بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
31681
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر باطراوت استاد سلام علیکم: کتاب جایگاه رزقتان را دو بار خوانده ام ولی متاسفانه حس می‌کنم این کتاب نیاز به بازنگری و ویرایش جدی و اساسی دارد امید است همانگونه که در کتاب فرزندم چنین باید بود بازنگری و ویرایش اساسی انجام شد این کتاب پر ابهام جایگاه رزق هم مورد عنایت مجدد استاد قرار بگیرد. باشد که در فضای روزی زدگی حاکم بر بشر امروز راهگشای انسانهای آزاده باشد. من برای تبیین ابهامات خود به سوالات سایت رجوع کردم اما متاسفانه در پاسخ های شما نوعی انفعال و تردید در موضوع رزق می‌بینم گویا خود شما نیز همچنان در این موضوع ابهاماتی دارید. با موشکافی دقیق به این ابهامات می‌پردازم و تمنا دارم استاد نیز با حوصله ای فراتر از سایر سوالات سایت تامل نموده و پاسخ فرمایید. تشکر ۱. شما مکررا جمله ای را می‌فرمایید که «در هر حال رزق مقسوم انسان به او می‌رسد» اما در جواب سوال ۳۰۷۹۹ در قسمتی از پاسخ فرموده اید: (البته در بعضی موارد عده ای رزق جوانان را می‌قاپند) جسارتا و واقعا اگر این در پاسخ های شما نوعی تناقض آشکار نیست پس چیست؟ بالاخره رزق مقسوم (در هر حال) می‌رسد یا عده ای می‌توانند آن را بقاپند؟ ۲. اگر ما در قرآن کریم آیه ای با این صراحت داریم که «اگر شکر کنید بر آن می افزاییم» و یا دستورات ائمه برای افزایش رزق را داریم پس چرا در جواب سوال ۲۸۷۳۱ می‌فرمایید: «بعضی را اگر زندگی همراه با رزق محدود بدهد، کافر می‌شوند و بعضی برعکس» چرا این گونه جواب می‌فرمایید که این فکر مسموم در ذهن برخی شکل بگیرد که فقرٰٰ مقدر الهی است و کاری برای رفع آن نمی‌توانند انجام دهند. آیا این گونه جملات شما به شکل گیری تفکر افراطی در موضوع جبر و اختیار دامن نمی‌زند؟ ۳. وقتی شما در پاسخ سوال ۲۹۵۶۹ صراحتا می فرمایید «ریشه‌ی هر قحطی، قحطی‌زدگی است و غفلت از سعه‌ی رحمت الهی» پس دیگر پاسخ شما در ۲۸۷۳۱ که می‌فرمایید: «بعضی را اگر زندگی همراه با رزق محدود بدهد، کافر می‌شوند و بعضی برعکس» چه معنا دارد؟ اگر ریشه قحطی را قحطی زدگی بشر می‌دانید پس دیگر وارد کردن مقدرات خداوند چه معنا دارد؟ ۴. شما در پاسخ به سوال ۲۲۵۶۹ که در رابطه با قحطی یکصد سال پیش ایران که ناشی از سیاست انگلستان و بی عرضگی شاهان بود جواب داده ایدکه «از طرف دیگر وسیله‌ای شده‌اند تا با مرگ خود آن‌هایی که باید از نظر بی‌مسئولیتی شناخته شوند، مشخص گردند» آیا این از عدل و حکمت خدای متعال به دور نیست تا عده ای با گرسنگی و اثرات ناشی از آن که مرگ است از نعمت حیات و به فعلیت رساندن استعداد های خود در این حیات زمینی محروم شوند تا صرفا عده ای ظالم شناخته شوند؟ آیا اساسا این جواب شما در فضای تفکر دینی مطرح شده یا برداشت شخص جنابتان است؟ ۵. از طرفی در پاسخ ۲۲۵۵۹ می‌فرمایید: «خالق عالم و خالق همه‌ی مخلوقات، خدایی است که هیچ‌چیزی مانع رزّاقیت آن نمی‌شود» از طرفی در پاسخ۱۹۸۳۶ می‌فرمایید: «به قول مرحوم دکتر علی شریعتی آری! خداوند رزق هرکس را تعیین کرده است ولی باید ببیند که چه کسی از او قاپیده است؟ و یا چه کسی می‌خواهد از او بقاپد؟» بالاخره هیچ چیز مانع رزاقیت خدا نمی‌شود یا انسانهای ظالم مانع رزاقیت خدا می‌شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله دقت خوبی در موضوع داشته‌اید. ولی عنایت بفرمایید که در رجوع به روایات، بعضاً امام با توجه به محدودیت سؤال‌کننده جواب داده‌اند و بعضاً مبنایی از سنت رزّاق بودن خداوند را در نظر دارند و در این رابطه خوب است که ما نیز به روایات رجوع داشته باشیم. آری! ۱. مقسوم‌بودن رزق به این معناست که هرکس تلاش عادی خود را انجام دهد به آن می‌رسد ولی به این معنا نیست که کسی نتواند در آن رزق تصرف کند و از آن طرف وقتی انسان متوجه باشد رزق، مقسوم است می‌داند که راهی برای برگرداندن رزق مقسوم‌شده هست و لذا تلاش می‌کند تا آن را برگرداند. ۲. رزق، مقدّر شده نه آن‌که فقر، مقدّر شده باشد. به آیه «اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» در این مورد توجه شود، خوب است که محدودکردن رزق در مقابل بسطِ آن، فقر به حساب نمی‌آید. ۳. قحطی‌زدگی که بعضی جوامع گرفتار آن می‌شوند به جهت آن است که نگرانند نکند رزق مقسوم به آن‌ها نرسد و تأکید بر مقسوم‌بودن رزق، چنین جوامعی را مدد می‌رساند. ۴. مگر تن به ظلم دادن که مذموم است، همین نیست که انسان راضی به محرومیت‌هایی که توسط ظالمان می‌شود، نگردد؟ ۵. آری! از طرف خدا رزق، مقدّر و مقسوم است ولی اگر بنده تن به ظلم بدهد و کسی رزق او را بقاپد، مقسوم‌بودن رزق منتفی نیست. با تشکر از دقت‌هایی که در این مورد داشتید. موفق باشید   

