باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه بحث، بسیار مفصل است. همین اندازه متوجه باشید که بعد از عملیات مرصاد که منافقین جهت براندازیِ نظام به ایران حمله کردند و بنای آنها آن بود که قتل عام مفصلی انجام دهند، پس از غافلگیرشدنِ آنها و شکستی که بر آنها تحمیل شد؛ اسنادی بهدست آمد حاکی از آنکه عدهای از زندانیانِ داخل کشور با آنها همکاری کاملی داشتند و عملاً در امر محاربه با ملت، شریک بودند و طبیعی است که هرکجا باشند حکم آنها قتل است و حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» به عنوان ولیّ فقیه دستور قتل آنها را صادر فرمودند. و انطباق محارببودنِ تک تک افراد را به عهده بعضی از آقایان گذاشتند که البته این ربطی به اصل حکم ندارد. حضرت امام در آن حکم فرمودند: «: «از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجتالاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نمایندهای از وزارت اطلاعات میباشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همینطور در زندانهای مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع میباشد، رحم بر محاربان سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد. والسلام» . مفصلترِ مطلب را میتوانید در خبرگزاری شبستان به آدرس زیر دنبال فرمایید. http://shabestan.ir/detail/News/954591 موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً رفقا در جریان هستند که بنده علم تعبیر خواب ندارم. و به همین جهت در جواب این نوع سؤالها عذر خواهی میکنم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همینطور است حتی ممکن است انواری به قلب آن کارخانهدار که به قصد کارآفرینی تلاش میکند، برسد که بسی برتر و پاکتر از آن الطافی است که به استاد معارف میرسد. ۲. در مسیر کسب معاش باید آنچه در بستر طبیعی به ما میرسد، ورود کرد و آن وقتی است که ما کاری انجام داده باشیم و حاصل کار خود را استفاده کنیم. مسئله بورس، از این جهت برای بنده حل نیست، والله اعلم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکلاتی که مشکلاتِ تکاملزا نامیدهاند، برعکسِ مشکلات تکاملسوز که ریشه در گناهان دارد؛ هرگز منجر به بحران نمیشود. نمونهی آن مشکلاتی که صدام حسین برای خود پیش آورد که در نهایت به آن سرنوشت دچار شد، و مشکلاتی که شیطان و دشمن برای حضرت امام و انقلاب اسلامی پیش آوردند که موجب تعالی و رشد انقلاب شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حدّی که فشار چندانی پیش نیاید خوب است ادامه دهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره آنچه مربوط به شیطان است، همیشه مربوط به شیطان است، چه علت علمی آن معلوم باشد، چه نباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در اندیشهی کلامی خود متوجهی حُسن و قبح عقلی هستیم. بدان معنا که دستورات اخلاقی شرع را عقل، عقلانی میداند بر عکس اشاعره که معتقدند چون شرع فرموده است خوب است و نه چون عقل تشخیص داده، خوب است شرع فرموده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر دست خود انسان است. شهادت راهی است که برای بعضی گشوده میشود و هنر شهداء آن است که خود را معطل نمیکنند. حقیقتاً کمی به این جملهی حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» که رازهایِ این عالم را میشناختند، فکر کنید که فرمود: «شهادت، هنرِ مردان خداست». آری! هنر مردان خداست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس مطابق ذوقش عمل میکند. بنده سعی میکنم اصل مطلب را پیدا کنم و آن را یادداشت نمایم. مشهور است که شپنهاور گفته است که بعضیها