بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
27054

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ببخشید من کارشناسیم مهندسی شیمی خوندم. ارشد اومدم فلسفه اسلامی‌. الان فکر می کنم فقط اونایی که تو حوزه فلسفه بخونن میتونن موثر باشن. آیا این فکر درسته؟ در غالب دانشگاهی هم میشه اثری گذاشت تو این رشته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید به نحوی با دانشجویان مرتبط باشید و فلسفه‌ی اسلامی و فلسفه‌ی غرب، هر دو را بشناسید چرا مؤثر نباشید؟ موفق باشید

25748

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: سوالی که از حضرتعالی داشتم این هست که با توجه به دو مقوله آزادی اجتماعی و آزادی معنوی و البته تقدم آزادی معنوی به جهت انگاره های دینی، در تمدن و حکومت اسلامی چگونه بستر جامعه فراهم می شود تا هم شرایط برای آزادی و قرب معنوی و انفسی فراهم شود و هم بتوانیم در مقوله های آزادی اجتماعی (که خب غرب پس از جنبش ها و انقلابهای اجتماعی و در راس اونها انقلاب فرانسه، توانسته آزادی های اجتماعی و مفاهیم مرتبط و ذیل اون رو تئوریزه کند) هم پیش بریم و توفیق داشته باشیم و در عین حال درگیر خطاهای اساسی که هویت انسان را در ابزار سازی و در حد اخلاق نسبی و بشر رها به صحنه می آورد و امثال بیکن هم روی آن صحبتهایی داشته اند نشویم؟ آیا می توان در همین راستا گفت روزه و احکام مرتبط با ابطال روزه، یک حکم طراز تمدن اسلامی و الگویی راهبردی در زمینه آزادی است که به انسان کمک می کند تا در سیر آزادی و قرب معنوی از بسیاری معاصی اجتماعی و فردی هم مثل دزدی و دشنام گویی و تعدی به حقوق و اموال دیگران اجتناب کند. عذر می خواهم که طولانی شد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد خوبی است. با بحث «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» رابطه‌تان چطور است؟ سری به آن زده‌اید؟ موفق باشید

25201
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد: در برهان صدیقین گفتید که عالم با مرتبه اشد، به عالم با مرتبه شدید جلوه می کند، و عالم با مرتبه شدید به عالم با مرتبه خفیف، جلوه می کند و لذا عوالم نازله، جلوه عوالم بالاتر خود هستند. برداشت من اینه که عوالم نازله (دنیا و برزخ و قیامت)، مخصوص موجودات مجرد هستند. و این صحبت ها در مورد موجودات غیر مجرد (مثل سنگ و کلوخ و آب و خاک و چوب و غیره) که فاقد روح هستند (موجوداتی که غیرتشکیکی هستند یا همان ماهیات)، کارایی ندارد. منظور من اینه که منِ من در عالم دنیا (عالم ماده)، باطنش در عالم برزخ است که از آنجا افاضه کرده و منِ من را در عالم دنیا ایجاد کرده (به صورت جلوه) و همین منِ من در عالم برزخ (عالم مثال)، باطنش در عالم قیامت (عالم عقل) است که از آنجا افاضه کرده و منِ من به صورت تجلی، در عالم برزخ ایجاد شده است. حال سوال من این است که پس تن من چه؟ از آنجا که تن من تشکیکی نیست، لذا نمی توان برای آن وجودی متصور بود که در عالم برزخ باشد و از آنجا جلوه کرده باشد. و چون وجودی در عالم برزخ برای تن من نیست که به عالم پایین تر خود (عالم دنیا) جلوه کند، پس در عالم قیامت هم برای تن من، باطنی وجود ندارد. از طرفی چوب و سنگ و دیوار و امثالهم مشابه تن من، غیرتشکیکی هستند. لذا اینطور نتیجه گرفته می شود که صرفا مجردات در عوالم بالاتر خود دارای باطن هستند و در نهایت به خدا (که عین وجود و کمال است) ختم می شود (از خدا صادر می شوند) ولی غیرمجرداتی که در عالم می بینیم (سنگ، خاک، کلوخ، کوه، دریا و امثالهم)، چون غیرتشکیکی هستند، به خدا ختم نمی شوند. می دانم که یک جای این تحلیلم می لنگد که کوه و دشت و صحرا و دریا و کلا غیرمجردات، به خدا ختم نشده. اشکال کارم کجاست؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مواظب باشید بین ماهیت و وجود، خلط انجام نگیرد. «وجود» تشکیکی است و هرچیزی را که از زاویه‌ی وجودی‌اش مدّ نظر قرار دهید مرتبه‌ی بالاتر و باطن برایش می‌توان مدّ نظر قرار داد آن هم به اعتبار وجهِ وجودیِ آن. موفق باشید

