بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20398
متن پرسش
با سلام اگر میسر است همانگونه که مجموعه آثار استاد را در قالب اندروید درآوردید مجموعه سوالات و پاسخ های استاد را هم به صورت اندروید یا فایل pdf تنظیم نمایید چون برای بررسی سوالات نیاز به دسترسی به اینترنت است که همیشه میسر نیست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت جهت بررسی.

19104
متن پرسش
سلام: چه چیزی باعث می شود که انسان در ۱۵ سالگی به تکلیف برسد؟ زمان ۲۴ ساعته یا سالیانه که یک مفهوم انتزاعی است. بدن انسان که ماده هست و فقط ظاهرش تغییر می کند و مثلا یک سری ظواهر را مشخص می کنند و می گویند به تکلیف رسیده. و اما روح انسان که چون مجرد است ثابت است و تغییری ندارد آن چه وجی از روح است که وقتی تغییر می کند انسان احساس می کند که درکش بالا رفته و دیگر بچه نیست؟ این دقیقا چیست که تغییر می کند؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح است که بدن را تدبیر می‌کند و با ظهورِ آثاری از بدن معلوم می‌شود روح آمادگی انجام وظایف و تکالیف شرعی را دارد. موفق باشید

29717
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم: استاد راجع به بعضی از عرفا مقامات بلندی شنیده می شود که ظاهرا ابوسعید می گوید اگر عرش را در قلب من جای دهند ذره ای جا اشغال نمی کند این مقامات با مقامات ائمه معصوم چه تفاوتی دارد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ائمه «علیهم‌السلام» یعنی انسان‌های کاملی که در جامعیتِ حضور در همه‌ی عوالم هستند، از عرش تا فرش در همه‌جا حاضرند. ولی ممکن است عارفی در وجهی حاضر و نسبت به وجوهی غایب باشد. موفق باشید

29431

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: به نظر می‌رسد در تمدن سازی شیعه، «دعاهای ائمه علیهم سلام» به معنای تقویت زیربنای روح لطیف و ملکوتی این تمدن نقش به سزایی داشته باشد و به نظر بنده زنان به لحاظ روح لطیف خود نصف این راه را خود به خود و به لطف خدا جلوتر از مردان طی کرده اند پس خوب است زنان به عنوان یک سرمایه تمدن ساز با «دعاهای ائمه علیهم السلام» خوب انس بگیرند تا بتوانند در راه تمدن سازی این انقلاب یک میانبر باشند و خوب این سرمایه را در ساختن این زیربنا به کار گیرند و آن را در روح نسل های این تمدن تزریق کنند. درست هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نتوان این تقسیم‌بندی را به صورتی کلّی مطرح کرد. زیرا لطافت روح زنان در راستای تربیت فرزندان است و این غیر از آن لطافتی است که همراه با معرفت توحیدی حاصل می‌شود و زن و مرد در این مورد تفاوت ندارند. موفق باشید

28539

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده: سوالی در مورد خیالات و افکار دارم و اون هم اینکه میخوام بدونم آیا فکر کردن به نامحرم بدون لذت جنسی گناهه؟ اصلا اگر گناه نیست اشتباهه؟ و اینکه اگر من در خیابون باشم و نامحرمی منو ببینه و خوشش بیاد یا همکلاسی دانشگاه. بعد من به اینکه اون خوشش اومده فکر کنم اشتباهه؟ یا مثلا مرور کنم اون اتفاق رو تو ذهنم. اگر اشتباهن چطور به ذهنم حالی کنم اشتباهن؟ و اینکه کسی‌که به این‌چیزا فکر میکنه ضعف و خلا روحی داره؟ چطور میشه به این‌چیزا فکر نکرد؟ اصلا میشه فکر نکرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را بهتر است از دفتر مرجع تقلیدتان سؤال بفرمایید. موفق باشید

28505

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ارادت: چگونه می‌توانیم سرباز انقلاب اسلامی ایران باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین راه توجه به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب است. در این مورد خوب است به سؤال و جواب شماره‌ی ۲۸۴۹۱ رجوع فرمایید. موفق باشید

