باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است و اتفاقاً نقدهای خوبی نسبت به اصل جریان از طریقهای مختلف شده است. بنده هم آن صوت بیش از سه ساعتی را گوش دادم. فکر میکنم اگر کسی متوجه حقیقت انقلاب اسلامی و توحیدِ زمانه همانند حاج قاسمها نباشد، با آن نوع دینداری که امثال آقای ظریف دارند که به ظاهر هم نوعی از دینداری سنتی است و در آن مصاحبه هم دائماً از قیامتترسی خود میگویند و دروغ هم نمیگویند؛ نمیتواند از «خود» بگذرد و بالاخره با همه ظرافتهای دیپلماسی، یکجایی کینه خود را نهتنها به حاج قاسم بلکه به هر جریانی که محوریتِ آقایان را نمیپذیرند، نشان میدهد. زیرا ذوب حضور توحیدی انقلاب اسلامی نشدهاند. اگر دقت کنید حتی نگران است که قبلاً در نظرخواهیها 90 در صد به او گرایش داشتهاند و به حاج قاسم 70 درصد، و بعداً به گمان ایشان موضوع، عکس شده است. آیا واقعاً حاج قاسمها هم در معنای خود در این گردونهها هستند؟ حاج قاسمهایی که امامشان فرمود: «اگر به من بگویند خدمتگزار، بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است.» و این بلایی است که بسیاری گرفتار آن هستند و حاج قاسم آمد تا ما را از این أنانیتها عبور دهد تا جانمان منوّر به نسیم جانفزای انوار انقلاب اسلامی باشد. با گوشدادن آن صوت میتوان عبرت گرفت که چگونه باید در این انقلاب حاضر بود. قصه تواضعهای حاج قاسم، رازهای بزرگی را برای ما میگشاید. مطمئن باشید اگر حاج قاسم زنده بود و این صوت را میشنید با لبخندی کوتاه، بدون هیچگونه اشکال و جواب همچنان به کار خود ادامه میداد. راستی! چه کسی در این صحنهها ضرر میکند وقتی سفره انقلاب برای بودنی دیگر گشوده شده است؟!! حاج قاسم، ضروریترین «بودن» در این تاریخ است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» انسان را نسبت به خود جدّی میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در محدودیت وجودیِ فرشتگان است که چنین نزاعی را اقتضاء میکند. بنابراین معنا نمیدهد که خودشان متوجهی نقص خودشان شوند. نهایتاً چون عباد مکرماند فرمان خدا را که سجده بر آدم است، تبعیت میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی غیر از همان مطالبی که در جزوات و در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» در ذهن ندارم. سری به قسمت منابع کتاب مذکور بزنید بد نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید همینطور باشد که میفرمایید. جناب آقای استاد احسان عبادی نکات خوبی را در کانال «میران و هادیان» فرمودهاند به این آدرس: موفق باشید http://eitaa.com/joinchat/1042087954C4728538fc9
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آنچه اصل سخن جناب صدرا در حرکت جوهری است آن است که حرکت، ذاتیِ عالم ماده است و تغییرات ظاهری، حکایت از آن ذات دارد و لذا آنچه در مثال سیب مورد نظر است وقتی هم که تجزیه شود از مادهبودن و حرکتِ ذاتیِ مادی خارج نمیشود. ۲. جزوهای در رابطه با حرکت جوهری علاوه بر کتاب «از برهان تا عرفان» بر روی سایت هست، خوب است که به آن نظری بیندازید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همینطور است که میفرمایید. ۲. آن نوع سجده، ظهور عبودیت است که موجب گشودهشدن بهشت میگردد. ۳. به نظر بنده همان «مثلیّت» منظور است ولی چون در هر حال آن بدن، بدن انسان است میتوان گفت به یک معنا همین بدن