31514

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد بزرگوارم: استاد، تقریبا اکثر پرسشهایی که مربوط به کرونا می‌شد را در کانالتون خواندم و البته تا حالا چند باری خودم درین موضوع مزاحم شما شده ام که البته قانعم کردید. حال با توجه به پرسش ۳۰۳۷۲ و زاویه نگاه شما به موضوع انقلاب اسلامی که ان شاءالله آینده متعلق به انقلاب است و به قول خودتان دیری نمی‌گذرد که دوباره روح دینداری در مردم زنده می شود و آینده ی روشنی در انتظار این امت مقاوم است. بنده هم به لطف مطالعه کتابهاتون کاملا توجیهم که دوران سخت و سیاه سپری می‌شود و نور امید برهمه جا سایه می افکند. منتها این روزها تمام دل مشغولی ام این است که اولا: چرا بزرگان و دلسوزان نظام، کرونا را به عنوان جنگی بیولوژیک (اشاره رهبری در فروردین ۹۹ و البته قبل از آن دستور تشکیل قرارگاه به سرلشکر باقری) نمی‌شناسند که اگر می‌شناختند مثل دوران جنگ سخت، باید تمام قوا و تمام قد درین عرصه وارد مب‌شدند و فرماندهی می کردند. متاسفانه تا الان شاهد بوده ایم که حتی اکثر نخبگان مذهبی ما (جز استاد پناهیان و تعدادی دیگر) آنطور که باید درین زمینه توجیه نبوده اند و باور ندارند این یک فتنه دشمن است و فقط به چشم یک بیماری به آن نگاه می‌کنند و به همین خاطر چون در حوزه طب تخصصی هم ندارند بالتبع مواضع درست و اصولی هم درین باره نگرفته اند و کلا امور را سپردند دست آقای نمکی و سایرین وزارت بهداشت و حتی قوای نظامی هم شدند تابع ستادی که (بر اساس حکم رهبری به سرلشکر باقری قبل از دست گرفتن آن توسط دکتر نمکی) شاید اصلا در شأن این جایگاه نبود و این جایگاه را شاید غصب کرد. و البته وقتی خواص توجیه نیستند چه انتظاری از مردم داریم که طرفداران طب ایرانی اسلامی را که اکثرا دارند با دست خالی، مبارزه می‌کنند؛ را مورد کم لطفی و توهین خود قرار ندهند!!؟ و متاسفانه اصلا روحیه مبارزه با این فتنه در مردم دیده نمی‌شود و هنوز متوجه نیستند همانی که موشک روی سرمان ریخت الان دارد واکسنهای آلوده اش را با اسمهای مختلف خارجی وارد بازوهایمان می‌کند. (برای باور به فتنه بودن کرونا و دستهای پشت پرده ی صهیونیست درین فتنه سخنرانیها و کانال استاد شکوهیان راد از اساتید مطالعات سایبرنتیک دانشگاه تهران را به دوستان پبشنهاد می‌کنم) و دغدغه دوم: استاد آیا نمی‌شد و نمی‌شود این گذر از تمدن و سیستم درمانی معیوب غربی با خسارات کمتری انجام شود؟ با تلفات کمتری؟ آیا چون مرگ مقدر است ما نباید کاری کنیم که اسباب این ماجرا را از بین ببریم؟ اگر مرگ مقدر است که هست، پس چرا شهید حسن باقری اینقدر حساس بوده اند که هیچ کدام از سربازانشون بر اثر ناشی گری اطلاعاتی از بین نروند و شهید نشوند؟ آیا نمی‌شد مثلا ما الان شهید فخری زاده را در بین خودمان می‌داشتیم تا امن ترین واکسن را خیلی زودتر ازینها تولید می‌کرد؟ آیا نمی‌شد مثلا به جای مرگ هفتصد نفر بعد از تزریق واکسنهای نامطمئن با روشهای علمی و اصولی طب سنتی این آمار را به زیر صد تا رساند؟ حتما ما باید کار را به جایی می‌رساندیم که رهبری به خاطر هجمه های زیاد غربگراها مجبور شوند حتی نسبت به واکسنهای مجموعه کوواکس تخفیف دهند. چونکه بهانه از ابن قوم بنی اسرایلی کنونی گرفته شود و ایشان را متهم اصلی فوت افراد بعد از واکسیناسیون (که طبق اسناد رسمی وزارت بهداشت یازده هزار نفر بعد از تزریق واکسن فوت کرده اند) قلمداد نکنند؟ استاد گرامی بنده به خاطر نیمچه تخصصم هر روز پیگیر مسایل پشت پرده ی کرونا هستم باید عرض کنم با اسناد رسمی که در سایت خود رهبری هم موجود هست تقریبا بیست و دو سه مورد از دستورات حضرت آقا به ستاد کرونا دقیقا یا زمین مانده و یا تحریف شده که اگر آن دستورات اجرایی شده بود مطمئن باشبد هبچ وقت وضعیت اضطراری برای ورود از هر کشور دشمنی اتفاق نمی افتاد. اما افسوس که ما همینطور عرصه را بر رهبری تنگتر کردیم و تمام مسئولیت را انداختیم گردن ایشان و البته تمام ناسزاها هم به ایشان اصابت می‌کند. آیا نمی‌شد رهبری فشار کمتری را تحمل می‌کردند و کمی ازین فشار را ما مدعبان به دوش می کشیدیم؟ در ضمن مگر نه این است که این جو کروناهراسی و تزریق واکسنهای نامطمئن و دارای مجوز اضطراری جان تعداد زیادی از نخبگان علمی، هنری و حتی مذهبی ما را هم گرفته آیا خسارت فقدان این سرمایه های معنوی کشور توجیهی دارد؟ تا کی باید دوباره تلاش کنیم که استادی انقلابی متعهد و متخصص در دانشگاهمان پیدا شود؟ آیا نباید بر اساس آیه قران «در کار خیر از هم سبقت بگیریم» و سریعتر با رجوع به علم بومی و اسلامی خودمان و تجارب گرانسنگ اطبا سنتی آتش این فتنه را زودتر خاموش کنیم؟ (اصلی ترین تذکر و دستوری که رهبری در تاریخ ۱۹دی ۹۹ مبنی بر استفاده از ظرفیتها و داروهای طب سنتی دادند که متاسفانه چیزی در حد همان دستور مانده)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مورد آن نکته که مرگ و زندگی در دست خداست و کسی نمی‌تواند مرگ ما را برای ما تقدیر کند، یک بحث مطرح است و این‌که ما خودمان می‌توانیم عمر خود را با بعضی اعمال مثل قطع رحم کوتاه کنیم، بحث دیگری است. ۲. در مورد ویروس منحوس کرونا، واقعاً نمی‌توان به راحتی مطلب را یک‌جانبه تحلیل کرد، هرچند مسلّماً دشمنان ما سعی دارند از طریق کرونا و به بهانه کرونا مدیریت نظام را زیر سؤال ببرند و البته کوتاهی‌های ما نیز، بهانه به دست آن‌ها می‌دهد. موفق باشید