28320
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب استاد بزرگوار. با کلامتان آغوش الهی به رویم باز شد. عنایات ویژه حضرت ولیعصر عج نصیبتان باد ان شاءلله. از کلام شما در کتابها و صوت های شما مخصوصا کتاب «خویشتن پنهان» چنین عایدم گردیده و در محضر شما معارفم را بازگو می‌کنم تا گرچه مصدع اوقات شریفتان می‌شوم اگر صلاح دانستید اصلاح و تأدیب بفرمایید: بسم الله الرحمن الرحیم ۶ تیر عنوان: «نفخت فیه من روحی یعنی خدایی خدا در من نه خدایی من» خداوند از روحش در ما دمید تا با وجود روح الله در وجودمان و معرفت النفس متوجه معرفت الله بشیم. اما ما را شیطان گول می‌زند و وقتی می‌خواهیم با نگاه به نفس، خدا را ببینیم در نگاه به نفس نگه می‌دارد و دچار کوته بینی و قشر بینی میشیم به جای دوربینی و بصیرت و لب الالباب بودن بعد به جای اینکه گنج پنهان الهی را در وجودمان به نظاره بنشینیم و جلوه گر شویم که جلوه گری گنج پنهان الهی همان عبودیت است چون خداوند فرمود گنجی پنهان بودم و می‌خواستم آشکار شوم لذا خلقت را آغاز نمودم و از طرفی فرمود «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدونن و خلقت را برای عبودیت افریدم و در شرح این آیه امام فرمود «أی لیعرفون» پس هدف جلوه گری خالق است (نه اینکه محقق شود که محقق است) «هو الله الذی لا اله الا هو» به عبودیت مخلوق از راه معرفت الله که مقدمه اش معرفت النفس است. یعنی خود را بشناسم و هرچه کمال در خودم دیدم که می‌خواهد جلوه گری کند در واقع قطره ای از کمال او بدانم و او را جلوه گر شوم. ‏نشان دهیم ما عبدیم، ما عبدیم یعنی معرفت الله پیدا کردیم یعنی نگاه به نفسمان کردیم و خدا را شناختیم، یعنی با میل به مقام در واقع حکومت الهی را در جانمان دیدیم که چقدر وسیع است، یعنی با میل به کمال و بی نهایت طلبی وجود لا یزال و نامتناهی رب را در وجودمان نظاره کردیم، یعنی با تربیت فرزند و قدرت تربیت انسانها وجود رب را دیدیم در عالم یعنی با اعمال قدرت قدرت بیکران الهی را نظاره گر شدیم، و خلاصه با هر صفت کمالی که بزرگ شدیم و از کودکی و ناعاقلی درآمدیم در واقع قطره ای از صفات کمالی او را دیدیم و هرجا کودکی و نادانی کردیم، نظر به نقص خود انداختیم و آگاه باش که مبادا آن صفات کمالی را از خود بدانی چون به نظر و عنایت رب قادر حکیم تو آن صفات کمالی را داری و جلوه گریش را می‌بینی وگرنه تو جز ضعف و فقر و نقص نیستی بلکه نیستی. این بود عبودیت یعنی دائم با هر جلوه گری کمالی بشناسم «یعرفون» و بفهمم «یعقلون و بدانم «یعلمون» و باور کنم «یومنون» که این قطره ای از دریای بیکران کمال لا یتناهی است همان نفخت فیه من روحی و همان افاضه وجود رحمانی است در قلب تنی مادی و میرا و فانی برای مدتی محدود تا بتواند هدف خلقت را که آشکار کردن و جلوه گر شدن گنج پنهان الهی است «کنزا مخفیا» آشکار کند که آشکار است «هو الحق المبین» وگرنه اگر هر مخلوقی گنجی جدا داشت که دایم بروز دهد به علم و اعتبار و مقام و مدرک و مال و ... عالم به فساد کشیده می‌شد همانطور که الان با این اشتباه ما مخلوقات، عالم الهی که منشا برکات و خیر و فزونی است نابارور و تباه می‌گردد. «لو کان فیهما الهتین لفسدتا» پس ای انسان غافل جاهل ظاهر بین و کوته فکر به خود آ که خود تو خدایی است پنهان «کنزا مخفیا» ربی است عظیم «العبودیه جوهره کنه ها الربوبیه» که آن در واقع نه تویی که اوست پس چشم ظاهر بین و تن فانی ات را ببند و چشم باطن بینت که متصل است به باطن و ملکوت را بگشا. چشم دل باز کن که جان بینی / آنچه نادیدنی است آن بینی / چشم جان بگشا به نور الهی نور السموات و الارض و به جای خاک بازی کردن و کودکی «الدنیا لهو و لعب» بزرگ شو به اندازه عالم و رب شو «العبودیه جوهره کنه ها الربوبیه» چگونه؟ با گوش جان باز کردن به کلام الهی که از شرک می‌گوید که تو آن خودی - که خداست و در وجود توست - را به اشتباه شریک خدا کردی در حالی که او احد است و لا یتناهی و شریک بردار نیست و تو در گمراهی و سرابی احد را ببین در پس پرده غیب الغیوبی عالم، و بخوان بر جانت و بر جان عالم، «قل هو الله احد» مغز بین باش به جای قشر بین بودن تا در زمره لب الالباب شوی و خدایی کردن خودت را که دائم می‌نمایانی از قدرت و علم و اعتبار و مال و فرزند و ... قطره ای از خدایی کردن او ببین در عالم و او را بنمایان تا بفهمی و بشناسی (معرفت) که خودی نیست جز قطره ای از وجود او که در آینه عالم مادی به شکل و اندازه و قالب تو درامده و اگر از آینه نگاهت را برداری و خود او را ببینی چیزی جز او نمی یابی و این نیافتن غیر او در یافتن او محو می‌شود و معرفت الله یا همان لیعرفون که تأویل لیعبدون بود رخ می نماید. که یکی هست و هیچ نیست جز او / وحده لااله الاهو. دوش از شور عشق و جذبهٔ شوق / هر طرف می‌شتافتم حیران / آخر کار، شوق دیدارم / سوی دیر مغان کشید عنان / چشم بد دور، خلوتی دیدم / روشن از نور حق، نه از نیران / هر طرف دیدم آتشی کان شب / دید در طور موسی عمران / پیری آنجا به آتش افروزی / به ادب گرد پیر / بچگان همه سیمین عذار و گل رخسار / همه شیرین زبان و تنگ دهان / عود و چنگ و نی و دف و بربط / شمع و نقل و گل و مل و ریحان / ساقی ماه‌روی مشکین‌موی / مطرب بذله گوی و خوش‌الحان / مغ و مغ‌زاده، موبد و دستور / خدمتش را تمام بسته میان / من شرمنده از مسلمانی / شدم آن جا به گوشه‌ای پنهان / پیر پرسید کیست این؟ گفتند: / عاشقی بی‌قرار و سرگردان / گفت: جامی دهیدش از می ناب / گرچه ناخوانده باشد این مهمان / ساقی آتش‌پرست آتش دست / ریخت در ساغر آتش سوزان / چون کشیدم نه عقل ماند و نه هوش / سوخت هم کفر ازان و هم ایمان / مست افتادم و در آن مستی / به زبانی که شرح آن نتوان / این سخن می‌شنیدم از اعضا / همه حتی الورید و الشریان / که یکی هست و هیچ نیست جز او / وحده لااله الاهو
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  آری! و آری! افقی بس گشوده از دریچه‌ی نظر به خود تحت عنوان «معرفت نفس» به سوی عالم بیکرانه‌ای خداوند به ما عطا فرموده است تا همین‌که به خود آییم، می‌یابیم «لیس فی الدّار غیره دیّار» و هیچ راه مطمئنی جز به فعلیت‌آوردنِ چنین نسبتی در شخصیت خود نداریم وگرنه زندگی سراسر وَهم می‌شود و وَهم. موفق باشید

