با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد طاهرزاده عزیز: روز شنبه هفته گذشته قبل از شروع نماز خدمتتون رسیدم در رابطه با متنی که منتسب به مولانا بود سوال پرسیدم و حضرتعالی به دلیل کمبود وقت و در دسترس نبودن کل متن مورد نظر، امر فرمودید که در قسمت پرسش و پاسخ سایت سوال را همراه با متن مورد نظر ارسال کنم. متن زیر منتسب به مولاناست و مکالمه وی با شیطان است، منتهی در آثار ایشان چیزی پیدا نکردم مبنی بر این موضوع ولی با اینحال این متن جای فکر کردن داره سوالم این هست که موضوعی که در این متن مطرح شده در ظاهر با آیات و روایات در تضاد هست به گونه ای که شیطان خطاب به حضرت حق می فرماید تو مرا اغوا کردی و یا در جایی دیگر در جواب سوال حضرت حق که می فرماید از چه رو سجده نکردی؟ بحث تکبر رو به میان میاره و می گوید من از آتشم و آدم از خاک و در جایی دیگر قرآن اشاره می کند که (کان من الکافرین) و یا در جایی دیگر خط و نشان می کشد که من سر راه بندگانت قرار می گیرم و آنها را گمراه می کنم به جز مخلصین. ولی با اینحال فکر می کنم که در باطن باید یه پیامی داشته باشه که خواهشمندم حضرتعالی شرح بفرمایید. و این نکته رو هم عرض کنم که قبلا کتاب هدف حیات زمینی آدم رو هم مطالعه کردم. التماس دعا. یا حق. مولانا گفت : روزي در سير، ابليس را ديدم و او را گفتم «از چه بر آدم سجده نکردي؟» گفت: «تو بندهي مولاي خويشي، من هم بندهي مولاي خويش اگر شمس تبريزي از دري در آن مجلس که در آن نشستهاي درآيد و انبياء جملگي از دري ديگر به آن مجلس وارد شوند تو روي به شمس ميکني يا ايشان؟» گفتم: «ولله که جز در شمس بنگرم!» گفت: «مگر نه ايشان انبيا باشند؟» گفتم: «مرغ دلم گرفتار بند شمس است و مولاي من اوست». گفت: «اگر شمس امر کند که در ايشان نگري؟» گفتم: «آخر دل نميرود!» گفت: «بعيد از تو، آنچه خود ميداني، از من چرا پرسي؟!» گفتم: «تو ميدانستي که اگر سجده نياوري به عذاب مبتلا ميشوي و آنچه نبايد بر سرت ميآيد؟» گفت: «آري!» گفتم: «پس از چه، سجده نبردي!» گفت: «ميل او بر عذاب من بود و راه سلوکم اينچنين بود» مختار بودم که امر او را اطاعت کنم يا دل به ميل او بندم، پس ميل او را بر امر او بالاتر و مقدم دانستم ميل او آزمايش بنيآدم بود و قبول اين ماموريت، امتحان من!» گفتم: از چه رو کبر ورزيدي گفت: «آنکه با کدخدايي دوستي دارد، فخر فروشد گفتم: «به قيمت قهر و عذاب؟!» گفت: «مگر تو نگفتي عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد؟» آن عاشقي که قهر را لطف نميبيند، عاشقش نگويند که او در بند خويش است، نه در بند معشوق دهان بستم و در عشق نگريستم چه او را عاشقي پاکباخته ديدم گفت: «جز حضرت باري چه کس را قدرت در کائنات که بخواهد مرا مجازات کند؟» گفتم: «هيچکس!» گفت: «هر چه از دوست رسد خوب است، گر همه سنگ و گر همه چوب است!» طرفه حاليست که ابليس راست گويد! باز گفت: «ميل خداي اين است که نگذارم نامحرم در حريم دوست رود جز آنها که خدايت دوستار ايشان است و ايشان دوستار خداي در ديدار دو عاشق، جاي ابليس کجاست؟! من دفع مزاحم ميکنم در ديدارمولايم با عاشقانش». آخرالامر بر فراق من هم پاياني است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به هر حال به ما فرمودهاند:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه ماند در نبشتن شیر و شیر
