باسمه تعالی: سلام علیکم: تزکیه و تهذیب نفس چیزی نیست جز کسب معارف عالیهی الهی که قرآن و روایات بدان متذکر است و رعایت حلال و حرامی که شریعت الهی دستور داده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرایط بحران، عموماً افراد با تحلیلهای قبلی خود از شرایط، نمیتوانند خود را ادامه دهند. به لطف الهی ما در حالِ بازخوانیِ آن چیزهایی هستیم که در گذشتهی خود از آنها خوب استفاده نکردیم. دین را در حدّ احکام فقهی و عقاید را در حدّ کلامِ جدلی تقلیل دادیم و انقلاب را در حدّ یک اتفاقِ سیاسی پایین آوردیم و غافل شدیم از اینکه باورهای دینی باید راهِ ما را به سوی حقایق بگشاید و مأوایی گشوده جهت ادامهی زندگی گردد و انقلاب اسلامی بسترِ بازگشتِ خدا در امورات اجتماعی باشد و عبور از جهانِ سکولار. که البته آرامآرام در بازخوانیِ خود به آنچه باید نزدیک شویم، نزدیک خواهیم شد. پس بدون درگیری، فرصت دهید تا به مرور به خود آیند. موفق باشید
سلام علیکم جناب استاد: اخیرا جناب دکتر عبدالکریمی با جناب سروش دباغ مناظره ای در مورد رساله قبض و بسط دکتر سروش داشتند و طبق نظر آقای عبدالکریمی این رساله تحت تأثیر فضای کانتی و دلالت بر نوعی سوبژکتیویسم و بی بنیادی معرفت دینی دارد که منجر به گرایش به نهیلیسم در بین تأثیرپذیران از آن رساله میشود و شده است. بنده هم در این باره تحلیلی نوشتم برای نقد و نظر خدمت تان ارسال میکنم. جالب است که در این موضوعات آقای عبدالکریمی با ما همگرا هستند گرچه برخی عبارات ایشان در مورد انقلاب اسلامی به نظرم از سر مسامحه و کلی گویی بیان میشود و قابل نقد است: نقدی که جناب دکتر عبدالکریمی بزرگوار مطرح میکنند (با قطع نظر از مقدمات فلسفی ایشان) منطبق با برداشت بسیاری از منتقدین و حتی همدلان با رساله هم هست. چرا که هم جریان روشنفکران غیردینی پروژه سروش را مقدمه گذر کامل از امر دینی تلقی کردند (و نه ادعای اصلاح آن)، و هم جریان حوزوی آن رساله را نوعی بیبنیاد کردن هر معرفت دینی فهم کردند. به راستی هر کسی قبض و بسط را میخواند با اثری رو به رو است که آنچنان نقش تحولات معرفت بشری در معرفت دینی را پررنگ و بلکه مطلق میکند که انگار هیچ فهم تاریخی از دین نمیتواند از گزند این تحولات به دور باشد و روشن است که نتیجة منطقی مزمر در این بیان این است که عمده آنچه بشر در گذشته از دین فهمیده خرافات بوده است! علامه طهرانی که در پست قبلی به ایشان اشاره کردم در نقد مفصل خود که در حقیقت رسالهای مستقل است نشان میدهند که معدود مثالهایی که آقای سروش برای تأثیر تحول معرفت بشری در معرفت دینی ارائه کردهاند هیچ کدام خدشهای به امهات و اصول عقاید اسلامی خصوصاً بنا به فهم فلاسفه و عرفای اسلامی وارد نمیسازد. ما به سختی میتوانیم مثالی بیشتر از اثر نقض نظریه افلاک در نقض نظریه فلسفی عقول دهگانه برای تز آقای سروش بیابیم و حتی با نقض عقول دهگانه از حیث تعدادشان، باز همه چیز نابود نمیشود و ادلة عالم عقل به نحو عام هنوز پابرجا است. این از آن جهت است که فلاسفه اسلامی عمده بنیان متافیزیک خود را بر برهانهای عقلی مستقل از تجربه حسی استوار کردند و این چنین ذاتاً فلسفه خود را از گزند تحولات دانش حسی مصون کردهاند و اتفاقاً اگر نظریه عقول دهگانه هم نقض شده از این جهت است که مقدمه این نظریه، تجربی و متخذ از مسلمات علمای طبیعی زمان خودشان بوده است و نه مقدمات بدیهی. نظریه تکامل داروین نیز به طور قطع ناقض امکان خلق یا ظهور دفعی آدم و حوا در عالم طبیعت نیست چنان که خلق دفعی و تدریجی هر دو در قرآن اشاره شده است. تمام آنچه علمای اعصاب در اینهمانی مغز و ذهن ادعا کردهاند هم امروز در مباحث فلسفه ذهن به شدت مورد اشکال و ایراد است. پس کجا است آن نظریات علمی که بنا به ارتکازات و القائات دکتر سروش شناخت قدماء از دین را کن فیکون کرده باشد؟ چنان که جناب دکتر عبدالکریمی به درستی اشاره کردند، رساله قبض و بسط با تمام طول و تفصیلش چیزی بیش از توضیح واضحات نیست (این که معارف بشری کم و بیش روی هم دیگر اثر دارند) و این برای هر معرفتی صادق است اما تأکیدات و مبالغات آقای سروش بر اثر این تحولات بر معرفت دینی خواسته یا ناخواسته دلالت بر نوعی شکاکیت رادیکال و سوبژکتیویسم مفرط دارد که اثر آن بر اذهان روشنفکران و اهل اندیشه نوعی بی اعتمادی به کل سنت دینی و در نهایت رویگردانی از دین بوده است! این گونه به نظر من آقای سروش خواسته یا ناخواسته در بسط نهیلیسم و رویگردانی از دین در جامعه ایران بعد از انقلاب تأثیر بسزایی داشت و البته تاریخ ایشان را مسئول خواهد دانست! #پرسش_از_عبدالکریمی