لاکپشتی عمل میکنند و بعضیها روباهگونه. لاکپشت، آهسته و آرام در هرجایی که قرار بگیرد با دقت همهی جوانب را میسنجد و سپس قدم بعدی را برمیدارد و از این جهت خیلی نمیداند، ولی آنچه میداند را عمیقاً میفهمد. برعکس روباه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بستگی دارد به نکاتی که جناب طبری میفرماید ولی نمیتوان کلّی همهی نکات آن کتاب را پذیرفت، هرچند او زحمتهایی کشیده است۱. باید مشغلههای دنیایی و تکبّر در آنها نباشد تا تذکرات پیامبر خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» را در جان خود احساس کند ۳. هر اندازه توحید شدیدتر باشد در جان خود حضور خدا را بیشتر احساس میکنیم در آن حدّ که مولایمان میفرمایند: «ما رَأيْتُ شَيْئاً إلّا وَ رَأيْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه»[1] نديدم چيزى را مگر آنكه قبل از آن چيز و با آن چيز و بعد از آن چيز، «الله» را ديدم. ۴. همینکه امروز در ملت خود میبینیم که چگونه در مقابل اسلحههای مخوف ایستادگی کردهاند، نشانهی اوج توحید آخرالزمانی است آقای سردار احمدیان نقل کردهاند، آن را عرض میکنم و بقیه را از خود ایشان بشنوید. جریان «شهید اکبرجزی» است که در گلستان شهدای اصفهان دفن است. آقای احمدیان میگفتند در یکی از عملیاتها تیربار دشمن آنچنان بر روی سر نیروها بود که سرمان را نمیتوانستیم بالا کنیم، از طرفی تعدادی از نیروها زخمی و زمینگیر شده بودند و نگران توقف عملیات بودیم، یکمرتبه متوجه شدیم تیربار به جای آنکه نیروها را نشانه بگیرد، تیرها را سر بالا میزند، سرمان را بالا کردیم، دیدیم شهید جزی با آن شکم پاره اش، بلند شده و آن تیربار را که لوله اش مثل آتش سرخشده بود، با دستش بالا برده، در حالیکه دستش به تیربار چسبیده و همانجا شهید شده بود. بر روی این مطلب فکر کنید آیا جز یک عشق آتشین به انقلاب و امام، میتواند انسان را تا اینجاها جلو ببرد؟! در عرفان بحثی داریم به نام «فنای ذات». فنای فعل داریم که هر فعلی را از خدا باید دانست، مثل آنکه متوجه هستید این فعل خدا بود که ما را در چنین صبحگاهانی به هویزه آورده و گرنه ما خودمان بدون لطف خدا هرگز چنین توفیقی پیدا نمیکردیم. توحید صفاتی نیز یعنی هر صفت و کمالی را مربوط به خدا ببینیم و با نظر به معنای ذکر «الحمداللّه» متوجه این نوع توحید میشوید. اما توحید ذاتی چیز دیگری است، یعنی هر «بودنی» با تمام لوازم آن، «بودن» خداست و انسان در این مقام از توحید، هیچ بودنی از خود را در میان نمییابد بلکه نحوهای از «بودن» خدا میشود و فانی در ارادهی الهی میگردد و مرحوم شهید جزی به ارادهی الهیه در آن صحنه به میان میآید و بدون آنکه به خود و به سوختن خود فکر کند، آن حماسه را میآفریند و ما در جبهههای دفاع مقدس چنین صحنههایی که حکایت از توحید ذاتی و فنای رزمندگان در محضر حضرت حق باشد، داشتیم. موفق باشید
[1] - ملا محسن فيض كاشانى، علم اليقين، ج 1، ص 49
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً میدانید که ترتیب امروزین قرآن، ربطی به ترتیب نزول آن ندارد ولی وقتی بخواهید به تفسیر المیزان رجوع کنید، خوب است از ابتدا شروع نمایید. زیرا مرحوم علامه آنچه از ابتدا فرمودهاند را ملاک قرار دادهاند برای تفسیر آیات بعدی. موفق باشید