30899

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: آیا شرحی بر زیارت امین الله وجود دارد که استفاده کنیم؟ استاد شما نماز شفع و وتر رو چگونه می خوانید؟ در این شب های قدر ما رو از دعا و نگاهتون بی بهره نگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در جریان نیستم ولی حتماً بزرگان از شرح این زیارت پر محتوا غفلت نکرده‌اند. در ذهنم هست که جناب استاد آقای یزدان‌پناه شرحی برای آن زیارت داشتند. 2- نماز شفع پس از حمد، در رکعت اول سوره فلق و در رکعت دوم سوره ناس و قنوت با ذکری که مطلوب جان انسان باشد. مثل یکی از فرازهای مناجات شعبانیه. و در نماز وتر، پس از حمد، معوذتین و سه مرتبه سوره توحید، و سپس 70 مرتبه استغفار و اگر فرصت بود، 300 مرتبه العفو و سپس استغفار جهت 40 مؤمن و از جمله استغفار جهت ارحام و آشنایان و بعد از آن تقاضاهایی که مدّ نظر دارید. موفق باشید

30893

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام و تسلیت ایام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات! با توجه به مطالبی که در کتاب آشتی با خدا فرمودید که هویت انسان فقط هست می باشد و از طریق این هست به وجود خدا پی می‌بریم. آیا می شود کسی به هست خودش پی ببرد اما خدا را نیابد؟ یعنی متوقف از هست خودش بشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که انسان متوجه هستِ خود شد، خود را عین ربط و تعلّق به حضرت حق می‌یابد. مرحوم علامه طباطبایی در این مورد مطالبی در کتاب «رسالة الولایه» مطرح فرموده‌اند. موفق باشید

29659

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت خدمت استاد: استاد حدود ۱۰ سال پیش با اندیشه های شما آشنا شدم تقریبا نیمی از کتابهای شما را مطالعه نمودم و بسیار استفاده نمودم. کتاب «معاد بازگشت به جدی ترین زندگی» با صوت مطالعه کردم بسیار در روحیه ام تاثیر گذاشت روزی نیست که چندین بار به مرگ فکر نکنم و شبها با فکر نمودن به آن خواب می روم چیزی‌که بسیار نگرانم می کند عادات بدی است که گاهی وقتها در درون خود میابم وحشت زیادی سرا پایم را می گیرد. تلاش زیادی می‌کنم که خود را اصلاح کنم لکن ناخواسته گاهی وقتها مرتکب بعضی از گناهان می شوم. چه کنم استاد دارم دیوانه می شوم. لطفا راهنمایی فرمایید کتاب شما بدجوری مرا درگیر خودم نموده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به رحمت خداوند امیدوار باشید و سعی کنید با توبه، قدرتِ آن گناه را ضعیف نمایید و اگر باز مرتکب شدید، باز از توبه غافل نشوید. موفق باشید

29526

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد خود اگاهی امام نسبت به غرب رو در چه منابعی می توان یافت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربه‌ی سال‌های سال که امام با مرحوم مدرس و مرحوم آیت الله کاشانی در رابطه با نقش غرب در این کشور داشته‌اند، مگر تجربه‌ی کمی است؟! عرایضی در جزوه‌ی «ریشه‌‌های انقلاب» و در کتاب «سلوک...» در این رابطه شده است. موفق باشید

27438
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: لطفا راجع به ذکر «سبوحٌ قدوسٌ رب الملائکة و روح» که بعد از نماز شب در سجده وارد شده شرحی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن فضا نظر به حضرت محبوب از آن جهت که بس متعالی و پاک است و در تجلی فرشتگان و روح که اعظم فرشتگان است بر انسان، اوست که ربوبیت می‌کند؛ و لذا انسان در آن موقعیت، احوالات خوب خود را به آغازِ آغازها معطوف می‌دارد. موفق باشید  

26943

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: استاد جان اگر بخواهیم تفسیر المیزان را جزء برنامه های مطالعاتی قرار دهیم، آیا شرحی بصورت مکتوب یا صوتی پیشنهاد می‌فرمایید، که بیان علامه را با توضیحات لازم برای مبتدیان بیان فرموده باشند. تشکر فراوان از شما و دوستان زحمت کش لب المیزان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده این است که اولاً: جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» مطالعه شود. ثانیاً: صوت شرح چند سوره مثل سوره‌ی عنکبوت و زمر و آل عمران دنبال گردد. ثالثاً: به همان روشی که در آن جزوه گفته شده، سراغ تفسیر المیزان بروید. إن‌شاءاللّه نتیجه خواهید گرفت. موفق باشید