25123

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: در کتاب جایگاه رزق انسان در هستی صفحه ۲۳ ، پاراگراف سوم، خط سوم، در ابتدا حدیثی از امام علی (ع) نقل شده بود که رزق دو نوع است یا تو به دنبال آنی یا آن به دنبال تو. همین! اما در اینجا شما منسوب کرده اید به این حدیث که رزق یا به دنبال تو می آید یا هرچه بدوی به آن نمی رسی این بخش به آن نرسیدن را بر چه اساس گفته اید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مبنایِ سخن در رابطه با رزق مقسوم و رزق غیر مقسوم مطرح است به آن معنا که رزق غیر مقسوم که همان رزقی است که انسان به دنبال آن است و به آن نمی‌رسد. موفق باشید

24395
متن پرسش
سلام: در تفسیر سوره زمر فرمودید «پیامبر الان قیامت شدند ولی جهان دارد قیامت می شود و کی قیامت می شود؟ ما چمیدانیم!». حال سوال من اینست که پیامبر که قیامت شدند زمین قیامتی را چگونه می دیدند در حالی که دارد قیامت می شود و هنوز نشده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که مطابق فرمایش حضرت امام رضا «علیه‌السلام» هم‌اکنون قیامت با تمام ابعاد آن موجود است. در این مورد خوب است به کتاب «معاد» که بر روی سایت هست، نظری بیندازید. موفق باشید

23620
متن پرسش
سلام علیکم: اگر اسلام ادعای جامعیت دارد نظر قرآن درباره پدیده کامپیوتر و سیستم کامپیوتری چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جامعیت قرآن در هدایت انسان‌هاست تا زندگی را درست انتخاب کنند و در بستر جهت‌گیری صحیح، خودشان در امورات جزئی زندگی ورود کنند. این نوع سؤالات مثل این است که بپرسیم آیا باید در قرآن معلوم شود کدام خیابان را یک‌طرفه کنیم؟ یا این موارد، در رابطه با امور جزئی زندگی انسان‌ها مربوط به خود آن‌هاست. موفق باشید

23337
متن پرسش
سلام: استاد درد دل طلبه ای نوجوان است. همین ابتدای کار شرمنده که وقتتان را می گیرم. استادم مدت زیادی است که احساس می کنم ایمانم را از دست داده ام هرچند به اسلام ایمان دارم هر از گاهی این تفکر به سراغ من می آید که بالاخره ممکن است که ما اشتباه کنیم و به همین خاطر است که فکر می کنم کسی که این گونه نظری داشته باشد مثل این است که ایمان ندارد چرا که اسلام که اعتقاد به یک نظر نیست و ایمان هم به کار است وقتی به خودم توجه می کنم گویا کلمه لا الله الا الله در من پیاده نشده است. وقتی می بینم امثال دکتر داوری ها از رجوع به سنت خودمان حرف می زند و از عقل دیگری سخن می گوید و یا شما از افق دیگری در این عالم صحبت می کنید تا حدودی آن را می فهمم مثلا شما می گویید که برای عبور از عالم غرب باید به عقل دیگری رجوع کرد یا می گویید که من به عنوان انسان مسلمان می خواهم هایدگر را بفهمم و... اما من هنوز نمی دانم انسان مسلمانم یا نه. به خود که توجه می کنم عالم غرب را چیزی خارج خودم نمی بینم این منم که آزادی را حق می دانم هرچند که دینم با آن مواجه دیگری داشته باشد. شاید سر تعبد در ظاهر چیزی نگویم اما پرسش اصلی این است که چرا اصلا باید از این عقل عبور کرد؟ البته این را از نظر فلسفی متوجه هستم که می توان به آن فکر کرد ولی من به دنبال چیزی دیگر در این عالم هستم. وقتی سوالات پرسش گنندگان شما را می خوانم گویی آنها را خدا خوانده و تنها در این صحنه ی عالم دنبال راهی برای دین و به میدان آوردن آن می اندیشند در صورتی که من انگار غرب عضوی از جان من است مگر عقلم را می توانم کنار بگزارم؟ وقتی تفکر می کنم اصلا نمی توانم وجه عبور از غرب را بیابم. ولی گاهی انگار از عمق جان صدایی می آید و آن لحظه من نیستم که این خواسته را دارد. به این ها گناه های عجیب و غریب را اضافه کنم. از بی خیالی های وسیع و وقت تلف کردن های ماهانه و هیچ کاری نکردن و حتی به هیچ موضوعی فکر نکردن. وقتی این حالت را در خود می بینم بیشتر می فهمم که این مسایل دغدغه حقیقی من نیست. در کوچه های شهر که راه می روم انگار هر کس روش و دین و مسلکی دارد هر کس در این عالم کاری می کند یکی مشغول بازار بعضی به درس و بعضی مشغول تبلیغ دین اما مثل اینکه تنها من هستم که از ته جان نه می دانم چه می خواهم نه می دانم چه کار می کنم و نه می دانم چه باید بکنم و هر چه را برمی گزینم هنوز وارد نشده از آن می برم انگار باید ول کرد و رفت اما کجا این را هم نمی دانم تا به این فکر می کنم باز هم پشیمان می شوم مثل این که نه می شود رها کرد و نه می توان ماند شاید انسان محکوم به این است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به یاد این جمله‌ی هایدگر در کتاب «درآمد به متافیزیک» افتادم که می‌گوید: «اگر ایمان، پیوسته خویش را در معرض امکانِ بی‌ایمانی قرار ندهد، ایمان نیست، بلکه آسودگی است». به این اشعار عطّار در معنیِ ایمان فکر کن که می‌گوید:

دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم

ز ارباب یقین بودم سر دفتر دانایی

امروز دگر هستم دُردی کشم و مستم

در بتکده بنشستم دین داده به ترسایی

نه محرم ایمانم، نه کفر همی دانم

نه اینم و نه آنم، تن داده به رسوایی

دوش از غم فکر و دین یعنی که نه آن نه این

بنشسته بدم غمگین شوریده و سودایی

ناگه ز درون جان در داد ندا جانان

کای عاشق سرگردان تا چند ز رعنایی

روزی دو سه گر از ما گشتی تو چنین تنها

باز آی سوی دریا تو گوهر دریایی

پس گفت در این معنی نه کفر نه دین اولی

برتو شو ازین دعوی گر سوختهٔ مایی

هرچند که پر دردی کی محرم ما گردی

فانی شو اگر مردی تا محرم ما آیی

موفق باشید  

23328
متن پرسش
سلام خدمت جناب استاد طاهرزاده: در مورد شناخت دقیق ذهنی که توسط دشمن شکار شده بصورت مبنایی یه دنبال مطالبی هستم. ضمنا در موضوع ذات رسانه از بیان قرآن خواستم توضیحی بفرمایید. نظر حضرتعالی نسبت به کلمات «مختال» و «فخور» در قرآن و روحیه ای که فضای اطلاعات و جهل مرکبی که گاها ایجاد می کند شرحی بفرمایید. یا اگر شواهدی بهتر اشاره بفرمایید ممنون می شویم. با توجه به تاکیدات رهبر انقلاب بر روی رسانه این دغدغه را داریم که می‌بایست کار را دقیق تر انجام داد. برخی دوستان این تصور را دارند که به صرف حضور در فضای مجازی داخلی محیط کاملا اسلامی است این ابزار فرهنگی را بصورت بیشتر اقتصادی می‌بینند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم سخنان جناب آقای دکتر یامین‌پور تحت عنوان «امکان‌های کنشگری در فضای مجازی»؛ که در پیام‌رسانِ تلگرام به آدرس  @unity_story صحبت کردند، نکات خوبی در اختیار شما در رابطه با سؤال‌تان می‌گذارد. موفق باشید

18778

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم 1. اگر برخی وقایعی که در زندگی برایم اتفاق افتاده برای مردم تعریف کنم، به من خواهند گفت که تو چقدر بدشانسی و بد بیاری میاری! بنده نمی دانم اساسا در دین ما چیزی راجع به شانس یا مرتبط با آن هست؟ 2. اگر نیست پس این بدشانسی ها و بدبیاری ها و گرفتاری ها چه منشا و دلایلی می تواند داشته باشد؟ 3. و آیا قابل پیشگیری است؟ چگونه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در اعتماد به خدا و رعایت حقوق مردم، خود را رشد دهیم همه‌چیز به نفع ما تمام می‌شود. موفق باشید