قصه عجیبی است قصه اهل دل، که در ابلیس چه چیزهایی مییابند. حقیقتاً اگر همه حق را در جناب شمس تبریز دیدند و او را آینه همه آنچه باید باشد، یافتند؛ چگونه میتوانند دل به جای دیگری ببندند؟ به یاد صحبت شهید حاج قاسم باشید که به او گفتند اگر رهبری امر فرمودند که جهت ریاست جمهوری نامزد شوید، چه کار میکنید؟ و او گفت میروم آنقدر گریه میکنم تا حضرت آقا دلشان رحم بیاید و منصرف شوند. زیرا بالاخره دل، در جای دیگر سپرده بود. ۲. گویا در درون جان جناب مولوی این حرفها نهفته بود که راستی! اگر شیطان سجده کرده بود، مسیر اغوای بندگان و وسوسههای آنها که موجب امتحان اشخاص میشود، به کجا میکشید؟ اینجا است که قصه تکوین شیطان در منظر جناب مولوی به ظهور میآید و این حرفها در تکوین شیطان برای جناب مولوی به ظهور آمده است. ۳. آری! عرفا متوجه هستند که بالاخره شیطان، مظهر اسم جلال حضرت حق است.
به هر حال مولوی از این نحوه حضور خود گزارش داده تا به ما بگوید میتوان نظر به وجه تکوینیِ هر موجودی و هر مخلوقی داشت. موفق باشید
https://www.khabarfoori.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-59/2929135-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87 با سلام خدمت استاد عزیز: لطفا نظر خود را در مورد این سخن آقای عبدی بفرمایید (لینک فوق) التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: خودتان میدانید که این افراد خودشان گرفتار انواع سیاستبازیها هستند و به گفته جناب مولوی: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب؟». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظرداشتن نسبت به مسائل جهان اسلام، غیر از ولایتداشتن بر سایر کشورها است. رهبر معظم انقلاب هرگز نمیخواهند در امور ولاییِ آیت الله سیستانی ورود کنند و یا در نامهای که به میدان التحریرِ مصر مرقوم فرمودند میفرمایند ما نمیگوییم نظام سیاسی خود را مانند آنچه در ایران میباشد شکل دهید؛ حرف ما آن است که بر اساس اسلام، نظام استکباری را نباید پذیرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حبّ دنیا حجاب میشود کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» إنشاءالله کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث حساسی است. در اینکه به هر دلیلی حقوق اهلالبیت«علیهمالسلام» که حق الله و حق النّاس است توسط خلفا بهخصوص خلیفهی دوم زیر پا گذاشته شده، بحثی نیست و غفلت از آن ظلمها و نادیدهگرفتن جسارت های خلیفهی دوم، غفلت از حقوق اهلالبیت «علیهمالسلام» است که هرگز نباید از آن کوتاه آمد؛ موجب میشود نور ایمان از قلب انسان فرو کاسته شود. ولی همانطور که فرمودید نباید مواردی را در راستای تقابل با اهل سنت به میان آورد که مسئلهی امروز ما نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله به لطف خدا نتیجه خواهید گرفت. سری به کانال
https://eitaa.com/seir_taherzadeh بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند جهان دیگری را بعضاً در مقابل بندهاش مقدّر میکند که به ظاهر برایش سخت است، ولی از جهتی گشودهتر از جهانِ اهل دنیا است و خداوند چون مصلحت آن بنده را میخواهد چنان مقدّر میکند و به همین جهت بندههای آگاه و هوشیار او در همین رابطه در تقاضای خود به حضرت حق اظهار میدارند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيمَانا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِي وَ يَقِينا حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ يُصِيبَنِي إِلا مَا كَتَبْتَ لِي وَ رَضِّنِي مِنَ الْعَيْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ» خدايا ايمانى از تو ميخواهم كه دلم با آن همراه شود و باوری كه بدانم هرگز چيزى به من نمي رسد، مگر آنچه كه تو برايم ثبت كردى و مرا از زندگى به آنچه كه نصيبم فرمودى خشنود بدار، اى مهربانترين مهربانان. (فراز آخر دعای ابوحمزه ثمالی). موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نظر به صفای روحِ چنین افرادی دارد که حق و باطل را با نور فطرت خود میشناسند. موفق باشید
سلام علیکم: فرموده بودید در پاسخ به یکی از پرسش های قبلی ام که یادداشت انقلاب اسلامی طلوع جهانی بین دو جهان را بخوانم و اگر نکته و ابهامی هست مطرح کنم. بعنوان ارادتمند و مطالعه کننده آن یادداشت نکات و سوالی بود که خدمتتان عرض می کنم: این جمله دکتر داوری به نظرم قابل نقد و تامل و بررسی است که تا زمانی که راه و منزل دیگری در افق آینده ظاهر نشود نمی توان از راه توسعه روگرداند یعنی وقتی چشم اندازی نباشد و مردمان به راه تجدد و نظام مصرف آن بستگی پیدا کرده باشند، انصاف نیست که خرد پشتوانه سیاست و اقتصاد جدید و علم بزرگ تکنولوژیک با بی باکی تحقیر شود. خب روی هر دو محور واقعا می شود بحثهای مفصل کرد ولی به نظرم چند مسئله است. آنجا که دکتر داوری می نویسند تا رویکردی غیر از توسعه غربی نیامده نباید چشم روی آن بست و فی الحال باید معطوف به آن طرح ریخت، با ایشان همسو و هم جهت نیستم. شاید این حرف در گام اول انقلاب و آنگاه که همچنان ما می خواستیم تمدن نوین اسلامی را در قالب مباحث نظری طرح کنیم و الگویی جدید و آنچنان گفتمان سازی نشده، بسیار صحیح و متقن بود ولی الان در گام دوم و شرایط کنونی من به تلقی شخصی خودم ما توانسته ایم در خودآگاهی و ایجاد افقی در شان تمدن جهانی توحیدی هر چند نه آنچنان گسترده نشان دهیم و یک شاهد مثالش واکنش بین المللی و همنوایی جهانی در شهادت حاج قاسم سلیمانی و هم رزمانش بود. در تمدن سازی حکمت عملی مقدم به حکمت نظری است و بایستی متناسب حکمت عمل حکمت نظر را در شئون مختلف به صحنه آورد و به نظرم اینکه اکنون مدارا با توسعه و تکنیک مدرن را پیشه می گریم حتی به شیوه اکل میته صحیح نیست. الحمدلله با وجود موانع و کاستی هایی که بود و همچنان تا حدوی هست امروز ما در عرصه های ویژه علوم انسانی با پیگیری حضرت آقا در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و سند چشم انداز اقتصاد مقاومتی توانسته ایم در مرحله تولید حکمت عملی و نظریه وارد شویم و اکنون راه آن است بصورت فرآیندی از ذیل توسعه و عقل متاثر توسعه گرایی بیرون شده و به جامعه توحیدی تمدن ساز بتدریج بیاندیشیم. خود امام وقتی انقلاب کردند نفرمودند که من همان اول قصد اتصال انقلاب با مدیریت ولی فقیه به حکومت حقه امام عصر (عج) را دارند، بلکه طی فرآیندی ابتدا فرمودند شاه باید برود سپس بحث رفراندوم و بعدا انتخابات خبرگان قانون و تصویب آن و سپس چینش ساختارها ذیل مدیریت کلان ولی فقیه. یعنی امام به دموکراسی و توسعه سیاسی غربی اصالت نداد و با آن مدارا نکرد و آن را اکل میته بکار نبرد بلکه بتدریج با حکمت برخاسته از متن ایمان اسلامی سعی کرد اولا فضا را به سوی تفکر در عالم دینی ببرد و اصالت عقل مدرن و غیر قدسی را کنار بزند سپس با آرامی و حادثه ساز و اتفاق محور