25780
متن پرسش
سلام علیکم: استاد، برخی دوستان انقلابی می گویند نگاه انقلابیون به جامعه یک نگاه دور از واقعیت و غیر منطقی است و مدام می گویند اسلام و انقلاب در حال از دست رفتن است و مسبب گرایش های غیر انقلابی مردم، خودمان هستیم و جامعه درگیر حس یاس و ناامیدی به انقلاب و اسلام است و اعتماد و محبوبیت نظام کاهش یافته و گویی در مسیر یک بن بست سیاسی هستیم. حتی گاهی در بسیاری اصول انقلاب هم تشکیک می کنند و کار فرهنگی هم که می خواهیم بکنیم می گویند بس کنید آبروی نظام در حال رفتن است و قرائت های مان دیگر اثر ندارد و جامعه از این حرفها رویگردان است. بنده با اینکه اعتقاد دارم به عیوبی که در سطح نظام سازی و فعالیت های فرهنگی درون کشور هست و اینکه ما در نشان دادن افق متعالی انقلاب باید فراتر از اینها کار کنیم و با ابزار روز جامعه به صحنه بیایم و حکمت انقلابی رو در قاب هنر نشون بدیم یا خیلی اشکالات درونی دیگه، اما به نظرم این نگاه شاید کمی از اعتدال و حقیقت دور باشه که اکثریت جامعه رو در حالت عقبگرد از دیانت و اسلام ناب ببینیم و معتقد باشیم اسلام در حال از دست رفتنه و نیروهای مومن انقلابی دایره رو برای جذب حداکثری محدود کردند ویژه با این نسل جوان درون جبهه انقلاب. اما نمیدونم آیا واقعا به همین شدت و حدت، وضعیت فرهنگی و عقیدتی جامعه ضد انقلاب و اسلام ناب و مخالف سرسخت اونها و روتافته از ارزشهای انقلابی است و فعالیت های فرهنگی پوچ شده و نیروهای انقلابی چشم بسته و متحجرانه دارن جلو میرند و نیازهای روز رو درک نمی کنند؟ حتی به امیدی که در بیانیه گام دوم انقلاب هم که بنا بر فرمایش آقا، اصلی ترین جهاد است، شک کرده ام. نکند جایی برای امید نمانده و ما ۴۰ سال به پیکر انقلاب و نظام زخم زدیم و داریم قرائت های خطرناک در قالب انقلابی ارائه می دهیم و جوانان علاقه و امیدی به آینده جامعه ندارند و این نوع نظام و دین داری برایشان کنار رفته است؟ نمی دانم بعد از این چند سال فعالیت فرهنگی، چرا اینقدر دچار کلنجارم و می ترسم فعالیت هایم کم اثر باشد. موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست در این مورد نیز فکر کنید که انقلاب اسلامی دل‌ها را به خوبی جذب کرده است که فشارهای اقتصادی با همه‌ی سختی هایش موجب نشده تا مردم از رهبری و انقلاب دست بکشند. از مدیریت‌های غلط که در بستر روحیه‌ی انقلابی نبود، گله‌مند و عصبانی هستم زیرا می‌دانم ظرفیت انقلاب و کشور بیش از این حرفها است. عنایت داشته باشید حقیقت انقلاب اسلامی، ماورای این شلوغ‌کاری‌ها که رسانه‌های دشمن فعلاً ذوق‌زده شده اند، در حالِ فتح تاریخی است که غیر از تاریخ مدرنیته و فلاکت‌های آن است. این بیچاره ها از جای دیگری می‌سوزند. «أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ ﴿۸۱/هود﴾ ؟» آری! خدا می‌داند صبح این تاریخ که در دل انقلاب در حال طلوع است، بسیار نزدیک است. هر اندازه دشمن بیشتر تلاش می‌کند، زودتر به ناتوانی او پی می‌بریم و مرگِ او را زودتر نظاره می‌کنیم. قصه‌ی ما ماورای این حرف‌ها است. تنگناها را با نور توحید به راحتی ذوب خواهید کرد و دردِ دردمندان و مشکلات مستضعفان در راهی دیگر، نه راهی که دنیای مدرن می‌خواهد ما را به آن مشغول کند؛ رفع می‌شود. 

پرده‌های دیده را داروی صبر                هم بسوزد هم بسازد شرح صدر

آینة دل چون شود صافی و پاک               نقش‌ها بینی برون از آب و خاک

هم ببینی نقش و هم نقاش را                     فرش دولت را و هم فراش را

چون خلیل آمد خیال یار من                      صورتش بت معنی او بت‌شکن

موفق باشید

25129

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: اصول دین تقلیدی نیست بلکه خودم باید با دلیل آن را بفهمم. از سویی شما را اگر به عنوان کار شناس اعتقادی قبول کنم چند حالت دارد: ۱. پاسخ بی دلیل می دهید مانند دکتر که فقط نسخه می نویسد اگر جواب هم بدهد من نمی فهمم چون داری دانش پزشکی نیستم. ۲. شما دلایل فلسفی می آورید من نمی فهمم. در هر دو صورت بالا من نمی توانم حرفهای شما را قبول کنم. حالا بگویید آیا راه دیگری هست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس با عقل و فهم خود باید به چشم‌اندازهایی که دین خدا عنوان می‌کند موضوعات شریعت الهی را مورد بررسی قرار دهد. موفثق باشید

24212
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در کتاب ده نکته از معرفت نفس (نکته اول)، مطرح شد که: در هنگام خواب در عین اینکه خداوند نفس انسان را تمام و کمال گرفته تدبیر بدن توسط نفس از بین نمی رود. و نکته مهم تر اینکه فرمودید: اینکه ما خودمان را در بدن احساس می کنیم نه به این جهت است که ما در بدن ایم، بلکه به خاطر این است که ما نظر به تن داریم. سوال اینکه: اگر ما اساساً در بدن حضور نداریم و فقط متوجه بدن هستیم یعنی نظرمان به بدن است، پس این توفی و گرفتن، به معنای انصراف توجه نفس از بدن است. نه خارج شدن نفس از بدن چون اساسا داخل در آن نبوده که خارج شود. اما در انتهای صوت شماره یک تدریس، درضمن سوالی که از شما پرسیده شد درباره معلولیت یک عضو از بدن، شما فرمودید که به دلیل آن است که نفس از آن قسمت از بدن خارج گردیده. (در حالی که فرمودید داخل در بدن نیست) مگر اینکه منظور شریفتان این باشد که توجه نفس از آن قسمت از بدن خارج گردیده. سوال دیگر اینکه: اگر توجه نفس از چیزی منصرف شد آیا می‌توان توجه آن را باز هم به آن شئ برگرداند؟ مثلا رفع معلولیت. و اساسا چه می شود که نفس توجه خود را از عضوی منصرف می کند. بدون آنکه انسان قصد آن را کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که متوجه شده اید خارج شدن نفس از بدن به معنای انصراف از آن است. اری به همین جهت اگر زمینه ی تدبیر عضو معلول شده فراهم شود نفس تدبیر خود را اعمال می کند. موفق باشید