32060
متن پرسش

سلام خدمت استاد محترم: یک مطلبی دیدم مبنی بر اینکه شما و چند نفر دیگه فردیدی هستید. می‌خواستم نظرتون رو در مورد این مقاله به آدرس https://ghiam.ir/?p=519 بدونم. اندکی ذهن حقیر رو درگیر کرده. بخشی از مقاله: «فردید معتقد به ذات داشتن تمام پدیده‌های مدرن ازجمله فناوری است، یعنی آن‌ها ابزاری نیست که خنثی باشد و بتوان در چارچوب‌های تصوری (پارادایم‌های) دیگر نیز از آن‌ها بهره برد. وی از مهم‌ترین موانع بنیادین تفکر بین مسلمانان را تئولوژی‌اندیشی (گفتمان کلامی) در معنای پذیرش پاره‌ای مفروضات سنتی و تاریخی به‌صورت غیرانتقادی می‌داند. جریان فردید با تجددستیزی حداکثری بر افرادی نظیر عباس معارف، رضا داوری، مددپور، اصغر طاهرزاده، رجبی، ریخته‌گران، جوزی، سلیمان حشمت، عبدالکریمی، یوسفعلی میرشکاک و… اثر گذاشته است. این جریان معتقد به ناسازگاری دین و علوم جدید است. مهم‌ترین استراتژی این جریان شناساندن مبانی فلسفی تمدن غرب و به تعبیر خودشان، شناخت عمیق آن و درنهایت نقد آن است. این جریان با طرح اولویت غرب‌شناسی (نسبت به اسلام‌شناسی یا اقدامات اصلاحی) و فروکاست همهٔ تعارضات در کشور و دنیا به مدرنیته، تلاش می‌کند ضمن تقلیل همهٔ ساحات تقابل اسلام و استکبار جهانی به بحثی فلسفی، تمام مشکلات و چالش‌ها را به مدرنیته، استفاده از دستاوردهای بشری جدید احاله دهد. این تفکر، فناوری را شیطانی نامیده و از ضرورت کنار گذاشتن آن سخن می‌گویند. این جریان پست‌مدرن متأثر از نوع تفکر مسیحی اروپای متصل، تلاش می‌کند با نوعی رویکرد عرفانی شهودی به مقابله باعقل فلسفی اروپای متصل با مبنای یهودی بپردازد. محوریت یافتن عقل ابزاری، عقل خودبنیاد و سودمحوری جزو نقدهای جدی این جریان به غرب است. بخش‌های مذهبی‌تر و انقلابی‌تر این جریان، تلاش زیادی دارد شهید سید مرتضی آوینی را نیز متصل به خود نشان دهد و از این طریق در جذب جوانان انقلابی فعالانه عمل کند. واقعیت این است که آوینی هیچ‌گاه مستقیماً شاگرد فردید نبود. بعضی حرف‌های او در فضای عمل‌زدهٔ پایان دههٔ ۶۰ و آغاز دههٔ ۷۰ که نقدها به غرب‌زدگی در اعتراض و احیاناً برخوردهای فیزیکی با مظاهر خرد تهاجم فرهنگی خود را نشان می‌داد، در کتبی نظیر «توسعه و مبانی تمدن غرب» با این جریان قرابت دارد، اما آوینی متأخر که خود دست به دوربین و استفاده‌کننده از فناوری است به‌ویژه در آثاری نظیر جلد سوم «آیینهٔ جادو» کاملاً از این جریان فاصله گرفته و با نفی ذات قائل شدن برای فناوری و احیاناً شیطانی دانستن آن‌چنان‌که در جریان فردید اتفاق می‌افتد، معتقد است مسئلهٔ اصلی تحول انفسی انسانی است که از فناوری استفاده می‌کند، یعنی مهم انسانی است که فناوری مثل دوربین و سینما را به کار می‌گیرد و نه اینکه اصل فناوری و سینما را شیطانی بدانیم.[۱۱] این اندیشه با منبعی التقاطی تلاش دارد تا نگاه هایدگر را بر تاریخ تفکر فلسفی و علمی تطبیق کند و لذا ساده‌سازی‌های بسیاری دارد، نظیر این‌که بدون دلیل دوران پیشاسقراطی را دوران امت واحده و علم حضوری می‌خواند بدون آن‌که به شرک اساطیری یونان که در دوران هلنیسم در رم نیز بازتولید شد و صوفیسم یونانی که ارسطو و افلاطون در برابر آن ایستادند، توجهی کند. تطبیق اسماء نیز بر دوران مختلف مستند مشخص عرفانی یا دینی جز نظریات هایدگر ندارد. فردید بیشتر بر سلب تمرکز دارد و بحث ایجابی مدلل و دقیقی از او دیده نشده است. این اندیشه با فرض حوالت تاریخی، نوعی جبر و عدم امکان تغییر با اراده‌های انسانی را به دنبال دارد و به‌نوعی انفعال و خودداری از اصلاح می‌انجامد که در اقدامات اجتماعی و سیاسی معتقدین به این جریان نمود دارد؛ گذشته از آن‌که با دستورات دینی نیز تباین دارد. این اندیشه حاصل استفاده از ادبیات عرفان نظری بدون طی کردن عرفان عملی است (چنان‌که کسی در مورد فردید، گذر از مراحل عرفان عملی را روایت نکرده) و لذا سخنان او همانند سایرین که چنین می‌کنند، حالتی شطح‌گونه یافته است، علاوه بر آن‌که آن را با تفسیر هگلی مارکسیستی آمیخته است. نه‌تنها برداشت او از ابن‌عربی که برداشت او از هایدگر نیز ناقص است. علاوه بر آن به لوازم هرمنوتیکی مکتب هایدگر که به نسبی‌گرایی می‌انجامد و نتیجتاً توانایی نقد را از دست می‌دهد، توجه ندارد. استفاده از ادبیات عرفانی نه‌تنها به‌وسیلهٔ او که به‌وسیلهٔ روشنفکران التقاطی و غرب‌گرای حداکثری عوارض زیادی ایجاد کرده است، نظیر خیر دانستن همهٔ بدی و خوبی‌ها که نوعی پلورالیسم با ادبیات دینی و عرفانی است. فردید با طرح هایدگر می‌خواست به‌نقد غرب بپردازد، اما در عمل از یک اندیشهٔ غربی به اندیشهٔ دیگر غربی روی آورد و سبب بسط آن شد که گذشته از آثار سوءش با ادعای کل‌نگری و عدم امکان خوب و بد کردن غرب در تناقض است. گذشته از این، همهٔ عالم اسماء الهی هستند اما او آن را تنها به انسان و زندگی جمعی انسان تقلیل می‌دهد. پیروان این اندیشه مواضع سیاسی متفاوتی را گرفتند، گرچه اکثراً بسته به اقتضاء این نظریه سکوت پیشه کردند، فردید مواضع سیاسی با چرخش‌های ۱۸۰ درجه‌ای متعدد داشته است، قبل از انقلاب در تلویزیون شاهنشاهی به مدح شاه پرداخته در انجمن فلسفهٔ رژیم حضورداشته و حتی در تدوین ایدئولوژی حزب رستاخیز کمک کرده است، بعداز انقلاب، در مدح انقلاب و حتی بسیجیان سخنانی گفت، اما مبارزه در زندگی او حضور نداشته است. چهره‌ای از این جریان مثل رضا داوری اردکانی به ریاست فرهنگستان علوم و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید، اما حتی علیه مرگ بر آمریکا سخن گفت و آن را نشان توسعه‌نیافتگی نامید و با مدرن‌ترین جریان‌های سیاسی و فکری تجدیدنظرطلب در یک جبههٔ سیاسی قرار گرفت. شاید انقلابی‌ترین مواضع را در این طیف اصغر طاهرزاده داشته که البته امام و انقلاب را در تفکر خود و در مقابله با مدرنیته معنی کرده است.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اکثر آقایانی که نام بردید افرادی هستند که بنده با آن‌ها هم‌دل می‌باشم. ولی آن‌ها را در بستر تاریخی که با حضرت امام به ظهور آمد می‌پذیرم و به همین جهت با آقای عبدالکریمی که در درک انقلاب اسلامی ناقص و ناتوان هستند و مسائل ما را در جای دیگری دنبال می‌کنند، سخت مخالف می‌باشم.