سلام علیکم: در یادداشت «براستی همه ما حاج قاسم هستیم»، اشاره به حس حضور تاریخی خدا از طریق انقلاب اسلامی کردید و فرمودید، شهید سلیمانی در بستر این نهضت غرق در اراده الهی بود. در کتاب انقلاب اسلامی بازگشت به عهد قدسی نیز در این باب مطالبی دارید و نوشته اید «مشکل امروز ما اين است که جوانان ما دارند عالَم ديني شان را از دست مي دهد و گرنه از من و شما بهتر مي توانند خدا را ثابت کنند، ولی با علم به وجود خدا، وارد عالَمی نشده اند که منجر به اُنس با خدا گردد و به همين جهت در عالَم خود جايگاهی براي احکام الهی نمي شناسند.» در ادامه هم تبیین فرمودید علت اینکه خیلی افراد نسبت به تک تک احکام دینی سوال کرده و یا ابهام برایشان ایجاد می شود، همین وارد نشدن و نشناختن عالَم دینی است. فکر می کنم و برداشتم این است که منظور حضرتعالی این بود که اگر ما سعه وجودی مان را از طریق الفت با ذات اقدس رب العالمین بالا ببریم و به عمق جهانی کاری که در پرتو انقلاب اسلامی در حال شکل گیری است بیندیشیم و خود را در طرح بزرگ تمدن سازی توحیدی حاضر ببینیم، صبر و بصیرت پیشه می کنیم و دیگر سختی ها و مشقت های این مسیر ما را زمین گیر و ابن السبیل نمی کند و آن وقت حتی عباداتی مثل نماز یومیه را هم از دین دید می بینیم که این نماز، به ما عظمت روحی می دهد تا در کلان پروژه تاریخ خود ثابت قدم و استوار بمانیم و به واقعیت این جمله امام راحل برسیم که عالَم محضر خداست. نمی دانم تا چه حد این برداشت من از سخنان حضرتعالی درست بوده اما بواقع نکات عمیق و قابل تدبر و حکمت آمیز در یادداشت تان درباره شهادت حاج قاسم سلیمانی بود و ان شاء الله باب تدبر برای همه ما به برکت خون این شهید عزیز، باز شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است. احساسِ بودنِ حقیقی، نه به بودنِ مفهوم، بلکه در بودنِ تاریخی محقق میشود و انقلاب اسلامی عطای الهی است به بودنِ تاریخی که همیشه انسان اصیل به دنبال آن است. علی «علیهالسلام» مظهر کامل بودنِ تاریخیِ اسلاماند. عرایضی در این رابطه در بحث سورهی «نبأ» شد. متن درسگفتارِ آن را در زیر خدمتتان میفرستم. البته تنها یک جلسه در شرح مفادّ آن متن بحث شده. عمری باشد ادامه خواهد یافت. موفق باشید
تعیّن تاریخی نباء عظیم
باسمه تعالی
در راستای به ظهور آمدن نباء عظیم که یوم الفصلی است وعده داده شده در تحقق شخصی که مصداق «وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَكانَتْ أَبْواباً» است می توان گفت:
۱. انسان با نظر به «بودن»اش، حقیقت را در بستر تقدیرِ تاریخ احساس میکند، از آن جهت که «حقیقت» در افق زمان و تاریخ، در شخصیتی متعین فهمیده میشود.
۲. «بودنِ» انسان در گرو فهم «وجود» است تا با این فهم، انسان مانند سایر موجودات صرفاً در درون جهان قرار نگیرد بلکه چون فهمی از وجود دارد، در میان آینده و گذشته و آزاد از زمان، خود را احساس میکند و بر این اساس، یعنی بر اساسِ فهم «وجود»، موجودات از حیث وجودشان در افقِ فهم انسان به حضور در میآیند و معنا میشوند. یعنی انسان کامل جایگاه هر چیزی را به معنای واقعیاش درک میکند.
۳. وقتی انسان خود را در تاریخی که به ارادهی الهی ظهور آمده، احساس کند، با نظر با وجه وجودی خود به موجودات، گشوده میشود. نحوهی گشودگی و برونخویشیِ انسان اصیل، وجهی از همان ساختارِ در جهانبودنِ آن است.
۴. بودنِ در زمان و تاریخِ خود، بودنی است غیر ذهنی که میتوانیم خود را بیش از آنکه بفهمیم، حسّ کنیم. این است معنای «كَانَ أَكْثَرُ عِبَادَةِ أَبِي ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّه عَلَيْهِ التَّفَكُّرَ وَ الِاعْتِبَار» اكثر عبادت اباذر تفكر و عبرت گيرى بوده.
۵. انسان، موجودی است که باید در همان نحوهی واقعیت و وجودش، عین رویآورندگی باشد. بودنِ انسان اساساً چیزی جز رویآورندهبودن نیست، وجودی که عین گشودگی است و به همین جهت، هویت اش تعلقی است. «ماهِيتُهُ انِيتُهُ»، چيستى او همان هستى اوست و در این رابطه پرسش از آنکه انسان چیست، پرسش بی ربطی است.