27822
متن پرسش
سلام علیکم: آیا وسیله‌ای غیر از اولیای خدا برای رسیدن به خدا داریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیراً عرایضی شده است که فکر می‌کنم با ارسال آن تا حدّی إن‌شاءاللّه بتوانید جواب سؤال خود را دریافت کنید. موفق باشید

 برای اُنس با تعیّن حقایق عالم و برای آن‌که نظر به آن حقایق تنها انتزاعی و ذهنی نماند، باید اولیای الهی را در این شب به عنوان آینه‌ی نمایش «قرآن» و «فرشتگان» و «روح» در مدّ نظر آورد، به همان معنایی که امام صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «وَ انْوِ عِنْدَ افْتِتَاحِ الصَّلَاةِ ذِكْرَ اللَّهِ وَ ذِكْرَ رَسُولِ اللَّهِ «صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» وَ اجْعَلْ وَاحِداً مِنَ الْأَئِمَّةِ نُصْبَ عَيْنَيْك»‏ یعنی در هنگام شروع نماز یاد خدا و یاد رسول خدا باش و یکی از ائمه«علیهم‌السلام» را مدّ نظر قرار بده. این کار در شب قدر نیز کارآیی دارد. زیرا:

چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است        بر رخ او نظر از آینه پاک انداز

آینه‌ی پاک یعنی با علی «علیه‌السلام» و سیره و شخصیت آن حضرت که باید مدّ نظر قرار داد.

27240
متن پرسش
سلام و عرض ادب: ۱. آیا این مطلب، متقن و صحیح است که «جامعه را مردمش تشکیل می دهند، و حوادث جامعه چیزی جز مجموعه افرادش نیست، تا بتوان از آن قانون استخراج کرد و از آن استفاده کرد؟» ۲. آیا جامعه، روح و شخصیتی جدای از مردمش دارد و می توان متصور بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی «رحمة‌اللّه‌علیه» ذیل آیه‌ی ۲۰۰ آل‌عمران بحث مفصلی دارند مبنی بر آن‌که جامعه به خودی خود شخصیت خاص خود را دارد. هایدگر هم با طرح «اعصار وجود» می‌نمایاند که «وجود» در هر عصری به صورت خاصی ظهور می‌کند و تاریخ و جامعه‌ی خاصی به ظهور می‌آید. موفق باشید

26148
متن پرسش
سلام استاد شبتون خوش. یه سوال خدمتتون داشتم. آیا حجاب فقط به چادر پوشیدن هست؟درسته که چادر حجاب برتر است. آیا مانتو بلند و مقنعه یا روسری بلند که اندام های بدن را مشخص نکنه حجاب شاملش نمیشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً آن نوع پوشش شامل حجاب کامل می‌شود. موفق باشید