تصور بنده آن است که نویسنده مقاله به جای آن‌که «تفکر» را موضوع قرار دهند، تلاش دارند افراد را در جبهه‌های مختلف تقسیم کنند و این نوعی مرگِ تفکر است. باید از خود پرسید رسالت تفکر در این تاریخ چیست؟ بنده رسالت تفکر در این تاریخ را نظر به حقیقت انقلاب اسلامی می‌دانم که تواناییِ به ظهورآوردن شخصیتی همچون حاج قاسم سلیمانی را دارا است و آن را بنیان حضور اصیل انسان در این تاریخ می‌دانم، و هر آن‌کس که در این میدان تفکر کند از نظر بنده حقیقتاً متفکر است، حال چه آقای دکتر فردید باشد و چه آقای دکتر داوری؛ و البته شهید آوینی که جای خود دارد. در رابطه با نسبت ما با تکنیک از یک طرف و حضور تاریخیِ ما در انقلاب اسلامی، خوب است به عرایض اخیر بنده که تحت عنوان «پانزده نکته در جایگاه تاریخی "عقل تکنیک"» در حال انجام است، رجوع شود. https://dialog.sohasima.ir/ch/elm-fanavari . موفق باشید

30621

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: مرحوم مطهری در مورد حضرت محی الدین می‌فرمایند: «اثر ديگر او كتاب فصوص الحكم است، گرچه كوچك است، ولي دقيقترين و عميقترين متن عرفاني است، شروح زيادي برآن نوشته شده است. در هر عصري شايد دو سه نفر بيشتر پيدا نشده باشد كه قادر به فهم اين متن عميق باشد». حقیر که چندی بعضا اجمالا نظری به فصوص دارم با اینکه مقدمات چندانی طی نکردم و نمی‌دانم چه شد که بر سفره شیخ توفیق شد بنشینم احساس نمی‌کنم که آنقدرها هم متن دشواری باشد و شاید تفکر شیخ کلیدهایی می خواهد که با آن به سراغ دفینه هایش رفت اگر چه در بادی امر دشوار می‌نماید از طرفی می‌گویم شاید شهید راست می‌گوید در یکی از سایت ها به نقل از جناب نصر آمده است که یک‎روز علامه به من داستان می‎‌فرمودند: «من در تبریز فصوص ‎الحکم خوانده بودم و گمان می‌‎کردم که بسیار خوب همه چیز را بلد هستم تا این‎که به نجف رفتم. در آن‎جا شیخ واحد‎العین که از عرفای بزرگ بود، درس فصوص می‎‌داد. رفتم به آن‎جا و نشستم و دیدم که تمام در و دیوار، فصوص می‎‌خواندند و هیچ چیز از فصوص بلد نبودم. خیال می‎‌کردم که بلدم و آنجا برای اولین بار با حقیقت عملی و درونی این کتاب بزرگ آشنا شدم.» بنابرین شاید توهم فهم دارم از طرفی برداشتی از فصوص داشتم دیدم تایید فرمودید خلاصه در خوف و رجای فهم شیخیم امید که رهنمایی فرمایید بله مصباح پر از دست انداز فلسفی بود و ثقیل و چیز چندانی دستگیرم نشد، ولی فصوص آبیست روان و در جانم روان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً فصوص‌الحکم ابن عربی دارای نکاتی ژرف و از مو باریک‌تر است. و این نسل به جای آن‌که در مقابل آن مقاومت کند، سعی دارند آن نکات را درک کنند و از این جهت حتی حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» سوره‌ی «حمد» را در عین عمق عرفانی آن علناً مطرح فرمودند. موفق باشید

