویم در پاسخ به تفکری که معتقد است غربیان به علت داشتن نظم و اخلاق از ما به اسلام بیشتر عمل می کنند شما معتقدید که خوبی و ارزش کار به نیت و جهت دهی روح و سرسپردگی بر آستان ولایت است صرف عمل که انسان را رشد نمی دهد که البته روایت هم در این زمینه داریم که اگر کسی شبها عبادت و روزها روزه باشد ولی ولایت مولاعلی علیه السلام را نداشته باشد با بینی در جهنم است (چون راهی طی نکرده است) بنده دقیقا نظر شما را قبول داشته و با جانم عجین است اما سوالم در رابطه با حدیثی است که می گوید: «کافر خوش اخلاق از مؤمن بداخلاق بهتر است.» اینکه یه جور تناقص با نظریه فوق دارد. لطفا راهنمایی بفرمایید. ۲. استاد بزرگوار در کتاب هدف زندگی زمینی آدم فرمودید که منظور شخصیت حقوقی حضرت آدم است و در واقع منظور آیه شریفه حقیقت آدم است که بعد از هبوط و توجه پیدا کردن به جسم جزیی و شخصی می شود سوالم این است که اگر مدنظر حقیقت آدمیت بوده و امر به سجده به آن حقیقت بوده است چرا شیطان در آن ساحت حرف از جسم و خاکی بودن می زند؟ سپاس فراوان و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شاید از این نظر متذکر باشند که امکان ندارد اهل ولایت بد اخلاق باشند پس عملاً از دین خود بهره‌ای نبرده‌اند ۲. به نظر می‌رسد که می‌توان گفت شیطان نظر به خلیفة اللهیِ آدم در زمین دارد و مقام خلیفة اللهی آدم در زمین مدّ نظر اوست و از این جهت، وجهِ زمینی خود را با وجهِ زمینی آدم مقایسه می‌کند. موفق باشید

23608
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید در گزارشی که از جلسه با رهبری نوشتین من متوجه منظور ایشون نشدم که فرمودن زیاد درگیر مباحث نظری نشید و به عمل بپردازید. مثلا مباحث شما زیاد درگیر مباحث نظری شدن هست؟ من در حال حاضر دانشجو هستم و مباحث شما رو هم پیگیرم. اما فعالیتی به جز مطالعه و کلاس رفتن ندارم و شدیدا این مساله برام استرس زا هست چون فکر می کنم سر وظیفم نیستم از طرفی هم نمیدونم اگر بخوام فعالیت کنم چیکار کنم و کجا برم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنان‌چه ملاحظه کرده باشید عرایض بنده تنها نظر به داناکردنِ مخاطب ندارد، بلکه سعی می‌کند زندگی او را معنا ببخشد، حال چقدر موفق است، خدا باید کمک کند و این برعکسِ بعضی از نوشته‌هاست که در صرف دانایی مخاطب متوقف‌اند. تذکر مقام معظم رهبری آن بود که اندیشه باید معطوف به عمل باشد. که البته نمونه‌ی کامل آن خود قرآن است. موفق باشید.

23303

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و درود خدمت استاد بزرگوار: استنباط اینجانب از فرمایشات جنابعالی درباره نحوه زندگی و گذراندن عمر در این دنیا به این صورت می باشد که برای خودمان به گوشه ای برویم و به عبادت و حمد و ستایش خدا بپردازیم و هیچ کاری به مسائل سیاسی و اجتماعی و... نداشته باشیم و دنیا را برای دنیا خواهان بگذاریم، دقیقا مثل کسی که به زندان افتاده است و هیچ راه گریزی تا تمام شدن محکومیت ندارد، نتیجتا بدون آزار بقیه زندانیان زمان سپری می کند و هیچ کاری به کار بقیه زندانیان و روابط سیاسی و ... آنها ندارد. در این مورد که بطور کلی چطور زتدگی کنیم مرا راهنمایی کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خودم چنین برداشتی ندارم و الگوی ما حضرت امام و مقام معظم رهبری می‌باشند. آری! اگر زندگی عبارت است از این نوع اشرافیت‌ها و غرب‌زدگی‌ها، حتماً ما چنین ورودی نخواهیم داشت. موفق باشید

