باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آتش جهنم از جنس خشم الهی است و روح را میسوزاند و آثار آن بر آن بدنی که مظهرِ روح است، ظاهر میشود. ۲. نباید به این نوع صحبتها توجه داشت که مبنایِ درستی ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این شرایط همینطور خوب است که در آن قرار گرفتهاید، ولی به مرور سعی کنید روحِ تاریخی سخنانِ مقاتل را بیابید که در جای خود، نوعی حضوری متعالی است در آن حدّ که انسان احساس میکند در کنار حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» و در پرتو شخصیت آن حضرت تنفس میکند. چیز عجیبی است گزارشی که مقاتل بهخصوص «لُهوف» سید بن طاووس به میان آورده است موجب میشود که دوگانگی بین ما و واقعه یعنی اینکه به عنوان یک ناظر به صحنه بنگریم؛ از میان میرود و حقیقت، با انسان یگانه میگردد و کربلا چشیده میشود به جای آنکه شنیده شود.
در موضوع دوم فکر میکنم بد نیست با کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچیها» نسبت به رخداد کربلا، به کربلا فکر کنید. قضیهی کربلا فوق حرفهایی است که بتوان با الفاظ از آن گزارش داد، بیشتر، اشارت است به چیزی که انسانها در جان خود از آن بیگانه نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همینکه میداند شما هستید و میخواهد سوالی بکند نشان میدهد شک او علمی نیست بلکه یک نوع بیماری روحی است. ۲. با نظر به وجود و عین وجود که عین کمال است پس حقیقت که همان وجود است را عقل میشناسد و میپذیرد و بدین لحاظ کمالات و از جمله علوم به عنوان فهمی که حکایت از خارج دارد امری است حقیقی. آری بحث تشکیک در وجود و شدّت و ضعف در علوم غیر از نسبی بودنِ علوم است به این معنا که ملاک بودن و نبودن، نظر انسان باشد که مشهور است میشل فوکو چنین گفتهاست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی در ایمیلتان اینطور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: شما به عنوان عبادت و کسب روزی حلال، کمی ساعت کار را افزایش دهید، إنشاءاللّه نتیجه میگیرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان نیستم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذات سقیفه میتوان چنین گفت. ولی در مورد اهل سنت، نه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در آیه ۵ سوره مائده هم بحث در تغییر شرایط تاریخی است به همان معنایی که آنچه تا دیروز حرام بوده، «الیوم» یعنی امروز حرام نیست تا متوجه شویم آیه 3 سوره مذکور نیز نظر به امری تاریخی دارد که همان ولایت امیرالمؤمنین «علیهالسلام» است. اتفاقاً مرحوم علامه امینی در کتاب «الغدیر» در این مورد از خود علمای اهل سنت نکاتی را نقل فرمودهاند. عرایضی نیز در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست، در این مورد مطرح شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیهی 33 سورهی احزاب صریحاً نظر به عصمت اهلالبیت«علیهمالسلام» شده است. در این رابطه میتوانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» صفحهی 131 که روی سایت هست، رجوع فرمایید. قسمتی از آن بحث، ذیلاً خدمتتان ارسال میشود: موفق باشید
خداوند در قرآن ميفرمايد: «...اِنَّما يُريدُاللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»[1] اي اهل البيت؛ فقط و فقط خداوند خواسته تا شما را از هرگونه پليدي بزدايد و اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما پاك كند و شما را به موهبت عصمت اختصاص دهد. با دقت در آيهي تطهير نكات زير مورد توجه قرار ميگيرد.
1- «رِجْس» از نظر لغت چون با «ال» آمده، يعني هرگونه پليدي جسمي و روحي. يعني اهل البيت(ع) را خداوند از هر گونه پليدي پاک کرده است.
2- بيش از 70 حديث كه بيشتر آنها از اهل سنت است اقرار دارند كه «اهل بيت» شامل، رسول خدا(ص)و حضرت علي(ع)و فاطمه زهراi و امام حسن و امام حسين«عليهم االسلام» ميباشد.