29584
متن پرسش
با سلام: آیا امکانش هست به مناسبت میلاد امام حسن عسگری «علیه‌السلام» پیامی را از استاد دریافت کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: علیکم السلام: تبریک در راستای حضور تولد جوانی که در حین جوانی به حضور در جهانی فکر می‌کند که حقیقت، در همه‌ی ابعاد آن گسترش می‌یابد و او از همان روز تا دورترین روزها را در بودن خود احساس می‌کند و نتیجه‌ی چنین حضور و بودنی، به ظهورآمدنِ فرزندی می‌شود که مهدی عالَم خواهد بود، و در این راستا تولد حضرت امام عسکری «علیه‌السلام» را به همه‌ی جوانانی که در جوانیِ خود می‌توانند به حضور حقیقت در همه‌ی جهان و تا انتهای عالَم نظر کنند تا در امروزشان جهان برایشان گشوده شود و در کنار امام زمان‌شان نسبت به هر موضوعی حاضر باشند و به هر قیمتی از حقیقت دست برندارند. و با این رویکرد به قرآن رجوع‌کردن، درکِ صحیح فهم جایگاه امامان در هستی خواهد بود.
ارادتمند همه‌ی جوانانی که جهانی، ولی قدسی فکر می‌کنند

 

28955
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: نظرتون راجع به کتب دکتر شریعتی چیه؟ منظورم این نیست که خوبه یا بده. منظورم اینه که آیا الان بدرد نیازهای زمان میخوره یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال مرحوم دکتر شریعتی و نحوه‌ی ورود او به تفکر دینی، مرحله‌ای از تاریخ تفکر ما می‌باشد و نمی‌توان او را نادیده گرفت و از گذشته‌ی خود برای حضور در آینده غافل بود. ولی به هر حال آثار آن مرحوم، وجهی از وجوه فکری و تاریخی ما است و ابداً نباید بدان اکتفا کرد. موفق باشید

28348

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد گرانقدر: مدتی بود که شوق عرفانی در دلم بود و حالات خوبی هم داشتیم مثلا احساس می کردم هفت آسمان با من ذکر می گوید یا احساس می کردم که به عالم مسلط هستم و کره زمین در کف دست بنده بود و خدا را می دیم و احساس می کردم، ولی مدتی گذشته و شاید خطاهایی هم انجام داده ایم حالا سوال این است که استاد طلب بنده از بین رفته است و دیگر خدا را طلب نمی کنم یعنی به خودم که رجوع می کنم می بینم که دیگر خدا این نفس انگیزه اش را از دست داده است و طالب نیست و سرگرم مسائل علمی شدم و این دل بی صاحب من به امور علمی قانع گشته. البته هنوز خدا را می بینم ولی حالاتم کم شده و نماز خوندنم مثل قبل نیست استاد با توجه به این که علامه فرمود بعضی ها چند سال با آقای قاضی بودند و رفتند یعنی مال این حرفها و سلوک و سیر نبودند و این که آقای قاضی به آقای خویی می گوید که تو بدرد سیر و سلوک نمی خوری برو به مسایل خودت بپرداز و کارت را ادامه بده ... استاد می ترسم که اهل سلوک نباشم آیا این کم حالی ها یا طلب نکردن ها و شوق و ذوق و عشق به سلوک نداشتن بنده که دچارش شده ام نشانه ی این هست که اهل این راه نیستم هر چند حالات خوبی داشته باشم؟ چه کنم ذوق و شوق و عشق و طلب داشته باشم و برگردم؟ چه کنم نجات پیدا کنم؟ لطفا تفصیلی بفرمایید که مایه نجات باشد نه این که فقط رفع عطش کند که نمیریم چه کنم عشق به سلوک پیدا کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید حکمت کار در این است که فعلاً مشغول معارف الهیه مثل «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و معارف معادی بشوید تا در وقتش با استحکام بیشتر سلوک خود را ادامه دهید. موفق باشید

28089

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: بنده خواهر طلبه و مبلغ هستم و ارشد مدرسی معارف دارم میخونم و از مباحث شما به طور تقریبا اتفاقی بعضی صوت های کتاب حدیث عقل و جهل رو گوش دادم؛ با اینکه هر چه اساتید اخلاق میگن سعی می‌کنم رعایت کنم حتی نماز شب، ولی از حجابی که بین خودم و خدا و اهل بیت (ع) خصوصا امام زمانم (عج) ‌می بینم رنج می‌برم و حتی لذت عبادت و شادی درون و خوابهای ملکوتی رو تجربه نکردم و حس می‌کنم ازم ناراضی هستن؛ دعام کنید «و نظر علینا نظره رحیمه نستکمل بها الکرامه عندک‌» از این حجابها ناراحتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دعاگو هستم. به هر حال صبر در عبادات همراه با معارف الهیه، بالاخره راه را در مقابل ما می‌گشاید. موفق باشید