۶. انسان اصیل در عین آنکه یک فرد است، به وسعت هستی است و درعین آنکه متناهی است، مطلق است به جهت مقام فهم «وجود و بودن» خویش. این انسان از حیث وجودش سر و کارش از یک طرف با وجودِ خویش است و از طرف دیگر با تمام عالم وجود سر و کار و رابطه دارد.
۷. گشودگی انسان اصیل، ایجاب میکند تا همواره با امکانهای بودن خویش و به تبع آن، با انحاء اتمام نا پذیر مواجهه با موجودات، روبرو باشد.
۸. اگر انسان خود را تنها یکی از موجوداتِ عالم بفهمد، غیر اصیل است ولی انسان اصیل باشد، بودن خود را در خواهد یافت و آن را مصممانه بر عهده خواهد گرفت.
۹. آیندهی آغازین و اصیل، حرکت به سوی خود است؛ به سوی خودی که عین ربط به بیکرانه وجود است برای تعالی یافتن.
۱۰. این که انسان با موجود نسبت برقرار کند و موجود بما هو موجود را تجربه کند، به جهت آن است که وجود به او عطا شده. و گرنه خود را یک وجود بیگانه از سایر موجودات میفهمد.
۱۱. رویداد های تاریخی در بستر اسلامی که شروع شد، انسان اصیل، خود را به واسطهی روشنیگاه های وجود احساس می کند، اساسا به واسطهی رویدادهای تاریخی است که انسان و حقیقت در تعلّق متقابل یکدیگر قرار میگیرند. به همان معنایی که علی علیه السلام از طریق اسلام با حقیقت روبرو شدند و آن را در صحنه های نبرد دنبال کردند.
۱۲. انسان با آن گشوده شدن نسبت به انوار الهی در پرتو رخدادهای توحیدی به دست میآید.
۱۳. تاریخ هستی، همان تاریخ فرستادنها و حوالت هستی است که موجودات را به نحوی آشکار و در عین حال پنهان میدارد.
۱۴. تاریخِ حقیقی، حال است. حال، آینده است از آن جهت که حال، چیزی است که انتظارِ وقوع لوازم تاریخ جدید را میکشد. آیا این همان بودن نیست که ذاتی است همواره در حال، آن چیزی که در برابر ما، منتظر ما است؟ همان آیندهای است که به درستی اندیشه شده.
۱۵. وقتی انسان عین نسبت با وجود باشد، وجود، صرفاً خود را در چنین نسبتی آشکار میسازد که همان حضور یافتن است که تعلّق متقابل میان انسان و خدا است.
۱۶. هستی یا وجود به مثابهی رویداد، همواره ارتباطی متقابل میان انسان و وجود را بر قرار میکند و وجود به مثابهی رویداد، همواره در پیوند با انسان است که همان «کلّ یومٍ هو فی شأن» است. یعنی تاریخ توحیدی ظرفیت رابطهی متقابل بین خدا و ظرفیت تاریخی انسان است.
۱۷. احساسِ «بودن»، در مواجههی با حق، در تاریخ، یعنی خود را به صورت اصیل احساسکردن است و این نوع «بودن» همان رویداد مواجهه با جنبهی وجودی هر موجود است و در این حالت، انسان بر عکس سایر موجودات، وجودش عین گشودگی خواهد بود که این، در واقع همان «هویت تعلقی» انسان میباشد. انسان در این حالت در زمان نیست، بلکه ماورای زمان، عین گشودگی با موجودات است و به موجودات، مجال میدهد تا در نسبت با زمان خاصشان آشکار شوند. معنای فراتاریخیِ اولیای الهی را باید در این نحوه بودن جستجو کرد.
۱۸. هویت تعلقیِ انسان یعنی در عینِ ربطبودن با کلّ هستی. این یعنی جمع بین تناهی و نامتناهی که در اولیای الهی محقق میشود.
۱۹. انسان از موطن «بودن»ِ خود در مقام نظر به رویدادهای تاریخی در فهمِ وجود قرار میگیرد و از این حیث، بر تمام موجودات تقدم مییابد. این نوع «بودن»، احساسِ انسان است نسبت به خود در بیکرانگیِ با وجود، نه موجودی در میان موجودات.
