باسمه تعالی: سلام علیکم: روحیهی انقلابی و ارادت به مقام معظم رهبری و اُنس با رفقا و فعالیتهای اجتماعی، فراموش نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در وادیِ معارف حقّه، خداوند راه خود را برای شما گشوده است و زندگی به راحتی میگذرد، چرا خود را در امور غیرِ لازم مشغول کنیم؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس در موطن نفس لوامّهی خود مستقر باشد، همواره سعی میکند از گناه فاصله بگیرد و چنانچه گرفتار گناه شود، خود را سرزنش میکند. و هرکس بیشتر خود را در موطن نفس امّاره مستقر کند، همواره از گناه خوشش میآید، و در این راستا از حقیقتِ خود که همان فطرت است فاصله میگیرد و در نهایت، با خود درگیر شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای ایشان به جهت دلسوزیها و تعهدشان نسبت به ارزشهای انقلاب، احترام قائل هستم. ولی نمیدانم چرا نقش فلسفه را در تمدن اسلامی نمیپذیرند در حالیکه مقام معظم رهبری «حفظهاللّه» معتقدند برای تحقق تمدن نوین اسلامی، فلسفهی صدرایی ضروری است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره راه حکمت متعالیه به سوی عرفان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هنگاه تنظیم مطالب کتابها سعی بر آن است که مطلبی تکراری نباشد و اگر موضوعی تکرار میشود برای آن است که مقدمه برای نکتهی دیگری باشد و حالت حضوری و احساسیِ موضوع مدّ نظر قرار گیرد همانطور که در قرآن کریم میتوان گفت هیچ موضوعی تکراری نیست هرچند مکرر به جریان حضرت موسی«علیهالسلام» اشاره دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ارواح، قبل از ابدان در علم خدا در مقام امکان ذاتی خود حاضرند ولی تعیّن و به فعلیتدرآمدنشان منوط به بدنی است مناسب آن روح، و حال که آن بدن را انتخاب کنند وقتِ نزول فیض الهی است تا آن بدن با تبدیل قوههایش به فعلیتِ مناسب، بستر تحقق آن روح شود. اگر جسم با حرکت جوهری آماده نمیشد آن روح، محقق نمیگشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا متوجه نباشیم در دعا، هویت انسان شدید میشود به جای اینکه طلب خاصی از انسان برآورده گردد. دعا موجب حضور در جهان کیفیتها میشود. در این رابطه در بحثی که مربوط به «شب قدر» است تحت عنوان «شب قدر و حضور در اکنونِ بیکرانه خود» عرایضی شده است. آدرس بحث در سایت http://lobolmizan.ir/sound/1324 . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عارف کامل با نظر به «وجود» عالَم را مظهر وجود مییابد و به حقیقت هر چیز پی میبرد. مصداق عارف کامل، ائمهی معصومین «علیهمالسلام» هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی متوجهی حضور تاریخی انقلاب اسلامی نشود و تنها در سلوک فردی باقی بماند، باید در این زمانه نگران آیندهی خود باشد. بنده در مصاحبهی اخیری که با آقای دکتر دخانچی داشتم در این رابطه عرایضی شد. خوب است متنی را که یکی از دوستداران ایشان برایشان نوشته است، در سایت رجا نیوز ملاحظه فرمایید. موفق باشید
استاد امجد آن روز کجا و محمود امجد امروز کجا؟
به گزارش مشرق، محمد علی آهنگران در کانال تلگرامی خود نوشت: تمام آنها که مرا از بیست و پنج سال پیش تاکنون از نزدیک می شناسند به عمق رابطه عاطفی و معنوی من با آیت الله امجد واقفند. من از ۱۳ سالگی از زمانی که در منزل مرحوم آیت الله بهاالدینی ایشان را دیدم از هیچ کسی به اندازه ایشان در زندگی معنوی و علمی ام متاثر نبودم. البته همچون من بسیار بودند جوانانی که به شوق کسب معارف الهی و تعالیم اهل بیت و فیوضات معنوی ملازم و همراه ایشان می شدند.
