باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعی در این مورد ندارم. موفق باشید
سلام علیکم: خسته نباشید استاد عزیز. در این ماه عزیز و ایام مبارک آتیه خاضعانه از شما التماس دعا داریم. استاد حضرت امام (ره) در مورد آیه شریفه «إنا عرضنا الأمانة على السماوات والأرض والجبال فأبين أن يحملنها وأشفقن منها وحملها الإنسان إنه كان ظلوما جهولا» می فرمایند: این بالاترین وصفی است که برای انسان گفته شده است ظلوم یعنی همه بت ها را شکسته همه چیز را شکسته جهول یعنی به هیچ چیز توجه ندارد هیچ چیز را متوجه به آن نیست. سخن ایشان را توضیح می دهید یعنی فضل انسان در فهمیدن ظلوم و جهول بودن انسان است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمينى «رحمةالله عليه» در همين رابطه مى فرمايند:
آن كه بشكست همه قيد، ظلوم است و جهول
وآنكه از خويش وهمه كون ومكان غافل بود
آن علمى كه مانع تجلى انوار الهى است، حجاب سالك است، و درست است كه در عرف جامعه هر دانايى را علم مىگويند ولى نظر به اينكه اين دانايى ها مانع ارتباط ما با خدا باشد، حجاب به حساب مى آيد و در راستاى جاهل شدن به اين دانايى ها است، كه گفت:
در بر دلشدگان علم، حجاب است حجاب
از حجاب آنكه برون رفت به حق جاهل بود
اين نوع جهلِ به ماسِوَى الله، و تمام نظر را به حق انداختن، موجب مى شود تا انسان شايسته پذيرش امانت الهى شود كه گفت:«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا»[1] ما امانات را بر آسمانها و زمين و كوه ها عرضه كرديم و همه از پذيرفتن سر باز زدند و از تحمل آن در زحمت افتادند، ولى انسان آن را حمل نمود، كه او ظلوم و جهول بود. از يك جهت اگر كسى از علم خارج شود جاهل است و از طرفى علم حجاب است، در نتيجه درست است كه اگر كسى از علم خارج شد، جاهل محسوب مىشود، ولى اگر هم در حجاب علم بود، از رؤيت حقيقت محروم است. خداوند در قرآن مى فرمايد: ما امانت خودمان را بر آسمانها و زمين و كوه ها عرضه كرديم، ولى هيچ كدام نتوانستند آن را تحمل كنند و بپذيرند. ولى انسان پذيرفت، چون ظالم و جاهل بود.
زنده باد اين ظلم و جهل كه موجب شد انسان امانتدار الهى شود! آن هم امانتى كه هيچ يك از اعضاى هستى نتوانستند آن را بپذيرند. پس معلوم است كه ظلوم و جهول بودن انسان كه موجب پذيرش امانت الهى شود، يك نوع كمال است و آيه در صدد مدح انسان به جهت آن كمال است. در ابتدا ممكن است اين طور به ذهن آيد كه ظلوم و جهول نبايد صفت خوبى باشد، ولى از سياق آيه معلوم است كه در اينجا به عنوان دو صفت خوب مطرح است، به طورى كه مى فرمايد؛ همين صفات موجب شده تا انسان امانت الهى را بپذيرد. لذا در تفسير آن مى گويند: انسان نسبت به نفس امّاره خود ظلوم است، و نسبت به همه چيز غير از خدا جهول، پس چون خود را نديد توانست حق را ببيند و پذيراى انوار الهى باشد و به آن نوع علم كه موجب خودبينى مى شود جاهل بود و گرنه همان علم حجاب بين او و انوار امانات الهى مى شد. اگر خودش را حمل كرده بود كه نمى توانست امانت الهى را حمل كند، پس معلوم است اگر بخواهد امانت الهى را حمل كند خودش را بايد زير پا بگذارد. حال اگر بخواهد خودش را زير پا بگذارد، نسبت به خود ظلوم مىشود، حال چه چيزى را بايد ببيند كه خود را نبيند؟ خدا را فقط بايد ببيند، پس نسبت به ديدن غير خدا جهول است، از طرفى جهل مقابل علم است پس معلوم است يك علمى است كه مانع رؤيت حق است و لذا در مورد آن مى فرمايند: «العلمُ هُو الحجابُ الْاكبر»[2] علم همان حجاب اكبر و حجاب بزرگى است كه مانع ارتباط انسان با حقيقت مى شود، كدام علم است كه مطلوب نيست؟ علمى كه نگذارد من خدا را ببينم، آن علمى كه مرا به خودش مشغول كند، آن علمى كه مفاهيم حقيقت باشد و نه خود حقيقت، حال آن علم، چه علم به مفاهيم معنوى باشد و چه علم به مفاهيم غير معنوى، وقتى كه با آن علم، محبوب من در حجاب مى رود، ديگر به چه كار من مى آيد؟ لذا است كه حضرت امام خمينى «رحمةالله عليه» مى فرمايند:
آنكه بشكست همه قيد، ظلوم است و جهول
وآنكه ازخويش وهمه كون و مكان غافل بود
چرا ظلوم و جهول آن كسى است كه از همه كون و مكان بايد غافل باشد؟ چون؛
در بر دل شدگان علم حجاب است حجاب
از حجاب آن كه برون رفت به حق جاهل بود
چون از حجابِ علم در آمده پس جهول است و از طرفى چون از حجاب در آمده به حقيقت رسيده. پس:
عاشق از شوق به درياى فنا غوطه ور است
بى خبر آن كه به ظلمتكده ساحل بود
وقتى از حجاب عقل و علم خارج شد، آن چنان به درياى فنا غوطه ور مى شود كه اصلًا اهل عقل و هوشيارى كه در ظلمتكده ساحل ايستاده اند، نمى توانند آن حالت را دريابند، چون به قول مولوى؛
عقل گويد شش جهت حدّ است و ديگر راه نيست
عشق گويد راه هست و رفته ايم ما بارها
حال با تمام اين حرفها اولين مشكلى كه براى شما پيش مى آيد همين «جهول» بودن است كه بايد نسبت به رسم زمانه و عادتهاى فكرى جاهل باشيم و اين خلاف عادت زمانه است و با قدم گذاشتن در خلاف عادت زمانه است كه بصيرت حقيقى شروع مىشود، به گفته حافظ:
از خلاف آمد عادت بطلب كام، كه من
كسب جمعيت از آن زلف پريشان كردم
بشر امروز به علمى عادت كرده كه نمىتواند بفهمد اين علم حجاب حقيقت است و علمى بالاتر از اين علم ها هست كه اساساً رويكردش با اين علوم متفاوت است، ولى به راحتى حاضر نيست وارد آن رويكرد بشود. براى اين كه آن علم و آن رويكرد خلاف عادت او است، براى اين كه آن چه را علم مى داند، آن چه را قرآن مى داند، آن چه را دين مى داند، آن چه را كه فكر مى داند، همه و همه مفاهيمى بيش نيستند، مفاهيم كجا و حقايق كجا! وقتى عادت نداشتيم قرآن را دريچه ارتباط با حقايقِ نورى بگيريم چگونه مى توانيم به مقام يگانگى با حقايق برسيم و به گفته حافظ «كسب جمعيت» كنيم و به يگانگى با حقايق نايل شويم. شرط ارتباط با هر مرتبه از قرآن، طهارت است، از مقام كريم و مكنون قرآن كه با قلب مطهرون مرتبط است گرفته، تا مرتبه لفظ قرآن كه بايد با دست با وضو با آن تماس گرفت، وگرنه آداب و ادب ارتباط با قرآن رعايت نشده است. و عزيزان عنايت داشته باشند، اگر نظر به مرتبه عاليه قرآن مى شود و ادب و آدابِ ارتباط با آن مرتبه مورد بررسى قرار مى گيرد، بدين معنى نيست كه آداب و ادب ارتباط با مرتبه نازله قرآن مورد غفلت قرار گيرد، و البته در مورد هر حقيقتى مسئله از همين قرار است، و لذا نبايد تصور شود قراردادن فقه و اصول در رديف اعتباريات، موجب كاهش ارزش آن مى شود، چون اين نوع اعتباريات كه ريشه در حكم الهى دارد خود تعيين كننده بسيارى از خط مشى هاى حقيقى است و همين بايد و نبايدهاى فقهى، خود مشخص كننده حقايق است. حرف ما اين است كه مواظب باشيم نظرمان نسبت به حقايق منحرف نشود و اين ممكن نيست مگر اينكه از طريق فقه و اصول عمليه سير خود را مديريت كنيم. موفق باشید
[1] ( 1)- سوره احزاب، آيه 72.
