بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22198
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: حدیثی از مولا علی (ع) شنیده ام که می خواستم منبع آن را برایم ذکر کنید متن حدیث مشابه این متن می باشد: «اگر من علی هم در اداره ی حکومت از من پیروی نکنند در اداره ی آن دچار مشکل می شوم.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت در خطبه‌ی 27 نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «وَ لَكِنْ لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاع‏» امّا دريغ، آن كس كه فرمانش را اجرا نكنند، رأيى نخواهد داشت. و این به همان معنایی است که می‌فرمایید. آری! اگر از علی «علیه‌السلام» هم پیروی نشود، در اداره‌ی حکومت به مشکل خواهد افتاد.  موفق باشید

21526

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: عالم برزخ و قیامت عالمی است که بنفسه وجود دارد و انسان به آن وارد می شود و وجودش آنجا ظهور می کند؟ یا خود برزخ و قیامت ظهور وجود ماست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برزخ و قیامت عالمی است که ما با ابعاد برزخی و قیامتی در آن عالم وارد می‌شویم. موفق باشید

21459

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: سوالی خدمتتون داشتم. 1. همان طور که شما هم سفارش کردید بنده علاقه مند به دنبال کردن و خواندن کتاب «معرف نفس و حشر» هستم ، اما بعضی که خود اهل فلسفه هستند با چنین مضمونی به ما سفارش می کنند که هنوز زود است چرا که این بحث ، بحث بسیار سنگین و دقیقی است و شما باید ابتدا یک مقداری فلسفه بخوانی و بعد این بحث را دنبال کنی ، حال نظر شما چیست ، این بحث الان برای ما سودمند است یا باید بعدا کار شود. (ما برخی از کتب شما را مانند معاد و ... را تقریبا به پایان رساندیم.) ۲. لطفا بفرمائید اگر بخواهیم این بحث را به خوبی کار کنیم آیا لازم است صوت سخنان شما را علاوه بر کتاب گوش دهیم یا صرف خواندن کتاب کافی است؟ التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید لااقل «بدایة‌الحکمه» را قبل از ورود به کتاب «معرفتِ نفس و حشر» مطالعه کنید، بهتر است. ولی اگر تا بحث معاد در سیر مطالعاتیِ سایت جلو آمده‌اید، إن‌شاءاللّه کتاب جواب می‌دهد. استفاده از صوت‌ها در عین کیفیتِ پایین آن‌ها کمک می‌کند. موفق باشید

19993
متن پرسش
سلام استاد: اگر جوانی به مرتبه‌ای از ظلمت! برسه که فرق بین معصیت و عدم معصیت رو حس نکنه، چه باید بکنه؟ خدا خیرتون بده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است در ابتدا چنین باشد که می‌فرمایید. ولی با رعایت دستورات شرع الهی آرام‌آرام فطرت انسان بیدار می‌شود و می‌یابد که اطاعت خداوند غذای جان اوست. موفق باشید

15866

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: در مورد خواب و رویا صادقه چند سوال داشتم. خواهشمندم به همه سوالات پاسخ دهید. ۱. زیاد خواب دیدن در شب خوب است؟ نشانه چیست و راهکار آن چیست؟ ۲. در خواب می توان با ارواح اولیا و علما و بزرگان رابطه برقرار کرد و از اراوح آنها تغذیه کرد؟ چگونه ۳. از کجا باید فهمید خواب صحت و تعبیر دارد؟ ‌ ۴. کشفیات یا شهود در خواب را چگونه باید تشخیص داد که واقعا کشف هستند؟ ۵. اصلا چرا خواب می‌بینیم. فلسفه خواب چیست؟ لطفا کمی توضیح دهید. می خواهم از زبان شما استاد بزرگوار بشنوم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای جوابگویی به این سؤالات اساسی‌تان حداقل نیاز است که دو کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» را همراه با شرح صوتی آن دو کتاب دنبال کنید. إن‌شاءاللّه نتایج خوبی برایتان خواهد داشت. موفق باشید

1519

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد. آیا ادم میتونه از فرشته ها درخواست کمک کنه مثلا از حضرت عزرائیل یا میکائیل؟حضرت میکائیل مظهر کدام اسماء الهی است؟ از کجا میتونم مطالعه کنم هر ملک مقرب مظهر کدام اسم است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: ما همین‌که از خداوند تقاضای مدد ‌کنیم حضرت حق مدد خود را از طریق مظاهر خاص آن مدد به ما می‌رسانند فرشته‌گان مظاهر اسماء و انوار و الطاف الهی‌اند. موفق باشید
28943
متن پرسش
سلام و عرض ادب: عزاداریها و طاعات قبول استاد عزیز بنده به لطف خدا انسان فکور و اهل تأملی هستم، از لحاظ تحصیلی هم دانشگاه و حوزه رشته فلسفه غرب و اسلامی خواندم و فعالیت دارم، بعداز تحصیل دانشگاه به لطف خدا بیش از یک دهه است که با آثار شما هم کتب و هم صوتها آشنا شده و بهره بردم حتی نسبت به فرمایشات اخیر شما در مورد درک جهان دیگری و گشودگی نسبت به فکر و فهم دیگران هم بیگانه نیستم و در خودم حس حضور و درک این فرمایش را دارم ولی اخیرا با دوستان مذهبی و دغدغه مندی آشنا شدم که آنها هم کمابیش مأنوس با آثار شما هستند و همدیگر را به تفکر و اندیشه ورزی دعوت می‌کنند چند جلسه شرکت کردم و در موضوعات مختلف از زوایای مختلف صحبت شده و استفاده هم کردم ولی وقتی از جلسه خارج میشم یا چند روز بعد که بهش فکر می‌کنم لزوم آن را درک نمی‌کنم تازه احساس می‌کنم جز یک سری درگیری ذهنی یا مقداری فکر و تحلیل چیز دیگری به بنده اضافه نشده و دریچه جدیدی به رویم باز نشده درحالیکه مثلا شرح حدیث عقل و جهل را یا فرمایشات استاد میرباقری در محرم امسال را که گوش می‌کنم حقیقتا بهره می‌برم. حظ می‌برم و احساس اتصال به خدا اغلب می‌کنم و این وقت و انرژی که می‌گذارم بعد پشیمان نمی‌شوم. چه کنم آیا بحث با اون دوستان را ادامه ندم یا محدودش کنم نمی دانم حد تفکر تا کجاست؟ بر سر چه موضوعی و تا چه میزان باید فکر و تحلیل کرد؟ رغبت ندارم خیلی به این گونه جلسات تفکر گفتگو محوری که تجربه کردم آیا خودم را تغییر دهم یا به احساسم احترام بگذارم؟ ببخشید طولانی شد امیدوارم منظورم را رسانده باشم. خیلی ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از رفقا در رابطه با دغدغه‌های جنابعالی، دغدغه‌های خود را طیّ نامه‌ای با بنده در میان گذاشتند. فکر می‌کنم مطالب ایشان و جواب بنده بتواند در راستای تفکری که بناست در آینده‌ی تاریخ خود دنبال کنیم؛ مفید افتد. ذیلاً آن نامه را تقدیم می‌کنم. موفق باشید