من با توصیه و هدایت ایشان مسیر طلبگی را انتخاب کردم و به معنویت و اخلاق علاقمند شدم او بود که دین را در نظرم شیرین و خواستنی کرده بود. او بود که مبانی نظری و دیدگاههای اجتماعی اسلام را به من آموخت و اولین بار سوالاتم پیرامون نگاه اسلام به جامعه و حکومت را با اتقان و اطمینان پاسخ گفت. اصلا او بود که مرا با ولایت فقیه و شخص آیت الله خامنه ای آشنا کرد. از روزهایی که در مدرسه حجتیه قم با آقای خامنه ای رفیق و هم بحث بودند اصلا خود ایشان به من گفت خامنه ای ذره ای منیت و دنیا طلبی در وجودش راه ندارد. اصلا خودش به من می گفت دشمنان خامنه ای را لعنت می کند. از خود ایشان شنیدم که به نقل از مرحوم آیت الله العظمی بهجت گفتند بهتر از آقای خامنه ای برای رهبری جمهوری اسلامی نداریم. از خود ایشان شنیدم که در جریان انتخاب مرحوم آیت الله منتظری به قائم مقامی رهبری، چگونه مرحوم آیت الله العظمی بهاالدینی با این انتخاب مخالفت کردند و به ولایت و رهبری آیت الله خامنه ای بشارت داد.
روز ثبت نام در انتخابات خبرگان ۹۴ از خودش شنیدم که می گفت برای حمایت از رهبری وارد صحنه انتخابات شده است. بعد از شهادت حاج قاسم خودش گفت شهید سلیمانی امتیازش معنویت و روحانیت و محاسن اخلاقی اش بوده کسی در تشییع جنازه اش شرکت کند انشالله اهل نجات است!
حال چه شده که به کسی که گرای ترور حاج قاسم را در امدنیوز میداد و با الفاظ توهین امیز او را سردار کودک کش یا حاج “قایم” سلیمانی میخواند امنیت کشور را به خطر انداخت به بزرگان و علما و انسانهای شریف جسارت و اهانت می کرد لقب شهید دهد؟! آیا اطلاق شهید به کسی که در توهین به امام خمینی و ارزشهای انقلاب از هیچ کوششی فروگذار نکرد خروج از مسیر عدالت نیست؟ مگر همین سردار شهیدی که شاخصه اش به گفته شما روحانیت و معنویت و محاسن اخلاقی بوده نگفت : «نسبت به امام ما کسی را نداریم در هیچ بعدی از عالم اسلامی مثل مقام معظم رهبری، اشبه به امام.» چطور ممکن است با آن سوابق دوستی دیرینه با رهبر انقلاب او را مسئول خونها و کشته ها در طول ۴۰ سال بداند؟!
چطور ممکن است کسی که مخالفین رهبری آیت الله خامنه ای را لعن می کرد امروز در رسانه های امریکایی و سعودی و اسراییلی بر سر دست گرفته شود تا رهبر انقلاب را جهنمی توصیف کند و دعوت به توبه نماید. آیا این خروج از مسیر عدالت نیست؟.
من آقای امجد امروز را اصلا نمی شناسم با استاد امجدی که شاگردش بودم از اینجا تا ثریا فرق کرده. دلم برای استاد امجد ظهر دوشنبه دبیرستان شهید مطهری عصر چهارشنبه مدرسه عالی ، شبهای قدر کوی دانشگاه، منزل خیابان بخارست، حسینیه کوهسار و امامزاده صالح تنگ شده استاد امجد آن روز کجا حضرت محمود امجد امروز کجا ؟
من به اشتیاق معارف اهل بیت با ایشان همراه و به ایشان دلبسته بودم. میخواستم راه بهشت را از راهنماییهای ایشان بیابم. با همه انتقادی که به برخی سیاستهای حکومت و نظام دارم اما دنبال ساختار شکنی و ضدیت با اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی و ولایت فقیه نبودم و با دشمنان نظام آشتی و میانه ای ندارم . افسوس که در حضرت محمود امجد امروز بیش از ازادگی و حریت و معنویت و عدالت، تاثیر پذیری از عناصر ضد انقلاب و دشمنان بیمار دل جمهوری اسلامی میبینم آیت الله امجد دیروز برای من آیت خدا بود امروز اما راه و نشان دیگری را شاهدم.