[2] ( 1)- محمد بن حمزه فنارى« مصباح الانس»، ص 180.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. سخنران خاصی را در نظر ندارم ولی در دیویدی شماره ۱ ، حدود ۶ جلسه در رابطه با «عدل الهی» و مباحث مربوط به آن عرایضی شده است و میتوانید آن دیویدی را از جناب آقای نظری تهیه فرمایید. ۲. بعد از «ده نکته در معرفت نفس» و مطالعهی «برهان صدیقین» آری! میتوان بعضی از مباحث را در کنار هم دنبال کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید همینطور باشد. زیرا بسیط، از نظر تفکر فلسفی یعنی چیزی که ترکیب در آن نباشد و این بیشتر مربوط به موجودات مجرد است مگر آنکه اصطلاحی باشد در بین افراد و یا بین صنعتی خاص. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این موضوع مفصل و مفید است. مسلّم سخنان فاخر، القائات ربّانی میباشند و این غیر از سخنان روزمرّه است که عموماً القاء وَهمیات است. امروزه در مباحث فلسفهی زبان نکات بسیار مهمی را به میان آوردهاند. عرایضی در جلسهی دوم کتاب «گوشسپردن به ندای بیصدای انقلاب اسلامی» و جلسهی یازدهم شرح «مناجات التّائبین» از مناجات خمس عشر شده است که البته جلسه یازدهم هنوز در دست ویرایش است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیامتحان که نمیشود! همیشه از خدا تقاضا میکنیم که امتحانهایی برایمان تقدیر کند که از آن سرافراز بیرون آییم. به این آیه فکر کنید که تقاضای انسان عبارت است از: «رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ.» موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همینطور است. نماز، وقتی با حساسیت دنبال شود تمام وجود انسان را وارد عالمی متعالی میکند که اقلّ آن نجات از فحشاء و منکر است و موجبِ ساختن شخصیتهایی میشود که دقیقاً برای خود و دیگران مؤثر خواهند بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی زندگی سراسر تلاش و همراهی با طبیعت بوده یعنی وقتی زندگی ماشینی نبود که ورزش معنا نداشت. ورزش برای جبران تنبلیهای زندگی ماشینی است و البته این غیر از افراطی است که بعضاً پیش میآید. ورزش هایی که با تمرکز همراه است فرق می کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت، اولِ کار که بحث مقدمات است مدتی یکنواختی دارد ولی اگر بتوانید تحمل کنید و استعداد لازم جهت فهم مطالب را در خود مییابید، خوب است که ادامه دهید. در قسمت آرشیو سؤالات در موضوع «حوزه یا دانشگاه» نکاتی جهت فهم بهتر موضوع هست، خوب است که به آنجا رجوع شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! نباید از نقش موسیقی در ابتدایِ راه غافل بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور عرض شد: ۲۳۷۸۰ باسمه تعالی: سلام علیکم: روی هم رفته باید خوشتان بیاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همان دینی که میفرماید نباید سقف خانهها از سه ذرع بیشتر باشد، در مورد مساجد و حرم ائمه «علیهمالسلام» که مظهر شکوه دین میباشند؛ تأکید بر بلندی و هیبتداشتنِ آنها دارد. موفق باشید
با عرض سلام: با توجه به اینکه فضای مناظره باز به سمت تخریب سوق داده شد اگر چه با توجه به مطلبی که در مورد احراز صلاحیت ها بیان کرده بودید امید داشتیم فضای مناظرات غربی در نظام اسلامی حاکم نباشد اما بنظر میرسد برای تحقق مردمسالاری دینی بساط انتخابات به شیوه غرب با این تجربه ۴۰ ساله باید برچیده شود گرچه لزومی به تعلل ۴۰ ساله نداشت همان انتخابات اول ریاست جمهوری که آن مردم با آن تدین و روحیه انقلابی به کسی رای میدهند که لااقل به ظاهرش هم توجه میکردند آشکار بود که بویی از اسلام نبرده است همان وقت باید متفکران به صرافت می افتادند که چه شد ملتی که در فروریختن بنای نظامی با آن سابقه و قدرت و حمایت بیگانگان فائز بود در انتخابات نتوانست موفق عمل کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. مسلّم ما در شرایطی هستیم که انقلاب اسلامی و حضور تاریخی حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» دچار سوء