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً سومین جلسه این مناظره را هم بنده دنبال کردم. سخنان آقای عبدالکریمی همان نکاتی بود که چند سال پیش در مقالهای در نقد تئوری قبض و بسط شریعت فرمودند و به نظر بنده نقد به جایی است و به همین جهت در سالهای پیش که جهت رونمایی از کتاب «پایان تئولوژی» آقای دکتر عبدالکریمی، آقای دکتر داوری را دعوت کرده بودند؛ آقای دکتر داوری نیز مؤید آن مقاله بودند. به نظر بنده بخواهیم و نخواهیم تئوری «قبض و بسط شریعت» اگر هم به ادعای آقای سروش دباغ امری است کلامی؛ به هر حال موضوع، موضوع شریعت است و نمیتواند طوری مطرح شود که گویا ساحت قدسی در مقابل خواننده آن موضوعیت ندارد. در همین جلسه سوم افرادی که به طرفداری از آقای سروش برآمدند به نظر بنده متوجه دغدغه آقای عبدالکریمی نبودند. بنده همان سالها مطلبی در نقد نظریات آقای سروش نوشتمhttps://lobolmizan.ir/leaflet/219
با اینهمه عنایت داشته باشید که بحث «غیاب ساحت قدس» که دکتر عبدالکریمی بدان میپردازد، عملاً در بعضی موارد ما را از سایر ابعاد دین و فقاهت دینی جدا میکند یعنی به جایگزینی مطالبی که آقای دکتر عبدالکریمی پیشنهاد میکنند در جای خود باید حساس بود. موفق باشید
سلام و عرض ادب: با تشکر از جلسه امروز سه شنبه، در مورد اربعین و روبرویی شان جدیدش ... جلسه کلی از احساس های قلبیمان را تفسیر کرد. الان دو هفته ای هست که در خواب و نیمه خواب و بیدار، معمولا در کربلا، عراق، و قبرستان وادی السلام به سر میبرم! در حالی که یک بار هم توفیق نداشتم به زیارت امام حسین (ع) بروم به دلایل زندگی و کار و ... که درجریانید. وقتی این خوابهای سلسله وار شروع شده بودند حس کردم که اراده جدیدی در صحنه هست، که حتی مرا که کربلا ندیده ام ولی چشیده ام، مرا هم به صف کرده، چند روز پیش بعد از نماز صبح راجع به اربعین حسینی و مسائل پیش آمده فکر میکردم، و قرآن به دست گرفتم و از خداوند سوالی کردم که چه در تاریخ میگذرد؟ چه باید کرد؟ که درگوشی به من فرمود: «والله انزل من السماء ماء فاحیا به الارض بعد موتها، ان فی ذلک لایه لقوم یسمعون» ... ۶۵ نحل گویا احیا موت باید رخ دهد، چه بدانم؟! شاید شان امروز احیا است احیای کیفیتِ بعد از کمیت! ولی باید قوم یسمعون بمانیم و منتظر، تا با جان بشنویم چه میشود! التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد گویا ایرانیان با درک حضور اربعینی خود در سالهای گذشته، با توجه به روحیه خِرد خسروانیشان و تجربهای که به دست آوردهاند، بنا بر آن است که وجه باطنی رخداد اربعینی را در حالت جهانیاش به ظهور آورند. آری! در رخداد اخیر اربعینیِ این سالها، انسانها ذیل نظر به حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» نسبت به همدیگر در اوج ایثار و محبت همدیگر را تجربه کردند. آیا ما ایرانیان با توجه به روحیه گسترده و گشوده آخرالزمانیمان بنا بر این است تا همان ایثار و محبت به دیگر جهانیان را ذیل فرهنگ حسینی به میان آوریم؟ و از یک طرف اگر باید سفر اربعینی جهانی شود و دلسوختههای حسینی از همه جهان در این پیادهروی شرکت کنند، از طرف دیگر گویا این سفر به صورت دیگری بناست جهانی شود و همه جهان مسیر نجف به کربلا گردد و همان نسبت بین زائر و خادم ذیل نظر به حضرت اباعبدالله «علیه السلام» به میان آید. البته و صد البته هر اندازه راه زمینی این مسیر گشوده شود، آنهایی که تجربه در آن مسیر بودن را در عین حضور دارند، سر از پا نمیشناسند و قدم در راه میگذارند و جلو میروند. بحث در آن است که اگر آن حضور ممکن نیست، گویا بنا است حضور دیگری که عرض شد به میان آید. آیا اینکه در روایت داریم در حاکمیت حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» مسجد کوفه هزار در پیدا میکند تا همه مردمان بتوانند با حاکمیت حضرت ارتباط پیدا کنند، جنبه تأویلی ندارد به آن معنا که نسبتی بین روح و روحیههای مردم جهان با آن مرکز بر قرار میشود و هرکدام بر اساس آمادگی خاصی که دارند ورود میکنند و بهره میگیرند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر شب، زمینه میشود برای حضور بیشتر فرشتگان در جان انسانها و هرکس به اندازه بهرهای که از انسانیت برده است و به انسان کامل نزدیک باشد، از برکات شب قدر که مخصوص امام زمان «عجلاللهتعالیفرجه» است بهره میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه برای انسان اصیل است عبودیت است نه آن نوع تواناییهایی که شیطان هم بعضاً دارا میباشد. بالاخره ما باید برای رجوع به قرآن و روایات از عالمان استفاده کنیم. آیا امروزه میتوان در فهم اصیل قرآن از امثال علامهی طباطبایی مستغنی باشیم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله رفقا در شرایطی از نظر روحی و تاریخی هستند که هر کدام، انعکاسِ دیگری است و در این حدّ به هم نزدیک میباشند. حال که خداوند این حساسیت را در روح و روان جنابعالی ایجاد کرده، پیشنهاد بنده آن است که با حوصله، خودِ جنابعالی مباحثی را تحت همین عنوان «سیر مطالعاتی» برای افراد مختلف تنظیم کنید تا ما بقیه را به آن تنظیمات ارجاع دهیم و تفاوتهای جزئی ضرری به اصل کار نمیزند. خیلی معطل بقیه نباشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب سؤال جنابعالی که میفرمایید خود را در محضر کدام از اسماء الهی قرار دهیم، همانبود که ربّ ما «اللّه» است. در این مورد خوب است به شرح سورهی حمد حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه نشدم چگونه به این نتیجه که میفرمایید، رسیدید. شاید اصالت رابه یقین عقلی می دهید. در صورتی که یقین حقیقی قلبی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام از شروح حُسنی دارند ولی هر دو بزرگوار، بزرگتر از شرحهای موجود هستند. شرح مرحوم علامه محمدتقی جعفری و آقای کریم زمانی برای مولوی میتواند شروع تفکر باشد، ولی برای جناب حافظ چیزِ دندانگیری ندیدم. بالاخره حافظ از عهدِ ازلی ما سخن میگوید، کیست که در عهد ازلیاش حاضر باشد تا با حافظ بهسر ببرد؟!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوهی «زمانشناسی و نظر به فطرت تاریخی امروز ما» در همین رابطه بحث شده است و خود کتاب «گوشسپردن به ندای بیصدای انقلاب اسلامی» نیز با همان رویکرد، مسائل خود را در میان گذاشته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «منازلالسائرین» قدم قدمهایی است به سوی توحیدِ عمیقتر و کشف سعهی وجودیِ انسان. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱ و ۲. ما هرکدام به سوی دین خدا رجوع میکنیم و بدون سختگیریهای بیجا و با نظر به سیرهی اولیاء معصوم «علیهمالسلام» جان تشنهی خود را سیراب میکنیم. لذا در إزاء تشنگیِ خود سعی کنید آب معرفت بنوشید. ۳. وقتی از خدا توحید بخواهیم، خودش میداند چگونه مناسب روح ما، ما را هدایت کند. ۴. با توجه به جملهی مشهور ابنعربی در مورد «اعیان ثابته» که فرمود: «ما شمّت رائحة الوجود» اعیان ثابته در مقام علم خداوند یعنی در مقام فوق اسماء که همان احدیت است، قرار دارد. ۵. خیر! درجهی توحیدها متفاوت است. آنها نیز در مقام خود به ولایت که شرط نبوت است، رسیدهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم سیر مطالعاتی سایت در این مورد کمک کند بهخصوص اگر سری به جزوهی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از نظر سیرِ انفسی، قضیه همینطور است از آن جهت که تطابقی بین سیر انفسی و سیر آفاقی هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چرا که نه؟! ۲. در هر حال نباید از حضور متعیّنِ حضرت صاحب الزمان «عجلاللّهتعالیفرجه» در عالَم غفلت کرد. آن امام عزیزی که هماکنون نیز عالَم را مدیریت می فرمایند. «روحی و ارحنا لمقدمه فناء». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علی «علیهالسلام» با آن تقوا، آن علیای شد که امروز من و شما از او حیات و هدایت میگیریم عمروعاص و قابیل با همان رویکرد علوی است که امروز پوچ و هیچاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جزئیت در اینجا معنا ندارد. همان قلب و وجدان برای علم به خدا و قیامت کافی است تا انسان به مقام ایمان برسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد ولید بن عقبة بن ابی معیط کسی منکر میگساری او در حدّی که برایش حدّ جاری شود نبود. ولی در مورد خالدبن ولید، خلیفهی اول به نوعی موضوع را توجیه کرد و این عملاً وظیفه را از دوش حضرت برمیدارند زیرا حاکم وقت حکم دیگری کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده با سیر مطالعاتی سایت یعنی بعد از کتاب «آشتی با خدا» مطالعهی مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آنها، إنشاءالله میتوانید به سؤالات خود جواب دهید. در آنجا روشن میشود معنای اتصال به خدا یعنی چه و چگونه انسان در عین مرتبهای از هستی، حامل استعدادهای خاص خود میباشد. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در این صحنهها از موضع تقوا و وظیفه موجب رشد و بسط انسان میشود. «ز آبِ خُرد ماهی خُرد خیزد / نهنگ آن بِه که در دریا ستیزد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هرحال در آن زمان مثل حالا این رسمها نبود و ملاکها فرق میکرد و شاید مصلحت و حکمت همین بوده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مقصدی که سعی شده بود در رابطه با دعا در نسبت با تاریخی که در آن قرار داریم، به خوبی تبیین فرمودهاید. آری! حقیقتاً دعا ما را در جهانی بس گشوده و در عین حال کیفی و تعالیبخش وارد میکند تا همهچیز معنای دیگری پیدا کند و این به معنای برآوردهشدن حاجات اصیل انسان است. زیرا در آن فضا معنایی از زندگی در مقابل انسان قرار میگیرد که عملاً خود را در بهشت احساس میکند. بهشت، به همان معنایی که هر آنچه انسان بخواهد در اختیار اوست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شمارهی ۱ و ۲ را بگذارید بعد از مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» کار کنید. ۲. بعد از شروع سیر مطالعاتی و در ادامه با استماع شرح چند سوره مثل سورهی زمر و آلعمران؛ با توجه به جزوهی «روش کار با المیزان» که بر روی سایت هست، وارد تفسیر المیزان شوید. ۳. همان سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست را میتوانید دنبال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار خوشحال شدم که متوجهی ضعف نگاهِ آقای مهدی نصیری شدهاید. ریشهی یأس آقای نصیری را باید در آقای نصیریِ ۳۰ سال پیش پیدا کرد که چگونه میخواستند بدون فلسفه و عرفان اسلامی، راه آینده را شکل دهند و مخالفتهای صریح ایشان با فلسفه و عرفان برایشان بنبستی ایجاد کرد که حاصل آن بنبست، چنین یأسی است که ملاحظه میکنید. در حالیکه جهان تشنهی حیاتی است که کاملاً بیرون از عالمی میباشد که دنیای مدرن پیش آورده. و در همین رابطه حضرت امام در مقابل گورباچف، حکمت صدرایی و عرفان ابنعربی را قرار دادند. گویا آقای نصیری عکسالعملهای نیهیلیستیِ جهان مدرن را که منجر به آن نوع سرگمیهای سراسر غفلت شده است را، نوعی از زندگی گرفتهاند و پیشنهاد میکنند که ما چندان مقابلهای برای بیرون از آن اردوگاه را پیشه نکنیم. ولی شهادت حاج قاسم نشان داد که مردم چه اندازه به دنبال نوعی از زندگی هستند که با روحیهی قدسی در جهان حاضر شوند و اگر اسیر زندگیِ غربیاند ولی آن را به رسمیت نمیشناسند. آری! برای حضور در تاریخی دیگر، همتِ همتها را نیاز داریم که آن در حضرت امام و مقام معظم رهبری بهخوبی به چشم میخورد. چرا از این همتهای بلند غافل باشیم و چنین توصیههای که مربوط به روحهای بیمار و ناتوان و شکستخورده است را مطرح کنیم؟ موفق باشید