سلام علیکم: اعظم الله اجورنا و اجورکم

یادداشت متضمن یکی دوتا سوال در باب جلسات یکشنبه خدمت‌تان می‌فرستم ان‌شاءلله که مفید باشد برای جلسات. همزبانی با هگل در زمانه ناهمزمانی

ایده اولیه جلسه با جزوه "جهانی میان دو جهان" متولد شد. یادداشتی که ناظر به مقاله "ایران مسایل و مشکلاتش" به نگارش در آمده بود. وقتی آن جزوه را مطالعه می‌کنیم متوجه می‌شویم که نگارنده گویی حرفی تازه دارد در نسبت با یادداشت دکتر داوری. چگونه باید از برزخ توسعه نیافتگی نجات بیابیم؟ از کجا باید شروع کرد؟ داوری معتقد است اگر اهل رسوخ در توحید نیستید لااقل از توسعه و خرد متناسب با آن انصراف ندهید تا لااقل اندکی از مشکلات‌تان بکاهید. رسوخ در «توحید» اما استاد طاهرزاده را به فکر واداشته و او را مجددا متذکر تراث غنی و قوی حکمی و عرفانی‌مان نموده است. البته شاید واژه "مجددا" چندان گویا و صحیح نتواند ماجرای طاهرزاده را بنمایاند. لااقلش این است که این "مجددا" به معنای تکرار نیست. اینبار "طاهرزاده‌ای" غیر از طاهرازده‌ی "مدرنیته و توهّم" به ماجرای فکر غربی رجوع نموده است. اما او همچنان همان طاهرزاده است. به نظر می‌رسد او این‌بار در صدد است تاریخ تفکر غربی را به گونه‌ای دیگر روایت و قرائت نماید. روایتی که طبیعتا و شاید هم تعجبا مذمت و ان قلت عده‌ای را برانگیزاند. شاید بتوان از این تعبیر زیبا و شاعرانه خود استاد کمک گرفت: طاهرزاده به پشتوانه تراث حکمی و البته انقلاب اسلامی خود را همچون اقیانوسی می‌بیند که توانایی مواجهه با هر رودخانه‌ی گل آلودی را دارد. طبعاً چنین موقفی که استاد فی الحال برگزیده است مواضع انتقادی و بعضا اتهاماتی همچون التقاط و ... را هم در پی دارد.اما به نظر می‌رسد باید به طاهرزاده اکنون دل داد و با او همراهی و همدلی نمود. چه اینکه وقتی او معتقد است ما اقیانوس شده‌ایم چه جای التقاط و ..

دو نکته و ابهامی که ذهن مرا درگیر کرده است خدمت استاد عرضه داشته و امیدوارم که به روند جلسات کمک کنند انشاللّه.

۱ - اینکه از دغدغه اجتماعی هگل، ما به سمت مباحث عرفانی و وحدت وجودی سوق داده شدیم و جهش معلوم نیست. استاد به درستی اشاره کردند که دغدغه داوری به تبع هگل اجتماع است و حس احساس مسئولیت اجتماعی که متاسفانه در میان ملت ما مغفول است. یکی دو جلسه ای هم به هگل پرداختیم اما ناگهان از دو جلسه پیش یعنی جلسات نهم و دهم گویی استاد در حال تنقیح مبانی خود برای این نحوه رجوع به تفکر غربی است. اینکه ما در حال و وضع اقیانوسی باشیم و بتوانیم با هگل و کانت و هیدگر و ... همدلی کنیم هر چند جای خطرناکی است، اما نشان از آن دارد که استاد در رابطه‌ی موضوع نحوه‌ی مواجهه‌ی ما با تفکر غربی حرف تازه‌ای دارند. طبیعتا این حرف را باید با صبر و همدلی شنید، اما دغدغه‌ی من همچنان بحث اجتماع است. اگر بپذیریم که جهان جدید چیزی به نام فرد و حیطه فردی باقی نگذاشته و هر چه هست در اجتماع رقم می‌خورد بایستی دوباره به اجتماع بازگشته و خودِ نحوه حضور اجتماعی در دوران مدرن را مورد دقت قرار دهیم.