25548
متن پرسش
با سلام: استاد این سوال هنوز که هنوزه با وجود پاسخهای متعددی که شنیدم ذهنم رو مشغول کرده؛ در برخی شبهات این مطلب وجود داره که چرا حجاب رو شخص با اختیار خودش نباید انتخاب کنه اینطوری نتیجه اش هم بهتره و موثرتره و از این جهت زمان پهلوی چون مردم آزادانه پوشش رو انتخاب می کردند، ایمان به حجاب عمیق تر بود. چرا باید حجاب اصل الزامی باشد و نه اختیاری. آیا استاد این مطلب درسته و واقعا دلیل موجز و مفید برای الزام قانونی حجاب چیست با وجود این قبیل شبهات؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حجاب به عنوان یک وظیفه‌ی شرعی آری، مثل نمازخواندن امری است که باید هرکس خودش انتخاب کند. ولی بی‌حجابی و حضور در جامعه با ظاهری که موجب از بین‌بردنِ روح عفاف در جامعه می‌شود؛ شبیه مست‌کردن است و در کوچه و بازار، مستی راه‌انداختن. این‌جا دیگر اسلام برای رعایت جامعه‌ی اسلامی حکم دیگری دارد و به همین جهت واجب می‌کند که باید حجاب در جامعه رعایت شود همچنان که بر کسی که می‌خواهد مشروب‌خواری کند، اجبار می‌کند در منظر و مرآ نباید چنین کاری انجام شود. مسئله‌ی خودش و خدا جداست، این‌جا مسئله‌ی حفظ جامعه در میان است. موفق باشید

24971

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام عرض می کنم. در زمان پیغمبر (ص) مردم مسلمان در شهر با حجاب بودن اما اسیر ها و بردگان غیر مسلمان بدون حجاب آزادانه در شهر رفت رفت و آمد می کردند. الان ما به چه حکم شرعی ای موظف به این هستیم که مسلمان و عیر مسلمان را ملزم به رعایت حجاب کنیم. دلیل شرعی ای که ما را به این حکم منجر می کند را می خواهم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته‌باشید نباید بین برده‌ها و تمامی زنان غیر مسلمان مانند زنان یهود که در مملکت اسلامی و تحت ذمه‌ی اسلام زندگی می‌کرده‌اند خلط کنیم. زنان یهود و نصاری موظف به رعایت حجاب بوده‌اند و آن‌‌چه شما می‌فرمایید نظر برخی فقها است در مورد بردگان غیر مسلمان آن هم به جهت عدم فهم مناسب اجتماعی که داشتند مثل برخی زنان دوره‌گرد امروزی که چندان متوجه‌ی احکام اسلام و وظایف اجتماعی خود نیستند و امر و نهی به آن‌ها موثر نمی‌افتد این گروه قابل مقایسه نیستند با زنان غیر مسلمانی که امروز ادعای فهم و درک قوانین و مسائل اجتماعی کشور اسلامی را دارند نیست. موفق باشید

24667

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام وقت بخیر: استاد خواندن سوالات سایت نتیجه ای داره یا ما هم سیر رو دنبال کنیم میتونیم پاسخ دهنده باشیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل را بر مطالعه‌ی مباحث بگذارید. اگر احساس کردید موضوع خود را در آرشیوِ سؤالات نیاز است دنبال کنید؛ به آن بپردازید. موفق باشید

23465

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و وقت بخیر. می خواستم در مورد معاد مطالعاتی داشته باشم. معاد از منظر حکمت متعالیه، معاد در قرآن و حدیث و بررسی تطبیقی آن چه منابعی برای مطالعه نسبتا عمیق پیشنهاد می فرمایید؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «معاد یا بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» همراه با شرح صوتی آن بر همین مبنا تنظیم شده است. از سایت می‌توانید مطالب را بگیرید. موفق باشید

22494

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: لطفا در مورد این موضوع که در کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل بیت» فرموده اید: «تا وقتی ذهن انسان از تصورات وهمی پاک نباشد استعداد انس با حقایق معنوی و تجلی صور آن حقایق در خیالات انسان پیش نمی آید.» سوال زیر را توضیح دهید: ما به عنوان پژوهشگران علوم مادی مجبور به تصور مفاهیم علوم و انس با آنها هستیم. این مفاهیم قطعا از حقایق معنوی و تجلیات آنها نبوده بلکه بیشتر به تصورات وهمی نزدیک است چرا که حقیقت معنوی داخل آن وجود ندارد و صرفا می تواند ترکیبی از قوانین طبیعت را شامل شود. بنابراین ما به دلیل این تصورات وهمی از انس با حقایق معنوی دور خواهیم شد. و لذا تحصیل و پژوهش علوم مادی انسان را لاجرم از انس با حضرت حق دور خواهد کرد. آیا این تضاد و تناقض صحیح است؟ اگر نه بفرمایید که در کجا مشکل دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر پژوهش‌های علمی بر مبنایِ هستی‌شناسی و با نظر به وجودِ پدیده‌ها صورت بگیرد به هیچ‌وجه انسان را گرفتار تصورات وَهمی نخواهد کرد. موفق باشید