این چند خط را با اشک و درد و حسرت نوشتم
افسوس صد هزار افسوس
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید ادامهی بحث نیاز نیست و نباید به خودتان زحمت دهید. إنشاءالله به مرور به جمعبندیِ لازم میرسید. موفق باشید
قسمتی از فص یعقوبی را از فصوصی که روی سایت هست برایتان ارسال کردم شاید به تفکر در مورد آن به کار آید.
امام صادق (ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّعَادَةَ وَ الشَّقَاءَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ خَلْقَهُ فَمَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ سَعِيداً لَمْ يُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً أَبْغَضَ عَمَلَهُ وَ لَمْ يُبْغِضْهُ وَ إِنْ كَانَ شَقِيّاً لَمْ يُحِبَّهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ صَالِحاً أَحَبَّ عَمَلَهُ وَ أَبْغَضَهُ لِمَا يَصِيرُ إِلَيْهِ فَإِذَا أَحَبَّ اللَّهُ شَيْئاً لَمْ يُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِذَا أَبْغَضَ شَيْئاً لَمْ يُحِبَّهُ أَبَداً»[1] بهراستى خدا پيش از آنكه آفريدههاى خود را بيافريند سعادت و شقاوت را آفريد، هركه را خدا خوشبخت و سعادتمند آفريد، هرگز او را دشمن ندارد، اگر بد كند كار او را دشمن دارد نه خود را، و اگر بدبخت و با شقاوت باشد، هرگزش دوست ندارد و اگر كار خوبى كند، كارش را دوست دارد و خودش را دشمن دارد به خاطر سرانجامى كه بهسوى آن مىرود، هرگاه خدا چيزى را دوست دارد هرگزش دشمن ندارد و هرگاه چيزى را دشمن دارد هرگزش دوست ندارد.
]فَلو خَدَمَ الإرادةَ الإلهيَّةَ ما نَصَحَ و ما نَصَحَ إِلّا بِها أعْني بالإرادةِ. فالرَّسُولُ و الوارِثُ طَبيبٌ أُخْرويٌ لِلنُّفُوسِ مُنقادٌ لِأمْرِ اللهِ حِينَ أمَرَهُ، فَيَنْظُرُ فِي أمْرِه تعالى و يَنْظُرُ فِي إِرادَتِهِ تعالى، فيَراهُ قَدْ أمَرَهُ بِما يُخالِفُ إِرادَتَهُ و لا يَكُونُ إِلّا مَا يُريدُ، و لِهذا كانَ الأمرُ. فَأرادَ الأمْرَ فوَقَعَ، و ما أرادَ وُقُوعَ ما أمَرَ بِهِ بِالمأمُورِ فَلَمْ يَقَعْ مِنَ المأمُورِ، فَسُمِّيَ مُخالَفَةً و مَعْصِيَةً.[
شیخ اکبر در ادامه میفرماید: اگر رسول صرفاً در خدمت اراده تکوینی بود نصیحت نمیکرد، و رسول نصیحت نمیکند مگر در فضای اراده تکوینی. پس رسول و وارث او که طبیب اُخروی نفوساند، مُنقادِ امر تشریعی حقاند- هنگامی که خدای سبحان امر تشریعی نموده- پس از یک جهت به امر تشریعیِ حق نظر میکنند و در ارادهی تشریعی حق نظر میکنند -که هدایت همگان را اراده کرده است- و از جهت دیگر به ارادهی تکوینی او که مخالفِ ارادهی تشریعی حق است و تحقق پیدا نمیکند مگر آن چه را تکویناً اراده کرده است، و از این جهت امر تشریعی محقق میشود که خدا وقوع آن امر را اراده کرده پس آن امر به واسطهی عبد واقع میشود و یا خدا اراده نکرده وقوع آنچه را امر کرده به عبد، پس آن امر، از طریق عبد واقع نمیشود که به آن مخالفت و معصیت گفته میشود.