فهم و سوء تعبیر شده، مثل آنکه بعضاً آزادی و یا دینداری دچار سوء فهم و سوء تعبیر گشته و وظیفه ما است که در این شرایط تاریخی به بازخوانی آن انقلاب بزرگ دست بزنیم وگرنه با غفلت از حقیقت انقلاب اسلامی، در زندگی گرفتار افراط یا تفریط خواهیم شد. افراط در تجدد و تفریط در تحجّر. با اینهمه واقعاً مشاهده میشود که قدمی به جلو برداشته شده و افرادی مانند آقای رئیسی و آقای جلیلی نشان میدهند که بنا است رینگ نظام اجرایی در بستری جلو برود که رینگِ اثبات و نفی نیست و این، تماماً غیر از روحیهای است که امثال آقای هاشمی مخالفان نظر خود را خنّاس مینامید و از میدان به در میکرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسکن باید محل آرامش باشد و کسانیکه زندگی را درست میشناسند میتوانند طوری خانهها را شکل دهند که انسان احساس کند در خانهی خود در مغز عالَم قرار دارد. در این مورد خوب است به کتاب «تمدنزایی شیعه» سری بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده توهمی که صاحبان رسانه دارند، نباید مورد غفلت قرار بگیرد. این بیچارهها ۴۱ سال است این همه تلاش میکنند تا به سرنگونی نظام اسلامی برسند و درست بر عکس، هر روز با این همه تلاش کمترین نتیجه را خواهند گرفت. آری بسیاری به آن پایگاه خبری از جمله بنده رجوع میکنند برای آنکه به حماقت و کینه و خریت آنها پی ببرند. مطمئن باشید بیش از پیش ناکام خواهند بود. مشکل در خود ما نهفته است که آنطور که باید و شاید از معارف حقه و روحیهی توحیدی خود کمتر استفاده میکنیم و متوجه نیستیم خداوند اراده کردهاست که از طریق انقلاب اسلامی دنیای استکبار را از بین ببرد؛ چرا همانطور که حاج قاسم متوجه شد، ما خود را ذیل ارادهی الهی قرار ندهیم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. شاید خودتان با آگاهی نسبت به نقش اسماء الهی بتوانید جایگاه آن اسماء را در نظامات اجتماعی بیابید. بد نیست سری به کتاب «شرح اسماء حسنی» که بر روی سایت هست بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آنجایی که موجودیت نظام مورد تهدید قرار نگیرد، تحمل اندیشههای مخالف به خودی خود یکی از زیباییهای سعهی صدر نظام اسلامی است که متأسفانه هنوز آنطور که شایستهی نظام اسلامی است توسط طرفدارانِ انقلاب رعایت نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مسیر بس مهمی طی شده ولی راهِ طولانیتری در پیش است و زیباییِ زندگی در همین در راهبودن است که «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». عرایضی در کتاب «امام خميني «رضواناللّهتعاليعليه» و سلوک در تقدير توحيدي زمانه» شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان اساساً در خواب، خود را خارج از بدن مییابد و احساس میکند. این آگاهی به خود نشان میدهد که خارج از بدن نیز ما به خود آگاهی داریم. حال چه آن بدن فعالیت فیزیولوژیکی خود را داشته باشد و چه نداشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی معتقدند روایت مربوط به این موضوع چندان محکم نیست، ولی از باب احتیاط عمل میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بستگی به افراد دارد ۲. تأثیر بیشتر تلقین بر روی خیال است. اگر عقل آن را تصدیق کرد، جلوتر میرود و عملاً حکم تذکر را پیدا میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست در این مورد نکتهای را که در مورد علت نیامدن نام علی«علیهالسلام» در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرض شده است را خدمتتان ارسال کنم، «تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مُجمل». موفق باشید
سؤال: با توجه به اهميت مسئلهی امامت و اهميت مصداق آن يعني عليu، چرا در قرآن ذكري از حضرت اميرالمؤمنينu به طور صريح نيامده؟
جواب: براي پاسخگويي به اين مسئله ابتدا لازم است مواردي روشن شود:
1- تاريخ گواه است که در زمان نزول قرآن، اختلاف قومي و قبيلگي به قدري قوي است كه همه چيز حتي دين را تحتالشعاع قرار داده است و با اندک بهانهاي اختلافها سر بر ميآورد.