3- اُمّسلمه ميگويد: بعد از آمدن آيهي تطهير، رسول خدا(ص)عباي خود را برسر حضرت علي و همسر او و حسنين«عليهم االسلام» انداختند و گفتند: بارالها ! اينها آل محمداند. من گوشهي عبا را بالا زدم كه وارد شوم، حضرت آن را از دست من كشيدند و گفتند: تو بر خير هستي (يعني تو زن خوبي هستي) ولي جايت اينجا نيست.
سؤال: با توجه به اينکه قبل و بعد آيه زنان پيامبر(ص) را مورد خطاب قرار داده، چرا آيه شامل زنان پيامبر نميباشد؟
جواب: اولاً: هيچكس تا حال قائل به عصمت زنان پيامبر نشده، در حاليكه آيه خبر از عصمت «اهل بيت» ميدهد و در آيهي مباهله هم ثابت شد زنان پيامبر(ص) به آن معنا معصوم نيستند که بتوانند لعنت الهي را بر کاذبين جعل کنند و لذا در كنار اهل بيت پيامبر(ص)يك نفر از زنان پيامبر هم وارد مباهله نشد. [2]
ثانياً: همهي روايات ازسني و شيعه پنج تن مذكور را به عنوان اهل بيت معرفي کردهاند.[3]
ثالثاً: اگر آيه مربوط به زنان پيامبر بود ضمير « عَنْكُن » كه قبل از آيه به صورت جمعِ مؤنث بود بايد ادامه مييافت و نه اينكه وقتي موضوع اهل بيت را به ميان ميآورد بفرمايد «عنكم» يعني ضمير را عوض كند.
چنانچه ملاحظه بفرماييد در اين قسمت از آيه سخن از اراده و مشيت خاص خداوند به ميان آمده و اين نشانهي آن است که مسئوليت مهمي را ميخواهد بر دوش اهلبيت پيامبر بگذارد که چنين مسئوليتي با وظيفهي همسران پيامبر که در آيات قبل آنها را توصيه کرده که در خانههايشان ملازم باشند متناسب نيست. از طرفي روايات متعددي از محدثين اهل سنت هست که رسول خدا همسران خود را شامل اهل بيت ندانستهاند.[4] حاکم در کتاب مستدرک از قول ام سلمه ميگويد که: آيهي تطهير در خانهي من نازل شد و به دنبال آن پيامبر(ص)پيکي را به خانهي فاطمه(س) فرستاد تا علي و فاطمه و حسن و حسين(ع)را نزد آن حضرت فرا خواند. آنگاه فرمودند: خدايا! اينها اهل بيت مناند. گفتم: يا رسول الله، من از اهل بيت شما نيستم؟ فرمودند: تو از نيکان اهل من هستي ولي اينان اهل بيت من هستند.[5]
4- بنا به روايات و همچنين با توجه به سياق آيه ، جاي اصلي آيه اينجا نبوده و به دستور پيامبر بعد از نزول به اين صورت تنظيم شده، و اين روش در كليهي آيات مربوط به اهلالبيت هست كه در بحث مستقلي به آن ميپردازيم.
5- چون اراده و خواستن در آيهی تطهیر را منحصر به اهل البيت(ع)كرده و گفته «اِنَّما»، پس اولاً: اين تطهير، آن تطهير عمومي كه خداوند براي همهي مسلمين اراده كرده، نيست، و اگر اين تطهير همان تطهيري بود که براي سايرين خواسته ديگر مقام خاصي براي اهل البيت محسوب نميشد. ثانياً: چون خداوند تشريعاً طهارت و تزكيه را براي همهي انسانها خواسته، پس طهارتي که در اين آيه براي اهلالبيت(ع)اراده کرده، تطهير تشريعي نبوده بلكه تطهير تكويني است، يعني طهارت و عصمتي است موهبتي كه در اثر آن، نيروي فوقالعاده باطنيِ عصمت در آنها ايجاد شده است، تا آنها نمونهي كامل صحيح زندگي كردن براي بشريت باشند.