۲- یکی از دغدغه‌های جدّی دکتر داوری شناختن جهان جدید و خلط نکردن آن با اقتضائات دوران قدیم است. ایشان در جای جای مباحث به مخاطب خود متذکر می‌شود که اساسا با فکر و عقل جهان قدیم نمی‌توان مسائل جهان جدید را حل کرد. از باب نمونه به موارد زیر توجه بفرمائید:

" مسلماً چیزی از اکنون و گذشته در تاریخ آینده باقی خواهد ماند اما آینده اگر آینده است تکرار گذشته نیست و تعلق به گذشته ساخته نمی شود اگر ما نیازمند رجوع به گذشته ایم از آنروز که اقتضای آینده همین رجوع است چنان که توجه به تاریخ نیز مقتضی رویکرد به آینده و نشانه این رویکرد است و غفلت از آن با بی اعتنایی به آینده ملازمت دارد ما باید بهتر از پیش کلمات اولیای دین و آثار بزرگانی چون شیخ مفید و فارابی و فردوسی و ابن سینا و غزالی و سهروردی و سعدی و مولانا و حافظ و ملاصدرا و دیگر بزرگان گذشته را بخوانیم اما بدانیم آنها به مسائل اکنون ما نیندیشیده اند و راه حلی برای آنها پیشنهاد نکرده اند ما از آنها یاد نمی گیریم که چه پاسخی به پرسش های امروز بدهیم بلکه می‌توانیم از آنها رسم و راه تفکر بیاموزیم و یاد بگیریم که چگونه مسائل را بیابیم و طرح و حل کنیم. خرد و توسعه ص ۲۰۱»

در جای دیگر داوری این‌گونه می‌نویسد:

" وضعیت توسعه یافتگی در واقع یک جهان نیست بلکه تقلیدی از جهان توسعه یافته است، این جهان بیشتر قوام‌اش بر تقلید و نیازمندی به کالاها و اشیاء مصرفی و مصرف است و تقلید و مصرف نیاز به عقل ندارد. البته عقل و نظام و عقلی هم با آن محقق نمی‌شود، این وضع تاریخی را با عقلی که از نیاکان به ارث برده‌ایم نمی‌توانیم بشناسیم زیرا این عقل شناسنده مفاهیم و معانی کلی است و به درک جهان جدید که آدمی در آن دائر مدار امور است کاری ندارد این که عقل‌ها گوناگون‌اند، شهرِ جهانی عقل خاص دارد نظری است که به آسانی فهمید و پذیرفته نمی شود حتی بسیاری از اهل فلسفه آن را سخن بیهوده می دانند و به نظرشان عقل یکی است و آن قوه‌ی ادراک است که همه‌ی آدمیان از آن بهره دارند(خرد سیاسی ص ۲۱۰) همچنین می‌نویسد:

"تاریخ تجدد از همه تاریخ های دیگر ممتاز است و فرهنگی دارد که فرهنگ سراسر روی زمین و همه مردم آن شده است اما همه مردمان و ساکنان مناطق روی زمین بهره یکسان از این فرهنگ ندارند و آنها که بهره کمتر دارند با صفات معنی‌دار عقب مانده و توسعه نیافته وصف می‌شوند. عقب افتادگی و توسعه نیافتگی در قیاس با وضع کنونی اروپای غربی و آمریکای شمالی و ژاپن است. گویی غایت تاریخ وضع اروپای غربی و آمریکای شمالی و ژاپن است و همه باید وقتی می‌گوییم به راهی بروند که به منزل و مقام کنونی آمریکا می‌رسد. این که با سیاست آمریکا موافق یا مخالف باشیم در این باب اهمیت ندارد، زیرا همه طالب توسعه علمی تکنیکی مشابه با وضع آمریکا هستند، مگر نمی‌بینید حتی ما که بستگان جمهوری اسلامی هستیم بیش از آن که به اخلاق و معرفت دلبسته باشیم و پیشرفت در علم و تکنولوژی علاقه داریم و نشانه های کمال را در آن می جویم وجه آن هم این است که جهان یک جهان است و آن جهان تکنیک و تکنولوژی است در تاریخ این جهان بعضی کشورها پیشرواند .....وقتی میگوییم ملاصدرا و ابن سینا همزمان اند مراد این است آنها به یک دوران تاریخی و به اصول و مبادی خاص آن دوران بستگی دارند وقتی دکارت و ملاصدرا را همزمان نمی‌دانیم و زمان و دوران‌شان را متفاوت یافتیم، دکارت در آغاز جهان تجدد قرار دارد و فیلسوف بنیانگذار دوران خویش است، اما ملاصدرا فیلسوف عالم اسلام و به اعتباری ختم فیلسوفان دوره‌ی اسلامی است. پس کارت و ملاصدرا زبان و زمان مشترک ندارند و دیدیم که حتی از وجود همدیگر با خبر نشدند آن‌ها ناهمزمان بودند و ناهمزمانی‌شان به بیگانگی میان دو زمان باز می‌گردد اکنون نمی‌دانیم آیا در کنار زمان تجدد که دوران تکنیک و زمان پیشرفت است، زمان و دوران دیگری وجود دارد و جایی هست که در آن از اصولی جز اصول تاریخ و تجدد غربی پیروی شود؟ مسلماً آداب و رسوم و آیین‌ها و ادیان در مناطق گوناگون جهان پیروان پایدار در اعتقاد خود دارند، اما دوران‌های تاریخی را با آداب و رسوم ظاهر تعیین پیدا نمی‌کنند بلکه تعیین شان به اندیشه و نگاهی است که در آن‌ها به جهان و به غایات زندگی می‌شود اکنون مردم جهان از دیندار و غیر دیندار، سفید و زرد و سیاه، خواهان توسعه و پیشرفتِ علم و رفاه و برخورداری از امکان‌های توسعه تکنولوژیک هستند آن‌ها مدرسه و دانشگاه و می‌خواهند تا به جهان تکنولوژیک راه پیدا کنند دین منافاتی با توسعه ندارد و حتی گاهی چنان توصیه می‌شود غاایتی جز رسیدن به مقاصد جهان متجدد نداشته باشد(خرد سیاسی ص ۳۱۴)

داوری در موارد فوق و در جای جای مباحث خود ما را متذکر به تاریخی بودن انسان و عقل و فهم او می نماید. اینکه جهان خود را بشناسیم و امکانات و محدودیت ها را بدانیم و البته بدانیم که همه چیز تحت اراده و قدرت ما نیست.