2- اكثريت مردم هنوز ايماني که در برابر توحيد و حکم خدا تسليم شوند را بهدست نياوردهاند تا تنها به آنچه حکم خدا است تسليم باشند که نمونهي آن را قبلاً در مورد حرث بن نعمان و اعتراضي که به انتصاب حضرت عليu کرد ملاحظه فرموديد.
3- حضرت عليu با اكثر تازه مسلمانانِ آن روز ، يعني سركردههاي شركِ ديروز جنگيدهاست و چندين و چند از پدران و برادران آنها را به قتل رساندهاست و ايمان اين تازه مسلمانان آنچنان قوي نشده كه از شرك پدرانشان متنفر باشند ، بلكه از عليu ناراحتاند و عظمت عليu هم به همين رعايت نكردن ميل و رضاي سران شرك بوده و هست، به طوري كه طبق اسناد تاريخي نصف كشتههاي بدر به دست عليu بوده است.
4- روش سخنگفتن قرآن و هر مكتب تربيتي كه بخواهد بشر را در طول تاريخ هدايت كند آن است كه اصول كلي را مطرح كند تا بشريت براساس شرايط تاريخي خود ازآن اصول و قواعد كلي استفاده كند و با تفكر خود، تكليف مخصوص به زمان خود را بيابد تا تفكر در دين تعطيل نشود و تحجر جاي آن را نگيرد زيرا تأکيد مکتب الهی بر روي شخصيت است نه اشخاص.
در نتيجه با توجه به نکات فوق، اگر نام عليu در قرآن برده شده بود، با توجه به آنهمه تعصب، ديگر دو دسته مسلمان نداشتيم به نام شيعه و سني، بلكه گروه كثيري از تازه مسلمانان مقابل اصل دين ميايستادند و در چنان شرايطي ادامهي اصل اسلام به خطر ميافتاد به همين جهت با تصريح نکردن به نام عليu در قرآن كاري شد كه لجاجت و استكبار بعضي از تازه مسلمانان متعصب نسبت به نفي کلي اسلام برانگيخته نشود.
امام صادقu در جواب سؤال فوق که چرا نام عليu در قرآن نیامده، فرمودند : تعداد نمازها هم در قرآن نيست و يا مثل «بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْک» كه معلوم نيست خداوند چهچيزي به پيامبر ابلاغ کرده و به عهدهي پيامبر است که آن را روشن کنند، زكات را هم قرآن نگفت به چه چيزهايي تعلق ميگيرد و پيامبرf روشن كردند، همچنان كه گفت حج بهجا آوريد، ولي كيفيت را نگفت، جايگاه پيامبر تبيين آيات است.
آيا جريانات بعدي از جمله كشتن شيعيانِ حضرت عليu به صِرف شيعهبودن و حتي كشتن فرزند حضرت فاطمهزهراi در صحراي كربلا، نشان نداد كه عدهاي در عين ادعای اسلاميت به هر قيمتي حاضر به پذيرفتن خط زلال اسلام در مسير اهل البيتh نبودند؟ و لذا اگر نام عليu در قرآن آمده بود براساس كينه با آن بزرگوار با اصل قرآن مقابله ميكردند و حريم قرآن را ميشكستند. و خداوند با عدم طرح نام عليu در قرآن، قرآن را از چنين تجاوزاتي حفظ كرد.
از طرفي پيامبر خداf با تأييد عليu در موارد مختلف، حجت را بر مردم تمام فرمودند. پيامبرf ميفرمايند: «اَنَا مَدينَةُ الْعِلْم وَ عَليٌ بابُها، فَمَن اَرادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبابَ»[1] من شهر علم ميباشم و علي دروازهي آن شهر است، پس كسي كه طالب علم است بايد از دروازهي آن وارد شود تا به علم برسد.
روايت فوق در متون علماء اهل سنت مورد پذيرش آنها است و قبول دارند كه چنين سخني از پيامبرf صادر شده به طوري كه احمد حنبل از هشت طريق آن را روايت كرده. اين روايات ميرساند كه همهي امت بايد به اميرالمؤمنينu رجوع كنند و وصول به علم پيامبرf از ناحيهي عليu ممكن است و ميرساند كه عليu اَعلَم جميع امت است و مسلم چنين كسي بايد بعد از پيامبرf ولايت جامعهي اسلامي را به عهده داشته باشد تا امت را در جميع امور به هدايت برساند.