۲۰. انسان با فهمِ «بودن»ِ خود، فهمندهی وجود است و با بودنِ صرف خویش مواجه میشود و این همان راز گشودگی انسان است یعنی درکِ اتحاد با خویشتن که منجر به درک وجودی همهی موجودات میشود و همهی عالَم را نزد خود احساس میکند به همان معنایی که مولایمان علی «علیهالسلام» میفرمایند:
اتَزْعَمُ انَّكَ جِرْمٌ صَغيرٌ وَ فيِكَ انْطَوَى الْعالَمُ الاكْبَر
تو مى پندارى كه همين جسم كوچك هستى، در حالى كه جهان بزرگى در نهاد تو پنهان است.
با اینهمه، انسانِ اصیل نمیتواند وجود خود را به صورت تامّ و تمام تجربه کند. زیرا ذاتاً همواره در مقام «امکان» است یعنی بیشتر از آنچه واقع شده است میباشد و همین امر موجب میشود تا احساسِ «بودن» در عینِ حضور بیکرانهی «وجود» را در خود احساس کند.
۲۱. آنچه آینده است، در اصل همان امکان است که به سوی انسان اصیل که با «بودن»ِ خود بهسر میبرد، میآید، وقتی که او گشودگی خویش را حفظ کرده باشد. پیشروی انسان در آینده به معنای بازگشتِ او به سوی خود است، به معنای آنچه همواره از پیش بوده است.
۲۲. انسانِ اصیل در «حال» قرار میگیرد و میتواند با موجودات، مواجه شود، به واسطهی رابطهی آینده و گذشته. و لذا نحوهی ارتباط آیندهبودگی و «حال» را در وحدتشان نشان میدهد.
۲۳. انسان اصیل در مواجهه با موجودات باید خود را در حدّ مطلقِ گشودگی دریافته باشد و این دریافت، همان حرکتی است که در نخست از آینده در مواجه با نهائیترین امکان، آغاز میشود و به سوی «بودگی» میرود.
۲۴. انسان اصیل که خود را در گشودگی نسبت به همه چیز مییابد، به اطلاقی میرسد که در آن اطلاق، دیگر خود را به واسطهی موجودات درون جهان نمیفهمد. بلکه «بودن» خویش را در خود جهان احساس میکند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی نفس امّارهی بشر موتورِ پیش رانِ او گردد شیطان میتواند وعدههای وَهمانگیز به انسان بدهد و در هر شکستی وعدهی دیگری را جایگزین کند تا آنکه بالاخره مردم با نظر به جامعهی توحیدی از آن نوع زندگیهای پوچ عبرت بگیرند و اینجا است که وظیفهی ما در ساختن جامعهای اخلاقی و توحیدی بسیار کارساز خواهد بود و آن تمدن را فرو میریزد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخنان سخت بیتفاوت و سرد نسبت به قلبهای جریحهدارِ این ملت ازشهادت آن سردار بزرگ که از آن سلبریتی که عملاً زبان دشمنان آن ملت شد؛ جانِ هر واقعیتی را به درد میآورد که از جمله فرزند شهید دوران مقدس آقای حسین قدیانی است. قلم آقای قدیانی حکایت از جانِ آتشگرفتهای است از دست این سلبریتیهایی که اینهمه جفا به ملت را نمیبینند و گویا در بستر عزاداریِ فریبکارانهی ترامپ برای بعضی از مردم ما در حال عزاداریند. قلم آقای حسین قدیانی، قلمِ غضب است در بستر غیرت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهم رفته حرف درستی است. البته نباید طوری موضوع را مطرح کنیم که به وسواس بیفتیم و به استخارهی افراد اعتماد نکنیم. با این همه استخاره مشورت با خدا نیست و پشت به استخاره نیز پشت به قرآن نمیباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما را متوجهی عالم گشودهی غیب و معنویت میکند. آنچه در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» مطرح است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نسبت با خدا هرکس میتواند بفهمد در عالم چه جایگاهی دارد، آیا در رجوع به خداوند راه را گشوده مییابد یا با نظر به خود و خودبینیهایش