با این مقدمه طولانی از استاد طاهرزاده باید پرسید آیا با رجوع به مبانی و معارف تراث عرفانی برای حل معضلات امروز ما موجه است؟ آیا وضعیت ناهمزمانی را فراموش کرده ایم که اینگونه به صراحت از عرفان سخن به میان می‌آوریم؟ و اساساً مگر غیر از این است که عرفان و قرآن هم تاریخی‌اند و باید مجرا و مجلایی برای ظهور خود بیابند؟

احتمالا اینجا گفته شود که استاد در مباحثی همچون "ندای بی صدا" و مطالب مربوط به شهادت حاج قاسم در پی تبیین و اشاره به همین مجری و مجلا هستند و قصد دارند مخاطب خود را متذکر و متوجه این ندا نمایند. ندایی که او را در برگرفته است. با فرض پذیرش این نکته اما همچنان باید تکلیف ناهمزمانی که در بالا مورد اشاره داوری بود را روشن نماییم. ما در کدام زمان هستیم؟ در زمان تجدد یا در زمان انقلاب یا هر دو یا هیچکدام؟ هر چه هستیم دلبسته و آرزومند تجدد و تکنولوژی هستیم. و در این تردیدی نیست. البته برای ما جمع دین و مدرنیته هم ممکن شده است.

اگر بپذیریم که در زمانه‌ی نیست انگاری امکان این وجود دارد که حتی انقلاب و حتی شهادت حاج قاسم هم نیست انگارانه تفسیر شود - و مگر رویکرد فردی و شخصی به این پدیده ها خود چیزی غیر از نیست انگاری است- آن وقت آیا نباید با احتیاط بیشتر به سراغ تراث حکمی و عرفانی خود برویم؟

البته این نکته مهم را هم نباید از نظر دور داشت که شاید طاهرزاده در صدد است تا ما را از دوگانه جهان جدید و قدیم برهاند. همان چیزی که او خود آن را در وجود امام و شهدا به نظاره نشسته حالا در صدد تبیینش برای ماست. باید منتظر ماند و صبور بود.

باسمه تعالی

سلام بر عزیزی که به‌راحتی تسلیم دغدغه‌های خود نمی‌شود تا خود را راحت کند و آنچه در پیش رو دارد را نادیده بگیرد. آنچه می‌توانم به عنوان گفتگویی با شما در میان بگذارم عبارت است از:

1- ما خواستیم در این تاریخ با انقلاب اسلامی وارد جهانی شویم که جهان سیطره‌ی فرهنگ غرب نباشد، ولی بالاخره ناخودآگاه خود را در حاشیه‌ی جهان مدرن یافتیم. فعلاً به دنبال مقصر نمی‌گردیم و بر این هم تأکید نمی‌کنم که ظرفیت آن را داشتیم که در جهانی حاضر شویم که جهان سیطره‌ی غرب نبود. ولی هرچه هست فعلاً این‌جا هستیم که از جهاتی - و نه در همه‌ی جهات- در حاشیه‌ی جهان مدرن هستیم و نیازمند نوعی بازخوانی هستیم که فعلاً در این تاریخ که تاریخ ابتدای انقلاب و آن آمادگی نیست، چه باید باشیم و چه باید بکنیم که با خود نوعی احساس بودن داشته باشیم، بودنی که از خودمان باشیم و احساسِ «حق‌الیقینی» را کم و زیاد در خود احساس کنیم که در این زمانه گویا این تنها معنای بودنی است که می‌توانیم خود را بپذیریم.

2- آری! همان‌طور که انقلاب اسلامی همچون موجودی زنده مراحلی را به سوی بلوغ دارد، نسبت ما نیز با این ودیعه‌ی الهی مناسب حضور تاریخی‌اش در مراحل گوناگون به یک معنا متفاوت می‌شود- بدون انکار اصلِ وجود تاریخی‌اش- در این رابطه می‌توانم بفهمم چرا می‌فرمایید بنده در حال تنقیح مبانی خود در رابطه با نحوه‌ی رجوع به تفکر غربی هستم از آن جهت که وسعت توحیدی انقلاب اسلامی حالت اقیانوسی به خود گرفته که به یک معنا می‌فهمیم چگونه می‌توان دغدغه‌های کانت و هگل و هایدگر را در مواجهه با تاریخ مدرن درک کرد، بدون آن‌که از بستر تاریخی خود غافل گشت و از خودِ اسلامی- ایرانیِ خود در جای دیگر حاضر شد. ولی از این هم نباید ترسید که برای حاضرشدن در جهانی که انقلاب اسلامی بنا دارد در آن حاضر شود تا عقیم نماند، نمی‌توان از شناگری در اقیانوس ترسید. آری! آن‌هایی که آمادگی چنین حضوری را ندارند نباید وارد شوند و به نظر می‌آید عرفان و حکمت اسلامی در کنار فهم قرآن به قرائت علامه‌ی طباطبایی «رحمة‌اللّه‌علیه»، شرط چنین حضوری است وگرنه این آتش نمرودی به گلستان تبدیل نمی‌شود تا فرهنگ انقلاب اسلامی را جهانی کند و تنها در محدوده‌ی حضور سیاسی در مقابل استکبار که آن هم امر مبارکی است، باز می‌ایستیم و معنای دعوت گورباچف را که حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» او را به ملاصدرا و ابن‌عربی دعوت کردند، در نطفه می‌ماند.

به جمله‌ی آقای دکتر داوری که متذکر آن شده‌اید باید فکر کرد که می‌فرمایند: «اگر بپذیریم که جهان جدید چیزی به نام فرد و حیطه فردی باقی نگذاشته و هر چه هست در اجتماع رقم می‌خورد، بایستی دوباره به اجتماع بازگشته و خودِ نحوه حضور اجتماعی در دوران مدرن را مورد دقت قرار دهیم.»

3- همه‌ی عرض بنده در دعوت رفقا به همراهی نسبت به مباحث اخیر، توجه‌دادن به عقلی است که جهان مدرن را ساخته و آن را تحت عنوان «خرد مدرن» با رفقا در میان گذاردم و بر این باورم آن عقل در فضای تاریخیِ ما می‌تواند از نظر فلسفی از آنِ ما شود، بدون آن‌که بخواهیم آن را در عقل حکمت متعالیه و یا عقل مطرح در عرفان جای دهیم  و از درک خاص آن که بسیار حساس است، خود را غافل کنیم.