24003
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت: در زمان فعلی ما مسلمانان با پدیده غرب روبرو هستیم. وقتی به ۲۰ سال پیش خودم فکر می کنم و عالمی که در آن زمانه داشتم. زمانه ای نه سوالی برام پیش میومد نه احساس بی هویتی می کردم. در کنار خانواده با تمام سختی ها و خوشی ها زندگی را سپری می کردم و هیچ وقت احساس نمی کردم که خودم کو؟ توی کوچه بعد از مدرسه بازی می کردیم و هزار شیطنت دیگر. جایی گفته بودید که در زمان دولت سازندگی مردم ایران از نظر فرهنگی افول کردند برنامه های تلویزیون مثل ایکیوسان، پلنگ ضورتی و.....تمام ذهن ما رو اشغال کرده بود، آیت الله جوادی می فرمودند که در زمان قدیم کودکان تا مکاسب را نزد مادر هاشون میخوندند. حاج آقا چه بر سر ما آمده و خواهد امد؟ به عنوان نسل امروز از شما عاجزانه می خواهم که بگویید تکلیف ما چیست در این زمان؟ بریم شهید بشویم؟ آخوند بشویم؟ مهندس یشویم یا آدم بشویم؟ التماس دعای فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید زمانه‌ی خود را بشناسیم و بدون فرار از غرب، در مواجهه با غرب به خود آییم و جهان دیگری بسازیم. در این رابطه عرایضی تحت عنوان «جایگاه تمدن اسلامی و نسبت آن با این تاریخ» شده است. موفق باشید

23599

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: در پاسخ یکی از سوالات فرمودید که از تفسیر المیزان برای تفسیر قرآن استفاده کنید. نظرتون درباره شیوه تدبر در قرآن بر اساس سیر نزول چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم این کار ممکن باشد. زیرا همان‌طور که علامه‌ی حسن‌زاده در کتاب شریف «قرآن هرگز تحریف نشده است» می‌فرمایند: سوره‌های قرآن بعضاً ترکیب از آیاتی است که سال‌های مختلف نازل شده و آن آیات به دستور جبرائیل در آن سوره‌ها قرار گرفته‌اند و به همین جهت ما با سوره‌ها روبه‌روئیم. موفق باشید

23167

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: متاسفانه سوال 23124 پاسخ داده نشده که جوابش برای بنده خیلی مهمه لطفا با ارسال ایمیل بنده را از نتیجه در صورت امکان مطلع سازید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این‌طور جواب دادم: 23124- باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: مؤمن بنا به توصیه‌ی ائمه «علیهم‌السلام» باید الیف یعنی اهلِ الفت باشد، ثانیا: انسان‌ها با انسان‌ها، انسان می‌شوند. با این همه بالاخره نباید به خودتان فشار بیاورید. بد نیست با تقویت فکر، غلبه‌ی خیالات را ضعیف بکنید. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست و کتاب «آشتی با خدا» کمک می‌کند. موفق باشید

19044
متن پرسش
سلام استاد: یه نکته در مورد حضور و ظهور نفس در بدن میگم، میخوام بدونم درست فهمیدم: من هستم و حضور کامل و تمام دارم، اما در بینایی و شنوایی و ... چون باید محدود بشم پس به صورت قوا ظهور می کنم، چون محدود در بینایی میشم پس دیگه تجلی من در بینایی است نه خود من.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. زیرا «من» پیشِ خودم هستم و علاوه بر این، در قوه‌ی بینایی به صورت بینایی ظهور دارم. موفق باشید

31486
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد طاهرزاده: جناب استاد با توجه به پاسخ ۳۱۴۶۲ نکته ای به نظر می رسد که جنابعالی در پاسخ مسئله دیگری را مطرح نمودید که سائل هم به آن معتقد است سخن در این نبود که قرآن و اسلام نابود می شود که شما آیه «انا نحن نزلنا الذکر» را مطرح نموده و این که اسلام در طی قرون از حجابها و موانع عبور کرده است و باقی مانده است. سخن در این بود که شما فرمودید آینده اسلام را گره زدید به حکومت فعلی و گفتید خدا اجر خون شهدا را ضایع نمی کند و این حکومت و انقلاب را حفظ می کند و بر نظام استکبار غلبه می دهد و آنگاه این شبهه پیش آمد که چنین مسئله ای نه دلیل عقلی دارد نه توسط نقل و تاریخ اثبات می شود و خون شهدای بزرگ صدر اسلام مطرح شد که آن خونها باعث نشد حکومت به امام علی برسد باعث نشد حکومت از دستان امام معصوم و حجت و ولی خدا امام مجتبی خارج نشود و تسلیم معاویه خبیث نشود. با توجه به این نکته بسیار مهم که آنجا عیب از مردم بود و از جانب حاکم معصوم هیچ خطایی و ظلمی نبود اما اکنون که ظلم از جانب حاکمان بیداد می کند ما مردم هم که گرفتار چه ظلم‌ها و اجحاف‌ها و بی ایمانی ها در حق هم شده ایم الملک یبقی مع الکفر ولایبقی که الظلم. هشدار شهید مطهری هم در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی قابل توجه است که فرمود اگر این انقلاب به معنی واقعی کلمه عدالت را اجرا نکند و شکاف های طبقاتی را به معنی واقعی پر نکند آنگاه ممکن انقلاب دیگری رخ بدهد که معلوم نیست اسلامی باشد. لذا اجر خون شهیدان با خودشان و لقای پروردگار است و باعث حفظ اسلام و دین خدا می شود نه اینکه حتما این انقلاب و حکومت حفظ می شود و حتی اگر هیچ شهیدی هم نبود خداوند باز دین خودش راحفظ می کرد و به قول قرآن حتی اگر نیاز می شد شما را می برد و خلق دیگری را می آفرید. خلاصه آنکه اشکال چیز دیگری بود و پاسخ چیز دیگر با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همین امر باز عرض بنده آن است که اصل انقلاب اسلامی که مسیر حضور خدا در مقابل جهان استکبار و سکولاریته است، حفظ می‌شود و مردمی که در این زمانه به دنبال مأوایی بیرون از سیطره استکبار می‌باشند می‌توانند خود را در آن مأوا دنبال کنند. موفق باشید