نسبت درستی نمیتواند با خدا برقرار کند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در تفسیر شریف «تسنیم» سعی میشود مطالب علمی و معرفتیِ تفسیر المیزان، باز و گشوده شود. ولی به آن روحی که در المیزان در راستای عبور از جهان مدرن هست؛ چندان پرداخته نمیشود و این به معنای ضعف تفسیر تسنیم نیست، بلکه بدین معنا است که ما گمان نکنیم از تفسیر المیزان مستغنی میشویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد چندان حضور ذهن ندارم. آثار جناب ایزو تسو و یا اُپانیشادها و کتاب «آسیا در برابر غرب» آقای شایگان به نظر میآید خوب باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله هر کدام از رفقا که آمادگی لازم را دارند، دریغ نمیفرمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور همان آیهی اول است ولی آیت اللّه قاضی توصیه فرموده بودند هر سه آیه خوانده شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم:انسان در آنجا با ملکات خود زندگی میکند. وقتی ملکات انسان الهی و توحیدی باشد، بهشت میآفریند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمومیت ندارد. عرض بنده آن بود که باید سخنان آنها را با مبانی قرآن و برهان بررسی کرد. از آن جهت صحبتهای آقای زمانی با مبانی دینی و فکری ما، همراه بود. موفق باشید
سلام علیکم: در حال مطالعه مطالب حضرتعالی در کتاب گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی هستم و الحمدلله ابواب جدیدی برای تدبر در باب انقلاب اسلامی در نظرم آمد. در بخشی از این کتاب به زیبایی فرموده اید که: «بايد به مظهر امام زمان (عج) در اين تاريخ نظر كرد يعني به رهبر معظم انقلاب اسلامي كه متذكر حقيقت انقلاب اسلامي در اين زمان هستند. ممكن است كساني باشند كه با صد دليل وجود حضرت مهدي (عج) را اثبات كنند ولي نتوانند متوجه مظهر اراده ي آن حضرت در این تاريخ بشوند.» به نظرم دقیقا رسالت تاریخی ما همینجاست که ببینیم اشارات حضرت امام و حضرت آقا کدام انسان را مد نظر دارند که قرارست حضور پیدا کند ماورای مدرنیته که خودش حجاب حق شد و حتی تکنیک را هم به ورطه عجیبی برد و همین تکنیک و توسعه و مبادی تمدن مدرن خودش مبدعی برای نیهلیسم و عدم نظر به وجود حقایق در عالم و تنزل وجود انسان به فردی که میخواهد حال درونی خویش را مد نظر قرار دهد و بر آن اساس عالم را تغییر دهد و حتی با مبانی دکارت و کانت، وجود لایقف و نفس و جان انسان در حد مرکز اندیشه ها و رد و اثبات هست و پدیده های عالم را نه بر حسب وجود و اصلشان بلکه بر اساس قالب های شکل گرفته فکر تحلیل میکند و میفهمد و نظر به ماهیات و کثرت ها پیدا شده و نظر به وجود و ظرایف عالم در حجاب رفته است. اساسا اگر خودآگاهی تاریخی که ویژه رهبر عزیزمان در بیانیه گام دوم اشاره دارند و تمام روح این سند و پیام مهم و راهبردی چله دوم نهضت است را بیابیم و ببینیم اشارات ایشان نظر به تاریخی که دارد که به تعبیر خودشان چهارچوبها را شکست؛ کهنگی کلیشهها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود، میتوانیم بهتر هم را بفهمیم و متوجه بشیم در چه طرح جامع و عظیمی قرار گرفته ایم و تلاشمان این باشد هر چه بهتر به این خودآگاهی جمعی و تاریخی برسیم و در تراز تمدن نوین اسلامی و افقی که باید به صحنه بیاید که افق فطرت و جان همه انسانها برای عبور از نیهیلیسم و سکولاریزه شدن و حضور ذیل طرح ولایت حضرت حق و اولیاء