در جلسات اخیر با تذکر به این نحوه تعقل، یادداشت‌های خود را عرضه کردم تا این «عقل» به ظهور آید، نه این‌که فکر کنیم با عقلی که جهانِ جدید را درک می‌کند با آن عقل بتوانیم در مواجهه با مشکلات از آن‌ مشکلات عبور کنیم مگر آن‌که در فضای تاریخیِ خود این مواجهه صورت گیرد. با نظر به مسائلی که ما در این شرایط با آن روبه‌رو هستیم که در بسیاری از موارد با مسائل امروزِ دنیای مدرن متفاوت است، ولی در هر حال مشکلات امروز ما در جهان مدرن مطرح است و متفکران جهان مدرن مثل کانت و هگل و هایدگر نسبت به آن‌ها فکر کرده‌اند و اقتضای رجوع مجدد به آن متفکران بنیاداندیش در حال حاضر برای ما پیش آمده تا به جای نگاه جزئی به غرب، به بنیانِ اندیشه‌ی آن‌ها در مواجهه با تاریخ مدرن فکر کنیم.

4- بنده معتقد هستم قرآن و حتی عرفان، اموری فراتاریخی می‌باشند و مبانی آن‌ها ملکوت است، با سعه‌ی ذاتی که عالَم ملکوت دارد و هرکس با نظر به ملکوت در هر زمانی، می‌تواند جایگاه مسائل خود را به خوبی بشناسد و در همین رابطه با فهم خردِ مدرن اگر به قرآن و عرفان رجوع شود می‌توانیم حقیقتاً در جهانی حاضر شویم که جهانِ توهّمات مدرنیته نیست، هرچند انسان، جهانی شده و از جهانی‌شدنِ انسان نمی‌توان فرار کرد و یا چشم‌پوشی نمود، همچنان‌که به هیچ‌وجه نمی‌توانیم از روایات و آیاتی که متذکر آخرالزمانیِ ما می‌باشند و نحوه‌ی خاصی از توحید را جهت آن حضور متذکر می‌شوند؛ غفلت نمود وگرنه یا غرب‌زده می‌شویم، یا همچون قدیسی خواهیم بود که به جنگل پناه برده و خدای خود را نیایش می‌کند و با او سرگرم است، غافل از آن‌که به تعبیر نیچه، آن خدا مرده است.[1] و یا به تعبیر آموزه‌های دینیِ ما، آن خدا به حکم «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» در شأن دیگری به ظهور آمده و ما از حضور او و نسبتی که باید با او پیدا کنیم و حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» متذکر آن بودند، غافل خواهیم شد.

5- اگر بپذیریم «خرد مدرن» مربوط به همین تاریخی است که ما در آن به‌سر می‌بریم و متفکرانی مثل کانت و هگل و هایدگر اندیشمندانه با آن مواجه شده‌اند، پس بحث ناهمزمانی با آن‌ها را از نظر تاریخی نمی‌توان در میان آورد، هرچند مسائل‌مان یکی نباشند، ولی معاصرت را با فهم مسائل خود و رجوع به دغدغه‌های آن‌ها می‌توان درک کرد و این غیر از فرهنگ غربی است که با نوعی توهّم همراه است و هایدگر در مقاله‌ی «پرسش از تکنولوژی» به‌خوبی متذکر آن است.

با حضور در جهانی که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده، نه از جهان قدیم منقطع می‌شویم و نه خرد مدرن را نادیده می‌گیریم و این بدون تراث حکمی و عرفانیِ ما که ملکوت را مقابل ما می‌گشاید ممکن نیست، در این حالت کم و زیاد به حضور تاریخیِ «حق الیقینیِ» خود راه می‌یابیم و عبور از نیهیلیسم را تجربه می‌کنیم. چیزی که شواهد موجود در انقلاب اسلامی حکایت از آن دارد که خداوند چنین اراده‌ای کرده و در این راستا شهدا سر از پا نشناختند. البته هنوز ابهاماتی در میان است که فکر می‌کنم با گفتگوهای بیشتر، کم و کم‌تر شود.

طاهرزاده

 


[1] - به کتاب «چنین گفت زردتشت» صفحه‌ی 21 رجوع شود.

24457

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام: در موضوع رابطه نفس و بدن که به ظهور و تجلی تعبیر می شود چرا سنخیت مطرح نیست؟ چه می شود که از سنخیت بین نفس و بدن چشم پوشی می شود و دیگر سنخیت مهم نیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علیک ببرهان الصدیقین و نظریه‌ی تشکیک وجود. موفق باشید

24137
متن پرسش
با عرض سلام: مدتی است سوالی به شدت ذهن من رو مشغول کرده. اینکه آیا دعا کردن مراتب دارد؟ یعنی مثلا اولیای خدا و عرفا برای برطرف شدن حوائج دنیوی خود دعا نمی کنند؟ در بسیاری از کتب برجسته دینی، دعاهایی داریم برای درمان بیماری ها، وسعت رزق، ادای قرض و ... آیا این شکل از دعا کردن مخصوص عوام الناس است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در آیه‌ی ۷۷ سوره‌ی فرقان می‌فرماید: «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ» بگو که اگر دعای شما نبود خدا به شما چه توجه و اعتنایی داشت؟ پس همه نیازمند خداوند هستند و همه دعا می‌کنند. آری! بعضی انسان‌ها به مرحله‌ای می‌رسند که متوجه می‌شوند خداوند به طور طبیعی نیازهای مادی‌شان را فراهم کرده و چون حبّ دنیا و حرص دنیایی ندارند، تقاضای دنیای بیشتر نمی‌کنند. ولی این غیر از دعاهایی است که جنابعالی نام بردید. حتی وسعت رزق را می‌توان به معنای ساده‌تربه‌دست‌آوردنِ رزق گرفت. در هر حال در روایت داریم که خداوند به حضرت موسی«علیه‌السلام» دستور داد که نمک طعام خود را نیز از من بخواه؛ به معنای آن‌که انسان نباید در اموراتش نسبت به خداوند حالت استقلالی داشته باشد. موفق باشید  