30580

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: جناب استاد ملکیان مطلبی دارند که موجب تامل بنده شده است چون ایشان فرد بسیار متتبعی هستند و نمی توان به آسانی از صحبت هایشان گذر کرد آن سخن اینست و لینکش در انتها می آورم «به نظرم می‌آید که اگر منصفانه به شخصی مثل مولانا نگاه کنیم باید بگوییم ایشان یکی از صاحبنظران و متخصصان طب روحانی و معنوی است. در واقع، امثال مولانا، شمس تبریزی و شخصیت‌هایی- به گمان من- بزرگ‌تر از اینها مثل بودا و لاوتزه طب روحانی را بر بشر عرضه کردند.» درین کلام، استاد قائل به برتری بودا و لاوتزه بر مولوی هستند همچنین جناب شایگان علی مانقل در کتابی که در مورد کربن نوشته اند فرمودند «ما در طی این بررسی ها، ترجمه های انجیل ها، روایت فارسی اوپانیشادها، برگردان داراشکوه، سوتراهای بوداییان و تائوته کینگ لائوتسه را پیاپی خواندیم. کتاب اخیر را من و سید حسین نصر با شتاب به فارسی برگرداندیم و همراه علامه خواندیم. وی متون نامبرده را با تیزهوشی یک پیر روحانی تفسیر می کرد و همان قدر از اندیشه هندوان احساس آرامش می کرد که از برخورد با عالم معنوی بوداییان و چینیان. او در این اندیشه ها، هرگز چیزی نیافت که آن را از بنیاد با عرفان اسلامی که خود با آن آشنا و مأنوس بود در تضاد ببیند. او در همه اینها دقایق بزرگ روح را می دید و چون کار مطالعه اندیشه سرگیجه آور و سرشار از تناقض های شگفت انگیز لائوتسه به پایان رسید، به ما گفت که از بین همه متونی که تا آن زمان با هم خوانده بودیم کتاب لائوتسه عمیق ترین و ناب ترین همه بوده است.» حال با توجه به آن مطلب جناب ملکیان و این مطلب جناب علامه می‌توان عرفان را در هند عمیق تر یافت؟ لینک استاد ملکیان https://3danet.ir/%D9%85%D9%87%D8%B1-%D9%85%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%A7/ لینک استاد شایگان https://iranianstudies.org/fa/1391/08/24/%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88-%D9%86%D8%B3%D8%A8%D8%AA-%D9%88%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87/
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که شخصی مثل لائوتسه به افقی بس بلند اشاره دارد، بحثی نیست ولی چگونه می‌توان با جناب مولوی به‌خصوص مولویِ دیوانِ شمس مقایسه کرد از آن جهت که هرکدام از این دو اقیانوس بیکرانه‌ای هستند بس بی‌انتها. و مولوی در خِردِ قومی ایرانی- اسلامی از جنس «ما» می‌باشد حتی اگر بخواهیم لائوتسه بخوانیم با مولوی می‌توان لائوتسه خواند. مشکل آقای ملکیان به گفته‌ی استاد اسدالله رحمان‌زاده آن است که در فضای نیهیلیسمی خود سرگردانند و لذا مطمئن باشید نه مولوی را می‌فهمند و نه لائوتسه را. موفق باشید

29635
متن پرسش
سلام عليكم: دیشب وقتی خبر شهادت دکتر فخری زاده را شنیدم از جناب دکتر رسول رکنی زاده؛ معاون پژوهشی دانشگاه اصفهان و استاد تمام رشته فیزیک سؤال کردم «آیا شما دکتر فخری زاده را می شناختید؟ اینکه ایشان از دانشمندان هسته ای بود؛ را تایید می کنید؟» ایشان در جواب نوشتند: «بیش از ۳۵ سال افتخار دوستی با او را داشتم. بله و مؤثرترین! من چه گویم یک رگم هشیار نیست / شرح آن یاری که او را یار نیست.» از ایشان درخواست کردم که ای کاش یک متن در مورد ایشان و ویژگی هاشون می نوشتید. و ایشان امروز این دلنوشته را برایم ارسال فرمودند. بسم‌الله الرحمن الرحیم: یک دهان خواهم به پهنای فلک / تا بگویم وصف آن رشک ملک. سخن گفتن در مورد بزرگی مانند شهید محسن فخری‌زاده کاری آسان نیست. تصور ایران بدون حضور چنین مردان بزرگی در این گرگستان عالم مدرن چقدر دلهره‌آور است. هر روز از خانه‌ی علم این سرزمین ستونی را تخریب می‌کنند تا از کسانی‌ که قصد سکنی گزیدن در آن را دارند جرئت و شهامت بستانند. تزریق احساس بی‌پناهی به جویندگان علم و گسترش ناامیدی با از بین‌ بردن نمادهای امید و آرزوهای یک ملت بزرگترین آرزوی کوته نظران و دشمنان قسم خورده‌ی این سرزمین پاک است. همواره به این دعای امام رحمة الله علیه می‌اندیشیدم که در پایان جنگ فرمود: «خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به‌روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت، تو خود این چراغ پرفروغ را حافظ و نگهبان باش.» امروز بار دیگر حقیقت این دعای خیر برای ملت ما روشن‌تر شد. در این سرزمین چراغ علم با خون شهیدان پرفروغ می‌شود. ما که این روزها به دنبال تأسیس بنای نهاد علم با ریشه‌های سترگ در ایران عزیز هستیم، بسیار به این شهادت‌های جهت‌بخش به تلاش‌های عالمان نیازمندیم. خون شهید محسن عزیز نهال علم این سرزمین را استوارتر می‌کند، همانطور که خون یارانش مانند شهید علیمحمدی و شهید شهریاری و دیگر همرزمانشان چنین کردند. دکتر محسن فخری‌زاده گرچه در طول سالیان دراز و تمام عمر کاری‌اش (که بسیاری از همراهانش راه خود را به سوی سنگرهای دیگر کج کردند) به عنوان یک دانشمند پر تلاش و مسلط به حوزه‌ی صنعت پیچیده‌ی هسته‌ای، صبورانه مسیر دفاع هسته‌ای را پیش می‌برد و تلاش می‌کرد قدرت بازدارندگی این فناوری‌ را، که توسعه‌اش منجر به توسعه‌ی فناوری‌های بسیار پیشرفته می‌شد، به کمال برساند، اما روح بلند او را فقط دریای ادبیات عرفانی و تقید به شریعت محمدی و آموزه‌های بلند معنوی‌اش سیراب می‌کرد. او حافظ نمی‌خواند بلکه با حافظ به عنوان نمادی از مصلحان اندیشه و عمل اجتماعی زندگی می‌کرد. نصب این بیت و ابیات مشابه در دفتر کارش بیانی از شیوه‌ی زندگی‌اش بود: دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات / به فسق مکن مباهات و زهد هم مفروش. شوق او برای آنکه به یک نظام علمی مبتنی بر فلسفه‌ی اسلامی دست یابد زاید الوصف است. در یکی از دیدارها وقتی کتابم را به او هدیه کردم، بلافاصله درسنامه‌ی فلسفه برای دانشجویان فیزیک را که در حال تدوین بود نشانم داد و چه گفتگوی پر هیجانی بینمان درگرفت. اشتیاق او به حوزه‌ی بنیادهای مفهومی علم و تلاش برای درانداختن طرحی نو برای علم مبتنی بر الهیات اسلامی، ناشی از درک این نکته بود که می‌دانست دستیابی به قله‌ی اندیشه‌ی علمی از گذرگاه یک اندیشه‌ی فلسفی مستقل می‌گذرد و برای گسترش این اندیشه در میان دانشجویانش لحظه‌ای را از دست نمی‌داد. گر چه او در تمام دوران خدمتش، که از زمان دانشجویی‌اش شروع می‌شد، در سپاه پاسداران بود، اما شاید باورکردنش برای کسانی که با فرهنگ پاسداری آشنا نیستند سخت باشد، به هیچ وجه روحیه‌ی نظامی‌‌گری بنا به تعریف معمول را نداشت. مهربانی او با دوستان و همکاران و دلسوزی او برای ایران و جهان انسانی واقعا بی‌‌نظیر بود و هیچگاه دیده نشد که با تنفر از کسی یاد کند که همواره می‌گفت : وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم /که در طریقت ما کافری‌ است رنجیدن. او با عمق راهبردی اندیشه‌های امام و رهبری آشنایی کامل داشت و گرچه سیاست را به‌خوبی می‌شناخت اما هیچ‌گاه فرصت نداد تمایلات سیاست‌زدگان از میدان جهاد بازش دارد و صحنه‌ی مبارزه برای تقویت بنیه‌ی دفاعی ایران را لحظه‌ای ترک نکرد. برای دکتر محسن فخری‌زاده هیچ مرگی جز شهادت سزاوار نبود که این سرانجام همه‌ی عاشقان حقیقت است: آنانکه ره عشق گزیدند همه/ در کوی حقیقت آرمیدند همه. در معرکه‌ی دو کون فتح از عشق است / هر چند سپاه او شهیدند همه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شهید فخری‌زاده در منظر دوستی آشنا و غمی همراه با امید. او در جایگاه حکیم ذوالفنون (فراتر از یک شاخه علمی ‌و فنی) قرار داشته است. موفق باشید