با اندكي تفكر در قرآن و توجه به سخنان پيامبرf به راحتي روشن ميشودكه عاليترين مصداق بعد از رسولاللهf، براي ادامهي ولايتِ ديني بر مسلمانان، عليu است. مسلم با حذف عليu از حاکميت جامعهي اسلامي بعد از رحلت رسول خداf جامعه در مسيري بهتر قرار نگرفت و به گفتهي مورخان اهل سنت، آن چند سالي كه حضرت عليu برسركار آمدند مردم دوباره اسلام زمان پيامبرf را به ياد آوردند. به عنوان نمونه در تاريخ داريم که پس از جنگ جمل بعد از 25 سال كه صحابهي پيامبرf از عليu فاصله گرفتهاند بعضي از صحابه که همراه عليu بودند به امامت آن حضرت نماز ميخوانند. عمرانبنحصين از صحابهي پيامبرf ميگويد: «صَلّی عَلیٌّ عَلَيْنا بِالْبَصْرةِ فَقال: ذَكَّرَنا هذا الرّجل صَلاةً كُلُّنا نُصَلِّيها مَعَ رسولاللهf» با عليu در بصره نماز خوانديم، نماز او طوري بود كه يادمان آمد نمازي را كه با رسولخداf ميخوانديم.[2] چون در اين مدتي كه گذشته بود نماز هم به آن معني واقعياش از صحنهي زندگي مردم خارج و به فراموشي سپرده شده بود، به طوري كه شهابالدّينزهري از علماء اهل سنت و از تابعين ميگويد: «دخلتُ علي اَنَسِبنمالك بدمشق وَ هُوَ وَحْدَة يَبْكي»؛ در شهر دمشق به انس بن مالک [خدمتگذار رسول خدا] وارد شديم و او به تنهايي در حال گريه بود. پرسيدم چرا گريه ميكني؟ گفت: «لا اعرفُ شَيْئاً مِمّا كانَ علي عهدالنّبيf الاّالصّلاة وَ قد ضُيِّعَت» از آثار رسولخداf چيزي جز نماز نميديدم كه آن را هم از بين بردند.[3] و اعتراف دارد نمازي كه در آن روز خوانده ميشد سنخيتي با نماز پيامبرf نداشته. محمدبنادريسشافعي از وهببنكيسان نقل ميكند كه ميگويد: «كُلّ سُنَّةٍ مِنْ سُنَنِ رسولالله قَد خُيِّلت حَتَّي الصَّلاة»[4] در طول دوران خلفا، تمام سنتهاي پيغمبر دستخوش تغيير شد، حتي نماز.
آنچنان همه چيز تغيير كرد كه وقتي اميرالمؤمنينu در هنگام خلافت، امام حسنu را ميفرستند كه مردم را متذكر كند نماز تراويح را كه به جماعت ميخوانيد بدعت است و ريشه در كتاب و سنت ندارد، مردم فرياد ميكنند: «وا سُنّتا عمرا، وا سُنّتا عمرا» حضرت عليu امام حسنu را ميخوانند كه رها كن. ملاحظه فرماييد چگونه با وجود حضرت عليu، در حاليکه حجت الهي براي همه تمام بوده ولي جامعه حاضر نبود از آنچه در زمان خلفا به آن عادت کرده دست بردارد.
[1] - به الغدير، ج 6، ص 114 رجوع شود.
[2] - صحيح بخاري، ج1 ، ص200، حديث 784.
[3] - موطأ مالك، ج1، ص93.
[4] - الاُم، ج1، ص 208.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث از موجودی است که از حیطهی زمان و مکان بیرون است و اگر آن را جسم لطیف تصور کنیم در هر صورت مکانمندی و زمانبندیِ آن پا برجا است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظر بگیرید که با بودن نایب حضرت، چگونه سرنوشت این ملت بهکلّی با سرنوشت سایر ملل متفاوت است. حال اگر خودِ حضرت تشریف بیاورند، ببین چه میشود! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «چه نیازی به نبی» که بر روی سایت هست نسبتاً به صورت مفصل این موضوع را مورد بررسی قرار داده است. موفق باشید