23086
متن پرسش
سلام علیکم: وقت بخیر. آیا علوم غربی که ریشه سکولار دارند چه علوم تجربی و چه علوم انسانی به واسطه ارتباط با اسم علیم الهی که حضرت جبرائیل اند پدید آمده اند یا فقط علوم الهی اند که از جبرائیل صادر می شوند و بقیه علوم از اسم مضل که شیطان است پدیدار می شود یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نتوان این‌طور سخن گفت. عمده جهت‌گیریِ غلط این علوم است که به جای کشف استعدادهای عالم، به سرکوب و تصرف بی‌رحمانه‌ی آن می‌پردازند. بحثی تحت عنوان «نظر به ماهیت تکنیک» در این رابطه شده است که بر روی سایت می‌باشد. موفق باشید

22692
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض تسلیت و قبولی عزاداری سیدالشهدا علیه السلام سوالی از محضر استاد عزیز داشتم. آقای دکتر محسن حیدری در کتاب «حزب علوی و اموی» بیان می دارند: «خلیفه اول برای رسیدن به خلافت علاوه بر بخشیدن صدقه و زکات آن سال (ر.ش به ابن ابی الحدید.شرح نهج البلاغه.ج۱،ص۱۳۰ و تاریخ طبری،ج۲،ص۲۰۲) برای جلب رضایت به ابوسفیان که بزرگ قریش بود و خلیفه اول برای رسیدن به خلافت نیاز به حمایت قریش در مقابل انصار داشت. زد و بندهای خطرناکی در پشت پرده دور از چشم اغیار بین ابوسفیان و خلیفه اول در مورد دخالت دادن امویان در دستگاه حکومت خلفا صورت گرفته است!» آیا می توان بدون هیچ مدرک تاریخی و روایی این چنین ادعایی کرد!؟ در حالی که از بزرگی ابوسفیان در آن زمان چیزی نمانده است و او در بزرگان اسلام جایی ندارد و از او به عنوان (طلقا) یاد می شود. پس نیازی به باج برای سکوت او نیست! و آیا معنی این حرف چنین نیست که خلیفه اول در به روی کارآمدن امویان با اختیار و عمدا ارتباط مستقیم و نقش داشته است!؟ نظر حضرتعالی را در این مورد بیان بفرمایید. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جریان اُموی به سرکردگی ابوسفیان چیزی نبوده که با اسلام‌آوردنِ آن‌چنان سطحی از بین برود و از آن‌جایی که خلفا در مقابل نظر عمومی که به علی «علیه‌السلام» داشتند پایگاهی در مردم برایشان نبود – به‌خصوص در همان ابتدا که رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» رحلت کرده بودند - مجبور بودند به نحوی از اُمویان کمک بگیرند. آری! خلفا ناخواسته راه را برای اُمویان تا آن‌جا گشودند که معاویه در شام به قدرتی رسید که حاکمیت علی «علیه‌السلام» را تحت‌الشعاع قرار داد و عملاً حاکم جهان اسلام شد. موفق باشید

22512

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: آیا تعبیر خوابهای موجود در سایتهای اینترنتی صحیح است؟ برای سوال در مورد خواب به چه کسی باید مراجعه کرد؟ سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً تعبیر خواب در نسبت‌های زیادی به موقعیت شخصی که خواب می‌بیند بستگی دارد. بنابراین کتاب‌های تعبیر خواب و تعبیر خواب‌های اینترنتی به خودی خود نمی‌تواند قابل اعتماد باشند. عرایضی در رابطه با خواب‌دیدن و جایگاهی که می‌تواند برای افراد داشته باشد، در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» شده است. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

21844
متن پرسش
سلام استاد: در رابطه با اجر عمل مومن یا کافر اینگونه است که قرار نیست همه اعمال را وزن کنند و به تک تک پاداش بدهند بلکه بنابر شدیدترین و بهترین عمل که شخصیت شخص را ساخته و شدیدترین برآیند شخصیت او شده پاداش می دهند و پاداش ظهور همان شخصیت نهایی اوست. این برداشت درسته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید همین‌طور باشد. زیرا اعمال انسان، شخصیت انسان را می‌سازد و شخصیت انسان که برآیند اعمال انسان است در قیامت ظهور پیدا می‌کند. موفق باشید

21462

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و خدا قوت: بنده دوره مربی نقاشی کودک را می گذرانم خواستم بپرسم که نقاشی صورت و حیوانات و درست کردن تابلو آنها مشکلی ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به فتوای مقام معظم رهبری اشکال ندارد. موفق باشید

20662

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد: اهل طریقت و صوفی ها در مکتب امام چه جایگاهی دارند؟ اگر آنها را رد کنیم مولانا و شمس و بایزید و خرقانی ها و غیره را هم باید رد کرد یا نه آنهارا صوفی نمی دانیم با این که آنها خود باراها به صوفی بودن خود معتقدند. البته سید علی قاضی هم اهل طریقت بوده اند یا نه؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: واژه‌ی صوفی قبلاً با واژه‌ی عرفان که در این زمان به‌کار می‌رود، مترادف بوده است. همه باید اهلِ طریقت به سوی حقیقتی باشیم که شریعت الهی متذکر آن شده است، حال به هر اسم و عنوانی که می‌خواهد باشد. البته امروزه متأسفانه عده‌ای خود را با این واژه‌ها معرفی می‌کنند در حالی‌که هیچ بهره‌ای از بصیرت عرفانیِ عرفا در خود ندارند و یک دکّان شده است. موفق باشید

20388

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: کتاب هدف حیات زمینی آدم بسیار پرمحتوا و اثر گذار و روشن گر است. ایکاش گروه تدوین کتب علوم انسانی برای دروس عمومی دانشگاها بخشهای از کتاب را بگنجاند. این کتاب بر پایه مبانی حکمت متعالیه (علامه و صدرا) نوشته شده است لطفا بطور خلاصه از منظر عرفان (ابن عربی) در باره بهشت آدم نظرتان را بفرمایید و منابعی را معرفی بفرمایید اجر شما با صاحب این ماه. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ابن عربی در فصّ آدمی از «فصوص الحکم» در این موارد نکات فوق‌العاده ارزشمندی دارند و ما هم تا آن‌جا که ممکن بوده است روح آن بحث‌ها را در کتاب مذکور جا داده‌ایم. موفق باشید