23264

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد طاهرزاده: توفیق شده است، صوت جلسات شما را پیگیری نمایم. در مطالبی که در تفسیر سوره حمد فرمودید به نظرم رسید می شود با کمی بیشتر پر وبال دادن و تنظیم و تبویب آنها در قالب مقاله علمی. اگر رخصت می دهید، برای این کار اقدام نمایم. سید مهدی کاظمی. از طلاب مشهد در صورت نیاز به توضیح و شرح بیشتر گفتگوی تلفنی داشته باشیم. من شماره را بالا قرار دادم. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده حضرت امام روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بستری را در تفسیر سوره‌ی «حمد» به طور اجمال فراهم کردند که به مرور باید آن را تفصیل داد. و پیشنهاد شما کار خوبی است، اگر بتوانید با تبویب مطالب و حذف نکات تکراری، بحث را قابل استفاده‌تر نمایید. موفق باشید

34090
متن پرسش

سلام استاد عزیز: متنی است که به دلم افتاد تا آن را با شما در میان بگذارم اگر فرصتی داشتید یا وقتی برای تلف کردن یافتید و ارزشی در این نوشتار دیدید آن را مطالعه کنید و گرنه می‌دانم وقت شریف حضرتتان گران بها تر از نوشته ی ناچیز حقیر است. اغتشاشات فریاد کاردی بود که نهیلیسم به استخوان جوان دهه ی هشتادی رسانده بود. این آیه بسیار زیباست می فرماید: «علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم الی الله مرجعکم جمیعا...» این همان ندایی است از افق توحیدی قرآنی که به آن گوش نسپردیم و امروز در گمشدگی به سر می بریم تاریکی تاریخ دوران ثمره گم شدگی یا گمراهی مسیر پیش روی بشر است بنابر این اگر بخواهیم آشکارا به سرگردانی امروز انسان‌ها بیشتر پی ببریم بایست گم شدن راه تاریخی‌شان را متذکر آنان شویم راهی که قرار بود منتهی به امن و سعادت و آرامش بشر باشد اما امروز نه آن را دارد و نه می داند باید کجا در جستجوی این راه بگردد. آری! ظاهر این آیه بروز باطن پوچی دورانی است که انسان بدان دچار شده است و سرگردان و متحیر می‌چرخد تا این سرگردانی را مهار کند یا حداقل از رنج آن بکاهد و بهترین راه سرگرمی است راهی که انسان از درد تاریخی خود غفلت می‌کند، این سرگرمی را گاهی انسان خود ایجاد می‌کند تا از دردی که جزو لوازم ذاتی عالم مدرن است، خلاص شود، یا غفلتی است که سیاست‌های عالم غربی برای او تدوین می کند و پیش می آورد تا به تدیبر رنج عالم لیبرال بپردازد و از هزینه های تنش جلوگیری کند و انسان را تخدیر کند چون به حقیقت راهی برای قرار دادن پیش روی انسان امروز و بشر امروزین ندارد و اگر انسان از این غفلت سرگرم کننده  عالم نهیلیسم سر برآورد که تا امروز نمودهایی از این بیداری بروز یافته است. اندیشمندان جهان مدرن و عالم لیبرال چیزی برای بشر امروز و افقی برای قرار یافتگی و سکون و امنیت خاطر او ندارد.... و این خطری است و نظر گاهی است که اندیشمندان این روزگار را به تفکر پیرامون فردای زندگی انسان وامیدارد فردایی که زندگی پیش روی انسان است چه فردایی است و متعلق به کدام اندیشه و مکتب و آیین است؟ آيا جهان مدرن با اندیشه های مسیحیت اصیل می‌تواند خود را بازسازی کند؟ آیا عالم سنت می‌توان انسان راه اندیشه های اصیل سنتی گذشته  خود رجوع دهد؟ آيا بودا ، یهود، مسیحیت، هندو، زرتشت، و... مکاتب مطرح دارای اندیشه های بنیادین ناظر به انسان راهی برای فردای انسان دارند؟ کدام است؟ چرا از این فردای پیش رو سخنی به میان نیامده است؟ آیا نبود اندیشه  فردایی در منظر اندیشمندان غرب و شرق خبر از افول و بن بست فکری مکاتبی که تا دیروز تدبیر سیاسات و تامین اساس اندیشه‌ای اجتماعی را به عهده داشتند نیست؟ آری سخنان زیادی زده می شود که یا در بستر همان اندیشه های تاریخ دیروزینشان است و یا حرف‌هایی است در امروز ولی کاملا بی ارتباط با فردای تاریخ انسان! نمونه  بارز این بن بست را در غرب بروز خشونت‌های بیشمار اجتماعی و فروریختگی پیکر فرهنگی آن می توان دنبال کرد هر چند دیکتاتوری رسانه ای و امپراتوری چند دهه ای آنان باعث شده تا سال ها شکاف اندیشه های آن ها از چشم ها و نگاه ها و نظرها پنهان بماند و این ظلم کمتر از جنگ جهانی نبود که خود جنگ جهانی رسانه ای بود که در بستر نرم در میان بشریت به راه افتاد و کم کشته و اسیر و زخمی نداشت. خلاصه سخن آيه  شریفه سخن از انسانی است که به دنبال افق فردای پس از تاریکی امروز و دیروز می گردد و آن انس است درست نقطه ی مقابل سرگرمی که انسان را دچار بیگانگی می کند و او را به عالم بیرون گسیل می‌دهد و دچار عادات به لوازم و محسوسات و لذایذ بیرونی می کند و انسان را به ساحت های عالم حس و خیال مغشوش دچار می کند که نتیجه آن همین سرگردانی و سر درگمی امروز او خواهد بود در برابر سخن آيه سخن از عالمی درونی و سر فرو بردن در خود است توجه به لایه‌های درونی انسان و عالم و ساحتی فراتر از محسوسات و توجه به درون و انس و لذتی که انسان را از درون جان فرا می گیرد و ساحتی که انسان را از وحشت تنهایی به در می آورد. این همان ساحت قدس و معنویت و غیب است که انسان با توجه به بیرون و توجه بیش از حد به طبیعت آن را از دست داد! و راه یافتن آن توجه به درون خود است به درونی که راه ارتباط با عوالم بسیار است. انسان نیازمند بیداری تاریخی است که او را متوجه درد نهیلیسم کند و این آيه تذکر به انسان امروز است که بدنبال درمان رنج پوچی می‌گردد. در به در راه هایی شده است که منتهی به بن بست می شوند راه آزادی و آزادگی انسان امروز در انس و توجه به درون است راهی که منتهی به کمال مطلق می شود. راهی که گشودگی طلب انسان را دارد همین است انس با خود، در دل این انس انسان معنا می‌یابد، درست مقابل پوچی و از دست دادگی معنای «خود» و «زندگی» و «دیگری»! آنگاه است که خود و دیگری و زندگی و عشق و لذت همه و همه اینها مطابق عالم انسانی در ساحتی متعالی معنا می‌یابد، یعنی بدون آنکه انسان احساس بیگانگی داشته باشد و بدون آنکه احساس پوچی کند آنگاه دیگر عالم و آدم در یگانگی خواهد بود چون معنا است که موجب پیوند می شود. خلاصه اینکه آنچه امروز بر سر ما آمد و خوب است تا آن را از این منظر تحلیل کنیم نسلی بود که دست به اعتراض زد. البته اگر بخواهیم با نگاه اندیشه‌ای آن را بررسی کنیم اعتراض را به معنایی باطنی که از نهاد درون آدمی سر برآورد که من امروز دارم فریاد می‌زنم از پوچی، از سردرگمی، از لذت هایی که مرا ارضا نکرد، از تفرج و تسخیری که مرا آرام نکرد، از عالمی که مرا در برنگرفت و جایی برای «بودنم» در آن پیدا نکردم به همین خاطر در نهاد این اغتشاش، اعتراض دردی بود که نهیلیسم دوران به جان این نسل زده است، کاردی است که از پوچی به استخوان‌ها رسیده است. بنابراین نه در آن فاعلیت و اراده ی معنایی یافت می شود و نه غایت و مقصدی که انگیزه ی فاعلیت و اراده ی آنان باشد، کاملا یک حرکت گُم و یک مقصد نامعلوم بود و بهمین خاطر دیگری راحت بر این حرکت سوار شد و اهداف خودش را با آن دنبال کرد. صورتی که بتواند در این تاریخ به انسان معنا ببخشد را شما در این حرکت پیدا نمی کنید چون کاملا از فاعلیت و اراده ی معطوف به غایت آن‌هم غایتی که انسان در این روزگار گم کرده است کاملا بیگانه بود بنابراین نه طرحی بود و نه فاعلیت. بنابر این کاملاً فریاد نیهیلیسم و دردی که به جان خودشان بود را فریاد می‌زدند. فریادی که از حلقوم این جوانان شنیده شد یک پیام بزرگ برای فردای نسلی‌مان داشت که باید شنید! سخن از بی‌معنایی و پوچ انگاری بنان و بیان بود، سخن از کارد به استخوان نشسته ی نیهیلیسم بود که چشیده‌اند. سخن از نداشتن طلب و اراده ای که نمی‌داند چه می‌خواهد یا چه می کند و چه باید بخواهد. اراده ای سرگردان در تاریخ که در عین آنکه فریاد آزادی سر می دهد مجبور است و محدود، اما به این اجبار و محدودیت اگاه نیست. وقتی انسان در بستر پوچی و آوارگی فاعلیت و گم گشدگی هدف و غایت سخن از آزادی می زند این جز اجبار چیست؟ آزادی، زیستِ انسان است، عین «بودن» انسان است، نمی شود شما بودنِ یک انسان را از او بگیرید و آنگاه از او بخواهید فریاد آزادی سر بدهد، این عین اجبار است. اما او خودش متوجه نیست که چه می‌گوید. فرهنگ وهم آلود و خیال زده  مدرن برای انسان، اختیاری باقی نگذاشته است تا انتخاب کند، بلکه انسان‌ها از سر زیست عمومی شان دست به انتخابهای بی‌هدف می‌زنند بدون آنکه به فردای انتخاب‌هایشان بیندیشند یا آگاه باشند یا مانند انتخاب‌هایشان چه بر سر فردایشان می‌آورد! نیهیلیسم لغت نیست، مفهوم هم نیست، بلکه یک فرهنگ است یک صورتی است بر تاریخ امروزین زندگی بشر که انسان در آن قرار گرفته است و بدون اینکه فردایی و صورتی جدید برای رهایی از آن در تاریخ خود پیدا کند به دنبال راه ّهایی برای تغییر و آينده‌داری می‌گردد نهیلیسم صورتی نیست که یک شبه بر تاریخ ما عارض شده باشد که بخواهد یک شبه از آن نجات یافت، نه ثمره‌ی سال‌های اندیشه‌ی غرب است بر تاریخ حیات انسان و تغییر این صورت در تاریخ نیازمند حضور صورتی متعالی و قدسی و معنوی است تا انسان را حیات معنایی ببخشد تا او آن را بیابد و حس کند و اگر این صورت را به بشر عرضه کنیم با تمام جان می یابد و می پذیرد چرا که او خوب رنج و درد بی معنایی را در دیروز و امروز خود تجربه کرده است و ما برای تعیّن این صورت متعالیه در تاریخ نیازمند گفتگوی با انسان هستیم و تذکر به این صورت قدسی و اشارت به انسان به این منظر که خودش را در درون خود بیابد و راه درمان سردرگمی اش را با انس با خود بودگی و درون خود فرو رفت چاره کند. گویا بایست یقظه‌ای تاریخی برای بشر صورت بگیرد که نمودهای آن پدیدار شده است و حال بایست با اشارت و تذکر او را در صورت حیات انسانی‌اش روبرو کرد. ما با نسلی روبرو هستیم که در سلطه تربیت و حکمرانی فرهنگی عالم مدرن زیست کرده است از رسانه تا مدرسه، از خانه تا ورزشگاه. نسلی که با صورت تاریخی فرهنگ مدرن خو گرفته است و برای رهایی از رنج پوچی آن، باز هم دست به دامن سرگرمی های همان فرهنگ شده است، نسلی که الگوی تربیتی او و انگیزه های فاعلیت او را سلبریتی ها و سریال‌های هالیوودی و شاخ های اینستاگرامی تعیین می کند. خلاصه که ما با نسلی روبرو هستیم که نه معنایی از خود سراغ دارد و نه ساحتی متعالی فرای ماده و مادیات پیش روی او قرار گرفته و نه رسانه ساحتی را به روی او گشوده و نه خانواده او را در افق تربیتی متعالی قرار داده است و نه مدرسه ادبیات متعالی را به رخ او کشیده و نه جریان مذهبی و معنوی خوب او را فهم کرده است. بنابراین باید ریشه‌ها را شناخت و یافت و به سخن نشست. باید علت ها را جستجو کرد پیرامونش سخن گفت و آرام آرام ثمرات حل مسایل را در لایه های مختلف حکمرانی و نظام از دولت و رسانه و مدرسه و خانواده متذکر شد و متناسب با آن اندیشه برنامه ریزی کرد تا بتدریج این صورت قدسی پیش روی بشر قرار بگیرد و انسان با وجه دیگری از عالم و آدم روبرو شود و خود را در زیستی جدید بیابد و حس کند. البته سخن حق دیگری در میان است که تغییر صورت تاریخی همانند تحقق یک فرایند آرام و با زمان و اندیشه مند صورت می گرد مثل همه  امرهای تاریخی دیگر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام متن را خواندم و به جهت جذابیت موضوعاتی که در آن متن در میان گذاشته بودید؛ بسیار لذت بردم. آری! این متن، همان طور که فرموده اید: حکایتِ آیه: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ۖ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (مائده/ ۱۰۵) است که می‌فرماید: هان ای مؤمنین! بر شما است که در خود حاضر شوید، زیرا در این حالت هیچ جریان انحرافی شما را تحت تأثیر خود قرار نمی‌دهد، تماماً مسیر شما به سوی حضرت الله است، در آن حالت آگاه می‌شوید نسبت به آنچه یافته‌اید و عمل کرده‌اید.