اش ویزه صاحب الزمان است. البته هر چه بیشتر حقیقت انقلاب را دریابیم و با انقلاب زندگی و حیات کنیم، بلاشک مواجهه شدیدتر و عظیم تر و جهاد کبیرتر خواهد بود و قطعا جبهه مدرنیته و آن کسانی در ظاهر انقلابی، ولی روح غیر انقلابی را دنبال میکنند هم تلاششان و نمودشان بیشتر است، و قطعا می یابند حضور انقلاب دیگر گذار بشر از حیرت و سرگشتگی همچنین سیطره سکولار و پوچ انگارانه است و به تلقی من که شاید البته تلقی ناقص و غلطی باشد این عصر، عصر توبه و رجوع تاریخی بشر است و خودش خیلی حرفها دارد و الحق خودآگاهی و بصیرت نافذ و عمار گونه می طلبد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: راهی بس عزیزالقدر و لطیف در بستر انقلاب اسلامی به سوی انسانهایی که نمیخواهند خود را در فرهنگ مدرنیته فریب دهند، گشوده شده است که برکات آن «لا یدرک و لا یوصف» است. عظمت جهانِ گشودهای که خداوند از طریق انقلاب اسلامی در آن به ظهور میآید و توکل به او در آن جهان نقش اساسی دارد تا به جای پناهبردن به خود، به خدا پناه ببریم. وقتی به عمق جهانی که میتوان با قلب زنده در آن حاضر شد پی بردیم و دانستیم بدون قلب زنده امکان آن چنان حضوری نیست، اشک جاری میشود و قلب به خود میآید. چیزی که در تشییع پیکر مبارک حاج قاسم سلیمانی، ملتِ ما در مقابل خود احساس کردند.
یکی از جهانهایی که سخت انسانها به آن نیازمندند، جهانی است که شهدا آن را شناختند و در راه حضور در آن جهان قدم زدند. همسر علی چیتسازیان میگوید: «در آخرین باری که آمد منزل و بعد از آن رفت و شهید شد و دیگر ندیدیمش؛ نیمهشب همینطور نشسته بود و اشک میریخت و گریه میکرد. با اینکه مرد با صلابت و قدرتمند و فرماندهی کاملاً با صلابتی بود و اصلاً اهل گریه و این چیزها نبود؛ اما اشک میریخت. گفتم چرا اینقدر گریه میکنی؟ گفت: فلانی را خواب دیدم. رفیق همراهش را، معاونش را. معاونش را خواب دیده بود که قبل از او شهید شده بود. میگوید دستش را محکم گرفتم و گفتم باید به من بگویی، ما اینهمه با همدیگر رفتیم راهکار پیدا کردیم - اینها نیروهای اطلاعات عملیات بودند که بلدچی یگانها میشدند. قبلاً میرفتند راهها را پیدا میکردند و باز میکردند تا یگانها بتوانند حرکت کنند بروند جلو- ما اینهمه رفتیم با همدیگر راه باز کردیم، راهکار پیدا کردیم. راهکار این قضیه چیست؟ این قضیهی شهادت؟ این را به من بگو، چرا من شهید نمیشوم؟ میگوید یک نگاهی به من کرد و گفت: راهکارش اشک است، اشک.» این نشان میدهد شهید چیتسازیان متوجهی جهانی که در مقابل شهدا گشوده میشود، شده است و به دنبال راهی است که خود را در آن جهان احساس کند. و عملاً میتوان گفت انقلاب اسلامی اشک را به ما برگرداند تا جهان گمشده را به ما برگرداند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: كار شيطان اين است كه هر چيزى كه ما را به خدا نزديك مىكند و طريق رسيدن به حق است، از ما بگيرد و در آن كار اخلال ايجاد كند. بنا به فرمايش قرآن «قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ»؛[1] شيطان گفت: خدايا! به جهت آن كه گمراهم كردى، حتماً در مسير مستقيمى كه به سوى تو ختم مىشود مىنشينم و بندگانت را از آن مسير منحرف مىكنم. هميشه اختلال شيطان در امورى است كه به خدا ختم مىشود.
آب گِل خواهد كه در دريا رود گِل گرفته پاى او را مىكشد
چيست اين از گِل گرفتن آب را جذب تو نُقل و شراب ناب را
موفق باشید
[1] - سورهى اعراف، آيهى 16.