29018

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام وقت بخیر: برای آشنایی با فلسفه اسلامی و مخصوصا تاریخ فلسفه اسلامی از اول تا الان چه کار کنم؟ علاقه مندم ذهن منظمی در این رابطه داشته باشم تا بتوانم قطعات پازل سیر فلسفی را کنار هم بچینم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم جزوات «تاریخ فلسفه و کلام اسلامیِ» روی سایت شروع خوبی باشد. موفق باشید

28971

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: سوال ۲۸۹۶۳ منظورمو نرسوندم. چرا خداوند به جای اینکه به همه ما انسان ها از همان اول وحی بکند، یک نفر را پیامبر کرد؟ منظورم عصمت پیامبر نیست، بلکه منظورم علمش هست. چرا همان علم به ما داده نشد؟ حالا یا اون طرف که بهش وحی شده عمل می کند یا نمی کند. یکی از علت هایی که باعث شد این سوال رو بپرسم اینکه میخوام بفهمم پیامبری وجود داشته یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازمه‌ی اُنس با خدا و تجلی اسم علیمِ او بر قلب انسان، شایستگی‌هایی است که انسان‌ها بتوانند در خود ایجاد کنند. در این مورد خوب است به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

28305

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. در کتاب اول سلوک فرمودید براساس حب انسان‌های معصوم، عالی ترین مبادی که حتما حضوری و وجودی است حاصل می‌شود. چگونه حب عالی ترین مبادی را شکل می‌دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:به نظر بنده موضوع در اینجا امری فطری است که انسان ها به دنبال کاملترین محبوب می‌باشند. موفق باشید

27916

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: طاعات و عباداتتان مقبول درگاه الهی إن شاءالله. در مکاتبه ای که با شما داشتم گفتید برنامه درسی حوزه علمیه خواهران تا آنجا که اطلاع دارید خوب و مناسب با خانم ها تدوین نشده، من هم تصمیم دارم ان شاءالله معارف را در دانشگاه ادامه بدم گرایش تاریخ و تمدن اسلام، و باید یک سال ان شاءالله برایش خوب درس بخوانم تا کنکور قبول شوم ان شاءالله. حال با توجه به صحبت قبلیتان، آیا با وجود نقص هایی که در حوزه علمیه خواهران در رابطه با مطالبی که می‌خوانند و ...، وجود دارد، آیا با این حال تحصیل معارف (تفسیر قرآن، تاریخ اسلام و...) برای خانم ها را در دانشگاه بهتر می‌دانید یا حوزه؟ آیا ارزش این را دارد من یک سال از عمرم را کنکور بدم برای معارف دانشگاه تهران؟ با توجه به این که تحصیل در دانشگاه از سختی کم تری برخوردار است تا حوزه البته تا آنجا که من می‌دانم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امتیاز حوزه‌ی علمیه آن است که افراد در آن‌جا با زبان عربی آشنا خواهند شد که برای ورود به متون دینی لازم است ولی بعضاً دیده می‌شود دروسی را به طلبه‌ی خواهر تحمیل می‌کنند مثل فقه و اصول، که عموماً مردم در این مورد بیشتر به آقایان رجوع می‌نمایند وگرنه ورود به تفسیر قرآن از طریق حوزه چیز خوبی می‌تواند باشد. و البته همان‌طور که عرض شد اگر خودمان فعّال باشیم می‌توانیم در دانشگاه نیز به‌خصوص از طریق حوزه‌ی دانشگاهی ورود خوبی داشته باشیم. موفق باشید