21511
متن پرسش
با سلام: با توجه به سوال 21502 خدمت سرورم عرض می کنم وقتی در زمینه اعتقادی القای شکی ولو از طرف ملک صورت پذیرد چون زیربنای فکری انسان فروریخته چگونه می توان باز عبودیت پیشه کرد تجربه ای که حقیر دارم اینست که اصلا نمی توان با تردید در اصول دین حضور قلب در نماز داشت اگر عبودیت را به معنای تحقیق علمی در زمینه اصول دین بدانید بله به این طریق می توان مرز بین خطورات رحمانی و شیطانی را یافت چون اگر شیطانی باشد پس از خطور شک یاس از رسیدن به واقع هم القا می کند ولی ملک گوید تا آخر عمر باید تحقیق کرد ولو به نتیجه نرسیم «لا ابرح حتی ابلغ مجمع البحرین او امضی حقبا» لکن اگر عبودیت را به معنای تعبد به فروع دین بدانیم خوب چگونه می توان شک داشت و باز گفت اشهد ان محمدا رسول الله آیا این شهادت دروغ و نفاق نیست «إِذَا جَاءكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عبادت بر مبنای فطرت الهی انسان انجام می‌گیرد و به همین جهت خداوند به رسول خود می‌فرماید: «فذکّر انّما انت مذکّر». ولی شک در موطن عقل شکل می‌گیرد به همین جهت می‌توان در عین شک عقلی با عبادات خود فطرت را زنده نگه داشت. اتفاقاً وقتی فطرت به نشاط آمد، به راحتی از ترددیدهای عقلی عبور می‌کند و ندا سر می‌دهد: «عقل، بندِ رهروان است ای پسر / وان رها کن، ره عیان است ای پسر». موفق باشید

18415
متن پرسش
با سلام: لطفا درباره جمله زیر کمی توضیح دهید: تلقین به معنایی که ابن‌سینا می‌گوید یعنی توجه‌دادن روح به حضرت حق، ولی تلقینی که سوبژکتیویته می‌گوید توجه‌دادن انسان به خودش است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب سوال شماره 18359 این‌طور در این مورد عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: به آن معنا که انسانی فرهیخته که متوجه حقایق است و می‌داند در ما کمالاتی هست که از آن غافلیم، اگر به صورت تذکر ممتد ما را جلو ببرد، یک نحوه تلقین کرده است و از این جهت قابل پذیرش است و حضور در جلسات دینی جهت همین امر است. موفق باشید. بنابر این هم می‌تواند «تلقین» وجهی از سوبژکتیویته باشد و هم می‌تواند وجهی از رجوع به حق داشته‌باشد. موفق باشید

30414
متن پرسش
سلام استاد گرامی ببخشید مزاحم وقتتون میشم: خیلی گلایه دارم از نفس سرکشم؛ از بداخلاقی هام؛ استاد من یک خانمم چرا نمیتونم لطیف باشم!؟؛ استاد با اینکه زندگی آرومی داشتم و واقعا خوشبخت، جدیدا خیلی کم حوصله و کم صبر هم شدم و همش تو خونه ما جر و بحث و دعواست. استاد چرا نمیتونم همسرم رو درک کنم یا گاهی ایشون درکم کنن!؟ چرا زندگی اطرافیان من اینقدر تجملاتی شده که منم می‌خوام کمی شبیه اونها بشم؟ واقعا من برای خونه وسایل بخرم هی باید سوال کنم اجازه هست اجازه نیست؟ اختیارمون تو زندگی چیه؟ چرا مردها ما رو کم عقل میخونن؟ چرا یه چهار تا کتاب میخونن فکر میکنن هرچی میگن درسته؟ استاد من از طلبه بودن خودم خسته شدم از این که همسرم درسهای شما رو گوش میده خسته شدم؛ از زندگی خسته شدم اگر واقعا پشت و پناهی داشتم این زندگی رو تمام می‌کردم. تو عالم چه خبره که من درکش نمی‌کنم؟ چه اتفاقی داره میفته که من آرامش ندارم؟ استاد خیلی مضطربم، دلم تنگه یه زیارته، یه گریه درست حسابی ولی ازش محرومم چون یه زنم نمیتونم اختیار صحبت داشته باشم چون آدم خوبی نیستم از نظر همسرم. آخه امام با من گناهکار چیکار داره؟ دلم برای به ظاهر مذهبی بودنامون میسوزه .دلم دنبال یه آرامش خاصه که آروم بشم. استاد فقط می‌خوام به آقایون بفرماییدحرفهایی که به ما میزنن فراموش میشه ولی قلب‌های که شکسته میشه دیگه جمع کردنی نیست. دعامون کنید عاقبت به خیر بشیم‌.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیره‌ی رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌واله» در مورد زنان آن بود که در عین رعایت همه‌ی انسان‌ها، طوری با همسران خود برخورد می‌کردند که بعضاً می‌گفتند پیامبر خدا، زنان را لوس کرده‌اند. قرآن ما را متوجه‌ی روح انسان‌هایی می‌کند که در مسیر رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» هستند و می‌فرماید این افراد «رُحماء بینهم» بین خود در راستای معیّت با پیامبر خدا برخورد صمیمی و با صفا دارند، چرا ما نتوانیم همدیگر را تحمل کنیم تا در جهان و در افقی حاضر شویم که رسول خدا حاضر بودند؟ موفق باشید 