با توجه به امر فوق اگر سؤال شود پس فائده امر تشریعی در این حالت چیست باید گفت در عین ثابته هر کس نوشته شده به من از راه نبوت تکلیف کن و این اقتضای عین ثابته همهی انسانها است ولی عین ثابتهی کفار اقتضای انکار دارد. از این جهت تمیز کفار از مؤمنین با رسالت محقق میشود و در این جا ظهور اقتضاء در میان است که عین ثابتهی کدامیک از افراد اقتضای اطاعت دارد و کدامیک اقتضای انکار.
]فالرَّسُولُ مُبَلِّغٌ: و لِهذا قالَ شَيبتْنِي سورة«هودٍ» و أخَواتُها لِما تَحوي عَليْهِ مِنْ قَوْلِهِ «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ» فَشَيَّبَه «كَما أُمِرْتَ» فإِنَّهُ لا يَدرِي هَلْ أُمِرَ بِما يُوافِقُ الإرادَةَ فيَقَعُ، أوْ بِما يُخالِفُ الإرادَةَ فَلا يَقَعُ[
پس رسول در امر تشریعی رساننده آن امر است - چه خداوند از نظر تکوین اراده کرده باشد که افراد بپذیرند و چه اراده نکرده باشد- که افراد آن امر را بپذیرند و بدین لحاظ رسول خدا (ص) فرمود: «شيّبتنى هود و أخواتُها»[2] سورهی هود و همانند آن مثل سورهی شوری مرا پیر کرد. به جهت آنکه در آن سورهها هست، «پس نسبت به آنچه امر شدهای استقامت بورز» و اینکه فرمود «آنطور که به تو امر شده» او را پیر کرد زیرا حضرت نمیداند آنچه تشریع شده موافق ارادهی تکوینی است پس واقع میشود، یا مخالف ارادهی تکوینی است و واقع نمیشود و عبد نمیپذیرد.
رسول خدا (ص) از حیث نشئهی عنصریاش که آن نشئه حاجب اطلاع دائمی از حقایق است، نمیداند آیا امر تشریعی موافق ارادهی تکوین حق است تا مخاطب و یا مخاطبانِ او منقاد امر او گردند یا نه.
]و لا يَعْرِفُ أحَدٌ حُكْمَ الإرادةِ إِلّا بَعْدَ وُقُوعِ المُرادِ إِلّا مَنْ كَشَفَ اللهُ عَنْ بَصِيرَتِهِ فَأدرَكَ أعيانَ المُمْكِناتِ فِي حالِ ثُبُوتِها عَلى مَا هِيَ عَلَيْهِ، فَيَحْكُمُ عِنْدَ ذلِكَ بِما يَراهُ. و هذا قَدْ يَكُونُ لآحادِ النّاسِ في أوقاتٍ لا يَكُونُ مُسْتَصْحِباً. قال: «ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ» فصَرِّحْ بِالحجابِ،[
احدی حکم ارادهی تکوینی را نمیداند مگر بعد از وقوع مراد الهی و آنچه او اراده کرده إلاّ کسی که خداوند از بصیرتش کشف حجاب کرده باشد و بتواند اعیان ممکنات را به همان شکلی که در مقام ثبوت هستند ببینند. پس حکم کند مطابق آنچه در اعیان ثابته ممکنات دید که این کشف برای افراد نادری - مثل کمَّل انبیاء و اولیاء- هست آن هم در بعضی اوقات نه همیشه و لذا رسول خدا (ص) بنا به دستور حضرت حق در سورهی احقاف آیهی 9 [3] مأمور است که بگوید من نمیدانم بر من و بر شما چگونه عمل میشود. پس با گفتن این جمله تصریح کن به بودن حجاب. حضرت همیشه در مقامِ علمِ به تفصیلِ همهی حقایق نیستند ولی هر وقت بخواهد خدا به ایشان آن علم را میدهد یعنی «إذا شاءَ عَلِمَ عَلِمَ» چون بخواهد بداند میداند.