حضرت علامه طباطبایی از عظمت این آیه به حیرت آمده‌اند و چه سخنان ارزشمندی که در این رابطه به میان نیاورده‌اند.

به عنوان نسل دهه هشتادی گفتید: «من امروز دارم فریاد می‌زنم از پوچی، از سردرگمی، از لذت‌هایی که مرا ارضا نکرد». و با خودآگاهی نسبت به این امر و در زمانه‌ای که در آن قرار داشتید، سخن از راه‌جویی به میان آوردید. حقیقتاً همین طور است. دیگر، راه‌های کوفته دیروزین ما را جواب نمی‌دهد. ای همه آن‌هایی که بر این نسل واعظ‌گونه سخن می گویید، چرا به ابتدای آیه‌ای که به پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرماید: « ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (نحل/۱۲۵) با این نسل، سخن نمی‌گویید که آن دعوت‌کردن به مسیر رسیدن به انوار الهی است از طریق «حکمت». گویا این نسل نه‌تنها آماده دویدن، بلکه آماده پریدن است و به جای این‌که در دشت، خانه بسازد در کنار دهانه آتشفشان و در معرض طوفان‌ها می‌خواهد خود را در بنیانی بسی اصیل‌تر جستجو کند.

آنچه گفتید بیش از آنی است که من به استقبال آن گفته‌ها رفتم؛ این زمان بگذار، تا وقت دگر!!! موفق باشید

 

32962

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: عید رضوی علیه السلام مبارک. در پاسخی فرمودید: شخصی از حضرت علی «علیه‌السلام» می‌پرسد که ازدواج بکنم یا نه؟ و حضرت فرموده باشند اگر بخواهی به سیره حبیبم محمد «صلوات‌الله‌علیهّ‌وآله» عمل کنی، ازدواج کن. و اگر مایلی به سیره برادرم عیسی «علیه‌السلام» عمل کنی، ازدواج نکن منبع این حدیث خاطرتان هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه دقت کرده باشید در ابتدای جواب سؤال عرض شد: « شنیده‌ام که شخصی از حضرت علی «علیه‌السلام» می‌پرسد که ازدواج بکنم یا نه؟» زیرا سال‌ها پیش از یکی از روحانیون شنیدم. موفق باشید

نمایش چاپی