19563
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: صدای مبارک شما در خصوص معرفت نفس را گوش کردم لکن نکته هایی برایم حل نشده. 1. وقتی انسان می خوابد از جسمش خبر ندارد. فرموده اید انسان موقع مرگ می بیند که می میرد. چرا موقع خواب که نوعی مرگ است جسم خود را نمی بینیم؟ 2. گفته می شود تن در قبضه من است لکن انسان بر بسیاری از اعمال بدن احاطه ای ندارد و آن اعمال بصورت غیر ارادی انجام می شود مثل گوارش - تنفس - گردش خون و ... با تشکر و آرزوی قبولی طاعات
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در همان مباحث عرض شد چون ما هنوز نظر به تدبیر بدن داریم، نمی‌توانیم آزاد از این تدبیر جسم خود را بنگریم مگر در موارد استثنائی 2- ما در تدبیر بدن، علمِ به علمِ نفس ناطقه‌ی خود نداریم. ولی نفس ناطقه با علمِ خود تدبیر لازم را نسبت به بدن انجام می‌دهد. موفق باشید

18055
متن پرسش
با سلام: طبق این آیه قرآن که می فرماید «لیس للانسان الا ما سعی»آیا اینگونه است که هر انسانی به میزان تلاش خودبه آنچه که خدا تقدیر کرده می رسد؟ نسبت آن در دنیا و آخرت چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در راستای آرمان و ایده‌ی رجوع به حق، هرکس به اندازه‌ای که تلاش کند تا خودبینی خود را به حق‌بینی تبدیل کند، از  تلاش خود بهره‌مند می‌شود وگرنه همواره با پوچی و نارضایتی‌های خود روبه‌رو خواهد بود. موفق باشید

8061
متن پرسش
با سلام با توجه به مساله کنترل جمعیت و اینکه اگر جلوگیری از انعقاد نطفه نمیشد افرادی که دو بچه پیدا میکنند به عنوان مثال چهار تا بچه پیدا میکردند خلقت الهی و بچه ای که قرار بود از ازدواج آنها به دنیا بیاید چه میشود؟اگر بفرمایید که با پدر و مادر دیگری وجود آنها شکل میگیرد بابحث عین ثابته و امکان ذاتی هر شخص چگونه قابل جمع است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بین وظیفه‌ی ما و اراده‌ی الهی نباید خلط شود. مردم ما در کنترل جمعیت نسبت به وظیفه‌ی خود کوتاهی کردند ولی اراده‌ی الهی بالاخره کار خود را می‌کند. رهبران دینی وظایف ما را به ما متذکر می‌شوند وگرنه بحث تکوینی موضوعات در جای خود محفوظ است. این را خلط بین تشریع و تکوین می‌گویند. در هر صورت آنچه باید بشود می‌شود ولی با کدام رویکردی؟ رویکرد تبعیت از حکم خدا و یا رویکرد عدم پذیرش حکم خدا. موفق باشید
887

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد ارجمند با سلام و احترام مدتی است به زعم حقیر خداوند با اسم جلال بر بنده ظاهر می شود ،بیماری صعب العلاج عزیزان ،گر فتاری های شدید اداری و...... یکی از دوستان می گویند بررسی کنید ببینید از کجا دارید می خورید؟ من آدمی بسیار بد و گناهکار چرا باید اطرافیانم (حتی یک طفل معصوم ) تاوان اشتباهات مرا بدهند ؟ راهی برای بنده پیشنهاد می فرمایید؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: صدقه بدهید، نمازهای واجب خود را اول وقت بخوانید، خوش‌برخورد باشید به‌خصوص با پدر و مادر خود و با پدر و مادر همسرتان، و با خود همسرتان نیز بسیار خوش‌برخورد باشید، صله‌ی رحم را فراموش نکنید. موفق باشید
23091

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: متنی که در پایین است مربوط به شرح بیت زیر از آیت الله سعادت پرور پهلوانی در کتاب جمال آفتاب و آفتاب هر نظر است. سوالی که برام پیش اومده اینه که این شرح خیلی به این بیت نمیخوره. حالا یا نمیخوره یا من نفهمیدم. خواهش می کنم راهنمایی کنید. تشکر فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد که می حرام ولی به زمال اوقاف است شرح: اگر فقیه مدرسه روز یا شب گذشته حکم به حرمت نوشیدن می داده، در مستی غفلت از فطرت خویش، و یا غرور دانایی اش بسر می برده که: «سکر الغفلة والغرور ابعد افاقةمن سکر الخمور»؛ وگرنه چرا فتوی به حرمت تصرف در مال اوقاف که طالب بهره مندی از آن است، نمی دهد و افراد را از خوردنش منع نمی نماید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب حافظ می‌فرماید: «چون فقیه مدرسه خود را از محدوده‌ی احکام اولیه‌ی شرع جلوتر آورد و دینداری را در موطنِ شوق الهیه تجربه نمود، فتوایش این‌چنین تغییر کرد که درست است میّ حرام است، ولی زیرپاگذاردنِ مالِ وقفی و تجاوز به حقوق اجتماع از آن حرام‌تر است». موفق باشید