28964

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد: استاد بزرگوار حقیر دانشجوی دکتری دانشگاه اصفهان هستم و هر چه تلاش کردم نتوانستم منبعی برای سوالات زیر پیدا کنم لطفا بزرگواری فرموده منابعی را معرفی بفرمایید که در آن به سوالات زیر پاسخ مستدل داده شده باشد. ۱. نقش مودت اهل بیت در خود آگاهی انسان ۲. تبیین عقلی ضرورت مودت اهل بیت سپاسگزارم اجرتان با اهل بیت
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید با رجوع به کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل البیت» که روی سایت هست، بتوانید به جواب سؤالات خود برسید. موفق باشید

28568
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: سوال من در ارتباط با ولایتمداری مالک اشتر هست. اخیرا مقاله ای منتشر شده و عموما طرفداران مشائی از اون استفاده می کنند برای اینکه احمدی نژاد مشائی مدار، را به گونه ای نشون بدن که در چارچوب ولایتمداری جا بشه. گویا با این بیان تونسته اند شخصیت مالک را در حد شخصیت احمدی نژاد تنزل دهند و الان مشکل عملکرد احمدی نژاد نیست بلکه این رهبری ست که رفتارش با عملکرد صحیح یک رهبر دینی همخوانی نداره. مشابه جمله آیت الله جوادی را اگر بخواهیم بگوییم اینکه اخمدی نژاد را نتوانستند به مرتبه مالک برسانند ولی مالک را تونستند به مرتبه احمدی نژاد تنزل دهند. نظر شما رو در این خصوص می خواستم جویا شوم. مقاله عینا نقل می شود با مالک چه می کردید؟ سلمان کدیور فکرش را بکنید تنها چند روز از آغاز حکومت مولانا امیرالمؤمنین گذشته و حضرت استانداران نقاط مختلف را تعیین کرده اند، که ناگهان نامه اعتراضی مالک اشتر به حضرت امیر منتشر می شود. نامه ای که در آن به برخی عزل و نصب های حضرت انتقاد شده است. اعتراض به نصب فرزندان عباس، با این مضمون که ما تو را به خلافت انتخاب کردیم چرا که می‌دانستیم اقوام و خویشان خودت را به دیگران ترجیح نمی دهی، پس چرا همه پسر عموهایت را به حکومت گمارده ای؟ یا چند روز بعد اعتراض می کند به حضرت وقتی ایشان قصد عزل ابوموسی اشعری از عمارت کوفه را داشتند، که «جناب آیت الله ابوموسی انسان مومن و انقلابی است، چرا تغییرش می دهید؟». و این اعتراض سبب ابقای آیت الله می شود تا ایشان در قائله جمل به امام خیانت روا بدارند. یا در جنگ جمل وقتی مالک در حال تعقیب فراریان است، نامه امیرالمومنین به سویش می آید و از او می خواهد از تعقیب دست بکشد و جنگ را تمام کند، منتها او نامه را باز نکرده، به تعقیب ادامه می دهد و سبب ساز مشکلاتی بزرگ می شود. یا پیش از صفین، امام (ع)، عقیده دارد که پیش از جنگ، باید با معاویه مذاکره و اتمام حجت کنند و ناگهان مالک را می‌بینیم که اعتراض می کند و اصرار بر آغاز نبرد دارد. بحث را اینجا هم تمام نمی کند و وقتی امام، جریر ابن عبدالله بجلی را برای این امر سفیر خودشان قرار می دهند، مالک باز به حضرت اعتراض می کند که «جریر را نفرست چرا که او دلش با پسر هند است». و جالب این است که سخن و پیش بینی اشتر درست واقع می شود و بعد با این مضمون به امام می گوید اگر سخن مرا می پذیرفتید بهتر بود. یا در بحبوحه جنگ صفین وقتی دستور امام به او مبنی بر عقب نشینی می رسد، در وهله نخست اطاعت نمی کند و جنگ را ادامه می دهد تا جان امام در معرض خطر خوارج قرار گیرد. و قس علی هذا از این موارد را می شود پیرامون برخی دیگر صحابه خوش نام امیرالمومنین ذکر کرد. کاری به مضمون این ماجراهای تاریخی ندارم که شرح و فلسفه هر کدام مفصل است، اما تصورش را بکنید در آن مقطع زمانی نیز مثل امروز: بولتن نویسان سازمانی، تئوریسین های تکفیری که هرگونه مخالفت یا اختلاف نظر با امام معصوم را خروج از ولایت او بخوانند، جماعتی که هر فکر متفاوتی را چون نمی پسندند حذف کنند، وجود داشت، با مالکی که با علی اختلاف نظر داشت چه می کردند؟ او را ضد امام و ضد پیامبر و ضد ولایت می‌خواندند و با لعن و تکفیرش منزوی اش می ساختند. مالکی که علی (ع) در وصفش فرمود کاش بجای همه سپاهم، چند نفر چون مالک داشتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد جناب مالک تا حدّی قضیه از این قرار بوده است. البته اگر از عظمت‌های جناب مالک چشم‌پوشی کنیم. آری! در آن سال‌ها هنوز جایگاه امامان در آن حدّ که شیعه به مرور متوجه شد، روشن نبوده. لذا اگر مثلاً بحث‌هایی که در «زیارت جامعه» است و به مرور روشن شد ائمه در چه مقام و جایگاهی هستند، در آن سال‌ها مطرح می‌شد؛ می‌گفتند در مورد امامان غلوّ می‌شود. و این مشکل در آن سال‌ها بود، ولی در حال حاضر که ولیّ فقیه با پشتوانه‌ی آن‌همه معارف و سیره، حکم می‌کند چرا باید برای عدم هماهنگیِ خود با احکام و رهنمودهای مقام معظم رهبری، مالک اشتر را بهانه کرد؟! در حالی‌که امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند حکم ولیّ فقیه در حدّ حکم رسول اللّه «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است. در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره‌ی ۲۸۵۳۳ رجوع فرمایید. موفق باشید