خودمان است. ۴. به نظر میآید بیشتر با کار فرهنگی و مقاومتی که در جبههی فرهنگی در مقابل کفر در حال انجام است؛ آن جریان را به مرور به تحلیل میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این ربطی به خداوند ندارد. ذات سلوک اقتضای چنین قواعدی را دارد. مثل راهرفتن برای رسیدن است، ذاتِ رسیدن به هر مکانی در إزای رفتن است. اینطور نیست که خداوند قرار گذاشته باشد اول راه بروید و بعداً برسید، بلکه رسیدن، عین راهرفتن است. در سلوک هم بالاخره باید منازلی طی شود تا نتیجه حاصل گردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم با مطالعهی کتاب «اسماء حسنی، دریچههای رجوع به حق» که بر روی سایت هست، جواب سؤالاتتان را در این مورد میگیرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به بحث «ظرفیت انقلاب اسلامی و تعامل با دیگری» که در آخرین جلسهی شرح کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی» مطرح شد، رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم تحلیل آقای رحیمپور ازغدی در این مورد تحلیل خوبی است. http://t.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در نظر به وجود مقدس اولیاء معصوم«علیهمالسلام» متوجهی سیره و حرکات آنها میشویم که چگونه حاضر بودند از همهچیز خود برای حفظ اسلام هزینه کنند و نظر به سیرهی آنها، ما را طالب حرکت در آن مسیر میگرداند و در این راستا جهت درستطیکردنِ آن مسیر و رسیدن به اهداف خود اشک میریزیم مثل اشکی که ملت برای شهید حججی میریزند، از آن جهت که میخواهند راهی که او گشوده دید و رفت، برای آنها گشوده بماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطلب را از جهت دیگر نگاه کرده که خود را از بقیهی مؤمنین جدا دانسته و خوشحال بوده که آن ضرر به خودش نرسیده. لذا از آن جهت به خود خرده گرفته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ذهن، مرتبهای از مراتب نفس ناطقه است. پیشنهاد میشود جهت روشنشدن موضوع به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، رجوع شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را» حقیقتاً حرفی را به زبان آوردید که حکایت از گوشسپردن به ندایی است ماورای سخنهای روزمرّهی عادی. حرفی جز همان سخن شما را ندارم که در عین باقیماندن آثاری از شب دوران جاهلیت مدرن، حقیقتاً فجری صادق و بینالطلوعینی مطمئن در پیش است. پیشنهاد بنده آن است که مجموعهی این نوع نکاتی که برای سایت میفرستید به صورتی منظم، تنظیم و نگهداری بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم چه اندازه باید بر روی این روایتها ماند. ولی مسلّم صوفیگری به آن معنایی که آن روایت میگوید، بیشتر یک دکانِ جذب منافع است، نه یک سلوک. ولی فراموش نکنید ما با بشری روبهرو هستیم که میخواهد در جهان گشودهی ملکوت حاضر باشد و این با آموزههای عرفانی محقق میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش این موارد چیزی نیست که بتوان در یک سؤال و جواب سایت به آن ورود پیدا کرد. عرایضی در سخنرانیهایی که شده است، داشتهام. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به اینکه آن عزیزان واسطهی فیضاند، آن ذکر گفته میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روش اهل معنا آن است که با مردم به سر ببرد و رعایت حال مردم را بنماید و به اصطلاح، در ظاهر خوشرویی خود را حفظ کند هرچند در قلبشان غوغاهایی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها وقتی که انسانها مایل و آمادهی شنیدن حقیقت باشند باید با آنها در این موارد سخن گفت وگرنه موجب مراء خواهد شد که در آموزشهای دینی ما از آن نهی شده است. در هر صورت اگر زمینهی هدایت طرف مقابل نیست و گرفتار ذهنیات لغو خودش میباشد، در این موارد به ما فرمودهاند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» یعنی چون با سخنان لغو روبهرو شدید بزرگوارانه از آن بگذرید. ملاصدرا «رحمةالله عليه» در دومين نكته از نكات نشانه هاى الهام ملك و وسوسه شيطان مى فرمايد: «جدال و ستيز و نظرنمايى همه از وسوسه هاى شيطانى است و دقّت و آرامش و تدبّر، نشانه الهام ملك است، همچنانكه بى حوصلگى در درك معارف الهى ريشه در وسوسه هاى شيطانى دارد». خودتان تجربه كرده ايد كه روحيه شيطان، ستيز است و خودنمايى. او در مقابل خداوند كه فرمود به آدم سجده كن، گفت: «انَا خَيْرٌ مِنْه»؛ من بهتر از آدم هستم، چون من از آتشم! هر وقت ديديد دغدغه توجه به حق و اطاعت از حق نداريد، بلكه دغدغه استعلاء و بزرگ كردن خود را داريد تا با بزرگ كردن خود از سبك شدن خود جلوگيرى كنيد، بدانيد كه كارتان شيطانى است و حتماً سبك مى شويد، چون خداوند در مقابل اين كار به شيطان فرمود: «انَّكَ رَجيم»؛ تو از مقام قدس و كرامت بيرون شدى. در روايت از حضرت اباعبدلله عليه السلام داريم: «هر كس مجادله و ستيز را ترك كرد، در واقع ايمان خود را محكم كرده و همراهى دين خود را نيكو داشته و عقل خود را صيانت نموده».[1] چون با ترك جدال و ستيز، قلب آماده الهام ملك مى شود، در آن حال انسان اصلًا جدال و ستيز نمى كند. بعضى مواقع مى خواهيد موضوعى را ثابت كنيد كه حق است، و روشن كنيد رقيب شما بر باطل است، امّا چون روش تان شيطانى است و حالت جدال و ستيز به خود مى گيريد، نتيجه لازم را به دست نمى آوريد، هرچند منطق شما حق بود. در اخلاق اسلامى داريم كه ستيزه و مراء حرام است. امام صادق عليه السلام مى فرمايند: «الْمِراءُ داءٌ دَوِيٌّ وَ لَيْسَ فِيالْانْسانِ خَصْلَةٌ بِشَرٍّ مِنْهُ وَ هُوَ خُلْقُ ابْليسَ وَ نِسْبَتُهُ فَلايُماري في ايِّ حالٍ كانَ الّا مَنْ كانَ جاهِلًا بِنَفْسِهِ وَ بِغَيْرِهِ مَحْرُوماً مِنْ حَقايِقِ الدّين»؛[2] جدال و ستيز دردى است بسيار سخت و در انسان، هيچ خصلتى بدتر از آن نيست، و آن صفت ابليس است و منشأ اين صفت اوست، مجادله و ستيز نمى كند در هيچ حالى مگر كسى كه جاهل به نفس خود و جاهل به غير باشد، و از معارف و حقايق دين محروم باشد.» مراء و جدال ما را در معرض ستيزه هاى شيطانى قرار مى دهد و قلب ما را مشغول مى كند، آن وقت نور الهامات ملك در ما مى ميرد، براى همين بعد از مدّتى، عبادت شما تاريك مى شود و ديگر آن صفاى معنوى در روحتان نيست. ريشه ی اين تاريكى را بايد در جدالها و ستيزهايى پيدا كنيد كه شيطان شما را بر آنها واداشته است. نظرنمايى؛ نيز از وسوسه هاى شيطانى است يعنى بخواهيم فكر خود را به رخ بقيّه بكشيم كه اين يك نحوه «رياء» در كلام است و در قيامت به شخص مرائى يا رياكار در نزد ميزان گفته مى شود: ثواب عمل خود را از كسى بگير كه براى او آن عمل را انجام دادى. مسلّم دست او در آن حال خالى خواهد بود، و اين بلايى بود كه شيطان بر سر او آورد، چون مى خواست همچون شيطان به همه نشان دهد: «انَا خَيْرٌ مِنْه». يك وقت مى خواهيم حق نمايى كنيم، در آن صورت بدون مطرح كردن خود، فقط حق را مى نمايانيم و هر چه كمتر خود را مطرح كنيم، بهتر توانسته ايم حق را بنمايانيم. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم خودِ حق برايشان مهم بود و نه استعلاى بر بقيه. حق به خودى خود استعلاء دارد، ولى آن استعلاء و برترى كه ما براى خودمان اراده كنيم براى ما ستيز و شيطنت به همراه مى آورد، ولى اگر خود را زير پا بگذاريم و برتر بودن حق را اراده كنيم برترى حقيقى كه همان حق است در صحنه مى ماند. «كَلِمَةُاللهِ هِيَ العُلْياء»[3] يعنى كلمه و سنّت «الله» تنها و تنها برتر است و بايد انسانها برترى خدا را بخواهند، نه برترى خود را، اگر برترى خود را خواستند، در واقع از برترى حقيقى جدا شده و گرفتار پستى و خوارى شده اند. كسى كه اهل ستيز و جدال است، عملًا خوارى و پستى را طلب كرده است. اگر برترى حق را بخواهيد در مقام تواضع قرار مى گيريد، ولى اگر برترى خود را خواستيد همان برترى، شما را خراب مى كند. مثل اين است كه شما آب را مى خواهيد تا خانه مردم را خراب كنيد، شما عملًا خود آب را نمى خواهيد، بلكه خرابى خانه مردم را مى خواهيد، ولى اين خراب كردن را از طريق آب انجام مى دهيد، اين ديگر آب خواستن نيست، همچنانكه برترى خود را خواستن، برترى نيست، برترى ما به عبوديت ما است، خداى ما كه برترى اش در قلب ما براى ما پيدا شد و عظيم بودن او براى ما جلوه كرد، اين بايد براى ما شيرين باشد و نه برترى خودمان. اين از بحثهاى دقيق انسانشناسى است كه لازم است در جاى خودش دنبال شود. همینقدر بدانید که «مراء» ما را از گفتوگوهای ثمربخش محروم میکند. موفق باشید
[1] ( 2)-« مصباحالشريعه»، باب مراء، حديث دوم.
[2] ( 1)-« مصباحالشريعه»، باب مراء، حديث اوّل.
[3] ( 1)- سوره توبه، آيه 40.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ورزش، امر لازمی است و در این مورد خوب است به قسمت سوم کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که بر روی سایت هست رجوع فرمایید. ۲. در همین زمان که همسر و فرزند دارید، نیز در عین حفظ روحیهی عاطفهی زنانه خوب است کار ورزشی و شخصیت ورزشی را حفظ کنید. ۳. دانشجوها را باید در عین تذکر به ممحضنشدن به ورزش و استفاده از معارف الهی، از ورزش باز ندارید. ۴. ورزش قهرمانی را هرکس باید با روحیه و زندگی خودش حل کند، در حدّی که مواظب باشد به زندگیاش لطمهای نخورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم جزوهی «روش کار با تفسیر المیزان» که بر روی سایت هست و مقدمهی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بتواند راهکار مهمی را که متوجه شدهاید در مقابل شما قرار دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نیاز نیست سعی کنید بعد از آنکه مطالب را فهمیدید خودِ فهمتان باید به میان آید نه مطالبی که یاد گرفتهاید را بخواهید عیناً مطرح کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید آنجایی که قرآن میفرماید: «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما» در مقابل روحیهی یهودیگری و مسیحیگری حزبی است که به جای آنکه تسلیمبودن در مقابل خدا و توحید را محورِ فهم و عبادت خود قرار دهند، صِرفِ یهودیت و یا نصرانیت را حق میدانند. عرایضی در این رابطه در تبیین آیهی 162 سورهی نساء شده است. خوب است به آنجا رجوع فرمایید. موفق باشید