26872

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: التماس دعا در ماه عزیز رجب. ببخشید استاد می خواستم نظرتان را در مورد برخی متفکران و نویسندگان بدانم و این که آیا توصیه می فرمایید از آثار آن ها استفاده کنیم؟ در فلسفه غرب، آقایان محمود خاتمی، بابک احمدی سروش دباغ و رامین جهانبگلو؟ در فلسفه اخلاق، آقای ابوالقاسم فنایی؟ اما مطلب دوم، من بعد از تقریبا پایان یافتن فلسفه اسلامی، به شدت دنبال این بودم که فلسفه غرب را با یک سیر مطالعاتی مناسب و جامع، دنبال کنم، البته نویسندگان و اساتید زیادی را هم شناسایی کردم مثل دکتر داوری، دکتر مجتهدی، دکتر صافیان، دکتر ناظمی، دکتر خاتمی، دکتر حسینعلی نوذری، دکتر مصلح و دکتر طالب زاده و.... اما نمی دانم کدام آثار را با کدام اولویت و سیری مطالعه کنم؟ تاریخ فلسفه شما و آقای ملکیان را هم مطالعه کردم. لطفا سیر مطالعاتی و درسی جامعی را توصیه بفرمایید بنابر همان سیری که خودتان در فلسفه غرب طی کرده اید! با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مورد جمعِ آقایانی که در سطور اولیه نوشته‌اید، آقای دکتر خاتمی با هیچ‌کدام از آن‌ها قابل مقایسه نیستند و از ایشان به بهترین نحو می‌توانید استفاده کنید. آقای فنایی را هم چندان جامع ندیدم. ۲. در مورد سیر مطالعاتی اساتیدی را که نام بردید به‌جز آقای نوذری که نمی‌شناسم؛ همه خوبند. ولی در مورد سیر مطالعاتی در رابطه با فلسفه‌ی غرب فکر نکرده‌ام. بد نیست سری به سی‌دی‌های «روزگارِ نو» بزنید. موفق باشید

26072

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و خدا قوت خدمت استاد طاهرزاده عزیز: قصد دارم دراین نوشته، بیشتر درباره ی خودم و راهی که باید در آینده طی کنم از شما سوالاتی بکنم. ببخشید اگر طولانی است اما نظرات و راهنمایی های شما برایم مهم است. بنده ۲۲ سال سن دارم و در یکی از روستاهای شهر همدان زندگی می کنم. تا قبل از سال ۹۴ یعنی سال ورود به دانشگاه، انسان مقیدی نبودم و در عالم ناسیونالیستی سیر می کردم و انسان بسیار سطحی بودم البته الان هم هستم. همان تابستان ۹۴ بود کلیپ های استاد رائفی پور را دیدم و مجذوب سخنانشان شدم رفته رفته عاشق مهدویت و سپس انقلاب و رهبری شدم. از ترم ۳ یا ۴ هم از درس خواندن در رشته ی حسابداری که با علاقه وارد آن شده بودم زده شدم، اما چاره ای نبود باید تا اتمام کارشناسی ادامه می دادم هرجور کج دار و مریض هم که بود ادامه دادم و الان ۹ ترمه شده ام هنوز هم ۱۳ واحد دیگر دارم. البته در کنار درس، تمام این مدت مجبور به کارکردن هم بودم. تا اینکه سال پیش توسط یک طلبه با تفکر و کتاب های شما آشنا شدم. ابتدا کتاب جوان و انتخاب بزرگ را مطالعه کردم و مطالبش به قولی بهم چسبید. اما نمی دانم چه شد دیگر ادامه ندادم. دوباره دوست طلبه ام ۲ ماه پیش بود که به بنده گفت: «تو یک مشت اطلاعات از سخران ها گرفته ای و چیز دیگری نداری باید از رائفی پور ها و امثالهم عبور کنی به نظرم بیشتر باید با استاد طاهر زاده انس بگیری‌.» خلاصه با کتاب های خویشتن پنهان و آشتی با خدا شروع کرده ام و بحمدالله دانایی ام نسبت به توحید و دین داری بیشتر شده و می دانم که باید ادامه دهم و آن ها را به دارایی تبدیل کنم. برنامه ی خوده بنده این است که با پایان درس برای سربازی اقدام کنم و در این مدت هم شروع به مطالعه کتب شما و دیگر کتب مرتبط کنم. با توجه به مشکلات مالی که بدهی های بانکی برای ما ایجاد کرده باید کار هم بکنم البته خودم کاملا با رزق در حد کفاف موافقم. می خواهم بعد از بازگشت از سربازی کار کشاورزی و پرورش گوشت سفید انجام دهم. (البته می دانم طبق فرمایشات شما باید ابن الوقت بود و با آینده زندگی نکرد) حالا به نظر شما چگونه می توانم در کنار این کارهای مربوط به زندگی و مشکلات همیشگی آن به درد انقلاب و دین الهی بخورم؟ آیا فقط به ابعاد قلبی بپردازم و خودم را از اجتماع دور کنم؟ یا شروع به برگرفتن فلسفه هم بکنم که علاقه هم دارم اما نمی دانم استعدادش را هم دارم یا خیر! و اگر مثلا فلسفه خواندم چه کمکی به خودم و جامعه ی پیش به سوی ظهور، می توانم بکنم با توجه به اینکه از دانشگاه هم فاصله خواهم گرفت! البته سوال ها زیاد است و می دانم وقت شما هم پر است. ببخشید بابت طولانی شدن متن. اگر امکان دارد جواب آن را خصوصی بفرستید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. واحدهای درسی را بگذرانید و درس را تمام کنید و پس از سربازی، هر شغلی که پیش آمد اعم از آن‌که مربوط به رشته‌‌ی خودتان باشد و یا نباشد، دنبال کنید. ۲. در حین سیر در این مسیر در حدّ معمول، مطالعه هم داشته باشید. با رشد فکری، هرجا که باشید به خودی خود برای انقلاب و برای خود مفید می‌شوید. ۳. جناب آقای رائفی‌پور از سربازان انقلاب هستند، معنا ندارد کسی بخواهد از ایشان عبور کند. آری! نباید به جز در معصوم، در هیچ‌کس متوقف شد. موفق باشید

25695

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد لطفا بفرمایید در مورد مشیت الهی چه کتابی رو مطالعه کنم؟ پیش زمینه خوبی به فضل خدا در مباحث معرفتی و عرفانی شما دارم. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم کتاب «انسان و سرنوشت» شهید مطهری و پس از آن کتاب «مصباح الهدایه»ی حضرت امام کمک کند. موفق باشید

نمایش چاپی