23067
متن پرسش
با سلام و خدا قوت: بنده سال گذشته توفیق یافتم و در پیاده روی اربعین شرکت کردم و بسیار خوب بود. بعد از برگشت از پیاده روی شروع به انجام کارها و فعالیتهایی در راستای اربعین برداشتم و تماما آرزو داشتم سال بعد نیز توفیق حضور پیدا کنم. شروع به مطالعه کتابها درباره اباعبدالله (ع) کردم و ... برای رفتن به پیاده روی اربعین امسال خیلی تلاش کردم و پیگیر بودم. خیلی سنگ جلوی پایم بود و موانع زیاد بود و در نهایت در پیاده روی حضور یافتم. اما من توقع داشتم حال خوشی داشته باشم اما اصلا اینطور نشد. حظ از سفر نصیبم نشد و گویا خواب بودم. به شدت از بی حالی شوکه شدم. خیلی خیلی بد گذشت. بعد از بازگشت از سفر کلا حس و حال معنوی و تعصبی که نسبت به نماز اول وقت و خواندن نوافل و زیارات و... را که انجام دادم، نداشتم. کلا افول کردم. حیرت زده هستم. چرا باید چنین حال معنوی خرابی پیدا کنم که خواندن و نخواندن نماز هم برایم فرقی نداشته باشد. نماز می خوانم اما حال ندارم. احساس می کنم حتی برای رفتن به پیاده روی اربعین امسال، خدا من را آزمود و بازنده شدم چون با بی تابی و عجلگی و زود قضاوت کردن دیگران و اینکه افرادی را مانع رفتنم می دانستم و پشت سرشان قضاوتشان کردم و بدی گفتم از آنها (کار فرما و ...) الان بی حوصله نسبت به همه امور شدم. لطفا بفرمایید کجای کار من خطا بوده؟ الان احساس می کنم باید استغفار کنم اما حال استغفار هم ندارم. خدا عمر پرخیر و برکت نصیبتان کند. خدا برایتان جبران کند. مشمول دعای پرخیر و برکت امام زمان (عج) باشید. سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» آن امامِ کریم رئوف پذیرایی کرده‌اند را بپذیرید. بگو خواستی این وجه از شخصیت من را به من نشان دهی تا با ساحتی دیگر وارد عالم دین شوم؛ من به همین هم راضی هستم، تا دیروز فکر می‌کردم با حالت قبلی می‌توانم تا آخر، کار را ادامه دهم ولی معلوم شد «عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی». موفق باشید

22611
متن پرسش
با سلام: فرمودید سؤال از عدم، معنا ندارد که بگوییم امکانِ عدم چگونه صورت می‌گیرد چرا باید جبرا الی الابد بقا داشته باشیم من می خواهم پس از مرگ حیات دیگری نداشته باشم یا اگر اقتضای عدالت حق عذاب است هرچه می خواهد عذاب کند بعد مرا نابود کند یا اینکه اگر میسر است هر آنچه بخواهد عبادتش کنم تا پس از مرگ مرا به کل از بین ببرد. سوال اصلی این است که آیا استحاله عقلی وجود دارد که خدا قادر بر نابود ساختن روح من نیست یا سنتش برین است و اگر می تواند نابود کند چه راهکاری وجود دارد که این طلب که در جان ما افتاده یعنی نابودی محض جسما و روحا تحقق یابد؟
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: برای بنده خیلی این حرف‌ها عجیب است. به یاد قضیه‌‌ای افتادم که مولوی مطرح می‌کند:

 آن يكى مرد دو مو آمد شتاب            پيش يك آيينه‏ دار مستطاب‏

         گفت از ريشم سپيدى كن جدا            كه عروس نو گزيدم اى فتى‏

         ريش او ببريد و كل پيشش نهاد            گفت تو بگزين مرا كارى فتاد

         اين سؤال و آن جواب است آن گزين            كه سر اينها ندارد درد دين‏

         آن يكى زد سيليى مر زيد را            حمله كرد او هم براى كيد را

         گفت سيلى زن سؤالت مى ‏كنم            پس جوابم گوى و آن گه مى ‏زنم‏

         بر قفاى تو زدم آمد طراق            يك سؤالى دارم اينجا در وفاق‏

         اين طراق از دست من بوده‏ست يا            از قفا گاه تو اى فخر كيا

         گفت از درد اين فراغت نيستم            كه در اين فكر و تفكر بيستم‏

         تو كه بى‏ دردى همى‏ انديش اين            نيست صاحب درد را اين فكر هين

در راستای افکارِ به درد بخور، موفق باشید

22424
متن پرسش
سلام: در کتاب معراج السعاده حدیثی دیدم که نوشته بود: هرکس یقین به قضا و قدر داشته باشد غمناک نگردد. از طرفی روایت داریم که «ازالة الفرصه غصة» یا «اضاعة الفرصة غصة از غررالحکم»، این دو روایت چطور باهم قابل جمع است؟ کسی که فرصتی را از دست بدهد و کوتاهی کند غمگین و پشیمان می شود، حال آنکه روایت اول می گوید اگر یقین به قضا و قدر داشته باشید نباید غمگین بشوید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یقین به قضا و قدر الهی یعنی یقین به وقوع امری که حضرت ربّ العالمین بنا به ربوبیتِ خود تقدیر نموده و واقع شده و لذا جای نگرانی نیست و حتماً حسابی در کار بوده. ولی آن روایت که می‌فرماید از دست‌دادن فرصت‌ها غصه دارد؛ می‌خواهد بگوید که اتفاقاً آن فرصت‌هایی که بنا به تقدیر الهی پیش آمده تا ما وظیفه‌ی خود را انجام دهیم را، نباید از دست بدهیم. مثل دفاع مقدسی که پیش آمد و یا تقابلی که امروز در راستای مشکلات اقتصادی با استکبار پیش آمده است و باید از این فرصت، بهترین استفاده را کرد. موفق باشید

22115
متن پرسش
سلام و خدا قوت خدمت استاد! بعضی‌ها می گویند دوره و عصر ما عصر پرخوانی است؛ نظر شما در این مورد چیست؟ آیا پرخوانی در این دوران وظیفه ما طلبه ها است؟ در مورد اصل پرخوانی، سوای از دوره‌ی خاصی نظرتان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  بالاخره در هر دورانی انسان‌ها مسائلی دارند که باید برای فهم آن مسائل فکر کنند و مطالعه کنند. دوران فارابی، فهم مسائلی است که او را به مطالعه‌ی آثار فیلسوفان یونانی می‌کشاند تا در آن‌چه اسلام به میان آورده است نقش عقل فلسفی را نیز نشان دهد. و امروز نیز ما در چنین شرایطی قرار داریم تا در تاریخی که انقلاب اسلامی به ظهور آورده است نقش سایر اندیشه‌ها را نسبت به انقلاب اسلامی روشن کند. موفق باشید

نمایش چاپی