27933

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده: ۱. به نظرتون اگر بخواهیم رشته تحصیلی ما تفسیر قرآن باشد در دانشگاه (البته بنده مدرک کارشناسی غیر مرتبط دارم) چون حوزه رفتن برایم مقدور نیست آیا به نتیجه مطلوبی می شود رسید؟ ۲. آیا باید در رشته علوم قرآنی تحصیل کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید رجوع به قرآن با هر عنوانی، امروز بیش از پیش کارساز و نیاز است هرجا که می‌خواهد باشد. موفق باشید

27849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
حضرت استاد سلام علیکم: مدتی حیران و سرگردان مباحث توحیدی و معرفت نفس بودم که خداوند متعال با لطف بی نهایتشان شناخت شما را برایمان میسر کرد. درحال حاضر مباحث توحیدی قرآن کریم و نهج البلاغه و همچنین شرح کتاب جامع السعادات را مدتی است شروع کرده ام و بنا بر توصیه حضرتعالی و به لطف و عنایت رب العالمین دعای شبانه دارم. اما متاسفانه حملات شیطان زیاد اذیت می‌کند. اگر امکان دارد برنامه عبادی توصیه بفرمایید ممنون می‌شوم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض شده است هر اندازه ما ذهن خود را با مطالعات دقیق و عمیق و تدبّر در آیات و روایات مدیریت کنیم؛ قدرت واهمه جهت تحمیل توهّمات، کم می‌شود. در کنار این موضوع از ورزش نیز نباید غفلت شود. موفق باشید

26873

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در فضای موجود بعضی از رفقا تصمیم جدی بر حضور در اردو های راهیان نور و جهادی گرفته اند و می گویند این حلقه نباید منقطع گردد و می گویند به همان بهانه ای که در مساجد بسته شد و بسیاری از مراسمات تعطیل شد اگر ما امسال نرویم هر سال به بهانه ای محدود و تعطیل اش می کنند و در این رفتن یک احساس وظیفه می کنند. حال سوال این است که واقعا با نگاه انقلابی این حرکت ولو با رعایت کامل موارد بهداشتی درست است؟ در جواب به این گروه چه چیزی را باید متذکر شد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز بسیار متأسفم که اردوهای راهیان نور تعطیل شده. ولی ظاهراً کاری نمی‌شود انجام داد زیرا اساساً امکان حضور در یادمان‌ها فراهم نیست. موفق باشید.

26737

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ۱. با توجه به توصیه دین مبین به عدم طول امل و مبارزه آن و شناخت این امر، معمولا چه افرادی مبتلا به طول امل می شوند؟ ۲. راهکار مبارزه با این امر چیست و آیا مطلبی از حضرتعالی در این زمینه برای مطالعه هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده مشغول شدن به کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل است. موفق باشید

26569
متن پرسش
سلام و عرض ادب: استاد، به تازگی وقتی به حاج قاسم و مقبره اش فکر می کنم، گویی به امام حسین (ع) و کربلا فکر می کنم! از بس حس عجیبی است می ترسم به کسی بگویم فکر کند من خلط بین حسین بن علی و حاج قاسم کرده ام. اما نه، احساس شدید نور امامت می کنم از این جریان حاج قاسم! حس حضور امام بیش از پیش در حوالی حاج قاسم برایم دور می زند! استاد براستی من به افراط افتاده ام یا در عالَم خبری است؟ فقط دوست دارم در این مقام و به این مقام گریه کنم. جاذبه های دنیوی که آرام آرام با منازل السائرین و چهله هایش در قلبم بی مقدار می شد، بعد از حاج قاسم کل دنیا برایم رنگ باخت. خیلی گریه می کنم، خواب حاج قاسم را می بینم. بیداری حاج قاسم را می بینم. صدایش در گوشم مرور می شود ( ما ملت شهادتیم ...) زندگی ام شده حاج قاسم. گاهی با خود می گویم مرا تحمل روح بلند حاج قاسم نیست! پس حسین بن علی (ع) که بوده است! نمی توانم حتی فکرش را کنم. که از دموع آن مکتب حاج قاسم ها سر برآورده اند! خدایا علی بن ابی طالب (ع) که بوده!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از طرف آن مرد الهی راهی به سوی ما گشوده شده که در افق آن، جمال اولیای الهی را بهتر احساس می‌کنیم. آری! این اشک‌ها بهره‌ای از از آن اشکی است که در ذات مکتب امام حسین «علیه‌السلام» جهت لقای الهی به ما عطا شد. حاج قاسم؛ سرّ عظیم نهضت حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌‌تعالی‌علیه» است و یافتنِ سرّ، کارِ آسانی نیست. این مرد ما را «رازآشنا» کرد. در کتاب «گوش‌سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» نکته‌ای در رابطه با «رازآشنایی» عرض شده است که شاید در این‌جا نیز به‌کار آید. موفق باشید