6- معلوم است که قرآن يك واقعيت متعالي است كه بايد از طريق قلب با آن تماس گرفت، و در سورهي واقعه ميفرمايد: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ، فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ، لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»[6] آن قرآن، قرآن بلندمرتبهاي است، در کتابي پنهان، کسي نميتواند با آن تماس بگيرد مگر مطهرون. «ال» در المطهرون نشانهي عهد ذهني است، يعني آن مطهروني كه ذكر آن رفته و شما آنها را ميشناسيد. از طرفي تنها در آيهي تطهير از اهل بيت به عنوان مطهرون نام برده پس ميتوان نتيجه گرفت اهل البيت(ع) هستند که به طور مطلق ميتوانند با حقيقت قرآن تماس بگيرند و عمدهی وظيفهی ما آموختن راه طهارت است از صاحبان اصلي طهارت، تا بتوانيم با نور قرآن مرتبط شويم و به نشاط فوقالعادهاي كه در اين ارتباط بهدست ميآيد نائل گرديم.
[1] - سورهي احزاب، آيهي 33.
[2] - ابن جرير و طبراني آوردهاند كه رسول خدا(ص) فرمود: «اَنْزَلَتْ هذِهِ الْايةُ في خَمْسَةٍ: فِيَّ وَ في عَلِيٍّ وَالحسن وَ الْحسين وَ فاطِمه» اين آيه یعنی آیه تطهیر در مورد پنج كس نازل شده كه عبارتند از من و علي و حسن و حسين و فاطمهi. از طرفي در سوره تحريم خداوند دو نفر از زنان پيامبر(ص) را به باد انتقاد ميگيرد و مفسرين اهل سنت آنها را عايشه و حفصه معرفي ميكنند. حال چطور ميتوان چنين تطهيري را به زنان پيامبر(ص) نسبت داد. در ضمن اصل روايت كِساء به نقل از احمد حنبل همان پنج تن را به عنوان اهلبيت معرفي كرده است.(ابن طاوس، الطرائف / ترجمهي داود إلهامى، ص: 474)
[3] - در اين مورد ميتوان به خصائص نسائي، ص 4 و مستدرک حاکم، ج 2، ص 416 و دهها کتاب ديگر از اهل سنت رجوع کرد.
[4] - جامعالاصول، ج 1، ص 103، صواعق ابن حجر، ص 148.
[5] - مستدرک حاکم، ج 2، ص 416. اُسد الغالب، ج 2، ص 12 و 20.
[6] - سورهي واقعه، آيات 77 تا 79.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه فرمایید که این سؤالات آنچنان کلّی است که جواب آنها چند کتاب است. پیشنهاد بنده آن است جهت شروع، کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست را دنبال فرمایید. موفق باشیدhttp://lobolmizan.ir/book/1383/
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما در هر زمانی در سنتهایی که در آن قرار داریم میتوانیم مطابق آنها فعالیتهای فرهنگی داشته باشیم و در عین حال هر اندازه عمیقتر در معارف الهی ورود کنیم، بهتر میتوانیم به جامعهی خود کمک نماییم. لذا از این جهت نه بهکلّی از فعالیتهای اجتماعی، خود را جدا کنیم، و نه تماماً غرق فعالیتهای اجتماعی شویم و از عمقبخشیدن به معارف خود غافل گردیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آن حال باید ما را به رجوعی عمیقتر به سوی خدا برساند. ۲. معارف الهی باید دنبال شود. ۳. در آینهی نبیّ در ماه شعبان در دین خدا حاضر میشوید به جهت آنکه ماه شعبان، ماه رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» است. قال علی علیه السلام: صَومُ شَعبانَ یَذهَبُ بِوَسواسِ الصَّدرِ وَ بَلابِلِ القَلبِ. روزه ماه شعبان، وسواس دل و پریشانى هاى جان را از بین مى برد. تحف العقول ص ۱۰۲ - خصال ص ۶۱۲. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کشف استعدادهای طبیعت یک بحث است که در روح بشر جدید به صورتی برجسته به صحنه آمده است و با ظهور حضرت، این نحوه ورود به عالَم بیشتر میشود. ولی اینکه امروزه با ساختن ماشینهای مهیب، نظام طبیعت را به هم میزنند، بحث دیگری است. به نظر میآید خداوند به بشر جدید استعدادهایی داده که میتواند امکانات نهفتهی عالم را کشف کند. شاید اگر کار را به اینصورت دنبال کنید در این مسیر قرار میگیرید که استعدادهای نهفتهی عالم را بیابید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خارج از موضوع خاصی که میفرمایید به عنوان یک بحث علمی بنده شخصیت استاد یزدانپناه را شخصیتی عمیق و استاددیده میشناسم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همینطور که میفرمایید مفادّ منشور بهار چیزی جز همان آرمانهای انقلاب اسلامی نیست. ولی آیا تیمی که میخواهند آن را اجرا کنند، بصیرت و حکمت لازم را دارا هستند؟ ۲. به نظر بنده کاملاً صحیح می فرمایید و إنشاءاللّه ما برای آیندهی نظام اجرایی شخصیتهایی را خواهیم داشت که امیدبستن به آنها موجب ناکامیمان نخواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ظهور نفس ناطقه در اعمال و گفتار، در محدودهی عالَم ماده به میان میآید هرچند حضورش وسیعتر از آن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده جا دارد که اینطور نسبت به آیات که فرمودید فکر شود ۲. حرف خوبی است. ولی بعضی از سر جهالت با انقلاب اسلامی مخالفت میکنند، اینها را نباید دشمن بدانیم. ۳. همینطور است. ۴. هرچه جبههی حق با صفای بیشتر، حق را بنمایاند، مخالفانِ آن خود به خود بیشتر در باطلبودنِ خود فرو میروند و آن را ظهور میدهند تا در زمان حضور حضرت، حیرانی بشر چندان نسبت به جبههی حق و باطل شدید نباشد. ۵. تشخیص پلیدترین افراد، کار مشکلی است و به همین جهت نمیتوانیم به آن بپردازیم، مگر آن وقتی که حضرت ظهور کنند و سردمدارانِ جبههی مقابله با حضرت به میدان بیایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلاً نباید معطل این حرفهای بیپایه شد. هرکس باید خودش به نور الهی زندگی خود را مدیریت کند و در مقابل مشکلاتی که پیش میآید، اندیشه به خرج دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت دیگر آنچنان محو عالَم خود هستند که متوجهی ژولیدگی خود نمیباشند و آن را ژولیدگی و نامرتبی نمیدانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید عنایت داشته باشید که موضوع مراقبه و توجه به حضور حضرت ربّ العالمین به همان معنایی است که انسان به طور کلّی متذکر موضوع باشد، نه آنکه بخواهد در جزء جزء مسائل متوجهی آن امر شود و از کار و بار خود باز بماند. مثل آنکه شما تصمیم بگیرید به خانهی دوستتان بروید و در حین رفتن ممکن است دهها فکر و کار دیگر انجام دهید، ولی این افکار و کارها، کلیّتِ توجه به رفتن به خانهی دوستتان را از شما نمیگیرد در حدّی که مثلاً به جای دیگری بروید. مراقبه یعنی همواره در فضای نظرِ خداوند به خود، اعمال روزمرّهی خود را انجام دهیم. در این مورد بد نیست سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همچنان که مرحوم شهید مطهری در کتاب «عدل الهی» میفرمایند اینجا نقص از معلول و مخلوق است که برای بهوجودآمدنش محدود به ابزار خاصّی است. ولی گاهی روحِ انسان ماورای