27959

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: سوره ها و ذکرهای زیادی برای قبل از خواب توصیه شده برای آرامش در آن و نداشتن پریشانی و اضطراب یا دلهره بعد از آن و داشتن خواب سبک تر و یکنواخت بدون بیداری مکرر و احساس کرختی در اندام ها و جلوگیری از خوابهای عمیق کوتاه مدت و مکرر در طی روز و....، خیلی برای من مهم است که کدام را استاد توصیه می کند؟ و اینکه دعاهای زیادی برای درخواست حاجت هست، اصرار در کدام برای گرفتن حاجت بهتر است؟ من هنوز توفیق پیدا نکرده ام که از مباحث مطرح شده توسط استاد در سایت بهره کافی را ببرم ولی در یکی از گفته های ایشان توصیه به ختم مکرر قرآن شده است، برای شخصی مثل من که شاید این‌کار در توان او نباشد، سوال این است که کدام سوره یا سوره ها آرامش بیشتری به انسان می بخشد، غصه ها و غم ها و عصبانیت و اضطراب های ناشی از آن را کم می‌کند در مجموع صبر انسان را در مقابله با دشواری ها بیشتر می‌کند و مداومت در آن بهتر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به ذوق خود انسان بستگی دارد که کدام دعا در قبل از خواب با روحش هماهنگ است. دعایی که گفته می‌شود: «بسم الله آمنت بالله و کفرت بالطاغوت اللهم احفظنی فی منامی و فی یقظتی.» دعای خوبی است و پس از آن آیه‌ی آخر سوره‌ی کهف ۲. سیر مطالعاتی سایت تا رسیدن به سوره‌هایی مثل سوره‌ی زمر، إن‌شاءاللّه مفید است. موفق باشید

27926

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ۱. جزوات و کتابها و سخنرانیهای جنابعالی در رابطه با هایدگر کدامند برام معرفی کنید. ۲. شرح فصوص علاوه بر فص آدمی و شیثی دیگه کدام فص را شرح دادین؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به طور مستقیم چیزی از هایدگر ندارم. شاید کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» نسبت به نگاه هایدگر بیگانه نباشد. ۲. همه‌ی فصوص، شرح داده شده است ولی نیاز به مقدماتی است که سیر مطالعاتی سایت متذکر آن می‌باشد. موفق باشید

26143
متن پرسش
سلام استاد: وقتتون به خیر، اون چه که در حاج قاسم عزیز برای من جالب بود سعه صدر و فراخی سینه ایشون بود که میتونستن دیگرانی که هم نظر با ما هم نیستن رو کنار خودشون جمع کنن. استاد این تحمل نظر مخالف و این سعه رو از کجا باید به دست بیاریم؟ چه کنیم که از تقسیم بندی با حجاب و بی حجاب و اصلاح طلب و اصولگرا و ... آزاد بشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان به حقیقت نظر کند و به آموخته‌های دینی‌اش تنها مشغول نشود، بلکه از آن‌ها پنجره‌ای به سوی حقیقت بگشاید؛ دیگر در بسیاری از انسان‌ها بهره‌ای از آن حقیقت را می‌یابد. عرایض چند جلسه‌ی اخیر در رابطه با سوره‌ی جاثیه در این مورد نکاتی دارد. موفق باشید 

25988

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: ۱. سوال من در خصوص وسواس است می خواهم بدانم آیا این مطلب که هر کس در هر موضوع مذهبی اعم از اعتقادات یا واجبات و محرمات و... دچار وسواس شود در هر چه شک کرد باید بنا را برآنچه که به نفعش است بگذارد درست است؟ ۲. اگر کسی دچار وسواس و این دغدغه شود که نکند تمام واجبات و محرمات مورد نیازش را نداند و در موضوعات مختلف شک کند که نکند واجب یا حرام باشد آیا می تواند به همان واجبات و محرماتی که می داند اکنفا کند؟ و اگر بدون اینکه بداند مرتکب عمل حرامی شود آیا خدا او را می بخشد؟ با تشکر لطفا در خصوص تمام سوالاتم توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. باید نظر کنید به عمل عقلا و متدینین که چه نوع برخوردی با موضوعاتی که شما در آن موضوعات در شک هستید، برخورد کرده‌اند. ۲. آری! آری! موفق باشید