کار نهاد سازی و تکمیل انقلاب را جلو بردند. هر چند من هم باور دارم دکتر داوری واقعا دغدغه خروج از ذیل مدرنیته بسوی تمدن برتر اسلامی را دارند و البته صبر و تانی را راهکار آن می دانند و قطعا من همنوا با ایشان هستم که ما به هر جهت با عقل مدرن و تکنیک معطوف به توسعه روبرو هستیم و حوالت تاریخی داریم و نمی شود از آن هم فرار کرد و انزوا و انفعال یا سلفی گری را برگزید، ولی با وجود حوالت تاریخی ما امکان تاریخ سازی و تغییر مناسبات را داریم و رویکرد ما نبایستی گزینش تکنیک و طرح های توسعه از دریچه و نگاه خود باشد و گزینشی یا شاید تلفیق بدین صورت کار کنیم، به نظرم همانطور که عرض شد ابتدا مسئله مستحدثه تمدن اسلامی و انقلاب را بشناسیم و عالم انسان دینی را مبنا بگذاریم سپس به نقد مدرنیته و عدم اصالت به جوهره و توسعه برخاسته از آن بپردازیم، وقتی اذهان و افکار بدون اصالت دادن به انسان ابزارساز مدرن و تمام ابعاد و روح مدرن، محوریت را عالم انسان دینی قرار داد به نظرم همانطور که فرموید چون انقلاب از جنس وجود است و تشکیک و مراتب دارد، در طول فرآیندی تدریجا اسباب و مکانیزم را حقیقتا متناسب با عقل و ادب و قلب قدسی می کند. ولی فی الحال توجه به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و اقتصاد مقاومتی واقعا افق متعالی و اثر گذار و بزنگاهی برای ماست که رهبر عزیز هم به آن تاکید دارند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز در افقی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است، چیزی جز پایگذاردن در توسعه را مییابم و معتقدم هرآنچه بر حضور تاریخیِ خود تأکید کنیم و با رفعِ موانع جلو برویم، نتیجه میگیریم و هراندازه به توسعه نزدیک شویم، فرصتها را از دست میدهیم. با اینهمه حرف دکتر داوری آن است که این راه، نزدیک نیست و با آرزوهای مذهبیهای احساساتی محقق نمیشود. و در جواب «دبیرخانه_هماندیشی_علم_دینی » میفرماید آنچه را که شما نزدیک میبینید، من دور میبینم. اگر عنایت داشته باشید در نوشتهی «انقلاب اسلامی، جهانی بین دو جهان» در جایی عرض میشود از اینجا به بعد بنده با جناب آقای دکتر داوری همراهی نمیکنم. با اینهمه باید در مورد انقلاب اسلامی به جهانی که بین دو جهان است، فکر کرد. در ضمن آقای دکتر داوری در جواب دو پرسشی که دبیرخانه_هماندیشی_علم_دینی اخیراً از ایشان کردهاند جوابی دادهاند که ما را در اندیشیدن به تاریخی که در آن هستیم، کمک میکند. جوابهای ایشان را اگر پیامرسانی در ایتا دارید بفرمایید تا برایتان ارسال کنم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید رعایت دستورات پزشکی با حضور در مساجد که عموماً با ازدحام همراه نیست، قابل جمع باشد. نباید از نقش روحِ ایمانی که در جمع مؤمنین بیشتر به ظهور میآید غفلت کرد. «إنّ اللّه مع الجماعه». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فضای همهی عرایض بنده در بستر استقرار در عالّمِ دینی به ظهور میآید و إنشاءاللّه مفید میافتد. ۲. فکر میکنم علاوه بر کتاب مرحوم معارف، در مورد «حکمت اُنسی» با بحثهای «جهان گمشده» بر روی کانال اشارت، بتوانید رابطه برقرار کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: واژهی «روح» عربی و واژهی «روان» فارسی است. در رابطه با معرفت روح یا نفس و یا روان، کتاب «ده نکته در معرفت نفس» بر روی سایت هست، ولی فکر نمیکنم ربطی به موضوع پایاننامهی شما داشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه؛ کسی را نمیشناسم. مگر من و شما بیکاریم که وارد چنین پروسههایی بشویم؟!! آیا کار فوقالعاده، بیشتر از آنکه از طریق دیانت، خداوند انسانهایی تربیت میکند که به جای دنبال چنین کارهایی بودن به دنبال حقیقت هستند. این امور چه نسبتی با حقیقت دارد؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جزوات «فلسفهی غرب» در قسمت جورج بارکلی شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وحدت وجود، یک موضوعِ نظری است. چه اشکال دارد که کسی بدون توجه به این مباحث، غرقِ توجه به حق شود. «عاقل به کنار جوی پیِ پل میگشت / دیوانهی پا برهنه از جوی گذشت». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم این بحث، عرضِ عریضی دارد. شاید اگر کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» مطالعه گردد به چشماندازی جهت تفکر در این موضوع بتوان ورود کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه عرفان نظری عرایضی شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألهین در این مورد نکات ارزندهای را مطرح میکنند مبنی بر اینکه صورت خارجی «مُعِد» خواهد بود تا نفس ناطقه، صورتی مطابق آن در ذهن ابداع کند و بدین لحاظ میتوان به نحوی به آنچه از خارج در ذهن داریم، اعتماد کرد و این غیر از بدیهییافتنِ ادراک خارجی است که در جواب سؤال شمارهی ۲۴۱۴۱ عرض شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حکما و فیلسوفان مکرر متذکر این امر شدهاند. به نظرم در کتاب «الاشارات و التنبیهات» شیخ الرئیس ابوعلی سینا بتوانید مطلب را دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بالاخره سعی کنید با رعایت حرام و حلال الهی خود را در احوالات معنوی حفظ نمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: طبق بحث «حرکت جوهری» که همواره هر موجودی با تبدل قوههایش به فعل، تحقق مییابد، نطفه به همان اندازه که به عنوان نقطهی اولیهی انسان موجود است بدن مناسب تصوری که بالقوه در خود دارد را، شروع میکند. و هر اندازه از عالم بالا فیض به او برسد، مطابق آن بدن خود را شکل میدهد و همچنان جلو میرود تا آن نفسی بشود که جنبهی انسانی داشته باشد و بدین معنا نفس، جسمانیة الحدوث است 2- یادم نمیآید که جناب ملاصدرا به صورت مستقل چنین بحثی را داشته باشند ولی در جلد 8 و 9 اسفار، اشارات و نکاتی دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میاید همینطور باشد بهخصوص در رؤیای رحمانی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نحوی قابل پذیرش است از آن جهت که بوی خوش، جهتِ روحها را بهشتی میکند. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: در کتاب خویشتن پنهان و همچنین ۱۰ نکته از معرفت نفس فرمودید رابطه مخلوقات با خداوند رابطه تجلی میباشد یعنی مخلوقات ظهور و تجلی خداوند هستند و این باشد استمرار داشته باشد پس چرا خداوند بیشترین جای قرآن گفته خلق مثلا «خلق السماوات والارض» چرا نمیگوید یخلق که استمرار داشته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: «خَلَقَ» به معنای «اَلَّفَ» یعنی جمعآوری است مثل آنکه خداوند بدن ما را از همین عالم ماده به این صورت شکل میدهد. ولی در موضوع «وجود» و وجوددادن، بحثِ تجلی در میان است که با دنبالکردن «برهان صدیقین» این موضوع به خوبی روشن میشود. موفق باشید