]و لَيسَ المَقْصُودُ إِلّا أنْ يَطَّلِعَ فِي أمرٍ خاصٍ لا غَيْر.[
و مقصود از این کشف چیزی نیست مگر اینکه حق تعالی عبد را بر بعضی از امور آگاه کند نه به اندازهای که خودش می داند به همین جهت فرمود: کسی هیچ احاطهای به علم او ندارد مگر به اندازهای که خودش میخواهد[4] و لذا انبیاء و اولیاء به بعضی از اسرار آگاهاند.
ملاحظه شد که انبیاء در خدمت ارادهی تشریعی حقاند و نه در خدمت ارادهی تکوینی خداوند، و در ارادهی تشریعی موضوعِ دعوت به خیر جدّی است و در ارادهی تکوینیِ حق نیز در عین آنکه هم خیر، متعلقِ ارادهی حق است و هم شرّ، آنچه ترجیح دارد خیر است و در نظام اَحسنِ الهی، مزاج عالم، شرّ را نیز تحمل نمیکند و خیر را رشد میدهد.
[1] - الكافي، ج1، ص: 152
[2] - پيام پيامبر، متنعربى، ص 786.
[3] - «قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْري ما يُفْعَلُ بي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ مُبينٌ» (احقاف/9) بگو: «من پيامبر نوظهورى نيستم؛ و نمىدانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحى مىشود پيروى مىكنم، و جز بيمدهنده آشكارى نيستم!»
[4]- «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول ...»(جن/ آیات 27- 26).
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتهی اهل نظر، شما مسئولیتی در این مورد ندارید و هیچ مانعی در سلوک و تعالی شما ایجاد نمیکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت فوقالعاده ارزشمندی است. حقیقتاً وقتی انسان در نماز خوددر مقابل حضرت ربّ العالمین جهت تجلیّات انوار متعالیش خود را عرضه کند و تنها «قبول» باشد، مطمئناً این انسان، دیگر انسانی نیست که به خود بنازد و وقتی انسان با روزهداری به جای میل خود، حکم حضرت محبوب را میپذیرد دیگر خودی ندارد که در میان آورد و اخلاص یعنی تمام وجود را برای حضرت حق قرار دهیم. آری! بالاخره صبر بر طاعت إنشاءاللّه کار را به اینجا میرساند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. برای سلوک فردی، عدم ورود به مسائل فلسفی هیچ خطری ندارد. ۲. جایگاه مباحث عقلی، مربوط به حضور اجتماعی و تمدنسازیِ اسلام است. مسلّم اگر بخواهیم با عقل مردم معارف اسلامی را در میان بگذاریم، نقش فلسفهی اسلامی بهخصوص با قرائتِ صدرایی که درست در طلیعهی تاریخ مدرن به میان آمده است، فوقالعاده میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شهید آوینیِ عزیز «رحمتاللّهعلیه» متوجهی این امر شده بودند. آری! چشمِ عقل مدرن یک چشم بیشتر نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد، سررشتهای ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چندان نگران نیستم. به امید آنکه مردم به چنین بصیرتی رسیده باشند که اکثراً جریان اصلاحطلبی، بیشتر به منافع خود فکر میکند تا به انقلاب. اگر اینطور باشد جای نگرانی نیست زیرا دعوا در خانوادهی انقلاب اتفاق افتاده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با انقلاب اسلامی، راهی برای انسانِ این عصر گشوده شده است برای عبور از سیطرهی استکبار. و بحمداللّه