ابزارها با خدا مرتبط میشود و مستقیماً از فیض خاصی برخوردار میگردد. ۳. هرکس که آمادگی اطمینان قلبی پیدا کند خداوند آن اطمینان را به او میدهد. ۴. چرا نباید در همهی امور به خدا امید داشت و به تقدیرات او راضی بود؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته درست است ولی نمیتوان گفت خواب معبر صادقانه نیست، بلکه به نحوی همان خواب نیز از قبل به همین صورت باید محقق میشده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قم نمایندگیهای انتشارات لبالمیزان به قرار زیر است: موفق باشید
تلفن همراه: 09133057948
(قـــــم)
تلفن: 02537735451
(قـــــم)
تلفن: 02537839402
(قـــــم)
تلفن: 6-02537840844 تلفن همراه: 09121501732
(قـــــم)
تلفن: 02533917727
(قـــــم)
تلفن: 02537742757تلفن همراه: 09107755159
(قـــــم)
تلفن: 02532110651تلفن همراه: 09107755161
(قم)
تلفن : 02532110412 و 02132917727 و 02532904440*
(قم)
تلفن : 02537742757 و 02537735451 - موبایل : 09128518568 اسلامی*
(قم)
تلفن : 37742757 - موبایل : 09128518568 اسلامی فر*موبایل : 09361543580 آل ایوب*
(قم)
(قم)
سلام علیکم استاد گرامی: جناب استاد اگر خاطر شریفتون باشه سال نود و پنج در معیت شما مشرف به پیاده روی اربعین شدم و در حین سفر سفرنامه ای نوشتم که وقتی تقدیم شما کردم منت گذاشتید تقریظی بر اون نوشتید و فرمودید یا چاپش کنم و یا در فضای مجازی در معرض دید علاقمندان قرارش بدم. حقیقتش خیلی دنبال چاپش بودم منتها چون تمام هزینه اش بر عهده خودم بود توان مالی این کار را نداشتم. پارسال می خواستم قبل از اربعین در فضای مجازی نشرش بدم که به علت فوت مادرم روحیه این کار را نداشتم. اما اگه خود امام حسین قبول کنه با اجازه شما مدتیه در فضای اینستاگرتم و تلگرام با آدرس (hampayedel) همپای دل این سفرنامه را نشرش دادم. الان هم مزاحم وقت شریفتون شدم که اگه شما استاد تایید می فرمایید این پیام من در معرض دید سایر مشتاقین و عشاق حسین علیه السلام قرار بگیره شاید به این وسیله حتی یک نفر زائر به این جمعیت باشکوه و عاشق اضافه بشه. سایه لطف شما بر سر ما مستدام
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم سفرنامههایی که رفقا در راستای عشق به مولایمان حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» به نگارش درآوردهاند به یک معنا خودش نوعی زیارت به حساب میآید و ما را در فضای اُنس با امام میبرد. به همین جهت خوب است که رفقا با آن سفرنامهها مأنوس باشند. موفق باشید
سلام استاد: خدا قوت. استاد در صلوات خاصه امام رئوف علیه السلام داریم «و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری» استاد منظور از «و من تحت الثری» چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: «تحت الثری» به معنای زیر زمین است و در دعای مذکور سلام میدهیم بر امامی که در همه مراتب هستی حاضرند چه فوق زمین و چه مراتب مادون آن که بیشتر مربوط به افکار انسانهایی است که خود را از عوالم بالا محروم کردهاند. موفق باشید