25685
متن پرسش
سلام علیکم: به چه علتی اجازه فعالیت اجتماعی به مذاهب و گروه هایی نظیر بهائیت یا عرفان حلقه داده نمی شود؟ آیا بهتر نیست مناظره و مجلس علمی دو طرفه برگزار بشه تا عیوب این تفکر روشن بشه و اونها تا حدودی فعالیت اجتماعی داشته باشن تا آزادی بیان هم محفوظ بمونه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مگر جریان بهائیت در اختیار خودشان هستند که به عنوان یک جریان فکری با آن‌ها بتوانید منازعه کنید؟ آن‌ها مزدوران سرویس‌های دشمن اسلام می‌باشند و به راحتی با تهمت و دروغ، همه‌چیز را به هم می‌زنند. ۲. در مورد «عرفان حلقه»، خودمان مقصر هستیم که عرفانِ ناب را مطابق نیاز مردم مطرح نکردیم و مردم به آن‌ها رجوع کرده‌اند که در بسیاری موارد با توهّماتِ مردم بازی می‌کنند. موفق باشید

22676

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: مدتی است که در کارهایم گره افتاده و کارها و مشکلاتم بسختی و با درد سر زیاد حل می شود لطفا بفرمایید بر چه ذکری مداومت شود برای سهولت انجام امورات. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صله‌ی رحم، خوش بینی و خوش برخوردی و صدقه، کارساز است ان‌شاءالله. موفق باشید

32323

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: در صفحه ۹۰ معرفت النفس و حشر فرمودید هرچه نفس کامل تر گردد جامعیت و وحدت و بساطت آن شدیدتر خواهد شد بدون آن که جنس آن عوض شود. در سطر بعدی می فرمایید البته اگر این تحول ذاتی در مقوله ی حرکت همچنان ادامه یابد به جنس دیگری تبدیل خواهد شد. کجا جنس عوض می شود کجا جنس عوض نمی شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور جناب ملا صدرا از تغییر جنس به همان معنای شدت حضور است از عالَم دنیا به عالم قیامت. ولی در هر حال در همین حالت هم نفس است که شدت پیدا کرده است و جنس بدن او دیگر از جنس اخلاق و عقاید او است، نه از جنس عالم ماده. موفق باشید

30873

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: جناب استاد؛ این که می فرمایید انسان در برزخ نزولی و عوالم قبلی دارای نقائصی هست که وقتی به طبیعت هبوط می کند آشکار می شود، آیا این نقائص همان نقص در ظهور جامع اسماء است؟ یعنی مثلا حضرات معصومین علیهم السلام که مظهر اسم جامع الله هستند هنگام هبوط نقصی نخواهند داشت اما بقیه ذوات انسانی به نسبت نقصی که در ظهور اسماء دارند دچار کمبودهایی هستند که با ورود به عالم طبیعت آشکار می شود؟ و اگر چنین است، آیا در عوالم قبل، این نقص برای او مزاحمت و محدودیتی محسوب می شد؟ که مثلاً مانع از شهود و التذاذ مناسب او در آن عالم بشود و جهت رفع آن مجبور باشد به عالم دنیا بیاید؟ با تشکر و سپاس فراوان از توجهات بی دریغ شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم منظور از نقص، در برزخِ نزولی و عوالم قبلی چیست؟ زیرا اساساً در آن عالَم هنوز میدان، میدانِ عمل نیست تا نسبت به عمل‌کردن و یا نکردن نقصی ظاهر شود و در این رابطه نمی‌توان آن فرض را در نظر گرفت که نقصی باشد مزاحم حضور. موفق باشید

29689

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد اصغر طاهرزاده: با توجه به پرسش ۲۹۶۷۸ متأسفانه در دانشگاه فرهنگیان بعضی دروس و اساتید ضعیف هستند به نظر شما این ضعف را چگونه جبران کنم؟ فرمودید با ادبیات عرب آشنا شوم برای این کار چه کتابی پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با ورود در تأمّل و تدبّر در آیات و روایات کار جلو می‌رود. تقویت ادبیات عرب از طریق صوت اساتید که علی‌القاعده در اینترنت می‌توانید پیدا کنید، حل می‌شود. موفق باشید

29637
متن پرسش
سلام و رحمت خداوند بر شما استاد گرامی: سوالی از حضورتون داشتم، فکر کردن به نامحرم چه آثار زیانباری در سیر و سلوک سالک میتونه داشته باشه و چه جوری میشه این طوق رو از گردن ذهن و فکر جدا کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم همین‌که نامحرم، نامحرم است یعنی جای او در حریم جان و روح ما نیست و ما را از آنچه مهمِ ما است و باید بر آن بیندیشیم، باز می‌دارد. باید بر آنچه محرم ما است یعنی حضرت معبود، دل بست و قرآن و روایات وقتی بر آن‌ها تدبّر شود، نمایش قصه‌ی حضور اوست. هر اندازه در این وادی اندیشه به خرج دهیم، به همان اندازه با محرم جان خود مأنوس می‌شویم. آری! «خلوت دل نیست جای صحبت اغیار / دیو چو بیرون رود فرشته درآید». موفق باشید    

نمایش چاپی