معناي زندگي با «راز»

«وجود» همه‌جا هست، هيچ‌جايي هم نيست، هيچ‌چيزي هم نيست يعني «ماهيت» و «چيز» نيست. انسان با اُنس با «وجود» در پناه چيز ديگري آرامش نمي‌يابد مگر در پناه آن ندايي از حقيقت که خداوند در مظاهري خاص با ما از آن طريق سخن مي‌گويد؛ مثل مظهري به نام انقلاب اسلامي. زيرا همان‌طور که عرض شد در آن صورت انسان متوجه‌ي طريقتي شده است که در آن طريقت در پي نشانِ چيزي است که پيدا مي‌شود ولي به سرعت دامن برمي‌کشد و مي‌گريزد و در مقابل ما منازلي را قرار مي‌دهد که بايد طي شود. معناي زندگي با راز از اين قرار است و اين نکته‌ي مهمي است که نمي‌توان از آن غافل شد و ادعاي تفکر داشت. عرض شد حججي‌ها خودشان هم ندانستند چه‌کار کردند ولي متوجه شدند بايد کاري بکنند، «برقي از منزل ليلي بدرخشيد و برفت». خداوند راهي جلوي آن‌ها گشود تا اگر مرد راه هستند بتوانند به درستي قدم در راه بگذارند. خداوند از طريق حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» راهي در مقابل ملت‌ها و به‌خصوص ملت ايران گشود و شهداء توانستند در آن راه قدم بگذارند. اگر پرسيده شود خصوصيات آن راه چيست، جواب مي‌شنويد شرط درک راه، رفتن در راه است، تعريف‌کردني نيست. به گفته‌ي جناب عمّان ساماني:

شرط راه آمد، نمودن قطع راه

/ بر سر رهرو چه مِعْجر چه کلاه

حتماً تجربه کرده‌ايد، همان برقي که راهي را در مقابل انسان مي‌گشايد، به سرعت دامن برمي‌کشد و مي‌گريزد ولي در مقابل ما منازلي قرار مي‌دهد که بايد طي شود تا در مسيري قرار گيريم که البته در آن مسير، تحولِ تفکر نسبت به حقيقت همواره با ما خواهد بود. اين يعني همواره در آغاز قرارگرفتن و آينده را از آن آغاز شروع‌کردن. زيرا آينده همواره برگشت به آغاز است، آغازي که با افق انقلاب اسلامي شروع شده است و در جلسات گذشته بر آن تأکيد شد که: «تفکر، بازگشتِ دائم به آغاز است». برقي مي‌درخشد و ما را متوجه‌ي حقيقتِ دوران خود که همان آغازي است که با انقلاب اسلامي شروع شده است، مي‌کند و ما را به تفکر مي‌رساند. تفکري که آينده و گذشته برايش در ميان نيست. زيرا حقيقت همواره در صحنه است.

عنايت داشته باشيد که وقتي احساس کرديد در مورد آن‌چه بايد فکر شود، فکر کرده‌ايد و تمام شده؛ آن روز را روز عزاي تفکر بدانيد. اگر به دنبال اين باشيد که چيزي بياموزيد و تمام، معلوم است راه را درست نرفته‌ايد در حالي‌که با رخدادي مثل انقلاب اسلامي راهي در مقابل شما گشوده شده است که به سوي حضرت مهدي (عج) اشاره دارد.

از طريق انقلاب اسلامي که حقيقت متعينِ اين دوران است راه به سوي امامت و قرآن گشوده مي‌شود. انقلاب اسلامي شأني از شئون وجود مقدس حضرت امام زمان (عج) است و با نظر به آن حضرت به عنوان امامِ زمان، مي‌توان از مرگ جاهليت آزاد شد و دين را درست فهميد. لذا همان‌طور که اگر کسي امام زمانش را نشناسد، بقيه‌ي ابعاد دين‌اش برايش مبهم مي‌ماند؛ -زيرا امام زمان (عج) صاحب زمان‌اند و با ايشان مي‌توان در زمان و تاريخ خود حاضر شد- انقلاب اسلامي نيز راهي است که اگر بتوانيم درست آن را پيدا کنيم، حقيقت دوران خود را پيدا کرده‌ايم و از آن طريق اُنس با همه‌ي حقايق عالم براي ما گشوده مي‌گردد

نمایش چاپی