هر روز بهتر از روز قبل در این راه جلو میرویم و معلوم است که استکبار، بیکار نمینشیند و شعبِ ابیطالبها برای ما درست میکند، ولی بصیرت اقتضاء میکند که متوجهی ارادهی الهی در این تاریخ باشیم که بناست همهچیز با افول استکبار، تغییر کند. این افرادی که میفرمایید «زمان» را نمیشناسند و از بصیرت بهرهای ندارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم اگر با کتاب «چگونگی فعلیتیافتن باورها» همراه با صوت شرح آن کتاب مأنوس شوید، کار ازش میآید ان شاء الله. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا با دیدن صحنههای مذکور به این موضوع فکر نکنیم که وقتی جامعه متوجهی خدا نشوند، در حالیکه عقل و قلب انسان میتواند او را بیابد؛ آنجامعه بیمأوای میگردد. آری! مصیبتهای بزرگ همیشه در عالم هست، ولی درک جایگاه مصائب، بدون نظر به خدا، سختْ برای انسان جانکاه میشود بهخصوص اگر انسانها در زندگیِ بیخدا همهی زندگی را محدود به این دنیا بدانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی چیزی ملکهی انسان شد، بدون هر تعللی و تردیدی، اگر آن چیز عقیدتی باشد آن را تصدیق میکند و اگر عملی باشد آن را انجام میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هرچه عمیقتر بهتر. در این مورد خوب است به شرح حدیث ۱۲ از کتاب «چهل حدیث» حضرت امام در مورد تفکر در دین رجوع فرمایید. ۲. در همان حدّ که معرفت در صحنه باشد، عمل، نتیجهبخش و مورد قبول است. ۳. اگر معرفتِ توحیدیِ لازم در جامعه شکل نگیرد، در دنیای امروز نمیتوانیم با روح سکولاریتهی دنیای مدرن مقابله کنیم و از آن عبور نماییم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. از ضعفی که با اواخر سلسلهی صفویه با امثال شاه سلطان حسین پیش آمد تا شیفتگیِ سلسلهی قاجار نسبت به غرب از یک طرف، که موجب شد فرهنگِ ایرانی – اسلامی که با صفویه شکلی خاص گرفته بود؛ دنبال نشود و از طرف دیگر با ظهور زندگی مدرن، مردم متوجه نشدند چه نوع زندگی را دارند از دست میدهند. در این مورد آن نوع هوشیاری هم که زندگیِ غربی را نوعی تهاجم فرهنگی بدانند در بین متدینین و روحانیون آنطور که باید و شاید «فهم» نشده بود و ضعفهای غرب هم تا این اندازه ظهور نکرده بود. از همهی اینها که بگذریم از جهانی که در زندگیِ دینی در آن میتوانستیم حاضر شویم، غفلت شده بود، چیزی که اخیراً در مباحث «با دعا در آغوش خدا» متذکر آن هستیم. گوهری بود که از دستمان فرو افتاده و زمانهی برگشت به آن بحمداللّه فرا رسیده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤالاتی است کلّی، که در قالب یک سؤال و جواب نمیگنجد. پیشنهاد میشود کتاب «چه نیازی به نبی» که بر روی سایت هست، را مطالعه فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت آنکه از روز ۱۳ ماه رجب تا روز ۱۶ ماه رجب به سؤالات جواب داده نمیشد؛ روزی این سؤال به دست بنده رسید که دیگر زمان سه روز اعتکاف تمام شده بود. إنشاءاللّه سوز آن، کارِ خودش را بکند. «دلا بسوز که سوز تو کارها بکند / نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند». موفق باشید