یا مهدی ادرکنی: سلام علیکم. خدا بر توفیقاتتان بیفزاید ان شاءالله. استاد من سالهاست توفیق بهره گیری از مطالب حضرتعالی رو دارم بحمدالله. استاد، شوهر من شخص مومنی است نمازهاشونو با حال و شوق می خوانند قرآن رو دوست دارند و تلاوت می کنند و... اما در مواردی حق من رعایت نمیشه، چون ایشون هم نظرات حضرتعالی رو قبول دارند گفتیم به شما مراجعه کنیم. استاد عزیز، ما در خانه مان را که باز کنیم مسجد است، یعنی رو بروی خانه ما مسجد است و نماز جماعت هم برگزار می شود، همسر من که از صبح تا شب سر کار است و من چشم براه آمدنشان هستم، میگویند الا و لابد من باید بروم مسجد محله مادرم اینا، نماز بخوانم، چون از کودکی در آنجا خاطره دارم و....، محله زندگی ما منطقه ۴ است محله مادرشون منطقه ۱۵، فلذا از سر کار بدون این که بیان خونه_ معمولا_ میروند مسجد محله شون، ۳ ساعتی طول می کشد حدود ساعت ۱۰ شب میان خونه، آن موقعی که می آیند باید برنامه کاری فرداشون رو هماهنگ کنند و معمولا با من حرف نمیزنن. من از شدت کمبود محبت مانده ام چکار کنم. ببینید من هم به فضل خدا اهل دین و دیانتم، عاشق اهل بیتم، اما هر زنی نیازمند محبت شوهرش است این حس را خدا در نهادش گذاشته، ایشون به این موضوع دقت ندارند. تفریح ما هم فقط خانه مادرشان است که مرا میگذارند آنجا و میروند مسجد، و من باز هم تنها هستم، در مسجد هم فقط نماز نمی خوانند که، می روند بلندگو رو میگیرند یاسین، دعا کمیل و....وقتی سوار ماشین می شویم برویم خانه مادرشان چون در خانه فرصت حرف زدن نیست تا می آیم حرف بزنم بهم تشر میزنن که سوار ماشین شدیم باید قرآن بخوانی، شروع می کنن چهار قل، قدر ، کوثر و.....تا بیام حرف بزنم قرآن تمام شده رسیدیم، استاد من بهشون میگم پیغمبر صلوات الله میفرمایند ساعتی نزد همسرت بنشینی از اعتکاف در مسجد من بهتره و... زیر بار نمیرن. به هرکس میخواد ازدواج کنه میگم با یک آدم معمولی که دین معمولی داره ولی هوای زن رو داره و مسئولیت پذیره و به زنش محبت میکنه ازدواج کنید و با این مومنای این مدلی ازدواج نکنین. همیشه یاد مثال امام صادق علیه السلام می افتم و اون فرد تازه مسلمان مسیحی. استاد یعنی کار ایشون درسته؟ توقع من که میگم برو مسجد کوچه خودمون، که اتفاقا جوانها هم می آیند و می شود کار فرهنگی هم کرد، به جای مسجد محله خودشان که فقط چند پیرمرد و پیرزن می آیند، اشتباه است؟ استاد شوهر من اهل کار خیر هم هست، بنده هم قبل از ازدواج اهل کار خیر بودم اما حالا اسم کار خیر میاد چهارستون بدنم میلرزه، همسر من بخش عمده همون یه کم وقتش که میمونه رو میره دنبال کار خیر: برای فامیل و دوست و آشنا و غریبه و... میرن مرغ قربونی می کنن و بعد دونه دونه توزیع میکنن بین فقرا. کلی لباس و... از اقصا نقاط جمع و توزیع می کنن، سبد غذایی درست میکنن بین فقرا توزیع می کنن، و هزار جور کار دیگه... که معمولا هر روز انجام میدن و وقتی برای من نمیذارن. حالا اگر من بگم یه چیزی برای خونه بگیر معمولا چندین روز طول میدن که یا خودم باید برم بیرون بخرم یا با دعوا و تشر بخرن. حالا مثلا بگم پیاز بگیر میره تعمدا بدترین پیاز رو که جوانه زده و ریز و بیخوده میخره بعد که میگم آخه یک مقدار چیز بهتر بخر شروع به نفرین میکنه که خدا نعمت رو ازش بگیر و... تو قدر نعمت الهی رو نمی دونی و... حال آنکه برای دیگران که میخواد بخره چیزهای خوب میخره، استاد آیا اسلام این رو میگه؟ من خودم شاغلم، به راحتی هم میتونم دست ایشون رو از همه چیز قطع کنم و خودم رئیس خانه شوم اما شرع و اخلاق بهم این اجازه رو نمیده که همسرم رو از ریاست ساقط کنم حال آنکه ایشون اجازه تماشای تلویزیون رو نمیدن، آشپزخانه رو گرفته دستش، اگر خلاف میلش رفتار بشه بداخلاقی می کنه و... خلاصه من علیرغم میل باطنیم مجبور میشم داد بکشم تا دست برداره، خب چرا یک مرد مومن باید زنشو به اینجا برسونه؟ همیشه بهش میگم هرکسی جای من بود از دین و دیانت زده می شد. نه دلخوشی نه تفریح، شما فکر می کنید منظور من از تفریح رستوران و شهربازیه؟ من شخصا به اینجور جاها علقه و علاقه ندارم، من دلم میخواد یه جمعه غذا درست کنم بریم زیارت شهید حججی رحمت الله علیه، بیرون چای و غذامون رو بخوریم و بیاییم. بریم گلستان شهدا، باغ رضوان سر مزار پدرم. اما ایشون فقط فقرا. فقط مسجد. تازه معتقدند عقد موقت ثواب دارد! در حالیکه اینطور نیست و ثواب ندارد حتی رهبری هم فرمودند، بعد به دوستانشون که میگن همسرانشون سرد هستند و... از بین خانمهای فقیر یک مورد صیغه ای معرفی میکنن، و من بهشون میگم این راهش نیست و اون آقا باید همسرش رو درمان کنه و الان راههای نوین و سنتی فراوانی هست، به جای اینکه بنیاد خانواده بپاشه، چون روح زمانه ما اینه که چون خانمها غالبا و اکثر خانمهای مذهبی سعی میکنن حق همسر رو ادا کنن، نمی پذیرن که شوهرشون دنبال این برنامه ها باشه، فلذا خانواده میپاشه... در مجموع البته من نمیگم همسرم هیچ خوبی ندارن، اینطور نیست،خوبیهایی هم دارند، اما کلیت شخصیت ایشان و خیلی از آقایان متشرع با همسرشون، نوعی دگم بودن و احساس عقل کل بودن است، در حالی که زنانی که در دامان انقلاب اسلامی رشد کرده و بالنده شده اند، هیچ چيز از یک مرد کامل کم ندارند، اما برخی از مردان مذهبی به همسرشان به چشم کنیز نگاه می کنند، این باعث سرخوردگی شدید این بانوان میشه، استاد تصور و خواست همیشگی من از همسر مومن، کسی در افق سیره شهدا بود اما... استاد جان، تو رو خدا یه کم این مومنها رو نصیحت کنید، شاید به حرف شما گوش بدن، من میگم اگر ندیدید اون دنیا همین مرد خوش اخلاق و خوش خونه ها، که نصف شما هم دوندگی نکردن، ولی با خانوادشون خوبن، درجاتشون از شماها بالاتر نبود. استاد حق و حقوق زن چیه در زندگی؟ آیا این دین عمرگونه درسته؟ سپاس از لطف شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینطور که تشخیص دادهاید این افراد بعضاً میدان عمل را و گشودگی نسبت به آنجایی که باید گشوده باشند را، فراموش میکنند. مسلّماً در تنهاییِ ابدیشان از این نوع خلأهایی که در این دنیا پر نکردهاند اذیت میشوند. انسان عاقل انسانی است که متوجه شود وظایف او در این صحنه و این زمان و این شرایط چیست. آقای قرائتی میفرمودند میهمان پدر شهیدی بودیم و برای تجدید وضو مجبور شدم پلههای زیادی را پایین بروم. همینکه وضو گرفتم دیدم پدر پیر آن شهید حولهای را جهت خشکاندن دست و صورتم تقدیم کرد. به او گفتم مستحب است آب وضو را خشک نکنیم. و او گفت همان خدایی که گفته است آب وضو را خشک نکنید، نگفته است دست ردّ به عطایی که پدر شهیدی اینهمه پله را طی کرده و آورده است، نزنید؟!
قصه ما مذهبیها همینطور است. یکجایی را در نظر میگیریم و جاهایی را در نظر نمیگیریم. خوشا به حال مؤمنینی که با گشودگی خود همه جوانب را در نظر میگیرند و به وسعت انسانی خود نسبت به همه انسانها فکر میکنند. موفق باشید